جمع بندی آیا روح انرژی است؟

تب‌های اولیه

64 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا روح انرژی است؟

سلام

آیا این روحی که توی دین ازش صحبت میشه در اصل نوعی انرژی هست؟ مثلا میتوان گفت روح همان چاگرا های بدن هست؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حافظ

Miss.Narges;800582 نوشت:
سلام

آیا این روحی که توی دین ازش صحبت میشه در اصل نوعی انرژی هست؟ مثلا میتوان گفت روح همان چاگرا های بدن هست؟


سلام بر شما؛
لطفا در مورد «چاکرا» و آنچه که از آن قصد کرده‌اید توضیح بفرمایید که دقیقا به چه چیزی چاکرا گفته می‌شود؟ همچنین بفرمایید، آیا شما انرژی را به معنای چاکرا گرفته‌اید؟ (این دو یکی هستند؟)

حافظ;802304 نوشت:
لطفا در مورد «چاکرا» و آنچه که از آن قصد کرده‌اید توضیح بفرمایید که دقیقا به چه چیزی چاکرا گفته می‌شود؟ همچنین بفرمایید، آیا شما انرژی را به معنای چاکرا گرفته‌اید؟ (این دو یکی هستند؟)

چاکرا ها رو همون مراکز انرژی در کالبد اثیری هستند.و همچنین رابط بین جسم و روح معرفی شده اند. و نیروی حیات هستند.البته با سرچ ساده هم میتونید در موردشون بیشتر بدونید.
سوال من دو بخش هست یکی اینکه ایا روحی که به انسان نسبت داده شده در واقع همین چاکرهای بدن هستند؟ و روح چیز دیگری نیست.؟
دوم اینکه ایا ماهیت روح همان انرژی هست؟یا کلا ماهیت روح چیزی غیر از انرژی هست؟

با سلام

هفت چاکرای اصلی

چاکراهای پایه یا ریشه
این چاکرا در پایه ستون فقرات واقع است . این مرکز ارتباط ما با طبیعت و سیاره زمین را فراهم میسازد و با تمام مسائل طبیعت مادی و فیزیکی بدن , حواس و حس گرایی , جنسیت شخص , بقا و ادامه حسات , تهاجم و دفاع از خود سرو کار دارد. این چاکرا در بعد مادی از طریق غدد فوق کلیوی با دستگاه غدد درون ریز در ارتباط است . انرژی های آن همچنین بر بخش تحتانی لگن خاصره , باسن , ران و پاها تاثیر می گذارد.این چاکرا در حالت تعادل رنگ قرمز را از خود ساطع میکند . این رنگ به مانند تمام رنگهای چاکراها با بصیرت درونی دیده می شود و با رنگهای موجود در عالم مادی یکی نیست . این رنگها در زمانی که چاکراها در صدد کسب تعادل هستند باید درخشان و بدون هیچگونه سایه و تاری باشند.

چاکرای خاجی

این چاکرا در مقابل استخوان های خاجی ستون فقرات , بین ناف و چاکرای پایه قرار دارد. سر و کار این چاکرا با تمامی مسائل مرتبط با خلاقیت و جنسیت (اینکه ما چگونه جنسیت خود را ابراز می داریم) است. این چاکرا همچنین جایگاه لذت و محلی است که کودک اساسا در آنجا واقع است.چاکرای خاجی در بعد مادی با بیضه در مردان و تخمدانها در زنان مرتبط است. همچنین انرژی های آن بر اندام های ادراری تناسلی , رحم , کلیه ها و اندام های تحتانی گوارشی و کمر تاثیر می گذارد.چاکرای خاجی در حالت تعادل به رنگ نارنجی مرتعش میشود.

چاکرای شبکه خورشیدی

این جاکرا در مقابل شبکه خورشیدی , جایی که ما در آنجا احساس می کنیم ته دلمان خالی میشود قرار دارد. در این چاکرا ذهن و شخصیت ابراز می گردند . حالت های عاطفی پست تر چون ترس اظطراب عدم امنیت حسادت و خشم نیز در اینجا به وجود می آیند و ارتباط مهمی با ذهن و عواطف برقرار می کنند. هر فکر ما , چه مثبت است چه منفی , تاثیر زیادی بر ذهن و عواطف ما دارد. در چاکرای شبکه خورشیدی است که انرژی های منفی مرتبط با افکار و احساسات پردازش می شوند.چاکرای شبکه خورشیدی در بعد مادی با جزایر لانگرهاس لوزالمعده مرتبط است . انرژی های آن همچنین بر شبکه عصبی طحال و خورشیدی , دستگاه گوارش , لوزالمعده , کبد . کیسه صفرا , پرده دیافراگم ( و همچنین تنفس ) و بخش میانی پشت تاثیر می گذارد. این چاکرا در زمانی که در تعادل قرار دارد به رنگ زرد مرتعش میشود , رنگ زرد طلاعی روشن

چاکرای قلب
این چاکرا در مرکز سینه واقع است و جایگاه روح , راهنمای درونی ما , و محل عواطف ((عالی تر )) بر اساس عشق بی قید و شرط همچون دلسوزی , همدردی , عشق واقعی , دوستی , برادری و خواهری است. در این سطح احساس از قید شرط ذهن رها است . چاکرای قلب از لحظه لقاح با تمامی مسایل مرتبط با عشق و مخبت سر و کار دارد.
این چاکرا در بعد مادی با غده تیموس مرتبط است . انرژی های آن همچنین بر شبکه عصبی قلبی و ریوی , قلب , ریه ها, مجاری برونشی و بخش فوقانی سینه و بازوها تاثیر می گذارد.
چاکرای قلب در حالت تعادل به رنگ سبز مرتعش می شود.

چاکرای گلو
چاکرای گلو با تمامی اشکال ارتباط و ابراز وجود از طریق هنر , رقص , موسیقی و غیره سر و کار دارد. این چاکرا همچنین به مسائل مرتبط با حقیقت ابراز حقیقی روح می پردازد.
چاکرای گلو در بعد مادی با غدد تیروئید و پاراتیروئید مرتبط است. انرژی های آن همچنین بر شبکه عصبی گلویی , اندام های گلو , کردن , بینی , دهان و دندانها و گوشها تاثیر می گذارد.
چاکرای گلو در حالت تعادل به رنگ آبی آسمانی مرتعش میشود.

چاکرای پیشانی

این چاکرا در وسط پیشانی (درون جمجمه, قرار دارد. چاکرای پیشانی جایگاه الهامات و دانش روح است , بر فعالیت های چاکرای تحتانی نظارت میکند , و به نیروی ذهن و استدلال ذهنی تعادل می بخشد . این چاکراها با مسائل مرتبط با پرورش و اعتماد بر الهامات در زندگی ما , دانش روح , و پرورش و استفاده از ادراک فرا حسی به عنوان بک مهارت در زندگی سر و کار دارد.چاکرای پیشانی در بعد مادی با هیپوتالاموس و غدد هیپوفیز مرتبط است . انرژی های آن همچنین بر اعصاب سر , مغز , چشم , و صورت تاثیر می گذارد. چاکرای پیشانی در حالت تعادل به رنگ نیلی یا آبی مایل به ارغوانی مرتعش میشود.

چاکرای تاجی
این چاکرا در بالی سر واقع است و مرکز ورود انرژی های روحانی است . چاکرای تاجی ارتباط مستقیمی با سرچشمه حیات برقرار می کند و با مساعل روحی و معنوی سر و کار دارد.
چاکرای تاجی در بعد مادی با غده صنوبری (گیرنده نور) مرتبط است . انرژی های آن همچنین بر مغز و بقیه اندام های بدن تاثیر می گذارد. چاکرای تاجی در حالت تعادل به رنگ بنفش مرتعش می شود.

حس کردن چاکراها

شما اکنون می توانید حساسیتی را که در حال پرورش آن هستید برای آگاه شدن از چاکرا ها به کار گیرید. از آنجا که چاکراها در انرژی درمانی جایگاهی عمده دارند توانایی شما در مشخص ساختن محل هفت چاکرای اصلی امری لازم است. از آنجا که چاکراهای سالم از خود انرژی منتشر میکنند شما باید قادر باشید این انرژی را با دست خود حس کنید . در صورتی که چاکراها نیازمند دریافت انرژی باشند , ممکن است که در پاسخ به این نیاز احساس کنید از دستتان انرژی خارج می شود . برای اینکه حساس ترین دست خود را بیابید هر دو دستتان را آزمایش کنید . این دست همان دستی است که شما در هر تمرین حس کردن از آن استفاده خواهید کرد . این تمرین باید با یک یار انجام شود.

حس کردن چاکراها به منظور مشخص کردن محل آنها:

یار شما باید در حالی که کف هر دو پایش بر روی زمین قرار دارد راحت بر روی صندلی بنشیند , دستانش را بر روی پاها قرار دهد و آرنجهایش در وضعیت کاملا آسوده ای باشد.
در یک طرف یارتان بایستید و دست راستتان را در حالی که کف آن در جلوی پای ستون فقرات است با فاصله ای برابر با پهنای یک ساعد در قسمت جلوی بدن یارتان قرار دهید.
کف دستتان را تا زمانی که جریانی از انرژی را در ناحیه چاکرای پایه حس کنید به بدن یارتان نزدیک تر سازید . کف دست تان هنوز باید چند سانتیمتری از بدن یارتان فاصله داشته باشد و به هیچ وجه نباید با آن تماس پیدا کند . اگر در نخستین کوشش موفق نشدید محل چاکرا را مشخص کنید دلسرد نشوید , زیرا موفقیت با تمرین حاصل خواهد ش. از یارتان بپرسید که آیا می تواند انرژی دستان شما را در ناحیه چاکرای پایه حس کند یا نه . آن را چگونه احساس می کند؟ اکنون دست تان را به آرامی از این مکان به بالا حرکت دهید تا مقابل چاکرای خاجی ( روبروی استخوان های خاجی) درست زیر ناف قرار گیرد . ببینید آیا می توانید محل انرژی چاکرای خاجی را تشخیص دهید یا نه . هرگونه تفاوت موجود میان حس یک چاکرا با چاکرای دیگر را مورد توجه قرار دهید. باز هم دست تان را آرام و آهسته به سمت بالا حرکت دهید تا کف دستتان در مقابل چاکرای شبکه خورشیدی یارتان درست در بالای ناف قرار گیرد . این بار چه حسی دارید؟ در این مرحله کمی به استراحت بپردازید و با یار خود آنچه را براشت کرده اید به بحث بگذارید . لازم است یارتان برای ادامه تمرینات پس ار تمرکز یافتن دوباره شما در همان وضعیت نشسته قبلی آماده بماند. برای حس کردن چاکرای قلب یارتان , کف دست تان را چند سانتیمتری دورتر از مرکز سینه یارتان نگاه دارید. ( اینجا همان قلب مادی شما نیست).
در ادامه دستتان را به آرامی به سمت گلو پیشانی و سر انجام تا چند سانتیمتری بالای چاکرای خاجی حرکت دهید.

Miss.Narges;802315 نوشت:
البته با سرچ ساده هم میتونید در موردشون بیشتر بدونید.

بله قطعا؛ همانطور که جناب یلدا این کار را کرده اند و زحمت کپی آن را کشیده‌اند؛ اما می‌خواهم بیان شما در این باره را بدانم. آیا مطالب پست جناب یلدا را می‌پذیرید؟

Miss.Narges;802315 نوشت:
سوال من دو بخش هست یکی اینکه ایا روحی که به انسان نسبت داده شده در واقع همین چاکرهای بدن هستند؟ و روح چیز دیگری نیست.؟
دوم اینکه ایا ماهیت روح همان انرژی هست؟یا کلا ماهیت روح چیزی غیر از انرژی هست؟

لطفا تعریفتان از انرژی را هم بفرمایید. اینکه اصلا انرژی چیست؟ چه ارتباطی بین انرژی و چاکرا برقرار است؟ آیا انرژی همان چاکرا است؟ بعد از مشخص شدن این موارد، آنوقت می‌توانیم نسبت بین انرژی، چاکرا و روح را روشن کنیم.
ممکن است تعریف بنده از انرژی با تعریف شما از انرژی متفاوت باشد بنابراین، باید روشن شود شما از انرژی و چاکرا چه تصویری دارید.

