عشقی که من را به گناه انداخت و هنوز بعد از 5 سال درگیرش هستم

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عشقی که من را به گناه انداخت و هنوز بعد از 5 سال درگیرش هستم

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام . من پسر بسیار مذهبی بودم .

5 سال قبل برای اولین بار توی دانشگاه عاشق دختری مذهبی شدم که کاش نمی شدم !

چون شرایط ازدواج رو نداشتم این عشق را مخفی کردم ! :Ghamgin:

حتی در طول دوره 2 ساله دانشگاه یکبار هم بهش سلام نکردم ! هیچ حرفی هم بهش نزدم ! راهم را همیشه کج می کردم تا کمترین برخورد رو با همدیگه داشته باشیم ! سرم رو پایین می انداختم تا نبینمش ! تنها ارتباط من در حدی بود که بعضی وقت ها سرکلاس می دیدمش یا در خیابون مقداری هم مسیر می شدیم . همه ی این کارها را می کردم تا بتونم بعد از دانشگاه راحت تر فراموشش کنم :hey:

دو سال شب ها بالشم رو با اشک هام خیس می کردم و عذاب از دست دادنش رو تحمل می کردم :hey:

روحم داغون شده بود و همین باعث شد به گناه بیفتم برم سراغ فیلم های غیر اخلاقی و به فیلم اعتیاد پیدا کردم و تبدیل شدم به یک آدم گنه کار :Ghamgin:

از چشم اون افتادم :dokhtar:

یکبار توی خیابون با دوستش دیدم راجع به گناهکاری من قضاوت کرد به من لقبی رو نسبت داد که ماله گناهکار هاست قبلم شکست :deldari:

با شنیدن این حرفش دیگه مطمئن شدم حتما باید قیدش رو بزنم :Ghamgin:

من به گناه افتاده بودم فقط به خاطر اینکه خودم را لایق اون نمی دونستم و با خودم فکر می کردم من نمی تونستم اونو خوشبختش کنم :Ghamgin:

در صورتی که قبلش حس می کردم ازم بدش نمیومد برعکس حس می کردم دوستم هم داشت ( چه می دونم شاید هم توهم زده بودم !)

قبل از اینکه دانشگاه تموم بشه یک دختر دیگه ای بهم پیشنهاد ازدواج داد که بهش جواب رد دادم :mohandes:

بالاخره دانشگاه تموم شد و به خدمت اعزام شدم . دو سال تو شهر دیگه خدمت کردم و برگشتم . :ok:

راستش توی خدمت که بودم اصلا یاد هیچ کدومشون نمی افتادم نمی دونم چرا شاید به خاطر مشغله زیاد حین خدمت بوده ؟! :Gig::khaneh:

بعضی وقت ها که تنها می شم این خاطره ها برام زنده می شه . از یک طرف بعضی وقت ها یاد کسی که خودم عاشقش شدم می افتم و بغضم می گیره :Ghamgin:از یک طرف خاطره خواستگاری و سوال و جواب شدن از طرف یک دختر دیگه روحم رو شکنجه می ده

من می خوام به هیچ کدومشون فکر نکنم کلا می خوام فراموش کنم جوری که انگار در زندگی من وجود نداشتند . ولی بعضی وقت ها خاطرشون برام زنده می شه و آزارم می ده و باعث می شه انگیزه کار کردن یا درس خوندن نداشته باشم و اعصابم خورد بشه:jangjoo:

من باید چکار کنم ؟ :Gig:

اگه نتونستم فراموشش کنم چی :Ghamgin:

حس می کنم این عشق دوباره داره منو سمت گناه می کشه . چون بعضی وقت ها وسوسه می شم برای از بین بردن احساسم به اون عشق قدیمی وارد روابط دوستی با جنس مخالف بشم . ولی دوست ندارم دوباره برم سمت گناه :Ghamgin:

چکار کنم آخه ؟ :dar:



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حامی

سلام خدمت شما پرسشگر محترم
از اين كه سؤال تان را با اين مركز در ميان گذاشتيد و اعتماد داريد صميمانه تشكر مي كنم.
ما صرف اين كه به ماشيني علاقه داريم به نمايشگاه ماشين براي خريد ماشين نمي رويم. براي خريد ماشين بايد توانايي خريد و مهارت رانندگي و...خود را هم در نظر بگيريم. با توجه به مشاجرات زيادي كه بين زوج ها هست و با عنايت به طلاق هاي عاطفي و فيزيكي ما بايد براي همسريابي و همسرگزيني حتما براساس ملاك و معيار و تناسب ها اقدام كنيم گزينش خود را زير نظر مشاوران ازدواج و افراد باتجربه بررسي كنيم. چنين ازدواج روشمندي موفق خواهد بود.
اگر دختري كه به او علاقه داريد با معيارهاي ازدواج موفق همخواني دارد. مي توانيد به او فكر كنيد و با كمك تجربه بزرگترهاي خانواده و مشاوره ازدواج او را بررسي كنيد. اگر به هر دليلي شرايط ازدواج را نداريد يا او همكفو و همتاي شما نيست يا احتمال پذيرش را ناچيز مي دانيد بهتر است ايشان را فراموش كنيد.

تلاش ناكام
ذهن ما طوري است كه اگر درباره چيزي اضطراب داشته باشيم نسبت به آن حساس مي شود. در عرف مي گويند انسان از چيزي كه مي ترسد به سرش مي آيد. يعني اگر شما تلاش كنيد كه او را فراموش كنيد در واقع درگير اضطرابي مي شويد كه همان اضطراب سبب يادآوري او مي شود. بهترين كار اين است كه به جاي اين كه پيوسته به ذهن خود تأكيد كنيد كه نبايد به او فكر كني. عملا برنامه زندگي تان طوري باشد كه ذهنتان درگير امور ديگري شود و خودبه خود او را فراموش كند.
مجاور نبودن و مواجه نشدن يكي از مهم ترين راه ها براي فراموش كردن است.
حال اگر ذهنتان به طور غيرارادي او را به ياد اورد چه بايد بكنيد؟ تلاش براي رد كردن او از ذهن سبب تحريك شدن ذهن در به ياداوري او مي شود مانند افراد وسواسي كه مي خواهند به چيزي فكر نكنند ولي ان فكر به صورت تكراري در ذهن آنها مي آيد.
پس چه بايد كرد؟
يكي از راه هاي براي فكر كردن به او اين است كه به او فكر كنيد. ولي اين فكر كردن براي تحليل و بررسي باشد و با همكاري يك مشاور يا فرد با تجربه باشد يعني او را بررسي كنيد ببينيد آيا براي شما مي تواند همسر مناسب و همفكوي باشد كه هر دو خوشبخت شويد يا ازدواج شما به دليل تفاوت هاي زياد سبب مشكلاتي براي شما و خانواده ها مي شود.
- تنهايي و خيال پردازي ارادي عامل تقويت عشق مي شود بنابراين بايد از تنهايي و خيالپردازي ارادي اجتناب كنيد. اگر به هر دليلي او در ذهن شما آمد با فعاليت هاي ذهني ديگر مانند محاسبات رياضي، گفتگوهاي سازنده، شنيدن موسيقي طبيعت، تلاوتقران، زمزمه شعر، تلاش براي مديريت خيال با شعر گفتن و نقاشي و داستان نويسي، آوازخواندن و.. ذهن خود را پركنيد.
- با كار و فعاليت هاي ذهني و بدني، ورزش، و تفريحات سازنده سبب مديريت ذهن و زندگي خود شويد.
- اگر اضطراب و دلشوره و بي قراري داريد و خواب عميقي نداريد و چرخه خوابتان به هم ريخته است و خيالپردازي به او زياد است و نمي توانيد او را فراموش كنيد حتما با متخصص اعصاب و روان ( روان پزشك) مشورت كنيد.
- نماز اول وقت و استغفار زباني و عملي را جدي بگيريد.
- توبه كنيد و بدانيد كه خداوند سر قولش هست كه عاشق توبه كننده است و توبه پذير. و نااميدي از رحمت خدا گناهي است بزرگ و شيطان انسان را از رحمت خدا و توبه مأيوس مي كند و تلاش مي كند ما از ياد خداوند غافل شويم.
- توجه داشته باشيد ما انسان مختار و بااراده اي هستيم با اراده خود بسياري از فعاليت هاي مثبت را انجام مي دهيم ولي شيطان در گناهان ما را تحريك و تشويق مي كند و القا مي كند كه ما بگوييم اراده نداريم در حالي كه اگر اراده نداشتيم همين گناهان را در جمع هم انجام مي داديم.
- از دعا و صدقه و شركت در مجالس ديني براي تقويت اراده خود و يادخداوند مدد بگيريد.
- ورزش هاي هوازي مانند شنا و پياده روي و دوچرخه سواري و... فوايد جسمي، ذهني، معنوي و اجتماعي زيادي دارد. با ورزش زندگي خود را بانشاط كنيد و مديريت هيجاني خود را تقويت كنيد.

