جمع بندی محصول مادی از خدای غير مادی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
محصول مادی از خدای غير مادی

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
گفته شد انرژي با روح مجرد متفاوت است و ويژگي هاي زير را براي انرژي بر شمردند
1-انرژی مادّی است،روح غیر مادّی و مربوط به عوالم ماوراء ماده
2-انرژی به انواع مختلف گرمایی،الکتریکی،شیمیایی،ا تمی وووو تقسیم می شود امّا روح قابل تقسیم به انواع نیست روح یک حقیقت واحد است،ممکن است بفرمائید ارواح شریر و ارواح پاک دو نوع روحند،اینها اوصاف روح است و در حقیقت و هویت آن دخیل نیست.

3-انرژی با منابع مختلف تولید می شود و بسته به منبع تولید کننده ی آن متفاوت است و منابع تولید انرژی همه مادیند.

4-انرژی قابل اندازه گیری است و واحد اندازه گیری آن ژول است البته در انواع انرژی به کیلو وات ساعت (صنایع برق)،کالری(صنایع غذایی)و.....،امّا روح قابل اندازه گیری نیست.

5-انرژی قابلیت افزایش و کاهش دارد ولی روح نه،شما بعد از صرف صبحانه مقداری انرژی(کالری)به دست می آورید و بعد از چند کیلومتر دویدن،انرژی شما کاهش می یابد و دیگر توان دویدن ندارید.

6- تجرد روح و مادي بودن انرژي با ادله مختلف ثابت مي شود. نيز انرژي قابل تحليل و بعد تبديل است ولي در روح تبديل تغيير جايي ندارد. ( بعد از 60 سال همان «مني» را درك مي كنيم كه در سه سالگي درك مي كرديم ولي سلول هاي مغزما بارها در اين مدت تغيير كرده است)

7- ماده ممكن است فاسد شود ولي فساد و معلوليت در روح ممكن نيست مثلا يك فرد معلول جسمي يا ذهني، از نظر روحي كامل است نه معلول
8- روح شعور دارد، ولي انرژي نه.

سؤال
آيا موارد بالا را قبول داريد؟
منبع اوليه انرژي نخستين جهان از كجا بوده؟ خدايي كه غيرمادي است مي تواند محصولش روح مجرد باشد ولي آيا او مي تواند محصول يا مخلوقش ماده و انرژي مادي باشد؟
دعا خواندن، حالات نفساني، كسب فضايل روي روحي چه اثري مي گذارد آيا روح يك فردي كه يك سال دنبال كسب علم و فلسفه وعرفان بوده با روح كودكي او يك طور است.؟ آيا اين تغيير نيست؟
درباره خداوند چگونه مي توانيم شادي و قهر او را تصور كنيم كه تغيير كه از خواص انرژي است در او نباشد؟

با تشکر



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید:Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]
باسلام
سوال اصلی شما، این است که چگونه از خدای ثابت میتواند موجودی صادر شود که مادی و متغیر است.
این مسئله از مسائل پیچیده و کماکان پرچالش فلسفی است که از دیرباز ذهن متفکران را به خود مشغول کرده است. ارتباط "حادث و قدیم" و "ثابت و متغیر" که به این موضوع اشاره دارد عنوان این مسئله است.
این مسئله و شبهه بدین صورت بیان شده است:

م1. هر متغیر و حادثی را علت تامه‌ای ایجاد کرده است.
م2. آن علت نیز خود باید متغیر و حادث باشد تا تخلف معلول از علت تامه لازم نیاید، زیرا اگر علت تامه قیدم، ثابت و ازلی باشد و معلول، متغیر و حادث باشد، تخلف معلول از علت تامه اش لازم می‌آید. پس
م3. بناچار علت تامه نیز باید متغیر و حادث و خود دارای علت تامه‌ای باشد که آن هم قهراً متغیر و حادث است. در این صورت،
زنجیره‌ای نامتناهی از علل و معالیل باید باشد که همگی متغیر و حادث‌اند و بالطبع در آن‌ها علتی که خود، معلول و متغیر و حادث نباشد (یعنی واجب الوجود و ثابت و قدیم باشد) نمی توان فرض کرد.
در نتیجه، این مسئله با دو بن بست روبرو می‌شود:
۱. پذیرش جواز تخلف معلول از علت تامه برای احتراز از تسلسل باطل؛
۲. پذیرش جواز تسلسل در علل و همچنین حذف واجب الوجود قدیم از زنجیره عللِ حوادث برای احتراز از تخلف معلول از علت تامه.
انتخاب هر یک از این دو، منتهی به محال و در نتیجه عقلاً باطل است. (۱)

