قرائت کربلائی کاظم ساروقی چیزی را ثابت نمی کند

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرائت کربلائی کاظم ساروقی چیزی را ثابت نمی کند


با سلام و احترام

قرائت کربلائی کاظم ساروقی چیزی را ثابت نمی کند

اول اینکه طبق تعریف معجزه، این کار معجزه نیست. دوم اینکه اگر کرامت باشد، کرامتش چیزی را اثبات نمی کند و حجت شرعی محسوب نمیشود.
وقتی قرآن به تواتر به ما رسیده است پس نیازی به قرائت کربلایی کاظم نیست مگر اینکه قبول کنیم قرآن متواتر نیست یا هنوز برای ما تواتر قرآن اثبات نشده باشد که با این فرض هم معلوم نیست با این کرامت چیزی ثابت شود یا خیر ؟
می گویند قرائات قرآن تواتر ندارد از طرفی می گویند کربلایی کاظم بر طبق روایت حفص از عاصم قران می خواند
اگر کرامت کربلایی کاظم واقعا چیزی را اثبات می کند باید قرائات دیگر قرآن را کنار گذاشته و باطل بدانیم اما کسی چنین کاری نکرده است بنابراین این کرامت چیزی را ثابت نمی کند.
اگر قبول کنیم که این کرامت قرائت درست و واقعی پیامبر را ثابت می کند پس باید قرائات دیگر را درست ندانیم اما کسی چنین نتیجه ای نگرفته است.
همچنین اگر کربلایی کاظم به روایت حفص، قرآن خوانده است پس اختلاف روایت حفص با سایر قرائات، خصوصا اختلاف روایت حفص با قرائت متواتر را چه کنیم ؟ در موارد اندکی ، قرائت حفص از عاصم مخالف قرائت متواتر است.
آیا تواتر را قبول کنیم یا قرائت کربلایی کاظم ساروقی را ؟
اگر فرض کنیم کربلائی کاظم تنها یک قرائت را اثبات کرده است پس نمی توان قرائات دیگر را باطل خواند.
پس چرا برخی علما و برخی دین داران بیخودی این قرائت را دستاویز بطلان سایر قرائات می دانند ؟ و بزرگش می کنند ؟

هم چنین به نظر شما کرامت کربلائی کاظم حجت شرعی بر درستی قرائت قرآن است ؟ یعنی اگر کربلائی کاظم ساروقی با قرائتی قرآن می خواند که در هیچ قرآنی وجود نداشت ، شما قبول می کردید ؟ و کرامت او را دلیل و حجت شرعی می دانستید ؟
من دو نتیجه می گیریم ( تا تقابل در تاپیک شکل گیرد و بحث جریان پیدا کند )
کرامت کربلایی کاظم ساروقی، درستی قرآن و قرائت او را ثابت نمی کند. و حجت شرعی محسوب نمی شود.
کرامت کربلائی کاظم ساروقی، نادرستی قرائات دیگر را ثابت نمی کند و حجت شرعی محسوب نمی شود.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

سلام علیکم
خدمت حضرت عالی عرض ادب و احترام دارم
حقیر نظر علما را در این رابطه ندیده ام اما بر اساس روایات و تعاریفی که از معجزه صورت گرفته شاید معجزه عنوان خوبی برای این امر نباشد، لذا از این جهت با شما موافق هستیم.
در ارتباط با مطالبتان باید عرض کنم حق با حضرت عالی است، قرآن کریم به صورت متواتر به دست ما رسیده است و وظیفه ما عمل به حجت شرعی است، کشف و شهود و امثال آن حجت شرعی محسوب نمی شوند. قرائتی که جناب کربلایی کاظم داشته اند اگر برای خود ایشان یقین آور باشد فقط برای خودشان حجت است نه برای دیگران، علمای بزرگوار نیز تنها حجت های شرعی را یقین آورد می دانند لذا به حجت های شرعی عمل می کنند نه کشف و شهود(که برای دیگران حجت شرعی محسوب نمی شود).

برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک:
جوادی آملی عبدالله، معرفت‌شناسی در قرآن، اسراء، قم، 1378، ص 114
مصباح یزدی محمدتقی، آموزش فلسفه، ج 1، صص 113 و 114

پس

کرامت کربلایی کاظم ساروقی، درستی قرآن و قرائت او را ثابت نمی کند. و حجت شرعی محسوب نمی شود.
کرامت کربلائی کاظم ساروقی، نادرستی قرائات دیگر را ثابت نمی کند و حجت شرعی محسوب نمی شود

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


و طاها;811014 نوشت:
با سلام و احترام

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا قرائات قرآن؟!

درباره ی ضرورت طردِ فنونِ قرآئات در برابر یگانه قرائت فوق حدّ تواتر قرآنِ موجود نزد مسلمانان جهان، در این سطور سخن با آن دسته از برادران و خواهران ایمانی است که در تلاشند قرآن را با الفاظی دیگر که در متن آن نیست، قرائت کنند!! در حالی که قرآن می فرماید: [=Traditional Arabic]﴿انّا نحن نزّلنا الذّکر و انّا له لحافظون[=Traditional Arabic]﴾ (حجر،٩) در این آیه چنان که مشاهده می شود، خدای تعالی با ده لفظ ذیل: [=Traditional Arabic]﴿ان، نا، نحن، نزّل، نا، ان، نا، له، ل، حافظون[=Traditional Arabic]﴾ تأکید نموده است که قرآن را خودش حفظ خواهد فرمود و در مورد هیچ یک از کتب آسمانی چنین تأکیدی بکار نبرده است. بنابرین قرآن، همان گونه که به پیامبر گرامی نازل شده بی کم و کاست در دسترس همگان است. ما به نحوه حفظ آن کاری نداریم و بحث تاریخی هم نمی کنیم، زیرا جز هدر رفتن اوقات خود و شما فایده ی دیگری ندارد،

تنها برای رفع اختلاف برخی از مسلمانان درباره ی قرآئتِ قرآن، با دقّت و تدبّر بیشتری در قرآن، به آیه ی 18 و 19 سوره ی قیامت نظر می افکنیم:

[=Traditional Arabic]﴿إنّ علینا جمعه و قرآنه. فإذا قرأناه فأتبع قرآنه[=Traditional Arabic]﴾
محققاً تنها بر ماست گردآوری قرآن و [شیوه ی] خواندنش، پس هنگامی که آن را خواندیم در نتیجه پیروی کن خواندنش را


در اینجا بسیار واضح و روشن است که ضمیر [=Traditional Arabic]﴿هُ[=Traditional Arabic]﴾ در [=Traditional Arabic]﴿قرأناه[=Traditional Arabic]﴾ تنها به یک قرآئت اشاره می کند نه به چند قرائت، و گرنه، باید آیه این گونه نازل می شد: «فإذا قرأناه بقرائاته المختلفه فاتّبع قرائآته»!! اینجا پس از تأملی مختصر، می بینیم که خدای متعال در این آیه فرموده است:

[=Traditional Arabic]﴿فإذا قرأناه فأتبع قرآنه[=Traditional Arabic]﴾ : پس هنگامی که آن قرائت واحد را بر تو خواندیم، پس همان قرائت و خواندن واحد را پیروی کن!


