رابطه قوه خیال با معاد جسمانی

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه قوه خیال با معاد جسمانی

سلام
اگر بدن اخروی از نظر ملاصدرا (ره)همان بدن برزخی و مثالی است پس چه فرقی است بین عالم برزخ و عالم پس از برزخ؟(قیامت)
طبق مبانی فلسفی همه حکمای اسلامی عالم بعد از برزخ را عالم مجرد تام میدانند که اگر حیات بعد از برزخ(آمده در قرآن) را بخواهیم بر آن حمل کنیم دیگر جایی برای معاد جسمانی نمیماند... چون عالم عقل عالم مجرد تام است و از طرفی قائل بودن به این که عموم مردم از حیات برزخی و مثالی فراتر نمیروند با قرآن سازگاری ندارد

نتیجه: ملاصدرا برزخ جسمانی را ثابت کرده نه معاد جسمانی را
منتظر پاسخ شما به این ایراد هستم
باتشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حافظ

ملاali;790523 نوشت:
سلام
اگر بدن اخروی از نظر ملاصدرا (ره)همان بدن برزخی و مثالی است پس چه فرقی است بین عالم برزخ و عالم پس از برزخ؟(قیامت)
طبق مبانی فلسفی همه حکمای اسلامی عالم بعد از برزخ را عالم مجرد تام میدانند که اگر حیات بعد از برزخ(آمده در قرآن) را بخواهیم بر آن حمل کنیم دیگر جایی برای معاد جسمانی نمیماند... چون عالم عقل عالم مجرد تام است و از طرفی قائل بودن به این که عموم مردم از حیات برزخی و مثالی فراتر نمیروند با قرآن سازگاری ندارد

نتیجه: ملاصدرا برزخ جسمانی را ثابت کرده نه معاد جسمانی را
منتظر پاسخ شما به این ایراد هستم
باتشکر

سلام علیکم
ضمن تبریک فرارسیدن سال نو و آرزوی توفیق روز افزون برای شما عزیزان؛
در پاسخ به سؤال فوق، لازم است، اشاره‌ای خیلی مختصر به نظریه اشراقیون نیز داشته باشیم تا جایگاه سخن ملاصدرا روشن تر شود:

شیخ اشراق از تبیین چگونگی تشکل انسان اخروی و ابدان مثالی با توجه به علوم و ملکات مکتسبه آدمی در این دنیا، کیفیت تحقق صور ملذه و مؤلمه در عالم آخرت و به طور کلی نحوه ادراک در عالم آخر ساکت است بر این اساس صدرا به اثبات سه اصل از اصول خود می پردازد تا تبیینی منسجم و نزدیک به واقع از معاد جسمانی ارائه دهد نخست آنکه تجرد قوه خیال را با براهین عقلی ثابت می کند تا راه برای تبیین چگونگی ادراک لذات و آلام صوری باز شود و حضور انسان اخروی در عالمی غیر مادی اما جسمانی و مقداری موجه گردد.

نکته: با اثبات تجرد قوه خیال، معاد «متوسطین» (کسانی که به مرتبه کمال عقلی نرسیده‌اند) به خوبی تصحیح می‌شود.
دوم آنکه ملاصدرا می کوشد با تبیین نقش علم و عمل در ساختن حقیقت انسان بر تفاوت -هر چند اعتباری- برزخ صعودی و نزولی صحه بگذارد طبق دیدگاه مثبتین عالم مثال این عالم، برزخی است میان عالم ماده و عالم مجردات عقلی که در آن صور معلقه‌ی مستنیره یا ظلمانیه[1] وجود دارد این عالم اول مثال صوری از حضرت علم خداوند در قوس نزول هستی است. اشراقیونی که قصد تصحیح معاد را با ابدان مثالی و در عالم مثال دارند عالم مثال در قوس نزول یا مثالی نزولی را قصد می‌کنند[2]و همان طور که گفته شد این عالم نمیتواند ملاک حشر باشد. از این رو صدرا در تفکیک میان این دو برزخ، عالمی را ملاک حشر می‌داند که حقیقت انسان در آن ساخته شده‌ی علم و عمل آدمی باشد.
ما قاله قدوة المکاشفین محی الدین العربی علیک ان تعلم ان البرزخ الذی تکون الارواح فیه بعد المفارقة من النشئة الدنیاویة هو غیر البرزخ الذی بین الارواح المجردة و الاجسام لان تنزلات الوجود و معارجه دوریه و المرتبة التی قبل النشئة الدنیاویة – هی من مراتب التنزلات و لها الاولیة التی بعدها من مراتب المعارج ...»[3]
سوم آنکه صدرا با تبیین قیام صدوری صور ادراکی و از جمله صور خیالی به نفس، سعی دارد کیفیت وجود و تحقق صور خیالی و مثالی در عالم آخرت را تبیین کند. از دیدگاه وی، تمامی صور خیالی که انسان در عالم آخرت ادراک می کند در واقع از خود نفس منتشی میشوند از این رو ادراک این صور ادراکی توسط انسان در درون ذات خویش می باشد و به همین جهت است که لذت و المی به مراتب شدیدتر از لذات و آلام دنیوی به همراه دارد. از دیدگاه صدرا بدن اخروی انسان هم از مراتب مثالی نفس آدمی و جزء شئون حسیات آن شمرده می‌شود و از این رو حقیقت مستقلی جدای از نفس انسان ندارد و در درون نفس معنا می‌یابد[4]این صور بدنی به مقتضای مناسبت با ملکات مکتسبه نفس توسط واهب الصور و از طریق خود نفس منتشی می‌شوند. حتی لذت و عذاب صور اخروی هم به حکم اتحاد فعل و ادراک به جهت صور خیالیی است که نفس ابداع و انشاء می کند.[5]
اما آیا صدرا معتقد است که صور ملذه یا مولمه اخروی همه بر ساخته‌ی توهم آدمی است؟ و نهایتا همان گونه که انسان در همین دنیا در خواب یا بیداری از برخی از صور خیالی و موهوم ساخته خیال لذت می برد یا معذب میشود در عالم آخرت هم چنین وضعی حاکم است؟

این سؤالی است که انشاء الله در ادامه بدان پرداخته می‌شود.


[/HR][1]. شهرزوری، شمس الدین، شرح حکمت الاشراق، ص 553.

[2]. «ان الصعود الی السماء مع ابدان انما یکون من احکام الاقلیم الثامن الذی هو عالم المثال. فان الارض لما انقسمت سبع اقالیم کان الثامن هو عالم المثال المعلقة الذی یوجد من الابدان الصاعدة الی السماء. فان صعود الابدان العنصریة الیها محال و اظهار العجائب و الغرائب من الانبیاء و الاولیاء اکثر ما یکون بسبب الوصول الی هذا العالم و معرفته مظاهره و خواصه» (همان، ص 594.

[3]. صدر المتألهین، الاسفار الاربعه ج9، ص 45-46. همو،‌تفسیر القرآن الکریم، ج6، ص 72 و 195؛ البته صدرا در رساله شواهد ربوبیه اگر چه بر تفاوت این دو برزخ اصرار دارد اما این تفاوت را تفاوتی اعتباری می داند و می گوید فی ان البرزخ الذی یکون الارواح فیه بعد المفارقة من الدنیا هو بعینه العالم الذی کان الارواح فیها من حیث موطنها الاصلی قبل هذا الکون، لا کما ذکره الشیخ الاعظم محی الدین العربی من ان احدهما غیر الاخر الا ان اراد تغایرا بالاعتبار. و اما التعویل علی ان تنزلات الوجود معارجة دوریة و علی ان الصور التی تلحق الارواح فی البرزخ انما هی صور الاعمال و نتیجة الافعال و خلاف صور العالم الذی هو متوسط بین عالم المفارقات و هذا العالم فلا یضرنا لما حققنا فی مقامه ان المبادی ... . همو مجموعه رسائل فلسفی صدر المتألهین ص 304.

[4]. و تلک الصور المشهودة للنفس قد علمت انها لیست خارجة عن ذاتها بل عینها ... . همو، الاسفار الاربعه ج 9، ص 338.

[5]. ان الجنة الجسمانیة عبارة عن الصور الادراکیة قائمة بالنفس الخیالیه مما تشتهیها النفس و تستلذها و لا ... (صدرالمتألهین، الاسفار الاربعه، ج9، ص 342) و قد علمت ان جنة المومن او جحیم الکافر لیست بامر خارج عن نفسه فاذا کانت معدة الیوم کانت متصلة بها و ان کان هو فی حجاب عنها (همان، ج9، ص 335).

ملاali;790523 نوشت:
طبق مبانی فلسفی همه حکمای اسلامی عالم بعد از برزخ را عالم مجرد تام میدانند

لطفا دلیل این مطلب را ذکر بفرمایید منبع آن را هم بفرمایید.

حافظ;791803 نوشت:

سلام علیکم
ضمن تبریک فرارسیدن سال نو و آرزوی توفیق روز افزون برای شما عزیزان؛
در پاسخ به سؤال فوق، لازم است، اشاره‌ای خیلی مختصر به نظریه اشراقیون نیز داشته باشیم تا جایگاه سخن ملاصدرا روشن تر شود:

شیخ اشراق از تبیین چگونگی تشکل انسان اخروی و ابدان مثالی با توجه به علوم و ملکات مکتسبه آدمی در این دنیا، کیفیت تحقق صور ملذه و مؤلمه در عالم آخرت و به طور کلی نحوه ادراک در عالم آخر ساکت است بر این اساس صدرا به اثبات سه اصل از اصول خود می پردازد تا تبیینی منسجم و نزدیک به واقع از معاد جسمانی ارائه دهد نخست آنکه تجرد قوه خیال را با براهین عقلی ثابت می کند تا راه برای تبیین چگونگی ادراک لذات و آلام صوری باز شود و حضور انسان اخروی در عالمی غیر مادی اما جسمانی و مقداری موجه گردد.

