من عاشق دختری از فامیل شدم!

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من عاشق دختری از فامیل شدم!

سلام ..

یکی از بچه های کلاسمون ته تقاریه! عاشق خواهرزاده دامادشون شده! میگه پیامکی که صحبت میکردن باهم، خیلی دختره صمیمی صحبت کرده باهاش! اینم یه حس خوبی بهش دست داده و :hamdel::hamdel: بعله ... حالا میگه عاشق شده .. میگه میخواد با دختره دوست باشه و سه چهار سال دیگه ازدواج کنه! ولی فامیله .. نمیتونه دوست بشه .. خلاصه احساس ازدواج داره و دلش قیلی ویلی میره و ...
پسر بسیار پاک و خوبی هست .. یعنی اهل فیلم و عکس و چت و مت و فلش و کلش و ... نیست.

خبر دارم که میگم ...

حالا من میخوام کمکش کنم .. چی بهش بگم؟؟؟

فقط جسارتا توی جوابی که میدید حواستون باشه که حرفی که قراره من بهش بزنم، حرفیه که یه پسر همکلاسی داره میزنه .. نه یه روحانی سی چهل ساله!! یعنی به زبون یه پسر نوجوان همکلاسی چی بهش بگم؟؟
ضمن اینکه پسره 16 سالشه .. دختره 14 سالشه

خواهشا .. لطفا .. موکدا .. تا شنبه جواب این سوال رو بدید!

ممنون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین

سلام

اینکه به فکر دوستتان هستید خیلی عالی است و امیدوارم این حس انسان دوستانه روز به روز در شما بیشتر شود؛ البته به قصد تقرب به خدا.:Gol:

قبل از اینکه بگوییم شما چه کاری می توانید برای دوستتان بکنید باید ببینیم که برای ایشان چه کاری درست است و چه کاری نادرست. با توجه به اینکه ایشان 16 سال سن دارد طبیعتا در این سن امکان ازدواج برایشان فراهم نیست؛ مگر اینکه شرایط اجتماعی محل زندگی و محیط تربیتی ایشان متفاوت از محیط و شرایط عمومی جامعه امروزی باشد. لذا اگر ایشان را در زمره دیگر نوجوانان هم سنشان در نظر بگیریم باید بگوییم به خاطر اینکه شرایط ازدواج را فعلا ندارند، بهترین کار این است که از این عشق و علاقه دوری کند و نگذارد بیش از این گرفتار این مسئله شود؛ چون هر چه بیشتر به ارتباط خود با آن دختر ادامه دهد، روز به روز وابستگیش به او بیشتر شده و جدای از اینکه کوله بار گناهش را سنگین می کند، از لحاظ تحصیلی نیز با افت شدیدی مواجه خواهد شد. بعلاوه اینکه درد دوری برایش غیر قابل تحمل می شود و همین مسئله شرایط انحراف اخلاقی و اجتماعی را برایش فراهم خواهد کرد. این که چند سال با او دوست باشد تا بعدا بتوانند ازدواج کنند هم فکر عاقلانه ای نیست؛ چون جدای از مشکلات گفته شده، مهم ترین مسئله این است که با چه ضمانتی می خواهند به امید ازدواج در آینده با هم در ارتباط باشند؟ اگر در آن زمان به هر دلیلی مثل مخالفت خانواده نتوانستند با هم ازدواج کنند چه؟ آیا غیر از این است که آن موقع باید شکست سنگینی را تحمل کرده و بر عمر بر باد رفته خود در این سالها غبطه بخورند؟!

