جمع بندی چرا امام حسن(ع) قیام نکرد و چرا امام حسین(ع) قیام کرد؟ (پاسخ به شبهه)

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا امام حسن(ع) قیام نکرد و چرا امام حسین(ع) قیام کرد؟ (پاسخ به شبهه)

با سلام
لطفا اساتید جواب این شبهه وهابیون و ....بدهند
با تشکر

پاسخ شیعه:
شرایط زمان امام مجتبى(علیه السلام) راهى غیر از مصالحه با نیرنگ باز عرصه هاى سیاست باقى نگذاشته بود ؛ چرا که جنگ هاى طولانى داخلى، آمادگى مردم را براى ادامه جنگ به کلى از بین برده بود ؛ زیرا عدّه کشته شدگان جنگ صفین، بنا به نقل مسعودى ، (مروج الذهب، ۲۷۴/۲) از طرفین صدوده هزار و شماره کشتگان جنگ نهروان چهار هزار نفر بود، (مروج الذهب، ج ۲)، و بنا به نقل یعقوبى (تاریخ یعقوبى ، ۱۹۵/۲) مقتولین جمل که قبل از صفین و نهروان روى داد سى و چند هزار نفر بود .
این کثرت مقتولین در جنگهاى داخلى قیافه جهاد را مهیب و وحشت زا ساخته و مردمان کوتاه فکر و راحت طلب را که همیشه اکثریت دارند از آن گریزان کرده بود ؛ لذا وقتى که امام حسن(علیه السلام) تصمیم به جهاد گرفت و مردم را به جهاد ترغیب کرد، بیشتر مردم نپذیرفتند، با اینکه شخصاً از کوفه بیرون رفت و مغیره بن نوفل را در کوفه جانشین خود قرر داد و نخلیه را لشگرگاه کرد و ده روز در آنجا ماند، بیش از چهار هزار نفر براى جهاد در رکاب آن حضرت بیرون نیامدند .
امام ناچار به کوفه بازگشت و مردم را به جهاد تحریض کرد (الشیعه و الحاکمون، ۶۲) وقتى سستى آنها در امر جهاد معلوم شد، براى اتمام حجت و قطع عذر، خطبه اى خواند و در موضوع جهاد و صلح به طور آشکار از آنها نظر خواست، آنان از اطراف فریاد برداشتند:
«ما حاضر به جهاد نیستیم، ما را هلاک نکن»
در روایت است که جابر به امام حسین(علیه السلام) پیشنهاد داد که مانند برادرش صلح نماید امام حسین(علیه السلام) فرمود:
اى جابر! برادرم به امر خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)صلح کرد و من هم به امر خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) رفتار مى کنم
اما قیام امام حسین علیه السلام به طور کامل در راه خدا بوده است ؛ زیرا فداکاری و از جان گذشتگی مورد پسند خداوند شرایطی دارد که مهمترین آن ، این دو شرط است :
۱٫ فداکاری و از خود گذشتگی در راه و هدفی باشد که عقلای عالم آن را می‌پسندند ؛ و گر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آمیز یا ناخود آگاه شود ، مورد پسند خداوند نخواهد بود ؛
۲ . آن چه در راه او هدیه می‌شود از نظر ارزش ، از خود هدیه ، دارای برتری و فضیلت باشد ؛ مانند گذشتن از مال برای به دست آوردن علم یا سلامتی . و یا قربانی کردن حیوانی برای تامین نیاز غذایی انسان . در یک کلام ،هرچه هدف والاتر باشد فداکاری در راه آن برتر و کامل تر است .
این دو مطلب ، دو شرط اساسی از شروطی هستند که باید در هر بخشش و انفاق و فداکاری رعایت شود تا آن فداکاری نیکو بوده و در راه خدا به حساب آید
. و قیام امام حسین ، این دو شرط را به نحو کامل داشته است ؛ بنابراین تمام فداکاری هایی که آن حضرت در روز عاشورا انجام داده‌اند ، در راه خدا و مورد رضایت الله بوده است.
اگر نبود فداکاری حسین علیه السلام در روز عاشورا ، اسلام ، قرآن و هر آن‌چه پیامبران در طول تاریخ آورده بودند، در زیر آوار بدعت ها ، سیاه نمایی ها و انحرافاتی که خلفای پیشین به وجود آورده بودند دفن می‌شد و اثری از آن باقی نمی‌ماند ؛ همانطور که ادیان گذشته در زیر این رسوبات مدفون شد و اثر درستی از آن‌ها بر جای نماند .
پس قیام امام حسین علیه السلام هم عقلائی است و هم هدفی که آن حضرت دارد ، از دادن جان و مال و فرزند و در یک کلمه تمام هستی ، باارزش‌تر است .

