جمع بندی سوالی در مورد فروشنده گاو بنی اسراییل

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالی در مورد فروشنده گاو بنی اسراییل

با سلام خدمت کارشناس محترم این تاپیک و سایر دوستان گرامی

در داستان گاو زرد رنگ بنی اسرائیل که همه ما به کرات ان را شنیده ایم برای من سوالی پیش امده.

یک شخصیت مثبت ان داستان ، همان پسری است که بخاطر احترام زیادی که به پدر و مادرش گذاشته ، خداوند او را صاحب بزرگی و کرامات مادی و معنوی میکند.

ان پسر صاحب گاوی میشود و در اثر فروش ان گاو به بنی اسرائیل صاحب ثروت هنگفتی میشود.

اما سوالی که برای من ایجاد شده است اینکه ، ان پسر احتمالا یک شخصیت معنوی و والامقام بوده که به نیکی از او بعنوان الگو یاد میشود، اما موضوعی که وجود دارد اینکه ، ان پسر وقتی میبیند که بنی اسرائیل به گاو او را نیاز دارند ، از این فرصت استفاده کرده و در همان اولین قیمتی که ارائه میکند ، قیمتی چندین برابر قیمت یک گاو عادی ، درخواست میکند و در نهایت گاوش را به بهای گزاف چندین کیلو طلا به فروش میرساند.
حال سوالی که هست اینکه ایا این نوع داد و ستد و تجارت از لحاظ شرع بلا اشکال است؟

آیا اگر جامعه اسلامی (و حتی غیر اسلامی) به کالایی نیاز داشت ، و آن کالا چه کمیاب بود و چه فراوان بود ، ایا من نوعی بعنوان فروشنده و صاحب کالا، میتوانم به هر قیمتی که خواستم آن کالا را بفروشم و بگویم چون خریدار چه از سراجبار چه از سر اختیار ، متمایل به خرید و پرداخت هزینه چندین برابری کالا یا خدمات من است ، بنابراین تجارت من بلا اشکال است؟

با تشکر.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سمیع

مولکول 68;812183 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم این تاپیک و سایر دوستان گرامی

در داستان گاو زرد رنگ بنی اسرائیل که همه ما به کرات ان را شنیده ایم برای من سوالی پیش امده.

یک شخصیت مثبت ان داستان ، همان پسری است که بخاطر احترام زیادی که به پدر و مادرش گذاشته ، خداوند او را صاحب بزرگی و کرامات مادی و معنوی میکند.

ان پسر صاحب گاوی میشود و در اثر فروش ان گاو به بنی اسرائیل صاحب ثروت هنگفتی میشود.

اما سوالی که برای من ایجاد شده است اینکه ، ان پسر احتمالا یک شخصیت معنوی و والامقام بوده که به نیکی از او بعنوان الگو یاد میشود، اما موضوعی که وجود دارد اینکه ، ان پسر وقتی میبیند که بنی اسرائیل به گاو او را نیاز دارند ، از این فرصت استفاده کرده و در همان اولین قیمتی که ارائه میکند ، قیمتی چندین برابر قیمت یک گاو عادی ، درخواست میکند و در نهایت گاوش را به بهای گزاف چندین کیلو طلا به فروش میرساند.
حال سوالی که هست اینکه ایا این نوع داد و ستد و تجارت از لحاظ شرع بلا اشکال است؟

آیا اگر جامعه اسلامی (و حتی غیر اسلامی) به کالایی نیاز داشت ، و آن کالا چه کمیاب بود و چه فراوان بود ، ایا من نوعی بعنوان فروشنده و صاحب کالا، میتوانم به هر قیمتی که خواستم آن کالا را بفروشم و بگویم چون خریدار چه از سراجبار چه از سر اختیار ، متمایل به خرید و پرداخت هزینه چندین برابری کالا یا خدمات من است ، بنابراین تجارت من بلا اشکال است؟

با تشکر.

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
در جایی نیامده که آن شخص اهل کرامت معنوی بوده است. بلکه یک جوان معمولی بودکه احترام پدرش را حفظ نموده بود و صاحب آن گاو شده بود. اما اینکه این تجارت از لحاظ شرعی درست است یا خیر؟ می توانید به کارشناس احکام مراجعه بفرمایید تا پاسخ ارائه بفرمایند. البته به این نکته هم توجه بفرمایید که برخی از دستورات و احکام در ادیان آسمانی گذشته، با احکام اسلامی متفاوت می باشد. و اسلام برخی از آن دستورات را نسخ نموده است.
موفق باشید.

سمیع;812353 نوشت:
باسمه تعالی

با سلام و ارزوی قبولی طاعات خدمت شما جناب سمیع.

