جمع بندی پس از مرگ

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پس از مرگ

لطف کنید از نظر علمی و دینی یک جواب جامع به این شبهه بدین.ممنون.

دلیل احساس زنده بودن کردن و در «حال» زندگی کردن و هوشیاری انسان، فعالیت مغزی انسان و بطور مشخص فعالیتی است که بادامه (1) در مغز انجام میدهد. با از کار افتادن بادامه دیگر احساس «هستی» به انسان دست نخواهد داد و با از کار افتادن مغز دیگر هیچ احساسی به انسان دست نخواهد داد. از آنجا که مرگ مغزی انسان در بسیاری از کشورها با مرگ انسانها برابر است، پس از مرگ هیچ احساس و هوشیاری وجود نخواهد داشت و انسان «نیست» خواهد شد.

برخی از افراد میگویند از آنجا که کسی تابحال از مرگ باز نگشته است (2) نمیتوان گفت که قطعاً بعد از مرگ چیزی اتفاق نخواهد افتاد. اما این افراد اشتباه میکنند، زیرا همه انسانها تجربه مرگ و نیستی را دارند. همه انسانها قبل از اینکه بدنیا بیایند در حال «مرگ» یا «نیستی» بوده اند. بعد از مرگ دقیقاً برای هر انسانی همان حالتی رخ خواهد داد که پیش از مرگ برای آنها رخ داده است.
همچنین بعید نیست در آینده یا حتی در زمان حال بتوان مرگ را بطور لحظه ای با از کار انداختن موقت مغز تجربه کرد.
اعتقاد به حیات پس از مرگ و دیدن نکیر و منکر بعد از خوابیدن در قبر و تحمل فشار قبر و بعد حاضر شدن در دادگاه و غیره تماماً مربوط به باورهای دینی میشوند و برخاسته از ایمان و نادانی افراد معتقد به آنها هستند نه دلایل عقلی و یا شواهد علمی. بنابر این از دیدگاه علمی و فلسفی ارزشی برای آنها نمیتوان قائل شد. در حقیقت باید به این داستانهای کودکانه به دیده باستانشناسی برای دریافتن اینکه انسانها در زمان سنگ و کلوخ چگونه می اندیشیده اند نگریست.
میل به جاودانگی در میان انسانهای پیشین (و در میان انسانهایی که مشتری افکار کهنه آن انسانهای قدیمی هستند) یکی از دلایلی بوده است که آنها برای ارضای آن دست به افسانه سرایی راجع به حیات پس از مرگ خود زده اند، زیرا نمیتوانستند قبول کنند عمر آنها پس از مدتی به پایان خواهد رسید. این انسانها غافل از این بوده اند که امیال آنها و آرزوهایشان نمیتواند تغییری در واقعیت ها و حقایق هستی ایجاد کند. آنها چه واقعیت را دوست داشته باشند چه نداشته باشند واقعیت واقعیت است. بسیاری از انسانهای پیشین عادت داشتند امیال خود را واقعی جلوه بدهند و آنچه خود دوست دارند را واقعیت بانگارند، این درحالی است که قرنها است انسانهای خردمند امیال خود را در کشف حقایق دخیل نمیکنند.
اعتقاد به حیات پس از مرگ برخاسته از اعتقاد به پدیده خرافی روح است، در پاسخ به پرسش «چرا روح وجود ندارد؟» به این مسئله که چرا روح پدیده ای خرافی است و وجود خارجی ندارد به پرداخته شده است.
نتیجه گیری:
از آنجا که شواهد علمی و یا براهین معتبر فلسفی برای اعتقاد به حیات پس از مرگ وجود ندارد و در نقطه مقابل شواهد علمی بر علیه حیات پس از مرگ وجود دارد میتوان نتیجه گرفت که خردمندانه ترین حالت آن است که حکم دهیم چنین حیاتی وجود ندارد و برخاسته از افسانه ها و امیال و اسطوره های انسانهایی است که نسبت به طبیعت خود نادان بوده اند یا اطلاع داشته اند و امیالشان بر خردشان غلبه کرده است.

پانویس:
1- Amygdala نام عضوی در بخش تحتانی مغز است، که مسئولیت عکس العمل های سریع نسبت به محیط و همچنین احساس زندگی کردن در «حال» را در مغز بر عهده دارد و اخلال در کار آن سبب بیماری هایی همچون اسکیزوفرنیا (شیتزوفرنی) میشود.