پاسخ اهل سنت:
در آغاز بگوییم که شیعه ها این دو سوال را جدا گانه جواب دادند یعنی چرا حسین قیام کرد را جدا ،و چرا حسن صلح کرد را جدا جواب دادند!!
و ما برای اینکه قبح و زشتی پاسخ آنها را نمایان کنیم هردو سوال و جواب را در یکجا جمع کردیم و زواید و پرگویی آنها را حذف نمودیم ،تا خواننده بدون نیاز به توضیح ما هم تضاد در این جواب شیعه ها را دریابد.
اما نکته ای که لازم است اضافه کنیم این است:
حسن رضی الله عنه رای پدر خود را در مورد جنگ قبول نداشت و چند بار در حیات پدر از روش جنگیدن پدر انتقاد کرده بود و علی رضی الله عنه هم در جواب پسرش یکبار گفته بود فکر نمیکردم کار به اینجاها بکشد.
آنچه این روایت تاریخ را تایید میکند همانا عمل کرد حسن بعد از نشستن به کرسی خلافت است . او براحتی ، خلافت را به معاویه واگذار کرد و این دروغ های که شیعه میسازد، فقط برای توجیه است!
و تاریخ و عقل بما میگویند که هیچ دلیلی وجود نداشت تا مردمی که علی را در صفین و جمل و نهروان پیروز کرده بودند از جنگ با معاویه واهمه داشته باشند و تاریخ این را هم نوشته که بعد از صلح حسن با معاویه، جنگ طلبان حسن را عار مومنین لقب دادند و به او طعنه میزدند و حسین نیز با او مخالفت کرد.
حسن مردی مثل قیس بن سعد را داشت که وقتی به او نوشت من صلح میکنم و با معاویه بیعت مینمایم ، قیس در جواب به او گفت یعنی از بیعت تو آزاد هستم ؟ فرمود بله ،
جواب داد حالا که آزادم با معاویه هم بیعت نمیکنم و مدتی بیعت نکرد تا اینکه خود را تنها دید و بعد بیعت نمود ، یعنی طرفداران حسن اینطور سخت سر بودند.
همین قیس ۴۰ هزار نفر داشت و با علی بیعت مرگ کرده بود یعنی بیعت کرده بود یا مرگ یا پیروزی علی!
این همان قیس بن سعد است که درباره او معاویه گفته بود : بودن او همراه لشکر علی ، برایم سخت تر است از بودن صد هزار نفر جنگجو در لشکر من!
یعنی معاویه او را از صد هزار نفر برتر میدید
حالا شیعه همه این حقایق روشن نقلی و عقلی را قبول ندارد، نداشته باشد!! این را که دیگر قبول دارد که حسن سربازی مثل حسین داشت و حسین سربازی مثل حسن نداشت!!
پس اگر حسین با لشکر بی حسن، در خود توانایی جنگ یا بقول شما فداکاری را دید ، حسن با لشکری که سربازی چون حسین داشت بطریق اولی باید در قیام تردید نمیکرد .
باید که پایه های حکومت معاویه را با این صلحی که همه جا ها را به معاویه داد، محکم نمی نمود
پس شیعه چاره ندارد جز اینکه بگوید یا کار حسن غلط است یا کار حسین
شیعه در اینجا جوابی ندارد تنها کاری که میکند این است که سوالها را جدا جدا جواب میدهد ؛به این امید که شاید خواننده آنقدر عقل نداشته باشد که این دو را بهم ربط دهد!!
شیعه چرا جواب ندارد ، چون او با عقیده مسخره معصوم دانستن امامان؛ دست و پای خود را بسته و چاره ای جز دروغ بافی و مکر و پرگویی بیجا ندارد .
علی جنگید.
حسن بلافاصله با وجود اقتدار و داشتن دست برتر صلح کرد .
حسین با امکاناتی در حدصفر، باز جنگید!
با ایمان به معصومیت و خطا نکردن امامان، این رفتار متضاد و زیک زاکی قابل توجیه نیست مگر با پرگویی و خسته کردن مخاطب!
اما پاسخ اهل سنت چیست؟
بلاخره این سه امام پیش ما نیز افرادی مقدسند ، رفتار متضاد آنها را سنی ها چگونه تفسیر میکنند ؟
جواب این است که سنی، علی و حسن و حسین را معصوم نمیداند، لذا گمان میکند که این امکان داشته باشد، آدمهای مقدس هم اشتباه کنند، یا با هم اختلاف داشته باشند.
در سایه این باور ما میگوییم:
علی خود را برتر میدید از معاویه و پیروزی را هم در یک قدمی میدید و لشکر معاویه را باغی میدانست

