جمع بندی مفهوم توکل

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مفهوم توکل

با سلام و احترام
در تاپیکی، میان پستها، سوالاتی مطرح کردم اما جوابی داده نشد.
پس گفتم بهتر است در یک تاپیک جدید آنها را مطرح کنم تا به کمک کارشناس محترم و دوستان بتوانم به جواب سوالاتم برسم.

سوالات من دو بخش است.
یک بخش مربوط به مفهوم توکل است
یک بخش مربوط به تقابل توکل با موانع یا نشانه هایی است که دارای حکمت هستند.

فعلا سوالات بخش اول برایم مهم هستند پس همان ها را مطرح می کنم تا مفهوم واقعی توکل را متوجه شوم.

توکل کدام یک از این معانی را دارد ؟( تنها یکی از اینها درست است یا دو تا یا سه تا یا هیچ کدام؟) :

آیا توکل تنها یک باور است؟ باور به اینکه هیچ وسیله ی شرور یا نیکی جز به قدرت خدا کاری نمیکند

(خدایا همه چیز به اذن و نیروی تو است ... توکلت علی الله)

یا
توکل به این معناست که انسان از خداوند میخواهد مسیر مقصود را برای او هموار کند و در این مسیر خداوند از او حمایت کند و همچون وکیل به او کمک برساند؟ و اگر کمک نرسید چه؟ آیا خداوند کمکهایش محدود به اسبابش خواهد بود؟ آیا در جایی قوانین جهان به نفع متوکل تغییر خواهد کرد؟و ...

(خدایا کمکم کن ..... توکلت علی الله)

یا
توکل نشان از تردید دارد تردید نسبت به دست یابی به نتیجه یا اصل راه، چون فرد از عاقبت به خیری یا اصل راه میترسد و اطمینان ندارد، دل به دریا میزند و آن را به خدا میسپارد و به او توکل میکند. زیرا با تلاشی که کرده است، همین راه را درست تشخیص داده است پس اگر اشتباه باشد، به گردن خداست؟

(خدایا من شروع میکنم اگر اشتباه بود یا به نتیجه نرسید...توکلت علی الله)

یا
....

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سمیع

و طاها;806403 نوشت:
با سلام و احترام
در تاپیکی، میان پستها، سوالاتی مطرح کردم اما جوابی داده نشد.
پس گفتم بهتر است در یک تاپیک جدید آنها را مطرح کنم تا به کمک کارشناس محترم و دوستان بتوانم به جواب سوالاتم برسم.

سوالات من دو بخش است.
یک بخش مربوط به مفهوم توکل است
یک بخش مربوط به تقابل توکل با موانع یا نشانه هایی است که دارای حکمت هستند.

فعلا سوالات بخش اول برایم مهم هستند پس همان ها را مطرح می کنم تا مفهوم واقعی توکل را متوجه شوم.

توکل کدام یک از این معانی را دارد ؟( تنها یکی از اینها درست است یا دو تا یا سه تا یا هیچ کدام؟) :

آیا توکل تنها یک باور است؟ باور به اینکه هیچ وسیله ی شرور یا نیکی جز به قدرت خدا کاری نمیکند

(خدایا همه چیز به اذن و نیروی تو است ... توکلت علی الله)

یا
توکل به این معناست که انسان از خداوند میخواهد مسیر مقصود را برای او هموار کند و در این مسیر خداوند از او حمایت کند و همچون وکیل به او کمک برساند؟ و اگر کمک نرسید چه؟ آیا خداوند کمکهایش محدود به اسبابش خواهد بود؟ آیا در جایی قوانین جهان به نفع متوکل تغییر خواهد کرد؟و ...

(خدایا کمکم کن ..... توکلت علی الله)

یا
توکل نشان از تردید دارد تردید نسبت به دست یابی به نتیجه یا اصل راه، چون فرد از عاقبت به خیری یا اصل راه میترسد و اطمینان ندارد، دل به دریا میزند و آن را به خدا میسپارد و به او توکل میکند. زیرا با تلاشی که کرده است، همین راه را درست تشخیص داده است پس اگر اشتباه باشد، به گردن خداست؟

(خدایا من شروع میکنم اگر اشتباه بود یا به نتیجه نرسید...توکلت علی الله)

یا
....