حافظ;802362 نوشت:
بله قطعا؛ همانطور که جناب یلدا این کار را کرده اند و زحمت کپی آن را کشیده‌اند؛ اما می‌خواهم بیان شما در این باره را بدانم. آیا مطالب پست جناب یلدا را می‌پذیرید؟

اگه منظور شما مفهوم چاگراهای بدن هست , بله.من هم این پست رو قبول دارم.سوال فقزط این هست که چه ارتباطی بین روح با چاگراهای بدن هست؟ایا همان چاگرا ها رو حهستند؟ یا روح چیزی غیر از انهاست؟

حافظ;802362 نوشت:
لطفا تعریفتان از انرژی را هم بفرمایید. اینکه اصلا انرژی چیست؟ چه ارتباطی بین انرژی و چاکرا برقرار است؟ آیا انرژی همان چاکرا است؟ بعد از مشخص شدن این موارد، آنوقت می‌توانیم نسبت بین انرژی، چاکرا و روح را روشن کنیم.
ممکن است تعریف بنده از انرژی با تعریف شما از انرژی متفاوت باشد بنابراین، باید روشن شود شما از انرژی و چاکرا چه تصویری دارید.

انرژی یک تعریف در علم فیزیک داره که احتمالا همه دیگه با اون اشنا هستین و فکر نکنم کسی در اینبار تعریفی مغتفاوت از انرژی توی ذهنش داشته باشه.علاوه بر تعریف فیزیکی اصطلاحات دیگری هم بیان شده مانند انرژی مثبت و منفی و انرژی روحانی و... که من در مورد این اصطلاحات چیز زیادی نمیدونم.
چاگرا ها در اصل مراکز تبادل انرژی هستند و در کالبد اثیری قرار دارند. میشه اونها با خود انرژی هم یکی فرض کرد

Miss.Narges;802382 نوشت:
انرژی یک تعریف در علم فیزیک داره که احتمالا همه دیگه با اون اشنا هستین و فکر نکنم کسی در اینبار تعریفی مغتفاوت از انرژی توی ذهنش داشته باشه.علاوه بر تعریف فیزیکی اصطلاحات دیگری هم بیان شده مانند انرژی مثبت و منفی و انرژی روحانی و... که من در مورد این اصطلاحات چیز زیادی نمیدونم.

دقیقا تصویر شما از انرژی چیست؟ دقیقا تصویر شما از چاکراها چیست؟ پاسخ را در قالب یک جمله و یا بیشتر از آن توضیح فرمایید

حافظ;802421 نوشت:
دقیقا تصویر شما از انرژی چیست؟ دقیقا تصویر شما از چاکراها چیست؟ پاسخ را در قالب یک جمله و یا بیشتر از آن توضیح فرمایید

معذرت میخوام ولی مگر هر کسی تصویری از انرزی دارد که این سوال رو میکنید؟ تصویر از چاگرا ها هم که در بحث های پیشین آمد.دقیقا نمیدونم من باید چه بگویم.
بهتر است شما خود نظرو پاسختان رو بفرمایید و اگر اشکالی داشتم باز میپرسم.

Miss.Narges;802430 نوشت:
معذرت میخوام ولی مگر هر کسی تصویری از انرزی دارد که این سوال رو میکنید؟ تصویر از چاگرا ها هم که در بحث های پیشین آمد.دقیقا نمیدونم من باید چه بگویم.
بهتر است شما خود نظرو پاسختان رو بفرمایید و اگر اشکالی داشتم باز میپرسم.

ببینید خواهرم! ماهیت سؤال شما، تا حد زیادی مفهومی است پس باید مفاهیمی که نسبت به یکدیگر سنجیده شده‌اند کاملا مشخص شوند آنوقت به راحتی می‌توانیم نظرمان را بدهیم. خب، مفهوم روح مشخص است اگر چه چیستی آن مبهم است. از طرفی در سؤال جنابعالی، از عین هم بودن روح و انرژی یا عین هم بودن روح و چاکراها سخن به میان آمده است؛ پس در درجه نخست باید حداقل مفهوم این دو واژه مشخص شود تا ببینیم آیا روح همان انرژی یا چاکرا است یا نه. با توجه به این جغرافیای از بحث، پاسخ، به راحتی خودش را نشان خواهد داد.
با توجه به تعریف‌های غیر دقیقی که از انرژی و چاکرا ارائه دادید، به یقین می‌توان منکر چنین ادعایی مبنی بر عینیت انرژی و روح شویم زیرا حداقل، خواصی که از روح سراغ داریم با خواص و احکامی که از انرژی می‌شناسیم، یکسان نیستند ثانیا اگر هم شباهت‌هایی در برخی آثار در این ها دیده می شود دلیل بر عینیت آنان نیست و بر مدعی‌ِ چنین سخنی لازم است که کلام خویش را مبرهن و مدلل سازد. دلیل هم که می‌گوییم، دلیل کشکی و ظنی و تخمینی به درد نمی‌خورد چون قرار است در مورد نسبت ارتباط بین دو پدیده‌ که در واقع و نفس الامر وجود خارجی و واقعی دارند، نظریه ارائه دهیم. پس آن کسی که مدعی چنین عین هم بودن است باید دلائل خود را بیاورد نه کسی که منکر چنین عین هم بودنی است. در درجه بعد ما خواهیم گفت، هر چیزی که شبیه به چیز دیگر است همان چیز نخواهد بود چون وجدان تجربی و گزارشات وحیانی و عقل همه و همه بر برقراری رابطه دوئیت بین این دو پدیده دلالت دارند نه وحدت و یگانه بودن. مثلا گازهای متعددی است که در بی‌شکل بودن مثل هم اند اما آیا گاز اکسیژن با گاز دی‌اکسید کربن، عین هم اند و نسبت یگانگی و وحدت بینشان برقرار است؟! تازه این مثال، در مورد دو پدیده‌ای است که هر دو در درون طبیعت مادی اند حال اگر یکی از این دو پدیده غیر مادی باشد، اثبات وحدت بین آنها کار دشوارتری است.
مثال ساده و عامه پسند: هر گردی گردو نیست؛ هر چیزی که به لحاظ برخی آثار شبیه چیز دیگر بود، آن چیز دیگر نیست.
البته گفتنی است، اگر تعریف دقیق از انرژی و چاکر‌ها در دست مان می‌بود دقیق‌تر می‌توانستیم این ردیه را تنظیم کنیم.

Miss.Narges;800582 نوشت:
آیا این روحی که توی دین ازش صحبت میشه در اصل نوعی انرژی هست؟ مثلا میتوان گفت روح همان چاگرا های بدن هست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب

خیر خواهرم انرژی و چاکراها هیچ کدام در هویت و ماهیت نه تنها روح نیستند بلکه شبیه به روح هم نیستند به دلایلی:

1-انرژی مادّی است،روح غیر مادّی و مربوط به عوالم ماوراء ماده

2-انرژی به انواع مختلف گرمایی،الکتریکی،شیمیایی،اتمی وووو تقسیم می شود امّا روح قابل تقسیم به انواع نیست

روح یک حقیقت واحد است،ممکن است بفرمائید ارواح شریر و ارواح پاک دو نوع روحند،اینها اوصاف روح است و در حقیقت

و هویت آن دخیل نیست.

3-انرژی با منابع مختلف تولید می شود و بسته به منبع تولید کننده ی آن متفاوت است و منابع تولید انرژی همه مادیند.

4-انرژی قابل اندازه گیری است و واحد اندازه گیری آن ژول است البته در انواع انرژی به کیلو وات ساعت

(صنایع برق)،کالری(صنایع غذایی)و.....،امّا روح قابل اندازه گیری نیست.

5-انرژی قابلیت افزایش و کاهش دارد ولی روح نه،شما بعد از صرف صبحانه مقداری انرژی(کالری)به دست می آورید

و بعد از چند کیلومتر دویدن،انرژی شما کاهش می یابد و دیگر توان دویدن ندارید.

چاکراها هم محل دریافت،انتقال و تبدیل انرژی هستند و حتی خود انرژی هم نیستند چه رسد به روح.

روح در منطق قران موجودی شریف و از عالم امر است،عالم امر عالمی غیری مادی و مجرد است

"قل الروح من امر ربّی"

ثابت است و غیر قابل تجزی،باقی می ماند و از بین نمی رود.

احتمالا شباهتی که در ذهن شماست پایستگی انرژی است ولی این را درباره ماده هم داریم(قانون پایستگی ماده و انرژی)

خب انرژی از بین نمی رود و از یک صورت به صورت دیگر تبدیل می شود،ولی این از بین نرفتن آن در طبیعت است و آنچه در باره ی

روح و جاودانگی آن گفته می شود مربوط به عوالم ماوراء ماده است،یعنی روح بعد از اضمحلال و نابودی جسم باقی می ماند

و در برزخ و قیامت به حیات خویش ادامه می دهد.

حبیبه;802512 نوشت:
انرژی به انواع مختلف گرمایی،الکتریکی،شیمیایی،ا تمی وووو تقسیم می شود

با سلام و تشکر از پاسخ‌تان؛ ولی چند سؤال در این‌جا مطرح است که البته بنده در این مقام، خود را در نقش یک منکر فرضی ـ و نه واقعی ـ قرار می‌دهم:
می‌توان گفت این انواع مختلف از انرژی هم در حقیقت، وصف انرژی می باشند (مثل آن چیزی که در روح ذکر کردید). از سوی دیگر، در میان ارواح، ارواح حیوانات و اجنه و انسان‌ها و ... نشان دهنده وجود تنویع در میان ارواح است.

حبیبه;802512 نوشت:
انرژی با منابع مختلف تولید می شود و بسته به منبع تولید کننده ی آن متفاوت است و منابع تولید انرژی همه مادیند.

آیا نمي‌توان روح را به عنوان یک منبع انرژی معرفی کرد؟ زیرا، جانداران مادامی که روح در کالبدشان است، قادر به تولید انرژی اند هر چند می‌توان از جسد بی‌روحِ‌ نیز مقدار کمی انرژی تولید کرد اما این مقدار انرژی بر آمده از جسم اوست و در حقیقت، روح نیز به نوبه خود منبعی ارزشمند برای تولید انرژی است که به لحاظ ارزش، قابل مقایسه با جسد نیست.

به جاست به یک نکته دیگر هم اشاره کنم، از آنجا که در تعریف‌های انرژی، عمدتا، از آثار و عوارض سخن به میان می آید، چه بسا کسانی که در صدد تعریف انرژی اند در حقیقت، در صدد معرفی منبع تولید این آثار اند یعنی تعریف شیء از طریق آثار و خواص آن. پس با این وصف و معیاری که حضرتعالی بیان نمودید، می‌توان حداقل به این قائل شد که روح، یک مصداق از منابع انرژی است یعنی انرژی در یک مورد، با روح منطبق است. نتیجه آن که تنافر و غیریتی که شما بدان تفوه کردید، مورد اشکال و خدشه می‌شود. همانطور که خود شما هم به قسمتی از این مطلب را اشاره کرده‌اید:

حبیبه;802512 نوشت:
انرژی با منابع مختلف تولید می شود و بسته به منبع تولید کننده ی آن متفاوت است و منابع تولید انرژی همه مادیند.

حبیبه;802512 نوشت:
انرژی قابلیت افزایش و کاهش دارد ولی روح نه،شما بعد از صرف صبحانه مقداری انرژی(کالری)به دست می آورید

تنها ایرادی که به این قسمت به ذهنم خطور کرد این است که این افزایش و کاهش ها برآمده از افزایش و کاهش در منابع انرژی است و این مطلب، فرضیه‌ی تعریف منبع انرژی به خواص و آثار و عوارض در تعریف از انرژی را تقویت می‌کند.

سخن پایانی:
چون جنابعالی مسلط به اصطلاحات عرفانی هستید، می‌توان از منظر عرفانی نیز به پاسخ تان خدشه کرد: حیات حضرت حق از آبشخور نفس رحمانی که رق منشوری است که نقوش متفاوت بر روی آن گسترده است، در تک تک مظاهر در جریان است (اعم از انسان و اتم) اما این حیات به حسب هر مظهر، بروز خاص خود را دارد در حقیقت، هر مظهر، حصه‌ای از نفس رحمانی است که مختص به این مظهر شده است و به اصطلاح میخ کوب در این مظهر شده است به یک لحاظ، روح واحدی در همه پدیده‌ها و مظاهر ایجاد خصوصیات حیاتی می‌کند اما به حسب تحصص، هر یک، روح مجزا از دیگری خواهند داشت. شاید بتوان فرضیه تراشی کرد و گفت: انرژی نیز همان خصوصیتهای حیاتی اند که مرهون روح به قولی یا ارواح به قولی دیگر، می‌باشد و به این اعتبار بتوانیم بگوییم روح همان انرژی است.