2- البته برخی کتابها در مورد تجربه های پس از مرگ نوشته شده است، اما از آنجا که مشاهدات این افراد بنابر اعتقادات دینیشان بوده و از آنجا که این باورهای دینی با یکدیگر در تضاد هستند و از آنجا که اصولاً صرف ادعا کردن یک شخص دلیل بر این نمیشود که ادعای وی راست باشد و از آنجا که مذهبیون افرادی فاسد الاخلاق و به شدت دروغگو هستند (بویژه وقتی میخواهد ترویج دین بکنند) نمیتوان به این داستانها اعتماد کرد. مثلاً نویسنده مسیحی نوشته است که پس از مرگ به دیدار عیسی مسیح رفته است و نویسنده مسلمان از نکیر و منکر و حضرت علی صحبت کرده است. دانته آلیگاری شاعر بلند آوازه ایتالیای در کتاب کمدی الهی خود در جهنم محمد و علی را دیدار کرده است.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باعرض سلام و قبولی طاعات

پیش از پاسخ به این سوال توجه به چند نکته مهم و ضروری است.

نکته اول:
احساس و ادراک مربوط به نفس است نه مغز. و مغز تنها جنبه ابزاری برای ادراک را ایفا میکند. شاهدش نیز ناتوانی همین مغز پس از خروج روح از بدن در ادراک و هرگونه فعالیتی است. بنابراین وقتی ادراک مربوط به نفس بود، نفس هم بر اساس ادله فلسفی، جاودانه است بنابراین ادراک او نیز باقی خواهد بود.
درست‌ است‌ كه‌ حواس‌ ما در ادراك‌ دخالت‌ دارد و مقدمه‌ لازم(۱) براي‌ آن‌ شمرده‌ مي‌شود ولي‌ شرط‌ كافي‌ نيست‌ و محصول‌ مادي‌ اين‌ حواس‌، ادراك‌ ما را نمي‌سازد و منطبعات‌ و صور محسوسه‌ در مغز و اعصاب‌ قابل‌ انتقال‌ خود بخود بذهن‌ نمي‌باشد.( ۲)بلكه‌ پس‌ از انجام‌ وظايف‌ حواس‌ و حصول‌ صورتهايي‌ محسوس‌ در مغز و اعصاب‌، نوبت‌ بنفس‌ و ذهن‌ مي‌رسد تا با بكار گرفتن‌ دو عنصر مهم‌ توجه‌ و آگاهي‌ ـ از آن‌ پديده‌ مادي‌، پديده‌اي‌ غير مادي‌ بنام‌ ادراك‌ و شناخت‌ ـ يا بتعبير ملاصدرا «صورت‌ نوريّه‌»(۳) بسازد. «آگاهي‌» و «توّجه‌» دو ركن‌ اصلي‌ شناخت‌ و ادراك‌ در نظر ملاصدرا مي‌باشد.
مغز نيز يك‌ دستگاه‌ داده‌ پرور و داده‌ پرداز مانند رايانه‌ است‌ (كه‌ فرمان‌ انسان‌ را انجام‌ مي‌دهد و نمي‌تواند خارج‌ از چارچوب‌ داده‌ها كاري‌ را انجام‌ دهد و بكاري‌ كه‌ مي‌كند آگاهي‌ ندارد و نمي‌تواند خود سرانه‌ در آن‌ تصرف‌ نمايد)؛ و تا آگاهي‌ نباشد ادراك‌ محقق‌ نمي‌شود.(۴)

پس اینکه در ابتدا گفته شد، ادراک وظیفه مغز است، ناشی از نگاه مادی گرایانه به انسان و قوای اوست.

ــــــــــــــــــ
۱. اسفار، ج‌ 2، ص‌ 317-305
۲. اسفار، ج‌ 8، ص‌ 181
۳. همان
۴. ر.ک مقاله ادراک حسی، محمد خامنه ای،

[=microsoft sans serif]نکته دوم:
اعتقادات انسان به امور پس از این دنیا، به دو دسته کلی وجزئی تقسیم میشود.
امور کلی مانند اصل حیات پس از مرگ، وجود حسابرسی و جزا و پاداش به صورت عقلی اثبات میشود و استدلال عقلی دارد.
اموری فرعی و جزیی مانند نکیر و منکر و ویژگی های قبر و برزخ و قیامت و ... اموری است که تنها از طریق ادله معتبر نقلی اثبات میشود. اما عقلی نبودن به معنای خرافی بودن نیست.

