°•✿~ تمثال مصطفی (ص) ~✿•°ویژه نامه ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
°•✿~ تمثال مصطفی (ص) ~✿•°ویژه نامه ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان

class: grid width: 50% align: center

السَّلامُ عليكَ يا اوّل قتيل مِن نَسل خَيْر سليل
[TD="align: right"] پرسمان و موضوعات :[/TD]
[TD="align: right"] سیمای حضرت علی اکبر عليه السلام [/TD]
[TD="align: right"] زندگی نامه و فضائل حضرت علی اکبر علیه السلام [/TD]
[TD="align: right"]یه سوال درباره کتاب شناسی حضرت علی اکبر علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] حضرت علی اکبر علیه السلام در کربلا چند ساله بود؟ آیا زن داشت؟[/TD]
[TD="align: right"] اگر حضرت علی اكبر علیه السلام زنده میماند امام میشد؟[/TD]
[TD="align: right"] آيا مادر علي اکبر علیه السلام در کربلا حضور داشت ؟[/TD]
[TD="align: right"] یه سوال درباره کتاب شناسی حضرت علی اکبر علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] بیان عجیب حضرت امام در مقام علی اکبر علیه السلام + چند کرامت[/TD]
[TD="align: right"] جوان مطلوب كيست؟[/TD]
[TD="align: right"] شیوه رفتار با جوانان[/TD]
[TD="align: right"] دغدغه رهبر انقلاب برای جوان انقلابی امروز[/TD]
[TD="align: right"] فرهنگی و نرم افزار:[/TD]
[TD="align: right"] میلاد گل ليــلا ،حضرت علی اکبر سید الشهداء(ع)[/TD]
[TD="align: right"] پدر، عشق ، پسر - روایتی زیبا به قلم سید مهدی شجاعی[/TD]
[TD="align: right"] مهتاب شب های لیلا علیهاالسلام - متون ادبی و پیامک[/TD]
[TD="align: right"] به مناسبت روز جوان از خدا چه هدیه ای میخواهید؟[/TD]
[TD="align: right"] صوتی میلاد گل لیلا، حضرت علی اکبر (علیه السلام)[/TD]
[TD="align: right"] جوان مومن انقلابی | دلیل نیاز - مجموعه صوتی بیانات رهبر انقلاب[/TD]
[TD="align: right"] تصاویر آسمانی ترین جوانان ویژه میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] فلش روز جوان-میلاد باسعادت گل لیلا علی اکبر سیدالشهداءعلیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] كتب آنلاين جوان[/TD]
[TD="align: right"] دانلود کتاب جوان و آرامش[/TD]
[TD="align: right"] حكمت نامه جوان (متن کتاب)[/TD]
[TD="align: right"] متن کتاب جوان و نیروی چهارم زندگی(دانلود)[/TD]
[TD="align: right"] ارسال کارت پستال صوتی برای دوستان[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1391[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1392[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1393[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1394[/TD]

[b]content[/b]

دانلود صوت

هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری

هم اینکه درعشیره شماازهمه سری

گفتااگرکه ختم رسالت نمیرسید

حتما تو اخرین نبی هستی پیمبری

وقتی تورا بدست پدر داد مادرت

بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری

بایدبرای رزم تو لشکربیاورند

الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری

شد غرش رعد، مست از تکبیرت
شد صاعقه، ماتِ ضربت شمشيرت

با جذبه ي حيدرانه ي چشمانت
مُلک و ملکوت مي‌شود تسخيرت

حضرت علی اکبر (ع) مدح

شد غرش رعد، مست از تکبیرت
شد صاعقه، ماتِ ضربت شمشيرت

با جذبه ي حيدرانه ي چشمانت
مُلک و ملکوت مي‌شود تسخيرت

یاحسین جان

به گمانم که نبی تاب فراق تو نداشت

علی اکبر شدو آمد که کنارت باشد

تقدیم به حضرت علی اکبر (علیه السلام)

پلک بر هم زدی و کل جهان شکل گرفت
بعد از چرخش چشم تو زمان شکل گرفت

قلب در سینه ی ما اذن تپیدن که نداشت
با اشارات تو درجا ضربان شکل گرفت

در همایت ز غلامان جوانت آقا
روز میلاد شما روز جوان شکل گرفت

ابروان تو کمی کج شد و اخمی کردی
ناگهان از غضبت تیر و کمان شکل گرفت

از همان رزم جنون خیز سلاح تو علی
وسط معرکه ترس و هیجان شکل گرفت

از اذانی که تو در روز دهم سر دادی
بهترین سبک قرائت ز اذان شکل گرفت

پدرت مظهر صبر است ولی در غم تو
پدرت خم شد و بابای کمان شکل گرفت

حضرت علی اکبر(ع) - مدح و مرثیه

پیش بلا تا که تو هستی سپر شاه
خم نشود از غم و غصه کمر شاه

دخل و اُمورات پدر دست پسر هست
سائل الطاف توایم ای پسر شاه

پیش رویش راه برو کیف کند او
بین گذرها نباش پشت سر شاه

یوسف لیلا بخدا گرگ زیاد است
دور نشو دور نشو از نظر شاه

تشنه ای اما به روی خویش نیاور
تشنه تر است از لب خشک ات جگر شاه

با بدن تو چه کرده نیزه و مقراض
چل علی اکبر فتاده دور و بر شاه

زود بلند شو که ابن سعد حرامی
قهقه کمتر کند به چشم تر شاه

معجر زینب به داد شاه رسید و
برد به خیمه بدن محتضر شاه

وای نگاهی به سوی عمه ات افتاد
چشم سپاهی به سوی عمه ات افتاد

#رضا_قربانی

به شوق شهزاده علي اكبر (ع)

می ایستم امروز خدا را به تماشا
ای محو شکوه تو خداوند سراپا

ای جان جوان مرد به دامان تو دستم
من نیز جوانم، ولی افتاده ام از پا

آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را
ای عشق مینداز از امروز به فردا

آتش بزن آتش به دلم ای پسر عشق
یعنی که مکن با دل من هیچ مدارا

با آمدنت قاعده ی عشق به هم خورد
لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا

تا چشم گشودی به جهان ساقی ما گفت:
«المنته لله که در میکده شد وا…»

ابروی تو پیوسته به هم خوف و رجا را
چشمان تو کانون تولا و تبرا

ای منطق رفتار تو چون خلق محمد(ص)
معراج برای تو مهیاست، بفرما!

این پرده ای از شور عراقی و حجازی است
پیراهن تو چنگ و جهان دست زلیخا

لب تشنه ی لب های تو لب های شراب است
لب وا کن و انگور بخواه از لب بابا

دل مانده که لب های تو انگور بهشتی است
یا شیرخدا روی لبت کاشته خرما

عالم همه مبهوت تماشای حسین است
هر چند حسین است تو را محو تماشا

چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان
شد گوشه ی شش گوشه برای تو مهیا

از گوشه ی شش گوشه دلم با تو سفر کرد
ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا

مجنون علی شد همه ی شهر ولی من
مجنون علی اکبر لیلام به مولا

#حمید_رضا_برقعی

میلاد شاهزاده علی اکبر (ع)

نشسته ام بسرایم از آن مَلَک منظر
کسی که گشته به سلطان عشق هم،دلبر

اسیر زلف بلندش هزار چون لیلا
خُمار چشم سیاهش خُم و می و ساغر

حسین،بس که دلش تنگِ روی احمد بود
خدا دوباره به او داده است پیغمبر

به صورت نبویّ و به صولت علوی
وَ اِن یَکاد بخوانید،بهر دفع نظر

به وقت رزم،همین شد سبب که میگفتند
کسی که آمده پیغمبر است یا حیدر؟!

کمند گیسوی خود را اگر رها بکند
جهان اسیر شود، فارغ از سلاح دگر

همین کمان دو ابرو و تیر مژگانش
کفایت است برای نبردِ یک لشگر

قتیل اول این تیر و این کمان،لیلاست
که گشته است چو مجنون به روی ماه پسر

شب ولادت او گشته عرش میخندد
عطا نموده خدا بر حسین خود اکبر

ولادت حضرت علی اکبر (ع)

چشمانمان بر دست ذره پرور لیلاست
مستی ما از نام مستی آور لیلاست
یک قافله حور و پری دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست
دل می تپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست

کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده
محبوب مان مارا به دیدار خدا خوانده
دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده
ما را برای جشن فرزندش فراخوانده
این مُهر و دعوت نامه لطف دیگر لیلاست

امشب برای شمس دین قرص قمر آورد
بانو برای شاه عالم شیر نر آورد
یک دسته گل ، یک پارچه آقا ، پسر آورد
صاحب نفس ، صاحب لوا ، صاحب جگر اورد
میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست

از مقدمش شهر مدینه نور باران شد
گهواره اش را عمه اش گهواره جنبان شد
از برکتش هجر پیمبر نیز آسان شد
با اقتدا بر چشم او مادر مسلمان شد
با این حساب او حضرت پیغمبر لیلاست

در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد
در مهربانی فاطمه و در کمال احمد
در بین میدان مرتضی و در جمال احمد
ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد
این تازه مولود مدینه محشر لیلاست

