من فردی زود رنج ام، چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من فردی زود رنج ام، چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
استاد من زود رنجم.خیلیا بهم گفتن زود رنجم. البته همه رو قبول ندارم. گفتن از کارشناسا بخواه تاراهکار بدن تحملتو بالا ببری.
البته کم و بیش هم تو خونه مشکل داریم (تعاملی مثبت بین اعضای خانواده نداریم)
اینا باعث شده تحملم کمتر بشه. و خیلیا تو سایت میگن زود رنجم.
راهکاری برای حل مشکل میخواستم.
لطفا کمک کنید.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام و احترام
قضاوت کردن و برچسب زدن به دیگران رفتار پسندیده ای نیست، البته در مواردی هم وقتی یک متخصص مشاوره طبق تشخیص خود یک اختلال یا رفتاری را تبین و بیان می کند، مقصود و مطلوب یک چیز دیگری است، منتها در ادبیات دوستانه و بحث و جدل های نا مربوط برچسب زدن شاید ضد اخلاق باشد.
و بنده هم در مقام قضاوت نیستم، منتها از باب توضیح بیشتر و به جهت اینکه اگر فردی هم در این زمینه مشکل داشته باشد، بتوانیم کمک کنیم، از این رو نکاتی در این باب خدمت دوستان بیان می کنیم:
زود رنجی یا زود ناراحت شدن یا تحریک پذیر بودن و حساسیت شدید به رفتارهای دیگران ریشه های مختلفی می تواند داشته باشد.
عوامل تربیتی، زیستی، محیطی و شناختی می تواند زمینه ساز بروز زود رنجی باشد.
شناسایی هر یک از این عوامل بتنهایی سخت است، و نیاز است که در یک پروسه بالینی با کمک شخص متخصص انجام بگیرد، ولی به هر حال امری نیست که علاج نداشته باشد، و تمام ابعاد زندگی تحت تاثیر قرار بگیرد، می توان با تکنیک شناختی و تغییر رفتاری در مقابل این رفتار مقابله یا کنترل کرد.
تکنیها و راهکارهایی که به عنوان روش مقابله ای با این رفتار می تواند مفید باشد، عبارتند:
1. بهتراست که فرد به علل و ریشه مشکل به طوراساسی بپردازد، درحقیقت اگر شخص خود آگاهی بالایی داشته وبتواند با تمرکز بیشتربه تفسیرعلل رفتارهای فردی ( مثل زود رنجی) خود بپردازد می تواند، انگیزه لازم را برای تحول ایجاد کند، بعبارتی دیگر اگر فرد این مشکل را بپذیرد و آگاه باشد، امید اصلاح و تغییر بیشتر خواهد بود.
عواملی مثل: نگاه سطحی به رفتارهای دیگران، یا طرز تفکرات خاص، ترس از قضاوت دیگران، تحقیر، تهدید، عدم اعتماد، تجربیات تلخ و یا دغدغه های بیجا و نگران کننده و خود شیفتگی و خود خواهی و پرخاشگری و ...می تواند منجر به ایجاد تنش و رفتار نامتعارف زود رنجی ختم شود، هر چند ریشه این رفتارها منشا زیستی یا تربیت خانوادگی باشد، ولی می توان با تمرین و کسب مهارت های لازم به مقابله و کنترل چنین مشکلی رسید.
2. افزایش صبر و تحمل در تمام مسائل
مطالعه و کسب آگاهی از آثار صبر در زندگی و تلاش و تمرین در این زمینه، می تواند به مرور زمان در رفتار فردی موثر واقع شود، بایستی در شرایط مختلف تمرین صبر داشته باشید، بپذیرید که نباید زود جواب بگویید، زود تسلیم شوید، زود ناراحت شوید، این پیش فرضها را باید در ذهن خود داشته باشید، ناراحتی های سریع و واکنش زود هنگام باعث تخریب روحی و به هم زدن سطح ارتباطات رفتاری فردی با دیگران می شود.
زندگی و موفقیت افراد زمانی معنی دار می شود که فرد بتواند صبر و بردباری بیشتری با خود و دیگران داشته باشد.
3. خود گویی و تلقین
باید پیوسته مواظب رفتارهای خود باشید، و از تکرار رفتارهای نا پخته و تصمیم های عجولانه بپرهیزید و مدام با خود مرور کنید تا این تلقین در رفتار شما تاثیر مثبت بگذارد.
4. کسب مهارت تصمیم و تفکر
وقتی فرد در انتخاب تصمیمات خود دقیق باشد و حرفهایش بر اساس منطق و برهان بیان کند و از روی احساسات و کینه و کدورت و عجولانه و... نباشد، و بتواند مخاطب را بشناسد و بداند که مقصود او چیست، طبیعتا رفتار مناسبی را از خود نشان خواهد داد. گاهی ادامه صحبت و گفتگو با افرادی مثل: کج فهم، کینه ای و پرخاشگر و ... چه بسا فایده ای نداشته باشد، عقل سلیم در این است که شخص قبل از گفتگو تاملی در کلمات و رفتارهای خود داشته باشد، طبیعی است که رفتار مناسب و منطقی را از خود بروز خواهد داد و همین امر موجب می شود که فرد با مشکلی مواجه نشود. منتها تصمیمات سریع و احساسی رفتارهای نا پخته ای بدنبال دارد و همین امر موجب اختلال رفتاری و مشکلات دیگری را به بار خواهد آورد.
5. همنشینی با افراد صبور و حلیم
از ویژگی های انسانی است که در سایه همنشینی و افت و خیز با الگو برداری کند، از این رو دوستی و همنشینی با افراد دلسوز و صبور می تواند به مرور زمان از انجام رفتارهای تنشی و زود رنج گونه پرهیز شود.
6. تحلیل رفتارها
باید با دقت بیشتر رفتارهای خود را با منطق و دلیل کافی تحلیل کنیم و به جای دلیل تراشی و استفاده از سیستم دفاعی انکار از اصل ترمیم و اصلاح و تغییر نگاه و کشف علت رفتار باشیم، در این صورت رفتارها اصلاح می شود. منتها اگر در پی کشف مجرم باشیم و دیگران را خطاکار و بی ادب دانسته و یا تربیت خانواده را زیر سوال ببریم، و ذره ای به خود شک نکرده و اراده ای برای اصلاح نداشته، طبیعی و روشن است که مشکل حل نخواهد شد و تمامی راهکارها مفید نمی شود.
7. تعیین مبانی فکری
باید اصولی منطقی و صحیح را در رفتارهای خود تعیین کنیم و طبق آن ملاکها کارها را پیش ببریم، در این صورت احساس و رفتار زود رنج گونه کمتر و یا کم رنگیتر می شود. (اگرعلاقه مند بودید در یک تاپیک جداگانه این اصول را پیگیری کنید)

