جمع بندی شبهات تحدى قرآن
تبهای اولیه
سلام خدمت كارشناس محترم. من خيلى وقته كه درباره موضوع تحدى قرآن تحقيق ميكنم. اما به سردرگمى افتادم! ميخام بدونم كه تنها ديدگاه و قول درست در مورد چگونگى تحدى قرآن چيست؟ منظورم از چگونگى تحدى آن است كه قرآن به چه صورت و با چه شروطى تحدى كرده؟ چون من ديدگاه هاى مختلف رو ديدم كاملاً گيج شدم كه بالاخره كدوم ديدگاه درست است؟!!! با سپاس.
[="Tahoma"]با سلام و درود
در سایت در این باره به دفعات و از زوایای مختلف گفتگو شده؛ لذا برای جلوگیری از تکرار، آن ها را خدمتتان معرفی می کنم تا ابتدا مطالعه فرمایید، چه بسا سؤال شما در این بین پاسخ داده شود.
تحدی قرآن؛ درخواستی واقعی یا فراری به جلو؟!
آیا اوردن متنی مانند قرآن محال عقلی نیست؟
تحدى قرآن حتی به یک آیه
یک سوال مهم از آیه تحدی
آیا تحدی قرآن فقط به زبان عربی است؟
پاسخ من به تحدی قرآن
در ضمن، با جستجو در سایت، می توانید به موارد بیشتری دسترسی پیدا کنید.
سلام خدمت كارشناس محترم.
من قبلاً اين لينك ها رو خوندم. اما سوال من چيز ديگرى است. بخاطر دورى از پر حرفى و ضايع نمودن وقت، بدون مقدمه سوالاتم رو عرض ميكنم:
١- در آيه ٨٨ سوره اسرإ منظور از واژه (قرآن) مجموعه كتاب قران ميباشد يا معنى لغوى آن؟
٢- اينكه در اين آيه واژه (قران) به معنى مجموعه كتاب قران ميباشد هيچ دليلى بر حقانيت اين قول وجود ندارد بلكه دلايل مختلفى بر بطلان آن وجود دارد. از اينرو، به قول دوم (لغوى بودن معنى واژه (قران) در اين آيه) ميپردازيم و آنرا بررسى ميكنيم. به احتمال قوى، معنى لغوى واژه (قرآن) تلاوت و خواندن ميباشد. بنابر اين، ترجمه آيه چنين ميشود:- [ اگر انس و جن گرد آيند تا همانند اين ((خواندن)) را بياورند همانند آنرا نخواهند آورد هرچند يكديگر را كمك كنند] ميبينيد كه در اين حالت، تحدى به فعل خواندن شده است. منظور از واژه (قرآن= خواندن) در اين آيه چيست؟
اگر بگوييد كه منظور از آن فعل خود كتاب قرآن است خواهم گفت كه قرآن كه خودش خود را تلاوت نميكند. پس اگر منظور از آن فعل خود كتاب قران نيست پس منظور فعل چه كسى است ؟؟ در اين حالت تحدى به كتاب قرآن نشده است بلكه تحدى به فعل فاعلى غير از قرآن شده است كه آن هم معقول نيست.
از كارشناس محترم توقع ميرود كه از تعصب دورى ورزيده و با حوصله و منطق پاسخ ارائه دهند نه اينكه فقط به دادن لينك هاى بى ارتباط با سوال بسنده كنند!
مصدر با اسم فرق دارد.
قران با ال فرق دارد با قران بدون ال
القران. قران
فکر نمیکنم القران در این ایه به معنای خواندن و یا حتی بخشی از قران باشد.
از گذشته همیشه القران تمام قران بوده و روی همین جهت درباره ایات تحدی میگویند تحدی ابتدا تمام قران بوده بعد ده سوره و بعد یک سوره.
ان جستار خیلی جالب بود : تحدی به یک آیه
[="Tahoma"]با سلام و دروددر سایت در این باره به دفعات و از زوایای مختلف گفتگو شده؛ لذا برای جلوگیری از تکرار، آن ها را خدمتتان معرفی می کنم تا ابتدا مطالعه فرمایید، چه بسا سؤال شما در این بین پاسخ داده شود.
آیا اوردن متنی مانند قرآن محال عقلی نیست؟
تحدى قرآن حتی به یک آیهیک سوال مهم از آیه تحدی
آیا تحدی قرآن فقط به زبان عربی است؟
پاسخ من به تحدی قرآن
در ضمن، با جستجو در سایت، می توانید به موارد بیشتری دسترسی پیدا کنید.
سلام علیکم
این سوال برای من پیش امده که واقعا معنای القران در ایه سوره اسرا چیست؟
٢- اينكه در اين آيه واژه (قران) به معنى مجموعه كتاب قران ميباشد هيچ دليلى بر حقانيت اين قول وجود ندارد بلكه دلايل مختلفى بر بطلان آن وجود دارد. از اينرو، به قول دوم (لغوى بودن معنى واژه (قران) در اين آيه) ميپردازيم و آنرا بررسى ميكنيم. به احتمال قوى، معنى لغوى واژه (قرآن) تلاوت و خواندن ميباشد. بنابر اين، ترجمه آيه چنين ميشود:- [ اگر انس و جن گرد آيند تا همانند اين ((خواندن)) را بياورند همانند آنرا نخواهند آورد هرچند يكديگر را كمك كنند] ميبينيد كه در اين حالت، تحدى به فعل خواندن شده است. منظور از واژه (قرآن= خواندن) در اين آيه چيست؟ از كارشناس محترم توقع ميرود كه از تعصب دورى ورزيده و با حوصله و منطق پاسخ ارائه دهند نه اينكه فقط به دادن لينك هاى بى ارتباط با سوال بسنده كنند!سلام خدمت كارشناس محترم.
من قبلاً اين لينك ها رو خوندم. اما سوال من چيز ديگرى است. بخاطر دورى از پر حرفى و ضايع نمودن وقت، بدون مقدمه سوالاتم رو عرض ميكنم:
١- در آيه ٨٨ سوره اسرإ منظور از واژه (قرآن) مجموعه كتاب قران ميباشد يا معنى لغوى آن؟
اگر بگوييد كه منظور از آن فعل خود كتاب قرآن است خواهم گفت كه قرآن كه خودش خود را تلاوت نميكند. پس اگر منظور از آن فعل خود كتاب قران نيست پس منظور فعل چه كسى است ؟؟ در اين حالت تحدى به كتاب قرآن نشده است بلكه تحدى به فعل فاعلى غير از قرآن شده است كه آن هم معقول نيست.
با سلام و درود
ظاهرا شما از پیش، تصمیم خود را گرفته و قضاوت را صادر کرده اید، در حالی که قرار است در حین گفتگو ببینیم کدام نظر درست است.
شما به راحتی قول دیگر را باطل دانسته بدون این که هیچ دلیلی بر ابطال آن اقامه کرده باشید. جالب این که از همین ابتدا از بنده خواسته اید متعصبانه برخورد نکنم!!
در ضمن، اگر پست اولتان را با دقت مطالعه فرمایید متوجه می شوید مطالبتان کلی است و لینک های ارسالی نیز متناسب با مطالب کلی شما ارائه شده اند. بگذریم.
شما ابتدا با ادله علمی ابطال قول دیگر را ثابت و نیز ادله اثبات نظریه خودتان را مطرح فرمایید تا در باره آن ها گفتگو کنیم.
سلام و عرض ادب خدمت كارشناس گرامى.
مقدمه اى كه در پست قبلى آوردم قضاوت و نتيجه گيرى شخصى خودم نبود بلكه اگه دقت كنيد براى اين بود كه نظر شما رو در اين مورد بدونم و بحث بدون تشريفات اضافى شروع بشه. البته من هيچ قضاوتى هنوز در اين مورد ندارم بلكه براى دريافت پاسخ سوالات خود در مورد تحدى قرآن اين تاپيك رو ايجاد كردم.
بازم براى اينكه بحث پيچيده و جنجالى نشه ميخام سوالات رو دونه به دونه بپرسم تا هم به ترتيب پيش برويم و هم از ضايع شدن وقت پرهيز بشه.
سوال ١- در آيه ٨٨ سوره اسرا واژه (قرآن) به معنى مجموعه كتاب قرآن ميباشد يا به معنى لغوى آن؟
لطفاً از دادن لينك هاى مرتبط خوددارى كنيد! شايد بگيد كه اين جور سوالات قبلاً پاسخ داده شده اند اما من در ادامه سوالاتى دارم كه شايد هنوز مطرح نشده باشند. من ميخام از همين اول بحث شما پاسخ واضح بدين و با شما به پرسمان ادامه بدم تا به سوالات مهمتر خيلى زود نزديك بشيم و نتيجه مطلوب رو كسب كنيم انشا الله.
با سپاس.
[="Tahoma"]این سوال برای من پیش امده که واقعا معنای القران در ایه سوره اسرا چیست؟
سوال ١- در آيه ٨٨ سوره اسرا واژه (قرآن) به معنى مجموعه كتاب قرآن ميباشد يا به معنى لغوى آن؟
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيرا»
بگو: اگر انسان ها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند يكديگر را (در اين كار) كمک كنند.(اسراء: 17/ 88)
با سلام و درود
اکثر اندیشمندان علوم قرآنی، آیه فوق را به معنای تحدی به کل و مجموعه قرآن دانسته و در کتب علوم قرآنی، این آیه را جزو اقسام تحدی به قرآن بر شمرده اند. [توضیح: مراد از کل قرآن به نسبت به مخاطبان نزول، به همان مجموعه ای از قرآن که نازل شده می باشد، و برای سایرین، به تمام قرآن است.]
البته در مقابل نظر مشهور، برخی نظر دیگری دارند، مانند آیت الله مصباح یزدی این آیه را در گروه آیات تحدی به مثل قرآن شمرده و در این باره چنین می آورند:
گرچه اكثر قريب به اتفاق مفسران و دانشمندان علوم قرآن، این آیه را تحدی به كل قرآن دانسته اند، ولی اين احتمال كه مقصود از قرآن در اين آيه، معنای جنسی آن (خواندنی) باشد و نه مجموعه كتاب الهی (اسم عَلَم)، به صورت جدی مطرح است.