نکته: با اثبات تجرد قوه خیال، معاد «متوسطین» (کسانی که به مرتبه کمال عقلی نرسیده‌اند) به خوبی تصحیح می‌شود.
دوم آنکه ملاصدرا می کوشد با تبیین نقش علم و عمل در ساختن حقیقت انسان بر تفاوت -هر چند اعتباری- برزخ صعودی و نزولی صحه بگذارد طبق دیدگاه مثبتین عالم مثال این عالم، برزخی است میان عالم ماده و عالم مجردات عقلی که در آن صور معلقه‌ی مستنیره یا ظلمانیه[1] وجود دارد این عالم اول مثال صوری از حضرت علم خداوند در قوس نزول هستی است. اشراقیونی که قصد تصحیح معاد را با ابدان مثالی و در عالم مثال دارند عالم مثال در قوس نزول یا مثالی نزولی را قصد می‌کنند[2]و همان طور که گفته شد این عالم نمیتواند ملاک حشر باشد. از این رو صدرا در تفکیک میان این دو برزخ، عالمی را ملاک حشر می‌داند که حقیقت انسان در آن ساخته شده‌ی علم و عمل آدمی باشد.
ما قاله قدوة المکاشفین محی الدین العربی علیک ان تعلم ان البرزخ الذی تکون الارواح فیه بعد المفارقة من النشئة الدنیاویة هو غیر البرزخ الذی بین الارواح المجردة و الاجسام لان تنزلات الوجود و معارجه دوریه و المرتبة التی قبل النشئة الدنیاویة – هی من مراتب التنزلات و لها الاولیة التی بعدها من مراتب المعارج ...»[3]
سوم آنکه صدرا با تبیین قیام صدوری صور ادراکی و از جمله صور خیالی به نفس، سعی دارد کیفیت وجود و تحقق صور خیالی و مثالی در عالم آخرت را تبیین کند. از دیدگاه وی، تمامی صور خیالی که انسان در عالم آخرت ادراک می کند در واقع از خود نفس منتشی میشوند از این رو ادراک این صور ادراکی توسط انسان در درون ذات خویش می باشد و به همین جهت است که لذت و المی به مراتب شدیدتر از لذات و آلام دنیوی به همراه دارد. از دیدگاه صدرا بدن اخروی انسان هم از مراتب مثالی نفس آدمی و جزء شئون حسیات آن شمرده می‌شود و از این رو حقیقت مستقلی جدای از نفس انسان ندارد و در درون نفس معنا می‌یابد[4]این صور بدنی به مقتضای مناسبت با ملکات مکتسبه نفس توسط واهب الصور و از طریق خود نفس منتشی می‌شوند. حتی لذت و عذاب صور اخروی هم به حکم اتحاد فعل و ادراک به جهت صور خیالیی است که نفس ابداع و انشاء می کند.[5]
اما آیا صدرا معتقد است که صور ملذه یا مولمه اخروی همه بر ساخته‌ی توهم آدمی است؟ و نهایتا همان گونه که انسان در همین دنیا در خواب یا بیداری از برخی از صور خیالی و موهوم ساخته خیال لذت می برد یا معذب میشود در عالم آخرت هم چنین وضعی حاکم است؟

این سؤالی است که انشاء الله در ادامه بدان پرداخته می‌شود.



[/HR][1]. شهرزوری، شمس الدین، شرح حکمت الاشراق، ص 553.

[2]. «ان الصعود الی السماء مع ابدان انما یکون من احکام الاقلیم الثامن الذی هو عالم المثال. فان الارض لما انقسمت سبع اقالیم کان الثامن هو عالم المثال المعلقة الذی یوجد من الابدان الصاعدة الی السماء. فان صعود الابدان العنصریة الیها محال و اظهار العجائب و الغرائب من الانبیاء و الاولیاء اکثر ما یکون بسبب الوصول الی هذا العالم و معرفته مظاهره و خواصه» (همان، ص 594.

[3]. صدر المتألهین، الاسفار الاربعه ج9، ص 45-46. همو،‌تفسیر القرآن الکریم، ج6، ص 72 و 195؛ البته صدرا در رساله شواهد ربوبیه اگر چه بر تفاوت این دو برزخ اصرار دارد اما این تفاوت را تفاوتی اعتباری می داند و می گوید فی ان البرزخ الذی یکون الارواح فیه بعد المفارقة من الدنیا هو بعینه العالم الذی کان الارواح فیها من حیث موطنها الاصلی قبل هذا الکون، لا کما ذکره الشیخ الاعظم محی الدین العربی من ان احدهما غیر الاخر الا ان اراد تغایرا بالاعتبار. و اما التعویل علی ان تنزلات الوجود معارجة دوریة و علی ان الصور التی تلحق الارواح فی البرزخ انما هی صور الاعمال و نتیجة الافعال و خلاف صور العالم الذی هو متوسط بین عالم المفارقات و هذا العالم فلا یضرنا لما حققنا فی مقامه ان المبادی ... . همو مجموعه رسائل فلسفی صدر المتألهین ص 304.

[4]. و تلک الصور المشهودة للنفس قد علمت انها لیست خارجة عن ذاتها بل عینها ... . همو، الاسفار الاربعه ج 9، ص 338.

[5]. ان الجنة الجسمانیة عبارة عن الصور الادراکیة قائمة بالنفس الخیالیه مما تشتهیها النفس و تستلذها و لا ... (صدرالمتألهین، الاسفار الاربعه، ج9، ص 342) و قد علمت ان جنة المومن او جحیم الکافر لیست بامر خارج عن نفسه فاذا کانت معدة الیوم کانت متصلة بها و ان کان هو فی حجاب عنها (همان، ج9، ص 335).

سلام
سال نو شما هم مبارک

پاسخ شما در این پست اگرچه خوب و لازم بود اما متمرکز به ایراد طرح شده نبود
انشالله در ادامه به ایراد وارد شده هم پاسخ گویید

حافظ;791804 نوشت:
لطفا دلیل این مطلب را ذکر بفرمایید منبع آن را هم بفرمایید.
در عرفان نظری و فلسفه اسلامی برای عالم خلقت سه مرتبه وجودی اثبات شده است ، که عبارتند از:
1) عالم عقول که آن را عالم جبروت ، عالم مجرّدات تامّه و ... نیز می نامند.
2) عالم مثال که آن را عالم ملکوت ، عالم برزخ و ... نیز می گویند.
3) عالم طبیعت که آن را با نامهای عالم ناسوت ، عالم مادّه و عالم دنیا و ... هم می شناسند.

منبع: http://maaref.porsemani.ir/node/3981
و صدها مقالات دیگر

ملاali;791808 نوشت:
در عرفان نظری و فلسفه اسلامی برای عالم خلقت سه مرتبه وجودی اثبات شده است ، که عبارتند از:
1) عالم عقول که آن را عالم جبروت ، عالم مجرّدات تامّه و ... نیز می نامند.
2) عالم مثال که آن را عالم ملکوت ، عالم برزخ و ... نیز می گویند.
3) عالم طبیعت که آن را با نامهای عالم ناسوت ، عالم مادّه و عالم دنیا و ... هم می شناسند.

منبع: http://maaref.porsemani.ir/node/3981
و صدها مقالات دیگر


ولی ذکر این مبانی، پاسخ سؤال بنده و اثبات مدعای شما نبود ها ! :Cheshmak:

حافظ;791844 نوشت:
ولی ذکر این مبانی، پاسخ سؤال بنده و اثبات مدعای شما نبود ها ! :Cheshmak:

چرا نبود؟!!
شما در جواب پست ما که عرض کرده بودیم عالم بعد از برزخ عالم مجرد تام است فرمودید منبع..بنده هم منبع دادم

در ضمن بنده ادعا نکردم بلکه سوال کردم که معاد جسمانی صدرایی اگر در عالم برزخ و مثال محقق میشود پس عالم بعد از برزخ چیست؟ مگر قراره که عموم و متوسطین از برزخ فراتر نروند؟ این در تضاد با قران است که سخن از حیات بعد از برزخ برای همه دارد..

و اگر معاد جسمانی همونطور که از قرآن هم بدست می آید مربوط به عالم بعد از برزخ است...خب این چگونه با این مبنای فلسفی که عالم بعد از برزخ عالم مجردات تام است قابل جمع است؟

ملاصدرا در مقام بیان آراء در باب معاد جسمانی به چهار نظر اشاره می‌کند و با پذیرش دو نظر از آنها دو نظریه دیگر از آنها را نادرست می داند «اعلم ان لاهل الایمان و الاعتقاد بحقیة الحشر و المعاد و بعث الاجساد حسب ما ورد فی الشریعة الحقة مقامات»[1] یکی از این نظرات تفسیری خیالی و موهوم از صور اخروی است.[2] که صدرا با نادرست دانستن آن تقریر، نظریه خود را چنین آغاز می‌کند:
المقام الرابع فی الاعتقاد بالصور التی فی الاخرة هو مقام الراسخین فی العرفان الجامعین بین ... [3]

از این رو صدرا با عبارت «و لا انها امور خیالیة و موجودات مثالیه لا وجود لها فی العین» خیالی و موهوم بودن صور اخروی را نفی می‌کند و در بیانی نسبتا تفصیلی عینی بودن صور اخروی و این همانی خیال و حس را در عالم آخرت تبیین می کند.[4]

بعد از ذکر این مقدمه، در پست‌های بعدی، گزارشی از برزخ و آخرت از منظر ملاصدرا بیان خواهد شد.


[/HR][1]. وی در مورد نظر اول که نظر عامه مردم و سالمترین نظردر بین انظار است می گوید المقام الاول ادناها فی التصدیق و اسلمها عن الافات مرتبة عوام اهل الاسلام و هو عن جمیع الامور الآخرة من عذاب القبر و الضغطه و ... (همان، ج9، ص 171؛ همو، المبدأ و المعاد، ص 433)

[2]. صدرا در بیان این دیدگاه که آن را از جمله به غزالی نسبت می دهد می گوید المقام الثانی ان تلک الامور الموعودة بها المتوعد علیها فی عالم الاخرة هی ... (صدرالمتألهین، الاسفار المتأله، ج9، ص 172) اما باید توجه داشت که لازمه این دیدگاه آن است که آدمی در عالم آخرت همراه با قوه خیال باشد از این رو اگر چه غزالی در خیالی و موهوم دانستن صور خیالی راه صواب نرفته است اما در تجرد قوه خیال درست اندیشیده است (ر.ک: آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ص 276)

[3]. صدرالمتألهین الاسفار الاربعه ج9، ص 175.

[4]. صدرا ابتدا بیانی اجمالی در این زمینه دارد که می گوید: و اعلم ان لکل نفس من نفوس السعداء فی عالم الاخرة مملکة عظیمة الفسحة ... (همان، ج9، ص 177).