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسنته نباشید
1-معنای اول درست است.
2-معنای دوم هم درست است. منتها با این قید که در توکل بر خداوند امدادهای غیبی هم به کمک خواهد آمد و کمک خدا منحصر در امور مادی نخواهد بود.
3-معنای سوم درست نیست. چون توکل تردید نیست. اشتباه را به گردن خدا نمی شود انداخت.
توضیح مطلب:
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «
التَّوَكُّلُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ دَرَجَاتٌ‏: مِنْهَا أَنْ تَتَوَكَّلَ‏ عَلَى اللَّهِ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا، فَمَا فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ رَاضِياً، تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَأْلُوكَ خَيْراً وَ فَضْلًا، وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فِي ذلِكَ لَهُ؛ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِيضِ ذلِكَ إِلَيْه‏ [1]
توکل بر خدای سبحان، درجاتی دارد که یکی از آنها این است که در تمامی امور به آنچه خدای سبحان برایت فراهم ساخته، اعتماد کنی؛ پس به آنچه برای تو انجام داده، خشنود باشی و بدانی که او در خیر و عنایت به تو، کوتاهی و درنگ نکرد و بدانی که در امر، حکم از آن اوست. پس با واگذاری آن امر به خدا بر او توکل کن».
بر این اساس خواجه عبد الله انصاری می نویسد:
«توکل واگذاری تمامی امور به مالک امور و اعتماد به این وکالت و واگذاری است».[2]
....................................
پی نوشت:
[1].كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، كافي (ط- دار الحديث)،دار الحديث‏،قم‏،ق 1429.
[=Traditional Arabic][2].کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص171.

با این توصیف، اگر انسانی خواهان وصول به مقام توکل است، نخست باید وکالت خدای سبحان را دریابد و اسم وکیل را که پرورنده فضیلت توکل است نیک بفهمد. زیرا «توکل به میزان شناخت وکیل است؛ پس هر که وکیل را بیشتر بشناسد، توکلش کامل تر می شود».[1]
به گفته سید حسین درود آبادی، خدای سبحان به اعتبار شایستگی‌اش برای واگذاری امور به او،«وکیل» نام دارد.[2]
حضرت حق، این شایستگی را به دلیل آفریدگاری جهانیان، پروردگاری عالمیان، مهربانی فراوان، سرپرستی بندگان، مالکیت نظام هستی، حکمت بی همتا، قدرت مطلق، علم نامحدود، فیاض بودن علی الاطلاق، و حاکمیت جهانی از آن خویش ساخته است.
زیرا شناخت همه این خصایص، وکالت خدای سبحان را در زندگی آدمی پر رنگ می کند و سبب یک اعتقاد حتمی می گردد.
............................................
پی‌نوشت:
[1]. سهروردی، ابوحفص عمر بن محمد، عوارف المعارف، ص292.
[2].درود آبادی، سید حسین، شرح الاسماء الحسنی، ص 182.

تحقق این امر نیز بنابر سنت الهی از دریچه اسباب جریان می یابد و این اسباب بنابر توحید افعالی، فقط به اذن خدای وکیلی که کمرانی تنها شایسته اوست [1]، موثر واقع گشته و با تدبیر حکیمانه خدای سبحان، پیش روی انسان متوکل قرار می گیرند [2] و با سرپرستی و پروردگاری مهربانانه در جهت رشد وی جاری می شوند.[3]
این نگاه، جایگاه اسباب را در مسیر توکل آشکار می سازد. یعنی حضرت حق، وکالت خویش را از طریق اسباب عادی به موکل می رساند. لیکن اسباب، مصادر اصلی و استقلالی برای تاثیر نیستند و خدای سبحان تنها سبب مستقلی است که بر هر سببی قهر و غلبه دارد.
به عبارت دیگر، به عنوان مثال خاصیت آب رطوبت است، خاصیت چاقو بریدن است، خاصیت آتش سوزاندن است. ولی این اسباب در ایجاد این آثار مستقل نیستند. لذا در جریان حضرت موسی (علیه السلام) آب غرق نمی کند. چاقوی تیز گلوی حضرت اسماعیل (علیه السلام را نمی برد. در جریان سوزاندن حضرت ابراهیم (علیه السلام) آتش نه تنها نمی سوزاند بلکه بر اثر توکل ابراهیم (علیه السلام) تبدیل به گلستان هم می شود.
...........................................
پی نوشت:
[1]. إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (یوسف/67)
[2]. وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (انفال/49)
[3]. رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلاً (مزمل/9)

