جمع بندی تقصیر من چیست که می خواهم ازدواج کنم؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تقصیر من چیست که می خواهم ازدواج کنم؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


باسلام وخداقوت؛

مدیر محترم و کارشناسان محترم سایت از اینکه لطف کردیدوبه سوال من پاسخ دادید متشکرم
وقتی جواب سوال تون دیدم با خودم گفتم چقدر خوبه که حرف هام با شما در میون گذاشتم وشما هم به حرف های من گوش دادید وجواب تون به نحواحسنت به من دادید
جواب که مطالعه کردم از من خواسته بودید که احترام پدر ومادرم حفظ کنم وخواسته ام با مادرم درمیون بذارم اینجا لازم یه ولی بیارم وخیلی چیزا روواسه شما روشن کنم که حداقل بهم بگید من مقصر نیستم این بزرگترها هستن که همیشه وقتی یکی رو گیر میارن که سکوت میکنه در برابر حرف شون هرجور میتونن عذابش میدن باکارهاشون یا رفتارهاشون یا...همیشه دوست دارن زور بگن وکارهای که اونا میخوانانجام بدیم.
این نامه رو که واسه شما نوشتم واقعا حال روحیم خرابه گفتم با شما حرف بزنم تا آروم بشم ولی درجواب نامه ای واسه تون نوشتم خواستم بگم این راه حل ها درمورد پدر ومادرم عملی نیست چون مشکلات زیر وجود داره و لازم هست بیشتردر موردرفتارهای پدر ومادرم بگیم.

به مادر چی بگم در مورد نامزدیم درصورتیکه نامزدم پسر خواهرش هست ولی نمیتونه ببینه که نامزدم منو دوست داره وباخداهست با اینکه نامزدم طی این دوسال هر هدیه ای واسه من میگرفت واسه مادرم هم میگرفت ولی مادرم چون دختربزرگ خانواده هستم همیشه یه جور متفاوت تر از بقیه خواهرهام با من رفتار کرده از وقتی دست راست و چپم رو شناختم تو کارهای خونه به مامانم کمک کردم ولی حالا یادش نمیاد، همش میگه مگه تو چکار کردی؟
واااااای چقدر به قلبت فشار میاذ وقتی این حرف رو میشنوی حداقلکاش میگفت دستت خورد بشه دردش خیلی کمتر بود.

ازبچگی صحنه دعواهای بابا ومامانم تو ذهنم هست بابام ساعت های سه یا چهاربعد نصف شب میومد خونه ازمجالس قمارش،میفتادن به جون همدیگه منم که بچه بودم فقط جیغ میکشیدم تا یکی کمک کنه بعدش هم تا صبح اشک میریختم روی همین دعواها و به خاطر اشک ریختن ها هم چشمم ضیف شد هم روحیه واعصابم داغون شد، ولی هیچ وقت گلایه نکردم، ریختم تو خودم.
ولی دیگه امسال نتونستم تحمل کنم بعد کتک خوردنم حرف های تو دلم سر بازکردن و سر زبون اومدن. به حدی از بابا ومامانم دلگیرم که نمیتونم خودم اروم کنم هروقت این مسائل یادم میاد خودبه خود اشک صورتم میگیره بخداسخته بخدا بارها به خودکشی فکر کردم ولی انگار خدا با یادآوری اینکه نامزدت دوستداره نرفتم سمت این کار ولی بخدا سخته...

به من گفتید به بابات بی احترامی نکن، باشه حرف شما درست ولی بابایی که عرق میخوره،قمار بازی میکنه به قول خودش فقط وقت های که بیکار هست قمار بازی میکنه،بابای که همه رو دروغگو میدونه جز خودش درصورتیکه بارها خودم دیدم جلو خودم راحت دروغ گفته یا بابای که همه آخوندا رو بدمیدونه گاهی وقتا به رهبر بی احترامی میکنه بابای که به همه چیز مشکوک هست بابایکه غرور وتکبرش چشمش کور کرده هزارتا عیب دیگه هم داره من وخواهرام زجر میده یه جایی تنها حق نداریم بریم آخه ما دختریم همه دنبال مون میفتن وآبروی آقا میره! به دختر فقط به این چشم نگاه میکنه منم هزارتا عیب دارم نمیگم خودم پاکترین هستم ولی کاش قبل اینکه بگن احترام نگه دارید بابات عاقت میکنه ،اشتباهات شون میدیدن کاش هی اشتباهات وکارهای ما رو باسرکوفت وسرزنش تو سرمون نمیزدن کاش خودشون رو هم میدیدن....