اما در این دیدگاه جناب صدرا ابهام دیگری نیز وجود دارد: اگر انسان همواره همراه صورتی بدنی است و اگر در عالم اخرت نفس همراه است با بدن اخروی مثالی، و اگر صور ملذه و مولمه صوری مثالی اند که از نفس منتشی میشوند و و اگر مدرک همه این امور صوری مثالی قوه مجردی به نام خیال است پس تفاوت برزخ یعنی عالمی که روح انسان بعد از مرگ به آنجا منتقل میشود و حد فاصل است میان دنیا و آخرت چه می‌باشد؟

شکی نیست که هم از منظر قرآن، برزخ با بعث و حشر متفاوت است:‌« و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون»[1]و هم از دیدگاه همه متفکران مسلمان، اما با این وجود این تفاوت در دیدگاه صدرا چه توجیهی دارد؟

برزخ که در معنای لغوی آن فاصل و حاجز بودن میان دو شیء اخذ شده است گاهی و عمدتا درمتون دینی در معنای عالم واسطه‌ای میان دنیا و آخرت به کار می رود عالمی که ارواح مردگان به آنجا انتقال می‌یابد با توجه به ویژگی‌های این عالم که در متون دینی بیان شده است یا بعضا در متون عرفانی گزارش شده است متفکرین معترف به وجود عالم مثال، آن را دارای هویتی مثالی می دانند که مردمان در آن با ابدانی مثالی از لذت و المی مثالی برخوردار می‌شوند واضح است که عالم برزخ در این معنا در مقابل عالم آخرت اعم از بهشت و جهنم است اما برزخ گاهی و عمدتا در کلمات حکما در مقام اشاره به عالمی به کار می رود که واسطه میان عالم ماده و عالم مجردات عقلی است و بعدی ندارد که برزخ در این معنا عالم آخرت یا برخی از مراتب آخرت را هم شامل باشد.[2]اگر برزخ در معنای نخست تنها شامل برخی از مراتب عالم مثال و برزخ صعودی است اما برزخ در معنای دوم برزخ و مثال نزولی و هم صعودی را در بر میگیرد با این وصف عالم آخرت هم دست کم در برخی مراتب هویتی مثالی خواهد داشت
اما باز این سوال باقی است که تفاوت عالم برزخ و مثالی که ارواح بعد از مرگ به آن منتقل شده اند و عالم آخرتی که هویت مثالی دارد چیست؟‌

در پاسخ باید گفت عالم برزخ ارواح و عالم آخرت در برخی مراتب خود از جهت مثالی بودن و احکام مربوط به آن تفاوتی ندارند. وحدت قوای ادراکی، جمع امور متضاد،[3]و تجسم اعمال از مختصات عوالم غیر مادی است اما صدرالمتألهین تفاوت برزخ ارواح و آخرت را که مورد تأکید شریعت نیز هست، در تفاوت شدید و ضعیف می‌داند و بر آن است که در برزخ ارواح ادراک انسان به تبع لذات و آلام او به جهت تعلقات باقیمانده نسبت به امیال و شهوات دنیوی و احاطه هیئات حاصل از اعمال و رفتار انجام گرفته در دنیا از حدت و شدت برخوردار نیست به تعبیر دیگر در عالم برزخ ارواح به جهت همان بقای تعلق هنوز نیم نگاهی به دنیا دارند و همین نگاه دنیوی است که باعث سلب محوضت ادراک، لذت و الم است. اما در عالم آخرت انسانها با برانگیخته شدن از قبور، این هیئات و مشتهیات، بصری حدید و ادراکی شدید می‌یابند و با وداع از کل تعلقات، در لذات یا آلام، سرمدی می گردند.[4]
اما البعث فهو خروج النفس عن غبار هذه الهیئات المحیطة بها کما یخرج الجنین من القرار المکین ...[5]
بر این اساس اگر انسان در عالم برزخ ارواح، ادراکی همراه با ابهام و بدون شفافیت و حدت کافی دارد، در عالم آخرت، این ادراک همراه با شفافیت کامل است و از این رو می توان گفت که ادراک برزخی ادراک خیالی است و ادراک اخروی ادراکی ملموس و حسی است گو اینکه در عوالم فوق دنیا، حس و خیال وحدتی وجودی دارند و آن تباین موجود میان قوای انسان در دنیا در این عوالم حاکم نیست اما با این حال، به جهت همان شدت و ضعف میان برزخ و آخرت می‌توان تفاوت ادراک میان این دو را به تفاوت ادراک خیالی که فاقد شفافیت کامل است و ادراک حسی ملموس که دارای شفافیت کامل است تفسیر کرد.
و الفرق بین الصور التی یراه و یکون علیها الانسان فی البرزخ و التی یشاهدها [6]
بنابراین همان گونه که برزخ در مقایسه با دنیا بیداری است از خواب دنیا، در مقایسه با عالم آخرت خواب است در برابر بیداری اخروی؛ از این رو بعث از قبور برزخی به معنای یقظه و تنبهی است از ادراک مبهم و غفلت ناشی از هیئات برزخی.[7]
فالمراد بالقبر و المرقد فی قوله تعالی من بعثنا من مرقدنا هذه الاظلال و الهیئات المحیطة بالنفس ... [8]


[/HR][1]. المومنون: 100.

[2]. چنان که صدرا میگوید قد علمت ان النشأة الاخرة نشئة متوسطة بین المجردات العقلیة و بین الجسمانیات المادیة (صدر المتألهین الاسفار المتألهه ج9، ص 335)

[3]. و یعلم ایضا ان وحدة الموضوع التی اعتبره المنطقیون فی شرایط التناقض لابد ان یختص... (صدر المتألهین تفسیر القرآن الکریم ج6، ص 72)

[4]. چنان که صدرا از ابن عربی در فتوحات چنین نقل می‌کند: و قال فی الباب الثالث و الستین من فتوحاته المکیة: «فجمیع ما یدرکه الانسان بعد موته فی البرزخ من الامور لعین الصور التی هو بها فی الدنیا» و قال فی اخر هذا الباب: «و کل انسان فی البرزخ مرهون بکسبه محبوس فی صور اعماله الی ان یبعث یوم القیامة فی النشئة الاخرة» انتهی کلامه (همان، ج5، ص 210).

[5]. صدرا، الاسفار الاربعة ج9، ص 224-225.

[6]. همان ج 9 ص 335.

[7]. الوجود الاخروی یتفاوت مع الوجود البرزخی تفاوت الشدید مع الضعیف نسبته الیه ... (همان، ج9،ص 29 پاورقی سبزواری).

[8]. همان ج9، ص 224.


ملاali;790523 نوشت:
طبق مبانی فلسفی همه حکمای اسلامی عالم بعد از برزخ را عالم مجرد تام میدانند

آیا پاسخ این سؤال که کجا، حکمای اسلامی عالم بعد از برزخ را عالم مجرد تام می‌دانند، این پاسخ را باید داد؟‌

ملاali;791808 نوشت:
در عرفان نظری و فلسفه اسلامی برای عالم خلقت سه مرتبه وجودی اثبات شده است ، که عبارتند از:
1) عالم عقول که آن را عالم جبروت ، عالم مجرّدات تامّه و ... نیز می نامند.
2) عالم مثال که آن را عالم ملکوت ، عالم برزخ و ... نیز می گویند.
3) عالم طبیعت که آن را با نامهای عالم ناسوت ، عالم مادّه و عالم دنیا و ... هم می شناسند.

مجرد تام بودن را از کجا آورده‌اید؟
یک قوس نزولی داریم و یک قوس صعودی، اینی که شما ذکر کردید مربوط است به چینش نظام عالم در قوس نزولی؛ و ظاهرا شما این دو را با یکدیگر خلط نموده‌اید.

حافظ;791860 نوشت:
آیا پاسخ این سؤال که کجا، حکمای اسلامی عالم بعد از برزخ را عالم مجرد تام می‌دانند، این پاسخ را باید داد؟‌

مجرد تام بودن را از کجا آورده‌اید؟
یک قوس نزولی داریم و یک قوس صعودی، اینی که شما ذکر کردید مربوط است به چینش نظام عالم در قوس نزولی؛ و ظاهرا شما این دو را با یکدیگر خلط نموده‌اید.

در باطن‌ هر صورت‌ حسّي‌ يك‌ صورت‌ مثالي‌ هست‌ كه‌ آن‌ صورت‌ حسّي‌ به‌ آن‌ قائم‌ است‌ و معاد و بازگشتش‌ بسوي‌

آنست‌، و در باطن‌ هر صورت‌ مثالي‌ يك‌ صورت‌ عقلي‌ هست‌ كه‌ آن‌ صورت‌ مثالي‌ به‌ آن‌ قائم‌ و به‌ حيات‌ او زنده‌ است‌ و معاد و بازگشتش‌ بسوي‌ اوست‌

کتاب معاد علامه تهرانی

سوال این تاپیک خیلی واضح و روشن است اما شما تا به اینجا با سوال سوال مارو پاسخ دادید

واقعا از بنده توقع دارید برای اینکه ثابت کنم عالم عقل در عرفان و فلسفه عالم محرد تام است باید منبع بیارم!!! اینکه از بدیهیات فلسفه است

ملاali;792088 نوشت:
در باطن‌ هر صورت‌ حسّي‌ يك‌ صورت‌ مثالي‌ هست‌ كه‌ آن‌ صورت‌ حسّي‌ به‌ آن‌ قائم‌ است‌ و معاد و بازگشتش‌ بسوي‌

آنست‌، و در باطن‌ هر صورت‌ مثالي‌ يك‌ صورت‌ عقلي‌ هست‌ كه‌ آن‌ صورت‌ مثالي‌ به‌ آن‌ قائم‌ و به‌ حيات‌ او زنده‌ است‌ و معاد و بازگشتش‌ بسوي‌ اوست‌

کتاب معاد علامه تهرانی

سوال این تاپیک خیلی واضح و روشن است اما شما تا به اینجا با سوال سوال مارو پاسخ دادید

واقعا از بنده توقع دارید برای اینکه ثابت کنم عالم عقل در عرفان و فلسفه عالم محرد تام است باید منبع بیارم!!! اینکه از بدیهیات فلسفه است

سلام.

به نظر میرسه، خود صدرا نیز نتیجه نهایی از جسم اخروی رو نگرفته،یک جا از معاد میگه همه عالم مادی در حرکت جوهری به اصل و حقیقت خود رجوع میکنند و یک نوع تبدیل عالم مادی به عالم تجرد است،به عبارتی جسم مادی طی تحولاتی(البته نه مادی) به عالم مجرد اخروی تبدیل میشه،انسان یک تولد از زمین مادی دارد یک تولد از زمین مجرد اخروی،..در جاهای دیگر مطلبی دیگر ارائه میده که همون انشا بدن اخروی از نفس به قوه خیال است،و قیامت رو حشر همین بدن مثالی میدونه.....