مژده دادند ، مسيحاي مسيحا آمد
عشق در خانه ي ارباب به دنيا آمد

صوت تكبير ملائك دوجهان را پُركرد
نكــند روي زمين حَــيّ تعاليٰ آمد

در شب جلوه نمايي عليّ بن حُسين
حالِ لبهاي من از ذكر علي ، جا آمد

آنچنان مثل محمّد شده كه ميگويند
شأن نازل شدن سوره ي طاها آمد

با تماشاي علّو درجاتش،از عرش
---اسم زيباش به دنبالِ مُســمّا آمد

پي توصيف خمِ گيسوي او نستعليق
پي تعريف قدش ، خطّ مُعلّيٰ آمد

ذوالفقارِ اَسدُالله به وجد آمد و گفت:
كسيت اين شير كه با هيبت مولا آمد؟

پيش از آمدن عاشــق كنعاني او
زائرِ بيــدلش از وادي سينا آمد

مثل عيسي كه به پاي علي اكبر افتاد
مريم از عرش به پابوسي ليلا آمد

گفت"يافاطمه"عبّاس از اوّل امّا
اين پسر با دَمِ "يازينبِ كُـبريٰ"آمد

بعد بوسيدن او مرتبه اش بالا رفت
حــاملِ عـرش كه از عالم بالا آمد

تاكه تكميل شود شادي فرزندانش
به مبارك بادش ، حضرت زهرا آمد

نه فقط مثل محمّد شده و عين علي
مُجتبايي ست كه در هيأت سقّا آمد

هي به مركب زد و ديدند كه جبريل امين
لافــتي گفت و علي از پيِ اِلّا آمد

مردها شيونشان مثل زنان گشت بلند
نوه ي شير چو در عرصه ي هيجا آمد

زد به لشگر،نَه بگو رفت سوي گندم زار
داس برداشت چو دهقان پيِ سرها آمد

همه يادِ اُحُد و بدر و حُنين افتادند
با بلايي كه سـرِ لشگرِ اعدا آمد...

ورق واقعه برگشت كه ناگاه به گوش
ناله ي يا ابتا از دل صحرا آمد...

ازاباالفضل بپرسيد كه با ضرب عمود
چه بلايي سر آن صورت زيبا آمد ؟!

به گواهي مقاتل جگر مارا سوخت
داغِ سختي كه سراغ دلِ بـابـا آمد

بسكه پيچيد به هم پيكر ارباً ارباش
پدرش در صَــدَدِ حلّ مُـعمّـا آمد...

آه از آن وقت كه از كربـبلا جمعش كرد
پير شد پير ! ولي بين عبا جمعش كرد

به مناسبت ولادت حضرت شاهزاده حضرت علی اکبر (علیه السلام)

تقدیم به روح شهدای جوان اسلام

ای که از هر نفست نغمه ی هو می ریزد
لب خود غنچه نکن سر مگو می ریزد
یوسف مصر که ناز از دم او می ریزد
نزد جعد سمن آرای تو مو می ریزد

دیده مگشا که خدا بر دل ما رحم کند
آخر از ناحیه ی پلک ، سبو می ریزد

چشم خمخانه به خمیدن جام لب توست
سمع ، مستانه پی گفتن یک یا رب توست

بلبل طبع من ار لب به سخن باز کند
گره از ناحیه ی زلف چمن باز کند
قمر آمد به کنار تو خجالت زده شد
خواست از خاک زمین تا که دهن باز کند
تو ز قبرم مگذر محض رضای همه چون
خیزد از جا تن من بند کفن باز کند

دل ز شمس و قمر و لیل ربودی بخدا
آنچه خوبان همه گفتند تو بودی بخدا

باز کن در که گدا پشت گدا می آید
بهر بوسیدن دست تو دعا می آید
همه ی خلق گدایند و به تخت ملکوت
تاج شاهی به تو با رنگ طلا می آید
تو اگر زلف رها سازی و بر باد دهی
خود به خود بوی خوش کرببلا می آید

وقت ایجاد، ز لبخند لب خوش سخنت
جبرئیل آمد و یک بوسه گرفت از دهنت

بشنو این نکته که این نکته شنیدن دارد
هوش من نزد لبت میل پریدن دارد
یک نگاهی ، نظری ، گوشه ی چشمی بنما
چه قدر ناز نگاه تو کشیدن دارد
جان عباس بیا تذکره را امضا کن
دل من تا حرمت شوق رسیدن دارد

مرغ جلد توام و بام تو دام است مرا
نام تو میبرم این ختم کلام است مرا

شعر ولادت حضرت علی اکبر (علیه السّلام)

بنویسید به بالینِ همه باباها...
یک پسر ، خوب تر است از همه ی دنیاها...

بنویسید به روی سَرِ هر مجنونی ،
سهمِ او خونِ دل است از شَعَفِ لیلاها

تا گدای دَرِ ارباب و پسرها هستم
نخورم غصه ی امروز و غمِ فرداها

پسری آمده امروز ، که همتایش نیست
اَشْبَهُ النّاس به "حیدر" ، "نبی" و "زهرا" ها

حیدری زاده ی دیگر به جهان چشم گشود
عطر و آئینه بدست ، آمده اند حوراها

پسرِ حضرتِ لیلاست ، طبیعی است که با
تیغِ ابرویِ دو سَر ، دل بِبَرد از ماها

السّلام ای نبی و حیدر و زهرا و حسین
السّلام ای پسرِ سبطِ کریمِ طاها

بگذر از نیلِ دلم ، معجزه ای برپا کن
دانش آموزِ تو هستند همه موساها

تیغ ، در دست بگیر و سَرِ ما را تو بزن
عاشقان ترس ندارند از این فتواها

روزِ محشر بخدا دست به دامانِ توأم
به دلم راه ندارد خطرِ عقباها...

نبضِ تو باعثِ جوشیدن آب است ، ولی
پیشِ چشمان تو شد خشک ، همه دریاها

به فدای لبِ عطشانِ تو و بابایت
تشنه لب ، معرکه کردی وسطِ صحراها

آه... نامِ تو علی بود و عدویت نامرد...
چقَدَر ضربه ی شمشیر ، ز بی پرواها

بدنت دانه ی تسبیح شد و ریخت بهم
تَنِ تو گم شده انگار ، به زیرِ پاها

پدرت آمده و گریه کنان میگوید:
یک پسر ، خوب تر است از همه ی دنیاها...

حضرت علی اکبر(ع) - ولادت

گهواره ای می جنبد و عالم اسیرش
بابا تصدق می کند هستی فقیرش

دلداده لیلا و علی هم گشته دلبر
اکبر به دنیا آمده الله اکبر

آیینه پیغمبر اکرم جمالش
تنها جمالش نه که هم خلق و خصالش

گفته حسین اکبر چو احمد, من چه گویم
گفته نبی از من حسین و من از اویم

پس جان بابا و علی با هم عجین است
اکبر دل و جان امیرالمؤمنین است

آمد به دنیا جد خود را اشبه الناس
دارد تلألؤ بر سر دستان عباس

ذخرالحسین است این قد سرو رسایش
میگفت زینب زیر لب: `جانم فدایش”

می خواند بابا : `ای بهار دلنشینم
بالنده باشی اکبرم داغت نبینم”

حضرت علی اکبر(ع) - ولادت

ای ذره از حکایت خورشید دم نزن
دراین حریم قدس خدایی قدم نزن
بااین وجود دم ز نبود وعدم نزن
گرچه زفهم فضل تو پر درمی آوریم
کی از تمام شأن تو سردر می آوریم

بهر بیان فضل توای شاه بی کران
کوتاه و کوچک اند زمان و جهانیان
پای کرامت توشده لال هر زبان
از من که کار نوکری ات برنیامده
وقتی خدا مدیحه سرای شما شده

وقتی که مُرده ازنگهت زنده میشود
عالم به یاد عشق علی بنده میشود
بایاعلی که گریه مان خنده میشود
لبخند من زعشق ولی می دمد فقط
دل مشتعل زنام علی میشود فقط

پیچیده بین گوش زمانها صدایتان
تقدیم کرده عالمیان جان برایتان
ای عرش کبریای الهی سرایتان
من را دوباره حضرت او مستجاب کرد
بد بودم و دوباره مرا انتخاب کرد

محوکرامت و نظر سروری شدم
من راخرید وتا به ابد ،حیدری شدم
برسینه ام نوشته: علی اکبری شدم
ارباب از شروع نفس های نوکرش
در دستمان نهاده دو دستان اکبرش

ولادت_حضرت علی اکبر(ع)