خوب چرا اقدام به ازدواج نمی کنین؟

طاهر;805413 نوشت:
قبل از اینکه دانشگاه تموم بشه یک دختر دیگه ای بهم پیشنهاد ازدواج داد که بهش جواب رد دادم
سلام
آن وقت چه بهانه اي آورديد؟ گفتيد ميخواهم ادامه تحصيل بدهم؟! :Gig: :Nishkhand:

فضه الزهرا;806125 نوشت:
خوب چرا اقدام به ازدواج نمی کنین؟
سلام خواهر گرامي
اگر منظورتان اين است كه با ازدواج ، عشق قبلي را فراموش كنند ، اصلاً راه حل مناسبي نيست

Reza-D;806165 نوشت:
اگر منظورتان اين است كه با ازدواج ، عشق قبلي را فراموش كنند ، اصلاً راه حل مناسبي نيست

به نظرم ایشون منظورشون خواستگاری رفتن (ازدواج)همین دختره که به اصطلاح عاشقشه ،

بود.

طاهر;805413 نوشت:
ب
5 سال قبل برای اولین بار توی دانشگاه عاشق دختری مذهبی شدم که کاش نمی شدم !

چون شرایط ازدواج رو نداشتم این عشق را مخفی کردم ! :Ghamgin:
حتی در طول دوره 2 ساله دانشگاه یکبار هم بهش سلام نکردم ! هیچ حرفی هم بهش نزدم ! راهم را همیشه کج می کردم تا کمترین برخورد رو با همدیگه داشته باشیم ! سرم رو پایین می انداختم تا نبینمش ! تنها ارتباط من در حدی بود که بعضی وقت ها سرکلاس می دیدمش یا در خیابون مقداری هم مسیر می شدیم . همه ی این کارها را می کردم تا بتونم بعد از دانشگاه راحت تر فراموشش کنم :hey:


[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
سه تا توصیه براتون دارم:
1.بازی در نیارید سر خودتون :اگر از کسی خوشتون اومد از راهش اقدام کنید،یا میگه نه یا میگه بله...دیگه انقدر بازی نداره که...گاهی یاد گرفتیم دور خودمون تاب بخوریم و کارها رو سخت کنیم..
2.بدونید سر دو نفر نمیتونید کلاه بذارید یکی خدا و دیگری خودتون:این که سراغ فیلم غیر اخلاقی رفتید،نباید گردن کسی دیگه بندازید و تبدیلش کنید به یک مرام که بله من بخاطر عشقم خراب شدم...
3.از رسانه های تصویری استفاده نکنید یا کمتر استفاده کنید:خیلی از این رفتار مربوط به احساسات کاذبه که نتیجه این فیلماست..

سلام علیکم و رحمة الله

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟؟؟؟
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد!