توکل به معنای قطع یا نفی نسبت امور به خویشتن یا اسباب نیست. بلکه باید ادعای استقلال را از خود و اسباب نفی کرد و با ابقای اصل نسبت غیر استقلالی به آنها، استقلال و اصالت را به خدای سبحان باز گرداند.[1]
باید دانست اسباب دنیویِ تحصیل امور، همیشه آشکار و شناخته شده نیستند. لذا در بحث توکل وقتی انسان نهایت تلاش مادی و معنوی خود را انجام داد و به خدا عرض نمود خدایا این بنده ناچیزت با علم محدودش، هر کاری از دستش بر می آمد را انجام داد و در عین حال به تو توکل می نمایم تا اگر گرهی هست که علم و قدرت و فکر محدود ما نمی تواند آن را باز کند، تو آن را باز نمایی، در اینجا حضرت حق، برخی اسباب را بر اساس رحمت خاصش در مسر حرکت متوکلین قرار می دهد تا از سر بنده نوازی، آنان را از جهتی که تصور نمی کرند و قابل محاسبه نبود، مدد دهدف و گره کارشان را بگشاید و به هدفشان برساند.
موفق باشید.
.................................
پی نوشت:
[1]. بنگرید به طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج11، ص 216 و 217.

سمیع;806945 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسنته نباشید
1-معنای اول درست است.
2-معنای دوم هم درست است. منتها با این قید که در توکل بر خداوند امدادهای غیبی هم به کمک خواهد آمد و کمک خدا منحصر در امور مادی نخواهد بود.
3-معنای سوم درست نیست. چون توکل تردید نیست. اشتباه را به گردن خدا نمی شود انداخت.
توضیح مطلب:
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «
التَّوَكُّلُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ دَرَجَاتٌ‏: مِنْهَا أَنْ تَتَوَكَّلَ‏ عَلَى اللَّهِ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا، فَمَا فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ رَاضِياً، تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَأْلُوكَ خَيْراً وَ فَضْلًا، وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فِي ذلِكَ لَهُ؛ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِيضِ ذلِكَ إِلَيْه‏ [1]
توکل بر خدای سبحان، درجاتی دارد که یکی از آنها این است که در تمامی امور به آنچه خدای سبحان برایت فراهم ساخته، اعتماد کنی؛ پس به آنچه برای تو انجام داده، خشنود باشی و بدانی که او در خیر و عنایت به تو، کوتاهی و درنگ نکرد و بدانی که در امر، حکم از آن اوست. پس با واگذاری آن امر به خدا بر او توکل کن».
بر این اساس خواجه عبد الله انصاری می نویسد:
«توکل واگذاری تمامی امور به مالک امور و اعتماد به این وکالت و واگذاری است».[2]
....................................
پی نوشت:
[1].كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، كافي (ط- دار الحديث)،دار الحديث‏،قم‏،ق 1429.
[=Traditional Arabic][2].کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص171.

با سلام و احترام

شما یک تاجر را فرض کنید که قرار است تصمیم بگیرد
او با حساب و کتابهایش نمیتواند تشخیص بدهد چه تصمیمی در حوزه شغلی خود بگیرد و تنها احتمال میدهد فلان کار را بکند یعنی مردد است
آیا باید از صحبتهای شما این نتیجه را گرفت که این طیف انسانهای مردد نمیتوانند توکل کنند ؟!
همانطور که میدانید مفهوم توکل آن طور که شاید شما فکر میکنید محدود به واجب و حرام نیست چون در انها هیچ تردیدی عموما وجود ندارد
و بازار استخاره در همین باب بسیار رونق دارد
آیا نمیتوان توکل کرد؟