حافظ;802563 نوشت:
ا سلام و تشکر از پاسخ‌تان؛ ولی چند سؤال در این‌جا مطرح است که البته بنده در این مقام، خودم را به جای یک منکر فرضی ـ و نه واقعی ـ قرار داده‌ام و نسبت به پاسخ‌های شما به دنبال استقنا می‌باشم:

بسمه البصیر

عرض سلام و ادب

پاسخ بنده،پاسخ به کسی که عرفان و فلسفه می داند نبود،کما اینکه بلاغت حکم می کند پاسخ متناسب با

حال و مقام و مقتضای مخاطب باشد نه صرفا معلومات گوینده و پاسخ دهنده.

لذا بهتر بود صبر می کردیم ببینیم ذهن استارتر محترم از این شبهات پاک شد یا خیر و اگر سؤال دیگری در ذهن ایشان بود

آنوقت متناسب با سطح سؤال ایشان پاسخ می دادیم.

ضمن اینکه شبهه ی ایشان بسیار گسترده تر از این است، بحث "آیا خدا انرژی است" هم در محافل مختلف مطرح است.

و امّا از پاسخ به خدشه هایی که حضرتعالی با سطح عالی از معلوماتی که دارید و قطعا پاسخ آن را می دانید صرف نظر

می کنم تا از بیهوده گویی و تحصیل حاصل در محضر مبارک شما پرهیز کرده باشم.

حافظ;802479 نوشت:
بینید خواهرم! ماهیت سؤال شما، تا حد زیادی مفهومی است پس باید مفاهیمی که نسبت به یکدیگر سنجیده شده‌اند کاملا مشخص شوند آنوقت به راحتی می‌توانیم نظرمان را بدهیم. خب، مفهوم روح مشخص است اگر چه چیستی آن مبهم است. از طرفی در سؤال جنابعالی، از عین هم بودن روح و انرژی یا عین هم بودن روح و چاکراها سخن به میان آمده است؛ پس در درجه نخست باید حداقل مفهوم این دو واژه مشخص شود تا ببینیم آیا روح همان انرژی یا چاکرا است یا نه. با توجه به این جغرافیای از بحث، پاسخ، به راحتی خودش را نشان خواهد داد.

سلام
مفهوم انرژی:ماهیت انرژی هنوز برای فیزیکدانان مشخص نیست.ولی مفهوم ان توسط فیزیکدانان اینطور تعریف میشود: انرژی توانایی انجا کار هست.یعنی انرژی پدیده ای هست که موجب تغییر در ماده و حرکت میشود.و در طبیعیت به صورتهای مختلفی مانند برق - صوت- انرژی هسته ای و امواج الکترو مغناطیس( مانند نور حرارت امواج رادیویی و ...) ظاهر میشود.این میشود تعریف فیزیکی انرژی و همه این مفهوم رو قبول دارند دیگه واضح تر ازین نمیتونم انرژی رو تعریف کنم..
چاکراهای بدن مراکز انرژی هستند که بیشتر در متافیزیک مطرح شده اند.در واقع چاکراها انرژی حیاتی رو وارد بدن میکنن و بدن انسان دارای حیات علم خود اگاهی و عواطف میشود.
اما در مورد رابطه بین روح و چاگرا و انرژی که شما بدنبال ان میگردیدن:
ببینید در دین بوجو.د روح اشاره شده که انرا عامل حیات و زنده بودن جسم دانسته اند.حال این وسط برای من سوال پیش میاد که با توجه به اینکه انسان بدون انرژی نمیتواند زنده باشد و بدن انسان شامل هاله های مختلف انرژی هست و دارای چاکرها ها که کانال های دریافت انرژی میباشد .پس روح این وسط چکاره هست؟ ایا ماهیت روح همان انرژی هست که بدن انسان به ان نیاز دارد؟
در واقع ارتباط روح با انرژی که بدن بدون انرژی نمیتواند حیات داشته باشد چیست؟ ایا عینه انرژی هست یا ماهیت ان با انرژی متفاوت هست؟

حبیبه;802512 نوشت:
عرض سلام و ادب

خیر خواهرم انرژی و چاکراها هیچ کدام در هویت و ماهیت نه تنها روح نیستند بلکه شبیه به روح هم نیستند به دلایلی:

1-انرژی مادّی است،روح غیر مادّی و مربوط به عوالم ماوراء ماده

2-انرژی به انواع مختلف گرمایی،الکتریکی،شیمیایی،ا تمی وووو تقسیم می شود امّا روح قابل تقسیم به انواع نیست

روح یک حقیقت واحد است،ممکن است بفرمائید ارواح شریر و ارواح پاک دو نوع روحند،اینها اوصاف روح است و در حقیقت

و هویت آن دخیل نیست


سلام خواهر گرامی

از اینکه پاسخ روشن دادید ممنونم.دقیقا منظور من هم از انرژی همین هست که شما اشاره فرمودید.
ولی مورد 1 و 2 که شما اشاره کردید نیاز به اثبات دارند.درسته که انرژی و ماده میتوانند به یکدیگر تبدیل شود(طبق نظریه نسبیت اینیشتین) اما همین انرژی هست که در مغز انسان باعث میشه اطلاعات پردازش بشن و پالس های الکتریکی در مغز جریان پیدا کنن.ادعای اینکه موجودی فراطبیعی بنام روح باشه فقط از منظر دین مطرح شده و این نیاز به اثبات دارد که روح امری مجرد هست.
توضیح بیشتر اینکه دانشمندان غیر مسلمانی که روح رو قبول دارند معمولا روح رو چیزی غیر مادی و مجرد و معنوی نمیدانند .انها روح رو یه جسم لطیف و نورانی میدانند که در سراسر بدن جاریه.خب این باعث میشه چنین تفکری در ذهن من بوجود بیاد که ماهیت روح در اصل انرژی هست و اون روحی که مربوط به عالم قدسی باشه و جنبه معنوی داشته باشه نیاز به اثبات داره.البته ایات قران هم صراحتا به ماهیت روح اشاره نکردن.
سوال من اینه که ایا نمیشه روح رو همان تعریف دانشمندان غیر مسلمان دانست؟ در این صورت چه رابطه ای با انرژی داره؟
یه مطلب هم اینکه از نظر بعضی فیلسوفان مسلمان روح دارای مراتبی هست که مراتب پایین ان جسم لطیف میباشد و مراتب بالای اون امری مجرد هست.ودر این صورت مراتب و شئونات پایین روح رو میتوان از جنس انرژی دانست؟ اصولا چه ارتباطی با مفهوم مراتب پایین روح با انرژی هست؟
با توجه به پاسخ ارزشمندتان دوست دارم بازم نظر شما رو بدانم.
تشکر

با سلام و کسب اجازه از استاد حافظ عزیز

Miss.Narges;802629 نوشت:
یه مطلب هم اینکه از نظر بعضی فیلسوفان مسلمان روح دارای مراتبی هست که مراتب پایین ان جسم لطیف میباشد و مراتب بالای اون امری مجرد هست

با سلام
نظر شخصی بر اساس دانسته هایم : روح دارای آن مراتب مدنظر شما که در متن بالا درج کردید نیست بلکه دو چیز غیر از هم هستند یکی که شما آنرا جسم لطیف عنوان کردید و دیگری روح و یا نفس ناطقه انسانی که شما آنرا امری مجرد عنوان فرمودید. روح (نفس ناطقه انسانی) به واسطه جسم لطیف با بدن مادی ارتباط برقرار می کند که جسم لطیف را بدن مادی تولید می کند . وقتی که مرگ شخصی فرا می رسد جسم لطیف از بدن مادی خارج می شود و راه ارتباط روح با بدن قطع شده و مرگ اتفاق می افتد ولی روح ابدیست و فنایی ندارد. به شما توصیه می کنم اگر می خواهید بفهمید جسم لطیف چیست و چگونه بوجود می آید تاپیک زیر را حداقل تا صفحات 30 مطالعه کنید
درس هائی در باب معرفت نفس(مهم)
برای سهولت می توانید فقط متن های استاد عزیز اویس را مطالعه کنید

بسمه العلیّ

Miss.Narges;802629 نوشت:
ولی مورد 1 و 2 که شما اشاره کردید نیاز به اثبات دارند.درسته که انرژی و ماده میتوانند به یکدیگر تبدیل شود(طبق نظریه نسبیت اینیشتین) اما همین انرژی هست که در مغز انسان باعث میشه اطلاعات پردازش بشن و پالس های الکتریکی در مغز جریان پیدا کنن.ادعای اینکه موجودی فراطبیعی بنام روح باشه فقط از منظر دین مطرح شده و این نیاز به اثبات دارد که روح امری مجرد هست.

عرض سلام و ادب

متشکر از لطف شما

اثبات روح در سایت قبلا بحث شده است فعلا سؤال شما پیرامون تطبیق حقیقت روح با انرژی است که خودش بحثی

در سه حیطه ی روانشناسی،فلسفه و فیزیک است و بحثی بسیار دامنه دار و مهم است.

بحث انرژی و حقیقت آن گرچه مسئله ای فیزیکی است امّا مورد علاقه و بررسی و تفحص فلاسفه هم قرار گرفته است

و این به جهت نزدیکی و بهم پیوستگی فلسفه و فیزیک است.

البته در موضوع انرژی، فلسفه از خودش چیزی ندارد و مبانی بحث و مقدمات آن را از فیزیک می گیرد.

این مقدمات را عرض کردم تا گفته باشم این بحثی ساده نیست و مستلزم تسلط حداقل در دو حیطه ی

فلسفه و فیزیک در بخش انرژی است.و بنابراین توقع نداشته باشید که با یکی دو پست بتوان مطلب را جمع کرد.

حقیر تا جایی که بتوانم(وقتم و علم ناچیزم اجازه دهد) در محضر استاد بزرگوار و گرامی جناب حافظ و سرکار هستم.

امّا آنچه شما به عنوان پردازش اطلاعات و انرژی در مغز از آن یاد فرمودید،خاص دستگاه مغز به تنهایی نیست

پردازش ابتدایی توسط گیرنده های حسی مثل بینایی و چشایی و سامعه و غیره انجام شده و توسط بار الکتریکی

نورونها و تکانه ی الکتریکی در طول آکسون حرکت کرده تا به انتهای نورون رسیده و موجب آزاد سازی مواد شیمیایی

خاصی شده و این فرایند ادامه می یابد تا اطلاعات دریافتی از گیرنده های حسی پردازش شوند.

خب تمام این فرایند بهم پیوسته و متناوب،ابزارش مادی است،(گیرنده های حسی و دستگاه مغز)

کسی هم نگفته که روح در تدبیر بدن بی نیاز از این ابزار است و هیچ دانشمند الهی روح را بدون

وجود این ابزار و واسطه قرار دادن آن در حیات دنیا کار آمد نمی داند،پس سخن شما نافی روح نخواهد بود

این نکته اوّل.

این بحث را ادامه خواهیم داد ان شاالله........

بسمه النور

Miss.Narges;802629 نوشت:
توضیح بیشتر اینکه دانشمندان غیر مسلمانی که روح رو قبول دارند معمولا روح رو چیزی غیر مادی و مجرد و معنوی نمیدانند .انها روح رو یه جسم لطیف و نورانی میدانند که در سراسر بدن جاریه.خب این باعث میشه چنین تفکری در ذهن من بوجود بیاد که ماهیت روح در اصل انرژی هست

ابتدا بابت تقطیع پستها و فاصله در پاسخ عذرخواهم،وقتم محدود است و مشغله ام بسیار.

خب رسیدیم به تعریف روح از دیدگاه دانشمندان غیر مسلمان،منظورتان از غیر مسلمان چیست؟

مسیحی؟

یهودی؟

معاد از اصول مشترک ادیان الهی است و روح به معنایی که اسلام به آن قائل است لازمه ی اثبات معاد است.

لذا لطف کنید عین سخن این دانشمندان را با ذکر منبع نقل کنید تا با هم بررسی کنیم،وگرنه نمی شود به آن

استناد کرد.

امّا آنچه در ذهن شما از تطبیق روح با انرژی شکل گرفته است"جسم لطیف نورانی"است.درست؟

خب این تعریف را تقطیع می کنیم:

جسم=ماده

لطیف=؟خودتان توضیح دهید

نورانی=نور به معنای فیزیکی آن، متشکل از ذرات فوتون؟

که در این صورت یک نوع از انواع انرژی است.

و تعریف شما را دچار تناقض می کند.

ذرات فوتون نه جرم دارند و نه بُعد،در حالیکه جسم دارای خواص ذاتی بُعد و جرم است.

