جمع بندی معنى این آیه چیست: «وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏»

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معنى این آیه چیست: «وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏»

امام عشق;467569 نوشت:
مأمون گفت: پس معنى این آیه چیست: «وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏»

حضرت فرمودند: خداوند تبارک وتعالى به آدم فرمود: «اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» و به درخت گندم اشاره فرمود، «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمین»(بقره: 35) و خداوند به آنان بفرموده بود که از آن درخت نخورند. آن دو نیز به آن درخت نزدیک نشدند و از آن نخوردند، بلکه بعد از وسوسه شیطان از درخت دیگرى خوردند
و شیطان به آنان چنین گفت: «ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ» (پروردگار شما، شما را از این درخت نهى نکرده است - اعراف: 20) و فقطّ شما را از نزدیک شدن به غیر آن نهى کرده، و شما را از خوردن آن نهى نکرده است مگر به این خاطر که فرشته نشوید یا جاودانه و همیشگى نگردید و براى آنان قسم خورد که من خیر خواه شما هستم، و آدم و حوّاء تا قبل از آن کسى را ندیده بودند که به دروغ به خدا قسم یاد کند. آنها نیزبا اطمینان به قسم او از درخت خوردند، «فَدَلاَّهُما بِغُرُور» (آنها را فریب داد- اعراف:21 و 22)

منبع"عیون اخبار الرضا علیه السلام" تألیف شیخ صدوق


با سلام و احترام

خدا اجر کثیر بدهد به شما

این پاسختان را متوجه نشدم
لطفا سلیس تر بیان کنید

متشکرم

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام

و طاها;805593 نوشت:
با سلام و احترام

خدا اجر کثیر بدهد به شما

این پاسختان را متوجه نشدم
لطفا سلیس تر بیان کنید

متشکرم

ابتدا ممنون از لطف شما.

آیه 35 سوره بقره:

وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمينَ
و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از ( نعمتهای ) آن ، از هر جا می خواهید ، گوارا بخورید ( اما ) نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد.[=Traditional Arabic]

در آن بخش از بهشت که حضرت آدم و حضرت حوا ساکن شده بودند درختان فراوان با میوه های فراوان وجود داشت.
در بخشی از آن باغ بنابر روایاتی گندم و بنا بر روایاتی درخت سیب وجود داشت. و یکی از مجموع درختان سیب یا گندم به حضرت آدم و حوا نشان داده شد و گفته شد به آن درخت نزدیک نشوید و از میوه ان نخورید تا از ستمگران نشوید.



«ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ»(پروردگار شما، شما را از این درخت نهى نکرده است- اعراف: 20)
شیطان نزد حضرت آدم و حوا آمد و درختی غیر از آن درخت مورد اشاره شده توسط خداوند و از همان مجموعه درخت میوه ها را به حضرت آدم و حوا نشان داد و گفت شما از این درخت نهی نشده اید پس میتوانید از این درخت بخورید.

[=Traditional Arabic]
سوره اعراف ایه 21
[=Traditional Arabic]
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَکُما لَمِنَ النَّاصِحينَ
و (شیطان) برای آن دو سوگند مؤکّد یاد کرد که حتما من برای شما از خیرخواهانم.
تا آن زمان کسی دروغ نگفته بود. و حضرت آدم و حوا با سخن دروغ بیگانه بوده اند. حتی دروغ با قسم نام خدا. به این ترتیب شیطان توانست حضرت آدم و حوا را فریب بدهد.

نتیجه گیری.

در آن باغی که حضرت آدم و حوا حضور داشتند چندین میوه وجود داشت.
یکی از آنها به روایتی گندم و به روایتی سیب بود. خداوند به مجموعه درختان گندم یا سیب اشاره کرد.
و برای نمونه یکی از آن درختان را نشان داد مثلا خوشه بزرگ گندم را نشان داد.
شیطان آمد و به خوشه کوچک گندم اشاره کرد و طبق آیات 20 و 21 سوره اعراف به نام خدا قسم خورد و گفت خداوند شما را از این خوشه کوچک منع نکرد ، بلکه شما را از خوشه بزرگ منع کرد تا با خوردن آن به مقام فرشتگان نرسید.
به این ترتیب حضرت آدم و حضرت حوا (طبق ایه 22 سوره اعراف) فریب خوردند و از بهشت به زمین فرستاده شده اند.

امام عشق;805743 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام

ابتدا ممنون از لطف شما.

آیه 35 سوره بقره:

وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمينَ
و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از ( نعمتهای ) آن ، از هر جا می خواهید ، گوارا بخورید ( اما ) نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد.[=Traditional Arabic]

در آن بخش از بهشت که حضرت آدم و حضرت حوا ساکن شده بودند درختان فراوان با میوه های فراوان وجود داشت.
در بخشی از آن باغ بنابر روایاتی گندم و بنا بر روایاتی درخت سیب وجود داشت. و یکی از مجموع درختان سیب یا گندم به حضرت آدم و حوا نشان داده شد و گفته شد به آن درخت نزدیک نشوید و از میوه ان نخورید تا از ستمگران نشوید.



«ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ»(پروردگار شما، شما را از این درخت نهى نکرده است- اعراف: 20)
شیطان نزد حضرت آدم و حوا آمد و درختی غیر از آن درخت مورد اشاره شده توسط خداوند و از همان مجموعه درخت میوه ها را به حضرت آدم و حوا نشان داد و گفت شما از این درخت نهی نشده اید پس میتوانید از این درخت بخورید.

[=Traditional Arabic]
سوره اعراف ایه 21
[=Traditional Arabic]
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَکُما لَمِنَ النَّاصِحينَ
و (شیطان) برای آن دو سوگند مؤکّد یاد کرد که حتما من برای شما از خیرخواهانم.
تا آن زمان کسی دروغ نگفته بود. و حضرت آدم و حوا با سخن دروغ بیگانه بوده اند. حتی دروغ با قسم نام خدا. به این ترتیب شیطان توانست حضرت آدم و حوا را فریب بدهد.

نتیجه گیری.