ایشان در ادامه می آورند: واژه قرآن هرچند به تدريج برای قرآن جنبه عَلَميت پيدا كرده، ولی با توجه به اين كه طبق نقل های تاريخی، آيه 88 سوره اسراء، اولين آيه ای است كه در آن تحدی مطرح شده و دليلی بر علَم بودن اين واژه برای قرآن در زمان نزول اين آيه در دست نيست، نمی توان گفت كه مقصود از «القرآن» کتاب قرآن به عنوان يک مجموعه است؛ به ويژه اگر اين نكته را در نظر بگيريم كه هنگام نزول اين آيه، هنوز بخش مهمی از آيات قرآن نازل نشده بود؛ و معنا ندارد كه از مخالفان خواسته شود همانند آياتی را كه از صورت و محتوای آن اطلاعی ندارند، بياورند.
لذا این آيه درصدد تعيين مقدار معجزه قرآن نيست، بلكه مقصود آن است كه چنين خواندنی ای قابل همانندآوری نيست.(ر.ک: مصباح یزدی، قرآن شناسى جلد اول (معارف قرآن 6)، درس هشتم: شرايط اثبات اعجاز قرآن و نصاب آن، ص 169 و ص 195)
بنابر این:
اکثر اندیشمندان قرآنی، آیه فوق را تحدی به کل قرآن دانسته اند، ولی آیت الله مصباح برداشت متفاوتی با نظر مشهور دارند، البته با این حال، این آیه را از اقسام تحدی و تحدی به مثل قرآن دانسته اند.
ممنون از شما جناب میقات
لطفا بفرمایید قدیمی ترین نظری که میگوید القران تمام قران است از ان کدام دانشمند یا مفسر است؟
ایا روایتی داریم که این رای (القران،تمام قران، در مقابل ده سوره و یک سوره)را به پیامبر یا معصومین یا صحابه نسبت دهد؟
همچنین بفرمایید
ایا هیچ یک از مفسرین اشاره ای به علت چنین برداشتی نداشتند؟ اینکه چرا القران سوره اسرا تحدی به تمام قران است؟
سلام خدمت جناب ميقات.
شما فقط نظر علما رو معرفى كرديد.
خب بالاخره كدام يك از اين دو قول درست ميباشد؟؟
با سپاس.
[="Franklin Gothic Medium"]سلام خدمت كارشناس محترم. من خيلى وقته كه درباره موضوع تحدى قرآن تحقيق ميكنم. اما به سردرگمى افتادم! ميخام بدونم كه تنها ديدگاه و قول درست در مورد چگونگى تحدى قرآن چيست؟ منظورم از چگونگى تحدى آن است كه قرآن به چه صورت و با چه شروطى تحدى كرده؟ چون من ديدگاه هاى مختلف رو ديدم كاملاً گيج شدم كه بالاخره كدوم ديدگاه درست است؟!!! با سپاس.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
ظاهراً تحدی قرآن به همان صورتی است که در خود قرآن آمده است ... اینکه هر کسی که شک دارد این قرآن از طرف خدا باشد مانند آن را بیاورد و اینکه البته نخواهد توانست ... بیش از این ظاهراً هیچ نیست ... نه لازم است که آن هر کسی حتماً ادیب و مسلط به زبان عرب باشد و نه چیز دیگری ... این تحدی هیچ شرطی هم ندارد، صورتش هم مقید به قید خاصی نشده است، هر کسی که شک دارد از هر راهی و با هر وسیلهای و با کمک هر شخص یا اشخاصی و از هر جهتی که میتواند با قرآن مقابله میکند و البته در این مقابله شکست خواهد خورد و این شکست را متوجه خواهد شد ... باقی نظراتی که قیود متعددی را به این مطلب وارد میکنند هر کدام از جهاتی مشکل دارند و بزرگترین مشکل همهی آنها این است که به طور ضمنی اینطور القاء میکنند که کتاب خدا از جهاتی قابل مقابله است مگرنه برای این مقابله شرط و شروط نمیگذاردند (گرچه همه خواهند گفت که چنین نقصی را بر قرآن مترتّب نمیدانند) ... علت این اشکال ایشان اما این است که گمان میکنند لابد این مقابله باید یک داور یا هیئت داوری داشته باشد که در مورد برتری یا عدم برتری هر پاسخی به تحدی قرآن قضاوت نمایند تا تکلیف بر شخص مقابله کنندهی با قرآن و دیگران روشن گردد، حال آنکه نظر هیچ داوری بر هیچ شخصی حجیت نداشته و اشتباه بودن این نظرات برای شخص حقیر واضح است، گرچه نطرات حقیر جز در نزد خودم در نزد کس دیگری اعتباری ندارد ... گفتم که در بین مباحثتان با بزرگان و اساتید توجه داشته باشید که نظرات دیگری هم وجود دارند که امکان دارد مشکلاتی که احیاناً به نظرات رایج وارد میدانید را نداشته باشند ...
اگر وقت و تمایل و حوصله داشتید در کنار تاپیکهایی که استاد معرفی فرمودند و تاپیکهای دیگری که احتمالاً شاید برخی از آنها را خودتان دیده باشید این تاپیک را هم نگاهی بیاندازید، بحث آن بر سر چگونه معجزه بودن قرآن است و بحث تحدی هم به طور طبیعی در آن طرح شده است
یا علی علیهالسلام
سلام خدمت جناب سين.
نظر شما تا جايى درست ميباشد. مثلاً اينكه كسى نميتونه مثل كتاب خدا رو بياره و در آينده هم كسى نميتونه. اما اينكه ميگوييد تحدى قرآن مشروط به شرايط نيست و تحدى كننده ميتواند از هر راه مقابله كند درست نيست. دلايل اين حرفم اين است كه: اولاً تو خود قرآن، تحدى قران مشروط به شرايط خاصى شده از قبيل اينكه ١- حد نصاب در اعجاز و تحدى سوره هاى قرآن يكى از شرايط اصلى امر تحدى ميباشد. توضيح: اگر پرسيده شود كه قرآن حد اقل چه مقدار از خود را معجزه ميداند؟ چه بايد بگوييم؟ بايد بگوييم كه حيچ شرط و حدودى در امر تحدى وجود ندارد؟ با اينحال، اگه كسى بگويد من آيه اى در جواب تحدى قرآن آورده ام و آن اينگونه است: اح س. و مدعى شود كه اين آيه من مانند آيه اول سوره بقره هست! پس من به تحدى قرآن پاسخ دادم!!. حال، چگونه و با چه معيارى ميتوان بين اين دو آيه قضاوت كرد؟؟
آيا اينگونه تحدى كردن درست است؟؟
شما ميگوييد كه تحدى قرآن داورى نميخواد!! خب... پس آيه ٢٣ سوره بقره رو چگونه تفسير ميكنيد؟!
آنجا كه ميفرمايد: [.... ودعو شهدأكم ....]
بنظر شما، منظور آيه از شاهدان تحدى قرآن چه كسانى هستند؟؟ واضح است كه منظور از شاهدان، اشخاص نظارت كننده و متخصص هستند كه بايد آنها پيش از همه قضاوت كنند. نه اينكه هركى هرطورى كه دلش خواست قضاوت كنه و نظر بده.
شما گفتيد كه قرآن از هيچ جهتى قابل تحدى نميباشد. اگه احساسات رو مد نظر بگيريم، اين حرف شما درست است. اما اگه عقل و استدلال و جزئيات آيات تحدى رو مدنظر بگيريم، اين حرفتون درست نيست به دلايل زير:
١- از شما ميپرسند كه حد اقل چه مقدار از قرآن معجزه است و به آن تحدى شده است؟
اگر در پاسخ بگوييد كه حد اقل در قرآن به يك سوره تحدى شده، در اين صورت حرف خودتون رو نقض كرده ايد و مشروط بودن تحدى به شروط را تاييد كرده ايد. اگه بگوييد كه حدى در تحدى قرآن وجود ندارد، در اين صورت ، كسى ميايد و ميگويد (ض س م) و مدعى ميشود كه اين آيه من در پاسخ به تحدى آيه اول سوره بقره است! حال چگونه ميتوان بين اين دو آيه قضاوت كرد؟؟!
آيا حرف زير درست و منطقى ميباشد؟:
حرف (الف) در قرآن معجزه است و بس و كسى نميتونه مثل اون رو بياره!!! :Moteajeb!:
يا...علامت ( َ = زَبَر) در قرآن معجزه است و كسى نميتونه مثل اون رو بياره!!!
پس از اين معلوم ميشه كه اعجاز قرآن حد نصابى هم دارد.
پس بايد قبول كرد كه براى تحدى با قران شرايطى وجود دارند كه تحدى كننده بايد آنها را رعايت كند.
با سپاس.
[="Franklin Gothic Medium"] شما ميگوييد كه تحدى قرآن داورى نميخواد!! خب... پس آيه ٢٣ سوره بقره رو چگونه تفسير ميكنيد؟! شما گفتيد كه قرآن از هيچ جهتى قابل تحدى نميباشد. اگه احساسات رو مد نظر بگيريم، اين حرف شما درست است. اما اگه عقل و استدلال و جزئيات آيات تحدى رو مدنظر بگيريم، اين حرفتون درست نيست به دلايل زير: آيا حرف زير درست و منطقى ميباشد؟: يا...علامت ( َ = زَبَر) در قرآن معجزه است و كسى نميتونه مثل اون رو بياره!!! پس از اين معلوم ميشه كه اعجاز قرآن حد نصابى هم دارد. با سپاس.سلام خدمت جناب سين.
نظر شما تا جايى درست ميباشد. مثلاً اينكه كسى نميتونه مثل كتاب خدا رو بياره و در آينده هم كسى نميتونه. اما اينكه ميگوييد تحدى قرآن مشروط به شرايط نيست و تحدى كننده ميتواند از هر راه مقابله كند درست نيست. دلايل اين حرفم اين است كه: اولاً تو خود قرآن، تحدى قران مشروط به شرايط خاصى شده از قبيل اينكه ١- حد نصاب در اعجاز و تحدى سوره هاى قرآن يكى از شرايط اصلى امر تحدى ميباشد. توضيح: اگر پرسيده شود كه قرآن حد اقل چه مقدار از خود را معجزه ميداند؟ چه بايد بگوييم؟ بايد بگوييم كه حيچ شرط و حدودى در امر تحدى وجود ندارد؟ با اينحال، اگه كسى بگويد من آيه اى در جواب تحدى قرآن آورده ام و آن اينگونه است: اح س. و مدعى شود كه اين آيه من مانند آيه اول سوره بقره هست! پس من به تحدى قرآن پاسخ دادم!!. حال، چگونه و با چه معيارى ميتوان بين اين دو آيه قضاوت كرد؟؟
آيا اينگونه تحدى كردن درست است؟؟
آنجا كه ميفرمايد: [.... ودعو شهدأكم ....]