در هر حال یک نوع ابهام در کلام ایشان از کیفیت معاد میباشد،...ولی چیزی که مشترک بین این دو مطلب همان زنده بودن و تجرد بدن اخروی میباشد،..به عبارتی حجاب و غطائی در بین در انجا همه چیز حضور است...

حافظ;791856 نوشت:
[=113][=#2f4f4f]ا

بر این اساس اگر انسان در عالم برزخ ارواح، ادراکی همراه با ابدون شفافیت و حدت کافی دارد، در عالم آخرت، این ادراک همراه با شفافیت کامل است و از این رو می توان گفت که ادراک برزخی ادراک خیالی است و ادراک اخروی ادراکی ملموس و حسی است گو اینکه در عوالم فوق دنیا، حس و خیال وحدتی وجودی دارند و آن تباین موجود میان قوای انسان در دنیا در این عوالم حاکم نیست اما با این حال، به جهت همان شدت و ضعف میان برزخ و آخرت می‌توان تفاوت ادراک میان این دو را به تفاوت ادراک خیالی که فاقد شفافیت کامل است و ادراک حسی ملموس که دارای شفافیت کامل است


منبع این سخنان در مطالب ملاصدرا کجاست؟
همونطور که بنده عرض کردم و در سخنان جناب عرفان علوی در تاپیک قبل هم دیده میشود بعضی از صدراییان بدن اخروی مورد نظر ملاصدرا را تعبیر به بدن عقلی میکنند نه مثالی..آن هم بر این اساس که آدمی بعد از برزخ وارد عالم عقلی میشود نه مثال قوی تر!

erfan_alavi;789749 نوشت:

معراج در مرتبه قاب قوسین ناظر به همین امر است اگر شدت وحدت انتزاع از کلیات کنه مطلقا اونوقت ذات حق مقدم است بر این انتزاع ،و این امر اشکالاتی ایجاد میکنه در ذات از قبیل علم حق به اشیا چه قبل از خلقت چه بعد از خلقت در حالی که ذات حق اجل از این نقایص است ،حکمای صدرایی جسم عقلی را نیز قائلند منتها اشخاص انرا به اشتباه یا جسم مثالی میخوانند یا روح ولی انها میگن جسم عقلی مورد نظر ما چیز دیگریست...

erfan_alavi;789601 نوشت:

اونچه صدار و پیروانش بهش رسیدن معاد جسمانی یا همان جسم عقلی است،همونطور که جسم مثالی به اعتباری عین جسم مادی و به اعتباری غیر اونه،جسم عقلی هم به اعتباری همون جسم مثالی و به اعتباری غیر اونه...اینکه حدود عالم مثال رو نداره غیر اونه و اینکه کمال جسم مثال رو داره خود اونه...

ملاali;792122 نوشت:
منبع این سخنان در مطالب ملاصدرا کجاست؟
همونطور که بنده عرض کردم و در سخنان جناب عرفان علوی در تاپیک قبل هم دیده میشود بعضی از صدراییان بدن اخروی مورد نظر ملاصدرا را تعبیر به بدن عقلی میکنند نه مثالی..آن هم بر این اساس که آدمی بعد از برزخ وارد عالم عقلی میشود نه مثال قوی تر!

سلام.
عوالم عقل نیز مختلف است،به عبارتی جبروت عالی داریم و جبروت سافل،...چیزی که هست رفع حجاب در عوالم قیامتیست...تنها چیزی که هست نظام اخروی نظامی جدید است بدون کوچکترین اثری از عالم مادی،به عبارتی عالم مادی و برزخ برچیده شده و عالم جدیدی به نام معاد ظاهر گردیده،نتیجتا هر چه هست نظام و خصوصیات معاد است بدون کوچکترین تعلقی به نظام های سافلش....نظام اخروی نشاء بعد از برزخ است،طبیعتا لطیف تر از ان است،پس نظامش نیز مغایر با ان ........

جسمی نیز که در معاد است غیر از جسم برزخی میباشد،به نظر میرسد ظرف تجلی کامل حق که معاد میباشد،و هیچ حجاب و غطائی در بین نیست،یعنی علت وعللی جز خود حق نیست،همه علل و ارتباطات منقطع میشه،نتیجتا نه مکانیست انجا نه زمان،البته جسم برزخی خود تمثل به مکان است،در عرض خودش، همچین مکانی نیز به نظر میرسد انجا نباشد.... حضرت امیر در نهج البلاغه به از بین رفتن مکان و زمان مطلقا در ان روز اشاره نموده اند....

ملاali;792088 نوشت:
برای اینکه ثابت کنم عالم عقل در عرفان و فلسفه عالم محرد تام است باید منبع بیارم!!!

برادر؛ عاجزانه خواهش می‌کنم در مباحثه علمی، نهایت دقت نظر را به کار بندید.
شما در پست ابتدائی‌تان این طور گفتید:
ملاali;790523 نوشت:
همه حکمای اسلامی عالم بعد از برزخ را عالم مجرد تام میدانند

آنوقت در پست نهایی عالم عقل را به جای عالم بعد از برزخ قرار می‌دهید؛ خب این یک مغالطه است!
مگر موضوع بحث ما در مورد «قیامت» نیست؟!! چظور ثابت کردید که عالم بعد از برزخ، عالم عقل است؟؟

آیا این دو جمله در مقام بیان یک حقیقت است؟‌!:

ملاali;790523 نوشت:
همه حکمای اسلامی عالم بعد از برزخ را عالم مجرد تام میدانند

ملاali;792088 نوشت:
برای اینکه ثابت کنم عالم عقل در عرفان و فلسفه عالم محرد تام است باید منبع بیارم!!!

اگر بنده سؤالی از شما می‌کنم از باب تذکر این نکته است که مباحث را با هم خلط نکنید و یا دچار مغالطه نشوید.
خیلی علاقه‌مندم در نهایت دقت، عرائض بنده را نقد کنید و به چالش بکشید.

ملاali;792122 نوشت:
بعضی از صدراییان

ما تا جایی که ممکن است قرار است از مطالبی که توسط خود جناب ملاصدرا بیان کرده‌اند، گزارشی ارائه دهیم. مطالب صدراییان، اگر هم مورد استفاده قرار بگیرد، به عنوان «مؤید» مورد استفاده قرار بگیرد. ر.ک به پست شماره 1.

ملاali;792088 نوشت:
سوال این تاپیک خیلی واضح و روشن است اما شما تا به اینجا با سوال سوال مارو پاسخ دادید

واقعا!! یعنی همه مطالب بنده در این تاپیک، سؤال است!

ملاali;792122 نوشت:
منبع این سخنان در مطالب ملاصدرا کجاست؟

واقعا غم دلم رو می‌گیره وقتی می‌بینم حضرتعالی دقت لازم رو در مطالعه مطالب حقیر به خرج نداده‌اید؛
بنده مضاف بر آدرس، مقداری از عبارت عربی را هم آورده‌ام بعد شما درخواست آدرس می‌کنید! (در پست شماره 10)

و الفرق‏ بين‏ الصور التي‏ يراها و يكون عليها الإنسان في البرزخ و التي يشاهدها و يكون عليها في الجنة و النار عند القيامة الكبرى أنما يكون بالشدة و الضعف و الكمال و النقص إذ كل منها صور إدراكية جزئية غير مادية إلا أنها مشهودة في عالم البرزخ بعين الخيال- و في عالم الجنان بعين الحس لكن عين الحس الأخروي ليس غير عين الخيال بخلاف‏ الحس الدنيوي المنقسم بخمس قوى في خمسة مواضع من البدن مختلفة فموضع البصر هو العين و موضع السمع هو الأذن و موضع الذوق هو اللسان و لا يمكن أيضا أن يفعل كل منها فعل صاحبه فالبصر لا يسمع و السمع لا يبصر و هما لا يذوقان و لا يشمان و على هذا القياس في الجميع- فإن قلت باصرة العين و لامستها في موضع واحد- قلنا ليس كذلك بل الباصرة في الجليدية و لامسة العين في القرنية و أما حواس الآخرة فجميعها في موضع واحد غير متغاير في الوضع و الجهة و كل منها يفعل فعل‏ صاحبه و نسبة الصور البرزخية إلى الصور التي في القيامة الكبرى كنسبة الطفل أو الجنين إلى البالغ.

حافظ;792179 نوشت:

آنوقت در پست نهایی عالم عقل را به جای عالم بعد از برزخ قرار می‌دهید؛ خب این یک مغالطه است!
.

اتفاقا بنده خیلی در این بحث دقت دارم
و اما اینکه بعد از برزخ عالم عقل را از کجا آورده ایم...
ظاهرا شما باید ثابت کنید که در لسان فلسفه قیامت عالم عقلی نیست.
چراکه تا به اینجا بنده خلاف این را شنیده ام

اگر بعد از برزخ عالم عقلی نیست پس این تعبیر بدن عقلی از کجا آمده؟
که در سخنان جناب عرفان علوی هم دیده میشه( که توجه ایی نکردید)

اما این هم یک نمونه از بیانات علامه طهرانی که قیامت کبری را معادل عالم عقلی و مجردات تام میدانند

《 عالم قيامت كبرى نسبت به عالم برزخ، همين نسبت وسعت و عظمت را دارد. چون عالم برزخ داراى كيفيّت و آثار مادّه از كمّ و كيف هست؛ ولى عالم قيامت از صورت نيز مجرّد است و اطلاق محض است》

http://www.maarefislam.com/doreholomvamaarefislam/bookscontent/maadshenasi/maad2/maad2.6.htm#_Toc70157758
ص 165

حافظ;792182 نوشت:

واقعا غم دلم رو می‌گیره وقتی می‌بینم حضرتعالی دقت لازم رو در مطالعه مطالب حقیر به خرج نداده‌اید؛
بنده مضاف بر آدرس، مقداری از عبارت عربی را هم آورده‌ام بعد شما درخواست آدرس می‌کنید! (در پست شماره 10)

و الفرق‏ بين‏ الصور التي‏ يراها و يكون عليها الإنسان في البرزخ و التي يشاهدها و يكون عليها في الجنة و النار عند القيامة الكبرى أنما يكون بالشدة و الضعف و الكمال و النقص إذ كل منها صور إدراكية جزئية غير مادية إلا أنها مشهودة في عالم البرزخ بعين الخيال- و في عالم الجنان بعين الحس لكن عين الحس الأخروي ليس غير عين الخيال بخلاف‏ الحس الدنيوي المنقسم بخمس قوى في خمسة مواضع من البدن مختلفة فموضع البصر هو العين و موضع السمع هو الأذن و موضع الذوق هو اللسان و لا يمكن أيضا أن يفعل كل منها فعل صاحبه فالبصر لا يسمع و السمع لا يبصر و هما لا يذوقان و لا يشمان و على هذا القياس في الجميع- فإن قلت باصرة العين و لامستها في موضع واحد- قلنا ليس كذلك بل الباصرة في الجليدية و لامسة العين في القرنية و أما حواس الآخرة فجميعها في موضع واحد غير متغاير في الوضع و الجهة و كل منها يفعل فعل‏ صاحبه و نسبة الصور البرزخية إلى الصور التي في القيامة الكبرى كنسبة الطفل أو الجنين إلى البالغ.

