جمع بندی چه زمانی می توانیم بگوییم به خدا ایمان داریم؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه زمانی می توانیم بگوییم به خدا ایمان داریم؟

با عرض سلام و خسته نباشید

سوالی دارم(که ممکنه خیلی ساده باشه)،
چه موقع ما می تونیم بگیم به خدا ایمان ، اعتقاد داریم؟ و یا می دونیم خدا هست؟

آیا فقط به خاطر دینی که بعضیهامون تنها به ارث بردیم می تونیم بگیم (میدانیم) خدا هست و یا بخاطر اینکه وقتی به مشکلی حل نشدنی بر میخوریم نام خدا رو صدا میزنیم، بگوییم خدا هست؟!

در واقع معنای دانستن واقعی و یا اعتقاد قلبی چیه؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد جلیل

.me and God;807696 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید

سوالی دارم(که ممکنه خیلی ساده و یا مبهم باشه)،
چه موقع ما می تونیم بگیم به خدا ایمان ، اعتقاد داریم؟ و یا می دونیم خدا هست؟

آیا فقط به خاطر دینی که بعضیهامون تنها به ارث بردیم می تونیم بگیم (میدانیم) خدا هست و یا بخاطر اینکه وقتی به مشکلی حل نشدنی بر میخوریم نام خدا رو صدا میزنیم، بگوییم خدا هست؟!

در واقع معنای دانستن واقعی و یا اعتقاد قلبی چیه؟

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما

اعتقاد عبارت است از باورهای انسان و مسائلی که تصدیق می کند.
این باور ممکن است برای انسان از راه های متعدد مثل تقلید از پدر و مادر، تحت تاثیر محیط قرار گرفتن، تفکر و تعقل و... حاصل شود.

اعتقاد به خداوند و پذیرش او نیز ممکن است از راه های متعددی حاصل شود(مثل آنچه در بالا بیان شد)

اما ملاکی که اسلام در مورد شناخت خدا و ایمان به او قرار داده است شناخت خداوند و باور به او از راه تفکر و تعقل و تحقیق است.
لذا مشهور ميان علماى اسلام از فريقين اين است كه اصول دين و احكام اعتقادى تقليدناپذيرند و بايد در اين ارتباط تحقيق كرد و به يقين، يا اطمينان رسيد (البته منکر آن نیستیم که گروهى تقليد در اصول دين را نيز جايز شمرده‏ اند.)
هرگاه از این راه فردی خدا را شناخت، گفته می شود که او معتقد به خداست.

ممنون از پاسختون

جلیل;808139 نوشت:
اما ملاکی که اسلام در مورد شناخت خدا و ایمان به او قرار داده است شناخت خداوند و باور به او از راه تفکر و تعقل و تحقیق است.
لذا مشهور ميان علماى اسلام از فريقين اين است كه اصول دين و احكام اعتقادى تقليدناپذيرند و بايد در اين ارتباط تحقيق كرد و به يقين، يا اطمينان رسيد

اگه فردی خدا رو نه از راه تحقیق بلکه به دفعات خدا رو حس کرده باشه بخاطر این موضوع بخواد بگه من به خدا اعتقاد و ایمان دارم ، درسته؟
یعنی حتما حتما باید با تفکر و تعقل و تحقیق باشه؟!
خب بلفرض که من فردی هستم به خدا و پیامبرانش اعتقاد و ایمان دارم من چطور درباره اصول دینم تحقیق کنم یعنی چه سئوالی باید داشته باشم وقتی اصول دین همان دستورات خداست؟
باید برم دنبال چرای این دستورات؟که حکمتشون چیه ؟درسته؟