بنظر شما، منظور آيه از شاهدان تحدى قرآن چه كسانى هستند؟؟ واضح است كه منظور از شاهدان، اشخاص نظارت كننده و متخصص هستند كه بايد آنها پيش از همه قضاوت كنند. نه اينكه هركى هرطورى كه دلش خواست قضاوت كنه و نظر بده.
١- از شما ميپرسند كه حد اقل چه مقدار از قرآن معجزه است و به آن تحدى شده است؟
اگر در پاسخ بگوييد كه حد اقل در قرآن به يك سوره تحدى شده، در اين صورت حرف خودتون رو نقض كرده ايد و مشروط بودن تحدى به شروط را تاييد كرده ايد. اگه بگوييد كه حدى در تحدى قرآن وجود ندارد، در اين صورت ، كسى ميايد و ميگويد (ض س م) و مدعى ميشود كه اين آيه من در پاسخ به تحدى آيه اول سوره بقره است! حال چگونه ميتوان بين اين دو آيه قضاوت كرد؟؟!
حرف (الف) در قرآن معجزه است و بس و كسى نميتونه مثل اون رو بياره!!! :Moteajeb!:
پس بايد قبول كرد كه براى تحدى با قران شرايطى وجود دارند كه تحدى كننده بايد آنها را رعايت كند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب احمدی،
اینکه خداوند بفرماید با چه حجمی از قرآن مقابله کنید خیلی فرق دارد با اینکه بگوید از کدام جهت با آن مبارزه کنید، همانطور که اگر بگوییم با قرآن مقابله کنید به این دلیل که گفتهایم با قرآن مقابله کنید و نه با بوستان سعدی نمیشود گفت که محدودیتی قائل شدهایم ...
اگر گفته شده بود با فلان سورهی قرآن مقابله کنید این یک ضعف بود و میشد سؤال پرسید که آیا سورههای دیگر بشری هستند که نمیشود با آنها مقابله کرد؟ ... اما الآن گفته شده است یک سوره، فرقی ندارد سورهی کوثر باشد با ۳ آیه یا سورهی بقره با ۲۸۶ آیه، این دیگر محدودیت نیست ...
در مورد معجزه که میفرمایید هم بحث هست ... در قرآن نه تنها خود قرآن معجزه شمرده نشده است که بلکه برای هیچ پیامبری هم از لفظ اعجاز یاد نشده است، بلکه همه جا گفته شده است که پیامبران را با آیاتالبینات فرستادیم، با آیات روشن و آشکار، قرآن را هم همینطور خطاب میکند، این در حالی است که نه تکتک آیات قرآن «آیه» هستند، یعنی معجزه، نه فقط سورههای آن یا کل آن به روی هم ... یعنی حتی آیاتی که به صورت حروف مقطعه هستند هم آیه هستند و دلالت میکنند به الهی بودن قرآن ... ولی این سؤال وارد است که چرا پس تحدّی به سورهها شده است و نه به آیات، دلیل آن را باید در جای دیگری جستجو نمایید نه در تعریف معجزه ... در واقع معجزه یک صفت برای آیه است، فرع است بر یک اصل، اصل آیه و نشانه بودن آیه است، هر آیه یک آیه و نشانه است ولی سورههای قران و کل قرآن روی هم رفته آیاتالبینات میشوند، یعنی یک آیه ممکن است برای یک نفر آشکار باشد و برای کس دیگری آیهی دیگری از همان سوره آنقدر تأثیرگذار باشد، شاید شما هم دیده باشید که برخی آیات بر روی برخی افراد تأثیر بیشتری دارد، حتی همان آیاتی که متشکل از حروف مقطعه هستند هم برای اهل آن سرشار از معارف و حکمتهایی است که الهی بودن قرآن را برای ایشان متذکر میگردد حال آنکه ما هیچ از آن نمیفهمیم، به طرز مشابه خیلی از آیات قرآن هستند که به نظر نمیرسد حتی یک جملهی کامل باشند ولی برای کسانی که به بطون قرآن آگاهی داشته باشند همانها هم آیه هستند به سوی الهی بودن قرآن، یعنی از کس دیگری چنان چیزی بر نمیآید، بلکه برای اهل معرفت حتی تکتک حروف قرآن هم نوری دارند که خبر از الهی بودن مصدر آن حروف میدهد، حتی حرکتها زبر و زیر در آنها، افرادی مانند کربلایی ساروقی بودهاند که نور این حروف را هم میدیدهاند و اگر برایشان یک واو ابتدای قسم یکی از آیات یکی از سورههای قرآن را مینوشتیم روی یک کاغذ خالی میتوانستند تشخیص دهند که این واو یک حرف از قرآن هست یا خیر و حتی اینکه واو نوشته شده واو ابتدای کدام قسم از کدام آیه از کدام سوره است ... ولی برای تحدی به جای حروف و کلمات و آیات از سورهها استفاده شده است، چون در اینجاست که قرار است حجت بر همگان تمام شود، نه فقط بر اهل معنا و اهل باطن ... هر کسی که با هر سورهای از سورههای قرآن به تحدی اقدام نماید در آیهای از آن به درک الهی بودن قرآن خواهد رسید و به عجز خود در این مقابله پی خواهد برد، مستقل از اینکه این درک را به روی خود بیاورد و به الهی بودن قرآن اعتراف نماید و یا آنرا تکذیب کرده و در زمرهی کافران قرار گیرد ...
اما در مورد اینکه فرمودید در خود قرآن گفته شده است که شاهدان خود را هم دعوت نمایید ... شما میفرمایید بدیهی است که منظور از آن افراد نظارت کننده و متخصصین میباشد، ولی حقیر اصلاً متوجه نمیشوم که شاهد بودن چه ارتباطی به قاضی بودن دارد؟ ... شاهد کسی است که شهادت میدهد، شاید نظری هم بدهد و حکمی هم بدهد، ولی چرا هر چه او بگوید را ما باید بپذیریم؟ ... این در مورد هر دو طرف مؤمن و ناخداباور صادق است، مثلاً جایی در قرآن خداوند به رسولش میگوید که ایشان بگو که شاهدی برای ادعای خود بیاورند ولی بعد خودش اضافه میکند که ای پیامبر اگر شاهدی برای خود آوردند هم تو از آنها نپذیر ... این مسأله در حدّ بدیهی است، بخصوص که خداوند فرموده که شاهدان خود را بیاورید و نفرموده که مؤمنان و کافران شاهدی بیطرف که مورد وثوق دو طرف باشد را بیاورند، شاهدان خداناباوران میتواند حتی دوستی از دوستان ایشان باشد که حتماً از ایشان دفاع خواهد کرد، واضح است که شهادت ایشان به خودی خود ارزشی نخواهد داشت ... اما حتی اگر فرض کنید که منظور از شاهد همان قاضی است هم باز به مشکل خواهید خورد ... آیا شما اگر یک پروندهی حقوقی در دادگاه داشته باشید و قاضی که به او اعتماد دارید حکمی بر علیه شما بدهد برایتان مسلّم میشود که حق را گفته است یا ممکن هم هست که بگویید که این قاضی را تا به امروز به صفت عدالت میشناختم ولی امروز به من ظلم کرد و نشان داد که اشتباه میکردم؟ ... شما وقتی قانع میشوید که یقین داشته باشید او هرگز دروغ نمیگوید (برای منافع شخصی یا هر دلیل دیگری) و هرگز اشتباه نمیکند، ولی شما به کدام متخصصی چنین اعتمادی را دارید؟ به کسانی که زبان عربی را خوب میشناسند اعتماد میکنید تا آنجا که آنها بگویند فلان شعر در حدّ قران است پس قرآن هم بشری است پس اسلام ساختگی است و به آن کافر شوید؟ یا کسی که در اسلام به دنیا نیامده است به شهادت چند متخصص که قرآن بیبدیل است به الهی بودن آن یقین میآورد و دست از آیین گذشتهاش برداشته و خود را تسلیم خدای قرآن میکند تا آنجا که قرآن بگوید اگر پدران و برادرانت هم کافر بودند ایشان را دوست نداشته باش و در صورت لزوم با آنها بجنگ؟ ... نه برادر ... الهی بودن قرآن را باید خودتان و هر کسی خودش متوجه شود و آن هم تازه باید به صورت قطعی به الهی بودن آن برسد تا بعد بتواند به پشتوانهی این ایمان خود را تسلیم خداوندی که خودش میداند وجود دارد نموده و در راه او جهاد به مال و انفس نماید ... با ساز و کار معمولی که برای معجزه بودن قران و در وصف چیستی و چگونگی تحدی عنوان میشود چنین چیزی رخ نمیدهد و اصلاً حجت بر شخص مخاطب قران تمام نمیشود که در دو راهی ایمان و کفر قرار بگیرد، بلکه ظن و گمانی که قبلاً داشته است حداکثر کمی قویتر یا ضعیفتر میشود ... همین ... به همین دلیل تحدی همان است که در خود قران معرفی شده است، هیچ قید اضافهای هم ندارد و هیچ قاضی بجز وجدان تکتک افرادی که میخواهند خودشان به تحدی قرآن پاسخ دهند نیز وجود ندارد، دست آخر هم نتیجهی تحدّی ایشان تنها به کار خودشان میآید و شهادت ایشان هم برای دیگران ارزشی ندارد مگر ارزشی کماهمیت، چون حداکثر شکّشان را تضعیف یا تقویت مینماید، یعنی هرگز مقابله با تحدی قران حجت را بر هیچ کسی جز همان کسی که وارد مبارزه شده است تمام نمیکند ... و الله العالم
این مباحث و اشکالاتی که به تعریف معمول از معجزه و تحدی وارد است در تاپیکی که لینکش در پست قبلی ارسال شد بیشتر بحث شده است، و اگر هم به نظرتان اشتباه است که ان شاء الله با استاد بحث را ادامه بدهید تا از نظر رایج در مورد معجزه بودن قران و تحدی آمده در آن دفاع نمایند، حقیر با توضیحات بزرگواران قانع نشدم شاید شما بشوید ...
