جمع بندی نژاد پرستی دینی علمی!!!

تب‌های اولیه

77 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نژاد پرستی دینی علمی!!!

با سلام
این اولین پست من هست و خوشحالم! با تجربه ایی که از خواندن مطالب در این فروم ها دارم تقریبا مطمئنم که بحث به حاشیه کشیده میشود پس تقاضا میکنم از بحث اصلی به هیچ عنوان منحرف نشوید.ممنون
موضوع ساده است_ مسلمانان و ایرانیان غالبا در مواجه با کشفیات علمی در غرب به مقابله مثل روی می اورند و از پیشرو بودن مسلمانان یا ایرانیان همچون ابن هیثم_ ابن سینا_زکریا رازی و غیره سخن میگویند یاغالبا از ادبیاتی مثل این استفاده میکنند:(در حالی که اروپائیان یا غربیان در قرون وسطی خبری از علم نداشتند و در عصری تاریک زندگی میکردند ایرانیان یا مسلمانان فلان کشف و فلان اختراع را انجام می‌دادند.)
اما نکته اصلی من این جا است که علم این دانشمندان یا کشفیات آنها ربطی به دین یا کشور آنها نداشته بلکه به کارگیری علم و درایتشان بوده که باعث این پیشرفتها شده. اگر بگوئیم دانشمند بزرگ ایرانی ابن سینا فلان بوده و به خاطر ایرانی بودنش افتخار کنیم پس در مورد ابن هیثم بصری یا ابن نفیس دمشقی کاشف جریان ریوی چرا به مسلمان بودن آنها استناد میکنیم و از برتری اسلام بر غرب سخن می‌گوییم? آیا این نشان نمیدهد نه دین و نه کشور هیچ ارتباطی با پیشرفت و علم ندارند و اینگونه سخن گفتن غلط است?

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Arial"][="Blue"]سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما کابر گرامی

نقش دین در پیشرفت و یا پس رفت علمی و فرهنگی یک سزمین و یا ملت غیر قابل انکار است. بنابراین اگر دینی پیروان خود را به علم آموزی تشویق کند، و آنرا امری عبادی به شمار آورد، مسلما تاثیر بسزایی در اقبال مردم به علم خواهد داشت. تا جایی که علم آموزی را به یک فرهنگ تبدیل کند. یکی از مستشرقان در مورد این فرهنگ می نویسد: آن ها(مسلمانان) هر وقت شهرى را مى گرفتند، اولین اقدامشان بناى مسجد و آموزشگاه بود.(1)

این فرهنگ ریشه در آیات و روایات دارد، بطوری که مرحوم طنطاوی در این رابطه می گوید: نزدیک 750 آیه از آیات قرآن به علم و مسائل علمی پرداخته است. هرجا مناسبتی پیش آمده، خداوند انسان را به اندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش برای پی بردن به اسرار جهان دعوت کرده است: عباراتی مانند: "افلا تعقلون"، "لعلهم یتذکرون"، "افلایتذکرون"، "فانظروا" و ... که در قرآن کریم آمده، همه دستورهایی است که مسلمانان را به تفکر و تدبر فراخوانده است.

همچنین پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در موارد بسیاری مسلمین را به کسب علم ترغیب کرده اند تا جایی که رسول خدا(ص) کسب علم را بر مسلمان لازم و ضروری دانسته است.(2) همین زمینه مساعد باعث شد مسلمانان در دوران طلایی(قرن دوم تا پنجم هجری) دست به پژوهش و تولیدات علمی بسیاری بزنند. علامه طباطبائی در این رابطه می نویسد: «و به جرئت می توان گفت که عامل اصلی اشتغال مسلمانان به علوم عقلی از طبیعیات و ریاضیات و غیر آن ها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگی بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود... (3)

بنابراین دین می تواند عامل موثری در انگیزش و تحریک پیروان خود به سمت و سوی کسب علم باشد. و به عبارتی فضای رشد و بالندگی استعدادهای درخشان را فراهم میکند.

با تمام این تفاسیر و مبنا قرار گرفتن علوم مسلمین برای پیشرفت غرب بعد از رنسانس(4)، صرف افتخار به دانشمندان گذشته و پیشرفت علمی مسلمین در قرون اولیه سودی به حال امروز ما نخواهد داشت... و آنچه به نفع ماست اینست که به همان فرهنگ(طلب علم در هر حال) برگردیم.


[/HR]1. لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه: فخر داعى گیلانى، محمدتقى، ص ۵۵۷.
2. «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة»(کافی، ج1، ص30).
3. محمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام، ص 98.
4. لوکاس، هنرى، تاریخ تمدن (از کهن ترین روزگار تا سده ما)، ترجمه: آذرنگ، عبدالحسین،ج ۱، ص ۳۵۱.[/]

[="Navy"]با سلام
همانطور که جناب عامل توضیح دادند نقش دین در زمینه مورد بحث، انکار ناپذیر است

ولی افتخار و تعصب به عناوینی از قبیل وطن و سرزمین و ملیت، بیجا است و

ناسیونالیزم در اسلام جایی ندارد.[/]

سلام علیکم

esi72;801596 نوشت:
اما نکته اصلی من این جا است که علم این دانشمندان یا کشفیات آنها ربطی به دین یا کشور آنها نداشته بلکه به کارگیری علم و درایتشان بوده که باعث این پیشرفتها شده. اگر بگوئیم دانشمند بزرگ ایرانی ابن سینا فلان بوده و به خاطر ایرانی بودنش افتخار کنیم پس در مورد ابن هیثم بصری یا ابن نفیس دمشقی کاشف جریان ریوی چرا به مسلمان بودن آنها استناد میکنیم و از برتری اسلام بر غرب سخن می‌گوییم? آیا این نشان نمیدهد نه دین و نه کشور هیچ ارتباطی با پیشرفت و علم ندارند و اینگونه سخن گفتن غلط است?

بله حق با شماست در این سایت یا در هر جای دیگری افراد ممکن است از بحث منحرف شوند و

اگر نویسنده مصر بر این هست که مطلبی به حاشیه نرود یا جریان گفتمان از موضوع منحرف و جدا نشود لازم است که مساله یا مطلبی را که ارائه میکند پخته شود و جهتش مشخص و بارز گردد بطوریکه برداشت های مختلف یا چند گانه صورت نگیرد یا محدود شود .

علی رغم اینکه استاد سعی کردند پاسخی جامع ارائه کنند و اشکالی بر صورت های سوال وارد نکردند ولی این را بدانید سوالتان چند سوال مشوش و متشتت است لذا همین میتواند عامل ایجاد انحراف در بحث گردد البته در صورت ادامه تاپیک.

همانطوریکه جناب عامل بزرگوار توضیح دادند نقش دین انکار ناپذیر است از آنجائیکه که دین قانون است موجب در چارچوب قرار گرفتن و رعایت اعتدال و دور شدن از اعمال سلیقه خواهد شد .

در پیشرفت علم و دانش و عرضه کردن آن به جهان در هر دوره نقش زبان را نباید نادیده گرفت،

زمانی زبان فارسی زبان رسمی و بین المللی بود بنابراین در صادر کردن دین و فرهنگ و دانش و جذب دانشجو از نقاط مختلف نقش اساسی ایفا کرد و همچنین زمانی زبان عربی .

ماندن در افتخارات گذشته و تثبیت شدن در آن درست نیست بلکه گذشته همیشه چراغ آینده برای تجربه و تکرار می باشد .

سلام

بنظر بنده وجود دین برای زندگی بشر لازم و ضروریه چرا که یک برنامه جامع به انسان میده برای ادامه حیات.در واقع یک دین بی نقص و کامل با تعیین چارچوب و پیکره ای مشخص انسان رو برای رسیدن به یک زندگی هدفمند راهنمایی میکنه

حال سوال دوستان اینه که وجود دین چه تاثیری در پیشرفت علم داره و آیا اصلا برای پیشرفت علم نیازی به دین هست یا خیر.در جواب نظر خودم رو عرض میکنم که بدون داشتن هدف،انتظار داشتن دانشمند و در نتیجه ارتقای سطح علمی مردم انتظاری بیهوده هست.این اهداف میتونن خداپسندانه و درست یا در جهت عکس اون باشن.در مورد دوم که احتمالا همگی موافق هستیم بشر نمیتونه به پیشرفت چندانی برسه و فقط موجبات خرابی میشه پیشرفت علم.میمونه اهداف انسانی و خداپسندانه.همین اهداف در چارچوب قواعد دین هم قرار دارن و به اونها سفارش شده و در واقع دین،یک صافی هست برای ارتقای علم،یعنی تا زمانی که پیشرفت علم بر مبنای دین صورت بگیره بدون شک بهترین ثمره و نتیجه رو خواهد داشت و اینجاست که ضرورت وجود دین آشکار میشه.اما اگر دینی در کار نباشه پیشرفت علم در هر زمینه ای میتونه صورت بگیره چه صحیح و چه غلط.اینجاست که ضرورت ایجاب میکنه برنامه ای جامع و صحیح تحت عنوان دین باشه تا پیشرفت علم بر مبنای اون صورت بگیره.ضمن اینکه وجود دین انگیزه بسیار بالایی رو به انسان میده که در جهت نیل به علم،از هیچ کوششی دریغ نکنه

یه مثال میزنم هرچند ممکنه مثال خیلی درستی نباشه

یک جامعه رو در نظر بگیرید که افراد در اون مختارن برای تحصیل علم به مدرسه برن یا بطور آزاد مطالعه داشته باشن.مدارس این جامعه دارای اساتید عالی و برنامه آموزشی هدفمند هستن.مسلما افرادی که در این مدارس به تحصیل علم مشغول میشن میتونن راحت تر و البته کاملتر و بهتر به بالاترین درجات علم برسن هرچند ممکنه کسی هم باشه که بصورت آزاد به درجه استادی برسه اما احتمال کج رفتن این فرد هم هست ولی در مدارس چنین چیزی نیست و احتمال کسب علم غلط صفره.این مدارس در واقع همون دین هستن که رسیدن به علم مطلوب ایجاب میکنه افراد تحت برنامه های اون عمل کنن

اتفاقی که افتاد این بود که اعراب با تسخیر کشورهای غربی و شرقی بین ایرانی ها و علم یونانی پل زدن که این زمینه تازه ای رو برای شکوفا کردن دانشمندان اون دوره در مورد ترکیب علم شرقی و غربی کمک کرد؛ مثل کشاورزی که زمین جدیدی در اختیارش گذاشته می شه و فرصت سبز کردن اون زمین رو به دست میاره.

در مورد تاثیر عملی دین در گسترش علم در یک ملت نمی شه به راحتی قضاوت کرد؛ این تاثیر می تونه مثبت، منفی یا غیرقابل توجه باشه. ما هم دلیلی نداریم که اسلام به خودی خود تاثیری در پیشرفت علمی شرقی ها داشته باشه.

به نام خدا
با سلام
پیامبر ص میفرمایند: دانش را بجویید ولو در چین باشد.
و ایا در چین علم دین را باید اموخت؟! خیر...پس میتوان به این نتیجه رسید که علم در اسلام از اهمیت زیادی برخوردار است.
امام علی ع نیز میفرمایند: حکمت گمشده ی مومن است پس آنرا بجویید گرچه نزد مشرک باشد زیرا که شما سزاوارتر و شایسته ترید.
اسلام ضرورت فراگیری علم را مطلق دانسته و هیچ قید و محدودیتی ندارد:
قید زمانی ندارد: زگهواره تا گور دانش بجوی
قید مکانی ندارد: حتی اگر در چین باشد علم بیاموز
و هیچ محدودیت دیگری نیز ندارد چرا که حکمت گمشده ی مومن است

esi72;801596 نوشت:
اما نکته اصلی من این جا است که علم این دانشمندان یا کشفیات آنها ربطی به دین یا کشور آنها نداشته بلکه به کارگیری علم و درایتشان بوده که باعث این پیشرفتها شده. اگر بگوئیم دانشمند بزرگ ایرانی ابن سینا فلان بوده و به خاطر ایرانی بودنش افتخار کنیم پس در مورد ابن هیثم بصری یا ابن نفیس دمشقی کاشف جریان ریوی چرا به مسلمان بودن آنها استناد میکنیم و از برتری اسلام بر غرب سخن می‌گوییم? آیا این نشان نمیدهد نه دین و نه کشور هیچ ارتباطی با پیشرفت و علم ندارند و اینگونه سخن گفتن غلط است?