عشق یه وری(یک طرفه) برای مدت پنج سال؟! (:| یعنی راه بهتری برای شکنجه کردن خودتون پیدا نکردید؟ قلب آقایون که چند ظرفیتیه، شما برو یک خانمی که به شما علاقه داره رو توی یکی از جایگاهها پارک کن، یه جای پارک هم برای ایشون بذار.;))

شما می گی از عشق ایشون یا برای فرار از عشق به ایشون، کشیده شدی طرف فیلم غیراخلاقی!! خب شما فکر می کنی اگر واقعاً عشق محض و بی رقیب به این خانم داشتی و نمی تونستی به دیگری بیندیشی، اصلاً به خانم دیگری می تونستی نگاه کنی؟ دیدن همین فیلمها نشون میده که قلب شما، جای پارک داره. برو زن بگیر، خیالت راحت باشه مشکلی پیش نمیاد. *-:)

به نظر من، عمر و جوانی آدم چیزی نیست که بخوایم برای بیراهه ای که سرانجامی نداره، تلفش کنیم. البته این بلای خانمانسوز بیشتر گریبان دخترها رو میگیره، ولی در هر حال، دقت کنید: وقت شما رو به اتمام است:!!

عزیزم
خود منمم درگیر موردی مشابه (در مورد عشق و شکست) بودم.
البته وضعیتم اینجوری بود، یکی را در دوران دانشگاه کاردانی دوست می داشتم...در صورتیکه دوست نزدیک اون فرد به جهت علاقه شدید به بنده، سراغ بنده آمد. از آنجایی که من فرد دیگری رو دوست می داشتم، به فرد پیشنهاد دهنده پشت کرده و جواب رد دادم ولی از طرفی دلم هم بهش سوخت و نتونستم سراغ فردی برم که خیلی می خواستمش...چون اینا هر دو با هم دوست جینگ و صمیمی بودند...
از طرفی حس می کنم بسیار اشتباه کردم...چون ما مسئول سرنوشت خودمونیم... علل الخصوص که فرد ایده آل بنده هم یه تمایلی رو به من نشون می داد.
البته شایدم بهتر بود هر دو رو می گرفتم...:-? b-)
چند پیشنهاد:
1- یک پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایان هست.
حسرت کار غلطی که می کنی رو یه بار می خوری ولی حسرت کار درستی رو که نمی کنی رو یه عمر می خوری...
به نظرم اینکه یه بار با ایشون صحبت می کردید و بهتون نه می گفت بهتر از این بود که از دور خودتون رو از بین ببرید... اگه حتی یه نه به شما می گفتند، حد اقل دیگه خیالتون راحت می شد که حداقل تو سرنوشتتون تلاشتون رو کردید و نشد!
خود فرد هم همیشه از شما به عنوان یه فرد قوی و جسور یاد می کنه، نه یه آدم ترسو! (ولو با گفتم جواب نه!)
2-سعی کنید هر چه زودتر ازدواج کنید. کار خیلی سختی نیست...از شما حرکت، از خدا برکت!
3-مواردی مثل ورزش و با دوستان بودن می تونه بهتون در روحیه بهتر کمکتون می کنه. یه پیشنهاد ویژه اینکه سراغ علایقتون برید که هم کار باشه هم تفریح هم علاقه.. این مورد برای بنده، برنامه نویسی بود..هم کار، هم تفریح و سرگرمی.
4- اگه فرد مد نظر رو بتونید پیدا کنید و باهاش صحبت کنید شاید خوب باشه. ولی حد اقل شاید اگر بشنوید که ازدواج هم کرده، دیگه به نوع تلخی راحت شید. این روش آخریه خیلی خیلی تلخه و آدم رو یه مدت افسرده می کنه ... منتها دیگه از خیال پردازی و .. دورتون می کنه.
چون آدما در زمانی که عاشقند، مدام از سمت خدا دنبال یه نشونه هستند و با یه خواب یا یه اتفاق، سریع ربطش می دن به موضوع خودشون... این آخریه مزیتش اینه که کمکتون می کنه با تلخی، سازش پیدا کنید و دیگه به فکر فرد دیگری باشید...
5- معمولا از دور، عشاق یه تصور مسموم و غلط و یه بتی رو می سازند که وقتی از نزدیک با هم صحبت می کنند، به حقیقت پی می برند و اونجاست که می شناسند و با خیال راحت و قلبی مصمم، تصمیم به به هم زدن یا ازدواج می گیرند.
من نمی گن دوستی بلند مدت، بلکه می گم شده بعد از چند جلسه صحبت، مسایل رو به خانواده ها انتقال بدید تا مورد، خانوادگی بشه...
6- نماز خصوصا نماز شب و خوندن قرآن و دعای ربنا هب لنا من ازواجنا و ... هم بسیار کمکتون می کنه...
موفق باشید...

