جمع بندی آیا خداوند به مجردها وعده ی غنا داده است؟

تب‌های اولیه

90 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا خداوند به مجردها وعده ی غنا داده است؟

با سلام و احترام
و انکحوا الایامی منکم ..... ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله
ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله

درباره این دو آیه سوالاتی دارم

اول : فقیر

آیا کلمه ی فقیر در آیه، شامل مساکین هم میشود ؟
( یعنی گویی خداوند فرموده : و انکحوا الایامی ( مجردانی که حداقل مسکین باشند یا وضع بهتری داشته باشند مثلا فقیر یا ثروتمند) منکم .... ان یکونوا فقراء و المساکین یغنهم الله من فضله )
یا تنها مقصود فقراء بوده است؟
( گویی فرموده : و انکحوا الایامی ( مجردانی که فقیر باشند یا وضع بهتری از فقیر داشته باشند ) منکم ..... ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله )

دوم : مصادیق ایامی

الایامی شامل همه ی مجردها میشود ؟ حتی اگر مسکین باشند؟ حتی اگر مشمول عبارت الذین لایجدون نکاحا باشند ؟

سوم : معنای ایامی
لفظ ایامی برای هر مجردی به کار میرود یا برای مجردهای خاص ( مثلا مجردان صاحب نیاز ) استعمال میشود ؟

چهارم : الذین لایجدون نکاحا ( عفت پیشگان)

چه کسانی باید عفت پیشه کنند ؟ الذین لایجدون نکاحا
ولی
الذین لایجدون نکاحا، چه کسانی هستند ؟
آیا شامل ثروتمندان هم میشود ؟ یا مقصودش تنها مساکین است که توانایی اقتصادی ازدواج را ندارند ؟ ( یعنی علت نیافتن همسر مسائل اقتصادی است ؟ )
آیا شامل کسانی که همسری پیدا نکردند ( مثلا تعداد زنان، کمتر از مردان است یا کسی حاضر به زندگی با فلان شخص نمیشود) میشود ؟

پنجم : یغنیهم الله من فضله

آیا تفاوتی بین این دو تعبیر در دو آیه وجود دارد ؟
یغنیهم الله من فضله
یعنی ممکن است به مجردها و متاهلان ( هر دو ) وعده ی فضل خدا و وسعت اقتصادی داده شده است ؟
یا تنها به متاهلین فقیر ( فقیر یا فقیر و مسکین؟ ) وعده به فضل خدا و وسعت اقتصادی داده شده است ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

«وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏»
مردان و زنان بى‏ همسر خود را همسر دهيد، هم چنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى ‏نياز مى‏ سازد؛ خداوند گشايش‏ دهنده و آگاه است‏.(نور/ 32)

«وَ لْيَسْتَعْفِفِ‏ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
و كسانى كه (وسايل) ازدواج نمى ‏يابند، بايد خويشتندارى كنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد.(نور/ 33)

با سلام و درود

1. به تناسب موضوع، فقیر در این جا کسی است که توان مالی (دادن مهریه و نفقه) برای ازدواج ندارد.

لذا آیه در مقام تفکیک فقیر و مسکین و ... نیست بلکه هر کسی که توانایی مالی برای ازدواج ندارد یعنی توان دادن مهریه و نفقه را ندارد.

نکته:
قید «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ» اختصاص به عباد و اماء ندارد بلکه همه بی همسران را می گوید.
حتی مجمع البیان آن را اصلا ناظر به عباد و اماء ندانسته و به زنان و مردان آزاد اختصاص داده و می آورد: سپس در باره افراد آزاد می فرمايد: «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏»؛ اگر اين ها گرفتار تنگدستى هستند، خداوند پس از ازدواج بى ‏نيازشان می كند.(مجمع البیان، ج 7، ص 220)

2. «ايامى» از «ايم» بر وزن قیم، بر فرد بى همسر، چه مرد باشد و چه زن، بكر باشند يا ثيب، اطلاق می شود.(ر.ک: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 219؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص 100؛ قاموس قرآن، ج ‏1، ص 152)

3. «ایامی» بر فرد بی همسر اطلاق می شود بدون این که به توان و امکانات مالی او ناظر باشد.

4. «لایجدون» می تواند ناظر باشد به:
کسانی که توان مالی دارند ولی مورد مناسبی برای ازدواج پیدا نمی کنند.
کسانی که توان مالی (برای دادن مهریه و نفقه) ندارند و مورد مناسبی برای ازدواج پیدا نمی کنند.

5. با توجه و تناسب با موضوع، به کسانی که به جهت ناتوانی مالی، ترس از ازدواج دارند، توصیه شده که خداوند از فضلش آن ها را توانا می کند.
لذا این که هر کس بر خدا توکل کند، فضل الهی شامل حالش می شود، شکی نیست؛ ولی موضوعی که در این جا مطرح است، ناظر به کسانی است که همسر ندارند و به جهت و یا به بهانه ناتوانی مالی، ازدواج نمی کنند.

نکته:

وعده غنی شدن در هر دو آیه:

«إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(نور/ 32)
«وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏»(نور/ 33)

علّامه شعرانى: شايد مراد از آيه اوّل ترس از فقر آينده است و در آيه دوم ترس از فقر موجود به حدّى كه توانايى حالى نداشته باشد. پس آن‏كه فعلا تمكّن دارد از تزويج، نبايد از فقر آتى بترسد و اگر فعلا تمكّن ندارد، شكيبايى كند تا متمكّن شود.(پژوهش هاى قرآنى علامه شعرانى، ج ‏2، ص 931)

منافاتى ميان اين دو آيه وجود ندارد، زيرا مقصود از آيه نخست، اولياى زن است و اين ‏كه نبايد آنان خواستگار را بر اثر نادارى ‏اش رد كنند؛ و مقصود از آيه دوم، خود شخص نادار است، يعنى اگر مردم او را رد كردند و به خاطر نادارى ‏اش به او زن ندادند، بايد صبر كند و با تكيه به خداوند تلاش نمايد تا وسايل ازدواج برايش فراهم شود.(التفسير الكاشف، ج ‏5، ص 420)

میقات;827742 نوشت:
«وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏»
مردان و زنان بى‏ همسر خود را همسر دهيد، هم چنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى ‏نياز مى‏ سازد؛ خداوند گشايش‏ دهنده و آگاه است‏.(نور/ 32)

«وَ لْيَسْتَعْفِفِ‏ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
و كسانى كه (وسايل) ازدواج نمى ‏يابند، بايد خويشتندارى كنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد.(نور/ 33)

با سلام و درود

1. به تناسب موضوع، فقیر در این جا کسی است که توان مالی (دادن مهریه و نفقه) برای ازدواج ندارد.

لذا آیه در مقام تفکیک فقیر و مسکین و ... نیست بلکه هر کسی که توانایی مالی برای ازدواج ندارد یعنی توان دادن مهریه و نفقه را ندارد.

نکته:
....سپس در باره افراد آزاد می فرمايد: «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏»؛ اگر اين ها گرفتار تنگدستى هستند، خداوند پس از ازدواج بى ‏نيازشان می كند.(مجمع البیان، ج 7، ص 220)

علّامه شعرانى: شايد مراد از آيه اوّل ترس از فقر آينده است

با سلام و احترام

نسبت به این بخش از صحبت های شما

1
منبع این تفسیر یعنی این معنا از فقر ؟

2
تناقض این معنا با انچه از علامه شعرانی نقل کردید :

علامه شعرانی : شاید مراد از آیه اول ترس از فقر آینده است.

این در حالی است که شما می گویید :

هر کس که توانایی مالی برای ازدواج ندارد یعنی توان دادن مهر و نفقه را ندارد.

3
ناسازگاری این معنا از فقر با مراد خداوند از آیه :
طبق این معنا از فقر
زن تا زمان تحقق وعده ی خدا بر غنا،
نباید مطالبه نفقه کند و باید صبر کند.
و و در ادامه نباید تقاضای طلاق کند و باید صبر کند.
و در عین حال باید از شوهر تمکین کند

تا زمانی که وعده خدا تحقق یابد.

اما مرد تا زمان تحقق وعده ی خدا بر غنا،
لازم نیست از حقی بگذرد و صبر کند بلکه می تواند از تمام حقوق شرعی خود بهره ببرد.

4
انتظار تا کی ؟
زن و شوهر تا چه مدت باید صبر کنند تا وعده ی خدا تحقق یابد و مرد بنا به تفسیر شما، توانایی نفقه و مهر را پیدا کند ؟ و به تعبیر دیگر زن باید تا چه زمانی از خوراک و پوشاک ضروری خود بگذرد و انتظار وعده ی خدا را بکشد ؟

میقات;827742 نوشت:
[=#0000ff].

نکته:

وعده غنی شدن در هر دو آیه:
....
یعنى اگر مردم او را رد كردند و به خاطر نادارى ‏اش به او زن ندادند، بايد صبر كند و با تكيه به خداوند تلاش نمايد تا وسايل ازدواج برايش فراهم شود.(التفسير الكاشف، ج ‏5، ص 420)

همانطور که فرمودید
خداوند در دو ایه وعده داده است.
و خداوند خلف وعده نمیکند.

کسی که
لایجدون نکاحا
شاملش شود
و همسری نیابد وعده ی خدا چه میشود؟ آیا قبول میکنید خداوند خلف وعده کرده است؟
مثلا تعداد زنان کم است و مشکلات دیگری هم اضافه شده...
و فردی می میرد اما زنی پیدا نمیکند آیا میتوان ادعا کرد خدا وسایل ازدواجش را فراهم کرده ؟

به هر حال اگر همسر پیدا شود
تا چه زمان باید صبر کرد تا وسایل ازدواج ان مجرد ( لایجدون نکاحا) مهیا شود و وعده خدا تحقق یابد ؟ 1 سال ... ده سال .... 30 سال یا بیشتر؟

یا بگوییم خداوند به استعفاف پیشگان وعده نداده است؟ و تعبیر حتی یغنیهم الله
وعده نیست ؟
یا بگوییم لایجدون نکاحا شامل مواردی مثل کمبود زن نیست و خدا به انها دستور استعفاف نداده است؟

[="Tahoma"]

و طاها;827827 نوشت:
با سلام و احترام

نسبت به این بخش از صحبت های شما

1
منبع این تفسیر یعنی این معنا از فقر ؟

2
تناقض این معنا با انچه از علامه شعرانی نقل کردید :

علامه شعرانی : شاید مراد از آیه اول ترس از فقر آینده است.