بنابراین به نظر من این برداشت ها شخصی است و ربطی به نگاه اسلام به علم ندارد. اسلام را با قران و پیامبر و ائمه بشناسیم ، نه با هر حرف و حدیثی که شنیدیم...

esi72;801596 نوشت:
مسلمانان و ایرانیان غالبا در مواجه با کشفیات علمی در غرب به مقابله مثل روی می اورند و از پیشرو بودن مسلمانان یا ایرانیان همچون ابن هیثم_ ابن سینا_زکریا رازی و غیره سخن میگویند یاغالبا از ادبیاتی مثل این استفاده میکنند:(در حالی که اروپائیان یا غربیان در قرون وسطی خبری از علم نداشتند و در عصری تاریک زندگی میکردند ایرانیان یا مسلمانان فلان کشف و فلان اختراع را انجام می‌دادند.)
سلام دوست گرامی
کلیت فرمایش شما را قبول دارم

یک بار پسرعموی من صحبت جالبی کرد. ایشان گفتند چقدر این مصرع در ایران کاربرد دارد!
پرسیدم کدام مصرع؟
گفتند:
من آنم که رستم بُوَد پهلوان!!
از ایشان توضیح خواستم ، اینطور گفتند

به ایران دوستان و عشق آریایی ها که میرسیم میگویند:

کوروش کبیر کارهای بزرگی کرد ، دادگر بود ، مرد بود ، انسانیت داشت ، برده داری را برچید ، مدافع مظلوم بود و......
میپرسیم خب تو چه کردی؟ چقدر از راهش را ادامه دادی؟
باز میگوید کوروش ، کوروش ، کوروش......

به شیعه ها و اسلام دوستان که میرسیم میگویند:
امام علی(ع) خرما بر دوش میگذاشت و برای فقرا میبرد ، عادل بود ، شجاع بود و.......
میپرسیم تو چه کردی؟ چقدر پیرو ایشان بودی؟
باز میگوید امام علی ، امام علی ، امام علی.......

اما از طرفی اروپایی ها بجای پز دادن به اجدادشان ، خودشان دست به کار شدند تا شرایط را برای خود بهبود ببخشند و در زمانی که ما مشغول سخنرانی بودیم ، آنها مشغول کار بودند. لذا آنها پیشرفت های بسیار بیشتری داشتند و تنها هنر ما این است که با صحبت هایی مثل آنچه شما فرمودید ، علم آنها را زیر سؤال ببریم

این وجه اشتراک نظر بنده با شماست
ولی صحبت شما جنبه های دیگری نیز دارد که در پست بعدی عرض میکنم

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

دین یعنی اخلاقیات دین یعنی انسانیت.
علم هم ابتدا سراغ انسانهایی میرود که اخلاقیات و انسانیت بیشتری دارند.
اما متاسفانه این پیروانند که کار دین را خراب نموده اند.
مثلا درهمین دین اسلام و کتاب قران کلی مسائل و پیشگویی های علمی وجود دارد ایا چند دانشمند ایرانی یا مسلمان از روی ایات قران پی بفلان پدیده علمی یا فلان ابزار صنعتی یا فلان مکشوفه برده است؟

بنابراین علم با دین در ارتباط هست {چون دین میتواند تاثیر خوبی بر روی یک انسان یا پیروان خود ایجاد نماید وانها را به هدفشان نیز نزدیکترنماید}
تاثیری که پیشرفت از علم میگیرد علم هم از دین میتواند بگیرد.

علم بعد از دین و اخلاقیات با زمان و ژن و نژاد و همچنین اب و هوا و پول و ثروت هم سر و کار و بلکه ارتباط دارد.

باتشکر.[/]

esi72;801596 نوشت:
اگر بگوئیم دانشمند بزرگ ایرانی ابن سینا فلان بوده و به خاطر ایرانی بودنش افتخار کنیم پس در مورد ابن هیثم بصری یا ابن نفیس دمشقی کاشف جریان ریوی چرا به مسلمان بودن آنها استناد میکنیم و از برتری اسلام بر غرب سخن می‌گوییم? آیا این نشان نمیدهد نه دین و نه کشور هیچ ارتباطی با پیشرفت و علم ندارند و اینگونه سخن گفتن غلط است?
خیر چنین چیزی را نشان نمی دهد
جناب "فاتح" نکتهء دقیقی را خطاب به شما فرمودند. سؤال های شما مخلوط شده و در هم آمیخته است و لذا برای پاسخ به شما ، گریزی نیست از اینکه ابتدا پرسش شما را بررسی کنیم

همه میدانیم که در ایران ، افرادی هستند که دین دارند و افرادی هستند که نه تنها دین ندارند بلکه با آن مخالف نیز هستند
بطور معمول (نه برای همه) آنهایی که بیشتر تمایل به مباحث ایرانی ، آریایی و مثل اینها دارند ، همان هایی هستند که با دین و اعراب میانه خوبی ندارند
در نتیجه آن بخش از سؤال شما که پرسیدید:

esi72;801596 نوشت:
اگر بگوئیم دانشمند بزرگ ایرانی ابن سینا فلان بوده و به خاطر ایرانی بودنش افتخار کنیم پس در مورد ابن هیثم بصری یا ابن نفیس دمشقی کاشف جریان ریوی چرا به مسلمان بودن آنها استناد میکنیم و از برتری اسلام بر غرب سخن می‌گوییم?
برای این گروه اساساً صحت ندارد که بخواهیم درموردش سؤالی بپرسیم. زیرا این گروه نه تنها اعتقادی به برتری اسلام ندارند بلکه آن را نفی میکنند. البته گروهی از مسلمان های افراطی هم هستند که چنین دیدگاهی را درمورد مسائل ایرانی دارند و دلشان میخواهد به هر شکلی شده تاریخ ایران را بکوبند ، چه خوب باشد و چه بد

اما در مقابل گروه بسیار کثیری هستند که هم به ایرانی بودنشان افتخار می کنند (ضمن پذیرش نقاط قوت و ضعف گذشتگان خود) و هم دین و آئین خود را مقدس و با ارزش می دانند. خب ایرادش کجاست؟ چه مشکلی است اگر از هر دو جنبه به بیان افتخارات خود بپردازند؟ گاهی از نظر ایرانی و گاهی از نظر اسلامی

شاید منظورتان این است که چرا تفاوت جهت میدهند؟
دلیلش را باید در فرد روبرو نیز جستجو کرد. اولاً به این نکته دقت بفرمائید ، همیشه شروع کنندهء این مباحث گروه مورد نظر شما نبوده ، بلکه در بسیاری از موارد قصد پاسخگویی داشته. لذا شما باید ابتدا ببینید طرف مقابل چه گفته است. وقتی کسی بیاید و با ادعاهایی سعی کند دست آوردهای اسلام و ایران را زیر سؤال ببرد و نادیده بگیرد ، کاملاً عاقلانه و عادلانه است که یک ایرانی ، یا یک مسلمان ، یا یک ایرانیِ مسلمان تلاش کند که از حق خود دفاع کرده و پاسخ شخص مقابل را بدهد

حالا اگر بخواهیم دقیقتر به موضوع نگاه کنیم ، باید دید که طرف مقابل از چه جنبه ای وارد بحث شده
وقتی شخص مقابل ، از جنبهء کشور وارد بحث شود ، این ایرانیِ مسلمان هم پاسخ را بر مبنای ایرانی بودن میدهد
اما اگر آن شخص از جنبهء سکولار وارد بحث شود ، ایرانیِ مسلمان نیز بر مبنای اسلام پاسخ او را میدهد

[="Arial"][="Blue"]هو العالم
به نظر میرسه صرف تسلط بر چند کشور و ایجاد امپراطوری باعث شکوفایی علمی، اون هم در طی سه قرن نمیشه. چرا که بسیاری از امپراطوری ها بوده اند که چنین اتفاقی در اونها نیافتاده است. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که پس زمینه فکری کشور غالب تاثیر بسزایی در این پیشرفت علمی داره و این پس زمینه در آموزه های اسلامی به روشنی قابل مشاهده است.
از طرفی تمام پیشرفت علوم در آن دوره بر مبنای علوم ایران و روم نبود، بلکه مبنای بسیاری از علوم شکوفا شده مانند تفسیر و حدیث دین سلام بود. البته مسلمین علومی مانند فلسفه، نجوم، جغرافی و ... را تا حدی پیش بردند که با مبنای گرفته شده آن از غرب یا شرق تفاوت عمده ای داشت.
[/]

به نظرم اینجور افتخار کردن ها هیچ ارزشی برای ما نداره

چه فرقی می کنه که گذشتگان ما حالا چه مسلمان یا ایرانی چه کارهایی کردن، مهم اینه که الان چه کارهایی می کنیم، این افتخار کردن ها چه فایده ای برای ما داره

اگر کسی کاری انجام داده برای خودش بوده، گر پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل

این ها همه نشونه تعصبه و تعصب باعث عقب ماندگی میشه

من نمی دونم کی روزی میرسه که هر کسی به کارهای خودش افتخار کنه نه گذشتگانش، نه ملتش و دینش

البته از نظر روان شناسی افراد با این تعصبات می خوان به خودشون هویت بدن، اما هویتی که اگر توش عمیق بشیم کاذبه،

نمونش مولوی که ترکیه سعی داره اونو شاعری برای کشور بدونه و ایرانی ها هم برای خودشون، اما واقعا افتخار داشتن مولوی به چه درد ما می خوره، وقتی که واقعا اونو نشناسیم

اصلا چه اشکالی داره ما به همه علما و دانشمندان جهان به خاطر کاری که انجام میدن افتخار کنیم که این به دین ما نزدیک تره

می دونم جوابم کاملا مرتبط با سوال نیست، ولی این دغدغه ذهنیمه که واقعا کی این تعصبات از بین میره

esi72;801596 نوشت:
آیا این نشان نمیدهد نه دین و نه کشور هیچ ارتباطی با پیشرفت و علم ندارند و اینگونه سخن گفتن غلط است?

با اهدا سلام خدمت شما .
1 . اگر منظور شما از کشور ، محدوده خاص جغرافیایی است که توسط فلان قطعنامه سازمان ملل مشخص می شود ؛ دقیقا حق با شماست و تاثیری در پیشرفت و یا پسرفت علم ندارد.
اما اکثر پاسخ دهندگان به این نکته اشاره کردند که دین بسیار تاثیر گذار است و من هم با این جمله آنان موافقم. نه تنها دین بلکه هر پندار، جهان بینی ، باید و نباید ها و گزاره ای که فراگیر باشد در پیشرفت علم تاثیر گذار است .

2 . دوستان ما احادیثی از پیامبر و ائمه مبنی بر تشویق بزرگان دین به علم آموزی آوردند اما این " علم " و " حکمت " در هر دوره تعریف های متفاوتی داشته . زمانی این حکمت " فلسفه " نامیده می شد و زمانی " فقه " . دوره ای "علم" محدود می شد به با کدام پا وارد دستشویی شدن و دوره ای علاوه بر فقه شامل نجوم و طب و غیره هم می شد .

3 .

esi72;801596 نوشت:
موضوع ساده است_ مسلمانان و ایرانیان غالبا در مواجه با کشفیات علمی در غرب به مقابله مثل روی می اورند و از پیشرو بودن مسلمانان یا ایرانیان همچون ابن هیثم_ ابن سینا_زکریا رازی و غیره سخن میگویند یاغالبا از ادبیاتی مثل این استفاده میکنند:(در حالی که اروپائیان یا غربیان در قرون وسطی خبری از علم نداشتند و در عصری تاریک زندگی میکردند ایرانیان یا مسلمانان فلان کشف و فلان اختراع را انجام می‌دادند.)

