جمع بندی آیا فقط خدا نیکوست؟
تبهای اولیه
سلام. مقدمتاً از آنجا که سؤال بنده، ناظر به بحث انسان کامل و امکان اشرف است، این سؤال را در بخش عرفان می پرسم:
در روایتی آمده است که روزی مردی حضرت عیسی را نیکو نامید، و حضرت عیسی فرمودند: «چرا مرا نیکو نامیدی؟ فقط خدا نیکوست.»
آیا این جمله به لحاظ عقلی یا عقلایی، صحیح است؟ می توان گفت که هیچکس نیکو نیست؟ یا مثلاً می توان گفت که در مقایسه با نیکویی خدا، حتی انسان کاملی چون مسیح نیز می تواند از نیکو نامیدن خود، نهی کند؟ آیا این سخن به شکلی معقول قابل تفسیر هست؟
با سپاس
سلام. مقدمتاً از آنجا که سؤال بنده، ناظر به بحث انسان کامل و امکان اشرف است، این سؤال را در بخش عرفان می پرسم:در روایتی آمده است که روزی مردی حضرت عیسی را نیکو نامید، و حضرت عیسی فرمودند: «چرا مرا نیکو نامیدی؟ فقط خدا نیکوست.»
آیا این جمله به لحاظ عقلی یا عقلایی، صحیح است؟ می توان گفت که هیچکس نیکو نیست؟ یا مثلاً می توان گفت که در مقایسه با نیکویی خدا، حتی انسان کاملی چون مسیح نیز می تواند از نیکو نامیدن خود، نهی کند؟ آیا این سخن به شکلی معقول قابل تفسیر هست؟
با سپاس
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
با فرض صحت حدیث، روایت در صدد بیان نمودن توحید صفاتی است. یعنی اصل و ریشه همه زیبایی ها و صفات حسنه، و نیکویی ها، حق تعالی است، و همه صفات کمالی در درجه اول شایسته خداست و ثانیا به دیگران نسبت داه می شود.
اولاً: صفات خدا از خود او است، و كسي آنها را به او نداده است.
این اجمال جواب بود، که تفصیل آن را در مورد توحید صفاتی از بخش کلام و اعتقادات می توانید مطالبه بفرمایید.
موفق باشید
با سلام
در بسیاری از زبانهای امروز کلمهٔ خوبی یا «نیکویی» معنای واقعی خود را از دست داده است. اما در کتاب مقدّس این خصوصیت معنایی بسیار عمیق دارد. نیکویی اساساً به مفهوم شرافت و پاکی اخلاقی است. پس میتوان گفت که تمام وجود یَهُوَه مملوّ از نیکویی است. همهٔ خصوصیات او از جمله قدرت، عدالت و حکمتش همگی کاملاً نیکو و خوب است. با این همه، بهترین توصیفی که میتوان از نیکویی یَهُوَه نمود آن است که شکلی از ابراز محبت اوست. به چه دلیل؟ نیکویی با عمل همراه است. پولُس رسول اظهار داشت که برای انسان نیکو بودن از عادل بودن بهتر است. انسان عادل و درستکار با دقت و وفاداری به مقرّرات عمل میکند، اما انسان نیکو فقط به این کار اکتفا نمیکند بلکه پیشقدم میشود و به یاری دیگران میشتابد. بر طبق این گفته، یَهُوَه یقیناً نیکوست و این نیکویی از مهر و محبت لایزال او سرچشمه میگیرد.چرا عیسی اجازه نداد که او را «استاد نیکو» بخوانند، و با این کار بر چه نکتهٔ عمیقی تأکید کرد؟
نیکویی یَهُوَه بینظیر است. اندکی پیش از مرگ عیسی، مردی نزد او آمد و پرسشی مطرح ساخت و در آن عیسی را «استاد نیکو» خواند. عیسی پاسخ گفت: «چرا مرا نیکو میگویی؟ فقط خداست که واقعاً نیکوست.» پاسخ عیسی شاید موجب حیرت ما شود. چرا گفتهٔ مرد را به این شکل تصحیح کرد؟ مگر عیسی حقیقتاً ‹استادی نیکو› نبود؟
روشن است که آن مرد عنوان «استاد نیکو» را به قصد چاپلوسی به زبان آورده بود. اما عیسی با فروتنی گفت که فقط پدر آسمانیاش باید نیکو خوانده شود زیرا او نیکوترین وجود عالَم است. در عین حال به نکتهای بسیار عمیق نیز اشاره کرد؛ اینکه یَهُوَه تنها معیار نیکویی در عالَم است. فقط اوست که در مقام سلطان عالَم حق تعیین نیک و بد را دارد. آدم و حوّای نافرمان با خوردن میوهٔ درختِ معرفت نیک و بد، این حق را از آن خود دانستند. اما عیسی برخلاف آنان با فروتنی تعیین معیارها را همیشه به پدرش واگذار میکرد.
