جمع بندی عقاید دکتر سروش و نقد آنها

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عقاید دکتر سروش و نقد آنها

میشه برای آشنا شدن با عقاید سروش یک سیر مطالعاتی رو معرفی کنید و بگین چه کسانی و در کدام کتب به اون پاسخ دادن؟

نالان;808578 نوشت:
میشه برای آشنا شدن با عقاید سروش یک سیر مطالعاتی رو معرفی کنید و بگین چه کسانی و در کدام کتب به اون پاسخ دادن؟

سلام علیکم@};-

مقالات عبدالکریم سروش با عنوان «قبض و بسط تئوریک شریعت» در نشریه «کیهان فرهنگی» از اردیبهشت ۱۳۶۷ تا خرداد ۱۳۶۹ منتشر می‌شد. در این مقالات او نظریاتی در مورد «معرفت‌شناسی دین» مطرح کرد که بر پایه آن دین از معرفت دینی جداست. او معتقد است دین اگرچه الهی و کامل است ولی معرفت دینی را همانند دیگر معرفت‌های آدمی می‌داند که معروض به خظا هستند. این نظریه که شناخت سنتی از دین را منسوخ اعلام می‌کرد، مخالفتهای گسترده علمای صاحب اندیشه را در پی داشت؛ تا آنجا که فقیه، متکلّم ، مفسّر بزرگ و شخصیّت برتر فلسفه ی اسلامی آیة الله جوادی آملی در ردّ این نظریّه دست به قلم برده و کتاب سنگین «شریعت در آیینه ی معرفت» را نگاشتند. همچنین آیة الله صادق لاریجانی دو کتاب با عنوانهای «معرفت دینی» و « قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر» به رشته ی تحریر درآوردند. و البته دهها کتاب و مقاله ی دیگر نیز در همین راستا نوشته شدند.

پس از آن نیز دیدگاه های مختلف و شاذی را متأثر از اندیشه های رایج در فلسفه غرب، در باب وحی و پیامبری، معرفت دینی، تکثرگرایی، تجربه دینی و دیگر مسائل دینی مطرح نمود که این دیدگاهها و اندیشه های خاص، توسط اندیشمندان و متفکران بسیاری مورد نقد و بررسی قرار گرفت. شما می توانید برای آشنایی با این اندیشه ها و نقد و بررسی های صورت گرفته به آثار علامه جوادی آملی نظپر دین شناسی، انتظار بشر از دین، [=&quot]شریعت در آیینه ی معرفت و ... ؛ آثار آیت الله مصباح یزدی، آثار آیت الله سبحانی، آثار حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه نظیر کتاب "کلام جدید" و "قلمرو دین" و نیز در کتاب اخیر با عنوان «سروش، دین و نواندیشی: نقد و ارزیابی دیدگاه‌های دکتر عبدالکریم سروش» که به همت حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه و حسن پناهی آزاد تدوین شده مراجعه کنید.

البته مقالات بسیاری نیز در نقد و بررسی دیدگاه های دکتر سروش نگاشته شده که از حد شمارش خارج است، برای این منظور می توانید به بخش شبهات اینترنی پایگاه: andisheqom.com مراجعه کنید.

موفق باشید ...@};-


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

سلام مجدد@};-

یکی دیگر از شبهات مطروحه توسط دکتر سروش، یکی انگاری وحی با تجربه دینی(نظریه قبض و بسط شریعت) است که در این مجال و در پست های آینده به نقد و بررسی این دیدگاه خواهیم پرداخت:

کسانی که به تاملات در باب تجربه دینی پرداخته اند، اموری مثل دیدن فرشتگان و شنیدن وحی و سخن گفتن با خدا را داخل در اقسام تجربه های دینی دانسته و ادامه یافتن و بسط تجربه دینی را امری امکان پذیر شمرده اند، به اعتقاد این دسته، كسانی كه بحث از دین را با تجربه دینی شروع می كنند، تمام مسائل را از زاویه و منظر تجربه می نگرند،‌ یعنی وحی را هم برای پیامبر یك نوع تجربه دینی در حد اعلاء می بینند.(1) به نظر ایشان، مقوّم شخصیت و نبوت انبیاء و تنها سرمایه آنها همان وحی یا به اصطلاح امروز تجربه دینی است و فرق انبیا با سایر عرفا این است كه تجربه دینی پیامبر برخلاف عارف همراه با عنصر ماموریت است.(2) اینان معتقدند که کتاب های آسمانی در واقع تفسیرهای پیامبران از تجربه های درونی خودشان است.(3) بعبارتی مقوم وحی و تجربه های دینی شخصیت متکامل پیامبر است نه امری بیرونی. لذا اساس این اعتقاد، بسط تجربه نبوی و فربه تر شدن دین را در صورت ادامه حیات پیامبر امکان پذیر دانسته و بدلیل خاتمه عمر ایشان، راه تجربه نبوی برای تکامل دین را بسته نمی دانند.

