با شوهری که اهل کار نیست چگونه باید رفتار کرد؟

تب‌های اولیه

72 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با شوهری که اهل کار نیست چگونه باید رفتار کرد؟

سلام، دوستم مهندسی شیمی داره و همسرش هم چنان درس میخونه، هر دو شون خیلی خوبن و من فکر میکردم خوشبخت ترین آدمای روی زمین ان، تا اینکه یه شب تو مهمونی اینا روفهمیدم:
در تمام مدت تحصیل، دو تایی شون با کار نیمه وقت زندگی شون رو میگذروندن، بعد از پایان تحصیل خانم، همسرش میگه بریم یه شهر دیگه تا من تحصیلاتم رو به بهترین نحو ممکن تموم کنم و اونم قبول میکنه
بعد رفتن متاسفانه شوهرش کاری دیگه نداشت. خانم میره سر کار، باز تا اینجا هر دو شون راضی بودن بعد از پایان پروژه اش از کار بیکار میشه، انگار این شروع رحمت خدا به خانم بوده! تازه میفهمه چقدر پیر شده و خییییییییییییییییییلی آقاش خوشگذرون شده و .... با این حال آقا نه تنها دل به کار نمیده، شروع میکنه به ایراد گرفتن که خانه داری بلد نیستی به ظاهرت نمیرسی و باید بچه دار بشی و ...
باز هیچی نمیگه و سعی میکنه بره ورزش و به خودش و به خونش میرسه، کم کم میفهمه متاسفانه آقا به تعهدات درسیش عمل نمیکنه و باز هم خوشگذرونی! و اضافه شدن قرض ها و...باز هیچی نمیگه تا اینکه یه روز به آقاشون میگه تا پایان زمان اجاره نامه بیشتر صبر نمیکنه، باید تکلیفش رو با خودش تعیین کنه
از آن زمان دیگه آقاشون باهاش خیلی سرد شده و حرف نمیزنه:Moteajeb!:! ماجرا براش خنده داره و نمیدونه چیکار کنه!؟ یه خنده ی تلخ...
میترسم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین

سلام

اینکه شما به فکر دوستتان هستید و می خواهید به او کمک کنید خیلی خوب است؛ اما مسئله ای که وجود دارد این است که در مشکلات خانوادگی نمی شود به صرف اطلاعات ناقصی که شما از زندگی آنها دارید ریشه مشکل را پیدا و راهی برای اصلاح آن بیان کرد؛ چه بسا ناگفته های زیادی، هم از جانب خانم و هم از جانب همسرشان وجود داشته باشد که دانستن آنها نظر مشاور را در ریشه یابی و راهکار مناسب تغییر دهد. لذا بهترین کاری که شما می توانید برای دوست خود انجام دهید این است که ایشان را تشویق کنید تا حضورا به یک مشاور مراجعه کنند تا بتوانند مشکلشان را حل کنند. شاید با یک راهکار ساده زندگی آن ها دستخوش تغییر و تحول قرار گیرد و دیگر لازم نباشد ایشان دائم خودخوری کند و برای فرار از مشکلاتش به سراغ ورزش و ... برود. حتی ممکن است گرایش همسرش به قرص یا ... هم ناشی از همین مشکلات باشد و نمی توان گفت حتما برای خوش گذارانی است.

تا زمانی هم که پیش مشاور بروند به ایشان بگویید به هیچ وجه کاری نکند که منجر به دعوا یا جر و بحث و قهر و ... شود. لزومی ندارد که او برای همسرش وقت تعیین کند و بگوید تا فلان زمان باید تکلیف مرا روشن کنی. الان که این خانم سر کار نمی رود بهترین موقعیت است که به بهترین شکل ممکن به وظایف زناشوییش عمل کند و آنطور که همسرش می خواهد رفتار کند. گاهی اوقات همین مسائل به ظاهر ساده که ممکن برای یک خانم اهمیتی نداشته باشد، برای مرد مهم می شود و بهانه ای می شود برای پیش کشیدن مشکلات دیگر؛ چنانچه گاهی اوقات توجه به برخی مسائل به ظاهر ناچیز از جانب مرد هم همین مشکلات را ایجاد می کند. به نظرم به ایشان بگویید از این فرصت استفاده کرده و برای مدتی کلا در مسائل اقتصادی خانواده دخالت نکند و اجازه دهد همسرش خودش با این مشکل دست و پنجه نرم کند و راه چاره ای بیابد. البته ممکن است برای مدتی سخت باشد و با کمبود هایی مواجه شوند؛ اما با این روش زندگی به حالت طبیعی خودش بر می گردد و انشاء الله بخش عمده ای از مشکلاتشان حل می شود. البته با وجود همه اینها مشاوره حضوری لازم خواهد بود.

پیروز و سربلند

سلام مجدد، به دوستم اجازه دادم تا با نام کاربری خودم بیاد اینجا، از این به بعد من سکوت می کنم و ایشون شروع می کنن به صحبت

سلام، تقریبا همون چیزی بود که دوستم گفت
من از ابتدای ازدواجم هزار جور کار اقتصادی بزرگ و کوچک انجام دادم و پشیمون هم نیستم
از شما جناب امین بزرگوار خیلی ممنونم ولی متاسفانه امکان حضور در پیش مشاور وجود نداره، همسرم نسبت به مشاور ها بدبینه، چندبار با اصرار من اوایل زندگی به مشاور مراجعه کردیم تا ایشون بتونن با مهربونی و عدالت بین من و مادرشون رفتار کنند، (متاسفانه مادرشوهر من زبون تند و تیزی داره، مدت زیادی طی شد تا من بتونم خار های زبونش رو کنار بزنم و قلب مهربون ایشون رو ببینم.) خلاصه ایشون فقط کادو خریدن رو یاد گرفتن و سکوت کردن بیشتر!
5 سال از زندگی مشترک مون میگذره، همه میدونیم که اوضاع کار خیلی خرابه، اما ایشون حتی حاضر نمیشه بره توی یه کاریابی ثبت نام کنه، بذارین پا رو فراتر بگذارم و بگم ایشون حتی حاضر مدرک لیسانس یا فوق لیسانسش رو برای ارائه به یه مکان برای اخذ یه شغل بره از دانشگاه بگیره، بسیار توی کارها سهل انگار شده و فقط دوست داره با دوست هاش مهمونی بگیره و بخنده
من مدتی مریض بودم، وقتی میخواست مثلا از من پرستاری کنه، اومد کمکم ظرف بشوره، ظرف ها تماما چرب بودن و ... . فقط با لبخند بهش گفتم حواست جای دیگه اس آقا! خندید و گفت آره، بعد تقریبا رها کرد و رفت باز سر لپ تاپش
حتی برای کارهای پاره وقت هم دست از کار کشیده، من ازش خواهش کردم بیاد توی یه کار پا پیش بذاره چون من تخصصش رو نداشتم، قبول نکرد و گفت وقت ندارم
خوابش خیلی کم شده
امروز سر کفش خریدن وقتی میخواست کارت بکشه صورتش مثل لبوشده بود و نگاهش رو از من میدزدید. برای خودش اما دو سه برابر من خرج کرد و خوشحال بود. مهمون هامون اغلب دوستاشن، وقتی میان کلی براشون خرج میکنه ولی برای خرج خونه که میشه میگه اگه واجب نیست نگیریم

خوب من چیکار کنم، رفتم امامزاده تا یکم گریه کنم و خالی بشم، تا شهریور باید کلی چک پاس کنیم تقریبا 10 میلیون تومن میشه،

الآنم میخوام باز یه کار کوچیک دست بگیرم و پولش رو بهش بدم...
من مگه چقدر صبر دارم، چرا موقع خرید من فقط ناراحته؟ برای خودش لباس، انگشتر و... میخره
این کارها رو نمیفهمم، این استدلالش رو چه حسابیه؟ آیا من اضافیم
از لحاظ تیپ لباسی من اغلب متوسط رو به پایینم، یعنی سالی یک دست لباس و کفش، فقط، اونم زمانی که حراجه!
آیا قتاعت کردن ما خانم ها کار اشتباهیه؟

