نقد یک سخن: ردی بر دلایل شیعه درباره مهدی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد یک سخن: ردی بر دلایل شیعه درباره مهدی

این مقاله از آقای غلامعلی نوری، با موضوع انکار وجود مقدس حضرت مهدی است. در ذیل مطالب ایشان را نقل نموده در تراوزی نقد قرار می دهیم .
طول عمربی پایان !
بحث دیگر در مورد طول عمر آن حضرت است میگویند: تا به حال بیش از هزار سال است كه زنده است وغایب وممكن است تا صد هزار سال دیگر هم زنده ولی از نظر ها پنهان باشد. وبعدا قیا م نماید. ( به نقل از كتاب ولایت فقیه، نوشته ی خمینی چاپ 13 صفحه ی 27 )آیا به نظر شما این زنده پنداری وپاینده انگاری برای یك بشر مردنی زاده شده و پوست واستخوانی كه پیامبر گفته من هم بشری (مردنی) مثل شمایم و در63 سالگی وفات نمود ، شریك آوردن نیست برای خدایی كه خودش را طبق قرآن( سوره ی فرقان آیه ی 58 ) حی وقیوم (زنده وقائم به ذات خويش) دانسته است ؟ اگر الوهیت نیست پس چیست؟
مقایسه ی او با نوح
علماء شیعه می گویند اگر شما قران را قبول دارید طول عمر حضرت نوح هم در قرآن آمده پس طول عمر حضرت مهدی را نیز باید قبول داشته باشی! اینجانب با همین استدلال خودشان جواب می دهم. بله مثل شما ؟! قران را قبول دارم. مطابق قرآن مجید( به عنوان صحیح ترین شناسنامه وسند مكتوب) طول عمر نوح قرونسال را می پذیرم با توجه به آیه (فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا) (عنكبوت/14) نوح حدود 1000 سال زیسته وآنچه كه بیش از این در روایات واحادیث برای او نقل كرده اند دلیل قرآنی ندارد وچیزی كه دلیل قرانی نداشته باشد تعصب و حمیت جاهلی است و باید زنگار آن را از ذهن زدود وبه دور ریخت.پس با شرح فوق، آنها كه طول عمر مهدی را با طول عمر حضرت نوح توجیه می كنید، ندانسته خود را محكوم كرده اند! چرا؟ تا بگویم: اولا نوح لبث فیهم بوده یعنی در میان قومش آشكارا زندگی می كرده است نه اینکه خودش را از قوم غایب کند! دوماً نوح 1000 سال زیسته و بعد فوت كرده پس درقیاس خودشا ن باید بفهمند كه امام مهدی هم اگر عمر نوح داشته ، 175 سال پیش درسن 1000 سالگی در غربت فوت نموده وبنده خدا الان دیگر زنده نیست كه گفتگوی ما رابشنود ! محاسبه ی مذکور هم براساس سال قمری چنین است 1175=255-1430
بعضی از ساده لوحان شیعه چون پی برده اند که با این دلیل مقایسه سِنی به بن بست می رسند می گویند: نه ! در روایت واحادیث داریم که عمر نوح 2500 سال بوده است ! باید به اینان گفت : (أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ) ﴿الرحمن: ٨﴾! افزون بر سن قرآنی را می خواهید به نوح بچسبانید؟