اگه عرض کردم که منبع این سخن کجاست بعلت همان بحث تعلقی بود که در این متن دیده میشود

ما نمیتونیم بگیم معاد جسمانی است و برزخ بقای انس با دنیاست! و بخاطر این انس در برزخ نعمات ضعیف ترند!
اونچه که دنیا مانع اونه لذات روحانی است نه جسمانی
اگر لذات اخروی از دیدگاه ملاصدرا و اکثر فلاسفه جسمانی بود نیاز به چنین تعبیری که تعلق به دنیا مانع آن است نبود گرامی!
لذا ظاهرا همانطور که علامه محمد تقی آملی هم فرموده.. معاد ملاصدرا همان معاد روحانی است در لفافه جسمانیت

از پاسخ‌های خوب و دقیق جناب استاد حافظ تشکر می‌کنم من که خیلی استفاده کردم.

ملاali;792395 نوشت:
ما نمیتونیم بگیم معاد جسمانی است و برزخ بقای انس با دنیاست! و بخاطر این انس در برزخ نعمات ضعیف ترند!
اونچه که دنیا مانع اونه لذات روحانی است نه جسمانی
اگر لذات اخروی از دیدگاه ملاصدرا و اکثر فلاسفه جسمانی بود نیاز به چنین تعبیری که تعلق به دنیا مانع آن است نبود گرامی!
لذا ظاهرا همانطور که علامه محمد تقی آملی هم فرموده.. معاد ملاصدرا همان معاد روحانی است در لفافه جسمانیت

جناب ملاعلی شما باید یک دوره مبانی و پیش‌نیازها رو مطالعه کنید بعد وارد این بحث سنگین بشوید به نظر من جواب شما در همان پاسخ‌های جناب حافظ داده شده است اما به قول استاد حافظ، دقت نکردید
پاسخ شما در این قسمت از پست‌های استاد حافظ گفته شده
حافظ;791803 نوشت:
حتی لذت و عذاب صور اخروی هم به حکم اتحاد فعل و ادراک به جهت صور خیالیی است که نفس ابداع و انشاء می کند.[5]

ملاali;792395 نوشت:
لذا ظاهرا همانطور که علامه محمد تقی آملی هم فرموده.. معاد ملاصدرا همان معاد روحانی است در لفافه جسمانیت

کجا گفتند؟

ملاali;792395 نوشت:
ما نمیتونیم بگیم معاد جسمانی است و برزخ بقای انس با دنیاست! و بخاطر این انس در برزخ نعمات ضعیف ترند!

قرار نیست ما بگیم؛ بلکه ملاصدرا این را فرموده‌اند.
ملاali;792088 نوشت:
در باطن‌ هر صورت‌ حسّي‌ يك‌ صورت‌ مثالي‌ هست‌ كه‌ آن‌ صورت‌ حسّي‌ به‌ آن‌ قائم‌ است‌ و معاد و بازگشتش‌ بسوي‌

آنست‌، و در باطن‌ هر صورت‌ مثالي‌ يك‌ صورت‌ عقلي‌ هست‌ كه‌ آن‌ صورت‌ مثالي‌ به‌ آن‌ قائم‌ و به‌ حيات‌ او زنده‌ است‌ و معاد و بازگشتش‌ بسوي‌ اوست‌

کتاب معاد علامه تهرانی


این چه ربطی به عالم قیامت دارد؟ ایشان در مقام بیان در قوس نزولی اند.
شما باز قیامت را به جای عالم عقول و مجردات؛ و عالم عقول و مجردات را به جای قیامت می‌گذارید این را از کجا آورده‌اید؟ آنهم عالم عقول نزولی
اگر آدرسی دارید خب بفرمایید؟ من که نافی این مطلب ام که نباید آدرس بیاورم شما ادعایی دارید خب بفرمایید
ملاali;792392 نوشت:
و اما اینکه بعد از برزخ عالم عقل را از کجا آورده ایم...
ظاهرا شما باید ثابت کنید که در لسان فلسفه قیامت عالم عقلی نیست.
چراکه تا به اینجا بنده خلاف این را شنیده ام

اگر بعد از برزخ عالم عقلی نیست پس این تعبیر بدن عقلی از کجا آمده؟
که در سخنان جناب عرفان علوی هم دیده میشه( که توجه ایی نکردید)

اما این هم یک نمونه از بیانات علامه طهرانی که قیامت کبری را معادل عالم عقلی و مجردات تام میدانند

《 عالم قيامت كبرى نسبت به عالم برزخ، همين نسبت وسعت و عظمت را دارد. چون عالم برزخ داراى كيفيّت و آثار مادّه از كمّ و كيف هست؛ ولى عالم قيامت از صورت نيز مجرّد است و اطلاق محض است》


برادر؛ تنها و تنها فلاسفه مشاء هستند که قیامت را به عالم مجردات عقلی تطبیق داده اند و لا غیر؛ نه حتی صدرائیان (به قول شما) و نه اشراقیان چنین سخنی را نمی‌گویند.
در پست شماره 1 سؤال خود شما از منظر ملاصدرا بود اما هر چه که آدرس مي آورید از غیر ملاصدرا است آیا این روش صحیح است؟
بنده شواهدم را از کلام ملاصدرا آوردم اگر اعتراضی به این بیانات دارید بسم الله، از کلام خود ملاصدرا باید شاهد بیاورید که ملاصدرا طور دیگری گفته است نه از کلام دیگران؛
ثانیا بیان علامه طهرانی، که فرموده، اطلاق محض است یعنی محدودیت‌های عالم مثال را ندارد اطلاق یعنی عدم قید، مجرد بودن هم اتفاقا به همین معناست. شاهد بر این مدعا کلام بعدی ایشان (علامه طهرانی) است که می‌گوید:
«اين عالم نمونه‌‏اى است از عالم برزخ؛ و عالم برزخ نمونه ايست از عالم قيامت؛ و عالم قيامت نمونه ايست از عالم اسماء و صفات كلّيّه الهيّه»
نمونه‌ بودن «عالم برزخ» از «عالم قیامت» یعنی همین ویژگی و خصوصیتی که در عالم برزخ است در عالم قیامت هم هست منتهی به شکل بزرگ‌شده و اساسی تر. اصلش آنجاست و نمونه‌اش اینجاست.

شما غیر از این متوجه می‌شوید؟

شما فرض کنید جبرئیل که اصلا برای عالم عقول و مجردات است اگر بخواهد با پیامبر صلی الله علیه و آله ارتباط برقرار کند (آنهم در عالم مثال) چطور باید این کار را بکند؟ مگر قرآن در کجا بر پیامبر نازل می‌شد؟ یا عالم برزخ و یا عالم ماده از این دو که خارج نیست؟! چه کسی این وحی را نازل می‌کرد؟ جبرئیل، خب جبرئیل که برای عالم عقول و مجردات تام است پس به چه طریق این کار را کرد؟
کسی که متعلق به عالم عقول است اینچنین نیست که دستش بسته باشد و مثلا هیچ بدن برزخی و مثالیی نداشته باشد بلکه تنها تعلق به اینها ندارد این است معنای اطلاق محض. مطلق است از هر گونه قید. تعلق نداشتن هم به همین معناست.
در پایان:
دقت کنید ما می خواهیم کلام ملاصدرا را بفهمیم. سعی کنید شواهد را از کلام ایشان بیاورید. نه «صدراییان».

نفس الرحمان;792588 نوشت:
از پاسخ‌های خوب و دقیق جناب استاد حافظ تشکر می‌کنم من که خیلی استفاده کردم.

جناب ملاعلی شما باید یک دوره مبانی و پیش‌نیازها رو مطالعه کنید بعد وارد این بحث سنگین بشوید به نظر من جواب شما در همان پاسخ‌های جناب حافظ داده شده است اما به قول استاد حافظ، دقت نکردید
پاسخ شما در این قسمت از پست‌های استاد حافظ گفته شده

سلام
چرا فکر میکنید کسی که ایراد وارد میکند حتما بی سواد است و مبانی را نخوانده؟؟؟
من سوادی ندارم اما میدانم خود فلاسفه هم به هم ایراد میگرفتند و تظراتی رو رد میکروند..آیا درسته که بگیم ملاصدرا مبانی ابن سینا را نمیداتد وبه خاطر این است که ایراد میگیرد!!

نتیجه تحقیقات بنده این است که معاد مورد نظر ملاصدرا جسمانی نیست
بلکه مفهومی کاملا روحانی دارد

ملاali;792643 نوشت:
نتیجه تحقیقات بنده این است که معاد مورد نظر ملاصدرا جسمانی نیست
بلکه مفهومی کاملا روحانی دارد

بهتره مستنداتون رو از کلام ملاصدرا بیارید تا قانع بشیم. همانطور که بنده مستنداتم را از کلام ملاصدرا آوردم. شما باید از افق مشاء خارج شده، با توجه به مبانی حکمت متعالیه بحث را ادامه بدهید و الا از این بحث نتیجه‌ای نخواهید گرفت. حجم کلمات ملاصدرا در این باره کم نیست پس بهتره به کلمات خود ایشان استناد کنید.
مگر این که بخواهید از چیدن کلمات ایشان در کنار هم، نظری را اجتهاد کنید و به ایشان استناد دهید که این به نظر، کار من و شما نیست و اصلا کار عاقلانه‌ای هم نیست چون ابتدا باید کلمات خود ایشان را فهمیده و تبیین درستی از آنها ارائه دهیم بعد اگر خواستیم به استنباط بپردازیم.