خدا مارو آفریده که کمال برسیم سختی های زندگی رو لمس کنیم باهاشون دست وپنجه نرم کنیم نه اینکه تو خونه زندانیت کنن که چرا گفتی نامزدت رو میخوای؟؟؟
آخه مگه ماجوون نیستیم ،مگه ما دل نداریم ،از جوونیم فقط فکر کردن واشک ریختن نصیبم شده، هیچ لذتی نذاشتن از زندگیم ببرم ولی بخدا ناشکری نمیکنم خدا خیلی چیزای خوب هم بهم داده .بخدا دیگه نمیتونم تحمل کنم کمکم کنید هرجور که میتونید کمکم کنید.........
من نمیخوام مثل اونا باشم مثل اونا رفتار کنم تازه نمازکه میخونم همش مسخره ام میکنن.

حالا ازشما این سوال دارم با تمام این چیزا که تو ذهنم بارها بارها مرورمیشن من چه جور احترام بذارم؟
به نظر شمابازم من مقصرم بخاطر اینکه خواستم ازدواج کنم؟

با تشکر از شما



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام
بزرگوار، شرایط روحی شما را درک می کنیم، معلوم است شما سختی های زیادی کشیده اید، ولی این نکته را بدانید هر کسی طبق اعمال خود پیش خدا پاسخ گوست، اگر در حق شما جفا کرده اند و یا خودشان کارهای نامناسب مرتکب می شوند اگر توبه نکنند، حتما مقصرند و باید عذاب آن را تحمل کنند، ولی در هر صورت همان خدای مهرباندر قرآن کریم می فرماید: و بالوالدین احسانا؛ یعنی احترامش واجب است. در این صورت شما فرد برنده هستید و قطعا از الطاف خدا بهره مند خواهید شد.
ولی می توانید برای صلاح و مصلحت خودتان تصمیم قاطع بگیرد با حفظ ادب و احترام. و این گناهی نیست، بلکه در برخی از شرایط هم عقلا واجب است.

[="Tahoma"][="DarkRed"]

نشاط;811781 نوشت:

ولی می توانید برای صلاح و مصلحت خودتان تصمیم قاطع بگیرد با حفظ ادب و احترام. و این گناهی نیست، بلکه در برخی از شرایط هم عقلا واجب است.

حرف ایشون قابل قبوله .... ایابهتر نیست هرچه زودتر زندگیتون با همسرتون تشکیل بدید؟...[/]

اطاعت از والدین واجب نیست.

با سلام خواهر عزیز و گرامی

اگر او نسبت به شما بد اخلاق است ، خسیس است ، بددهن است ، خصوصیات بد را دارد، چرا ما نسبت به او بد باشیم؟ ما بایستی درست برعکس رفتارهای نابخردانه‌اش، با او ،خوش اخلاق، سخاوتمند، خوش زبان وخوش رفتار باشیم ، می دانید چرا چون پدر است وهرگز نفرین زن و فرزند درحقش مستجاب نمی‌شود
در صورتی که اشتباه و لغزشی در والدین مشاهده کردید، به طور مستقیم از آن‌ها گلایه نکنید و مورد انتقاد مستقیم و سرزنش قرار ندهید. وقتی تذکر اخلاقی با کنایه و اشاره گفته شود، زودتر اثر می‌بخشد تا اینکه با صراحت از گناه یا اشتباه نام برده و انتقاد گردد. لذا ابتدا خودتان را به اخلاق نیک بیارایید تا آن‌ها از عمل شما متأثر گردند نه از حرف شما که این بهترین شیوه اصلاح بزرگ‌ترها است. در ادامه از افرادی که در والدینتان نفوذ دارند و می‌توانند تأثیر بگذارندمانند اقوام و خویشان دلسوز که والدینتان از آن‌ها حرف شنوی دارند استفاده نمایید؛ چرا که بعضی از والدین بر خلاف اخلاق تندی که در خانه دارند در بیرون از خانه، به خصوص نزد بعضی افراد نرم و حرف شنو هستند؛ پس از طریق آن‌ها می‌توانید به اهداف خود در زمینه اصلاح اخلاق پدر و مادرتان، برسید.

و طاها;811943 نوشت:
اطاعت از والدین واجب نیست.