در این مجال، مشکل اساسی اینگونه تفسیرها و برداشت های نادرست را از منظر استاد فرزانه و حکیم متأله علامه جوادی آملی به نظاره می نشینیم: اگر انسان در مسائل دين شناسي به گونه ای افقي بينديشد و همه مسائل را بر اساس روال مادي و عادي تبيين كند و منطقه ي ادراك و انديشه او خيال و وهم باشد، يا هرگز گرايش به دين ندارد يا گرايش او كمتر(توأم با ضعف و نقصان) است. از اين رو، ممكن است اين نوع دينداري زوال پذير باشد. اما اگر بر اساس سير عمودي و با ديد الهي دين را بررسي كند و در يابد كه حقيقت دين از نزد خدا آمده است و منطقه ي انديشه و ادراك او به سمت عقل باشد، گرايش و اشتياق او به دين بيشتر است. قرآن كريم در تحليل خود درباره ي منحرفان از دين الهي، در سورۀ نجم مي فرمايد: [=book antiqua]«ان يتبعون الا الظّن و ما تهوي الانفس(4) اينان در مسائل علمي و اعتقادي به گمان و ظن اكتفا مي كنند، نه به يقين و برهان، و نيز در مسائل علمي به سمت خواسته هاي دل، حركت مي كنند.»(5)

و اینگونه ادامه می دهد که؛ دو پديده ي پيروي از ظن و گمان در بخش ادراك و انديشه و حركت در مسير هوا و هوس در بخش انگيزه، پديده ي خطرناكي هستند؛ زيرا اولاً مبدأ گمان و خيال، شيطان است. ثانياً، تنها از يك راه به دست نمي آيد، بلكه مي تواند از راه هاي متعدد پديدار شود و انسان گمان محور را در دام خود گرفتار كند و در مقام عمل نيز به دليل گوناگوني اميال و بي حد و مرزي خواسته هاي نفس، شيطان از اين راه ها سوء استفاده مي كند و انسان را به اعمال بد سوق مي دهد.(ویژگی هایی که در تجارب دینی بشری ملحوظ است) اگر انسان بخواهد به اين دو پديده ي خطرناك مبتلا نشود، بايد در دين شناسي، پيرو يقين و استدلال و تعقل باشد. از اين رو انبياء و پيامبران الهي مبعوث شدند تا به گفته­ ي حضرت علي (ع): [=book antiqua]«... ليستأدوهم ميثاق فطرته و يذكروهم منسيّ نعمته ... ويثيروا لهم دفائن العقول و يروهم ايات المقدّرة،(6) تا اداي پيمان فطرت را از آن ها مطالبه كنند و نعمت هاي فراموش شده الهي را به ياد آن ها آورند و گنجينه ي عقل ها را براي آن ها شكوفا سازند و آيات و نشانه هاي قدرت الهي را به آن ها نشان دهند.»(7)
در پستهای بعدی به تبیین معناشناسی وحي و تجربه دینی از منظر استاد علامه جوادی آملی خواهیم پرداخت.

ادامه دارد ...@};-

پاورقی___________________________________________________
1. مجله كيان،‌ شماره 28، ص 4و13و20.
2. سروش، عبد الكريم، بسط تجربه نبوي، تهران، نشر صراط، ص6.
3. سروش، عبد الكريم، فربه تر از ايدئو لوژي، تهران، نشر صراط، 1388، ص77.
4. نجم/ آیۀ23
5. دين شناسي، جوادی آملی، ص50-48، نشر اسراء قم.
6. نهج­ البلاغه، خطبه1.
7. دين شناسي، پيشين، ص50-48.

مشکور;808846 نوشت:

سلام علیکم@};-

مقالات عبدالکریم سروش با عنوان «قبض و بسط تئوریک شریعت» در نشریه «کیهان فرهنگی» از اردیبهشت ۱۳۶۷ تا خرداد ۱۳۶۹ منتشر می‌شد. در این مقالات او نظریاتی در مورد «معرفت‌شناسی دین» مطرح کرد که بر پایه آن دین از معرفت دینی جداست. او معتقد است دین اگرچه الهی و کامل است ولی معرفت دینی را همانند دیگر معرفت‌های آدمی می‌داند که معروض به خظا هستند. این نظریه که شناخت سنتی از دین را منسوخ اعلام می‌کرد، مخالفتهای گسترده علمای صاحب اندیشه را در پی داشت؛ تا آنجا که فقیه، متکلّم ، مفسّر بزرگ و شخصیّت برتر فلسفه ی اسلامی آیة الله جوادی آملی در ردّ این نظریّه دست به قلم برده و کتاب سنگین «شریعت در آیینه ی معرفت» را نگاشتند. همچنین آیة الله صادق لاریجانی دو کتاب با عنوانهای «معرفت دینی» و « قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر» به رشته ی تحریر درآوردند. و البته دهها کتاب و مقاله ی دیگر نیز در همین راستا نوشته شدند.

پس از آن نیز دیدگاه های مختلف و شاذی را متأثر از اندیشه های رایج در فلسفه غرب، در باب وحی و پیامبری، معرفت دینی، تکثرگرایی، تجربه دینی و دیگر مسائل دینی مطرح نمود که این دیدگاهها و اندیشه های خاص، توسط اندیشمندان و متفکران بسیاری مورد نقد و بررسی قرار گرفت. شما می توانید برای آشنایی با این اندیشه ها و نقد و بررسی های صورت گرفته به آثار علامه جوادی آملی نظپر دین شناسی، انتظار بشر از دین، شریعت در آیینه ی معرفت و ... ؛ آثار آیت الله مصباح یزدی، آثار آیت الله سبحانی، آثار حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه نظیر کتاب "کلام جدید" و "قلمرو دین" و نیز در کتاب اخیر با عنوان «سروش، دین و نواندیشی: نقد و ارزیابی دیدگاه‌های دکتر عبدالکریم سروش» که به همت حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه و حسن پناهی آزاد تدوین شده مراجعه کنید.

البته مقالات بسیاری نیز در نقد و بررسی دیدگاه های دکتر سروش نگاشته شده که از حد شمارش خارج است، برای این منظور می توانید به بخش شبهات اینترنی پایگاه: www.andisheqom.com مراجعه کنید.