این در حالی است که شما می گویید :

هر کس که توانایی مالی برای ازدواج ندارد یعنی توان دادن مهر و نفقه را ندارد.

با سلام و درود

فقر در لغت به معنای حاجت، و فقیر به معنای حاجتمند و نیازمند است.( قاموس قرآن، ج ‏5، ص 197) راغب نیز در مفردات، فقیر در این آیه را فقرى می داند كه از عدم كسب و كار ناشى می شود.(مفردات ألفاظ القرآن، ص 641)

اما در باره نظر مرحوم شعرانی:
اولا خود ایشان هم به صورت شاید مطرح کرده اند یعنی نظر قطعی نداده اند، در ثانی از ظاهر آیه چنین تفاوتی فهم نمی شود، ثالثا نظر ایشان در باره زمان فقر است نه تعریف فقر.

بنابر این:
متناسب با موضوع ازدواج، فقر یعنی نداشتن تمکن مالی برای مخارج ازدواج؛ و مخارج ازدواج نیز شامل مهریه و نفقه می شود، پس فقر در این جا یعنی نداشتن توان مالی برای دادن مهریه و نفقه.

و طاها;827827 نوشت:
3
ناسازگاری این معنا از فقر با مراد خداوند از آیه :
طبق این معنا از فقر
زن تا زمان تحقق وعده ی خدا بر غنا،
نباید مطالبه نفقه کند و باید صبر کند.
و و در ادامه نباید تقاضای طلاق کند و باید صبر کند.
و در عین حال باید از شوهر تمکین کند

تا زمانی که وعده خدا تحقق یابد.

اما مرد تا زمان تحقق وعده ی خدا بر غنا،
لازم نیست از حقی بگذرد و صبر کند بلکه می تواند از تمام حقوق شرعی خود بهره ببرد.

نگاه قرآن به ازدواج، نگاه مادی و معاملاتی نیست. قرآن می خواهد با ازدواج ساده و آسان، زن و مرد، زندگی مشترک تشکیل داده و کامل کننده هم باشند.

زن اگر مطالبه نفقه هم نکند بر مرد واجب است نفقه او را پرداخت کند لذا مرد با قبول زوجیت، متعهد می شود تلاش کند تا بتواند از عهده پرداخت نفقه بر آید.

بنابر این، مردها به بهانه ترس از پرداخت نفقه و مهریه، و یا حتی بلندپروازی و ایده آل نگری که در صورتی اقدام به ازدواج می کنم که بتوانم امکانات چنین و چنانی برای همسر آینده ام فراهم کنم و ...، نباید ازدواج را ترک کنند.

زن نیز باید نگاهش را اصلاح کند و با نفقه متعارف و ساده راضی باشد و با قرار دادن مهریه سبک، زمینه ازدواج و زندگی مشترک را فراهم کند. لذا زن نیز نباید با بلندپروازی و ... تا زمان پیدا شدن شوهری با چنین و چنان امکاناتی، ازدواج را عقب بیندازد.

اسلام یک جانبه نگاه نمی کند. نفقه و مهریه را بر مرد واجب کرده و به او توصیه می کند در راه تامین آن ها باید تلاش کند و حق زن را به او پرداخت نماید؛ از طرفی به زن هم توصیه می کند با مرد همراهی کرده و با کم کردن توقعات، زندگی ساده و آرامی را داشته باشند.

نکته:
وعده خداوند، حقیقی است و همان طور که مرد باید با ایمان قوی و با توکل (اعتماد به تحقق وعده الهی)، برای ازدواج اقدام و برای تامین مخارجش تلاش جدی داشته باشد، زن نیز باید با ایمان قوی و با توکل (اعتماد به تحقق وعده الهی)، از قبول ازدواج سر باز نزد.

لازم به ذکر است، پرداخت نفقه و مهریه در هر حال بر عهده مرد واجب است لذا هر چقدر هم پرداخت مهریه به تاخیر بیفتد، حق زن محفوظ است و بر مرد دادن آن واجب.

از طرفی نگاه مادی و متوقعانه به ازدواج، نگاه صحیحی نیست و این زندگی دوام و یا آرامش ندارد. بله زن می تواند و حق دارد پس از تحقق عقد، از مرد نصف مهریه را طلب کند و نیز پس از ازدواج می تواند تمام مهر را طلب کند و این حق اوست؛ ولی ازدواج که مطالبه حق و حقوق و جدال و کشمکش بین زن و مرد نیست. تعالیم قرآن و روایات درباره ازدواج، چیز دیگری را بیان می فرماید.

لذا مقایسه این که زن بگوید من همه چیزم را می دهم ولی تو فقط به وعده خداوند امید داری، نگاه و مقایسه درستی نیست. زن و مرد هر کدام حقوقی دارند و باید آن را ادا کنند.

البته این آیه شریفه در مقام بیان این امور نیست ـ و این امور از سایر تعالیم دینی فهم می شود ـ بلکه آیه شریفه در مقام تشویق به ازدواج، توکل بر خداوند، اعتماد بر وعده های الهی و تقویت ایمان است؛ نسبت به هر دو، هم زن و هم مرد.

و طاها;827827 نوشت:
4
انتظار تا کی ؟
زن و شوهر تا چه مدت باید صبر کنند تا وعده ی خدا تحقق یابد و مرد بنا به تفسیر شما، توانایی نفقه و مهر را پیدا کند ؟ و به تعبیر دیگر زن باید تا چه زمانی از خوراک و پوشاک ضروری خود بگذرد و انتظار وعده ی خدا را بکشد ؟

در این آیه، زمانی برای تحقق وعده الهی، معین نشده است.

نکته:
توصیه قرآن و اسلام بر تشکیل زندگی مشترک ساده و معنوی است
خداوند تخلف از وعده ندارد
هر کس مقدراتی دارد
عمل انسان ها تاثیرگذار در شمول الطاف و مقدرات الهی است
عمل صالح موجب افزایش قابلیت دریافت الطاف الهی
گناه مانع دریافت برکات و الطاف الهی می شود
نهایت: هر کس بر خدا توکل کند، خداوند او را کفایت می کند(طلاق/ 3)؛ البته این کفایت کردن لزوما به معنای ثروت و مال نیست.

[="Tahoma"]

و طاها;827833 نوشت:
همانطور که فرمودید
خداوند در دو ایه وعده داده است.
و خداوند خلف وعده نمیکند.

کسی که
لایجدون نکاحا
شاملش شود
و همسری نیابد وعده ی خدا چه میشود؟ آیا قبول میکنید خداوند خلف وعده کرده است؟
مثلا تعداد زنان کم است و مشکلات دیگری هم اضافه شده...
و فردی می میرد اما زنی پیدا نمیکند آیا میتوان ادعا کرد خدا وسایل ازدواجش را فراهم کرده ؟

به هر حال اگر همسر پیدا شود
تا چه زمان باید صبر کرد تا وسایل ازدواج ان مجرد ( لایجدون نکاحا) مهیا شود و وعده خدا تحقق یابد ؟ 1 سال ... ده سال .... 30 سال یا بیشتر؟

این موضوع دیگری است. نمی توان هر چیزی را از یک آیه انتظار داشت.

کسی که همسری نمی یابد می تواند احتمالات متعددی در باره اش داده شود:
ممکن است با سوء انتخاب خودش، فرصت های مناسب را از دست داده است
ممکن است در حال امتحان الهی است و آزمایش او بدین شکل است
ممکن است کاری کرده که آثار آن بدین شکل نمود پیدا کرده و تاخیر در ازدواجش به وجود آمده است
و ...

لذا خداوند وعده یاری داده و از وعده اش هم هیچگاه تخلف نمی کند. به بیان روشنتر، فراهم نشدن ازدواج، به معنای تخلف خداوند از وعده نیست بلکه علل مختلفی می تواند داشته باشد.

نکته:
دین یک مجموعه به هم پیوسته است و نمی توان یک زاویه را گرفت و از دیگر زوایا غافل شد.
خداوند وعده برکت و روزی را می دهد ولی این معنایش این نیست که هر کسی ازدواج کرد، به محض عقد ازدواج، الا و لابد وضع مالیش خوب می شود و می تواند نفقه و مهریه اش را (هر مقدار که قرار داده و هر آرزویی که داشته) بدهد؛ خیر؛ انسان در هر حال باید بر طبق معیارها و ارزش های الهی حرکت کند. پس از آن است که موانع فیض الهی برطرف شده و عالم به خدمت او در می آید.

فیض الهی دائما در حال نزول است و اگر سهم ما از آن کم است به خاطر موانعی است که خودمان ایجاد کرده ایم.

پس یک قاعده ریاضی نیست که بگوییم ازدواج کردن مساوی است با متمکن شدن و قدرت مالی یافتن. اگر چه هر که ازدواج کرده است به نوعی نسبت به دوران مجرد بودنش، به مراتب، وضع مالی و وسعت بیشتر و بهتری پیدا کرده است.

[="Tahoma"]

و طاها;827835 نوشت:
یا بگوییم خداوند به استعفاف پیشگان وعده نداده است؟ و تعبیر حتی یغنیهم الله
وعده نیست ؟

با این تصور، بودن یا نبودن این عبارت، فرقی ندارد و مثل این است که فقط دستور به استعفاف داده و جمله تمام شده باشد؛ در حالی که چنین نیست.

از طرفی تعالیم دیگر قرآن را نیز باید مد نظر داشت: "خداوند با صابران است"، "هر کس بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت می کند"، و ... .

نقل قول:
یا بگوییم لایجدون نکاحا شامل مواردی مثل کمبود زن نیست و خدا به انها دستور استعفاف نداده است؟

چنین استثنایی (موارد کمبود زن) از این آیه فهم نمی شود و وقتی بدون دلیل باشد، تحمیل بر آیه است. «لا یجدون نکاحا» عام است و قیدی در این آیه برای او زده نشده است.

میقات;828196 نوشت:

...

با سلام و احترام

مطلب اول :

شما فقر در آیه را اینگونه معنا کردید :

نقل قول:
به تناسب موضوع، فقیر در این جا کسی است که توان مالی (دادن مهریه و نفقه) برای ازدواج ندارد.

