سوال در مورد هجرت پیامبر اکرم (ص)
تبهای اولیه
سلام و عرض تبریک عید نوروز
دنبال یکسری مطلب هستم ،
در مورد دیدگاه علما و بزرگان دین و عرصه تحقیق (خصوصا علامه طباطبایی) در مورد هجرت پیامبر
و اینکه در طی هجرت از مکه به مدیته آیاتی از قرآن به پیامبر نازل گردید؟
با سلام و تبریک سال جدید از اینکه در این مدت نتوانستم پاسخگوی شما باشم عذرخواهم
محبت کنید بفرمایید منظور شما از ایاتی که در هجرت نازل شده است در ان مدت 12 روزی که پیامبر در سفر مکه به مدینه بودند مراد شما هست یا غیر از آن؟
با سلام و احترام و پوزش از تاخیر
آیاتی که در زمان هجرت پیامبر نازل شد
خداوند متعال از طریق وحی از نقشه شوم قریش مبنی بر قتل پیامبر در بستر خویش خبر داد
«و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک أو یقتلوک أو یخرجوک و یمکرون و یمکر الله و الله خیرالماکرین»[1]
«هنگامی که کافران نقشه می کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند و یا (از مکه) بیرون کنند، آنان چاره می اندیشیدند (و نقشه می کشیدند) و خدا هم تدبیر می کرد و خداوند بهترین چاره جویان و تدبیر کنندگان است.»
بنابراین برای خنثی نمودن مکر قریش حضرت علی در شب هجرت به جای پیامبر در بستر وی خوابید که طبق نظر فریقین ایه ای در این باره نازل شد.
- ایه 207 سوره بقره « ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد»
این ایه در لیلة المبیت شبی که پیامبر به مدینه مهاجرت کرد و حضرت علی به جای آن حضرت در بستر او خوابید در شان امیرالمومنین علی علیه السلام نازل شد. مورخین شیعه و سنی به این امر اذعان دارند. از میان علمای اهل سنت به این افراد اشاره میشود.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه[2]، سبط بن جوزی در تذکرة الخواص[3]، غزالی در احیاء علوم الدین[4]، تنوخی در المستجاد من فعلات الاجواد[5]، ابن عساکر دمشقی در تاریخ مدینه دمشق[6] و فخر رازی در تفسیر مفاتیح الغیب[7]
- فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ. (آل عمران:95)
برخی بر این باورند که آیه فوق درباره حضرت على(ع) نازل شد. امیرمؤمنان علی(ع) به سفارش رسول گرامی اسلام(ص) در باب امانات عمل کرد و بعد فواطم یعنى فاطمه بنت اسد (مادر خودش) و فاطمه دختر رسولخدا(ص) و فاطمه دختر زبیر را با خود حرکت داد و هجرت به سوى مدینه را آغاز کرد. در ضجنان، ام ایمن و چند نفر از مؤمنان ناتوان به آن جناب ملحق شدند و به اتفاق حرکت کردند؛ در حالى که ذکر خدا مىگفتند.[8]
[/HR][1] . انفال آیه 30
[2] . شرح نهج البلاغة ، ج13 ص 158 ،اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد عبد الکریم النمری
[3] . تذکرة الخواص ، ص 34 – 35 ، اسم المؤلف: یوسف بن قزعلی بن عبدالله البغدادی الحنفی ، سبط ابوالفرج ابن الجوزی الوفاة: 654 هـ ، دار النشر : مکتبه نینوی الحدیثه
[4] . إحیاء علوم الدین ، ج 3 ص 258 ،اسم المؤلف: محمد بن محمد الغزالی أبو حامد الوفاة: 505 ، دار النشر : دار االمعرفة - بیروت
[5] . المستجاد من فعلات الأجواد ، ج1 ص 1 ، اسم المؤلف: أبو علی المحسن بن علی التنوخی (المتوفى : 384هـ) الوفاة: 384
[6] . تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل ، ج 42 ص 67 - 68 ،اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1995 ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری
[7] . التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 5 ص 174 ، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی الوفاة: 604 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى
[8] . تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ملا محسن، 1415ق، تهران، انتشارات الصدر، ج1، ص410؛ البرهان، ج1، ص729؛ المیزان، ج4، ص91.
- إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ، إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا، فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ، وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها، وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ. (توبه:40)
شان نزول ایات فوق برای زمانی است که پیامبر اکرم(ص) شب هجرت را با ابوبکر در غار ثور به سر برد.[1] ابوبکر را ترس فرا گرفت و پیامبر او را دلداری میداد.[2]
- إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کنتُمْ ۖ قَالُوا کنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِک مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا
برخی این آیه را مربوط به هجرت میدانند.
- وَ جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُون ترجمه: و در پیش روی آنان سدی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدی و چشمانشان را پوشاندهایم، لذا نمیبینند. (یس–۹)
- إِنَّ الَّذِی فَرَض عَلَیْک الْقُرْءَانَ لَرَادُّک إِلی مَعَادٍ قُل رَّبی أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالهُْدَی وَ مَنْ هُوَ فی ضلَلٍ مُّبِینٍ
- وَ مَا کُنت تَرْجُوا أَن یُلْقَی إِلَیْک الْکتَب إِلا رَحْمَةً مِّن رَّبِّک فَلا تَکُونَنَّ ظهِیراً لِّلْکَفِرِینَ
- وَ لا یَصدُّنَّک عَنْ ءَایَتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَت إِلَیْک وَ ادْعُ إِلی رَبِّک وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشرِکینَ
- وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ لا إِلَهَ إِلا هُوَ کلُّ شیْءٍ هَالِکٌ إِلا وَجْهَهُ لَهُ الحُْکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
آن کس که قرآن را بر تو نازل کرده است تو را به وعده گاهت باز می گرداند. بگو: پروردگار من بهتر می داند که چه کسی بر راه راست است و چه کسی در گمراهی آشکار است.
پیامبر اسلام هنگام هجرت از مکه در سر راه خود به مدینه وقتى که به جحفه رسید، اشتیاق مکه که وطن اصلى او بود در دل وى راه یافت.
جبرئیل آمد و گفت: یا رسول اللّه آیا به مکه که زادگاه و وطن تو مى باشد، اشتیاق و تمایل پیدا کرده اى؟ پیامبر گفت: بلى، جبرئیل گفت: خداوند میفرماید بزودى تو را به زادگاه خودت عودت و مراجعت خواهیم داد و روى همین اصل این آیه نه مکیة است و نه مدنیه بلکه در جحفه نازل شده است و مکه را هم خداوند به خاطر عودت دادن رسول خدا صلى الله علیه و آله به آن شهر معاد نامگذارى کرده چنان که ابن عباس گفته است و نیز گویند: وقتى که رسول خدا صلى الله علیه و آله از غار به قصد هجرت به مدینه بیرون آمد از ترس دشمن از شاهراه معمولى حرکت نکرد بلکه از بیراهه رفت تا به جحفه رسید و در آنجا در امن بود و به راه خویش ادامه داد و این آیه نازل گشت.[3]
بنابراین ایات فوق هم در مسیر مکه به مدینه و هجرت پیامبر نازل شد.
نتیجه :
برخی از آیاتی که ذکر شد مربوط به زمان هجرت پیامبر از مکه به مدینه است.
[/HR][1] . طبری ج 2 ص 100
[2] . سیوطی، تفسیر درالمنثور، ج 3 ص 240
[3] . تفسیر نمونه ج 16 ص 186