موفق باشید ...@};-

با سلام

جناب استاد، مشکور اخیرا دکتر عبدالکریم سروش اندیشمند معاصر جهان اسلام نظریه ی بحث انگیزی را در مورد قرآن کریم مطرح کرد. در آغاز می خواستم از شما تقاضا کنم که اگر ممکن باشد به شکل بسیار مختصر گزارشی از نظریه ی آقای سروش مطرح کنید. ممنون میشم

[="Navy"]

مشکور;809230 نوشت:
یکی دیگر از شبهات مطروحه توسط دکتر سروش، یکی انگاری وحی با تجربه دینی(نظریه قبض و بسط شریعت) است

با سلام،

اين نظريه دکتر سروش را مرحوم علامه سيدمحمدحسين طهراني نقد کرده​اند که بنده دارمش ولي هنوز فرصت نکردم همش رو مطالعه کنم

مقاله ديگر «فقه در ترازو» اثر دکتر سروش هست که فقه شيعه را نقد کرده، آقاي عبدالحسين خسروپناه در جوابش «فقه در محک زمانه» را نوشته که همش رو مطالعه کردم به نظرم خوب جواب داده.[/]

yalda solimani;809247 نوشت:
با سلام

جناب استاد، مشکور اخیرا دکتر عبدالکریم سروش اندیشمند معاصر جهان اسلام نظریه ی بحث انگیزی را در مورد قرآن کریم مطرح کرد. در آغاز می خواستم از شما تقاضا کنم که اگر ممکن باشد به شکل بسیار مختصر گزارشی از نظریه ی آقای سروش مطرح کنید. ممنون میشم


سلام علیکم- با تشکر از پیگیری شما، نظریه جدید ایشان در تایپیک دیگری در جریان است، می توانید مبحث مربوطه را در تایپیک مربوطه پیگیری کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?p=808835#post808835

موفق باشید ...

Hadi99g;809672 نوشت:
با سلام،

اين نظريه دکتر سروش را مرحوم علامه سيدمحمدحسين طهراني نقد کرده​اند که بنده دارمش ولي هنوز فرصت نکردم همش رو مطالعه کنم

مقاله ديگر «فقه در ترازو» اثر دکتر سروش هست که فقه شيعه را نقد کرده، آقاي عبدالحسين خسروپناه در جوابش «فقه در محک زمانه» را نوشته که همش رو مطالعه کردم به نظرم خوب جواب داده.


با سلام و تشکر از مشارکت شما،@};- خیلی ممنون می شویم اگر بطور خیلی خلاصه و اجملی به دیدگاه های دکتر سروش و نقدهای مطروحه (علامه سید محمد حسین طهرانی و دکتر خسروپناه) اشاراتی بکنید. و یا لینک و نام منابعی که به این مطالب پرداخته را برای مطالعه دوستان معرفی کنید. موفق باشید ...@};-

مشکور;809230 نوشت:
در پستهای بعدی به تبیین معناشناسی وحي و تجربه دینی از منظر استاد علامه جوادی آملی خواهیم پرداخت.

سلام مجدد@};-معناشناسی وحي و تجربه دینی از منظر استاد علامه جوادی آملی

در باب حقيقت وحي گفتنی است:وحي در لغت: اصل و قاعده اي براي رساندن «علم» و غير آن است و ويژگيهاي وحي، اشارة سريع به نوشتار و رسالت، و گاهي اعلام به رمز و تعريض، و زماني به صورت برهنه از تركيب اشاره به برخي اعضاء و زماني به الهام و كلام پنهان می باشند. و در تعریف اصطلاحی گفته اند: در فرهنگ اسلامی ما، وحی و الهام ابزارهای معرفت برای انسانهای عادی نیست، وحی به انبیاء(ع) اختصاص دارد و الهام(1) به امامان معصوم(ع) و اولیای الهی، وحی شهود بلاواسطه پیامبر یا حقیقت القاء شده توسط فرشته ی وحی است که پیامبران آن حقیقت را مستقیماً دریافت می کنند و احتمال خطا و اشتباه در آن راه ندارد.(2)

پیش از ورود به اصل بحث توجه به چند نکته اصلی و اساسی از منظر استاد علامه ضروری است:

- هر چند معناي جامع وحي، يكي است و به طور مشترك معنوي مطرح است (نه مشترك لفظي) و نامگذاري معنايي به مشكك شنونده را به شك مي اندازد كه معناي اين لفظ از سنخ مشترك لفظي است يا معنوي، به هر تقدير، معناي وحي، واحد و مشكك است.

- وحي انبياء ويژگي خود را دارد كه هرگز نبايد با ساير مصاديق (حتي با تجربة ديني عارفان برجسته و دیگران) اشتباه شود.

- وحي تشريعي انبياء از وحي تكويني آنان ممتاز است، چه رسد به مصاديق ديگر وحي.

- عنوان وحي (نظير عنوان علم) مي تواند حقيقت واحد باشد و اسناد آن به مبدأ فاعلي و مبدأ قابلي ، باعث پيدايش عناوين متعدد مي شود.(3)

سپس استاد به معرفی اقسام وحی می پردازند که ما بدلیل پرهیز از اطناب از بیان آن خودداری می کنیم.(4) اما در باب آشنایی بیشتر با مفهوم تجربه دینی و تفاوت آن با وحی گفتنی است: تجربة ديني، مفهومي است كه از سدة نوزدهم در غرب مطرح شد و از همان زمان در تعريف و تفسير دو واژة «تجربه» و «دين» اختلاف نظر و مشكل پديد آمد. از نظر استاد جوادی آملی دربارة تجربة ديني دو دیدگاه مطرح است:

يكم؛
تجربة ديني، تجربه اي عقلي يا معرفتي نيست، بلكه نوعي احساس است كه از حد تمايزات مفهومي فراتر مي رود و نيز نوعي تبيين مافوق طبيعي بوده كه مستلزم تأملات فلسفي و كلامي است.(شلایرماخر از چنین دیدگاهی دفاع می کرد.)