و نفرموده است که «قرائات گوناگون و متعددش را پیروی کن». اگر خدای متعال اراده کرده بود که از چندین قرائت پیروی شود، آیه را این گونه نازل می فرمود: «فاتّبع قرائآتِه»!!


از بحث گذشته دریافتیم که نحوه ی قرائت قرآن، تنها یک گونه است نه چند گونه!! و آن هم تنها به وسیله ی قرآنی که خدای تعالی، خود آن را حفاظت فرموده و در دسترس مردم قرار داده، میسّر است؛ و نام این قرائت قرآن نیز «قرائت به روایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از خدای متعال» است، اگرچه به نامی دیگر مشهور شده؛ ولی خدای سبحان با حفص و عاصم، قرآن و قرائتش را حفظ نکرده، بلکه با قدرت لایزال خویش، خود محافظ قرآن و نحوه ی قرائت آن بوده و خواهدبود.

منبع : http://www.albalaq.com/post/57.htm

رضا ثقلین;812767 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا قرائات قرآن؟!

درباره ی ضرورت طردِ فنونِ قرآئات در برابر یگانه قرائت فوق حدّ تواتر قرآنِ موجود نزد مسلمانان جهان، در این سطور سخن با آن دسته از برادران و خواهران ایمانی است که در تلاشند قرآن را با الفاظی دیگر که در متن آن نیست، قرائت کنند!! در حالی که قرآن می فرماید: [=Traditional Arabic]﴿انّا نحن نزّلنا الذّکر و انّا له لحافظون[=Traditional Arabic]﴾ (حجر،٩) در این آیه چنان که مشاهده می شود، خدای تعالی با ده لفظ ذیل: [=Traditional Arabic]﴿ان، نا، نحن، نزّل، نا، ان، نا، له، ل، حافظون[=Traditional Arabic]﴾ تأکید نموده است که قرآن را خودش حفظ خواهد فرمود و در مورد هیچ یک از کتب آسمانی چنین تأکیدی بکار نبرده است. بنابرین قرآن، همان گونه که به پیامبر گرامی نازل شده بی کم و کاست در دسترس همگان است. ما به نحوه حفظ آن کاری نداریم و بحث تاریخی هم نمی کنیم، زیرا جز هدر رفتن اوقات خود و شما فایده ی دیگری ندارد،

تنها برای رفع اختلاف برخی از مسلمانان درباره ی قرآئتِ قرآن، با دقّت و تدبّر بیشتری در قرآن، به آیه ی 18 و 19 سوره ی قیامت نظر می افکنیم:

[=Traditional Arabic]﴿إنّ علینا جمعه و قرآنه. فإذا قرأناه فأتبع قرآنه[=Traditional Arabic]﴾
محققاً تنها بر ماست گردآوری قرآن و [شیوه ی] خواندنش، پس هنگامی که آن را خواندیم در نتیجه پیروی کن خواندنش را


در اینجا بسیار واضح و روشن است که ضمیر [=Traditional Arabic]﴿هُ[=Traditional Arabic]﴾ در [=Traditional Arabic]﴿قرأناه[=Traditional Arabic]﴾ تنها به یک قرآئت اشاره می کند نه به چند قرائت، و گرنه، باید آیه این گونه نازل می شد: «فإذا قرأناه بقرائاته المختلفه فاتّبع قرائآته»!! اینجا پس از تأملی مختصر، می بینیم که خدای متعال در این آیه فرموده است:

[=Traditional Arabic]﴿فإذا قرأناه فأتبع قرآنه[=Traditional Arabic]﴾ : پس هنگامی که آن قرائت واحد را بر تو خواندیم، پس همان قرائت و خواندن واحد را پیروی کن!


و نفرموده است که «قرائات گوناگون و متعددش را پیروی کن». اگر خدای متعال اراده کرده بود که از چندین قرائت پیروی شود، آیه را این گونه نازل می فرمود: «فاتّبع قرائآتِه»!!


از بحث گذشته دریافتیم که نحوه ی قرائت قرآن، تنها یک گونه است نه چند گونه!! و آن هم تنها به وسیله ی قرآنی که خدای تعالی، خود آن را حفاظت فرموده و در دسترس مردم قرار داده، میسّر است؛ و نام این قرائت قرآن نیز «قرائت به روایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از خدای متعال» است، اگرچه به نامی دیگر مشهور شده؛ ولی خدای سبحان با حفص و عاصم، قرآن و قرائتش را حفظ نکرده، بلکه با قدرت لایزال خویش، خود محافظ قرآن و نحوه ی قرائت آن بوده و خواهدبود.

منبع : http://www.albalaq.com/post/57.htm

با سلام و احترام

مهم نیست قرائات باشد یا قرائت
مقصود این بود که از این کرامت چیزی نه اثبات میشود و نه انکار ( منظورم قرائت و قرائات است)
ممکن است از روش دیگری شما چیزی را اثبات یا رد کنید
اما از طریق این کرامت خیر
پاسخ علما این بوده.

درباره قرائات باید جای خودش بحث کرد اینجا انحراف از موضوع تاپیک است.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


و طاها;812775 نوشت:
با سلام و احترام

مهم نیست قرائات باشد یا قرائت
مقصود این بود که از این کرامت چیزی نه اثبات میشود و نه انکار ( منظورم قرائت و قرائات است)
ممکن است از روش دیگری شما چیزی را اثبات یا رد کنید
اما از طریق این کرامت خیر
پاسخ علما این بوده.

درباره قرائات باید جای خودش بحث کرد اینجا انحراف از موضوع تاپیک است.

مقصود از مطلبی که قرار دادم این بود که چه با این کرامت چه غیر این کرامت به هر صورت تواتر قرائت و نه قرائات قران همین قرآن فعلی است و از نظر ادبی و عقلی و حتی روایی هم همین مطلب مورد تایید قرار میگیرد پس تفاوتی در اینکه کربلایی کاظم نوعی قرائت کرده باشند که موافق این تواتر باشد یا نباشد در اصل موضوع ندارد

با تشکر از شما

رضا ثقلین;812939 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مقصود از مطلبی که قرار دادم این بود که چه با این کرامت چه غیر این کرامت به هر صورت تواتر قرائت و نه قرائات قران همین قرآن فعلی است و از نظر ادبی و عقلی و حتی روایی هم همین مطلب مورد تایید قرار میگیرد پس تفاوتی در اینکه کربلایی کاظم نوعی قرائت کرده باشند که موافق این تواتر باشد یا نباشد در اصل موضوع ندارد

با تشکر از شما

با سلام و احترام

من متوجه شدم مقصود شما چیست

به همین خاطر گفتم باید جای خودش بحث کنید

و ربطی به این تاپیک ندارد.

به هر حال این کرامت چیزی را اثبات یا نفی نمی کند.

لطفا مطالبی که به ذهنتان می رسد را در تاپیک خودش مطرح کنید تا مورد ارزیابی قرار بگیرد.

موفق باشید.

و طاها;812465 نوشت:
کرامت کربلایی کاظم ساروقی، درستی قرآن و قرائت او را ثابت نمی کند. و حجت شرعی محسوب نمی شود.

سلام علیکم

فکر میکنم منظورتان از اینکه میفرمائید درستی قرآن را اثبات نمی کند این باشد که قرائت کربلائی کاظم درستی قرائت "حفص از عاصم" را اثبات نمیکند از این رو که حجیت شرعی نمی آورد و ندارد .