دیشب از عشق چشمِ من تر بود
عاشقی حرفِ ما و دلبر بود

دلِ گُم گشته ام مرا می بُرد
دلم از كودكی كبوتر بود

تا سرِ كوچه ی خدا رفتم
كه پُر از چشمه هایِ كوثر بود

چشمِ من بود و دامنِ ساقی
دستِ من بود و لطفِ ساغر بود

من زِ هوش و دلم زِ دستم رفت
كارِ پیمانه های آخر بود

كارِ دل، كارِ عشق دست تو اند
هم خدا ، هم حسین مَستِ تو اند

*

باز كُن چشمِ عالم آرا را
خیره كن چشم هایِ دنیا را

نخوری چشم ای تو چشمِ حسین
بس كه چشمت ربوده دل ها را

نوه یِ ارشدِ امیرِ عرب
می دهی عطرِ نامِ زهرا را

ای علمدارِ دومِ این قوم
می بَری رونقِ مسیحا را

آرزویِ حرا دو ركعتِ توست
تا ببیند دوباره طاها را

صخره ای موج را به هم كوبید
رویِ دوشش گرفت دریا را

پَرِ سجاده هایِ مادرِ تو
می بَرد دودمانِ لیلا را

سیبِ سرخی و زاده ی ارباب
یوسفِ خانواده ی ارباب

*

جلوه ای كُن به رسمِ دلبریت
تا بریزیم سر به سَروَریت

درِ بازارِ بَردگان وا شد
یوسف آمد برایِ نوكریت

كعبه اُفتاده است دُنبالت
با خیالِ رُخِ پیَمبریت

تو علی هستی و علی مانده
ماتِ اعجازِ تیغِ حیدریت

چقدر مثلِ فاطمه هستی
به فدایِ شكوهِ كوثریت

آمدی عشق در به در شده است
امشب ارباب ما پدر شده است

*

شاه زاده امیرِ میدان ها
مثلِ عباس مردِ طوفان ها

نفس دشت ها بُریده زِ تو
تند بادِ شگفتِ جولان ها

كوه ها خاكِ پایِ تن تنه ات
شاه بیتِ لبِ رجز خوان ها

به علی رفته ای در اوجِ نَبَرد
می زنی خنده بر پریشان ها

زَهره ها را دریده ای یعنی
هیچ كس نیست بین میدان ها

از امیران كربلا هستی
چقدر شكل مرتضی هستی

*

گره ای تا زدی دو اَبرو را
به هم آمیختی تو شش سو را

همگی قبرِ خویش را كَندَند
تا كه دیدند تیغ و بازو را

تیغ رقصید و آسمان بشنید
ضربه ات را صدایِ هوهو را

طپشِ قلبِ خیمه ها آمد
تا گشودی سپاهِ گیسو را

آمدی تا پس از عمو گیری
پایِ محمل ركابِ بانو را

از مِیِ عشق باده ای داریم
وَه چه ارباب زاده ای داریم

*

روشنی هایِ آسمانِ حسین
ای نشانیِ بی نشانِ حسین

رویِ چشمِ تو اَبروانِ پدر
رویِ دوشِ تو گیسوانِ حسین

آه! داوود حضرتِ ارباب
ای اذان گویِ كاروانِ حسین

بعد آوای دلنشینِ تو بود
نوبتِ گفتنِ اذانِ حسین

قُوَّتِ زانوان بابایی
ای مسیحاترین جوانِ حسین

مادرت هیچ ، بین بُهتِ حرم
رَفتَنَت می بَرَد توانِ حسین

از نگاهت عزیزِ زهرا سوخت
رفتی از رفتنِ تو لیلا سوخت

این گل که شکفته، عطر جنت دارد
انــدازۀ فـردوس طراوت دارد

از یمـن شکفتـن علـی اکبـر
ارباب به خانه اش ضیافت دارد

می ایستم امروز خدا را به تماشا
ای محو شکوه تو خداوند سراپا

ای جان جوان مرد به دامان تو دستم
من نیز جوانم، ولی افتاده ام از پا

آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را
ای عشق مینداز از امروز به فردا

آتش بزن آتش به دلم ای پسر عشق
یعنی که مکن با دل من هیچ مدارا

با آمدنت قاعده ی عشق به هم خورد
لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا

تا چشم گشودی به جهان ساقی ما گفت:
«المنته لله که در میکده شد وا…»

ابروی تو پیوسته به هم خوف و رجا را
چشمان تو کانون تولا و تبرا

ای منطق رفتار تو چون خلق محمد(ص)
معراج برای تو مهیاست، بفرما!

این پرده ای از شور عراقی و حجازی است
پیراهن تو چنگ و جهان دست زلیخا

لب تشنه ی لب های تو لب های شراب است
لب وا کن و انگور بخواه از لب بابا

دل مانده که لب های تو انگور بهشتی است
یا شیرخدا روی لبت کاشته خرما

عالم همه مبهوت تماشای حسین است
هر چند حسین است تو را محو تماشا

چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان
شد گوشه ی شش گوشه برای تو مهیا

از گوشه ی شش گوشه دلم با تو سفر کرد
ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا

مجنون علی شد همه ی شهر ولی من
مجنون علی اکبر لیلام به مولا

قبول کن که اگر تو به عرصه پا بگذاری
هزار یوسف مصری به قعر چاه بیفتد

شبیه شیر خدا و خودِ رسول خدایی
عجیب نیست که خلقی به اشتباه بیفتد

[=arial, helvetica, sans-serif]تو ز اجداد خود چه کم داری
[=arial, helvetica, sans-serif]نسبی پاک و محترم داری
[=arial, helvetica, sans-serif]وارث آدم و کلیم و مسیح
[=arial, helvetica, sans-serif]بهر احیای مرده دم داری
[=arial, helvetica, sans-serif]گشته شش گوشه این حرم یعنی
[=arial, helvetica, sans-serif]تو جدا گانه یک حرم داری
[=arial, helvetica, sans-serif]که زیارات کامل و متقن
[=arial, helvetica, sans-serif]همچونان سایر امم داری
[=arial, helvetica, sans-serif]تو ز پایین پا ولایت بر
[=arial, helvetica, sans-serif]کرسی و نون و والقلم داری
[=arial, helvetica, sans-serif]مابه نام تو سینه زن شده ایم
[=arial, helvetica, sans-serif]حق شاهی بر عجم داری
[=arial, helvetica, sans-serif]تو که باب الحوائجی بی شک
[=arial, helvetica, sans-serif]بسکه آقایی و کرم داری
[=arial, helvetica, sans-serif]یک قدم تو عقب تر از عباس
[=arial, helvetica, sans-serif]برسر دوش خود علم داری
[=arial, helvetica, sans-serif]
[=arial, helvetica, sans-serif]شانه هایت ز بس مودب بود
[=arial, helvetica, sans-serif]دومین تکیه گاه زینب بود

[=arial, helvetica, sans-serif]مدینه گشته سرتاسر چو محشر
که روئیده گلی در باغ دلبر
[=arial, helvetica, sans-serif]

خزان چشمها دیگر بهاریست
ز یمن مقدم این یاس اطهر

برای دیدن روی چو ماهش
همه دارند شور و شوق دیگر

دل لیلا شده مجنون و محوش
زند بوسه به دستانش مکرر

یکی گوید قد افلح را بخوانید
که آمد باز سوی ما پیمبر

یکی گوید که از برق دو چشمش
شده زنده دوباره یاد حیدر

همه گشتند مبهوت و به لب نیست
به غیر نغمه ی الله اکبر

نماز عشق خوانید اهل دلها
اذان گوی حرم آمد به دنیا

دل بابا برایش بیقرار است
و دورش روز و شب پروانه وار است

خبر آمد که از نور جبینش
قمر در آسمان پا به فرار است

عجب شوری به دل افکنده عشقش
که سرهای دو عالم پای دار است

کمال خیر مهر اوست در دل
دل بی یاد دلبر همچو خار است

حضرت علی اکبر بزرگتر بودند یا امام سجاد(ع)؟

در باره بزرگ تر وکوچک تر بودن علی اکبر (ع) از امام سجاد (ع) اختلاف نظر وجود دارد.
مقرّم می نویسد: علی اکبر در روز یازدهم شعبان(1) سال 33هجری- دو سال قبل از کشته شدن عثمان(2) به دنیا آمد. این قول با قول ابن ادریس در « سرائر » که فرموده: حضرت علی اکبر در خلافت عثمان چشم به دنیا گشود. موافق است
پس در روز عاشورا آن بزرگوار 27ساله بود. مورّخان و علمای علم نسب گفته اند حضرت علی اکبر از امام سجّاد (ع) بزرگ تر بوده، و امام در روز عاشورا 23سال داشته اند. اینکه بعضی سن آن جناب را 17یا 19سال نقل کرده اند، با این مغایر است، مضافاً بر اینکه شاهدی بر قول خود ندارند.(3)
ابن شهر آشوب می نویسد: علی اکبر هیجده سال داشت، و گفته شده 25سال بوده است.(4)
محدّث قمی گوید: در سن علی اکبر اختلاف است.ابن شهر آشوب و محمّد بن ابی طالب گویند؛ 18ساله بوده، شیخ مفید او را 19ساله دانسته (5)، بنابراین از امام زین العابدین (ع) کوچک تر بود.
بعضی گویند 25ساله بود . پس علی اکبر از برادرش امام سجاد بزرگ تر بود و این اصلح و اشهر اقوال است. ابن ادریس در رد کسانی که می گویند علی اکبر کوچک تر بوده می نویسد:‌
دراین باب باید به خبره این فن که علمای ‌نسب و تاریخ و اخبارند، مانند زبیر بن بکار رجوع نمود. نام جمعی را می برد که همگی علی اکبر (ع) را بزرگ تر می دانند و بر این قول اتفاق دارند.
محدّث قمی می فرمایند: گفتار ابن ادریس کافی است. (5) مرحوم ملا هاشم می نویسد: حضرت 25ساله بوده که دو سال از حضرت زین العابدین بزرگ تر بوده، احتمالاً این قول اقوی می باشد. بسیاری از مورّخان نقل کرده اند:‌ علی اکبر از امام سجاد بزرگ تر است. (6) طبرسی در«اعلام الوری» می گویند:‌امام سجّاد (ع) بزرگ تر بوده است . (7)

پی نوشت ها:
1. انیس الشیعه، سید محمدعبدالحسین هندی .
2. الحدایق الوردیه.
3. علی اکبر ، مرحوم مقرم ،ص12.
4. مناقب، ج4، ص 109.
5. ارشادج 2،ص 109.
6. زندگانی قمر بنی هاشم و علی اکبر ، 356.
7. علی اکبر، ص 16تا 20.