دوّم: تجربة ديني، تجربه اي مبتني بر ادراك حسّي بوده، محصول استدلال هاي عقلي نيست و تأملات فلسفي و كلامي ندارد بنابراين تجربه اي ايماني است.(5) ویلیام آلستُن از مدافعان این دیدگاه بود وی معتقد است: چنانکه در تجربه حسی سه جزء وجود دارد: شخص تجربه کننده؛ تجربه شونده؛ پدیدار. در تجربه دینی نیز همین سه جزء مطرح است.

البته می توان دیدگاه سومی را نیز بدان افزود: تجربه ی دینی تجربه ای است که تجربه کننده آن را دینی بداند؛ یعنی از انجا که این تجربه بر اساس امور طبیعی برای او قابل تبیین نیست، او برای تبیین آن به امور فراطبیعی استناد کند. این تجربه در چارچوب فرهنگی که تجربه کننده در آن رشد کرده است تحقق می یابد. مثلاً بودایی براساس فرهنگ خود و مسلمان و مسیحی و یهودی هر کدام بر اساس فرهنگ خود. از جمله طرفداران این دیدگاه می توان به اِستوِن کتز و وِین پراودفوت اشاره نمود.(6)

نظر حضرت استاد در تبيين شاخص و تفاوت تجربة ديني و وحي با استفاده از آيات نورانی قرآن چنين است: «اگر دين را حقيقتي بدانيم كه از راههاي اثبات شده و به وسيلة پيامبران و سفيران الهي و مشاهدات آنان بدست مي آيد: [=book antiqua]«ان الدّين عندالله الاسلام،(7) بدرستي كه دين نزد خداوند اسلام است» ديگر نمي توان آنچه را که از غير اين طريق بدست مي آيد، دين ناميد. (چه يافته ها از عالم مثال متصّل باشد، همچون روياهاي صادق و صالح و چه منفصل باشد، چنانكه مرتاضان، هندوان و بوداييان، مدعي آنند و يا ماركسيسم، اومانيسم، گاوپرستان و بت پرستان از آن دم مي زنند.» در ادامه، در خصوص مشاهدات و وصايای پيامبران الهی چنين مي نگارد: «آنچه را پيامبران بنام وحي ادراك مي كنند، قطعاً نيازي به تكرار و پشتوانة برهان عقلي يا سند معتبر نقلي ندارد زيرا عميق ترين مسايل متافيزيك و پيچيده ترين مسائل فيزيكي را به روشني نور و زلالي آب باران مي بينند و اگر كساني آنرا تجربة ديني مي نامند، در نامگذاري سخني نيست، چرا كه اينگونه اسماء توقيفي نيست.»(8)

در پایان، حضرت استاد نظر خویش را دربارة تجربة غير معصومان چنين مي نگارد: «تجربة كساني كه پيامبر يا پيشواي معصوم نيستند، اعم از كشف و شهود، رؤيا، احساس امر متصل يا منفصل از نفس و بدن (نه همچون خواب و حالات مناميّه)، همگي نيازمند عرضه به ميزان است تا صحت و سقم آن ها آشكار و ارزش و قيمت آن پديدار شود، همانگونه كه روايات را بايد بر قرآن كريم و سنت قطعي و بر اخبار متواتر عرضه كرد.(9) از این تقسیم بندی و نظر استاد متأله بدست می آید که چه تجربه دینی را در دسته بندی زیرمجموعه مصادیق وحی بدانیم و چه وحی را نوعی تجربه بدانیم هیچ تفاوتی در اصل مسأله نمی کند و در هیچ صورتی وحی پیامبرانه همان تجربه دینی نیست و دیدگاه "یکی انگاری وحی و تجربه دینی" باطل است زیرا در هر دو صورت سنخ وحی رسالی و معصومانه از سنخ تجربه دینی دیگران، هم از لحاظ بنیان و ماهیت، هم از نظر شکل و محتوا و نیز غایت و هدف، متفاوت است.(10)

موفق باشید ...@};-

پاورقی______________________________________________
1- ابزارها و راههای معرفت خاصی برای امامان معصوم (ع) وجود دارد همچون الهام و تحدیث و معنای خاصی از انها مراد است. ر.ک: الاصول من الکافی، کتاب الحجة.
2- حسین زاده، محمد، مبانی معرفت دینی، ص42 – 43.
3- جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص 54 و 53، نشر اسراء قم.
4- همان، ص 75 - 79.
5- به نقل از همان منبع، ص 84- 82.
6- برای مطالعه بیشتر ر.ک: مبانی معرفت دینی، محمد حسین زاده، صص 51 – 53، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
7- آل عمران/ آية 19.
8- وحي و نبوت در قرآن، پيشين، ص 90 و 89.
9- همان،ص95.
10- اقتباس از مقاله وحی و تجربه دینی از منظر علامه جوادی آملی، محمد صادق ف (مشکور)، تحت نظر استاد نصیری.

مشکور;811694 نوشت:
و یا لینک و نام منابعی که به این مطالب پرداخته را برای مطالعه دوستان معرفی کنید.