ولی این کرامت قرائت مذکور را اگر شرعا تقویت نکند عقلا تقویت خواهد کرد.

فاتح;813034 نوشت:
سلام علیکم

فکر میکنم منظورتان از اینکه میفرمائید درستی قرآن را اثبات نمی کند این باشد که قرائت کربلائی کاظم درستی قرائت "حفص از عاصم" را اثبات نمیکند از این رو که حجیت شرعی نمی آورد و ندارد .

ولی این کرامت قرائت مذکور را اگر شرعا تقویت نکند عقلا تقویت خواهد کرد.

با سلام و احترام

قران و سنت و عقل و اجماع

علما کرامت را جزو اینها نمیدانند.

انسانهایی هستند که چشمهایشان ده برابر قوی تر از دیگران است و حتی روی دانه برنج اثر هنری خلق میکنند. حتی به یاد دارم چند سال پیش میگفتند یک دختر روسی قادر است سلولها را ببیند یا شبیه همچین چیزی بود.
برخی حیوانات قادر هستند از طریق حس بویایی تقاوت اشیاء را درک کنند و متوجه میشوند مثلا فلان دانه ی برنج ، دست خورده ی فلان موجود است.
برخی انسانها از طریق قدرت نفس میتوانند ذهن افراد را بخوانند. مثلا متوجه میشوند شما از گفتن فلان سخن چه قصدی داشته اید.
برخی انسانها بوده اند که بدون اموزش به یکباره توانسته اند به زبانهای بیگانه صحبت کنند.
یک کودک خردسال بود که بدون نگاه کردن به ساعت ، ساعت را به شما میگفت.
برخی انسانها اشیا را به رنگهایی غیر از رنگ معمولی میبینند
برخی انسانها میان حواسشان اختلاط به وجود می اید و نوشته ها را رنگی میبینند.

پس طبیعی است اگر کربلایی کاظم قرآن بگوید طبق قرآن موجود خواهد گفت.
نهایتا میتوان گفت ایشان به خاطر صفای باطنی چیزهایی میفهمیدند که ما با حواس ظاهری نمیفهمیم.
اما دلیل بر درستی قرائت نخواهد بود.

و طاها;813062 نوشت:
با سلام و احترام

قران و سنت و عقل و اجماع

علما کرامت را جزو اینها نمیدانند.

انسانهایی هستند که چشمهایشان ده برابر قوی تر از دیگران است و حتی روی دانه برنج اثر هنری خلق میکنند. حتی به یاد دارم چند سال پیش میگفتند یک دختر روسی قادر است سلولها را ببیند یا شبیه همچین چیزی بود.
برخی حیوانات قادر هستند از طریق حس بویایی تقاوت اشیاء را درک کنند و متوجه میشوند مثلا فلان دانه ی برنج ، دست خورده ی فلان موجود است.
برخی انسانها از طریق قدرت نفس میتوانند ذهن افراد را بخوانند. مثلا متوجه میشوند شما از گفتن فلان سخن چه قصدی داشته اید.
برخی انسانها بوده اند که بدون اموزش به یکباره توانسته اند به زبانهای بیگانه صحبت کنند.
یک کودک خردسال بود که بدون نگاه کردن به ساعت ، ساعت را به شما میگفت.
برخی انسانها اشیا را به رنگهایی غیر از رنگ معمولی میبینند
برخی انسانها میان حواسشان اختلاط به وجود می اید و نوشته ها را رنگی میبینند.

پس طبیعی است اگر کربلایی کاظم قرآن بگوید طبق قرآن موجود خواهد گفت.
نهایتا میتوان گفت ایشان به خاطر صفای باطنی چیزهایی میفهمیدند که ما با حواس ظاهری نمیفهمیم.
اما دلیل بر درستی قرائت نخواهد بود.

سلام علیکم

دو مساله را با دو موضوعیت مختلف مطرح کردید یکی قیاس توانائی ها و دیگری حجیت قول ایشان بترتیب بنده عرض میکنم

توانائی نوشتن روی دانه برنج قابل آموزش و تقلید است و البته توانائی های انسان متعددند و این ممکن است افرادی یک شبه زبانی را یادبگیرند تا با آن تکلم کنند ولی موضوع کربلائی کاظم یک زبان یا توانائی هایی از این دست نیست . ایشان فقط و صرفا یک حافظ قرآن نبوده اند که بتوان با مثلا یادگرفتن یک شبه یک زبان مقایسه کرد بلکه توانائی ایشان فراتر از اینها بوده و همچنین انتقال آموزش و قابل فراگیری نیست که مثلا با نوشتن با روی برنج مقایسه شود.

مثلا اگر کسی حرف "واو" را فرضا از روی سوره حمد مینوشت و چند خط بعد "واو" دیگری را از روی کتابی دیگر مینوشت مثلا از روی کتاب نحو , و جلوی ایشان میگذاشتید کربلائی کاظم واوی را که از روی قرآن نوشته شده را با دست نشان میداد و میگفت این واو را نویسنده از روی قرآن مکتوب کرده ولی واو دوم از روی نوشته کتابدیگری کتابت شده .
یا فرد عرب زبانی نیت میکرد یک بار کلمه "قل" را بر اساس سوره ناس و یک بار "قل" را بر اساس لفظ معمول و مستعمل در بین اعراب بنویسد برای این شخص این نیت مکشوف بود. ( اینهائی که عرض کردم توسط افراد مختلف آزمایش شده بود )

مساله حجیت قول ایشان

برای تشخیص اعتبار یک قرائت و انتخاب یکی از قرائات سبعه راه اول و اولی اتکاء به سند قرائت و بعد آن مباحث لفظی و احیانا متون روائی امثالهم است . سند حفص از عاصم سندی طلائی در بین قرائات محسوب میشود .

حال اگر کربلائی کاظم همان قرائت حفص از عاصم را بخواند یا قرائتی نزدیک به حفص از عاصم با چند اعراب اختلاف در جزئیات , خب پس از بررسی های فوق عقلا بنده باید این قرائت را قریب به واقع بدانم .

و طاها;811014 نوشت:
اول اینکه طبق تعریف معجزه، این کار معجزه نیست.
هادی;812222 نوشت:
بر اساس روایات و تعاریفی که از معجزه صورت گرفته شاید معجزه عنوان خوبی برای این امر نباشد، لذا از این جهت با شما موافق هستیم.

باسمه تقدّست أسماؤه

با اهداي سلام و تحيّات و آرزوي قبولي طاعات ،

بنده در تاپيک قبلي هم عرض کردم که اين نزاع و بحث روي اينکه اسم فلان واقعه را مي​توان معجزه گذاشت يا نه، صرفاً يک نزاع لفظي است و بحث بر روي نامگذاري؛

و آنجا به تفصيل عرض کردم که چون اينجا بحث، بحث کلامي نيست، اشکال ياد شده وارد نيست.

اصطلاح معجزه در قرآن مجيد هم به کار نرفته؛ نه حقيقت شرعيه دارد و نه متشرّعه، يک اصطلاح نو ظهور در لسان متکلّمان است.

در اين بحث، معناي عرفي معجزه اراده شده است و منظور از آن، امري است که عادتاً غير ممکن باشد و منتسب به قدرت الهي.