اطاعت از پدر و مادر خوب و عاقلانه است منتها تا جایی که این اطاعت مخالف مصلحت و شرایط عرفی و عقلی فرد نباشد، و به ضرر زندگی او ختم نشود، در چنین شرایطی با حفظ ادب و احترام می توان نظر خود را که پشتوانه عقلی و عرفی و مصلحتی را دارد، بر نظر پدر و مادر تقدم کرد.
( مثلا: پدر معتادی که دختر بیست ساله خود را می خواهد تزویج مرد 50 ساله ای زن و بچه دار بکند، صحیح نبوده و اطا عت از چنین تصمیم پدر لازم نیست و درست هم نمی باشد)

نشاط;812753 نوشت:
اطاعت از پدر و مادر خوب و عاقلانه است منتها تا جایی که این اطاعت مخالف مصلحت و شرایط عرفی و عقلی فرد نباشد، و به ضرر زندگی او ختم نشود، در چنین شرایطی با حفظ ادب و احترام می توان نظر خود را که پشتوانه عقلی و عرفی و مصلحتی را دارد، بر نظر پدر و مادر تقدم کرد.
( مثلا: پدر معتادی که دختر بیست ساله خود را می خواهد تزویج مرد 50 ساله ای زن و بچه دار بکند، صحیح نبوده و اطا عت از چنین تصمیم پدر لازم نیست و درست هم نمی باشد)

با سلام و احترام

ما دو حکم داریم

اطاعت از هیچ کس جز خدا و رسول و اولی الامر واجب نیست.
پس اطاعت از والدین واجب نیست.

احسان به والدین واجب است.

عمده مسئله در ارتباط میان این دو است.

اگر ما باشیم و ظاهر این دو جمله
انسان میتواند به سلیقه و خواست خود عمل کند هر چند مخالف خواست والدین باشد اما این مخالفت باید به طریق احسان باشد.
پس میتوان اطاعت نکرد اما احسان کرد. و این دو قابل جمع هستند.

یا بگوییم
اطاعت از والدین هم واجب است چون گاهی یا بسیاری از اوقات احسان کردن بدون اطاعت کردن تحقق پیدا نمیکند.

شما فرمودید
اطاعت خوب و عاقلانه است
آیا میتوانید بگویید واجب است؟؟

اگر فرمودید اطاعت از والدین واجب است باید دلیل شرعی و قرانی داشته باشید ایا دارید؟

اگر دلیل شما همان احسان کردن باشد که در ایه قران است همین مسئله که گفتم و ارتباط میان اطاعت و احسان مطرح میشود.
همچنین باید توجه کرد اطاعت بالاتر است یا احسان؟ در احسان تبعیت شرط نیست اما در اطاعت تبعیت شرط است.
اطاعت به تشخیص مولا است
اما احسان به تشخیص مکلف
احسان کردن به معنای هادی بودن والدین نیست. تا از انها اطاعت کنیم.
اطاعت تنها از کسانی تکلیف است که هادی باشند.

بسم الله الرحمن الرحیم
طاعات و عباداتتون قبول باشه....
بهتون توصیه میکنم در مرحله اول افکارتون رو نظم بدید...
به این صورت که مسایل رو تفکیک کنید و با هر موردی جداگانه برخورد کنید
بنده کمی کمکتون میکنم،شما با موارد زیر مواجه هستید:
1.این که میفرمایید مادرتون در روابط شما و همسرتون حسادت میکنه...
2.بیکاری و بی مسولیت بودن پدرتون
3.قدرنشناس بودن مادرتون
4.گذشته ی تلخ و خاطرات آزر دهنده ی گذشته تون
وموارد دیگه که خودتون میفرمایید....
پس در مرحله ی اول افکارتون رو نظم ببخشید...چون گاهی همین پریشانی افکار باعث میشه فکر کنید آخر خطید...

تنهاترین سردار;812838 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
طاعات و عباداتتون قبول باشه....
بهتون توصیه میکنم در مرحله اول افکارتون رو نظم بدید...
به این صورت که مسایل رو تفکیک کنید و با هر موردی جداگانه برخورد کنید
بنده کمی کمکتون میکنم،شما با موارد زیر مواجه هستید:
1.این که میفرمایید مادرتون در روابط شما و همسرتون حسادت میکنه...
2.بیکاری و بی مسولیت بودن پدرتون
3.قدرنشناس بودن مادرتون
4.گذشته ی تلخ و خاطرات آزر دهنده ی گذشته تون
وموارد دیگه که خودتون میفرمایید....
پس در مرحله ی اول افکارتون رو نظم ببخشید...چون گاهی همین پریشانی افکار باعث میشه فکر کنید آخر خطید...