دقیقا مثل خودتم دارم سالگرد شش سالگی عشقم رو میگیرم ولی از یادم نرفته
یه فرد شدیدا مذهبی بودم که عاشق شدم اما گناه نکردم ولی خیلی داغونم خوش حال میشم بیای تو وبلاگم نظر بزاری باهات ارتباط مجازی داشته باشم
تو وبلاگم یه نظر سنجی گزاشتم که چرا بعد پنج سال هنوز از یادم نمیره راستی تو کتاب دانش خانواده و جمعیت راه حل های خوبی ارائه شده اینم وبلاگم 1ehsas.mihanblog.com

منم تجربه ای مشابه خودت داشتم اون موقع پول نداشتم کاری نکردم میترسیدم برم جلو اونم عاشقم بشه و بعد نتونم از پس هزینه ها بربیام و اینطوری بدتر میشد چون راهی نمیدیدم الان بعد از 5 سال اینده خوبی برای خودم میبینم ولی اون نیست احر سر فهمیدم عشق یه جور واکنش شیمیایی که هورمونهایی ترشح میشه و به ما احساس خوبی میده وارد جزییاتش نمیشم ولی توی اینترنت بگردی کلی مطلب پیدا میکنی من خودم نفهمیدم با این احساس چی کار کنم این اواخر یه نفرو تو ذهن خودم ساختم شبیه اون دارم با اون زندگی میکنم برای خودم واقعیه برای بقیه خیالی الان مشکلی ندارم با خودم فکر میکنم چرا توی این همه مدت این فکر به ذهنم نرسید

منظورم دقیقا فقط ازدواج بود!
ببینید تا وقتی تعهد نباشه خیلی راحت هر کی رو میبینید عاشق میشید! مثل همون فیلم ها که بهش اعتیاد پیدا کردید!
در واقع این یه شهوته
شما تصمیم به ازدواج ندارید از طرفی نیاز هم بهش دارید پس شهوترانی می کنین! چون خودتون رو کنترل نمی کنین
ببخشید رک گفتم
البته بعد ازدواج هم باید خودتون رو کنترل کنین
چون شیطان لعین همیشه مشغول کار هست!

طاهر;805413 نوشت:
راستش توی خدمت که بودم اصلا یاد هیچ کدومشون نمی افتادم نمی دونم چرا شاید به خاطر مشغله زیاد حین خدمت بوده ؟!

به نام خدا
سلام
نکته همین جا است
بیشتر این مشکلات از عدم مشغله زیاد است .
برای خودتو یک هدفی ترسیم کنید که مشغله داشته باشین . هدف میتونه عالی باشه میتونه خوب باشه .
هدف عالی میتونه ولی خدا شدن باشه میتونه خونه خریدن باشه
لم تقولون ما لا تفعلون نشه خودم هم عمل کنم

فضه الزهرا;806700 نوشت:
منظورم دقیقا فقط ازدواج بود!
ببینید تا وقتی تعهد نباشه خیلی راحت هر کی رو میبینید عاشق میشید! مثل همون فیلم ها که بهش اعتیاد پیدا کردید!
در واقع این یه شهوته
سلام خواهر گرامي
نقل قول بفرمائيد لطفاً ، اتفاقي پست شما را ديدم