من از شما پرسیدم :
منبع این تفسیر یعنی این معنا از فقر ؟
و شما منبعتان راغب بود :
نقل قول:
راغب نیز در مفردات، فقیر در این آیه را فقرى می داند كه از عدم كسب و كار ناشى می شود.(مفردات ألفاظ القرآن، ص 641)

اما همانطور که معلوم است راغب صحبتی از زمان این فقر نمی کند.
اما شما این فقر را برای زمان ازدواج دانسته اید نه ترس از آینده.
هم چنین گفتید :
نقل قول:
اما در باره نظر مرحوم شعرانی: ... نظر ایشان در باره زمان فقر است نه تعریف فقر.

ایراد دوم دقیقا همین بود.
مرحوم شعرانی از فقر آینده ای که محتمل است صحبت می کنند
اما شما فقر در آیه را ناتوانی مالی برای ازدواج معنا کردید نه فقر محتمل در آینده.
حتی در همین پاسخ اخیر دوباره زمان ناتوانی مالی را ذکر کرده اید:
نقل قول:
متناسب با موضوع ازدواج، فقر یعنی نداشتن تمکن مالی برای مخارج ازدواج

که با نظر مرحوم شعرانی که خودتان اورده اید در تضاد است
مضافا اینکه خودتان نظر مرحوم شعرانی را مطرح کردید و اگر ایرادی به قطعی نبودن نظر ایشان دارید خودتان این تناقض را در معنای فقر به وجود آورده اید.
اما جالب این است که سخن ایشان را که قطعی ندانستید در توضیحات پست بعدی مطرح می کنید :
نقل قول:
بنابر این، مردها به بهانه ترس از پرداخت نفقه و مهریه

باید بالاخره مشخص کنید مقصود آیه ترس از فقر محتمل در آینده است یا فقر قطعی و متحقق ؟
دفاعیات و تعریف شما و ایراد به نظر مرحوم شعرانی نشان می دهد که فقر متحقق را در نظر گرفته اید.
به هرحال هنوز منبع این تعریفی که مطرح کرده اید مشخص نشده است.
چون از حیث زمانی منطبق بر سخن راغب یا شعرانی نیست.
و از جهت انطباق در ناتوانی مالی برای مهریه و نفقه نیز جای تامل دارد و نیاز است متن عربی راغب را بیاورید.

مطلب دوم :
شما در تعریف فقر گفتید :
هر کسی که توانایی مالی برای ازدواج ندارد یعنی توان دادن مهریه و نفقه را ندارد.
اما در این پست گفته اید :

نقل قول:
زن نیز باید نگاهش را اصلاح کند و با نفقه متعارف و ساده راضی باشد

بزرگوار کسی که می تواند نفقه ی متعارف بدهد با کسی که ناتوان از دادن نفقه است خیلی فرق دارند.
در واقع این جمله با تعریف شما متناسب تر است :
زن نیز باید نگاهش را اصلاح کند و بدون نفقه راضی باشد.

مطلب سوم :
خداوند به چه چیزی وعده داده است ؟ ( یغنهم الله من فضله )
فقر را چنین معنا کردید :

نقل قول:
هر کسی که توانایی مالی برای ازدواج ندارد یعنی توان دادن مهریه و نفقه را ندارد.

هم چنین گفتید :
نقل قول:
با توجه و تناسب با موضوع، به کسانی که به جهت ناتوانی مالی، ترس از ازدواج دارند، توصیه شده که خداوند از فضلش آن ها را توانا می کند.

و نیز گفته اید :
نقل قول:
این که هر کس بر خدا توکل کند، فضل الهی شامل حالش می شود، شکی نیست؛ ولی موضوعی که در این جا مطرح است، ناظر به کسانی است که همسر ندارند و به جهت و یا به بهانه ناتوانی مالی، ازدواج نمی کنند.

این توانا شدن و تقابل فقر و غنا در آیه و توضیحات شما نشان می دهد که شما وعده ی خدا را توانایی مالی بر مهریه و نفقه می دانید.
یعنی خداوند وعده داده است هر کس ازدواج کند و توانایی پرداخت نفقه ندارد را توانا خواهد کرد.
اما از طرفی برخی تعابیر شما از این معنا دور شده است و گویی خداوند وعده به توانایی مالی برای مهریه و نفقه، نداده است بلکه وعده به فضلش داده است که اعم از مادی و غیر مادی است و میزانش و ارزش آن نیز مشخص نیست.
مثلا گفته اید :
نقل قول:
نهایت: هر کس بر خدا توکل کند، خداوند او را کفایت می کند(طلاق/ 3)؛
البته این کفایت کردن لزوما به معنای ثروت و مال نیست.

اما از طرفی، قبلا آیه را مرتبط با توانایی مالی دانسته اید :
نقل قول:
این که هر کس بر خدا توکل کند، فضل الهی شامل حالش می شود، شکی نیست؛
ولی موضوعی که در این جا مطرح است، ناظر به کسانی است که همسر ندارند و به جهت و یا به بهانه ناتوانی مالی، ازدواج نمی کنند.

پس سوال این است که وعده ی خدا چیست ؟
آیا غنای مالی برای پرداخت مهریه و نفقه است ؟
یا اعم از غنای مادی و معنوی است ؟

مطلب چهارم
شما گفته اید :

نقل قول:
در این آیه، زمانی برای تحقق وعده الهی، معین نشده است.

بله من می دانم زمانی مشخص نشده است.
مشخص نشدن زمان برای تحقق وعده ی خدا به معنای نامفهوم بودن خود وعده نیست.
مثلا خدا وعده می دهد زمین پر از قسط و داد شود اما زمان تحقق آن را مشخص نکرده است.
اما اصل وعده معلوم است.
در مطلب سوم این سوال مطرح شد که خداوند به چه چیزی وعده داده است ؟ و مقصود از غنا چیست ؟

مطلب پنجم
شما گفته اید :

نقل قول:
هر که ازدواج کرده است به نوعی نسبت به دوران مجرد بودنش، به مراتب، وضع مالی و وسعت بیشتر و بهتری پیدا کرده است.

بنده در مقام راستی آزمایی سخن خدا نیستم بلکه در مقام فهمیدن سخن خدا هستم.
و تجربیات شما نیز ملاک و معیار نیست.
خداوند می فرماید : خداوند ایشان را بی نیاز می کند از فضلش ( یعنهم الله من فضله )
و شما می گویید وضعشان بهتر می شود.
آیا این دو جمله معادل یکدیگر هستند ؟

[="Tahoma"]

و طاها;828490 نوشت:

با سلام و احترام

مطلب اول :

شما فقر در آیه را اینگونه معنا کردید :

من از شما پرسیدم :
منبع این تفسیر یعنی این معنا از فقر ؟
و شما منبعتان راغب بود :

اما همانطور که معلوم است راغب صحبتی از زمان این فقر نمی کند.
اما شما این فقر را برای زمان ازدواج دانسته اید نه ترس از آینده.
هم چنین گفتید :

ایراد دوم دقیقا همین بود.
مرحوم شعرانی از فقر آینده ای که محتمل است صحبت می کنند
اما شما فقر در آیه را ناتوانی مالی برای ازدواج معنا کردید نه فقر محتمل در آینده.
حتی در همین پاسخ اخیر دوباره زمان ناتوانی مالی را ذکر کرده اید:

که با نظر مرحوم شعرانی که خودتان اورده اید در تضاد است
مضافا اینکه خودتان نظر مرحوم شعرانی را مطرح کردید و اگر ایرادی به قطعی نبودن نظر ایشان دارید خودتان این تناقض را در معنای فقر به وجود آورده اید.
اما جالب این است که سخن ایشان را که قطعی ندانستید در توضیحات پست بعدی مطرح می کنید :

باید بالاخره مشخص کنید مقصود آیه ترس از فقر محتمل در آینده است یا فقر قطعی و متحقق ؟
دفاعیات و تعریف شما و ایراد به نظر مرحوم شعرانی نشان می دهد که فقر متحقق را در نظر گرفته اید.
به هرحال هنوز منبع این تعریفی که مطرح کرده اید مشخص نشده است.
چون از حیث زمانی منطبق بر سخن راغب یا شعرانی نیست.
و از جهت انطباق در ناتوانی مالی برای مهریه و نفقه نیز جای تامل دارد و نیاز است متن عربی راغب را بیاورید.

مطلب دوم :
شما در تعریف فقر گفتید :
هر کسی که توانایی مالی برای ازدواج ندارد یعنی توان دادن مهریه و نفقه را ندارد.
اما در این پست گفته اید :

بزرگوار کسی که می تواند نفقه ی متعارف بدهد با کسی که ناتوان از دادن نفقه است خیلی فرق دارند.
در واقع این جمله با تعریف شما متناسب تر است :
زن نیز باید نگاهش را اصلاح کند و بدون نفقه راضی باشد.

مطلب سوم :
خداوند به چه چیزی وعده داده است ؟ ( یغنهم الله من فضله )
فقر را چنین معنا کردید :

هم چنین گفتید :

و نیز گفته اید :

این توانا شدن و تقابل فقر و غنا در آیه و توضیحات شما نشان می دهد که شما وعده ی خدا را توانایی مالی بر مهریه و نفقه می دانید.
یعنی خداوند وعده داده است هر کس ازدواج کند و توانایی پرداخت نفقه ندارد را توانا خواهد کرد.
اما از طرفی برخی تعابیر شما از این معنا دور شده است و گویی خداوند وعده به توانایی مالی برای مهریه و نفقه، نداده است بلکه وعده به فضلش داده است که اعم از مادی و غیر مادی است و میزانش و ارزش آن نیز مشخص نیست.
مثلا گفته اید :

اما از طرفی، قبلا آیه را مرتبط با توانایی مالی دانسته اید :

پس سوال این است که وعده ی خدا چیست ؟
آیا غنای مالی برای پرداخت مهریه و نفقه است ؟
یا اعم از غنای مادی و معنوی است ؟

مطلب چهارم
شما گفته اید :

بله من می دانم زمانی مشخص نشده است.
مشخص نشدن زمان برای تحقق وعده ی خدا به معنای نامفهوم بودن خود وعده نیست.
مثلا خدا وعده می دهد زمین پر از قسط و داد شود اما زمان تحقق آن را مشخص نکرده است.
اما اصل وعده معلوم است.
در مطلب سوم این سوال مطرح شد که خداوند به چه چیزی وعده داده است ؟ و مقصود از غنا چیست ؟

مطلب پنجم
شما گفته اید :

بنده در مقام راستی آزمایی سخن خدا نیستم بلکه در مقام فهمیدن سخن خدا هستم.
و تجربیات شما نیز ملاک و معیار نیست.
خداوند می فرماید : خداوند ایشان را بی نیاز می کند از فضلش ( یعنهم الله من فضله )
و شما می گویید وضعشان بهتر می شود.
آیا این دو جمله معادل یکدیگر هستند ؟

با سلام و درود

حداقل و قدرمتیقن از معنای فقر، فقر مالی (مهریه و نفقه) است. لذا قطعا این آیه این معنای فقر را مد نظر دارد؛ البته می تواند محدود و منحصر به این نباشد و وسعت معنا داشته باشد ولی آن مد نظر ما نیست.

