عمّار، عاشق بیقرار.!.
تبهای اولیه
هنر عشق
سخن از مردان خدا، چندان که شیرین و دلنواز است؛ خود هنری است که آموختن آن بسی دشوار و دقیق است. تاریخ، شاهد صادق هنرنمایی عاشقانی است که در پی دیدار محبوب، نه زر که سرفشاندند و گوی سبقت از رهپویان کمهمّت ربودند. عاشقان شیدایی که در راه رضایت معبود یگانه خویش، تا اوج بندگی پرکشیدند و به معراج وصال یار رسیدند؛ عاشقان بیقراری چون عمار بن یاسر، او که صحیفه پرارزش عمرش، سرشار از نقشهای صفا و اخلاص و مردانگی است و نهال راستقامت ایمانش به شکوفههای فضیلتهای انسانی مزیّن است. کسی که در راه محبت خدا و اهلبیت علیهمالسلام و پاسداری از مکتب اسلام، به تنهایی اجر صبر و جهاد و شهادت را به کف آورد و در این راه، تا جان خویش را فدا نکرد، از پای نایستاد. همو که دانای اهلبیت علیهمالسلام ، حضرت صادق علیهالسلام در وصفش فرمود: «خداوند بهشت فردوس را، مسکن و منزلگاه عمار قرار داده است». روحش در جوار اولیای الهی، متعالی و مسرور باد.
اجر صبر
صبر، شاهراه سیر الی اللّه است و پروردگار متعال، صبرکنندگانِ بر مصیبت را مژده داده، میفرماید: «[ای پیامبر]، صابران را بشارت ده؛ آنان که در هنگامه بلا و مصیبت گویند: همانا ما از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت». صبر برای مجاهدان راه خدا، ظفرساز و مبارک است و عمار و خانواده او از همین طایفهاند. خانوادهای که جملگی به شرف شهادت در راه محبوب نایل شدند. عمار، اولین کسی است که خود، پدرش و مادرش در راه اسلام به شهادت رسیدند و پدر و مادرش، نخستین شهدای اسلاماند. آنان در زیر سختترین شکنجهها، دست از هدف والای خویش برنداشتند؛ چندان که صبر از صبوریشان در آزرم شد. سمیه و یاسر، پدر و مادر عمار در زیر عذاب و شکنجه قریش جان باختند و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله چون حال ایشان را بدید، فرمود: «ای خاندان یاسر، شکیبایی کنید، همانا میعادگاه شما بهشت جاوید است».
محبت اولیاء
دوستی دوستان خداوند، راهی برای جلب محبت و دوستی پروردگار است و از این رو، در معارف دینی جایگاهی والا و ارزشمند دارد. حضرت امام سجاد علیهالسلام در اینباره میفرمایند: «پروردگارا، من [هم] محبت تو را خواستارم و [هم] محبت کسانی را که دوستدار تواند». آنجا که محبوب آدمی برترین آفریده خدا، حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله باشد، ارزش این دوستی و محبت در وصف نیاید و در وهم نگنجد، چنانکه برگهای کتاب تاریخ، به نام و نشان اصحابی مزین است که پروانهوار گرد شمع وجود آن حضرت میگشتند و از انوار محبت ایشان گرمی و روشنایی میجستند و عمار، یکی از ایشان است که نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله محبت خویش را بدو اظهار میفرمود. حضرت امام علی علیهالسلام میفرماید: روزی عماریاسر به خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمد و اجازه ورود طلبید، آن حضرت چون صدای عمار را شنید فرمود: «آفرین! آفرین! پاکِ پاک زاده را اجازه ورود بدهید».