چشمان تو همین که نهان می شود علی
عمه برای تو نگران می شود علی

دنیای ما اگر به جمال تو رو کند
هر روز سال، روز جوان می شود علی

بی اختیار یاد صدای تو می کنم
هر لحظه ای که وقت اذان می شود علی

روزی سه بار پشت بلندای ماذنه
آقایی تو "اشهد" ما می شود علی

ما کیستیم تازه مسلمان حنجرت
الله اکبر از تو از الله اکبرت

ازدامان ليلاگلى برآمد
شبيه حضرت پيغمبرآمد
نوردل زينب اطهرآمد
لشکرکربلاراافسرآمد
میلادحضرت علی اکبر
و روز جوان مبارک

ای اهل سماوات بریزید ستاره
میلاد محمّد شده تکرار دوباره
امشب همه والشمس بخوانید
از پارۀ دل گل بفشانید

یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علی‌اکبر
****
این آینۀ ختم رسل هست حسین است
انگار محمّد به سرِ دست حسین است
این لاله و ریحان حسین است
والله قسم جان حسین است

یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علی‌اکبر

این در دل شب شمع شب تار حسین است
در دامن گهواره گرفتار حسین است
هم ختم رسل را جگر است این
هم خون خدا را پسر است این

یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علی‌اکبر
****
میکال بخوانید بر او لاله ببارد
جبرییل بگویید بر او وحی بیارد
لیلا ثمرت باد مبارک
قرص قمرت باد مبارک

یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علی‌اکبر
****
سر تا به‌قدم حسن خدایی علی‌اکبر
انگار که پیغمبر مایی علی‌اکبر
تو چشم و چراغ همه هستی
قرآن حسین بر سر دستی

یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علی‌اکبر
****
یا فاطمه امشب به عروست نظری کن
در بیت امام شهدا جلوه‌گری کن
لیلا که سلامش ز خدا باد
بر دسته‌گلت دسته‌گلی داد

یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علی‌اکبر

استاد سازگار

الا ای ماه شعبان! ماه احمد را تماشا کن
جمال بی‌مثال حیّ سرمد را تماشا کن
در اقطاع زمین خلد مخلّد را تماشا کن
محمّـد را محمّد را محمّد را تماشا کن

ولادت یافت با حُسن رسول الله، زیبایی
جمـال ماه لیلا را ببین با چشم زهرایی
****
مبارک باد بر ثارالله‌ این جانِ حسین است این
ببوسیدش بخوانیدش که قرآن حسین است این
دُرِ دریای رحمت زیب دامان حسین است این
چراغ ماه، یا خورشید تابان حسین است این؟

شگفتـا در جمـال او جمـال کبریا بینم
حسن بینم علی بینم نبی بینم خدا بینم

امیرالمؤمنین جدّ و علی شـد نـام نیکـویش
صدای «یا علی» آید به گوش از تـار هر مویش
علی خصلت،علی هیبت،علی خلقش،علی خویش
عجـب نبْـوَد که بابـا بوسـه آرد بـر دو بازویش

علی ای نفْس پیغمبر! پیمبر بین، پیمبر بین
به روی دست لیلا حضرتِ عباسِ دیگر بین
****
خداوندا چه خوانم گر نخوانم روح ایمانش
حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش
دهان و چشم و ابرو: کوثر و تطهیر و فرقانش
حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش

وجـودش از وجـود رحمۀ للعالمیـن گوید
یقین دارم که صورت‌آفرینش آفرین گوید

سـزد تـا خاتـم پیغمبران گوید ثنای او
عجب نبْوَد اگر جبریل وحی آرد برای او
دوای درد جان اهل دل در خاک پای او
بهشـت روح ثـارالله حسـن دلربــای او

امیرالمؤمنین زهـرا پیمبر دوستش دارد
امام مجتبی همچون برادر دوستش دارد
****
قیامت قامتان بستند قامت بهر تعظیمش
هزاران بوذر و مقداد و سلمانند تسلیمش
سر و جان همه خوبان عالم باد تقدیمش
علـوم اوّلیــن و آخـرین محتاج تعلیمش

نبی را نورعین است این چراغ عالمین است این
حسین‌بن‌علی را جان، علی‌بن‌الحسین است این

چـه قرآنـی که بـا قـرآن توانی کرد تفسیرش
چه خورشیدی که از خورشید دل برده است تصویرش
بـه هنگـام رجـز تکبیـر مـی‌نازد بـه تکبیرش
شجاعت رنگ می‌بازد به پیش برق شمشیرش

«کرامت»خشتی از کویش«دعا»دائم دعاگویش
«ادب»خاک کف پایش،«شرف»ریگ ته جویش
****
الا ای خضرِ رحمت تشنه‌کامِ لعلِ لب‌هایت!
خجل گردیده زیبایی، ز شرم روی زیبایت
زیــارت نامــۀ زوار ثــارالله، سیمــایت
حسین ابن علی گردیده محو قد و بالایت

جـلال احمـد و آلـت، جمـال الله تمثالت
سر و جان خاک درگاهت، دل بابا به دنبالت

همانا گرد خورشید ولایت ماه یعنی تو
شهیدان فضیلت را چراغ راه یعنی تو
محمّد را تجلای جلال و جاه یعنی تو
ولــی‌الله فرزنــدِ ولــی‌الله یــعنی تو

تو روح عشق و ایمانی، تو ثارالله را جانی
تو هم دلبند توحیدی تو هم فرزند قرآنی
****
تو وجه اللّهی و از احمد مختار دل بردی
تو سیف اللّهی و از حیدر کرار دل بردی
تو از خون خدا در مکتب ایثار دل بردی
تو حتی از عدو در عرصۀ پیکار دل بردی

تو تـا صبـح قیامت نـور دادی خلق عالم را
تو از بار مضامین سبز کردی نخل «میثم» را
********
حاج غلامرضا سازگار

میـلاد علــی‌اکبــر آمـد
در جلوه حسین دیگر آمد
از امـر خـدا مگـر دوبـاره
از غـار حـرا پیمبــر آمـد

الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

این روح مطهر حسین است
این پارۀ پیکـر حسین است
'این کوثر کوثـر محمّد
آئینـه مـادر حسیـن است

الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

عباس علی است بی‌قرارش
زینب زده بوسه بر عذارش
هم قلب ملک شـده کبوتر
هم جـان جهانیـان نثارش

الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

بابا شده محو و مات رویش
گل بوسه گرفته از گلویش
باشد که خدا به روز محشر
بخشد همه را به تار مویش

الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

قرآن حسین و خط و خالش
از حـق صلـوات بـر جمالش
"محبـوب دل عزیـز زهرا
ممـدوح محمّـد است و آلش

الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

در باغ حسین شاخۀ یـاس
بر حسن رسول اشبه الناس
لبخنــد زده بــه روی بابـا
!پیوسته ربوده دل ز عباس

الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست

ای نسل جوان که بی‌قرارید
از بـاغ بـهشت گـل بیـارید
'در محضر حضرت محمّد
روی قــدم علــی گذاریــد

الله الله این لالۀ لیلاست- یا یوسف زهراست
********

حاج غلامرضا سازگار

امروز پیک خوش خبر هی حلقه بر در میزند
بر در مکرر حلقه را از عشق دلبر میزند
از نغمه در مرغ دل در سینه ام ژر میزند
شادی به صد شور و شعف از هر دری سر میزند
از شوق دل روح الامین شهپر به شهپر میزند
از عشق اکبر نعره ی الاه و اکبر میزند
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او میگوید محمد امده
بشنو تو از ژرفای دل فریاد درد اییل را
افشا گر رازی مگو گلبانگ میکییل را
از فرط شادی کن نظر لبخند عزراییل را
در وصف هاجر گوش کن تکبیر جبراییل را
کاورده از بهر خلیل امروز اسماعیل را
تا در جهان سازد علم او پرچم تجلیل را
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محمد امده
در خانه ی خون خدا امده خدا را مظهری
قد قامتی مه طلعتی مه پاره ای مه پیکری
دریا دلی شیر او ژنی صف بشکنی نام اوری
اسلام را جان پروری پیغام را پیغمبری
نسل جوان را در جهان در خط قران رهبری
خواند حدیث عشق را در گوش زهره مشتری
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او گوید محمد امده
از لیلی حسن قدم مصداق خاتم زد قدم
مصداق ختم النبیا در ملک عالم زد قدم
در سنگر خون و شرف ان ذبح اعظم زد قدم
الاله خونین تن ماه محرم زد قدم
از دامن مریم مگر عیسی بن مریم زد قدم
در جبهه ی حق ز امر حق روح مجسم زد قدم
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او گوید محمد امده
در ماه شعبان جلوه گر شد زامر داور این پسر
کز مرز باور بگذرد با دادن سر این پسر
رونق به دین حق دهد در دشت باور این پسر
از کشته سازد پشته ها از خصم کافر این پسر
از شوق جانان بسپرد خنجر به خنجر این پسر
گردد به دشت کربلا چون لاله پرپر این پسر
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محمد امده
باید حسین بن علی سر مست و شیدایش کند
تا در منای قرب حق چون هدیه اهدایش کند
از فرط شیدایی ورا مجنون لیلا یش کند
در سن هجده سالگی مهمان زهرایش کند
وقت شهادت دیده را محو تماشایش کند
تا در میان خاک و خون چون لاله پیدایش کند
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محمد امده
حميد كريمي

