منصرف کردن یک نوجوان از خودکشی

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منصرف کردن یک نوجوان از خودکشی

من این پرسش رو یک بار مطرح کردم و جواب هم گرفتم ولی متاسفانه مفید واقع نشد پس این بار بیشتر توضیح میدم :

یه دختر خانمی سر جداشدن از صمیمی ترین دوستش میخواد خودکشی کنه ، منطقی حرف زدنم اصلا فایده ای نداشته تا حالا

الان نمیدونم چیکار کنم که منصرف شه ، سن این دختر خانومم چهاردهه

اگه کسی میدونه چطوری باید بهش کمک کنم بگه لطفا ، تو شرایط بدی گیر کردم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

عشق حجاب;795180 نوشت:
من این پرسش رو یک بار مطرح کردم و جواب هم گرفتم ولی متاسفانه مفید واقع نشد پس این بار بیشتر توضیح میدم :

یه دختر خانمی سر جداشدن از صمیمی ترین دوستش میخواد خودکشی کنه ، منطقی حرف زدنم اصلا فایده ای نداشته تا حالا

الان نمیدونم چیکار کنم که منصرف شه ، سن این دختر خانومم چهاردهه

اگه کسی میدونه چطوری باید بهش کمک کنم بگه لطفا ، تو شرایط بدی گیر کردم

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما خواهر گرامی
سوال شما همچون سوال قبلی که مطرح نمودید کلی می باشد
لطفا اطلاعات بیشتری را در اختیار ما قرار دهید
دوست دوست شما چگونه فردی است آیا جنس موافق است با مخالف
علت جدایی چه چیزی بوده است و موضع گیری این دو دوست و شما چه بوده است؟
از نظر مذهبی و اعتقادی و خانوادگی چگونه هستند؟
آیا سابقه بیماری جسمانی و روانی و مشاوره را داشته اند؟
رابطه آنها با خانواده خود چگونه بوده است؟

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

عشق حجاب;795180 نوشت:
من این پرسش رو یک بار مطرح کردم و جواب هم گرفتم ولی متاسفانه مفید واقع نشد پس این بار بیشتر توضیح میدم :

یه دختر خانمی سر جداشدن از صمیمی ترین دوستش میخواد خودکشی کنه ، منطقی حرف زدنم اصلا فایده ای نداشته تا حالا

الان نمیدونم چیکار کنم که منصرف شه ، سن این دختر خانومم چهاردهه

اگه کسی میدونه چطوری باید بهش کمک کنم بگه لطفا ، تو شرایط بدی گیر کردم

با سلام

افراد خودکشی‌گرا معمولاً به دنبال ناجی می‌گردند. آنها علیرغم آنچه می‌گویند، می‌خواهند که مردم به آنها کمک کنند. اگر حس کنیم که کسی به خودکشی فکر می‌کند باید از او مستقیماً سوال کنیم آیا به خودکشی فکر می‌کنی؟ چطور می‌خواهی این کار را انجام بدهی؟ آیا اسلحه داری؟ آیا به اندازه کافی قرص برای اوردوز داری؟ چه وقت می‌خواهی این کار را بکنی؟ برخلاف اعتقاد عموم، اگر از کسی درباره اقدام به خودکشی سوال کنیم، این فکر را به سر او نمی‌اندازیم. باز کردن موضوع و بحث کردن درباره آن یکی از سودمندترین کارهایی است که می‌توانیم در این مورد انجام دهیم. این‌کار به ارزیابی احتمال اقدام به خودکشی کمک می‌کند. یک تصور غلط دیگر این است که اگر مصمم باشد خود را بکشد، هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع او شود. حتی ناامیدترین افراد، احساسات درهم و برهمی درباره مرگ دارند و تا آخرین لحظه بین تمایل به زندگی و تمایل به مرگ دودل هستند. بسیاری از افراد خودکشی‌‌گرا نمی‌خواهند بمیرند. آنها فقط می‌خواهند که رنج متوقف شود. انگیزه پایان دادن به آن ممکن است به طور موقت قدرتمند شده باشد، ولی برای ابد ادامه نمی‌یابد. تصمیم به خودکشی یک تصمیم عقلانی و منطقی نیست، بنابراین توقع نداشته باشید که با یک بحث منطقی بتوانید فرد را از این کار منصرف کنید. حمایتگر باشید و اجازه دهید که فرد بفهمد شما به او اهمیت می‌دهید. با احترام با او صحبت کنید، زیرا او عمیقاً ناامید است. قضاوت‌های اخلاقی نکنید.