لطفا این موارد را تبیین بفرمائید.

حبیبه;802696 نوشت:
بتدا بابت تقطیع پستها و فاصله در پاسخ عذرخواهم،وقتم محدود است و مشغله ام بسیار.

خب رسیدیم به تعریف روح از دیدگاه دانشمندان غیر مسلمان،منظورتان از غیر مسلمان چیست؟

مسیحی؟

یهودی؟


سلام بر شما
خواهش میکنم.من برای دریافت نظرات عجله ای ندارم:Gol:
منظور من دانشمندان و روح شناسانی هستند که غالبا از جوامع غربی هستند و توصیف دیگری از روح ارائه میدهند. اینکه دین انها چیست نمیدانم و فکر نکنم مهم باشه فقط میشه مطئن شد که فرد مادیگرا نیستند چون مادیگراها وجود روح رو به هر شکلی که باشد قبول ندارند..
کما اینکه افرادی هستند که مسلمان هم هستند ولی مقاله هایی از انها در مورد روح خوانده ام که با توصیفات روح به عنوان امر مجرد همخوانی ندارد.

حبیبه;802696 نوشت:
معاد از اصول مشترک ادیان الهی است و روح به معنایی که اسلام به آن قائل است لازمه ی اثبات معاد است.

لذا لطف کنید عین سخن این دانشمندان را با ذکر منبع نقل کنید تا با هم بررسی کنیم،وگرنه نمی شود به آن

استناد کرد


منابع در این زمینه فراوان هست .اما این رو در نظر داشته باشد که همون افرادی که روح رو جور دیگه توصیف میکنند به معاد اعتقاد دارند.

برای نمونه مقاله زیر رو که لینک کردم ببینید.این مقاله هر چند اسلامی هست ولی در ظاهر جوری در مورد روح مطلب نوشته شده که بمن این مفهوم رو القا میکنه که روح ماهیتی انرژی دارد .بخاطر همین مقاله هاست که این تاپیک رو مطرح کردم تا صحت این ادعا ها رو ببینم.هرچند هنوز پاسخ روشنی نگرفتم.
http://123harakat.mihanblog.com/extrapage/47

حبیبه;802696 نوشت:
امّا آنچه در ذهن شما از تطبیق روح با انرژی شکل گرفته است"جسم لطیف نورانی"است.درست؟

خب این تعریف را تقطیع می کنیم:

جسم=ماده

لطیف=؟خودتان توضیح دهید


اول اینکه جسم لزوما به معنای مادی بودن نیست.هر ماد های جسم هست چون دارای ابعاد هست ولی هر جسمی ماده نیست.چون لازم نیست برای تصور آن جسم از جرم ساخته شده باشد.جهت مثال عرض کنم که خواب های واضحی که میبیند رو بخاطر بیاورید که اشیا و اجسام رو میبینید ولی ایا انها مادی هستند؟ جواب خیر هست چون از ماده ساخته نشد ه اند ولی جسم هستند..
متاسفانه دقیقا نمیدونم منظور کسانی که روح رو جسم لطیف مینامند چیست.ولی لطیف در مقابل جسم مادی کثیف هست.

حبیبه;802696 نوشت:
نورانی=نور به معنای فیزیکی آن، متشکل از ذرات فوتون؟

که در این صورت یک نوع از انواع انرژی است.

و تعریف شما را دچار تناقض می کند.

ذرات فوتون نه جرم دارند و نه بُعد،در حالیکه جسم دارای خواص ذاتی بُعد و جرم است.

لطفا این موارد را تبیین بفرمائید.


لابد منظور همون نور هست .چون مگر نور دیگه ای داریم؟
اینکه ذرات فوتون جرم و بعد ندارند- اگر بر فرض حرف شما کاملا درست باشد- پس چگونه هست شعاع نوری که از ذرات فوتون تشکیل شده دیده میشه؟
چرا نور توسط جاذبه قوی سیاه چاله ها جذب میشه؟ اصلا چطور نور مرئی که از فوتون ها ساخته شده دیده میشه؟ما اصلا کاری به فوتونها نداریم.
نور هم رفتار دوگانه موج-ذره داره.

بسمه المدبّر

Miss.Narges;802629 نوشت:
ادعای اینکه موجودی فراطبیعی بنام روح باشه فقط از منظر دین مطرح شده و این نیاز به اثبات دارد که روح امری مجرد هست.

Miss.Narges;802629 نوشت:
خب این باعث میشه چنین تفکری در ذهن من بوجود بیاد که ماهیت روح در اصل انرژی هست و اون روحی که مربوط به عالم قدسی باشه و جنبه معنوی داشته باشه نیاز به اثبات داره.

3-

Miss.Narges;802629 نوشت:
یه مطلب هم اینکه از نظر بعضی فیلسوفان مسلمان روح دارای مراتبی هست که مراتب پایین ان جسم لطیف میباشد و مراتب بالای اون امری مجرد هست.ودر این صورت مراتب و شئونات پایین روح رو میتوان از جنس انرژی دانست؟

Miss.Narges;802625 نوشت:
انرژی توانایی انجا کار هست.یعنی انرژی پدیده ای هست که موجب تغییر در ماده و حرکت میشود.و در طبیعیت به صورتهای مختلفی مانند برق - صوت- انرژی هسته ای و امواج الکترو مغناطیس( مانند نور حرارت امواج رادیویی و ...) ظاهر میشود.این میشود تعریف فیزیکی انرژی و همه این مفهوم رو قبول دارند دیگه واضح تر ازین نمیتونم انرژی رو تعریف کنم..

Miss.Narges;802858 نوشت:
جهت مثال عرض کنم که خواب های واضحی که میبیند رو بخاطر بیاورید که اشیا و اجسام رو میبینید ولی ایا انها مادی هستند؟

عرض سلام و ادب

یادمون باشد که محور بحث شما این بود که روح می تواند همان انرژی باشد که در فیزیک تعریف شده(مادی)

و نقل قولهایی از شما گرفتم تا محور بحث فراموش نشود و دچار یک نوع شلختگی در بحث نشویم.

شما روح را بعنوان یک موجود ماوراء ماده زیر سؤال بردید،بنابراین نباید برای آنچه به عنوان روح نامش را انرژی می گذارید

اوصافی فرا مادی قائل شوید.

بنده جسم را مساوی مادّه گرفتم،طبق تعریف فیزیکی شما از انرژی، که الزاما باید مادّی باشد نه فرامادی،ما داریم طبق اصول

شما بحث می کنیم،بله دقیقا جسم معادل مادّه بودن نیست چرا که جسم مثالی و اخروی مجرد از مادّه اند ولی مطلبی که

سرکار مطرح کردید این است که روح می تواند همان انرژی باشد نه موجودی مجرد از ماده و قدسی.

پس موجودی را که شما تحت عنوان انرژی و معادل روح معرفی می کنید نمی تواند حقیقتی در عالم مثال و یا برزخ داشته باشد

و دارای جسمی بدون ماده،که اگر این را قبول داشته باشید که انرژی می توان در عالم مثال با جسمی مثالی وجود داشته باشد

اختلاف دیدگاه ما شبیه اختلاف دیدگاه آن دوشخصی می شود که یکی عنب می خواست دیگری انگور،و فقط شما نام آن حقیقت

را انرژی گذاشته اید،و بنده روح.

مورد سؤالتون در باره ی نور هم باعث خروج از اصل بحث می شود "نور مرئی طیف خاصی از نور است که در اثر بازتابش مرئی می گردد".

مقاله ی شما را هم مطالعه کردم هیچ جای آن به انرژی بودن روح اشاره نشده و نمی توان چنین استنباطی از آن مقاله داشت.

نهایتش تجسد روح بود که این را در مباحث ارتباط نفس و بدن در فلسفه داریم:

"روح قادر به انشاء بدن برای خویش در نشئات گوناگون است"

که جای بحثش اینجا نیست.

نکته ای را هم در نقل قول سومتان مورد سؤال قرار داده بودید که مراتب پائین روح می تواند انرژی باشد؟

ببینید خواهر عزیز و گرامیم،باید تکلیف بحث روشن باشد،اگر شما قائل به روحی باشید که دارای مراتب تشکیکی

است(همان که ما قائل به آنیم)باید در قالب "جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء" بودن نفس،آن را تعریف کنید

نه در قالب تعریف فیزیکی از انرژی.

حبیبه;802877 نوشت:
شما روح را بعنوان یک موجود ماوراء ماده زیر سؤال بردید،بنابراین نباید برای آنچه به عنوان روح نامش را انرژی می گذارید

اوصافی فرا مادی قائل شوید.


با سلام
سرکار خانم حبیبه در کدام بخش صحبت های من این طور برداشت کردید که من ماورای ماده بودن روح رو زیر سوال بردم؟ سوال من در اصل یه شبهه هست.نه بیان یه فکت. در واقع من نه فعلا به ماورایی بودن روح مطمئن هستم و نه به انرژی بودن اون. وگرنه طرح سوال این تاپیک بیهوده است.. بنابراین اصلا واسه روح اوصاف فرا مادی قائل نشدم.بلکه فقط میخوام بدونم چه فرقی بین روح با انرژی برقرار هست.این نقل قول ها به معنی باور من به ماروایی بودن روح نیست بلکه طرح سوال هست.

حبیبه;802877 نوشت:
بنده جسم را مساوی مادّه گرفتم،طبق تعریف فیزیکی شما از انرژی، که الزاما باید مادّی باشد نه فرامادی،ما داریم طبق اصول

شما بحث می کنیم،بله دقیقا جسم معادل مادّه بودن نیست چرا که جسم مثالی و اخروی مجرد از مادّه اند ولی مطلبی که

سرکار مطرح کردید این است که روح می تواند همان انرژی باشد نه موجودی مجرد از ماده و قدسی.


خب دیدگاه شما از انرژی چیست؟ ایا دیدگاه شما از انرژی فرق دارد؟ من تعریف بسیار ساده از انرژی اوردم چون در حد حوصله تاپیک نیست و نخواستم بحث جنبی تخصصی پیدا کند.
اما بنظر میاد شما تعریف بنده از انرژی رو تعریف مادی فرض کرده اید. اما باید بگویم منظور من این طور نبوده.در اصل من انرژی رو چیزی مجرد نمیدانم ولی امر مادی هم نمیدانم. چون شی مادی دارای جرم هست ولی انرژی جرم ندارد.چون نمیتوان برای انرژی جرمی قائل شد پس انرژی از نظر من ماده نیست.اما انرژی موجود مجرد و فرامادی هم نیست.امیدوارم منظورم رو تونسته باشم درست برسونم.
بازم تاکید کنم چنانچه تعریف شما با من فرق دارد و تعریف دقیقتری دارید بفرمایید شاید کمکی به بحث کند.

حبیبه;802877 نوشت:
نکته ای را هم در نقل قول سومتان مورد سؤال قرار داده بودید که مراتب پائین روح می تواند انرژی باشد؟

ببینید خواهر عزیز و گرامیم،باید تکلیف بحث روشن باشد،اگر شما قائل به روحی باشید که دارای مراتب تشکیکی

است(همان که ما قائل به آنیم)باید در قالب "جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء" بودن نفس،آن را تعریف کنید

نه در قالب تعریف فیزیکی از انرژی.


من نیز به مراتب تشکیکی نفس قائلم.ولی با توجه به سوال این تاپیک میتوان مراتب نفس رو در ارتباط با انرژی هم سنجید.مثلا میتوانیم بگیم که پایین ترین مرتبه نفس که بدن هست در اصل ماده هست اما مراتب دیگه نفس ماده نیستند.در اینصورت سوال پیش میاید که پس چه ماهیتی دارند؟ در واقع اینجا فقط صورت سوال من عوض میشه

بسمه العزیز

Miss.Narges;802944 نوشت:
بلکه فقط میخوام بدونم چه فرقی بین روح با انرژی برقرار هست.

Miss.Narges;802944 نوشت:
در اصل من انرژی رو چیزی مجرد نمیدانم ولی امر مادی هم نمیدانم. 1-چون شی مادی دارای جرم هست ولی انرژی جرم ندارد.چون 2-نمیتوان برای انرژی جرمی قائل شد پس انرژی از نظر من ماده نیست.3-اما انرژی موجود مجرد و فرامادی هم نیست

سلام بر شما

جمله ی اول شما چکیده ی بحث ما و تنها قسمت مهم آن و نهایت آن چیزی است که از ابتدا باید روی آن متمرکز می شدیم

پاسخش را آخر عرض خواهم کرد.

