جمع بندی تفاوت میان دو دختر خانم

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت میان دو دختر خانم

سلام به همه دوستان.

من یه سوال دارم خواهشاً یه نفر لطف کنه یه جواب قانع کننده بده، من با خودم کنار بیام و برم پی زندگیم.

چرا یه دختر خانم باید تو یه خانواده مذهبی بزرگ بشه، از همون بچگی چادر بپوشه، تو مراسم مذهبی باشه، خونوادش امکانات خوبی براش فراهم کنن. لازم نباشه اصلن تو جمع مردا ظاهر بشه. تو زندگیش پشتیبان داشته باشه. خلاصه بدون هیچ دقدقه ای دختر باشه. یه خاستگار خوبم میاد، با کلی جهیزیه و امکانات میره سر یه زندگی خوب. مطمئنن آخرتشم داره.

اصلا ظاهر قضیه رو نگاه نمیکنم از باطن زندگی خیلی از این دختر خانم ها خبردارم.

اما یه دخترخانم دیگه، با کلی بدبختی بزرگ شه، شب و روز زحمت بکشه، کلی کار مردونه انجام بده، به خاطر خیلی چیزا غصه بخوره، همیشه تو زندگیش خودش باشه و خداش. امکانات خوبی هم نداشته باشه. برای لحظه لحظه زندگیش سختی بکشه. خلاصه اینکه هیچ وقت خانونومی نکنه. هرچقدر هم مؤمن و مثبت باشه، هر مقدارم زیبا و بی نقص باشه، دوباره تو زندگیش کم میاره. مثل اون دختر خانم اولی نمیشه. تو خیلی از زمینه ها.

به خدا ایمان کامل دارم ولی این سوال رو تو ذهنم جوابی براش ندارم.

لطف کنین یه نفر یه جواب منطقی به من بده.

ممنونم.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

4321;797778 نوشت:
سلام به همه دوستان.

من یه سوال دارم خواهشاً یه نفر لطف کنه یه جواب قانع کننده بده، من با خودم کنار بیام و برم پی زندگیم.

چرا یه دختر خانم باید تو یه خانواده مذهبی بزرگ بشه، از همون بچگی چادر بپوشه، تو مراسم مذهبی باشه، خونوادش امکانات خوبی براش فراهم کنن. لازم نباشه اصلن تو جمع مردا ظاهر بشه. تو زندگیش پشتیبان داشته باشه. خلاصه بدون هیچ دقدقه ای دختر باشه. یه خاستگار خوبم میاد، با کلی جهیزیه و امکانات میره سر یه زندگی خوب. مطمئنن آخرتشم داره.

اصلا ظاهر قضیه رو نگاه نمیکنم از باطن زندگی خیلی از این دختر خانم ها خبردارم.

اما یه دخترخانم دیگه، با کلی بدبختی بزرگ شه، شب و روز زحمت بکشه، کلی کار مردونه انجام بده، به خاطر خیلی چیزا غصه بخوره، همیشه تو زندگیش خودش باشه و خداش. امکانات خوبی هم نداشته باشه. برای لحظه لحظه زندگیش سختی بکشه. خلاصه اینکه هیچ وقت خانونومی نکنه. هرچقدر هم مؤمن و مثبت باشه، هر مقدارم زیبا و بی نقص باشه، دوباره تو زندگیش کم میاره. مثل اون دختر خانم اولی نمیشه. تو خیلی از زمینه ها.

به خدا ایمان کامل دارم ولی این سوال رو تو ذهنم جوابی براش ندارم.

لطف کنین یه نفر یه جواب منطقی به من بده.

ممنونم.