سمیع;806945 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسنته نباشید
1-معنای اول درست است.
2-معنای دوم هم درست است. منتها با این قید که در توکل بر خداوند امدادهای غیبی هم به کمک خواهد آمد و کمک خدا منحصر در امور مادی نخواهد بود.
3-معنای سوم درست نیست. چون توکل تردید نیست. اشتباه را به گردن خدا نمی شود انداخت.
توضیح مطلب:
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «
التَّوَكُّلُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ دَرَجَاتٌ‏: مِنْهَا أَنْ تَتَوَكَّلَ‏ عَلَى اللَّهِ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا، فَمَا فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ رَاضِياً، تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَأْلُوكَ خَيْراً وَ فَضْلًا، وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فِي ذلِكَ لَهُ؛ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِيضِ ذلِكَ إِلَيْه‏ [1]
توکل بر خدای سبحان، درجاتی دارد که یکی از آنها این است که در تمامی امور به آنچه خدای سبحان برایت فراهم ساخته، اعتماد کنی؛ پس به آنچه برای تو انجام داده، خشنود باشی و بدانی که او در خیر و عنایت به تو، کوتاهی و درنگ نکرد و بدانی که در امر، حکم از آن اوست. پس با واگذاری آن امر به خدا بر او توکل کن».
بر این اساس خواجه عبد الله انصاری می نویسد:
«توکل واگذاری تمامی امور به مالک امور و اعتماد به این وکالت و واگذاری است».[2]
....................................
پی نوشت:
[1].كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، كافي (ط- دار الحديث)،دار الحديث‏،قم‏،ق 1429.
[=Traditional Arabic][2].کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص171.

در ادامه

فرض کنید شخصی حکم یک مرجع را میداند اما تشخیص مصداق با خودش است و دچار تردید میشود ایا نمیتواند توکل کند؟
یا فرض کنید همین شخص تشخیص میدهد مصداق فلان حکم نیست و ان را حلال میداند در صورتی که در واقع حرام است
یا اصلا قطع کاذب دارد که علما گفته اند برایش حجت است
در این صورت فرد تکلیفش را در ظاهر متوجه شده اگر چه در باطن اشتباه باشد
آیا نمیتواند توکل کند و هر چه شد را به گردن حق بگذارد؟
چون او با تلاشی که کرده تکلیف را اینگونه متوجه شده اکنون اگر توکل کند به گردن خدا نیست که از او حمایت و پشتیبانی کند ؟ و اگر نکرد چه ؟ و ایا خداوند چنین فردی را به خاطر تشخیص اشتباه عذاب میکند؟

و طاها;807010 نوشت:
با سلام و احترام

شما یک تاجر را فرض کنید که قرار است تصمیم بگیرد
او با حساب و کتابهایش نمیتواند تشخیص بدهد چه تصمیمی در حوزه شغلی خود بگیرد و تنها احتمال میدهد فلان کار را بکند یعنی مردد است و حتی گاهی هیچ نمیداند.
آیا باید از صحبتهای شما این نتیجه را گرفت که این طیف انسانهای مردد نمیتوانند توکل کنند ؟!
همانطور که میدانید مفهوم توکل آن طور که شاید شما فکر میکنید محدود به واجب و حرام نیست چون در انها هیچ تردیدی عموما وجود ندارد
و بازار استخاره در همین باب بسیار رونق دارد
آیا نمیتوان توکل کرد؟



باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
1-معنای توکل مردد بودن نیست.
2- توکل با تلاش مادی و معنوی هیچ منافاتی ندارد.
3- اما کسی که تمام تلاشش را کرده، مشورت نموده، ولی باز هم مردد است، قطعا با توکل بر خدا می تواند اقدام کند. تا خدا او را در این راه کمک نماید.
موفق باشید.

سمیع;807012 نوشت:

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
1-معنای توکل مردد بودن نیست.
2- توکل با تلاش مادی و معنوی هیچ منافاتی ندارد.
3- اما کسی که تمام تلاشش را کرده، مشورت نموده، ولی باز هم مردد است، قطعا با توکل بر خدا می تواند اقدام کند. تا خدا او را در این راه کمک نماید.
موفق باشید.

