جمع بندی نظر شهید مطهری در باره ی وحدت شخصی وجود چیست؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظر شهید مطهری در باره ی وحدت شخصی وجود چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب

رأی نهایی شهید مطهری راجع به وحدت شخصی وجود چیست؟

متن ذیل فرمایشات ایشان در این خصوص است:

«نظر دیگر در باب وحدت وجود همان نظریه عرفا است. عرفا قایل به وحدت وجود هستند بدون اینکه هیچ کثرتی در حقیقت وجود قایل باشند؛ یعنی می گویند وجود یک واحد محض است بدون اینکه هیچ کثرتی در آن راه یافته باشد که این قهرا مساوی است با ذات حق؛ پس، بتمام معنی لیس فی الدار غیره دیار است. اینستکه خیلی خیلی اگر ارفاق بکنند عالم را بعنوان یک مظهر و یک چیزی که حقیقت حق در او ظهور دارد، می دانند، نه ذاتی که بتواند ظاهر باشد.»

شرح مبسوط منظومه، ج 1، ص 223- 224.

«یک فیلسوف با عقل فلسفی هرگز زیر بار این حرف نمی رود، یعنی نمی تواند کثرات محسوس را بکلی نفی کند و بگوید اساسا چنین کثرتی وجود ندارد و بعد هم قهرا باید بگوید ماده وجود ندارد، حرکت وجود ندارد،...، این کثرتها وجود ندارند و در تمام اینها فقط ظهور ذات حق را بخواهد ببیند. یعنی این نظریه باین معنا و باین شکل قابل توجیه فلسفی نیست.»

همان، ص 244.

با تشکر
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
بیانی را که ایشان مطرح فرمودند اشاره به مکتب مشایی یا همان تشکیک عامی و تشکیک خاصی دارد که این دو مبنا، وحدت وجود را اثبات نمی کند.
توضیح مطلب:
دیدگاه مکتب مشایی:نظریه کثرات متباین:

می دانیم که مسئله اصیل یا اعتباری بودن وجود ،به عنوان یک مساله متمایز ،تنها در فلسفه صدرایی و فلسفه اشراق سر بر آورده است،ولی در بررسی نظر گاه مکتب مشایی

در مسئله ((وحدت و کثرت وجود))همواره تلاش شده است با بهره مندی از شواهد متنی و توجه به کل ساختار فلسفی آن دوره ،نظریه حکمای مشا درباره اصالت داشتن یا اعتباری بودن وجود و نیز چگونگی ارتباط وحدت و کثرت در موجودات استخراج شود.

کسانی که چنین تلاشی می کنند به خوبی می دانند که دستگاه فلسفی مشا کمال و پختگی لازم در مباحث وجود شناختی را ندارد تا بتوان نظریه ای کاملا منقح از آن انتظار داشت.

اما در عین حال استخراج زمینه ها و چارچوب ها ی کلی وجود شناختی این دستگاه فلسفی ،در حد متن های تاریخی ،ما را یاری می رساند تا بتوانیم سیر تطور نظریه های فلسفی هستی شناختی در عالم اسلامی را عمیق تر درک کنیم .
u

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سمیع

با تشکر
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
بیانی را که ایشان مطرح فرمودند اشاره به مکتب مشایی یا همان تشکیک عامی و تشکیک خاصی دارد که این دو مبنا، وحدت وجود را اثبات نمی کند.
توضیح مطلب:
دیدگاه مکتب مشایی:نظریه کثرات متباین:

می دانیم که مسئله اصیل یا اعتباری بودن وجود ،به عنوان یک مساله متمایز ،تنها در فلسفه صدرایی و فلسفه اشراق سر بر آورده است،ولی در بررسی نظر گاه مکتب مشایی

در مسئله ((وحدت و کثرت وجود))همواره تلاش شده است با بهره مندی از شواهد متنی و توجه به کل ساختار فلسفی آن دوره ،نظریه حکمای مشا درباره اصالت داشتن یا اعتباری بودن وجود و نیز چگونگی ارتباط وحدت و کثرت در موجودات استخراج شود.

کسانی که چنین تلاشی می کنند به خوبی می دانند که دستگاه فلسفی مشا کمال و پختگی لازم در مباحث وجود شناختی را ندارد تا بتوان نظریه ای کاملا منقح از آن انتظار داشت.

اما در عین حال استخراج زمینه ها و چارچوب ها ی کلی وجود شناختی این دستگاه فلسفی ،در حد متن های تاریخی ،ما را یاری می رساند تا بتوانیم سیر تطور نظریه های فلسفی هستی شناختی در عالم اسلامی را عمیق تر درک کنیم .