در آن باغی که حضرت آدم و حوا حضور داشتند چندین میوه وجود داشت.
یکی از آنها به روایتی گندم و به روایتی سیب بود. خداوند به مجموعه درختان گندم یا سیب اشاره کرد.
و برای نمونه یکی از آن درختان را نشان داد مثلا خوشه بزرگ گندم را نشان داد.
شیطان آمد و به خوشه کوچک گندم اشاره کرد و طبق آیات 20 و 21 سوره اعراف به نام خدا قسم خورد و گفت خداوند شما را از این خوشه کوچک منع نکرد ، بلکه شما را از خوشه بزرگ منع کرد تا با خوردن آن به مقام فرشتگان نرسید.
به این ترتیب حضرت آدم و حضرت حوا (طبق ایه 22 سوره اعراف) فریب خوردند و از بهشت به زمین فرستاده شده اند.

با سلام

ایراداتی بر شما وارد است.
اولا هذه الشجره به یک درخت اشاره میکند. پس اگر به نظر شما مقصود خداوند از این اشاره جنس یک درخت یا تعدادی درخت بوده باید سند ارائه بدهید.
دوما شیطان هم از همین تعبیر استفاده میکند که به یک درخت اشاره دارد و مقصودش همان درختی است که خدا درباره ان نهی کرده است.
سوما ایه 20 اعراف را نصفه اوردید
جمله استثنائیه است
شیطان میگوید خدا شما را از این درخت نهی نکرد مگر برای اینکه فرشته شوید یا خالد و جاویدان گردید.
یعنی نهی صورت گرفته و دلیلش فرشته شدن یا جاویدان شدن بوده است.

نتیجه گیری :
خداوند از یک درخت نهی کرد
شیطان گفت نهی صورت گرفته و دلیل نهی، ملک شدن یا جاویدان شدن شما بوده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما

و طاها;805788 نوشت:
با سلام

ایراداتی بر شما وارد است.
اولا هذه الشجره به یک درخت اشاره میکند. پس اگر به نظر شما مقصود خداوند از این اشاره جنس یک درخت یا تعدادی درخت بوده باید سند ارائه بدهید.
دوما شیطان هم از همین تعبیر استفاده میکند که به یک درخت اشاره دارد و مقصودش همان درختی است که خدا درباره ان نهی کرده است.
سوما ایه 20 اعراف را نصفه اوردید
جمله استثنائیه است
شیطان میگوید خدا شما را از این درخت نهی نکرد مگر برای اینکه فرشته شوید یا خالد و جاویدان گردید.
یعنی نهی صورت گرفته و دلیلش فرشته شدن یا جاویدان شدن بوده است.

نتیجه گیری :
خداوند از یک درخت نهی کرد
شیطان گفت نهی صورت گرفته و دلیل نهی، ملک شدن یا جاویدان شدن شما بوده است.



ابتدا شرمنده بابت تاخیرم.و سپاس از نقد زیبایتان

اولین ایراد وارد شده توسط شما مبنی بر کلمه هذه الشجره.

هذه الشجره : به معنی این درخت.

دو درخت سیب وجود دارد درخت الف و درخت ب

شما به شخصی درخت الف را نشان میدهید و میگویید این درخت.
بنده درخت ب را به همان شخص نشان میدهم و میگویم این درخت.

پس کلمه این درخت ایراد محسوب نمیشود.

اما ایراد دوم شما.

آیه 20 سوره اعراف

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدينَ


سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد ، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود ، آشکار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر بخاطر اینکه ( اگر از آن بخورید ، ) فرشته خواهید شد ، یا جاودانه ( در بهشت ) خواهید ماند!»

ابتدا شیطان درخت مورد نظر خود را نشان داد و گفت شما از این درخت نهی نشده اید. نَهاکُما نهی نشده اید.
درحالی که خداوند در آیه 35 سوره بقره اشاره میکند شما از این درخت نهی شده اید. از معنی دو آیه کاملا روشن است درختان مورد اشاره فرق میکنند.

سپس شیطان دلیل نهی شدن از درخت دیگر را بیان مکیند.
در اینجا و در زبان عرب ضمیر کلمات إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونا به درخت دیگر برمیگردد نه به درخت مورد اشاره.


البته پاسخ درباره عصمت حضرت آدم بسیار است....

در زمان مامون شخصی به نام علی بن محمد بن جهم نیز چنین سوالی را از امام رضا(ع) کرد.
و امام(ع) چنین پاسخ دادند.

خداوند حضرت آدم را برای بهشت خلق نکرده بود بلکه آن را برای دنیا آفرید.
و این عمل آدم در بهشت واقع شد و نه دنیا. و عصمت در زمیین لازم است تا اندازه ها و میزان های امر خداوند تمام شود. پس زمانی که به زمین آمد و حجت و خلیفه گردید معصوم شد.و طبق ایه 33 سوره آل عمران او (آدم) برگزیده شد.

عیون الاخبار الرضا(ع) - جلد اول - تالیف شیخ صدوق - صفحه 166 و 167

البته این سوال از امام صادق(ع) هم شده بود. و امام صادق(ع) هم همین پاسخ را دادند. این حدیث امام صادق(ع) در تفسیر المیزان آمده ، اما متاسفانه آدرس دقیقش در ذهنم نیست.
اما در تفسیر همین سوره اعراف به آن رویات اشاره شده است.

امام عشق;806046 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما


ابتدا شرمنده بابت تاخیرم.و سپاس از نقد زیبایتان

اولین ایراد وارد شده توسط شما مبنی بر کلمه هذه الشجره.

هذه الشجره : به معنی این درخت.

دو درخت سیب وجود دارد درخت الف و درخت ب

شما به شخصی درخت الف را نشان میدهید و میگویید این درخت.
بنده درخت ب را به همان شخص نشان میدهم و میگویم این درخت.

پس کلمه این درخت ایراد محسوب نمیشود.

اما ایراد دوم شما.