1 - ميل به ازدواج تمامش شهوت نيست بلكه دوست داشتن نيز هست. يعني اينطور نيست كه بشود با هر كسي ازدواج كرد
لااقل براي بعضي افراد نميشود چون اينگونه آدم ها حتماً بايد كسي را دوست داشته باشند كه از رابطه جنسي با او نيز لذت ببرند و فكر ميكنم استارتر هم از همين گروه هستند

2 - وقتي بخواهيم در يك ظرف ماده جديدي بريزيم ، ابتدا بايد ظرف را از ماده قبلي خالي كنيم. وگرنه دو ماده با هم مخلوط ميشوند
ظرف استارتر هنوز از ماده قبلي(عشق قبلي) بطور كامل خالي نشده

3 - بعد از شكست عشقي ، معمولاً احساسات افزايش پيدا مي كنند و در اين شرايط ممكن است انتخابي بدون در نظر گرفتن عقل صورت بگيرد
مثلاً براي جبران خلاء عاطفي يا بخاطر شباهت شخص جديد به عشق قبلي

لذا تا موارد بالا حل نشود ، اقدام به ازدواج اشتباه است

1 - ميل به ازدواج تمامش شهوت نيست بلكه دوست داشتن نيز هست. يعني اينطور نيست كه بشود با هر كسي ازدواج كرد
لااقل براي بعضي افراد نميشود چون اينگونه آدم ها حتماً بايد كسي را دوست داشته باشند كه از رابطه جنسي با او نيز لذت ببرند و فكر ميكنم استارتر هم از همين گروه هستند

2 - وقتي بخواهيم در يك ظرف ماده جديدي بريزيم ، ابتدا بايد ظرف را از ماده قبلي خالي كنيم. وگرنه دو ماده با هم مخلوط ميشوند
ظرف استارتر هنوز از ماده قبلي(عشق قبلي) بطور كامل خالي نشده

3 - بعد از شكست عشقي ، معمولاً احساسات افزايش پيدا مي كنند و در اين شرايط ممكن است انتخابي بدون در نظر گرفتن عقل صورت بگيرد
مثلاً براي جبران خلاء عاطفي يا بخاطر شباهت شخص جديد به عشق قبلي

لذا تا موارد بالا حل نشود ، اقدام به ازدواج اشتباه است

ببینید مردی که تا آن حدی که در نظر شماست، دختری را دوست دارد، تا این حد نمی تواند صبر کند!
کسیکه اجازه می دهد چند سالی بدبینی در دل معشوقه اش بماند و از او رنجیده باشد!
کسی که خود را با چنین فیلم هایی سرگرم می کند تا از عمد از اصل موضوع غافل شود.
شاید یک توهم در وی باقی باشد که به قول دوستان باید برود و آن را برطرف کند
هر چند پس از چند سال یافتن یک هم کلاسی مشکل است تازه اگر ازدواج نکرده باشد! این را احتمالا خود طرف هم می داند
انسان کمال گراست!
باور ندارم این دوست داشتن باشه تا چه برسد به عشق! که سوزنده است و طاهر کننده

h4mid;806364 نوشت:
منم تجربه ای مشابه خودت داشتم اون موقع پول نداشتم کاری نکردم میترسیدم برم جلو اونم عاشقم بشه و بعد نتونم از پس هزینه ها بربیام و اینطوری بدتر میشد چون راهی نمیدیدم الان بعد از 5 سال اینده خوبی برای خودم میبینم ولی اون نیست احر سر فهمیدم عشق یه جور واکنش شیمیایی که هورمونهایی ترشح میشه و به ما احساس خوبی میده وارد جزییاتش نمیشم ولی توی اینترنت بگردی کلی مطلب پیدا میکنی من خودم نفهمیدم با این احساس چی کار کنم این اواخر یه نفرو تو ذهن خودم ساختم شبیه اون دارم با اون زندگی میکنم برای خودم واقعیه برای بقیه خیالی الان مشکلی ندارم با خودم فکر میکنم چرا توی این همه مدت این فکر به ذهنم نرسید