کاروان کاروان شب تاریک، گم شده لابلای گیسویش
خنجر از دست ماه می افتد، در مصاف هلال ابرویش
چشم هایش از آسمان لبریز، سینه اش داغدار طوفان هاست
دست هایش به وسعت دریا، هیبت کوه در دو بازویش
در سجودند مست و عرفانی، صحن و محراب و مهر و پیشانی
این جوان را که قُبّة الخَضراء، می زند بوسه بر سر و رویش!
قد علم کرده خون غیرت را، در رگ سنگ ها بجوشاند
می رود تا تمام میدان را، غرق حیرت کند هیاهویش
اَشهدُ اَنّ این ذبیح الله، (باکی از مرگ در نگاهش نیست)
اَشهدُ اَنّ این منای حسین(ع)، اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!
دسته دسته ملائک از هر سو، گرد او در طواف اندوه اند
رخت اِحرام بسته جبرائیل، رفته زانو زده ست پهلویش
زهرا شعبانی

هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری
هم اینکه درعشیره شماازهمه سری
گفتااگرکه ختم رسالت نمیرسید
حتما تو اخرین نبی هستی پیمبری
وقتی تورا بدست پدر داد مادرت
بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری
بایدبرای رزم تو لشکربیاورند
الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری
وقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرد
دشمن ندید اکبری یا این که حیدری
دشمن چشیده مزه شمشیر تیز تو
وقتی چو شیر بر صف او حمله میبری
اقا شما کرامتتان هم محمدیست
حالا شما به کرببلایم نمیبری
صدبار گفته اند و مانیز گفته ایم
اقا غلام دربدرت را نمیخری
مهدی مومنی

باده در جام دلم سرریز شد
سینه از عشق خدا لبریز شد
فصل اندوه و غم و غصه گذشت
لحظه هامان بس طرب انگیز شد
عرش حق آئینه بندان،فرش نیز
کو به کو روشن ،چراغ آویز شد
جرعه ای از باده ساقی بنوش
دیگ رحمت آمده امشب به جوش
سینه و طور تجلا عجبا
ذره و وصف ز بیضا عجبا
قطره و وصل به دریا نه عجب
نم و توصیف ز دریا عجبا
تا که دیدند رخ چون نبی اش
همه گفتند خدایا عجبا
یوسف کنعان دل آمد خدا
مهر بی پایان دل امد خدا
می زنم امشب ز مینای دگر
تا کشم تصویر زیبای دگر
آمده حسن خدای لم یزل
چون پیمبر یا که مولای دگر
سر زده موسی ز طور دیگری
آمده امشب مسیحای دگر
نام زیبایش چو نام حیدر است
او علی سر تا به پا پیغمبر است
خانه خون خدا غوغا شده
گوئیا که محشری برپا شده
ام لیلا زاداه لیلا،هر طرف
صحبت از لیلای این لیلا شده
این طرف مسرور گردیده علی
شادمان در آن طرف زهرا شده
کوری چشم حسودان شد پدر
چون خدا بر او عطا کرده پسر
مادر گیتی نزاید چون تویی
سروری را می سزاید چون تویی
ناتوان باشد بشر در مدحتان
حق تعالی می ستاید چون تویی
آفتاب از شرم رویت در حجاب
رفته و بالا نیاید چون تویی
ای قیامت آن قد و بالای تو
کار ما بسته به یک امضای تو
یک نظر بنشین جمالش را ببین
می برد دل از امیرالمومنین
برق لبخندش گرفته شهر را
روشن از نورش یسارست ویمین
نجل زیبای ولایت را ثمر
حلقه سبز امامت را نگین
خالق اکبر که اکبر داده است
هدیه بر حیدر پیمبر داده است
ای طواف من به گرد روی تو
طاق محرابم خم ابروی تو
تو مطهر زاده ای مولای من
عالمی گردیده مست بوی تو
باب حاجات همه بر من نگر
آمدم با قلب پرخون سوی تو
لحظه ای گیسوی خود را تاب ده
قطره ای ما را شراب ناب ده
ميلاد يعقوبي

باز هم آسمان این خانه
‌ شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچه‌ی بنی هاشم
بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف تو ترسا
خال بر گونه‌ی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویت محراب
وه که لیلا چه معبدی دارد
کار چشم تو مبتلا کردن
خاک را با نظر طلا کردن
این زلیخای نفس ما یوسف
عاشق توست هر بدی دارد
خَلق تو خُلق تو تعالی الله!
چه شکوهی ست در تو یا الله
این علی تا که می‌رسد به خدا
صلوات محمدی دارد
قاسم صرافان

من که گرد و غبار بوده ام
کوچه گرد ستاره ها شده ام
امشب از لطف چشمهای شما
مومنی پاک و با خدا شده ام
تا سحر پای نافله ماندم
در نمازم چه بی ریا شده ام
من که اینجا غریبه ای بودم
با حریم دل آشنا شده ام
آسمانها، تمامی ذرات
می فرستند بر شما صلوات
بار دیگر قیامتی بر پاست
دل اهل حرم پر از غوغاست
از فراسوی عرش آمده است
علی دوم همین دنیاست
شب عاشق شدن شب مجنون
شب شادی حضرت لیلاست
همگی از جمال او دیدند
جلوه های محمدی پیداست
پدرش چشم بر نمی دارد
ازدو چشمی که واقعا زیباست
رد پیشانیش شبیه شهاب
قلب او هم به وسعت دریاست
می درخشد ستاره و مهتاب
چون که حالا پدر شده ارباب
مداح:حاج محمد طاهری

علی علی اکبر مولا علی اکبر
میکده بازه باز وقت نمازه
کیه که نمازعشق را نخونده
اینقده مستم از شدت مستی
اسم خودم هم یادم نمونده
علی علی اکبر مولا علی اکبر
میکده بازه باز وقت نمازه
کیه که نمازعشق را نخونده
اینقده مستم از شدت مستی
اسم خودم هم یادم نمونده
کارم از مستی گذشته
کف میخونه می خوابم
دیگه جایی راهم نمیدند
تا چشمام غرق شرباند
علی علی اکبر مولا علی اکبر
میکده بازه باز وقت نمازه
کیه که نمازعشق را نخونده
اینقده مستم از شدت مستی
اسم خودم هم یادم نمونده
علی علی اکبر مولا علی اکبر
این دل بی تاب
از خونه ی ارباب
برای چشمام خبر میاره
تا سحر امشب
از لب های زینب
به روی نوزاد
بوسه می باره
این علیه یا محمد
که تو سجاده نشسته
هر کی چهره اش را می بینه
صلوات را می فرسته
علی علی اکبر مولا علی اکبر
میکده بازه باز وقت نمازه
کیه که نمازعشق را نخونده
اینقده مستم از شدت مستی
اسم خودم هم یادم نمونده
علی علی اکبر مولا علی اکبر
پر عشقه علی اکبر
پر شوره
همه جا صحبت نوره
یه مسافر
یه جوونه
یه گل غنچه توی آیینه در حال ظهوره
توی شیدایی عالم
میگه لبهای فرشته
قربون اون که رو بالم
اسم اکبر را نوشته
میکده بازه باز وقت نمازه
کیه که نمازعشق را نخونده
اینقده مستم از شدت مستی
اسم خودم هم یادم نمونده
علی علی اکبر
توی خیالم
شش گوشه ی عالم
مثل بهشته با شوق زیارت
تا که بمیرم
از اینجا نمی رم
می می خورم باز
تا فیض شهادت
رد شده از آسمون ها
سینه سرخ های تب تو
جوون هایی که رسیدن
به رکاب مرکب تو
علی علی اکبر ...
مثل موجه
تو دل من
به هوای
ساحل من
یه امیده
مثل کشتی نجاتی که رسیده
دیگه در مقابل من
مثل یک پل که دل ها را می رسونه
جایی که ملک حبیبه
همه جا پر از پگاه عطر سیبه
علی علی اکبر
میکده بازه باز وقت نمازه
کیه که نمازعشق را نخونده
اینقده مستم از شدت مستی
اسم خودم هم یادم نمونده
علی علی اکبر ...
یکی بهم گفت
این حال خرابت
عاقبتی جز
رسوایی نداره
کار میده دستت
این چشم های مستت
شراب و مستی
اندازه داره
اما کاشکی که می دونست
رسوا بودن آرزومه
آبرو دار ها می دونند
که گدایی آبرومه
ای بهاره علی اکبر
خلوت دل شقایق
ای بهای
رفتن عمر دقایق
ای زمینه ی طلوع صبح صادق
ای تو شور سرخیه سینه ی عاشق
مثل چشمه
شده چشمات
چشمه ای که از دلش باده می جوشه
بوی مستی میده ارباب
میکده بازه باز وقت نمازه
کیه که نمازعشق را نخونده
اینقده مستم از شدت مستی
اسم خودم هم یادم نمونده
علی علی علی اکبر علی علی اکبر
ارباب زاده ای نه تو خودت اربابی
نور تویی
شور تویی
طور تویی
دلبر مسطور تویی
آب تویی
گوهر نایاب تویی
ناب تویی
منبر و محراب تویی
مهتاب زاده ای نه تو خودت مهتابی
ارباب زاده ای نه تو خودت اربابی
جود تویی
کرم تویی
مهر تویی
حرم تویی
شوق تویی
ذوق تویی
ابر تویی
باد تویی
سیب تویی
یاس تویی
معدن احساس تویی
همره عباس تویی
طوفان زاده ای نه تو خودت طوفانی
ارباب زاده ای نه تو خودت اربابی
علی علی علی اکبر علی علی اکبر
عشق تویی
مست تویی
یار تویی
دلبر و دلدار تویی
آنکه به صد شور و هوای تو گرفته است منم
روح تویی
زهرا زاده ای نه تو خودت زهرایی
لیلا زاده ای نه تو خودت لیلایی
ارباب زاده ای نه تو خودت اربابی
وفا تویی
صفا تویی
مکه تو و منا تویی
طاها زاده ای نه تو خودت طاهایی
صلح تویی
جنگ تویی
تیغ تویی
نیزه تویی
سپر تویی
رزم تویی
ماه تویی
راه تویی
از دل آگاه تویی
معدن ایثار تویی
باده ی سرشار تویی
نبی تویی
علی تویی
فاطمه و حسن تویی
آخر عشق من تویی
احمد مختار تویی
حیدر کرار تویی
کرار زاده ای نه تو خودت کراری
ارباب زاده ای نه تو خودت اربابی
علی علی علی اکبر علی علی اکبر