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان

ما هم قبول داریم که خانواده و نحوه ی تربیت خانوادگی و میزان مذهبی بودن والدین تأثیر بسیاری بر سرنوشت افراد دارد. اما این‌ها صرفاً زمینه سازند و نمی‌تواند فردی را مجبور به رفتن در یک مسیر خاصّ کنند؛ لذا تا اختیار سوء عالمانه و عامدانه ی شخص به این مجموعه اضافه نشود ، شخص به مسیر گمراهی نمی رود. پس مواظب باشیم که ابلیس شقی از این رهگذر ما را نفریبد و بهانه به دست ما ندهد که سوء اختیار خودمان یا دیگران را توجیه نماییم. بلکه اگر خطایی از ما سر زد در هر شرائط که باشد ، باید مثل حضرت آدم (عليه السلام) راه توبه را پیش گیریم، نه چون ابلیس راه تکبّر را. این چراغ سبز و قرمزی است که خداوند متعال در همان ابتدای پیدایش انسان به او نشان داد تا عذری برای او نماند ؛ باز خدا به این قناعت نکرد و حکایت هابیل و قابیل را گزارش نمود که هر دو در یک شرائط تربیت شده بودند ؛ ولی یکی سعید شد و دیگری شقی.
امّا نشانه ی اینکه بدون اختیار خود انسان ، هیچ عاملی قادر نیست او را هدایت یا منحرف سازد ، این است که بسیاری را می‌بینیم که در خانواده‌ای مذهبی پرورش یافته‌اند امّا راهی غیر از آن چه در خانواده حاکم بوده در پیش گرفته و به گمراهی رفته‌اند ؛ و در مقابل افراد بسیاری هم هستند که علی‌رغم آن که در خانواده‌ای غیر مذهبی و حتّی ضد مذهب بزرگ شده‌اند با این حال، خودشان انسان‌هایی بسیار متدیّن و پایبند به موازین دینی هستند. البته ما نمی خواهیم نقش زمینه ای خانواده را کمرنگ جلوه دهیم، امّا باید توجّه داشته باشیم که سنّت خدا بر این قرار گرفته که حجّت را بر بندگانش تمام نماید ؛ و بر بنده ای که حجّت بر او تمام نشده ، بازخواستی در آخرت نخواهد بود.

پس طبق این قاعده خدا عمده ی بندگانش را به حدّ کافی در معرض هدایت قرار می دهد ؛ امّا نه لزوماً در خانواده ؛ بلکه از راه های فراوانی چون دوستان ، معلّمان ، هم شاگردی ها ، کتاب ها و هزاران راه دیگر که فقط خدای هدایت کننده خود می‌داند. خداوند متعال برای آنکه نشان دهد ، زمینه های خانودگی یا اجتماعی یا ژنتیکی تأثیر تعیین کننده ای بر روی انسانها ندارند و اختیار خود شخص است که حرف آخر را در رابطه با هدایت و ضلالت می زند ، مثال هایی نیز بیان داشته است.
« ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلين‏ ـ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ . خداوند براى كسانى كه كافر شده‏اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است ، آن دو ، تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان(در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مى‏شوند!» ـ و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است ، در آن هنگام كه گفت: «پروردگارا! خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش!» (التحريم :10 و11)
زن حضرت نوح و حضرت لوط (علیه السلام) و همچنین پسر نوح (علیه السلام) با اینکه در بهترین محیط هدایتی بودند ولی به اختیار سوء خود کافر شده اهل جهنّم گشتند ولی آسیه، زن فرعون و همچنین اصحاب کهف و نیز مومن آل فرعون با اینکه در بدّترین ، کفرآمیزترین و وسوسه انگیزترین محیط ها زندگی می کردند و از نعمات مادّی و قدرت فراوان برخوردار بودند ، راه هدایت را پیش گرفتند. لذا حضور در محیط آلوده برای کسانی که قدرت تحقیق و حقیقت یابی دارند عذر موجّهی نیست و آنکه توان تحقیق و حقیقت یابی دارد و در سایه ی عقل و اندیشه می‌تواند حقّ را از باطل تشخیص دهد، به حکم عقل مؤظّف است که تحقیق نماید.
در طول تاریخ نیز بسیاری افراد بوده اند که والدین و خاندانشان غرق در رذالت و پستی و می خوارگی و امثال این امور بوده اند ولی خودشان به همّت خویش از آن وضع برگشته و افراد سعادت‌مندی شده اند و برعکس ، افراد فراوانی نیز بوده اند که در بهترین محیط‌ها بوده اند ولی به هر گونه پستی و رذالتی کشیده شده اند. آیا رذل تر و پست تر از خاندان ابوسفیان و معاویه و یزید سراغ دارید؟ فرزند یزید (معاویه ثانی) در همین خانواده بزرگ شد ولی زمانی که بعد از یزید او را بر تخت سلطنت نشاندند بالای منبر اعلام نمود که این مسند مخصوص علی بن حسین (علیه السلام) است و پدران خود را جنایت‌کار قلمداد کرد و به همین سبب نیز کشته شد.

