صراط سلوک

تب‌های اولیه

266 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صراط سلوک

این تاپیک رهنمودهای اخلاقی _عرفانی و خاطراتی از علامه ذوالفنون حسن زاده آملی حفظه الله تعالی بر اساس کتاب صراط سلوک جناب آقای علی محیطی ایجاد می شود. امید است همانند نسیم بهاری روح لطیف عزیزان را شکوفا نماید.

آداب سیر و سلوک الی الله
شایسته است برخی از مواعظ خدای سبحان و مواعظ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیتش علیهم السلام را که برای سالکان کوی حق ضروری است متذکر شویم.

1-قرآن
قرآن کریم صورت کتبیّه انسان کامل [1] است. یعنی قرآن صورت کتبی حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم است.[2]، قرآن کریم می فرماید:
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»؛ «این قرآن شما را به بهترین راه هدایت می کند.[3]
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة»[4]؛ «یقینا رسول خدا برای شما بهترین الگوی زندگی است.
هر قدر به قرآن تقرب بجویی به انسان کامل نزدیکتر شده ای، پس بنگر بهره ات از قرآن چقدر است؟ زیرا حقایق آیات آن در حقیقت، درجات ذات تو و مدارج آن نردبان عروج و تکامل توست.
....................
پی نوشت:
[1].مراد از انسان کامل به طور مطلق در اصطلاح عارفان بالله، معصومان علیهم السلام هستند و دیگران هر قدر به آنان نزدیک شوند به انسان بودن نزدیک شده اند و انسان کامل را دارای صفاتی خاص می دانند، که این اوصاف در رساله انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه اثر حضرت استاد (دام عزه) به طور مفصل از صفحه 47 تا 241 ذکر شده است.
[2].جهان تدوین (قرآن) با جهان تکوین (مجموعه عالم) هماهنگ است و بین این دو و انسان کامل نیز هماهنگی است. لذا بین انسان و قرآن و جهان هماهنگی و هم نوایی است.
[3].الاسراء، 9
[4].احزاب، 21

امام الثقلین حضرت علی علیه السلام در وصیت نامه اش به محمدبن حنفیه می فرماید:
«بر تو باد به تلاوت قرآن و عمل به آن، و انجام واجبات و شناخت راههای حلال و حرام و امر و نهی آن. بر تو باد به شب زنده داری با قرآن و تلاوت آن در روز و شب، زیرا قرآن پیمان خداست با خلقش؛ پس لازم است مسلمانان در هر روز به این پیمان بنگرد گر چه به خواندن پنجاه آیه از آن باشد.
بدان ای پسرم: درجات بهشت به حسب آیات قرآن است و روز قیامت به قاری قرآن می گویند: قرآن بخوان و از درجات تکامل آن بالا برو، در بهشت بعد از پیامبران و صدیقان هیچ کس بالاتر از قاریان قرآن نیست.[1]
..........................
پی نوشت:
[1].فیض کاشانی، وافی، ج14، ص 64

مرحوم علم الهدی از ابن مسعود نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«قرآن مأدبه (سفره نعمت) الهی است، پس هر قدر می توانید از آن بهره مند شوید، چه این که خالی ترین خانه، دلی است که از نور قرآن تهی باشد.»
تعبیر از قرآن به مأدبه آن چنان شیرینی دارد که وصف نیست، گر چه درک می شود. پس از آن علم الهدی، در توضیح مأذبه می نویسد:
«مأدبه _به ضم دال_ در سخن عرب به معنی غذایی است که شخص آن را آماده کرده و مردم را دعوت می کند که از آن استفاده کنند. در این حدیث شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بهره ای را که از طریق خواندن قرآن و حفظ آن عاید انسان می شود مأذبه (غذا) نامیده است.»در زبان عربی آن گاه که کسی را به غذایی دعوت کنند می گویند:
«قَد أَدَبَ الرّجُلُ یَأدَبُ فَهو أَدَبُ» و به مأدبه مدعاة نیز گفته می شود.

الاحمر گفته است: مأدبة به فتح دال صیغه مفعلة از ادب است و در این صورت معنایش این است: قرآن برای تربیت خلق نازل شده است.
و دلیل اینکه مأدبة با تاء تأنیث آمده است در حالی که قرآن مذکر است و نیازی به تاء ندارد این است که تاء در اینجا بر مبالغه دلالت می کند.[1]
همان طور که عنترة شاعر گفته است «والکفر مَخئبَةٌ لِنَفسِ المنعِم» مخئبة با تاء تأنیث آمده است یعنی کفر حقیقت جان آدمی را بسیار مخفی می کند.[2]

پس ای برادر همدل و صمیمی بیایید بر سر سفره الهی بنشینید هر چه جانتان بخواهد در آن یافت می شود، چیزهایی که حتی چشم از دیدن آنها لذت می برد. بیایید به سوی ادبستانی که برتر از آن ادب و بالاتر از معلم آن مودبی نمی یابید، آیا بعد از حق جز ضلالت چیزی هست.
...................
پی نوشت:
[1].مثل تاء در علامه که برای مبالغه آمده است یعنی کسی که دارای علم و دانش فراوان است.
[2].امالی سید مرتضی، مجلس 26، ص 354