تعالی الله مبارک باد لیلا
لبت خندان و قلبت شاد لیلا
علی آورده ای یا حیّ سرمد
تو را امشب محمد داد، لیلا
گلی آورده ای کز نکهت او
بهشت وحی شد آباد، لیلا
پدر تا دیده ماه عارضش را
به یاد جدّ خود افتاد، لیلا
همانند گل یاس تو در باغ
ندارد باغبانی یاد، لیلا
گلت از چشم ثارالله دل برد
چو از هم چشم خود بگشاد لیلا
اگر پیش جمالش سر برآرد
دهد گل آبرو بر باد، لیلا
بهشت وحی را آباد کردی
حسین ابن علی را شاد کردی
به بحر نور گوهر آفریدند
برای ماه اختر آفریدند
ولیّ الله اکبر را دوباره
ولیّ الله دیگر آفریدند
به خلق و خُلق و خو الله اکبر
ز سر تا پا پیمبر آفریدند
ز هر چه وصف او گفتیم و گفتند
هزاران بار بهتر آفریدند
محمد را علی دادند امشب
ز حیدر باز حیدر آفریدند
تنی زیباتر از جان مجسّم
بگو روح مصوّر آفریدند
مبارک باد بر فرزند کوثر
گمانم باز کوثر آفریدند
بهشت وحی دارد یاس دیگر
و یا ام البنین عباس دیگر
حیات عشق جوشد از دهانش
دعای نور جاری بر زبانش
بهار وحی دارد باغ حسنش
خداوندا نگهدار از خزانش
ز مهد ناز بیند کربلا را
که در تن می زند پر مرغ جانش
همای قلۀ عشق است این طفل
که آغوش حسین است آشیانش
ربوده با نگاه اول خویش
دل از عباس چشم مهربانش
خدا داند که می نازند بر او
رسول الله و کل خاندانش
کلام الله در لب های شیرین
سلام الله از نسل جوانش
ز میلادش گرفته تا شهادت
بود هر لحظه عمرش یک ولادت
حیات عشق مرهون دم اوست
دل عالم خریدار غم اوست
شهادت، عشق، ایمان، عزم، ایثار
روایات کتاب محکم اوست
به هر زخم تنش در راه جانان
همانا زخم دیگر مرهم اوست
حسین ابن علی باید بگوید
ثنایش را، که مدح ما کم اوست
نماز عشق را گر قبله پرسی
همان محراب ابروی خم اوست
نیازی نیست بر آب فراتش
که چشم خلق عالم زمزم اوست
اگر چه دور افتادم ز کویش
دلم سرگرم سیر عالم اوست
مزارش شهر دل را زیب و زین است
زیارت نامه اش قلب حسین است
الا ای سر به سر آیت در آیت
جمالت ماه خورشید ولایت
تمام آیه های نور دارند
ز خط و خال و ابرویت حکایت
قدت طوبی، لبت کوثر، دلت بحر
گل رویت بهشت بی نهایت
تویی منصوص در ذات خداوند
ز لب های حسین است این روایت
تو را باید به اوج تشنه کامی
کند پیغمبر اکرم سقایت
کند بهر شفاعت روز محشر
همان رخسار خونینت کفایت
کلامت، جذبه ات، راهت، نگاهت
هدایت، در هدایت، در هدایت
فدایت گردم ای چشم الهی
به میثم کن نگاهی گاه گاهی
غلامرضا سازگار

ساقی بیا كه مشكلم آسان نمی شود
جامی بریز باده كه پنهان نمی شود
طوفانیم، رسیده ام از خم سبو كشم
با این یكی دو جام كه طوفان نمی شود
ما را خدا برای حسین آفریده است
این بندگی حواله ی سلطان نمی شود
ما از ازل خراب سبوییم و غیر ما
مستی حریف این مِیِ جوشان نمی شود
ما عاشقیم، عاشق ارباب زاده ایم
این عاشقی نصیب سلیمان نمی شود
ساقی بیا و این دل دلداده را ببین
جامی بریز و حضرت شه زاده را ببین
بالا بلند! سایۀ طوبی کجا و تو!
ای آبشار! پهنۀ دریا کجا و تو
با یک نگاه زنده کنی کائنات را
تا سر دهند شور مسیحا کجا و تو‍!
وقتی قدم به خاک نهادی بهشت گفت:
ای قبلۀ عیان شده! دنیا کجا و تو!
سیلاب می کند نظرت رشته کوه را
ثابت کند که معجز موسی کجا و تو
چون تو به اوج، جاذبه پیدا نمی شود
هر یوسفی که یوسف لیلا نمی شود
از راه آمدی كه ز دل دلبری كنی
ما سر فدا كنیم و تو هم سروری كنی
نامت بلند باد! كه این جا دلی نماند
زلفت دراز باد! كه غارت گری كنی
ای از همه شبیه ترین بر رسول عشق
باید به آل فاطمه پیغمبری كنی
ای اولین علی، علی دوم حسین!
باید از این به بعد علی پروری كنی
ای جلوه ات شبیه ابالفضل بی بدیل
باید میان معركه ها حیدری كنی
پیغمبر دوباره ایل و تبار عشق
ای صاحب همیشگی ذوالفقار عشق
وقتی میان معركه تكبیر می كِشی
یك دشت را به پنجه ی تسخیر می كشی
چشم تو كافی است برای تمام خلق
وای از دمی كه قبضه ی شمشیر می كشی
زَهره كه هیچ، هر رجزت سینه می درد
وقتی كه نعره های نفس گیر می كشی
عقاب های آسمان همه مبهوت مركبت
می تازی و زبانه به زنجیر می كشی
ای سبط مرتضی تو علی را به كارزار
با ضربه های خویش به تصویر می كشی
زیبا ترین تجسم خون خدا تویی
سر تا به پا تمامی كرب و بلا تویی
راه خدا به سمت تو و آسمان توست
حتی حسین چشم به راه اذان توست
همسایه ی همیشه ی معراج اهل بیت
جای پیامبران همه در آستان توست
شیواترین مكبّر محراب مرتضی
نهج البلاغه تا به ابد خطبه خوان توست
ابرو كمان حضرت ارباب تا ابد
خورشید كوچه گرد به طاق كمان توست
باب الحوائجیِ تو مثل عموی توست
عباس مست جاذبه ی بی امان توست
بند دل حسینی و آرام زینبی
تو روضه ی نگفته ی هر شام زینبی
مداح:مهدی میرداماد

دریاترین به دامن صحرا رسیده است
ره واکنید، کعبه ی دل ها رسیده است
یوسف بریده سر، سر بازار آمده
پابوسی اش خلیل و مسیحا رسیده است
نور نبی و نور علی، نور فاطمه
نور خدا ز عالم بالا رسیده است
با خلق و خوی و منطق پیغمبرانه اش
احمدترین به صفحۀ دنیا رسیده است
نور رخش قمر، قمر روی او منیر
زیباترین به دامن لیلا رسیده است
آمد ز روی حیدر و احمد تجسمی
دل برده از حسین و حسن با تبسمی
دست خدا کشیده عجب حیدری دگر
یا همچو فاطمه گل نیلوفری دگر
تا نور صورتش به جهان گشته منجلی
بر پاشده به ارض و سما محشری دگر
آیات حق تجلی دیگر نموده است
"اقرا" نخوانده آمده پیغمبری دگر
صدیقه منظر است و به رخ نور فاطمه
جاری شده به جان جهان کوثری دگر
پیدا شده به عالم هستی به لطف حق
در گلشن علی گل زیباتری دگر
پابوس خاک او همه هفت آسمان شده
دل های ما ز نام نکویش جوان شده
کار دو عالم است به راهش فدا شدن
در پشت درب خانه ی لطفش گدا شدن
با یک نظر حسین شده عاشق علی
آری که کار اوست فقط دلربا شدن
آری فقط مقام علی اکبر است و بس
یک جا مدینه و نجف و کربلا شدن
در بین مردمان جهان بین خاص و عام
غیری نبود درخور پایین پا شدن
در کربلا تجلی داغ مدینه شد
با پهلوی شکسته چو خیرالنسا شدن
در کربلا ز کینه ی آن دشمان دون
شد قامت رشید علی غرق خاک و خون
ناصر شهریاری