روایاتی هم که در این زمینه هست همین معنای فقر مالی را بیان می کنند مانند شخصی که به محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید و از فقر و تنگدستی شکایت کرد و حضرت به او فرمودند ازدواج کند و او ازدواج کرد و مشکلش برطرف شد.(الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏5، ص 330)

تفسیری را شاید نتوانید پیدا کنید که فقر مالی را بیان نکرده باشد، از جمله این تفاسیر می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 220
روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج ‏14، ص 135
تفسير جوامع الجامع، ج ‏3، ص 106
أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج ‏4، ص 105
منهج الصادقين فى إلزام المخالفين، ج ‏6، ص 279
تفسير نمونه، ج ‏14، ص 458
تفسير نور، ج ‏6، ص 182
تفسير احسن الحديث، ج ‏7، ص 215
انوار درخشان در تفسير قرآن، ج ‏11، ص 361
تفسير احسن الحديث، ج ‏7، ص 215
و .......

امیدوارم این مقدار برای مستند نمودن معنای فقر کافی باشد.

اما فقر فعلی مراد است یا ترس از فقر در آینده؟

یکسری از مفسران به این موضوع اصلا نپرداخته اند.

احتمال دیگری هم هست. در این زمینه روایتی داریم که در تفسیر آیه «لا یجدون نکاحا» می فرماید: «يتزوّجوا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏»(الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏5، ص 331، ح 7)

در تفسیر کنزالدقائق آمده، بنابر این روایت، طلب عفت، از طریق ازدواج کردن است؛ یعنی کسانی که قدرت بر مهریه و نفقه ندارند باید ازدواج کنند و مهریه و نفقه را بر ذمه بگیرند و خداوند آن ها را از فضلش بی نیاز می کند.(تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ‏9، ص 294)

بنابر این گونه تفسیر کردن و این روایت، دو آیه موافق یگدیگرند و با هم مشکلی ندارند.

البته برخی نیز در پی دفع تناقض بین این دو آیه، آیه اول را در ترس از فقر آینده و آیه دوم را در فقر فعلی دانسته اند.

بنابر این تفسیر، کسی که اکنون امکان ازدواج را دارد نباید از ترس مخارج مثلا یکسال بعد و پس از آن، ازدواج را ترک کند؛ ولی کسی که حتی مخارج اولیه ازدواج را ندارد باید صبر کند تا وقتی خداوند از فضلش به او عطا کند.
تفسیر صافی، علاوه بر انتخاب این قول، در باره تفسیر اول می آورد: بنابر این تفسیر، هر دو آیه موافق هم هستند در معنا، الا این که این برداشت و تفسیر، موجب تکلف و به سختی افتادن است، البته احتمال هم دارد لفظی از حدیث موقع ثبت، افتاده باشد.(ر.ک: تفسير الصافي، ج ‏3، ص 433)

بیانی دیگر از این تفسیر:
«وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»‏ در اين آيه چندين مطلب مورد نظر است. اوّل اين كه: هر كه قدرت مالى براى ازدواج ندارد از فحشاء و زنا پرهيز كند و خود را نگاه دارد تا خدا به او از كرم خود قدرت مالى عطا فرمايد.
در جمع ميان اين آيه و آيه قبلى گفته ‏اند: مراد از آيه اوّل كسى است كه كار دارد ولى هنوز وسعت مالى پيدا نكرده است، و منظور از آيه دوم كسى است كه كار هم ندارد و اگر تزويج كند آواره خواهد ماند. و اللَّه العالم.(تفسير احسن الحديث، ج ‏7، ص 215)

تفسیری دیگر از این دو آیه:
تصور نشود كه بين آيه‏ «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏» و آيه‏ «وَ لْيَسْتَعْفِفِ» تناقض باشد، زيرا آيه اولى وارد شده براى نهى مؤمن از قبول نكردن نكاح به جهت فقر، و ترک تزويج زن به جهت فقر خودش؛ و آيه دوم وارد شده براى امر به صبر بر ترک نكاح به جهت حذر از سختى حالت ازدواج و خوف مزيت فقر؛ يا هر دو آيه قضييتين مهملتين هستند.(تفسير اثنى عشرى، ج ‏9، ص 243)

مطلب دوم:
طبق تفسیر دوم، زن و مردی که اکنون امکان ازدواج دارند نباید از ترس فقر در آینده، از ازدواج فرار کند.

مطلب سوم:
حداقل و قدرمتیقن از فقر، فقر مادی و توانایی نداشتن در تامین نفقه و مهریه و ... است.
توجه: قدر متیقن و حداقل.
لذا می تواند وسعت معنا داشته باشد ولی قطعا شامل فقر مالی می شود.
چه بسا وضع مالی کسی رشد نداشته باشد ولی خداوند به آن ها حالت قناعت عطا کرده و زندگی آن ها با آرامش سپری می شود و به همان راضی است.

مطلب چهارم:
با توجه به قدرمتیقن از معنای فقر، قدر متیقن از غنا نیز روشن می شود. لذا موضوع مالی نیز این جا مطرح است، گرچه معنای وسیعی می تواند داشته باشد.

مطلب پنجم:
عرض سوم و چهارم، پاسخ این مورد نیز هست.

با سلام و احترام
با توجه به تعریف و تفسیری که از فقر در ایه داشتید:
اولا فقر مالی در نفقه و مهریه ( یعنی نداشتن توان پرداخت مهریه و نفقه ) به شکل متحقق ( مقصود فقر فعلی و متحقق است در مقابل فقرمحتمل در اینده ) مد نظر ایه است و مشمول آیه قران قرار میگیرد.
دوما اینکه خداوند وعده داده است این فقر مالی را قطعا بر طرف کند و شخص را توانا در پرداخت نفقه و مهریه کند و این حداقل و قدر متیقن معنای غنی و توانا کردن فقیر است.
پس هر کس ناتوان از پرداخت نفقه و مهریه است ، در صورتی که ازدواج کند قدر متیقن و کف وعده ی خدا این است که او را توانا و غنی کند تا بتواند نفقه و مهرش را بپردازد.

با هر قسمتی که فکر میکنید موافق گفته شما نیست یا با آن مخالفت دارید بیان کنید تا گفتگو را ادامه دهیم.

این نتیجه گیری با توجه به صحبتهای شما بود اما در این مدت به علت دسترسی نداشتن به کامپیوتر نمیتوانم مفصل توضیح دهم
اما چند نکته عرض میکنم :
شما درباره ازدواج از کلمه ی باید استفاده کردید . مقصود از کلمه باید چیست؟ آیا اصل ازدواج واجب است تا ازدواج فقیر واجب باشد؟ پس احتمالا مراد شما از باید یک توصیه یا اشاره به مستحب بودن این کار است. مثلا اگر کسی فقیر است و توانایی مهریه و نفقه ندارد مستحب است ازدواج کند.
نکته بعدی :
اگر الف قدر متیقن و حداقل یک چیز باشد. و ''ب''انچیزی باشد که بیش از حداقل است. میتوان با حرف واو ان دو را نشان داد : الف و ب
پس هیچ گاه موردی نداریم که الف یعنی قدر متیقن وجود نداشته نباشد.
یعنی یا الف به تنهایی است یا الف با ب است.
اما اگر امر دایر مدار میان الف و ب باشد داریم : الف یا ب
یعنی ممکن است الف یعنی قدر متیقن وجود نداشته باشد و تنها ب وجود داشته باشد.
با توجه به این مقدمه معنای ''قدر متیقن و حداقل'' متناظر میشود با : '' الف و ب ''
پس هرکس فقیر باشد و ازدواج کند غنی خواهد شد و توانایی مهریه و نفقه پیدا خواهد کرد.
اما اگر مقصود از حداقل غیر از این باشد دیگر نمیتوان ادعا کرد خداوند کسی را غنی و توانا در مهریه و نفقه خواهد کرد. بلکه تنها احتمال دارد چنین شود.
( فعلا بحث را متمرکز کردم روی تعریف فقر و وعده به غنا )

میقات;828874 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

حداقل و قدرمتیقن از معنای فقر، فقر مالی (مهریه و نفقه) است. لذا قطعا این آیه این معنای فقر را مد نظر دارد؛ البته می تواند محدود و منحصر به این نباشد و وسعت معنا داشته باشد ولی آن مد نظر ما نیست.

روایاتی هم که در این زمینه هست همین معنای فقر مالی را بیان می کنند مانند شخصی که به محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید و از فقر و تنگدستی شکایت کرد و حضرت به او فرمودند ازدواج کند و او ازدواج کرد و مشکلش برطرف شد.(الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏5، ص 330)

تفسیری را شاید نتوانید پیدا کنید که فقر مالی را بیان نکرده باشد، از جمله این تفاسیر می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 220
روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج ‏14، ص 135
تفسير جوامع الجامع، ج ‏3، ص 106
أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج ‏4، ص 105
منهج الصادقين فى إلزام المخالفين، ج ‏6، ص 279
تفسير نمونه، ج ‏14، ص 458
تفسير نور، ج ‏6، ص 182
تفسير احسن الحديث، ج ‏7، ص 215
انوار درخشان در تفسير قرآن، ج ‏11، ص 361
تفسير احسن الحديث، ج ‏7، ص 215
و .......

امیدوارم این مقدار برای مستند نمودن معنای فقر کافی باشد.