آیه 20 سوره اعراف

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدينَ


سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد ، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود ، آشکار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر بخاطر اینکه ( اگر از آن بخورید ، ) فرشته خواهید شد ، یا جاودانه ( در بهشت ) خواهید ماند!»

ابتدا شیطان درخت مورد نظر خود را نشان داد و گفت شما از این درخت نهی نشده اید. نَهاکُما نهی نشده اید.
درحالی که خداوند در آیه 35 سوره بقره اشاره میکند شما از این درخت نهی شده اید. از معنی دو آیه کاملا روشن است درختان مورد اشاره فرق میکنند.

سپس شیطان دلیل نهی شدن از درخت دیگر را بیان مکیند.
در اینجا و در زبان عرب ضمیر کلمات إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونا به درخت دیگر برمیگردد نه به درخت مورد اشاره .

با سلام و احترام

شما خودتان نوشتید
سپس شیطان دلیل نهی شدن را ذکر میکند

این یعنی خداوند آنها را نهی کرده بود از آن درخت.
و الا معنا ندارد دلیل نهی کردن خدا را بیان کند.

پس خداوند از آن درخت نهی کرده بود و آدم و حوا میدانستند از ان درخت نهی شده اند.
شیطان دلیل نهی را ذکر میکند و قسم میخورد خیر آنها را میخواهد.

مثلا من میگویم
خداوند نهی نکرده است از شراب الا به خاطر مضراتش

این یعنی نهی صورت گرفته که بنده دارم دلیلش را بیان میکنم.

اینجا هم واضح است ادم از ان درخت نهی شده بود و بعدا توبیخ شد و خداوند فرمود الم انهاکما آیا نهی نکرده بودم؟ یعنی انها از همان درختی که نهی شده بودند خوردند.

حالا اگر شما واقعا نکته جدیدی در ذهنتان دارید لطفا با دلیل و مدرک و توضیح روان تری بیان کنید.

با تشکر

در پناه حق

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب

و طاها;806061 نوشت:
با سلام و احترام

شما خودتان نوشتید
سپس شیطان دلیل نهی شدن را ذکر میکند

این یعنی خداوند آنها را نهی کرده بود از آن درخت.
و الا معنا ندارد دلیل نهی کردن خدا را بیان کند.

پس خداوند از آن درخت نهی کرده بود و آدم و حوا میدانستند از ان درخت نهی شده اند.
شیطان دلیل نهی را ذکر میکند و قسم میخورد خیر آنها را میخواهد.

مثلا من میگویم
خداوند نهی نکرده است از شراب الا به خاطر مضراتش

این یعنی نهی صورت گرفته که بنده دارم دلیلش را بیان میکنم.

در پناه حق

دوست گرامی. بنده نگفتم خداوند نهی کرده یا نکرده.
بلکه ابلیس به حضرت آدم گفته است خداوند شما را از این درخت نهی نکرده است.

و اما معنای اینکه چرا ابلیس برای خود دلیل آورد. برای گمراه کردن حضرت آدم بود.
کلمه خیر خواهی هم صرفا جهت درست جلوه دادن سخن خویش بود... وگرنه اینکه ابلیس گفت خیرخواه هستم دروغی بیش نبود. و به همین دلیل همانگونه که در ایه 21 آمده به نام خدا قسم خورده من خیرخواهم. و در اصل همین قسم دروغ باعث فریب حضرت آدم شد.

بنده یکبار دیگر عرض میکنم.
ضمیر کلمات
إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونا در زبان عرب به جمله مورد اشاره شیطان برنمیگردد. بلکه به درخت مورد اشاره خداوند برمیگردد.
شیطان گفت خداوند شما را از این درخت نهی نکرده. سپس چرایی نهی از درخت دیگر را بیان کرده و آن این بود که فرشته نشوید.

لطفا جملات بنده در پست قبلی را با دقت بیشتر مطالعه بفرمایید.

[/]

فَـدَلّاهُـما بِـغُـرورٍ فَـلَـمّا ذاقَا الشَّـجَـرَةَ بَـدَت لَـهُـما سَـوآتُـهُـما وَ طَـفِـقا يَخـصِـفانِ عَـلَيـهِـما مِن وَرَقِ الـجَـنَّـةِ وَ ناداهُـما رَبُّـهُـما اَلَم اَنـهَـكُـما عَن تِلـكُـمَا الشَّـجَـرَةِ وَ اَقُل لَـكُـما اِنَّ الشَّيـطانَ لَـكُـما عَـدُوٌّ مُـبيـنٌ
اعراف
خداوند در این ایه میفرماید
آیا شما دو نفر را این درخت نهی نکردم؟
آیا آدم میتوانست بگوید
خدایا شما از ان یکی درخت نهی کردید نه از این یکی درخت ؟!
لحن توبیخی است و استفهام انکاری
یعنی من از این درختی که خوردید نهی کردم نه از درخت دیگری.

اینجا یک احتمال تفسیری وجود دارد که میتواند به شما کمک کند
سوال پروردگار برای اقرار گیری بود
یعنی خداوند پرسید که آیا از این درخت نهی نکرده بودم
ادم میتواند سه جواب بدهد
بله از همین درخت نهی کردید و من گناه کردم
جواب دوم
نه من فکر کردم از ان یکی درخت نهی کردید. من اشتباه متوجه شدم.
این ایرادات خودش را دارد....
جواب سوم
من فراموش کرده بودم که شما از این درخت نهی کرده بودید
در قران امده فنسی فلم یجد له عزما

در جواب دوم این سوال مطرح است که چرا خداوند درست تبیلغ نکرده که ادم متوجه فرمان بشود. و چرا ادم با ان مقامش چنین فرمان ساده ای را متوجه نسده؟

البته اینهایی که مطرح کردم کمک میکند به شما
اما باید آن استثنا را حل کنید و الا به مشکل برمیخوریم.