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
خواهش میکنم به مواردی که عرض میکنم دقت بفرمایید،اگر یک خطش رو از دست بدید،واقعا ضرر کردید...
بزرگوار گاهی نمیشه مشکل رو حل کرد،بلکه باید باهاش کشتی گرفت و باهاش مواجه شد...
گاهی باید سوخت و تحمل کرد و سکوت کرد...
گاهی باید نیمه شب ها بلند شد ،اشک ریخت و با خود خدا درد دل کرد.....
اینا رو امام علیه السلام به ما یاد داده....هیچ مشاوری در دنیا نخواهد توانست به این زیبایی که امام راهنماییتون کرده،کمکتون کنه...غرب و شرق باید زانو بزنه در مقابل این کلمات...
دعای امام سجاد علیه السلام رو در حق پدر و مادر خوندید؟؟کمی ازش رو خلاصه(نقل مضنون) عرض میکنم،بعد خواهید دید که چقدر قلبتون آروم میشه اگر شما هم این کلمات رو بگید:
حضرت میفرمایند:
خدایا !!به دلم بنداز که وظایفم رو نسبت به پدر و مادرم بفهمم...(بفهمم که چه وظایفی نسبت بهشون دارم..چه حقوقی از پدر ومادر برگردنمه..)..
خدایا بعد از اینکه بهم فهموندی وظایفم رو ، حالا کمکم کن تا به بهترین شکل وظایفم رو نسبت بهشون انجام بدم ....(کمکم کن کم نذارم توی انجام وظایفم)
خدايا، یه کاری کن كه از پدر و مادرم چنان حساب ببرم كه از یک پادشاه خودكامه حساب میبرم و برای پدر و مادرم مثل مادري مهربان و دلسوز باشم... (اینا سخته؟اذیت کننده ست؟حالا در ادامه حضرت از خدا میخوان شیرینش کنه براشون)
خدایا اینکه از پدرو مادرم اطاعت کنم و بهشون خوبی کنم رو برام از خواب در چشم یه آدم خواب الود شیرین تر قرار بده ..تا خواسته ی پدر و مادرم رو بر خواسته ی خودم ترجیح بدم ...(یعنی فشاری بهم نیاد از اطلاعت کردنشون ،بلکه کیف کنم از این که اطاعتشون میکنم)
خدایا حالا که این کارها رو کردی یه کاری کن که هرچقدرم که بهشون خوبی کردم توی نظرم بزرگ نیاد،(یعنی فکر کنم خب من که کاری نکردم براشون،منت نذارم سرشون...)و اگر اونا کمترین خوبی به من کردم،توی نظرم بزرگ بیاد برام....
در ادامه میفرمایند :
خدایا اگر من بدی و آزار و اذیتی نسبت به پدر و مادرم داشتم،اگر ظلمی بهشون کردم خدایا همه ی اینا رو کفاره ی گناهان پدر ومادرم قرار بده...(چرا؟)چون خودت فرمودی من تبدیل کننده ی بدی ها به خوبی ها هستم...يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ...(خدایا من ظلم کرد؟کم گذاشتم؟داد زدم؟خدایا بیاو درستش کن،همینا رو کفاره ی گناهانشون کن)

تا اینجای دعا حضرت از خودشون شروع میکنند،یعنی تا اینجا کاری به وظایف پدر و مادر ندارن،بلکه وظایف شخصی خودشون رو در نظر گرفتن...
از این به بعدش خیلی زیباتر میشه،توی پست بعدی ادامه شو عرض میکنم که خیلی شلوغ نشه..