[="Navy"]سلام وعرض ادب
خداقوت
استادمن خودم اصلا نمیتونم باناحقی کناربیام.
وقتی ناحق میشنوم اینقدراصرارمیکنم تابفهمندکه ناحق گفتن.اماخیلی مواردقبول نمیکنند.منم اشکم درمیاد.بعضی وقتاخیلی گریه میکنم که حرفمونمیفهمن و....
دراخرمجبورمیشم سکوت کنم.
توجامعه ای که هستیم خیلی ناحق گفته میشه.
تواوج ناراحتی چجوری بیخیال بشم؟
چجوری بگم ولش کن وناراحت نباشم؟
[/]

سلام
من هم همین مشکلو (زودرنجی)دارم
البته کسی بهم نگفته خودم کشف کردم:)
چطوری باید تمرین صبر کنیم؟

kobram;795770 نوشت:
سلام
من هم همین مشکلو (زودرنجی)دارم
البته کسی بهم نگفته خودم کشف کردم:)
چطوری باید تمرین صبر کنیم؟

سلام
فهرستی از کارها را بنویسید، بهتر است از کارهای کوچک شروع کنید مثلا:
1. مطالعه را 30 دقیقه انجام می دادید و می گذاشتید کنار، از امروز 5 دقیه را بیشتر کنید و همین منوال بعد از یک هفته 10 بیشتر کنید.
2. موقع صحبت سعی کنید آروم و با تانی صحبت کنید.
3. اگر کسی ناراحتتون کرد، در همان ابتدا فورا جواب ندهید.( قبلا با خودتان عهد ببندید، و به عنوان کی پیش فرض بپذیرید)
4. از آنجایی که صبر همراه با تحمل بیشتر است باید در تقویت اراده هم تلاش کنید، لذا سفارش می شود حتما حتما ورزش کنید تا روحیه قوی و اراده محکمی داشته باشید.
کلا اگر برای عجله کردن ها یک توقف و درنگی و خط قرمزی را بگذارید، صبر تون زیادتر می شود.

زهرا73;795768 نوشت:
سلام وعرض ادب
خداقوت
استادمن خودم اصلا نمیتونم باناحقی کناربیام.
وقتی ناحق میشنوم اینقدراصرارمیکنم تابفهمندکه ناحق گفتن.اماخیلی مواردقبول نمیکنند.منم اشکم درمیاد.بعضی وقتاخیلی گریه میکنم که حرفمونمیفهمن و....
دراخرمجبورمیشم سکوت کنم.
توجامعه ای که هستیم خیلی ناحق گفته میشه.
تواوج ناراحتی چجوری بیخیال بشم؟
چجوری بگم ولش کن وناراحت نباشم؟

با سلام و احترام
ممنون و متشکر
بزرگوار؛
ما در بیان این نیستیم که در مقابل دفاع از حق، بیخال شوید و خودتان را اذیت نکنید و... اتفاقا آدم عاقل باید دنبال حق باشد و تا جایی که امکان دارد از حق خود دفاع کند، منتها اگر روش را بلد نباشیم و با اصول و آگاهی لازم نباشد به جای اثبات حق شاید بدتر هم باشد، افرادی که زود ناراحت می شوند و در بحث سریع واکنش نشان می دهند، معمولا شاید نتوانند زود به اثبات حق خود برسند، در حالی که با حلم بیشتر و با منطق قوی و روشی زیرکانه و همراه با اطلاعات قوی باشد، می توان طرف را قانع کرد، بدون که آدم به خود آسیبی برساند، و ناراحت شود.