ملاali;792643 نوشت:
نتیجه تحقیقات بنده این است که معاد مورد نظر ملاصدرا جسمانی نیست
بلکه مفهومی کاملا روحانی دارد

آنوقت تصریحات کلام ملاصدرا را که تعدادی را بنده در پست‌های ابتدائی آوردم چگونه معنا می‌کنید؟ نادیده‌می گیرید؟

راستی راجع به اون اشاره‌ای که در مورد جبرئیل کردم شما پاسخی ندارید؟ جبرئیل که برای عالم عقول مجرده است پس چطور در عالم مثال خود را نشان می‌دهد؟ یعنی وقتی که در عالم مثال صورتی پیدا می‌کند، کس دیگری غیر از جبرئیل می‌شود؟‌

به دلیل اهمیت بیشتر، مجدد پاسخی که به استنادتان به کلام علامه طهرانی آوردم را مجددا می‌آورم:
بیان علامه طهرانی، که فرموده، اطلاق محض است یعنی محدودیت‌های عالم مثال را ندارد اطلاق یعنی عدم قید، مجرد بودن هم اتفاقا به همین معناست. شاهد بر این مدعا کلام بعدی ایشان (علامه طهرانی) است که می‌گوید:
«اين عالم نمونه‌‏اى است از عالم برزخ؛ و عالم برزخ نمونه ايست از عالم قيامت؛ و عالم قيامت نمونه ايست از عالم اسماء و صفات كلّيّه الهيّه» (معاد شناسی علامه طهرانی، ج2، ص 165)
نمونه‌ بودن «عالم برزخ» از «عالم قیامت» یعنی همین ویژگی و خصوصیتی که در عالم برزخ است در عالم قیامت هم هست منتهی به شکل بزرگ‌شده و اساسی تر. اصلش آنجاست و نمونه‌اش اینجاست.

ملاali;792643 نوشت:
سلام
چرا فکر میکنید کسی که ایراد وارد میکند حتما بی سواد است و مبانی را نخوانده؟؟؟
من سوادی ندارم اما میدانم خود فلاسفه هم به هم ایراد میگرفتند و تظراتی رو رد میکروند..آیا درسته که بگیم ملاصدرا مبانی ابن سینا را نمیداتد وبه خاطر این است که ایراد میگیرد!!

سلام فکر نمی‌کردم چنین برداشتی بکنید و الا پیشاپیش ازتون معذرت می‌خواستم.
شما باید به لوازم سخنتان هم توجه کنید. مگر می‌شود قیامت باشد اما صورت های برزخی نباشند. قیامتی که در آن تنعمات و تعذیب هست، بهشت و جهنمی هست، چطور می شود بهشت باشد (از نوع بهشت صوری) ولی صورت نباشد. یعنی ملاصدرا تا به این حد واقف نبوده! پس باید مشکل را در جای دیگری جستجو کنید یعنی مبانی.

نکته ای که جناب ملاعلی باید توجه کنند این است که قوس نزول و قوس صعود تفاوتهایی دارند.
جناب آقای آشتیانی در شرح مقدمه قیصری بر فصوص می‌گوید:
«علت آنكه برزخ صعودى غير برزخ نزولى است، آنست كه مراتب تنزلات وجود و معارج آن دورى است و صعود عين نزول نيست، چون اين امر مستلزم تحصيل حاصل و تكرار در تجلى است، بلكه صعود بر طبق نزول است. مرتبه برزخ قبل از دنيا از لوازم و مظاهر اسم اول، و برزخ بعد از دنيا محكوم بحكم اسم اخر است.

و صور برزخى در قوس صعود كه از راه كسب ملكات بعالم آخرت رجوع مى‏نمايد و به‏آن صور بهشتى يا دوزخى است، ثمره صور اعمال و نتيجه افعال است و چون‏ صعود بايد بر طبق نزول باشد، وجود عالمى در قوس صعود كه مجرد از ماده باشد و وجودى مقدارى و نورى باشد لازم است، لذا برزخ مطلق و برزخ مقيد نظير عقل مطلق و عقل مقيد در تجرد و نورانيت اشتراك دارند و صور حقايق در هر دو عالم وجود دارد، مثال مطلق و مقيد مشتمل بر صور حقايق خارجى مى‏باشند. قيام صور ناشى از اعمال و متولد از افعال بنفس قيام صدورى است نه حلولى.»

[=Traditional Arabic]

حافظ;792659 نوشت:
بهتره مستنداتون رو از کلام ملاصدرا بیارید تا قانع بشیم. همانطور که بنده مستنداتم را از کلام ملاصدرا آوردم. شما باید از افق مشاء خارج شده، با توجه به مبانی حکمت متعالیه بحث را ادامه بدهید و الا از این بحث نتیجه‌ای نخواهید گرفت. حجم کلمات ملاصدرا در این باره کم نیست پس بهتره به کلمات خود ایشان استناد کنید.
مگر این که بخواهید از چیدن کلمات ایشان در کنار هم، نظری را اجتهاد کنید و به ایشان استناد دهید که این به نظر، کار من و شما نیست و اصلا کار عاقلانه‌ای هم نیست چون ابتدا باید کلمات خود ایشان را فهمیده و تبیین درستی از آنها ارائه دهیم بعد اگر خواستیم به استنباط بپردازیم.

اولا بنده دسترسی به اسفار ندارم و اگرم داشتم عربی بلد نیستم ووتمام آشنایی من با افکار ایشان بواسطه شارحان آن و امثال شما گرامیست

ثانیا تمام سخن بنده این است که با مبانی ملاصدرا معاد جسمانی بدست نمیاد نه اینکه بخواهیم حرفی در دهان ایشان بگذاریم تا شما منبع بخواهید!
یکی از اصولی ترین مبناهای ایشان که صریحا معاد روحانی از آن بدست می آید...آنجااست که میفرماید نفس جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا است..اینجاست که روشن میشود منظور صدرا از معاد جسمانی مفهوم رایج از جسم نیست بلکه میگویند نفس هیچگاه بی بدن نمیشود حال آنکه بدن در نظر ایشان بدن رایج نیست بلکه مرتبه نازله نفس است نه دست و چشم و پا لزوما
که با این حساب عالم عقلی بدن مرتبه بالاتر است
همه حرف ایشان این است که انسان یک حقیقت در مراتب مختلف است
نه اینکه دقیقا این مرتبه در آخرت موجود باشد نخیر
بلکه انجا مرتبه ایی دیگریست اما خالی از مرتبه پایین نیست یعنی حقیقت مراتب پایین در آنجا موجود است نه خودشان.. حقیقت بدن موجود است نه همین بدن

ثانیا فرمودید آیا تمثل جبرییل به موجودی محسوس اورا از حقیقت خود درآورده
عرض میکنیم اولا این تمثل در خیال نبی رخ داده نه در جبرییل...بعدم اینکه ما نمیگوییم کسی که عقلی شد دیگر مرتبه مثال را ندارد...آنجه در عالم مثال است کاملش در عالم عقل است لذا کسی که عقلانی شد دلیلی برای انصراف ندادن از مثال را ندارد منتها به عالم عقلی دیگر نمیتوان گفت جسمانی..حقیقت جسم آری ولی خود جسم خیر
اینکه در لسان خود ملاصدرا چرا تعلق به دنیا مانع درک لذت اخروی است در همین راستا معنا میشود که دنیا دار کثرت است و آخرت دار وحدت
اگر آنجا هم کثرت بود بیان چنین عبارتی که میل به دنیا مانع درک آخرت است هیچ ضرورتی نداشت

حافظ;792662 نوشت:
به دلیل اهمیت بیشتر، مجدد پاسخی که به استنادتان به کلام علامه طهرانی آوردم را مجددا می‌آورم:
بیان علامه طهرانی، که فرموده، اطلاق محض است یعنی محدودیت‌های عالم مثال را ندارد اطلاق یعنی عدم قید، مجرد بودن هم اتفاقا به همین معناست. شاهد بر این مدعا کلام بعدی ایشان (علامه طهرانی) است که می‌گوید:
«اين عالم نمونه‌‏اى است از عالم برزخ؛ و عالم برزخ نمونه ايست از عالم قيامت؛ و عالم قيامت نمونه ايست از عالم اسماء و صفات كلّيّه الهيّه» (معاد شناسی علامه طهرانی، ج2، ص 165)
نمونه‌ بودن «عالم برزخ» از «عالم قیامت» یعنی همین ویژگی و خصوصیتی که در عالم برزخ است در عالم قیامت هم هست منتهی به شکل بزرگ‌شده و اساسی تر. اصلش آنجاست و نمونه‌اش اینجاست.

خیر ایشان فرموده اند مجرد تام
عالم عقل محیط بر مثال است نه مثال قوی تر
محرد تام یعنی عاری از صورت

در ضمن در نظر یکی دیگر از شارحان بزرگ اسفار که علامه حسن زاده هستند...قیامت معادل عالم عقلی است آنجا که در بحث تکامل برزخی
میفرماید.:

《افرادبهل بااینکه ازبدن خلاص شدندبه سوی سعادتی می روندکه آن سعادت لیاقت ولایق آنهاست،و دراین سعادتشان که می خواهندبه کمال برسندمستقنی ازجسم نمی توانندباشند.چرا؟برای اینکه تکامل برزخیشان نیازمندبه ماده است وبدون جسم نمی توانند.چون نفسشان آنقدرقوی نشده به سرحدتجردعقلی برسدکه درارتقاء وجودیشان نیازبه جسم نداشته یاشد.》
دروس تکامل برزخی

ایشان هم چون ابن سینا خیال و مثال را از تتمه دنیا میداند برای ناءل شدن به قیامت و عالم عقلی
البته ایشان هم میگویند معاد جسمانی است منتها منظورشان همان عوالم برزخ است

ملاali;792719 نوشت:
در ضمن در نظر یکی دیگر از شارحان بزرگ اسفار که علامه حسن زاده هستند...قیامت معادل عالم عقلی است آنجا که در بحث تکامل برزخی
میفرماید.:

《افرادبهل بااینکه ازبدن خلاص شدندبه سوی سعادتی می روندکه آن سعادت لیاقت ولایق آنهاست،و دراین سعادتشان که می خواهندبه کمال برسندمستقنی ازجسم نمی توانندباشند.چرا؟برای اینکه تکامل برزخیشان نیازمندبه ماده است وبدون جسم نمی توانند.چون نفسشان آنقدرقوی نشده به سرحدتجردعقلی برسدکه درارتقاء وجودیشان نیازبه جسم نداشته یاشد.》
دروس تکامل برزخی


در عجبم! این چه ربطی به قیامت دارد؟
بعلاوه، آیت الله حسن زاده یک شخصیت عرفانی است، حکمت متعالیه با عرفان دو چیز است هر چند مشترکات زیادی دارند اما حداقل تفاوتشان در ادبیات و نوع نگاه، مشهود است.
بعد شما حرف خودتان را با این حرف نقض کردید:

ملاali;792719 نوشت:
البته ایشان هم میگویند معاد جسمانی است منتها منظورشان همان عوالم برزخ است

ملاali;792719 نوشت:
خیر ایشان فرموده اند مجرد تام
عالم عقل محیط بر مثال است نه مثال قوی تر
محرد تام یعنی عاری از صورت

این عبارت ایشان است:‌ «بنابراين، عالم‏ قيامت‏ كبرى‏ نسبت به عالم برزخ، همين نسبت وسعت و عظمت را دارد. چون عالم برزخ داراى كيفيّت و آثار مادّه از كمّ و كيف هست؛ ولى عالم قيامت از صورت نيز مجرّد است و اطلاق محض است.»
تعبیر «مجرد تام» کجاست؟
بعدش هم فرموده:
«اين عالم نمونه‏اى است از عالم برزخ؛ و عالم برزخ نمونه ايست از عالم قيامت؛ و عالم قيامت نمونه ايست از عالم اسماء و صفات كلّيّه الهيّه»
که البته شما این جمله را معنا نکردید که یعنی چی؟ اگر مجرد تام است پس چطوری عالم برزخ، نمونه‌ای از عالم قیامت است.