مطلب دیگر اینکه:
دنیا همچون مزرعه ای است که انسان‎ها خود و اعمالشان را در آن می کارند تا خود و نتیجه ی اعمالشان را در عالم برزخ و آخرت برداشت نمایند ؛ و محلّ تولّد ، چهره ی ظاهری ، فقر و ثروت ، رفاه و رنج ، سلامتی و بیماری ، وضع خانودگی و ... همگی صرفاً ابزرهای کشت و کار می باشند ؛ و هیچ‌کدام از این ابزارها هم بهتر از دیگری نیستند ؛ بلکه هر ابزاری که به شخصی داده شده ، متناسب با استعدادهای ذاتی اوست و او تنها از راه همان ابزارها امکان ترقّی دارد و تکلیف او نیز متناسب با همان ابزارهاست؛ « لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها ــــ خداوند كسی را مکلّف نمی کند مگر متناسب با آنچه که به او داده است».
یا به تعبیر دیگر این امور یا شرائط ، سوالات امتحانی هستند که انسان‌ها بسته به نوع جواب‌هایی که به آنها می دهند سرنوشت بعد از مرگ خود را مشخّص می نمایند. و البته شکّی نیست که سوالات امتحانی هر کسی مختصّ خود اوست ؛ چرا که استعدادهای ذاتی او غیر از استعدادهای دیگران است. امّا اشتباه ما اینجاست که خیال می کنیم خدا همه را با یک گونه استعدادهای روحی خلق نموده است ؛ و حال آنکه چنین نیست و این حقیقتی است که هم آیات و روایات بر آن دلالت دارند ، هم براهین فلسفی. طبق نقل و عقل ، حتّی انبیاء نیز استعدادهای متفاوت داشته اند کجا رسد افراد عادی. لذا طبق آیات 60 تا 82 سوره کهف ، حضرت موسی (ع) در عین اینکه پیامبر اولوالعزم می باشد ولی حضرت خضر(ع) علمی دارد که وی از آن محروم می باشد و نه تنها محروم است بلکه حتّی قابلیّت آن علم را هم ندارد.
پس عدل خدا به این نیست که در این دنیا به هر کسی چه بدهد ؛ بلکه عدل الهی به این است که در برابر آنچه داده چه بخواهد. اگر خدا به کسی رفاه و ثروت و زیبایی و خانوده و محیط صالح داده ، تکلیف متناسب با آن را هم از او خواسته است ؛ و اگر کسی را نسبت به دیگران نازیبا آفریده یا در فقر و رنج یا در خانوده و محیط ناصالح قرار داده از او نیز تکلیفی در خور آن شرائط خواسته است ؛« وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون‏. ـــــــ و ما هيچ كس را جز به اندازه ی توانایی و وسعش تكليف نمى‏كنيم ؛ و نزد ما كتابى است كه به حقّ سخن مى‏گويد؛ و به آنان هيچ ستمى نمى‏شود » (المؤمنون:62)