[="Navy"]استادبذاریدمثال بزنم.
الان شما اول برای کاربرکبری صلوات زدیدوجوابشونودادید.من اومدم خوندم.دیدم برای من صلوات نزدید.خب به خودم گفتم حرف منکه بدنبوده.اینوگفتم تابدونیدچقدربرسرچیزهای کم ارزش من زودناراحت میشم.(البته به خودم گفتم شایدنخوندیدویابعداصلوات میزنید)
بحثم ازاین مثال فقط اینه که بدونیدزودناراحت شدنم خیلی عمیق شده.
وقبول دارم که نبایدبرسرهرچیزی ناراحت بشم.
اماواقعادست خودم نیست.
خیلیییییییی حساس شدم.
[/]

زهرا73;795789 نوشت:
استادبذاریدمثال بزنم.
الان شما اول برای کاربرکبری صلوات زدیدوجوابشونودادید.من اومدم خوندم.دیدم برای من صلوات نزدید.خب به خودم گفتم حرف منکه بدنبوده.اینوگفتم تابدونیدچقدربرسرچیزهای کم ارزش من زودناراحت میشم.(البته به خودم گفتم شایدنخوندیدویابعداصلوات میزنید)
بحثم ازاین مثال فقط اینه که بدونیدزودناراحت شدنم خیلی عمیق شده.
وقبول دارم که نبایدبرسرهرچیزی ناراحت بشم.
اماواقعادست خودم نیست.
خیلیییییییی حساس شدم.

با سلام
احسنتم
من اصلا مطلب شما را نخست ندیم به همین خاطر دیر پاسخ دادم، پس لزومی به نارحتی نداشت.
پس بزرگوار سعی کنید موقع حدس زدن تفسیر مثبتی در ذهن خودتان ایجاد کنید، پس بهتر است تفسیر و نگاه مثبت را تمرین کنید.
این بیان شما می تواند بیانگر نوع نگرش شما باشد، در حقیقت باید روی نگرش خودتان کار کنید و یا بعبارتی قضاوت زود را در زندگی تعطیل کنید همیشه با خود بگویید شاید بعد دیگری داشته باشد و من غافل هستم.

سلام استاد نشاط.
میشه تعریفی از زودرنجی ارایه بدید؟
به چه کسی زودرنج میگن؟ و چه ویژگیهایی داره؟
و اگر یکی از افراد خانواده مون زودرنج باشه چطوری باهاش باید رفتار کنیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

این در ذات ادم هست که اجتماعی باشه و دیگران بهش توجه کنند و . .

اما تمام عواطف و احساسات ادمی باید در حالت نرمال و به جای خود قرار گرفته باشند تا انسان دچار مشکل نشه !

در رابطه با زود رنجی چیکار کنیم ؟

1. از دیگران هیچ انتظاری نداشته باشیم و اگر کاری در حق ما کنند لطفی بیش نبوده ( حتی پدرو مادر و نزدیکان درجه 1 ) = چیزی به اسم وظیفه نداریم

2. تفاوت های دیگران رو قبول کنیم و هر کسی یه سری خصوصیات اخلاقی خاصی داره که ممکن هست با میل ما تناقض داشته باشه ! و به حرف یا نظر ما واکنش ضد نشون بده

3. شخصیت خودمون رو منعطف و نرم کنیم مثل دریا ! غرور رو تا حد امکان کم کنیم

ما به شیشه یه سنگ بزنیم میشکنه !

اما به دریا هر چه سنگ بزنیم باز اراوم هست و رنجیده نمیشه .

4. از قضاوت زود هنگام بپرهیزیم __ دیگران شاید درگیر مسائلی باشند و ما به جای کمک برنجیم ازشون که چرا بر فرض به پیام ما جواب ندادند !

5. برای خودمان قرار هست زندگی کنیم نه با برخوردها و واکنش ها و نظرات و . . دیگران

قرار هست از نظرات و واکنش ها و . . دیگران در جهت ( اگر خوب باشند ) در جهت بهبود خودمان استفاده کنیم نه رنجیده شدن خودمان

mehrant;795870 نوشت:
سلام استاد نشاط.
میشه تعریفی از زودرنجی ارایه بدید؟
به چه کسی زودرنج میگن؟ و چه ویژگیهایی داره؟
و اگر یکی از افراد خانواده مون زودرنج باشه چطوری باهاش باید رفتار کنیم؟

با سلام و احترام
افراد زود رنج افرادی هستند که تحریک پذیری شدیدی دارند و در مقابل رفتارهای دیگران چه به صورت منطقی باشد یا غیر منطقی، در صورتی که با روحیه وشخصیت او ناسازگار باشد، عکس العمل شدید و سریع از خود نشان می دهند.( زود نارحت می شوند، قهر می کنند، آزرده می شوند)
معمولا این افراد اعتماد به نفس پایینی دارند و از هر گونه تحقیر، تهدید، تمسخر و شوخی های زیاد با انها را باید پرهیز کرد، بهترین روش برخورد، تکریم و احترام و محبت ورزی و درک آنها و تشویق فعالیتها و پیشرفتهای چنین افرادی است. در حقیقت وقتی اعتماد و محبت و علاقه شکل گرفت ناراحتی آنها هم کمتر خواهد شد.