با سلام و احترام
بله توکل تردید نیست
پس انسانهای مردد میتوانند توکل کنند

و طاها;807010 نوشت:
در ادامه

فرض کنید شخصی حکم یک مرجع را میداند اما تشخیص مصداق با خودش است و دچار تردید میشود ایا نمیتواند توکل کند؟
یا فرض کنید همین شخص تشخیص میدهد مصداق فلان حکم نیست و ان را حلال میداند در صورتی که در واقع حرام است
یا اصلا قطع کاذب دارد که علما گفته اند برایش حجت است
در این صورت فرد تکلیفش را در ظاهر متوجه شده اگر چه در باطن اشتباه باشد
آیا نمیتواند توکل کند و هر چه شد را به گردن حق بگذارد؟
چون او با تلاشی که کرده تکلیف را اینگونه متوجه شده اکنون اگر توکل کند به گردن خدا نیست که از او حمایت و پشتیبانی کند ؟ و اگر نکرد چه ؟ و ایا خداوند چنین فردی را به خاطر تشخیص اشتباه عذاب میکند؟



باسمه تعالی
قطعا اگر کسی تمام تلاشش را انجام دهد و تو کل نماید، خدا او را حمایت خواهد نمود ولی معنای حمایت خدا لزوما آن نیست که او را به خواسته اش برساند. چون باید تسلیم بود و نتیجه را به وکیل سپرد.

سمیع;807184 نوشت:

باسمه تعالی
قطعا اگر کسی تمام تلاشش را انجام دهد و تو کل نماید، خدا او را حمایت خواهد نمود ولی معنای حمایت خدا لزوما آن نیست که او را به خواسته اش برساند. چون باید تسلیم بود و نتیجه را به وکیل سپرد.

شاید درست نتوانستم مقصودم را برسانم

در وهله ی اول به نظر میرسد خداوند باید متوکل را حمایت و یاری برساند
اما فروضی هست که این حمایت دیده نمیشود
دوباره با بیان دیگری عرض میکنم

کسی تمام تلاش خودش را میکند اما قطع پیدا میکند که فلانی باید کشته شود یا فلان موسیقی حلال است با اینکه در واقع امر کشتن حرام است و ان موسیقی حرام.

حالا این شخص توکل میکند ما انتظار داریم خداوند حمایت کند
اما میبینیم شخص هیچ حمایتی دریافت نمیکند
بله اگر حمایت را همان عذاب نشدن بدانیم درست است.

خلاصه اینکه
اگر طبق صحبت شما حمایت مادی یا معنوی خداوند از متوکل را قبول کنیم
پس
خدا شخصی که به تکلیف خود هر چند در واقع اشتباه ، عمل کند و توکل کند . خداوند نه تنها او را عذاب نمیکند بلکه او را حمایت میکند تا ان گناهی که فکر میکند وظیفه اش بوده را انجام دهد.
اگر شما بگویید خداوند در این زمینه به او کمک نمیکند
پس هر توکلی حمایت خداوند را در پی ندارد
مگر حمایت را همان عذاب نشدن بدانیم.

سمیع;807184 نوشت:

باسمه تعالی
قطعا اگر کسی تمام تلاشش را انجام دهد و تو کل نماید، خدا او را حمایت خواهد نمود ولی معنای حمایت خدا لزوما آن نیست که او را به خواسته اش برساند. چون باید تسلیم بود و نتیجه را به وکیل سپرد.