مثال ديگري که در آن تاپيک متعرض نشده بودم، اصطلاح «بيّنه» است که در فقه به معناي گواهي دو شخص عادل است ولي در جايي که بحث فقهي نباشد معنا ندارد که روي معناي اصطلاحي آن بحث شود.

و طاها;811014 نوشت:
دوم اینکه اگر کرامت باشد، کرامتش چیزی را اثبات نمی کند و حجت شرعی محسوب نمیشود.

قطع داراي حجيّت ذاتي است و از هر راهي که حاصل شود حجّت است و کسي نمي​تواند حجّيّت آن را سلب کند.

تفصيل اين مطلب در فنّ شريف اصول فقه ، مقرّر است.

و طاها;813062 نوشت:
پس طبیعی است اگر کربلایی کاظم قرآن بگوید طبق قرآن موجود خواهد گفت.

تعریف شما از امر طبیعی چیست؟!

این امر طبیعی که اینقدر طبیعی است چرا تا کنون مشابهش هیچگاه اتفاق نیفتاده؟!!

به نظر من این نوع اشکالات ناشی از نا آگاهی به ابعاد قضیّه کربلائی کاظم است که می‌تواند با مطالعه احوال این بزرگوار برطرف شود.

کتاب‌ها در این مورد موجود است. فایل‌های صوتی و تصویری هم در آپارات و غیره قابل دسترسی می‌باشد.

فاتح;813071 نوشت:
سلام علیکم

دو مساله را با دو موضوعیت مختلف مطرح کردید یکی قیاس توانائی ها و دیگری حجیت قول ایشان بترتیب بنده عرض میکنم

توانائی نوشتن روی دانه برنج قابل آموزش و تقلید است و البته توانائی های انسان متعددند و این ممکن است افرادی یک شبه زبانی را یادبگیرند تا با آن تکلم کنند ولی موضوع کربلائی کاظم یک زبان یا توانائی هایی از این دست نیست . ایشان فقط و صرفا یک حافظ قرآن نبوده اند که بتوان با مثلا یادگرفتن یک شبه یک زبان مقایسه کرد بلکه توانائی ایشان فراتر از اینها بوده و همچنین انتقال آموزش و قابل فراگیری نیست که مثلا با نوشتن با روی برنج مقایسه شود.

مثلا اگر کسی حرف "واو" را فرضا از روی سوره حمد مینوشت و چند خط بعد "واو" دیگری را از روی کتابی دیگر مینوشت مثلا از روی کتاب نحو , و جلوی ایشان میگذاشتید کربلائی کاظم واوی را که از روی قرآن نوشته شده را با دست نشان میداد و میگفت این واو را نویسنده از روی قرآن مکتوب کرده ولی واو دوم از روی نوشته کتابدیگری کتابت شده .
یا فرد عرب زبانی نیت میکرد یک بار کلمه "قل" را بر اساس سوره ناس و یک بار "قل" را بر اساس لفظ معمول و مستعمل در بین اعراب بنویسد برای این شخص این نیت مکشوف بود. ( اینهائی که عرض کردم توسط افراد مختلف آزمایش شده بود )

مساله حجیت قول ایشان

برای تشخیص اعتبار یک قرائت و انتخاب یکی از قرائات سبعه راه اول و اولی اتکاء به سند قرائت و بعد آن مباحث لفظی و احیانا متون روائی امثالهم است . حال ی سند مثل حفص از عاصم متواتر است و سندی طلائی در بین قرائات محسوب میشود .

حال اگر کربلائی کاظم همان قرائت حفص از عاصم را بخواند یا قرائتی نزدیک به حفص از عاصم با چند اعراب اختلاف در جزئیات , خب پس از بررسی های فوق عقلا بنده باید این قرائت را قریب به واقع بدانم .

با سلام و احترام

این همه مثال زدم شما یک راست رفتید سراغ دانه ی برنج؟
بنده با چند واسطه کسی را سراغ داشتم که بدون سواد و تنها با ریاضت شرعی میتوانست یک نامه را بدون دیدن نیز بخواند.
و کسانی هستند که اراده ها را میفهمند لازم نیست شما حرفی بزنید.
مثلا کسی هست استخاره میگیرد و میداند نیت شما و کار شما چیست.
اینها چیز غریبی نیست بزرگوار
فهمیدن دو واومتفاوت نیز به همین گونه است.
( نگاه کنید من یک مثال میزنم تنها برای فهمیدن موضوع. قبلا سر بسته عرض کردم. سگها به راحتی تفاوت دو واو را درک میکنند از روی حس بویایی. )
وقتی قدرت نفس مطرح باشد این فهمیدن ها چیز عجیبی نیست.

درباره حجت قول
خیر چیزی ثابت نمیشود.

ببخشید یک سوال برام پیش اومده.شاید بی ربط باشه به موضوع ببخشید.در زمان پیامبر مردم از پیامبر معجزه می خواستند و هر بار پیامبر بنا به دلایلی که درآیات هست از انجام معجزه سر باز می زدند.حال فلسفه و چرایی اینکه این معجزه بوسیله حاج کربلائی صورت گرفته چیست؟چرا خدا اینجا یک معجزه نشان داد؟حالا شاید اینجا اتفاق کربلائی را معجزه ندانید.

[="Navy"]

پارسا مهر;813112 نوشت:
یک سوال

سلام ، شما اوّل این حرفتان را اثبات کنید:
پارسا مهر;813112 نوشت:
و هر بار پیامبر بنا به دلایلی که درآیات هست از انجام معجزه سر باز می زدند.
[/]

Hadi99g;813085 نوشت:

باسمه تقدّست أسماؤه

با اهداي سلام و تحيّات و آرزوي قبولي طاعات ،

بنده در تاپيک قبلي هم عرض کردم که اين نزاع و بحث روي اينکه اسم فلان واقعه را مي​توان معجزه گذاشت يا نه، صرفاً يک نزاع لفظي است و بحث بر روي نامگذاري؛

و آنجا به تفصيل عرض کردم که چون اينجا بحث، بحث کلامي نيست، اشکال ياد شده وارد نيست.

اصطلاح معجزه در قرآن مجيد هم به کار نرفته؛ نه حقيقت شرعيه دارد و نه متشرّعه، يک اصطلاح نو ظهور در لسان متکلّمان است.

در اين بحث، معناي عرفي معجزه اراده شده است و منظور از آن، امري است که عادتاً غير ممکن باشد و منتسب به قدرت الهي.

با سلام و احترام
بنده در مقام بیان هستم نه گزارش گری
ممکن است همه اسم چنین وقایعی را معجزه بگذارند
اما در مقام بیان علمی این دو متفاوت میباشند
و اصلا یک نزاع لفظی نیست.
کرامت و کشف و شهود نیز حجت نیستند
اما معجزه حجت است.
مثلا شخصی از محتوای یک نامه آگاه میشود به شکل کرامت
اما دلیل نمیشود آن نامه از سوی خدا باشد.
به هر حال هر گاه ثابت کردید کرامت حجت شرعی محسوب میشود در خدمتم

Hadi99g;813085 نوشت:

قطع داراي حجيّت ذاتي است و از هر راهي که حاصل شود حجّت است و کسي نمي​تواند حجّيّت آن را سلب کند.

تفصيل اين مطلب در فنّ شريف اصول فقه ، مقرّر است.
.