آنچه بیشتر در این زمینه به مکتب مشا نسبت داده می شود،گزاره های زیر است:

1.همه وجودها اصیل اند
2.همه وجودها به تمام ذات تباین دارند
3.همه وجودها در یک امر عام لازم ،یعنی مفهوم وجود،شریک اند
4.این مفهوم به طور تشکیکی بر وجود های مختلف صدق می کند.

آنچه از گزاره های چهار گانه فوق به دست می اید این است که از نظر مکتب مشاء،کثرت حقیقی در جهان عینی بر قرار است و این کثرات تنها از طریق امری که لازم عام آنها و خارج از ذاتشان تلقی می شود ،ارتباط و وحدت می یابند.
این لازم عام،همان مفهوم وجود است که به تمام کثرات خارجی ،به نحو تشکیکی حمل می شود.
برابر این نظریه،ذات خارجی اشیا به کلی با هم متباین اند و اشتراکشان در یک مفهوم ذهنی است که خارج از ذات آنها ،اما در عین حال عرض لازم آنهاست.

بنابراین میان وجود جوهری و جود عرضی و همین طور وجود واجبی و و جود امکانی ،هیچ وجه اشتراکی در ذات و هویت آنها نمی توان یافت و تنها جهت اشتراکشان ،عروض مفهوم وجود بر هر دوی آنهاست.
به بیان دقیق تر ،وجه اشتراک موجودات متباین خارجی در یک ویزگی انتزاعی است که از آن به امر خارج لازم تعبیر می شود .

اشتراک در چنین ویژگی انتزاعی،هرگز به اتحاد و اشتراک خارجی وجودهای عینی مورد بحث نمی انجامد .
همان گونه که در در مورد مفاهیمی همچون ((تشخص )) و ((وحدت))اشتراک وجودات متباین در این عنوان های مشترک عام،به خارجی بودن جهت اشتراک و حضور تشخص یا وحدت در متن ذات آنها نمی انجامد .

از نظر مشایین ،مفهوم عام وجود نیز چنین حکمی دارد.صرف حمل وجود بر اشیای متباین خارجی،سبب حصول وحدتی حقیقی در ذات آنا با یکدیگر نمی شود؛زیرا وجود یک ویژگی انتزاعی است.

البته در چگونگی حمل این خصیصه انتزاعی که خارج از ذات ، ولی لازمه ذات آن است ،می توان شدت و ضعف نیز یافت.
به بیان حکیمان مشایی،در حمل مفهوم عام بر موضوعات،تشکیک وجود دارد.این خصیصه انتزاعی بر واجب الوجود بیشتر از ممکن الوجود صدق می کند

همان گونه که می دانیم در هر تشکیکی به یک جهت تامین کننده وحدت و عینیت و یک جهت تامین کننده افتراق و امتیاز نیازمندیم که دومی باید به گونه ای به اولی بازگشت نماید.
از آنجا که مشاییان،اعیان خارجی را متماین به تمام ذات و فاقد جهت اشتراک حقیقی می دیدند ،جهت وحدت مورد نیاز در بحث تشکیک را به مفهوم عام لازم نسبت دادند.
از نظر آنها نفس این مفهوم ،در لزوم خود و در حمل خود بر موضوع ها شدت و ضعف دارد.پس تشکیک را به این مفهوم عام نسبت داده اند .

آنچه بیشتر پژوهشگران از ظاهر متون حکمت مشایی استخراج کرده اند ،چنین نظرگاهی است.
همان گونه که روشن است،این نظریه، کثرت را در اعیان خارجی اصل قرار می دهد و به شدت بر آن تاکید می ورزد .

ازاین نظریه ،با نام ((تشکیک عامی وجود)) یاد کرده اند.این در حالی است که از سوی دیگر ،وحدت از میان اعیان ،رخت بربسته و به امری انتزاعی و خارج از ذات اشیا تبدیل شده است.البته برخی محققان دیگر تاکید ورزیده اند که نباید به سادگی نظر مشایین را درباره وحدت و کثرت چنین افراطی انگاشت؛زیرا چنین برداشتی با برخی میاحث دیگر همان نظام فلسفی ،ناسازگاری دارد.

کسانی چون ملاصدرا کوشیده اند تفسیری از کلام آنها ارائه دهند که بتواند با مبانی آنها در بحث علیت سازگار افتد.

به هر حال ،حکیمان مشایی ،رابطه علت و معلول را یک رابطه عینی خارجی می دانند و به وجود سنخیت میان علت و معلول معتقدند.چنین نظریه ای درباره رابطه عینی علت و معلول این را در پی دارد که در رابطه آنها به یک نحوه اشتراک عینی خارجی ،هر چند به نحو اشتراک و وحدت سنخی در اصل وجود ،قائل شویم.