در پناه خداوند باشید ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
عرض سلام خدمت جناب سين عزيز.
ممنون از توضيحتون.
براى اينكه پر حرفى نكنم، چند نكته رو ياد آور ميشم:
من براى اينكه كوركورانه از قرآن تبعيت نكنم و با استدلال آنرا و نبوت پيامبر خدا رو قبول كنم خاستم در اين مورد تحقيق كنم. چون همه ميدانيم كه تقليد در اصول دين حرام است و مسئله قران و نبوت پيامبر خاتم از اركان اصول دين هست. از اينرو، درباره اعجاز قرآن و چگونگى تحدى آن خيلى تحقيق كردم و به نظرات و اقوال مختلفى رسيدم. و اين اختلاف نظر ها من رو گيج كرد و بر آن داشت تا خودم در اين تاپيك با يك بحث و پرسمان دقيق با جناب كارشناس و بقيه دوستان همه به يك جواب درست و كامل برسيم انشا الله.
البته نظراتى كه شما در اين مورد دادين، در ادامه بحث به آنها هم خواهيم پرداخت. فعلاً نبايد بدون دليل پيش داورى كنيم.
نظر شما چيه؟ خوبه، نه؟ :yes:.
بازم ممنون از همراهيتون.
[="Tahoma"]ممنون از شما جناب میقات
لطفا بفرمایید قدیمی ترین نظری که میگوید القران تمام قران است از ان کدام دانشمند یا مفسر است؟
ایا روایتی داریم که این رای (القران،تمام قران، در مقابل ده سوره و یک سوره)را به پیامبر یا معصومین یا صحابه نسبت دهد؟
با سلام و درود
شما اگر به تفاسیر قدیمی (قرن دوم و سوم) که معمولا تفاسیر روایی سنی و شیعه هستند، و نیز تفاسیر بعدی، مراجعه فرمایید، در برخورد با این آیه شریفه می بینید همه بدون پرداختن به بحث لغوی یا مباحث دیگر، تحدی را به مجموعه نازل شده به عنوان قرآن، دانسته اند. و تعبیر آن ها این است که مانند این قرآن نمی توانید بیاورید.
شما از تعبیر "این قرآن" چه برداشت می کنید؟ یعنی همان مقدار آیات نازل شده که به عنوان قرآن نازل شده مطرح بوده و مسلمانان قرائت می کردند.
به بیان دیگر همین مجموعه ای که به عنوان قرآن نازل شده و مطرح بوده است، مورد تحدی واقع شده و خبرغیبی داده شده که نمی توانید مانند آن را بیاورید.
لذا قرآن را به معنای لغوی (خواندنی) و یا به معنای تمام قرآن بدانیم؛ در هر حال آیه شریفه می فرماید نمی توانید مانند این قرآن (هر آن چه به عنوان قرآن مطرح بوده است) را بیاورید.
در روایات معصومین (علیهم السلام) تقسیم بندی برای انواع تحدی ـ به این شیوه ای که دانشمندان علوم قرآنی مطرح می کنند ـ نیست.
[="Tahoma"]همچنین بفرمایید
ایا هیچ یک از مفسرین اشاره ای به علت چنین برداشتی نداشتند؟ اینکه چرا القران سوره اسرا تحدی به تمام قران است؟
خیر، به دلیل اشاره نکرده اند البته چه بسا نیاز به بیان دلیل هم نباشد چرا که معنای ظاهری آن مشخص است؛ زیرا اشاره به قرآن موجود است که مانند این را نمی توانید بیاورید، بدون این که محدوده و قیدی برای آن آورده باشد.
لذا این آیه می تواند از آیاتی باشد که تحدی را بطور وسیع و کلی مطرح می فرماید، در مقابل ایاتی که ده سوره و یا یک سوره را معین فرموده اند.
شما به واژه «القرآن» در ادامه این آیه توجه فرمایید: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ في هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً»(اسراء: 17/ 89)
چه برداشتی از این واژه دارید؟ این تعبیر نیز مانند آیه قبل به همان مجموعه نازل شده به عنوان اشاره دارد، همان مجموعه ای که خواندنی است، بدون این که محدودیت و قیدی برای آن زده باشد.
[="Tahoma"] با سپاس.سلام خدمت جناب ميقات.
شما فقط نظر علما رو معرفى كرديد.
خب بالاخره كدام يك از اين دو قول درست ميباشد؟؟
با سلام و درود
من صاحب نظر نیستم ولی تضادی هم بین این اقول نمی بینم زیرا آیت الله مصباح هم که واژه القرآن را به معنای لغوی (خواندنی) آن گرفته اند، تحدی در این آیه را به معنای تحدی به مثل قرآن می دانند، کما این که سایرین نیز تحدی در این آیه را به همین قرآن موجود دانسته اند.
تحدی به مثل این قرآن یعنی تحدی به مثل این مجموعه نازل شده، اعم از این که این مجموعه خواندنی مراد باشد و یا این مجموعه که به عنوان قرآن نازل شده است.
لازم به ذکر است که موقع نزول این آیه، کسی از مخاطبین تردید و شک نکرده که منظور از «القرآن» چیست، زیرا همه می فهمیدند که هر چه هست همین مجموعه ای که به عنوان قرآن نازل شده و به عنوان قرآن مطرح است را مد نظر دارد.
نمی دانم توانستم منظورم را برسانم یا نه. در خدمتتان هستم.
سلام خدمت جناب ميقات.
حرفاتون رو فهميدم و درست بود.
اما يه سوال ديگه برام پيش اومد و اونم اينكه: جناب آيت الله مصباح ميگويند كه معنى لغوى واژه (قرآن) (خواندنى) ميباشد. آيا اين معنى درست هست؟
چون واژه (قرآن) به معنى (خواندن) است نه (خواندنى). در عربى، به كلمه (خواندنى) (مقروء) ميگويند.
بنا براين، واژه (قرآن = خواندن) و واژه (مقروء = خواندنى). درست عرض كردم؟
با سپاس.
[="Tahoma"] حرفاتون رو فهميدم و درست بود. اما يه سوال ديگه برام پيش اومد و اونم اينكه: جناب آيت الله مصباح ميگويند كه معنى لغوى واژه (قرآن) (خواندنى) ميباشد. آيا اين معنى درست هست؟ چون واژه (قرآن) به معنى (خواندن) است نه (خواندنى). در عربى، به كلمه (خواندنى) (مقروء) ميگويند. بنا براين، واژه (قرآن = خواندن) و واژه (مقروء = خواندنى). درست عرض كردم؟ با سپاس.سلام خدمت جناب ميقات.
با سلام و درود
واژه "قرء" به معنای جمع كردن است.
و خواندن را از آن جهت قرائت می گويند كه در خواندن، حروف و كلمات كنار هم جمع می شوند.
لفظ «قرآن» در اصل مصدر است به معناى خواندن؛ چنان كه در بعضى از آيات معناى مصدرى مراد است، مثل: «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» (قيامة/ 17و 18)
سپس قرآن عَلَم است برای كتاب حاضر كه بر حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله) نازل شده به اعتبار آن كه خواندنى است، و آن مصدر از براى مفعول (مقروّ) است.(ر.ک: قرشی، قاموس قرآن، ج 5، ص 260-262)
سلام بر جناب ميقات.
ميشه در مورد اين جمله كه نوشتيد : ( .... به اعتبار آنكه خواندنى است، و آن مصدر از براى مفعول (مقروّ) است.) به زبان ساده توضيح بديد؟
با سپاس.
[="Tahoma"]با سلام و درود
مطلبی که آوردم در تایید مطالب شما بود. فرمایش شما صحیح است و «قرآن» به معنای خواندن و «مقروء» به معنای خواندنی است.
آن چه در قاموس قرآن آمده نیز بیان دیگر همین مطلب است و این که «قرآن» مصدر و «مقروء» مفعول است.
آیت الله مصباح معنای خواندنی را برای «قرآن» آورده اند ولی در یک جا به معنای لغوی تصریح کرده، و در جای دیگر از آن، به معنای جنسی (از جنس و خانواده خواندن) تعبیر آورده اند. (قرآن شناسى جلد اول (معارف قرآن 6)، صفحات 169 و 195)
در هر حال به نظر می رسد کمی تسامح به کار رفته و همان جنس خواندن مراد بوده است.
عرض سلام و خسته نباشيد خدمت جناب ميقات.
من كمى به نتيجه درست نزديك شدم.
اما يك سوال دارم و اونم اينكه فرق بين واژه هاى (قرآن) و ( القرآن) چيست؟
اگه پاسخ اين سوال رو به زبان ساده و كامل پاسخ بديد شايد به نتيجه درست و مطلوب برسيم.
بازم ممنونم.:Gol:
[="Tahoma"]با سلام و درودمطلبی که آوردم در تایید مطالب شما بود. فرمایش شما صحیح است و «قرآن» به معنای خواندن و «مقروء» به معنای خواندنی است.
آن چه در قاموس قرآن آمده نیز بیان دیگر همین مطلب است و این که «قرآن» مصدر و «مقروء» مفعول است.
آیت الله مصباح معنای خواندنی را برای «قرآن» آورده اند ولی در یک جا به معنای لغوی تصریح کرده، و در جای دیگر از آن، به معنای جنسی (از جنس و خانواده خواندن) تعبیر آورده اند. (قرآن شناسى جلد اول (معارف قرآن 6)، صفحات 169 و 195)
در هر حال به نظر می رسد کمی تسامح به کار رفته و همان جنس خواندن مراد بوده است.
سلام
جناب میقات لطفا نظر خود در رابطه با کلمه القران در سوره اسراء بیان کنید
القرآن ، اسم علم است یا معرفه به ال یا مصدر یا اسم مصدر؟
تفاوت معنای اسم علم با مصدر چیست؟ یعنی اگر القران در ایه سوره اسراء، علم باشد چه معنایی دارد و اگر مصدر باشد چه معنایی دارد؟
القرآن، اسم ذات است یا معنا؟ تفاوت معنایی این دو در ایه ی سوره اسراء چه میشود؟
با ذکر منبع یا دلیل
[="Tahoma"] القرآن ، اسم علم است یا معرفه به ال یا مصدر یا اسم مصدر؟ تفاوت معنای اسم علم با مصدر چیست؟ یعنی اگر القران در ایه سوره اسراء، علم باشد چه معنایی دارد و اگر مصدر باشد چه معنایی دارد؟ القرآن، اسم ذات است یا معنا؟ تفاوت معنایی این دو در ایه ی سوره اسراء چه میشود؟ با ذکر منبع یا دلیلاما يك سوال دارم و اونم اينكه فرق بين واژه هاى (قرآن) و ( القرآن) چيست؟
سلام
جناب میقات لطفا نظر خود در رابطه با کلمه القران در سوره اسراء بیان کنید
با سلام و درود
قرآن مصدر است كه اين مصدر برای كتابی خاص علم شده است. در اين آيه قرآن به عنوان اسم علم به كار رفته است چرا كه معنی مصدری (خواندن) تناسبی با آيه ندارد.