حسن باور پدر را در مورد بر حق بودنش و باغی بودن مخالفان قبول داشت
اما از کار پدر راضی نبود و گمان میکرد رها کردن خلافت بهتر است از جنگ
اما نمیتوانست بر پدر بشورد و تا مرگ پدر مطیع او بود .
خودش که خلیفه شد به باور خود عمل کرد، حسین با صلح او مخالف بود اما نمیتوانست با برادرش؛ که بزرگ خاندان بود؛ علنآ مخالفت کند پس سکوت کرد
پس وقتی صلحنامه با وفات معاویه پایان یافت ، حسین نیز چون علی و حسن به باور و عقیده خود عمل کرد.
پس نتیجه ساده اینکه حسن رایی غیر از پدر و برادر داشت و این تنها راه برون شد از تنگناست .
حالا چرا شیعه از تنگنا بیرون نمیاید ؟برای اینکه اگر از تنگنا بیرون بیایید، در قربانگاه میافتد!!
آنوقت باید قبول کند امامان معصوم نبودند و این یعنی زلزله در ارکان مذهب شیعه!!
پس چون کبک سر خود را زیر برف کرده و از بقیه اندام خود خبر ندارد که آشکارا و نمایان است!!
حالا که سخن به اینجا رسید بد نیست که عملکرد این سه مرد وعده داده شده به بهشت، ( علی و حسن و حسین ) را از نظر ما بگوییم :
حسن خلیفه راشد بود کسی در محق بودن او شک ندارد.
حسن یک مقام بزرگ دنیایی را با وجود داشتن قدرت برای جنگ ، بخاطر مصلحت های بالاتر اسلام رها کرد و خلافت را به خلیفه دیگری داد و در عوض سردار در جنت شد.
حسین وقتی داشت در اسلام پیچی ایجاد میشد یعنی وقتی که دید خلافت معاویه تبدیل به پادشاهی یزید میشود با وجود نداشتن قدرت خود را فدا کرد تا آیندگان نگویند این چرخش عظیم به همین راحتی صورت گرفته است و با این کار حسین نیز سردار در جنت شد.
البته این را اضافه کنیم که حسین فکر میکرد در کوفه لشکری برای جنگ خواهد داشت ،اما کوفیان او را تنها گذاشتند و او ناچار بین تسلیم و مرگ دومی را انتخاب کرد
حالا میماند این سوال که چرا علی مثل حسن رفتار نکرد ؟
جواب این است که انسانها همه یک دست فکر نمیکنند ما که شیعه نیستیم تا شما رفتاری یکدست از مقدسین ما بخواهید آنها معصوم نبودند.
اما ما میگوییم اگر علی مثل حسن رفتار میکرد پسندیده تر بود اما اینکه نکرد بر او هیچ گناهی نیست زیرا حق از آن او بود
در ضمن فراموش نکنیم که علی همیشه پیروزی خود را نزدیک میدید
و او آبدیده تر بود از حسن در سختی ها و موانع را ، مانع هدف خود نمیدید و در رسیدن به هدف سرسخت و مصمم بود و دیدیم او را چیزی از پای نیانداخت الا ترور.
حسن هم اگر میجنگید گناهی بر او نبود ، اما این فداکاری او در ترک منصبش ، برای هدفی بالاتر ،عظیم است.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

سلام علیکم
این شبهات مانند شبهات گذشته با های و هوی و عوام فریبی مطرح شده و هر چه این روش در میان دشمانان ما ادامه پیدا کند ما به حقانیت خود بیشتر واقف می شویم

رضا;802801 نوشت:
حسن رضی الله عنه رای پدر خود را در مورد جنگ قبول نداشت و چند بار در حیات پدر از روش جنگیدن پدر انتقاد کرده بود و علی رضی الله عنه هم در جواب پسرش یکبار گفته بود فکر نمیکردم کار به اینجاها بکشد.

اولا: نویسنده مدرکی بر این ادعا ارائه نکرده است
ثانیا: معلوم نکرده که در کدام جنگ حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام چنین سخنی به امام علی علیه السلام گفته اند.
در جنگ جمل امام حسن به همراهی عمار بن یاسر نامه ای به کوفه بردند و آن حضرت با سخنرانی خود در مسجد کوفه توانستند حدود ده هزار نفر را به میدان جنگ علیه ناکثین نکشاند.(1) ایشان همچنین فرماندهی جناح راست سپاه را بر عهده داشتند.
و امیرالمؤمنین وی را در این جنگ به میمنه (سمت راست) سپاه فرستاد(2) همچنین با حمله به شتر عایشه او را مجبور به پایان جنگ نمودند.(3)
آیا چنین شخصی با این نحوه از مبارزه مخالف با مبارزه بوده اند؟؟!!!
در جنگ صفین در جنگ صفین هنگامی که امام علی علیه السلام رزم او را دید برای محافظت از جان او و برادرش حسین علیهماالسلام دستور داد تا آنان را به عقب برگردانند. امام علی علیه السلام فرمود: «پسرانم را از جنگ باز دارید که از به خطر افتادن جان آن دو بیم دارم و می‌ترسم نسل رسول خدا(ص) قطع شود» (4)در این جنگ، وقتی معاویه جنگیدن امام حسن را دید، کوشید تا وی را با وعده‌هایی از میدان به در کند. به همین منظور، عبیدالله بن عمر فرزند کوچک خلیفه دوم را به میدان جنگ فرستاد تا امام حسن علیه السلام را با وعده خلافت از میدان به در کند. وقتی عبیدالله، امام مجتبی(ع) را مشغول کارزار دید، نزدیک رفت و گفت: «با تو کاری دارم». امام دست از جنگ کشید و نزدیک آمد. عبیدالله پیشنهاد معاویه را به امام رسانید. امام با تندی فرمود: گویی می‌بینمت که امروز یا فردا کشته خواهی شد، ولی شیطان فریبت داده و این کار را برایت زیبا نموده است تا روزی که زنان شام بر جنازه‌ات بگریند. به زودی خدا بر زمینت می‌زند و جنازه‌ات را با صورت به خاک می‌کشد. عبیدالله به سوی خیمه‌گاه بازگشت. معاویه با دیدن حالت او، خود به جواب پی برد و گفت: "او پسر همان پدر است".(5)
این نویسنده شبهه از این رفتارها مخالفت با جنگ استخراج می کند؟؟!!!