جناب عشق حجاب دوست عزیز با در نظر گرفتن این جمله شروع کن

خودکشی یک انتخاب نیست، خودکشی وقتی اتفاق می‌افتد که رنج بر منابع کنار آمدن با رنج پیشی می‌گیرد. همه‌اش همین است. تو آدم بدی نیستی و اگر می‌خواهی خودکشی کنی دلیل بر دیوانگی یا ضعف یا نقص تو نیست. حتی واقعاً به این معنا نیست که می‌خواهی بمیری، فقط به این معناست که تو آنقدر درد داری که در حال حاضر از پس آن برنمی‌آیی. اگر من شروع به گذاشتن بار بر روی تو کنم، اگر به اندازه کافی بار بگذارم، هر قدر هم که بخواهی ایستادگی کنی، بالاخره در هم می‌شکنی. قدرت اراده ربطی به این موضوع ندارد. اگر می‌توانستی، البته که سعی می‌کردی خوشحال باشی. اگر کسی به تو گفت «این که دلیل کافی برای خودکشی نیست» قبول نکن. انواع مختلفی از رنج وجود دارند که منجر به خودکشی
می‌شوند. آنچه برای یک نفر قابل تحمل است امکان دارد برای دیگری غیرقابل تحمل باشد.تو می‌توانی با انجام یکی از این دوکار بر احساس خودکشی غلبه کنی. 1- راهی برای کاهش درد پیدا کنی. 2- راهی برای افزایش منابع کنار آمدن پیدا کنی. هر دو امکان‌پذیرند

حالا می‌خواهم پنج نکته بگویم که درباره‌اش فکر کنی

1- تو باید بدانی که افراد از عهده این کار برمی‌آیند. حتی کسانی که به اندازه تو احساس بدی دارند. از لحاظ آماری احتمال بسیار زیادی هست که تو زنده بمانی. امیدوارم که این اطلاعات حسی از امید به تو بدهد.

2- به خودت فرصت بده. به خودت بگو «قبل از اینکه کاری بکنم 24 ساعت یا مثلا یک هفته صبر می‌کنم.» به یاد داشته باش که احساسات و اعمال دو چیز متفاوتند، فقط به این دلیل که حس می‌کنی دوست داری خودت را بکشی، به این معنی نیست که باید درست در همین دقیقه واقعاً این کار را بکنی. بین احساسات خودکشی‌گرایانه خود و عمل خودکشی فاصله‌ای قرار بده؛ حتی اگر فقط 24 ساعت باشد. همین حالا با خواندن این صفحه این کار را برای پنج دقیقه انجام داده‌ای. می‌توانی پنج دقیقه دیگر هم با خواندن ادامه این صفحه صبر کنی.

3- مردم معمولاً به این دلیل به خودکشی روی می‌آورند که می‌خواهند از رنج آسوده شوند. به یاد داشته باش که آسودگی یک احساس است و تو باید زنده باشی تا آن را احساس کنی. اگر بمیری نمی‌توانی آرامشی را که اینقدر به دنبال آن هستی، احساس کنی.

4- بعضی افراد واکنش بدی نسبت به احساسات خودکشی‌گرایانه تو دارند، این یا به خاطر ترس‌شان است و یا خشم‌شان. آنها در واقع به جای اینکه به تو کمک کنند، علیرغم میل‌شان با گفتن یا انجام کارهای بی‌فکر، رنج تو را افزایش می‌دهند. باید بدانی که واکنش‌های بد آنها به خاطر ترس‌شان است، نه به خاطر تو.
ولی آن بیرون کسانی هستند که می‌توانند در این زمان ترسناک با تو باشند و درباره تو قضاوت نخواهند کرد، با تو بحث نخواهند کرد یا تو را به بیمارستان نخواهند برد؛ آنها فقط نگران تو خواهند بود. یکی از آنها را پیدا کن. حالا از 24 ساعت یا یک هفته خود استفاده کن و به یک نفر بگوئید اوضاعت چگونه است. کمک خواستن اشکالی ندارد، اما بار اضافی تلاش برای حل این موضوع را به تنهایی روی دوش خود نگذار. فقط صحبت کردن درباره اینکه چطور به اینجا رسیدی، مقدار زیادی از فشار را کاهش می‌دهد.