ایمان و اطمینان
پذیرش حق و حقیقت، آن گاه که با یقین و اطمینان قلبی همراه باشد، موجب صفای روح و جلای باطن است و میتواند که وسیله پیشرفت روحی آدمی و سیر منازل انسانیت شود. عمار یاسر، داستان پذیرش ایمان خویش را چنین نقل میکند: روزی به خدمت محمدمصطفی صلیاللهعلیهوآله رفتم، در حالی که نسبت به ایشان شکی در دلم رخنه داشت. گفتم: ای محمد صلیاللهعلیهوآله ، تا آن گاه که قلبم به شما درشک است، راهی برای تصدیق [نبوت] شما برایم وجود ندارد، آیا در این باره دلیلی داری؟ حضرت فرمود: آری، چون به منزل خویش بازگشتی، سنگها و درختان را از نبوت من بازپرس تا به پیامبری من نزد تو شهادت دهند. عمار گوید: بازگشتم و دیدم سنگ و درختی نماند، مگر آن که در پاسخ سؤالم، بر صدق نبوت پیامبر، گواهی داد؛ پس صادقانه به او ایمان آوردم.
کتمان ایمان
هنگامی که یاسر و سمیه، پدر و مادر عمار زیر شکنجههای مشرکان، مظلومانه به شهادت رسیدند، وی برای رهایی و خلاص از بند دشمنان، به ظاهر آنچه را آنها از وی طلب میکردند، بر زبان جاری ساخت و آزاد شد. این خبر به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رسید و عدهای گفتند: عمار [با این کار] کافر شده است. اما پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: هرگز! سرتاپای عمار را ایمان به خدای متعال پرکرده وایمان با خون و گوشت او آمیخته است. پس از مدتی، عمار در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود، به خدمت حضرت رسید و از این که به اجبار به خواسته مشرکان در ستودن بتها تن داده بود، اظهار ندامت کرد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستهای مهربان خویش بر چشمان عمار کشید و فرمود: «اگر ایشان با تو دشمنی کردند، [باری] تو نیز با وجود آنچه گفتی، به دشمنی ایشان برخیز».
بهشت، در شوق عمّار
شوق به بهشت، عامل مهمی در سیر انسان به سوی خدای رحمان و فرار او از شر شیطان به شمار میآید. در این میان، خوشا حال آنانی که بهشت مشتاق دیدارشان است و بیصبرانه انتظار قدوم آنان را میکشد و عمار یکی از ایشان است؛ چنان که در روایتی، امام علی بن ابیطالب علیهالسلام به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله عرض کرد: ای پیامبر خدا، [به ما خبر رسیده که [شما فرمودهاید بهشت مشتاق سه کس میباشد، آنان چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: «تو که اولین آنانی، سلمان فارسی...، و عمّار یاسر که در جنگها و مشکلات همراه تو خواهد بود، جنگی نیست، جز اینکه عمار در کنار توست. خیر او فراوان، نور [جانش [فروزان و اجر و پاداشش بسیار است».
عمّار، شاگرد واقعی مکتب اسلام
آن کس که بیشتر در کسب فضیلت و به دست آوردن صفات اخلاقی و روحانی بکوشد، انوار عشق و معرفت بر دل و جانش میتابد و بیشتر مورد محبت و عنایات پروردگار قرار میگیرد، تا بدانجا که عملی از او سر نمیزند، جز آنکه رضایت خداوند در آن است و کاری را دشمن نمیدارد، مگر آنکه آن کار مورد غضب و دشمنی خالق متعال باشد. چنین انسانی، مقامی برتر از ملائک خواهد یافت که به دست و اختیار خویش، رنج طاعت بر جان خریده و در بهای آن رضایت محبوب به کف آورده است. عمار یاسر، از کسانی است که به واسطه شاگردی واقعی و عاشقانه در مکتب پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام به چنین معرفتی دست یازید تا بدانجا که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله درباره وی فرمود: «عمار همراه حق، و حق نیز همراه عمار است، هر جا که باشد». نیز در روایتی دیگر فرمود: «آن کس که با عمار به مبارزه و دشمنی برخیزد، خدا با او به دشمنی برخواهد خواست، و هر کس که عمار را به غضب آورد، خدا را به غضب آورده، و هر کس عمار را دشنام دهد، خدایش را دشنام داده است».