فَـدَلّاهُـما بِـغُـرورٍ فَـلَـمّا ذاقَا الشَّـجَـرَةَ بَـدَت لَـهُـما سَـوآتُـهُـما وَ طَـفِـقا يَخـصِـفانِ عَـلَيـهِـما مِن وَرَقِ الـجَـنَّـةِ وَ ناداهُـما رَبُّـهُـما اَلَم اَنـهَـكُـما عَن تِلـكُـمَا الشَّـجَـرَةِ وَ اَقُل لَـكُـما اِنَّ الشَّيـطانَ لَـكُـما عَـدُوٌّ مُـبيـنٌ
اعراف
خداوند در این ایه میفرماید
آیا شما دو نفر را این درخت نهی نکردم؟
آیا آدم میتوانست بگوید
خدایا شما از ان یکی درخت نهی کردید نه از این یکی درخت ؟!
لحن توبیخی است و استفهام انکاری
یعنی من از این درختی که خوردید نهی کردم نه از درخت دیگری.

اینجا یک احتمال تفسیری وجود دارد که میتواند به شما کمک کند
سوال پروردگار برای اقرار گیری بود
یعنی خداوند پرسید که آیا از این درخت نهی نکرده بودم
ادم میتواند سه جواب بدهد
بله از همین درخت نهی کردید و من گناه کردم
جواب دوم
نه من فکر کردم از ان یکی درخت نهی کردید. من اشتباه متوجه شدم.
این ایرادات خودش را دارد....
جواب سوم
من فراموش کرده بودم که شما از این درخت نهی کرده بودید
در قران امده فنسی فلم یجد له عزما

در جواب دوم این سوال مطرح است که چرا خداوند درست تبیلغ نکرده که ادم متوجه فرمان بشود. و چرا ادم با ان مقامش چنین فرمان ساده ای را متوجه نسده؟

البته اینهایی که مطرح کردم کمک میکند به شما
اما باید آن استثنا را حل کنید و الا به مشکل برمیخوریم.

امام عشق;806064 نوشت:
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب

دوست گرامی. بنده نگفتم خداوند نهی کرده یا نکرده.
بلکه ابلیس به حضرت آدم گفته است خداوند شما را از این درخت نهی نکرده است.

و اما معنای اینکه چرا ابلیس برای خود دلیل آورد. برای گمراه کردن حضرت آدم بود.
کلمه خیر خواهی هم صرفا جهت درست جلوه دادن سخن خویش بود... وگرنه اینکه ابلیس گفت خیرخواه هستم دروغی بیش نبود. و به همین دلیل همانگونه که در ایه 21 آمده به نام خدا قسم خورده من خیرخواهم. و در اصل همین قسم دروغ باعث فریب حضرت آدم شد.

بنده یکبار دیگر عرض میکنم.
ضمیر کلمات
إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونا در زبان عرب به جمله مورد اشاره شیطان برنمیگردد. بلکه به درخت مورد اشاره خداوند برمیگردد.
شیطان گفت خداوند شما را از این درخت نهی نکرده. سپس چرایی نهی از درخت دیگر را بیان کرده و آن این بود که فرشته نشوید.

لطفا جملات بنده در پست قبلی را با دقت بیشتر مطالعه بفرمایید.

[/]

دوست عزیز

شما چیزی میگویید که هیچ عربی نمیگوید
کمی دقت کنید جمله استثنائیه است.
با دلیل و مدرک باید صحبت کنید و الا میشود تفسیر به رای.

لا اقل از کارشناسان کمک بخواهید.
به هر حال جستار عمومی است نمیتوانید هر چیزی به مخاطب ارائه دهید.

البته زحمات شما جای تقدیر دارد

تکمله :
توجه داشته باشید نسیانی که عرض شد خود چند وجه دارد
مثلا ادم نهی را فراموش کرد
یا عدو مبین بودن شیطان را؟
یا .. ؟
با توجه به علت تراشی شیطان این احتمال تقویت میشود که ادم نهی و درخت را میدانست اما نسبت به دشمنی شیطان دچار نسیان و فقدان عزم گردید پس با چوب علت و حکمت که دست پخت شیطان بود حکم را مقید یا مشروط یا .... فرض کرد و تصمیم گرفت. ( که بررسی ان جای خودش)
شیطان شد مفسر کلام خدا
موفق باشید

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

و طاها;806068 نوشت:
فَـدَلّاهُـما بِـغُـرورٍ فَـلَـمّا ذاقَا الشَّـجَـرَةَ بَـدَت لَـهُـما سَـوآتُـهُـما وَ طَـفِـقا يَخـصِـفانِ عَـلَيـهِـما مِن وَرَقِ الـجَـنَّـةِ وَ ناداهُـما رَبُّـهُـما اَلَم اَنـهَـكُـما عَن تِلـكُـمَا الشَّـجَـرَةِ وَ اَقُل لَـكُـما اِنَّ الشَّيـطانَ لَـكُـما عَـدُوٌّ مُـبيـنٌ
اعراف
خداوند در این ایه میفرماید
آیا شما دو نفر را این درخت نهی نکردم؟
آیا آدم میتوانست بگوید
خدایا شما از ان یکی درخت نهی کردید نه از این یکی درخت ؟!
لحن توبیخی است و استفهام انکاری
یعنی من از این درختی که خوردید نهی کردم نه از درخت دیگری.

اینجا یک احتمال تفسیری وجود دارد که میتواند به شما کمک کند
سوال پروردگار برای اقرار گیری بود
یعنی خداوند پرسید که آیا از این درخت نهی نکرده بودم
ادم میتواند سه جواب بدهد
بله از همین درخت نهی کردید و من گناه کردم
جواب دوم
نه من فکر کردم از ان یکی درخت نهی کردید. من اشتباه متوجه شدم.
این ایرادات خودش را دارد....
جواب سوم
من فراموش کرده بودم که شما از این درخت نهی کرده بودید
در قران امده فنسی فلم یجد له عزما

در جواب دوم این سوال مطرح است که چرا خداوند درست تبیلغ نکرده که ادم متوجه فرمان بشود. و چرا ادم با ان مقامش چنین فرمان ساده ای را متوجه نسده؟

البته اینهایی که مطرح کردم کمک میکند به شما
اما باید آن استثنا را حل کنید و الا به مشکل برمیخوریم.