ساختن مسجد جمکران
همه می دانیم كه شیعیان بعد از فوت ائمه خود (توجه کنید، نه هنگام زندگی آنها ) بارگاه ، ،مسجد یا مرقدی را به عنوان یاد بود برای زیارت مردم می سازند ودلیل مجوز ساخت وساز را هم آيه (ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا )( كهف 21) « بر روى آنها بنايى برآوريد» گرفته اند ومی گویند بعد از مرگ اصحاب كهف بارگاه آیا مرقد ومسجدی بر آنها ویا بیاد آنها ساخته اند بهر حال تا ا ینجای موضوع طبق قرآن ایرادی به شیعه نیست امابا همین استدلال خودشان با آنها بالتی هی احسن بحث می كنیم در سال 373 ه .ق فردی بنام شیخ حسن از اهالی جمكران قم به خواب می بیند كه امام مهدی پسر امام حسن عسگری به او می گوید در جمكران مسجدی برای من بساز....
اگرما این داستان را باور كنیم، این احتمال منطقی وعقلانی را هم با ید بپذیریم كه همان شبی كه امام به خواب شیخ حسن آمده شب وفات یا بعد از وفاتش بوده است! این بعد از مرگ، به خواب دیگران رفتن و درخواست انجام عملی را از فردی خوابیده داشتن حتی امروزه هم هر از چند گاهی برای بعضی افراد اتفاق می افتد وعجیب هم نیست. پس آن عزیز سفر كرده با مجوز آیه ی فوق به شیخ گفته: در جمكران مسجدی بنا كن (یاد بود)! واین در خواست به هیچ وجه غیر منطقی هم نیست
طبق این داستان، امام مهدی پسر امام حسن عسگری به هنگام فوت در سال 373 چند ساله بوده است.؟ محاسبه می کنیم : سال تولد وی را 255 ه ق می گویند پس 118 = 255 - 373 یعنی 118 سال قمری یا حدود 114. سال شمسی كه سن غیر قابل با وری هم به نظر نمی رسد .
سخنان پایانی
در پایان این مقاله بعضی از آیات را می آورم و نظر خود را با توجه به عنوان بحث بیان می كنم
1- به نظر اینجانب کتاب مبین در ِآیه ی: (وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ) ( نمل 75)«هیچ پوشیده و پنهانی در آسمان و زمین وجود ندارد مگر آنکه در کتابی روشن است»با توجه به انطباق تمام و کمال کتاب وقرآن بدون ایراد خاصی به راحتی می تواند به قرآن مبین تبدیل شود پس مفهوم آیه این است هیچ غایبی در آسمان و زمین نیست مگر اینكه در قرآن اشاره شده باشد پس نتیجه می گیریم كه امام غایب(تعریف شیعه) وجود خارجی ندارد چرا كه در قرآن اشاره ای واسمی از آن امام غایب نیست و اینان به جای اینكه از محكمات پیروی كنند به متشابهات وتعبیر خواب واحادیث وروایات جعلی وبی پایه روی آورده اند. در ضمن بر اساس ریشه لغوی: امام كسی است كه در اَمام باشد در جلو و پیشاپیش مردم باشد پیشِ روی مردم باشد نه اینكه خودش را غایب كند !
پس با مفاد این آیه غیر واقعی بودن غیبت امام مهدی را نیز از طریقی دیگر پاسخ دادیم
2- طبق آیه ی: (وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ)( فاطر/11) « و هیچ کس عمر طولانی نمی‌کند، یا از عمرش کاسته نمی‌شود مگر اینکه در کتاب ثبت است»
باز با مقدمات گفته شده متوجه می شویم كه هیچ معمر و قرونسالی وجود ندارد مگر اینكه در كتاب قرآن(مثل نوح ) از و اسمی برده شده باشد. وچون در قرآن به اما م مُعمَر وقرونسال اشاره نشده پس ایشان اصلا وجود ندارد
3- آیه ی: (وَمَن نُّعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ ۖ أَفَلَا يَعْقِلُونَ) ( یس 68) « هر کس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونه‌اش می‌کنیم ؛ آیا اندیشه نمی‌کنند؟!» را هم همه می دانند یعنی فرسایش قوای روحی وجسمی در كهنسالی . اما هیچ قرینه ای در این آیه وجود ندارد كه فرد خاصی را مثلا امام مهدی را از این قانون فرسودگی مستثنی كرده باشد. در صورتی كه شیعیان می گویند وی هنگام ظهور فردی 40 ساله به نظرمی رسد! قرونسالی او را باور كنیم یا جوانی اش را!( أَفَلَا يَعْقِلُونَ) !!
پس با این دلایل فوق شیعیان اگر به راستی به قرآن معتقدند و(وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا)(كهف 27) « هرگز جز او ملجأ و پناهی نخواهی یافت» را قبول داشته به دستگیره ی محكم قرآن تمسك جسته، پس این حقایق آراسته به اسناد قرآنی را بپذیرند و در مورد آنها تفكر كنند وهر چه حدیث ساختگی و بی ارزش را كه مخالف قرآن است زیر پا له كنند. آیا این شهامت خداپسندانه را دارند یا اینكه باز اسیر احساسات بی ریشه وارثی آبا و اجداد خود ومصداقی از آیه ی شریفه ی (وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ) ﴿البقرة: ١٧٠﴾ « و هنگامی که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید!» می‌گویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌نماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد)؟! غلامعلی نوری خرداد 88