نکته سوم:
میل به جاودانگی نیز میلی فطری است و در نهاد هر انسانی به ودیعه نهاده شده است. این میل طبيعي‌ترين اثري است كه بر حبّ ذات مترتّب مي‌شود. رابطة تنگاتنگ و ملازمة اين دو ميل تا حدّي است كه هيچ كس نمي‌تواند وجود خود‌دوستي را در انسان بپذيرد، ولي ميل به جاودانگي را از او نفي كند.(5)
البته با این وجود اثبات حیات پس از مرگ مستند به این میل نیست بلکه مستند به اراده خداوند و مستدل به عدل و حکمت الهی است.

ــــــــــــ
5. [=&quot]انسان سازی در قرآن، مصباح یزدی، درس12[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]باتوجه به این مقدمات، به سوال مطرح شده میپردازیم.

حیات پس از مرگ استدلال عقلی دارد. بر اساس دو صفت عدل و حکمت الهی، حتما حیاتی بعد از این دنیا برای انسان باید باشد وگرنه عدالت و حکمت خداوند نقض میشود که عقلا محال است.

دلیل عدل: این استدلال مبتنی بر صفت عدل الهی است که صفتی است عقلی:

اگر فقط این دنیا وجود داشته باشد، عدالت خداوند در مجازات و پاداش کارهای انسان به صورت کامل محقق نمیشود. تالی باطل است، پس مقدم نیز مثل ان باطل است.

اثبات ملازمه: این دنیا گنجایش اجرای عدالت را ندارد نه در مورد همه ظلمها و کارهای نیک و نه حتی به اندازه مجازات یک کار نیک و جرم. مثلا در این دنیا انسانهایی را می بینیم که مورد ظلم قرار می گیرند واگر بخواهند آن ظالم را به سزای اعمالش برسانند این دنیا گنجایش اجرای عدالت را نسبت به آن فرد ندارد.

بطلان تالی: مجازات کامل و پاداش کامل ندادن برخلاف وعده الهی و خلاف عدالت سختی و رنج انسانها در این دنیاست که عقلا محال است.

پس مقتضای عدل الهی آن است که جهان دیگری باشد تا مجازات انسانها به صورت کامل در آن صورت بگیرد و آن قیامت است.

دلیل حکمت: این استدلال مبتنی بر صفت حکمت الهی است که صفتی است عقلی:

اگر ما معتقد شویم که هرچه هست، این عالم است وانسان با مردن تمام می شود این خلاف حکمت است.

اثبات ملازمه: این امر مخالف با حمکت است از دو جهت:
اولا: انسان میل به بقا دارد ودوست دارد همیشه زنده باشد واگر با مردن ازبین برود این میل وعلاقه بی پاسخ می ماند وبیهوده خواهد بود درحالی که این میل وعلاقه را خدا دروجود انسان قرار داده است وامری فطری است.
ثانیا: اگر این دنیا ختم همه چیز باشد این همه شگفتی که در این عالم وجود دارد واسراری که در خلقت انسان وعالم وجود دارد بیهوده خواهد بود.

بطلان تالی: نقض غرض و بطلان حکمت الهی عقلا محال است.
پس باید عالم دیگری باشد تا نقض غرض الهی نشود.
(۶)

ـــــــــــــــ
۶.ر.ک آموزش عقائد، مصباح یزدی، درس44[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]کسانی بوده اند که پس از مرگ به دنیا بازگشته اند. این شواهد به دو دسته درون دینی و برون دینی تقسیم میشود.
[=microsoft sans serif]استناد به شواهد درون دینی، استناد دوری نیست. چرا که ما صحت محتوای ادیان را به کمک عقل اثبات میکنیم(از راه معجزه و لزوم صدق ادعای نبی) و بعد از این متون معتبر استفاده میکنیم برای اثبات یا حداقل تایید گفته کسانی که از مرگ به دنیا بازگشته اند.
[=microsoft sans serif]این شواهد عبارتند از:
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]الف. خواب اصحاب كهف. قرآن كريم بعد از ذكر داستان شگفت انگيز اصحاب كهف كه حاوى نكته هاى آموزنده فراوانى است مى‌فرمايد:
[=microsoft sans serif] "وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها."
[=microsoft sans serif]بدين سان مردم را بر ايشان (اصحاب كهف) آگاه ساختيم تا بدانند كه وعده خدا راست است و قيامت خواهد آمد و جاى شكّى در آن نيست.(۷)