ملاali;792719 نوشت:
در ضمن در نظر یکی دیگر از شارحان بزرگ اسفار که علامه حسن زاده هستند...قیامت معادل عالم عقلی است آنجا که در بحث تکامل برزخی
میفرماید.:

برادر؛ شما مطمئن باشید هیچ یک از حکما (بغیر از حکمای مشاء) قیامت را بر عالم عقول و مجردات منطبق ندانسته‌اند. این استنادات شما نمی تواند ادعایتان را ثابت کند.
شما اگر آثار ملاصدرا را ندارید بهتر است به شواهدی که بنده در پست‌های اولیه ارائه کردم، مراجعه کنید.

ملاali;792718 نوشت:
یکی از اصولی ترین مبناهای ایشان که صریحا معاد روحانی از آن بدست می آید...آنجااست که میفرماید نفس جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا است..اینجاست که روشن میشود منظور صدرا از معاد جسمانی مفهوم رایج از جسم نیست بلکه میگویند نفس هیچگاه بی بدن نمیشود حال آنکه بدن در نظر ایشان بدن رایج نیست بلکه مرتبه نازله نفس است نه دست و چشم و پا لزوما
که با این حساب عالم عقلی بدن مرتبه بالاتر است

این حرفها را شما از کجا آوردی؟ لااقل یک منبعی! چیزی! این طور که نمی‌شه بحث کرد! چطوری از حسمانیت الحدوث ... این فرع را به دست آوردید و به ملاصدرا منتسب کردید.

ملاali;792718 نوشت:
حقیقت بدن موجود است نه همین بدن

اونوقت فایده این چیه؟ حقیقتش باشه خودش نباشه به چه کاری می‌آد؟

ملاali;792718 نوشت:
اولا این تمثل در خیال نبی رخ داده نه در جبرییل

آنوقت جبرئیل کجا بوده؟

ملاali;792718 نوشت:
منتها به عالم عقلی دیگر نمیتوان گفت جسمانی..حقیقت جسم آری ولی خود جسم خیر

اگر موجودی که در عالم عقول و مفارقات است بخواهد کاری را که نیاز به صورتگری دارد انجام دهد می‌تواند یا نمی‌تواند؟ می‌تواند تمثل و یا تجسد داشته باشد یا نه؟

ملاali;792718 نوشت:
اینکه در لسان خود ملاصدرا چرا تعلق به دنیا مانع درک لذت اخروی است در همین راستا معنا میشود که دنیا دار کثرت است و آخرت دار وحدت
اگر آنجا هم کثرت بود بیان چنین عبارتی که میل به دنیا مانع درک آخرت است هیچ ضرورتی نداشت

ربطش را به بحث نمی‌فهمم

ملاali;792718 نوشت:
ثانیا تمام سخن بنده این است که با مبانی ملاصدرا معاد جسمانی بدست نمیاد نه اینکه بخواهیم حرفی در دهان ایشان بگذاریم تا شما منبع بخواهید!
یکی از اصولی ترین مبناهای ایشان که صریحا معاد روحانی از آن بدست می آید...آنجااست که میفرماید نفس جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا است..

صدرالمتألهین برای اثبات معاد جسمانی، از اصول و مبانی زیر بهره برده است:
اصالت وجود- تشخص به وجود است- حقیقت وجود قابل شدت و ضعف است- حرکت جوهری- شیئیت شیء به صورت آن است- تساوق وحدت و وجود (تناسب وحدت شخصی هر مرتبه با وجود آن مرتبه)- هویت بدن و تشخص آن به نفس است- اثبات صورت و مقدار مجرد از ماده- تجرد قوه خیال- صور غائب از حس، به نفس قیام صدوری دارند. - مدرک بالذات نفس است و صورتهای ادراکی خارج از نفس نیستند، بلکه با آن متحدند- صور غائب از حس،‌به نفس قیام صدوری دارند: مثال خدا بودن نفس- تجرد قوه خیال در عالمی میان دو عالم طبیعت و عقول.- صور خیالی به نفس قیام صدوری دارند- ابصار ناشی از اختراع صورتهای ادراکی توسط نفس و در صقع نفس است- تنها نفس انسان در هر سه عالم ثابت و متشخص می ماند - مرگ بر خلاف دیدگاه حکمای طبیعی، استکمال نفس و استقلال وجود‌ی اش از بدن است- تعدد عوالم سه گانه و اینکه تنها نفس انسان در هر سه عالم ثابت می ماند- حقیقت ماده که موجودات حادث به آن نیاز دارند، جز امکان و استعداد که همن ضعف وجود است نیست. تقسیم نفوس بر مبنای عقول به دو دسته- تصورات، اخلاق و ملکات نفسانی آثار خارجی دارند- حقیقت طبایع و اجسام غیر از قوه و استعداد نیست، تقسیم نفوس به دو دسته- تجرد قوه خیال در عالمی میان دو عالم طبیعت و عقول.

حافظ;792744 نوشت:
این عبارت ایشان است:‌ «بنابراين، عالم‏ قيامت‏ كبرى‏ نسبت به عالم برزخ، همين نسبت وسعت و عظمت را دارد. چون عالم برزخ داراى كيفيّت و آثار مادّه از كمّ و كيف هست؛ ولى عالم قيامت از صورت نيز مجرّد است و اطلاق محض است.»
تعبیر «مجرد تام» کجاست؟
بعدش هم فرموده:
«اين عالم نمونه‏اى است از عالم برزخ؛ و عالم برزخ نمونه ايست از عالم قيامت؛ و عالم قيامت نمونه ايست از عالم اسماء و صفات كلّيّه الهيّه»

من واقعا تعجب میکنم
اینکه قیامت عاری از صورت است یعنی چه؟ آیا این عبارت منطبق با عالم عقلی نیست؟!!
و اما اینکه عالم مثال نمونه ایی از عالم عقل است به معنای این نیست که در عالم عقل هم کثرت مثالی هست بلکه به این معناست که آنچه در مثال است بصورت تام و عقلانی در عالم عقل موجود است

حافظ;792744 نوشت:
برادر؛ شما مطمئن باشید هیچ یک از حکما (بغیر از حکمای مشاء) قیامت را بر عالم عقول و مجردات منطبق ندانسته‌اند.

«با آنكه‌ بهشتي‌ها نيز از برزخ‌ به‌ قيامت‌ رهسپار ميشوند، و در اينجا خلع‌ و لبس‌ صورت‌ ميگيرد بلكه‌ فقط‌ خلعي‌ به‌ وجود مي‌آيد؛ وليكن‌ اين‌ خلع‌ تعبير به‌ موت‌ نشده‌ است‌، و گرنه‌ بايد بهشتي‌ها نيز دو موت‌ داشته‌ باشند.
و علّت‌ آنستكه‌ نفس‌ آنها در عالم‌ برزخ‌ گرفتار صورت‌ نبوده‌ و مقيّد و محبوس‌ در آن‌ نيست‌ تا براي‌ اخراج‌ و رهائي‌ آن‌ نيازي‌ به‌ زحمت‌ و نگراني‌ و فزع‌ و ترس‌ و تحمّل‌ آلام‌ و لوازم‌ اين‌ خلع‌ شود؛ نفس‌ آنها خود به‌ خود از صورت‌ خارج‌ شده‌ و به‌ قيامت‌ ميروند»
علامه تهرانی-جلد 4 صفحه140

حافظ;792747 نوشت:
اینکه در لسان خود ملاصدرا چرا تعلق به دنیا مانع درک لذت اخروی است در همین راستا معنا میشود که دنیا دار کثرت است و آخرت دار وحدت
اگر آنجا هم کثرت بود بیان چنین عبارتی که میل به دنیا مانع درک آخرت است هیچ ضرورتی نداشت
ربطش را به بحث نمی‌فهمم

ربطش به بحث این است که اگر جسمانیت اخروی در لسان ملاصدرا بعلاوه اشتراک لفظی اشتراک معنایی هم داشت لازم نبود که بفرماید تعلق به دنیا مانع لذت اخروی است
نتیجه: جسمانیت و لذت و آلام اخروی از دیدگاه ملاصدرا از باب تشبیه معقول به محسوس است و فقط اشتراک لفظی با نعمت و عذاب دنیا دارد نه اشتراک معنایی

شما به این جملات علامه حسن زاده توجه کنید:

در انسان باید خستگی از بین برود ، میل از بین برود ، خواب از بین برود ، یک موجود ، بی اسم و رسم ، و رنگ ، مثل خدا ، انسان‌ها باید به این مرحله برسند، . گفتیم اگر در دنیا به این مراتب نرسند آیا به اجبار با مرگ این حالات در انسان شکل می‌گیرد ؟ فرمودند : خیر با مرگ نمی‌رسند یعنی خیلی طول می‌کشد ، الان این 70 سال را که زنده هستی اگر نرسی تازه در مرگ نَفَستان می‌ایستد و اگر بعد از مرگ بخواهی صاف کنی مصیبت است ، چون تمام ذرات عالم در انسان هست، .ما همین جسم که نیستیم ، ما یک خیالی داریم که اندازه کل همین عالم است ، فکرش را بکن از این عالم بخواهی ذره ذره بکنی چقدر طول می‌کشد ، اگر همین الان نجات پیدا کردی ، کردی واگر کار به بعد از مرگ بکشد که کارت با کرام الکاتبین است، .سؤال کردیم مگر با شفاعت درست نمی‌شود ؟ فرمودند : برزختان با خودتان است حساب کتاب با خودتان است، .گفتیم در برزخ چیزی از اختیار هست ؟ فرمودند: خیر ، اگر در همین‌جا آزاد بشوید دیگر مرحله برزخ را نخواهید داشت ، همین‌جا برزخت را طی کرده ای ، این‌که ولی سر راه آدم قرار می‌گیرد او می‌خواهد از برزخ نجاتت بدهد ، وجود برزخی‌ات را از بین ببرد وجودت را صاف کند یک راست بروی به بهشت. .