دقیقا حق با شماست و آن مسلمانان نمی گویند که بعد از مغول تا قاجار به مدت 500 سال چرا با وجود مدارس زیاد ما حتی یک دانشمند شبیه بوعلی سینا نداشتیم .
دلیلش یک کلمه است؛ " تکفیر " . علم و حقیقت به وسیله مبارزه اندیشه های مختلف به دست می آید اما در جهان اسلام _ و کلا همه ادیان _ همواره پدیده ای به نام " تکفیر " از " دگر اندیشی " و " گفتگو " جلوگیری کرده است و راه را بر "آزاد اندیشیدن" بسته است . بوعلی سینا محصول آزادی بیان علمی و نهضت ترجمه عباسیان است . به این قسمت از جامع الحکمتین ناصر خسرو _ اواخر دوران طلایی ، قرن 5 _ توجه کنید :

علماء دین حقّ مر علم طب را و علم نجوم را همی دلیل اثبات نبوت کنند ... و به علت کافر خواندن این علما لقبان مر کسانی را که علم آفرینش دانند، جویندگانِ چون و چرا خاموش گشتند و گویندگان این علم خاموش ماندند و جهل بر خلق مستولی شد، خاصه بر اهل زمین ما که خراسان است و دیار شرق.
... [=WebRoya]هیچ کس کتابی نکرد اندر چون و چرای آفرینش ... و کس نماند بدین زمین که یاد کردیم که علم دین حق را که آن از نتایج روح القدس است با علم آفرینش که آن از علایق فلاسفه است جمع توانست کردن، از بهر آنکه فیلسوف مرین علما لقبان را به منزلت ستوران انگاشت و دین اسلام را از جهل ایشان خوار گرفت؛ و این علما لقبان مر فیلسوف را کافر گفتند، تا نه دین حق ماند بدین زمین و نه فلسفه....
[=WebRoya]----------------------------------
قدرت همیشه دست فقها بوده ، بنابراین کافر خواندن فلاسفه توسط آنان بیشتر تاثیر گذار بود تا چهارپا خواندن علمای دین توسط فیلسوفان پس خلق کمتر نسبت به فلسفه و علوم تجربی و طبیعی و ریاضیات روی آوردند و دوران تاریکی 500 ساله مسلمین آغاز شد .

4 . در همین زمان هم ما دارای یک نوع جهان بینی خاصی ، باید ها و نباید های دیگر و گزاره های فراگیر متفاوتی نسبت به گذشتگانمان هستیم . می خواهم بگویم همین که امروز شما به شدت پی گیر علم هستید به دلیل فرهنگ غالب جامعه و جهان بینی مردم دنیا است و آن زمان هم عده ای که به دنبال فقه بودند تحت تاثیر گزاره های زمان خودشان بودند . بنابراین دین بسیار مهم است . دین دنیا دیروز اسلام و مسیحیت و غیره بود و دین دنیای فعلی مدرنیته است .

1 و 2 و 3 و 4 => بنابراین دین که شامل گزاره های فراگیر ، جهان بینی و دستورات است بسیار در علم آفرینی و یا عدم آن تاثیر گذار است .
اما آنچه باعث تولید علم می شود ، گفتگو و بحث و آزاد اندیشی و آزادی بیان است ؛ هر دین ؛ حکومت و قانونی که آنها را بگیرد در حقیقت از به وجود آمدن علم جلوگیری کرده است .
این آزادی بیان ، چه دین باشد و چه نباشد ؛ اگر مشوقی برای علم آموزی وجود داشته باشد ؛ چه آن مشوق دین باشد و چه غیر دین ؛ منجر به تولید علم خواهد شد اما آن اسلامی که بعد از قرن پنج ارائه شد فاکتور اول را حذف کرد و کاری کرد سرزمینی که مهد علم جهان بود ؛ با مخ به زمین بخورد .

رنگین;803290 نوشت:
اصلا چه اشکالی داره ما به همه علما و دانشمندان جهان به خاطر کاری که انجام میدن افتخار کنیم که این به دین ما نزدیک تره
سلام و عرض ادب
اتفاقاً پاسخ شما با تاپیک کاملاً مرتبط بود و توضیحات بجایی هم فرمودید :Gol:

اما باور کنید بخشی از فرمایشتان که نقل قول کردم ، به این سادگی هم نیست
همانطور که شما نتظار دارید عمق حرف شما درک شده و تعصبی برخورد نشود ، بنده هم انتظار دارم بدون تعصب به صحبت من گوش کنید

جدیداً تا میخواهی از نقشه های دشمن حرف بزنی ، سریع یک برچسب توهم توطئه به تو می چسبانند و اینطور وانمود میشود که همه چیز گل و بلبل است. یعنی برخلاف موج اشتباهی که زمانی در کشور شکل گرفته بود (و هنوز هم امواجش هست) که تمام کارهای دولت را توجیه میکرد و برای هر گند کاری دلیلی خنده دار میتراشید ، مدتی است که موج اشتباه دیگری ایجاد شده که میخواهد تمام نقشه های غرب را توجیه کند. نه آن درست بود و نه این درست است

منظورم از بیان توضیح بالا ، این است که شما را به این موضوع توجه بدهم که گاهی راهِ از بین بردن آرمان ها ، عقاید ، اعتقادات و راهبردهای یک ملت ، از بین بردن یا لااقل استحاله کردن گذشتهء فرهنگی ، اجتماعی و دینی آن ملت است. اگر پست شماره 10 را مطالعه بفرمائید ، می بینید که بنده هم افتخار کاذب به گذشته را نادرست میدانم و فکر میکنم شما هم نظراتان همین کاذب بودن است

اما از طرفی اینطور هم نیست که بیخیال گذشته بشویم. گذشتهء ما ، ریشه و پایه امروز ماست. اگر از گذشته خود نادرست استفاده میکنیم و فقط به یک سری پز دادن بسنده میکنیم ، باید روش را اصلاح کنیم نه آنکه کلاً بگوئیم گذشته به چه درد میخورد! این دقیقاً همان چیزی است که غرب میخواهد. اینکه هویت خود را کنار بگذاریم

البته بخشی از فرمایش شما که فرمودید به تمام علما و دانشمندان افتخار کنیم ، تا حد زیادی قبول دارم. اما یادمان نرود که آنها ، حتی برخی از همان دانشمندانشان (نه همه) خدمات دانشمندان ما را نادیده گرفتند و بدتر از آن ، حتی با تحریف ، زحمات دانشمندان ما را به نام خود ثبت کرده اند. لذا رفتار آنها برخلاف ادعایی که میکنند ، چندان دوستانه نیست. درست مثل اینکه کسی به ما حمله کرده و به صورت ما مشت بزند ، در عین حال ما را به رفتار انسانی دعوت کند

عامل;803256 نوشت:
هو العالم
به نظر میرسه صرف تسلط بر چند کشور و ایجاد امپراطوری باعث شکوفایی علمی، اون هم در طی سه قرن نمیشه. چرا که بسیاری از امپراطوری ها بوده اند که چنین اتفاقی در اونها نیافتاده است. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که پس زمینه فکری کشور غالب تاثیر بسزایی در این پیشرفت علمی داره و این پس زمینه در آموزه های اسلامی به روشنی قابل مشاهده است.
از طرفی تمام پیشرفت علوم در آن دوره بر مبنای علوم ایران و روم نبود، بلکه مبنای بسیاری از علوم شکوفا شده مانند تفسیر و حدیث دین سلام بود. البته مسلمین علومی مانند فلسفه، نجوم، جغرافی و ... را تا حدی پیش بردند که با مبنای گرفته شده آن از غرب یا شرق تفاوت عمده ای داشت.

کاملا درسته، تسلط به چند کشور شرط کافی برای شکوفایی علمی نیست. مثلا اگه یه نفر از تبار چنگیزخان مغولو بیارید بهش چند تا کتاب بدید اولین کاری که می کنه با آتیش کتابها خودشو گرم می کنه.

حتما شرطه که مردم یه کشور استعداد کافی برای دانشورزی رو داشته باشن. مثل این که زمین غیرحاصلخیزو در اختیار کشاورز بذارید یا زمین حاصلخیزو در اختیار فرد ناوارد به کشاورزی که نتیجه ای نداره.

یادم نمیره ویل دورانت تو تاریخ تمدن حرف مشابهی می زنه:
«در واقع خوانندگان عادي از این گفتگوي دراز دربارة تمدن اسلامی حیرت میکنند، و دانشوران از اختصار بیمورد آن تأسف میخورند. تنها در دورانهاي طلایی تاریخ بوده است که جامعهاي میتوانسته مانند اسلام، در مدتی به همین کوتاهی ـ چهار قرن فاصله هارون الرشید با ابن رشد ـ اینهمه مردان معرف در زمینۀ حکومت، تعلیم، ادبیات، لغتشناسی، جغرافیا، تاریخ، ریاضیات، نجوم، شیمی، فلسفه، و پزشکی به وجود آورد. قسمتی از این فعالیت درخشان از میراث یونان مایه گرفت؛ اما قسمت اعظم آن، بخصوص در سیاست و شعر و هنر، ابتکاراتی گرانبها بود. اوج نهضت اسلامی از بعضی جهات آزادي خاور نزدیک از نفوذ علمی یونان بود که نه فقط در ایران ساسانی و هخامنشی رواج داشت، بلکه در یهوداي سلیمان، آشور آسور بانیپال، بابل حموربی، اکد سارگن، و سومر شاهان ناشناس نیز بسط یافته بود. بدین سان، یک بار دیگر معلوم میشود که حلقه هاي تاریخ به هم پیوسته است: زیرا زلزلهها، امراض فراگیر، قحطیها، مهاجرتهاي مخرب، و جنگهاي مهلک پایه هاي اساسی تمدن را نابود نمیکند. یک فرهنگ جوانتر این مایه ها را از دل آتش میرباید و با تقلید و اقتباس، و سپس با ابداع و ابتکار، آن را استمرار میدهد تا روح زنده و جوانی یک قوم تجلی کند. همچنانکه بنی آدم اعضاي یکدیگرند، و نسلهاي مختلف لحظه هایی از نسل بزرگ بشري هستند، تمدنها نیز واحدهایی از یک کل بزرگترند که تاریخ نام دارد و مراحل مختلف زندگی انسانیت هستند.» - تاریخ تمدن، ج 4، ص 435

اضافه می کنم که دین می تونه کاملا مخرب عمل کنه در زمینه علمی. دوباره ویل دورانت می گه:

« به سال 545 هـ ق ( 115م) مستنجد، خلیفۀ عباسی، فرمان داد همۀ کتابهاي ابن سینا و رسائل اخوان الصفا را در بغداد بسوزانند. به سال 591 هـ ق(1194م) ابویوسف یعقوب منصور، که آن موقع در اشبیلیه بود، فرمان داد که همۀ تألیفات ابن رشد را، جز تعداد کمی که در علوم طبیعی بود، بسوزانند، و تعلیم فلسفه را بر مردم خود حرام، و تشویقشان کرد که هر جا کتاب فلسفه یافتند در آتش بیفنکنند. مردم فرمان خلیفۀ اشبیلیه را مشتاقانه اجرا کردند، چرا که از تعرض فلاسفه به حدود ایمان، که براي اکثر آنان عزیزترین مایۀ تسلی رنج و ملال زندگی بود، سخت آزرده بودند. در همین اوقات ابن حبیب به جرم مطالعۀ فلسفه به مرگ محکوم شد. اسلام پس از سال 597 هـ ق ( 12م) از تفکر نظري چشم پوشید.» - تاریخ تمدن، ج 4، ص 429

همونطور که می بینین دین و علم رابطه ساده ای ندارن؛ دین می تونه مخرب باشه همونطور که سازنده. البته با یه نگاه سردستی به توسعه یافتگی علمی کشورهای مسلمان و کشورهای غیر مسلمان می شه تنها حدس زد که دین اغلب از رشد علمی جلوگیری می کنه. با این حال من نگاه سرسری رو کافی و شایسته نمی دونم. به افرادی مثل ابن سینا هم دسترسی نداریم که ازش بپرسیم دلیل علاقه اونا به علم چی بوده! اما اگه کسی طرفدار اینه که دین عامل توسعه علمی شده یا می شه باید دلایل خیلی محکم تری بیاره؛ محکم تر از دلایلی مثل همزمانی شکوفایی علمی و اسلام یا توصیه اسلام به علم آموزی!