ایراد دوم صحیح است. و آن اینکه آدم اشتباه متوجه شد.

و اصل موضوع همین است.که بر میگردد به روایت دوم از امام رضا(ع) ... و آن اینکه آدم قرار نبود در بهشت باشد و قرار بود به دنیا بیاید.
و تمام این فرایند برای انتقال آدم به زمین بود که چرایی و حکمت آن موضوع این تاپیک نیست.
از طرفی بهشتی که حضرت آدم در آن بود بهشت آخرتی نبود. بهشتی در همین دنیا بود.

بنده فقط قصدم این است که بگویم حضرت آدم نه گناهی مرتکب شد و نه عملی انجام داد که نامش ترک اولی باشد.
زیرا حتی اگر بخواهیم معنی و تفسیر شما را بپذیریم بازهم گناه و خطایی از آدم سر نزده است که عصمتش روی زمین را تحت الشعاع قرار دهد و نه عملی انجام داد که نامش ترک اولی باشد.

[/]

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

و طاها;806071 نوشت:
دوست عزیز

شما چیزی میگویید که هیچ عربی نمیگوید
کمی دقت کنید جمله استثنائیه است.
با دلیل و مدرک باید صحبت کنید و الا میشود تفسیر به رای.

لا اقل از کارشناسان کمک بخواهید.
به هر حال جستار عمومی است نمیتوانید هر چیزی به مخاطب ارائه دهید.

البته زحمات شما جای تقدیر دارد

بنده هم از خودم چیزی نگفتم.
تفسیر امام رضا(ع) رو گفتم.

کتاب عیون الاخبار الرضا(ع) - جلد اول - عصمت انبیاء - مناظره امام رضا(ع) با مامون.[/]

بگذارید تفسیر شیطان را نیز بگوییم ( احتمال تفسیری ...سوء تفاهم نشه Smile )

شیطان میگوید اینکه خداوند شما را از این درخت نهی کرد علت داشت.
علتش این بود که این درخت باعث میشود شما فرشته شوید یا در این باغ جاویدان گردید.
و این یعنی چه؟
یعنی اگر فرشته شوید یا در این باغ جاویدان شوید، تکامل نخواهید یافت. درجه ی شما ثابت خواهد ماند.

ادم تصمیم گرفت نقد را بچسبد و نسیه را رها کند.
در واقع ترک اولی کرد.
مقام بالاتر را نخواست
بین مقام فرشته و مقام بالاتر به فرشته بودن اکتفا کرد فلم یجد له عزما
و عزم مقامات بالاتر نداشت.

البته میدانید عموم مردم
این چنین فکر میکنند
که شیطان وعده خوبی داد یعنی گویی خداوند از این درخت نهی کرد چون این درخت شما را فرشته و جاویدان میکند.
گویی فرشته شدن مقام بالاتری بوده و خداوند از روی حسادت انها را منع کرده
و شیطان به عنوان منجی با سلاح دانش انها را نجات داده تا سریعا از درخت بخورند.

این تفسیر بیشتر به تفسیری شبیه است که از تورات و انجیل تحریف شده در می اید
که شیطان به شکل مار امد و ....

موفق باشید Smile

امام عشق;806078 نوشت:
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم


ایراد دوم صحیح است. و آن اینکه آدم اشتباه متوجه شد.

و اصل موضوع همین است.که بر میگردد به روایت دوم از امام رضا(ع) ... و آن اینکه آدم قرار نبود در بهشت باشد و قرار بود به دنیا بیاید.
و تمام این فرایند برای انتقال آدم به زمین بود که چرایی و حکمت آن موضوع این تاپیک نیست.
از طرفی بهشتی که حضرت آدم در آن بود بهشت آخرتی نبود. بهشتی در همین دنیا بود.

بنده فقط قصدم این است که بگویم حضرت آدم نه گناهی مرتکب شد و نه عملی انجام داد که نامش ترک اولی باشد.
زیرا حتی اگر بخواهیم معنی و تفسیر شما را بپذیریم بازهم گناه و خطایی از آدم سر نزده است که عصمتش روی زمین را تحت الشعاع قرار دهد و نه عملی انجام داد که نامش ترک اولی باشد.

[/]

بزرگوار
به این راحتی نیست.
حداقل جواب سوالات ما را بدهید بعد فرض درست را تعیین کنید.
قصدتان خیر است اما قصد من هم خیر است.
بنده در چند پست منظورم را بیان کردم
طبق احتمال تفسیری که بیان شد
ادم ترک اولی کرد و نهی از یک درخت بود و شیطان از همان درخت صحبت میکرد. شیطان مفسر کلام حق شد و قسم خورد و ادم باور کرد و شاید به علت نسیان.
و علت خوردن نداشتن عزم بود
که توضیح اجمالی همه را دادم.

این صحبتهای من را یک نظر دیگر در کنار نظرات خود داشته باشید.
خوانندگان خودشان بهترین سخن را انتخاب خواهند کرد.

درباره عیون اخبار الرضا علیه السلام

متن کامل عربی و ترجمه بگذارید بعد دقیقا بدون دخل و تصرف بفرمایید امام چه گفته اند تا بررسی شود.
البته شاید دیگه مزاحم نشم.

ضمیر کلمات إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونا در زبان عرب به جمله مورد اشاره شیطان برنمیگردد. بلکه به درخت مورد اشاره خداوند برمیگردد.

لطفا یک کارشناس یا اهل فن بیاید و نسبت به این جمله استارتر محترم
یا ما را توجیه کند یا ایشان را ....

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام و عرض ادب

امام عشق;805743 نوشت:
شیطان نزد حضرت آدم و حوا آمد و درختی غیر از آن درخت مورد اشاره شده توسط خداوند و از همان مجموعه درخت میوه ها را به حضرت آدم و حوا نشان داد و گفت شما از این درخت نهی نشده اید پس میتوانید از این درخت بخورید.

