جمع بندی آیا تشهد در نماز دروغ است؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا تشهد در نماز دروغ است؟

با سلام، چندی پیش در وبگاهی مطلبی خواندم که ذهنم را آشفته کرد، نویسنده مطلب ادعا کرده بود مسلمانان روزانه چندین بار دروغ میگویند و دلیل آن را چنین اقامه کرده بود که چون شهادت به معنی بیان کردن آنچه به‌ چشم دیده شده در نزد حاکم و قاضی است پس تشهد در نماز به اینکه خداوند یگانه است و یا حضرت محمد رسول اوست دروغ میشود چرا که ما به چشم خود آنها را ندیده ایم، اما جدا از باطل بودن اشکال مطرح شده، واقعا شهادت و تشهد به چه معناست ؟ چرا ما باید سر نماز به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر شهادت بدهیم ؟ چگونه میتوانیم یقین خود را نسبت به این موضوع بیشتر کنیم تا شهادت دروغی نداده باشیم ؟ اینها سوالاتی است که من از کارشناس محترم سایت اسک دین دارم، با تشکر.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

به من بیاموز;793025 نوشت:
با سلام، چندی پیش در وبگاهی مطلبی خواندم که ذهنم را آشفته کرد، نویسنده مطلب ادعا کرده بود مسلمانان روزانه چندین بار دروغ میگویند و دلیل آن را چنین اقامه کرده بود که چون شهادت به معنی بیان کردن آنچه به‌ چشم دیده شده در نزد حاکم و قاضی است پس تشهد در نماز به اینکه خداوند یگانه است و یا حضرت محمد رسول اوست دروغ میشود چرا که ما به چشم خود آنها را ندیده ایم، اما جدا از باطل بودن اشکال مطرح شده، واقعا شهادت و تشهد به چه معناست ؟ چرا ما باید سر نماز به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر شهادت بدهیم ؟ چگونه میتوانیم یقین خود را نسبت به این موضوع بیشتر کنیم تا شهادت دروغی نداده باشیم ؟ اینها سوالاتی است که من از کارشناس محترم سایت اسک دین دارم، با تشکر.

با سلام و احترام و تشکر از سوال خوب شما

وبگاهی که بیان می کنید در استدلالش مغالطه کرده است، برای پاسخ جامع باید به چند نکته توجه داشت:

نکته اول:

یک مغالطه ای که در سخن آن وبگاه اتفاق افتاده این است که شهادت در یک فضا خاص را تعمیم داده و معنای شهادت را منحصر در آن کرده اند، در حالی که نباید شهادت و معنا و شروط آن را منحصر در شهادت در بحث حقوق و قضا کرد، بله در بحث شهادت مثلا بر انجام یک معامله یا وقوع یک جرم باید از طریق دیدن باشد، و کسی که در زمان معامله یا وقوع جرم نبوده نمی تواند بر آن شهادت دهد، اما این به خاطر قوانین و ضوابط قضاوت و شهادت است، نه اینکه معنای شهادت به طور کلی فقط همین معنا باشد، انسان منصف برای نتیجه گیری در این بحث به کتب لغت عرب مراجعه می کند تا ببیند آیا شهادت در اموری که غیر قابل دیدن هستند هم استعمال ی شود یا خیر تا از سر جهالت یا تعصب برخی را متهم نکند.
طبق کتب لغت عربی «شهد» معنایی اعم از دیدن و شنیدن یا به طور کلی درک محسوسات دارد، شهادت بر سه اصل حضور، آگاهی و اعلام دلالت دارد،(ابن منظور، لسان العرب، ج3، ص238 و 239؛ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج3، ص513؛ فیومی، مصباح المنیر، ج2، ص324) و فرقی نمی کند که این آگاهی با چشم و حواس ظاهری باشد یا با درک و چشم باطنی(راغب، المفردات، ج1، ص465 )
پس تفاوت علم و شهادت در این است که علم مطلق آگاهی است، اما هنگامی که کسی علمش را بیان کرده و اظهار کند، به این اظهار علم شهادت گویند، و این غیر از شهادتی است که در بحث قضاوت و حقوق است.
آیات قرآن هم گواه این است که بیان آگاهی‌ای که از دیدن نشأت نگرفته نیز شهادت محسوب می شود، مثلا کودکی که به صداقت یوسف شهادت داد گفت که اگر پیراهنش از جلو پاره شده است، زلیخا راستگو و در غیر این صورت دروغگو است، ماجرا را ندیده بود، اما قرآن کریم تعبیر شهادت برای او به کار برده است:
«شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبين‏»؛ و در اين هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد كه: «اگر پيراهن او از پيش رو پاره شده، آن آن راست مى‏گويد، و او از دروغگويان است‏.(یوسف:12/26)
خود خداوند که هرگز حواس در او راه ندارد نیز برای گواهی بر یگانگی خویش از واژه «شهادت» استفاده می‌کند:
«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو»(ال عمران:3/18)؛ خداوند، گواهى مى‏دهد كه معبودى جز او نيست‏.