الآن راضی هستین؟
خوب حداقل با هم نامزد می کردین تا وقتش برسه یا از پدرتون کمک میخواستین!
یعنی توی دنیا اون طرف تکه! کس دیگه ای مثل اون نیست؟ یا حتی بهتر از اون؟
چقدر دنیای شما مردها عجیبه!
یکی اول پر از عشقه ولی بعد یه مدت میره دنبال یکی دیگه
یکی میگه من عاشقشم ولی باید ادبش کنم و آدمش کنم (نمیدونم عاشق چیش شده؟)
یکی اول اصلا به همسرش نگاهم نمی کنه و بعد چنان براش ضعف میکنه
یکی هم کلا میگه از کسایی که ژستای زنونه! میگیرن بدم میاد
آقا مگه دوستش نداشتی؟ چرا حداقل یه بار هم نگفتی؟

از یه ماجرای مشابه بگم از نزدیک ترین دوستم که میگفت از فامیل ها میخواست براش خواستگار بیاد:
کسیکه همش میگفتن میخواد بیاد خواستگاریت! میخواد بیاد و... به کسی جواب نده
بعد که پدر و مادرش اومدن توی بدترین شرایط ممکن! یک هفته مونده به کنکورم بود
بعد یه دفعه پسره گفت من نمی دونستم میان! یه دفعه دیگه گفت من میخواستم ولی... سکوت
بعد که جواب رد دادم! خیلی سریع رفت ازدواج کرد!
چندسال بعد وقتی من ازدواج کردم دادش در اومد که من میخواستمش! چرا؟ و... البته پنهانی و به برادرم گفته بود!!!!
شما مرد ها با خودتون چند چندین؟

طاهر;805413 نوشت:
دو سال شب ها بالشم رو با اشک هام خیس می کردم و عذاب از دست دادنش رو تحمل می کردم

جدا چجوری می تونستی این کار رو بکنی!!/:)
من که اصلا نمیتونم. گریه کردن اونم شبانه و اشک رو بالش ریختن فقط میتونه (خدای نکرده) برای مرگ عزیزان توجیه داشته باشه، البته از نظر من.

طاهر;805413 نوشت:
من می خوام به هیچ کدومشون فکر نکنم کلا می خوام فراموش کنم جوری که انگار در زندگی من وجود نداشتند

راحت نیست اما شدنیه. یه کم به این فک کن که اصلا مگه برات چیکار کردن؟ اگه خوب بود که این همه آه و ناله نمی کردی برادر

طاهر;805413 نوشت:
چکار کنم آخه ؟

برو زندگی کن

علی یاحسین;806280 نوشت:
دقیقا مثل خودتم دارم سالگرد شش سالگی عشقم رو میگیرم ولی از یادم نرفته

هرجایی که پاتو یک قدم از گلیمت جلوتر بزاری، مطمئن باش رفیق، بعدا دو قدم از مرز گلیمت عقب نشینی می کنی.
شمام الان پات رو از گلیمت درازتر کردی. به خودت رحم کن. 6 سال خیلی زیاده. این 6سال عشق، کمِ کمش یکی دو سال نفرت در انتظارشه. پس کی می خوای زندگی کنی؟

koosha;807042 نوشت:
هرجایی که پاتو یک قدم از گلیمت جلوتر بزاری، مطمئن باش رفیق، بعدا دو قدم از مرز گلیمت عقب نشینی می کنی.
شمام الان پات رو از گلیمت درازتر کردی. به خودت رحم کن. 6 سال خیلی زیاده. این 6سال عشق، کمِ کمش یکی دو سال نفرت در انتظارشه. پس کی می خوای زندگی کنی؟

اتفاقا دیشب خوابشو دیدم
میدونم این موضوع منو عقب نگه می داره
به خدا به جز این جریان هیچ نقطه ضعف و مشکل و یا وابستگی تو این دنیا ندارم
وقتی چند مدت با این جریان کنار میام از نظر روحی و پیشرفت های دیگه خیلی پیشرفت می کنم
اما چیکار کنم درسته پنج شیش سال پیش پریده ولی دو تامون نمی تونیم همدیگه رو فراموش کنیم
من از پارسال همین موقع تا امثال فقط دو بار دیدمش اونم تو کوچه اتفاقی
فقط هم نگاش کردم و نگام کرد
همین باعث میشه از یادم نره
نفرت در انتضارشه؟ یعنی چی؟ خوشحال میشم راهنماییم کنی