در ادامه
شاید باید به جای جمله شما بگوییم
لزوما باید خداوند او را به خواسته اش نرساند و اگر به خواسته اش رسید چه ؟

آیا در فرضی که گذشت، میتوان گفت ما توکل کردیم پس به گردن خداست؟
اگر طبق صحبت شما توکل کردن به معنای به گردن خدا انداختن نیست
پس عذاب نشدن محصول توکل نیست
پس اگر گفتیم خداوند از او حمایت میکند به معنای عذاب نشدن نیست.
پس شخصی که دارد به تکلیفش عمل میکند اما در واقع کار حرامی انجام میدهد هیچ حمایتی از خدا دریافت نمیکند یعنی ان حمایت عذاب نشدن نیست.
چون اگر توکل هم نکند خدا او را عذاب نمیکند.
اگر بگوییم حمایت خداوند همان مانع تراشی برای ما خواهد بود
پس ما ممکن است با موانعی روبرو شویم که مقصود خدا از انها اشتباه بودن مسیر ما باشد
اما در صورتی این موانع کارساز خواهد بود که قبول کنیم خداوند میتواند از راه موانع پیام رسانی کند در صورتی که کسی این را قبول ندارد و میگوید اینها را باید تحمل کرد و در تکلیف خودمان تردید نداشته باشیم. مثلا اگر چاقو نبرید نباید تردید کنیم بلکه باید به وظیفه عمل کنیم.
یا میتوان فرض کرد خداوند حمایتش همان مانع تراشی برای کفاره گناهی باشد که فکر میکنیم تکلیف است. نه پیام رسانی.

یعنی هر چه قدر در راه حرام بیشتر تلاش میکنیم ( که فکر کردیم وظیفه است) خداوند بیشتر مانع میگذارد تا کفاره گناه شود ( در صورتی که ما فکر میکنیم اینها ثواب را بیشتر میکند و در رسیدن به گناه بیشتر سختی میکشیم تا ثواب بیشتری ببریم)

یا بگوییم خدا حمایتش نه مانع تراشی برای اشتباه مسیر است نه کفاره گناهان و نه عذاب نکشیدن
بلکه خداوند اصلا حمایت نمیکند
و توکل بر تکلیف اشتباه هیچ نوع حمایتی در بر ندارد
اگر هم شخص عذاب نشود ربطی به توکل ندارد
چون اگر توکل هم نکند خداوند او را عذاب نمیکند چون همین تشخیص او بوده. پس عذاب نشدن ربطی به توکل ندارد.

در ادامه
از آنجا که خداوند از تکلیف اشتباه به سبب توکل حمایت نمیکند
و از انجا که ما در طیف گسترده ای از تکالیف این احتمال را داریم که تکلیفمان واقعی نباشد ( مثلا اختلاف فتاوی دلیلی قطعی بر درست نبودن تعدادی از فتاوی است. تازه این جدای از سایر موارد مثل تشخیص مصداق حکم و ... است)
پس نمیدانیم توکلمان مورد حمایت واقع میشود یا خیر.
پس هر توکل درستی حمایت خدا را در بر ندارد.
و این چنین توکلی تنها میتواند به معنای باور باشد.

و طاها;807209 نوشت:
شاید درست نتوانستم مقصودم را برسانم

در وهله ی اول به نظر میرسد خداوند باید متوکل را حمایت و یاری برساند
اما فروضی هست که این حمایت دیده نمیشود
دوباره با بیان دیگری عرض میکنم

کسی تمام تلاش خودش را میکند اما قطع پیدا میکند که فلانی باید کشته شود یا فلان موسیقی حلال است با اینکه در واقع امر کشتن حرام است و ان موسیقی حرام.

حالا این شخص توکل میکند ما انتظار داریم خداوند حمایت کند
اما میبینیم شخص هیچ حمایتی دریافت نمیکند
بله اگر حمایت را همان عذاب نشدن بدانیم درست است.

خلاصه اینکه
اگر طبق صحبت شما حمایت مادی یا معنوی خداوند از متوکل را قبول کنیم
پس
خدا شخصی که به تکلیف خود هر چند در واقع اشتباه ، عمل کند و توکل کند . خداوند نه تنها او را عذاب نمیکند بلکه او را حمایت میکند تا ان گناهی که فکر میکند وظیفه اش بوده را انجام دهد.
اگر شما بگویید خداوند در این زمینه به او کمک نمیکند
پس هر توکلی حمایت خداوند را در پی ندارد
مگر حمایت را همان عذاب نشدن بدانیم.