پ.ن. کل این فصل از کتاب تاریخ تمدن توصیه می شه.

سلام علیکم

دوستان موضوعات خیلی خوبی را مطرح کردند که پای سخن هر کدام از این موضوعات نشستن حقیقتا لذت بخش است .

ولی لاجرم باید بازگشت به موضوع تاپیک

از آنجائیکه ایجاد کننده تاپیک اصلاح و تکمله ای بر موضوع سوالشان نزدند بنده برداشت خودم از مطلب شان را مطرح میکنم , اگر این برداشت اشکال داشت با توضیحاتشان بنده را از اشتباه در بیاورند

هرچند افتخار به مفاخر اسلامی قید قومیت گرائی را باطل میکند چون دانشمندان اسلامی از قومیت های مختلف بودند و
همینطور انگ نژادگرایئ به ادیان دعوتگر از جمله اسلام نمیتوان چسباند چون ادیان دعوتگر شرط نژادی در آنها مطرح نیست و از همه اقوام و نژادها این دین تشکیل شده ولی

ظاهرا سوال کننده معتقد است افتخار به مفاخر اسلامی در برابر غربی ها جایز نیست , چون بنا بزعم ایشان چنین کاری نژادپرستی است ! اگر آنها هم دست به توهین و تحقیر زدند شما نباید در برابر آنها نام مفاخرتان را ببرید و آنها را متذکر شوید چون در این صورت نژادپرست میشوید .

آیا این برداشت بنده درست است ؟

[="Arial"][="Blue"]سلام

آورورا;803355 نوشت:
اضافه می کنم که دین می تونه کاملا مخرب عمل کنه در زمینه علمی. دوباره ویل دورانت می گه:

« به سال 545 هـ ق ( 115م) مستنجد، خلیفۀ عباسی، فرمان داد همۀ کتابهاي ابن سینا و رسائل اخوان الصفا را در بغداد بسوزانند. به سال 591 هـ ق(1194م) ابویوسف یعقوب منصور، که آن موقع در اشبیلیه بود، فرمان داد که همۀ تألیفات ابن رشد را، جز تعداد کمی که در علوم طبیعی بود، بسوزانند، و تعلیم فلسفه را بر مردم خود حرام، و تشویقشان کرد که هر جا کتاب فلسفه یافتند در آتش بیفنکنند. مردم فرمان خلیفۀ اشبیلیه را مشتاقانه اجرا کردند، چرا که از تعرض فلاسفه به حدود ایمان، که براي اکثر آنان عزیزترین مایۀ تسلی رنج و ملال زندگی بود، سخت آزرده بودند. در همین اوقات ابن حبیب به جرم مطالعۀ فلسفه به مرگ محکوم شد. اسلام پس از سال 597 هـ ق ( 12م) از تفکر نظري چشم پوشید.» - تاریخ تمدن، ج 4، ص 429


امیدوارم عملکرد برخی خلفای عباسی و یا برداشت های غلط برخی از دین را به اسم دین نگذارید...
از طرفی از قدیم الایام بین برخی از فقها و فلاسفه(نه بین فقه و فلسفه) درگیریهایی وجود داشته و آنهم غالبا به خاطر عدم فهم درست فلسفه و مطرح نشدن صحیح مسائل آن بوده است.
البته شما بهتر از بنده میدانید که این درگیری دامن دیگر علوم که کم هم نیستند را نمیگیرد.

آورورا;803355 نوشت:
همونطور که می بینین دین و علم رابطه ساده ای ندارن؛ دین می تونه مخرب باشه همونطور که سازنده. البته با یه نگاه سردستی به توسعه یافتگی علمی کشورهای مسلمان و کشورهای غیر مسلمان می شه تنها حدس زد که دین اغلب از رشد علمی جلوگیری می کنه. با این حال من نگاه سرسری رو کافی و شایسته نمی دونم. به افرادی مثل ابن سینا هم دسترسی نداریم که ازش بپرسیم دلیل علاقه اونا به علم چی بوده! اما اگه کسی طرفدار اینه که دین عامل توسعه علمی شده یا می شه باید دلایل خیلی محکم تری بیاره؛ محکم تر از دلایلی مثل همزمانی شکوفایی علمی و اسلام یا توصیه اسلام به علم آموزی!

رابطه دین و علم یه چیزه و رابطه دیندار و عالم یه چیز دیگه... آنچه از آموزه های دینی اسلام به ما رسیده همگی در تمجید علم آموزی حتی از غیر مسلمان است. با این وجود بنده نقش مخرب دین(اسلام) رو با این همه تشویق به علم آموزی صحیح نمیدانم.
اما عملکرد و یا برداشت غلط برخی دینداران آنهم در برخی زمانها و یا موارد خاص، را نمیتوان به پای دین گذاشت.
قصه توسعه نیافتن و توقف کشورهای مسلمان هم سر درازی دارد که از عهده این تاپیک خارج است که قسمتی از آن مربوط به دینداران و قسمت عمده ای هم تابع سیاستهای استثماری برخی کشورهاست...
به نظر میرسه دین بستر رشد علمی رو با تشویق و ترغیب آماده میکند اما این علت تامه برای رشد علمی نیست بلکه باید حاکمان ممالک اسلامی و دینداران هم با این فرهنگ همگام و همسو بشوند تا این پیشرفت حاصل شود.[/]

تکاپوگر;803295 نوشت:
دقیقا حق با شماست و آن مسلمانان نمی گویند که بعد از مغول تا قاجار به مدت 500 سال چرا با وجود مدارس زیاد ما حتی یک دانشمند شبیه بوعلی سینا نداشتیم .

درود بر شما
فکر کنم در این مدت هم دانشمندان زیادی داشتیم. مثل علامه حلی، خواجه نصیر طوسی، ملاصدرا که کلا فلسفه ابن سینا رو متحول کرد.
همونطور که استاد اشاره کردن دین یه پای ماجراست و پای دیگه اون مسلمونا هستن. اینم بگم که هویت ما همون تاریخ ماست و دانشمندان ما که باید به اونا افتخار کنیم ولی نباید در همین افتخار متوقف شیم. این دوتا خیلی با هم فرق دارن.
تکاپوگر;803295 نوشت:
نابراین دین بسیار مهم است . دین دنیا دیروز اسلام و مسیحیت و غیره بود و دین دنیای فعلی مدرنیته است .

منظور شما اینه که امروز به اسلام نیازی نیست؟ و مدرنیته جای اونو گرفته؟
شاید از بحث تاپیک خارج باشه ولی خود مدرنیته هم خلا معنویت و دین رو درک کرده
تکاپوگر;803295 نوشت:
اما آنچه باعث تولید علم می شود ، گفتگو و بحث و آزاد اندیشی و آزادی بیان است ؛ هر دین ؛ حکومت و قانونی که آنها را بگیرد در حقیقت از به وجود آمدن علم جلوگیری کرده است .

در این مطلب با شما موافقم
ولی آزادی بیان یله و رها رو که هر کی هر چی میخواد بگه رو غرب هم قبول نداره چه برسه به ما:ok:

[="Tahoma"][="Navy"]

esi72;801596 نوشت:
با سلام
این اولین پست من هست و خوشحالم! با تجربه ایی که از خواندن مطالب در این فروم ها دارم تقریبا مطمئنم که بحث به حاشیه کشیده میشود پس تقاضا میکنم از بحث اصلی به هیچ عنوان منحرف نشوید.ممنون
موضوع ساده است_ مسلمانان و ایرانیان غالبا در مواجه با کشفیات علمی در غرب به مقابله مثل روی می اورند و از پیشرو بودن مسلمانان یا ایرانیان همچون ابن هیثم_ ابن سینا_زکریا رازی و غیره سخن میگویند یاغالبا از ادبیاتی مثل این استفاده میکنند:(در حالی که اروپائیان یا غربیان در قرون وسطی خبری از علم نداشتند و در عصری تاریک زندگی میکردند ایرانیان یا مسلمانان فلان کشف و فلان اختراع را انجام می‌دادند.)
اما نکته اصلی من این جا است که علم این دانشمندان یا کشفیات آنها ربطی به دین یا کشور آنها نداشته بلکه به کارگیری علم و درایتشان بوده که باعث این پیشرفتها شده. اگر بگوئیم دانشمند بزرگ ایرانی ابن سینا فلان بوده و به خاطر ایرانی بودنش افتخار کنیم پس در مورد ابن هیثم بصری یا ابن نفیس دمشقی کاشف جریان ریوی چرا به مسلمان بودن آنها استناد میکنیم و از برتری اسلام بر غرب سخن می‌گوییم? آیا این نشان نمیدهد نه دین و نه کشور هیچ ارتباطی با پیشرفت و علم ندارند و اینگونه سخن گفتن غلط است?

سلام دوست گرامی
آن جمله ای که از ما مسلمانان نقل کردید در پاسخ به تحقیر غربیهاست. بر عکس شما مغرب نشینان تعصب زیادی بر روی جغرافیای پیدایش علم دارند. آنها تاریخ علم را از دانشمندان خود آغاز می کنند در حالیکه سایر تمدنها نیز در پیشرفت علم موثر بوده اند بخصوص تمدن اسلامی که پنج قرن طلایی داشته است. والبته تلنگری است به خودمان که بیدار شویم و آن سرفرازی را تجدید کنیم.
و اما اینکه فرمودید پیشرفت علم ربطی به ملیت و فرهنگ ندارد صحیح بنظر نمی رسد. همه ملتها از خود تلاش علمی قابل توجه نشان نداده اند و بدون فرهنگ مروج علم و دانش هم کسی میل به علوم نمی کند. پس هم فرهنگ موثر است هم ویژگی های ملت.
مساله اصلی آنستکه ما به تلاش علمی گذشته خود بلکه بالاتر از آن برگردیم و به غرب تحقیرگر هم نشان دهیم که واقعیت خلاف تصور اوست.
یا علیم[/]

عامل;803438 نوشت:
سلام

امیدوارم عملکرد برخی خلفای عباسی و یا برداشت های غلط برخی از دین را به اسم دین نگذارید...
از طرفی از قدیم الایام بین برخی از فقها و فلاسفه(نه بین فقه و فلسفه) درگیریهایی وجود داشته و آنهم غالبا به خاطر عدم فهم درست فلسفه و مطرح نشدن صحیح مسائل آن بوده است.
البته شما بهتر از بنده میدانید که این درگیری دامن دیگر علوم که کم هم نیستند را نمیگیرد.

رابطه دین و علم یه چیزه و رابطه دیندار و عالم یه چیز دیگه... آنچه از آموزه های دینی اسلام به ما رسیده همگی در تمجید علم آموزی حتی از غیر مسلمان است. با این وجود بنده نقش مخرب دین(اسلام) رو با این همه تشویق به علم آموزی صحیح نمیدانم.
اما عملکرد و یا برداشت غلط برخی دینداران آنهم در برخی زمانها و یا موارد خاص، را نمیتوان به پای دین گذاشت.
قصه توسعه نیافتن و توقف کشورهای مسلمان هم سر درازی دارد که از عهده این تاپیک خارج است که قسمتی از آن مربوط به دینداران و قسمت عمده ای هم تابع سیاستهای استثماری برخی کشورهاست...
به نظر میرسه دین بستر رشد علمی رو با تشویق و ترغیب آماده میکند اما این علت تامه برای رشد علمی نیست بلکه باید حاکمان ممالک اسلامی و دینداران هم با این فرهنگ همگام و همسو بشوند تا این پیشرفت حاصل شود.