سخن آخر در این بخش اینکه:
از منظر الهی همه ی امور عالم مادّه ، صرفاً و صرفاً وسائل امتحان می باشند ؛ و غرض از امتحان نیز شکوفا نمودن استعدادهای الهی انسان می باشد. لذا نه زیبایی و ثروت و خانواده ی خوب و امثال این امور برای کسی ماندنی است و نه فقر و خانواده ی ناصالح و زشتی قیافه و امثال آنها. اینها اموری عرضی می باشند که در قیامت برداشته می شوند و تنها چیزی که از این امور برای انسان می ماند ، این است که حکم خدا را ، که در درجه اوّل عقل و درجه دوم شرع بیان می نمود ، درباره ی این امور چگونه اجرا نموده است. پس خود این امور نه حقیقتاً خوبند و نه حقیقتاً بد ، بلکه عکس العمل ما در مقابل آنهاست که آنها را برای ما خوب یا بد می کند ؛ و محال است خدا حقیقتاً چیز بدی را متوجّه انسان نماید ؛ مگر از باب مجازات ؛ که آن نیز اگر عاقلانه نگریسته شود ، باز نعمت خداست و وسیله ی است برای بازگشت به حقّ. لذا فرمود: « كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ـــــــ جهاد در راه خدا ، بر شما مقرّر شد ؛ در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد ، حال آن كه خيرِ شما در آن است ؛ و چه بسا چيزى را دوست داشته باشيد ، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند ، و شما نمى‏دانيد. » (البقرة:216) ؛ و فرمود: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً ـــــــ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! براى شما حلال نيست كه از زنان ، از روى اكراه(و ايجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببريد! و آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آنچه را به آنها داده‏ايد(از مهر)، تملك كنيد! مگر اينكه آنها عمل زشت آشكارى انجام دهند. و با آنان ، به طور شايسته رفتار كنيد! و اگر از آنها، (به جهتى) كراهت داشتيد ، (فوراً تصميم به جدايى نگيريد!) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد ، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى‏دهد.» (النساء:19)
پس نباید پنداشت که ثروت یا مقام به نفع است و فقر و نداری به ضرر ؛ یا در محیط هدایت بودن خیر کسی است و در محیط کفر و گمراهی بودن به ضرر کسی. خداوند حکیم و علیم می داند که هر کسی را برای چه آفریده و به هر موجودی نیز تمام امکانات لازم برای رسیدن به هدف و غایتش را داده است. لذا چه بسیار کافرزاده ها که با اختیار خویش از بطن کفر نجات یافته و نه تنها مسلمان بلکه عالم اسلامی شده اند ؛ و چه بسیار مسلمان زاده و بلکه عالم زاده ها و بلکه پیامبر زاده ها که به آغوش کفر پناهنده شده اند. چه بسیار زنان کافر زاده که در کشور کفر و الحاد مسلمان گشته و حاضر شده اند به خاطر حفظ حجاب از تمام امتیازات اجتماعی خود چشم بپوشند ، و در مقابل، چه بسیار دختران و زنان مسلمان زاده که حتّی در مراکز دینی نیز حاضر نیستند چادر سر کنند.
کافی است به شرح حال برخی راه یافته گان به اسلام سری بزنید و شرح حال این افراد را بخوانید ، تا ببینید که طالبان حقیقت در بلاد کفر با چه حوادث باور نکردنی رو به رو شده و به سوی اسلام راه یافته اند. ماجرای هر کدام از این افراد نشان می دهد که هر که طالب حقیقت باشد ، دست غیبی خداوند رحیم او را به مسیر هدایت سوق می دهد و او را به دامان هدایت می اندازد.