این داستانی است که سالها روی منابر و محافل مذهبی ما نقل میشه که خلاصه اش اینطور هست:
که چون پسری احترام زیادی برای پدرش قائل شده ، ثروتمند میشه....
یعنی نتیجه اخلاقی که به ما داده شده اینه که اگر احترام والدین رو حفظ کنی دنیا و اخرتت اباد میشه.

اما حلقه مفقوده این داستان اینه که ثروتی که به این پسر رسیده از راه فروش گاو به قیمت چند ده و شاید چند صد برابر قیمت واقعی گاوی بوده که در اختیار داشته.
ایا این کار بلحاظ اخلاقی بدون ایراد هست ؟

طاهر;812329 نوشت:
با نام و یاد دوست

خیلی دوست دارم جواب این سوال رو بدونم و اگر این سوال در زیر مجموعه این بخش تالار قرار نمیگیره از جناب طاهر خواهشمندم استاد متخصص در این موضوع رو به این بحث دعوت نمایند.

با تشکر.

مولکول 68;812372 نوشت:
با سلام و ارزوی قبولی طاعات خدمت شما جناب سمیع.

این داستانی است که سالها روی منابر و محافل مذهبی ما نقل میشه که خلاصه اش اینطور هست:
که چون پسری احترام زیادی برای پدرش قائل شده ، ثروتمند میشه....
یعنی نتیجه اخلاقی که به ما داده شده اینه که اگر احترام والدین رو حفظ کنی دنیا و اخرتت اباد میشه.

اما حلقه مفقوده این داستان اینه که ثروتی که به این پسر رسیده از راه فروش گاو به قیمت چند ده و شاید چند صد برابر قیمت واقعی گاوی بوده که در اختیار داشته.
ایا این کار بلحاظ اخلاقی بدون ایراد هست ؟

با تشکر.

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
بله اگر این جریان یک مساله ساده بود، به جهت اخلاقی مذموم بود. ولی امر الهی را نا دیده نگیرید. که جریان یک مساله ساده نیست، قرار است آن افراد تنبیه بشوند به خاطر آن بهانه هایی که آوردند. لذا فروش گاو به قیمت کذایی تحت الشعاع آن مساله و امر الهی قرار می گیرد.
موفق باشید.

سمیع;812353 نوشت:
بلکه یک جوان معمولی بودکه احترام پدرش را حفظ نموده بود و صاحب آن گاو شده بود
سلام و عرض ادب استاد "سمیع" گرامی
نمیدانم جای طرح این سوال در این تاپیک است یا خیر ، اما چون به نوعی به موضوع تاپیک مربوط است مطرح میکنم
اگر نیست بفرمائید که ادامه ندهم

بارها در داستان هایی که برای ما تعریف شده (بخصوص روی منبرها) تعابیری را شنیده ام که بعدها در عمل یا اصلاً آن اتفاقات نیفتاده یا حتی عکس آن را مشاهده کرده ام

مثلاً (داستان ها مثال هستند) گفته میشود مردی که یک زن خوشکل سر راهش قرا ر گرفت اما خودش را کنترل کرد ، فردایش کسی آمد و به او پیشنهاد شراکت داد ، او هم قبول کرد و در عرض دو سه ماه ثروتمند شد. یا زنی که خودش گرسنه بود و غذای کمی هم همراه داشت ، غذایش را به کودک فقیری داد و خودش گرسنه ماند. فردا صبح یک نفر آمد در خانه اش را زد و گفت شما در قرعه کشی بانک برنده یک ویلای 100 میلیونی با امکانات کامل و دریافت ماهانه 5 میلیون تومان مادام العمر شده اید (آخه این چه مثالی بود؟!! :Gig:)

و اما برعکس آن. شنیده ام (و شنیده ایم) که زنی به شوهرش خیانت کرد و همان شب تبدیل به شتر شد! یا مردی همجنسبازی کرد و خدا بر سر آن دو گوی های آتشین نازل کرد. یا قومی گناهانی کردند و به آن گناهان ادامه دادند خدا هم زلزله ای فرستاد و همه در زمین فرو رفتند

اما وقتی به امروزمان نگاه میکنم ، می بینم زنی بوده که نه یک بار ، بلکه هزاربار گرسنه خوابیده و غذایش را به فقرای دیگر داده ، اما نه تنها از بانک در خانه اش نیامدند ، بلکه از شهرداری آمدند و خانه اش را خراب کردند! یا مردی که نه یک بار ، بلکه 100 بار دختر زیبا دیده و درموقعیت گناه هم بوده ولی خطا نکرده ، اما نه تنها کسی نیامیده به او بگوید بیا شریک بشویم ، بلکه آنقدر درآمد بدی دارد که همیشه هشتش گرو نهش است!