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
شما هم باید به همین شکلی که امام علیه السلام فرمودند،ابتدا نقش خودتون رو در نظر بگیرید و از خودتون بپرسید،آیا منی که توقع دارم مادرم محبت های من و فعالیت های من توی خونه رو ببینه ،محبت های مادرم رو دیدم؟آیا نسبت به پدرم همیشه اطاعت داشتم؟بدون اجازه اش تا حالا کاری نکردم؟
حالا بریم سراغ ادامه دعای حضرت در حق پدر و مادر......
حضرت در ادامه میفرمایند:
خدايا، اگر پدر و مادرم با من به تندي سخن گفتند(داد زدن سرم،کتکم زدن...) و رفتار نابجايي كردند(من کلی کار کردم و مادرم گفت هیچ کاری نکردی،مادرم حسادت کرد و..)، يا حقي از من تباه نمودند و يا در وظيفه‌ي خويش در قبال من كوتاهي ورزيدند(پدرم اونطوری که باید در حق من پدری نکرد..) من همه‌ي خطاهاي ايشان را بخشيدم......(ببینید چقدر زیبا....خدایا من همه ی خطاهای پدر و مادرم رو بخشیدم ..همشو خدا....)
خدایا از تو مي‌خوام كه آن دو را، به سبب آنچه در حقّ من كرده‌اند، گرفتار نسازي....(خدایا نمیخوام بخاطر این ظلمی که بهم کردند یه وقتی عذاب ببینند)
(خدایا من بخشیدم ،دیگه هم نمیگم که اگر قلان کار رو در حق من کرده بودند الان وضع من این نبود(اگر جلوی من دعوا نمیکردند الان وضع اعصابم این نبود)خدایا اینا رو هم نمیگم....
ببینید بزرگوار امام علیه السلام داره مطابق با فطرت شما حرف میزنه،شما همین دعا رو از قلبتون بگذرونید،ببینید چقدر سبک میشید....
در ادامه میفرمایند:
خدایا کمکم کن توی هر نمازی که میخونم پدر و مادرم رو یاد کنم(سرهر نمازم یادشون کنم)..
آخر دعا هم میفرمایند:
خدایا اگر پدر و مادرم رو بخشیدی اون ها رو شفیع من قرار بده و اگر من رو بخشیدی من رو شفیع اونها قرار بده...


[=arial]شما با گفتن این کلمات عقده ها رو از خودتون دور میکنید و تموم ظلم هایی که دیدید و خواهید دید رو با خود خدا معامله میکنید....دیگه چیزی این وسط میمونه؟
اگر شک دارید امتحان کنید،اینگونه توی زندگی باشید بعد نتیجه اش رو ببینید..

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
پس در مرحله ی اول افکارتون رو نظم ببخشید و مشکلاتتون رو به صورت مورد مورد در نظر بگیرید...
بعد از اون برای هر مشکلی یک تدبیر جداگانه در نظر بگیرید...
در مورد پدر و مادرتون که عرض کردم ،و اما در مورد ازدواجتون:
اول اینکه هرگز شکایت پدر و مادرتون رو پیش همسرتون نبرید،چون اثرات منفی این قضیه قطعا بعدها توی زندگیتون به وجود خواهد آمد..مبادا به همسرتون بگید مادرم حسادت کرد..مبادا حرف هایی که اینجا زدید به همسرتون هم بگید..
دوم اینکه سعی کنید زودتر برید سر خونه زندگیتون،خونه ای هم که اجاره میکنید نزدیک خونه ی پدریتون نباشه(هرچقدر دورتر بهتر)..

[=arial]نکته ی اخر هم سعی کنید توی زندگی خودتون اهلبیت علیهم السلام رو الگو و دستوراتشون رو چراغ راه خودتون قرار بدید...