کاری که شما می توانید برای دوستتان بکنید:
1- همین مطالبی که خدمت شما عرض شد را با هر زبانی که بلد هستید به او بگویید. همیشه انحراف انسان ها به خاطر ندانستن آنهاست.
2- او را ترغیب کنید که به یک مشاور یا فرد با تجربه ای از اطرفیانش که مورد اعتماد او هستند مراجعه کند. مشاور مدرسه یا روحانی مسجد یا ... می تواند گزینه خوبی باشد. قطعا حرف هایی که او به ایشان می زند در کنار حرف های شما تاثیرگذاری بیشتری خواهند داشت.
3- اصل اینکه ایشان به سمت دوستی با آن دختر رفته ناشی از ضعف اعتقادی یا نداستن حکم شرعی این مسئله است. اگر شما در تقویت ایمانی او بکوشید به او کمک زیادی کرده اید. مثلا اگر خودتان اهل مسجد هستید او را هم به مسجد ببرید. یا اگر اهل مطالعه کتب دینی هستید او را هم تشویق به این کار کنید یا ...
4- دوست خوبی برای او باشید. این خوب بودن هم شامل رفتار ایمانی شما می شود به این معنا که خود شما هم اگر خدایی ناکرده در مواردی لغزشی دارید سعی کنید آن را اصلاح کنید تا دوستتان با دیدن شما اصلاح شود و هم شامل صمیمیت بین شما می شود. اگر شما دوست خوبی برای او باشید شاید بخشی از خلأ عاطفی او جبران شود و به انحراف کشیده نشود.
5- برای او دعا کنید. خیلی از گره ها با دعا به راحتی باز می شود. اگر شما برای دوستتان دعا کنید که خدا او را به راه راست هدایت کند و مانع از انحراف او شود قطعا به او کمک بزرگی کرده اید.
6- اگر زمانی احساس کردید او به حرف شما گوش نمی دهد یا دارد به راه نادرست خود ادامه می دهد، با یکی از بزرگ ترهای صاحب تجربه ای که در اطرافتان هستند مشورت کنید و چاره ای بیندیشید. گاهی اوقات اطلاع دادن این مسئله با خانواده یا مشاور مدرسه یا فرد مذهبی که با دوست شما هم دوست است، می تواند از انحراف او جلوگیری کنید. البته همانطور که عرض کردم در این باره تنهایی تصمیم نگیرید؛ چون ممکن است تصمیم اشتباه شما به او ضربه بزند.

پیروز و سربلند

چه رفیق خوبی.افرین :Kaf:.
به نظر من بهتره از این حس عاشقی در جهت مثبت استفاده کنه.مثلا بهش بگو که درسشو بیشتر بخونه توی یه رشته پزشکی که ایندش خوب باشه.یا بگو کار کنه و بره کار یاد بگیره.

یکی میمیره از بی کسی
یکی میگه لبو داری؟

زهراجاان;799804 نوشت:
یکی میمیره از بی کسی
یکی میگه لبو داری؟

یعنی چی !!! :Gig:

با سلام

در یکی از نظریات روانشناسی برای عشق سه خصیصه ذکر شده است؛ یکی شهوت و میل است، دومی صمیمیت است یعنی به طور خلاصه ارتباطی که بتوان با کسی حرف دل را زد و از هم نشینی و هم صحبتی با او احساس رضایت و لذت داشته باشید و سومی تعهد است؛ اینکه بتوان مسئولیت این رابطه را پذیرفت و پایداریش را حفظ کند. وقتی روانشناسان این سه خصیصه را در نوجوانان بررسی کردند دریافتند که هر سه این خصایص در آنها وجود دارد ولی آنچه که مفهوم عشق را از دل این سه بیرون می آورد، تعادل میان آنهاست که در نوجوان این بالانس وجود ندارد. بنابراین ما انتظار نداریم نوجوان به عشقی سالم و متعادل برسد.لذا وقتی بچه ای در سنین نوجوانی عاشق می شود و رابطه با جنس مخالف برقرار می کند، این رابطه در بیشتر مواقع منجر به یک رابطه پایدار نمی شود. ازطرفی وقتی پایان می یابد، اتفاق سهمگینی برای نوجوان رخ می دهد و برای او شکستی است که به این راحتی قابل جبران نیست.
فرد بزرگسال اگر در یک رابطه عاطفی شکست بخورد، صدمه عاطفی را می کشد اما ته ذهنش می پذیرد که آرام آرام می تواند از این درد خلاصی پیدا کند و بعد منطقاً می تواند فکر کند آیا می خواهد وارد رابطه دیگری شود یا نه؟ ولی در نوجوان اینگونه نیست. نوجوان پایان این موضوع را پایان همه چیز می داند. تصور اینکه بعدها می تواند در رابطه با فرد دیگری وارد شود، برایش فوق العاده مشکل است. بنابراین اگر در دلبستگی های بعدی وارد شوند، شکست عشق اول باز هم برایشان مطرح است. من این را ازمراجعین نوجوانم زیاد شنیده ام که می گویند: عشق اول چیز دیگریست. یعنی کیفیتی که تجربه کرده متفاوت است و گاهی اوقات می تواند به شکل مرضی دلتنگ آن کیفیت شود. متأسفانه مشکل بزرگ جامعه ما این است که کارهای دقیق آماری صورت نمی گیرد. من هم شاید منبع مناسبی نباشم؛ چون در این اتاق صرفاً با مشکلات روبرویم. برای همین نمی توان از آنچه واقعاً در جامعه در حال رخ دادن است، اطلاعات دقیق بدهم. من فقط می توانم بگویم به عنوان روانشناسی که بیش از پانزده سال است در فضای خانوادگی و اجتماع کار می کند بگویم که اگر در گذشته برخی رفتارها را مخصوص طبقه اجتماعی خاصی می دیدیم، متأسفانه امروز اینگونه نیست؛ یعنی در خانواده های تحصیل کرده، با پدر و مادر فرهیخته و با موقعیت اجتماعی خوب، همان خطاهای رفتاری را می بینید که از سایر طبقات. من می توانم بگویم این تفاوت دیده می شود و سطح به هم ریختگی وارد خانواده هایی شده که طبق تعریف اجتماعی، انتظار آن را نداریم.
می توان بگویم خانواده ایرانی، چه خانواده هایی که مقید به آداب مذهبی هستند یا نیستند، هیچکدام از به وجود آمدن این ارتباط استقبال نمی کند و اتفاقاً برایش دردآور و شکننده است؛ هیچ پدر ایرانی دوست ندارد مطلع شود دختر 14- 15 ساله اش با پسری وارد سر و سری شده، هیچ مادر ایرانی دوست ندارد متوجه شود پسر 16 ساله اش با دختری بیش از عرف موجود وارد رابطه شده است. از نظر خانواده ایرانی هنوز این مسائل مطرود است، ولی یک احساس درماندگی و استیصالی را در این خانواده دیده می شود؛ یعنی یک اختلاف نظری بین والدین و نوجوانان ایجاد شده است؛ خانواده معتقد است این ارتباط مطلقاً نباید باشد، نوجوان ها می گویند شما دیگر شورش را در می آورید این ارتباط یک ارتباط ساده و معمولی است مانند ارتباط ما با یک جنس موافق.