از سويی بايد توجه داشت كه "ال" در "القرآن" ال تعريف نيست بلكه خود قرآن علم است و اين "ال" به اصطلاح نحويون فائده ای جزء زينت كلمه ندارد، مثل: "إن الحسن والحسين سيدا شباب اهل الجنه".
بله اگر قرآن به عنوان مصدر باشد "ال" می تواند ال تعريف باشد كه ترجمه اش اين می شود: "خواندن خاص".
البته ممكن است اگر قرآن به عنوان مصدر باشد باز هم "ال" تعريف نباشد بلكه صرفا برای جنس باشد، مثل: "ان الإنسان لفي خسر"
البته در معارف اسلامی ديگر قرآن كمتر و شايد اصلا ديگر به معنی مصدری آن استعمال نشود بلكه در هر جا به كار رود همان معنای علم و اصطلاحی آن است. (همان بحث حقيقت شرعيه و متشرعه).
قرآن اگر به معنی مصدری باشد بالطبع اسم معناست، و اگر به معنی اسم علم آن (كتاب خاص) باشد اسم ذات است.
قرآن اگر به عنوان اسم مصدر در جايی استعمال شود به معنی خواندن است و اگر به عنوان علم باشد به معنی كتاب معروف مسلمانان است.
اين بحث در كتاب های نحوی تحت مبحث «تعريف و تنكير» آمده است.
نکته: برای جلوگیری از خروج از موضوع (نگاه قرآنی) بهتر است حیث ادبی محض را در کتب مربوطه پیگیری نمود.
سپاس که در پاسخ به سوالاتم از لحاظ لغوی - صرفی مبحث را کمی باز کردید.
این بحث ثمرات جالب و شگفت انگیزی دارد.
سلام خدمت جناب ميقات عزيز.
ممنون از پاسختون.
من در مورد اين آيه (٨٨ اسرا) پاسخم رو گرفتم.
فكر كنم جناب وطاها ى عزيز هم سوالى در اين مورد براشون باقى نمونده باشه؟.
اگه جناب و طاها سوالى در اين مورد ندارند بحث رو در مورد آيه ٣٤ سوره طور آغاز كنيم. فكر كنم آيه سوره طور نياز به بحث زيادى نداشته باشه. اما من چند سوالى در اين مورد دارم.
با سپاس.:Gol:
سلام خدمت جناب ميقات.
با اتفاق نظر شما و وطاها ى عزيز، در مورد آيه ٣٤ سوره طور به پرسمان ميپردازيم.
سوال: در اين آيه (٣٤-طور) واژه (حديث) به معنى لغوى(جديد) است يا به معنى اصطلاحى؟
من چند معنى در كتب لغت براى اين واژه ديدم از جمله: جديد، خبر مهم، كلام، گفتار، سخنان معصومين، گفتگو، شايعه، حكايت، سخنرانى كردن، مباحثه، قدرت استقلال...
حال، با در نظر داشت اين كه منظور از كلمه (مثله) در اين آيه، كتاب قرآن ميباشد ، و واژه (حديث) بعنوان يكى از جهات اعجازى قرآن استفاده شده، چند گزينه از بين اين همه معانى خود بخود حذف ميشوند از جمله: سخنان معصومين، قدرت استقلال و شايعه.
ميمونه بقيه معانى. از بين اين معانى، كدومشون مورد نظر آيه هست و چرا؟
اگه جناب وطاها هم سوالى دارند ميتونن بپرسند.
با سپاس. :Gol:
من چند معنى در كتب لغت براى اين واژه ديدم از جمله: جديد، خبر مهم، كلام، گفتار، سخنان معصومين، گفتگو، شايعه، حكايت، سخنرانى كردن، مباحثه، قدرت استقلال... حال، با در نظر داشت اين كه منظور از كلمه (مثله) در اين آيه، كتاب قرآن ميباشد ، و واژه (حديث) بعنوان يكى از جهات اعجازى قرآن استفاده شده، چند گزينه از بين اين همه معانى خود بخود حذف ميشوند از جمله: سخنان معصومين، قدرت استقلال و شايعه. ميمونه بقيه معانى. از بين اين معانى، كدومشون مورد نظر آيه هست و چرا؟سوال: در اين آيه (٣٤-طور) واژه (حديث) به معنى لغوى(جديد) است يا به معنى اصطلاحى؟
«فَلْيَأْتُوا بِحَديثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقين»؛ اگر راست مى گويند سخنى همانند آن بياورند.(طور: 52/ 34)
با سلام و درود
«حديث» هر چيز تازه اى است، خواه فعل باشد يا قول.(قرشی، قاموس قرآن، ج 2، ص 111)
«حدیث» در این آیه به معنای گفتار و سخن است.
به آیه قبل توجه فرمایید؛ منکران، قرآن را به عنوان قول و گفتاری می دانند که پیامبر به خدا افترا بسته است. لذا آن چه موضوعیت دارد سخن، کلام و گفتار است.
«أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُون»؛ يا مى گويند: «قرآن را به خدا افترا بسته»، ولى آنان ايمان ندارند.(طور: 52/ 33)
در مجمع البیان آمده: "و التقول تكلف القول و لا يقال ذلك إلا في الكذب"؛ و «تقوّل» عبارت است از گفتار تحميلى، و اين لغت جز در مورد دروغ استعمال نمی شود.(مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج 9، ص 254)
یعنی مخالفان و منکران، مدعی بودند پيامبر از پيش خود قرآن را ساخته است، و از پيش خود آن را به دروغ به خدا نسبت داده است.
بنابر این:
همان طور که قرآن به عنوان معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، از جنس کلام است، تحدی به آن نیز از همین جنس است، و این آیه و امثال آن می فرمایند نمی توانند سخنی مانند قرآن بیاورند، زیرا قرآن، سخن و کلامی است که از طریق وحی بر پیامبر نازل شده است.
سلام بر جناب ميقات.
«حدیث» در این آیه به معنای گفتار و سخن است.
لذا آن چه موضوعیت دارد سخن، کلام و گفتار است
چون قرآئن زياد در اين مورد وجود داره، اين قول كاملاً درسته. منم قبول دارم. اما....
«حديث» هر چيز تازه اى است، خواه فعل باشد يا قول.(قرشی، قاموس قرآن، ج 2، ص 111)
من هم قبول دارم كه معنى واژه (حديث) تو اين آيه، كلام و گفتار است. اما همونطور كه گفتيد، (حديث) به هر چيز جديد و تازه اى گفته ميشود از جمله: قول يا كلام.
پس، آيا معنى زير براى اين واژه درست است؟:
[ پس كلامى جديد همانند آن بياورند اگر راست گويند.]
منظورم اينه كه، اگر اين واژه رو به معنى كلام و گفتار هم بگيريم، بازم توش يك خاصيتى هست. يعنى كلامى با خاصيت جديد بودن. يعنى كلامى نو و تازه. اين حرفم درسته؟
با سپاس.:Gol:
[="Tahoma"] چون قرآئن زياد در اين مورد وجود داره، اين قول كاملاً درسته. منم قبول دارم. اما.... من هم قبول دارم كه معنى واژه (حديث) تو اين آيه، كلام و گفتار است. اما همونطور كه گفتيد، (حديث) به هر چيز جديد و تازه اى گفته ميشود از جمله: قول يا كلام. پس، آيا معنى زير براى اين واژه درست است؟: [ پس كلامى جديد همانند آن بياورند اگر راست گويند.] منظورم اينه كه، اگر اين واژه رو به معنى كلام و گفتار هم بگيريم، بازم توش يك خاصيتى هست. يعنى كلامى با خاصيت جديد بودن. يعنى كلامى نو و تازه. اين حرفم درسته؟ با سپاس.:Gol:سلام بر جناب ميقات.
با سلام و درود
حدیث از واژه حدث، به معنای به وجود آمدن است، و علی القاعده هر چیزی که به وجود می آید، تازه است.
لذا بطور طبیعی هر کلام و سخنی که بخواهد برای هماورد آوری با قرآن آورده شود نیز تازه است.
البته ادعای قرآن بر این است که تاکنون کلام و سخنی مانند او نیامده و نخواهد آمد، لذا هم شامل گذشته می شود و هم آینده؛ ولی با تعریف شما ـ اگر منظورتان از جدید بودن، جدید زمانی باشد ـ فقط به حال و آینده اشاره دارد و گذشته را در بر نمی گیرد، ولی اگر منظورتان از جدید و تازه بودن، سابقه نداشتن است یعنی چنین سخنی در گذشته سابقه نداشته و در آینده هم سخنی به نو و تازه بودن آن (اشاره به اوج فصاحت و بلاغت و ...) نخواهد آمد، صحیح است.
سلام بر جناب ميقات.
ممنون از پاسختون. من در مورد اين آيه هم فعلاً سوالى برام باقى نمونده. و ميخام در مورد ديگر آيات تحدى بپردازيم. اما قبل از آن، يك نكته رو ميخام عرض كنم...
ببخشيد، من يك مطلب جديد در مورد آيه ٨٨ اسرا امروز برام روشن شد و با خودم گفتم شايد براى بعضى از كاربران مفيد باشه، خاستم اونو مطرح كنم و اونم اينكه: جناب آيت الله مصباح يزدى فرمودند كه:
[=UICTFontTextStyleBody][ واژه قرآن نيز هرچند به تدريج براي قرآن جنبه علميت پيدا كرده، ولي با توجه به اينكه طبق نقلهاي تاريخي، آيه 88 سوره اسراء، اولين آيهاي است كه در آن تحدي مطرح شده [=UICTFontTextStyleBody]و دليلي بر علَم بودن اين واژه براي قرآن در زمان نزول اين آيه در دست نيست، [=UICTFontTextStyleBody]نميتوان گفت كه مقصود از «القرآن» کتاب قرآن به عنوان يک مجموعه است ]
به جمله قرمز رنگ ايشون توجه كنيد.