[=microsoft sans serif]ب. زنده شدن حيوانات. قرآن كريم هم چنين به زنده شدن غيرعادىِ چند حيوان اشاره مى‌كند كه از جمله آنها زنده شدن چهار مرغ به دست حضرت ابراهيم(ع)(۸) و زنده شدن مَركب سوارى يكى از پيامبران الهی به نام عزیر.(۹)
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]ج. زنده شدن بعضى از انسانها در همين جهان. مانند داستان حضرت عزیر(۱۰) و زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل به دنبال درخواست رویت خداوند(۱۱) و زنده شدن يكى از بنى اسرائيل كه در زمان حضرت موسى (ع) به قتل رسيده بود به وسيله زدن پاره‌اى از پيكر يك گاو ذبح شده(۱۲). و نیز زنده شدن بعضى از مردگان به اعجاز حضرت عيسى(ع)(۱۳)را مى‌توان نشانه‌اى بر امكان معاد، قلمداد كرد.
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]ـــــــــــــ
[=microsoft sans serif]۷. سوره کهف، آیه21[=microsoft sans serif]
۸. سوره بقره، آيه 26.
۹. سوره بقره، آيه 259.
۱۰.سوره بقره، آيه 259.
۱۱. سوره بقره، آيه 55-56.
۱۲. سوره بقره، آيه 67-73.
۱۳. سوره آل عمران، آیه 49، سوره مائده، آیه 110.

[=microsoft sans serif]استنادبه سخن انسانهایی که مرگ را تجربه کرده اند نیز اشکالی ندارد چرا که
اولا:این تجربه ها در سطح وسیعی بوده است و منحصر به افراد خاصی نبوده است.
ثانیا:منحصر به دینداران نبوده است و حتی افراد لاقید و لاابالی نیز چنین وضعیتی داشتهاند.(۱۴)
ثالثا:تهمت دروغ گو بودن به دینداران تهمت نابجا و فرار از بحث است.

ـــــــــــ
۱۴. برای مطالعه بیشتر ر.ک:
آیا تجربه های نزدیک به مرگ واقعیت دارند.
تجربه نزدیک به مرگ
تجربیات نزدیک به مرگ
[=microsoft sans serif]درسهایی از تجربه های نزدیک به مرگ

نالان;808965 نوشت:
برخی کتابها در مورد تجربه های پس از مرگ نوشته شده است،

[=arial]
اولا صرف نظر از اعتقاد و باور آدمها اخلاق اصل پذیرفته شده بین همه است
و شامل رعایت در نوشتن هم میشه

ثانیا از اونجایی که خودم نمونه زنده ای از تجربه مرگ هستم
آرزو میکنم این نادانی و حماقت دامنگیر شماهم بشه
ببینم بازم سخن سرایی میکنید؟؟؟

نالان;808965 نوشت:
لطف کنید از نظر علمی و دینی یک جواب جامع به این شبهه بدین.ممنون.

دلیل احساس زنده بودن کردن و در «حال» زندگی کردن و هوشیاری انسان، فعالیت مغزی انسان و بطور مشخص فعالیتی است که بادامه (1) در مغز انجام میدهد. با از کار افتادن بادامه دیگر احساس «هستی» به انسان دست نخواهد داد و با از کار افتادن مغز دیگر هیچ احساسی به انسان دست نخواهد داد. از آنجا که مرگ مغزی انسان در بسیاری از کشورها با مرگ انسانها برابر است، پس از مرگ هیچ احساس و هوشیاری وجود نخواهد داشت و انسان «نیست» خواهد شد.

برخی از افراد میگویند از آنجا که کسی تابحال از مرگ باز نگشته است (2) نمیتوان گفت که قطعاً بعد از مرگ چیزی اتفاق نخواهد افتاد. اما این افراد اشتباه میکنند، زیرا همه انسانها تجربه مرگ و نیستی را دارند. همه انسانها قبل از اینکه بدنیا بیایند در حال «مرگ» یا «نیستی» بوده اند. بعد از مرگ دقیقاً برای هر انسانی همان حالتی رخ خواهد داد که پیش از مرگ برای آنها رخ داده است.