یعنی این دیگه

نقل قول:

دختره صمیمی صحبت کرده باهاش! اینم یه حس خوبی بهش دست داده

mohsen1990;799898 نوشت:
یعنی چی !!! :Gig:

یعنی این دیگه

نقل قول:
دختره صمیمی صحبت کرده باهاش! اینم یه حس خوبی بهش دست داده

گلپسر;799662 نوشت:
سلام ..

یکی از بچه های کلاسمون ته تقاریه! عاشق خواهرزاده دامادشون شده! میگه پیامکی که صحبت میکردن باهم، خیلی دختره صمیمی صحبت کرده باهاش! اینم یه حس خوبی بهش دست داده و بعله ... حالا میگه عاشق شده .. میگه میخواد با دختره دوست باشه و سه چهار سال دیگه ازدواج کنه! ولی فامیله .. نمیتونه دوست بشه .. خلاصه احساس ازدواج داره و دلش قیلی ویلی میره و ...
پسر بسیار پاک و خوبی هست .. یعنی اهل فیلم و عکس و چت و مت و فلش و کلش و ... نیست.

خبر دارم که میگم ...

حالا من میخوام کمکش کنم .. چی بهش بگم؟؟؟

فقط جسارتا توی جوابی که میدید حواستون باشه که حرفی که قراره من بهش بزنم، حرفیه که یه پسر همکلاسی داره میزنه .. نه یه روحانی سی چهل ساله!! یعنی به زبون یه پسر نوجوان همکلاسی چی بهش بگم؟؟
ضمن اینکه پسره 16 سالشه .. دختره 14 سالشه

خواهشا .. لطفا .. موکدا .. تا شنبه جواب این سوال رو بدید!

ممنون

ببرش کوه و دشت و بیایون. برید فوتبال شنا و غیره..

یه کم سختی و گشنگی و در به دری ببینه، همه چیز یادش میره

اینطور عشق ها و گنده تر از ایناش هم مقلوب روزگار نامرد و البته پووووول شدن!
اینطور عشقا یکی به خاطر تجربه ی کم و یکی هم از سر بیکاریه!

البته یه را دیگه هم که خیلی علی بود اینه:

mohsen1990;799787 نوشت:
چه رفیق خوبی.افرین .
به نظر من بهتره از این حس عاشقی در جهت مثبت استفاده کنه.مثلا بهش بگو که درسشو بیشتر بخونه توی یه رشته پزشکی که ایندش خوب باشه.یا بگو کار کنه و بره کار یاد بگیره.