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد پدرتون هم،حضرت میفرمایند اگر کافر هم باشه حق بی احترامی به ایشون رو ندارید...
اینو یادتون باشه،توی خونه هایی که مادر ریاست میکنه.....
توی خونه هایی که بچه ها دور مادر جمع میشن..
توی خونه هایی که پشت سر پدر حرف زده میشه...
توی خونه هایی که زن توی روی شوهرش می ایسته..
توی خونه هایی که مادر حرف اخر رو میزنه...
توی خونه هایی که بچه سر بابا داد میزنه....
توی خونه هایی که پدر اخرین نفره که میفهمه دخترش خواستگار داره..
خلاصه بگم،توی خونه هایی که پدر پادشاه نیست..
رفقا دنبال خدا توی اون خونه ها نباشید....
مادری که بچه هاشو جمع میکنه دور خودش و بد میگه از پدرخانواده،قطعا خودش هم خیری از فرزندانش نخواهد دید...
توی اون خونه ازدواج بچه هاشونم به مشکل میخوره...آنچنان بدبختی ای برای اهل اون خونه میاد که هیچ ارامشی از زندگی حس نکنند...
تاااااااااااااااا میتونید توی خونه پدر رو بزرگ کنید،مطمین باشید اگر هم بد باشه،همین بزرگ کردن شما باعث میشه اصلاح بشه..
من مورد میشناختم پدر خانواده معتاد شد و فاسد..به قدری اهل خونه اش بهش احترام گذاشتند و بزرگش کردند،اصلاح شد و الان یک پدر نمونه شده..
خیلی وقتا دلیل هرز رفتن مرد خانواده همسر و فرزندانش هستند...عزت نفسشو میشکنند وخردش میکنند...
به قول استادمون اگر روتون نمیشه پای پدر رو بوس کنید..گاهی کفش های پدرتون رو بوس کنید...
فراموش نکنید پدر شعبه ای از ولایت و ولایت شعبه ای از خداست....یعنی بی احترامی به پدر به هر دلیل بی حرمتی به خداست..
اگر مقام پدر تضعیف بشه ،خدا توی اون خونه نخواهد بود...همه ی کارها گره میخوره....
اگر خوب باشن پدر و مادر که احترام گذاشتن هنر نیست....هنر اینه بابات بزنه بیخ گوشت بعد احترامشو داشته باشی..هنر اینه قمار باز باشه و هنوز برای تو قابل احترام...
زورتون هم نیادها...بگید اخه پدرم اینه و اونه من چرا باید....نخیر...این احترامه خوشبختی و سعادت شما رو تضمین خواهد کرد...

yalda solimani;812006 نوشت:
می دانید چرا چون پدر است وهرگز نفرین زن و فرزند درحقش مستجاب نمی‌شود

سلام

ببخشید این حرف رو بر چه اساسی فرمودید؟

پس اینکه می گن پدر و مادرها هم باید مواظب باشن عاق فرزندانشون نشن یعنی چی؟!

ظلم ظلم هست و ظالم هم ظالم... فقط در مورد پدر و مادر حتی اگه ظالم باشن احترامشون واجب هست و مسلما اگه خدایی نکرده نفرینی صورت بگیره و بلایی سرشون بیاد چون اعضای یک خانواده هستند بقیه اعضای اون خانواده هم ناخودآگاه زجر میکشن

البته شاید حرف شما مبنایی داره که من بی اطلاع هستم

به هرحال من فقط نظر خودم رو گفتم

╮∩╭(︶︿︶)╮∩╭ ñ¡ªz;813137 نوشت:
سلام

ببخشید این حرف رو بر چه اساسی فرمودید؟

پس اینکه می گن پدر و مادرها هم باید مواظب باشن عاق فرزندانشون نشن یعنی چی؟!

ظلم ظلم هست و ظالم هم ظالم... فقط در مورد پدر و مادر حتی اگه ظالم باشن احترامشون واجب هست و مسلما اگه خدایی نکرده نفرینی صورت بگیره و بلایی سرشون بیاد چون اعضای یک خانواده هستند بقیه اعضای اون خانواده هم ناخودآگاه زجر میکشن

البته شاید حرف شما مبنایی داره که من بی اطلاع هستم

به هرحال من فقط نظر خودم رو گفتم

با سلام

اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما باید دانست که این تاثیرات مخرب هنگامی به اوج خود می رسد که نَفَس از سینه مادر برون آید و به دادستانی، از بی احترامی فرزندش، او را نفرین کند. گویا که در چنین شرایطی خود خداوند دادستان او خواهد بود و بی شک هیچ کس هم جلودار چنین دادستانی نخواهد بود.رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: از نفرین پدر خود، سخت بپرهیزید، زیرا چنین نفرینى «ابر» را هم مى شكافد و بالاتر مى رود، و مورد توجه خدا قرار مى گیرد، تا جایى كه خداوند متعال مى فرماید: آن نفرین را نزد من آورید تا مستجاب گردانم. بنابراین، از نفرین پدر علیه خود، سخت پرهیز داشته باشید، زیرا از شمشیر برنده تر است!
وظیفه ما این است که مواظب باشیم و گاه و بیگاه به هر بهانه ای به نفرین لب نگشاییم مخصوصا والدین محترمی که گاه از سر عصبانیت فرزندان دلبندشان را نفرین می کنند، تصور کنید یکی از این نفرین ها کارساز شود چه خواهد شد؟ گفتیم نفرین بی جا گاه به خود شخص بر می گردد پس باید در این مسأله جوانب احتیاط را کاملا رعایت کرد تا مبادا آثار سوء نفرینمان گریبانگیر خودمان شود