با سلام

انسانها باید از نیروى ایمان برخوردار باشند تا هم در امور دنیوى و استقرار عدالت در جهان مادى موفق شوند و هم در امور اخروى به سعادت ابدى نایل گردند. ایمان از ریشه «أمن» به معناى ضد خوف مى باشد و در لغت به معنى تصدیق و مخالف تكذیب است.
اما در اصطلاح چنانچه از آیات متعدد قرآن استناده مى شود، ایمان نور است و به معناى اذعان و تصدیق چیزى و التزام به لوازم آن است. مثلاً ایمان به خدا در واژه هاى قرآن، به معناى تصدیق یگانگى او و پیغمبرانش و تصدیق به روز جزا و بازگشت به سوى او و تصدیق هر حكمى است كه فرستادگان او آورده اند.
البته بین مفهوم لغوى و اصطلاحى ایمان ارتباط تنگاتنگى وجود دارد. چنانكه گفته شده، ایمان از ریشه «امن» گرفته شده است و مۆمن به واسطه ایمان آوردن ، از عذاب الهى ایمن شده است.همچنین انسان مۆمن با ایمان آوردن، اعتقادات خودش را از شك و تردید امنیت مى بخشد كه همانا تردید، آفت اعتقاد است. به تعبیر دیگر، ایمان، انسان را در اعتقادش استوار مى سازد.لازمه ایمان به خدا، ایمان و تصدیق پیامبران او و همچنین تصدیق كتابهاى پیامبران مى باشد كه البته لازمه این ایمان، اطاعت از دستورات آنها و بلكه عین اطاعت از آنهاست. چنانكه قرآن در سوره مۆمنون هم ایمان اعتقادى و علمى و هم ایمان عملى و نیروى اطاعت و انقیاد در روان را مد نظر قرار داده است و دو ركن ایمان در مۆمنان را، اعتقاد به اصول توحید و نبوت و معاد و صفات خداى تعالى و دیگرى، التزام عملى و جوارحى و قیام به اداى وظایف و پیروى از برنامه مكتب عالى قرآنى مى داند.قرآن مى فرماید: «پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است (و او به تمام سخنان خود كاملاً مۆمن مى باشد) و همه مۆمنان (نیز) به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش ایمان آورده اند (و مى گویند ما بین هیچ یك از پیامبران او تفاوت نمى گذاریم (و به همه ایمان داریم) و (مۆمنان) گفتند: ما شنیدیم و اطاعت كردیم، پروردگارا (انتظار) آمرزش تو را (داریم) و بازگشت (ما) به سوى توست.»در واقع كسى كه به خداوند ایمان داشته باشد، به پیامبرانى كه از سوى او براى هدایت بشر فرستاده شده اند ایمان آورده، چنانكه پیامبر اكرم(صلى الله علیه و اله) به گواهى قرآن به آن ایمان داشته است. اما نكته اینجاست كه حضرت ختمى مرتبت (صلى الله علیه و اله)، افضل پیامبران الهى است كه ایمان به آن حضرت، طبق نص آیات قرآن واجب است. «امنوا بالله ورسوله والكتب الذى نزل على رسوله»
و نیز آیات زیادى از كتاب خدا دستور به ایمان به پیامبر اكرم(صلى الله علیه و اله) داده اند. از جمله آیه 81 سوره آل عمران فرموده: «به خاطر بیاورید هنگامى كه خداوند از پیامبران و پیروان آنها پیمان مۆكد گرفت: به او ایمان بیاورید و او را یارى كنید.»در نتیجه این آیه بر لزوم ایمان به پیامبر(صلى الله علیه و اله) از سوى جهانیان از آدم تا خاتم دلالت دارد. حضرت على(علیه السلام) در این باره مى فرماید: «خدا پیامبرى را از آدم و بعد از او نفرستاد، مگر آن كه میثاق را در امر حضرت محمد(صلى الله علیه و اله) اخذ فرمود.» بنابراین آیات و روایات ، به ایمان نسبت به پیامبر(صلى الله علیه و اله) قبل از ایمان به پیامبران الهى صراحت دارد و بر آن تأكید مى نماید.اما مسأله ایمان به پیامبر(صلى الله علیه و اله) از جنبه هاى متفاوتى قابل بحث مى باشد، ولى آنچه اساسى به نظر مى رسد، بررسى مسأله ایمان به آن حضرت در موارد عصمت، اخذ وحى و حقانیت رسالت آن بزرگوار و همچنین ایمان به وعده هاى پیامبر اكرم(صلى الله علیه و اله) مى باشد

پی نو شت:

- اسراء/70

2- «كتاب العین»، ج 8، ص 388؛ لسان العرب، ج 13، ص 21

3- «ترجمه تفسیر المیزان»، سید محمدحسین طباطبایى، ج 15، ص 40

4- «تفسیر تبیان»، ابوجعفر محمد بن الحسن بن على الطوسى، ج 1، ص 54

5-«تفسیر المیزان»، ج 1، ص 43.

6- «تفسیر نمونه»، ناصر مكارم شیرازى، ج 22، ص 208 و 209

7- «تفسیر انوار درخشان در تفسیر قرآن»، سید محمدحسین الهمدانى، ج 11، ص 233

8- بقره/

285 9- «بدایةالمعارف الالهیه»، محسن خرازى، ج 1، ص 282

10- همان، ص 266 و 267

11- نساء/

136 12- «تفسیر مجمع البیان»، شیخ ابوعلى الفضل بن حسن الطبرسى، ج 4، ص 143.

جلیل;808139 نوشت:

البته منکر آن نیستیم که گروهى تقليد در اصول دين را نيز جايز شمرده‏ اند.

ممکنه افراد این گروه رو اسم ببرید؟

[=arial]
خداشناسی به این معناست که انسان به حقیقتی برسد که
درک کند خداوند علت و خالق اوست و او عین نیاز و متعلق به خداوند است. چنانکه در قرآن می فرماید:
«ای مردم شما(همگی) نیازمند به خدایید، تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.>>

منتظرنما;808194 نوشت:
ممکنه افراد این گروه رو اسم ببرید؟

حشویه که یکی از فرق اهل سنت است بر این عقیده هستند.

.me and God;808149 نوشت:
اگه فردی خدا رو نه از راه تحقیق بلکه به دفعات خدا رو حس کرده باشه بخاطر این موضوع بخواد بگه من به خدا اعتقاد و ایمان دارم ، درسته؟

حس کردن خداوند در حقیقت یکی از شعبه های تفکر است که انسان با تفکر خود این حس و وجود خدا را درک کرده است.