باسمه تعالی
جواب هر سه پست شما رو قبلا هم دادم
این که عرض کردیم، معنای توکل یعنی نتیجه را به خدا سپردن یعنی خداوند همیشه مصلحت شخص را در نظر می گیرد و نباید لزوما توقع داشته باشد که او به خواسته اش برسد.
در واقع حمایت خدا این نیست که ما در توکل به نتیجه دلخواه خود برسیم. با توجه به اینکه خداوند حکیم است، اگر ما وظیفه خودمان را انجام دادیم و توکل، بر او نمودیم، اگر مصلحت دید بر اساس حکمتی که دارد ما را به نتیجه دلخواهمان می رساند و اگر مصلحت ندید، نمی رساند.
موفق باشید.

سمیع;807012 نوشت:
اما کسی که تمام تلاشش را کرده، مشورت نموده، ولی باز هم مردد است، قطعا با توکل بر خدا می تواند اقدام کند. تا خدا او را در این راه کمک نماید.

سلام و ادب خدمت استاد گرامی
منظور از توکل برای شخص مرددی که تمام تلاشش را کرده چیست؟ یعنی از خداوند درخواست کند و پس از آن اطمینان داشته باشد که خداوند مرا به یکی از این دو مسیر که درست باشد،هدایت خواهد کرد؟

سمیع;807278 نوشت:
باسمه تعالی
جواب هر سه پست شما رو قبلا هم دادم
این که عرض کردیم، معنای توکل یعنی نتیجه را به خدا سپردن یعنی خداوند همیشه مصلحت شخص را در نظر می گیرد و نباید لزوما توقع داشته باشد که او به خواسته اش برسد.
در واقع حمایت خدا این نیست که ما در توکل به نتیجه دلخواه خود برسیم. با توجه به اینکه خداوند حکیم است، اگر ما وظیفه خودمان را انجام دادیم و توکل، بر او نمودیم، اگر مصلحت دید بر اساس حکمتی که دارد ما را به نتیجه دلخواهمان می رساند و اگر مصلحت ندید، نمی رساند.
موفق باشید.

من هم نگفتم خدا ما را به نتیجه برساند حرف من چیز دیگری بود
------------
بله شما جواب من را داده اید

میتوانید جمع بندی کنید.

والسلام علیکم و رحمه الله

یکی دیگه.;807286 نوشت:
سلام و ادب خدمت استاد گرامی
منظور از توکل برای شخص مرددی که تمام تلاشش را کرده چیست؟ یعنی از خداوند درخواست کند و پس از آن اطمینان داشته باشد که خداوند مرا به یکی از این دو مسیر که درست باشد،هدایت خواهد کرد؟

باسمه تعالی
بله همین معنا را خواهد داد. البته ما در آموزه های دینی امری مجرّب به نام استخاره داریم که شخص می تواند با استعانت و مشورت با خدا از حالت تردید خارج شود و با توکل بر خدا مسیر راهش را انتخاب نماید.
موفق باشید.

پرسش:
سه سوال در مورد توکل
1-آیا توکل تنها یک باور است؟ باور به اینکه هیچ وسیله ی شرور یا نیکی جز به قدرت خدا کاری نمیکند
2-توکل به این معناست که انسان از خداوند میخواهد مسیر مقصود را برای او هموار کند و در این مسیر خداوند از او حمایت کند و همچون وکیل به او کمک برساند؟ و اگر کمک نرسید چه؟ آیا خداوند کمکهایش محدود به اسبابش خواهد بود؟ آیا در جایی قوانین جهان به نفع متوکل تغییر خواهد کرد؟
3-توکل نشان از تردید دارد تردید نسبت به دست یابی به نتیجه یا اصل راه، چون فرد از عاقبت به خیری یا اصل راه میترسد و اطمینان ندارد، دل به دریا میزند و آن را به خدا میسپارد و به او توکل میکند. زیرا با تلاشی که کرده است، همین راه را درست تشخیص داده است پس اگر اشتباه باشد، به گردن خداست؟