با این ملاحظه،شاید نسبت دادن نظریه ((تشکیک عامی))به مشایین ناشی از ساده سازی بیش از حد قضیه باشد .

به هر حال، در این جا نمی توان بیش از این در این زمینه بحث را ادامه داد.

دیدگاه حکمت متعالیه:نظریه تشکیک خاصی:
ملا صدرا با بنیان نهادن اصل محوری فلسفه خویش ،یعنی ((اصالت وجود )) به تصحیح و بازسازی نظریه هستی شناختی مشایی پرداخت.نخستین پیام ((اصالت وجود))جدا کردن حساب ((مفهوم وجود))از دیگر مفاهیم همسان مانند تشخص و وحدت،از نظر صدقشان بر امور و حقایق خارجی است؛مفاهیمی که در دستگاه فلسفی مشاء از نظر حمل بر اشیای خارجی هیچ تفاوت عمده میان انها وجود نداشت.

از نظر ملاصدرا،وقتی کسی اصالت وجود ،یعنی عینی بودن وجود رابپذیرد،کل دیدگاه وی در مباحث هستی شناختی و به ویژه در بحث های وحدت و کثرت دگرگون خواهد شد .

تمایزی که ملاصدرا در پرتو بحث اصالت وجود میان ((مفهوم عام وجود))و((حقیقت عینی وجود))می نهد ،کلیدی ترین نکته بحث حاضراست.

هر چند سخن مشایین درباره انتزاعی بودن و خارج از ذات بودن ((مفهوم وجود))در اینجا نیز پذیرفته می شود،اما در عین حال تاکید می گردد که آنها از دریافت این نکته اساسی باز مانده اند که این مفهوم عام ،بر
خلاف دیگر مفاهیم مشابه،از متن خارج و عین واقع خارجی حکایت دارد.

ما بازای مفهوم عام وجود،همانا حقیقت عینی وجود است که بدون واسطه در متن واقع تحقق دارد.

به بیان دیگر محکیّ مفهوم وجود،اصل ذات و هویت شیئ است ،در حالی که محکی مفاهیم همسانی چون وحدت ،تشخص،....یک ویژگی هویت خارجی است و نه خود آن.

نفس پذیرفتن این مبنای فلسفی مهم،ما را به پذیرش یک نوع وحدت و اشتراک خارجی میان اعیان خارجی می کشاند؛زیرا اگر مفهوم وجود در ذهن ما مفهوم واحدی بیش نیست و اگر همین مفهوم است که همواره از متن واقع حکایت می کند ،بنابراین تمام آنچه که در متن واقع یافت می شوند،باید در ذات و اصل هویت خارحی شان با یکدیگر اشتراکی داشته باشند که مصحح انتزاع مفهومی واحد باشند.

این اشتراک و جهت وحدت،همان است که در اصطلاح صدرایی ، به ((حقیقت عینی وجود)) معروف است
همین حقیقت عینی و نه حمل مفهوم عارضی وجود بر مصادیق است که مراتب و شدت و ضعف دارد و گفته می شود که این حقیقت ،یک ((حقیقت واحد دارای مراتب)) است.

نظریه ملاصدرا در این باره را ((تشکیک خاصی)) می نامند[1]

پی نوشت:
1-مبانی و اصول عرفان نظری،یدالله یزدانپناه،ص157

البته ((تشکیک خاصی ))نظر نهایی ملاصدرا در این زمینه نیست.سخن نهایی و نظر عالی صدرا در این زمینه،همان نظر عرفا ست که به نام ((وحدت وجود))معروف است ،ولی همان گونه که خود ملاصدرا نیز یادآور شده است ،برای فهم آن نظر نهایی،به لحاظ آموزشی ،پرداختن به این نظریه میانی،برای آشنایی ذهن مخاطب ضروری است .

در تشکیک خاصی صدرا،دیگر با یک وحدت مفهومی انتزاعی یا حتی با یک وحدت سنخی همچون وحدت افراد یک نوع در اصل نوع روبه رو نیستیم؛

زیرا در وحدت سنخی نیز یک واحد حقیقی خارجی نداریم.
وحدت سنخی ،وحدتی بالقوه است که به تصور نوع در ذهن وابسته است و حقیقت واحد به نحو بالفعل ،تنها در مرتبه ذهن وجود دارد.آری خارج به سبب هم سنخ بودن ،قابلیت وحدت خواهد داشت؛

در حالی که در تشکیک خاصی ،حقیقت وجود ،امری عینی و واحد و در عین حال،دارای مراتب است.