با سلام.

مسئله روح و خصوصیات ان را نمیتوان زیر لابراتوار ازمایشگاه پیدا کرد که بعد در مورد ان نیز نتیجه گرفت....اساسا روح و خصوصیات روحی فرای ماده بوده وانچه انسان از ان درک میکند اثرات ان بر روی بدن است که البته مغز نیز جزئی از بدن است....مثلا هنوز انسان درک درستی از انرژی نداره که چیه بلکه هر چه دیده و درک کرده اثرات انرزی بر ماده است نه خود انرزی به عبارتی احکام و خصوصیات انرژی در ماده قابل درک است ولی اینکه خود انرژی ماهیتش چیه مشخص نیست...

انچه انسان از روح میفهمه همین اثرات ان در بدن است،از قبیل فعالیت مغز و قلب و غیره،ولی اینکه خود روح چیست ماهیتش مشخص نیست که چیه،....ممکنه ضربه ای به مغز وارد بشه و انسان دچار فراموشی بشه،ولی به محض رفع ایراد از مغز دوباره همه چی یاداوری میشه،همین امر ناشی از ان است که مغز محل ذخیره صورتهای ذهنی نیست بلکه فقط ابزاریست برای روح که به وسیله ان در بدن کارش را انجام میدهد....روح هیچ گاه مشکلی درش ایجاد نمیشه بلکه هر مشکلی است از بدن ناشی میشه که نقش ابزار رو داره حالا مهمترین بخش بدن که مغزه البته تاثیر بیشتری در این ابزار داره....نتیجتا اونچه در ازمایشگاه در مورد مرگ فهمیده میشه اثرات و خصوصیات ابزاری و بدنی است نه روحی....ابزار مادی ناتوان از شناخت روح و خصوصیات ان است.

[=microsoft sans serif]پرسش:
دلیل زنده بودن و هوشیاری انسان، فعالیت مغزی انسان . با از کار افتادن مغز، دیگر احساس «هستی» به انسان دست نخواهد داد .
بنابراین، از آنجا که شواهد علمی و یا براهین معتبر فلسفی برای اعتقاد به حیات پس از مرگ وجود ندارد و در نقطه مقابل شواهد علمی بر علیه حیات پس از مرگ وجود دارد میتوان نتیجه گرفت که چنین حیاتی وجود ندارد و برخاسته از افسانه ها و امیال و اسطوره های انسان هایی است که نسبت به طبیعت خود نادان بوده اند یا اطلاع داشته اند و امیالشان بر خردشان غلبه کرده است.

[=microsoft sans serif]پاسخ:
[=microsoft sans serif]باعرض سلام و احترام

پیش از پاسخ به این سوال توجه به چند نکته مهم و ضروری است.

نکته اول:
احساس و ادراک مربوط به نفس است نه مغز. و مغز تنها جنبه ابزاری برای ادراک را ایفا میکند. شاهدش نیز ناتوانی همین مغز پس از خروج روح از بدن در ادراک و هرگونه فعالیتی است. بنابراین وقتی ادراک مربوط به نفس بود، نفس هم بر اساس ادله فلسفی، جاودانه است بنابراین ادراک او نیز باقی خواهد بود.(1)
پس اینکه در ابتدا گفته شد، ادراک وظیفه مغز است، ناشی از نگاه مادی گرایانه به انسان و قوای اوست.

[=microsoft sans serif]نکته دوم: [=microsoft sans serif]
اعتقادات انسان به امور پس از این دنیا، به دو دسته کلی وجزئی تقسیم میشود.
امور کلی مانند اصل حیات پس از مرگ، وجود حسابرسی و جزا و پاداش به صورت عقلی اثبات میشود و استدلال عقلی دارد.
اموری فرعی و جزیی مانند نکیر و منکر و ویژگی های قبر و برزخ و قیامت و ... اموری است که تنها از طریق ادله معتبر نقلی اثبات میشود. اما عقلی نبودن به معنای خرافی بودن نیست.