شما جمله ی شیطان را تقطیع فرمودید . شیطان به آدم و حوا اینگونه گفت :وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ
و چنین اسلوبی یعنی شما را صرفا برای این دلیل نهی کرده است .(1)

(1)- استاد جوادی آملی بر اساس یک قرائتی که از ابی یحیی و سید مرتضی شده است ، معنای آن قرائت را توضیح می دهند به اینکه حرف ابلیس این بود که ابلیس به آدم و حوا گفت که نهی ،متوجه شما نیست زیرا فقط فرشتگان و مخلدین ، مشمول این نهی می شوند (بر اساس آن قرائت ملکین ، تثنیه نیست بلکه صیغه جمع است) اما ایشان توضیح می دهند که این برداشت ، صحیح نیست :"یک قرائتی از ابی یحیی نقل شده؛ مشابه آن در بین علما امامیه از سید مرتضی نقل شده که قرائت کرده اند: ﴿ألا أن تکونا ملکین﴾ نه(ملکین)به قرینه ﴿ملک لا یبلی﴾...آنکه از سید مرتضی هم نقل شده است، این است که منظور شیطان این است؛ که شما مخاطب به نهی نیستید. خدا شما را نهی نکرده فرشته ها را نهی کرده. یک، و مخلدین رانهی کرده. دو، و شما نه جز فرشتگانید و نه مخلدین﴿ما نهکما ربکما عنکما عن هذه الشجرة إلا أن تکونا ملکین أو تکونا من الخالدین﴾ آنها اینجور معنی کرده. یعنی شما مشمول نهی نیستید؛ نهی شامل حال شما نمی شود؛ مگر اینکه جز فرشتگان باشید یا مخلدین؛ نه آن هستید؛ ونه این، پس نهی شامل حال شما نمی شود، ولی باآیه سوره مبارکه طه، اصلاً هماهنگ نیست چون سوره طه می گوید اگر شما از این درخت استفاده کردید فرشته می شوید یا مخلد، بنابر اینکه(مُلك) به (مَلِک( برگردد بنابر این آن معنی که بعضی ها مثل سید مرتضی کرده اند که شیطان خواست فریب بدهد - که شما مشمول نهی نیستید برای اینکه نه خطاب نهی متوجه فرشته هاست ونه متوجه خالدین است و شما نه خالدید ونه فرشته - این تفسیر تام نیست."استاد جوادی آملی ، تفسیر آیات 19-22 اعراف

امام عشق;806046 نوشت:
دو درخت سیب وجود دارد درخت الف و درخت ب
شما به شخصی درخت الف را نشان میدهید و میگویید این درخت.
بنده درخت ب را به همان شخص نشان میدهم و میگویم این درخت.
پس کلمه این درخت ایراد محسوب نمیشود.

اگر ایراد محسوب نمی شود و اگر آدم و حوا در این برداشت، اشتباها متوجه درخت مورد نظر شده بودند ،چرا در پاسخ به مواخذه خداوند گفتند :رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (اعراف/23) گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود
چرا هبوط؟
ضمن اینکه در هیچ یک از ایات مرنبط با داستان "اکل شجره" نه تصریحا و نه تلویحا ، نه به اشاره و نه با هیچ برداشت دیگری بیان نشده که آدم و حوا در برداشت از درخت مورد نهی ، اشتباه کردند . تصریح آیات در خصوص برداشت دقیق آنان از درخت مورد نهی ، موجود است و قابل توجیه نیست :وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ(اعراف/20)و گفت پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد

امام عشق;806078 نوشت:
ایراد دوم صحیح است. و آن اینکه آدم اشتباه متوجه شد.

بزرگوار ما در خصوص نشئه ای صحبت میکنیم که نشئه ی حضور است ، برداشت اشتباه از کلام حق ظاهرا معنایی در این نشئه ندارد ، نزدیکتر و واضح تر از "هذه" آنهم در چنین نشئه ایی چه می تواند باشد ؟آیا خداوندی که در چنین نشئه ای از کفر مستتر ابلیس که سالیان سال آنرا پنهان کرده بود با خبر است از برداشت اشتباه آدم و حوا در خصوص درخت مورد نظر ، مطلع نیست تا آنان را از این اشتباه خارج نماید؟ [حالا در فرضی که برداشت اشتباه آدم و حوا در چنین نشئه ایی را بپذیریم اساسا چنین ادعایی ،تالی فاسدهای بسیاری دارد که فعلا متعرض آن نمی شوم]؟!
یا فرمودید :
امام عشق;806078 نوشت:
آدم قرار نبود در بهشت باشد و قرار بود به دنیا بیاید.
و تمام این فرایند برای انتقال آدم به زمین بود

چه لزومی داشت در این فرایند، آدم بدون دلیل موجه - و به دلیل برداشت اشتباه یا عدم تشخیص صحیح - مورد توبیخ قرار بگیرد و از بهشت ،رانده شود ؟ [بازهم با فرض وجود برداشت اشتباه در آن نشئه]

امام عشق;806078 نوشت:
از طرفی بهشتی که حضرت آدم در آن بود بهشت آخرتی نبود. بهشتی در همین دنیا بود.