با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و تسلیت وفات اوّلین بانوی مؤمن در تاریخ اسلام؛

فعلا چون فرصت تلخیص مطالب کتابهای مشار الیه را ندارم لینک دریافتشان را تقدیم می‌کنم:

نگرشی بر مقاله قبض و بسط تئوریک شریعت، اثر علامه طهرانی (ره) : لینک فایل پی دی اف

اون کتاب خوب «فقه در محک زمانه» هم بنده از پایگاه نورمگز دریافتش کردم اونجا موجوده.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


Hadi99g;813097 نوشت:
با عرض سلام

نالان;808578 نوشت:
میشه برای آشنا شدن با عقاید سروش یک سیر مطالعاتی رو معرفی کنید و بگین چه کسانی و در کدام کتب به اون پاسخ دادن؟

مشکور;808846 نوشت:
سلام علیکم

توصیه دارم به شما بزرگوارن محترم این کتاب را هم مطالعه کنید جدا مطالب نو و متنوع و علمی دارد (در پاسخ به شبهات سروش و مجتهد شبستری)

http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/naghd

با تشکر و التماس دعا

[=book antiqua]سلام مجدد@};-

ضمن تشکر از همه دوستانی که منابع و لینک و آدرسهای مفیدی را در نقد دیدگاه های سروش معرفی می کنند و یا نکاتی را در این خصوص به اجمال بیان می کنند. در ادامه بحث از اندیشه های سروش لازم بذکر است از آنجاییکه بدلیل گستردگی این انحرافات و التقاطات فکری، امکان پرداختن به همه آنها در این فضا و فرصت ممکن نیست فلذا بطور گذرا به برخی اشاره می کنیم:

دکتر سروش از ارديبهشت ماه 1367 مجموعه مقالاتي را در ماهنامه كيهان فرهنگي به صورت منظم به رشته تحرير درآورد كه گرچه نظريه اي فلسفي و كلامي بود اما در فضاي سياسي و اجتماعي ايران هم اثر گذاشت. اين مقالات «قبض و بسط تئوريك شريعت» نام داشت كه در كتابي به همين نام نيز به چاپ رسيد. سروش در اين مقالات كوشيد با جداسازي مفهوم دين از معرفت ديني و ایجاد پیوندی از افکار سکولار با معرفت ديني و معرفت بشري (علم و فلسفه) اثرات عقل در فهم وحي را بررسي كند.

به بیان سروش جدايي دين از معرفت ديني و قراردادن معرفت ديني در ترازوي معرفت بشري به معناي آن است كه هر تحول در معرفت بشري به تحول در معرفت ديني منتهي مي شود و لذا دین در هر دوره ای بر اساس معرفت بشری فهم می شود و هرکس هم با توجه به نوع و میزان بهره ای که از معرفت و علوم بشری دارد، به نحوی دین را تفسیر و فهم می کند. همه این تفسیر ها غیر از خود دین است و هیچکدام از آنها بر دیگری برتری ندارد. در نقد این تفکّر که ریشه در پلورالیسم دینی غرب و مباحث هرمنوتیکی مطرح شده در فهم متون مقدّس مسیحیت داشت، عالمان برجسته دینی از جمله آیت الله آملی لاریجانی، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله جوادی آملی و ... موضع گیری نموده و شبهات سروش را به تفصیل پاسخ گفتند. اما سروش در پاسخ، با روش همیشگی اش یعنی استفاده از جملات ادبی شامل شعر و نثر مسجّع و کلمات متکلّف سعی در مشوّش نمودن ذهن خواننده و آن‌گاه استنتاج بی استدلال نمود سروش در یکی از جوابیه هایش می گوید: «نقدها را بود آيا كه عياري گيرند؟ اين قلم خود را ناتوان نمي بيند كه در پاسخ نوشتاري طعن آميز و تمسخر آكند و نيش آلود، مقابله به مثل كند و اصناف تعبيرات خصمانه و موهن را در اين پاسخ به كار گيرد.


اما در اين كار فضيلتي نمي بيند و هنر را در اين بي هنري ها نمي جويد و روحانيون و فقه پيشگاني چون حجت الاسلام لاريجاني را مشفقانه تذكار مي دهد كه دفتر معرفت را به آتش مخاصمت نسوزانند و در محضر دانش، شرط ادب را فرونگذارند و جرعه صحبت را به حرمت نوشند و رقم مغلطه بر دفتر دانش نكشند و سر حق بر ورق شعبده ملحق نكنند و چون از فقه صفا و مروه فراغت حاصل كنند باري در وادي صفا و مروت نيز گامي بزنند و حال كه از قيل و قال مدرسه طرفي بسته و حظي اندوخته اند يك چند نيز خدمت معشوق و مِي كنند...»

دوگانگی شخصیتی که پیش از این، از آن سخن به میان آمد، در نامه ها و عبارات سروش به وضوح به چشم می خورد. سروش، در خطاب هایش به دیگران، همواره ضعف شخصیتی، معرفتی و اخلاقی خود را به گونه ای نشان داده است. وی در اغلب این موارد، با فرافکنی، نقاط ضعفی که از آن رنج می برد را به مخاطب خود نسبت می دهد تا از این طریق، مَرهمی برای آزار و رنجش درونی خویش فراهم سازد.

وی قلم خود را بَری از این می داند که به لحن طعن آلود و نیش آلود و تمسخر آمیز آلوده گردد، امّا دقیقاً همین کار را انجام می دهد و در سراسر نامه تلاش می نماید از زبان ادبی برای نیش و طعن و تمسخر استفاده نماید. سروش فقر ادب خود را در پس غنای ادبی مخفی می نماید و بی اخلاقی ترین رفتار ها و دشنام ها را در مقابل مخالفان خود در ظاهری کنایه آمیز و رنگ آمیزی شده با عبارات زیبا ارائه می دهد.