علی یاحسین;807071 نوشت:
نفرت در انتضارشه؟ یعنی چی؟ خوشحال میشم راهنماییم کنی

وقتی ما کسی رو میبینیم و ازش خوشمون میاد، به هر ننحوی سعی می کنیم بهش برسیم.
فرض کن یک محله یک خونه داره. شما میخوای خونه ی دوم رو بسازی و سعی می کنی خونت رو روبه این خونه بسازی. اگر روبروی این خونه یک گودال عمیق یا یک کوه باشه هیچوقت شما همچین کاری نمی کنی!
اما اگر چشمت رو به روی اون گودال یا کوه ببندی اونوفت خونت رو میری دقیقا روی کوه یا توی گودال میسازی.
عاشقی همین حالات رو داره. وقتی عاشق میشی اصلا حواست به این نیست که دنیا پر از مشکله و این مشکلات به هیچ وجه اجازه نمیده شما به هم برسین
پول، توقعات، خیانت، کم صبری، خودخواهی و .... همه آفت های این دنیان برای کسی مثل شما که عاشق شده.
اینا همون گودال یا کوهی هستن که اجازه نمیدن شما خونت رو روبروی خونه ی عشقت بسازی!
وقتی که عمرت هدر رفت و دست از لجبازی برنداشتی و آخرشم به چیزی که می خوای نرسیدی، تنها چیزی که برات می مونه نفرته که 99 درصدش رو فقط به خودت میگیری و از خودت بدت میاد.
نگو در حالی که میدونی به اون دختر نمیرسی، عاشقشی که اصا باور نمی کنم.
همه ی عشق های دنیا به امید وصاله وگرنه آدم عاقل به کسی که رفت یا دیگه بهش نمیرسه عشق نمی ورزه

سلام
میگن عشق واقعی آدم رو به عرش میرسونه نه به فرش...
این حرف رد خور نداره چون من خودم دارم تجربش میکنم.
پس شمام یه تجدید نظر بکن در راه و رسم عاشقیون. Smile

علی یاحسین;807071 نوشت:
اتفاقا دیشب خوابشو دیدم
میدونم این موضوع منو عقب نگه می داره
به خدا به جز این جریان هیچ نقطه ضعف و مشکل و یا وابستگی تو این دنیا ندارم
وقتی چند مدت با این جریان کنار میام از نظر روحی و پیشرفت های دیگه خیلی پیشرفت می کنم
اما چیکار کنم درسته پنج شیش سال پیش پریده ولی دو تامون نمی تونیم همدیگه رو فراموش کنیم
من از پارسال همین موقع تا امثال فقط دو بار دیدمش اونم تو کوچه اتفاقی
فقط هم نگاش کردم و نگام کرد
همین باعث میشه از یادم نره
نفرت در انتضارشه؟ یعنی چی؟ خوشحال میشم راهنماییم کنی

تمام این حرف ها مال موقعیه که از کسیکه عاشقشین دورید و وصالش رو میخواین
برای همین خیلی ذهن تون دگیر خیال پردازی میشه
هر چیز خوب و قشنگ رو به اون نسبت میدین!
نفرت وقتی به وجود بیاد که طرف بره ازدواج کنه
یه کاری بکنین! برید خواستگاریش و بگین که تموم تلاشم رو میکنم و شبانه روز جون می کنم تا شرایطم درست بشه و بریم سر خونه زندگی مون!
ولی شما نمی رین! شرط می بندم! چون به خیال پردازی مثل همون طرف خو گرفتین
افراد ضعیف خیال پردازن دیگه...

چه جالب! Smile
پسرام از این حرفا می زنن!!!

فک می کدم فقط دخترا گرریه میکنن

موضوع قفل شده است