1-فوتون هم جرم ندارد و ذره ای پایدار است.ذرات بنیادی هم دیده نمی شوند و لا یتجزی هستند و تمامی ساختار

جهان از آنها تشکیل شده است.

نوترینو الکترون هم جرمی غیر صفر دارد (نزدیک به صفر)،از سبکترین ذرات بنیادی است،چه دلیلی داریم که اینها همان روح نیستند؟

2-هر چیزی که جرم ندارد مادی نیست؟پس فوتونها در عالم طبیعت و ماده چه می کنند؟ باید تنها در ماوراء ماده موجود باشند.

3-موجودات دو بخش بیشتر نیستند یا مادیند یا غیر مادی،حدّ وسط این دو را از کجا آوردید؟ منظور شما این است که انرژی پدیده ای

برزخی یا مثالی است؟

جرم ندارد ولی شکل و مقدار دارد؟باز هم سؤال شماره 2،پس در طبیعت نباید وجود داشته باشد.

مورد یک،دو و سه مطالبی نبود که دوست داشته باشم راجع به آن بحث کنم ولی تناقضاتی است که باید یاد آور

می شدم.امّا مطلب اصلی:فرق بین روح و انرژی:

این فرق را می توانید به خوبی از مشهورترین معادله ی علمی جهان در فیزیک،که نتیجه ی نسبیت خاص اینشتین است

به دست بیاورید،اینشتین نشان داد که جرم و انرژی موجودیّتی واحدند،و این کشف علمی جدید که در فیزیک کلاسیک

مطرح نبود، قانون هم ارزی جرم-انرژی نام دارد،یعنی چی؟ یعنی اینکه هیچیک از جرم و انرژی بطور جدا گانه پایسته

نمی مانند.

در فیزیک کلاسیک پایستگی ماده و انرژی را داشتیم به طور جداگانه، ولی قانون هم ارزی جرم-انرژی،نشان می دهد

اینها جدای از هم نیستند،یک گرم جرم حاوی انرژی معادل بمب هیروشیما است،ولی این انرژی به صورتهای گوناگون

مثل گرمایی،تابشی و غیره آزاد می شود و این یعنی انرژی بدون جرم و یا به تعبیری مادّه نمی تواند وجود داشته باشد.

امّا روح هویتی ماوراء ماده و مجرد از ماده دارد،و در عوالم برزخ و قیامت(مثال و عقل) بدون ماده قادر به ادامه ی حیات است.

اگر انرژی را همان روح بدانیم نهایت بُردش و حیطه و سطح وجودیش،عالم طبیعت و مادّه است و قادر به صعود

به عوالم غیر مادی نیست،به همان دلیلی که اینشتین آن را هم ارزی جرم-انرژی نامید.

بسمه العلیم

حبیبه;802961 نوشت:
قانون هم ارزی جرم-انرژی نام دارد،یعنی چه؟

عنوان این بحث،جهت آشنایی با ماهیت و حقیقت انرژی در فیزیک مطرح شد تا مقایسه ی آن با حقیقت روح و ویژگیهای آن

آسان تر گردد.

البته این تنها دیدگاه فیزیکی آن است،و اگر بخواهید دیدگاه فلسفی آن هم بیان شود و مورد تحلیل قرار گیرد می توانیم

بحث را در همین راستا ادامه دهیم،که البته عنوان مقدمات بحث اصلی را پیدا می کند،که از نظر حقیر ضروری است.

چرا که تا حقیقت انرژی به دست نیاید،گرچه اتفاق نظری هم بر آن نیست و آراء گوناگونی در مورد آن بین فلاسفه ی اسلامی با هم

و همینطور فلاسفه ی غرب با هم و با فلاسفه ی اسلامی وجود دارد.ولی بی فایده هم نخواهد بود.

[="Century Gothic"][="Black"]

باء;803265 نوشت:
مثلاً مطابق فرمایش معصوم علیه‌السلام هر انسانی در دنیا بسته به جایگاهش بین سه تا پنج روح دارد، روح بدن و روح قوت و روح شهوت را همه دارند، مؤمنین یک روح ایمان اضافه دارند و اولیاء خدا که در ایمان استوار شده‌اند (مقدس‌ها) هم روح‌القدس را اضافه دارند ...

بسمه تعالی
سلام جناب باء، احتمالاً بنده جملات شما را صحیح برداشت نکرده باشم ولی در هر حال ما چندتا روح نداریم. بلکه نفس دارای شئون و مظاهری از جمله قوای شهوانی، غضبی، عقلی، قلبی و ... است که هر چقدر تاثیر یکی از آن ها در انسان بیشتر شود آثار و ظهورات متناظر با آن در ظاهر انسان بیشتر خواهد شد. و حالا همین نفس (روح) نیز دارای مراتب طولی هست که به این ترتیب است: نفس (روح) نباتی >> نفس (روح) حیوانی >> نفس ناطقه یا روح انسانی >> روح ایمان >> روح القُدُس
و در خود آن ها هم مراتبی وجود دارد.[/]

حبیبه;802961 نوشت:
-فوتون هم جرم ندارد و ذره ای پایدار است.ذرات بنیادی هم دیده نمی شوند و لا یتجزی هستند و تمامی ساختار

جهان از آنها تشکیل شده است.

نوترینو الکترون هم جرمی غیر صفر دارد (نزدیک به صفر)،از سبکترین ذرات بنیادی است،چه دلیلی داریم که اینها همان روح نیستند؟

2-هر چیزی که جرم ندارد مادی نیست؟پس فوتونها در عالم طبیعت و ماده چه می کنند؟ باید تنها در ماوراء ماده موجود باشند.


سلام اجازه بدین حرفای قبلیمو بیشتر توضیح بدم:
1-فوتون همون طور که میدونید اجزای سازنده نور هست. و نور هم جزو انرژيی های تابشی هست.پس مورد سوال ما که ایا روح ماهیت انرژی دارد با فوتون و نوترینو و ... خدشه دار نمیشود.
2-احتمالا مشکل من با شما سرکار جبیبه اینه که شما موجود مادی رو از دیدگاه فلسفه مینگرید و بنده از دیدگاه فیزیک:ok:
توضیح اینکه جرا فوتون ها با اینکه جرم ندارند در عالم طبیعت وجود دارند و چرا در ماورا طبیعت نیستند , این است که: ما با عوالم مثال و عقل که در فلسفه مطرح میشوند فعلا کاری نداریم.نه اینکه اصلا به موضوع تاپیک مربوط نشن چون اگه در اخر نتیجه بگیریم که روح ماهیت انرژی ندارد به ناچار باید از عوالم مجردات سخن بگیم.اما الان که بحث ما این است که بررسی کنیم روح ماهیت انرژی دارد یا خیر باید فقط از عالم طبیعت سخن بگیم.
بله فوتونها از نظر من مادی نیستند.چون جرم و ابعاد ندارند و قابل رویت هم نیستند.اما خارج از عالم طبیعت و در ماورائ طبیعت هم نیستند چون در علم فیزیک بررسی و ازمایش و اندازه گیری میشوند.هر چیزی که در علم فیزیک قابل اندازه گیر ی و برررسی باشد جزو عالم طبیعت محسوب میشه.خود کلمه فیزیک هم به معنای طبیعت هست نه صرفا به معنای علم ماده شناسی.بنابراین عالم طبیعت از ماده و انرژی ساخته شده و ماده و انرژی دو صورت متفاوت از یه کمیت فیزیکی (یا طبیعی و منسوب به عالم طبیعت) هستند.بنابراین کمیتی که جرم داشته باشد ماده هست و کمیتی دیگر که جرم ندارد انرژی هست.و طبیعت مجموع جرم و انرژی هست. مثلا سنگی که در حال حرکت هست فقط جرم نیست.بلکه مجموع ماده و انرژی هست .با این توضیحات در مورد ماده(جرم) و انرژی همین تعجبی ندارد که فتونها که جرم ندارند رو در علم طبیعت بررسی کنیم.
اما اگه درست متوجه شده باشم شما گویا انرژی رو هم پدیده مادی در نظر گرفته اید.این هم یه جور دیگه تعریف از پدیده مادی هست و میتواند از دیدگاه فلسفی درست باشد.

حبیبه;802961 نوشت:
3-موجودات دو بخش بیشتر نیستند یا مادیند یا غیر مادی،حدّ وسط این دو را از کجا آوردید؟ منظور شما این است که انرژی پدیده ای

برزخی یا مثالی است؟

با توجه به توضحی که در بالا عرض کردم حد وسطی در تعریف من وجود ندارد.چون ماده و انرژی هر دو جزو عالم طبیعت هستند نه ماورا طبیعت

حبیبه;802961 نوشت:
مّا روح هویتی ماوراء ماده و مجرد از ماده دارد،و در عوالم برزخ و قیامت(مثال و عقل) بدون ماده قادر به ادامه ی حیات است.

اگر انرژی را همان روح بدانیم نهایت بُردش و حیطه و سطح وجودیش،عالم طبیعت و مادّه است و قادر به صعود

به عوالم غیر مادی نیست،به همان دلیلی که اینشتین آن را هم ارزی جرم-انرژی نامید.


حال که پذیرفتیم روح انرژی نیست (چون روح در خارج از عالم طبیعت هم حیات دارد)
در اینصورت طبق گفته صریح قرآن در قیامت فقط روح محشور نمیشود و نیاز به بدن مادی دارد بنابراین انجا هم ماده و انرژی هستند.چگونه اذین رو ثابت میکنید که فقط روح محشور میشود؟

بسمه المنّان

Miss.Narges;803464 نوشت:
اما اگه درست متوجه شده باشم شما گویا انرژی رو هم پدیده مادی در نظر گرفته اید.این هم یه جور دیگه تعریف از پدیده مادی هست و میتواند از دیدگاه فلسفی درست باشد.

با سلام

در اینکه انرژی چه ماهیتی دارد اختلاف نظر زیادی وجود دارد و در واقع این یک بحث فیزیکی-فلسفی است

و نه فیزیکی صرف.علامه طباطبایی و شهید مطهری رحمة الله علیهما در این باب سخنانی دارند

(به عنوان فلاسفه اسلامی) و همینطور علامه حسن زاده ی آملی اگر مایل بودید آراء این حضرات را در همین

تاپیک قرار خواهم داد.امّا اینکه تحقق خارجی انرژی همان ماده بوده و جوهری مستقل از ماده نداشته و در واقع

صورتی از ماده است، نظر شهید مطهری است که روی آن تأکید فراوان هم دارند:

"انرژی فقط به عنوان صورتی از ماده به حساب می ‏آید و تنها واقعیت موجود حقیقی كه شاغل مكان

و متغیّر در زمان است، ماده نام دارد."

به طور کلّی چهار دیدگاه در مورد حقیقت انرژی وجود دارد:

1-تلقی حرکت شناختی از انرژی

2- جوهریّت انرژی

3-عدم جوهریّت انرژی:الف) عرضیت انرژی ب-مادیّت انرژی

4-جواهر دو گانه و اصل جوهر یگانه

موارد فوق آراء مختلف فلاسفه ی اسلامی است.

و از بین فلاسفه غربی هم بعضی مثل:جرج بارکلی و ارنست ماخ،آن را فقط ذهنی می دانند مثل معادلات ریاضی

که تحقق خارجی ندارد.

نظرات دیگری هم هست که تفصیل بسیاری دارد.بنابراین مادّی بودن انرژی یک نظر معروف در بین دانشمندان

و فلاسفه ی غربی و اسلامی است و بالتبع فیزیکدانان که اصلا بحثی راجع به مادی بودن انرژی ندارند،چرا که

حیطه ی دانش آنها اصولا طبیعت و مادّه است.

Miss.Narges;803464 نوشت:
حال که پذیرفتیم روح انرژی نیست (چون روح در خارج از عالم طبیعت هم حیات دارد)
در اینصورت طبق گفته صریح قرآن در قیامت فقط روح محشور نمیشود و نیاز به بدن مادی دارد بنابراین انجا هم ماده و انرژی هستند.چگونه اذین رو ثابت میکنید که فقط روح محشور میشود؟

خب الهی شکر:)

خیر صریح قران مادّی بودن بدن برزخی و اخروی نیست بلکه قران صراحت به معاد جسمانی دارد و خود شما در

پستهای قبلی اشاره فرمودید که تلازمی بین جسمانیّت و مادیّت وجود ندارد(حالا به تعبیری دیگر).