اما فقر فعلی مراد است یا ترس از فقر در آینده؟

یکسری از مفسران به این موضوع اصلا نپرداخته اند.

احتمال دیگری هم هست. در این زمینه روایتی داریم که در تفسیر آیه «لا یجدون نکاحا» می فرماید: «يتزوّجوا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏»(الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏5، ص 331، ح 7)

در تفسیر کنزالدقائق آمده، بنابر این روایت، طلب عفت، از طریق ازدواج کردن است؛ یعنی کسانی که قدرت بر مهریه و نفقه ندارند باید ازدواج کنند و مهریه و نفقه را بر ذمه بگیرند و خداوند آن ها را از فضلش بی نیاز می کند.(تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ‏9، ص 294)

بنابر این گونه تفسیر کردن و این روایت، دو آیه موافق یگدیگرند و با هم مشکلی ندارند.

البته برخی نیز در پی دفع تناقض بین این دو آیه، آیه اول را در ترس از فقر آینده و آیه دوم را در فقر فعلی دانسته اند.

بنابر این تفسیر، کسی که اکنون امکان ازدواج را دارد نباید از ترس مخارج مثلا یکسال بعد و پس از آن، ازدواج را ترک کند؛ ولی کسی که حتی مخارج اولیه ازدواج را ندارد باید صبر کند تا وقتی خداوند از فضلش به او عطا کند.
تفسیر صافی، علاوه بر انتخاب این قول، در باره تفسیر اول می آورد: بنابر این تفسیر، هر دو آیه موافق هم هستند در معنا، الا این که این برداشت و تفسیر، موجب تکلف و به سختی افتادن است، البته احتمال هم دارد لفظی از حدیث موقع ثبت، افتاده باشد.(ر.ک: تفسير الصافي، ج ‏3، ص 433)

بیانی دیگر از این تفسیر:
«وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»‏ در اين آيه چندين مطلب مورد نظر است. اوّل اين كه: هر كه قدرت مالى براى ازدواج ندارد از فحشاء و زنا پرهيز كند و خود را نگاه دارد تا خدا به او از كرم خود قدرت مالى عطا فرمايد.
در جمع ميان اين آيه و آيه قبلى گفته ‏اند: مراد از آيه اوّل كسى است كه كار دارد ولى هنوز وسعت مالى پيدا نكرده است، و منظور از آيه دوم كسى است كه كار هم ندارد و اگر تزويج كند آواره خواهد ماند. و اللَّه العالم.(تفسير احسن الحديث، ج ‏7، ص 215)

تفسیری دیگر از این دو آیه:
تصور نشود كه بين آيه‏ «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏» و آيه‏ «وَ لْيَسْتَعْفِفِ» تناقض باشد، زيرا آيه اولى وارد شده براى نهى مؤمن از قبول نكردن نكاح به جهت فقر، و ترک تزويج زن به جهت فقر خودش؛ و آيه دوم وارد شده براى امر به صبر بر ترک نكاح به جهت حذر از سختى حالت ازدواج و خوف مزيت فقر؛ يا هر دو آيه قضييتين مهملتين هستند.(تفسير اثنى عشرى، ج ‏9، ص 243)

مطلب دوم:
طبق تفسیر دوم، زن و مردی که اکنون امکان ازدواج دارند نباید از ترس فقر در آینده، از ازدواج فرار کند.

مطلب سوم:
حداقل و قدرمتیقن از فقر، فقر مادی و توانایی نداشتن در تامین نفقه و مهریه و ... است.
توجه: قدر متیقن و حداقل.
لذا می تواند وسعت معنا داشته باشد ولی قطعا شامل فقر مالی می شود.
چه بسا وضع مالی کسی رشد نداشته باشد ولی خداوند به آن ها حالت قناعت عطا کرده و زندگی آن ها با آرامش سپری می شود و به همان راضی است.

مطلب چهارم:
با توجه به قدرمتیقن از معنای فقر، قدر متیقن از غنا نیز روشن می شود. لذا موضوع مالی نیز این جا مطرح است، گرچه معنای وسیعی می تواند داشته باشد.

مطلب پنجم:
عرض سوم و چهارم، پاسخ این مورد نیز هست.

با سلام و احترام

جواب در پست قبلی قرار گرفت.

[="Tahoma"]

و طاها;829565 نوشت:
با سلام و احترام
با توجه به تعریف و تفسیری که از فقر در ایه داشتید:
اولا فقر مالی در نفقه و مهریه ( یعنی نداشتن توان پرداخت مهریه و نفقه ) به شکل متحقق ( مقصود فقر فعلی و متحقق است در مقابل فقرمحتمل در اینده ) مد نظر ایه است و مشمول آیه قران قرار میگیرد.
دوما اینکه خداوند وعده داده است این فقر مالی را قطعا بر طرف کند و شخص را توانا در پرداخت نفقه و مهریه کند و این حداقل و قدر متیقن معنای غنی و توانا کردن فقیر است.
پس هر کس ناتوان از پرداخت نفقه و مهریه است ، در صورتی که ازدواج کند قدر متیقن و کف وعده ی خدا این است که او را توانا و غنی کند تا بتواند نفقه و مهرش را بپردازد.

با هر قسمتی که فکر میکنید موافق گفته شما نیست یا با آن مخالفت دارید بیان کنید تا گفتگو را ادامه دهیم.

با سلام و درود

بله مراد از فقر، فقر مالی است.

طبق تفسیر مشهور، آیه اول ناظر به فقر در آینده، و آیه دوم ناظر به فقر فعلی است.

خداوند به وعده اش عمل می کند و البته هر کسی متناسب با میزان و وسعت رزق و روزی که برای او مقدر شده و او لایق آن است.

و طاها;829565 نوشت:
شما درباره ازدواج از کلمه ی باید استفاده کردید . مقصود از کلمه باید چیست؟ آیا اصل ازدواج واجب است تا ازدواج فقیر واجب باشد؟ پس احتمالا مراد شما از باید یک توصیه یا اشاره به مستحب بودن این کار است. مثلا اگر کسی فقیر است و توانایی مهریه و نفقه ندارد مستحب است ازدواج کند.

بله؛ روشن است که ازدواج ـ فی نفسه و به خودی خود ـ واجب نیست.

و طاها;829565 نوشت:
با توجه به این مقدمه معنای ''قدر متیقن و حداقل'' متناظر میشود با : '' الف و ب ''

مراد از حداقل، مترادف با قدرمتیقن است.

میقات;831511 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

بله مراد از فقر، فقر مالی است.

طبق تفسیر مشهور، آیه اول ناظر به فقر در آینده، و آیه دوم ناظر به فقر فعلی است.

خداوند به وعده اش عمل می کند و البته هر کسی متناسب با میزان و وسعت رزق و روزی که برای او مقدر شده و او لایق آن است.

بله؛ روشن است که ازدواج ـ فی نفسه و به خودی خود ـ واجب نیست.

مراد از حداقل، مترادف با قدرمتیقن است.

با سلام و احترام
بنده در سفر هستم و احتمال دارد تا ده روز نتوانم جواب بدهم یا دسترسی به اینترنت نداشته باشم.
لطفا صبر کنید تا بعدا بحث را ادامه دهیم و سوالاتم را بپرسم.

متشکرم

میقات;831511 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

بله مراد از فقر، فقر مالی است.

طبق تفسیر مشهور، آیه اول ناظر به فقر در آینده، و آیه دوم ناظر به فقر فعلی است.

خداوند به وعده اش عمل می کند و البته هر کسی متناسب با میزان و وسعت رزق و روزی که برای او مقدر شده و او لایق آن است.
.

با سلام و احترام

در این پست به قسمت دوم ایه می پردازیم

شما ایه را مشروط به تناسب و لیاقت کردید.

به این معنا که وعده ی خدا مشروط و مقید به لیاقت است.

سوال : مقصود شما لیاقت در مراتب غنی بودن است یا در اصل آن ؟
به عبارتی خداوند هر کسی را در نفقه و مهریه توانا خواهد کرد به گونه ای که کسی به خاطر نفقه و مهریه از ازدواج باز نماند اما میزان نفقه و مهریه حتما به مانند ثروتمندان نیست و درجات ان بستگی به لیاقت دارد؟
یا اینکه خداوند کف و حدااقل این توانایی را نیز مقید و مشروط به لیاقت دانسته است؟

میقات;831511 نوشت:
[="Tahoma"]

مراد از حداقل، مترادف با قدرمتیقن است.

من یک توضیحاتی درباره قدرمتیقن دادم و گفتم مقصود شما کدام فرض است؟

اما شما مشخص نکردید مقصودتان چیست.

فقط در جواب نوشته اید : حداقل ، مترادف با قدرمتیقن است.

( من که صحبتی از تفاوت این دو نداشتم بلکه بین این دو تفاوتی قایل نشدم.
بلکه سخنم روی معنای این دو و مقصود شما بود... )
ظاهر تعبیرات شما را البته بیان کردم اما شما نسبت به ان اظهار نظری نکردید و به همین جمله ی بالا اکتفا کرده اید که : حداقل با قدرمتیقن مترادف است!

[="Tahoma"]

و طاها;877751 نوشت:
با سلام و احترام

در این پست به قسمت دوم ایه می پردازیم

شما ایه را مشروط به تناسب و لیاقت کردید.

به این معنا که وعده ی خدا مشروط و مقید به لیاقت است.

سوال : مقصود شما لیاقت در مراتب غنی بودن است یا در اصل آن ؟
به عبارتی خداوند هر کسی را در نفقه و مهریه توانا خواهد کرد به گونه ای که کسی به خاطر نفقه و مهریه از ازدواج باز نماند اما میزان نفقه و مهریه حتما به مانند ثروتمندان نیست و درجات ان بستگی به لیاقت دارد؟
یا اینکه خداوند کف و حدااقل این توانایی را نیز مقید و مشروط به لیاقت دانسته است؟

با سلام و درود

خداوند متعال وعده داده و وعده الهی تخلف بردار نیست. بله ممکن است در اثر گناه یا ... که از انسان سر می زند، لیاقت خود برای دریافت آن وعده الهی را از بین ببرد و یا وسعت آن را کم یا زیاد کند.