فضه الزهرا;797109 نوشت:
سلام، تقریبا همون چیزی بود که دوستم گفت
من از ابتدای ازدواجم هزار جور کار اقتصادی بزرگ و کوچک انجام دادم و پشیمون هم نیستم
از شما جناب امین بزرگوار خیلی ممنونم ولی متاسفانه امکان حضور در پیش مشاور وجود نداره، همسرم نسبت به مشاور ها بدبینه، چندبار با اصرار من اوایل زندگی به مشاور مراجعه کردیم تا ایشون بتونن با مهربونی و عدالت بین من و مادرشون رفتار کنند، (متاسفانه مادرشوهر من زبون تند و تیزی داره، مدت زیادی طی شد تا من بتونم خار های زبونش رو کنار بزنم و قلب مهربون ایشون رو ببینم.) خلاصه ایشون فقط کادو خریدن رو یاد گرفتن و سکوت کردن بیشتر!
5 سال از زندگی مشترک مون میگذره، همه میدونیم که اوضاع کار خیلی خرابه، اما ایشون حتی حاضر نمیشه بره توی یه کاریابی ثبت نام کنه، بذارین پا رو فراتر بگذارم و بگم ایشون حتی حاضر مدرک لیسانس یا فوق لیسانسش رو برای ارائه به یه مکان برای اخذ یه شغل بره از دانشگاه بگیره، بسیار توی کارها سهل انگار شده و فقط دوست داره با دوست هاش مهمونی بگیره و بخنده
من مدتی مریض بودم، وقتی میخواست مثلا از من پرستاری کنه، اومد کمکم ظرف بشوره، ظرف ها تماما چرب بودن و ... . فقط با لبخند بهش گفتم حواست جای دیگه اس آقا! خندید و گفت آره، بعد تقریبا رها کرد و رفت باز سر لپ تاپش
حتی برای کارهای پاره وقت هم دست از کار کشیده، من ازش خواهش کردم بیاد توی یه کار پا پیش بذاره چون من تخصصش رو نداشتم، قبول نکرد و گفت وقت ندارم
خوابش خیلی کم شده
امروز سر کفش خریدن وقتی میخواست کارت بکشه صورتش مثل لبوشده بود و نگاهش رو از من میدزدید. برای خودش اما دو سه برابر من خرج کرد و خوشحال بود. مهمون هامون اغلب دوستاشن، وقتی میان کلی براشون خرج میکنه ولی برای خرج خونه که میشه میگه اگه واجب نیست نگیریم

خوب من چیکار کنم، رفتم امامزاده تا یکم گریه کنم و خالی بشم، تا شهریور باید کلی چک پاس کنیم تقریبا 10 میلیون تومن میشه،


فضه الزهرا;797112 نوشت:
الآنم میخوام باز یه کار کوچیک دست بگیرم و پولش رو بهش بدم...
من مگه چقدر صبر دارم، چرا موقع خرید من فقط ناراحته؟ برای خودش لباس، انگشتر و... میخره
این کارها رو نمیفهمم، این استدلالش رو چه حسابیه؟ آیا من اضافیم
از لحاظ تیپ لباسی من اغلب متوسط رو به پایینم، یعنی سالی یک دست لباس و کفش، فقط، اونم زمانی که حراجه!
آیا قتاعت کردن ما خانم ها کار اشتباهیه؟


سلام

اینکه چرا ایشان نسبت به مشاوره رفتن بد بین شده است را باید بررسی کرد. شاید مشاوره های قبلی شما ناظر به این بوده که بروید تا فقط او مشکلش را حل کند! و همین باعث شده که مشاوره رفتن فقط یک طرفه است. شاید رفتارهایی هم در شما باشد که همسرتان از آن احساس رضایت ندارد. اگر می خواهید او را ترغیب به مشاوره کنید باید دو جانبه بنگرید؛ یعنی نباید طوری وانمود کنید که اوست که مشکل دارد و باید با رفتن پیش مشاور حل کند؛ بلکه باید به او بفهمانید کار مشاور این است که رفتار هر دوی شما را ارزیابی و بعد از کشف نقایص آن، راه حل را به طور جداگانه به شما خواهد گفت.

با این حال با توجه به همین مطالبی که گفتید پیشنهاد من به شما این است که برای مدتی حرفی از مسائل و مشکلات اقتصادی نزنید. چرا شما خودتان را تا این حد درگیر مسائل اقتصادی خانواده می کنید؟ چرا به همسرتان اجازه نمی دهید خودش به فکر این مسئله باشد. حتی اگر بپذیریم که ایشان فرد تنبل و بی خیالی است، این کار شما به تنبلی و بی خیالی ایشان بیشتر دامن می زند؛ چون وقتی ببیند شما به فکر پاس شدن چک و ... هستی دیگر خیالش از این بابت راحت خواهد بود و تلاشی هم نمی کند؛ اما وقتی ببیند شما اصلا کاری به این مسائل ندارید، خودش فکر سرش را می کند. البته همانطور که عرض کردم ممکن است برای مدتی بی خیالی ایشان شرایط اقتصادی خانواده را با مشکل مواجه کند، ولی مطمئن باشید این وضع ادامه پیدا نخواهد کرد و خیلی زود حل خواهد شد.

در مورد خرید و خرج و مخارج هم بهترین کار این است که برای مدتی صبر پیشه کنید و بعد از حل مشکل کار و اشتغال ایشان برای اصلاح شیوه برخورد همسرتان اقدام کنید. اینکه چطور را همان موقع مشورت بگیرید بهتر است. آنچه به طور کلی باید مد نظر داشته باشید این است که این رفتار ایشان به هیج وجه دلیل بر عدم علاقه ایشان نسبت به شما یا هر چیز دیگری نیست. در غالب موارد علت آن است که کسی که پول خرج می کند، نمی تواند درک درستی از نیازهای فرد مقابل داشته باشد؛ یعنی همسر شما چون نیاز خودش را خوب درک می کند، لذا وقتی هم برای خودش خرج می کند خوشحال است؛ اما چون نیاز شما را خوب درک نمی کند، وفتی می خواهد برای شما خرج کند شاید خیلی خوشحال نباشد. هر چند این رفتار باید اصلاح شود؛ اما نمی توان آن را یک مشکل جدی و حاد دانست و خودتان را به این خاطر نگران نکنید. شما به جای اینکه به نگاه یا حرف ایشان توجه کنید، به اصل کار ایشان که دارد برای شما خرج می کند توجه کنید. با این کار هم احساس ناراحتی نخواهید کرد و هم اینکه رفتار و گفتار شما در مقابل همسرتان طوری خواهد بود که به ایشان احساس رضایت می دهد. مثلا اگر شما به جای ناراحتی از ایشان تشکر و قدر دانی کنید و حتی به ظاهر از خرید چیزهای گران خودداری کنید، این کار عشق و علاقه همسرتان را تشدید و خرج کردن پول برای شما را برای او راحت خواهد کرد. این نکات خیلی ریزی است که عدم توجه به آن می تواند مشکلات بزرگی ایجاد کند؛ در حالی که توجه شما به انها زندگی شما را خوشایند خواهد کرد.


[="Tahoma"]

فضه الزهرا;797112 نوشت:
الآنم میخوام باز یه کار کوچیک دست بگیرم و پولش رو بهش بدم...
من مگه چقدر صبر دارم، چرا موقع خرید من فقط ناراحته؟ برای خودش لباس، انگشتر و... میخره
این کارها رو نمیفهمم، این استدلالش رو چه حسابیه؟ آیا من اضافیم
از لحاظ تیپ لباسی من اغلب متوسط رو به پایینم، یعنی سالی یک دست لباس و کفش، فقط، اونم زمانی که حراجه!
آیا قتاعت کردن ما خانم ها کار اشتباهیه؟

قناعت کردن کار بدی نیست
خیلی ام خوبه
منتها یه جایی خوندم وقتی ادما خودشون برای خودشون ارزش قائل نباشن
دیگران هم براشون ارزش قائل نمیشن
وقتی شما سالی یه بار خرید میکردی اونم از حراجی (از رو دلسوزی و اینکه فکر میکردید قناعت کنید و مخارج زندگی تون و کم کنید )
همسرتون فکر میکنه لیاقت و ارزش شما ..یا بهتره بگم حق شما از زندگی همون سالی یه بار خرید اونم از حراجیه

[="Tahoma"]

امین;797128 نوشت:
با این حال با توجه به همین مطالبی که گفتید پیشنهاد من به شما این است که برای مدتی حرفی از مسائل و مشکلات اقتصادی نزنید. چرا شما خودتان را تا این حد درگیر مسائل اقتصادی خانواده می کنید؟ چرا به همسرتان اجازه نمی دهید خودش به فکر این مسئله باشد. حتی اگر بپذیریم که ایشان فرد تنبل و بی خیالی است، این کار شما به تنبلی و بی خیالی ایشان بیشتر دامن می زند؛ چون وقتی ببیند شما به فکر پاس شدن چک و ... هستی دیگر خیالش از این بابت راحت خواهد بود و تلاشی هم نمی کند؛ اما وقتی ببیند شما اصلا کاری به این مسائل ندارید، خودش فکر سرش را می کند. البته همانطور که عرض کردم ممکن است برای مدتی بی خیالی ایشان شرایط اقتصادی خانواده را با مشکل مواجه کند، ولی مطمئن باشید این وضع ادامه پیدا نخواهد کرد و خیلی زود حل خواهد شد.