گلپسر;799662 نوشت:
میگه پیامکی که صحبت میکردن باهم، خیلی دختره صمیمی صحبت کرده باهاش! اینم یه حس خوبی بهش دست داده و بعله ... حالا میگه عاشق شده ..
خوب چرا اسم این حس رو عاشق شدن گذاشته؟ چرا به صرف یه حس خوب و صمیمی حرف زدن دختر،اون رو ایده آل برای ازدواج خودش دونسته؟
گلپسر;799662 نوشت:
خیلی دختره صمیمی صحبت کرده باهاش! اینم یه حس خوبی بهش دست داده
شاید دختر بنده خدا چنین قصد و چنین حسی نداشته،شاید صمیمی صحبت کردنش دلیل دیگری داشته...
گلپسر;799662 نوشت:
میگه میخواد با دختره دوست باشه و سه چهار سال دیگه ازدواج کنه!
این از یه فرد مذهبی و معتقد بعیده

mehrant;800318 نوشت:
خوب چرا اسم این حس رو عاشق شدن گذاشته؟ چرا به صرف یه حس خوب و صمیمی حرف زدن دختر،اون رو ایده آل برای ازدواج خودش دونسته؟

داریم در مورد یه پسر 16 ساله حرف میزنیم .. 30 ساله هاش با یه نظر عاشق میشن .. Smile

mehrant;800318 نوشت:
این از یه فرد مذهبی و معتقد بعیده

گول زدن یه فرد مذهبی و معتقد از شیطون بعید نیست ...

امین;799785 نوشت:
قبل از اینکه بگوییم شما چه کاری می توانید برای دوستتان بکنید باید ببینیم که برای ایشان چه کاری درست است و چه کاری نادرست. با توجه به اینکه ایشان 16 سال سن دارد طبیعتا در این سن امکان ازدواج برایشان فراهم نیست؛ مگر اینکه شرایط اجتماعی محل زندگی و محیط تربیتی ایشان متفاوت از محیط و شرایط عمومی جامعه امروزی باشد. لذا اگر ایشان را در زمره دیگر نوجوانان هم سنشان در نظر بگیریم باید بگوییم به خاطر اینکه شرایط ازدواج را فعلا ندارند، بهترین کار این است که از این عشق و علاقه دوری کند و نگذارد بیش از این گرفتار این مسئله شود؛ چون هر چه بیشتر به ارتباط خود با آن دختر ادامه دهد، روز به روز وابستگیش به او بیشتر شده و جدای از اینکه کوله بار گناهش را سنگین می کند، از لحاظ تحصیلی نیز با افت شدیدی مواجه خواهد شد. بعلاوه اینکه درد دوری برایش غیر قابل تحمل می شود و همین مسئله شرایط انحراف اخلاقی و اجتماعی را برایش فراهم خواهد کرد. این که چند سال با او دوست باشد تا بعدا بتوانند ازدواج کنند هم فکر عاقلانه ای نیست؛ چون جدای از مشکلات گفته شده، مهم ترین مسئله این است که با چه ضمانتی می خواهند به امید ازدواج در آینده با هم در ارتباط باشند؟ اگر در آن زمان به هر دلیلی مثل مخالفت خانواده نتوانستند با هم ازدواج کنند چه؟ آیا غیر از این است که آن موقع باید شکست سنگینی را تحمل کرده و بر عمر بر باد رفته خود در این سالها غبطه بخورند؟!

حاجاغا .. دمت گرم ..
درمورد مشغولی فکر و ذهن و ... باهاش صحبت کردم .. اینکه آرامشش رو داره از دست میده .. و این آرامش در دو حالت بدست میاد: یا وصال، یا فراموشی .. وصال که فعلا غیر ممکنه .. خودش خیلی ذهنش مشغول شده و یکم حالت گرفتگی داره .. بهش گفتم تنها آرامشش اینه که طرف رو فراموش کنه .. از این کانال های تلگرامی عشقول پشقولی هم بیاد بیرون .. آهنگای عشقول پشقولی هم گوش نکنه که داغش تازه نشه Smile
کاملا پذیرفت و قانع کننده بود براش ..
شروع کرد به درد دل .. گفت قبلا با سه تا دختر دیگه دوست بوده :Moteajeb!:
اخلاقاشون به هم نمیخورده .. آخرش دعواشون شده و رفته سراغ بعدی ..
منم بهش گفتم: فکر کن چهار سال دیگه با یه دختری ازدواج کنی .. این دخترایی که باهاشون دوست بودی فقط که با تو دوست نبودن .. با تو که قطع کردن رفتن با پسرای دیگه دوس شدن .. حالا فرض کنیم سالی با سه تا پسر دوست بشه .. بعد از چهار سال میشه 12 تا دوست پسر !! حاضری با دختری ازدواج کنی که با 12 پسر دوست بوده؟؟؟ گفت: نه!
گفتم : به زن آینده ت هم حق میدی دوست نداشته باشه با همچین مردی ازدواج کنه؟؟؟ چیزی نگفت :Nishkhand:
گفتم تو داری همون حقی که برای خودت قائل هستی، از همسر آینده خودت و همسر آینده دختر هایی که باهاشون دوست بودی صلب میکنی ..
قانع شد ..
الحمد لله ..
دم شما و کلا اسک دین گرم
یاعلی