در حکمت متعالیّه و بالاخص دیدگاه فلسفی ملا صدرا ما جسم اخروی داریم نه بدن مادّی،البته تاپیکی هم

در همین سایت بود که مبحث معاد روحانی و جسمانی بین جناب ملا علی و جناب سین و کارشناسان محترم

با طول و تفصیل بسیار بحث شده است،اگر می خواهید ما همان سیکل را ادامه دهیم،بنده آماده ام،امّا بهتر است

قبلا یک سری به آن تاپیک بزنید.

حبیبه;803467 نوشت:
در اینکه انرژی چه ماهیتی دارد اختلاف نظر زیادی وجود دارد و در واقع این یک بحث فیزیکی-فلسفی است

و نه فیزیکی صرف.علامه طباطبایی و شهید مطهری رحمة الله علیهما در این باب سخنانی دارند

(به عنوان فلاسفه اسلامی) و همینطور علامه حسن زاده ی آملی اگر مایل بودید آراء این حضرات را در همین

تاپیک قرار خواهم داد.امّا اینکه تحقق خارجی انرژی همان ماده بوده و جوهری مستقل از ماده نداشته و در واقع

صورتی از ماده است، نظر شهید مطهری است که روی آن تأکید فراوان هم دارند:

"انرژی فقط به عنوان صورتی از ماده به حساب می ‏آید و تنها واقعیت موجود حقیقی كه شاغل مكان

و متغیّر در زمان است، ماده نام دارد."

به طور کلّی چهار دیدگاه در مورد حقیقت انرژی وجود دارد:

1-تلقی حرکت شناختی از انرژی

2- جوهریّت انرژی

3-عدم جوهریّت انرژی:الف) عرضیت انرژی ب-مادیّت انرژی

4-جواهر دو گانه و اصل جوهر یگانه

موارد فوق آراء مختلف فلاسفه ی اسلامی است.

و از بین فلاسفه غربی هم بعضی مثل:جرج بارکلی و ارنست ماخ،آن را فقط ذهنی می دانند مثل معادلات ریاضی

که تحقق خارجی ندارد.

نظرات دیگری هم هست که تفصیل بسیاری دارد.بنابراین مادّی بودن انرژی یک نظر معروف در بین دانشمندان

و فلاسفه ی غربی و اسلامی است و بالتبع فیزیکدانان که اصلا بحثی راجع به مادی بودن انرژی ندارند،چرا که

حیطه ی دانش آنها اصولا طبیعت و مادّه است.


خب خوشبختانه از نظر دیدگاه فلسفی انرژی با شما موافقم و بحثی نمیومنه

حبیبه;803467 نوشت:
خیر صریح قران مادّی بودن بدن برزخی و اخروی نیست بلکه قران صراحت به معاد جسمانی دارد و خود شما در

پستهای قبلی اشاره فرمودید که تلازمی بین جسمانیّت و مادیّت وجود ندارد(حالا به تعبیری دیگر).

در حکمت متعالیّه و بالاخص دیدگاه فلسفی ملا صدرا ما جسم اخروی داریم نه بدن مادّی،البته تاپیکی هم

در همین سایت بود که مبحث معاد روحانی و جسمانی بین جناب ملا علی و جناب سین و کارشناسان محترم

با طول و تفصیل بسیار بحث شده است،اگر می خواهید ما همان سیکل را ادامه دهیم،بنده آماده ام،امّا بهتر است

قبلا یک سری به آن تاپیک بزنید.


قبلا ان تاپیک رو دیدم ولی ببینید نص صریح قرآن طوریه که انگار بدن مادی هم محشور میشه فقط به خاطر دگرگونیهای قیامت بدن مادی قابلیت جاودانگی داره
مثلا وقتی حضورت ابراهیم از خدا میپرسه چگونه مردگان رو زنده میکنی خدا بهش دستور میده چهار تا پرنده رو بکش و با هم مخلوط کنه و هر قسمت رو در یه مکان دفن کنه با صدا کردن نام هر پرنده هر کدوم زنده میشدن.این داستان این مفهوم رو به ذهن میده که در قیامت همون بدن مادی انسان زنده میشه

بسمه علّام الغیوب

Miss.Narges;803489 نوشت:
خب خوشبختانه از نظر دیدگاه فلسفی انرژی با شما موافقم و بحثی نمیومنه

قبلا ان تاپیک رو دیدم ولی ببینید نص صریح قرآن طوریه که انگار بدن مادی هم محشور میشه فقط به خاطر دگرگونیهای قیامت بدن مادی قابلیت جاودانگی داره
مثلا وقتی حضورت ابراهیم از خدا میپرسه چگونه مردگان رو زنده میکنی خدا بهش دستور میده چهار تا پرنده رو بکش و با هم مخلوط کنه و هر قسمت رو در یه مکان دفن کنه با صدا کردن نام هر پرنده هر کدوم زنده میشدن.این داستان این مفهوم رو به ذهن میده که در قیامت همون بدن مادی انسان زنده میشه

در این مورد اختلاف نظری بین فلاسفه وجود دارد،فلاسفه ی مشاء معاد را روحانی می دانند و فلاسفه ی

اشراق معاد جسمانی را با بدن و جسم مثالی،حل می کنند،ملا صدرا هم آن را می پذیرد امّا با اصول

فلسفه ی خویش.

بعضی از اصول ملا صدرا در بیان معاد جسمانی:

هويّت هر مركّبي به صورت آن است نه مادّه آن؛ پس مادّه فقط حامل قوّه و امكان شي‏ء خواهد بود.

بدن، نسبت به نفس، حُكم مادّه نسبت به صورت را دارد و هويّت هر چيزي به صورت آن است؛

پس هويّت به نفس بستگي دارد: تا وقتي كه نفس هست، هويّت بدن باقي است؛ گرچه اجزاي بدن كم‏ و بيش عوض شود.

صورت‏هاي مقداري و هيئت‏هاي داراي جرم هم از فاعل با مشاركت مادّه تحقق مي‏يابند؛ همچنين، از جهات فاعل و حيثيت‏هاي ادراكي،

بدون نياز به مادّه نيز تحقق مي‏ پذيرند.

عالَم داراي سه درجه است: الف. مادّه و طبيعت؛ ب. صورت‏هاي ادراكي مجرّد از مادّه؛ ج. صورت‏هاي عقلي.

از ميان موجودات، فقط انسان همه اين عوالم را داراست.

البته اصول ملا صدرا بیش از اینها است ولی با همین مقدار هم می شود وابسته نبودن نفس را به بدن عنصری اثبات کرد.

منتهی بر آراء ملا صدرا بر معاد جسمانی با" بدن مثالی و اخروی" از جانب بزرگان حکمت و عرفان نقدهای زیادی شده است

خواهرم این موضوع چیزی نیست که بتوان راجع به آن خیلی ساده و در این تاپیک بنده و شما بحث کنیم و به نتیجه برسیم

قرنها است این بحث بین بزرگان از علماء و دانشمندان و فیلسوفان و حکما بوده و هریک بر دیگری نقدی داشته اند

برخی شاگردان علامه طباطبایی قدّس سرّه نقل می کنند که ایشان بحث معاد اسفار را تدریس نمی فرموده اند

چون آن را با آيات قرآن همخوان نمي‏دانسته اند، از محضر ايشان سؤال شده: آيا بحث معاد اسفار را بخوانيم؟

ايشان در پاسخ فرموده است: «عقيده بنده اين است كه آن را نخوانيد، لصعوبته و الشبهات الواردة فيه.»

و بوعلی سینا در اواخر عمرش معاد جسمانی را تعبدا می پذیرد.

از همه دوستانی که به سوالات من جواب دادن نهایت تشکر رو دارم:Gol:

یه سوال که شاید در ظاهر ربطی به موضوع این تاپیک نداره ولی با این حال مطرح میکنم اگه اشکالی نیست افراد که در این زمینه تحقیق بیشتری دارند جواب دهند:

در جهان شناسی دینی عالم طبیعت رو دارای باطنی ملکوتی هم میداننن که بر طبعیت محیط است و از ان جدا نیست.پس آیا میتوان نتیجه گرفت که هر ذره ای در جهان دارای باطن ملوکتی است؟ اگه پاسخ مثبت است در این صورت آیا میتوان گفت که باطن ملکوتی هر ذره روح آن است؟

حبیبه;803529 نوشت:
هويّت هر مركّبي به صورت آن است نه مادّه آن؛ پس مادّه فقط حامل قوّه و امكان شي‏ء خواهد بود.

بدن، نسبت به نفس، حُكم مادّه نسبت به صورت را دارد و هويّت هر چيزي به صورت آن است؛

پس هويّت به نفس بستگي دارد: تا وقتي كه نفس هست، هويّت بدن باقي است؛ گرچه اجزاي بدن كم‏ و بيش عوض شود.

صورت‏هاي مقداري و هيئت‏هاي داراي جرم هم از فاعل با مشاركت مادّه تحقق مي‏يابند؛ همچنين، از جهات فاعل و حيثيت‏هاي ادراكي،

بدون نياز به مادّه نيز تحقق مي‏ پذيرند.


سلام
ماده ای که شما در این جا مطرح میکنید با ماده اولی فرق دارد؟

Miss.Narges;804735 نوشت:
سلام
ماده ای که شما در این جا مطرح میکنید با ماده اولی فرق دارد؟

بسمه الحکیم

سلام و رحمة الله

ماده ی اولی در فلسفه جوهری است که قابل و پذیرنده ی همه ی صور جسمانی است

در واقع یک حقیقت عقلی است که حقیقتش فقط قابلیت و پذیرش است و فعلیتی جز این ندارد.

ولی در مورد نقل قول شده، راجع به مرکب صحبت کردیم پس اینجا مقصود از ماده اجزاء تشکیل دهنده ی

شیء است و مواد و عناصری که شیء از آن تشکیل شده است و صورت همان شاکله ای است

که شیء به آن تعیّن می یابد،بدون صورت شیء، تعینی ندارد.

حبیبه;804754 نوشت:
سلام و رحمة الله

ماده ی اولی در فلسفه جوهری است که قابل و پذیرنده ی همه ی صور جسمانی است

در واقع یک حقیقت عقلی است که حقیقتش فقط قابلیت و پذیرش است و فعلیتی جز این ندارد.


بله ااینکه ماده اولی قابل و پذیرنده صور جسمانی هست رو قبول دارم.اما چرا کلمه ماده روی آن گذاشته اند؟ در حالیکه با تعریفی که از ماده در فیزیک داریم ماده در مقابل حقایق عقلی میباشد که عاری از ماده و خواص اون هستند؟ یعنی چرا با وجود اینکه ماده فلسفی با فیزیک فرق داره ولی برای هر دو کلمه ماده استعمال میشه با دو تعریف متفاوت؟

Miss.Narges;804780 نوشت:
بله ااینکه ماده اولی قابل و پذیرنده صور جسمانی هست رو قبول دارم.اما چرا کلمه ماده روی آن گذاشته اند؟ در حالیکه با تعریفی که از ماده در فیزیک داریم ماده در مقابل حقایق عقلی میباشد که عاری از ماده و خواص اون هستند؟ یعنی چرا با وجود اینکه ماده فلسفی با فیزیک فرق داره ولی برای هر دو کلمه ماده استعمال میشه با دو تعریف متفاوت؟

بسمه العلیم

البته تعریف ماده در فیزیک با فلسفه به نوعی در هم آمیخته است،در فیزیک قبلا ماده چیزی بود که جرم و حجم داشت

یا با حواس درک می شد اما فیزیک کوانتوم باعث تغییر این تعریف شده است،چرا که صورتهایی از ماده وجود دارند که با

حواس ما قابل درک نیستند،یا حتی فلاسفه ی ماتریالیست نتوانسته اند تعریف جامع و مانعی از ماده ارائه دهند.

امّا شباهتهایی هم بین تعاریف فلسفی و فیزیکی آن وجود دارد.

اگر در فلسفه ماده را همان قابلیت شیء تعریف کنیم که به واسطه ی صورت تعیّن می یابد

تعریف فیزیکی آن هم می تواند در جاهایی با آن مطابقت کند،مثلا:

عنصر طلا را در نظر بگیرید،بسته به آرایش اتمی آن تبدیل به کانی های مختلف طلا با ویژگیها و کاربردهای متفاوتی

می شود مانند:کالاوریت-سیلوانیت و کرنریت.

خب در طلا با فرمولهای متفاوت آنچه تغییر کرده در صد ترکیب با مواد دیگر و فرمول شیمیایی،شاکله یا همان آرایش اتمی

آن است.