هزاران بار احسنت
اگه میخواید که همسرتون از این تنبلی در بیاد دیگه مسائل مالی رو به دوش نکشید
بزارید خودشون به عهده بگیرن
حتی اگه چک برگشت خورد
صاحب خونه در خونه اومد
یا هر اتفاقی
خودتون و واردش نکنید
بزارید همسرتون بدونن حل این مشکلات وظیفه ایشونه نه شمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

به حرف زدن خیییلی راحته
من توی خانواده ی آبرومند و مرفه زندگی کردم
تمام بدنم میلرزه وقتی بهش فکر می کنم!
می تونین درک کنین؟
بذارم چک برگشت بخوره؟
بذارم کسی برای حقش بیاد دم خونم و ....
در حالی که توانش رو دارم، کاری بکنم که....
آیا خدا به این بی تفاوتی من راضیه؟
فضه الزهرا جان هم می گفت که بی خیال باش ولی...

من و همسرم همون طور که فضه جان گفت هنوز هم خوشبختیم ولی شاید نه خوشبخت ترین
همسرم و من هیچ وقت مشکل رو فقط یکجانبه نمی دونیم و هم رو محکوم نمی کنیم
چون یکی از مشاور ها به دوستش پیشنهاد داده بود برای رفع فشار جنسی دست به خود ارضایی بزنه و برای یکی دیگه از دوستاش گفته بود طلاق بگیره و برای یکی دیگه گفته بود برقصه! و ... اینا فقط کار یه مشاور نبوده، بلکه چندین مشاور دست به کار این به اصطلاح اصلاح فرهنگی بودن
همسرم میگه من تو رو همون طوری که هستی دوست دارم و سعی می کنم بهتر باشم ولی انگار این توی ذاتشه، متاسفانه پدرش هم فکر اقتصادی نداره و متکی به همسرشه
باز همسر من پیش باباش پادشاهه ولی برادرشوهرم بیشتر به مامانش رفته
اینکه به قول جناب امین خودخوری میکنم، به نظر خودم بیشتر خودداری می کنم از اینه همسرم رو اذیت نکنم
با این حال این روی سکه که چند ماهیه خیلی خودنمایی میکنه خودخواه شدن همسرمه، گاهی فکر میکنم برای اینکه به خودش اثبات کنه همه چی آرومه این کارها رو می کنه
هر وقت مهمون میاد، میگه رزق مهمون دست خداست
میگه رزق کسی که درس رو برای رضای خدا میخونه به عهده ی خداست
و برای بچه دار شدن هم میگه بچه رزقش رو با خودش میاره

من نمیدونم شما چطوری درباره ی ما فکر می کنین ولی تو رو خدا عملی فکر کنین

[="Tahoma"]

فضه الزهرا;797225 نوشت:
من نمیدونم شما چطوری درباره ی ما فکر می کنین ولی تو رو خدا عملی فکر کنین

من آنچه شرط بلاغ است گفتم، تو خواه پند گیر خواه ملال
خواهر گرامی واقعا راه حلش همینه
میدونم سخته که چک برگشت بخوره یا کسی به خاطر بدهی دم در خونتون بیاد
اما همسرتون واقعا به همچین برخوردایی احتیاج داره
وگرنه تا سیصد سال اینده همین اشو همین کاسه
چیزی که عملی باشه من فقط این فکر به نظرم رسید
ولی کارشناسان محترم چه نظری دارند نمیدونم

چندین مورد مشابه شما رو در اقوام و اشنایان و دوستان به چشم خود دیده ام
فقط راه حل اینه که پاتون و از مسائل اقتصادی بیرون بکشید

یکی از اشنایان چندین سال همسرشون در خونه مشغول خوردن و خوابیدن بودن
این بنده خدا هم صبح تا شب تو ارایشگاه کار میکردند
تا اینکه قلبشون گرفت
بیماری ام اس گرفتن
و نتونستن به کار در بیرون خونه ادامه بدن

همسرشون هم وقتی دیدن از نظر اقتصادی صفر شدن رضایت دادن بعد پانزده سال خوردن و خوابیدن به خودشون یه تکونی بدن
و خیلی موارد دیگه

به نام خدا

بنده هم با نظر کارشناس محترم و خانم مهر موافقم , باید به همسرتون اجازه بدید که خودش مشکلات اقتصادی رو به دوش بکشه ,
درآوردن خرج زندگی و نگرانی بابت پاس شدن چک ها و غیره برعهده ی شما نیست ,
نمیدونم از حرف دوستتون درست متوجه شدم یا نه , بعد از اینکه همسرتون بیکار شدن و شما به کار ادامه دادید مشکلاتتون شروع شده ,
من هم نمونه ش رو خیلی دیدم , اینکه خانم شاغله و همسرش بیکار .. تو یه مواردی هم به اعتیاد روی آورده .. همه ی زندگی و تربیت بچه ها برعهده ی خانم هست !
اگه شما در این مرحله نتونید حل کنید این مشکل رو بعدها با مشکلات بزرگتری در این زمینه مواجه میشید .. دیگه نمیتونید سر بزرگ کردن بچه هم روی همسرتون حساب باز کنید و بعد همینطور الی آخر .
از طرفی این کارهای شما حس اقتدار و مردانگی رو از همسرتون میگیره , به هر حال تو ذات هر مردی هست که دلش میخواد تکیه گاه همسرش باشه و اون باشه که مشکلات عمده ی زندگی رو به دوش میکشه , حالا کم و زیاد داره ولی در همه هست .. بنظرم یکی از دلایل بدخلقی هاشون همین میتونه باشه , شاید از این زندگی آسوده ای که برای خودشون فراهم کردن رضایت داشته باشن ولی درواقع وقتی بهش فکر میکنن ناراحت میشن و فکر میکنن دیگه بهشون به چشم مرد زندگی نگاه نمیکنید , اینجوری اعتماد به نفسشون هم پایین میاد مطمئنا .
میگید همسرتون تا حدودی شبیه پدرشون هستن و بیشتر میل دارن به شما تکیه کنن , شما با ادامه دادن این رویه این حس رو در همسرتون تشدید میکنید.. اینکه چقدر این خصلت موروثی هست رو نمیدونم ولی نوع برخورد با این جریان و انتخاب راه چاره خیلی در کم و زیادی شدتش موثره !
اگه همسر شما دغدغه ی زندگی داشته باشه دیگه نمیتونه خوش گذرونی کنه , متاسفانه شما کاری کردید که ایشون خیالشون راحت باشه !
به هر حال مشکلات مالی ممکنه برای هر کسی پیش بیاد , به حرف مردم اهمیت ندید و خودتونو کنار بکشید .. اجازه بدید همسرتون نگران بشه .
وقتی از دغدغه ی اقتصادی خودتون کم کنید مطمئنا فکرتون اروم تره , بیشتر به خودتون میرسید و وظایف همسرداری و خانه داری رو با کیفیت بهتری انجام میدید .. اگه قرص ضد افسردگی مصرف میکنید مطمئنا از شدت مصرفش کاسته میشه , به هر حال این قرص ها هم کم عوارض ندارن .
جواب بدخلقی های همسرتون رو با بدخلقی ندید , خونسردی خودتونو حفظ کنید و با مهربونی جوابش رو بدید و مثلا بگید " عه .. مثل اینکه حق باتوئه , حواسم نبود , ممنون که گفتی "
ضمن اینکه فکر میکنم اگه بخاطر هر کار کوچکی که انجام میدن با لحن محبت آمیز ازشون تشکر کنید احساس مهم بودن رو درشون تقویت کنه و خیلی در افزایش اعتماد به نفس کمک کنه .

ان شالله که در کنار همسرتون زندگی شاد و پر آرامشی داشته باشید :)

فضه الزهرا;797225 نوشت:
من نمیدونم شما چطوری درباره ی ما فکر می کنین ولی تو رو خدا عملی فکر کنین

کارشناس محترم و دوستان نظرات کاملی دادند و بیشتر روی انها فکر و عمل کنید،

اگر زندگیتان را دوست دارید و می خواهید با آرامش ادامه دهید حد و مرزها را در خانه بوجود بیاورید شما فقط فقط همسر باشید و روحیه زنانه خود را حفظ نمایید،

بگذارید شوهرتان هم به حد و مرز خود برگردد و مسئولیتهای زندگی که یکی از آنها مسائل اقتصادی است را به دوش بکشد،و اقتدار مردانه داشته باشد .