یار باوفای علی علیهالسلام
در خیمه گاه محبت علی علیهالسلام یاران وفاداری هستند که چشمان تیزبین تاریخ، در وفاداری و صداقت عاشقی آنان در شگفت است؛ یارانی که آن حضرت به داشتن ایشان مباهات میکرد و از اظهار جلالت و بزرگواریشان دریغ نمیورزید. آن امام عارفان در پاسخ شخصی که از ایشان درخواست کرد تا یاور همیشگیاش، عمار یاسر را توصیف کند فرمود: «عمار کسی است که خداوند گوشت و خونش را از اینکه در آتش بسوزد یا حتی گرمای آتش به آن برسد، محفوظ داشته است». محبت عمار نیز به آن حضرت در همراهی دمادمش با مولای خویش به خوبی جلوهگر است. اشتیاق او را به وفاداری و پاسداری از مکتب علوی، میتوان از سخنانش در هنگامه صفین فهمید: «پروردگارا، اگر بدانم که رضایت تو در آن است که خویش را از بلندای کوه به پایین پرت کنم یا در آتش بسوزانم، حتما خواهم کرد. [پروردگارا]، من با شامیان جز برای خشنودی تو نمیجنگم و امید آن دارم که دست خالی ام نگذاری، حال آنکه وصل و دیدار تو آرزوی من است».
پرواز جانگداز
نهم ماه صفر سال 37 هجری، هنگامی که لشکر امام علی علیهالسلام با لشگر معاویه در رزم بود، عمار یاسر در 74 سالگی، حملههایی بر صف دشمن میکرد که هیچ جوانی در آن روزگار نکرد و همچنان که میغرید و میجنگید، ندا در میداد که: «ای مردم، این پرچمی که با معاویه است، همان است که پدرش [ابوسفیان] و خود او در میان مشرکان در بدر حنین و احد، برابر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برافراشتند و امروز نوبت چهارم ایشان است. مرا امروز خواهند کشت. چون کشته شوم، با جامه و لباسم در قبرکنید و امیرمؤمنان علی را یاری کنید که فردا در قیامت، شیعیان او رستگاراناند». پس مجروح و زخم خورده بر زمین افتاد. قبل از شهادتش کاسه شیری برایش آوردند. چون نگاهش بدان افتاد، لبخندی زد و گفت: «دوستم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به من خبرداده بود که آخرین آشامیدنی تو از دنیا، جرعهای شیر است». پس چون جرعهای بنوشید، بر زمین افتاد و روح پاکش از قفس دنیا رهید و به ملکوت اعلی پیوست.
مصیبت علی علیهالسلام در شهادت عمار
شب هنگام در سکوت و تاریکی، گامهای سنگین و رنجور اولین مظلوم عالم، امام علی بن ابیطالب علیهالسلام در حالی که گویی کوهی از داغ و مصیبت برسینهاش نهاده بود، آرام آرام بر زمین قرار میگرفت و چون بر بالین یار باوفای خویش رسید، گام هایش از حرکت بازماند. بر زمین نشست و سر عاشق جانباز خویش را بر دامن گرفت و گریست و بر مصیبت جانکاه از دست دادن یار همیشگی خویش اینگونه ناله سر داد: «انا للّه و انّا الیه راجعون، آن کس که شهادت عمار، مصیبتی برایش نباشد، از اسلام و مسلمانیاش بهرهای نیست، صلوات خدا بر عمار باد». آن گاه فرمود: «هان! ای مرگ، که هرگز از من جدا نیستی، مرا دریاب و شادم نما که تمام دوستانم را از من گرفتی. تو را نسبت به آنان که دوستشان میدارم، مضر میبینم که گویی از هر راه به ایشان روی نمودهای و قصد ایشان داری