در غار چه گذشت؟!!!
تبهای اولیه
[=tahoma][="]در غار چه گذشت؟!!![/][/]
[=tahoma][="]در جريان هجرت رسول خدا (ص) به مدينه روايات شگفتي از همراهي ابوبكر با آنحضرت به چشم مي خورد كه نشان مي دهد دستهايي در كار بوده تا رواياتي جهت كتمان يا كمرنگ نشان دادن فضيلت اميرالمومنين ع در ليلة المبيت ؛ جعل و به فضيلت تراشي روي آورد؛ گرچه به قيمت لطمه زدن به شخصيت رسول خدا ص باشد. [/][/]
[=tahoma][="]ميمون بن مهران روايت مىكند كه عمر مىگفت بخدا قسم كه يك شب از ابو بكر و يك روز او به مراتب بهتر از همه زندگانى من بود و آيا مي خواهى كه آن شب و روز را برايت بگويم؟ گفتم آرى، گفت آن شب شبى بود كه پيامبر (ص) از دست مردم مكه گريخت و شبانه از آن شهر بيرون رفت ابو بكر هم از پى آن حضرت رفت و گاهى از جلو و گاه از پشت سر و چپ و راست پيامبر حركت مىكرد پيامبر فرمود چرا چنين مىكنى و هدفت چيست؟ گفت گاه بفكر اين مىافتم كه در جلو كمين نكرده باشند و گاه مىترسم كه از دنبال سرمان تعقيب شويم يا از چپ و راست و چون بر تو مىترسم چنين مىكنم و پيامبر روى سر پنجه پاهاى خود حركت مىكرد بطورى كه پاهايش زخم گرديد و توان حركت نداشت چون ابو بكر متوجه شد آن حضرت رابدوش گرفت و به سرعت راه افتاد تا بدهانه غار رسيدند و آنجا ابو بكر پيامبر را سوگند داد كه داخل غار نشود تا اول او وارد شود و اگر خطرى باشد متوجه او گردد، و وارد غار شد و چيزى در آن نديد آنگاه پيامبر را به دوش گرفت و وارد غار كرد، و در غار متوجه سوراخى شد كه چند افعى و مار در آن بودند، ابو بكر از ترس اينكه آنها خارج شوند و آزارى به پيامبر برسد پاشنه پاى خود را در سوراخ نهاد و مارها خود را به پاشنه او مىكوفتند و ابو بكر مىگريست و پيامبر مىفرمود نترس خدا با ماست تا آنجا كه خداوند متعال آرامش و طمأنينه به ابو بكر عنايت فرمود...[/][/][="][/]
[="]ترجمه دلائل النبوة ،ج2،ص:154[/][="][/]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
باتشکر از سرور عزیزم جناب کمیل
یکبار با یکی از وهابی ها مناظره می کردم بحث در همین مورد بود. او به من گفت در غار ابوبکر را مار یا یک جانوری نیش زد و پیامبر از آب دهانش به آن زد و خوب شد و در آخر عمر ابوبکر آن زخم دوباره سر باز کرد و ابوبکر به دلیل همان زخم از دنیا رفت!!!!!!!!! ( یعنی اینکه جانش رو در راه پیامبر داد!!!!!!!! )
من بهش گفتم کاش پیامبر آب دهانشون رو به اون نمی زدند و خوبش نمی کردند که بعد از چند سال دوباره همونطوری بشه.اگه پیامبر بلد نبود درست و حسابی شفا بده چرا اینکارو کرد و اگرم بلد بود که نباید دوباره سر باز می کرد.
طرف ساکت شد و دیگه جوابی نداد!!!
این است طبل تو خالی آن سازندگان احادیث ساختگی!!!
التماس دعا - یاعلی
ای ول :hamdel:
راستی برای اینکه بفهمید در غار حرا چی گذشت به پیامبر برید داستان "پیامبر" از "زین العابدین راهنما" رو بخونید، داستان وحی رو خیلی تأثیرگذار و جذاب رو به حالت یک داستان فووووق قووووی بیان کرده :Kaf:
براي تكميل و افزودن منابع ديگر راجع به اين قصه جعلي؛ موارد ذيل را نيز توجه فرمائيد البته بعضي اهل سنت نيز اين روايت را جعلي دانسته اند اما وجود اين قبيل گزارشات نشان از وجود از كارخانه روايت سازي در شان خلفاء دارد.
در اين قضيه ميبينيم که چگونه فضايل علي را کمفروغ جلوه ميدهند و هر جا به خليفهي اول ميرسند، در وصفش داد سخن ميدهند. براي آن که اضطراب او را در غار بپوشانند و به نحوي جبران کنندو در برابر فداکاري قهرمانانهي علي، براي او نيز نوعي فداکاري بسازند، دست به جعل گزارشهاي سخيفي زدهاند که فقط موجب خنده ميشود.
المحب الطبري (م694ه)در ریاض النضره اينچنين آورده :ابوبکر وارد غار شد و هر سوراخی که در غار دید انگشتش را درون آن کرد تا اینکه به سوراخ خیلی گشاد و بزرگی رسید چنان که در آن سوراخ پایش را تا بیخ ران در درون آن سوراخ کرد و نگه داشت و گفت : داخل شو ای پیغمبرکه مکان را خیلی خوب برایت آماده کرده ام . آن شب بر ابوبکر بسیار سخت گذشت زیرا افعی مدام نیشش می زد و او جم نميخورد و نميگذاشت پيغمبر از خواب بيدار شود چون صبح شد پیامبر فرمود:ای ابو بکر این چیست که می بینم ...چرا به من نگفتی ؟ ابوبکر گفت : دلم نیامد شب تو را خراب کنم ؛ پس پیامبر دستش را بر ابو بکر مالید و همه دردهایش را نابود کرد.
در حلیه الاولیاء اين اضافه آمده كه پيامبر دستانش را بالا برد و براي ابو بكر اينچنين دعا كرد:: اللهم اجعل ابابکر معی فی درجتی یوم القیامه فاوحی الله تعالی الیه : ان الله قد استجاب لک.
حلیه الاولیاء؛ ابو نعیم ج1 ص22- الریاض النضره فی مناقب العشره؛ محب الدین طبری ج1ص65 - تاریخ ابن کثیرج3ص180