تا زمانیکه در ذهنتان پذیرش مناسب از زندگی وجود ندارد به آوردن بچه نیز نیندیشید ولی مطالعات را راجع به فرزندآوری و فرزند پروری و انواع خانواده ها و...شناختتان را درراستای این قضیه افزایش بدهید .

موفق باشید

با سلام

همسرت از درآمدت کاملا با خبره یا نه ؟

سلام خواهر محترم
یک مرد ممکن است به دلیل اینکه در خانواده ای بزرگ شده است که پدر مسئولیت پذیری کمتری داشته است،به این شکل بار آمده باشد.اما این چیزی نیست که اساس خلقت بر اساس آن پایه ریزی شده باشد.

میدانم که بسیار برای شما سخت است که طلبکار در خانه بیاید یا جلوی خانواده تان سر شکسته میشوید .میدانم که تمام از خودگذشتگی شما برای این است که میخواهید جلوی خانواده تان یا حتی جلوی خودتان به زندگیتان افتخار کنید.اما باور کنید که با کار کردن شما و اینکه سعی میکنید جای خالی همسرتان را پر کنید،تمام کفه های تعادل لازم برای یک زندگی از بین میرود.

یک مرد خلقتا دوست دارد که نیاز مالی همسرش را تامین کند.هر چند که خود او از این نیاز درونیش به هر دلیلی غافل شده باشد.دلسوزی شما برای همسرتان این است که با تدبیر خود به او کمک کنید که مردانگی اش را باز یابد.

وقتی مسایل خلاف جهت فطرت پیش میروند،باعث میشود شما همسرتان را تهدید کنید که تا پایان مدت اجاره تکلیف را روشن کند و شنیدن این جمله مردانگی او را جریحه دار میکند. احساس میکند قدرتش را از دست داده است. یک مرد بدون احساس قدرت دیگر مرد نیست.

پیشنهاد حقیر این است که یک دلیلی بتراشید و بگویید دیگر نمی توانید سر کار بروید. مستقیم نگویید که من دیگر سر کار نمی روم چون به من ربطی ندارد.

میدانم شاید برایتان ایده آل باشد که کارتان را از دست ندهید.ولی وقتی کار به جایی رسیده است که او حتی حاضر نیست مدرکش را به یک کاریابی ارائه کند،لازم است شما برای نجات زندگیتان دوست داشتنی هایتان را از دست بدهید.

کاری کنید که حس کند به او پناه میبرید.هیچ ایده ای در مورد چگونگی پول در آوردن و ... ندهید. فکر میکنم مردها از این جور مسایل خوششان نمی آید.

خلاصه این که زن باشید و با رفتارتان کمکش کنید که مرد باشد.چون موضوع فقط کار و درامد نیست. همانطور که دوستان فرمودند این نگرش و عوض شدن جاها به تمام بخش های زندگی سرایت خواهد کرد و وقتی زندگی بر خلاف نظام تکوین پیش رفت ]هم شما و هم او در درون خود دچار تصادم و تضاد میشوید و خدای نکرده دیگر از زندگی لذتی نخواهید برد

سلام

مشورت با بزرگان همیشه نتیجه بخش بوده:ok::Gol:

فضه الزهرا;797225 نوشت:
من نمیدونم شما چطوری درباره ی ما فکر می کنین ولی تو رو خدا عملی فکر کنین

سلام خدمت شما

ما به دلیل اینکه شناخت کاملی از شما نداریم نمی توانیم در مورد شما نظر قطعی بدهیم و آنچه به شما توصیه می کنیم فقط از همین چند سطری است که از زندگی خود برای ما گفته اید. اینکه آیا این راهکار برای شما عملی می شود یا خیر دیگر به خود شما بستگی دارد. به هر حال برای درمان سرماخوردگی باید درد آمپول را هم تحمل کرد و نباید انتظار داشته باشید که بدون هیچ مشتقی مشکل شما خود به خود حل شود.

در مورد اینکه مشاورانی که دوستان همسر شما به آنها مراجعه کرده و چنین توصیه هایی کرده اند و همین باعث بدبینی شما یا همسرتان به مشاوران شده هم باید عرض کنم نباید صرف این مسئله منجر به فاصله گرفتن شما از مشورت شود. مگر زمانی که شما خدایی ناکرده مبتلا به بیماری حادی شوید، با دیدن چند پزشک غیر حاذق قید درمان را می زنید؟!! این هم یک مشکلی است که به مراتب می تواند عواقب بدتری نسبت به مشکلات جسمانی داشته باشد. لذا راه حل عاقلانه این است که به تحقیق و پرس و جو بگردید و مشاور حاذق را پیدا کرده و برای حل مشکلتان اقدام کنید.

[="Navy"]

امین;797504 نوشت:
ما به دلیل اینکه شناخت کاملی از شما نداریم نمی توانیم در مورد شما نظر قطعی بدهیم و آنچه به شما توصیه می کنیم فقط از همین چند سطری است که از زندگی خود برای ما گفته اید.

سلام
خداقوت
استادمنم باحرفاتون موافقم.وبه نظرم خواهرگرامی بایددیگه نره سرکارتاشوهره به خودش بیادو....
اماچون تونوشتن نمیشه خوب توضیح دادبهترنیست که ایشون به مرکززنگ بزنن ومشاوره بگیرن؟(شایدحضوری مشاورخوب نشناسن)[/]

السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
پرسشگر محترم بهتر است علاوه بر اینکه مسئولیت های اقتصادی را به دوش شوهر منتقل نمایند، می بایست با دیدن کوچکترین احساس مسئولیت از همسر خود، آن را بسیار bold کرده و تشویق و ستایش کنند.
مثلا "افتخار می کنم که سایه ات بالاسرمه! وقتی می بینیم احساس مسئولیت می کنی، خیالم از همه چیز راحته و....."
چنین جملاتی، انگیزه ی مرد را برای احساس مسئولیت بیشتر، بسیار تحریک خواهد کرد.
البته نباید انتظار اصلاح دو روزه ی همسر خود را داشته باشید...شاید تقویت احساس مسئولیت و تغییر نگرش و سبک زندگی اش مدتها به طول بینجامد...بنابراین لازمه اش صبرفراوان شماست.

علاوه بر اینها به طور کلی، توانایی های همسر خود را ستایش کرده و از ایشان تعریف و تمجید کنید.
اگر خواستید از ایشان انتقادی در این زمینه ای که در تاپیک، بحث شد کنید هیچگاه همراه با غر و نق و... نباشد. بلکه بعد از تعریف و تمجید از خوبی هایش، انتقادتان را در قالب خواهشی مطرح نمایید.

ما نیز دعاگوی شما هستیم
موفق باشید

لبیک یا علی النقی;797518 نوشت:
وقتی می بینیم احساس مسئولیت می کنی، خیالم از همه چیز راحته[/quote
سلام
میتوانم نظرم را بگویم؟
من فکر میکنم حتی همین جمله ی وقتی میبینم احساس مسئولیت میکنی .. را نباید گفت. این یه جور پیام منفی منتقل میکنه.غر زدن معکوس!یعنی احساس مسئولیت کن دیگه.
البته شاید هم زیاد ریز بینی میکنم .ولی به نظر من همین رفتار و کلام های جز ئی است که احساس انسان را شکل میدهد و نیروی محرک او میشود.
لبیک یا علی النقی;797518 نوشت:
افتخار می کنم که سایه ات بالاسرمه!

این خیلی عالی بود.
اگر اشتباه میکنم امیدوارم استاد امین تصحیح بفرمایند.

یکی دیگه.;797525 نوشت:
من فکر میکنم حتی همین جمله ی وقتی میبینم احساس مسئولیت میکنی .. را نباید گفت. این یه جور پیام منفی منتقل میکنه.غر زدن معکوس!یعنی احساس مسئولیت کن دیگه.

منظورم این بود که اگر کوچکترین احساس مسئولیتی در این حیطه از خود نشان داد، همین کارکوچکش هم توسط همسرش مورد توجه قرار گیرد.
نه اینکه وقتی هیچ احساس مسئولیتی ندارد، به او طعنه بزند!
دقت بفرمایید...
لبیک یا علی النقی;797518 نوشت:
پرسشگر محترم بهتر است علاوه بر اینکه مسئولیت های اقتصادی را به دوش شوهر منتقل نمایند، می بایست با دیدن کوچکترین احساس مسئولیت از همسر خود، آن را بسیار bold کرده و تشویق و ستایش کنند.