بسم الله الرحمن الرحیم
[=&quot]بهترین دلیل بر امکان چیزی وقوع آن است ؛ و بر اساس منابع دینی حضرت خضر(ع) از زمان حضرت موسی یا قبل از آن ، و حضرت عیسی و ادریس بنابر روایات زیادی از طریق شیعه و سنی،شخصی به نام« دجال »، و بنابر روایت کتاب ینابیع الموده ،خضر و ذوالقرنین از افراد زنده هستند.[=&quot][1] [=&quot] در تاریخ هم نمونه های زیادی از معمرین بوده اند که کتابهای مفصلی درباره ایشان نوشته بود. نمونه آن ابی الدنیا علی بن عثمان مغربی است که زمان رحلت پیامبر سیصد سال داشته و تا زمان مقتدر عباسی ، طبق اسناد تاریخی زنده بوده است. [=&quot]اما اگر به سراغ قرآن برویم و بخواهیم دلایلی بر طول عمر ، همانند آنچه شیعیان معتقدند در قرآن بیابیم، علاوه بر سوره عنکبوت آیه 14، ( فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما) ( نوح در بین قوم خود 950 سال اقامت نمود)[=&quot].می توان دلایل دیگر هم پیدا کرد که ، به انها نیز اشاره می کنیم. دقت در این نکته لازم است که این آیه تنها به دوران زندگی حضرت نوح در بین قومش اشاره دارد و به دوران پس از طوفان اشاره نمی کند. آن حضرت در مدت 950 سال پیامبری توانست جماعت محدودی به شماره 80 نفر را تحت انقیاد خود درآورده و با ایشان از عذاب الهی که همان طوفان بود به سلامت بر کوه جودی استوار شود. در [=&quot]منابع تاریخی که نویسندگانش از اهل سنت[=&quot] هستند به عمر نوح علیه السلام اشاره شده و زمان حیات ایشان پس از طوفان را ذکر کرده اند. مقدسی می گوید : آن حضرت پس از طوفان، 350 سال زندگی کرد. ابن اسحاق می گوید : اهل تورات معتقدند نوح علیه السلام در چهار صد و شصت سالگی مبعوث شده و بعد از طوفان 70 سال زندگی کرد[=&quot][2]. اما اینکه آقای نوری می گوید: شیعیان معتقدند حضرت مهدی ممکن است تا سالیان سال در پس پرده غیبت باشد و همچنان زنده باشد، واین مطلب با حی و قیوم بودن خداوند ناسازگار است و نوعی الوهیت محسوب می شود. سخنی است برنتافتنی و گفتاری غیرمحققانه !!. چه آنکه عمر طولانی افراد هرگز الوهیت ایشان را ثابت نمی کند و الا لازم بود در این صورت، شیطان که عمری دراز دارد و درخواست کرد تا یوم یبعثون زنده بماند ، جایگاه الوهیتی داشته باشد. در حالی که با مراجه به قرآن ، بطلان این سخن آشکار می شود . پس طول عمر و مانگاری زیاد در دنیا هرگز به معنی الوهیت پذیری برای آن شخص زنده نیست. در قسمت دیگر ایشان سن حضرت مهدی (عج) را با عمر نوح مقایسه کرده و نتیجه می گیرد، چون این زمان بیشتر از زمان زندگانی حضرت نوح است و امام مانند نوح علیه السلام د ربین مردم زندگی نکرده بلکه در غیبت بوده ، پس سخن شیعیان باطل است. حا ل آنکه اثبات طول عمر نوح علیه السلام در واقع اثبات توانایی خداوند در بخشیدن طول عمر زیاد به افراد است ( به هر کسی که پروردگار متعال بخواهد عمر زیاد می بخشد) . در این صورت حال که قرار شد انسانی بتواند هزار سال عمر کند ،همین کسی که او را هزار سال زنده نگاه داشته، می تواند انسان دیگری را هزار و پانصد سال و حتی بیشتر زنده نگاه بدارد. یک دقت دیگر است که خداوند در قرآن نسبت به حضرت یونس می فرماید: (فلولا انه کان من المسبحین ، للبث فی بطنه الی یوم یبعثون) صافات آیه 142 و 143 . یعنی « اگر یونس در در شکم نهنگ از تسبیح کنندگان نمی بود ، به یقین تا روز قیامت در شکم ماهی، [لبث: به صورت زنده] می ماند » .