بنظر من، ايشون از آيه ٨٢ همين سوره غافل شدند. (آيه ٨٢ سوره اسرا: [ وَ نُنَزِّلُ [=UICTFontTextStyleBody]مِنَ القُرآنِ [=UICTFontTextStyleBody]ما هوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ الِّلمؤمنين....]
اين آيه (٨٢ اسرا) قبل از آيه ٨٨ همين سوره نازل شده. و در آن، واژه (قرآن) به معنى كتاب نازل شده بر پيامبر ميباشد.
اما جناب آيت الله مصباح ميگويند كه در زمان نزول آيه ٨٨ اسرا، دليلى بر علَم بودن اين واژه وجود نداره!!!!!!...:ghati:
[=UICTFontTextStyleBody]
نظر شما در اين مورد چيه؟
ببخشيد كه به بحث در مورد آيه قبلى برگشتم، ولى چون فكر كردم شايد مفيد باشه اونو مطرح كردم.
ممنون از پاسختون. من در مورد اين آيه هم فعلاً سوالى برام باقى نمونده. و ميخام در مورد ديگر آيات تحدى بپردازيم. اما قبل از آن، يك نكته رو ميخام عرض كنم... ببخشيد، من يك مطلب جديد در مورد آيه ٨٨ اسرا امروز برام روشن شد و با خودم گفتم شايد براى بعضى از كاربران مفيد باشه، خاستم اونو مطرح كنم و اونم اينكه: جناب آيت الله مصباح يزدى فرمودند كه: به جمله قرمز رنگ ايشون توجه كنيد. بنظر من، ايشون از آيه ٨٢ همين سوره غافل شدند. (آيه ٨٢ سوره اسرا: [ وَ نُنَزِّلُ [=UICTFontTextStyleBody]مِنَ القُرآنِ [=UICTFontTextStyleBody]ما هوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ الِّلمؤمنين....] اين آيه (٨٢ اسرا) قبل از آيه ٨٨ همين سوره نازل شده. و در آن، واژه (قرآن) به معنى كتاب نازل شده بر پيامبر ميباشد. اما جناب آيت الله مصباح ميگويند كه در زمان نزول آيه ٨٨ اسرا، دليلى بر علَم بودن اين واژه وجود نداره!!!!!!...:ghati: ببخشيد كه به بحث در مورد آيه قبلى برگشتم، ولى چون فكر كردم شايد مفيد باشه اونو مطرح كردم.سلام بر جناب ميقات.
[=UICTFontTextStyleBody][ واژه قرآن نيز هرچند به تدريج براي قرآن جنبه علميت پيدا كرده، ولي با توجه به اينكه طبق نقلهاي تاريخي، آيه 88 سوره اسراء، اولين آيهاي است كه در آن تحدي مطرح شده [=UICTFontTextStyleBody]و دليلي بر علَم بودن اين واژه براي قرآن در زمان نزول اين آيه در دست نيست، [=UICTFontTextStyleBody]نميتوان گفت كه مقصود از «القرآن» کتاب قرآن به عنوان يک مجموعه است ]
[=UICTFontTextStyleBody]
نظر شما در اين مورد چيه؟
با سلام و درود
این دو تعبیر می توانند با هم متفاوت باشند.
تعبیر «القرآن» و «قرآن» برای کل قرآن آورده می شود و در زمان نزول آیه 88 سوره اسراء، نزول قرآن تمام نشده و کل قرآن نازل نشده بود؛ ولی تعبیر «من القرآن» که با «من» آمده یا بر بعض دلالت دارد و یا بیانیه (بنابر بر نظر مشهور) است یعنی هر بخشی از قرآن که نازل شود، برای مؤمنان شفاء و رحمت است و هر لحظه به سبب آن بر ایمانشان افزوده می شود.
در این زمینه در تفسیر نمونه آمده:
مى دانيم كلمه "من" در اين گونه موارد، براى تبعيض مى آيد، ولى از آن جا كه شفاء و رحمت مخصوص قسمتى از قرآن نيست بلكه اثر قطعى همه آيات قرآن است، مفسران بزرگ كلمه "من" را در اين جا "بيانيه" دانسته اند.
ولى بعضى اين احتمال را داده اند كه "من" در اين جا نيز به همان معنى تبعيض است، و اشاره به نزول تدريجى قرآن مى باشد (بخصوص اين كه جمله ننزل فعل مضارع است) در اين صورت معنى جمله روی هم رفته چنين مى شود: "ما قرآن را نازل مى كنيم و هر بخشى از آن كه نازل مى شود به تنهايى مايه شفاء و رحمت است ..." (دقت كنيد). (تفسير نمونه، ج 12 ، ص 236)
بنابر این، «من» را اگر بیانیه هم بگیریم، بر بخش نازل شده اشاره دارد لذا می تواند با تعبیری که بر تمام قرآن اطلاق می شود متفاوت باشد.
سلام جناب ميقات.:Gol:
منظور من اين نيست كه معنى كلمه (من) در (من القران) چه ميباشد.
سوالم اينه كه، آيا واژه (القرآن) در آيه ٨٢ اسرا به معنى (كتاب قرآن = اسم علَم) ميباشد يا نه؟ اگر بله، كه مطلوب ثابت است. اگر پاسختون منفى است، اينجا يك سوال ديگه بوجود مياد و اونم اينكه: اگر واژه (القران) در آيه ٨٢ به معنى (كتاب قران) نيست، پس معنى آن چه ميباشد؟
با سپاس.
[="Tahoma"] منظور من اين نيست كه معنى كلمه (من) در (من القران) چه ميباشد. سوالم اينه كه، آيا واژه (القرآن) در آيه ٨٢ اسرا به معنى (كتاب قرآن = اسم علَم) ميباشد يا نه؟ اگر بله، كه مطلوب ثابت است. اگر پاسختون منفى است، اينجا يك سوال ديگه بوجود مياد و اونم اينكه: اگر واژه (القران) در آيه ٨٢ به معنى (كتاب قران) نيست، پس معنى آن چه ميباشد؟ با سپاس.سلام جناب ميقات.:Gol:
با سلام و درود
بله قرآن در این آیه شریفه نیز علَم است برای کتاب الهی که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.
سلام بر جناب ميقات.
بله قرآن در اين آيه شريفه نيز علَم است براى كتاب الهى كه بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و اله) نازل شده است.
پس چرا جناب آيت الله مصباح يزدى ميگويند كه در زمان نزول آيه ٨٨ اسرا هيچ دليلى بر علَم بودن واژه (قرآن) در دست نيست؟
[="Tahoma"] پس چرا جناب آيت الله مصباح يزدى ميگويند كه در زمان نزول آيه ٨٨ اسرا هيچ دليلى بر علَم بودن واژه (قرآن) در دست نيست؟سلام بر جناب ميقات.
با سلام و درود
علَم بودن قرآن برای کتابی که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده، اکنون و نیز پس از اتمام نزول قرآن، ثابت شده و روشن است؛ ولی موقع نزول که هنوز تمام قرآن نازل نشده بوده چنین نبوده است.
به کلام ایشان دقت کنید. ایشان مراد از القرآن به عنوان کتاب قرآن (مجموعه و تمام قرآن) را ـ موقع نزول ـ ثبات نشده می دانند زیرا هنوز نزول قرآن کامل نشده و تمام قرآن (یک مجموعه کامل) هنوز محقق نشده بوده است.
به بیان دیگر، علَم بودن قرآن برای کتاب و تمام قرآن، مربوط به بعد از اتمام نزول است، نه حین نزول که هنوز کتاب کامل نشده است.
سلام بر جناب ميقات.
به بیان دیگر، علَم بودن قرآن برای کتاب و تمام قرآن، مربوط به بعد از اتمام نزول است، نه حین نزول که هنوز کتاب کامل نشده است.
ممنون.
ميخام در مورد آيه ٣٨ سوره يونس به بحث بپردازم.
سوال١- منظور از واژه (سوره) در اين آيه چيست؟
با سپاس.
ممنون. ميخام در مورد آيه ٣٨ سوره يونس به بحث بپردازم. سوال١- منظور از واژه (سوره) در اين آيه چيست؟ با سپاس.سلام بر جناب ميقات.
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين»
آيا آن ها مى گويند: «او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست مى گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد؛ و غير از خدا، هر كس را مى توانيد (به يارى) طلبيد!»(یونس: 10/ 38)
با سلام و درود
«سوره» از نظر ریشه و لغت، چند صورت دارد:
1. به صورت مهموز «سؤر» به معناى نيم خورده و باقى مانده آب يا هر چيز ديگرى است.
2. به صورت غير مهموز، گاه از ريشه «سور» به معناى بارو و ديوار است؛ همان گونه كه عرب به ديوارى كه شهر را احاطه مى كند "سور المدينه" مى گويد.
به بیان دیگر؛ «سوره» قطعه ای از كلام است كه محتوای خود را جمع كرده باشد؛ همان گونه كه دیوار شهر و «سور البلد»، شهر را در بر دارد، بخشی از معارف و مضامینی را هم كه با حصاری محدود شده باشد، «سوره» مى گویند.
راغب می گوید علت اين تسميه آن است كه سوره مانند حصار بلد، قرآن را احاطه كرده؛ و يا منزلتى است، مانند منازل قمر. بعضى آن را سؤره (با همزه) خوانده اند كه به معنى بقيّه است گويا هر سوره قطعه اى است از قرآن كه جدا شده و باقى مانده است.(راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص 434)
3. سوره در اصل لغت به معناى علو، بلند مرتبه و منزلت است.(قرشی، قاموس قرآن، ج 3، ص 351)
هر سوره از قرآن بمثابه درجه بلند و منزل عالى است كه قاری قرآن از يكى به ديگرى بالا می رود تا به آخر قرآن برسد.(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 5، ص 166)
در حديثى از امام کاظم (عليه السلام) آمده:
«فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ فَيَقْرَأُ ثُمَّ يَرْقَى»؛ درجات و مراتب بهشت به عدد (برابر) با آيات قرآن است، به او گفته می شود: بخوان و بالا برو، پس مى خواند و بالا مى رود.(الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص 606، ح 10)
نکته:
هر يک از معانى سه گانه فوق، با سوره در اصطلاح قرآن كه در يک قالب خاص با بسمله شروع مى گردند، سازگارى دارند.