پاسخ
1-معنای اول درست است.
2-معنای دوم هم درست است. منتها با این قید که در توکل بر خداوند امدادهای غیبی هم به کمک خواهد آمد و کمک خدا منحصر در امور مادی نخواهد بود.
3-معنای سوم درست نیست. چون توکل تردید نیست. اشتباه را به گردن خدا نمی شود انداخت.
توضیح مطلب:
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «التَّوَكُّلُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ دَرَجَاتٌ‏: مِنْهَا أَنْ تَتَوَكَّلَ‏ عَلَى اللَّهِ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا، فَمَا فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ رَاضِياً، تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَأْلُوكَ خَيْراً وَ فَضْلًا، وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فِي ذلِكَ لَهُ؛ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِيضِ ذلِكَ إِلَيْه‏ (1)
توکل بر خدای سبحان، درجاتی دارد که یکی از آنها این است که در تمامی امور به آنچه خدای سبحان برایت فراهم ساخته، اعتماد کنی؛ پس به آنچه برای تو انجام داده، خشنود باشی و بدانی که او در خیر و عنایت به تو، کوتاهی و درنگ نکرد و بدانی که در امر، حکم از آن اوست. پس با واگذاری آن امر به خدا بر او توکل کن».
بر این اساس خواجه عبد الله انصاری می نویسد:
«توکل واگذاری تمامی امور به مالک امور و اعتماد به این وکالت و واگذاری است».(2)

با این توصیف، اگر انسانی خواهان وصول به مقام توکل است، نخست باید وکالت خدای سبحان را دریابد و اسم وکیل را که پرورنده فضیلت توکل است نیک بفهمد. زیرا «توکل به میزان شناخت وکیل است؛ پس هر که وکیل را بیشتر بشناسد، توکلش کامل تر می شود».(3)
به گفته سید حسین درود آبادی، خدای سبحان به اعتبار شایستگی‌اش برای واگذاری امور به او،«وکیل» نام دارد.(4)
حضرت حق، این شایستگی را به دلیل آفریدگاری جهانیان، پروردگاری عالمیان، مهربانی فراوان، سرپرستی بندگان، مالکیت نظام هستی، حکمت بی همتا، قدرت مطلق، علم نامحدود، فیاض بودن علی الاطلاق، و حاکمیت جهانی از آن خویش ساخته است.
زیرا شناخت همه این خصایص، وکالت خدای سبحان را در زندگی آدمی پر رنگ می کند و سبب یک اعتقاد حتمی می گردد.
تحقق این امر نیز بنابر سنت الهی از دریچه اسباب جریان می یابد و این اسباب بنابر توحید افعالی، فقط به اذن خدای وکیلی که حکمرانی تنها شایسته اوست (5) موثر واقع گشته و با تدبیر حکیمانه خدای سبحان، پیش روی انسان متوکل قرار می گیرند (6) و با سرپرستی و پروردگاری مهربانانه در جهت رشد وی جاری می شوند.(7)
این نگاه، جایگاه اسباب را در مسیر توکل آشکار می سازد. یعنی حضرت حق، وکالت خویش را از طریق اسباب عادی به موکل می رساند. لیکن اسباب، مصادر اصلی و استقلالی برای تاثیر نیستند و خدای سبحان تنها سبب مستقلی است که بر هر سببی قهر و غلبه دارد.
به عبارت دیگر، به عنوان مثال خاصیت آب رطوبت است، خاصیت چاقو بریدن است، خاصیت آتش سوزاندن است. ولی این اسباب در ایجاد این آثار مستقل نیستند. لذا در جریان حضرت موسی (علیه السلام) آب غرق نمی کند. چاقوی تیز گلوی حضرت اسماعیل (علیه السلام را نمی برد. در جریان سوزاندن حضرت ابراهیم (علیه السلام) آتش نه تنها نمی سوزاند بلکه بر اثر توکل ابراهیم (علیه السلام) تبدیل به گلستان هم می شود.
پی نوشت:
1.كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، كافي (ط- دار الحديث)،دار الحديث‏،قم‏،ق 1429.
[=Traditional Arabic]2..کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص171.
3. سهروردی، ابوحفص عمر بن محمد، عوارف المعارف، ص292.
4.درود آبادی، سید حسین، شرح الاسماء الحسنی، ص 182.
5.یوسف/67
6.انفال/49
7.مزمل/9

موضوع قفل شده است