.•✧✿صدرنشین کائنات ✿✧•. ویژه نامه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
تبهای اولیه
[b]content[/b]
دانلود صوت
بی جهت نبود که علی اکبر ، خُلقاً هم شبیه رسول خدا شد ...
آقای کریم ادرکنا ... شما برای ظهور مولایمان دعا کنید@};-
تـو کریــم اهـلبیتـی بر همه عیدی عطا کن
روشن شد بر رخ حسن چشم زهرا و علی
از شعف محشر شد امشب وجد پیغمبر شد امشب
مرتضـی گردیــده بابــا فاطمه مادر شد امشب
این سر تـا پـا محمّد است جان عالم به فداش
شد جهان خلد مخلّد یا 'محمّد یا محمّد
از بهشـت حقتعالـی میوۀ قلبت خوش آمد
این شمع جمع اهلبیت رویش مصباح هداست
زادۀ خیـرالانـام است رهبر صلح و قیام است
در قعود و در قیامش بر همه عالم امام است
مـرآت حسـن کبریـا فرزند فاطمهای
سیّدی رو سوی ما کن لطفـی از بهر خدا کن
تـو کریــم اهـلبیتـی بر همه عیدی عطا کن
امشـب دور مدینـهات گــردد مـرغ دل مـا
ای سرو جانم فدایت ای دلم صحن و سرایت
بایـد امشب یابنزهرا جان دهـم بـر رونمایت
عالم و آدم بداند من گداي مجتبايم
هر چه هستم هر چه باشم از براي مجتبايم
از تولد يا كه نه روز ازل تا روز محشر
عاشق و مجنون و مست و آشناي مجتبايم
رو گرفته ماهِ امشب از حلولِ ماهِ زهرا
در نماز و سجدهي شكرِ خداي مجتبايم
عِطرِ ياس و ياسمن زد بر مشامِ روزهداران
من چو مبهوتان ديگر در هواي مجتبايم
جان دهم گر جان پذيرد، پيش پايش دل بميرد
خود به مسلخ ميبرم چون من فداي مجتبايم
اي تو يوسفتر ز يوسف، با كرم كنعانيام كن
تا شود روزي بگويم خاكِ پايِ مجتبايم
چشمِ ابري من امشب پر ز بارانِ مدينه
سينه گويد عقده دارِ عقدههاي مجتبايم
فطرس از بس در گلويش غم چو بغضي خانه كرده
قطرهي اشكش بگويد بي صداي مجتبايم
ای بهاری ترین جوانه، حسن ای خوش ترین نشانه
هدیه فرستاده نوگلی، خدا برای فاطمه
ای بهاری ترین جوانه، حسن ای خوش ترین نشانه
ای گل زهرا، ای گل زهرا، (2) ای گل زهرا، یا مولا
محو تماشای چهره ات تمامی ِ فرشتگان
بوسه به قنداقه ات زنند هماره اهل آسمان
ای شِکر خنده آشنایی، (2) سرو دردانه مجتبایی
ای گل زهرا، ای گل زهرا،(2) ای گل زهرا، یا مولا
غربتِ تو در شکوهِ اشک، نشانده دیده ی مرا
رنگ شفق می زند بقیعِ تو سپیده ی مرا
سر خوانت نشسته دریاب، بگشا سفره ی کرم را
ای گل زهرا، ای گل زهرا، ای گل زهرا، یا مولا
نور خدا نخله ى سینا، حسن |
هوش ربا، از دل موسى حسن |
نغمه ى داوود از او پر ز شور |
راز شفا بخشى عیسى حسن |
داد سلامش، ز ادب چون خلیل |
كرد سلام آتش او را حسن |
نوگل و ریحانه ى ختم رسل |
شاخه ى پر سایه ى طوبى حسن |
یاسمن سرو قد سبز پوش |
سیم تن گلرخ زیبا حسن |
بنده ى محبوب خدا مجتبى |
روشنى دیده ى زهرا حسن |
در صفت جود یدالله را |
آیت كبرى، ید بیضا حسن |
شاه جوانان بهشت برین |
سبط نبى فاطمه سیما حسن |
كفه ى شاهین ترازوى عشق |
هست حسین بن على با حسن |
هر دو به عرش عظمت گوشوار |
سرخ حسین آمد و خضرا حسن |
هر دو یكى، هر دو نكوتر ز خوب |
چون حسنین اند دو همتا حسن |
تا نشود این یك از آن، اشتباه |
یاء حسین است در اینجا حسن |
گر نبود كوچكى سن و سال |
نام حسین است به معنى حسن |
فرق حسین است و حسن حرف یاء |
این حسن است، آن دگرى یا حسن |
من كه «حسان» این همه دارم گناه |
كیست پناهم دهد الا حسن |
ي ماه رمضون ماه شبِ بدر اومده
به زير لب داره فلك ذكر خداوند جلي
عطا شده به فاطمه شه پسري مثل نبي
برده قرار فاطمه صبر و قرارِ امشبي
خبر بديد پيمبر و فرشتهها با زمزمه
تا با نگاهِ اولش بگه شبيه خودمه
از سينه تا فرقِ سرش هم حسن هم احمده
لعاب صافِ دهنش شهدِ لبِ محمده
نيمهي ماه رمضون ماه شبِ بدر اومده
چشمِ دل و باز بكنيد سرّ شبِ قدر اومده
چشاش حسن نگاش حسن خندهي رو لباش حسن
چش تو چشه مادرشه نورِ دو گونههاش حسن
جود و سخا هر چي باشه پيش وجودِ اون كمه
آهاي گرفتارا بيايد اين انتهاي كرمه
اگر كه پاي مژههاش يه قطرههايي شبنمه
تفسيرِ آيندهي اون، حكايتِ درد و غمه
تو زندگيش اگر چه اون شاهِ ولي بي ياوره
خودش غريب و بي پناست ولي پناهِ مادره