نشاط;795790 نوشت:
با سلام
احسنتم
من اصلا مطلب شما را نخست ندیم به همین خاطر دیر پاسخ دادم، پس لزومی به نارحتی نداشت.
پس بزرگوار سعی کنید موقع حدس زدن تفسیر مثبتی در ذهن خودتان ایجاد کنید، پس بهتر است تفسیر و نگاه مثبت را تمرین کنید.
این بیان شما می تواند بیانگر نوع نگرش شما باشد، در حقیقت باید روی نگرش خودتان کار کنید و یا بعبارتی قضاوت زود را در زندگی تعطیل کنید همیشه با خود بگویید شاید بعد دیگری داشته باشد و من غافل هستم.

سلام استاد.
خسته نباشید.
درجوابتون خواستم یک اتفاق عینی که خودم دیدم روبگم...
یکی ازدوستان همینطوربود ووقتی بطورمثال کسی شماره تلفنش روجواب نمیدادکلی فکرهای منفی میکرد که حتما از روی عمد جواب نمیده....درصورتیکه طرف مقابل قادر به جواب دادن نبود وخیلی خودش روبااین افکاراذیت میکرد با راهنمایی ازیکی ازاساتیدش متوجه مشکلش شد کمی تونست کناربیاد وزودقضاوت نکنه ولی هنوزکامل نتونسته دیدمنفیش روکناربگذاره ودر درسهاش تاثیر گذاشته و بااسترس زیادی همراه هست...

سلام زهرا جان,,, تاپیکت خیلی به منم کمک می کنه,,, فکر کردم تو این دنیا فقط من زودرنجم! نگو رفیق هم دارم Smile
من که متوجه شدم همه چیز از همین کله ی منه Smile طرز فکر خودمه,,,فکر و خیالهایی که خودم می برم و می دوزم,,, یه جورایی وسواس فکری !
نگاهمو عوض کنم دیگه زودرنج نیستم
که البته گفتنش راحته Smile ولی دارم تمرین میکنم

[="Navy"]

نشاط;796163 نوشت:
بهترین روش برخورد، تکریم و احترام و محبت ورزی و درک آنها و تشویق فعالیتها و پیشرفتهای چنین افرادی است. در حقیقت وقتی اعتماد و محبت و علاقه شکل گرفت ناراحتی آنها هم کمتر خواهد شد.

سلام
خداقوت
استادوقتی کسی فهمیدطرف زودرنجه نبایدازش معذرت بخواد؟(درصورتی که اون فردبدونه ازدستش ناراحته .)
استادمن بایکنفربحثم شد.بعدبه فردی دیگه گفتم بااون فردوقتی میحرفی بامن نحرف.اون هم زورش اومدو...بعدبجای اینکه دوستم تنهام نذاره بازم بااون فردمیحرفه ومنم انگارنه انگار.
برای حل این موضوع چکارکرد؟
استادهمه ادمای زودرنج میدونن نبایدزودقضاوت نکنن.اما رفتارهایی که ازطرف فردمقابل میبینن خیلی ازاردهندس.(درحدی که دوستم بامن نمیحرفه وبااون فردمیحرفه:( )[/]

تبسم عشق;796244 نوشت:
نگاهمو عوض کنم دیگه زودرنج نیستم
که البته گفتنش راحته Smile ولی دارم تمرین میکنم

جای خوشحالی است، احسنتم همین تصمیم شما می تواند برای درمان شما کمک کنید.
از دیگران هم کمک بگیرید،( خصوصا از همسر مهربانتان) مدام با خود تکرار کنید، و ضمنا سعی کنید ذهن خودتان را با چیزهای خوبی درگیر کنید تا ذهن فرصت بافتن چیزهای بی خاصیت و بی هویت نباشد. مثلا:
مطالعه کردن، نظافت منزل، خواندن جک، تلاوت قرآن و...
(افراد زود رنج اگر روحیه شوخی طبعی خودشان را تقویت کنند، این روحیه در کاهش ناراحتی ها خیلی مفید خواهد بود. چون به راحتی و با شیرین زبانی می توانند هم حرف خودشان را بگویند و هم لذت ببرند، و هم دیگر فشار گفتگو و رفتار خاص دیگران برای آنها خیلی موثر نخواهد بود)

زهرا73;796247 نوشت:
استادهمه ادمای زودرنج میدونن نبایدزودقضاوت نکنن.اما رفتارهایی که ازطرف فردمقابل میبینن خیلی ازاردهندس.(درحدی که دوستم بامن نمیحرفه وبااون فردمیحرفه:( )