سیدبن طاووس (رحمة الله علیه )از امام صادق علیه السلام چنین نقل می کند:
«برای آن حضرت در نماز مکرر این حالت پیش می آمد که در حال تلاوت قرآن در نماز مدهوش می شدند، وقتی که به حال عادی برگشتند پرسیدند چه چیز باعث شد این گونه منقلب شدید؟
حضرت جمله ای فرمود که مضمونش این است:
«آن قدر آیات الهی را تلاوت و تکرار کردم که گویا از زبان گوینده اش می شنیدم، اینجا بود که قوه بشری تحمل مکاشفه جلالت و شکوه الهی را نداشت و مدهوش شدم.»
سیدبن طاووس در ادامه می نویسد: بدان که قرآن اقیانوسی است بی پایان، چگونه این چنین نباشد در حالی که مظهر و تجلی گاه فیض الهی است.
پیش از این از امام اول و امام ششم علیهم السلام نقل کردیم که فرمودند:
«خداوند عز و جل برای خلقش در کلام خود (قرآن) تجلی کرده است اما آنان نمی بینند.»[1]
...........................
پی نوشت:
[1].فتجلی سبحانه لهم فی کتابه من غیر ان یکونوا رأوه» نهج البلاغه، خطبه 147، «لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه و لکنهم لا یبصرون» بحارالانوار، ج92، ص 17

طریحی آورده است:
این که در حدیث آمده است:
«اُعطیتُ جَوامِعَ الکَلِمِ؛ کلمات جامع به من داده شده است.»[1]، مراد، قرآن کریم است چون قرآن با این که الفاظش اندک است اما معانی فراوان دارد تا حدی که روایت شده است هر حرفی از حروف قرآن دارای هفتاد معنی است.»[2]
آری وفتی یک شکل هندسی که به شکل قطّاع معروف است 497664 حکم هندسی داشته باشد.[3]، هیچ بعید نیست هر حرفی از حروف قرآن هفتاد هزار معنی داشته باشد. توضیح این بحث را در رساله الوقت و الفبله بخوانید.[4]
.....................
پی نوشت:
[1]. بحارالانوار، ج16، ص324ح16
[2]. مجمع البحرین، ماده جَمَعَ.
[3]. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، کشف القناع عن اسرار شکل القطاع
[4]. درس12، ص13.

ای بندگان خاص خداوند، این آیات پایانی سوره فرقان از قرآن کریم است بیایید و تنها به تلفظ آن اکتفا نکنید و در آنها تدبر کنید که هر آیه آن دستوری است و هر کس به آن عمل کند نجات یافته و رستگار می شود:
«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً.....»تا اخر سوره.

بندگان خاص خدا چنین کسانی اند:
1- با تواضع در زمین حرکت می کنند.
2-آن گاه که جاهلان اینان را به عتاب خطاب کنند با سلامت نفس و زبان خوش جواب می دهند،
3-شب ها را به عشق خدا و برای رضایت او به سجده و قیام سپری می کنند،
4-دایم با دعا و تضرع می گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما دور کن که بد عذابی است و جهنم بد منزل و بد سرانجامی است،
5- در انفاق کردن اسراف نمی کنند و میانه روی را پیشه خود می سازند.
6- برای خدا شریک قایل نمی شوند و فقط خدای را می خوانند،

7-از قتل و جنایت که خدا آن را حرام کرده است، پرهیز کنند،
8-هرگز گرد عمل زشت زنا نمی گردند که هر کس مرتکب این عمل زشت شود کیفر جاودانه اش را خواهد دید و در قیامت عذابش دو چندان خواهد شد، مگر کسانی که توبه کنند و اعمال نیک انجام دهند که در این صورت خداوند گناهان آنان را به ثواب مبدل خواهد کرد و هر کس توبه کند البته توبه اش را می پذیرد،
9-به ناحق شهادت نمی دهند،
10-هر گاه به کار بیهوده و زشتی از مردم هرزه بگذرند بزرگوارانه از آن در گذرند.

11-هرگاه متذکر آیات الهی شوند همچون کوران و کران از کنار ان نمی گذرند بلکه با دلی آگاه و چشمی بینا آن را مشاهده کرده و در آن تأمل می کنند تا به مقام معرفت و ایمان شان افزوده شود.
12-به هنگام دعا با خدای خود گویند: پروردگارا از همسران و فرزندان ما کسانی را قرار ده که مایه روشنی چشم ما شوند و ما را سرخیل پاکان جهان و پیشوای پرهیزگاران قرار بده. پاداش صبر چنین بندگانی قصرهای بهشتی خواهد بود که در آنجا با سلام و درود و شادمانی با یکدیگر ملاقات می کنند و در بهشت زیبا برای ابدیت و همیشه (جاودان) خواهند بود.
ای پیامبر به امت بگو:
«اگر دعا و ناله و زاری تان نبود خدا به شما هیچ توجه و اعتنایی نداشت زیرا شما در گذشته آیات خدا و پیامبران الهی را تکذیب کرده اید و این تکذیب دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد(پس با دعا آن را جدا کنید.)»[1]
...........................
پی نوشت:
[1].فرقان، 63-77

روایت حضور
انسان قرآنی باش

روزی در منزل حضرت استاد (دام عزه) مشرف بودم، سخن از قرآن به میان آوردند که قرآن عهدالله است[1] حضرت استاد (دام عزه) در ادامه فرمودند: روزی درب منزل را زدند، در را باز کردم دیدم جوانی است، گفت حاج آقا دستورالعملی بفرمایید.
گفتم: اولا انسان قرآنی باش و ثانیا استقامت داشته باش.
گفت: باز هم بفرمایید.
گفتم: تو برو همان اول را انجام بده.
.............
پی نوشت:
[1].این سخن حضرت استاد (دام عزه) ناظر به حدیث حضرت علی علیه السلام است که:القرانُ ....عَهدُالله الی خَلقه(وافی، ج14، ص 64)