.me and God;808149 نوشت:
خب بلفرض که من فردی هستم به خدا و پیامبرانش اعتقاد و ایمان دارم من چطور درباره اصول دینم تحقیق کنم یعنی چه سئوالی باید داشته باشم وقتی اصول دین همان دستورات خداست؟
باید برم دنبال چرای این دستورات؟که حکمتشون چیه ؟درسته؟

اصول دین از دیدگاه شیعه عبارت است از توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد.
چنانچه این سوال برای شما پیش آمده باشد که از کجا معلوم این مسائل درست باشد یعنی با خود گفته باشید از کجا معلوم که خدای عادل، وجود دارد یا زندگی پس از مرگ خواهد بود و... و آن وقت برای رد یا اثبات این سوالات مقداری مطالعه و تحقیق و تفکر نموده باشید و به نتیجه ی مطلوب برسید آن وقت بیان می شود که شما دین خود را بر اساس تحقیق به دست آورده اید.

جلیل;808470 نوشت:

حس کردن خداوند در حقیقت یکی از شعبه های تفکر است که انسان با تفکر خود این حس و وجود خدا را درک کرده است.

اصول دین از دیدگاه شیعه عبارت است از توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد.
چنانچه این سوال برای شما پیش آمده باشد که از کجا معلوم این مسائل درست باشد یعنی با خود گفته باشید از کجا معلوم که خدای عادل، وجود دارد یا زندگی پس از مرگ خواهد بود و... و آن وقت برای رد یا اثبات این سوالات مقداری مطالعه و تحقیق و تفکر نموده باشید و به نتیجه ی مطلوب برسید آن وقت بیان می شود که شما دین خود را بر اساس تحقیق به دست آورده اید.

دیگه سوالی ندارم...
از پاسخ هاتون خیلی ممنونم.

جلیل;808468 نوشت:

حشویه که یکی از فرق اهل سنت است بر این عقیده هستند.

از علما و مراجع شیعه کسی این عقیده رو نداره؟

منتظرنما;808712 نوشت:
ز علما و مراجع شیعه کسی این عقیده رو نداره؟

قول معروف و مشهور میان شیعه عدم جواز تقلید در اصول دین است و حتی بر این مساله ادعای اجماع نیز کرده اند. با این حال مرحوم مقدس اردبیلی و گروهی از اخباریون در مخالفت با این قول بیاناتی را ابراز داشته اند.
(مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة (ط - الحديثة)؛ ج‌8، ص: 257)

منتظرنما;808712 نوشت:
از علما و مراجع شیعه کسی این عقیده رو نداره؟

با سلام
مسئله سوم رساله ایت الله سیستانی

مسأله ۳. شخص مسلمان باید اعتقادش به اصول دین از روی آگاهی و شناخت باشد و نباید در اصول دین تقلید نماید، به عبارت دیگر، وی نمی‌‌تواند گفته‌‌ كسی که عالم به اصول دین است را تنها به این دلیل كه او گفته، قبول كند

ولی چنانچه شخص به عقاید بر حق‌‌ اسلام معتقد باشد و آنها را اظهار نماید
- هرچند از روی آگاهی و شناخت نباشد -
آن شخص مسلمان و مؤمن است
و همه‌‌ احكام اسلام و ایمان بر او جاری می‌‌شود

[=Cambria]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Cambria]سوال: چه زمان می توان گفت من به خدا اعتقاد دارم و آیا تقلید از پدر و مادر در این اعتقاد درست است؟

پاسخ:

[=Cambria]اعتقاد عبارت است از باورهای انسان و مسائلی که تصدیق می کند[=&quot].
[=Cambria]این باور ممکن است از راه های متعددی مثل تقلید از پدر و مادر، تحت تاثیر محیط قرار گرفتن، تفکر و تعقل و... حاصل شود[=&quot].
[=Cambria]اعتقاد به خداوند و پذیرش او نیز ممکن است از امثال این راه ها حاصل شود.[=&quot]
[=Cambria]اما ملاکی که اسلام در مورد شناخت خدا و ایمان به او قرار داده است شناخت خداوند و باور به او از راه تفکر و تعقل و تحقیق است[=&quot].[=Cambria]

[=Cambria]لذا مشهور ميان علماى اسلام از فريقين اين است كه اصول دين و احكام اعتقادى تقليدناپذيرند و بايد در اين ارتباط تحقيق كرد و به يقين، يا اطمينان رسيد [=Cambria]([=Cambria]البته منکر آن نیستیم که گروهى تقليد در اصول دين را نيز جايز شمرده‏ اند[=&quot].[=Cambria])[1][=&quot] [=&quot]
[=&quot][=Cambria]

پی نوشت:

[=Cambria][1][=&quot] [=Cambria]آیه الله مکارم، دائرة المعارف فقه مقارن، دو جلد، مدرسه امام علی ابن ابی طالب، قم، چاپ دوم، ج‏1، ص: 508[=&quot]

موضوع قفل شده است