با سلام
بزرگوار
می دانم سخته، ولی اگر مدتی تمرین کنید، اتفاقا خودتان راحت می شوید.
این پیشنهاد شما در مورد دوستتان خیلی شاید بجا نباشد، سعی کنید استقلال فکری داشته باشید، به رفتار دیگران اهمیت ندهید، برای خودتان مهم نپندارید چراکه جز اذیت شدن خودتان ثمری ندارد.
خود این درخواست شما جای تامل دارد، و چنین درخواستی شاید خیلی پسندیده نباشد.( هر چند شاید نارحت شده اید، ولی چنین روشی صحیح نیست)
به روشهای رفتاری و برخوردی باید تامل کنید، رفتار متکی بر احساس و ناراحتی روند مثبتی نیست، و نتیجه خوبی ندارد( عذر میخام رفتار واکنشی سبک، جواب نمی دهد و تاثیر گذار نیست و گاهی شاید بی ادبانه هم باشد، از این رو ممکن است کار بدتر هم بشود)

سلام استاد.
بنظرم بازهم خیلی سخته حرف رو حتی به شوخی گفتن...
من خودم هنوزنمیتونم حرفم روبه طرف مقابل بگم بااینکه من روهمیشه خندون میشناسند...
بعدیک مدت طولانی بسختی دارم سعی میکنم بیخیال همه چیز باشم وفقط بگذرم ازهمه ی حرفایی که ناراحتم میکنه....

smart star;796250 نوشت:
سلام استاد.
بنظرم بازهم خیلی سخته حرف رو حتی به شوخی گفتن...
من خودم هنوزنمیتونم حرفم روبه طرف مقابل بگم بااینکه من روهمیشه خندون میشناسند...
بعدیک مدت طولانی بسختی دارم سعی میکنم بیخیال همه چیز باشم وفقط بگذرم ازهمه ی حرفایی که ناراحتم میکنه.

با سلام بزرگوار
بله قبول می کنم مختصری سخت است، ولی به هر حال شوخی کردن هم یک روش بیان است، افرادی شاید باشند خیلی راحت با اندکی تامل و تمرین بتوانند با این برخورد سخنشان را بگویند و خیلی ناراحتی هم اتفاق نیافتد.
(ولی تمرین کردن این روش می ارزد)

[="Navy"]

نشاط;796249 نوشت:
به روشهای رفتاری و برخوردی باید تامل کنید، رفتار متکی بر احساس و ناراحتی روند مثبتی نیست، و نتیجه خوبی ندارد

استادخب چه برخوردی کنم؟
طرف میادمثلا الکی تهمت میزنه که شماچرااینقدرعصبانی هستیدو....
خب منم ناراحت میشم وقتی اصلاعصبی نیستم یکنفربیادوتوجمع(عمومی)بگه عصبی.
نبایدناراحت بشموبه دوستم بگم وقتی بااون میحرفی بامن نحرف؟
هنوزه که هنوزه یادم میاداشکم درمیاد[/]

[="Navy"]

نشاط;796251 نوشت:
با سلام بزرگوار

سلام
استادمن دارم تمام سعیمومیکنم تاازامروزکه تولدمه دیگه ناراحت نشم ازبقیه.(میدونم خیلییییییییییییییییییییییی سخته)
استادلطفابگیدتایک مدت مثلا چه کارهایی کنم؟(یک کودک برای راه رفتن اول چهاردست وپامیره وبعدتاتی تاتی و....تابتونه راه بره)
منم میخوام بگیداول چکارکنم وبعدکم کم چکارکنم تاکاملا رفع بشه موضوع زودرنجیم.[/]

سلام وقتتون بخیرمنم مثل شمابودم اماالان کلامتحول شدم.تلقین کردن خیلی موثره اینکه وقتی شرایطش پیش میادکه رنجیده خاطربشین خودتون روجای طرف مقابل بزارین وشرایط اونوهم درنظربگیرین وتلقین به خودتون که هیچ چیزارزش نداره تواین دنیاآدم غصشوبخوره.موفق باشین.یاعلی

زهرا73;796264 نوشت:

سلام
استادمن دارم تمام سعیمومیکنم تاازامروزکه تولدمه دیگه ناراحت نشم ازبقیه.(میدونم خیلییییییییییییییییییییییی سخته)
استادلطفابگیدتایک مدت مثلا چه کارهایی کنم؟(یک کودک برای راه رفتن اول چهاردست وپامیره وبعدتاتی تاتی و....تابتونه راه بره)
منم میخوام بگیداول چکارکنم وبعدکم کم چکارکنم تاکاملا رفع بشه موضوع زودرنجیم.

سلام
تولدتون مبارک[SPOILER]
:keik:[/SPOILER]

مدیون;796269 نوشت:
سلام وقتتون بخیرمنم مثل شمابودم اماالان کلامتحول شدم.تلقین کردن خیلی موثره اینکه وقتی شرایطش پیش میادکه رنجیده خاطربشین خودتون روجای طرف مقابل بزارین وشرایط اونوهم درنظربگیرین وتلقین به خودتون که هیچ چیزارزش نداره تواین دنیاآدم غصشوبخوره.موفق باشین.یاعلی

سلام به شما عضو جدید.
بله درست است.تلقین منفی خیلی بد هست.
بانظرشما موافقم.