ایضا

این دلیل شما برای هر کسی صادق و حجت است.

پس نمیتوانید گفتار بنده را غیر حجت کنید

اینها قطعی است که کلی عالم و دانشمند نیز تاییدش کرده اند.

پس نمیتوانید حجیت را از آن سلب کنید.

مثلا فرض کنید بنده دعا میکنم قران را حفظ کنم
و خدا مرا حافظ قران میکند
خوب طبیعی است.
با اینکار شما میخواهید اثبات کنید همین چیزی که حفظ کردم درست است؟
یعنی خداوند قران غیر واقعی را به من نخواهد داد.
پس انچه حفظ شدم قران واقعی است.

شما استدلالی بهتر از این دارید؟

Hadi99g;813116 نوشت:

سلام ، شما اوّل این حرفتان را اثبات کنید:

با سلام.من به اشاره کردم که با توجه به آیات قرآن و فکر می کنم باید حدس زده باشید که کدام آیات مد نظر بنده هست و نیازی به ذکر آنها نیست.ولی به هر حال.بنده چند آیه ذکر می کنم.:
سوره الإسراء (17) آیه 90 وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الأَْرْضِ يَنْبُوعاً گفتند : به تو ايمان نمي آوريم تا براي ما از زمين چشمه اي روان سازي ،،
سوره الإسراء (17) آیه 91 أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَْنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً يا تو را بستاني باشد از درختان خرما و انگور که در خلالش نهرها جاري گرداني ،
سوره الإسراء (17) آیه 92 أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلاً يا چنان که گفته اي آسمان را پاره پاره بر سر ما افکني يا خدا و فرشتگان را پيش ما حاضر آوري
سوره الإسراء (17) آیه 93 أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً يا تو را خانه اي از طلا باشد ، يا به آسمان بالا روي و ما به آسمان ، رفتنت را باور نکنيم تا براي ما کتابي که از آن بخوانيم بياوري بگو : پروردگار من منزه است آيا جز اين است که من انساني هستم که به رسالت آمده ام ؟

می بینیم که در آیات بالا مردم عرب معجزه می خواهند و من باب نمونه چند معجزه که پیامبر می توانند آنها را برآبرده کنند نام می برند.ولی پیامبر چه می فرمایند؟........

سوره طه (20) آیه 133 وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتِينا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الأُْولى و گفتند : چرا معجزه اي از پروردگارش براي ما نمي آورد ؟ آيا دليلهاي روشني که در صحيفه هاي پيشين آمده ، به آنها نرسيده است ؟

در آیه بالا آشکارا معجزه خواهان می گویند چرا معجزه از پروردگارش برای ما نمی آورد؟پیامبر چه پاسخ می دهند.نمی فرمایند که من معجزه آورده ام.بلکه می فرمایند که...آیه را بخوانید.

آیات به همین دو دسته آیات که ذکر کردم محدود نمی شوند.آیات بیشتری هم هست.

[="Navy"]

پارسا مهر;813133 نوشت:
من به اشاره کردم که با توجه به آیات قرآن و فکر می کنم باید حدس زده باشید که کدام آیات مد نظر بنده هست و نیازی به ذکر آنها نیست.

بلي ممنون،

البته موضوع اين تاپيک مخصوص به جنبه اثبات قراءت عاصم است و اين بحث​ها ربطي به آن نداره، بهتر بود در تاپيک ديگر مطرح ميشد،

ببينيد ، شما به نحو موجبه کليّه فرموديد که هر بار مردم معجزه مي​خواستند پيامبر -صلی الله عليه وآله- از آوردنش خودداري مي​کردند.

ولي اين آياتي که اشاره مي​کنيد آن مدّعا را ثابت نمي​کند.

از رسول گرامي، شقّ القمر خواستند و آن حضرت به اذن الهي انجام داد (دليل نقضي قرآني بر ادّعاي مذکور)

از رسول گرامي خواستند که درخت از جايش حرکت کند، مجدّدا به جايش برگردد، حضرت به اذن الهي انجام دادند (دليل نقضي از نهج البلاغه بر ادّعاي مذکور)[/]

و طاها;813126 نوشت:
ممکن است همه اسم چنین وقایعی را معجزه بگذارند
اما در مقام بیان علمی این دو متفاوت میباشند

بستگي به نوع بحث دارد؛ اگر بحث ما کلامي بود بلي اشکال وارد بود.

مثلا در مباحث فقهي اگر کسي به همين موضوع کربلائي کاظم، اصطلاح «بيّنه» را اطلاق کند ما مي​توانيم به او ايراد بگيريم که کربلائي کاظم يک نفر است در حالي که بيّنه به دو نفر عادل گفته مي​شود؛

ولي در همين بحثمان مي​توانيم به قضيّه کربلائي کاظم، همان لفظ «بيّنه» را اطلاق کنيم؛ چون بيّنه يعني دليل روشن.

الآن شما برويد بيرون از چند نفر (عرف) بپرسيد معجزه يعني چه؟

هيچ کس آن تعريف اصطلاحي در ذهنش نيست. آن تعريف اصطلاحي فقط در فضاي مباحث کلامي جريان دارد.

معجزه در اين بحث به همين معناي عرفي است.

شما اگر با لفظ معجزه مشکل داريد به جاي آن از لفظ «آيت» استفاده کنيد.

پس مي​بينيد که نزاع لفظي است.

و طاها;813131 نوشت:
فرض کنید بنده دعا میکنم قران را حفظ کنم
و خدا مرا حافظ قران میکند
خوب طبیعی است.

موضوع تنها منحصر در حفظ قرآن مجيد نيست؛

شخصي بي سواد و امّي در يک امامزاده حافظ کلّ قرآن مجيد مي​گردد،

او مي​تواند سوره​هاي قرآن مجيد را معکوس از حفظ بخواند،

و هر آيه​اي از او بپرسيد او بدون اينکه به مصحف شريف نگاهي بيندازد مصحف را باز کرده و انگشتش را روي آن آيه مي​گذارد،

و او به خواصّ آيات هم آشناست، مثلا بپرسيد چه آيه​اي براي افزايش روزي مفيد است مي​گويد؛

و در عصري که کامپيوتري نبوده او از حفظ به شما مي​گويد که فلان سوره چه تعداد از حروف را داراست!

وووو

همه اينها را بايد در مجموع در نظر داشته باشيد تا تحقّق اين اعجاز الهي برايتان محرز شود.

نه اينکه آن را تجزيه کنيد به وقايع جدا از هم، وگرنه سر از مغالطه در مي​آورد.

من فکر میکنم
خوارق عادات با یک مقدمه عقلی میتوانند چیزی را ثابت کنند.

و آن تقریبا همان دلیل حکمت است.
مثلا میگویند خداوند معجزه را به فرد کاذب نمیدهد.

باید این نکته را در نظر بگیریم
که تفاوت معجزه و کرامت با کشف و شهود چیست؟
فکر میکنم نباید این ها را با هم خلط کرد.

Hadi99g;813144 نوشت:
[="Navy"]
بستگي به نوع بحث دارد؛ اگر بحث ما کلامي بود بلي اشکال وارد بود.