بنابراین این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان خداوند را خالق و افریدگار جهان بدانیم.

فلاسفه برای حل این شبهه راه‌های متفاوتی ارائه کرده‌اند و به نظر می‌رسد که طریقه مشهور و رایج راهی است که بنا بر حرکت دورانی و دائمی فلک ارائه شده، هر چند راه‌های دیگری نیز وجود دارد، نظیر راهی که از آثار افلاطون به دست آمده یا راه حلی که ملاصدرا ارائه کرده است.(۲) باید توجه داشت که وجه اشتراک همه راه حل‌ها این است که باید چیزی را در متن واقعیت یافت که هم دارای وجهه ثبات و قِدَم باشد و هم دارای وجهه تغیر و حدوث تا نقش رابط و واسطه میان متغیر و ثابت یا حادث و قدیم را برعهده گیرد، زیرا اساساً شأن رابط چنین است که از ویژگی‌های هر دو سوی رابطه برخوردار است.

ملاصدرا، راه حل خود را مبتنی بر نظریه حرکت جوهری اش ارائه کرده است که بر اساس آن، رابط میان متغیر و ثابت قهراً باید آن چیزی باشد که متغیر و متحرک بالذات است و در عین حال به حکم رابط بودن باید دارای ثبات نیز باشد که آن ارتباط یا اتصال خاصی که با رب النوع یا حقیقت مثالی و عقلی خویش دارد، مبیّن و نشانه آن وجهه ثباتش است.

به بیان دیگر، موجودات عالم طبیعت، دو حیثیت دارند: یک حیثیت متجدد و متغییر و یک حیثیت ثابت.
حیثیت و جنبه متجدد و متغیر آن، که نو به نو تغییر میکند همان وجود طبیعت جسمانی است که وصف ذاتی اجسام و نحوه وجود آنهاست.
حیثیت و جنبه ثابت آن نیز همان حقیقت عقلی ای است که در علم خداوند دارد.
بر این اساس، تغییر و تجدد در موجودات متغیر عالم طبیعت، از جنبه تدریجی و متغیر خود که در هیولای آنها قرار دارد، شرط تحقق سایر موجودات حادث و متغیر است. و از جنبه ثابت و وحدانی خود، که همان حقیقت عقلی آنهاست، با موجود ثابت قدیم در ارتباط هستند.(۳ )

بنابراین، خداوند یا هر موجود دیگری که در سلسله طولی علل هستی بخش، علت بی واسطه مخلوقات عالم طبیعت هستند، چه ماده و چه انرژی:
از جنبه ذات خود، با موجودات متغیر دیگر در ارتباط است و موجب ایجاد آنها یا شرط تحقق آنها میشود و
از جنبه وحدت عقلانی خود، با موجودات ثابت الذات ارتباط برقرار میکند و از آنها صادر میشود.