5- احساسات خودکشی‌گرایانه، به خودی خود آسیب‌زا هستند. پس از اینکه این احساسات فروکش کردند، لازم است که مراقب خود باشی. درمان، ایده واقعاً خوبی است. گروه‌های خودیاری متنوعی که در جامعه یا اینترنت وجود دارند، نیرومندند. خوب، حالا پنج دقیقه است که تو همچنان با من هستی. من واقعاً خوشحالم. از آنجایی که تا اینجا پیش آمده‌ای، مستحق یک پاداش هستی. فکر می‌کنم می‌توانی با دادن یک جایزه به خود این کار را بکنی. مطمئن شو که منابع کنار آمدن تو بیشتر از دردهایت است. حالا، در حالی که این صفحه توانسته است آرامش اندکی به تو بدهد، بهترین منبع کنار آمدنی که ما می‌توانیم به تو بدهیم، یک انسان دیگر است که با او حرف بزنی. اگر کسی را پیدا کنی که بخواهد گوش کند، و اگر به او بگویی که چه احساسی داری و چگونه به اینجا رسیده‌ای، منابع کنار آمدن خود را افزایش داده‌ای. خوشبختانه اولین کسی که انتخاب کنی، آخرین نفر نخواهد بود. افراد زیادی هستند که بخواهند به حرف‌های تو گوش بدهند. وقت آن رسیده که بگردی و یکی از آنها را پیدا کنی

بهش بگو برای شروع انگشت اشارشو قطع کنه

دستشو خط میندازه

دوست من یه دختره که که با یه دختر خانم دیگه دوست بودن ، ولی دعواشون شده و دوستی از بین رفته ، حالا دوست من میگه چون اون پیشم نیست من باید بمیرم ، جملاتی میگه که از نظر من خنده داره ولی اون ورد زبانشه ، مثلا بدون تو بهشت بره به جهنم ؛ در ضمن این دوستم مشکل قلبی هم داره

در ضمن هر دوشون از خانواده ی مذهبی ای هستن

بنام خدا.

عشق حجاب;795180 نوشت:
یه دختر خانمی سر جداشدن از صمیمی ترین دوستش میخواد خودکشی کنه ،

عشق حجاب;795180 نوشت:
اگه کسی میدونه چطوری باید بهش کمک کنم بگه لطفا ، تو شرایط بدی گیر کردم

عشق حجاب;795180 نوشت:
سن این دختر خانومم چهاردهه

[=impact]{خداییش اولش که خوندم ده سالشه گفتم به این بچگی بعدفکرکردم چهارتا دهه یعنی 40 سالشه گفتم آدم به این بزرگی به این بچگی ؟؟ الان تازه متوجه شدم که این بچه چهارده سالشه} بااینحال [=impact]شرمنده منکه فعلا هیچ راه درست و درمونی بذهنم نمیرسه وچون خودم این سن بسیارپرغرور و حساس را گذروندم ومیدونم که با کوچکترین شکی حرفشوعملی میکنه پس هیچی نمیگم که خدایی ناکرده عمل نکنید اوضاع بدتربشه ولی بگمانم بعدازمواردمهم ارسال شماره 3 نوشتارشماره 4 موردتاییدمنم هستن اول بهشون شخصیت و احترام بدید و اگراثرنکردن حداقل از بدبختی های اون دنیا هم بترسونیدش وبگید تو که تحمل یه عذاب و سختی این دنیا را نداشتی چگونه میخواهی هزاران بلا تو اون دنیاراتحمل کنی؟؟{البته من خودم این روش را روی یه 28 ساله پیاده کردم بدجور اثر کرد از اون موقع همش دعام میکنه میگه من همیشه بفکرمرگ و خودکشی بودم اما از لحظه ای که تو اون حرفا و مثالها را زدی واقعا ترسیده شدم چون میگفتم خودمو میکشم و خدا هم دلرحم میفرستم بهشت اما وقتی تو گفتی ای بدبخت هنوز تا قیامت و دل رحمی خدا خیلی راه فاصله داریم و اولشم باید بری یه جاهای خیلی بدی که هزاران مرتبه بدبختی ها و سختی هاش بیشترازاین دنیاست .. >> دیگه از مرگ و خودکشی ترسیدم و همش سعی کردم کارای خوب انجام بدم که اگر از این دنیا رفتم گیر اون ادم بدای اون دنیا که تو مثالشونو زدی نیفتم}