در پایان در پاسخ به این پرسش که دربرابر عاق والدین آیا عاق فرزند نیز وجود دارد؟ بله عاق فرزند هم داریم. یعنی حواله دادن انتقام خود به خدای متعال. وقتی والدین نیز عاق می کنند یعنی واگذار می کنند به خدا و گاهی اوقات فرزندان نیز عاق می کنند یعنی ادب را در مقابل والدین رعایت می کند اما از طرف والدین به او ظلم می شود و دلش می شکند و این هم مربوط به والدینی است که در حق فرزند صد درصد ظلم و اجحاف می کنند .

باسلام وباتشکر از نظرات شما دونه دونه نظرات رو خوندم بعضی ها گفته بودن بهتراست هرچه زودتر زندگی مشترک تون شروع کنید مسئله اینجاست که مدام تهدید میشم که کشته میشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!زندگی خیلی سختر از اونه که ما آدم فکر میکنیم آسون هست فقط واسم دعا کنید شبهای قدر در پیش هست منو نامزدمم رو فراموش نکنید منو نامزدم واسه داشتن هم هر کاری میکنیم فعلا اعتصاب درس ودانشگاه وکار همچی رو کردم چون واقعا حال وحوصله واسم نمونده 27 سالم هست ولی مثل دخترهای 40 ساله پیر وفرسوده شدم ازبس از کارای خانواده ام غصه خوردم این 1 سال اندازه 100 سال واسم گذشته فقط خدا کمک کنه که این فراق هرچه زودتر تموم بشه.لطفا اگر کسی رو میشناسید که راحت میخواد از شوهرش جدا بشه وزندگیش خراب کنه خواهش میکنم بهش بگید که به این راحتی از همه چی دست نکشن هیچی به آسونی بدست نمی ایید که بخوان به همین آسونی همچی رو تموم وتباه کنن باید تو زندگی روحیه جنگنده داشته باشند مطمئنا بعد هر سختی خدا آسونی هم میاره.باتشکر

تنهاترین سردار;812870 نوشت:
من مورد میشناختم پدر خانواده معتاد شد و فاسد..به قدری اهل خونه اش بهش احترام گذاشتند و بزرگش کردند،اصلاح شد و الان یک پدر نمونه شده..

من مورد میشناختم پدر خانواده معتاد شد و فاسد... بعدش تمام پسرهاش رو هم معتاد و مواد فروش کرد. دخترش رو به معتاد شوهر داد و دختره هم بعد از مدتی معتاد شد . الان از اون خانواده تقریبا هیچ آثار و آبادی نمونده و هیچ نسل پاکی ندارن. این هم یک خانواده نمونه که من میشناختم و همه در اثر احترام زیادی به پدر عاقبت بخیر شدند.

پدر شما از انجام هر کاری معافه
حتی اگه شمارو بکشه هم قصاص ، مجازات نداره ؛حکم شرعی اینه
نظر منو میخوای میگم به بابات احترام بزار ، و حرف باباتو گوش بده ، چون همینم واجب شده ...
علارغم اینکه قمار این کارا رو انجام میده

nobelist;816098 نوشت:
من مورد میشناختم پدر خانواده معتاد شد و فاسد... بعدش تمام پسرهاش رو هم معتاد و مواد فروش کرد. دخترش رو به معتاد شوهر داد و دختره هم بعد از مدتی معتاد شد . الان از اون خانواده تقریبا هیچ آثار و آبادی نمونده و هیچ نسل پاکی ندارن. این هم یک خانواده نمونه که من میشناختم و همه در اثر احترام زیادی به پدر عاقبت بخیر شدند.


سرنوشت هر کسی دست خودشه ، به پدر بد بودنو ، پدر نداشتن این چیزا ربطی نداره
اگه اونا مواد فروشی معتاد شدن ، چون خودشون میخواستن ...

alipazooki;816143 نوشت:
سرنوشت هر کسی دست خودشه ، به پدر بد بودنو ، پدر نداشتن این چیزا ربطی نداره
اگه اونا مواد فروشی معتاد شدن ، چون خودشون میخواستن ...