مثلا در مباحث فقهي اگر کسي به همين موضوع کربلائي کاظم، اصطلاح «بيّنه» را اطلاق کند ما مي​توانيم به او ايراد بگيريم که کربلائي کاظم يک نفر است در حالي که بيّنه به دو نفر عادل گفته مي​شود؛

ولي در همين بحثمان مي​توانيم به قضيّه کربلائي کاظم، همان لفظ «بيّنه» را اطلاق کنيم؛ چون بيّنه يعني دليل روشن.

الآن شما برويد بيرون از چند نفر (عرف) بپرسيد معجزه يعني چه؟

هيچ کس آن تعريف اصطلاحي در ذهنش نيست. آن تعريف اصطلاحي فقط در فضاي مباحث کلامي جريان دارد.

معجزه در اين بحث به همين معناي عرفي است.

[/]

اینجا انجمن کلام است.

بحث ما علمی است.

و طاها;813148 نوشت:
اینجا انجمن کلام است.

بحث ما علمی است.

بلي همين ،

ما اينجا در انجمن کلام نمي​توانيم به فقهاء اشکال بگيريم که چرا لفظ بيّنه را به معناي گواهي دو فر عادل مي​دانند؛

چون بيّنه يعني دليل روشن. پس اطلاق آن بر گواهي دو فرد عادل غلط است!

و همينطور در انجمن کلام نمي​توانيم به تعابير عرفي اشکال بگيريم که اطلاق معجزه بر کربلائي کاظم غلط است.

و طاها;813148 نوشت:
اینجا انجمن کلام است.

بحث ما علمی است.



مثال ديگر: اصطلاح «لطف» در علم کلام تعريف خاصّي دارد؛

الآن شما اينجا که در انجمن کلام نشسته​ايد نمي​توانيد بر اساس آن تعريف اصطلاحي بياييد به محاورات عرفي اشکال بگيريد و تخطئه کنيد که چرا مي​گويند فلاني به فلاني لطف کرد؛

مثال ديگر: اصطلاح « امام » که در کلام، تعريف خاصّي دارد؛

حال ما بياييم اشکال بگيريم که چرا به امام جماعت، مي​گويند «امام» ؟!

مثالهايش فراوان است.

Hadi99g;813152 نوشت:

بلي همين ،

ما اينجا در انجمن کلام نمي​توانيم به فقهاء اشکال بگيريم که چرا لفظ بيّنه را به معناي گواهي دو فر عادل مي​دانند؛

چون بيّنه يعني دليل روشن. پس اطلاق آن بر گواهي دو فرد عادل غلط است!

و همينطور در انجمن کلام نمي​توانيم به تعابير عرفي اشکال بگيريم که اطلاق معجزه بر کربلائي کاظم غلط است.

پس صحبتهای شما ربطی به این تاپیک ندارد.

بنده هم به تعبیر عرفی اشکال نکردم به معانی اشکال کردم

مکررا دارم میگویم بحث ما علمی و در انجمن کلام است.
لطفا دقت کنید و به اصل موضوع بپردازید

و طاها;813157 نوشت:
بنده هم به تعبیر عرفی اشکال نکردم به معانی اشکال کردم

کسي در علم کلام معجزه را بر اينگونه قضايا اطلاق نميکند، کما اينکه هيچ کس در کلام، امام را بر امام جماعت اطلاق نميکند.

ولي اينکه چيزي مصداق معجزه اصطلاحي نباشد، دليل بر اين نمي​شود که چيزي با آن ثابت نشود.

عرض کردم که بايد مجموع قضايا را در رابطه با جريان کربلائي کاظم در نظر داشت، نه اينکه تجزيه​اش کنيد.

Hadi99g;813154 نوشت:


مثال ديگر: اصطلاح «لطف» در علم کلام تعريف خاصّي دارد؛

الآن شما اينجا که در انجمن کلام نشسته​ايد نمي​توانيد بر اساس آن تعريف اصطلاحي بياييد به محاورات عرفي اشکال بگيريد و تخطئه کنيد که چرا مي​گويند فلاني به فلاني لطف کرد؛

مثال ديگر: اصطلاح « امام » که در کلام، تعريف خاصّي دارد؛

حال ما بياييم اشکال بگيريم که چرا به امام جماعت، مي​گويند «امام» ؟!

مثالهايش فراوان است.

نگاه کنید شما بر اساس ذهنیات پیشین خودتان تصور کرده اید
بنده به تعابیر عرفی اشکال گرفته ام

اما واضح است بحث ما کلامی بوده و روی حجت ها متمرکز می باشد.
طبعا لازم باشد بحث فقهی هم انجام میدهیم
اما دعوای لفظی نداریم
لطفا بر سر کلمات نزاع نداشته باشید چون ایرادی وجود ندارد.

Hadi99g;813159 نوشت:

کسي در علم کلام معجزه را بر اينگونه قضايا اطلاق نميکند، کما اينکه هيچ کس در کلام، امام را بر امام جماعت اطلاق نميکند.

خوب پس اختلافی وجود ندارد
نیازی به نزاع لفظی نیست.

[="Tahoma"][="Navy"]

و طاها;811014 نوشت:
کرامت کربلایی کاظم ساروقی، درستی قرآن و قرائت او را ثابت نمی کند. و حجت شرعی محسوب نمی شود.
کرامت کربلائی کاظم ساروقی، نادرستی قرائات دیگر را ثابت نمی کند و حجت شرعی محسوب نمی شود.

سلام
بحث بی فایده ای است چون هیچ تطبیق کاملی بین قرائت ایشان و قرآنهای موجود آن زمان نشده یا اگر شده سندی از آن بدست ما نرسیده است
والسلام[/]

محی الدین;813162 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
بحث بی فایده ای است چون هیچ تطبیق کاملی بین قرائت ایشان و قرآنهای موجود آن زمان نشده یا اگر شده سندی از آن بدست ما نرسیده است
والسلام
[/]

سلام
مرحبا به ناصرنا
پس اثباتا یا نفیا چیزی ثابت نمیشود.

[="Tahoma"][="Navy"]

و طاها;813165 نوشت:
سلام
مرحبا به ناصرنا
پس اثباتا یا نفیا چیزی ثابت نمیشود.

سلام
جریان ایشان از این جهت با ارزش است که پرهیزکاری انسان را به چه اوجی می رساند حال اگر قرآن کریم را به قرائت ورش هم می خواند کم نبود
والسلام[/]

[="Navy"]عزيزاني که تلاش مي​کنند قضيه کربلائي کاظم را خيلي عادي و طبيعي جلوه دهند، چرا نمي​توانند يک نمونه مشابه آن را براي ما پيدا کنند! اين که اينقدر عادي است![/]

محی الدین;813167 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]سلامجریان ایشان از این جهت با ارزش است که پرهیزکاری انسان را به چه اوجی می رساند حال اگر قرآن کریم را به قرائت ورش هم می خواند کم نبودوالسلام[/]
سلام مجدد
بله در این مورد اختلافی وجود نداردو بنده هم قصد انکارش را نداشته و ندارم.

موضوع بحث درباره موارد اختلافی است
همین دو نتیجه ای که گرفته شد.

صرفا جهت اینکه حجت بر دوستان تمام شده باشد و شبهاتشان برطرف شود

بنده اصلا قصد ندارم بگویم این داستان دروغین بوده است.
قصد ندارم بگویم این داستان یک امر عادی بوده است.
قصد ندارم پاک دلی و پاک طینتی کربلایی کاظم را منکر شوم.
ضمنا بنده درمورد ایشان بی اطلاع نیستم.