عشق حجاب;796567 نوشت:
دوست من یه دختره که که با یه دختر خانم دیگه دوست بودن ، ولی دعواشون شده و دوستی از بین رفته ، حالا دوست من میگه چون اون پیشم نیست من باید بمیرم ، جملاتی میگه که از نظر من خنده داره ولی اون ورد زبانشه ، مثلا بدون تو بهشت بره به جهنم ؛ در ضمن این دوستم مشکل قلبی هم داره

با سلام

هیچ ایامی بدتر از زمانی نیست که ارتباط بین دو دوست به هر علتی خراب شده باشد و علیرغم اینکه هر دو طرف از دوری یکدیگر رنج می‌برند اما هیچکدام پیشقدم نشوند تا دوباره این ارتباط آسیب دیده را بهبود بخشند همیشه برای شروع دوباره امید هست. ارتباطات بین دو نفر که یکدیگر را بسیار دوست دارند، ممکن است ناگهانی و بعضا بدون دلیلی چندان جدی، از بین برود و چیزی جز نفرت باقی نماند. اگر واقعا مایلید که ارتباطات قطع شده خود با دوست خود را اصلاح کرده و کدورت‌های ایجاد شده را از میان بردارید
این قطعی ارتباط، فرقی نمی‌کند یک طرفه باشد یا دو طرفه. هر یک از طرفین باید برای از بین بردن کدورت ایجاد شده و برقراری مجدد ارتباط وقت بگذارند. باید تمام خشم‌هایی که از هم دارند را آزاد کنند و تمام صدماتی را که از یکدیگر دیده‌اند، ‌فراموش کنند تا بتوانند به آرامش برسند و بتوانند تصمیم گیری درستی داشته باشند
اگر واقعا تصمیم دارید ارتباط آسیب دیده‌ای را اصلاح کنید، حتما احترام آمیز رفتار کنید. حتی در حضور دیگران هم بهتر است چیزی در مورد اتفاقاتی که بین شما افتاده صحبت نکنید. به این
روش حتی حسادت دیگران را هم بر نمی انگیزید کلید اصلاح ارتباطات، صرف نظر از اینکه بخواهید صمیمیت گذشته را دوباره پیدا کنید یا حتی صمیمی تر از گذشته بشوید، داشتن یک دوستی قوی و محکم است. بیاموزید که دوستانه صحبت کنید، ‌احترام یکدیگر را حفظ کنید و مانند دوستان خوب به هم بچسبید.

عشق حجاب;796567 نوشت:
دوست من یه دختره که که با یه دختر خانم دیگه دوست بودن ، ولی دعواشون شده و دوستی از بین رفته ، حالا دوست من میگه چون اون پیشم نیست من باید بمیرم ، جملاتی میگه که از نظر من خنده داره ولی اون ورد زبانشه ، مثلا بدون تو بهشت بره به جهنم ؛ در ضمن این دوستم مشکل قلبی هم داره