برای مطالعه نقد و بررسی دیدگاه تجربه نبوی و پلورالیسم دینی مورد اعتقاد دکتر سروش، رجوع کنید به: مقاله رابطه وحی با تجربه دینی، دکتر محمد محمد رضایی (بررسی دیدگاه سروش)، قبسات، شماره 47

[=book antiqua]در پستهای آتی به ابعاد دیگری از این انحرافات اشاره می کنیم ...

[=book antiqua]ادامه دارد ...@};-

سلام مجدد@};-

سروش در بهمن ماه سال 1386، در مصاحبه ای با میشل هوبینك روزنامه‌نگار هلندی رادیوزمانه به انکار عصمت قرآن پرداخت. وی وحی را تجربه شخصی پیامبر(ص) و ساخته ذهن بشری او دانست سروش بیان کرد که: «وحی «الهام» است. این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعاره‌ی شعر می‌فهمیم. چنان‌که یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه‌ی شعر است.» از نظر سروش: «شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس می‌کند که منبعی خارجی به او الهام می‌کند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر می‌تواند افق‌های تازه‌ای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر می‌تواند جهان را از منظری دیگر به آن‌ها بنمایاند» وی می گوید: «بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل می‌کرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است... پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع - یا حتی بالاتر از آن: در همان حال - شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده... از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد؛ اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر می‌کنند وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آن‌ها می‌پذیرند که وحی می‌تواند در مسایلی که به این جهان و جامعه‌ی انسانی مربوط می‌شوند، اشتباه کند. آن‌چه قرآن درباره‌ی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی می‌گوید، لزوماً نمی‌تواند درست باشد...

جالب اینجاست که اخیراً آقای سروش، از این موضع خویش هم عدول کرده، و داستان تخیلی دیگری را به وحی نسبت داده تحت عنوان "رؤیاپنداری وحی" که در تایپیک زیر نقد و بررسی آن در جریان است:

بررسی و نقد نظریه رویاها

بی شک، ادعای سروش مبنی بر تصرف و دخالت پیامبر (ص) در تولید و آفرینش قرآن، تشابه وحی به شعر و شاعری و کار شاعران و عارفان و نیز ادعای امکان وجود خطا در وحی، در حالی است که بطلان همه این مدعیات و نیز وحی مطلق بودن قرآن و اینکه پیامبر در آن هیچ تصرّفی نداشته، با ادلّه عقلی و نقلی، ثابت گردیده است. برای اطلاع از نقد مدعیات سروش در این باره می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید:

حقیقت وحی از منظر حضرت آیت الله جوادی آملی


در این مجال، اجمالِ پاسخ استاد علامه جوادی آملی(حفظه الله) در نقد دیدگاه سروش، مبنی بر بشری دانستن الفاظ قرآن، تشابه دادن به شعر و شاعری و امکان خطا در وحی را جهت استفاده طالبان در ادامه ذکر می کنیم::

- وحی در نگاه ابتدایی تقسیم می شود به حق، راستی، نیکی و زیبایی و به باطل، دروغ، بدی و زشتی. قسم اوّل نمونه ای است که به خداوند سبحان ارتباط دارد و قسم دوم نوعی است که به شیطان مرتبط است. خاستگاه این تقسیم ابتدایی وحی خود قرآن حکیم است از آن رو که در برخی موارد وحی را به خداوند متعال اسناد می دهد و در مواردی نیز به شیطان انسی و جنّی نسبت می دهد. می فرماید: وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناًعربیاً ﴿الشورى‏،7﴾ إِنَّ اَلشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ ﴿الأنعام،121﴾.

- از جهت رتبی نیز تقسیم می شود به وحیی که هیچ واسطه ای بین پیامبر و خداوند نیست، که عالی ترین نوع وحی است و وحیی که از وراء حجاب است و وحیی که با واسطه فرشتگان بر پیامبر نازل می شود. وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اَللّهُ إِلاّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ ﴿الشورى‏، 51﴾ آنچه در باب وحی، مهم و بنیانی است که قوام وجودی قرآن نیز به آن وابسته است، همانا تنزیل وحی علمی و معرفتی و به عبارتی ارسال حقیقتی شهودی و عینی است که پیامبر آن را با دل و جان و با گوش و چشم مشاهده کند.

- رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) مصداق کامل و نمونه بارز صاحب عقل قدسی است و سیطره و چیرگی بر تمام نیروهای دانشی و همه توان های عملی خویش داشته و بر آن ها حاکم است و قوا نیز کاملا پیرو و مجری فرمان عقل قدسی اویند، خواه در خواب باشد یا در بیداری یا حالت منامیّه.(حالت منامیه حالتی که انسان بعد از کنترل و تسلط بر حواس پنج گانه به مرحله ای می رسد که در بیداری چیزی را می بیند که دیگران در خواب می بینند که این حالت غیر از نوم است و وضو در این حالت باطل نیست) نیروها و قوای سالم و پاکیزه ی پیامبر(ص) در حکایت کردن، صورت بخشیدن، پردازش و طراحی و حتی احساس نمودن، هیچ نقشی از سوی خود نداشته مگر اینکه در ضبط و ارائه، امین قوا و نیروهای برترند، خواه آن نیروی بالا و والا از جایگاه نیروهای بس بلند مرتبه، مسلّط و غالب بر دیگر قوای انسانی فرمان گرفته باشد مانند آنچه که در وحی قرآنی وجود دارد، یا دستور را از عقل قدسی که آن نیز بر قوای زیر مجموعه چیره است گرفته باشند مانند آنچه در الهامات حدیثی رخ می دهد.