1.المفید، الجمل، ص۳۲۷
2.المفید، الجمل، ص۳۴۸.
3.القرشی، موسوعة سیرة اهل البیت، ج۱۰، ص۴۰۳ پاورقی.
4. قرشی، باقر شریف، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، ص۲۱۹.
5.قرشی، باقر شریف، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، ص۲۱۸

رضا;802801 نوشت:
آنچه این روایت تاریخ را تایید میکند همانا عمل کرد حسن بعد از نشستن به کرسی خلافت است . او براحتی ، خلافت را به معاویه واگذار کرد و این دروغ های که شیعه میسازد، فقط برای توجیه است!


اگر حضرت امام حسن علیه السلام در آن ششماهه خلافت هیچ گونه تلاشی برای ادامه جنگ نمی کردند، لشگر آراسته نمی کردند، لشگر را به بیرون کوفه گسیل نمی داشتند، این گفته نویسنده قابل تامل بود اما امام در آن ششماه تمام تلاش را برای پیگیری جنگ کردند وقتی فرمانده لشگر فریب دشمن را می خورد(1)، وقتی لشکر امام از هم گسیخته میشود، امام صلح تحمیلی را قبول می نمایند لذا ادعا نویسنده نه تنها دور از واقعیت بلکه درست بر خلاف واقعیت است.
اما حتی شرط قبول خلافت را چنین بیان می کنند که با هرکسی که قصد جنگ داشت، بجنگند و با هرکسی که صلح کرد، صلح کنند(2) بر اساس برخی گزارش‌ها امام حسن قریب به پنچاه روز یا بیشتر، پس از شهادت پدر و بیعت مردم، در زمینه جنگ یا صلح هیچ اقدامی نکرد(3) و جالب تر آنجا که برای تشویق جنگجویان، نخستین اقدام امام پس از بیعت، افزایش صد درصدی مستمری جنگجویان بود.(4)

امام همه این کارها را برای ادامه جنگ انجام دادند و پس ازعزیمت سپاه کوفه برای جنگ، امام در ساباط مدائن به سپاه پیوستد(5) تا اینکه معاویه در نامه‌ای به عبیدالله بن عباس فرمانده سپاه عراق، چنین وانمود کرد که امام حسن علیه السلام از معاویه طلب صلح کرده است و اگر عبیدالله همراهی با وی را بی‌درنگ بپذیرد، وی را ولایت و مال فراوان خواهد داد. عبیدالله نیز به گمان اینکه امام درخواست صلح کرده، در فکر سودجویی شخصی برآمد و به خواست معاویه تن داد و شبانه همراه با شماری، حدود دو سوم سپاه، به معاویه پیوست.(6)

1.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف ۱۳۸۵ق، ص۴۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره ۱۳۷۹ق، ج۱۶، ص۴۲-۴۳
2.ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، بیروت، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۲۹
3.بلاذری، انساب الاشراف، بیروت: دارالتعارف، ۱۳۹۷ق،؛ج۳، ص۲۹
4. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۶۴
5.ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۱۳۱۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین ۱۴۰۸ق، ص۷۱ـ۷۲
6.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف ۱۳۸۵ق، ص۴۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره ۱۳۷۹ق، ج۱۶، ص۴۲-۴۳

رضا;802801 نوشت:
تاریخ و عقل بما میگویند که هیچ دلیلی وجود نداشت تا مردمی که علی را در صفین و جمل و نهروان پیروز کرده بودند از جنگ با معاویه واهمه داشته باشند

اینجا نیز مغلطه کرده است

همان گروهی که امام حسن مجتبی علیه السلام را در مقابل معاویه یاری نکردند در صفین نیز بر خلاف خواسته حضرت علی علیه السلام عمل کردند و حضرت را مجبور به حکمیت نمودند تا جائیکه ابوموسی اشعری ساده لوح را نیز به عنوان حکم بر حضرت تحمیل کردند
آیا کسی است که نداند امام به اصل جریان حکمیت راضی نبود و حکمیت بر ایشان تحمیل شد
آیا کسی است که نداند امام به حکم بودن ابوموسی اشعری راضی نبود و این شخص ساده لوح بر امام تحمیل شد
کوفیان ابتدا امام علی علیه السلام را حمایت کردند ولی در اواخر امام از عملکرد بسیاری از آنان راضی نبودند چرا که تن به جنگ نمی داندند و همین ها امام حسن را نیز حمایت نکردند