استاد، خدا باشد.
روزی در محضر درس استاد (دام عزه) که از فیض معرفت حضورشان بهره می جستیم فرمودند:
آقا ذکر می خواهید یکی از اسماء قرآن ذکر است، ذکر همان قرآن است، البته دقت داشته باشید چطور برای درس وقت معین دارید، برای قرآن هم همین طور باشد، یک درس را قرآن قرار دهید، در پیشگاهش به درس بنشینید استاد هم خدا باشد.[1]
...............
پی نوشت:
[1].در آیات فراوانی از قرآن ذکر بر قرآن اطلاق شده مثل: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون(الحجر، 9)

باطن کتاب ضاله
حضرت استاد (دام عزه) می فرمودند: شبی در عالم رویا دیدم درون چاله سیاه و قیراندودی چند تکه گوشت افتاده است و من مشغول جابجا کردن آنها هستم و بسیار متعفن و بدبد بود، وقتی از خواب بیدار شدم بوی تعفن آنها مشامم را آزار می داد، صبح ساعت 11 درب منزل را زدند آقایی با موتور سیکلت آمده بود و یک پلاستیک سیاه بزرگی پر از کتب ضالّه آورده و می گفت:
می خواستم این کتاب ها را آتش بزنم، گفتم شاید برای شما خوب باشد، برای خواندن و ردّ کردن بدردتان بخورد من به یاد خواب دیشب افتادم و گفتم: آقاجان آنجا که قران و اصول کافی و حدیث داریم چرا به سراغ اینها برویم؟

دائم الوضوبودن
دیلمی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که خداوند می فرماید:
«هر کس وضویش را از دست بدهد و وضو نگیرد بر من جفا کرده است و کسی که وضویش را از دست بدهد و دوباره وضو بگیرد و حداقل دو رکعت نماز نخواند بر من جفا کرده، هر کس وضویش را از دست داد تجدید وضو کرد و دو رکعت نماز خواند و پس از آن دعا نکرد بر من جفا کرده است و هر کس وضویش را از دست بدهد و پس از آن وضو بگیرد و نماز بخواند و دعا کند ، از حوایج دنیا و آخرتش چیزی بخواهد و من اجابت نکنم من بر او جفا کرده ام و من خدای جفاکار نیستم.»[1]
آری ای برادر بدان که وضو نور است و تداوم آن باعث ارتقاء به عالم قدس خواهد شد.
..............
پی نوشت:
[1].ارشادالقلوب، آخرباب 13، و آخرباب 20

بدان که این دستور بابرکت نزد بزرگان عل و عمل تجربه شده است. پس ای سالک کوی یار بر تو لازم است که اولا: همیشه آن را انجام دهی و ثانیا: همت عالی داشته باشی و پس از نماز از خدای تبارک و تعالی آنچه را که باقی و جاودانه است بخواهی و از او به جز او را نخواهی و با زبان حال این گونه مترنم باشی:
ما از تو نداریم به غیر تو تمنا / حلوا به کسی ده که محبت نچشیده
زیرا آن کس که طعم محبت خدای را چشیده است غیر او را هیچ می انگارد ؛ علاوه بر این که آنچه از غیر او بخواهد هر یک مظهر اسمی از اسمای الهی است؛ پس اگر او زمانی اصل را یعنی (ذات حق را )یافت، همه فروع را به دست آورده است:
چرا زاهد اندر هوای بهشت است / چرا بی خبر از بهشت آفرین است.[1]
........................
پی نوشت:
[1].دیوان اشعار، علامه حسن زاده، ص 55

عارف متأله صدر الدین دزفولی این گونه می سراید:
خدایا زاهد از تو حور می خواهد قصورش بین
به جنت می گریزد از درت یا رب شعورش بین

پس آن گاه که نماز را به پایان آوردی سر به سجده نهاده و بگو:
«اللهم ارزُقنی حَلاوَةَ وَ لِقائکَ و الحصور عندک......»
خدایا شیرینی یادت را به من بچشان، خدایا دیدارت را روزی من بگردان.
پروردگارا: توفیق حضورت را به من عنایت بفرما.

روایت حضور
آنچه در عرفان عملی مهم است.
آن روز موضوع بحث مصباح الانس پیرامون ضرورت طهارت برای سالک و انواع آن بود به این مناسبت حضرت استاد (دام عزه) فرمودند:
آنچه در عرفان عملی مهم است سه چیز است:
الف: طهارت و دوام آن
ب: همت
ج: استقامت

خوب حالا مصباح هم تمام شد بعد چی؟ فردا فتوحات هم شروع شد، اصطلاحاتی فرا گرفتیم با اینها کار در نمی رود، چقدر اصطلاح بلد شده اید؟ که شاید چندین برابر قرآن باشد. حالت سراح داشته باشید یعنی همیشه
«فی مَعقَدِ صدقٍ عند ملیکٍ مُقتدِرٍ»[1]باشید، انسان قرآنی باشید، بیهوده نگویید، بیهوده نشنوید چه اینکه «لا یَمَسَّهُ الّا المُطَّهرون»[2]؛ چون هر چه می گویید و می شنوید آن را مس می کنید.
..................................
پی نوشت:
[1].در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزیز و مقتدر (القمر(54):55)
[2].باید بدون طهارت قرآن را لمس نکنید(الواقعه(56):79)