از آن سو ، میشناسم زنان و مردانی را که مرتکب گناهانی میشوند که حتی بیانش نیز بسیار دشوار است. اما مدام زندگی آنها در حال بهتر شدن است از همه نظر. ثروت از در و دیوار برایشان می بارد ، بعضی از آنها دکتر و مهندس و استاد دانشگاه شده اند ، عده ای کارخانه احداث کرده اند و.....

ببینید استاد من با یک سری مبانی آشنایی دارم و می دانم گاهی اینها امتحان الهی است و گاهی مکر خدا. اما سوالم این است پس آن قصه ها چه هستند؟ چرا باید آنها را باور کنیم؟ مهمتر اینکه چرا آن داستان ها را به عنوان یک ((آموزش)) به خورد ما میدهند؟! ببینید ما از داستان نتیجه گیری می کنیم و تفکرمان را بر مبنای مسائلی از جمله همین داستان ها میسازیم. شما این کامنت را بخوانید:

مولکول 68;812372 نوشت:
یعنی نتیجه اخلاقی که به ما داده شده اینه که اگر احترام والدین رو حفظ کنی دنیا و اخرتت اباد میشه
این نتیجه گیری مختص جناب "مولکول" نیست ، بلکه نتیجهء بدیهی داستان است. سایر داستان ها نیز همین نتیجه را به ما میرساند. خب اگر این موضوع حقیقت ندارد ، باشد مشکلی نیست. سخنران های مذهبی بیایند روی منبر و بگویند:
"جوان عزیز ، هیچ تضمینی نیست که اگر کسی کار خیر کند حتماً در این دنیا پاداش میگیرد. همچنین هیچ تضمینی نیست اگر کسی کار خطایی کند ، حتماً در این دنیا جواب بدهد. ممکن است کسی کل عمرش را کارهای نیک و با عظمت انجام بدهد و زندگی بسیار سخت و دشواری هم داشته باشد. ممکن هم هست کسی آخر گناهکاری باشد ، اما زندگیش تماماً عشق و حال باشد. فقط در آن دنیاست که هر کسی دقیقاً پاسخ عملش را خواهد دید"

و دیگر آن داستان ها را هم تعریف نکنند. اگر هم خواستند تعریف کنند بگویند البته ماجرای این داستان اتفاقی بوده
فکر میکنم اینطوری خیلی برای مردم ، بخصوص جوانان قابل پذیرش تر باشد

Reza-D;823418 نوشت:
سلام و عرض ادب استاد "سمیع" گرامی
نمیدانم جای طرح این سوال در این تاپیک است یا خیر ، اما چون به نوعی به موضوع تاپیک مربوط است مطرح میکنم
اگر نیست بفرمائید که ادامه ندهم

بارها در داستان هایی که برای ما تعریف شده (بخصوص روی منبرها) تعابیری را شنیده ام که بعدها در عمل یا اصلاً آن اتفاقات نیفتاده یا حتی عکس آن را مشاهده کرده ام

مثلاً (داستان ها مثال هستند) گفته میشود مردی که یک زن خوشکل سر راهش قرا ر گرفت اما خودش را کنترل کرد ، فردایش کسی آمد و به او پیشنهاد شراکت داد ، او هم قبول کرد و در عرض دو سه ماه ثروتمند شد. یا زنی که خودش گرسنه بود و غذای کمی هم همراه داشت ، غذایش را به کودک فقیری داد و خودش گرسنه ماند. فردا صبح یک نفر آمد در خانه اش را زد و گفت شما در قرعه کشی بانک برنده یک ویلای 100 میلیونی با امکانات کامل و دریافت ماهانه 5 میلیون تومان مادام العمر شده اید (آخه این چه مثالی بود؟!! :Gig:)

و اما برعکس آن. شنیده ام (و شنیده ایم) که زنی به شوهرش خیانت کرد و همان شب تبدیل به شتر شد! یا مردی همجنسبازی کرد و خدا بر سر آن دو گوی های آتشین نازل کرد. یا قومی گناهانی کردند و به آن گناهان ادامه دادند خدا هم زلزله ای فرستاد و همه در زمین فرو رفتند

اما وقتی به امروزمان نگاه میکنم ، می بینم زنی بوده که نه یک بار ، بلکه هزاربار گرسنه خوابیده و غذایش را به فقرای دیگر داده ، اما نه تنها از بانک در خانه اش نیامدند ، بلکه از شهرداری آمدند و خانه اش را خراب کردند! یا مردی که نه یک بار ، بلکه 100 بار دختر زیبا دیده و درموقعیت گناه هم بوده ولی خطا نکرده ، اما نه تنها کسی نیامیده به او بگوید بیا شریک بشویم ، بلکه آنقدر درآمد بدی دارد که همیشه هشتش گرو نهش است!