نکته دیگر آن که

اجر و ثواب هر کاری به میزان سختی و دشواری آن بستگی دارد. کسی که در خانواده‌ای غیر مذهبی پرورش یافته، اگر راه دینداری و پرهیزگاری را در پیش بگیرد، اجر و پاداشی بسیار بیشتر از کسی که در خانواده مذهبی بزرگ شده، خواهد داشت. بنابراین ، اگر چه اینان شاید سختر بتوانند راه هدایت را بیابند ، امّا اگر یافتند ، یک قدم آنها در مسیر هدایت ، معادل دهها قدم دیگران موجب تکامل روحی خواهد شد. جوانی وهّابی که شیعه شده و به سلک طلبگی در آمده است ، می گفت: در سفری تبلیغی با توسّل به حضرت زهرا (س) سه بار در عرض دو هفته نماز باران خواندم ، و در حالی که خشکسالی بود ، هر سه بار باران شدیدی بارید. این ایمان عمیق نتیجه ی آن دشواری هدایت یافتن است. نمونه دیگر از این افراد جناب دکتر تیجانی است که بعد از مدّتها تحقیق شیعه شد و الآن از پویاترین افراد در زمینه ی تبلیغ شیعه می باشد. چون این شخص با توجّه به آن سابقه ، الآن فهمیده که چه گنج گران بهایی به چنگ آورده است.

در نهایت از بابت طولانی بودن پاسخ خواهی می کنم ...
برای مطالعه بیشتر ر.ک: عدل الهی استاد شهید مرتضی مطهری

باسلام
خداقوت
توضیحات عالی بود
یک سوال آیا این شرایط متفاوت باعث بشه فرد دوم مسیر اشتباه بره ولی با تلاش به مسیر درست برگرده این زمان از دست رفته چی میشه بالاخره فرد اول خیلی جلوتر هست اگر در مسیر درست باشه
آیا اینجا مهم در مسیر درست بودن اهمیت داره یا کمیت هم مهمه

اللیل والنهار;798544 نوشت:
آیا اینجا مهم در مسیر درست بودن اهمیت داره یا کمیت هم مهمه

با سلام و عرض ادب
ممنون از لطف حضرت عالی و تشکر از حضورتون
مهم این است که فرد در مسیر درست قرار بگیرد، اگر در مسیر درست قرار گرفت زمان از دست رفته جبران می شود «ان شاء الله»

پرسش:
دختری در یک خانواده مذهبی بزرگ می شود، و از همان اوایل پدر و مادر امکانات خوبی را برایش فراهم می کنند و یک دختر کاملا مذهبی و درس خوانده تربیت می‌شود و در نهایت یک خواستگار خوب و مذهبی پیدا کرده و با کلی جهیزیه مناسب به خانه‌ی بخت می رود و چون مذهبی تربیت شده آخرتش را هم می‌سازد و از این بابت خیالش آسوده است.
اما در مقابل دختری با کلی بدبختی و فقر بزرگ می‌شود، مجبور است برای امرار معاش کارهای مردانه انجام دهد، پدر و مادر امکانات خوبی برایش فراهم نمی‌کنند و همین باعث می‌شود سختی‌های زیادی را متحمل شود چنین دختری هر چه قدر هم زیبا و مومن باشد همانند دختر اولی نمی‌شود و خواستگار خوب برایش پیدا نمی‌شود.
چرا باید این طوری باشد ؟!