از نظر ملاصدرا،همان گونه که کثرت اعیان خارجی،حقیقی است ،وحدت آنها نیز حقیقی است.به همین دلیل،برخی شارحان فلسفه صدرایی ،تصدیق هم زمان چهار گزاره را برای تصدیق تشکیک خاصی صدرایی لازم دانسته اند:[1]

(1)کثرت،حقیقی است
(2)وحدت،حقیقی است
(3)کثرت به وحدت باز می گردد
(4)وحدت در کثرت ساری است.

در واقع،دو گزاره آخر با این هدف طراحی شده اندکه اصل محوری تشکیک،یعنی عینیت ما به الامتیاز و ما به الاشتراک را در مورد تشکیک خاصی تبیین کنند.هر چند تصور تک تک گزاره های یاد شده آسان می
نماید،در نظر آوردن همگی آنها ،یعنی جمع وحدت و کثرت به گونه ای که یکدیگر را نفی نکنند،از جمله دشواری های مهم فلسفه صدرایی است.

پی نوشت:
1-عبد الله جوادی آملی،رحیق مختوم،بخش پنجم از جلد اول،ص548

از نظر ملاصدرا،همان گونه که کثرت اعیان خارجی،حقیقی است ،وحدت آنها نیز حقیقی است.به همین دلیل،برخی شارحان فلسفه صدرایی ،تصدیق هم زمان چهار گزاره را برای تصدیق تشکیک خاصی صدرایی لازم دانسته اند:[1]

(1)کثرت،حقیقی است
(2)وحدت،حقیقی است
(3)کثرت به وحدت باز می گردد
(4)وحدت در کثرت ساری است.

در واقع،دو گزاره آخر با این هدف طراحی شده اندکه اصل محوری تشکیک،یعنی عینیت ما به الامتیاز و ما به الاشتراک را در مورد تشکیک خاصی تبیین کنند.هر چند تصور تک تک گزاره های یاد شده آسان می نماید

در نظر آوردن همگی آنها ،یعنی جمع وحدت و کثرت به گونه ای که یکدیگر را نفی نکنند،از جمله دشواری های مهم فلسفه صدرایی است.

ادامه دارد......

پی نوشت:
1-عبد الله جوادی آملی،رحیق مختوم،بخش پنجم از جلد اول،ص548

برای تصویر سازی جمع میان وحدت و کثرت،باید به دقت دانست که مقصود ملاصدرا از ((وحدت))در اینجا چه نوع وحدتی است .می توان وحدت خاص مورد نظر در این دستگاه را ،در مقابل((وحدت سنخی)) یا ((وحدت عددی))،
((وحدت سریانی)) یا ((وحدت حقه سریانی))نام نهاد.
وحدت سرانی ویژگی حقیقتی است که در کثرت سریان دارد و می تواند کثرات را د رخود جمع کند و در عین حال وحدت عینی و حقیقی آن آسیبی نمی بیند.

برخلاف تصور ابتدایی ،تمام اقسام وحدت د رمقابل اقسام کثرت قرار نمی گیرند.برخی از انواع وحدت و کثرت،نه تنها در مقابل هم نیستند،بلکه در کنار هم قرار می گیرند.بیان حاجی سبزواری در حاشیه اسفار در همین زمینه راه گشاست:

((و ان الکثرة ....لا تنافی الوحدة الحقة،بل توکدها؛فانها کاشفة عن الاشملیة و الاوسعیة))1(همانا کثرت با وحدت حقیقی تنافی ندارد ،بلکه بر آن تاکید دارد،زیرا نشان شمول و وسعت آنم وحدت است).

از چنین کثرتی نیز به ((کثرت نوری))تعبیر می شود.کثرت نوری ،کثرتی است که سازگار با وحدت،بلکه تاکید کننده آن است.اساسا تصور صحیح وحدت سریانی،بدون تصور کثرتی که وحدت شامل آن باشد ممکن نیست.

پی نوشت:
1-ملاصدرا،اسفار،ج6ص22 تعلیقه سبزواری

معمولا برای تقریب به ذهن مسائل دشوار فلسفی،از برخی مثال ها استفاده می شود.در مورد مسئله تشکیک ،نور مثال خوبی است.برخی این مثال را به گونه ای مطرح می کنند که موهم نوعی وحدت سنخی در بحث تشکیک می شود .در این تمثیل،نور آفتاب،چراغ و شمع به عنوان نورهای متکثر که در اصل نور بودن شریک اند،دو جهت کثرت و وحدت را نشان می دهند.

اختلاف نور آفتاب با شمع یا چراغ ،در شدت و ضعف نور است که خود چیزی غیر از همان اصل نور نیست.

اما برای آنکه مثال،به وحدت سریانی مورد نظر در تشکیک خاصی بیشتر نزدیک شود،برخی تمثیل را چنین مطرح کرده اند که وحدت سریانی را می توان همچون یک نور قوی در نظر گرفت که پس از انتشار از منبع نور و با فاصله گرفتن از آن،به تدریج شدت و ضعف خود را از دست می دهد و سر انجام در تاریکی محو می شود.