[=microsoft sans serif] نکته سوم:[=microsoft sans serif]
میل به جاودانگی نیز میلی فطری است و در نهاد هر انسانی به ودیعه نهاده شده است. این میل طبيعي‌ترين اثري است كه بر حبّ ذات مترتّب مي‌شود. رابطة تنگاتنگ و ملازمة اين دو ميل تا حدّي است كه هيچ كس نمي‌تواند وجود خود‌دوستي را در انسان بپذيرد، ولي ميل به جاودانگي را از او نفي كند.(2)
البته با این وجود اثبات حیات پس از مرگ مستند به این میل نیست بلکه مستند به اراده خداوند و مستدل به عدل و حکمت الهی است.

[=microsoft sans serif]باتوجه به این مقدمات، به سوال مطرح شده میپردازیم.

حیات پس از مرگ استدلال عقلی دارد. بر اساس دو صفت عدل و حکمت الهی، حتما حیاتی بعد از این دنیا برای انسان باید باشد وگرنه عدالت و حکمت خداوند نقض میشود که عقلا محال است.

[=microsoft sans serif]دلیل عدل:[=microsoft sans serif] این استدلال مبتنی بر صفت عدل الهی است که صفتی است عقلی:
اگر فقط این دنیا وجود داشته باشد، عدالت خداوند در مجازات و پاداش کارهای انسان به صورت کامل محقق نمیشود. تالی باطل است، پس مقدم نیز مثل ان باطل است.
پس مقتضای عدل الهی آن است که جهان دیگری باشد تا مجازات انسانها به صورت کامل در آن صورت بگیرد و آن قیامت است.

[=microsoft sans serif]دلیل حکمت:[=microsoft sans serif] این استدلال مبتنی بر صفت حکمت الهی است که صفتی است عقلی:
اگر ما معتقد شویم که هرچه هست، این عالم است وانسان با مردن تمام می شود این خلاف حکمت است.
پس باید عالم دیگری باشد تا نقض غرض الهی نشود.(3)

[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]نکته چهارم: [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
کسانی بوده اند که پس از مرگ به دنیا بازگشته اند. این شواهد به دو دسته درون دینی و برون دینی تقسیم میشود.
[=microsoft sans serif]استناد به شواهد درون دینی، استناد دوری نیست. چرا که ما صحت محتوای ادیان را به کمک عقل اثبات میکنیم(از راه معجزه و لزوم صدق ادعای نبی) و بعد از این متون معتبر استفاده میکنیم برای اثبات یا حداقل تایید گفته کسانی که از مرگ به دنیا بازگشته اند.
[=microsoft sans serif]این شواهد عبارتند از:
[=microsoft sans serif]الف. خواب اصحاب كهف.[=microsoft sans serif](4)
[=microsoft sans serif]ب. زنده شدن حيوانات. (5)
ج. زنده شدن برخی انسانها در همین دنیا: مانند زنده شدن حضرت عزیز.
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif].[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif](6)
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]استناد به سخن انسان هایی که مرگ را تجربه کرده اند نیز اشکالی ندارد چرا که
اولا:این تجربه ها در سطح وسیعی بوده است و منحصر به افراد خاصی نبوده است.
ثانیا:منحصر به دینداران نبوده است و حتی افراد لاقید و لاابالی نیز چنین وضعیتی داشته اند.(7)
ثالثا:تهمت دروغ گو بودن به دینداران تهمت نابجا و فرار از بحث است.

[=microsoft sans serif]

موفق باشید.
ــــــــــــــــــ
۱. بدین منظور ر.ک: اسفار، ج‌ 2، ص‌ 317-305؛ ج8، ص181 و [=microsoft sans serif]مقاله ادراک حسی، محمد خامنه ای؛
۲.[=microsoft sans serif]انسان سازی در قرآن، مصباح یزدی، درس12[=microsoft sans serif]
۳. [=microsoft sans serif]ر.ک آموزش عقائد، مصباح یزدی، درس44[=microsoft sans serif]
۴. [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]سوره کهف، آیه21[=microsoft sans serif]
5. [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]سوره بقره، آيه 26 و[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif] 259.
6. [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]سوره بقره، آيه 259.
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]۷. [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]برای مطالعه بیشتر ر.ک:
آیا تجربه های نزدیک به مرگ واقعیت دارند.
تجربه نزدیک به مرگ
تجربیات نزدیک به مرگ
[=microsoft sans serif]درسهایی از تجربه های نزدیک به مرگ
[=microsoft sans serif]

موضوع قفل شده است