پاسخ
:
ما هم قبول داریم که خانواده و نحوه‌ی تربیت خانوادگی و میزان مذهبی بودن والدین تأثیر بسیاری بر سرنوشت افراد دارد. اما این‌ها صرفاً زمینه سازند و نمی‌تواند فردی را مجبور به رفتن در یک مسیر خاصّ کنند؛ لذا تا اختیار سوء عالمانه و عامدانه‌ی شخص به این مجموعه اضافه نشود ، شخص به مسیر گمراهی نمی‌رود.
پس طبق این قاعده، خدا عمده‌ی بندگانش را به حدّ کافی در معرض هدایت قرار می‌دهد؛ امّا نه لزوماً در خانواده؛ بلکه از راه‌های فراوانی چون دوستان، معلّمان، هم شاگردی‌ها ، کتاب‌ها و هزاران راه دیگر که فقط خدای هدایت کننده خود می‌داند. خداوند متعال برای آنکه نشان دهد ، زمینه‌های خانودگی یا اجتماعی یا ژنتیکی تأثیر تعیین کننده‌ای بر روی انسان‌ها ندارند و اختیار خود شخص است که حرف آخر را در رابطه با هدایت و ضلالت می‌زند، مثال‌هایی نیز بیان داشته است(1)
زن حضرت نوح و حضرت لوط (علیهما السلام) و همچنین پسر نوح (علیه‌السلام) با اینکه در بهترین محیط هدایتی بودند ولی به اختیار سوء خود کافر شده اهل جهنّم گشتند ولی آسیه، زن فرعون و همچنین اصحاب کهف و نیز مومن آل‌فرعون با اینکه در بدّترین ، کفرآمیزترین و وسوسه انگیزترین محیط‌ها زندگی می‌کردند و از نعمات مادّی و قدرت فراوان برخوردار بودند، راه هدایت را پیش گرفتند. لذا حضور در محیط آلوده برای کسانی که قدرت تحقیق و حقیقت‌یابی دارند عذر موجّهی نیست و آن‌که توان تحقیق و حقیقت یابی دارد و در سایه‌ی عقل و اندیشه می‌تواند حقّ را از باطل تشخیص دهد، به حکم عقل مؤظّف است که تحقیق نماید.
در طول تاریخ نیز بسیاری افراد بوده‌اند که والدین و خاندانشان غرق در رذالت و پستی و می‌خوارگی و امثال این امور بوده‌اند ولی خودشان به همّت خویش از آن وضع برگشته و افراد سعادت‌مندی شده‌اند و برعکس، افراد فراوانی نیز بوده‌اند که در بهترین محیط‌ها بوده‌اند ولی به هر گونه پستی و رذالتی کشیده شده‌اند. آیا رذل‌تر و پست‌تر از خاندان ابوسفیان و معاویه و یزید سراغ دارید؟ فرزند یزید (معاویه ثانی) در همین خانواده بزرگ شد ولی زمانی که بعد از یزید او را بر تخت سلطنت نشاندند بالای منبر اعلام نمود که این مسند مخصوص علی‌بن‌حسین(علیه‌السلام) است و پدران خود را جنایت‌کار قلمداد کرد و به همین سبب نیز کشته شد.
مطلب دیگر اینکه: از منظر الهی همه‌ی امور عالم مادّه، صرفاً و صرفاً وسائل امتحان می‌باشند و غرض از امتحان نیز شکوفا نمودن استعدادهای الهی انسان است. لذا نه زیبایی و ثروت و خانواده‌ی خوب و امثال این امور برای کسی ماندنی است و نه فقر و خانواده‌ی ناصالح و زشتی قیافه و امثال آن‌ها. این‌ها اموری عرضی هستند که در قیامت برداشته می‌شوند و تنها چیزی که از این امور برای انسان می‌ماند، این‌است که حکم خدا را، که در درجه‌ی اوّل عقل و درجه دوم شرع بیان می‌نمود، درباره‌ی این امور چگونه اجرا نموده است. پس خود این امور نه حقیقتاً خوبند و نه حقیقتاً بد ، بلکه عکس‌العمل ما در مقابل آن‌هاست که آن‌ها را برای ما خوب یا بد می‌کند ؛ و محال است خدا حقیقتاً چیز بدی را متوجّه انسان نماید مگر از باب مجازات، که آن نیز اگر عاقلانه نگریسته شود ، باز نعمت خداست و وسیله‌ا‌ی است برای بازگشت به حقّ. لذا فرمود: « كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» جهاد در راه خدا ، بر شما مقرّر شد ؛ در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آن‌كه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند ، و شما نمى‏دانيد.(البقرة:216)