زهرا73;795789 نوشت:
استادبذاریدمثال بزنم.
الان شما اول برای کاربرکبری صلوات زدیدوجوابشونودادید.من اومدم خوندم.دیدم برای من صلوات نزدید.خب به خودم گفتم حرف منکه بدنبوده.اینوگفتم تابدونیدچقدربرسرچیزهای کم ارزش من زودناراحت میشم.(البته به خودم گفتم شایدنخوندیدویابعداصلوات میزنید)
بحثم ازاین مثال فقط اینه که بدونیدزودناراحت شدنم خیلی عمیق شده.
وقبول دارم که نبایدبرسرهرچیزی ناراحت بشم.
اماواقعادست خودم نیست.
خیلیییییییی حساس شدم.

سلام

ذهن ما علیرغم تمام پیچیدگی هایی که داره ، اما در بسیاری از اوقات در زندگی روزمره ما ، تحلیلهای سطحی از وقایع به ما ارائه میده.
در مباحث روانشناسی ، مبحثی داریم به اسم "خطاهای شناختی"
بعد از مطالعه این مبحث متوجه میشیم ، چقدر فرمانده بدن ما ، یعنی مغز ما ، در خیلی از لحظات زندگی ما ، ما رو به اشتباه راهبری میکنه ، اما وقتی به این موارد واقف و اگاه بشیم ، به راحتی فریب اشتباهات ذهن خودمون رو نمیخوریم.

برخی از ایتم های لیست خطاهای شناختی ، میتونه باعث از بین بردن عارضه زودرنجی بشه.
مثل همین مثالی که در مورد صلوات زدن ، اوردید، ببینید کدام مورد از موارد لیست زیر ، میتونه این دل نگرانی و زودرنجی شما ، ناشی از تشکر ، رو از بین ببره.

خطای اول: تفکر همه یا هیچ

در این نوع افکار قانون همه یا هیچ حاکم است . فرد یک رفتار، فکر، موفقیت ، ، پدیده یا موضوع را کلا سفید یا سیاه می بیند. هر چیز کمتر از کامل ، شکست بی چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار ، یک فعالیت و یا یک امتیاز ، آنها را از مزایای آن امر محروم می کند. به طور مثال عده ای این نوع تفکر را دارند که یا باید فلان ماشین را داشته باشند یا اصلا هیچ ماشینی را نمی خواهند. این نوع تفکر در بسیاری از قسمت های زندگی دیده می شود. در مثالی دیگر مدرس دانشگاه بیان می دارد که اگر این تعداد دانشجو بود و با این شرایط به طور مثال من این درس را خواهم داد. در مثال دیگر خانمی که رژیم لاغری گرفته بود، پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت: برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت. با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد.
خطای دوم:تعمیم مبالغه آمیز

افرادی که این نوع خطا را در افکار دارند حقایق زندگی را پررنگ تر از مقدار واقعی آن می بینند. شدت و مقدار واقعی خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد قرار دارد. فردی که دچار این خطای شناختی است ، هر حادثه منفی و از جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف می کند. فروشنده دوره گرد افسرده ای که فروش خوبی نداشته و در حال رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت: چه بد شانس هستم، پرنده ها همیشه به شیشه اتومبیل من می خورند. شاید بتوان این طور بیان کرد که این افراد به دلیل مبالغه در بخشی از افکار ، نمی توانند جوانب مثبت زندگی را ببینند. شاید در مثال ذکر شده بتوان این طور بیان کرد که این فروشنده دوره گرد ازخیلی مواهب که دارد غافل است و این که او ماشینی دارد که خیلی از فروشندگان دیگر ندارند
خطای سوم: فیلتر ذهنی

افرادی که دارای این نوع افکار هستند تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار می بینند. به جزیی از یک حادثه منفی توجه می کنند و بقیه را فراموش می کنند.عدم توانایی در دیدن بخش های مهمتر این حوادث ، عاملی است که ذهن ما را درگیر می کند. شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر می کند. به مثالی توجه کنید: به خاطر طرز برخورد شایسته خود با همکاران اداره، از طرف رئیس اداره تشویق می شوید، اما در این میان و در حین دریافت جایزه یکی از همکاران کلمه ای نه چندان جدی در مقام انتقاد به شما می گوید. روزهای طولانی در حالی که همه گفته های مثبت و مراسم با ارزش تشویق را فراموش می کنید، تحت تاثیر این انتقاد بسیار جزئی یک همکار، رنج می برید.ا
خطای چهارم: بی توجهی به امر مثبت