خانهي زهرا ـ چشماي مولا ـ با قدمش گلخوونه كرده
اون كه رخش مثل مه كامله
يوسف زهرا پسرِ فاطمه
نيمهي ماهِ رمضون ـ دل شده سرگشتهي اون
اون قده شادِ دلِ من ـ ميگه همش برام بخون
اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4)
دنياي نوره ـ مثلِ بلوره ـ زلف سياش ببين كمنده
حيدرِ كرار ـ گرمِ سروره ـ چون پسرش داره ميخنده
ديدن داره يه ماه و دو ستاره
تو قلب زهرا و علي بهاره
چه برق چشماش با صفاست ـ نورِ دو چشمِ مصطفاست
كرامتش حرف نداره ـ خيلي رئوف و با وفاست
اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4)
امشب خرابم ـ در تب و تابم ـ به سيم آخر زدهام من
به عشق يارم ـ چه بيقرارم ـ به هر طرف سر زدهام من
جز اون ندارم به كسي پناهي
قربونِ قاسمش بشم الهي
امشب به دل تاب و تبه ـ نام خدا ذكرِ لبه
چون شب ميلاد حسن ـ عشقِحسين و زينبه
اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4)
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر كرده است كه افطار كنم با لعلش
رطب سفرهي من خندهي شيرين دهن است
همه بتهاي فرا روي خودم ميشكنم
چون نگارم نوهي ارشد آن بت شكن است
امشب آرامش من ذكر حسن باشد و بس
ايها الناس بدانيد حسن عشقِ من است
اين چه طفليست كه ثاني رسول الله است
رخ او ماه و دو چشمش گل و باغ و چمن است
نقره بار است لبش، روز تنش، شب مويش
بوي عطرش سبب طعنهي مشك ختن است
فطرس از حسرت ديدار رخش ميسوزد
زير لب زمزمهاش مدح چنين ياسمن است
دست همه را وقت عطا بست حسن
نوميد نگردد کسي از درگه او
زيرا که کريم اهل بيت است حسن
بر نور جمال حُسن و حکمت صلوات
در سفره ي ماه رمضان فيض حَسن
بخشيده به عرش و فرش ، نعمت ، صلوات
سر منشاء احسان و عطا مي آيد
در دهر تمام شيعيان مسرورند
زيرا که امام مجتبي مي آيد
اي جـان محمـد جانـان محمـد قـرآن محمـد
نــور دل ابالحــسن مــيلادت مبــارك
يوسـف زهـرا يا حسـن ميـلادت مبـارك
يا امــام مجتبــي خــوش آمــدي (2)
نجل حيدري تو سبط اكبري تو حق را محوري تو
خلـق زميـن و آسـمان سـائل هر شـب تو
خـتم رسـل بوسـه زنـد بر دهـن و لـب تو
يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
اي سرو چمن ها شمع انجمن ها در مدحت سخن ها
هــستي مــا ولاي تــو مــيلادت مبــارك
جــان جــهان فــداي تو مــيلادت مبـارك
يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
اي كار مدامت احسان و كرامت تا صبح قيامت
كــريم آل فاطمــه سلام الله علیها مــيلادت مــبارك
روشــني چــشم همــه ميــلادت مبـارك
يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
جودت كبريايي حسنت مصطفايي زهدت مرتضايي
چهــارمين پنــج تن مــيلادت مــبارك
ولــي حــي ذوالمــنن مــيلادت مـبارك
يــا امـام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
اي خويت محمد اي رويت محمد اي مويت محمد
مظهر حــسن كبريــا مــيلادت مـبارك
تمــام خــتم انبيــا مــيلادت مــبارك
يــا امــام مجتبــي خــوش آمــدي(2)
اي عالم مطيعت ای دلها بقیعت اي جان ها مقیم ايوان رفيعت
تو مــاه بي قرينــه اي مــيلادت مــبارك
تو هستــي مدينــه اي مــيلادت مبارك
زمين عشقبازي کوي يار است
به هر جان بنگري بيني خدا را
که دائم در تجلي روي يار است
اگر دعوت شدي در اين ضيافت
ز يمن مقدم نيکوي يار است
شب قدري که قرآن گشته نازل
همه قدرش ز عطر بوي يار است
اگر دلها در اين شبها خدايي است
بدان ماه مبارک مجتبايي است
*****
حسن سرمايه ي زهرا و حيدر
مبارک سوره ي قرآن داور
دليل برکت نسل محمد
حسن زيباترين تفسير کوثر
پس از جد و اب و ام، مجتبي هست
براي چهارده معصوم، سرور
ز يا محسن اگر حاجت بخواهي
قسم بر او بده، با ديده ي تر
بود نزد خدايش آبرو دار
به نام او گنه از دوش بردار
*****
خدا را شکر نامت بر لب ماست
که نام تو صفاي مکتب ماست
حسينت بر تو ما را رهنمون است
رسيدن بر تو اوج مذهب ماست
اگر اهل مناجات خدايي
نگاه تو صفاي هر شب ماست
نه که امشب، تمام عمر سوگند
حسن جان يا حسن جان يارب ماست
دو چشمت از گدا خسته نباشد