آثار طهارت:
روزی در محفل درس حضرت استاد (دام عزه ) که از خرمن فضلشان بهره مند می شدیم فرمودند:
اساتید ما می فرمودند: در طهارت دقت داشته باشید، قدمی عاشقانه بردارید و صادقانه بیایید تا این ها را بچشید ، چند بار که شکار کنید به فهم اینها کمک می کند، یک جهش علمی پدید می آید و انسان می شود مصداق
«قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَ نُسُكي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين»[1]، «نماز و هما اعمالم ، مرگ و زندگی ام همه برای خداست که پروردگار جهان است.»
وقف خالص الهی می شود و افاضات و اشراقات نصیبش می شود.
................
پی نوشت:
[1].انعام، 162

مراتب طهارت:
حضرت استاد (دام عزه) در یکی از روزها که برایم همچون یوم الله فراموش ناشدنی است فرمودند:
«طهارت دارای مراتبی است، طهارت ظاهری و باطنی و هر یک نیز دارای در جاتی است به قول عارف شبستری:

موانع چون در این عالم چهار است / طهارت کردن از آن هم چهار است
نخستین پاکی از احداث و انجاس / دوم از معصیت و ز شرّ وسواس
سیم پاکی ز اخلاق ذمیمه است / که با او آدمی همچون بهیمه است
چهارم پاکی سرّ است از غیر / که اینجا منتهی می گرددش سیر
هر آن کو کرد حاصل این طهارت / شود بی شک سزاوار مناجات[1]
..............................
پی نوشت:
[1].گلشن راز، ص 83

پرهیز از پرخوری:
خداوند در قرآن در آیه 31 سوره اعراف می فرماید:
«كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفین»؛ «بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید به راستی خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد.»
ای دوست من بدان پرخوری بدون شک قلب را می میراند و نفس را سرکش و طغیانگر بار می آورد بدان که گرسنگی بالاترین خصلت مومن است.

یحیی بن معاذ چه زیبا گفته است:
اگر ملائکه هفت آسمان را شفیع قرار دهی و 24 هزار پیامبر و جانشینان آنها و همه کتاب های الهی را واسطه قرار دهی که نفست در ترک دنیا با تو همراهی کند و حکم حق را گردن نهد نخواهد پذیرفت، اما اگر گرسنگی را وسیله قرار دهی و از راه گرسنگی وارد شوی خواهد پذیرفت و مطیعت خواهد شد.[1]
حضرت امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند:
«شکم در اثر پرخوری طغیان می کند و بهترین حالت بنده در حضور خدا وقتی است که شکم او از غذا خالی باشد و بدترین حالت انسان در حضور خدا با شکم پر است.»[2]
.......................
پی نوشت:
[1].قوت القلوب، ابوطالب مکی چاپ مصر، ص215
[2].بحارالانوار، ج66، ص37

روایت حضور:
آفات پرخوری:

حضرت استاد (دام عزه) می فرمودند:
«فِطنة بابطنَة»[1]،جمع نمی شود، پرخور، پرگوی است و آشفته گوی و در صد کلمه می نویسد: «آن که در خوراک مادی خود درایت بکار دارد داند که بِطنة مضاد فِطنة است و بلاهت زاید و فتنه ببار آرد.»[2]
.............................
پی نوشت:
[1].زیرکی با پرخوری جمع نمی شود، انسان پرخور زیرک نخواهد بود و این سخن استاد اقتباسی است از حدیث امام علی علیه السلام که «لا تجمع الفطنة و البطنة» زیرکی و هوشیاری با پرخوری جمع نمی شود.(مستدرک الوسائل، ج3، ص81)
[2].صد کلمه، کلمه 78، ص 37

پرخوری مانع سیر الی الله
آخوند ملا حسینقلی همدانی (1239-1131ه ق) یکی از عارفان والا مقام و از مبرزین شاگردان سید علی شوشتری و بزرگ ترین استاد اخلاقی و عرفان در قرون اخیر است، عارف واصل مرحوم ملکی تبریزی درباره ایشان می فرماید:
ما رأیتُ لَهُ نَظیراً فی المَراتِب المذکورة .....در مراتب یاد شده (طول سجدة، عبادت،و.....)نظیری برایش سراغ ندارم، ایشان در یکی از دستورالعمل های پرمحتوا و ارزنده اش به مرحوم سید علی آقا ایروانی این گونه می نویسد:
جناب آقا، الحذر، الحذَرمن قواطع الاربعة: کثرة الکلام، کثرة الطعام، کثرة المنام، کثرة المجالسة مع الانام و علیک بتقلیبها و تبدیلها یذکرالله الملک العلّام فی اللیلالی و الایام.[1]؛
«جناب آقا از این چهار چیز که مانع سیر الی الله است پرهیز کن: 1-زیاد گفتن، 2- زیاد خوردن، 3-زیاد خوابیدن، 4-زیاد و بیهوده با مردم نشستن، بلکه بیا و آنها را کم کن و بجای آن به ذکر خداوند در شبانه روز مشغول باش.
.....................
پی نوشت:
[1].سیمای فرزانگان، ص 59-60