از آن سو ، میشناسم زنان و مردانی را که مرتکب گناهانی میشوند که حتی بیانش نیز بسیار دشوار است. اما مدام زندگی آنها در حال بهتر شدن است از همه نظر. ثروت از در و دیوار برایشان می بارد ، بعضی از آنها دکتر و مهندس و استاد دانشگاه شده اند ، عده ای کارخانه احداث کرده اند و.....

ببینید استاد من با یک سری مبانی آشنایی دارم و می دانم گاهی اینها امتحان الهی است و گاهی مکر خدا. اما سوالم این است پس آن قصه ها چه هستند؟ چرا باید آنها را باور کنیم؟ مهمتر اینکه چرا آن داستان ها را به عنوان یک ((آموزش)) به خورد ما میدهند؟! ببینید ما از داستان نتیجه گیری می کنیم و تفکرمان را بر مبنای مسائلی از جمله همین داستان ها میسازیم. شما این کامنت را بخوانید:

این نتیجه گیری مختص جناب "مولکول" نیست ، بلکه نتیجهء بدیهی داستان است. سایر داستان ها نیز همین نتیجه را به ما میرساند. خب اگر این موضوع حقیقت ندارد ، باشد مشکلی نیست. سخنران های مذهبی بیایند روی منبر و بگویند:
"جوان عزیز ، هیچ تضمینی نیست که اگر کسی کار خیر کند حتماً در این دنیا پاداش میگیرد. همچنین هیچ تضمینی نیست اگر کسی کار خطایی کند ، حتماً در این دنیا جواب بدهد. ممکن است کسی کل عمرش را کارهای نیک و با عظمت انجام بدهد و زندگی بسیار سخت و دشواری هم داشته باشد. ممکن هم هست کسی آخر گناهکاری باشد ، اما زندگیش تماماً عشق و حال باشد. فقط در آن دنیاست که هر کسی دقیقاً پاسخ عملش را خواهد دید"

و دیگر آن داستان ها را هم تعریف نکنند. اگر هم خواستند تعریف کنند بگویند البته ماجرای این داستان اتفاقی بوده
فکر میکنم اینطوری خیلی برای مردم ، بخصوص جوانان قابل پذیرش تر باشد

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
فرمایش شما حدودا صحیح است، منتها داستان داریم تا داستان
اگر یک داستانی است که منشأ قرآنی و روایی صحیح دارد، مانند داستان مذکور در تاپیک، مطرح نمودن نتیجه، منافاتی با بیان داستان ندارد. و اصلا فلسفه ذکر چنین جریاناتی در قرآن، و بیان سرگذشت پیشینیان، (با توجه به اینکه قرآن آخرین کتاب آسمانی است و فروان از سرگذشت پیشینیان، سخن به میان آورده) گرفتن نتیجه و بیان آن برای آیندگان است.
«ای برادر قصه چون پیمانه است/معنی اندر وی بسان دانه است
دانه معنا بگیرد مرد عقل/ننگرد پیمانه را گر گشت نقل» [1]
بنابراین در داستان های قرآنی که منشأ وحیانی دارد، که فراوان هم در قرآن ذکر شده، حتما باید بعد از ذکر داستان، نتیجه آن هم بیان گردد.
.................................
پی نوشت:
[1]. مولوی.


پرسش:
در مورد گاو بنی اسرائیل، ان پسر احتمالا یک شخصیت معنوی و والامقام بوده که به نیکی از او بعنوان الگو یاد میشود، حال سوالی که هست اینکه ایا این نوع داد و ستد و تجارت و فروش بیش از حد قیمت گاو، از لحاظ شرع بلا اشکال است؟
پاسخ:
در جایی نیامده که آن شخص اهل کرامت معنوی بوده است. بلکه یک جوان معمولی بودکه احترام پدرش را حفظ نموده بود و صاحب آن گاو شده بود. اما اینکه این تجارت از لحاظ شرعی درست است یا خیر؟
به دو نکته توجه بفرمایید:
الف:برخی از دستورات و احکام در ادیان آسمانی گذشته، با احکام اسلامی متفاوت می باشد. و اسلام برخی از آن دستورات را نسخ نموده است.
ب: اگر این جریان یک مساله ساده بود، به جهت اخلاقی مذموم بود. ولی امر الهی را نا دیده نگیرید. که جریان یک مساله ساده نیست، قرار است آن افراد تنبیه بشوند به خاطر آن بهانه هایی که آوردند. لذا فروش گاو به قیمت کذایی تحت الشعاع آن مساله و امر الهی قرار می گیرد.

موضوع قفل شده است