- از آنجا که شیطان پیش رفت روحی که نداشته، هیچ که پس رفت روحی داشته، سیطره و نفوذ او فقط در حد قوه واهمه است و تنها در این مرحله و حدّ می تواند وسوسه و الهام کند همان گونه که خود نیز بدان اعتراف کرده: لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِینَ ﴿الحجر، 40-39﴾ لذا از رسیدن به مقام مخلصین عاجز است. نه اینکه نخواسته انبیا را اغوا کند، که نمی تواند به آن منطقه وارد شود. در نتیجه راهی برای القای سخنان باطل بر قلب پیامبر که از مرتبه حسّ و وهم و خیال رهاییده و به مرتبه عقل قدسی رسیده ندارد، کما اینکه پیامبر نیز در لحظه دریافت وحی هیچ شکی در الهی بودن آن نداشته اند.

- در اینکه احادیث قدسی و روایات نیز مانند قرآن، وحی و الهام بر قلب پیامبر می شوند شکی نیست اما اینکه چه فرقی با آیات قرآنی دارند حضرت استاد می فرمایند: همان گونه که برای نبوت، رسالت و ولایت مراتبی است برای نبوت پیامبرِ مشخص و رسالت و ولایت او نیز درجات و مراتبی است که برای هر رتبه و درجه ای نیز حکمی روشن و مشخص است. برترین مرحله آن براساس آنچه که گذشت همانا وحی قرآنی است اما دیگر مراتب وحی از احادیث قدسی و روایات و یا آنچه که در عالم خواب یا بیداری به حضرتش الهام و القا می شود ممکن است بدین صورت باشد که معنا بدون لفظ به ذهن سپرده شود و رسول گرامی (صلی الله علیه وآله) مخیر باشد در بعضی جهات سه گانه (لفظ، معنا و تالیف میان آن دو) مانند انتخاب الفاظ برای آن معانی، یا نوع تالیف و هم آهنگی میان لفظ و معنا بدون کمترین افزایش و کاهشی، معنایی که مقصود وحی را تغییر دهد، ابلاغ نماید.(وحی و نبوت، جوادی املی) فقط چنین تفاوتی در آیات قرآن با دیگر مصادیق الهام ملحوظ است، تفاوت شعر با وحی که بسا روشن و آشکارتر است.

- کسی که بفهمد کمال مولّی علیه که فانی در ساحت ربوبی است، در آن است که با همه وجود، با روح و جسم خود از سر تا قدم در برابر سخن و اراده الهی تسلیم بوده و از باطن و ظاهر وجود خویش از عرش هستی تا فرش، وجود خود را به خداوند پیوند زند، هرگز هیچ بخشی از وحی قرآنی را به رسول اعظم مرتبط ندانسته و همه ابعاض قرآن از معانی الفاظ و هم آهنگی میان لفظ و معنا را به باری سبحانه و تعالی مرتبط می داند. (همان، ص 185) لذا انسان فانی هرگز چیزی را تولید و ایجاد نمی کند، همان گونه که چیزی را وضع نمی کند زیرا اقتضای پیامبری که فانی در اسماء الهی است همان پیام آوری است، نه ایجاد و ایحای امری و نه موضوعیت چیزی.

- اما آنچه از همه مهم تر و شایسته است که برای آن همت فراوان بکار بست، فهمیدن چگونگی نزول قرآن، مراتب نزول، کیفیت محدویت قرآن در منازل یاد شده و اینکه قرآن در مدارج مختلف چگونه اوصاف مختلف می گیرد می باشد. به عبارت دیگر از مرتبه لدن تا عربی مبین، چه مراتب و مراحلی باید طی شود؟ حضرت استاد می فرمایند: حد و مرتبه حقیقی قرآن همان است که در لدن و نزد خدا وجود دارد و در آن مرحله ی اصیل، خود بلند مرتبه، استوار و پایدار است که البته این حدود وصف عینی است نه ذهنی و شهودی و نه حصولی، همانگونه که در آن مرتبه نه عربی است و نه عبری کما اینکه نه در فهم می آید که مفهوم باشد و نه به ذهن می نشیند که معنای ذهنی و علم حصولی باشد زیرا در مرحله عقل (نه نفس) نه ذهن راه دارد و نه مفهوم، طبعا مجالی برای علم حصولی نیست زیرا صور مرتسمه حصولی در منطقه ذهن است و نه فراتر از ذهن، که عقل است. در مرتبه بعد اگر از آن موطن اصلی و وطن عندالهی تجلّی و تنزّل کند و حقیقت او رقیق و کم جوهرتر شود، مفهوم با او قرین و همراه شده و به صورت معنای حصولی ظهور می کند که در این مرحله هنوز لفظ و حروفی با او نیست و اگر از این مرتبه رقیق تر شده و تنزّل بیشتری یابد به صورت لفظ و عبارت و به شکل و لباس عربی و یا عبری در خواهد آمد.