این آیه نشان می دهد خداوند می توانست حضرت یونس را تا روز قیامت در شکم نهنگ زنده نگه بدارد . این نکته در واقع دلیلی بسیار مناسب برای امکان وقوع طول عمر پایدار در دستگاه آفرینش خداوندی است. و هیچ منافاتی با حی و قیوم بودن خداوند ندارد. گر چه شیعه هرگز نگفته است امامش تا قیامت زنده خواهد بود. رد دیگر بر این استدلال آقای نوری ، جوان ماندن اصحاب کهف ، پس از خواب سیصد ساله در غار ا ست که ، وقتی بیدار شدند به خود می گفتند شاید نصفه روزی خوابیده باشیم. در حالی که سیصد سال خوابیده بودند و هرگز اثری از پیری در وجود ایشان نبود.و این هیچ تضادی با آیه 68 سوره یس ندارد که می فرماید: « هر کسی را عمر زیاد دادیم آفرینش او را دگرگون کردیم» .و البته نمی توان گفت خواب جزو عمر محسوب نمی شود. چرا که ما معمولا یک سوم شبانه روز را می خوابیم و آن را جزو زندگی خود حساب می کنیم . پس چه شد که اصحاب کهف و حضرت عزیر پیامبر هر کدام مدت مدیدی را خوابیدند، اما اثری از پیری و فرتوتی در ایشان دیده نشد؟ پاسخ آن است که تمامی کلیاتی که قران می فرماید تخصیص بردار است و خود قران نیز به آنها اشاره کرده است. نمونه آن در آیه 34 لقمان است که می فرماید:« و ما تدری نفس ما تکسب غدا و ما تدری نفس بای ارض تموت» . طبق این آیه:« کسی نمی داند فردا چه اتفاقی برایش می افتد و کسی نمی داند کجا می میرد». در حالی که ما نمونه های فراوانی را در تاریخ داریم که به محل مرگ فرد اشاره شده است. مثلا پیامبر به ابوذر فرمود : تو تنها از دنیا خواهی رفت و به دست طائفه ای از مومنان به خاک سپرده می شوی. که همین طور هم شد و مالک ا شتر و همراهانش جسد او را در بیابان ربذه به خاک سپردند. یا نمونه دیگر اشاره پیامبر به چگونگی شهادت عمار یاسر است که پیامبر می فرماید تو را گروه طغاینگر و سرکش به شهادت می رسانند.حتی در روزگار ما، افرادی را خود به عینه شاهد بودیم که در جنگ تحمیلی از محل شهادت و کیفیت شهادت خود خبر دادند. بعضی موارد ، با مطالعه وصیتنامه هایشان معلوم شده که او می دانسته کجا و چگونه شهید می شود و این مطلب را در وصیت نامه اش آورده بوده است. نکته آخر اینکه : تاریخ تاسیس مسجد جمکران سال 373 قمری نیست بلکه سال 293 قمری است . ما در این باره در همین سایت به طور مفصل بحث کرده ایم . کافی است که با کلمه جمکران در جستجوی سایت، بگردند و پاسخ را ببینند. [=&quot]پس نتیجه این می شود که امام علیه سلام در سال 293 در حالی که سی و هشت بهار را گذرانده بوده اند( 38 =255- 293 )در عالم مکاشفه به حسن بن مثله جمکرانی دستور ساخت مسجد را می دهند نه در سال 373 قمری.
[=&quot]چند دقیقه از دوستی دانا:1- [=&quot]اساساً بود و نبود مسجد جمکران، در اصل و فرع مسأله ی غیبت کمترین اثری ندارد.
[=&quot]2-[=&quot] آیه 75 نمل هیچ ربطی به موضوع ندارد! تبدیل کلمه «غائبة» به «غائب» برای ترجمه به نحو دلخواه، قابل توجه است[=&quot].
[=&quot]3- معنای «کتاب» در آیه 11 سوره فاطر، قرآن نیست، لوح محفوظ است[=&quot].
[=&quot]4-درباب اسامی، اشاره ی آیه 23 سوره نجم، به نامهای اصنام است و ربطی به موضوع ندارد[=&quot].
[=&quot]5- مسأله ی «عمر طولانی» با «نامیرایی» ملازمت ندارد. ضمن اینکه شیعه، اعتقاد به نامیرایی مهدی ندارد[=&quot].