حبیبه;804786 نوشت:
لبته تعریف ماده در فیزیک با فلسفه به نوعی در هم آمیخته است،در فیزیک قبلا ماده چیزی بود که جرم و حجم داشت

یا با حواس درک می شد اما فیزیک کوانتوم باعث تغییر این تعریف شده است،چرا که صورتهایی از ماده وجود دارند که با

حواس ما قابل درک نیستند،یا حتی فلاسفه ی ماتریالیست نتوانسته اند تعریف جامع و مانعی از ماده ارائه دهند.

امّا شباهتهایی هم بین تعاریف فلسفی و فیزیکی آن وجود دارد.


درسته که فیزیک کوانتوم ماده رو با کمی تغییر نسبت به تعریف کلاسیک ان ارائه میدهد اما فیزیک کوانتوم هیچگاه ویژگی های صورت های مختلف ماده رو منکر نشده.بله صورتهایی از ماده ماننند ماده تاریک وجود دارند که هنوز برای دانشمندان کامل معلوم نیستند ولی ماده هر صورتی که داشته باشد هم جرم دارد هم خواصی از خود بروز میدهد هم زماند من هست هم مکان اشغال میکند.فلسفه هم ماده رو با همراه با حجم و جرم میو زمان مند و مکان دار بودن مشخص میکند.اما اینجا مطلوب ما ماده اولی فلسفه هست.و تفاوت ان با ماده فیزیکی که من تعریف شما رو درست متوجه نشدم.ما میگوییم ماده اولی حقیقت عقلی هست خب چرا اصلا اسم آن رو ماده بگذاریم؟مگر چند نوع ماده داریم.پدیده عقلی هم غیر مادی هست.یعنی حد اقل جرم ندارد.

حبیبه;804786 نوشت:
گر در فلسفه ماده را همان قابلیت شیء تعریف کنیم که به واسطه ی صورت تعیّن می یابد

تعریف فیزیکی آن هم می تواند در جاهایی با آن مطابقت کند،مثلا:

عنصر طلا را در نظر بگیرید،بسته به آرایش اتمی آن تبدیل به کانی های مختلف طلا با ویژگیها و کاربردهای متفاوتی

می شود مانند:کالاوریت-سیلوانیت و کرنریت.

خب در طلا با فرمولهای متفاوت آنچه تغییر کرده در صد ترکیب با مواد دیگر و فرمول شیمیایی،شاکله یا همان آرایش اتمی

آن است.

اول اینکه این قابلیت شی که صورت میپذیرد و سایر ویژگی ها مانند حجم و زمان و ... رو بروز میدهد با در نظر گرفتن اینکه ماده مذکور بدون در نظر گرفتن زمان و حجم و... و فقط جوهریت آن آیا بازم یه پدیده مادی هست ؟
دوم اینکه در ظاهر بنظر میاد شما مفهوم ماده که در مثال بالا آوردین رو بر اساس علم شیمی آوریدد نه در علم فیزیک.در شیمی حتما خود شما هم قبول دارید ماده رو با خواص اون میسنجن و بنابراین در شیمی طلا با مس تفاوت دارد ولی در فیزیک طلا و مس بدون در نظر گرفتن خواص شیمیایی که دارند یکی هستند.چون هر دو از اتمهایی تشکیل یافته ایند داری ذرات ریز اتمی الکرتون و پروتون و نوترون و .. و این ذرات زیر اتمی طلا و مس هیچ فرقی با هم دیگه ندارند و همگی ماده هستند .و فقط آرایش اتمهای این دو عنصر باعث میشه یکی رو طلا و دیگری رو مس بنامیم.

حبیبه;802512 نوشت:
خیر خواهرم انرژی و چاکراها هیچ کدام در هویت و ماهیت نه تنها روح نیستند بلکه شبیه به روح هم نیستند به دلایلی:

1-انرژی مادّی است،روح غیر مادّی و مربوط به عوالم ماوراء ماده

2-انرژی به انواع مختلف گرمایی،الکتریکی،شیمیایی،ا تمی وووو تقسیم می شود امّا روح قابل تقسیم به انواع نیست

روح یک حقیقت واحد است،ممکن است بفرمائید ارواح شریر و ارواح پاک دو نوع روحند،اینها اوصاف روح است و در حقیقت

و هویت آن دخیل نیست.

3-انرژی با منابع مختلف تولید می شود و بسته به منبع تولید کننده ی آن متفاوت است و منابع تولید انرژی همه مادیند.

4-انرژی قابل اندازه گیری است و واحد اندازه گیری آن ژول است البته در انواع انرژی به کیلو وات ساعت

(صنایع برق)،کالری(صنایع غذایی)و.....،امّا روح قابل اندازه گیری نیست.

5-انرژی قابلیت افزایش و کاهش دارد ولی روح نه،شما بعد از صرف صبحانه مقداری انرژی(کالری)به دست می آورید

و بعد از چند کیلومتر دویدن،انرژی شما کاهش می یابد و دیگر توان دویدن ندارید.



تجرد روح و مادي بودن انرژي با ادله مختلف ثابت مي شود.
نيز انرژي قابل تحليل و بعد تبديل است ولي در روح تبديل تغيير جايي ندارد. ( بعد از 60 سال همان «مني» را درك مي كنيم كه در سه سالگي درك مي كرديم ولي سلول هاي مغزما بارها در اين مدت تغيير كرده است)
ماده ممكن است فاسد شود ولي فساد و معلوليت در روح ممكن نيست مثلا يك فرد معلول جسمي يا ذهني، از نظر روحي كامل است نه معلول
روح شعور دارد، ولي انرژي نه.

بسمه العلیم

Miss.Narges;804795 نوشت:
درسته که فیزیک کوانتوم ماده رو با کمی تغییر نسبت به تعریف کلاسیک ان ارائه میدهد اما فیزیک کوانتوم هیچگاه ویژگی های صورت های مختلف ماده رو منکر نشده.بله صورتهایی از ماده ماننند ماده تاریک وجود دارند که هنوز برای دانشمندان کامل معلوم نیستند ولی ماده هر صورتی که داشته باشد هم جرم دارد هم خواصی از خود بروز میدهد هم زماند من هست هم مکان اشغال میکند.

بله در این مورد فکر نمی کنم اختلاف نظری وجود داشته باشد،عرض بنده این نبود که فیزیک صورتهای مختلف ماده را انکار می کند

عرض کردم بعضی از صورتهای ماده قابل درک با حواس ما نیست.

Miss.Narges;804795 نوشت:
فلسفه هم ماده رو با همراه با حجم و جرم میو زمان مند و مکان دار بودن مشخص میکند.

خیر در فلسفه ماده چیزی جز قوه و استعداد نیست و هیچگونه فعلیتی ندارد بنابراین همیشه همراه صورت جسمیه و صورت نوعیه است.

Miss.Narges;804795 نوشت:
اما اینجا مطلوب ما ماده اولی فلسفه هست.و تفاوت ان با ماده فیزیکی که من تعریف شما رو درست متوجه نشدم.ما میگوییم ماده اولی حقیقت عقلی هست خب چرا اصلا اسم آن رو ماده بگذاریم؟مگر چند نوع ماده داریم.پدیده عقلی هم غیر مادی هست.یعنی حد اقل جرم ندارد.

می توان گفت که ماده در فلسفه همان "مایه" در فارسی است،به همین دلیل فلاسفه ی ارسطویی مایه ی همه ی

موجودات جسمانی را "مادة المواد"یا "ماده ی اولی" نامیدند.

Miss.Narges;804795 نوشت:
اول اینکه این قابلیت شی که صورت میپذیرد و سایر ویژگی ها مانند حجم و زمان و ... رو بروز میدهد با در نظر گرفتن اینکه ماده مذکور بدون در نظر گرفتن زمان و حجم و... و فقط جوهریت آن آیا بازم یه پدیده مادی هست ؟

فکر می کنم در پست قبل عرض کردم که یک حقیقت عقلی است،یک انتزاع عقلی،معقولات که مادی نیستند،یعنی خواص

مادی ندارند،و اگر مقصودتان ماده ی اولی است که تعریفش گذشت.

Miss.Narges;804795 نوشت:
دوم اینکه در ظاهر بنظر میاد شما مفهوم ماده که در مثال بالا آوردین رو بر اساس علم شیمی آوریدد نه در علم فیزیک.در شیمی حتما خود شما هم قبول دارید ماده رو با خواص اون میسنجن و بنابراین در شیمی طلا با مس تفاوت دارد ولی در فیزیک طلا و مس بدون در نظر گرفتن خواص شیمیایی که دارند یکی هستند.چون هر دو از اتمهایی تشکیل یافته ایند داری ذرات ریز اتمی الکرتون و پروتون و نوترون و .. و این ذرات زیر اتمی طلا و مس هیچ فرقی با هم دیگه ندارند و همگی ماده هستند .و فقط آرایش اتمهای این دو عنصر باعث میشه یکی رو طلا و دیگری رو مس بنامیم.

این یک مثال بود برای تقریب به ذهن مفهوم صورت و شاکله و بحثی راجع به تعریف ماده در شیمی نبود.ملاحظه بفرماید:

Miss.Narges;804795 نوشت:
گر در فلسفه ماده را همان قابلیت شیء تعریف کنیم که به واسطه ی صورت تعیّن می یابد

ضمن اینکه خواهرم،اینکه چرا به "ماده ی اولی" ماده می گویند و این اشتراک اسمی چه دلیلی دارد بحث بر سر الفاظ است

بنده ربط آن را به بحث،انرژی بودن روح درک نکردم.

سلام
از کارشناس محترم یک سوال دارم
موسسه جیمز رندی randi.org چندین ساله جایزه 1 میلیون دلاری برای کسی که بتونه وجود ماورالطبیعه مثل جن روح پری و ... رو تحت شرایط کنترل شده ثابت کنه قرار داده.
جرا کسی نتونسته این ادعا رو ثابت کنه؟اگر کسی خیلی وارده پس قطعا باید بتونه تحت محیط کنترل شده این رو اثبات کنه
در غیر این صورت شما بفرمایید به یه نفر چجوری باید ثابت کنیم روح و جن وجود دارند؟

[="Indigo"]

حافظ;802304 نوشت:
سلام بر شما؛
لطفا در مورد «چاکرا» و آنچه که از آن قصد کرده‌اید توضیح بفرمایید که دقیقا به چه چیزی چاکرا گفته می‌شود؟ همچنین بفرمایید، آیا شما انرژی را به معنای چاکرا گرفته‌اید؟ (این دو یکی هستند؟)

با سلام
بنده تمامی صفحات این تاپیک را مطالعه کردم و از کارشناس محترم این تاپیک بسیار گله مندم!
سوالی طرح شده که پاسخ آن کاملا روشن است و کارشناس مربوطه به جای اینکه به وضوح و روشنی به پاسخ آن بپردازند با سوالاتی غیرضروری به سردرگمی بیشتر خوانندگان دامن زده اند؟
هرکسی که این 4 صفحه ی این تاپیک را بخواند متوجه می شود که سرکار حبیبه با دقت زیادی تمامی زوایای این سوال را پاسخ داده اند. سوال و شگفتی بنده این است که چرا کارشناس محترم لااقل همان کاری را که سرکار حبیبه انجام داده اند انجام ندادند؟ ممکن است مطالعه تاپیکهایی از این دست این ذهنیت را برای برخی ایجاد کند که سطح علمی برخی از کاربران به مراتب بیشتر از کارشناسان است؟ و البته این برتری بد نیست انچه بد است این است که کارشناسان محترم در صدد ارتقای سطح علمی خود نباشند.
بنده فکر میکنم این بی احترامی کارشناس است که سوال طرح شده با دقت پاسخگویی نشده و به جای رفع شبهات, سردرگمی بیشتری از ناحیه سوالات ایشان ایجاد گردد.[/]

فهیمه.;804952 نوشت:
با سلام
بنده تمامی صفحات این تاپیک را مطالعه کردم

بسمه الوفی

عرض سلام و ادب خواهر گرامی

استاد حافظ از اساتید بنده و بیشتر آنچه آموخته ام در محضر ایشان و سایر اساتید بزرگوار سایت است.