لذا منظور بنده، لیاقت در مراتب غنی است؛ البته منعی ندارد که کسی در اثر گناه یا ... اصل لیاقت را از دست بدهد، که در این صورت هر ایرادی که وارد است به خود او وارد است و الا از طرف خداوند، خلف وعده ای رخ نمی دهد.

[="Tahoma"]

و طاها;877752 نوشت:
فقط در جواب نوشته اید : حداقل ، مترادف با قدرمتیقن است.

مترادف بودن، طبق توضیح شما، یعنی الف و ب، نه الف یا ب.

میقات;877831 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

خداوند متعال وعده داده و وعده الهی تخلف بردار نیست. بله ممکن است در اثر گناه یا ... که از انسان سر می زند، لیاقت خود برای دریافت آن وعده الهی را از بین ببرد و یا وسعت آن را کم یا زیاد کند.

لذا منظور بنده، لیاقت در مراتب غنی است؛ البته منعی ندارد که کسی در اثر گناه یا ... اصل لیاقت را از دست بدهد، که در این صورت هر ایرادی که وارد است به خود او وارد است و الا از طرف خداوند، خلف وعده ای رخ نمی دهد.


با سلام و احترام

ابتدا میگویید مراتب غنی
بعد میگویید اصل لیاقت

این قید '' البته '' و مانند ان فهم مطلب را دارای ابهام میکند.

لطفا صریح تر و شفاف تر مقصود را بیان کنید

لیاقت انسان تنها در مراتب وعده خدا بر غنی تاثیر گذار است و بی لیاقتی باعث نمیشود کسی از کف و حداقل وعده خدا بر غنی خارج شود؟

یا لیاقت انسان شرط تحقق کف و حداقل غنی نیز هست؟

[="Tahoma"]

و طاها;877932 نوشت:
با سلام و احترام

ابتدا میگویید مراتب غنی
بعد میگویید اصل لیاقت

این قید '' البته '' و مانند ان فهم مطلب را دارای ابهام میکند.

لطفا صریح تر و شفاف تر مقصود را بیان کنید

لیاقت انسان تنها در مراتب وعده خدا بر غنی تاثیر گذار است و بی لیاقتی باعث نمیشود کسی از کف و حداقل وعده خدا بر غنی خارج شود؟

یا لیاقت انسان شرط تحقق کف و حداقل غنی نیز هست؟

با سلام و درود

ماهیت موضوعات علوم انسانی برخلاف ریاضی، فرمول واحد و ثابتی ندارد.

وعده الهی تخلف بردار نیست و در عین حال، بنده باید قابلیت و زمینه دریافت آن را داشته باشد تا آن وعده در حق او محقق شده و به فعلیت برسد.

به بیان دیگر، به فعلیت نرسیدن وعده الهی، به معنای تخلف از وعده الهی نیست زیرا اگر مانعی بر سر راه قابلیت و فعلی شدن وعده نبود، قطعا محقق می شد.

بنابر این، وعده الهی قطعی است ولی فعلیت یافتن آن، متوقف بر شرائط و قابلیت های انسان است.

وعده الهی قطعی است ولی معنایش این نیست که در هر شرائط و هر قابلیتی که انسان باشد، در هر حال، مشمول وعده الهی شده و در حق او به فعلیت می رسد.
گناه می تواند لیاقت و قابلیت گذشته را از بین ببرد و انسان را از رحمت الهی محروم کند، رحمتی که اگر آن گناه نبود، قطعا به انسان می رسید.

لذا کسی که بر خدا توکل نموده و از فقر نترسد و ازدواج کند، وعده الهی در حق او قطعی است، مگر این در اثر گناه و ... آن قابلیتی که داشته را از دست بدهد.

امیدوارم توانسته باشم منظورم را روشن و گویا بیان کرده باشم.

میقات;878351 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

ماهیت موضوعات علوم انسانی برخلاف ریاضی، فرمول واحد و ثابتی ندارد.

وعده الهی تخلف بردار نیست و در عین حال، بنده باید قابلیت و زمینه دریافت آن را داشته باشد تا آن وعده در حق او محقق شده و به فعلیت برسد.

به بیان دیگر، به فعلیت نرسیدن وعده الهی، به معنای تخلف از وعده الهی نیست زیرا اگر مانعی بر سر راه قابلیت و فعلی شدن وعده نبود، قطعا محقق می شد.

بنابر این، وعده الهی قطعی است ولی فعلیت یافتن آن، متوقف بر شرائط و قابلیت های انسان است.

وعده الهی قطعی است ولی معنایش این نیست که در هر شرائط و هر قابلیتی که انسان باشد، در هر حال، مشمول وعده الهی شده و در حق او به فعلیت می رسد.
گناه می تواند لیاقت و قابلیت گذشته را از بین ببرد و انسان را از رحمت الهی محروم کند، رحمتی که اگر آن گناه نبود، قطعا به انسان می رسید.

لذا کسی که بر خدا توکل نموده و از فقر نترسد و ازدواج کند، وعده الهی در حق او قطعی است، مگر این در اثر گناه و ... آن قابلیتی که داشته را از دست بدهد.

امیدوارم توانسته باشم منظورم را روشن و گویا بیان کرده باشم.

با سلام و احترام

من معمای ریاضی مطرح نکردم
البته صراحتی در بیان شما در مورد سوال ندیدم.
اما اطلاق کلام شما برای من این پیام را دارد که :
کف وعده ی خدا در مورد برطرف کردن فقرمالی درباره نفقه و مهریه، مشروط به داشتن لیاقت از سوی انسان است.
پس ممکن است به خاطر نداشتن لیاقت، وعده ی خدا در مورد کسی اجرا نشود یعنی غنی نشود و فقیر باقی بماند.( به این معنا که خدا به بی لیاقت اصلا وعده نداده بلکه به کسی که لیاقت دارد وعده داده است)

اگر مشکلی با این چند خط ندارید بحث را ادامه دهیم

[="Tahoma"]

و طاها;878375 نوشت:
کف وعده ی خدا در مورد برطرف کردن فقرمالی درباره نفقه و مهریه، مشروط به داشتن لیاقت از سوی انسان است.
پس ممکن است به خاطر نداشتن لیاقت، وعده ی خدا در مورد کسی اجرا نشود یعنی غنی نشود و فقیر باقی بماند.( به این معنا که خدا به بی لیاقت اصلا وعده نداده بلکه به کسی که لیاقت دارد وعده داده است)

اگر مشکلی با این چند خط ندارید بحث را ادامه دهیم

با سلام و درود

دو موضوع مستقل و در عین حال مرتبط:

1. وعده الهی تخلف بردار نیست، لذا وعده الهی شامل هر مخاطبی شود، تخلف بردار نیست.
2. اجرایی، عملی شدن و به فعلیت رسیدن وعده الهی، منوط به نبود مانع و داشتن لیاقت و قابلیت از طرف انسان است.

تحقق وعده الهی و فعلی شدن آن، منوط به ایجاد نکردن مانع از طرف انسان است.

مطلب دیگر:

ممکن است کسی از ابتدا لیاقت داشته باشد ولی بعدا در اثر گناه و ...، لیاقتش را از دست بدهد و مانع تحقق وعده الهی در مورد خودش بشود.

ممکن است کسی ابتدا لیاقت نداشته ولی بعدا در اثر توبه و عمل صالح و ...، لیاقت پیدا کرده و وعده الهی در حق او اجرا شود.

توجه: این دو نفر، هر دو وعده داده شده هستند ولی تحقق وعده الهی در حق یکی از آن ها انجام می شود.

لذا کلام شما را این گونه بیان کنیم بهتر است:
تحقق و فعلی شدن وعده الهی، بر داشتن قابلیت و لیاقت و نبود مانع، متوقف است.

لذا با اصل فرمایش شما موافقم .

میقات;878565 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

دو موضوع مستقل و در عین حال مرتبط:

1. وعده الهی تخلف بردار نیست، لذا وعده الهی شامل هر مخاطبی شود، تخلف بردار نیست.
2. اجرایی، عملی شدن و به فعلیت رسیدن وعده الهی، منوط به نبود مانع و داشتن لیاقت و قابلیت از طرف انسان است.

تحقق وعده الهی و فعلی شدن آن، منوط به ایجاد نکردن مانع از طرف انسان است.

مطلب دیگر:

ممکن است کسی از ابتدا لیاقت داشته باشد ولی بعدا در اثر گناه و ...، لیاقتش را از دست بدهد و مانع تحقق وعده الهی در مورد خودش بشود.

ممکن است کسی ابتدا لیاقت نداشته ولی بعدا در اثر توبه و عمل صالح و ...، لیاقت پیدا کرده و وعده الهی در حق او اجرا شود.

توجه: این دو نفر، هر دو وعده داده شده هستند ولی تحقق وعده الهی در حق یکی از آن ها انجام می شود.

لذا کلام شما را این گونه بیان کنیم بهتر است:
تحقق و فعلی شدن وعده الهی، بر داشتن قابلیت و لیاقت و نبود مانع، متوقف است.

لذا با اصل فرمایش شما موافقم .

با سلام و احترام
و تشکر از توضیحات خوبتان.

آیا خداوند، لیاقت کسب وعده ی غنی را برای ما مشخص کرده است؟
یا ما نمیدانیم این لیاقت چیست و چگونه به دست می اید؟

و طاها;878612 نوشت:
با سلام و احترام
و تشکر از توضیحات خوبتان.

آیا خداوند، لیاقت کسب وعده ی غنی را برای ما مشخص کرده است؟
یا ما نمیدانیم این لیاقت چیست و چگونه به دست می اید؟

با سلام و درود

به این آیات توجه فرمایید:

«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ‏ رَهينَةٌ»؛ هر كس در گرو اعمال خويش است.‏(مدثر/ 38)

«لَئِنْ شَكَرْتُمْ‏ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديد»؛ اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است.(ابراهیم/ 7)

«وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى‏ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً»؛ و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانى به او خواهيم داد.(کهف/ 88)

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»؛ و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت.(طه/ 124)

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ»؛ كسى كه عمل صالحى انجام دهد، سودش براى خود اوست؛ و هر كس بدى كند، به خويشتن بدى كرده است؛ و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى ‏كند.(فصلت/ 46)

«وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ‏ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً»؛ و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى ‏كند، و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى ‏دهد؛ و هر كس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را مى‏ كند؛ خداوند فرمان خود را به انجام مى ‏رساند؛ و خدا براى هر چيزى اندازه ‏اى قرار داده است‏.(طلاق/ 2و3)

از آیات قرآن می توان چنین برداشت نمود:

ایمان
عمل صالح
ترک گناه و عصیان
شکرگزاری
یاد و ذکر الهی
تقوای الهی
توکل بر خداوند
و ...