این که دینی نمی تونه پیروانش رو علمگرا تربیت کنه خودش دلیلیه بر نبود تاثیر علمی مثبت دین در جامعه مسلمان. نیازی به نادیده گرفتن سفارش اسلام در مورد دین نیست. تاثیر دین بر جامعه همیشه به صورت مستقیم از مجموعه کوچکی از سفارشات دینی نشات نمی گیره. عوامل ناشی از حضور دین که به طور غیر مستقیم مردم رو از علم باز داشته هم باید در نظر گرفته بشن. وگرنه یه طرفه به قاضی رفتیم.

آورورا;803552 نوشت:
این که دینی نمی تونه پیروانش رو علمگرا تربیت کنه خودش دلیلیه بر نبود تاثیر علمی مثبت دین در جامعه مسلمان.

اگه مردم به هر دلیلی نخوان به یه قانون خوب عمل کنن این دلیل بد بودن قانونه؟
اگه شرایط طوری بشه که مردم نتونن به یه قانون خوب عمل کنن چی؟ بازم قانون بده؟
اگه این قانون طی چند قرن عمل کنه چی؟ البته یکی پیدا میشه و میگه همزمانی این چند قرن با عمل به این قانون اتفاقیه!

با توجه به این جمله:

آورورا;803355 نوشت:
با این حال من نگاه سرسری رو کافی و شایسته نمی دونم.
اما اگه کسی طرفدار اینه که دین عامل توسعه علمی شده یا می شه باید دلایل خیلی محکم تری بیاره؛ محکم تر از دلایلی مثل همزمانی شکوفایی علمی و اسلام یا توصیه اسلام به علم آموزی!

دلیل این ادعا رو هم بگین:
آورورا;803552 نوشت:
عوامل ناشی از حضور دین که به طور غیر مستقیم مردم رو از علم باز داشته هم باید در نظر گرفته بشن. وگرنه یه طرفه به قاضی رفتیم.

دین اسلام منظورمه نه مسیحیت

safayyy;803562 نوشت:

اگه مردم به هر دلیلی نخوان به یه قانون خوب عمل کنن این دلیل بد بودن قانونه؟
اگه شرایط طوری بشه که مردم نتونن به یه قانون خوب عمل کنن چی؟ بازم قانون بده؟
اگه این قانون طی چند قرن عمل کنه چی؟ البته یکی پیدا میشه و میگه همزمانی این چند قرن با عمل به این قانون اتفاقیه!

دین مشابه قانون نیست. قانون مجموعه باید ها و نباید های صرفیه که می تونن اجرا بشن یا نشن. دین باور افراد جامعه ست که جامعه رو (به صورت درست یا نادرست) به حرکت درمی آره. تفاوت اینجاست که قانون به خودی خود نمی تونه علت تغییری قرار بگیره، اما دین ایجاد تحرک می کنه.

اگه دینو به عنوان قانون در نظر بگیریم با این مشکل مواجه می شیم که دلیلی برای عامل مثبت (یا منفی) بودن دین نداریم.

safayyy;803562 نوشت:

با توجه به این جمله:

دلیل این ادعا رو هم بگین:

دین اسلام منظورمه نه مسیحیت


در پست های قبل توضیح دادم. تاپیک رو از ابتدا پیگیری کنین نوشتم.

آورورا;803565 نوشت:
دین مشابه قانون نیست.

سلام
از یک عالم شنیدم که می گفت دین بر قانون منطبق هست همانطوری که نور لامپ در داخل یک تنک اب هم بر مولکول های اب و هم مولکول های شیشه و هوا منطبق هست در حالی که به هم کاری ندارن

در کل، ابتدا شریعت بود یعنی جهان ابتدا خالی بود و فقط نور دین وجود داشته اون وقت خدا عناصر جندول تناوبی رو با هم ترکیب کرد و روی اون کاشت! و شد کوه دریا معدن جنگل و ...!

[="Navy"]

حامد;803460 نوشت:
پس هم فرهنگ موثر است هم ویژگی های ملت.

تأثیر داشتن با بالیدن یا تعصب نشان دادن فرق داره.

کرامت فقط با تقوا است و ملیّت و فرهنگ و نژاد و کشور و غیره و حتّی پیشرفت صنعتی هم مدخلیّتی در کرامت ندارد.[/]

[="Navy"]

آورورا;803565 نوشت:
دین باور افراد جامعه ست که جامعه رو (به صورت درست یا نادرست) به حرکت درمی آره.

البته دین منحصر در باورها نیست بلکه سه بخش دارد: باورها (اعتقادات) - احکام عملی - اخلاق.[/]

سلام علیکم

آورورا;803565 نوشت:
دین مشابه قانون نیست. قانون مجموعه باید ها و نباید های صرفیه که می تونن اجرا بشن یا نشن. دین باور افراد جامعه ست که جامعه رو (به صورت درست یا نادرست) به حرکت درمی آره. تفاوت اینجاست که قانون به خودی خود نمی تونه علت تغییری قرار بگیره، اما دین ایجاد تحرک می کنه.

اگه دینو به عنوان قانون در نظر بگیریم با این مشکل مواجه می شیم که دلیلی برای عامل مثبت (یا منفی) بودن دین نداریم.

بله باید ها و نبایدهای دینی منشاء حرکت فردی و جمعی اند ولی این تحرک مشروط به پایبندی فرد و جامعه به بایدها و نبایدهای دین است . اگر افرادی آن را نپذیرند مختارند که مطابق احکام دینی و شرعی عمل نکنند.

در قانون این محرک درونی وجود ندارد ولی در صورت تخطی از احکام فرد یا جمع مجازات میشوند.

یعنی در اولی التزام عملی بستگی به پایبندی فرد و جامعه به بایدها و نبایدهایش دارد و امری اختیاری است
ولی در دومی التزام عملی خارج از محدوده اختیارات فردی و جمعی است و افراد و جمعیت ها موظف به پایبندی هستند و مختار نیستند.

اما بعد اینکه

عوامل مختلف و متعددی باعث توقف یا کند شدن مسیر گرایش به علم و تولید علم در یک جامعه میشود که در آن میان منع برخی متولیان دینی و تقریراتشان از دین از ضعیف ترین آن موانع محسوب میشود .

فی المثل در زمان شکوفائی علم در سرزمین های اسلامی همین وضعیت منع وجود داشت ولی با اینحال این تعداد خاص مانعی برای علم اندوزی و تولید علم بحساب نمی آمدند و مکانهای علم آموزی همیشه مملو از جمعیت بود و عالمان حتی برای تهیه یا مطالعه یک کتاب یا فهم یک موضوع چندین ماه مسافرت میکردند .

ولی بعدها چه اتفاقی افتاد که این روال ادامه پیدا نکرد

یا قبل از آن دوران طلائی چه موانعی وجود داشت را باید در جائی دیگر جست . آنچه بیشتر از هر عاملی در پیشرفت علمی یا توقف آن دخیل بود حاکمان این سرزمین ها بودند .

آفرین بهترین پاسخ را شنیدم

این مطلب در مورد غرب تحقیر گر صحت ندارد ! امروزه سیارات زیادی وجود دارند که به اسم دانشمندان اسلامی نامگذاری شده اند مثل سیاره ابن هیثم و حتی در مستند های معتبر مثل کاسموس هم به سیر اکتشافات تاریخی پرداخته شده است. و این جمله فقط تعصب و بی اطلاعی شما را می‌رساند!
وگفته اید تاریخ علم را از خود آغاز میکنند!! این جمله هیچ صحت ندارد. ممنون برای وقت شما

سلام دوست گرامی
آن جمله ای که از ما مسلمانان نقل کردید در پاسخ به تحقیر غربیهاست. بر عکس شما مغرب نشینان تعصب زیادی بر روی جغرافیای پیدایش علم دارند. آنها تاریخ علم را از دانشمندان خود آغاز می کنند در حالیکه سایر تمدنها نیز در پیشرفت علم موثر بوده اند بخصوص تمدن اسلامی که پنج قرن طلایی داشته است. والبته تلنگری است به خودمان که بیدار شویم و آن سرفرازی را تجدید کنیم.
و اما اینکه فرمودید پیشرفت علم ربطی به ملیت و فرهنگ ندارد صحیح بنظر نمی رسد. همه ملتها از خود تلاش علمی قابل توجه نشان نداده اند و بدون فرهنگ مروج علم و دانش هم کسی میل به علوم نمی کند. پس هم فرهنگ موثر است هم ویژگی های ملت.
مساله اصلی آنستکه ما به تلاش علمی گذشته خود بلکه بالاتر از آن برگردیم و به غرب تحقیرگر هم نشان دهیم که واقعیت خلاف تصور اوست.
یا علیم

این مطلب در مورد غرب تحقیر گر صحت ندارد ! امروزه سیارات زیادی وجود دارند که به اسم دانشمندان اسلامی نامگذاری شده اند مثل سیاره ابن هیثم و حتی در مستند های معتبر مثل کاسموس هم به سیر اکتشافات تاریخی پرداخته شده است. و این جمله فقط تعصب و بی اطلاعی شما را می‌رساند!
وگفته اید تاریخ علم را از خود آغاز میکنند!! این جمله هیچ صحت ندارد. ممنون برای وقت شما

سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما کابر گرامی

نقش دین در پیشرفت و یا پس رفت علمی و فرهنگی یک سزمین و یا ملت غیر قابل انکار است. بنابراین اگر دینی پیروان خود را به علم آموزی تشویق کند، و آنرا امری عبادی به شمار آورد، مسلما تاثیر بسزایی در اقبال مردم به علم خواهد داشت. تا جایی که علم آموزی را به یک فرهنگ تبدیل کند. یکی از مستشرقان در مورد این فرهنگ می نویسد: آن ها(مسلمانان) هر وقت شهرى را مى گرفتند، اولین اقدامشان بناى مسجد و آموزشگاه بود.(1)

این فرهنگ ریشه در آیات و روایات دارد، بطوری که مرحوم طنطاوی در این رابطه می گوید: نزدیک 750 آیه از آیات قرآن به علم و مسائل علمی پرداخته است. هرجا مناسبتی پیش آمده، خداوند انسان را به اندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش برای پی بردن به اسرار جهان دعوت کرده است: عباراتی مانند: "افلا تعقلون"، "لعلهم یتذکرون"، "افلایتذکرون"، "فانظروا" و ... که در قرآن کریم آمده، همه دستورهایی است که مسلمانان را به تفکر و تدبر فراخوانده است.