روش ایشان در بحث ابتدا سنجش اطلاعات و معلومات استارتر گرامی بود تا به نسبت فضای ذهنی

مخاطب پاسخ بفرمایند،و ظاهرا بنده با عجله وارد بحث شدم و ایشان با بزرگواری و حلم و صبوری،

اجازه دادند که حقیر بحث را با سرکار نرگس ادامه دهم که از این بابت شرمنده ام و از محضر ایشان

عذر می خواهم و از شما سرکار فهیمه به خاطر حسن ظنتان متشکرم.

muiacir;804920 نوشت:
سلام
از کارشناس محترم یک سوال دارم
موسسه جیمز رندی www.randi.org چندین ساله جایزه 1 میلیون دلاری برای کسی که بتونه وجود ماورالطبیعه مثل جن روح پری و ... رو تحت شرایط کنترل شده ثابت کنه قرار داده.
جرا کسی نتونسته این ادعا رو ثابت کنه؟اگر کسی خیلی وارده پس قطعا باید بتونه تحت محیط کنترل شده این رو اثبات کنه
در غیر این صورت شما بفرمایید به یه نفر چجوری باید ثابت کنیم روح و جن وجود دارند؟

سلام
راه هاي شناخت متعدد ( عقلي، تجربي و وحياني و مكاشفه متكي به عقل و يا وحي) است و متناسب با موضوع شناخت است.
اگر نشود با شرايط كنترل شده آزمايشگاهي امور ما ورايي را ثابت كنيم ضعف از ما است كه راه شناخت را محدود كرده ايم به تجربه حسي ملموس.
دوم كه حضرت مستطاب رندي بيشتر خطابش به فال گيرها و شعبده بازان و غيب گويان و پيشگويان و افرادي است كه ادعاي نيروي ماواريي و غيبي دارند.
اين طور نيست؟

[="Tahoma"][="Navy"]

Miss.Narges;800582 نوشت:
سلام

آیا این روحی که توی دین ازش صحبت میشه در اصل نوعی انرژی هست؟ مثلا میتوان گفت روح همان چاگرا های بدن هست؟


سلام
روح را مراتبی است. در مراتبه نازله می تواند انرژی هم باشد همچنانکه در فلسفه از روح بخاری سخن بمیان است. اما مطمئنا حقیقت روح فوق مادی است لذا مرتبه نازله آن لباس وی خواهد بود.
والله اعلم[/]

[="Indigo"]

حبیبه;804965 نوشت:
بسمه الوفی

عرض سلام و ادب خواهر گرامی

استاد حافظ از اساتید بنده و بیشتر آنچه آموخته ام در محضر ایشان و سایر اساتید بزرگوار سایت است.

روش ایشان در بحث ابتدا سنجش اطلاعات و معلومات استارتر گرامی بود تا به نسبت فضای ذهنی

مخاطب پاسخ بفرمایند،و ظاهرا بنده با عجله وارد بحث شدم و ایشان با بزرگواری و حلم و صبوری،

اجازه دادند که حقیر بحث را با سرکار نرگس ادامه دهم که از این بابت شرمنده ام و از محضر ایشان

عذر می خواهم و از شما سرکار فهیمه به خاطر حسن ظنتان متشکرم.


با سلام و ادب خدمت شما خواهر خوبم
این نشانه ادب و تواضع و فروتنی شما در برابر اساتید است که البته شایسته تحسین است ولی اشکال بنده به جناب حافظ همچنان برجای خود باقی است و منتظرم ایشان به این ابهام به روشنی پاسخ دهند[/]

حبیبه;804908 نوشت:
ضمن اینکه خواهرم،اینکه چرا به "ماده ی اولی" ماده می گویند و این اشتراک اسمی چه دلیلی دارد بحث بر سر الفاظ است

بنده ربط آن را به بحث،انرژی بودن روح درک نکردم.


اول عرض کنم که دلیل این نقل قول های اخیر من فقط این بود که چرا به ماده اولی یا همون هیولی میگم ماده اولی یعنی چرا لفظ ماده روی ان میگذاریم.چون خودتاون هم قبول دارین که هیولی حقیقت عقلی هست ولی پدیده های مادی حقیقت عقلی نیستن ولی چرا به هیولی ماده اولی میگویند؟ این اصطلاح بنظر گمراه کننده میومد واسه بنده
دوم اینکه بله این بحث ربط مستقیمی به موضوع انرژی بودن روح نداره.من فقط چون از یکی از پستهای شما نقل قول کردم و بحث به ماده اولی رسید.چون ممکنه تاپیک منحرف بشه دیگه این بحث را ادامه نمیدم.
بخاطر پیگیری بحث از شما ممنونم

محی الدین;804970 نوشت:
سلام
روح را مراتبی است. در مراتبه نازله می تواند انرژی هم باشد همچنانکه در فلسفه از روح بخاری سخن بمیان است. اما مطمئنا حقیقت روح فوق مادی است لذا مرتبه نازله آن لباس وی خواهد بود.
والله اعلم

سلام
بله من هم یکی از شبهاتی که برام مطرح شده بود همین ارتباط قوی روح با بدن هست که حس کرده بودم احتمالا اون مراتب نازله روح که ارتباط بیشتری با بدن داره باید به سنخ بدن انسان که مادی هست نزدیکتر باشه و انرژی مفهومی هست که بیشترین سنخ را با بدن مادی داره.در نتیجه این سوال برام پیش آمد که روح آیا واقعا از جنس انرژی هست؟
ممنون از پاسخ که دادید

حبیبه;804965 نوشت:
سمه الوفی

عرض سلام و ادب خواهر گرامی

استاد حافظ از اساتید بنده و بیشتر آنچه آموخته ام در محضر ایشان و سایر اساتید بزرگوار سایت است.

روش ایشان در بحث ابتدا سنجش اطلاعات و معلومات استارتر گرامی بود تا به نسبت فضای ذهنی

مخاطب پاسخ بفرمایند،و ظاهرا بنده با عجله وارد بحث شدم و ایشان با بزرگواری و حلم و صبوری،

اجازه دادند که حقیر بحث را با سرکار نرگس ادامه دهم که از این بابت شرمنده ام و از محضر ایشان

عذر می خواهم و از شما سرکار فهیمه به خاطر حسن ظنتان متشکرم


من از اینکه شما پاسخ بحث های بنده رو دادین نهایت تشکر رو دارم. حالا که این مورد مطرح شد من هم ا در مورد روش کارشناس اینو عرض کنم که چون هر چی باشد ایشون به دیده صلاح خودشون این روش رو انتخاب کردند هم احترام قائلم.ولی یه نکته این هست که سنجش معلومات و اطلاعات استارتر هر تاپیک گرچه عمل پسندیده هست و میتونه روش خوبی برای پاسخ گویی باشه ولی فکر نکنم این روش همیشه مثبت واقع بشه.چون تعاریف و اصطلاحاتی که فرد پرسشگر از یه موضوع خاص در ذهن داره ممکنه یا دقیق نباشه یا حتا اشتباه باشه بنابراین آیا اگر کارشناس بخواد بر اساس معلوماتی که معلوم نیست در ذهن پرسشگر تا چه حد دقیق هستند به سوال پاسخ بده مشکلی پیش نمیاد؟ بهتر این است که خوده کارشناس اول اصطلاحاتی که پرسشگر مطرح کرده رو بر اساس علم و دانش خودش توضیح بده بعد به تفصیل به پاسخ پرسش ادامه بده.در اینصورت اگر پرسشگر سوالی دیگه داشت یا بعضی از بخش های سخن کارشناس رو متوجه نشد میتونه سوال کنه.بنظر من بهتر بود کارشناس بجای اینکه چند بار از بنده سوال کنن که مفهوم ذهنیه شما از انرژی چیست اول خودشان پاسخ رو بر اساس دیدی خود از انرژی میدادن.چون ممکنه دیدی که ایشون از انرژی دارن از بنده دقیتر باشه در اینصورت چرا اول دیده من که ممکنه غیر دقیق باشه رو اول سوال کنن بعد متناسب با دیده غیر دقیق بنده پاسخ بدن؟این طوری پاسخ ایشون هم که بر اساس دیده غیر دقیق بنده هستن نیز غیر دقیق باشن.

بسمه المجیب

Miss.Narges;804982 نوشت:
اول عرض کنم که دلیل این نقل قول های اخیر من فقط این بود که چرا به ماده اولی یا همون هیولی میگم ماده اولی یعنی چرا لفظ ماده روی ان میگذاریم.چون خودتاون هم قبول دارین که هیولی حقیقت عقلی هست ولی پدیده های مادی حقیقت عقلی نیستن ولی چرا به هیولی ماده اولی میگویند؟ این اصطلاح بنظر گمراه کننده میومد واسه بنده
دوم اینکه بله این بحث ربط مستقیمی به موضوع انرژی بودن روح نداره.من فقط چون از یکی از پستهای شما نقل قول کردم و بحث به ماده اولی رسید.چون ممکنه تاپیک منحرف بشه دیگه این بحث را ادامه نمیدم.

حبیبه;804908 نوشت:

می توان گفت که ماده در فلسفه همان "مایه" در فارسی است،به همین دلیل فلاسفه ی ارسطویی مایه ی همه ی

موجودات جسمانی را "مادة المواد"یا "ماده ی اولی" نامیدند.

عرض سلام و ادب

در متن فوق پاسخ شما را عرض نمودم.

Miss.Narges;804988 نوشت:
حالا که این مورد مطرح شد من هم ا در مورد روش کارشناس اینو عرض کنم که چون هر چی باشد ایشون به دیده صلاح خودشون این روش رو انتخاب کردند هم احترام قائلم.ولی یه نکته این هست که سنجش معلومات و اطلاعات استارتر هر تاپیک گرچه عمل پسندیده هست و میتونه روش خوبی برای پاسخ گویی باشه ولی فکر نکنم این روش همیشه مثبت واقع بشه.

این برداشت بنده بود سرکار نرگس،شاید استاد حافظ گرامی موارد دیگری را در نظر داشته اند،

به هر حال اساتید اسک دین، همه در حوزه ی پاسخگویی خویش تخصص لازم را دارند،موردی را

که در پاسخ به سرکار فهیمه عرض کردم تواضع نبود حقیقتی بود که در مدت یک سال

عضویتم در سایت درک کرده ام،کارشناسان این سایت الحمد لله جمع علم و اخلاقند.

حامی;804967 نوشت:

سلام
راه هاي شناخت متعدد ( عقلي، تجربي و وحياني و مكاشفه متكي به عقل و يا وحي) است و متناسب با موضوع شناخت است.
اگر نشود با شرايط كنترل شده آزمايشگاهي امور ما ورايي را ثابت كنيم ضعف از ما است كه راه شناخت را محدود كرده ايم به تجربه حسي ملموس.
دوم كه حضرت مستطاب رندي بيشتر خطابش به فال گيرها و شعبده بازان و غيب گويان و پيشگويان و افرادي است كه ادعاي نيروي ماواريي و غيبي دارند.
اين طور نيست؟


سلام خدمت جناب اقای حامی قبلا کارشناس پاسخ گوی مشاوره بودین الان مدیر شدین.تبریک دوست عزیز
میگه کلا هرکی میگه جن و روح وجود داره بسم الله بیاد جلو
شما بفرمایید فرض کنین من یه آدمی که تا امروز تو جنگل زندگی میکردم چیزیم حالیم نیست.چجوری قراره اعتقاد پیدا کنم که روح وجود داره؟ اگر راه درست و حسابی بلدین بسم الله من قول میدم اگر قانع شدم به موسسه رندی هم اطلاع بدم

muiacir;805005 نوشت:
الان مدیر شدین.

سلام بر شما
پس معلومه تازه تو سايت امدين ها:Nishkhand: يا حضور دايم نداريد
از عالم ذره اين ستاره حلبي رو بهم چسبوندن

muiacir;805005 نوشت:
شما بفرمایید فرض کنین من یه آدمی که تا امروز تو جنگل زندگی میکردم چیزیم حالیم نیست.چجوری قراره اعتقاد پیدا کنم که روح وجود داره؟

ما با افرادي كه چيزي حاليشونه بحث مي كنيم و خودمونو الكي خسته نمي كنيم:Nishkhand:
گذشته از مزاح
تاپيك كارشناس داره و بنده هم از باب فضولي نكته اي نوشتم
راندي يا رندي را ديديد سلام بنده رو برسونيد:khandeh!:
ان شاالله كارشناس تاپيك در خدمت شما هست
اگر نيرو كم آوردند بنده با كمك چندتا از اجنه مياييم كمك

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;805012 نوشت:
اجنه

:khandeh!:
البته مستحضر هستيد كه اجنه جمع جنيان نيست
اينجا منظور بچه ها هست. ( جنين)
جنيان جمع حن است[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حبیبه;804993 نوشت:
عضویتم در سایت درک کرده ام،کارشناسان این سایت الحمد لله جمع علم و اخلاقند.

البته مگر بنده كه حيوانم البته ناطق:ok:[/]

موضوع قفل شده است