نکته دوم:

مغالطه دوم این است که عدم احراز صداقت شاهد را با شهادت دروغ یکسان دانسته است، یعنی از نکته اول که بگذریم حتی اگر بپذیریم که شهادت باید از روی دیدن یا حس کردن با یکی از حواس پنجگانه باشد، باز هم نمی توان شهادتی که از روی حس نباشد را به شهادت دروغ متهم کرد، بلکه چنین شهادتی پذیرفته نمیشود، یعنی هرگز قاضی، شاهدی که ماجرا را ندیده است به دروغگویی متهم نمی کند، چه بسا که او واقعا راست می گوید، بلکه فقط به او می گوید حرف شما برای ما اطمینان نمی آورد و لذا نمی توانیم بپذیریم.

نکته سوم:

از دو نکته فوق که بگذریم آیا کسی که مطلب حقی را دارد می گوید ولو بپذیریم که در انتخاب لفظ اشتباه کرده و بیان آن را شهادت می نامد آیا می توان گفت که او دروغ می گوید؟ مثلا کسی بگوید من شهادت می دهم که 2 به علاوه 2 می شود 4؛ آیا می توان به او گفت تو دروغ می گویی چون تعبیر شهادت در اینجا اشتباه است؟!!

نکته چهارم:

کسی که خدا را باور داشته باشد، چه با استدلال، چه از طریق فطرت و...، خلاصه از هر طریقی که به خدا باور داشته و بر آن گواهی دهد دروغ نگفته است، حتی کسی که وجود خدا را باور ندارد شهادت او بر وجود خدا دروغ نیست اگرچه به خاطر نفاقی که دارد دروغگو محسوب میشود. با این اوصاف این شهادت هرگز برای کسی که نماز می خواند، شهادت دروغی نیست، حتی اگر در پایین ترین مرتبه یقین باشد، بنابراین اگرچه عمق بخشیدن به این ایمان، و افزودن بر مرتبه یقین ارزش داشته و مهم است، اما نبود آن موجب نمی شود که شهادت انسان دروغ تلقی شود.

سوال
نویسنده وبگاهی ادعا کرده بود مسلمانان روزانه چندین بار دروغ میگویند، چون شهادت به معنی بیان کردن آنچه به‌ چشم دیده شده در نزد حاکم و قاضی است، پس تشهد در نماز به اینکه خداوند یگانه است و یا حضرت محمد رسول اوست دروغ میشود چرا که ما به چشم خود آنها را ندیده ایم؛ جدا از باطل بودن اشکال مطرح شده، واقعا شهادت و تشهد به چه معناست؟ چرا ما باید سر نماز به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر شهادت بدهیم؟ چگونه میتوانیم یقین خود را نسبت به این موضوع بیشتر کنیم تا شهادت دروغی نداده باشیم؟

پاسخ
وبگاهی که بیان می کنید در استدلالش مغالطه کرده است، برای بیان مغالطه مذکور، و همچنین پاسخ جامع به سوال شما توجه به چند نکته ضروری است:

نکته اول: بیان مغالطات
الف) یک مغالطه ای که در سخن آن وبگاه اتفاق افتاده این است که شهادت در یک فضا خاص را تعمیم داده و معنای شهادت را منحصر در آن کرده اند، در حالی که نباید شهادت و معنا و شروط آن را منحصر در شهادت در بحث حقوق و قضا کرد، بله در بحث شهادت مثلا بر انجام یک معامله یا وقوع یک جرم باید از طریق دیدن باشد، و کسی که در زمان معامله یا وقوع جرم نبوده نمی تواند بر آن شهادت دهد، اما این به خاطر قوانین و ضوابط قضاوت و شهادت است، نه اینکه معنای شهادت به طور کلی فقط همین معنا باشد، انسان منصف برای نتیجه گیری در این بحث به کتب لغت عرب مراجعه می کند تا ببیند آیا شهادت در اموری که غیر قابل دیدن هستند هم استعمال ی شود یا خیر تا از سر جهالت یا تعصب برخی را متهم نکند.
طبق کتب لغت عربی «شهد» معنایی اعم از دیدن و شنیدن یا به طور کلی درک محسوسات دارد، شهادت بر سه اصل حضور، آگاهی و اعلام دلالت دارد،(1) و فرقی نمی کند که این آگاهی با چشم و حواس ظاهری باشد یا با درک و چشم باطنی(2)
پس تفاوت علم و شهادت در این است که علم مطلق آگاهی است، اما هنگامی که کسی علمش را بیان کرده و اظهار کند، به این اظهار علم شهادت گویند، و این غیر از شهادتی است که در بحث قضاوت و حقوق است.