اگر ريشه مهموز داشته باشند، از آن جهت كه قطعه اى از قرآن است به آن سوره گفته اند.
يا آن كه سوره قرآن چون دژى تسخير ناپذير و غير قابل نفوذ است؛ همان طور كه برج و باروى شهر كه بر شهر و هر آن چه در آن است احاطه دارد، سوره نيز گرداگرد آيات را فراگرفته و آن ها را به هم ربط داده است.
در معناى سوم نيز چون سوره كلام خداست، داراى شرافت و منزلت و مقام رفيع است، و يا آن كه قرائت و تلاوت آن موجب رفعت شأن و برترى مقام قارى مى گردد.(جوان آراسته، درسنامه علوم قرآنى، ص 106)
به نظر مى رسد از احتمالات سه گانه، احتمال سوم صحيح تر باشد؛ چرا كه سوره در اصطلاح قرآن به سور جمع بسته مى شود و اين جمع تنها در مورد احتمال و معناى سوم به كار رفته است.(همان)
سلام جناب ميقات.
به نظر مى رسد از احتمالات سه گانه، احتمال سوم صحيح تر باشد؛ چرا كه سوره در اصطلاح قرآن به سور جمع بسته مى شود و اين جمع تنها در مورد احتمال و معناى سوم به كار رفته است.(همان)
اما جناب آيت الله مصباح، آنرا به معنى دوم (حصار و ديوار) گرفته اند!؟. و گفته اند كه: حتى آيه اى مانند آيه دين (بقره- آيه ٢٨٢) ميتواند يك سوره با اين معنى بشمار آيد.
از سوى ديگر، اكثر مفسران آنرا بمعنى هر يك از ١١٤ سوره اصطلاحى كه با بسمله آغاز و پايان يافته، ميدانند.
الانم شما ميگيد كه به احتمال قوى، معنى سوم مدنظره. خب، بالاخره تو اين آيه، كدوم معنى مدنظر هست؟
هر يک از معانى سه گانه فوق، با سوره در اصطلاح قرآن كه در يک قالب خاص با بسمله شروع مى گردند، سازگارى دارند.
يعنى، منظور از واژه (سوره) تو اين آيه، هر سه معنى فوق ميباشد؟ يا يكى از آنها مدنظر قرآنه؟
سوال- نظر درست و مشهور در مورد نصاب اعجاز در تحدى قرآن چيست؟
البته پاسخ شما مفيد بود. ببخشيد كه اينقدر كنجكاوى ميكنم.
با سپاس.
:Gol:اما جناب آيت الله مصباح، آنرا به معنى دوم (حصار و ديوار) گرفته اند!؟. و گفته اند كه: حتى آيه اى مانند آيه دين (بقره- آيه ٢٨٢) ميتواند يك سوره با اين معنى بشمار آيد. از سوى ديگر، اكثر مفسران آنرا بمعنى هر يك از ١١٤ سوره اصطلاحى كه با بسمله آغاز و پايان يافته، ميدانند. الانم شما ميگيد كه به احتمال قوى، معنى سوم مدنظره. خب، بالاخره تو اين آيه، كدوم معنى مدنظر هست؟ سوال- نظر درست و مشهور در مورد نصاب اعجاز در تحدى قرآن چيست؟ البته پاسخ شما مفيد بود. ببخشيد كه اينقدر كنجكاوى ميكنم. با سپاس.سلام جناب ميقات.
[/]
يعنى، منظور از واژه (سوره) تو اين آيه، هر سه معنى فوق ميباشد؟ يا يكى از آنها مدنظر قرآنه؟
با سلام و درود
آیت الله مصباح، مراد از سوره را آیات به هم پیوسته دارای نظم خاص می دانند و مثال ایشان به آیه دین نیز بر همین اساس است.
به بیان دیگر، با تعریفی که ایشان از سوره دارند (مجموعه ای از آیات به هم پیوسته دارای نظم خاص) چه بسا آیه ای مانند آیه دِین، در تعریف ایشان داخل، و یا برخی سوره های مصطلح، از تعریف ایشان خارج باشد.
بنابر نظر مشهور، معنای اصطلاحی سوره همان است که با «بسم الله ...» شروع و تا «بسم الله ...» بعدی ادامه دارد.
بنابر این: مراد از سوره، معنای اصطلاحی آن است یعنی طبق نظر مشهور همین تقسیم بندی سوره ها در قرآن، و یا مجموعه ای از آیات به هم پیوسته با نظم خاص(نظر آیت الله مصباح).
در ضمن، نظری که عرض شد نظر بنده نیست بلکه با توجه به آدرس داده شد متعلق به نویسنده درسنامه علوم قرآنی است.
مطلب دیگر:
حد نصاب اعجاز قرآن، مقدار حداقل از قرآن است. مشهور، سوره را حداقل و حد نصاب اعجاز قرآن می داند یعنی همین سوره های مصطلح (114 سوره)؛ برخی نیز مجموعه ای به هم پیوسته از آیات با نظم خاص که هدف و غرضی واحد را دنبال می کند.
به نظر می رسد بین این دو بتوان جمع کرد، مثلا علامه طباطبایی چنین می آورند:
تحدى به مثل آيه «قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ» تحدى به يک سوره است بدان جهت كه آن سوره خصيصه ظاهرى دارد، و آن اين است كه يكى از غرض هاى جامع از اغراض هدايت الهى را بطور كامل بيان مى كند، بيانى كه حق را از باطل متمايز مى سازد، و صرف لفاظى و سخن پردازى نيست.(ترجمه تفسير الميزان، ج 10، ص 250)
بنابر این، می توان هر کدام از سوره های قرآن را مجموعه ای از آیاتی دانست که علاوه بر نظم خاص، دنبال کننده هدف و غرضی خاص هستند. لذا حد نصاب اعجاز قرآن، یک سوره است، اعم از سوره های بزرگ یا سوره های کوچک.
سلام عليكم.
بنابر این: مراد از سوره، معنای اصطلاحی آن است یعنی طبق نظر مشهور همین تقسیم بندی سوره ها در قرآن، و یا مجموعه ای از آیات به هم پیوسته با نظم خاص(نظر آیت الله مصباح).
:Gig:.......... ببخشيد، بالاخره كدوم معنى درسته؟ نظر مشهور، يا نظر آيت الله مصباح؟
بدان جهت كه آن سوره خصيصه ظاهرى دارد، و آن اين است كه يكى از غرض هاى جامع از اغراض هدايت الهى را بطور كامل بيان مى كند،
يعنى قرآن، به محتوا و معارف خود نيز تحدى كرده؟
تحدى به محتوا چگونه است؟
لذا حد نصاب اعجاز قرآن، یک سوره است، اعم از سوره های بزرگ یا سوره های کوچک.
سوال- پس آيا نظر جناب آيت الله مصباح، در مورد حد نصاب اعجاز قران، اشتباهه؟
نوشته زير، از سخنان جناب آيت الله مصباح يزدى در اين مورد ميباشد:
[=KFGQPC Uthman Taha Nashk] بهعلاوه اگر مقصود از سوره، معناي اصطلاحي آن باشد، مناسب بود به جاي عبارت «فأتوا بسورة مثله» و نظاير آن، « فأتوا بمثل سورة منه» گفته ميشد، همچنين اگر حداقل مقدار معجزه قرآن را سوره به معناي اصطلاحي آن بدانيم، لازمهاش آن است كه بپذيريم آوردن همه آيات سورهاي مانند سوره بقره، بدون يك آيه يا چند آيه آن از سوي بشر امكانپذير است يا اگر كسي مطالبي همانند بخش عظيمي از آيات چنين سورهاي را آورده، بتوانيم ادعا كنيم كه مابقي را نميتواند بياورد و يا همانند قرآن را هنوز نياورده است. روشن است كه چنين ادعايي نه با ظاهر آيات تحدي سازگار است، نه اثبات آن جز بر اساس قول به صرف يا اعتماد به سماع و نقل ميسر است و قبلاً گذشت كه ظاهر آيات تحدي، با قول به صرف و اثبات اعجاز از طريق نقل سازگار نيست.
نظرتون در اين مورد چيه؟ اين حرفشون درسته؟
[="Tahoma"]ببخشيد، بالاخره كدوم معنى درسته؟ نظر مشهور، يا نظر آيت الله مصباح؟
پس آيا نظر جناب آيت الله مصباح، در مورد حد نصاب اعجاز قران، اشتباهه؟
با سلام و درود
در باره جمع بین این دو نظر و وجه مشترک آن ها در پست قبلی عرض نمودم.
يعنى قرآن، به محتوا و معارف خود نيز تحدى كرده؟
تحدى به محتوا چگونه است؟
علامه طباطبایی(ره):
آيه شريفه مورد بحث تنها به بلاغت و فصاحت قرآن تحدى نكرده، بلكه سياق اين آيه و هر آيهاى ديگر كه در مورد تحدى وارد شده شاهد بر اين است كه تحدى به همه خصوصيات قرآن و آن صفات كمال و فضيلتى است كه قرآن دارد، و امتيازات قرآن در دو خصوصيت فصاحت و بلاغت خلاصه نمى شود.
قرآن مشتمل است بر مخ معارف الهى، و جوامع شرايع، چه در باب عبادات، چه قوانين مدنى، چه سياسى، چه اقتصادى، چه قضايى، چه اخلاق كريمه و آداب نيكو، چه قصص درست انبياء و امت هاى گذشته، و ملاحم (پيشگويى هاى غيبى)، و چه در باب أوصاف ملائكه و جن و آسمان و زمين، چه در باب حكمت و موعظت و وعده و تهديد، و چه در باب اخبار مربوط به آغاز و انجام خلقت.
و نيز قرآن مشتمل است بر قوت حجت و عظمت بيان و نور و هدايت، آن هم بدون اين كه در تمامى اين باب هاى مختلف يک سخنش مخالف با سخن ديگرش باشد، و اضافه كن بر همه اين امتيازات و خصائص اين خصوصيت را كه سخن قرآن در بلاغت و فصاحت در افقى قرار دارد كه دست بشر از رسيدن به آن كوتاه است.(ترجمه تفسير الميزان، ج 10، ص 93)
درود.