لبیک یا علی النقی;797529 نوشت:
نه اینکه وقتی هیچ احساس مسئولیتی ندارد، به او طعنه بزند!
دقت بفرمایید...
با سلام متوجه این منظورتون شده بودم. ولی باز هم فکر میکنم طعنه باشد.خیلی روی این نظرم پافشاری ندارم.برای همین،خواهش کردم نظر استاد را بدانم

زهرا73;797506 نوشت:

سلام
خداقوت
استادمنم باحرفاتون موافقم.وبه نظرم خواهرگرامی بایددیگه نره سرکارتاشوهره به خودش بیادو....
اماچون تونوشتن نمیشه خوب توضیح دادبهترنیست که ایشون به مرکززنگ بزنن ومشاوره بگیرن؟(شایدحضوری مشاورخوب نشناسن)

سلام
ممنون

بله استفاده از مشاوره تلفنی هم پیشنهاد خوبیه. تشکر

یکی دیگه.;797525 نوشت:
لبیک یا علی النقی;797518 نوشت:
وقتی می بینیم احساس مسئولیت می کنی، خیالم از همه چیز راحته[/quote
سلام
میتوانم نظرم را بگویم؟
من فکر میکنم حتی همین جمله ی وقتی میبینم احساس مسئولیت میکنی .. را نباید گفت. این یه جور پیام منفی منتقل میکنه.غر زدن معکوس!یعنی احساس مسئولیت کن دیگه.
البته شاید هم زیاد ریز بینی میکنم .ولی به نظر من همین رفتار و کلام های جز ئی است که احساس انسان را شکل میدهد و نیروی محرک او میشود.

این خیلی عالی بود.
اگر اشتباه میکنم امیدوارم استاد امین تصحیح بفرمایند.



سلام

بله دقت خوب و به جایی است. استفاده از جملات باید خیلی دقیق و زیرکانه باشد. البته زمان و شرایط استفاده از هر جمله ای هم مهم است که به قول دوستمون منجر به طعنه نشود و سوء بداشت نشود. مثلا در همین جمله قید زمان(وقتی می بینم) می تواند منجر به برداشت منفی شود؛ چون به نوعی دارد بی مسئولیتی او در زمان های دیگر را به رخش می کشد. البته ممکن هم هست کسی چنین برداشتی نکند و یا حتی در شرایطی لازم باشد که با همین ترکیب جمله را به کار برد تا طرف چنین برداشتی بکند و متوجه بی مسئولیتش شود؛ ام این در شرایط خاص است. در شرایط عادی می توان آن را حذف کرد و گفت «از اینکه همسرم مسئولیت پذیر است خیلی خوشحالم و احساس خوشبختی می کنم»؛ آن هم نه در زمانی که او مسئولیت پذیر نیست؛ بلکه زمانی که واقعا اینگونه باشد.

فضه الزهرا;797112 نوشت:
الآنم میخوام باز یه کار کوچیک دست بگیرم و پولش رو بهش بدم...
من مگه چقدر صبر دارم، چرا موقع خرید من فقط ناراحته؟ برای خودش لباس، انگشتر و... میخره
این کارها رو نمیفهمم، این استدلالش رو چه حسابیه؟ آیا من اضافیم
از لحاظ تیپ لباسی من اغلب متوسط رو به پایینم، یعنی سالی یک دست لباس و کفش، فقط، اونم زمانی که حراجه!
آیا قتاعت کردن ما خانم ها کار اشتباهیه؟

سلام خانم...

شما کارت درسته و دلسوزی و صبوری و قناعت شما تحسین برانگیزه و انسانیت دارید که سعی در برداشتن باری از دوش همسرتون میکنید ..

اما هر کسی قدر این حس و حال و روحیات شمارو نمیدونه..همسرتون از اون دست آدمهایی هستن که لطف کردن رو بعد مدتی وظیفه ی شخص میدونن و متوقع میشن ...

حالا سعی کنید اروم اروم رل اقتصادی رو به گردن ایشون بندازید و کمی زنانه تر برخورد کنید .. کمی بدعادت شده همسرتون ممکنه زمان ببره این تغییر ها .. ولی صبور باشید ان شاالله حل میشه.

الله اکبر;797305 نوشت:
به نام خدا

بنده هم با نظر کارشناس محترم و خانم مهر موافقم , باید به همسرتون اجازه بدید که خودش مشکلات اقتصادی رو به دوش بکشه ,
درآوردن خرج زندگی و نگرانی بابت پاس شدن چک ها و غیره برعهده ی شما نیست ,
نمیدونم از حرف دوستتون درست متوجه شدم یا نه , بعد از اینکه همسرتون بیکار شدن و شما به کار ادامه دادید مشکلاتتون شروع شده ,
من هم نمونه ش رو خیلی دیدم , اینکه خانم شاغله و همسرش بیکار .. تو یه مواردی هم به اعتیاد روی آورده .. همه ی زندگی و تربیت بچه ها برعهده ی خانم هست !
اگه شما در این مرحله نتونید حل کنید این مشکل رو بعدها با مشکلات بزرگتری در این زمینه مواجه میشید .. دیگه نمیتونید سر بزرگ کردن بچه هم روی همسرتون حساب باز کنید و بعد همینطور الی آخر .
از طرفی این کارهای شما حس اقتدار و مردانگی رو از همسرتون میگیره , به هر حال تو ذات هر مردی هست که دلش میخواد تکیه گاه همسرش باشه و اون باشه که مشکلات عمده ی زندگی رو به دوش میکشه , حالا کم و زیاد داره ولی در همه هست .. بنظرم یکی از دلایل بدخلقی هاشون همین میتونه باشه , شاید از این زندگی آسوده ای که برای خودشون فراهم کردن رضایت داشته باشن ولی درواقع وقتی بهش فکر میکنن ناراحت میشن و فکر میکنن دیگه بهشون به چشم مرد زندگی نگاه نمیکنید , اینجوری اعتماد به نفسشون هم پایین میاد مطمئنا .
میگید همسرتون تا حدودی شبیه پدرشون هستن و بیشتر میل دارن به شما تکیه کنن , شما با ادامه دادن این رویه این حس رو در همسرتون تشدید میکنید.. اینکه چقدر این خصلت موروثی هست رو نمیدونم ولی نوع برخورد با این جریان و انتخاب راه چاره خیلی در کم و زیادی شدتش موثره !
اگه همسر شما دغدغه ی زندگی داشته باشه دیگه نمیتونه خوش گذرونی کنه , متاسفانه شما کاری کردید که ایشون خیالشون راحت باشه !
به هر حال مشکلات مالی ممکنه برای هر کسی پیش بیاد , به حرف مردم اهمیت ندید و خودتونو کنار بکشید .. اجازه بدید همسرتون نگران بشه .
وقتی از دغدغه ی اقتصادی خودتون کم کنید مطمئنا فکرتون اروم تره , بیشتر به خودتون میرسید و وظایف همسرداری و خانه داری رو با کیفیت بهتری انجام میدید .. اگه قرص ضد افسردگی مصرف میکنید مطمئنا از شدت مصرفش کاسته میشه , به هر حال این قرص ها هم کم عوارض ندارن .
جواب بدخلقی های همسرتون رو با بدخلقی ندید , خونسردی خودتونو حفظ کنید و با مهربونی جوابش رو بدید و مثلا بگید " عه .. مثل اینکه حق باتوئه , حواسم نبود , ممنون که گفتی "
ضمن اینکه فکر میکنم اگه بخاطر هر کار کوچکی که انجام میدن با لحن محبت آمیز ازشون تشکر کنید احساس مهم بودن رو درشون تقویت کنه و خیلی در افزایش اعتماد به نفس کمک کنه .

ان شالله که در کنار همسرتون زندگی شاد و پر آرامشی داشته باشید :)


من از یه کار خوب بیکار شدم، از وقتی هم من بیکار شدم، به نظرم داره اعتماد به نفس خودم میاد پایین، همسرم نسبت به مشکلاتی که هست هم چنان به همون کارهای نیمه وقت و جزئی بسنده می کنن و خیال شون راحته
از راهنمایی هاتون ممنون، الحمدلله هر دو مون به خدا توکل و توسل داریم، نه قرص میخوریم نه اعتیاد و نه افسردگی

همای رحمت;797351 نوشت:
با سلام

همسرت از درآمدت کاملا با خبره یا نه ؟


سلام، درآمدهامون همه اش یکجا میره، پیشنهاد خودم بود تا خدای نکرده غره نشم ولی مثل اینکه غافل شدم

زهرا73;797506 نوشت:

سلام
خداقوت
استادمنم باحرفاتون موافقم.وبه نظرم خواهرگرامی بایددیگه نره سرکارتاشوهره به خودش بیادو....
اماچون تونوشتن نمیشه خوب توضیح دادبهترنیست که ایشون به مرکززنگ بزنن ومشاوره بگیرن؟(شایدحضوری مشاورخوب نشناسن)