خب شما بفرمایید چنین دیدگاهی که برزخ را محل تسویه شدن از همه چی میداند چگونه با معاد جسمانی که در آن نکاح و اکل و شرب است همخوانی دارد؟؟؟
خوردن سیب و گلابی این همه گذر از برزخ میخواهد؟؟؟ شما صد تا کتابم از علامه حسن زاده و ملاصدرا بیاورید که از اول تا آخرش نوشته باشد معاد جسمانی است بنده قبول نمیکنم
همونطور که جناب محمد تقی آملی هم به این مطلب پی برده بودند و معاد جسمانی ایشان را همان معاد روحانی دانسته اند

(محمد تقی آملی -دررالفوادج2ص460)

اگه متکلمین میگن معاد جسمانی است مبانیشونم همینو میگه..بالا و پایین سخنشون هم همینو میگه..یه گوشه نمیگن معاد جسمانیه ولی صدجای دیگه حرفهایی بزنن که فقط و فقط با معاد روحانی جور دربیاد!!!

امام خمینی هم شارح فلسفه ملاصدرا هستند ..می فرمایند معاد جسمانی است ولی جای دیگه سخنانی دارند که هیچ جوره با معاد جسمانی جور در نمیاد
مثلا اینجا که فرموده اند:
«فرضا انسان مبتلای به معاصی نگردد...خود تعلق به دنیا اسباب گرفتاری است بلکه میزان طول کشیدن برزخ همین تعلقات است» کتاب معاد امام خمینی ص 259

خداوکیلی نگارنده این مطلب چگونه میتواند معتقد به نعم دنیاگونه در برزخ و آخرت داشته باشد؟؟؟
بحث تعلق به دنیا زمانی معنا دارد که برزخ و آخرت هیج چیزش از جمله مواهبش سنخیتی با مواهب دنیا نداشته باشد..در غیر اینصورت چه دلیلی دارد که حتی فرد بیگناه هم در سختی باشد؟؟؟!!!
اینو بگذارید کنار این دیدگاه که برزخ جای تسویه شدن از همه چیز است...شما هم اذعان خواهید کرد که سخن این بزرگواران در باب معاد جسمانی کاملا مبهم است و بیشتر همان معاد روحانی است


ملاali;793010 نوشت:
اینو بگذارید کنار این دیدگاه که برزخ جای تسویه شدن از همه چیز است...شما هم اذعان خواهید کرد که سخن این بزرگواران در باب معاد جسمانی کاملا مبهم است و بیشتر همان معاد روحانی است

کتاب «بررسی معاد جسمانی از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا» نوشته «علیرضا کرمانی» را تهیه کرده و به دقت مطالعه فرمایید.

توجه توجه: پیش از تقویت بنیه‌ی فلسفی‌، به کتب عارفان مراجعه نفرمایید؛ سپس، بعد از آشنایی کامل با ادبیات عارفان، به آثار آنان رجوع کنید. در غیر اینصورت،‌به گمراهی علمی دچار خواهید شد.

حافظ;793114 نوشت:
کتاب «بررسی معاد جسمانی از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا» نوشته «علیرضا کرمانی» را تهیه کرده و به دقت مطالعه فرمایید.

توجه توجه: پیش از تقویت بنیه‌ی فلسفی‌، به کتب عارفان مراجعه نفرمایید؛ سپس، بعد از آشنایی کامل با ادبیات عارفان، به آثار آنان رجوع کنید. در غیر اینصورت،‌به گمراهی علمی دچار خواهید شد.

چشم

اما توقع داریم شما هم به ایراداتی که در پست قبل (37و38)عرض کردیم پاسخ گویید

باتشکر

حافظ;791803 نوشت:
سلام علیکم

با سلام وعرض ادب

استاد گرامی اگر ممکنه پاسخ این سوال رو به زبان ساده بفرمایید

حقیر هیچ آشنایی با زبان فلسفه ندارم .ممکنه پاسخ رو هم داده باشید وحقیر متوجه نشدم .

با تشکر از شما

نوشته اصلی توسط ملاali این سخن هم ناظر به نظریه معاد روحانی است که میگویند نعمت های ذکر شده در قرآن فقط اشتراک اسمی با نعمت های دنیا دارد ولی ماهیتشان از سنخ امور عقلی است نه حسی و خیالی

هم ابن سینا و هم ملاصدرا در اینکه عالم عقلی عاری از جسمانیت و صورت است متفق القول اند
لذا چیزی را که ملاصدرا بعنوان معاد جسمانی ثابت کرده عالم خیال و برزخ است.همین

همای رحمت;795991 نوشت:
نوشته اصلی توسط ملاali این سخن هم ناظر به نظریه معاد روحانی است که میگویند نعمت های ذکر شده در قرآن فقط اشتراک اسمی با نعمت های دنیا دارد ولی ماهیتشان از سنخ امور عقلی است نه حسی و خیالی

هم ابن سینا و هم ملاصدرا در اینکه عالم عقلی عاری از جسمانیت و صورت است متفق القول اند
لذا چیزی را که ملاصدرا بعنوان معاد جسمانی ثابت کرده عالم خیال و برزخ است.همین


سلام علیکم
البته ادعای جناب ملاعلی مبنی بر توصیف قیامت بر اساس مبانی ملاصدرا مورد پذیرش ما واقع نشد چون ایشان قیامت را بر عالم عقل تطبیق می‌کنند و حال آنکه هیچ دلیلی بر این مطلب اقامه نکردند؛ به غیر از چند مورد نقل‌قولهای غیر مرتبط با بحث آنهم از غیر ملاصدرا.

پس این سخن که نعمتهای اخروی تنها اشتراک اسمی با پدیده‌های دنیوی داشته باشند را نمی‌توان به گردن ملاصدرا انداخت.

اما این مطلب که عالم عقل، عاری از جسمانیت و صورت است با عنایت به توضیح زیر، پذیرفتنی است:
عالم عقل در اصطلاح فیلسوفان، به نام عالم عقول و مفارقات نیز شناخته می‌شود. البته میان شناخت عارفان و اهل فلسفه درباره عالم عقل تفاوت اساسی وجود دارد. فیلسوفان با بهره‌مندی از توان محدود عقل خویش به برخی از ویژگی‌های کلی عالم عقل، از جمله تجردِ آن پی‌ می‌برند در حالی که عارفان با استفاده از عمق نفوذ کشف قلبی‌شان، به تمام جزئیات این عالم آگاه می‌گردند.
عارفان در یک تقسیم بندی، موجودات متعلق به عالم عقل را به دو دسته می‌کنند: دسته نخست، کروبیان هستند که ویژگی‌ آنها تعلق نداشتن به بدن است. کروبیان خود بر دو گونه‌اند؛ نخست ملائکه مهیمه و دیگر، ملائکه ای که در مجاری فیض قرار می‌گیرند.
دسته دیگر، در مقابل کروبیان، روحانیان یا نفوس ناطقه‌اند که ویژگی آنها تعلق و تدبیر بدن در عین تجرد عقلانی آنهاست.
به ساحت و مرتبه‌ای که کروبیان در آن قرار دارند، «جبروت» و به ساحت و مرتبه‌ی دوم «ملکوت» اطلاق می شود.
روحانیان نیز خود بر دو دسته اند؛ نخست، نفوس ناطقه فلکی است که اهل ملکوت اعلی هستند و دیگری، ملائکه موکل بر امور تحت فلک قمر است که آنها را اهل ملکوت اسفل گویند.
تفاوت روحانیان و کروبیان، همان فرقی است که در فلسفه میان عقل و نفس گذاشته‌اند. در فلسفه آمده است که عقل، بدن مادی ندارد و ویژگی تدبیر بدن خاص در او نیست، ولی نفس به بدن خاص تعلق تدبیری دارد و به وسیله بدن استکمال می‌یابد. به بیان دیگر، نفس تعلق استکمالی به بدن دارد، ولی برای عقل تعلق استکمالی به بدن مطرح نیست و اگر تعلقی هم به ماده داشته باشد، تعلق تکمیلی است.

برخی انسان‌ها در اثر انجام واجبات و ترک محرمات و تحمل ریاضات شرعی و تبعیت کامل از شریعت، در صورت داشتن ظرفیت، به عالم عقل راه می‌یابند در این هنگام در عین داشتن بدنی عنصری، به آن ساحت نیز بار می یابند اما این سخن به این معنا نیست که بدن عنصری آنان نابود گردد با این استدلال که بدن عنصری از عناصر و مرکبات تشکیل یافته است و کسی که به عالم عقل بار می یابد نباید متشکل از ترکیبات باشد؛ نه، چنین کسی با صعود روحی به عالم عقل، از لوازم و احکام حاکم بر این عالم بهره‌مند خواهد شد در عین حال که شأن جسمانی و مثالی خویش را نیز خواهد داشت. مثال که گفتم مراد، عالمی بین عالم ماده و عالم عقل است که نسبت به عالم ماده‌، از کثرت کمتری برخوردار است ولی نسبت به عالم عقل دارای کثرت می‌باشد.
اینکه جناب ملاصدرا نعیم بهشتی را به عنوان ادامه‌ای بر عالم برزخ معرفی نموده (همانطور که در پستهایی که مربوط به اینجانب بود اشاره شد؛ ر.ک)، به این جهت است که برخی نعیم، ماهیتا، دارای صورت و مقدار و ... خلاصه ویژگی‌های عالمی غیر از عالم عقل را دارند لذا برای تحقق چنین نعیمی، بستر و زمینه‌ی لازم برای آن، همان ویژگی‌های حاکم بر عالم برزخ است و این مطلب، مطلبی ست واضح و بی‌نیاز از استدلال‌های فلسفی پیچیده (هر چند که ایشان بر این مطلب برهان نیز اقامه فرموده‌اند).

نکته‌ ویرایشی و ساختاری: لطفا اگر به مطلبی اشاره کردید، به صورت نقل قول بیان نمایید تا جستجو در مورد آن آسان شده، بتوان قبل و بعد آن را نیز مشاهده نمود.
برای تحقیق بیشتر رجوع کنید به کتاب مبانی و اصول عرفان نظری نوشته سید یدالله یزدان‌پناه.

موضوع قفل شده است