پندی از ابلیس:
امام صادق علیه السلام برای حفص بن غیاث حکایت فرمودند که:
روزی ابلیس بر حضرت یحیی علیه السلام ظاهر شد در حالی که ریسمان های فراوانی به گردنش آویخته بود.
حضرت یحیی علیه السلام پرسید: این ریسمانها چیست؟
ابلیس گفت: اینها شهوات و خواسته های نفسانی بنی آدم است که با آنها گرفتارشان می کنم.
حضرت یحیی علیه السلام پرسید: آیا چیزی از ریسمان ها هم برای من هست؟
ابلیس گفت: بعضی اوقات پرخوری کرده ای و تو را از نماز و یاد خدا غافل کرده ام. حضرت یحیی علیه السلام فرمود: بخدا قسم از این به بعد هیچ گاه شکمم را از غذا سیر نخواهم کرد.
ابلیس گفت: بخدا قسم من هم از این به بعد هیچ مسلمان و موحدی را نصیحت نمی کنم.
امام صادق علیه السلام در پایان این ماجرا فرمود:
ای حفص بخدا قسم بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچگاه شکمشان را از غذا پر نکنند.
بخدا قسم بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچ گاه برای دنیا کار نکنند.[1]
.........................
پی نوشت:
[1].بحارالانوار، ج63، ص216

اجتناب از پرحرفی:
شیخ طوسی علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که آن حضرت فرمودند:
«در غیر یاد خدا زیاد سخن نگویید، زیرا سخن زیاد در غیر یاد خدا سبب قساوت قلب می شود، چه اینکه دورترین مردم از خدا کسی است که قساوت قلب داشته باشد.»[1]
شیخ طوسی این حدیث را به عنوان اولین حدیث کتاب امالی خود قرار داده است و این حکایت از عنایت خاص ایشان به آن حدیث و به این مطلب است.
کلینی نیز آن را با اندک اختلافی از امام صادق علیه السلام نقل نموده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السلام می فرمودند:
«در غیر یاد خدا زیاد سخن مگویید؛ زیرا کسانی که در غیر یاد خدا زیاد سخن می گویند، قسی القلب و سخت دل می شوند گر چه خودشان ندانند.»[2]
............................
پی نوشت:
[1].الامال، شیخ طوسی، حدیث اول
[2].اصول کافی، ج2، ص114

روایت حضور
مجلس سکوت

حضرت استاد (دام عزه) به حق عامل به این دستورالعمل هستند سنجیده و کم، ولی عمیق سخن می گفتند، در درس از سخنان حاشیه ای و زینت بخش پرهیز می نموده و گزیده گوی بودند و نغز پرداز و حقیقتاً مصداق این شعر که:
کم گوی و گزیده گوی چون در / تا زاندک تو جهان شود پر
یکی از درس های بزرگی که از سالها حضور در محضر حضرت استاد علامه حسن زاده آملی (دام عزه العالی) گرفتیم سکوت و کم گویی ایشان بود، با آمدن حضرت استاد به محل درس هاله ای از سکوت بر مجلس حکمفرما می شد و تا آغاز رسمی درس این چند دقیقه مجلس، مجلس سکوت بود.

دهان باب الله است
آن روز نیز حضرت استاد (دام عزه) به سالکان وادی عشق و معرفت هشدار دادند که:
دهان باب الله است؛ صادرات و وارداتش را کنترل کنید، دهان گوش جان است، سعی کنید چانه تان را عقل بچرخاند.

بهترین جواب
یکی از شاگردان حضرت استاد (دام عزه) در این زمینه این چنین می نویسد:
حکیم فرزانه علامه حسن زاده آملی (دام عزه العالی) نقل فرموده است: که هرگاه کسی با مرحوم علامه طباطبایی به مسافرت می رفت تا از حضرت علامه سوالی نمی کرد علامه با احدی سخن نمی گفت.
باید دانست که هر پرسشی را نیز نباید پاسخ گفت و این نشانه معرفت است.
روزی در محضر درس استاد معظم علامه حسن زاده آملی (دام عزه العالی) از فیض معرفت آن حضرت بهره می جستیم، شخصی از استاد پرسشی کرد. استاد فرمودند، بسیار خوب، چون جلسه درس به پایان رسید آن شخص به استاد عرض کرد: آیا بسیار خوب هم جواب است؟ آقا فرمودند: بله و بهترین جواب همین بود.[1]
..................
پی نوشت:
[1].خودشناسی در تربیت اسلامی، ج2، ص178-179

زندانی در عالم مکاشفه
حضرت استاد (دام عزه) در این خصوص مکاشفه ای را نقل می فرمایند:
در سحر شب یکشنبه 12ج، سنه 1389ه ق=1348/5/5 ه.ش بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح در اربعینی که ذکر جلاله «الله» را هر روز بعد از نماز صبح به عدد خاصی داشتم بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن به طوری به صدا درآمد و می لرزید آن چنان صدایی که مثلا تراکتور روی سنگهای درشت و جاده ناهموار می رود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شدی ولی در بدنی مثال بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت دیدم در میان خانه ای مانند پرنده ای که در خانه دربسته گرفتار شده است و به این طرف و آن طرف پرواز می کند و راه خروج نمی یابد، نخمیناً در مدت یک ربع ساعت گرفتار بودم و به این سو و آن سو می شتافتم دیدم در این خانه زندانیم، نمی توانم به در بروم، سخنی از گوینده ای شنیدم و خود او را ندیدم که به من گفت این محبوس بودنت بر اثر حرف های زیاد و بیخود تو است چرا حرف هایت را نمی پایی؟

ادامه دارد.....