افرادی که دارای این نوع تفکر غیر منطقی هستند، توجه زیاد و با ارزشی به جنبه ها ی مثبت زندگی خود ندارند و همیشه نکات مثبت را برای خود بی اهمیت جلوه می دهند. با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانند، معتقدند که هر کسی می تواند این کار را انجام دهد. بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می گیرد و شما را به احساس ناشایسته بودن سوق می دهد. به طور مثال نگهبان ساختمان تجاری با تیز هوشی موفق به شناسایی یکی از سه سارقی شده بود که در هفته قبل از یکی از مغازه های این ساختمان دزدی کرده بودند. مسئول ساختمان ضمن قدردانی از نگهبان که بعد از چند روز موفق به کشف این گره شده بود از نگهبان خواست که یکی از روزهای هفته زمانی را مشخص کند که در جلسه ای با حضور افراد و مالکین ساختمان از زحمات وی قدردانی شود. نگهبان امروز و فردا کرده و یکسره میگفت کار مهمی نکرده ام و از تعیین وقت سرباز می زد.ا
خطای پنجم :نتیجه گیری شتابزده

بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتابزده می کنید. ذهن خوانی: بدون بررسی کافی نتیجه میگیرید که کسی در مورد شما منفی فکر می کند. پیشگویی: پیش بینی می کنید که اوضاع بر خلاف میل شما در جریان خواهد بود. بدون هر گونه بررسی می گوییدا« آبرویم خواهد رفت، از عهده انجام این کار برنخواهم آمد».ا و اگر افسرده باشید ممکن است به خود بگویید ا«هرگز بهبود نخواهم یافت».ا
خطای ششم: درشت نمایی

از یک سو در باره اهمیت مسایل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کند و از سوی دیگر ، اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست برآورد می کند. به دلیل اعتماد به نفس پایین، این افراد چون خود را نسبت به دیگران دست کم می گیرند، در صورت انجام کاری خطا ، این اشتباه خود را خیلی پررنگ تر از حد و حدود واقعی آن اشتباه می بیند. به طور مثال شخصی دوست قدیمی خود را می بیند و به او سلام می گوید، دوست قدیمی مانند همیشه سلام او را به گرمی جواب نمی دهد. او از این مسئله ناراحت می شود و این واقعه را برای خود فاجعه تلقی می کند. این درحالی است که شاید دلایل مختلفی برای سرد برخورد کردن وجود داشته باشد. از طرفی این قدر هم مهم نباشد ولی ساعتها این مسئله ذهن فرد را درگیر خود می کند
خطای هفتم: استدلال احساسی

افرادی که دارای استدلال احساسی هستند فکر می کنند که احساسات منفی ما لزوما منعکس کننده واقعیت ها هستند. این نوع استدلال احساسی ما را از بسیاری واقعیت ها دور نگه می دارد . به طور مثال : «از سوار شدن در هواپیما وحشت دارم، چون پرواز با هواپیما بسیار خطرناک است».« یا احساس گناه می کنم پس باید آدم بدی باشم». یا «خشمگین هستم، پس معلوم می شود با من منصفانه برخورد نشده است.» یا چون احساس حقارت می کنم، معنایش این است که فرد درجه دومی هستم. یا احساس نومیدی می کنم، پس حتما باید نومید باشم. ا
خطای هشتم: باید ها

انتظار دارید که اوضاع آن طور باشد که شما می خواهید و انتظار دارید .همیشه این انتظار محقق نمی شود و یا با درصد کمتری محقق می شود. به طور مثال نوازنده بسیار خوبی پس از نواختن یک قطعه دشوار پیانو با خود گفت:«نباید اینهمه اشتباه می کردم». آنقدر تحت تاثیر این عبارت قرار گرفت که چند روز متوالی حال و روز بدی داشت. انواع و اقسام کلماتی که «باید» را به شکلی تداعی می کنند، همین روحیه را ایجاد می نمایند. آن دسته از عبارت های «باید» دار که بر ضد شما به کار برده می شوند،به احساس تقصیر و نومیدی منجر می گردند. اما همین باورها، اگر متوجه سایرین و یا جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی می گردد نباید این قدر سمج باشد.خیلی ها می خواهند با «باید» ها و «نباید»ها به خود انگیزه بدهند. نباید آن شیرینی را بخورم. این نوع فکر اغلب بی تاثیر است زیرا«باید» ها تولید تمردد می کنند و اشخاص تشویق میشوند که درست برعکس آن را انجام دهند.ا
خطای نهم: برچسب زدن

برچسب زدن شکل حاد تفکر همه یا هیچ چیز است. به جای اینکه بگویید«اشتباه کردم». به خود برچسب منفی می زنید:«من بازنده هستم». گاه هم اشخاص به خود برچسب «احمق» یا «شکست خورده» و غیره می زنند. برچسب زدن غیر منطقی است، زیرا شما با کاری که می کنید ، تفاوت دارید. انسان وجود خارجی دارد اما بازنده و احمق به این شکل وجود ندارد. این برچسب ها تجربه های بی فایده ای هستند که منجر به خشم، اضطراب ، دلسردی و کمی عزت نفس می شوند. گاه برچسب متوجه دیگران است. وقتی کسی در مخالفت با نظرات شما حرفی می زند ممکن است او را متکبر بنامید. بعد احساس می کنید مشکل به جای رفتار یا اندیشه بر سرشخصیت یا جوهر و ذات او است. در نتیجه او را به کلی بد قلمداد می کنید و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمی شود.ا
خطای دهم : شخصی سازی و سرزنش

در این خطا، فرد خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کند که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته است. وقتی زنی از آموزگار پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمی خواند با خود گفت این نشان می دهد که من مادر بدی هستم و چه بهتر که این مادر علل واقعی درس نخواندن فرزندش را می جست تا او را کمک کند. شخصی سازی منجر به احساس گناه ، خجالت و نا شایسته بودن می شود . بعضی ها هم عکس این کار را می کنند و سایرین و یا شرایط را علت مسائل خود تلقی می کنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست. سرزنش به خاطر ایجاد رنجش اغلب موثر واقع نمی شود.