یکی از آنان اشعث بن قیس بود. او در جمع کندیان به پا خاست و ضمن خطبه ای ، با لحنی مصلحت‌جویانه خواستار ترک خونریزی بیشتر شد.(1)
خطبه اشعث منجر به جریان حکمیت شد و به واسطه ماجرای حکمیت، دو سپاه از هم کناره گرفتند و معاویه توانست از مخمصه شکست رهایی یابد. امام علی علیه السلام پس از آن هرچقدر درصدد تشکیل سپاه برای حمله به شام برآمد، مردم کوفه و حجاز از وی چندان فرمانبرداری نکردند
حال مغالطه ای که شبهه کننده انجام داده اوایل حکومت حضرت علی علیه السلام و شادابی جنگ ها را با دوره امام حسن مجتبی علیه السلام مقایسه کرده نه اواخر که اکثر یاران امام علی علیه السلام تن به جنگ نمی دادند و گروهی نیز مانند خوارج در مقابل حضرت علی علیه السلام ایستادند.
1.ابن مزاحم، وقعة الصفین، ص۴۸۰-۴۸۱؛ دینوری، ص۱۸۸-۱۸۹

رضا;802801 نوشت:
حسن مردی مثل قیس بن سعد را داشت که وقتی به او نوشت من صلح میکنم و با معاویه بیعت مینمایم ، قیس در جواب به او گفت یعنی از بیعت تو آزاد هستم ؟ فرمود بله ،
جواب داد حالا که آزادم با معاویه هم بیعت نمیکنم و مدتی بیعت نکرد تا اینکه خود را تنها دید و بعد بیعت نمود ، یعنی طرفداران حسن اینطور سخت سر بودند.
همین قیس ۴۰ هزار نفر داشت و با علی بیعت مرگ کرده بود یعنی بیعت کرده بود یا مرگ یا پیروزی علی!
این همان قیس بن سعد است که درباره او معاویه گفته بود : بودن او همراه لشکر علی ، برایم سخت تر است از بودن صد هزار نفر جنگجو در لشکر من!
یعنی معاویه او را از صد هزار نفر برتر میدید
حالا شیعه همه این حقایق روشن نقلی و عقلی را قبول ندارد، نداشته باشد!! این را که دیگر قبول دارد که حسن سربازی مثل حسین داشت و حسین سربازی مثل حسن نداشت!!


اگر همه یاران امام حسن مجتبی علیه السلام مثل امام حسین علیه السلام و قیس بن سعد بودند بله اما گفتیم که بسیاری از یاران ایشان تن به جنگ نمی دادند که این قعود و راحت طلبی از اواخر خلافت حضرت علی علیه السلام شروع شد و با آن حضرت نیز چنین کردند.

رضا;802801 نوشت:
پس اگر حسین با لشکر بی حسن، در خود توانایی جنگ یا بقول شما فداکاری را دید ، حسن با لشکری که سربازی چون حسین داشت بطریق اولی باید در قیام تردید نمیکرد .
باید که پایه های حکومت معاویه را با این صلحی که همه جا ها را به معاویه داد، محکم نمی نمود

لشگر امام حسین علیه السلام اگر چه امام حسن علیه السلام نداشت اما 72 یار بهتر از قیس بن سعد داشت که حاضر شدند همه گونه فداکاری انجام دهند
اما لشکر امام حسن علیه السلام اگر چه امام حسین علیه السلام داشت اما یارانی مانند امام حسین علیه السلام و به تعداد آنان که حاضر باشند هرگونه فداکاری را انجام دهند نداشت.
ضمنا شرایط معاویه با یزید فرق می کند

رضا;802801 نوشت:
پس شیعه چاره ندارد جز اینکه بگوید یا کار حسن غلط است یا کار حسین

نه خیر برداشت اشتباه شما یا باعث شده چنین تصوری داشته باشید
شیعه با توجه به تاریخ واقعی هم کار امام حسن علیه السلام را می ستاید و هم کار امام حسین علیه السلام را
چرا که عملکرد این دو بزرگوار مانند عمل کرد پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در دوران مختلف زندگی یشان است
پیامبرصلی الله علیه واله وسلم آن برخوردی را که در مکه داشتند در مدینه با مشرکان و دشمنان نداشتند
پس شبهه گر باید بگوید یا این کار پیامبرصلی الله علیه واله وسلم العیاذ بالله اشتباه است یا آنکارش . ولی ما می گوئیم هر دو کار درست است

رضا;802801 نوشت:
شیعه چرا جواب ندارد ، چون او با عقیده مسخره معصوم دانستن امامان؛ دست و پای خود را بسته و چاره ای جز دروغ بافی و مکر و پرگویی بیجا ندارد .

اولا بدون پیش کشیدن بحث عصمت نیز شیعه با تبین شرایط به راحتی می تواند اثبات کند که کار هر دو امام منطبق بر حق و سنت رسول الله صلی الله علیه واله وسلم بوده است
ثانیا: عصمت مسخره نیست بلکه برگفته از آیات قرآنی است و پشتوانه در رفتار پیامبران پیشین و سیره حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم است اگر چیزی مسخره است بحث عدالت صحابه است نه عصمت

رضا;802801 نوشت:
با ایمان به معصومیت و خطا نکردن امامان، این رفتار متضاد و زیک زاکی قابل توجیه نیست مگر با پرگویی و خسته کردن مخاطب!