علاوه بر این، عیسی میدانست که یَهُوَه سرچشمهٔ همهٔ نیکوییهای حقیقی است. «هر بخشندگی نیکو و هر بخششِ کامل» از اوست.
در روایتی آمده است که روزی مردی حضرت عیسی را نیکو نامید، و حضرت عیسی فرمودند: «چرا مرا نیکو نامیدی؟ فقط خدا نیکوست.»
با سلام. اگر متن اصلي روايت ارائه شود، بهتر ميتوان به جواب رسيد،
به هر حال شايد روايت در صدد بيان معنايي باشد که در آيات شريفه قرآن آمده است:
و لِلّه الأسماء الحسنیٰ (أعراف: 180)
له الأسماء الحسنیٰ (طه:
به موجب اين آيات شريفه، نيکوترين صفات فقط مخصوص خداوند است.
توضيحات جناب «سميع» هم مکمّل اين مطلب خواهد بود.
التماس دعاي خير.
پرسش:
در روایتی آمده است که روزی مردی حضرت عیسی (علیه السلام) را نیکو نامید، و حضرت عیسی (علیه السلام) فرمودند: «چرا مرا نیکو نامیدی؟ فقط خدا نیکوست»
آیا این جمله به لحاظ عقلی یا عقلایی، صحیح است؟ می توان گفت که هیچکس نیکو نیست؟ یا مثلاً می توان گفت که در مقایسه با نیکویی خدا، حتی انسان کاملی چون مسیح نیز می تواند از نیکو نامیدن خود، نهی کند؟ آیا این سخن به شکلی معقول قابل تفسیر هست؟
پاسخ:
با فرض صحت حدیث، روایت در صدد بیان نمودن توحید صفاتی است. یعنی اصل و ریشه همه زیبایی ها و صفات حسنه، و نیکویی ها، حق تعالی است، و همه صفات کمالی در درجه اول شایسته خداست و ثانیا به دیگران نسبت داه می شود.
مانند جایی که در قرآن کریم آمده است: «و لِلّه الأسماء الحسنیٰ (1) که این آیه شریفه مفید حصر است؛ چون "للّه" خبر مقدّم و «الاسماء» که جمع محلّی به الف و لام و اسم مؤخر است، عمومیت را افاده میکند؛ یعنی هر اسم احسنی که در عالم وجود دارد، ازآن خداست و هیچ کس در آن شراکتی ندارد.(2)
توحيد صفاتي یعنی خدا در صفات بيهمتاست، زيرا:
اولاً: صفات خدا از خود او است، و كسي آنها را به او نداده است.
ثانياً: صفات كمال او غيرمتناهي و نامحدود است. و اين هر دو، مقتضاي واجب الوجود بالذات بودن خدا، و غنا و بينيازي مطلق او است.
پی نوشت:
1.اعراف/80.
2.جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (توحید در قرآن)، قم، اسراء، 1383ش، چاپ اول.