من در آن حال چندین بار خدای متعال را به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم برای نجاتم قسم دادم، و به تضرع و زاری افتادم که ناگهان چشمم به طرف شمال خانه افتاد که دیدم دریچه ای که یک شخص آدم بتواند به در رود برویم گشوده شد از آنجا در رفتم و پس از به در آمدن چندی به سوی مشرق در طیران بودم دوباره به جانب قبله رهسپار شدم.
و هنگامی که از حبس رهایی یافتم یعنی از خانه بدر آمدم آن خانه را بسیار بزرگ و مجلل دیدم که در میان باغی بنا شده است و آن باغ را نهایت نبود و آن را درخت های گوناگون پر از شکوفه سفید بود که در عمرم چنان منظره ای ندیدم.
ادامه دارد.....

و می بینم که به اندازه ارتفاع درخت ها در هوا سیر می کنم به گونه ای که رویم یعنی مقادیم بدنم همه به سوی آسمان است و پشت به سوی زمین و به اراده و همت و فرمان خود نشیب و فراز دارم و بسیار خدای متعالی را را به پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و همه انبیا قسم می دادم که کشف حقایقی برایم دست دهد در همین حال به خود آمدم. آن محبوس بودن چند دقیقه بسیار در من اثر بد گذاشت به گونه ای که بدنم خسته و کوفته شده بود و سرم و شانه هایم همه سخت درد گرفت و قلبم بشدت می زد.[1]
......................
پی نوشت:
[1].انسان در عرف عرفان ص 25-26

ذکر سکوت
روزی حضرت استاد (دام عزه) در محفل درس فرمودند:
یکی از دوستان می گفت در مراقبتی که داشتم، مکاشفه ای روی داد به حضور حضرت رسول الله الاعظم صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شدم از آن حضرت ذکر خواستم فرمودند: من به شما ذکر سکوت می دهم.[1]
...........................
پی نوشت:
[1].این ماجرا در نکته 320 هزار و یک نکته و انسان در عرف عرفان ص 26 بیان فرموده اند که البته با آنچه ذکر شد تفاوت مختصری دارد.

محاسبه
امام کاظم علیه السلام می فرماید:
«کسی که در هر شبانه روز اعمالش را محاسبه نکند از ما نیست، به این صورت که حساب کند در طی روز اگر کار نیکی انجام داده بود از خدا فزونی آن را بطلبد و اگر گناهی مرتکب شده بود استغفار کند و از آن توبه نماید.»[1]
.............
پی نوشت:
[1].اصول کافی، ج2، ص 453

مرحوم حسن فضل طبرسی در ضمن وصایای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به ابوذر نقل می کند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
ای ابوذر انسان جزء متقین نخواهد بود مگر اینکه هر روز خودش را با دقتی بیشتر از محاسبه شریک مالی اش محاسبه کند و بداند این غذا از کجا آمده است؟ این مایع نوشیدنی از چه راهی تهیه شده است؟ آیا از مال حلال است یا حرام؟[1]
........
پی نوشت:
[1].مکارم الاخلاق، فصل 5، باب 4

روایت حضور
از محاسبه تا فتوح

حضرت استاد (دام عزه) به محاسبه خیلی عنایت داشتند و بر آن تاکید می ورزیدند، روزی در محفل درس فرمودند:
عزیزان خودتان را حساب کنید تا مصداق
«َ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ»[1]؛ «وارد بهشت می شوند و در آنجا از رزق بی حساب بهره مند خواهد شد.»باشید، از بدیها استغفار کنید و از خوبیها حمد کنید که محاسبه مراقبه می آورد و مراقبه حضورو حضور فتوح بدنبال دارد.
........
پی نوشت:
[1].غافر، 40

آخرین سفارش علامه طباطبایی
آیت الله حاج سید محمد حسن مرتضوی لنگرودی فرزند مرحوم آیت الله حاج سید مرتضی لنگرودی که در درس اسفار و شفای بوعلی و جلسات تفسیری علامه طباطبایی شرکت می نمود و در جلسات خصوصی که به صورت سیار در شب های پنج شنبه و جمعه در منزل یکی از حاضرین در بحث منعقد می گردید از محضر استاد علامه استفاده می کرد در بخشی از بیانات خود اظهار داشت:
علامه طباطبایی اهل مراقبه بود یک وقت خدمت آن بزرگوار رسیدیم که دستورالعملی به ما بدهد فرمود: مراقبه و محاسبه این دو حالت را شخص سالک باید از ابتدای سیر و سلوک تا انتها ملتزم باشد.
فرمود: آخر شب قبل از خواب اعمالی را که در روز انجام داده اید بررسی کنید هر یک از اعمالتان که خوب بود خدا را برای آن حمد و سپاس گویید و توفیق انجام را در روز بعد از خداوند مسالت کنید.اگر خدای ناکرده تقصیر و یا خطایی مرتکب شده بودید فورا توبه کنید و تصمیم بگیرید فردا آن را کم کنید، خلاصه فرمود: مراقبه و محاسبه باید همیشه باشد.
حتی در این اواخر که نمی توانست درست حرف بزند یکی از رفقاء از ایشان خواسته بود توصیه هایی بفرمایید باز فرموده بود: مراقبه ، محاسبه.[1]
......................
پی نوشت:
[1].جرعه های حیات بخش، ص 350-351 به نقل از مجله حوزه شماره 55، ص51-52