در باره جمع بین این دو نظر و وجه مشترک آن ها در پست قبلی عرض نمودم.
شما چگونه، دو نظر كاملاً مختلف رو با هم جمع كرديد؟
ببخشيد، به سوالات زير، پاسخ نداديد:
بنابر این: مراد از سوره، معنای اصطلاحی آن است یعنی طبق نظر مشهور همین تقسیم بندی سوره ها در قرآن، و یا مجموعه ای از آیات به هم پیوسته با نظم خاص(نظر آیت الله مصباح).سوال١- ببخشيد، بالاخره كدوم معنى درسته؟ نظر مشهور يا نظر آيت الله مصباح؟
نوشته زير، از سخنان جناب آيت الله مصباح يزدى در اين مورد ميباشد:
بهعلاوه اگر مقصود از سوره، معناي اصطلاحي آن باشد، مناسب بود به جاي عبارت «فأتوا بسورة مثله» و نظاير آن، « فأتوا بمثل سورة منه» گفته ميشد، همچنين اگر حداقل مقدار معجزه قرآن را سوره به معناي اصطلاحي آن بدانيم، لازمهاش آن است كه بپذيريم آوردن همه آيات سورهاي مانند سوره بقره، بدون يك آيه يا چند آيه آن از سوي بشر امكانپذير است يا اگر كسي مطالبي همانند بخش عظيمي از آيات چنين سورهاي را آورده، بتوانيم ادعا كنيم كه مابقي را نميتواند بياورد و يا همانند قرآن را هنوز نياورده است. روشن است كه چنين ادعايي نه با ظاهر آيات تحدي سازگار است، نه اثبات آن جز بر اساس قول به صرف يا اعتماد به سماع و نقل ميسر است و قبلاً گذشت كه ظاهر آيات تحدي، با قول به صرف و اثبات اعجاز از طريق نقل سازگار نيست.
نظرتون در اين مورد چيه؟ اين حرفشون درسته؟
شما چگونه، دو نظر كاملاً مختلف رو با هم جمع كرديد؟
ببخشيد، بالاخره كدوم معنى درسته؟ نظر مشهور يا نظر آيت الله مصباح؟
نظرتون در اين مورد چيه؟ اين حرفشون درسته؟
با سلام و درود
بنده به دنبال اثبات و یا رد نظر اندیشمندان قرآنی نیستم زیرا مانند خود بزرگواران، به احاطه و تسلط زیاد بر مباحث قرآنی نیازمند است که بنده خودم را در حد آنان نمی دانم.
مشهور سوره را همین سوره های قرآن می داند که چینش آیات در آن ها توقیفی و به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده است. از طرفی عرف و مخاطبان نزول آیات نیز، چه بسا مراد از سوره را همین می دانستند لذا به دنبال همانندآوری با سوره هایی مانند سوره بقره و آل عمران و نبوده اند بلکه می خواستند مانندی برای سوره های کوچک بیاورند.
در هر حال، سوره نیز مجموعه ای از آیات است که نظم خاصی دارد و هدف و غرض خاصی را دنبال می کند. لذا تا این جا هم با تعریف و نظر مشهور مطابق است و هم با نظر آیت الله مصباح.
بله طبق نظر آیت الله مصباح آیه ای مانند آیه دِین که یک مجموعه منظم با غرض خاص است ـ از نظر حجم نیز یک صفحه کامل است ـ می تواند حد نصاب اعجاز باشد؛ که البته تحت تعریف سوره از نظر مشهور، نمی آید.
لذا این گونه نیست که نظر مشهور و نظر آیت الله مصباح، هیچ گونه اشتراکی نداشته و در تقابل کامل باشند.
سلام جناب ميقات.
ممنون از توضيحتون.
در هر حال، سوره نیز مجموعه ای از آیات است که نظم خاصی دارد و هدف و غرض خاصی را دنبال می کند. لذا تا این جا هم با تعریف و نظر مشهور مطابق است و هم با نظر آیت الله مصباح.
لذا این گونه نیست که نظر مشهور و نظر آیت الله مصباح، هیچ گونه اشتراکی نداشته و در تقابل کامل باشند.
بله، درسته كه تو اين آيه(سوره يونس) تحدى به سوره شده و وجه مشترك بين اين دو نظر هم همين تحدى به مثل قرانه، اما اين دو نظر، از نظر حد نصاب اعجاز، كاملاً با هم متفاوت اند!
لطفاً، نوشته زير رو با دقت مطالعه كنيد. تو اين نوشته، جناب آيت الله مصباح، نظر مشهور رو در اين مورد، كاملاً رد ميكنند!:
[=kfgqpc uthman taha nashk]بهعلاوه اگر مقصود از سوره، معناي اصطلاحي آن باشد، مناسب بود به جاي عبارت «فأتوا بسورة مثله» و نظاير آن، « فأتوا بمثل سورة منه» گفته ميشد، همچنين اگر حداقل مقدار معجزه قرآن را سوره به معناي اصطلاحي آن بدانيم، لازمهاش آن است كه بپذيريم آوردن همه آيات سورهاي مانند سوره بقره، بدون يك آيه يا چند آيه آن از سوي بشر امكانپذير است يا اگر كسي مطالبي همانند بخش عظيمي از آيات چنين سورهاي را آورده، بتوانيم ادعا كنيم كه مابقي را نميتواند بياورد و يا همانند قرآن را هنوز نياورده است. روشن است كه چنين ادعايي نه با ظاهر آيات تحدي سازگار است، نه اثبات آن جز بر اساس قول به صرف يا اعتماد به سماع و نقل ميسر است و قبلاً گذشت كه ظاهر آيات تحدي، با قول به صرف و اثبات اعجاز از طريق نقل سازگار نيست.
فرض كنيد، شخص تحدى كننده اى ميخواهد به تحدى قران پاسخ دهد. حال ميبيند كه قران، در اين امر، براى او تخفيف داده و گفته كه اگر ميتونى، يك سوره مثل من بياور. در عين حال، ميبيند كه در بين مسلمانان و علماى آنها، نظرات مختلفى در مورد حد نصاب اعجاز قران وجود داره! مثلاً، يكى ميگه: تحدى كننده بايد پاراگرافى مثل يكى از پاراگراف هاى قرآن بياره. و يكى ديگه ميگه: نه، تحدى كننده بايد سوره اى مثل يكى از سوره هاى ١١٤ گانه قران بياره!
اينجاست كه شخص تحدى كننده، بين دو راهى ميمونه! اگه بخاد سوره اى براى همانند آورى با سوره كوثر (كه كوچكترين سوره است) بسازه، كسى حرفى نداره.
اگه بخاد پاراگرافى مثل يكى از پاراگراف هاى قرآن بياره، بعضى از علما مثل آيت الله مصباح در اين مورد اعتراضى نميكنند، اما، طبق نظر مشهور، اين نوع تحدى، باطل شمرده ميشه و رد ميشه!!!
بالاخره، تحدى كننده بايد شرايط كدوم رو رعايت كنه؟! شرايط جناب آيت الله مصباح رو، يا شرايط نظر مشهور رو؟؟
سوال- آيا آيه دِين، مجموعه اى از آيات بهم پيوسته است؟
سپاس.
سلام و عرض ادب و احترام خدمت كارشناس گرامى و همه دوستان عزيز.
من قراره براى مدت ١٥ يا ٢٠ روز به ايران سفر كنم. و شايد نتونم تو اين مدت به پرسمان اين تاپيك بپردازم. من تقاضا دارم كه اين تاپيك مقدس فعلاً بسته نشه، تا انشا الله من كارم تموم بشه و دوباره برگردم و به پرسمان ادامه دهيم. چون، من هنوز سوالات زيادى دارم كه بايد با كمك شما دوستان و كارشناس محترم به پاسخ آنها برسم. بقيه دوستان عزيز ميتونن به پرسمان خود با كارشناس عزيز ادامه دهند.
التماس دعا.....
با سپاس.:Gol:
سلام جناب استاد.
خسته نباشيد.
ببخشيد، به سوالات پست قبلى ام پاسخ نداديد؟...
منتظر پاسختون هستم.
با سپاس:Hedye:
[="Tahoma"] خسته نباشيد. ببخشيد، به سوالات پست قبلى ام پاسخ نداديد؟... منتظر پاسختون هستم. با سپاس:Hedye:سلام جناب استاد.
با سلام و درود
عرض خیر مقدم. رسیدن بخیر.
می خواستم وقتی حضور پیدا کردید گفتگو را ادامه دهیم لذا پاسخدهی را گذاشتم برای وقت حضور شما در کانون.
در موضوعات علمی، اختلاف نظر بین صاحب نظران، کاملا منطقی و معقول است.
در چنین مواردی می توان نظر مشهور را مد نظر قرار داد؛ لذا کسی که می خواهد به تحدی قرآن پاسخ بدهد می تواند بر اساس تعریف و نظر مشهور اندیشمندان قرآنی، ادعایش را ارائه دهد.
این مقدار پاسخ فکر می کنم برای این که حول محور اصلی تاپیک باشیم کفایت می کند.
با سلام و درود
عرض خیر مقدم. رسیدن بخیر.
می خواستم وقتی حضور پیدا کردید گفتگو را ادامه دهیم لذا پاسخدهی را گذاشتم برای وقت حضور شما در کانون.
در موضوعات علمی، اختلاف نظر بین صاحب نظران، کاملا منطقی و معقول است.
در چنین مواردی می توان نظر مشهور را مد نظر قرار داد؛ لذا کسی که می خواهد به تحدی قرآن پاسخ بدهد می تواند بر اساس تعریف و نظر مشهور اندیشمندان قرآنی، ادعایش را ارائه دهد.
این مقدار پاسخ فکر می کنم برای این که حول محور اصلی تاپیک باشیم کفایت می کند.
سلام.
سلامت باشيد.:Gol:
ممنون از پاسختون. فعلاً سوالى در مورد اين آيه ندارم. اما چند سوالى در مورد آيه ٢٣ سوره بقره دارم و اونم اينكه:
١- فرق بين اين آيه و آيه ٣٨ سوره يونس در چيست؟
٢- منظور از كلمه (مِن) در (مِمّا) چيست؟ چرا بجاى كلمه (مِمّا)، كلمه (بِما) استفاده نشده؟
٣- منظور از كلمه (مِن) در (مِن مِّثله) چيست/كيست؟
با سپاس.