از جمله اموری هستند که مسیر کسب لیاقت و توسعه قابلیت و ظرفیت وجودی انسان را معرفی می کنند.

نکته: ترک گناه در این زمینه بسیار مهم است:

فرازی از دعای کمیل:
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ»
خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه كيفرها را فرو می بارند، خدايا! بيامرز برايم گناهانى را كه نعمت ها را دگرگون می سازند.

میقات;878820 نوشت:

با سلام و درود

از آیات قرآن می توان چنین برداشت نمود:

ایمان
عمل صالح
ترک گناه و عصیان
شکرگزاری
یاد و ذکر الهی
تقوای الهی
توکل بر خداوند
و ...

از جمله اموری هستند که مسیر کسب لیاقت و توسعه قابلیت و ظرفیت وجودی انسان را معرفی می کنند.

با سلام و احترام

خوب نکته اول اینکه اینها حداقلیات لیاقت هستند و خودتان گفتید :
از جمله اموری...

پس ممکن است شرایط عام دیگری نیز وجود داشته باشند.
بعدش ممکن است برای این ایه و وعده ی خاص ، شرایط خاصی هم وجود داشته باشد.

نکته دوم مشخص نبودن همین شرایط عام و حداقلی است.
مثلا عمل صالح چه میزان؟ انجام تمام واجبات ضروری است؟ و بلکه انجام یک سری مستحبات؟
مثلا دور از گناه تا چه میزان؟ گناهان کبیره یا تمام محرمات حتی اگر کبیره نباشند؟ و عدم اصرار بر صغیره؟ و توبه واقعی بالفعل داشتن برای تحقق شرط حداقلی؟

یاد و ذکر الهی تا چه میزان؟ مثلا نماز شب خواندن یا ذکر روزهای هفته؟ مثلا صد مرتبه تهلیل یا تسبیح یا تحمید؟

شکر تا چه میزان؟ تقوا تا چه میزان؟
چه قدر باید تقوا داشت تا خداوند گشایشی برای مومن ایجاد کند؟
ایمان تا چه میزان؟ همین که شهادتین گفتیم و مسلمان شدیم کافی نیست؟ یا میزان خاصی از اعتقاد و باور لازم است که المومن کالجبل الراسخ...
توکل تا چه میزان؟ ..

[="Tahoma"]

و طاها;878879 نوشت:
با سلام و احترام

خوب نکته اول اینکه اینها حداقلیات لیاقت هستند و خودتان گفتید :
از جمله اموری...

پس ممکن است شرایط عام دیگری نیز وجود داشته باشند.
بعدش ممکن است برای این ایه و وعده ی خاص ، شرایط خاصی هم وجود داشته باشد.

نکته دوم مشخص نبودن همین شرایط عام و حداقلی است.
مثلا عمل صالح چه میزان؟ انجام تمام واجبات ضروری است؟ و بلکه انجام یک سری مستحبات؟
مثلا دور از گناه تا چه میزان؟ گناهان کبیره یا تمام محرمات حتی اگر کبیره نباشند؟ و عدم اصرار بر صغیره؟ و توبه واقعی بالفعل داشتن برای تحقق شرط حداقلی؟

یاد و ذکر الهی تا چه میزان؟ مثلا نماز شب خواندن یا ذکر روزهای هفته؟ مثلا صد مرتبه تهلیل یا تسبیح یا تحمید؟

شکر تا چه میزان؟ تقوا تا چه میزان؟
چه قدر باید تقوا داشت تا خداوند گشایشی برای مومن ایجاد کند؟
ایمان تا چه میزان؟ همین که شهادتین گفتیم و مسلمان شدیم کافی نیست؟ یا میزان خاصی از اعتقاد و باور لازم است که المومن کالجبل الراسخ...
توکل تا چه میزان؟ ..

با سلام و درود

دین یک مجموعه به هم پیوسته است لذا همه این مجموعه باید در نظر گرفته شود.

پرداختن به این مطالب، منجر به خروج از موضوع تاپیک است. همین قدر می توان گفت که شخص بایستی عامل به وظایف شرعی و عقلی باشد. این اعم از عمل به واجبات و ترک محرمات است.

از طرفی لازم نیست شخص همه مستحبات و نمازهای مستحبی و اذکار و ... را انجام دهد تا لایق محسوب شود، کما این که هر مرتکب گناهی را نمی توان نالایق و محروم محسوب کرد.

در عین حال باید توجه داشت که تاثیرگذاری برخی اعمال (اعم از نیک و بد) زیاد است به گونه ای که می تواند آثار دیگر اعمال را تحت تاثیر قرار داده و برخی نقص ها را جبران و یا برخی ثواب ها را نابود کند. آیاتی که در باره حبط اعمال و یا مضاعف نمودن ثواب است، به این موضوع اشاره دارند.

قطعا صرف شهادتین کفایت نمی کند بلکه ایمان همراه عمل صالح لازم است.

میقات;879866 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

دین یک مجموعه به هم پیوسته است لذا همه این مجموعه باید در نظر گرفته شود.

پرداختن به این مطالب، منجر به خروج از موضوع تاپیک است. همین قدر می توان گفت که شخص بایستی عامل به وظایف شرعی و عقلی باشد. این اعم از عمل به واجبات و ترک محرمات است.

از طرفی لازم نیست شخص همه مستحبات و نمازهای مستحبی و اذکار و ... را انجام دهد تا لایق محسوب شود، کما این که هر مرتکب گناهی را نمی توان نالایق و محروم محسوب کرد.

در عین حال باید توجه داشت که تاثیرگذاری برخی اعمال (اعم از نیک و بد) زیاد است به گونه ای که می تواند آثار دیگر اعمال را تحت تاثیر قرار داده و برخی نقص ها را جبران و یا برخی ثواب ها را نابود کند. آیاتی که در باره حبط اعمال و یا مضاعف نمودن ثواب است، به این موضوع اشاره دارند.

قطعا صرف شهادتین کفایت نمی کند بلکه ایمان همراه عمل صالح لازم است.

با سلام و احترام

پس ما علم به کم و کیف لیاقتی که منجر به تحقق وعده ی خداوند شود نداریم.

اگر مشکلی نیست بحث را ادامه دهیم.

[="Tahoma"]

و طاها;879928 نوشت:
با سلام و احترام

پس ما علم به کم و کیف لیاقتی که منجر به تحقق وعده ی خداوند شود نداریم.

اگر مشکلی نیست بحث را ادامه دهیم.

با سلام و درود

اگر منظورتان از علم، علم غیبی به آینده و سرنوشت انسان از این لحاظ که آیا چگونه عمل می کند و وعده الهی در حق او به فعلیت می رسد یا نه؟ است؛ بله موافقم که چنین علمی نداریم.

اگر منظورتان از علم، آگاهی ما از زمینه ها و شرائط قابلیت و لیاقت داشتن و ... است؛ خیر، موافق نیستم زیرا از مجموعه تعالیم الهی، این دانش و آگاهی به انسان داده شده و به او مسیر تکامل و مسیر سقوط معرفی و شناسانده شده است.

از طرفی ایمان می تواند برای مؤمن، آگاهی و علم نسبت به تحقق وعده الهی را بیاورد.

میقات;880066 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

اگر منظورتان از علم، آگاهی ما از زمینه ها و شرائط قابلیت و لیاقت داشتن و ... است؛ خیر، موافق نیستم زیرا از مجموعه تعالیم الهی، این دانش و آگاهی به انسان داده شده و به او مسیر تکامل و مسیر سقوط معرفی و شناسانده شده است.

از طرفی ایمان می تواند برای مؤمن، آگاهی و علم نسبت به تحقق وعده الهی را بیاورد.

با سلام و احترام

ما که واجبات و محرمات
و مستحبات و مکروهات را میدانیم.

و راه رشد و کمال مشخص است.

اما شما نتوانستید کم و کیف این موارد را در مورد لیاقت تحقق وعده ی غنی مشخص کنید
و کلامتان به روشنی به همین مطلب اشاره میکند.

بله ممکن است بتوان با اغماض حد اعلی برایش مشخص کرد.

مثلا میتوان در مورد یک معصوم گفت لیاقت تحقق وعده را دارد
اما در مورد یک انسان عادی...
یا انسانی که غیبت کرده
یا دزد
یا فحاش و ...
نمیتوان تعیین کرد لیاقت تحقق وعده غنی را دارند یا ندارند؟

[="Tahoma"]

و طاها;880069 نوشت:
اما شما نتوانستید کم و کیف این موارد را در مورد لیاقت تحقق وعده ی غنی مشخص کنید
و کلامتان به روشنی به همین مطلب اشاره میکند.

با سلام و درود

پس منظور شما علم از نوع اول و علم غیب است. بله بنده چنین علمی ندارم و غیر از نزد خداوند و حضرات معصومین، نزد کسی نمی توانید پیدا کنید.

و طاها;880074 نوشت:
مثلا میتوان در مورد یک معصوم گفت لیاقت تحقق وعده را دارد
اما در مورد یک انسان عادی...
یا انسانی که غیبت کرده
یا دزد
یا فحاش و ...
نمیتوان تعیین کرد لیاقت تحقق وعده غنی را دارند یا ندارند؟

لطفا بطور مشخص و قطعی، کم و کیف معصوم شدن و نشدن را ترسیم فرمایید.

میقات;880082 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

پس منظور شما علم از نوع اول و علم غیب است. بله بنده چنین علمی ندارم و غیر از نزد خداوند و حضرات معصومین، نزد کسی نمی توانید پیدا کنید.

با سلام و احترام

نه همان بخشی که از شما نقل گرفتم منظورم است. نه علم غیب.
همین شرایط موجود...

میقات;880084 نوشت:

لطفا بطور مشخص و قطعی، کم و کیف معصوم شدن و نشدن را ترسیم فرمایید.

من خواستم کمی راه بیایم و فرض کنم کم و کیف عصمت مشخص است مثلا کسی که گناه و اشتباه نمیکند...
و در نتیجه فرض کنم حداعلی در لیاقت برای تحقق وعده ی غنی مشخص است.