ممنون اما بار دیگر تعصب شما آشکار شد! چیزی که در پی نفی آن هستم
این که دین به علم دعوت کرده که البته در جای خود نوع این علم محل مناقشه است ! ربطی به پیشرفت علمی تمدن اسلامی و مسلمانان ندارد.
اینکه مسلمانان البته نه همه آنها عده ی محدودی!! به اکتشافات و علومی رسیدند فقط و فقط مربوط به همت و نبوغ و پشتکار خود آنها داشته نه ربطی به دستورات دینی. چطور دستورات دینی اسلامی عامل این پیشرفت بوده در حالی که غیر از اسلام تمدن های زیادی چه معاصر چه قدیمی به پیشرفت های زیاد رسیده اند? آیا به نظر شما
باتری های باستانی در تیسفون عراق امروزی ربطی به دین داره? یا علم تشریح یا جراحی? علم دارو چه طور? تنها نکته مثبت صحبت شما همان تاثیر گذاری دین در دعوت است که این هم خیلی تاثیر گذار نیست چون وجودی نیست! ممنون از وقت شما

احسنت! احسنت

به نظرم اینجور افتخار کردن ها هیچ ارزشی برای ما نداره

چه فرقی می کنه که گذشتگان ما حالا چه مسلمان یا ایرانی چه کارهایی کردن، مهم اینه که الان چه کارهایی می کنیم، این افتخار کردن ها چه فایده ای برای ما داره

اگر کسی کاری انجام داده برای خودش بوده، گر پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل

این ها همه نشونه تعصبه و تعصب باعث عقب ماندگی میشه

من نمی دونم کی روزی میرسه که هر کسی به کارهای خودش افتخار کنه نه گذشتگانش، نه ملتش و دینش

البته از نظر روان شناسی افراد با این تعصبات می خوان به خودشون هویت بدن، اما هویتی که اگر توش عمیق بشیم کاذبه،

نمونش مولوی که ترکیه سعی داره اونو شاعری برای کشور بدونه و ایرانی ها هم برای خودشون، اما واقعا افتخار داشتن مولوی به چه درد ما می خوره، وقتی که واقعا اونو نشناسیم

اصلا چه اشکالی داره ما به همه علما و دانشمندان جهان به خاطر کاری که انجام میدن افتخار کنیم که این به دین ما نزدیک تره

می دونم جوابم کاملا مرتبط با سوال نیست، ولی این دغدغه ذهنیمه که واقعا کی این تعصبات از بین میره

جناب رنگین آفرین اصل مطلب همین است

عامل;803438 نوشت:
سلام

سلام آقای عامل .

عامل;803438 نوشت:
امیدوارم عملکرد برخی خلفای عباسی و یا برداشت های غلط برخی از دین را به اسم دین نگذارید...
از طرفی از قدیم الایام بین برخی از فقها و فلاسفه(نه بین فقه و فلسفه) درگیریهایی وجود داشته و آنهم غالبا به خاطر عدم فهم درست فلسفه و مطرح نشدن صحیح مسائل آن بوده است.
البته شما بهتر از بنده میدانید که این درگیری دامن دیگر علوم که کم هم نیستند را نمیگیرد.

آقای عامل این برداشت غلطی که می فرمایید به مدت 500 سال در سرزمین های اسلامی از مغول تا قاجار حاکم بوده و باعث عقب ماندگی شدید فعلی شده .
جمله آخرتان هم که کاملا اشتباه است چون میبینیم که در آن 500 سال پیشتازی فقه و عرفان تنها چیزی که در سرزمین های اسلامی یافت نمیشده علوم تجربی ؛ یعنی فیزیک ، زیست و شیمی و ریاضیات بوده است .
عامل;803438 نوشت:
اما عملکرد و یا برداشت غلط برخی دینداران آنهم در برخی زمانها و یا موارد خاص، را نمیتوان به پای دین گذاشت.

اسلام جمعا 1400 ساله نازل شده بیش از 500 سالش را غرق در این تفکر بوده است ؛ بعد شما می فرمایید در برخی زمان و مکان های خاص .
عامل;803438 نوشت:
قصه توسعه نیافتن و توقف کشورهای مسلمان هم سر درازی دارد که از عهده این تاپیک خارج است که قسمتی از آن مربوط به دینداران و قسمت عمده ای هم تابع سیاستهای استثماری برخی کشورهاست...

سوال دقیقا اینجاست آقای عامل . آیا اگر این روند ما ادامه پیدا میکرد و ما با غرب آشنا نمی شدیم و از آنان ساختن جاده و بیمارستان و تربیت پزشک و مهندس را یاد نمیگرفتیم ؛ تا چند سال باز در آن شرایط خفت بار می زیستیم ؟ در آن شرایطی که حتی یک جاده هم نداشتیم ؛ بیمارستان نداشتیم ؛ خبری از علوم رایج دنیا در سرزمین ما نبود ؛ نمی دانستیم فیزیک و شیمی و زیست چیست ؛ اکثریت جامعه را بی سوادان تشکیل می دادند و غیره .

عامل;803438 نوشت:
اما عملکرد و یا برداشت غلط برخی دینداران آنهم در برخی زمانها و یا موارد خاص، را نمیتوان به پای دین گذاشت.

عامل;803438 نوشت:
قصه توسعه نیافتن و توقف کشورهای مسلمان هم سر درازی دارد که از عهده این تاپیک خارج است که قسمتی از آن مربوط به دینداران و قسمت عمده ای هم تابع سیاستهای استثماری برخی کشورهاست...

پاگنده;803439 نوشت:
درود بر شما
فکر کنم در این مدت هم دانشمندان زیادی داشتیم. مثل علامه حلی، خواجه نصیر طوسی، ملاصدرا که کلا فلسفه ابن سینا رو متحول کرد.

سلام بر شما .
بعد از مغول _ خواجه نصیرالدین و علامه حلی _ ما هیچ دانشمندی در زیست شناسی ، فیزیک ، شیمی و ریاضیات به مدت 500 سال تا زمانی که در قاجار با غرب مدرن آشنا شدیم نداشتیم و این غربی ها بودند که ما را از خواب بیدار کردند .
ملاصدرا هم تنها کسی بود که در فلسفه کار کرد و همان زمان هم به دلیل همین کار تبعید شد .
پاگنده;803439 نوشت:
منظور شما اینه که امروز به اسلام نیازی نیست؟ و مدرنیته جای اونو گرفته؟

منظورم اینه دو عامل باعث علم آموزی مردم میشه .
1 . اشتیاقشون به این کار که بخشی از اون ذاتیه و هر انسانی کنجکاوه و میخواد سر از راز آفرینش در بیاره اما باید دلایل دیگه ای هم باشه که در اسلام می تواند کسب رضایت خدا ، خدمت به خلق و غیره باشد و در مدرنیته وجهه اجتماعی بالا ، پیداکردن کار و غیره . اما آنچه که اصل است وجود یک مشوق است .
2 . آزادی بیان .
پاگنده;803439 نوشت:
در این مطلب با شما موافقم
ولی آزادی بیان یله و رها رو که هر کی هر چی میخواد بگه رو غرب هم قبول نداره چه برسه به ما

مدرنیته یک چیزی است و سرمایه داری چیز دیگر .
به نظر من اساس تولید علم بر آزادی بیان مطلق در حوزه علم است و این مطلب تا حد زیادی در همان نظام های سرمایه داری رعایت می شود .

[="Arial"][="Blue"]سلام

esi72;803825 نوشت:
ممنون اما بار دیگر تعصب شما آشکار شد! چیزی که در پی نفی آن هستم

شما به این قسمت هم توجه کردید؟!!!
عامل;803135 نوشت:
با تمام این تفاسیر و مبنا قرار گرفتن علوم مسلمین برای پیشرفت غرب بعد از رنسانس(4)، صرف افتخار به دانشمندان گذشته و پیشرفت علمی مسلمین در قرون اولیه سودی به حال امروز ما نخواهد داشت... و آنچه به نفع ماست اینست که به همان فرهنگ(طلب علم در هر حال) برگردیم.

در این مساله نباید افراط و تفریط کرد، نه هویت خود را نادیده گرفت و نه اینکه تمام توجه به گذشته باشه. پیشرفت در گرو نگاه به آینده است، اما نه به این معنا که تلاش گذشتگان رو نادیده بگیریم. اصولا تمام دانشمندان پا بر شانه علما گذشته میگذارند و علم را ارتقاداده و تولید علم میکنند.

esi72;803825 نوشت:
این که دین به علم دعوت کرده که البته در جای خود نوع این علم محل مناقشه است ! ربطی به پیشرفت علمی تمدن اسلامی و مسلمانان ندارد.

این عدم ربط که شما ادعا میکنید نیازمند دلیل است. در حالی که در رابطه با ربط شکوفایی علمی آن دوره و آموزه های اسلامی هم دانشمندان غربی و هم مسلمان مطالب زیادی نوشته اند.

esi72;803825 نوشت:
اینکه مسلمانان البته نه همه آنها عده ی محدودی!! به اکتشافات و علومی رسیدند فقط و فقط مربوط به همت و نبوغ و پشتکار خود آنها داشته نه ربطی به دستورات دینی. چطور دستورات دینی اسلامی عامل این پیشرفت بوده در حالی که غیر از اسلام تمدن های زیادی چه معاصر چه قدیمی به پیشرفت های زیاد رسیده اند? آیا به نظر شما
باتری های باستانی در تیسفون عراق امروزی ربطی به دین داره? یا علم تشریح یا جراحی? علم دارو چه طور? تنها نکته مثبت صحبت شما همان تاثیر گذاری دین در دعوت است که این هم خیلی تاثیر گذار نیست چون وجودی نیست!

اگر دیگر پستها رو هم مطالعه کرده باشید، عرض شد که این فرهنگ اسلامی علت تامه پیشرفت نیست، مسلما نبوغ و استعداد دانشمندان یکی از دلایل مهم این پیشرفت است.
وجودی نیست، یعنی چی؟ واقعا یک فرهنگ اینچنینی به نظر شما موثر نیست؟
مسلما پیشرفت علمی با خود باوری و تلاش حاصل میشه و البته اگر منصفانه و به دور از افراط و تفریط به این مساله نگاه کنیم میشه به نتیجه رسید.[/]

esi72;803828 نوشت:
من نمی دونم کی روزی میرسه که هر کسی به کارهای خودش افتخار کنه نه گذشتگانش، نه ملتش و دینش

افتخار به کارهای خود هم موضوع قابل بحثی است ولی ربطی به این تاپیک نداره و من ازش رد میشم،

امّا یه مسأله هم هست که باید توجّه کنیم: فرق میان تعصّب (یا افتخار) و تأسّی (الگو قرار دادن)

اینها باهم فرق دارند، دوّمی نکوهیده نیست بلکه چه بسا پسندیده باشد. در قرآن مجید هم شواهدی بر آن وجود دارد،

مثلا در دستور برای تأسّی به حضرت ابراهیم(ع)، می‌فرماید: ملّة أبیکم إبراهیم (آینن پدرتان ابراهیم را اخذ کنید) (حج: 78)

یا در دستور برای تأسّی به انبیای گذشته، می‌فرماید:

أولئک الّذین هداهم الله فبهُداهم اقتده (آنان کسانی‌اند که خداوند هدایتشان کرد، پس به هدایتشان اقتدا کن) (انعام: 90)

بنابراین، توجّه به پیشینیان اگر با انگیزه الگو گرفتن و تأسی به ایشان - و نه از روی تعصّب- باشد پسندیده است.

[="Navy"]

فاتح;803788 نوشت:
اگر افرادی آن را نپذیرند مختارند که مطابق احکام دینی و شرعی عمل نکنند.

منظورتان از این قسمت را بنده متوجّه نشدم،
ضمانت اجرا در احکام دینی هم وجود داره دیگه. منظورتون چه بود؟[/]

سلام علیکم

Hadi99g;803853 نوشت:
منظورتان از این قسمت را بنده متوجّه نشدم،
ضمانت اجرا در احکام دینی هم وجود داره دیگه. منظورتون چه بود؟

افراد پس از پذیرش دین و مسلمان شدن با وجود سفارش دین به کسب علم مختارند که علم اندوزی کنند یا نکنند تولید علم کنند یا نکنند . در دین به کسی اجبار نمیکنند که حتما باید عالم شود و یا تولید علمی داشته باشد و اگر چنین نکرد احکام کیفری برای او وجود داشته باشد و او را مجازات کنند

این عرض بنده در قالب موضوع علم اندوزی و تولید علم بود . (در این موضوع) هیچ ضمانت اجرائی برای پایبندی به سفارشات دینی در موضوع علم اندوزی و تولید علم برای افراد وجود ندارد .

لذا بر خلاف قوانین حکومتی که برای هر تخلفی مجازاتی وجود دارد و لازم الاجرا است در شرع مجازات دنیوی برای هر تخلفی در شرع در نظر گرفته نشده و التزام عملی اجباری و غیر اختیاری ای (حداقل در این وجه) در دین وجود ندارد .

