جمع بندی یک قدم تا جنون فاصله دارم

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
یک قدم تا جنون فاصله دارم

حرف هایم انقدر زیاد است که دوره کردنش هم در توان خودم نیست چ رسد که دیگران بخواهد ساعاتی را در پای حرف های بی اساسم وقت بگذرانند
خیلی چیزها عوض شدند
روزها
احساس ها
حرف ها
ادم ها
و مهم تر از همه خودم
ادم بی خیال دیروز تبدیل به ننه غر غروی تلخ این روزا شده ..حرفهای تلخم شنوایی ندارد
کسی نمیداند در پشت نقابم ادم خسته و گیجی پنهان شده که خودش هم از دست افکار ویران کننده اش خسته شده اس
دیگر شانه هایم تکیه گاه خوبی برای هیچ کسی نیست
این روزا خود در پی شانه ای برای یک دل سیر زار زدن می گردم
کسی هست که معنای حرفم را بداند
کسی هست که مفهوم ترس و اضطرابم را بفهمد ؟
کسی هست که بداند غر غر هایم و تلخ حرف زدن از بد جنسی نیست و از نگرانیست که دست در گیربانم انداخته و راه نفسم را بند اورده ؟
ادم دیروز تبدیل شده به ادم ترسویی که دیگر از تماشای مناظر لذت نمیبرد و میترسد
سرم را در گریبان فرو می برم و تا رسیدن به مقصد چشمانم را میبندم
دیگر از سرعت . مسافرت لذت نمیبرم
چند روز مانده به مسافرتلخ تر از همیشه می شوم ..غر میزنم ...داد میزنم ..همه را تا مرز دیوانگی میکشانم
اما نمی توانم بگویم
اقا جان من از مسافرت و سرعت و جاده می ترسم
اظطراب و نگرانی خفه ام می کند ..همه ی اتفاق های بد دنیا را در ذهنم مرور می کنم و ذهن در همم را بیش از پیش اشفته تر می سازم
اگر خدا بخواهد بعد از چندین سال عاشق شده ام
عاشق کسی که بیش تر از هر کسی در زندگی ام دوستش دارم
نفسش به نفسم بند است
با خنده اش میخندم و با گریه اش ناراحت میشم ...یک کلام
تا مرز جنون عاشق شده ام ..عاشق فرزندم
اگر قبل از ورودش به زندگی تکراری ام از هیچ چیزی هراس نداشتم
اما حالا
میترسم همه چیز خراب شود و از من جدا شود
جدایی که راهی به وصال ندارد ...جدایی از نوع تلخ ترین جدایی ها س
از همان جدایی هایی که میگویند حق است و بالاخره دم خانه هر کسی میخوابد
حس میکنم یک قدم تا جنون فاصله دارم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام و احترام
بزرگوار امیدوارم که بتوانیم برای حل مشکل شما گامی برداشته باشیم.
قبل از ورود به بیان راهکارها اشاره کنم که چه قدر جالب و با ادبیاتی دل نشین و زیبا مشکلتون را مطرح کردید, معلوم است که خدای متعال استعداد نویسندگی خاصی را در وجود شما نهاده است.
آنچه از بیان شما متوجه شدیم شما با دو مشکل عمده ترس و اضطراب درگیر هستید.
هر رفتار و حرکتی را که انسان انجام می دهد نشات گرفته از عواملی است که باید نخست ریشه آن را کشف کنیم تا به حل مشکل برسیم:
1
. راه حل در مانی با رویکرد شناختی
باید ذهن خود را از هر گونه باور های اشتباه پاک کنید( البته این موضع را به تنهایی نمی توانید و بهتراست با حضور یک مشاور متخصص انجام دهید) و یا به تعبیر دیگر اصلاح کنید, سعی کنید زندگی را با توکل و ایمان به خدا خوش رنگ و با صفا کنید, باید بدانید معمولا حوادث و اتفاقات زندگی زمانی ایجاد می شود که شخص واقعا بی احتیاطی کند, اگر شما در تمام امورات زندگی اهل تدبیرهستید پس لزومی به داشتن نگرانی و اضطراب نیست, در عین حال اگر بینش ما بر این باشد که خدای متعال اداره امور عالم را در اختیار دارد و کار او حکیمانه است, پس اتفاقات در زندگی نیز معنی دار خواهد بود.
پس چرا نگرانی؟!
این جمله را خیلی تکرار کنید که خدایی هست و جهان بدون اراده او چرخشی ندارد!
چه بسا ریشه ترس و اضطراب شما بستگی به تجربه تلخی است که شما دارید و باید این افکار شما بازسازی شود, یا به خاطر باور خاص شما که شاید اتفاق تلخی خواهد افتاد و این منطق(اشتباه) همیشه در ذهن شما فعال هست, لذا این موضوع در زندگی شما غالب شده و برایتان دردسرساز می شود, واجب است با کمک یک شخص مشاور متخصص این موضوع را در خودتان حل کنید.
تغییر در باور و شناخت و اصلاح آن می تواند در روحیه شما موثر واقع شود.
مطالعه کردن در مورد ریشه نگرانی ها و اصلاح اعتقاد و شناخت به خدا در این راستا می تواند موثر باشد.

