آزمایش امتها با سختیها

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
آزمایش امتها با سختیها


هر پيامبري كه مبعوث شد، خداوند امّت او را با مشكلاتي آزمود. امتها اگر توانستند در امتحان الهي همراه پيامبر خود راه نبرد با دشواريها را ادامه بدهند، به فلاح رسيدند و سرفراز شدند؛ و اگر در اين امتحان فرو ماندند، از سعادت محروم شده، سرشكسته گشتند و از سعادت دنيا و آخرت محروم شدند. آزمايش با سختيها مربوط به همه‌ي‌ امم است. خداي سبحان مي‌فرمايد: "ولقد ارسلنا الي اممٍ من قبلك فاخذناهم بالبأساء والضَّراء لعلَّهم يتضرَّعون" سوره‌ي‌ انعام، آيه‌ي‌ 42؛ براي امم پيشين انبيايي اعزام كرديم و آنان را با شدايد و آسيبها و زيانهاي مالي و غيرمالي آزموديم تا تضرّع كنند.

سلاح مؤمن ناله و گريه است: "ارحم من رأس ماله الرجاء وسلاحه البكاء". كسي كه اهل تضرع نيست، مُسلّح نيست و‌ كسي كه مُسلّح نبود بر دشمن درون پيروز نمي‌شود و در نتيجه بر اهريمن بيرون هم پيروز نخواهد شد.
قرآن كريم با پرسشي اعتراض‌آميز ‌مي‌گويد چرا اينها ناله و ‌لابه نمي‌كنند؟! " فلولا اذ جاءهم با‌سنا تضرَّعوا " و خود پاسخ مي‌دهد كه قساوت قلب نمي‌گذارد انسان اهل گريه و خشيت و خشوع باشد: " ولكن قست قلوبهم وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون * فلمّا نسوا ما ذكّروا به فتحنا عليهم ابواب كلّ شيءٍ حتّي اذا فرحوا بما أُوتوا أخذناهم بغتةً فإذا هم مبلسون * فقطع دابر القوم الَّـذين ظلموا والحمد لله ربّ العالمين" سوره‌ي‌ انعام، آيات 43 ـ 45؛ ما آنان را ابتدا با كمبود آزموديم، تا ناله كنند و چون اهل ناله نشدند، بسياري از نعم را به آنان داديم تا سرگرم تنعّم شدند. سپس در همان بحبوحه‌ي‌ تنعم، آنان را گرفتيم و ريشه كن ساختيم.

خداي سبحان درباره‌ي‌ آزمايش انسانها با سختيها و فراگير بودن آن مي‌فرمايد: " ولنبلونَّكم بشيءٍ من الخوف والجوع و نقصٍ من الأموال والانفس والثَّمرات و بشّر الصّابرين" سوره‌ي‌ بقره، آيه‌ي‌ 155، " وما ارسلنا في قريةٍ من نبيٍّ الا اخذنا اهلها بالبا‌ساء والضرّاء لعلَّهم يضَّرّعون" سوره‌ي‌ اعراف، آيه‌ي‌ 94؛ هيچ پيامبري نيامد، مگر آن كه امت او را با فقر و تنگدستي آزموديم.
انساني كه از همه‌ي‌ امكانات رفاهي برخوردار باشد، گرچه ظاهراً در پرنيان آسايش به سر ببرد، ليكن واقعاً در دمِ تيغ بلاست. چون هيچ عاملي در اختيار ندارد كه مايه‌ي‌ شكستن قلبش شود. و انساني كه دل شكسته و اهل ناله نيست، خودبين است و خودبين هرگز خدابين نخواهد بود، زيرا خودبيني ستبرترين پرده‌ي‌ حاجب است.

داشتن مال و امكانات رفاهي كه انسان را از ياد خدا غافل كند، بلايي است كه از آن به استدراج ياد مي‌شود، ولي داشتن توان مالي و غيرمالي اگر با شُكر زباني و قلبي و عملي توأم باشد نيكوست، نظير قدرت سليمان (عليه السلام)، كه خدا را به خاطر آنچه به وي داده، شكر مي‌كرد و چون ذوالقرنين كه پس از ساختن سدّي فلزي گفت: اين از فضل خداست، نه قدرت من. اگر انسان هر نعمتي را كه از راه حلال و با كوشش مشروع به او مي‌رسد، از خدا بداند و در هنگام تمكّن و تنعّم، خضوعش از گذشته بيشتر شود و هم مانند ديگران ساده زندگي كند، اين تمكّن ممدوح و خير و رحمت است. اما داشتني كه انسان را از خدا غافل و مغرور و جاه طلب كند، پايانش عذاب اليم خواهد بود.