سلام بر شما
این مطلب:

عامل;803438 نوشت:
امیدوارم عملکرد برخی خلفای عباسی و یا برداشت های غلط برخی از دین را به اسم دین نگذارید...
از طرفی از قدیم الایام بین برخی از فقها و فلاسفه(نه بین فقه و فلسفه) درگیریهایی وجود داشته و آنهم غالبا به خاطر عدم فهم درست فلسفه و مطرح نشدن صحیح مسائل آن بوده است.
البته شما بهتر از بنده میدانید که این درگیری دامن دیگر علوم که کم هم نیستند را نمیگیرد.

از بنده رو که نقل قول کرده و با این عبارت:
تکاپوگر;803845 نوشت:
آقای عامل این برداشت غلطی که می فرمایید به مدت 500 سال در سرزمین های اسلامی از مغول تا قاجار حاکم بوده و باعث عقب ماندگی شدید فعلی شده .
جمله آخرتان هم که کاملا اشتباه است چون میبینیم که در آن 500 سال پیشتازی فقه و عرفان تنها چیزی که در سرزمین های اسلامی یافت نمیشده علوم تجربی ؛ یعنی فیزیک ، زیست و شیمی و ریاضیات بوده است .

نقد فرمودید مربوط به دوران ابن سینا و ابن رشد است. ایندو متعلق به زمان شکوفایی ممالک اسلامی اند نه پس از مغول تا قاجار...
از طرفی در گذشته علومی مانند ریاضی و نجوم در همان مدارس علمیه تدریس میشده و علوم اینطور که شما امروز میبینید تفکیک نشده بود بطوری که حکمت یا فلسفه شامل حکمت عملی و نظری میشد و حکمت عملی سیاست مدن و منزل را در بر میگرفت. یعنی همین حکمت شامل چند علم تفکیک شده امروزی میشد.(البته بصورت ابتدائی و مجمل)
اتفاقا همین پیشتازی فقه و عرفان به دلیل آزادی بیان(و البته در برخی موارد حمایت حاکمان) بود! شخصی مانند غزالی موجی ایجاد میکند و حکمت و فلسفه را تا سالیان سال خانه نشین میکند.
برادر آزادی بیان یک علت ناقصه است و تا فضای علمی و فرهنگ علم آموزی به همراه استعداد و ... نباشد، این آزادی بیان کاری از پیش نمیبرد. هر چند این ازادی بیان در مورد علوم مانند شیمی و ریاضی و ... همیشه در جامعه وجود داشته مگر زمانی که برای برخی(کشور های استعمارگر) ضرر داشته باشد.

تکاپوگر;803845 نوشت:
بعد از مغول _ خواجه نصیرالدین و علامه حلی _ ما هیچ دانشمندی در زیست شناسی ، فیزیک ، شیمی و ریاضیات به مدت 500 سال تا زمانی که در قاجار با غرب مدرن آشنا شدیم نداشتیم و این غربی ها بودند که ما را از خواب بیدار کردند .

درود
دو نمونه از ریاضی دانهای مسلمان در همین دوره 500 سال:
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی (زادهٔ ۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی در بعلبک، درگذشته ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان) حکیم، فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری؛ که در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت.
غیاث‌الدین جمشید کاشانی (حدود ۷۹۰-۸۳۲ هجری قمری برابر با ۱۳۸۸-۱۴۲۹ میلادی) ریاضی‌دان برجسته، اخترشناس و شمارشگر زبردست ایرانی بود.
موشیم می‌گوید: «باید قبول کرد که کلیه علوم اعم از فیزیک ، هیئت، نجوم، فلسفه و ریاضیات و ... که از قرن دهم به بعد در اروپا رونق گرفته، از مدارس مسلمین اخذ شده...» (عطائی اصفهانی، تابش اسلام در اروپا: 128)
خود غربیها اینجور اعتراف میکنن:Gig:

تکاپوگر;803845 نوشت:
منظورم اینه دو عامل باعث علم آموزی مردم میشه .
1 . اشتیاقشون به این کار که بخشی از اون ذاتیه و هر انسانی کنجکاوه و میخواد سر از راز آفرینش در بیاره اما باید دلایل دیگه ای هم باشه که در اسلام می تواند کسب رضایت خدا ، خدمت به خلق و غیره باشد و در مدرنیته وجهه اجتماعی بالا ، پیداکردن کار و غیره . اما آنچه که اصل است وجود یک مشوق است .
2 . آزادی بیان .

خود شما که تاثیر اسلام رو در قسمت اول قبول کردی. پس اختلافی نداریم:ok:
تکاپوگر;803845 نوشت:
به نظر من اساس تولید علم بر آزادی بیان مطلق در حوزه علم است و این مطلب تا حد زیادی در همان نظام های سرمایه داری رعایت می شود .

آزادی یبان تا زمانی که سیاسی نباشه خوبه و همه کشور ها باهاش موافقن:Kaf:
امان از اون زمانی که این آزادی بیان بوی سیاست بگیره! پس خیلی هم فاکتور مهمی نیست:Nishkhand:

آورورا;803565 نوشت:
دین مشابه قانون نیست. قانون مجموعه باید ها و نباید های صرفیه که می تونن اجرا بشن یا نشن. دین باور افراد جامعه ست که جامعه رو (به صورت درست یا نادرست) به حرکت درمی آره. تفاوت اینجاست که قانون به خودی خود نمی تونه علت تغییری قرار بگیره، اما دین ایجاد تحرک می کنه.
اگه دینو به عنوان قانون در نظر بگیریم با این مشکل مواجه می شیم که دلیلی برای عامل مثبت (یا منفی) بودن دین نداریم.

دین هم یه نوع قانونه که مردم میتونن بهش عمل کنن یا نکنند. قانون هم میتونه به یک باور تبدیل بشه.
اتفاقا قانون میتون هباعث تغییر بشه مثل دین. دین هم یه نوع قانونه با این تفاوت که جریمه قانون در صورت تخلف در همین دنیاس ولی جریمه دین در آخرت
همونطور که دین میتونه عامل مثبتی در جامعه باشه قانون هم میتونه این نقش رو بازی کنه پس اینها هیچ فرقی با هم ندارن مگر اینکه جریمه یک تو دنیا و اون یک در اخرته
آورورا;803565 نوشت:
در پست های قبل توضیح دادم. تاپیک رو از ابتدا پیگیری کنین نوشتم.

اگه منظورتون پست 17 هست که من دلیل ندیدم
بیشتر توضیح بدین

فاتح;803867 نوشت:
....با وجود سفارش دین به کسب علم مختارند که علم اندوزی کنند یا نکنند تولید علم کنند یا نکنند . در دین به کسی اجبار نمیکنند که حتما باید عالم شود و یا تولید علمی داشته باشد و اگر چنین نکرد احکام کیفری برای او وجود داشته باشد و او را مجازات کنند....

با سلام.

به نظر من نمي‌توان اين مطلب را به صورت يک حکم کلّي و مطلق پذيرفت.

عرايض زير را صرفاً متوجّه شما نميکنم بلکه کلا مربوط به مباحث اين تاپيک از اوّل تا آخر است:

نکته اساسي که در اين تاپيک مغفول مانده است توجّه به تعريف علم است.

ما در اثر غوطه ور شدن در مادّيّات و مدرنيته، به ويژه در عصر امروزي، علم را منحصر در همين علوم مادّي و پيشرفت‌هاي مادّي و مدرنيته مي‌‌دانيم،

و بناي بحثمان اين است که علم يعني همين‌ها ، و اين را به عنوان صغراي استدلال، يک امر مسلّم و مفروغٌ عنه مي‌‌پذيريم؛

بعد مي‌آييم سراغ کبراي استدلال: دين به ما توصيه کرده که اين علوم را فرا بگيريم و ضمانت اجرايي هم براي آن وضع نکرده.

آيا اين تعريفي که از علم در ذهن ما هست، خود دين هم چنين تعريفي از آن دارد و اين معيار را مي‌پذيرد يا چيز ديگر؟

مي‌بينيم دين -بر خلاف تصوّر ما- علم را منحصر در 3 چيز کرده است:

[=courier new]إنّما العلم ثلاثة : آية محکمة أو فريضة عادلة أو سنّة قائمة (حديث نبوي در اصول کافي: ج1 ص32)

از طرفي دين آمده بر اساس همان تعريفي که از علم ارائه کرده، متديّنين را ملزم کرده به اينکه نادان را تعليم دهند (به موجب قاعده ارشاد)

و اين يک تکليف الزامي است و آيه «نفر» در سوره توبه هم گواه بر آن است (توبه: 122)

خلاصه ، نگرش ما به علم با نگرش خود دين فرق دارد برادر. التماس دعاي خير.

[="Tahoma"][="Navy"]

Hadi99g;803627 نوشت:
تأثیر داشتن با بالیدن یا تعصب نشان دادن فرق داره.

کرامت فقط با تقوا است و ملیّت و فرهنگ و نژاد و کشور و غیره و حتّی پیشرفت صنعتی هم مدخلیّتی در کرامت ندارد.


سلام
اولا ایشان در صدد نفی کلی بودند و ما تاثیر آنها را متذکر شدیم. حالا شما می فرمایید تعصب نباشد خوب ببینید تعصب که نباشد مصالحش بیشتر است یا مفاسدش؟
ثانیا شما می فرمایید کرامت فقط با تقواست اما قرآن می فرماید : لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر والبحر و رزقناهم من الطیبات . این هم تقواست؟ در برخی روایات هم آمده که مثلا خوب سخن گفتن برای فرد کمالی است. این هم تقواست ؟ ظاهرا باید در معنای تقوای مد نظر شما تعمیمی و تجدید نظری کرد
و....
یا علیم[/]

سلام علیکم

Hadi99g;803962 نوشت:
به نظر من نمي‌توان اين مطلب را به صورت يک حکم کلّي و مطلق پذيرفت.

عرايض زير را صرفاً متوجّه شما نميکنم بلکه کلا مربوط به مباحث اين تاپيک از اوّل تا آخر است:

نکته اساسي که در اين تاپيک مغفول مانده است توجّه به تعريف علم است.

ما در اثر غوطه ور شدن در مادّيّات و مدرنيته، به ويژه در عصر امروزي، علم را منحصر در همين علوم مادّي و پيشرفت‌هاي مادّي و مدرنيته مي‌‌دانيم،

و بناي بحثمان اين است که علم يعني همين‌ها ، و اين را به عنوان صغراي استدلال، يک امر مسلّم و مفروغٌ عنه مي‌‌پذيريم؛

بعد مي‌آييم سراغ کبراي استدلال: دين به ما توصيه کرده که اين علوم را فرا بگيريم و ضمانت اجرايي هم براي آن وضع نکرده.

آيا اين تعريفي که از علم در ذهن ما هست، خود دين هم چنين تعريفي از آن دارد و اين معيار را مي‌پذيرد يا چيز ديگر؟

مي‌بينيم دين -بر خلاف تصوّر ما- علم را منحصر در 3 چيز کرده است:

إنّما العلم ثلاثة : آية محکمة أو فريضة عادلة أو سنّة قائمة (حديث نبوي در اصول کافي: ج1 ص32)

از طرفي دين آمده بر اساس همان تعريفي که از علم ارائه کرده، متديّنين را ملزم کرده به اينکه نادان را تعليم دهند (به موجب قاعده ارشاد)

و اين يک تکليف الزامي است و آيه «نفر» در سوره توبه هم گواه بر آن است (توبه: 122)

خلاصه ، نگرش ما به علم با نگرش خود دين فرق دارد برادر. التماس دعاي خير.

بله آن مطلب کلی نبود و مقایسه جزءی با جزئی دیگر بود .

مجازاتی از جنس قوانین حکومتی برای نیاموختن علم در اسلام وجود ندارد ولی این عالم عالم یک وجهی نیست بلکه عالم تزاحم است و علت غائی پیگیری علم و علم اندوزی مسلمانان در قالب جبر قوانین حکومتی نیست که شکل میگیرد.