یکی از مشکلاتم اینه و مشکل دیگر اینه که همسرم پس از دوبار رفتن پیش مشاوری بسیار معروف، بسیار بداخلاق شد و هم نسبت به من و هم نسبت به مشاورها بدبین شد، به نظرم بهتره خودم به تنهایی این مساله رو کنترل کنم

ببخشید به من بگید چطور صبر کنم؟چطور میتونم منفعل باشم؟ چطور میتونم بی خیال باشم؟ چطور میتونم سکوت کنم و بگذارم سیل غم عزیزترین کسم رو ببره؟ توی بدترین وضعیت یک دفعه پشتش رو خالی کنم؟! برام جالبه که آقایون هم این نظر رو دارن! نیمه شب از خواب بیدار میشم، فکرش از سرم بیرون نمیره
همسرم امروز زبان به اعتراض باز کرد و گفت: اون همسر پر شر و شورم کجاست؟ تو این طوری نبودی! بهش گفتم برای هر بار خرید بغض سنگینی توی دلم میشینه، بدترینش خرید کفش بود، چرا؟
سکوتی طولانی کرد و آخرش گفت به خاطر نزدیکی اذان و موندن توی بازار خلقم تنگ شده بود، من تو رو دوست دارم
همسرم میگه از دوستانم سه میلیون قرض کنم، یعنی این کار رو هم نکنم؟

خوب شما دارید با دست خودتون زندگیتونو اتیش میزنید دوست داشتن شوهرتون دوستی خاله خرسه هست
برید از دوستاتون قرض کنید
صب تا شب جون بکنید بدید بهش که یه وقت نگران چیزی نباشه
مطمینن جواب خوبی میگیرید

زهراجاان;798371 نوشت:
خوب شما دارید با دست خودتون زندگیتونو اتیش میزنید دوست داشتن شوهرتون دوستی خاله خرسه هست
برید از دوستاتون قرض کنید
صب تا شب جون بکنید بدید بهش که یه وقت نگران چیزی نباشه
مطمینن جواب خوبی میگیرید

شما این طرف رو فکر کن! بابات به آدم فوق العاده پولدار باشه ه هر هفته بهت بگه بابا اگه چیزی کم داری بگو
توی فامیل هیچ پسری نباشه که نیومده خواستگاریت
همه شون میگن تعجیل کردی تو انتخابت، فکر نمی کنیم همسرت خوشبختت کنه
به این اضافه کن یه عالم بغض غربت
شما میگی دوستی خاله خرسه
اما من فکر میکنم دارم از مشکلات فرار میکنم
از حرف هاتون بوی طعنه میاد
من روز تولد حضرت عیسی به دنیا اومدم گاهی به خدا میگم انگار به ایشون در هر مرتبه از زندگی سلام دادی و به من تنهایی و درد، فکر نمیکنم حتی تصورش رو بکنین چقدر سخته

فضه الزهرا;798373 نوشت:
شما این طرف رو فکر کن! بابات به آدم فوق العاده پولدار باشه ه هر هفته بهت بگه بابا اگه چیزی کم داری بگو
توی فامیل هیچ پسری نباشه که نیومده خواستگاریت
همه شون میگن تعجیل کردی تو انتخابت، فکر نمی کنیم همسرت خوشبختت کنه
به این اضافه کن یه عالم بغض غربت
شما میگی دوستی خاله خرسه
اما من فکر میکنم دارم از مشکلات فرار میکنم
از حرف هاتون بوی طعنه میاد
من روز تولد حضرت عیسی به دنیا اومدم گاهی به خدا میگم انگار به ایشون در هر مرتبه از زندگی سلام دادی و به من تنهایی و درد، فکر نمیکنم حتی تصورش رو بکنین چقدر سخته


سلام

نه دوستان قصد طعنه زدن ندارن و احتمالا سوء تفاهم شده. ببینید شما دارید یکجانبه نگاه می کنید. اصلا بر فرض که شوهر شما چنین مشکلی داره. آیا خوشبختی فقط در گرو اینه که همسر شما پولدار باشه و از لحاظ اقتصادی وضع خوبی داشته باشه؟ اصلا فرض کنید که روال همسر شما همیشه همین باشه و مشکل اقتصادیش حل نشه؟ آیا به نظرتون شما فقط برای این خلق شدین که همین مشکل رو حل کنین و از این جهت راحت زندگی کنین؟؟ شما که ظاهرا فرد معتقدی هم هستید باید کمی نگاهتون رو وسعت بدین. خداروشکر همسر شما فرد معتقدیه و اخلاق خوبی هم داره و به شما هم علاقه داره. این خیلی ارزش داره. اگه یکی از همون خواستگارهایی که شما می گید الان همسر شما بود ولی مثلا اخلاقش بد بود یا مشکل اعتقادی داشت بهتر بود؟؟
این اوج ناشکریه که بگید خدا هر چی تنهایی و درد رو به شما داده. اتفاقا خدا نعمت های زیادی به شما داده که شما دارید اونا رو نادیده می گیرید.

جدای از همه اینها این مشکلی هم که ایجاد شده بخشیش به خاطر سوء مدیریت خود شماست. شما خلاف اون برنامه ای که خدا بهتون میده عمل می کنید و بعد از خدا انتظار دارین نتیجه مطلوبی به شما بده؛ در حالی که این شدنی نیست. وقتی دین وظیفه زن و شوهر رو به درستی مشخص می کنه و حیطه کاری هر کدوم رو ریز به ریز بهشون میگه، شما چرا نمی خواید قبول کنید که این شیوه ای که از ابتدا پیش گرفتید درست نبوده و باز هم حرف خودتون رو می زنید؟ بله ما می دونیم شرایط الان شما خیلی سخته؛ اما این سختی به خاطر اینه که شما نمیذارید زندگی سیر طبیعی خودش رو طی کنه. ببخشید من این مثال رو می زنم ولی قضیه شما مثل این می مونه که شما یک شیر رو از دل طبیعت جدا کنین و بیارین توی خونه زیر دست خودتون پرورش بدین. خب این طبیعیه که این شیر به این شرایط عادت می کنه و دیگه نمی تونه توی طبیعیت به حیات خودش ادامه بده؛ چون اون به گوشت آماده عادت کرده و شکار رو یاد نگرفته یا دیگه حوصله شکار نداره. وقتی شما دائم در مسائل اقتصادی خانواده دخالت می کنید، نباید انتظاری غیر از این نتیجه رو داشت؛ چنانچه مردهایی که دائم در تربیت فرزند به طور مستقیم دخالت می کنن، بعد از مدتی با همین مشکل مواجه می شن و اون موقع میان شکایت می کنن که همسر ما بچه داری بلد نیست و نمی تونه بچه خوبی تربیت کنه. خب شما اجازه ندادی اون این کار رو انجام بده.

بله اگه روزی واقعا به این نتیجه برسین که مثلا همسر شما توانایی مدیریت اقتصادی نداره؛ اون موقع باید فکر دیگه ای کرد؛ اما ظاهر گفته های شما این رو نمیگه. با این حال اگه می خواین مشکلتون حل بشه باید واقع بین باشین و از بالا به قضیه نگاه کنین؛ نه اینکه دائم به فکر همون چیزی باشین که در ذهن خودتون از قبل نقش بسته.

زهراجاان;798371 نوشت:
خوب شما دارید با دست خودتون زندگیتونو اتیش میزنید دوست داشتن شوهرتون دوستی خاله خرسه هست
برید از دوستاتون قرض کنید
صب تا شب جون بکنید بدید بهش که یه وقت نگران چیزی نباشه
مطمینن جواب خوبی میگیرید

این خیلی حرف اشتباهی هست
حالا چون همسر ایشون مشکلاتی داره ایشون دیگه نباید همسرش رو دوست داشته باشه؟
خودتون رو جای ایشون بگذارید و قضاوت کنید
اگر خودتون در زندگی مشترک مشکلی داشته باشید بعد کسی به همسرتون بگه بخاطر این مشکل همسرت رو دوست نداشته باش این دوست داشتن دوستی خاله خرسه است شما چه حالی میشید؟
اصلا این مشکلات چیکار به علاقه داره؟

mehrant;798769 نوشت:
این خیلی حرف اشتباهی هست
حالا چون همسر ایشون مشکلاتی داره ایشون دیگه نباید همسرش رو دوست داشته باشه؟
خودتون رو جای ایشون بگذارید و قضاوت کنید
اگر خودتون در زندگی مشترک مشکلی داشته باشید بعد کسی به همسرتون بگه بخاطر این مشکل همسرت رو دوست نداشته باش این دوست داشتن دوستی خاله خرسه است شما چه حالی میشید؟
اصلا این مشکلات چیکار به علاقه داره؟

مهندس جان نوشتم این دوست داشتن
یعنی این کارهایی که بخاطر دوست داشتنش انجام میدی
بجاش میری سرکار
بجاش پول قرض میکنی
بجاش چک پاس میکنی
.....
:Kaf:

فضه الزهرا;798373 نوشت:
شما این طرف رو فکر کن! بابات به آدم فوق العاده پولدار باشه

به نام خدا
1- پول شما برای شما است و نباید بره تو حساب مشترک
2- شما وظیفه ای در قبال مخارج ندارید . مخارج زندگی به عهده شوهر است
3- این نیاز به دل خوری و شب نخوابی و غیره نداره . خیلی راحت به شوهرتون بگین از این به بعد مخارج با اوست و در آمد شما برای خودتان حتی به این قیمت که دیگر سر کار نروید
4- به شوهرتان بگویید اگر به وقت اذان حساس است به ناموسش بیشتر حساس باشد
5- بچه داشتن حق شوهر شما است . بنابراین وقتی شوهرتان مخارج خانه را به عهده گرفت بچه بیارین
6- برای اینکه شوهر مخارج را به عهده بگیرد مدتی با قناعت بیشتر کمکش کنید تا کم کم به خود بیاید
7- مد نظرتان باشد انسان معمولا اگرتحت فشار نباشد تنبل میشه
بار دیگر میگم این موضوع شما مشاور و دل خوری و شب بیذاری نمیخواهد . پول شما برای شما است حتی به این قیمت که دیگه سر کار نرین و هزینه زندگی به عهده شوهر است

سلام از همه ی دوستانی که کمک کردند به خصوص جناب امین متشکرم
فضه جان وبلاگ تو فقط لیلی باش رو بهم پیشنهاد کردو کتاب ایران جوان بمان
پیشنهاد می کنم شمام این رو بخونین
من 20 سال از عمرم رو برای این تربیت شدم که بیرون از خونه باشم و در محیطی کار کردم که همه از صبح تا شب فقط برای دنیا توی سر و کله هم بزنن و طرح اقتصادی بریزن
یک دفعه از اون محیط وارد خونه بشی و بخوای 180 درجه جهت زندگیت رو تغییر بدی سخته
حالا ازتون میخوام مثل قبل راهنماییم کنین که این تربیت غربیم رو عکس کنم
این قدر مادر شدن برام ارزش داشته باشه که بشه برام یه آرزو
همسرم داره خودش فکر می کنه تا ببینه چیکار میتونه بکنه
من به پیشنهاد جناب امین از لحاظ احساسی حمایتشون کردم
بازم ممنون از همگی
ولی خواهش می کنم بچه هاتون رو ببینین برای چی و چطوری تربیت می کنین

من خوشبختی رو اصلا به پولدار بودن نمی بینم
فقط میگم شکست اقتصادی برای همسرم خیلی گرون تموم میشه همین

خواهش می کنم تجربیات شخصی تون رو بهم بگین
حسابم رو جدا کردمو البته حقوق های عقب مونده ام رو که برام واریز می کنن رو به همسرم نمی گم
جالبه ایشون هم ازم نپرسیدن! من بودم میپرسیدم!

زهراجاان;798773 نوشت:
مهندس جان نوشتم این دوست داشتن
یعنی این کارهایی که بخاطر دوست داشتنش انجام میدی
بجاش میری سرکار
بجاش پول قرض میکنی
بجاش چک پاس میکنی
.....
:Kaf:

اعتراف می کنم یکم زود رنجیدم، معذرت میخوام، خواهش می کنم باز هم من رو راهنمایی کنین

فضه الزهرا;799265 نوشت:
سلام از همه ی دوستانی که کمک کردند به خصوص جناب امین متشکرم
فضه جان وبلاگ تو فقط لیلی باش رو بهم پیشنهاد کردو کتاب ایران جوان بمان
پیشنهاد می کنم شمام این رو بخونین
من 20 سال از عمرم رو برای این تربیت شدم که بیرون از خونه باشم و در محیطی کار کردم که همه از صبح تا شب فقط برای دنیا توی سر و کله هم بزنن و طرح اقتصادی بریزن
یک دفعه از اون محیط وارد خونه بشی و بخوای 180 درجه جهت زندگیت رو تغییر بدی سخته
حالا ازتون میخوام مثل قبل راهنماییم کنین که این تربیت غربیم رو عکس کنم
این قدر مادر شدن برام ارزش داشته باشه که بشه برام یه آرزو
همسرم داره خودش فکر می کنه تا ببینه چیکار میتونه بکنه
من به پیشنهاد جناب امین از لحاظ احساسی حمایتشون کردم
بازم ممنون از همگی
ولی خواهش می کنم بچه هاتون رو ببینین برای چی و چطوری تربیت می کنین

سلام

این خیلی خوبه که شما تونستین به نگاهتون وسعت بدین و کمی از بالاتر به قضایا نگاه کنین. واقعا همینطوره که شما می گید. خیلی از خانواده ها نمی دونن فرزندانشون رو برای چی و چطوری تربیت می کنن. ایشالله که شما مادری بشید که بهترین ها رو تربیت کنین و تحویل امام زمان بدین.

به نظرم بهترین چیزی که می تونه نگاه شما رو بیش از این تغییر بده و در مسیر طبیعی خودش قرار بده، فکر کردنه. مشکل خیلی از انسان ها اینه که فکر نمی کنن. حتی یکی از کارهای دشمن اینه که فکر کردن رو از آدم ها بگیره و کاری کنه که فقط از همونی که اون می خواهد تبعیت کنن. فکر کنید به خودتون. فکر کنید به اینکه اصلا چرا خدا شما رو خلق کرده؟ فکر کنید به اینکه چند سال قراره زندگی کنین و توی این فرصت کم می خواین به چی برسین؟ فکر کنین به اینکه اگه یه روزی خیلی وضع مالتون خوب شد، اون موقع چه اتفاقی میفته؟ ایا دیگه به تمام خواسته هاتون رسیدین و خوشبختین؟ فکر کنین به زندگی بعد از مرگ.

فکر کردن بهترین چیزیه که می تونه انسان را نجات بده و به سعادت برسونه. البته در کنار فکر کردن، برای پاسخ دادن به این سوالات و کلی سوالات دیگه باید مطالعه خودتون رو بالا ببرین. بالا بردن علم و معرفت مساویه با خوشبختی؛ هم در این دنیا هم در اون دنیا. سعی کنین سیم خودتون رو به اهل بیت علیهم السلام وصل کنین و از اونها هم مدد بگیرین. اگر هم سوالی داشتین می تونین به طور جزئی و خاص مطرح کنین. قطعا از هیچ کمکی که در حد توانمان باشد دریغ نمی کنیم.
پیروز و سربلند

فضه الزهرا;799268 نوشت:
خواهش می کنم تجربیات شخصی تون رو بهم بگین
حسابم رو جدا کردمو البته حقوق های عقب مونده ام رو که برام واریز می کنن رو به همسرم نمی گم
جالبه ایشون هم ازم نپرسیدن! من بودم میپرسیدم!

به نظرم در این مورد هم کمی عجولانه تصمیم گرفتید. لزومی به جدا کردن حساب بود؟ به نظرتون این کار باعث سوء تفاهم از جانب همسرتون نمیشه؟ شاید پیش خودش فکر کنه شما به ایشون اعتماد نداری که چنین کاری کردی یا هر چیز دیگه. البته اینها فقط در حد حدس و گمانه و شاید شرایط طوریه که شما تشخیص دادین این کار از هر لحاظ خوبه و مشکلی هم پیش نمیاد.

امین;799347 نوشت:
به نظرم در این مورد هم کمی عجولانه تصمیم گرفتید. لزومی به جدا کردن حساب بود؟ به نظرتون این کار باعث سوء تفاهم از جانب همسرتون نمیشه؟ شاید پیش خودش فکر کنه شما به ایشون اعتماد نداری که چنین کاری کردی یا هر چیز دیگه. البته اینها فقط در حد حدس و گمانه و شاید شرایط طوریه که شما تشخیص دادین این کار از هر لحاظ خوبه و مشکلی هم پیش نمیاد.