پس نباید پنداشت که ثروت یا مقام به نفع است و فقر و نداری به ضرر؛ یا در محیط هدایت بودن خیر کسی است و در محیط کفر و گمراهی بودن به ضرر کسی. خداوند حکیم و علیم می‌داند که هر کسی را برای چه آفریده و به هر موجودی نیز تمام امکانات لازم برای رسیدن به هدف و غایتش را داده است. لذا چه بسیار کافرزاده‌ها که با اختیار خویش از بطن کفر نجات یافته و نه تنها مسلمان بلکه عالِم اسلامی شده‌اند و چه بسیار مسلمان‌زاده و بلکه عالم زاده‌ها و بلکه پیامبر‌زاده‌ها که به آغوش کفر پناهنده شده‌اند. چه بسیار زنان کافر‌زاده که در کشور کفر و الحاد مسلمان گشته و حاضر شده‌اند به خاطر حفظ حجاب از تمام امتیازات اجتماعی خود چشم بپوشند و در مقابل، چه بسیار دختران و زنان مسلمان‌زاده که حتّی در مراکز دینی نیز حاضر نیستند چادر سر کنند.
کافی است به شرح حال برخی راه یافته‌گان به اسلام سری بزنید و شرح حال این افراد را بخوانید، تا ببینید که طالبان حقیقت در بلاد کفر با چه حوادث باور نکردنی رو به رو شده و به سوی اسلام راه یافته‌اند. ماجرای هر کدام از این افراد نشان می‌دهد که هر که طالب حقیقت باشد، دست غیبی خداوند رحیم او را به مسیر هدایت سوق می‌دهد و او را به دامان هدایت می‌اندازد.
مطلب دیگر اینکه:
اجر و ثواب هر کاری به میزان سختی و دشواری آن بستگی دارد. کسی که در خانواده‌ای غیر مذهبی پرورش یافته، اگر راه دین‌داری و پرهیزگاری را در پیش بگیرد، اجر و پاداشی بسیار بیشتر از کسی که در خانواده‌ی مذهبی بزرگ شده، خواهد داشت. بنابراین، اگر چه اینان شاید سخت‌تر بتوانند راه هدایت را بیابند، امّا اگر یافتند، یک قدم آن‌ها در مسیر هدایت ، معادل ده‌ها قدم دیگران موجب تکامل روحی خواهد شد. جوانی وهّابی که شیعه شده و به سلک طلبگی در آمده است، می‌گفت: در سفری تبلیغی با توسّل به حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) سه بار در عرض دو هفته نماز باران خواندم ، و در حالی که خشکسالی بود ، هر سه بار باران شدیدی بارید. این ایمان عمیق نتیجه‌ی آن دشواری هدایت یافتن است .نمونه دیگر از این افراد جناب دکتر تیجانی است که بعد از مدّت‌ها تحقیق شیعه شد و الآن از پویاترین افراد در زمینه‌ی تبلیغ شیعه می‌باشد. چون این شخص با توجّه به آن سابقه ، الآن فهمیده که چه گنج گران‌بهایی به چنگ آورده است.
حاصل‌سخن
دختری که در خانواده‌ی غیر مذهبی بزرگ شده و با انواع سختی‌ها روبرو بوده و با این وصف مراقب دین و ایمان خود باشد، مراقب حجاب خود باشد، هر عمل این فرد برابر با ده‌ها عمل سایر افراد است، اگر به خاطر موقعیّت خانوادگی خواستگار ندارد، صبر در این راستا موجب تعالی روحی وی خواهد شد، اگر مجبور است کارهای مردانه انجام دهد صبر در برابر این مشکل نیز تعالی روحی مضاعفی به دنبال دارد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
1. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلين‏ ـ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ» خداوند براى كسانى كه كافر شده‏اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو ، تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان(در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مى‏شوند!» ـ و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است ، در آن هنگام كه گفت: «پروردگارا! خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش!» (التحريم :10 و11)

موضوع قفل شده است