مراقبه
مهم ترین مطلب در سیر و سلوک الی الله مراقبه برای تقرب به خداست و کلید همه سعادات و بهترین راه جلب خیرات و برکات می باشد.
مراقبه یعنی اینکه بنده در اثر توجه به خدا به مرحله ای از ایمان برسد که:
1-از خود اراده ای نبیند و در انتظار عطیه های الهی باشد.
2-از غیر خدا اعراض کند و چشم انتظار الطاف ربانی باشد.
3-غرق در دریای بیکران خواسته های حق گردد و مشتاق لقاء حضرت دوست باشد.
4-قلبش به سوی حق مشتاق و روحش به کوی یار بی تاب شود.
5- و برای رسیدن به این مقصد اعلی فقط از او کمک بخواهد تا خداوند باب رحمتش را به روی او بگشاید که این نعمت بی پایان است و زوال ناپذیر و درهای عذابش را بر وی ببندد که دیگر باز نگردد. و ممکن است در اثر مراقبه برای یک لحظه هم که شده از نفسش حجاب هایی برطرف شود که با سی سال مجاهده و ریاضت برطرف نمی شود، که
«َ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات»[1]؛ «خداوند کارهای زشت آنان را به حسنه تبدیل می کند.»؛ «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِيادَةٌ»[2]؛ «برای نیکوکاران نزد خدا پاداشی نیکوست بلکه بیش از آن نیز پاداش خواهند دید.
و این زیادت و فزونی رحمت خاص الهی است، که
«ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ»[3]؛ «و این فضل و رحمت الهی است و آنرا به کسی خواهد داد که خواسته و مشیتش به آن تعلق بگیرد.
گدایی گردد از یک جذبه شاهی / به یک لحظه دهد کوهی به کاهی[4]
پس ای سالک بر تو باد به مراقبه، بر تو باد به مراقبه، بر تو باد به مراقبه.
.........................
پی نوشت:
[1].فرقان، 70
[2].یونس، 26
[3].مائده، 54
[4].گلشن راز، ص74

دیلمی در ارشادالقلوب می نویسد:
خداوند می فرماید:
«َ وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ رَقيباً»[1]؛ «خدای سبحان همه چیز را مراقب است.
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به بعضی از اصحابش فرمود:
« اعْبُدِ اللَّه كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ‏ لَمْ‏ تَكُنْ‏ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك‏»[2]؛ «خدای را این گونه عبادت کن که گویا او را می بینی و بدان که اگر تو او را نمی بینی یقینا او تو را می بیند.» و این سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ناظر به مراقبه است زیرا مزاقبه در حقیقت این است که انسان بداند خدایش بر او ناظر است و در همه حالات مراقب اوست.
............................
پی نوشت:
[1].الحزاب، 52
[2].بحارالانوار، ج77، ص 76

و بالاترین مصلحت برای بنده این است که در هر نفس بداند خداوند مراقب اعمال اوست و به او نزدیک است، آن چنان که کارهایش را می داند و حرکاتش را می بیند و سخنانش را می شنود و از اسرارش باخبر است و رفت و آمدش به حکم او و قلبش به دست اوست و با این حال هیچ قدرتی بر مخفی نگه داشتن از خداوند را ندارد و هرگز نمی تواند از سلطنت الهی خارج شود.

لقمان به فرزندش فرمود: وقتی خواستی خدای را معصیت کنی به جایی برو که خدا تو را نبیند و این اشاره است به اینکه تو که نمی توانی جایی را بیابی که خدا تو را نبیند پس معصیت نکن.
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
«هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم»[1]؛ «هر جا باشید خدا با شماست.
.................
پی نوشت:
[1].الحدید، 4

گویند یکی از علما در بین شاگردانش به جوانی باهوش علاقه بیشتری نشان می داد این کار سبب اعتراض و سرزنش سایر شاگردان شد، (استاد برای اینکه به طور عملی به آنها اثبات کند در این علاقه نشان دادن حق به جانب است)به هر یک از شاگردان پرنده ای داد و فرمود: در جایی که هیچ کس شما را نبیند آن را ذبح کنید پس از چند دقیقه همه شاگردان با پرنده ای ذبح شده برگشتند، دقایقی بعد جوان باهوش برگشت اما پرنده را ذبح نکرده بود، استاد از او پرسید چرا پرنده را ذبح نکردی؟
شاگرد پاسخ داد به خاطر دستور شما که فرموده بودید: جایی که هیچ کس نباشد آن را ذبح کنم و من جایی را نیافتم که خدای یگانه بی همتا و واحد احد نباشد، استاد به او گفت: احسنت و تشویقش کرد و به شاگردان فرمود، به این جهت او را از بین شما برگزیدم و احترامش نمودم.

آثار مراقبه
1-آنچه خداوند سبحان برگزیده است انتخاب کردن.
2-احترام به آنچه خداوند آن را محترم داشته.
3-کوچک شمردن آنچه خداوند آن را کوچک شمرده است.
بنابراین امید به خداوند ترا به عبادت وا می دارد و ترس از عدالت حضرت حق را از گناهان حفظ می کند و مراقبه منجر به حیامی شود و ترا به حقایق می رساند و وادار به محاسبه امور به ظاهر کوچک زندگی می کند.