Hadi99g;813176 نوشت:
[="Navy"]عزيزاني که تلاش مي​کنند قضيه کربلائي کاظم را خيلي عادي و طبيعي جلوه دهند، چرا نمي​توانند يک نمونه مشابه آن را براي ما پيدا کنند! اين که اينقدر عادي است![/]

کرامات بسیاری از بزرگان در عصر اخیر و در تاریخ نقل شده است.
ولی دلیل بر این نیست که این کرامات عادی باشد.
حالا منظور شما از نمونه مشابه چیست؟
این همه کرامت کافی نیست؟ یا مشابه از نظر شما چیز خاصی است؟
منظور شما تحدی کردن است؟ فکر نمیکنم کربلایی کاظم تحدی کرده باشند یا شرطی گذاشته باشند؟

هادی;812222 نوشت:
سلام علیکم
خدمت حضرت عالی عرض ادب و احترام دارم
حقیر نظر علما را در این رابطه ندیده ام اما بر اساس روایات و تعاریفی که از معجزه صورت گرفته شاید معجزه عنوان خوبی برای این امر نباشد، لذا از این جهت با شما موافق هستیم.
در ارتباط با مطالبتان باید عرض کنم حق با حضرت عالی است، قرآن کریم به صورت متواتر به دست ما رسیده است و وظیفه ما عمل به حجت شرعی است، کشف و شهود و امثال آن حجت شرعی محسوب نمی شوند. قرائتی که جناب کربلایی کاظم داشته اند اگر برای خود ایشان یقین آور باشد فقط برای خودشان حجت است نه برای دیگران، علمای بزرگوار نیز تنها حجت های شرعی را یقین آورد می دانند لذا به حجت های شرعی عمل می کنند نه کشف و شهود(که برای دیگران حجت شرعی محسوب نمی شود).

برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک:
جوادی آملی عبدالله، معرفت‌شناسی در قرآن، اسراء، قم، 1378، ص 114
مصباح یزدی محمدتقی، آموزش فلسفه، ج 1، صص 113 و 114

با سلام و احترام

به عنوان اولین فرد در این موضوع ( البته یک بنده خدای دیگر نیز نقل گرفتند ولی نه به تنهایی) از شما نقل میگیرم
ظاهرا دوستان فقط بلدند از استارتر ایراد بگیرند. ( برخی دوستان در فضای نبرد خود را فرض میکنند و از وجود کارشناسان خود را محروم کرده و زیادی به جدال پرداخته اند)

من فکر میکنم کشف و شهود با کرامت متفاوت است.

کرامات اگر با یک مقدمه عقلی همراه شوند میتوانند حجت باشند.

مثلا همانطور که در رابطه با معجزه میگویند به دلیل حکمت
خداوند امر خارق عادت را به کاذب نمیدهد
درباره کرامت نیز میتوان چنین امری را بررسی کرد.

شما خود میدانید کراماتی را نشانه حقانیت وصی پیامبر اعلام کرده اند

مثلا آصف بن برخیا
یا کرامات معصومین

بنده فکر میکنم کرامات وقتی با دلیل حکمت همراه شوند میتوانند اثبات گر باشند.
قبلا دو جستار در این زمینه ایجاد کرده بودم. ( ظاهرا کسی جرات ندارد به این مسئله تصریح کند . بنده هم از روی انگیزه قبلی این موضوع را ایجاد نکردم. این را میگویم چون حرف و حدیثی نباشد.)

باسمه تقدّست أسماؤه

با عرض سلام به محضر دوستان عزيز و آرزوي قبولي طاعات

و طاها;811014 نوشت:
اول اینکه طبق تعریف معجزه، این کار معجزه نیست.
هادی;812222 نوشت:
حقیر نظر علما را در این رابطه ندیده ام اما بر اساس روایات و تعاریفی که از معجزه صورت گرفته شاید معجزه عنوان خوبی برای این امر نباشد، لذا از این جهت با شما موافق هستیم.


tazkie;806466 نوشت:
پس مسلم است که ماجرای کربلایی ساروقی، هر چه که باشد، مصداق معجزه نیست.

بسياري از علماء و مراجع، با مرحوم کربلائي کاظم ساروقي مباحثه داشته​اند؛

يکي از اين مراجع عبارت است از حضرت آية الله العظمی مکارم شيرازي -- بوده است؛

معظّم له در اين کليپ تصويري 2 بار به صراحت تعبير « معجزه » را بر قضيّه کربلائي کاظم ساروقي اطلاق مي​فرمايند:



يک بار با اين تعبير که: « معجزه بود واقعاً »

و بار دوّم با اين تعبير : «واقعاً يک چيزي بود که جز از طريق معجزه نمي​شد اين مرد را تفسير کرد!»

بعدش دور از حضور، يک عدّه که دو کلمه حرف از اين ور و اون ور شنيده​اند و فکر مي​کنند خيلي باسوادند مدام اصرار مي​کنند که اين معجزه نيست،

هر چقدر هم استدلال کني و توضيح دهي که عزيز، اين معناي معجزه که شما مي​فرماييد معناي اصطلاحي است و نمي​توان بر محاورات عرفي تحميل کرد،

و بايد ميان معناي عرفي و اصطلاحي تفکيک قائل شد و....

مثال مي​آوري، توضيح مي​دهي....

ولي باز روي حرفشان پا مي​فشارند! مدام تاپيک پشت سر تاپيک که اين قضيه، معجزه نيست....!

چه بسا علماء و مراجع را هم تخطئه کنند.

خب آخرش به کجا مي​خواهند برسند؟!

ربّنا أفرغ علينا صبرا.

Hadi99g;813566 نوشت:
باسمه تقدّست أسماؤه

با عرض سلام به محضر دوستان عزيز و آرزوي قبولي طاعات

بسياري از علماء و مراجع، با مرحوم کربلائي کاظم ساروقي مباحثه داشته​اند؛

يکي از اين مراجع عبارت است از حضرت آية الله العظمی مکارم شيرازي -- بوده است؛

معظّم له در اين کليپ تصويري 2 بار به صراحت تعبير « معجزه » را بر قضيّه کربلائي کاظم ساروقي اطلاق مي​فرمايند:



يک بار با اين تعبير که: « معجزه بود واقعاً »

و بار دوّم با اين تعبير : «واقعاً يک چيزي بود که جز از طريق معجزه نمي​شد اين مرد را تفسير کرد!»

بعدش دور از حضور، يک عدّه که دو کلمه حرف از اين ور و اون ور شنيده​اند و فکر مي​کنند خيلي باسوادند مدام اصرار مي​کنند که اين معجزه نيست،

هر چقدر هم استدلال کني و توضيح دهي که عزيز، اين معناي معجزه که شما مي​فرماييد معناي اصطلاحي است و نمي​توان بر محاورات عرفي تحميل کرد،

و بايد ميان معناي عرفي و اصطلاحي تفکيک قائل شد و....

مثال مي​آوري، توضيح مي​دهي....

ولي باز روي حرفشان پا مي​فشارند! مدام تاپيک پشت سر تاپيک که اين قضيه، معجزه نيست....!