[=&quot][1] [=&quot]- ینابیع الموده ، ج 3 ، ص 347.

[=&quot][2] [=&quot]- البدء و التاریخ ، ج 3 ، ص 19.

[=century gothic]با سلام
و تشکر از کاوه گرامی

*************
[=century gothic]نقل قول جناب [=Century Gothic]غلامعلی نوری[=century gothic]
آنهایی که می دانند که می دانند ولی آنهایی که نمی دانند بدانند که اینجانب از ارادتمندان ومحبان اهل بیت هستم
اما می خواهم محبتم از روی معرفت وشناخت باشد نمی خواهم بدون اندیشیدن ودلیل معقول چیزی را بپذیرم
هر وقتی بدون چون وچرا خواسته ام مطلبی را همینطور چشم بسته قبول کنم چراغ قرمز
ولا تقف مالیس لک به علم
برایم روشن می شود

http://www.askdin.com/showthread.php?t=5257
می خواهم شبهه ای مطرح کنم اما می ترسم!

[=century gothic] ************


[=century gothic]امام کاظم (ع) فرمود : آفرین به شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما ، به دوستی ما ، چنگ زنندگانند و در ولایت و دوستی ما و در برائت از دشمنان ما ، ثابت قدمانند. آنان ، از ما هستند و ما ، از آنانیم.آنان ، به پیشوایی و امامت ما خاندان ، راضی و خشنود شدند و ما ، به شیعه بودن آنان راضی شدیم.خوشا به حال آنان ، سوگند به خدا ! که آنان ، در قیامت ، در مرتبه ی ما با ما هستند. بحارالانوار جلد 51 صفحه 151 حدیث 6

[=century gothic]

[=century gothic]امام صادق (ع) فرمود : کسی که به زبان ، می گوید شیعه است و با اعمال و آثار ما مخالفت میکند ، از پیروان ما نیست ، شیعه ما ، کسی است که ما را با زبان و قلب همراه باشد و آثار ما را پیروی کند و اعمال ما را انجام دهد.آنان ، شیعه ما هستند. وسائل الشیعه جلد 11 صفحه 96 حدیث 19

[=century gothic]امام صادق (ع) فرمودند : دروغ میگوید کسی که گمان میکند شیعه ی ما است ، ولی به ریسمان غیر ما ، چنگ زده است. بحارالانوار جلد 2 صفحه 98 حدیث 49

[=century gothic]حضرت علی بن موسی الرضا (ع) فرمودند : شیعیان ما ، کسانی اند که تسلیم شدگان فرمان ما و پذیرندگان سخن ما اهل بیت و مخالفان دشمنان ما هستند ، بنابراین ، کسی که چنین نباشد ، از ما نیست. وسائل الشیعه جلد 18 صفحه 83 حدیث 25