بهشون گفتم گاهی میخوام برم خرید، بهتره یه کارت و حساب برای خودم داشته باشم
تقریبا حساب هامونم داره خالی خالی میشه وایشونم یکم بی خیال شده
از این باب شاید می دونن که چندان پولی برای منم باقی نمونده
فکر می کنم چون فکر می کنه کاری از دستش بر نمیاد منفعل شده
فضه جان میگه متاسفانه توی این شهر به خاطر وجود یه دانشگاه بزرگ و فرصت شغلی کم، همسرت مطمئنه کاری براش نیست
فقط سعی می کنم درکش کنم
مثل همسر شهید علی محمدی وقت دانشجویی شون
شاید برای ما هم مثل اونا خدا خوش مقدر کرد
چرا همسرم رو در راه خدا همراهی نکنم

خداروشکر برام چیزهای مادی چندان مهم نیست
فقط روی آبروم حساسم
فامیل میگن رفتم با یه بچه بسیجی آس و پاس ازدواج کردم تا کلکسیون فامیل مون رو تکمیل کنم!!!!
خیلی از دوستای همسرم طلبه هستن و از این بابت خوشحالم چون قناعت واقعی رو دارن بهم یاد میدن!
هیچ وقت آرزو نکردم که فلان طور بپوشم و بهمان طور بچرخم
با این که حتی پول نداشتم گواهی نامه رانندگی بگیرم، بازم نگذاشتم کسی بفهمه، خداروشکر احتیاج هم نشده
خلاصه کارم رو بخدا واگذار کردم

فضه الزهرا;799431 نوشت:
بهشون گفتم گاهی میخوام برم خرید، بهتره یه کارت و حساب برای خودم داشته باشم
تقریبا حساب هامونم داره خالی خالی میشه وایشونم یکم بی خیال شده
از این باب شاید می دونن که چندان پولی برای منم باقی نمونده
فکر می کنم چون فکر می کنه کاری از دستش بر نمیاد منفعل شده
فضه جان میگه متاسفانه توی این شهر به خاطر وجود یه دانشگاه بزرگ و فرصت شغلی کم، همسرت مطمئنه کاری براش نیست
فقط سعی می کنم درکش کنم
مثل همسر شهید علی محمدی وقت دانشجویی شون
شاید برای ما هم مثل اونا خدا خوش مقدر کرد
چرا همسرم رو در راه خدا همراهی نکنم

سلام
خب این خوبه. در مورد شغل هم همونطور که قبلا خدمتتون عرض شد مدتی بهش فرصت بدین و اجازه بدین خودش تصمیم بگیره. البته این منافاتی با مشورت دادن نداره؛ یعنی اگه یه وقت شما پیشنهادی برای ایشون داشتین بهش بگین؛ اما سعی نکنین اون رو به ایشون تحمیل کنین یا اگه قبول نکرد ناراحت بشین. اجازه بدین تصمیم گیرنده نهایی هم در مورد شغلش و هم در مورد مسائل اقتصادی همسرتون باشه؛ مگر زمانی که دیگه واقعا به این نتیجه برسین ایشون نمی تونه مدیریت اقتصادی درستی داشته باشه و اگه بخواین با مدیریت ایشون پیش برین زندگیتون با چالش جدی مواجه میشه که بعد می دونم به اونجاها برسه. در هر صورت اگه روزی به اونجا رسید حتما حضورا به یک مشاور مراجعه کنین تا کمکتون کنه

اینکه مادیات برای شما مهم نیست و همسرتون رو درک می کنین خیلی خوب و باارزشه. البته باید به این بخش ماجرا هم فکر کنین که ترس از آبرو هم گاهی اوقات میشه همون مادیات! هیچ وقت نباید زندگی ساده شما برای شما کسر شأن به حساب بیاد. ترس از آبرو فقط برای جایی که آدم خلاف شرع انجام بده. انشالله خداوند اجر سازگاری شما در زندگی مشترک را هم در این دنیا و هم در آخرت به شما خواهد داد.

امروز همکلاسی شوهرم اومده بود خونمون، البته این همکلاسیش درس رو رها کرد و حسابی چسبیده به کار، خداروشکر زندگیش اومده رو غلطک
خانمش بهم گفت چیکارا می کنین؟ گفتم هیچی!
با تعجب نگام کرد،
گفتم: جدی می گم
گفت: پس شوهرم میگفت حسابی قرض و وام دارین که!
گفتم: خودش میدونه
با خنده ای گفت شعارت که شیران روز و راهبان شب بود، شده راهبان شبانه روزی!

به نام خدا
1- جدا کردن حسابتون از حساب شوهرتون نباید از لج بازی باشه بلکه باید به نیت این باشد که به همسرتون کمک کنید مرد بشه .
یعنی
کم کم یاد بگیرد که باید زندگی را به دوش بگیرد
انسان معمولا تحت فشار بسیاری اندوخته ها را کسب میکند می اموزد که باید تلاش کند می اموزد که در هر جایی باید مطابق نیاز رفتار مناسب داشت ووووو
در امد شما باعث افت فشار روی همسرتان و در نتیجه عدم رشد و پس رفت شده .
می توان نتیجه گرفت کار بانوان یکی از مضراتی که دارد دور کردن شوهر از مردانگی است . ( هر چند در بسیاری از مشاغل نیازمند بانوان هستیم و متاسفانه بانوی متخصص در آن زمینه کم داریم )

2- در مورد بچه دار شدن
بچه که بیاید برای مادر مادری هم می اورد

فضه الزهرا;799773 نوشت:
امروز همکلاسی شوهرم اومده بود خونمون، البته این همکلاسیش درس رو رها کرد و حسابی چسبیده به کار، خداروشکر زندگیش اومده رو غلطک
خانمش بهم گفت چیکارا می کنین؟ گفتم هیچی!
با تعجب نگام کرد،
گفتم: جدی می گم
گفت: پس شوهرم میگفت حسابی قرض و وام دارین که!
گفتم: خودش میدونه
با خنده ای گفت شعارت که شیران روز و راهبان شب بود، شده راهبان شبانه روزی!


با گفتن این جمله یاد این ضرب المثل افتادم که: حرمت امامزاده رو متولی اون نگه می داره. در هر شرایطی ممکنه آدم با حرف و حدیث های گوناگون اطرفیان مواجه بشه. حتی اون کسی هم که به قول شما شیران روز و راهبان شب میشن، باز هم از این حرف و حدیث ها در امان نیستن. لذا اگر انسان نتونه خودسازی بکنه و عزت نفس داشته باشه و در مقابل این حرف ها بایسته، ممکنه بعد از مدتی تحت تاثیر قرار بگیره و با مشکل مواجه بشه. مثلا در همین مورد اولا اینکه همسر شما نباید به همه بگه که این هم بدهی داره و ... ثانیا شما هم می تونستید طور دیگه ای این اشتباه همسرتون رو جبران کنین و اینجوری بگید که بله راهبان شب رو که هنوز هم هستیم ولی شیران روز رو فعلا خوابوندیم تو آب نمک. به ایشون می گفتید آره به خاطر اینکه شوهرم هنوز مشغول درس خوندنه یکم کنار اومدن با مسائل اقتصادی سخته؛ ولی ایشالله به زودی و با دعای شما حل میشه.

وقتی ایشون روحیه امیدوار شما رو ببینه، دیگه هیچ جا و هیچ وقت و به هیچ کس چنین حرفی نمی زنه؛ اما اگه اونم ببینه که شما ناامیدی، 4 جا دیگه هم این حرف ها رو تکرار می کنه و برگشت این حرف ها به شما باز منجر به تاثیرات منفی او روی روحیه شما و حتی همسرتون خواهد شد. پس در این موارد هم دقت کنید.

ایشون همسر صمیمی ترین دوست شوهرم بودن و به دلایلی از این مساله آگاه شده بودن
شما درست می گین، ممکنه حتی طرف نفهمه که چقدر حرفش زهراگین بوده، من باید خودم رو قوی و صبور کنم
ولی خوب وقتی کسیاز یه حدیث استفاده می کنه، میترسم از کار خودم ، نکنه این تصمیم و این راه خطا باشه

به نام خدا
1- اینکه به همسرتون گفتین میخواین یک حساب جدا برای خرید تون داشته باشین درست نیست . اولا خلاف صداقت است و دوم اینکه باید به همسرتوتن بگین بر اساس تعالیم اسلام مخارج با شوهر است .
او هم اگر مذهبی باشد باید قبول کند
2- شما حسابتون رو جدا کردین . حالا از جهات دیگه به او محبت کنین تا فکر دیگه نکنه و به اشتباه نیفته . باید بفهمه که چون میخواینش این کار رو کردین

3- صبح زود زنهایی رو میبینم بچه کوچک رو خر (‌با کسره ) کش کردن تو خیابون دارن با عجله میرن با خودم به اون میگم ای بدبخت
4- چند زن تو فامیلمون تاندون مچ دستشان آسیب دیده و عمل کردن . یک بار که میوه دستم بود دیدم داره تاندون کشیده میشه فهمیدم که این بدبختها بار میخرن میبرن خونه و مچ درد گرفتن
( هر چند در بسیاری از مشاغل نیازمند بانوان هستیم و متاسفانه بانوی متخصص در آن زمینه کم داریم )

5- ما میگوییم زن ریحانه است اما در عمل جور دیگر عمل میکنیم

موضوع قفل شده است