آیا با رفتار متناقض و متضاد و به قول شما زیک زاکی صحابه عدالت آنان اثبات می شود
ام المومنین عایشه و امیر المومنین علی علیه السلام هر دو عادلند اما بین آنان 19000نفر کشته شده است!!!
امیرالمومنین علی علیه السلام و خال المومنین معاویه هر دو عادلند و سه سال با هم جنگیدند و تعداد زیادی بین آنان کشته شد!!!!
برخی از صحابه همدیگر را لعن می کردند اما هر دو گروه عادلند و ما نباید آنان را لعن کنیم!!!!!!!!!!!
بر روی سنگ قبر حجر بن عدی نوشته حجر بن عدی رضی الله عنه کسی که معاویه رضی الله عنه او را کشت!!!
اگر چیزی مسخره است اینها مسخره است.

رضا;802801 نوشت:
حسن یک مقام بزرگ دنیایی را با وجود داشتن قدرت برای جنگ ، بخاطر مصلحت های بالاتر اسلام رها کرد و خلافت را به خلیفه دیگری داد و در عوض سردار در جنت شد.
حسین وقتی داشت در اسلام پیچی ایجاد میشد یعنی وقتی که دید خلافت معاویه تبدیل به پادشاهی یزید میشود با وجود نداشتن قدرت خود را فدا کرد تا آیندگان نگویند این چرخش عظیم به همین راحتی صورت گرفته است و با این کار حسین نیز سردار در جنت شد.

اما آنچه به عنوان جواب اهل سنت داده اید بطلان نوشتهایتان مشخص شد. در مورد این پراگراف نیز بنده با نویسنده هم عقیده هستم الا در مورد قدرت داشتن امام حسن علیه السلام بر جنگ، که این مطلب نیز در پست های قبل مفصل بحث شد

رضا;802801 نوشت:
با سلام
حسن مردی مثل قیس بن سعد را داشت که وقتی به او نوشت من صلح میکنم و با معاویه بیعت مینمایم ، قیس در جواب به او گفت یعنی از بیعت تو آزاد هستم ؟ فرمود بله ،
جواب داد حالا که آزادم با معاویه هم بیعت نمیکنم و مدتی بیعت نکرد تا اینکه خود را تنها دید و بعد بیعت نمود ، یعنی طرفداران حسن اینطور سخت سر بودند.
همین قیس ۴۰ هزار نفر داشت و با علی بیعت مرگ کرده بود یعنی بیعت کرده بود یا مرگ یا پیروزی علی!
.

در همین گزارش شما مشخص است که 40هزار نفر نیروی تحت نفوذ وی او را در مقابل معاویه تنها گذاشتند و مجبور به بیعت با معاویه شد. اگر این 40هزار نفر پا در رکاب بودند آیا معاویه جرئت برخورد با قیس را در خود می دید؟
در گزارشی آمده:هنگامی که نامه امام حسن علیه السلام مبنی بر صلح با معاویه به او رسید، مردم را بین جنگ بدون اطاعت امام و بیعت با معاویه مخیر کرد. و مردم بیعت با معاویه را برگزیدند(1) پس نمی توان آن چهل هزار نفر را قسم خورده در جنگ پنداشت بله در زمان حضرت علی علیه السلام آنهم اوایل جنگ صفین شاید چنین بودند اما به دلیل فرسایشی شدن جنگ بسیاری از کسانی که در اول پا در رکاب بودند پس از مدتی سستی در جنگ از آنان دیده شد و عافیت طلب شدند.

1طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۶۰؛ دینوری، احمد بن داود، الأخبارالطوال، تحقیق: عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال،قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۸.

پرسش:
چرا امام حسن(علیه السلام) قیام نکرد و چرا امام حسین(علیه السلام) قیام کرد؟ آیا این بخاطر تفاوت دیدگاه آنان نبود به طوری که امام اول و سوم شیعه اصالت را با جنگ می دانستند و ولی امام دوم با جنگ موافق نبود؟ آیا شیعه به دلیل معصوم دانستن امامان تفاوت برخورد های آنان را توجیه کرده و به شرایط متفاوت نسبت می دهد؟