[=century gothic]امام صادق (ع) : ما ، شیعه ای را که عاقل و فهیم و دانا و بردبار و مدارا کننده و شکیبا و راستگو و وفادار باشد ، به یقین دوست داریم. امالی مفید صفحه 192 حدیث 22

[=century gothic]مردی به امام حسین (ع) گفت : من ، شیعه شما هستم . امام فرمود: تقوا داشته باش ! چیزی نگو که خدا بگوید (( دروغ گفتی و در ادعایت ، گمراهی به خرج دادی )) . شیعه ما ، کسی است که قلبش از هرگونه شائبه و دغلکاری ، پاک باشد . بنابراین ، بگو : من ، از دوستان و علاقه مندان شما هستم. بحارالانوار جلد 68 صفحه 156

[=century gothic]امام رضا (ع) فرمود : پیروان ما به فرمان ما گردن نهاده اند ، دستورات ما را گرفته و بکار می بندند و با دشمنان ما مخالفند و کسی که بر این روش نباشد از ما نیست.صفات الشیعه صفحه 3

[=century gothic] امام صادق (ع) فرمود : دروغ می گوید آنکه گمان دارد از پیروان ما است و به جز ما تمسک می جوید. صفات الشیعه صفحه 3

..

با سلام
اگر چه
نقد جناب کاوه جامع و مکفی بود و مطالب جناب نوری هم سست تر و سخیف تر از اونه که اینهمه بهش پرداخته بشه، آوردن این نکته ی کوچک هم خالی از فایده نیست. صدرالمتالهین تحلیل عمیقی از علت غایی مرگ ارائه می ده که ریشه در مبانی کلی تر ایشون داره ، در مطلب پایین مساله ی طول عمر حضرت (عج) از جمله از این منظر بررسی شده:

نقل قول:
طول عمر حضرت
يكى از شبهاتى كه مخالفان و منكران وجود اقدسى حضرت مهدى(عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) كراراً مطرح مى كنند، مسأله طول عمر حضرت است و گاه متفكّرانه مى گويند: با اصول علمى و طبى سازگار نيست كه انسانى، عمرى به اين درازى داشته باشد؟
ملاصدرا(ره)، با طرح اين شبهه، خود به پاسخ آن مى پردازد.
«واستبعاد اهل السنه من وجوده وبقاءه الى الان فى غاية السقوط».
از نظر وى اولا، اين شبهه علمى نيست و صرف استبعاد است:
ثانياً، وجود معمّرين در دوره اى گذشته، بهترين دليل بر امكان طول عمر است: «اوّل دليل على امكان شى ء وقوعه».
...[در ادامه] ملاصدرا(ره) به اين نكته مى پردازد كه علّت مرگ چيست و چرا يك انسان مى ميرد؟
وى مى نويسد: دو نوع مرگ قابل تصورات: موت اخترامى و موت طبيعى. «موت اخترامى» محلّ بحث نيست، چون علّت خارجى مرگ را ايجاد كرده است. امّا علّت «موت طبيعى» چه مى تواند باشد؟ گروهى گفته اند اعتدال رطوبت نفس، علّت حيات است؛ چون تمدد اعضا در صورتى است كه اعضا لين باشند. اما اگر اين رطوبت به جفاف تبديل شود، اعضا رشد و نمو ندارند
«فلا جرم سيتمر النمو من اول الولادة الى الى اخر الوقت الذى تصلّبت الاعضا وجفّت فحينئذ تقف الناميه»(44)
و جفاف رطوبت بدن را علّت موت طبيعى گفته اند.
ملاصدرا اين نظر را در باب علّت مدت طبيعى نمى پذيرد و آن را نقد مى كند. از نظر وى: هر قوّه اى از قواى بدنى غايتى دارند كه نهايت آن محسوب مى شود. همين طور نفس انسانى قوّه اى است كه به فعليّت در مى آيد وقتى نفس به كمال فلسفى خود رسيد -که اعم از شقاوت و سعادت است- و فعليّت يافت، از اين نشأه و حيات منتقل به حيات ديگرى مى شود و موت طبيعى عارض گردد. بر اين اساس علّت موت طبيعى، استكمال نفس است.
«فالنفس الانسانيه اذا خرجت من القوة الى الفعل اما فى السعادة العقليه الملكيه او فى الشقاوة الشيطانيه او السبيعه او البهيميه انتقلت عن هذه النشأة الى اخرى بالطبع و اذا ارتحلت عن البدن عرض الموت و هذا هو الاجل الطبيعى المشار اليه فى الكتاب الالهى (كل نفس ذائقه الموت) و هو غير الاجل الاختراميه التى تحصل بعروض الاسباب الاتفاقيه»(45).
بر اين اساس مى توان گفت درباره حضرت مهدى - كه محفوظ الهى و پرده نشين غيبت و از آفات و بليات مصون است - موت اخترامى صدق نمى كند .
استكمال دائمى او نيز تا زمان ظهور و حيات، مانع از موت طبيعى اش هست و طول عمر آن حضرت هيچ مشكلى ندارد. البته نمى توان اين را با بقيه اولياء و انبياء مقايسه كرد؛ چرا كه آنها به موت اخترامى از دنيا رفته اند و روايت مامنا امام الامسموم او مقتول شاهد آن است.
این مطلب بخشی از این مقاله است:
امام مهدي (عج) از منظر صدر المتالهين
مطلب پایین هم نقل قولیه از تاپیک "
حکمت سن انسانها(کار تحقیقاتی لطفا همه مشارکت کنید)"، که در اون حقیر راجع به علل مرگ (علت فاعلی ، غایی، و قابلی) صحبت کردم که برگرفته از مطالب مرحوم صدراست و نسبت به مطلب بالا صورت بندی مناسبتری از اون تحلیله:

نقل قول:
در جایی که قبض روح به نحو بی واسطه توسط حق تعالی انجام میشه ، حق تعالی علت فاعلی بی واسطه ی مرگه. در جایی هم که اینکار به نحو بی واسطه توسط فرشتگان موکل بر این کار انجام میشه علت فاعلی بی واسطه اون فرشته ی موکله ، در اینجا سلسله ی علل فاعلی در نهایت به حق تعالی می رسه و حق تعالی علت فاعلی بعید این کاره...
اما در باب علت غایی ، علت غایی ذاتی قریب (و نه عرضی ، آنگونه که در صحبت بعضی از متکلمین هست) ، اینه که اون روح(که جزیی از نظام احسنه و با لحاظ اون در نظام احسن و نه برکنار از این نظام ، یعنی در تحلیل نهایی) همه ی کمالاتی رو که می تونست در این دنیا (که خودش جزیی از نظام احسنه) کسب کنه کسب کرده ، سلسله ی علل غایی هم در نهایت به حق تعالی می رسه...
اما علت قابلی اینه که بدن دیگه قابلیت دریافت اون کمال و صلاحیت اتحاد با روح انسانی رو نداره ، تفصیل این مطلب مربوط به حوزه ی پزشکیه...
(بر مبنای حکمت متعالیه بعضی تعابیر بالا تعابیر نهایی نیستن که بحث اون در حوصله ی این تاپیک نیست)

با سلام

موضوع مهدویت از متواترات بین جمیع ادیان است و عقلا قابل انکار نیست ، بعبارت ساده تر هیچ فرد عاقلی توانایی رد اخبار مسلم ومتواتر را ندارد همچنانکه هیچکس توانایی رد قرآن را که یک حدیث متواتر است را ندارد. .

اما در کیفیت آن اختلافاتی وجود دارد که باز هم ضرری به اصل مطلب نمیزند .

در اینگونه مواقع بهره گیری از تجربه عینی ، قاطعترین راه غلبه بر مشکل است بزبان ساده تر منکرین موضوع مهدویت ابتدا بیایند واخبار صحیح و متواتر بین فریقین را ببینند و نقد وباطل سازند وثانیا با آنهمه مکاشفات و تشرفات تعداد بسیاری از مردم (حتی غیر شیعه) بحضور حضرت حجت ارواحنا فداه ، چه میکنند ؟

اللهم اهدنا من عندک .

موضوع قفل شده است