و الا اگر معصوم بودن هم مشخص نباشد حرف بنده نه تنها در حداقل ها بلکه در حداکثرها و حداعلی نیز ثابت میشود. و نتیجه میگبریم کم و کیف لیاقت برای تحقق غنی نه در حداقل و نه در حداکثر مشخص نیست.

[="Tahoma"]

و طاها;880108 نوشت:
من خواستم کمی راه بیایم و فرض کنم کم و کیف عصمت مشخص است مثلا کسی که گناه و اشتباه نمیکند...
و در نتیجه فرض کنم حداعلی در لیاقت برای تحقق وعده ی غنی مشخص است.

و الا اگر معصوم بودن هم مشخص نباشد حرف بنده نه تنها در حداقل ها بلکه در حداکثرها و حداعلی نیز ثابت میشود. و نتیجه میگبریم کم و کیف لیاقت برای تحقق غنی نه در حداقل و نه در حداکثر مشخص نیست.

با سلام و درود

ایمان مراتب دارد. عصمت مراتب دارد.

این گونه نیست که بتوان خط کش گذاشت و اندازه ایمان و عصمت و ... را اندازه گیری و مشخص کرد.

دقت در مطالب قبلی بنده مشخص می کند که در این گونه امور نمی توان از محاسبات ریاضی استفاده کرد.

ایمان، عمل صالح، گناه، توبه از گناه، میزان اخلاص در عمل، میزان اخلاص و جدیت در توبه، آثار اعمال، آثار اعمال در یکدیگر، و ... یک مجموعه ای هستند که نمی توان آن ها را قالب و اندازه و مقدار مشخصی ارائه نمود و نشان داد.

میقات;880149 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

ایمان مراتب دارد. عصمت مراتب دارد.

این گونه نیست که بتوان خط کش گذاشت و اندازه ایمان و عصمت و ... را اندازه گیری و مشخص کرد.

دقت در مطالب قبلی بنده مشخص می کند که در این گونه امور نمی توان از محاسبات ریاضی استفاده کرد.

ایمان، عمل صالح، گناه، توبه از گناه، میزان اخلاص در عمل، میزان اخلاص و جدیت در توبه، آثار اعمال، آثار اعمال در یکدیگر، و ... یک مجموعه ای هستند که نمی توان آن ها را قالب و اندازه و مقدار مشخصی ارائه نمود و نشان داد.


با سلام و احترام

دقت کنید کسی منکر مراتب ایمان یا مشخص بودن واجبات و محرمات و ... نیست و کسی هم نمیخواهد مراتب ایمان را اندازه بگیرید. تا شما اشکال ریاضی بگیرید.

مسئله این بود که وعده خدا در مورد غنی، در صورتی محقق میشود که انسان لیاقتش را داشته باشد.

اما چه مرتبه ای از ایمان یا غیره ، آن لیاقت را برای تحقق وعده ی خدا مهیا میکند؟
آیا کم و کیفش مشخص است؟

ایا خدا مشخص کرده که چه لیاقتی مورد نظرش است تا وعده اش تحقق یابد؟

خیر
جواب واضح است
و شما هم با وجود سعی بر مخالفت با این کلام، مکررا با جملاتتان حرفم را تایید میکنید نه رد.

نمیدانم صحبتهای من چه ربطی به ریاضی و فرمولهایش دارد....
آیا من میخواهم شما مراتب ایمان یا عمل صالح را مشخص کنید؟!

برادر سوالم واضح است
شما میگویید شرط تحقق وعده خدا برای غنی کردن، لیاقت است.

آیا خداوند این لیاقت را بیان کرده؟ کم و کیفش مشخص شده است؟

خیر چون هیچ ایه یا روایتی ان را مشخص نکرده است.
نه در حداقل و نه در حداکثرش...
البته من فرض کردم حداکثرش معلوم است.
یعنی اگر کسی معصوم باشد حتما لیاقت تحقق وعده خدا را دارد و خدا او را غنی خواهد کرد.

اما در مورد دیگران چنین چیزی معلوم نیست....
ممکن است کسی گناه کند اما لیاقتش را داشته باشد و ممکن است نداشته باشد، این را ما نمیدانیم....

[="Tahoma"]

و طاها;880154 نوشت:
اما در مورد دیگران چنین چیزی معلوم نیست....
ممکن است کسی گناه کند اما لیاقتش را داشته باشد و ممکن است نداشته باشد، این را ما نمیدانیم....

با سلام و درود

پست های 18، 21 و ... را مطالعه فرمایید. از ابتدا عرض بنده همین بود.

مطلب دیگر؛ ایمان و عمل صالح، حداقل شرائط است یعنی کسی که اصلا ایمان ندارد و یا اصلا عمل صالح ندارد نمی توان ادعای لیاقت داشتن در باره اش داشت.

میقات;880158 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

پست های 18، 21 و ... را مطالعه فرمایید. از ابتدا عرض بنده همین بود.

با سلام و احترام

برادر ان پستها یک سوال بود و بعد از ان سوال دیگری...
در ان پست ها من پرسیدم این لیاقت در اصل غنی ( نفقه و مهریه) است یا مراتب غنی ؟
که شما حتی اصل تحقق غنی را متوقف به لیاقت دانستید.

بعد سوال شد
همین کمترین حد لیاقت که بتواند اصل تحقق غنی را تحقق بخشد چیست؟ آیا خداوند در این مورد چیزی فرموده؟

که در پستهای بعدی شما نتوانستید کم و کیفش را مشخص کنید و تماما دلالت به جهل داشت.

من گفتم پس کم و کیف لیاقتی که بتواند اصل غنی را ( نه مراتبش مثلا نفقه ی انچنانی و مهریه انچنانی!) تحقق بخشد برای ما مجهول است.

اما شما مخالفت میکنید
میگوییم اگر مشخص است خوب ایه و روایتش را بیاورید اما نمی اورید.
اینطور که نمیشود. یا مشخص شده یا نشده؟ اینکه فرمول ریاضی نیست برادر....

مثلا ایا میتوان گفت کسی که ایمان دارد و واجبات را انجام میدهد اما غیبت میکند، لیاقت کسب حداقل غنی را دارد؟ یا کسی که دزدی میکند؟ یا فحاش است؟ یا ...

میقات;880158 نوشت:
[="Tahoma"]

مطلب دیگر؛ ایمان و عمل صالح، حداقل شرائط است یعنی کسی که اصلا ایمان ندارد و یا اصلا عمل صالح ندارد نمی توان ادعای لیاقت داشتن در باره اش داشت.

اینکه مشخص است اینها حداقل شرایط هستند.
و قبلا شرایط بیشتری نیز ذکر کردید
و حتی گفتید اینها از جمله ی انهاست نه همه اش.

از طرفی کسی نپرسیده چه کسی لیاقت ندارد.
بله کافر لیاقت ندارد اینکه مشخص است.
سوال در مورد کسی است که لیاقت کسب اصل غنی ( نفقه و مهریه) را دارد.
آیا این لیاقت معلوم است یا نامعلوم؟

[="Tahoma"]

و طاها;879928 نوشت:
اگر مشکلی نیست بحث را ادامه دهیم.

با سلام و درود

اگر در باره آیه شریفه و موضوع تاپیک، مطلب دیگری دارید در خدمتم.

میقات;880956 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

اگر در باره آیه شریفه و موضوع تاپیک، مطلب دیگری دارید در خدمتم.

با سلام و احترام

درباره ایه دارم سوال می پرسم و منتظر جواب هستم....

[="Tahoma"]

و طاها;880960 نوشت:
با سلام و احترام

درباره ایه دارم سوال می پرسم و منتظر جواب هستم....

با سلام و درود

در باره مطلب قبلی، بنده عرائضم را گفتم و شما نیز مطالبتان را فرمودید و به نتیجه مشترک (در ظاهر) نرسیدیم؛ لذا برای مطالب دیگر در خدمتتان هستم.

میقات;880962 نوشت:
[="Tahoma"]با سلام و دروددر باره مطلب قبلی، بنده عرائضم را گفتم و شما نیز مطالبتان را فرمودید و به نتیجه مشترک (در ظاهر) نرسیدیم؛ لذا برای مطالب دیگر در خدمتتان هستم.
با سلام و احترام
شما که جواب ندادید که تقابلی شکل بگیرد.
یا انچه سوال شد کم و کیفش مشخص شده یا نشده؟
اگر نشده که بفرمایید نشده
و اگر شده مدرکش کجاست؟
شما بفرمایید در کجای نوشتارتان جواب داده اید؟

[="Tahoma"]با سلام و درود

بیش از آن چه بیان شد، نمی دانم.

میقات;880988 نوشت:
[="Tahoma"]با سلام و درود

بیش از آن چه بیان شد، نمی دانم.


با سلام و احترام

در انچه بیان شد و میدانستید، جواب سوالم بود یا نبود؟
اگر هست کجاست چون من که ندیدم.

[="Tahoma"]

و طاها;881002 نوشت:
با سلام و احترام

در انچه بیان شد و میدانستید، جواب سوالم بود یا نبود؟
اگر هست کجاست چون من که ندیدم.

با سلام و درود

نظر بنده با حضرتعالی در این زمینه متفاوت است و به نتیجه نرسید.

بهتر است راجع به جهات دیگر آیه گفتگو را ادامه دهیم.

در خدمتتان هستم.

میقات;881124 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

نظر بنده با حضرتعالی در این زمینه متفاوت است و به نتیجه نرسید.

بهتر است راجع به جهات دیگر آیه گفتگو را ادامه دهیم.

در خدمتتان هستم.

با سلام و احترام

در پست شماره 46 جواب به عرض رسید.

وقتی جوابی داده نشده تفاوت و تقابل و تعارض بی معناست.

[="Tahoma"]

و طاها;881154 نوشت:
با سلام و احترام

در پست شماره 46 جواب به عرض رسید.

وقتی جوابی داده نشده تفاوت و تقابل و تعارض بی معناست.

با سلام و درود

می فرمایید جوابی داده نشده، بنده هم عرض می کنم بیش از این نمی دانم.

این مطلب از نظر من تمام شده است. اگر راجع به جهات دیگر موضوع مطلبی دارید بفرمایید تا گفتگو را ادامه دهیم.

موضوع قفل شده است