دوری از آموختن علم عوارض مادی و معنوی متعددی دارد که از هر قانون حکومتی ای محکمتر است و فرد را بحکم عقل و شرع مجاب به تحصیل آن میکند .

عارض ابتدائی این است که فرد در شناخت صحیح از خود و هستی و خداوند به مشکل بر میخورد خب این شخص در درک مفاهیم دین و طی مسیر کمال و آن چیزی که در شان آدمیت است هم ناتوان می شود و از راه باز میماند و با تندباد شبهه ای به سادگی از مسیر هم منحرف میشود و به هلاکت می افتد و ... تا اینکه میبیند در معیشت خود در این دنیا هم مشکل دارد و باید راه را بپرسد باید فهم نادانسته ها بکند و ...

مجازات اینها بمراتب از جبر قوانین حکومتی سنگین تر است لذا علت غائی در آموختن علم در قالب چنین اموری است که شکل میگیرد .

اینکه عالم و طلبه ای زندگی و دارو ندار خود را رها میکنند راه می افتند در مسیر پرخطر که ممکن است هیچگاه به مقصد نرسند تا چیزی یاد بگیرند جنون نیست که به سرشان زده یا چوب و فلک قانون نیست که آنها را مجاب به چنین کاری کرده حکم شرع و عقل است که آنها را به تحرک وا میدارد و نیازی است که شرع و عقل به آنها نشان داده و امانشان را بریده

شان آنها شان یک مجاهد فی سبیل الله نشد مگر زمانی که پیام شرع را با عقل سلیم و تفکر در نکردند و در پی آن نرفتند .

دعاگو و ملتمس دعایتان هستم . در مورد عقلانیت و علم در مدرنیته و علل اربعه آن بهتر است در این موضوع چیزی نگویم تا جنجال نشود.

یاحق

پاگنده;803907 نوشت:
درود
دو نمونه از ریاضی دانهای مسلمان در همین دوره 500 سال:
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی (زادهٔ ۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی در بعلبک، درگذشته ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان) حکیم، فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری؛ که در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت.
غیاث‌الدین جمشید کاشانی (حدود ۷۹۰-۸۳۲ هجری قمری برابر با ۱۳۸۸-۱۴۲۹ میلادی) ریاضی‌دان برجسته، اخترشناس و شمارشگر زبردست ایرانی بود.
موشیم می‌گوید: «باید قبول کرد که کلیه علوم اعم از فیزیک ، هیئت، نجوم، فلسفه و ریاضیات و ... که از قرن دهم به بعد در اروپا رونق گرفته، از مدارس مسلمین اخذ شده...» (عطائی اصفهانی، تابش اسلام در اروپا: 128)
خود غربیها اینجور اعتراف میکنن

سلام .
پاگنده جان ؛ اگر در این دوره 500 ساله هم علم آموزی در ایران رواج داشت پس چرا انقدر عقب مانده شدیم ؟
عامل;803902 نوشت:
برادر آزادی بیان یک علت ناقصه است و تا فضای علمی و فرهنگ علم آموزی به همراه استعداد و ... نباشد، این آزادی بیان کاری از پیش نمیبرد.

پس آزادی بیان مطلق لازم است اما کافی نیست .
عامل;803902 نوشت:
هر چند این ازادی بیان در مورد علوم مانند شیمی و ریاضی و ... همیشه در جامعه وجود داشته

ناصر خسرو در جامع الحکمتین می نویسد :
علماء دین حقّ مر علم طب را و علم نجوم را همی دلیل اثبات نبوت
کنند ... و به علت کافر خواندن این علما لقبان مر کسانی را که علم
آفرینش دانند، جویندگانِ چون و چرا خاموش گشتند و گویندگان این
علم خاموش ماندند و جهل بر خلق مستولی شد، خاصه بر اهل زمین ما
که خراسان است و دیار شرق.

Reza-D;803319 نوشت:
سلام و عرض ادب
اتفاقاً پاسخ شما با تاپیک کاملاً مرتبط بود و توضیحات بجایی هم فرمودید :Gol:

اما باور کنید بخشی از فرمایشتان که نقل قول کردم ، به این سادگی هم نیست
همانطور که شما نتظار دارید عمق حرف شما درک شده و تعصبی برخورد نشود ، بنده هم انتظار دارم بدون تعصب به صحبت من گوش کنید

جدیداً تا میخواهی از نقشه های دشمن حرف بزنی ، سریع یک برچسب توهم توطئه به تو می چسبانند و اینطور وانمود میشود که همه چیز گل و بلبل است. یعنی برخلاف موج اشتباهی که زمانی در کشور شکل گرفته بود (و هنوز هم امواجش هست) که تمام کارهای دولت را توجیه میکرد و برای هر گند کاری دلیلی خنده دار میتراشید ، مدتی است که موج اشتباه دیگری ایجاد شده که میخواهد تمام نقشه های غرب را توجیه کند. نه آن درست بود و نه این درست است

منظورم از بیان توضیح بالا ، این است که شما را به این موضوع توجه بدهم که گاهی راهِ از بین بردن آرمان ها ، عقاید ، اعتقادات و راهبردهای یک ملت ، از بین بردن یا لااقل استحاله کردن گذشتهء فرهنگی ، اجتماعی و دینی آن ملت است. اگر پست شماره 10 را مطالعه بفرمائید ، می بینید که بنده هم افتخار کاذب به گذشته را نادرست میدانم و فکر میکنم شما هم نظراتان همین کاذب بودن است

اما از طرفی اینطور هم نیست که بیخیال گذشته بشویم. گذشتهء ما ، ریشه و پایه امروز ماست. اگر از گذشته خود نادرست استفاده میکنیم و فقط به یک سری پز دادن بسنده میکنیم ، باید روش را اصلاح کنیم نه آنکه کلاً بگوئیم گذشته به چه درد میخورد! این دقیقاً همان چیزی است که غرب میخواهد. اینکه هویت خود را کنار بگذاریم

البته بخشی از فرمایش شما که فرمودید به تمام علما و دانشمندان افتخار کنیم ، تا حد زیادی قبول دارم. اما یادمان نرود که آنها ، حتی برخی از همان دانشمندانشان (نه همه) خدمات دانشمندان ما را نادیده گرفتند و بدتر از آن ، حتی با تحریف ، زحمات دانشمندان ما را به نام خود ثبت کرده اند. لذا رفتار آنها برخلاف ادعایی که میکنند ، چندان دوستانه نیست. درست مثل اینکه کسی به ما حمله کرده و به صورت ما مشت بزند ، در عین حال ما را به رفتار انسانی دعوت کند
[/QUOTE

با حرف های شما کاملا موافقم

ما باید از حق خودمون دفاع کنیم ولی حقی که حتی برگرده هم تفاوتی به حال ما نداره، الان چند قرنه که فقط داریم به گذشته افتخارمی کنیم ولی هیچ کاری نمی کنیم، نمیگم کلا از گذشته دست بکشیم ولی با ملیت گرایی محض که انسانیتو از بین برده مخالفم

اگر کسی یا ملتی هنوز شعورش نرسیده که انسانیت خارج از ملیته و مرزه، دلیل بر این نمیشه که ما هم مقابله به مثل کنیم، حرف های من بیشتر به درد یه جامعه آرمانی می خوره که افراد به حدی از شعور رسیدن نه برای جهان الان که عرب و ایرانی و ترک و... هنوز فکر می کنن قومیتی که در انتخاب اون فقط خدا نقش داشته، می تونه عامل افتخار باشه

طبق حرف های شما بر عکس فخر فروشی افراطی، یه موج تحقیر هم تو جامعه به وجود اومده، هر جا میری میگن ایرانی ها کار جمعی نمی تونن انجام بدن و یا هر چیزی میشه میگن اینجا ایرانه(انگار فقط تو ایران ازین مشکلا هست) جالب اینجا است کسانی که این حرف ها رو میزنن اکثرا از این طرفدارهای مرز و میهن هستن، و اعتقاد راسخ دارن که ایران خوب بوده ولی گذشته هاش نه الان، این عده تا می تونن به گذشته می بالن الیته فقط به زندگی چند تا پادشاه هخامنشی و ساسانی چون ایرانی ها علاقه ای به نگارش تاریخ نداشتن از زندگی خود مردم ایران زیاد اطلاعات وجود نداره و بر عکس تا می تونن از جامعه الان ایراد میگیرن و موج منفی بین افراد ایجاد می کنن.

اگر جامعه شناس بودم حتما یه مقاله در این زمینه می نوشتم این موضوع خیلی جای کار داره که چرا افراد الان کشورشون رو سیاه می بینن و گذشته رو سپید؟؟؟ که تفکر و سیاه و سپید تو روان شناسی کلا از خطاهای شناختی محسوب میشه

با تشکر از شما

[="Arial"][="Blue"]

تکاپوگر;804045 نوشت:
ناصر خسرو در جامع الحکمتین می نویسد :
علماء دین حقّ مر علم طب را و علم نجوم را همی دلیل اثبات نبوت
کنند ... و به علت کافر خواندن این علما لقبان مر کسانی را که علم
آفرینش دانند، جویندگانِ چون و چرا خاموش گشتند و گویندگان این
علم خاموش ماندند و جهل بر خلق مستولی شد، خاصه بر اهل زمین ما
که خراسان است و دیار شرق.

سلام
ظاهرا منظور ناصر خسرو از علم آفرینش همان فلسفه است که قبلا هم به اختلاف برخی فقها و فلاسفه اشاره شد.
بنده بعید میدانم نظر او به فیزیک و شیمی و ... که مد نظر شماست باشد. شاهد مطلب اینکه خود او به حکمت و فلسفه پرداخته و زمانی که به مرو برمیگردد به ترویج مذهب اسماعیلیه میپردازد و علما اهل سنت با او مقابله میکنند. پس این مقابله با ترویج اسماعیلیه و فلسفه است نه با علوم طبیعی...
البته در نظر داشته باشید ناصر خسرو در اوج دوران شکوفایی علمی ممالک اسلامی و هم عصر با بزرگانی چون بوعلی زندگی میکرده است. پس مسلما این کلام ربطی به کسب علوم طبیعی ندارد.[/]

[="Arial"][="Blue"]سلام برادر

Hadi99g;803962 نوشت:
مي‌بينيم دين -بر خلاف تصوّر ما- علم را منحصر در 3 چيز کرده است:

إنّما العلم ثلاثة : آية محکمة أو فريضة عادلة أو سنّة قائمة (حديث نبوي در اصول کافي: ج1 ص32)


ظاهرا منظور حضرت(ص) حصر حقیقی نباشد چرا که در جای دیگر میفرماید: العلم‏ علمان‏: علم الابدان و علم الاديان‏. در این بیان نورانی حضرت(ص) تمام علوم طبیعی که به بدن این دنیایی مربوط میشود را علم میداند.
البته این سه نمونه علم حقیقی اند و از ادامه حدیثی که بیان کردید(قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ‏ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ)، برداشت میشود که دیگر علوم فضل اند نه علم حقیقی.
در پناه حق باشید[/]

[="Navy"]سلام
منم یک سوال متفرقه دارم

دیشب شبکه چهار داشت درباره سیاه چاله ها و انفجار بزرگ مستند نشون میدا خیلی عجیب بود

مثلا دانشمندان ناسا فهمیده بودن وقتی یک سیاه چاله یک سفینه را از یک طرف میبلعد از سوی دیگرش در یک عالمی دیگر با بعدی متفاوت دیگر پرتاب میشویم! که احتمالا همان قضیه کرم چاله ها مطرح شده همین هست ( یعنی ممکنه سر از عالم دیگر و گهکشان دیگر دربیاریم!)

الان من سوالم این هست این دانشمندان که اینقدر درکشون از خلقت جهان بالا رفته اینا بنظرتون کافر هستن؟یعنی رو دین و اعتقاد اون هیچ تاثیری نداشته![/]

موضوع قفل شده است