ــــــــــــــ
[=microsoft sans serif]۱. اسفار اربعه، سفر اول، ج ۳، ص ۶۸، چاپ افست قم، تهران ۱۳۳۷ش
۳. برای اطلاع از سایر پاسخها دانشنامه جهان اسلام ج۱ ص۴۲۱۸ مقاله ثابت و متغیر[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]۲. اسفار اربعه،سفر اول، ج ۳، ص ۶۶

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]یک سری نکات دیگری که در مطلب بالا وجود داشت که به صورت خلاصه به آنها میپردازم[=microsoft sans serif].
[=microsoft sans serif]در مورد روح و مقایسه آن با انرژی گفته شده که روح برخلاف انرژی، یک نوع بیشتر ندارد. این مطلب درست نیست[=microsoft sans serif].
[=microsoft sans serif]روح هم دارای اقسام و انواع مختلفی است. البته این انواع و هویتهای گوناگون(یا حداقل درصدی از آن) ممکن است از ابتدای خلقت با آنها نبوده باشد. انسانها در ابتدای خلقت به صورت واحد بالفعلی خلق شده اند. اما در ادامه، انسان به واسطه کارهای اختیاری خود، روح و نفس خود را کمال میبخشد یا به سمت نقصان و ضعف میبرد. این مسئله هم بر اساس مبانی فلسفی اثبات شده است و هم در متون دینی مورد تاکید بوده است[=microsoft sans serif].
[=microsoft sans serif]اعمال و رفتار نیک و مورد قبول دین، موجب طهارت نفس شده و زنگارهای آنرا از بین میبرد و از این راه به سعادت میرسد (۴)[=microsoft sans serif].
[=microsoft sans serif]در نظام فلسفی صدرایی، برخلاف نظام سینوی، نفس انسان از آغاز پیدایش و تعلق به بدن تا آخر بقایش، از نظر ذاتی و جوهر یکسان باقی نمیماند، بلکه با استکمال به مرتبه عقل فعال ارتقا می یابد و به همین جهت، جوهر یک نفس(همانند نفس پیامبران)، برترین و اشرف نفس ها میشود.(۵)
[=microsoft sans serif]بر این اساس، نفس دارای تغییر است و جوهر آن تغییر دارد[=microsoft sans serif].

[=microsoft sans serif]بر این اساس، همانطور که گفته شد، رفتار انسان و معرفتی که از این مسیر و کسب دانش برای انسان ایجاد میشود، باعث معنویت و صفای روح و نفس او میشود. به همین جهت، نفس انسانها دارای درجات متعدد و متکثری است و در یک رتبه نیست. دعا خواندن و عبادت از جمله این عوامل است که باعث ارتقای معرفت و سطح کمال نفس انسان میشود[=microsoft sans serif].

[=microsoft sans serif]بخش انتهایی سوالی است مستقل که به خاطر بیراهه نرفتن بحث به آن نمیپردازم. در صورت تمایل، میتوانید این سوال را در تاپیک مستقلی مطرح کنید[=microsoft sans serif].
[=microsoft sans serif]
ــــــــــــــ
[=microsoft sans serif]۳. اسفار اربعه، ج ۹، ص ۱۲۵
[=microsoft sans serif]۴. اسفار، ج۳، ص327-328

[=microsoft sans serif]پرسش:
منبع اوليه انرژي نخستين جهان از كجا بوده؟ خدايي كه غيرمادي است مي تواند محصولش روح مجرد باشد ولي آيا او مي تواند محصول يا مخلوقش ماده و انرژي مادي باشد؟

پاسخ:
باسلام
این مسئله که "چگونه از خدای ثابت میتواند موجودی صادر شود که مادی و متغیر است" از مسائل پیچیده و کماکان پرچالش فلسفی است که از دیرباز ذهن متفکران را به خود مشغول کرده است. ارتباط "حادث و قدیم" و "ثابت و متغیر" که به این موضوع اشاره دارد عنوان این مسئله است.
این مسئله و شبهه بدین صورت بیان شده است:

م1. هر متغیر و حادثی را علت تامه‌ای ایجاد کرده است.
م2. آن علت نیز خود باید متغیر و حادث باشد تا تخلف معلول از علت تامه لازم نیاید، زیرا اگر علت تامه قیدم، ثابت و ازلی باشد و معلول، متغیر و حادث باشد، تخلف معلول از علت تامه اش لازم می‌آید. پس
م3. بناچار علت تامه نیز باید متغیر و حادث و خود دارای علت تامه‌ای باشد که آن هم قهراً متغیر و حادث است. در این صورت،
زنجیره‌ای نامتناهی از علل و معالیل باید باشد که همگی متغیر و حادث‌اند و بالطبع در آن‌ها علتی که خود، معلول و متغیر و حادث نباشد (یعنی واجب الوجود و ثابت و قدیم باشد) نمی توان فرض کرد.
در نتیجه، این مسئله با دو بن بست روبرو می‌شود:
۱. پذیرش جواز تخلف معلول از علت تامه برای احتراز از تسلسل باطل؛
۲. پذیرش جواز تسلسل در علل و همچنین حذف واجب الوجود قدیم از زنجیره عللِ حوادث برای احتراز از تخلف معلول از علت تامه.
انتخاب هر یک از این دو، منتهی به محال و در نتیجه عقلاً باطل است. (۱)

بنابراین این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان خداوند را خالق و افریدگار جهان بدانیم.

فلاسفه برای حل این شبهه راه‌های متفاوتی ارائه کرده‌اند و به نظر می‌رسد که طریقه مشهور و رایج راهی است که بنا بر حرکت دورانی و دائمی فلک ارائه شده، هر چند راه‌های دیگری نیز وجود دارد، نظیر راهی که از آثار افلاطون به دست آمده یا راه حلی که ملاصدرا ارائه کرده است.(۲) باید توجه داشت که وجه اشتراک همه راه حل‌ها این است که باید چیزی را در متن واقعیت یافت که هم دارای وجهه ثبات و قِدَم باشد و هم دارای وجهه تغیر و حدوث تا نقش رابط و واسطه میان متغیر و ثابت یا حادث و قدیم را برعهده گیرد، زیرا اساساً شأن رابط چنین است که از ویژگی‌های هر دو سوی رابطه برخوردار است.

ملاصدرا، راه حل خود را مبتنی بر نظریه حرکت جوهری اش ارائه کرده است که بر اساس آن، رابط میان متغیر و ثابت قهراً باید آن چیزی باشد که متغیر و متحرک بالذات است و در عین حال به حکم رابط بودن باید دارای ثبات نیز باشد که آن ارتباط یا اتصال خاصی که با رب النوع یا حقیقت مثالی و عقلی خویش دارد، مبیّن و نشانه آن وجهه ثباتش است.

به بیان دیگر، موجودات عالم طبیعت، دو حیثیت دارند: یک حیثیت متجدد و متغییر و یک حیثیت ثابت.
حیثیت و جنبه متجدد و متغیر آن، که نو به نو تغییر میکند همان وجود طبیعت جسمانی است که وصف ذاتی اجسام و نحوه وجود آنهاست.
حیثیت و جنبه ثابت آن نیز همان حقیقت عقلی ای است که در علم خداوند دارد.
بر این اساس، تغییر و تجدد در موجودات متغیر عالم طبیعت، از جنبه تدریجی و متغیر خود که در هیولای آنها قرار دارد، شرط تحقق سایر موجودات حادث و متغیر است. و از جنبه ثابت و وحدانی خود، که همان حقیقت عقلی آنهاست، با موجود ثابت قدیم در ارتباط هستند.(۳ )

بنابراین، خداوند یا هر موجود دیگری که در سلسله طولی علل هستی بخش، علت بی واسطه مخلوقات عالم طبیعت هستند، چه ماده و چه انرژی:
از جنبه ذات خود، با موجودات متغیر دیگر در ارتباط است و موجب ایجاد آنها یا شرط تحقق آنها میشود و
از جنبه وحدت عقلانی خود، با موجودات ثابت الذات ارتباط برقرار میکند و از آنها صادر میشود.

ــــــــــــــ
۱. اسفار اربعه، سفر اول، ج ۳، ص ۶۸، چاپ افست قم، تهران ۱۳۳۷ش
۳. برای اطلاع از سایر پاسخها دانشنامه جهان اسلام ج۱ ص۴۲۱۸ مقاله ثابت و متغیر
[=microsoft sans serif]۲. اسفار اربعه،سفر اول، ج ۳، ص ۶۶

موضوع قفل شده است