با یک نگاه می توان گفت تمام این طیف از شدید ترین مرالتب آن گرفته تا ضعیف ترینشان یک نور بیش نیست و با نگاهی دیگر،هر یک از مراتب شدید و ضعیف این طیف را می توان از مرتبه دیگر متمایز دانست و تمام طیف را متشکل از کثرات نوری دید که در شدت و ضعف با یکدیگر تفاوت دارند.جمع این دو نظرگاه،می تواند تا اندازه ای ما را به فهم وحدت سریانی نزدیک کند.

تبیین دیگری که با بهره مندی از یکی دیگر از مفاهیم دستگاه فلسفی صدرا می تواند ما را در فهم تشکیک خاصی و وحدت سریانی یاریگر باشد،نوع رابطه میان علت و معلول در این دستگاه فلسفی باشد.

ملا صدرا با ناکافی دانستن اقسام حمل که در فلسفه اسلامی مطرح بود،در طرحی نو نوع جدیدی از حمل را برای کاربرد در مقاصد این دستگاه فلسفی معرفی نمود.

این حمل که به نام ((حمل حقیقت و رقیقت))معروف شد ،میان علت و معلول برقرار است و مفاد آن این است که معلول تنها نسخه ضعیف شده و رقیق وجود علت است و نه چیز دیگری.

به این ترتیب ،نوعی این همانی میان علت و معلول برقرار است .در واقع ،یک حقیقت واحد است که هم در علت و هم در معلول ،موجود است،اما وجود این حقیقت در علت در شدیدترین حالت و در معلول،به نحو ضعبف است که از آن به رقیقت تعبیر می شود .چنین حملی با طرح وحدت سنخی تبیین ناپذیر است.

در واقع چنین حملی تنها در زمینه تشکیک خاصی که وحدت حقیقی را به متن خارج می برد و کثرات را مراتب و درجات ضعیف و شدید یک حقیقت واحد می داند قابل فهم است.

تعبیر صدرا و برخی شارحان فلسفه او آن است که وحدت سریانی ،یک وحدت شخصی است؛یعنی به طور حقیقی در خارج،یک حقیقت واحد بالشخص داریم که شامل کثرات است


دیدگاه عرفانی وحدت وجود و کثرت نمود))

بر خلاف آنچه در تشکیک خاصی صدرایی مطرح شد که حقیقت عینی وجود در عین اینکه وحدتی حقیقی دارد ،در بردارنده کثرتی حقیقی در مراتب تشکیکی آن حقیقت واحد نیز هست،

عرفا بر آنند وجود،که به عنوان حقیقت عینی و خارجی اصیل شناخته می شود ،یکی بیش نیست. از دیدگاه آنان،هنگامی که از حقیقت اصیل وجود سخن می گوییم ،از کثرت نمی توان سخن گفت؛زیرا چیزی غیر از آن واحد مطلق را نمی توان به صفت وجود موصوف کرد.

البته این ادعا به معنای نفی هیچ گونه کثرت در عالم واقع نیست.

عرفا کثرت مشهود در اعیان خارجی را به کلی نفی نمی کنند و آن را هیچ و پوچ و توهم محض نمی دانند.

اما در عین حال تکیه می کنند که کثرت مشهود،کثرت در وجود نیست ،بلکه کثرت در مظاهر و شئون آن وجود مطلق واحد است.

چنین نیست که کثرت،همچنان که در نظریه تشکیک خاصی گفته می شود،در عرض وحدت و همسان با آن،از حقیقت برخوردار باشد.نمی توان آن گونه که برخی مفسران مکتب صدرایی گفته اندمعتقد شویم که وجود حق تعالی همانند دیگر موجودات مرتبه خاصی از حقیقت واحد را اشغال باشد؛یعنی بالاترین مرتبه در سلسله تشکیکی وجود را حق تعالی،و دیگر مراتب را ،در مقابل مرتبه وجودی حق تعالی،واجد بهره ای حقیقی از مراتب پایین تر حقیقت واحد وجود بدانیم.

به بیان دقیق تر ،محمول وجود،به طور حقیقی و ذاتی ،جز بر وجود حق تعالی حمل نمی شود و وجود حق تعالی ،همان وجود مطلق واحدی است که تمام کثرات مشهود چیزی جز شئون ،مظاهر و تجلیات آن نیستند

از نظر عارفان،پذیرش کثرت به عنوان واقعیتی انکار ناپذیر،مستلزم پذیرش حقیقی بودن حمل وصف وجود بر کثرات نیست بلکه این کثرات به مجاز به وجود متصف می شوند؛زیرا مصداق بالذات وجود،ویژگی خاصی به

نام ((اطلاق))و ((عدم تناهی))دارد که اصولا مانع اتصاف حقیقی هر امر دیگری به وصف وجود می شود.