البته لیست خطاهای شناختی فراتر از این موارد هست و من فقط برخی از اونها رو از منبع زیر در این پست اوردم.

zibaweb.com

و لیست کاملتر رو میتونید در سایر منابع جستجو کنید.

زهرا73;796252 نوشت:
استادخب چه برخوردی کنم؟

با سلام و احترام
بزرگوار
مثلا: بعد از اینکه واقعا یقین کردید( با صبر و بردباری میشه متوجه شد، نباید عجله کنید) که با قصد و غرض با شما برخورد و شما هیچ تقصیری نداشتید، می توانید با حالت صمیمی بگویید که من شما را دوست دارم و از رفتار شما اینگونه متوجه شدم، اگر واقعیت داشته باشد ناراحت هستم و اگه امکان داشته باشه تکرار نکنید، در این صورت شاید طرف مقابل بگویید: من قصدی نداشتم، یا شاید ببخشید هم بگویید، ولی به هر حال باید با رفتار متین و محترمانه تذکر داد و یا حمل بر وجه مثبت کرد تا احساس نارحتی ایجاد نشود. ضمنا باید دلتون را بزرگ کنید، چنین رفتارهایی هم کسی از خود نشان بدهد، با خود بگویید که چنین رفتاری بچه گانه است، نیازی نیست من هم مثل او باشم، بلکه مثل رفتار بزرگترا و همراه با متانت انجام می دهم،( مثل یک فرد با شخصیت) چنین حالتی شاید ایجاد علاقه و محبت بیشتر هم بکند والا موضع گیری و تفسیر خاص و داشتن حس نارحت گونه دردری را درمان نمی کند.

سلام استاد.
اگرکسی جرات حرف زدن نداشته باشه بایدچکارکرد؟
مثلا جرات نداره ازترس اینکه طرف مقابلش ناراحت بشه حرفی بزنه وبگه من ازچنین رفتاری ناراحت شدم...
یاحتی درخواستی داشته باشه ولی ازترس اینکه حرفی بشنوه ترجیح میده نگه...

smart star;796373 نوشت:
سلام استاد.
اگرکسی جرات حرف زدن نداشته باشه بایدچکارکرد؟
مثلا جرات نداره ازترس اینکه طرف مقابلش ناراحت بشه حرفی بزنه وبگه من ازچنین رفتاری ناراحت شدم...
یاحتی درخواستی داشته باشه ولی ازترس اینکه حرفی بشنوه ترجیح میده نگه...

با سلام و احترام
اینکه فرد در مقابل دفاع از خود و یا برای بیان مطلبی که نیاز هست گفته شود، یک حالت کم روئی دارد و نمی تواند مطلبی را بگویید و از حق خود دفاع کند، طبیعی است که این فرد از قبل مشکل کم روئی داشته و باید برای حل ان تلاش کند.
سعی کنید از قبل رفتارهای جسورانه را تمرین کنید:
1. می توانید در یک اتاق خلوت کسی را فرض کنید که از شما درخواستی دارد و این را نمی پسندید، برای پاسخ آن کلماتی را تکرار کنید، با خود بگویید من نمی توانم شرایط شما را قبول کنم و ... این تمرین باعث می شود که زبانتان باز شود و به راحتی نه را بگویید.( نیاز نیست کلماتی مثل: ببخشید، عذر میخام و... به راحتی بگویید "نه"
2. اگر واقعا رفتار دیگران را نمی پسندید، و در آن لحظه جرات نه گفتن را ندارید، در نهایت می توانید بگویید من الان جوابی به شما نمی گویم بعدا اعلام می کنم، اجازه بدهید تامل کنم( یا خودتان بعدا بگویید یا از طریق دوستان و یا از طریق پیامکی اطلاع دهید، ترس از ناراحتی دیگران را بیخال شوید، خیلی مهم نیست چون قرار نیست که شما به خاطر دیگران خودتان را تباه کنید، البته مگر در شرایط خاص کمک به دیگران مصلحتی دارد که باز نیاز به مشورت دارید)
3. دوستانی را انتخاب کنید که خیلی جسور هستند.
4. خود گویی مثبت( با خودتان بگویید چیزهایی که به من مربوط نیست و از مسئولیت و شرایط روحی و توانایی من خارج است، من نباید بپذیرم و تسلیم شوم، باید بگویم "نه") این پیش فرض ذهنی اولیه در موقع بروز رفتار های حجسورانه کمک خوبی می کند.
موضوع قفل شده است