مراد از " الجنة" به نظر مي رسد كه جنة الخلد و بهشت آخرت نيست زيرا اولا آنجا دارالخلد است و كسي كه به آن وارد شود ديگر خارج نخواهد شد ثانيا آنجا محدوده اي نيست كه شيطان و شيطنت و عصيان در آن راه داشته باشد و اساسا خيال باطلي در آنجا نيست " لا لغو فيها و لا تاثيم " ( 1) .(2)
بهشت مزبور باغي از باغهاي دنيا نيز نبود زيرا :
اولا : بودن در باغي از باغهاي دنيا مقامي به حساب نمي آيد تا هبوط و سقوط از آن تصور شود در دنيا هر چه امكانات رفاهي بيشتر باشد ، راهيابي شيطان به آن ساده تر و ابزار شيطنت او بيشتر است .
ثانيا : الف و لام " الجنة " الف و لام عهد خارجي است و نشان آنست كه اين بهشت براي آدم (ع) معهود بوده است و در قرآن كريم جز بهشت معنوي و اخروي ( نه خصوص جنت خلد ) بهشت معهود ديگري نيست تا با الف و لام از آن ياد شود مگر در موارد خاص كه عهد ذكري و مانند آن در كار باشد يعني قرينه اي باشد كه مراد از جنت ، بهشت دنيايي است نظير " و دخل جنته و هو ظالم لنفسه " ( 3)
ثالثا: فرض اين است كه هنوز آدم (ع) از آن حالت معنوي به زمين نيامده بود تا مامور شود در يكي از باغهاي زميني سكني گيرد زيرا اصل هبوط به زمين ، بعد از اين تحقق مي يابد .
رابعا :اوصافي كه براي اين بهشت ذكر شده نظير عاري بودن از رنجهاي دروني ( گرسنگي و تشنگي ) و رنج هاي بروني ( سرما و گرما ) :" ان لك الا تجوع فيها و لا تعري * ان لك الا تجوع فيها و لا تعري " ( 4) با باغ هاي دنيايي هماهنگي ندارد ؛ زيرا در باغ هاي دنيا انسان هم گرسنه مي شود و هم تشنه و نيز در باغ هاي دنيا سرما و گرما وجوددارد نه اينكه از اساس منتفي باشد آنگونه كه ظاهر اين آيات است .(5)
پس از آنكه ثابت شد اين بهشت نه بهشت خلد است و نه باغي از باغ هاي دنيا ، قهرا نتيجه اين مي شود كه بهشت برزخي ، يعني بهشت مابين دنيا و آخرت است كه هم بعضي از احكام بهشت آخرت را دارد – نظير نشاط دائمي و عدم رنج گرسنگي و تشنگي و سرما و گرما – و هم بعضي از احكام باغ دنيا را داراست و به بيان ديگر برخي ويژگي هاي بهشت خلد را ندارد – نظير مصونيت از شيطان و وساوس شيطاني – زيرا شيطان گرچه در جنت الخلد و جنت اللقاء راه ندارد اما در جنت هاي مثالي و برزخي ( جنت هايي كه از جسم و مقدار و شكل و حجم برخوردار است ) راه مي يابد و وسوسه مي كيند .
چنين بهشتي طبعا جايگاهش زمين نيست زيرا زمين بخشي از عالم ماده و دنياست و مرحله اي پايين تر از عالم مثال است و فرض بر اين است كه استقرار آدم در زمين ، پس از هبوط از بهشت بود :" اهبطوا بعضكم لبعض عدو ولكم في الارض مستقر ومتاع الي حين" (6) و (7)

(1)- طور / 23
(2)- تسنيم ، ج 3 ، ص
(3)- كهف / 35
(4)- طه/118و119
(5)- ر. ك : تسنيم ، ج 3 ، ص 330
(6)- اعراف / 24
(7)- ر. ك: تسنيم ، ج 3 ، صص 331 و 332-329

و طاها;806155 نوشت:
ضمیر کلمات إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونا در زبان عرب به جمله مورد اشاره شیطان برنمیگردد. بلکه به درخت مورد اشاره خداوند برمیگردد.

لطفا یک کارشناس یا اهل فن بیاید و نسبت به این جمله استارتر محترم
یا ما را توجیه کند یا ایشان را ....


حقیقتش این است که نه در متن ایات ، نه در تفاسیر ، نه در روایات مرتبط، در هیچ کجا سخنی از این درخت دوم نیست تا ما بخواهیم ضمیری را به آن باز گردانیم . بلکه همانگونه که عرض شد ، نشئه ی مورد بحث، جایگاهی برای دریافت و برداشت اشتباه ندارد و اگر فرض را بر امکان وجود چنین برداشت اشتباهی در آن نشئه بگیریم به نظر می رسد شایسته بود اول درخت مورد نهی دقیقا به آدم تفهیم می شد بعد از او احتراز از آن بعنوان یک نهی و تاکید ،درخواست می شد .

از همین جاهای این داستان هم می توان مطالب آموزشی جالبی یاد گرفت:

مثلا از آیه قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ

یعنی اینکه خاصیت این دنیا تنازع بقا است. در آیه دیگر داریم
[=Arabic Transparent]( [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]ولو شاء ربك لجعل الناس أمة واحدة ولا يزالون مختلفين [=Arabic Transparent] ( 118 ) [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]إلا من رحم ربك ولذلك خلقهم وتمت كلمة ربك لأملأن جهنم من الجنة والناس أجمعين [=Arabic Transparent] ( 119 ) )
[=Arabic Transparent]
هدف از خلقت انسان عدم اختلاف و تنازع کردن می باشد. نقطه مقابل تنازع ، تعاون می باشد. هدف و کسانیکه خداوند در این دنیا به آنان رحم نماید این تنازع بقا را کنار گذاشته و با هم تعاون می کنند.

اما آیه إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فيها وَ لا تَعْري‏
هم جالب می باشد.

طبق این آیه در بهشت فرضی آدم و حوا رنج انسانی نبوده است. گرسنگی، نیاز به پوشش و ... نبوده است. یعنی در این دنیا کاستن از رنج و آلام انسانی مستحسن و مطلوب است.

می توان این دنیا را هم تبدیل به بهشت فرضی آدم و حوا نمود. به شرط آنکه تعاون جایگزین تنازع بقا شود. همچنین رنج و آلام انسانی از میان برداشته شود.

پرسش:
من برداشت های دیگری از داستان درخت ممنوعه آدم و حوا دارم که دلالت دارد حضرت آدم و حوا دچار اشتباه شدند نه ترک اولی یا گناه:
شیطان نزد حضرت آدم و حوا آمد و درختی غیر از آن درخت مورد اشاره شده توسط خداوند و از همان مجموعه درخت میوه ها را به حضرت آدم و حوا نشان داد و گفت شما از این درخت نهی نشده اید پس میتوانید از این درخت بخورید.