2. رویکرد رفتاری درمانی
1. صحبت و گفتگو با افرادی که ترس و اضطراب ندارند.( خونسردی و دلداری آنها می تواند در روحیه شما تاثیر گذار باشد)
2. گفتن ذکر و صلوات و تلاوت قرآن کریم
3. مقایسه رفتار خود با دیگران (افراد عموم جامعه بدون اینکه نگران باشند زندگی می کنند و هیچ اتفاق خاص و تلخی برای آنها اتفاق نمی افتد)
4. تامل در اتفاقات زندگی (در مواردی که نگران بود ولی مشکلی پیش نیامد, پس می توان نتیجه گرفت که اصل وجود نگرانی بی اساس بود)
5. به مرور زمان تمرین مقابله ای اضطراب را داشته باشید (مثلا: از مسافرتی که ترس دارید به مرور انجام دهید و با خود بگویید که هیچ اتفاقی نیافتد, پس نیازی نیست که من نگران باشم و این نگرانی من بی هویت و بی اساس است و مشکلی از زندگی ام را حل نمی کند)
6. تلقین رفتاری
مدام با خود بگویید که نگرانی و اضطراب برای من ارزشی ندارد و در زندگی من جز آسیب روحی تاثیری ندارد, خدای مهربان تمام بندگانش را دوست دارد و توجه کاملی به بندگان خود دارد, پس لزومی به نگرانی من نیست.
در خاتمه اگر پیشرفتی با این توصیه ها پیدا نکردید برای حل مشکل حتما به صورت حضوری بخ یک شخص متخصص (روان شناس و روانپزشک) مراجعه کنید.

سوال:
من به تازگی مادر شده ام، در زندگی ام ترس و اضطراب عجیبی را احساس می کنم مثلا مسافرتها برای من خیلی سخت می گذرد، الان بعد از ولادت فرزندم، ترس و نگرانی تمام وجودم را گرفته است و من از این موضوع خیلی اذیت می شوم، احساس می کنم که نزدیک دیوانه شوم، لطفا راهنمایی کنید.

پاسخ:
هر رفتار و حرکتی را که انسان انجام می دهد نشات گرفته از عواملی است که باید نخست ریشه آن را کشف کند تا به حل مشکل برسد.
1. راه حل در مانی با رویکرد شناختی
باید ذهن خود را از هر گونه باورهای اشتباه پاک کنید (البته این موضوع را به تنهایی مختصری سخت است و بهتر است با حضور یک مشاور متخصص انجام دهید) و یا به تعبیر دیگر اصلاح کنید، سعی کنید زندگی را با توکل و ایمان به خدا خوش رنگ و با صفا کنید، باید بدانید معمولا حوادث و اتفاقات زندگی زمانی ایجاد می شود که شخص واقعا بی احتیاطی کند، اگر شما در تمام امورات زندگی اهل تدبیرهستید پس لزومی به داشتن نگرانی و اضطراب نیست، در عین حال اگر بینش ما بر این باشد که خدای متعال اداره امور عالم را در اختیار دارد و کار او حکیمانه است، پس اتفاقات در زندگی نیز معنی دار خواهد بود. پس چرا نگرانی؟!
این جمله را خیلی تکرار کنید که خدایی هست و جهان بدون اراده او چرخشی ندارد!
چه بسا ریشه ترس و اضطراب شما بستگی به تجربه تلخی است که شما دارید و باید این افکار شما بازسازی شود، یا به خاطر باور خاص شما که شاید اتفاق تلخی خواهد افتاد و این منطق (اشتباه) همیشه در ذهن شما فعال هست، لذا این موضوع در زندگی شما غالب شده و برایتان دردسرساز می شود، واجب است با کمک یک شخص مشاور متخصص این موضوع را در خودتان حل کنید.
تغییر در باور و شناخت و اصلاح آن می تواند در روحیه شما موثر واقع شود.
مطالعه کردن در مورد ریشه نگرانی ها و اصلاح باورها و شناخت کامل خدا در این راستا می تواند موثر باشد.
2. رویکرد رفتاری درمانی
1. صحبت و گفتگو با افرادی که ترس و اضطراب ندارند. (خونسردی و دلداری آنها می تواند در روحیه شما تاثیر گذار باشد)
2. گفتن ذکر و صلوات و تلاوت قرآن کریم
3. مقایسه رفتار خود با دیگران (عموم مردم بدون اینکه نگران باشند زندگی می کنند و هیچ اتفاق خاص و تلخی برای آنها اتفاق نمی افتد)
4. تامل در اتفاقات زندگی (در مواردی که نگران بود ولی مشکلی پیش نیامد, پس می توان نتیجه گرفت که اصل وجود نگرانی بی اساس بود)
5. به مرور زمان تمرین مقابله ای اضطراب را داشته باشید (مثلا: از مسافرتی که ترس دارید به مرور انجام دهید و با خود بگویید که هیچ اتفاقی نیافتد, پس نیازی نیست که من نگران باشم و این نگرانی من بی هویت و بی اساس است و مشکلی از زندگی ام را حل نمی کند)
6. تلقین رفتاری
مدام با خود بگویید که نگرانی و اضطراب برای من ارزشی نداشته و در زندگی من جز آسیب روحی تاثیری ندارد، خدای مهربان تمام بندگانش را دوست دارد و توجه کاملی به بندگانش دارد، پس لزومی به نگرانی من نیست.
در خاتمه اگر پیشرفتی با این توصیه ها پیدا نکردید برای حل مشکل حتما به صورت حضوری به یک شخص متخصص روان شناس بالینی مراجعه کنید.[1]
پی نوشت:
[1]. سايت انجمن گفتگوي ديني، انجمن مشاوره، كارشناس: نشاط‌ : تاریخ:95/2/20

موضوع قفل شده است