پرسش:
چنین نیست که شیعه در صدد توجیه باشد بلکه تاریخ نگاران به خوبی بسیاری از وقایع عصر آن سه امام بزرگوار را منعکس کرده اند و اگر بر فرض ائمه شیعه معصوم نبودند نیز چاره ای جز جنگ در برخی شرائط و صلح در برخی شرایط دیگر نبود.
به طور اجمال می توان گفت که شرایط در اوایل حکومت حضرت علی (علیه السلام) طوری بود که آمادگی برای رویارویی با دشمنان آن حضرت در طرفدران ایشان دیده می شد
اما این آمادگی در اواخر خلافت ایشان به دلیل فرسایشی شدن جنگ و حیله های مکرر طرف مقابل افول کرده و در زمان خلافت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به اوج خود رسید
اما با رفتارهای ددمنشانه معاویه و عمل نکردن به مفاد صلح و نیز مورثی کردن خلافت، زمینه برای قیام امام حسین
(علیه السلام) مهیا شد.
اما به طور تفصیل عرض می شود
اگر چنین بود که امام حسن
(علیه السلام) روحیه صلح طلبانه دارد و جنگ را به هیچ وجهی به صلاح نمی داند در زمان خلافت امام علی (علیه السلام) به صورت جدی در جبهه های جنگ وارد نمی شود. ما ایشان را تابع امام علی (علیه السلام) می دانیم اما اگر کسی منکر این است باید سندی متقن ارائه دهد که امام حسن علیه السلام با روش حضرت علی (علیه السلام) در جنگها موافق نبوده است.
در جنگ جمل امام حسن
(علیه السلام) به همراهی عمار بن یاسر نامه ای به کوفه بردند و آن حضرت با سخنرانی خود در مسجد کوفه توانستند حدود ده هزار نفر را به میدان جنگ علیه ناکثین بکشاند.(1) ایشان همچنین فرماندهی جناح راست سپاه را بر عهده داشتند.
و امیرالمؤمنین وی را در این جنگ به میمنه (سمت راست) سپاه فرستاد(2) همچنین با حمله به شتر عایشه او را مجبور به پایان جنگ نمودند.(3)
آیا چنین شخصی با این نحوه از مبارزه مخالف با مبارزه بوده اند؟؟!!!

در جنگ صفین :
در جنگ صفین هنگامی که امام علی(علیه السلام) رزم او را دید برای محافظت از جان او و برادرش حسین (علیه السلام) دستور داد تا آنان را به عقب برگردانند. امام علی(علیه السلام) فرمود: «پسرانم را از جنگ باز دارید که از به خطر افتادن جان آن دو بیم دارم و می‌ترسم نسل رسول خدا(صلی الله علیه وآله) قطع شود» (4)در این جنگ، وقتی معاویه جنگیدن امام حسن(علیه السلام) را دید، کوشید تا وی را با وعده‌هایی از میدان به در کند. به همین منظور، عبیدالله بن عمر فرزند کوچک خلیفه دوم را به میدان جنگ فرستاد تا امام حسن (علیه السلام) را با وعده خلافت از میدان به در کند. وقتی عبیدالله، امام مجتبی(علیه السلام) را مشغول کارزار دید، نزدیک رفت و گفت: «با تو کاری دارم». امام دست از جنگ کشید و نزدیک آمد. عبیدالله پیشنهاد معاویه را به امام رسانید. امام با تندی فرمود: گویی می‌بینمت که امروز یا فردا کشته خواهی شد، ولی شیطان فریبت داده و این کار را برایت زیبا نموده است تا روزی که زنان شام بر جنازه‌ات بگریند. به زودی خدا بر زمینت می‌زند و جنازه‌ات را با صورت به خاک می‌کشد. عبیدالله به سوی خیمه‌گاه بازگشت. معاویه با دیدن حالت او، خود به جواب پی برد و گفت: "او پسر همان پدر است".(5)
اگر حضرت امام حسن
(علیه السلام) در آن شش ماه خلافت هیچ گونه تلاشی برای ادامه جنگ نمی کردند، لشگر آراسته نمی کردند، لشگر را به بیرون کوفه گسیل نمی داشتند، این گفته نویسنده قابل تامل بود اما امام در آن شش ماه تمام تلاش را برای پیگیری جنگ کردند وقتی فرمانده لشگر فریب دشمن را می خورد(6)، وقتی لشکر امام از هم گسیخته میشود، امام صلح تحمیلی را قبول می نمایند لذا ادعا نویسنده نه تنها دور از واقعیت بلکه درست بر خلاف واقعیت است.
اما حتی شرط قبول خلافت را چنین بیان می کنند که با هرکسی که قصد جنگ داشت، بجنگند و با هرکسی که صلح کرد، صلح کنند(7) بر اساس برخی گزارش‌ها امام حسن
(علیه السلام) قریب به پنچاه روز یا بیشتر، پس از شهادت پدر و بیعت مردم، در زمینه جنگ یا صلح هیچ اقدامی نکرد(8) و جالب تر آنجا که برای تشویق جنگجویان، نخستین اقدام امام پس از بیعت، افزایش صد درصدی مستمری جنگجویان بود.(9)

امام همه این کارها را برای ادامه جنگ انجام دادند و پس ازعزیمت سپاه کوفه برای جنگ، امام در ساباط مدائن به سپاه پیوستد(10) تا اینکه معاویه در نامه‌ای به عبیدالله بن عباس فرمانده سپاه عراق، چنین وانمود کرد که امام حسن (علیه السلام) از معاویه طلب صلح کرده است و اگر عبیدالله همراهی با وی را بی‌درنگ بپذیرد، وی را ولایت و مال فراوان خواهد داد. عبیدالله نیز به گمان اینکه امام درخواست صلح کرده، در فکر سودجویی شخصی برآمد و به خواست معاویه تن داد و شبانه همراه با شماری، حدود دو سوم سپاه، به معاویه پیوست.(11)