ای ثانی حیدر
مؤذن محشر
به قد و بالات
هزار الله اكبر
یا علی یا علی
بیا ببین جمال اربابو
و چشمای علی اكبر
زیباترین طلوع مهتابو
تو زلفای علی اكبر
تا آخر دنیا پیچید
شور صدات علی اكبر
نمی رسه ماه و خورشید
به گرد پات علی اكبر
هركی پادشاهی می كنه
تا روز ابد غلامته
تا خدا خدایی می كنه
ند دلم به نامته
ای ثانی حیدر
مؤذن محشربه قد و بالات
هزار الله اكبر
اومده اونكه شور و شیدایی
به قلب پیر و جوونه
كسی كه عالمو سپه دار و
یل و امیر جوونه
روایت اول عشق
تو شوق عشقی پدرونه
دلی به جز قلب ارباب
قدر علی رو نمی دونه
كه تاز میدون دلم
محبتت مقدسه
فاصله ی تو با عرش خدا
تو نگاه من یك نفسه
چكیده ی كوثر
شبیه پیغمبر
به قد و بالات
هزار الله اكبر
ای ثانی حیدر
مؤذن محشر
به قد و بالات
هزار الله اكبر
شراب سفره ی كریم تو
گلاب سرخ شقایق
تو دامن تو و عمو جونت
علاج درد خلایق
امشب ببین كه تو هستی
دار و ندار دل عاشق
خودت دعا كردی آقا
ا كه دل من بشه لایق
استخاره كردم برات
دلم رو ارزونی كنم
آیه اومد كه باید جونمو
به پات قربونی كنم
امیر نام آور
ای ساقی و ساغر
چكیده ی كوثر
شبیه پیمبر
ای ثانی حیدر
مؤذن محشر
ه قد و بالات
هزار الله اكبر
هركی پادشاهی می كنه
تا روز ابد غلامته
تا خدا خدایی می كنه
سند دلم به نامته
ای ثانی حیدر
مؤذن محشر
به قد و بالات
هزار الله اكبر
محمود کریمی

عاشق آن است که پر می گیرد
فقط از عشق خبر می گیرد
از جگر آتش اگر می گیرد
عشق را مدّ نظر می گیرد
منطق منطقه ی ما عشق است
مذهب مطلقه ی ما عشق است
بی دل آن است که دل داده به تو
کار و بارش فقط افتاده به تو
سجده کرده خود سجاده به تو
می رسد آخر این جاده به تو
راهی جاده ی مجنون شدنیم
بس که آماده ی مجنون شدنیم
ما همه در به در لیلاییم
بیش تر دور و بر لیلاییم
سائل پشت درِ لیلاییم
زیرِ دینِ پسرِ لیلاییم
تو علی اکبر لیلا هستی
نوه ی اول زهرا هستی
کیستی محشر در گهواره؟
فاتح خیبر در گهواره
یا که پیغمبر در گهواره
خنده ات اکبر در گهواره
همه را یاد نبی می انداخـت
یاد میلاد نبی می انداخت
صابر خراسانی

وقتی سخن از گوهری یک دانه باشد
باید کلام عاشقان رندانه باشد
صحبت ز سر مشق جوانان بهشت است
آری سخن از دلبری جانانه باشد
یوسف ندیده ها ترنج دل بیارند
تا سر ببازد هر کسی دیوانه باشد
بنده که تشریفات شاهانه ندارد
تاب سر زلفش عجب شاهانه باشد
فضل و شرف از قامت دلدار، سرشار
خَلقاً و خُلقاً منطقش فرزانه باشد
کودک کجا قدی شبیه سرو دارد
این قد و بالا قامتی مردانه دارد
کی گفته دیگر وحی پیغمبر ندارد؟
لیلا مگر با خود علی اکبر ندارد؟
هر کس که مشتاق است احمد را ببیند
آیینه ی روی محمد را ببیند
هر کس که مشتاق است در سیمای دیگر
خلق عظیم روی سرمد را ببیند
هر کس که مشتاق است در آل پیمبر
بار دگر فیض سر آمد را ببیند
هر کس که مشتاق است در کانون عترت
رخسار یک روح مجرد را ببیند
هر کس که مشتاق است در اوج فضایل
کوه وقار ذات ایزد را ببیند
هر کس که مشتاق است سالار شجاعت
در کربلا سردار ارشد را ببیند
باید بیاید سِرّ اکبر را شناسد
بر دامن دلدار، دلبر را شناسد
او در فرا سوی مراتب ایستاده
بر قله ی قاف مناقب ایستاده
با یک ستاره جلوه اش گویا نگردد
بالاتر از بام کواکب ایستاده
او در کنار تل سرخ زینبیه
در انتظار یار غایب ایستاده
از ابتدای مشرق نور وجودش
تا انتهای صبر مغرب ایستاده
در انتظار انتقام کوچه ای تنگ
سر در گریبان مصائب ایستاده
با پرچم سبز عدالت تا قیامت
اندر مصاف هر محارب ایستاده
او در همه آل خلیل اول قتیل است
فرزند زهرا آل طاها را سلیل است
ای احمدی، طرز عبادت کردن تو
وی حیدری قاموس قامت بستن تو
ای راه رفتن های تو مانند زهرا
وی کوثری، سبک قیامت کردن تو
ای نغمه ی صوت الحزینت مثل زینب
وی مجتبایی گونه قرآن خواندن تو
ای در دل مقتل اذان گو، ای مؤذن
وی تا ابد باقی شهادت گفتن تو
ای با دل سجاد همدم در مناجات
وی مثل عباسِ علی جنگیدن تو
ای مرد میدان عمل ای معدن علم
قربان با مولا ملازم بودن تو
تو آقتاب پنج نور عالمینی
پیغمبر اما ارباً اربای حسینی
تو انتخاب ناب دل های جوانی
مه پاره ای در قاب دل های جوانی
وقتی تفقد می کنی دور و برت را
مثل پدر ارباب دل های جوانی
شب زنده داران جوان در اقتدایت
در هر سحر مهتاب دل های جوانی
در بردباری شیوه ات مثل پیمبر
در بندگی محراب دل های جوانی
در هر کلامت خطبه ای ناب آرمیده
آقا خدایی باب دل های جوانی
یارای توصیف مقام عالی ات نیست
تو مایه ی اعجاب دل های جوانی
احمد تو را چون در شب دیرینه می دید
انگار خود را در دل آیینه می دید
صیادی و دل را به دامن آفریدند
خلاقی و گُل را به نامت آفریدند
گر چه جلوست با فقیران است اما
پیغمبران را هم غلامت آفریدند
طرح سؤالت طرح راه روشن ماست
ما را وفادار امامت آفریدند
خُلق عظیمت حکم حبل الله دارد
ما را مسلمان مرامت آفریدند
ما را نمک گیر جواب خویش کردی
از بس که محتاج سلامت آفریدند
گوش دل ما را، به خون حلق خشکت
آماده درک پیامت آفریدند
آقا قسم بر ساحت قدس علمدار
مارا برای کربلای خود نگهدار
محمود زولیده

از کوی صفا بوی وصال آمده امشب
زیبا صنمی ماه جمال آمده امشب

پیچیده به شهر نبوی عطر محمد(ص)
بر چشمه ی جان آب زلال آمده امشب

میلاد همایون علی بن حسین است
جانانه ببین با چه جلال آمده امشب

بر اهل ادب میرسد از غیب بشارت
خوش باش شب دفع ملال آمده امشب

از پرده برون گشته به شعبان مه لیلا
به به چه درخشنده هلال آمده امشب

ای سایه نشینان لوای علی اکبر
بر مجلستان حسن و کمال آمده امشب

مرغ دل یاران همه در جشن ولادت
چون طبع «کلامی» به مقال آمده امشب

[="Tahoma"]

[=arial]از نسل حیدری ودلاورتر ازتو نیست

یعنی پس ازعلی علی اکبرتر ازتونیست

منطق قبول داشت که باخلق وخوی تو

شخصی میان خلق پیمبرتر ازتو نیست

میلادحضرت علی اکبر(ع) برهمه شما مبارک



[="Tahoma"]

هستے بہ ناخُدا پسـر ناخُدا ! شبیہ
خَلقاً و مَنطِقاً بہ رســول خدا شبیہ

خلقت جدا شبیہ ، مَرامَت جدا شبیہ
نورنگاه توست بہ نورُ الهُدے شبیہ

ولادت شاهزاده
حضرت علی اکبر(ع)مبارک


[="Navy"]