yalda solimani;799907 نوشت:
در یکی از نظریات روانشناسی برای عشق سه خصیصه ذکر شده است؛ یکی شهوت و میل است، دومی صمیمیت است یعنی به طور خلاصه ارتباطی که بتوان با کسی حرف دل را زد و از هم نشینی و هم صحبتی با او احساس رضایت و لذت داشته باشید و سومی تعهد است؛ اینکه بتوان مسئولیت این رابطه را پذیرفت و پایداریش را حفظ کند. وقتی روانشناسان این سه خصیصه را در نوجوانان بررسی کردند دریافتند که هر سه این خصایص در آنها وجود دارد ولی آنچه که مفهوم عشق را از دل این سه بیرون می آورد، تعادل میان آنهاست که در نوجوان این بالانس وجود ندارد. بنابراین ما انتظار نداریم نوجوان به عشقی سالم و متعادل برسد.لذا وقتی بچه ای در سنین نوجوانی عاشق می شود و رابطه با جنس مخالف برقرار می کند، این رابطه در بیشتر مواقع منجر به یک رابطه پایدار نمی شود. ازطرفی وقتی پایان می یابد، اتفاق سهمگینی برای نوجوان رخ می دهد و برای او شکستی است که به این راحتی قابل جبران نیست.

دقیقا ..
نکاتتون بسیار جالب بود .. ممنون

گلپسر;801586 نوشت:
حاجاغا .. دمت گرم ..
درمورد مشغولی فکر و ذهن و ... باهاش صحبت کردم .. اینکه آرامشش رو داره از دست میده .. و این آرامش در دو حالت بدست میاد: یا وصال، یا فراموشی .. وصال که فعلا غیر ممکنه .. خودش خیلی ذهنش مشغول شده و یکم حالت گرفتگی داره .. بهش گفتم تنها آرامشش اینه که طرف رو فراموش کنه .. از این کانال های تلگرامی عشقول پشقولی هم بیاد بیرون .. آهنگای عشقول پشقولی هم گوش نکنه که داغش تازه نشه Smile
کاملا پذیرفت و قانع کننده بود براش ..
شروع کرد به درد دل .. گفت قبلا با سه تا دختر دیگه دوست بوده :Moteajeb!:
اخلاقاشون به هم نمیخورده .. آخرش دعواشون شده و رفته سراغ بعدی ..
منم بهش گفتم: فکر کن چهار سال دیگه با یه دختری ازدواج کنی .. این دخترایی که باهاشون دوست بودی فقط که با تو دوست نبودن .. با تو که قطع کردن رفتن با پسرای دیگه دوس شدن .. حالا فرض کنیم سالی با سه تا پسر دوست بشه .. بعد از چهار سال میشه 12 تا دوست پسر !! حاضری با دختری ازدواج کنی که با 12 پسر دوست بوده؟؟؟ گفت: نه!
گفتم : به زن آینده ت هم حق میدی دوست نداشته باشه با همچین مردی ازدواج کنه؟؟؟ چیزی نگفت :Nishkhand:
گفتم تو داری همون حقی که برای خودت قائل هستی، از همسر آینده خودت و همسر آینده دختر هایی که باهاشون دوست بودی صلب میکنی ..
قانع شد ..
الحمد لله ..
دم شما و کلا اسک دین گرم
یاعلی

احســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنت :Gol:

منم مشکلی تقریبا مشابه مشکل این دوستمون با یکی از دوستام (که از فامیلای دورمون هم هست) دارم ولی چون خودم بدم هرچقدر تلاش کردم نتونستم روش تاثیر بذارم.این دوستم از لحاظ درسی هم بسیار زیاد افت کرده(متاسفانه فرزند طلاق هم هست). لطفا راهنماییم کنین که چکار کنم

موضوع قفل شده است