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما و همه اسک دینی های عزیز
دوست شما دچار وابستگی شده اند و البته این حالات در سن نوجوانی تا حدی بین دوستان طبیعی است و البته دقت لازم شود تا زیاده روی نشود
پرا که مشکلات زیادی از جمله همین احساسات نامناسب و شبیه به افسردگی به انسان دست می دهد
لذا ابتدا با دوستتنون در زمینه وابستگی و مشکلاتی که به همراه دارد صحبت نمایید و این جدایی را توفیق و کمکی از جانب خداوند متعال بدانید که ممکن بود در صورت ادامه مشکلات جدی تری را به ارمغان آورد.و به ایشان یادآور شوید که در صورتی که می خواهد زندگی بسیار بهتر و موفق تری را داشته باشد و از این حالات و افکار نجات یابد لازم به نکاتی که در تاپیک ها و در زیر می آید توجه نماید:
ورزش و نرمش
ارتباط قوی با خداوند متعال
افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس (پرا که کسی که عزت نفس و خود ارزشمندی او پایین باشد به خواسته های نامناسب طرف مقابل تن می دهد و حاضر است به هر قیمتی دوستی را حفظ نماید)
یادگیری مهارتهای مقابله با استرس و اضطراب و استفاده از آنها
توجه مناسب به تغذیه و مخصوصا صبحانه
استفاده از راهکارهای کنترل فکر
پر کردن اوقات روزانه
توجه لازم به شادی و تفریح و سرگرمی
دوستی با افراد شاداب و پرنشاط و امیدوار و جایگزین نمودن اینگونه دوستان
پرهیز از سرزنش نمودن و انتقاد از خود و مقایسه خود با دیگران
پرهیز از تنهایی و فکر کردن به امور آزار دهنده

در پناه قرآن و عترت موفق باشید یا علی

[="Arial"][="Blue"]بنام خدا.

راهنما;797096 نوشت:
و این جدایی را توفیق و کمکی از جانب خداوند متعال بدانید که ممکن بود در صورت ادامه مشکلات جدی تری را به ارمغان آورد

بااحترام بهمه سخنان کارشناس محترم،با این یکی اساسی پایه هستم{ببخشید موافق هستم}
چون یک نمونه بارزش برای یکنفر اتفاق افتاده بود که>>
نقل به مضمون.

{{دو تا دوست پسر بودیم خیلی هم عاشقانه همدیگرو دوست داشتیم{سنین نوجوانی و بدون فکرهای رابطه جنسی}
اونقدرباهم دوست و عاشق بودیم که ازراه مدرسه میبایست حدود500متر راه خودمونو دور میکردیم تا اول اون یکی رو برسونیم به خونه بعد اون یکی بره خونه{یابالعکس موقع رفتن به مدرسه}
بهرحال چندسال به این منوال گذشت تااینکه یک روز بین ما دعوا و بحث شدیدی در گرفت و باهم قهر کردیم ..
تحمل این قهری هم بحدی سخت امد و بلکه علاقه و عشق بحدی بود که اون زودترازمن دست بخودکشی زد و من بالای سر او دربیمارستان های های گریه میکردم و از خدا ارزو میکردم او را مجددا به زندگی برگرداند >>
خدا نیز انگار دعا و خواهشها و درخاستهای مرا بجا اورد و او را به زندگی بازگشت داد و روز از نو و روزی از نو ..

بگذریم >> دریکی ازاین امد و شدها یک روز این دوست من دخترخاله مرا میبیند{من درموردعشق و علاقه ام به او گفته بودم اما تا آنروز او را ندیده بود}
بگذریم این دوست من هم گویا یک دل نه بلکه صد دل عاشق او شده بود و من خبرنداشتم>>سرتون بدرد نیارم منی که یک روز دعا میکردم خدایا فقط مرگ بین ما فاصله بیندازد و دیگرهیچ>>حالا شده بودیم دشمن خونی و جونی یکدیگر.

گاهی اوقات به اون جدایی فکرمیکردم که با چه عشقی باعث خودکشی اون شده بود و با چه های و های و اشکهای من{شاید}به زندگی بازگشته بود..
خلاصه تامدتها کارم شده بود این که چرا این دوستی را مجددا برقرارنمودم که چنین قسمتی نصیبمان شود که >>که>>که درنهایت نه من به دخترخاله ام رسیدم و نه دوستم و نه حتی ..

نتیجه اخلاقی و عقلی>>به این دوستتون بگویید که این قسمت از حرف جناب کارشناس که نقل قول شد را با جان و دل بپذیرند و شک نداشته باشند که خداوند چپزهایی را میبیند که ما انسانهاقادربه دیدن و درک انها نخواهیم بود اما مصلحتی درکاربوده که او بخاطر قلب پاک هردوی شما این جدایی را برای شما خاسته >> فقط یک کلمه بگو خدایا چشم و دیگرهیچ}}

{اگراشکالی هم دربیان این داستان بود ببخشید}
باتشکر.[/]

موضوع قفل شده است