پاسخ:
در نقد برداشت شما میتواند گفت:شما جمله ی شیطان را تقطیع فرمودید . شیطان به آدم و حوا اینگونه گفت :وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ
و چنین اسلوبی یعنی شما را صرفا برای این دلیل نهی کرده است (یعنی خداوند شما را از خوردن این شجره به این دلیل نهی کرده تا فرشته یا جاودانه نشوید )


اگر ادعا شود که:آدم و حوا در تشخیص درخت مورد نهی دچار اشتباه شدند و این گناه یا ترک اولی یا ایراد نیست.
نقد:اگر ایراد محسوب نمی شود و اگر آدم و حوا در این برداشت، اشتباها متوجه درخت مورد نظر شده بودند ،چرا در پاسخ به مواخذه خداوند گفتند :رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (اعراف/23) گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود

چرا هبوط؟
ضمن اینکه در هیچ یک از آیات مرتبط با داستان "اکل شجره" نه تصریحا و نه تلویحا ، نه به اشاره و نه با هیچ برداشت دیگری بیان نشده که آدم و حوا در برداشت از درخت مورد نهی ، اشتباه کردند . تصریح آیات در خصوص برداشت دقیق آنان از درخت مورد نهی ، موجود است و قابل توجیه نیست :وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ(اعراف/20)و گفت پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد

مضافا اینکه ما در خصوص نشئه ای صحبت میکنیم که نشئه ی حضور است ، برداشت اشتباه از کلام حق ظاهرا معنایی در این نشئه ندارد ، نزدیک تر و واضح تر از "هذه" آنهم در چنین نشئه ایی چه می تواند

باشد ؟آیا خداوندی که در چنین نشئه ای از کفر مستتر ابلیس که سالیان سال آن را پنهان کرده بود با خبر است از برداشت اشتباه آدم و حوا در خصوص درخت مورد نظر ، مطلع نیست تا آنان را از این اشتباه خارج نماید؟
اگر ادعا شودکه:بهشتی که حضرت آدم در آن بود بهشت آخرتی نبود. بهشتی در همین دنیا بود.

در نقد این مطلب میتوان گفت:مراد از " الجنة" به نظر مي رسد كه جنة الخلد و بهشت آخرت نيست زيرا اولا آنجا دارالخلد(مکان زندگی جاودان) است و كسي كه به آن وارد شود ديگر خارج نخواهد شد ثانيا آنجا محدوده اي نيست كه شيطان و شيطنت و عصيان در آن راه داشته باشد و اساسا خيال باطلي در آنجا نيست "لا لغو فيها و لا تاثيم "( 1).(2)
بهشت مزبور باغي از باغ هاي دنيا نيز نبود زيرا :
اولا : بودن در باغي از باغ هاي دنيا مقامي به حساب نمي آيد تا هبوط و سقوط از آن تصور شود در دنيا هر چه امكانات رفاهي بيشتر باشد ، راهيابي شيطان به آن ساده تر و ابزار شيطنت او بيشتر است .
ثانيا : الف و لام "الجنة " الف و لام عهد خارجي است و نشان آنست كه اين بهشت براي آدم (ع) معهود بوده است و در قرآن كريم جز بهشت معنوي و اخروي ( نه خصوص جنت خلد ) بهشت معهود ديگري نيست تا با الف و لام از آن ياد شود مگر در موارد خاص كه عهد ذكري و مانند آن در كار باشد يعني قرينه اي باشد كه مراد از جنت ، بهشت دنيايي است نظير " و دخل جنته و هو ظالم لنفسه " ( 3)
ثالثا: فرض اين است كه هنوز آدم (ع) از آن حالت معنوي به زمين نيامده بود تا مامور شود در يكي از باغهاي زميني سكني گيرد زيرا اصل هبوط به زمين ، بعد از اين تحقق مي يابد .
رابعا :اوصافي كه براي اين بهشت ذكر شده نظير عاري بودن از رنجهاي دروني ( گرسنگي و تشنگي ) و رنج هاي بروني ( سرما و گرما ) :" ان لك الا تجوع فيها و لا تعري * ان لك الا تجوع فيها و لا تعري " ( 4) با باغ هاي دنيايي هماهنگي ندارد ؛ زيرا در باغ هاي دنيا انسان هم گرسنه مي شود و هم تشنه و نيز در باغ هاي دنيا سرما و گرما وجوددارد نه اينكه از اساس منتفي باشد آنگونه كه ظاهر اين آيات است .(5)

پس از آنكه ثابت شد اين بهشت نه بهشت خلد است و نه باغي از باغ هاي دنيا ، قهرا نتيجه اين مي شود كه بهشت برزخي ، يعني بهشت مابين دنيا و آخرت است كه هم بعضي از احكام بهشت آخرت را دارد – نظير نشاط دائمي و عدم رنج گرسنگي و تشنگي و سرما و گرما – و هم بعضي از احكام باغ دنيا را داراست و به بيان ديگر برخي ويژگي هاي بهشت خلد را ندارد – نظير مصونيت از شيطان و وساوس شيطاني – زيرا شيطان گرچه در جنت الخلد و جنت اللقاء راه ندارد اما در جنت هاي مثالي و برزخي ( جنت هايي كه از جسم و مقدار و شكل و حجم برخوردار است ) راه مي يابد و وسوسه مي كيند .
چنين بهشتي طبعا جايگاهش زمين نيست زيرا زمين بخشي از عالم ماده و دنياست و مرحله اي پايين تر از عالم مثال است و فرض بر اين است كه استقرار آدم در زمين ، پس از هبوط از بهشت بود :" اهبطوا بعضكم لبعض عدو ولكم في الارض مستقر ومتاع الي حين" (6) و (7)

منابع:
(1)- طور / 23
(2)- تسنيم ، ج 3 ، ص 329
(3)- كهف / 35
(4)- طه/118و119
(5)- ر. ك : تسنيم ، ج 3 ، ص 330
(6)- اعراف / 24
(7)- ر. ك: تسنيم ، ج 3 ، صص 331 و 332-329

کلید واژه ها :درخت ممنوعه ،شجره ممنوعه، نهی آدم و حوا،هبوط، فرشته،خالدین
موضوع قفل شده است