بدین ترتیب ،مصداق بالذات وجود یکی بیش نیست .بنابراین در نظریه وحدت وجود،با یک ((حقیقت واحد دارای شئون))سرو کار داریم؛بر خلاف نظریه تشکیک خاصی که یک ((حقیقت واحد دارای مراتب))را اثبات می کند.


بنابراین ،یکی از اختلاف نظرهای مبنایی میان سه مکتب مشاء،حکمت مکتعالیه، و عرفان،تفسیرها و تبیین های متفاوتی است که از چگونگی تقرر و تحقق کثرت موجود و رابطه آن با وحدت ارائه می دهند.

هر سه مکتب ، در واقعیت داشتن کثرت تردیدی روا نمی دارند،اما در چگونگی واقعیت داشتن آن ،تفسیرهای مختلفی ارائه می دهند.

نخست با تفسیری پر رنگ از نقش کثرت در حقیقت خارجی رو به رو هستیم(مکتب مشا)

سپس تفسیری دیگر ،وحدت و کثرت را از تقابل در می آورد و در کنار هم،بلکه موکد هم تبیین می کند (مکتب صدرا)

و سرانجام با کم رنگ ترین تبیین برای کثرت در نظریه عرفان رو به رو می شویم که شان کثرات را در حد مجاز می داند
لذا فرمایش شهید مطهری در سوال فوق ناظر به آن مبناهای فلسفی مذکور است.
موفق باشید.

[="Tahoma"][="Navy"]

سمیع;814712 نوشت:
نخست با تفسیری پر رنگ از نقش کثرت در حقیقت خارجی رو به رو هستیم(مکتب مشا)

سپس تفسیری دیگر ،وحدت و کثرت را از تقابل در می آورد و در کنار هم،بلکه موکد هم تبیین می کند (مکتب صدرا)

و سرانجام با کم رنگ ترین تبیین برای کثرت در نظریه عرفان رو به رو می شویم که شان کثرات را در حد مجاز می داند


با سلام
این مثال برای نسبت بین کثرت و وحدت چگونه است:
نسبت کثرت و وحدت مانند نسبت اعضاء متکثر بدن و اجزاء بنیادین عناصر تشکیل دهنده ماده است(به فرض اینکه ما اجزاء یا جزء بنیادین ماده را می شناسیم) البته در این مثال کثرات در سطوح مختلفی وجود دارند از سطح اتمی گرفته تا مولکولی و سلولی و بافتی و عضوی . در عین تحقق کثرت در سطوح مختلف وحدت سطح جزء بنیادین همچنان برقرار است و از بین نرفته است.
یا علیم[/]

بسمه الشکور

سمیع;814712 نوشت:
و سرانجام با کم رنگ ترین تبیین برای کثرت در نظریه عرفان رو به رو می شویم که شان کثرات را در حد مجاز می داند
لذا فرمایش شهید مطهری در سوال فوق ناظر به آن مبناهای فلسفی مذکور است.
موفق باشید.

عرض سلام و ادب و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

از حضرتعالی برای توضیح جامع مطلب و تحلیل آن بسیار متشکرم.

پس با توجه به توضیحات حضرتعالی نتیجه گرفتم که استاد مطهری رحمة الله علیه مخالف

وحدت شخصی وجود نبوده و فلاسفه ی مذکور در سخن ایشان فلاسفه ی مشائند

ضمن اینکه در واقع وحدت وجودی که کثرت موجود در عالم را اعتباری می داند ردّ می کنند.

اگر در برداشت از فرمایشات حضرتعالی اشتباه کرده ام بفرمائید.

با تشکر

محی الدین;814798 نوشت:

با سلام
این مثال برای نسبت بین کثرت و وحدت چگونه است:
نسبت کثرت و وحدت مانند نسبت اعضاء متکثر بدن و اجزاء بنیادین عناصر تشکیل دهنده ماده است(به فرض اینکه ما اجزاء یا جزء بنیادین ماده را می شناسیم) البته در این مثال کثرات در سطوح مختلفی وجود دارند از سطح اتمی گرفته تا مولکولی و سلولی و بافتی و عضوی . در عین تحقق کثرت در سطوح مختلف وحدت سطح جزء بنیادین همچنان برقرار است و از بین نرفته است.
یا علیم

باسمه تعالی
بله خوب است

محی الدین;814798 نوشت:

با سلام
این مثال برای نسبت بین کثرت و وحدت چگونه است:
نسبت کثرت و وحدت مانند نسبت اعضاء متکثر بدن و اجزاء بنیادین عناصر تشکیل دهنده ماده است(به فرض اینکه ما اجزاء یا جزء بنیادین ماده را می شناسیم) البته در این مثال کثرات در سطوح مختلفی وجود دارند از سطح اتمی گرفته تا مولکولی و سلولی و بافتی و عضوی . در عین تحقق کثرت در سطوح مختلف وحدت سطح جزء بنیادین همچنان برقرار است و از بین نرفته است.
یا علیم

باسمه تعالی
بله خوب است

حبیبه;815161 نوشت:
بسمه الشکور

عرض سلام و ادب و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

از حضرتعالی برای توضیح جامع مطلب و تحلیل آن بسیار متشکرم.

پس با توجه به توضیحات حضرتعالی نتیجه گرفتم که استاد مطهری رحمة الله علیه مخالف

وحدت شخصی وجود نبوده و فلاسفه ی مذکور در سخن ایشان فلاسفه ی مشائند

ضمن اینکه در واقع وحدت وجودی که کثرت موجود در عالم را اعتباری می داند ردّ می کنند.

اگر در برداشت از فرمایشات حضرتعالی اشتباه کرده ام بفرمائید.

با تشکر


باسمه تعالی
بله نظر ایشان ناظر به آن مبانی فلاسفه می باشد که توضیح عرض شد.
اتفاقا وحدت وحود چنان چه توضیح عرض شد، کثرات موجود را اعتباری می داند نه حقیقی. و ایشان در صدد رد نمودن چنین امری بنا بر مبنای فلاسفه مذکور هستند.
موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب

استاد گرامی در بین نظرات سایر علماء و دانشمندان شیعی راجع به وحدت وجود

جمله ای از حضرت آیت الله بهجت قدس سرّه الشریف برایم سؤال است،در واقع

می خواهم مفهوم سخن ایشان را بدانم:

"
آنان وحدت حُکمیه را با وحدت حقیقیه اشتباه کرده اند .

من معتقد به وحدت حُکمیه و کثرت حقیقیه هستم و ندیدم کسی (این مطلب را)گفته باشد".

با تشکر

حبیبه;816420 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب

استاد گرامی در بین نظرات سایر علماء و دانشمندان شیعی راجع به وحدت وجود

جمله ای از حضرت آیت الله بهجت قدس سرّه الشریف برایم سؤال است،در واقع

می خواهم مفهوم سخن ایشان را بدانم:

"
آنان وحدت حُکمیه را با وحدت حقیقیه اشتباه کرده اند .

من معتقد به وحدت حُکمیه و کثرت حقیقیه هستم و ندیدم کسی (این مطلب را)گفته باشد".

با تشکر


با سمه تعالی
بر فرض صحت انتساب در ضمن مثال می شود توضیح داد که

«مگر دیده باشی که در باغ و راغ

[=IRANSans]
بتابد به شب کرمکی چون چراغ
یکی گفتش ای کرمک شب فروز
چه بودت که بیرون نیایی به روز؟
ببین کآتشی کرمک خاک زاد
جواب از سر روشنایی چه داد
[=IRANSans]که من روز و شب جز به صحرانیم
ولی پیش خورشید پیدا نیم»[1]

و یا دیده نشدن ستارگان در روز، هنگام طلوع خورشید.
موفق باشید.

...........................................
پی نوشت:
[1]. سعدی




پرسش:
با توجه به متن ذیل، فرمایش شهید مطهری در خصوص وحدت وجود چگونه است:

«یک فیلسوف با عقل فلسفی هرگز زیر بار این حرف نمی رود، یعنی نمی تواند کثرات محسوس را بکلی نفی کند و بگوید اساسا چنین کثرتی وجود ندارد و بعد هم قهرا باید بگوید ماده وجود ندارد، حرکت وجود ندارد،...، این کثرتها وجود ندارند و در تمام اینها فقط ظهور ذات حق را بخواهد ببیند. یعنی این نظریه باین معنا و باین شکل قابل توجیه فلسفی نیست.»

پاسخ:
بیانی را که ایشان مطرح فرمودند اشاره به مکتب مشایی یا همان تشکیک عامی و تشکیک خاصی دارد که این دو مبنا، وحدت وجود را اثبات نمی کند.
آنچه بیشتر در این زمینه به مکتب مشا نسبت داده می شود،گزاره های زیر است:

1.همه وجودها اصیل اند
2.همه وجودها به تمام ذات تباین دارند
3.همه وجودها در یک امر عام لازم ،یعنی مفهوم وجود،شریک اند
4.این مفهوم به طور تشکیکی بر وجود های مختلف صدق می کند.