آیات قرآن هم گواه این است که بیان آگاهی‌ای که از دیدن نشأت نگرفته نیز شهادت محسوب می شود، مثلا کودکی که به صداقت یوسف شهادت داد گفت که اگر پیراهنش از جلو پاره شده است، زلیخا راستگو و در غیر این صورت دروغگو است، ماجرا را ندیده بود، اما قرآن کریم تعبیر شهادت برای او به کار برده است:
«شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبين‏»؛ و در اين هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد كه: «اگر پيراهن او از پيش رو پاره شده، آن آن راست مى‏ گويد، و او از دروغگويان است‏.(یوسف:12/26)
خود خداوند که هرگز حواس در او راه ندارد نیز برای گواهی بر یگانگی خویش از واژه «شهادت» استفاده می‌کند:
«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو»(ال عمران:3/18)؛ خداوند، گواهى مى‏دهد كه معبودى جز او نيست‏.

ب) مغالطه دوم این است که عدم احراز صداقت شاهد را با شهادت دروغ یکسان دانسته است، یعنی از نکته اول که بگذریم حتی اگر بپذیریم که شهادت باید از روی دیدن یا حس کردن با یکی از حواس پنجگانه باشد، باز هم نمی توان شهادتی که از روی حس نباشد را به شهادت دروغ متهم کرد، بلکه چنین شهادتی پذیرفته نمیشود، یعنی هرگز قاضی، شاهدی که ماجرا را ندیده است به دروغگویی متهم نمی کند، چه بسا که او واقعا راست می گوید، بلکه فقط به او می گوید حرف شما برای ما اطمینان نمی آورد و لذا نمی توانیم بپذیریم.

ج) از دو نکته فوق که بگذریم آیا کسی که مطلب حقی را دارد می گوید ولو بپذیریم که در انتخاب لفظ اشتباه کرده و بیان آن را شهادت می نامد آیا می توان گفت که او دروغ می گوید؟ مثلا کسی بگوید من شهادت می دهم که 2 به علاوه 2 می شود 4؛ آیا می توان به او گفت تو دروغ می گویی چون تعبیر شهادت در اینجا اشتباه است؟!!

نکته دوم:
به نظر می‌رسد مهم‌ترین حکمت تشهد تکرار اعتقادات بنیادین اسلام، و تجدید پیمان با این اعتقادات باشد، روشن است که هر کلامی که بر زبان جاری شود، پیوند جان آدمی با آن پررنگ تر می‌شود، همان‌طور که امروزه نقش تلقین در پذیرش باورها پذیرفته شده است. هرچه انسان سخنی را بیشتر بشنود و بیشتر تکرار کند اعتقادش بر آن محکم‌تر و استوارتر خواهد بود؛ همان طور که امام صادق(ع) در روایتی می‌فرمایند:
«التَّشَهُّدُ ثَنَاءٌ عَلَى اللَّهِ فَكُنْ عَبْداً لَهُ بِالسِّرِّ خَاضِعاً لَهُ بِالْفِعْلِ كَمَا أَنَّكَ عَبْدٌ لَهُ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَى وَ صِلْ صِدْقَ لِسَانِكَ بِصَفَاءِ صِدْقِ سِرِّك‏»؛ تشهد ثناء خداوند است، پس همان طور که در باطن بنده او هستی، در گفتار و ادعا نیز بنده او باش، و صدق درونت را با صداقت در گفتار همراه ساز.(3)
امام رضا(ع) نیز در روایتی فلسفه تشهد را همان فلسفه اذان و اقامه یعنی تکرار شهادتین و حمد الهی و دعا می‌داند.(4)

نکته سوم:
کسی که خدا را باور داشته باشد، چه با استدلال، چه از طریق فطرت و...، خلاصه از هر طریقی که به خدا باور داشته و بر آن گواهی دهد دروغ نگفته است، حتی کسی که وجود خدا را باور ندارد شهادت او بر وجود خدا دروغ نیست اگرچه به خاطر نفاقی که دارد دروغگو محسوب میشود. با این اوصاف این شهادت هرگز برای کسی که نماز می خواند، شهادت دروغی نیست، حتی اگر در پایین ترین مرتبه یقین باشد، بنابراین اگرچه عمق بخشیدن به این ایمان، و افزودن بر مرتبه یقین ارزش داشته و مهم است، اما نبود آن موجب نمی شود که شهادت انسان دروغ تلقی شود.
________________________________
1. ابن منظور، لسان العرب، ج3، ص238 و 239؛ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج3، ص513؛ فیومی، مصباح المنیر، ج2، ص324.
2. راغب اصفهانی، المفردات، ج1، ص465.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج82، ص284.
4. همان، ج82، ص284.

موضوع قفل شده است