♥ شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله ♥
------------------------------------♥♥♥-----------------------------------
♥ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان مبارک باد ♥

[/]

عالى بود:Khandidan!::Khandidan!::Khandidan!:
یا علی اکبر

ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان

جوانی، بهار عمر و فصل طربناک زندگی است. هیچ دوره ای از زندگی چون روزگار جوانی، سرسبز و خرّم نیست، و هیچ انسانی همانند زمان جوانی، توان مند و پرانرژی نیست. بسیاری از پیروزی ها و کامیابی ها، تنها در سایه جوانی امکان پذیر است و بسیاری از آرزوها و هدف ها، فقط در فرصت جوانی قابل دست یابی است. جوانی فرصتی است که بر خلاف بسیاری از فرصت های دیگر، تنها یک بار در اختیار همه قرار می گیرد و چون به انجام خویش برسد، هرگز امکان تکرار نخواهد داشت. پس «فرصت جوانی»، طلایی ترین فرصت ها و ناب ترین موهبت هاست و نمی توان در این نکته تردید کرد که هدر دادن روزگاران خوش جوانی و تباه کردن این بهار زندگانی، به اندوهی انبوه و حسرتی متراکم خواهد انجامید، اما این روزگار، اقتضاهایی دارد؛ اقتضاهایی که بخشی از آنها به جوان بر می گردد و بخشی نیز به آنها که با جوان در تعاملند. آنها که به جوان بر می گردد، «نازها» و «نیازها»ی جوانی است. نازها، یعنی «سرزندگی، شیک پوشی، آراستگی، جمال گرایی، آرمان گرایی و...؛ و نیازها، یعنی عبادت و تضرع؛ دانش اندوزی، مهار و تعدیل غرایز، تهذیب نفس، ورزش، مطالعه، مسئولیت پذیری و...


حضرت علی اکبر علیه السلام، الگوی جوانان

جوان، محتاج اسوه و الگوست. اسوه و الگوی جوان، باید جوان باشد؛ تا فضایل و کمالات این جوان دست یافتنی و ملموس باشد.
قرآن برای زندگی بشر، اُسوه و الگو معرفی می کند؛ «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه». اگر پیامبر و سبک زندگی نبوی اسوه و الگوست، هر شخص و سبک دیگری اگر بخواهد اسوه و الگو باشد، باید رنگ و بوی پیامبر را داشته باشد و «اشبه الناس خلقاً خُلقاً و منطقاً برسول الله» باشد.
امام حسین علیه السلام حضرت علی اکبرعلیه السلام را عصارة بنی هاشم و شبیه ترین مردم به پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته، فرمود هر وقت دلمان برای رسول الله تنگ می شد، مشتاق زیارت علی اکبر می شدیم و زیارت و ملاقات علی اکبر علیه السلام بود که دلمان را در فراق پیامبر صلی الله علیه وآله تسلی می بخشید.
پس اگر کسی شیفتة جمال و کمال پیامبر صلی الله علیه وآله است، می تواند از رخسار و فضایل علی اکبر هم به پیامبر صلی الله علیه وآله برسد.

علی اکبر
فرزند بزرگ سید الشهدا و شبیه پیامبر که روز عاشورا فداى دین شد. مادر على اکبر، لیلا دختر ابى مره بود. در کربلا حدود 25 سال داشت.سن او را 18 سال و 20 سال و28 سال هم گفته‏اند. او اولین شهید عاشورا از بنى هاشم بود.(1) على اکبر شباهت بسیارى به پیامبر داشت،هم در خلقت، هم در اخلاق و هم در گفتار. به همین جهت روز عاشورا وقتى اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد،امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت:
اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الى رؤیة نبیک نظرنا الیه...؛ اى پروردگار من ! گواه باش بر این قوم که به مبارزه ایشان جوانى مى رود که شبیه ترین مردم در خِلقت و خُلق و گفتار با پیغمبر تو است، هر وقت مشتاق دیدار پیغمبر می شدیم ،به صورت این جوان نگاه مى کردیم .(2)
شجاعت و دلاورى على اکبر و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلى کرد.سخنان،فداکاری ها و رجزهایش دلیل آن است. وقتى امام حسین از منزلگاه«قصر بنى مقاتل»گذشت،روى اسب چشمان او را خواب ربود . پس از بیدارى«انا لله و انا الیه راجعون»گفت و سه بار این جمله و حمد الهى را تکرار کرد.على اکبر وقتى سبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سوارى مى‏گوید این کاروان به سوى مرگ مى‏رود.پرسید:مگر ما بر حق نیستیم؟فرمود:چرا.
گفت:فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقین؛ باکى از مرگ در راه حق نداریم!(3) روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام،اولین کسى که اجازه میدان طلبید تا جان را فداى دین کند او بود.گر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود،ولى از ایثار و روحیه جانبازى او جز این انتظار نبود. وقتى به میدان مى‏رفت،امام در سخنانى سوزناک به آستان الهى،آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند، ولى تیغ به روی شان کشیدند،نفرین کرد.
على اکبر چندین بار به میدان رفت و رزم هاى شجاعانه‏اى با انبوه سپاه دشمن نمود.
پیکار سخت،او را تشنه‏تر ساخت.به خیمه آمد.بى آن که آبى بتواند بنوشد،با همان تشنگى و جراحت دوباره به میدان رفت و جنگید و در لحظات آخر ندا کرد:
یااَبَتاه هذا جدّى رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه علیه و آله قَدْسَقانى بِکَاْسِهِ اْلاَوْفى شَرْبَةً لااَظْمَاُ بَعْدَها اَبَدا وَهُوَ یَقوُلُ: اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ فَاِنَّ لَکَ کَاءْسا مَذْخوُرَةً حَتّى تَشْرِبَهَا السّاعَة ؛
اینک جدّ من رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم حاضر است .مرا از جام خویش شربتى سقایت فرمود که هرگز پس از آن تشنه نخواهم شد .مى فرماید: اى حسین ! تعجیل کن در آمدن که جام دیگر از براى تو ذخیره کرده ام تا در این ساعت بنوشى .
سپس حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام بالاى سر وی آمد و فرمود: خدا بکشد جماعتى راکه تو را کشتند، چه چیز ایشان را گستاخ کرده که از خدا و رسول نترسیدند و پرده حرمت رسول را دریدند؟ پس ‍ اشک از چشم هاى نازنینش جارى شد و گفت : اى فرزند! عَلَى الدُّنْیا بَعدَک الْعَفا؛ بعد از تو خاک بر سر دنیا و زندگانى دنیا.(4 )
شیخ مفید فرموده : این وقت حضرت زینب علیهاالسّلام از سراپرده بیرون آمد و با حال اضطراب و سرعت به سوى نعش جناب على اکبر مى شتافت و گریه مى کرد، تا خود را به آن جوان رسانید و خویش را بر روى او افکند، حضرت سر خواهر را از روى جسد فرزند خویش بلند کرد و به خیمه اش باز گردانید . به جوانان هاشمى رو کرد و فرمود که برادر خود را بردارید؛ پس جسد نازنینش ‍ را از خاک برداشتند تا پیکر او را به خیمه گاه حمل کنند . (5 )
على اکبر،نزدیک ترین شهیدى است که با حسین دفن شده است.مدفن او پایین پاى ابا عبدالله الحسین قرار دارد و به این خاطر ضریح امام،شش گوشه دارد.(6)
در این که حضرت علی‌اکبر در چه زمانی متولد شد، در کتاب‌های معتبر تاریخی مطلبی یافت نشد.
البته در کتاب هایی که متاخران در باره حضرت نوشته اند ، برخی به تاریخ ولادت او اشاره کرده اند. مرحوم سید عبدالرزاق موسوی مقرم در کتابی که درباره حضرت نوشته،
ولادت او را در یازده شعبان سال 33 هجری در مدینه دانسته است (7 ).
نیز آن مرحوم در کتاب مقتل الحسین ( ع) در ضمن چگونگی شهادت حضرت علی اکبر تاریخ ولادت وی را یازده شعبان ذکر می کند .

پى‏نوشت ها
1 . حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 245 ،باقر شریف القرشی،دارالکتب العلمیه ،قم ،1396 ، اعیان الشیعه ،ج 2 ، ص432 ،سیدمحسن امین ،بیروت ، دارالتعارف للمطبوعات ، 1418 چاپ پنجم . مقتل الحسین ، ج 2 ،ص 34 ، خوارزمی (احمد بن خطیب ) ، قم ،انوار الهدایه ،1418 ، چاپ اول .
2 . بحار الأنوار،ج 45،ص .43
3. اعیان الشیعه،ج2 ،ص 417 .
4. منتهی الامال ، ج 1 ص 692 ، قم ،انتشارات هجرت ،1378 ،چاپ سیزدهم
5. ارشاد ،ج 2 ،ص 110 ،ترجمه رسولی محلاتی ، تهران ، انتشارات علمیه اسلامیه
6. فرهنگ عاشورا ، ص 323 ، جواد محدثی ، قم ،نشر معروف ،1377 ، چاپ چهارم .
7. على الاکبر ، ص 146 ،سید عبد الرزاق الموسوى،چاپ 1368 قمرى،نجف.