آنچه از گزاره های چهار گانه فوق به دست می اید این است که از نظر مکتب مشاء،کثرت حقیقی در جهان عینی بر قرار است و این کثرات تنها از طریق امری که لازم عام آنها و خارج از ذاتشان تلقی می شود ،ارتباط و وحدت می یابند.
این لازم عام،همان مفهوم وجود است که به تمام کثرات خارجی ،به نحو تشکیکی حمل می شود.
برابر این نظریه،ذات خارجی اشیا به کلی با هم متباین اند و اشتراکشان در یک مفهوم ذهنی است که خارج از ذات آنها ،اما در عین حال عرض لازم آنهاست.
دیدگاه حکمت متعالیه:نظریه تشکیک خاصی:
ملا صدرا با بنیان نهادن اصل محوری فلسفه خویش ،یعنی ((اصالت وجود )) به تصحیح و بازسازی نظریه هستی شناختی مشایی پرداخت.نخستین پیام ((اصالت وجود))جدا کردن حساب ((مفهوم وجود))از دیگر مفاهیم همسان مانند تشخص و وحدت،از نظر صدقشان بر امور و حقایق خارجی است؛مفاهیمی که در دستگاه فلسفی مشاء از نظر حمل بر اشیای خارجی هیچ تفاوت عمده میان انها وجود نداشت.

از نظر ملاصدرا،وقتی کسی اصالت وجود ،یعنی عینی بودن وجود رابپذیرد،کل دیدگاه وی در مباحث هستی شناختی و به ویژه در بحث های وحدت و کثرت دگرگون خواهد شد .
تمایزی که ملاصدرا در پرتو بحث اصالت وجود میان ((مفهوم عام وجود))و((حقیقت عینی وجود))می نهد ،کلیدی ترین نکته بحث حاضراست.
هر چند سخن مشایین درباره انتزاعی بودن و خارج از ذات بودن ((مفهوم وجود))در اینجا نیز پذیرفته می شود،اما در عین حال تاکید می گردد که آنها از دریافت این نکته اساسی باز مانده اند که این مفهوم عام ،بر
خلاف دیگر مفاهیم مشابه،از متن خارج و عین واقع خارجی حکایت دارد.
ما بازای مفهوم عام وجود،همانا حقیقت عینی وجود است که بدون واسطه در متن واقع تحقق دارد.
به بیان دیگر محکیّ مفهوم وجود،اصل ذات و هویت شیئ است ،در حالی که محکی مفاهیم همسانی چون وحدت ،تشخص،....یک ویژگی هویت خارجی است و نه خود آن.
نفس پذیرفتن این مبنای فلسفی مهم،ما را به پذیرش یک نوع وحدت و اشتراک خارجی میان اعیان خارجی می کشاند؛زیرا اگر مفهوم وجود در ذهن ما مفهوم واحدی بیش نیست و اگر همین مفهوم است که همواره از متن واقع حکایت می کند ،بنابراین تمام آنچه که در متن واقع یافت می شوند،باید در ذات و اصل هویت خارحی شان با یکدیگر اشتراکی داشته باشند که مصحح انتزاع مفهومی واحد باشند.
این اشتراک و جهت وحدت،همان است که در اصطلاح صدرایی ، به ((حقیقت عینی وجود)) معروف است
همین حقیقت عینی و نه حمل مفهوم عارضی وجود بر مصادیق است که مراتب و شدت و ضعف دارد و گفته می شود که این حقیقت ،یک ((حقیقت واحد دارای مراتب)) است.

نظریه ملاصدرا در این باره را ((تشکیک خاصی)) می نامند.(1)
در حالی که عرفا بر آنند وجود،که به عنوان حقیقت عینی و خارجی اصیل شناخته می شود ،یکی بیش نیست. از دیدگاه آنان،هنگامی که از حقیقت اصیل وجود سخن می گوییم ،از کثرت نمی توان سخن گفت؛زیرا چیزی غیر از آن واحد مطلق را نمی توان به صفت وجود موصوف کرد.
البته این ادعا به معنای نفی هیچ گونه کثرت در عالم واقع نیست.
عرفا کثرت مشهود در اعیان خارجی را به کلی نفی نمی کنند و آن را هیچ و پوچ و توهم محض نمی دانند.
اما در عین حال تکیه می کنند که کثرت مشهود،کثرت در وجود نیست ،بلکه کثرت در مظاهر و شئون آن وجود مطلق واحد است.
بنابراین فرمایش شهید مطهری در سوال فوق ناظر به آن مبناهای فلسفی مذکور است.
پی نوشت:
1.یزدانپناه، یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری،ص157، قم،موسسه امام خمینی

موضوع قفل شده است