جنگ حضرت علی(علیه السلام) با معاویه فرسایشی شده بود لذا همان گروهی که امام حسن مجتبی(علیه السلام) را در مقابل معاویه یاری نکردند در صفین نیز بر خلاف خواسته حضرت علی(علیه السلام) عمل کردند و حضرت را مجبور به حکمیت نمودند تا جائی که ابوموسی اشعری ساده لوح را نیز به عنوان حکم بر حضرت تحمیل کردند
آیا کسی است که نداند امام به اصل جریان حکمیت راضی نبود و حکمیت بر ایشان تحمیل شد
آیا کسی است که نداند امام به حکم بودن ابوموسی اشعری راضی نبود و این شخص ساده لوح بر امام تحمیل شد
کوفیان ابتدا امام علی
(علیه السلام) را حمایت کردند ولی در اواخر امام از عملکرد بسیاری از آنان راضی نبودند چرا که تن به جنگ نمی داندند و همین ها امام حسن (علیه السلام)را نیز حمایت نکردند

یکی از آنان اشعث بن قیس بود. او در جمع کندیان به پا خاست و ضمن خطبه ای ، با لحنی مصلحت‌جویانه خواستار ترک خونریزی بیشتر شد.(10)
خطبه اشعث منجر به جریان حکمیت شد و به واسطه ماجرای حکمیت، دو سپاه از هم کناره گرفتند و معاویه توانست از مخمصه شکست رهایی یابد. امام علی(علیه السلام) پس از آن هرچقدر درصدد تشکیل سپاه برای حمله به شام برآمد، مردم کوفه و حجاز از وی چندان فرمانبرداری نکردند
حال مغالطه ای که شبهه کننده انجام داده اوایل حکومت حضرت علی
(علیه السلام) و شادابی جنگ ها را با دوره امام حسن مجتبی (علیه السلام) مقایسه کرده نه اواخر که اکثر یاران امام علی(علیه السلام) تن به جنگ نمی دادند و گروهی نیز مانند خوارج در مقابل حضرت علی(علیه السلام) ایستادند.

40هزار نفر نیروی تحت نفوذ قیس بن سعد در ابتدا با روحیه شهادت طلبانه در رکاب امام علی (علیه السلام)جنگیدند اما پس از صلح امام حسن(علیه السلام) حتی خود قیس را تنها گذاشتند تا مجبور به بیعت با معاویه شد. اگر این 40هزار نفر پا در رکاب بودند آیا معاویه جرئت برخورد با قیس را در خود می دید؟
در گزارشی آمده:هنگامی که نامه امام حسن
(علیه السلام) مبنی بر صلح با معاویه به او رسید، مردم را بین جنگ بدون اطاعت امام و بیعت با معاویه مخیر کرد. و مردم بیعت با معاویه را برگزیدند(13)

اما شرایط در زمان امام حسین (علیه السلام) کاملا متفاوت بود، معاویه با زیر پا گذاشتن قرار داد صلح و نیز مورثی کردن خلافت، خباثت باطنی خود را مشخص کرد لذا شرایط برای مقابله با جانشین او مهیا شد دیگر قداست معاویه و خال المومنین بودنش رنگی نداشت، دیگر یزید نمی توانست بر طبل قداست بکوبد وباید بعد از آن با زور بر مردم حکومت می کرد. لذا شرایط برای قیام امام حسین(علیه السلام)مهیا شده بود اگر چه همان قوه قهریه یزید مانع پیوستن مردم به امام شده بود.

کلیدواژه: امام حسن (علیه السلام) ، صلح، امام حسین (علیه السلام)قیام
منابع:
1. الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، مفيد، محمد بن محمد، كنگره شيخ مفيد، قم‏، 1413 ق‏،چاپ اول‏، ص۳۲۷
2. همان، ص۳۴۸.
3.القرشی، موسوعة سیرة اهل البیت، ج۱۰، ص۴۰۳ پاورقی.
4. همو، باقر شریف، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، ص۲۱۹.
5.همان، ص۲۱۸
6. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف ۱۳۸۵ق، ص۴۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره ۱۳۷۹ق، ج۱۶، ص۴۲-۴۳
7.ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، بیروت، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۲۹
8.بلاذری، انساب الاشراف، بیروت: دارالتعارف، ۱۳۹۷ق،؛ج۳، ص۲۹
9. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۶۴
10.ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۱۳۱۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین ۱۴۰۸ق، ص۷۱ـ۷۲
11.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف ۱۳۸۵ق، ص۴۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره ۱۳۷۹ق، ج۱۶، ص۴۲-۴۳
12. وقعة صفين، نصر بن مزاحم المنقرى (م 212)، تحقيق عبد السلام محمد هارون، القاهرة، المؤسسة العربية الحديثة، الطبعة الثانية، 1382، افست قم، منشورات مكتبة المرعشى النجفى، 1404، ص۴۸۰-۴۸۱به بعد
13. دینوری، احمد بن داود، الأخبارالطوال، تحقیق: عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال،قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۸.

موضوع قفل شده است