بدان که برترین عبادت مراقبه است آن هم مراقبه ای همیشگی و مداوم.
سعادت انسان در این است که همیشه محاسبه و مراقبه داشته باشد و دائما خویشتن را مواظبت و تادیب نماید. که خداوند کارهایش را می بیند و بدان مطلع است. و بداند که همیشه در حضور حق است و لحظه ای از علم حق به دور نمی باشد.[1]
.....................
پی نوشت:
[1].ارشادالقلوب، باب 39

آداب مراقبه:
الف: عبادات و اعمال و ادعیه ماهها و روزهای سال را انجام دهد.
ب: بلکه از ادعیه ساعات شبانه روز غفلت نورزد.
ج: از آن مهم تر مواظب باشد لحظه ای را بیهوده سپری نکند.
د: و همیشه جشم به راه وزش نسیمی جانفزا از کوی یار باشد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ای مردم بدون شک در زندگی شما لحظاتی فرا می رسد که نسیم جانبخش رحمانی می وزد پس بیایید و در کمین آن لحظات طلائی باشید و به آنها پشت نکنید.[1]
..............................
پی نوشت:
[1].بحار، ج90، ص 95، ح10

و بزرگ پرچمدار اخلاق و سیر و سلوک آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در این موضوع کتابی بنام المراقبات فی اعمال السنة تالیف کرده اند که جزء بهترین کتاب های این رشته محسوب می شود از آن غفلت نکنید و بدان مراجعه نمایید.

در پایان ارشادالقلوب نقل شده است خداوند در شب معراج از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پرسید ای احمد آیا می دانی بهترین شادمانی کدام است؟ و جاودانه ترین زندگی چیست؟
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدایا نمی دانم
خداوند فرمود: بهترین شادمانی آن است که انسان همیشه مشغول ذکر من باشد و از آن خسته نشود و نعمت های مرا فراموش نکند و مرا بشناسد و شب و روز به دنبال جلب رضایت من باشدو
و جاودانه ترین زندگی این است که همیشه مراقب نفس خویش باشد تا دنیا نزد او کوچک و بی ارزش شود و آخرت نزد او بزرگ و با ارزش گردد خواسته مرا بر خواسته خودش ترجیح دهد و به دنبال رضایت من باشد و مرا آن چنان که هستم بزرگ بداند. همیشه متذکر علم و اطلاع من به خودش باشد.

و در لحظه لحظه شب و روز و پیشامد گناه مرا مراقب خویش بداند و آنچه را که نمی پسندم از قلبش بدر کند با شیطان و وسوسه هایش مخالفت کند، شیطان را در قلبش جای ندهد.
وقتی این کارها را انجام داد قلبش را با جام محبت سیراب مب کنم تا غیر مرا در قلبش جای ندهد و ذکر و فکر و همت و سخن اش پیرامون نعمت هایی باشد که به بندگان محبوبم ارزانی داشته ام.
چشم و قلب و گوشش را می گشایم تا با قلبش بشنود و با آن به جلال و عظمت من خیره شود.

دنیا را برایش تنگ و کوچک می نمایم و لذات دنیا را برایش بی ارزش و خوار می کنم تا از آنها نفرت داشته باشد و از دنیا و آنچه در آن است بر حذرش می دارم آن طور که چوپان گوسفندانش را از چراگاههای کشنده حفظ می کند.
اینجاست که از مردم فرار می کند و از دنیای فانی به جهان باقی می رود و از خانه شیطان به منزل رحمان می شتابد، و او را با هیبت و عظمت زینت می بخشم.
این بهترین شادمانی و همان زندگی جاودان است و این مقام والای کسانی است که به خواسته خدا راضی اند.

پس کسی که برای خشنودی من گام بردارد او را به سه خصلت مفتخر می کنم:
الف: او را به آن چنان شکرگزاری هدایت می کنم که هیچ گونه جهلی در آن نباشد.
ب:او را به آن چنان ذکری می آرایم که فراموشی در آن نباشد.
ج: و آن چنان محبتی به او می چشانم که محبت هیچ یک از بندگانم را بر محبت من ترجیح ندهد، پس آن گاه که مرا دوست بدارد من نیز او را دوست خواهم داشت و چشم و قلبش را به جلالم می گشایم، پس از آن بندگان خاص مرا خواهد شناخت و از آن پس در تاریکی های شب و روز با او مناجات خواهم کرد تا سخن گفتنش با دیگران و همنشینی اش با سایرین قطع شود.
سخن خودم و سخن ملائکه ام را به او می شنوانم و آن سرّی را که از خلقم پوشانده ام بر او آشکار خواهم کرد.

لباس زیبای حیا و عفت را بر تنش می پوشانم تا همه بندگانم از او خجالت بکشند و با حالتی آمرزیده از گناهان در زمین حرکت می کند.قلبش را آکنده از علم و معرفت و بصیرت می کنم تا هیچ چیزی در بهشت و دوزخ از او مخفی نماند و احوال و اهوال مردم در قیامت را به او نشان می دهم.
کیفیت محاسبه از اغنیا و فقرا و جاهلان و عالمان در قیامت را به او می نمایانم و قبرش را نورانی می گردانم.
نکیر و منکر در قبر از او آن چنان به نرمن و مدارا می پرسند که غم مرگ و تاریکی قبر لحد و سختی سفر اخرت را نخواهد دید، تا در قیامت با نامه اعمالش به میزان اعمال حاضر شود.

و نامه عملش را به دست راستش می دهم تا آن را بخواند پس بین خودم و او هیچ واسطه ای قرار نخواهم داد و این است صفات محبان خداوند.[1]
و تو ای رهرو راه دوست به دقت در این سخن خدای متعال به حبیبش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بنگر که چه جوائز و هدایای ارزشمندی برای اهل مراقبه و رضا و محبت قرار داده است که از بهترین آنها باز شدن چشم بصیرت قلب است و به خاطر همین اهمیتش دو بار ذکر شده است.
......................
پی نوشت:
[1].بحارالانوار، ج77، ص28

موضوع قفل شده است