- آنچه که قرآن را دارای اهمیت و مورد توجه قرار می دهد اینست که حتی الفاظ قرآن ایجادی الهی و ابلاغی بشری است به خلاف بعض مخالفان و منکران وحی که درصددند با نسبت دادن انتخاب الفاظ به پیامبر، قرآن را بشری جلوه دهند و از جایگاه و شأن الهی آن بکاهند. از جمله مواردی که تأیید می کند قرآن کریم به تمام جهاتش از نظر لفظ و معنا از ناحیه خداوند است اینکه می فرماید: وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ اَلَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ ﴿النحل‏، 103﴾ وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ ﴿فصلت‏، 44﴾ این گونه از تعبیرها گویای این معناست که خداوند متعال قرآن را به صورت عربی قرارداده نه اینکه او معانی صرف و مفاهیم محض و بدون لفظ را به قلب رسول الله القا کرده آن گاه خود رسول الله از نزد خویش الفاظ خاصی را برای آن معانی وضع و جعل می کرد.

و در پایان گفتنی است: اگر در آیاتی مانند یا أَیُّهَا اَلْمُزَّمِّلُ - یا أَیُّهَا اَلْمُدَّثِّرُ - یا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ - یا أَیُّهَا اَلرَّسُول و توجه و ذکاوت در اینکه به دفعات فرموده «قل» و بررسی در آیاتی که فرموده أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوى، وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى، وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى دقت شود انسان یقین پیدا می کند که قرآن حکیم، هم از نظر لفظ و هم از نظر معنا و مفهوم و هم از نظر تألیف و هم گرایی لفظ و معنا، همگی از جانب الهی صورت گرفته است.

منابع
1. وحی و نبوت، جوادی آملی، عبدالله، واعظ جوادی، مرتضی، قم، مرکز چاپ و انتشارات اسراء، چاپ دوم، تابستان 1389
2. وحی و نبوت در قرآن، جوادی آملی، عبدالله، زمانی قمشه ای، علی، قم، مرکز چاپ و انتشارات اسراء، چاپ پنجم، تابستان 1390

موفق باشید ...@};-

بنام خدا

سلام و ادب@};-

سؤال:
لطفا سیری از عقاید دکتر سروش و نقدهای مطروحه به دیدگاه های ایشان را بیان کنید؟


پاسخ:

مقالات عبدالکریم سروش با عنوان «قبض و بسط تئوریک شریعت» در نشریه «کیهان فرهنگی» از اردیبهشت ۱۳۶۷ تا خرداد ۱۳۶۹ منتشر می‌شد. در این مقالات او نظریاتی در مورد «معرفت‌شناسی دین» مطرح کرد که بر پایه آن دین از معرفت دینی جداست. او معتقد است دین گرچه الهی و کامل است ولی معرفت دینی را همانند دیگر معرفت‌های آدمی می‌داند که درمعرض خطاء هستند. این نظریه که شناخت سنتی از دین را منسوخ اعلام می‌کرد، مخالفت های گسترده علمای صاحب اندیشه را در پی داشت؛ تا آنجا که فقیه، متکلّم ، مفسّر بزرگ و شخصیّت برتر فلسفه ی اسلامی آیة الله جوادی آملی در ردّ این نظریّه دست به قلم برده و کتاب سنگین «شریعت در آیینه ی معرفت» را نگاشتند. همچنین آیة الله صادق لاریجانی دو کتاب با عنوانهای «معرفت دینی» و « قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر» به رشته ی تحریر درآوردند. همچنین علامه محمد حسین حسینی طهرانی نیز نقد محکمی بر دیدگاه یکی انگاری وحی با تجربه دینی دکتر سروش نگاشته اند(نگرشی بر مقاله قبض و بسط تئوریک شریعت، اثر علامه طهرانی (ره)) که به اهل مطالعه سفارش می شود. بعلاوه ـ آيت الله دكتر محمد صادقى تهرانى نیز کتابی تحت عنوان "نقدى بر دين پژوهى فلسفه معاصر ـ تهران ـ اميد فردا ـ 1385" نگاشته و دیدگاه های دکتر سروش و مجتهد شبستری را مورد نقادی قرار داده اند.

و البته دهها کتاب و مقاله ی دیگر نیز در همین راستا نوشته شدند. پس از آن نیز دیدگاه های مختلف و شاذی را متأثر از اندیشه های رایج در فلسفه غرب، در باب وحی و پیامبری، معرفت دینی، تکثرگرایی، تجربه دینی و دیگر مسائل دینی مطرح نمود که این دیدگاهها و اندیشه های خاص، توسط اندیشمندان و متفکران بسیاری مورد نقد و بررسی قرار گرفت. شما می توانید برای آشنایی با این اندیشه ها و نقد و بررسی های صورت گرفته به آثار علامه جوادی آملی نظیر دین شناسی، انتظار بشر از دین، شریعت در آیینه ی معرفت و ... ؛ آثار آیت الله مصباح یزدی، آثار آیت الله سبحانی، آثار حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه نظیر کتاب "کلام جدید" و "قلمرو دین" و نیز در کتاب اخیر با عنوان «سروش، دین و نواندیشی: نقد و ارزیابی دیدگاه‌های دکتر عبدالکریم سروش» که به همت حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه و حسن پناهی آزاد تدوین شده مراجعه کنید.

بعلاوه دکتر سروش در نقد فقه شیعه مقاله ای در باب "فقه در ترازو" نگاشته اند که در پاسخ و نقد نظرات ایشان حجت الاسلام و المسلمین دکتر خسروپناه "فقه در محک زمانه" را نگاشته و به اشکالات سروش، بخوبی پاسخ گفته اند. البته مقالات بسیاری نیز در نقد و بررسی دیدگاه های دکتر سروش نگاشته شده که از حد شمارش خارج است، برای این منظور می توانید به بخش شبهات اینترنی پایگاه: www.andisheqom.com مراجعه کنید.

موفق باشید ...@};-

موضوع قفل شده است