چه بسا علماء و مراجع را هم تخطئه کنند.

خب آخرش به کجا مي​خواهند برسند؟!

ربّنا أفرغ علينا صبرا.

با سلام و احترام

متاسفانه شما هنوز در گرداب تعریف و لفظ هستید

بزرگوار اهمیتی ندارد اسم این عمل معجزه باشد یا کرامت

اهمیت در حجیت و اثبات کنندگی آن است. متوجه هستید؟

به همین خاطر عملی خارق العاده میتواند نبوت یا امامت فردی را اثبات کند.
اما ممکن است نتواند چیز دیگری را اثبات کند.

اینها بسته به دلیل حکمت دارد از نظر من.

فعلا دارم این مسئله را مطرح میکنم تا بررسی شود.

و همانطور که گفتم به لحاظ عرفی یا تعریف خاص میتوان چنین نامگذاری هایی داشت.
کسی هم منکر این واقعه یا شان و جایگاه والای کربلایی کاظم نیست.

برخی کارها فعل یا انفعال نفس ( معصوم یا غیر معصوم) است نه فعل خدا
برخی کارها فعل خداست از باب رحمتش مثل شفای بیماری

موفق باشید.

من چند بار توضیح دادم اما مثل اینکه جا نمی افتد!

من سه تعریف برای معجزه ارائه میکنم ( البته زیاد دقیق نیست اما بلیغ است)

معجزه عملی خارق العاده است که از مدعی نبوت صادر میشود.
بر اساس این تعریف به کرامات معصومین و ائمه علیهم السلام معجزه نمیگویند. و گاها که از این تعبیر برای ائمه استفاده شده است این سوء برداشت رخ داده که ما امامان را پیامبر میدانیم. چون در تصور برخی مسلمین، معجزه خاص انبیاء است.

معجزه
عملی خارق العاده است که از مدعی نبوت یا امامت صادر میشود. و غیر از این دو کرامت نامیده میشوند.

معجزه عملی خارق العاده است که مانند تعاریف قبلی حاصل اموزش و تعلیم نیست. ( البته بررسی نکردیم حاصل قدرت نفس است یا قدرت خداوند. چون دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد که نمیپردازم)

حالا عرف یا هر کسی دوست دارد به واقعه ی کربلایی کاظم ، نام معجزه بدهد بدهد.
چون برای ما مهم نیست.

مهم اثبات کنندگی و حجیت عمل است.

[="Navy"]

و طاها;813572 نوشت:
با سلام و احترام

متاسفانه شما هنوز در گرداب تعریف و لفظ هستید

بزرگوار اهمیتی ندارد اسم این عمل معجزه باشد یا کرامت

دوست عزیز، شما سخن بنده را برمیدارید مجددا به خودم حواله میکنید!

من از همان ابتدا که این مساله در انجمن مطرح شد تاکید داشتم که این یک نزاع لفظی است و مهم نیست اسمشچ چه نهاده شود

شما اگر برایتان مهم نبود پس چرا همان ابتدا عنوان کردید که: اولا این قضیه معجزه نیست؟

چرا مستقیم نرفتید سراغ موضوع اصلی؟

بحث روی معجزه بودن در مورد این قضیه در تاپیک قبلی عنوان شده بود دیگه

شما چرا تکرار مکررات کردید؟[/]

Hadi99g;813626 نوشت:
[="Navy"]

دوست عزیز، شما سخن بنده را برمیدارید مجددا به خودم حواله میکنید!

من از همان ابتدا که این مساله در انجمن مطرح شد تاکید داشتم که این یک نزاع لفظی است و مهم نیست اسمشچ چه نهاده شود

شما اگر برایتان مهم نبود پس چرا همان ابتدا عنوان کردید که: اولا این قضیه معجزه نیست؟

چرا مستقیم نرفتید سراغ موضوع اصلی؟

بحث روی معجزه بودن در مورد این قضیه در تاپیک قبلی عنوان شده بود دیگه

شما چرا تکرار مکررات کردید؟

[/]

دوباره تکرار میکنم
به این دو جمله دقت کنید :
عرفا ( عرف مردم) به این عمل معجزه میگویند
اما در تعریف علمی به این عمل معجزه نمیگویند

آیا جمع کردن بین این دو جمله سخت است؟ ( لایجتمعان نیستند)
اینجاست که میگویم نزاع لفظی نکنید.

بنده اینجا نیامدم تعاریف علمی را تغییر بدهم
پس حتما خواهم گفت کرامت، معجزه نیست.
علمای اسلام نیز از سر دلخوشی این تعاریف را ارائه نکردند تا شما با کلمه ی نزاع لفظی، قضیه را فیصله دهید.

وقتی چیزی معجزه باشد حتما اثبات گر و حجت است. ( و برهانش ذکر شده و در اسک دین مفصلا بحث شده است)
اما آنچه معجزه نباشد، این قطعیت را ندارد و باید بررسی شود.
( به همین خاطر نیازمند ایجاد این موضوع بودیم)
این واقعه نهایتا یک کرامت است
پس باید اثبات کنندگی و حجیتش بررسی شود.

وقتی میگویم نزاع لفظی نداریم چون اینجا کوچه و بازار نیست. میخواهیم بحث علمی کنیم. بنابراین وقتی این واقعه معجزه نباشد اثبات کنندگی و حجیتش ( همچون معجزه ) قطعی و حل شده نیست و باید بررسی شود.
گفتم معجزه نیست زیرا برخی ها فکر میکنند معجزه است و در نتیجه اثبات کننده و حجت است. و اصلا ملتفت نیستند که عرف را با مباحث علمی خلط نکنند.
پس باید بپذیریم و بپذیرند که این واقعه کرامت است تا بعد روی حجیت و اثبات کنندگی اش بحث کنیم.
پس می بینید لازم است برای رسیدن به بحث اصلی ( یعنی حجیت و اثبات کنندگی ) این مسئله ( یعنی معجزه نبودن این واقعه ) را قبول کنیم و تذکر دهیم که این واقعه کرامت است نه معجزه.
چون اگر معجزه بود، نیاز به بحث و سوال نداشت.
موفق باشید

سلام علیکم
با تشکر از دوستانی که در بحث شرکت کردند و بنده را از مطالب خوبشون بهره مند کردند، واقعیت مطلب این است که نزاع ما لفظی نیست؛ اگر عرف، معجزه را به معنی عرفی آن، یعنی «خارق العاده» بودن می گیرند ما بحثی نداریم. اما اطلاق معجزه به معنی کلامی آن، قطعا اشتباه است و چنین امری نمی تواند معجزه باشد.
با توجه به اینکه حافظ شدن جناب کربلایی کاظم نوعی کشف و شهود محسوب می شود، و کشف و شهود عارف نیز باید با میزان عقل و کشف معصوم ارزیابی شود. بنابراین حجیّت کشف و شهود عارف به این است که مخالف با حکم قطعی عقل و سخن قطعی معصوم نباشد و الا محکوم به بطلان است.
لذا با توجه به متواتر بودن قرآن کریم، عقل حکم می کند، قرآن را آن گونه که (به صورت متواتر) به دست ما رسیده است قرائت کنیم؛ اگر چه به قول فرمایش جناب محی الدین هیچ یک از علما چنین تطبیقی نکردند.

موضوع قفل شده است