استقامت مؤمنان و وعده‌ي‌ پيروزي
انبيا همه به مبارزه با طاغوت پرداختند و امتهاي بيشماري هم انبيا را در مبارزه با كفر و نفاق ياري كردند: " وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرين‏ " سوره‌ي‌ آل عمران، آيه‌ي‌؛ در مقابل هـر مصيبتي كه در راه خدا بـه آنها رسيد، نه اظهار مسكنت كردنـد و نه اظهـار سستي. آنان صابـر بودند و محـبوب خداوند شـدنـد و از مرحـله‌ي‌ محبّ خدا بـودن بـه مقام والاي محبوب خدا شدن بار يافتند. مبارزان راه حق از آن جهت كه صابرند، محبوب خدايند، و خدا محبوب خود را نه در دنيا و نه در آخرت رها نمي‌كند و هر كس از نصرت خدا برخوردار شد، پيروز مي‌شود.
پس صابران كه محبوبان الهي هستند ظفرمند خواهند بود و اين وعده خداوند و سنّت او نسبت به رزمندگان راه حق است و ايـن امر، اختصـاص به يك امت ندارد، بلكه مربـوط به همـه‌ي‌ امتها و همه‌ي‌ انبيـاي پيشين بوده است. هر كسي كه در پيِ پيغمبري حركت كرده و دينش را ياري كرده است، مشمول اين اصل كلي است. و خداوند وعده‌ي‌ نصرت و پيروزي به او مي‌دهـد.
خداوند درباره‌ي‌ اعزام نيرو به جبهه مي‌فرمايد: " قاتلوهم يعذِّبهم الله بأيديكم " سوره‌ي‌ توبه، آيه‌ي‌ 14؛ با كفّار به مقاتله و مبارزه بپردازيد. خدا مي‌خواهد آنها را به دست شما عذاب كند، شما مظاهر قدرت خدا باشيد تا خداوند به وسيله‌ي‌ شما، آنها را تعذيب كند. (1)

سرّ شكست‌ناپذيري پيامبران
گرچه جنبه‌ي‌ بشري انبيا با مرگ خاتمه مي‌پذيرد، اما همه‌ي‌ آنان خود را ابدي مي‌يابند. هرگز پيامبري نيامده كه خود را تمام شده تلقّي كند. هر پيامبري كه آمده، مژده‌ي‌ آمدن انبياي بعدي را داده و فرموده است كه: پيغمبر بعدي همه‌ي‌ حقايقي را كه من دارم، دارد، و احياناً آنها را تكميل مي‌كند. پس طرز تفكر الهي انبيا براي ابد مي‌ماند، انبيا وجود حقيقي خود را هم همواره ابدي مي‌ديدند و انساني كه خود را ابدي ببيند، دنيا برايش كوچك مي‌شود و وقتي دنيا براي او كوچك شد، هراسي از هيچ چيز ندارد.
او دنيا را گذرا مي‌بيند و بديهي است كه هستي امر گذرا، نسبت به امر ابدي بسيار اندك است: "قل متاع الدُّنيا قليل" سوره‌ي‌ نساء، آيه‌ي‌ 77. اين كه رعب و‌ترس در برابر دشمن، از انبيا گرفته شد، براي اين بود كه خود را ابدي مي‌ديدند و از دست دادن متاع زودگذر دنيا، آنان را هراسناك نمي‌كرد. البته اين معنا، مخصوص انبيا نيست، و درجات نازله‌اش ميسور ديگر سالكان كوي خداوند نيز مي‌باشد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در خطبه‌ي‌ همّام در وصف پارسايان مي‌فرمايد: "عظم الخالق في انفسهم فصغر ما‌دونه في اعينهم".

سرّش اين است كه اگر كسي خداوند را ازلي و ابدي ديد، هرچه غير خداست، در برابر او حقير مي‌شود و دنيا با همه‌ي‌ زرق و برقش براي آنان متاع كمي است و متاع كم نمي‌تواند كسي را كه سرسپرده‌ي‌ حيات ابدي است، از پا درآورد. آنچه محبوب پيامبران است مورد دستبرد كسي قرار نمي‌گيرد و آنچه از دست دادني است محبوب آنان نيست. به همين جهت هراس از غير خدا در حريم زندگي آنان راه ندارد.
آنان در خوف و رجا مُوحّدند. يعني همان طور كه به غير خدا اميدي ندارند از غير خدا هم ترسي ندارند و اين نشانه‌ي‌ كمال توحيد است كه در همه‌ي‌ ملكات نفساني يك موحّدِ ناب ظهور دارد. البته خوف در مقابل رجا ممدوح است به شرط آن كه محور خوف و رجا خدا باشد موحّد، تنها از خدا مي‌ترسد و فقط به او اميدوار است، ليكن آنچه نسبت به غير خدا مطرح است جبن و شجاعت مي‌باشد كه جُبن و تهوّر مذموم و شجاعت مطلوب است و بحث جُبن در برابر شجاعت غير از خوف در مقابل رجاست. (2)

(1) تفسیر موضوعی آیة الله جوادی ج6 ص94

(2) تفسیر موضوعی آیة الله جوادی ج6 ص98