گفتنش خیلی راحته برادر. باید (خدای نخواسته) در اون شرایط قرار بگیری تا متوجه بشی. متاسفانه عمق فجایعی که در چنین خانواده هایی رخ میده بسیار زیاده.

nobelist;816148 نوشت:
گفتنش خیلی راحته برادر. باید (خدای نخواسته) در اون شرایط قرار بگیری تا متوجه بشی. متاسفانه عمق فجایعی که در چنین خانواده هایی رخ میده بسیار زیاده.

برادر من تو این شرایط قرار گرفتم ، بدجورم قرار گرفتم
اوضاع پدر من خیلی خراب تر از این دوستمون بود که سوال پرسیدن
ولی من از همون بچگی میرفتم توی اتاق تاریک نمازمو میخوندم ، به هیچ کس کاری نداشتم..
راهم جدا بود...
هیچ وقت قضاوت نکن..

فقط میتونم برای این خواهرمون دعا کنم
بازم خدا رو شکر یک نفر هست که به فکرته و ان شا الله هر چه زودتر به هم برسین

تقصیر شما نیست که میخواین ازدواج کنین
تقصیر این مملکت ماست که با این اوضاع اقتصادی وخیم ازدواج رو واسه جوانان بیچاره از کندن کوه هم سخت تر کردن.

پرسش:

از من خواسته بودید که احترام پدر و مادرم را حفظ کنم، پدرم فردی فاسق است، اهل شراب و قمار بوده و هست، یکسر پدر و مادرم سرکوفت زده اند، تمام اشتباهات خود را سر ما ریخته اند، در زندگی آرامش ندیده ایم، با سختی ها بزرگ شده ایم، من با این خاطرات تلخ چگونه می توانم احترام آنها را حفظ کنم و چگونه برای زندگیم و ازدواجم تصمیم بگیرم؟

پاسخ:
شرایط روحی شما را درک می کنیم، معلوم است شما سختی های زیادی کشیده اید، درست است که پدر شما کارهای قبیحی را مرتکب شده اند و جای اغماض نیست. ولی به هر حال پدرتان هستند و وظیفه انسانی و دینی اقتضاء می کند که شما در حق آنها جفا نکنید.

این نکته را بدانید هر کسی طبق اعمال خود در پیشگاه خدای متعال پاسخگو ست و همین موضوع را قرآن برای ما روشن می کند؛
«إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا؛ اگر نيكى كنيد به خود نيكى كرده ‏ايد و اگر بدى كنيد به خود (بد نموده‏ ايد) »(اسراء: 7)
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ؛ و هركس كه كارى شايسته پيشه كند، به سود خود اوست، و هركس كارى بد پيش گيرد، به زيان خود اوست، و پروردگارت در حق بندگان ستمگر نيست‏»( فصلت:46)
در واقع هر کس کار خوبی کرد، آثار آن را خواهد دید و مسئولیت عمل بر عهده خود فرد می باشد.

اگر والدین در حق شما جفا کرده اند و یا خودشان کارهای نامناسب مرتکب می شوند اگر توبه نکنند، حتما مقصرند و باید عذاب آن را تحمل کنند، ولی در هر صورت همان خدای مهربان در قرآن کریم می فرماید: لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً؛ جز خدا کسی را نپرستید و بر پدر و مادر خود نیکی کنید» (بقره:83) یعنی احترامش واجب است. یعنی حساب اعمال آنها با خداست و اعمال آنها به خودشان مربوط است و در این قصه بر شما واجب است که در هر صورت حرمت آنها را نگهدارید. قطعا اگر آنها را تکریم کردید شما یک فرد برنده پیشگاه خدا هستید و از الطاف خاص خداوند بهره مند خواهید شد.

اما مسئله تصمیم گیری برای آینده به ویژه مسئله ازدواج یک امر مهمی است، توصیه می شود هر امری که برایتان مهم است بعد از مشورت گیری و رعایت شرایط زندگی تان؛ تصمیم عاقلانه را برای عملی کردن اتخاذ کنید و نگران شرایط حاضر زندگی و برخی از مسائل نشوید.

اتخاذ یک تصمیم عاقلانه برای آینده در کنار احترام والدین، قابل جمع می باشد و هیچ تعارضی با هم ندارند. ضمنا اگر شما به وظیفه خودتان مشغول شدید، طبیعتا این رفتار خوب شما نظر خانواده را تغییر خواهد داد و یار و مدد الهی نصیبتان خواهد شد.

موضوع قفل شده است