درت بر سائلان بسته نباشد
*****
نبي هنگام ديدار تو، مدهوش
که ديدار تو از سر مي برد هوش
بدي ديگران و خوبي خود
کني با حُسن خلق خود فراموش
ادب سازي کني، در کودکي هم
به نزد مرتضي هستي تو خاموش
بود عمري که از زهرا بخواهيم
کند ما را به راه تو کفن پوش
اگر از نام ثاراله مستيم
رهين لطف و احسان تو هستيم
*****
تو قرآن کريم و راستيني
خداوند کرم روي زميني
تمام سوره ي المؤمنوني
که فرزند اميرالمؤمنيني
ز تو کم خواستن نوعي گناه است
تو دست باز رب العالميني
تو آني که بدون شک بگويم
حسين و کربلا مي آفريني
تو با صلحي که اندر کوفه کردي
مسير عشق را مکشوفه کردي
*****
الا اي که به هر دوران غريبي
نشان تو بود، جانان غريبي
معاويه تو را بهتر شناسد
که تو در لشگر ياران غريبي
زيارتنامه هم حتي نداري
قسم بر تربت ويران غريبي
امام دوم خانه نشيني
ز نامردي نامردان غريبي
تو کودک بودي و غربت کشيدي
تو مادر را به خاک کوچه ديدي
*****
ای ماه آسمانیِ ماه خدا! حسن
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن
روز نخست نقش جمال تو را کشید
نقاش حسن با قلم ابتدا حسن
از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب
در پشت کوهها و پس ابرها حسن
ترسم از این که عقل، خدا خوانَدَت به جهل
از بس که دیده در تو جمال خدا حسن
از کائنات نغمۀ آمین شود بلند
دست تو تا بلند شود بر دعا حسن
افکنده گل صحیفۀ حسنت چو باغ گل
از بوسههای پشت هم مصطفا حسن
روح نبی، روان علی، قلب فاطمه
گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن
از صد هزار فیض مسیحا نکوتر است
دردی که با دعای تو گردد دوا حسن
باب تو باب حاجت ارباب حاجت است
ای عالمی به کوی تو حاجت روا حسن
جسم مسیح نه که روان مسیح هم
میگیرد از تبسم گرمت شفا، حسن
گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد
بهر نجات خلق کند اکتفا حسن
گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی
از بس که داده بوسه دهان تو را حسن
یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب
یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن
وقتی که جای دست خدا میشوی سوار
حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن
باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن
باید نبی زیارت حُسن تو را کند
در لالهزار وحی به صبح و مسا حسن
زوار توست جان و رواقت بهشت دل
بالله بوَد مدینۀ تو قلبها حسن
گنجد چگونه عرش به یک گوشۀ بقیع؟
ای گوشهای ز خاک تو عرش عُلا حسن
روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟
جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن
صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
صبر تو داد دین خدا را بقا حسن
از بامداد اول خلقت تو بودهای
بنیانگذار نهضت کرب و بلا حسن
آل نبی تمام کریمند و تو شدی
مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن
خلقند میهمان و تویی میزبان خلق
ملک وجود آمده مهمان سرا حسن
عمری اگر که بند ز بندم جدا کنند
حاشا که لحظهای ز تو گردم جدا حسن
وهابیان به زائر تو راه بستهاند
سد میکشند دور مزار تو، یا حسن
بیچارههای کوردل پست، غافلند
دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن
دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت:
غیر از تو کیست صاحب خلق خدا؟ حسن
سوگند میخورم به خدا نیست ناامید
هر کس که آورد به تو روی رجا حسن
دست بریدۀ پسر کوچکت بس است
در حشر بر نجات همه ماسوا، حسن
هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو
دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن
[="Navy"] فاصله میان حق و باطل «بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیكَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیكَ باطِلاً كَثیرًا.» امام حسن مجتبی (ع) فرمودند:
بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است ، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.
تحف العقول ص 229