شبهه: مفهوم بخشندگی خداوند

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه: مفهوم بخشندگی خداوند

سلام

بخشندگی خداوند چگونه با واگذاری انسان به اعمالش و عقایدش که میتواند منجر به عذاب ابدی شود قابل جمع است؟
مدام میگوییم خداوند از پدرو مادرمان هم مهربانتر است اما در عمل چه؟ پدر و مادر علیرغم اینکه به فرزندشان آگاهی و اختیار داده اند آیا هنگامی که فرزندشان به هر دلیل دارد خود را به چاه میندازد.. دست روی دست میگذارند و میگویند خودش خواسته!!! یا نه وارد عمل میشوند و مانع میگردند..
بخشندگی و مهربانی در کدام مورد معنای واقعی دارد؟ واگذار شدن به اختیار و دنیای فریب ؟ یا وارد عمل شدن علیرغم اختیار و آگاهی دادن
نامفهومی بخشندگی خداوند آنجایی بیشتر خود را نشان میدهد که بعنوان مثال خود خداوند فرموده بخشش بهتر از قصاص است اما از طرفی میگوید قتل نفس مساوی با عذاب ابدی است یا میگوید به تنگ دستان عطا کنید اما خود به خالی دستان در جهان واپسین نمیگوید چه میخواهید بلکه میگوید چه آوردید

براستی مفهوم بخشندگی خداوند چیست؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی وقتی درباره صفات نیکو سخن میگوییم لازم است مراقب آسیبهای جزئی نگری باشیم. همانگونه که رحمت صفت نیکویی است حکمت نیز ارزشمند است و هر گاه رحمت را بریده و جدا از حکمت در نظر بگیریم نتیجه ای زشت و مخرب خواهد داشت. والدینی را در نظر بگیرید که از روی محبت و رحمت اما غیرحکیمانه، به تربیت فرزندشان بپردازند؛ مثلا از روی رحمت و عطوفت، برای اینکه فرزند به خود آسیب نزند او را به شدت محدود میکنند. آزادی عمل را از وی دریغ میورزند و حتی اجازه نمیدهند برای خود تصمیم بگیرد و در برنامه ریزی زندگی خود نقشی ایفا کند و ثمره این نوع تربیت یک فرد منفعل است یا مثلا از روی رحمت و عطوفت، او را مطلقا آزاد میگذارند بطوری که هیچ نظارتی روی رفتارها و تصمیمهای او نخواهند داشت و نتیجه آن نیز روشن است. در این دو فرض، رحمت هست اما حکمت جایی ندارد و گمان نمیکنم شما این رحمت افراطی را جزو خصال ارزشمند به حساب آورید. اما آنجا که رحمت و حکمت با یکدیگر قرین باشند تعادل برقرار میشود؛ نه فرزندشان را آنگونه در تنگنا قرار میدهند که فردی منفعل بار آید و نه آنگونه آزادش میگذارند که فردی خودسر و بی مسئولیت گردد. لازمه اعمال حکمت این است که اجازه دهند او در شرایط سخت و آزمون نیز قرار گیرد و حتی در مواردی شکست را هم تجربه کند. اما آیا اگر والدینی این برنامه که قرین رحمت حکیمانه است را به اجرا درآورند لزوما نتیجه آن تربیت فرزند ایده آل است؟ بدون شک پاسخ منفی است. آنچه گفتیم وظایف والدین بود که برای تربیت یک فرزند ایده آل، شرط لازم است اما شرط کافی نیست. فرزند این والدین نیز انسان است و قادر است به برنامه ای که والدین ترتیب داده اند وفادار بماند و یا بر خلاف برنامه رحیمانه حکیمانه والدین عمل کند و هر چه رشد او بیشتر میشود این قدرت نیز در او قوّت میگیرد. در این فرض اگر فرزند برغم تربیت رحیمانه و حکیمانه والدین و برغم آگاهی ها و توصیه ها و نگرانی های ایشان، مسیر غلطی را انتخاب کند و تلاش والدین را نادیده بگیرد آیا بر رحمت والدین اشکال باید گرفت یا انتخاب فرزند؟ اگر این فرزند در زندگی تحصیلی خود بجای دنبال کردن برنامه حکیمانه والدین به بازیگوشی بپردازد و بازیگوشی اش را با تقلب در جلسه امتحان همراه سازد نتیجه ای که عاید او میشود مردود شدن و تبعات آن است بدون اینکه والدین مقصر باشند. همه آنچه گفتیم برای رسیدن به این نکته بود که: رحمت خدا از حکمت او جدا نیست و لازمه این دو، خلقت انسان در آزمون دنیا بوده است همراه با ارائه برنامه موفقیت در این آزمون و همراه با توصیه ها و تلاشها برای موفقیت انسان در آن؛ اما همه اینها شرط لازم سعادتمندی انسان است نه شرط کافی؛ انسان موجودی مختار است و میتواند بر خلاف برنامه ها و توصیه های الهی عمل کند؛ به بازیگوشی بپردازد و در نهایت به تقلب و هنجارشکنی روآورد و نتیجه آن مردودی و تبعات آنست. اینجا دیگر سخن از نقص رحمت الهی نیست بلکه مقصر کسی جز خود انسان نیست. با این توضیح روشن میشود: 1. خداوند انسان را صرفا به اعمال و عقاید خود واگذار نکرده است بلکه برنامه و ابزار و راهنما و محافظ نیز قرار داده و به طرق مختلف تلاش کرده است تا انسان عمل و عقیده درست را گزینش کند؛ ضمن اینکه امکان جبران خطا را نیز برای آدمی فراهم نموده است. با این حساب تنها انسانی دچار عذاب ابدی میشود که نه چشمی برای مشاهده رحمت حکیمانه خدا دارد و نه گوشی برای شنیدن پیام او و راهنمایانش و نه عقلی برای اندیشیدن به انتخابهایش: صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ؛ كر و گنگ و كورند پس راهى براى تعقل ندارند. (بقره/171) 2. بدون شک قتل نفس آنجا که توجیه معقول و منطقی ندارد عملی بسیار زشت است و همین زشتی حاکی از باطن عذاب آلود آن است. کسی که برغم آگاهی از زشتی قتل نفس و عذاب آلود بودنش، عامدانه مرتکبش میشود هم خود را در دنیا در معرض قصاص بازماندگان قرار میدهد و هم در آخرت در معرض عذاب؛ اما رحمت خداوند شامل حال اوست زیرا هم راه توبه را برایش مهیا کرده است تا به عذاب دچار نشود و هم با توصیه به بازماندگان مقتول در بخشودن وی، در سدد فراهم کردن فرصت دوباره ای به قاتل در زندگی دنیوی اوست. 3. در دنیا، تنگدستی انسان گاه حاصل انتخابهای نادرست خود اوست و گاه شرایط غیر اختیاری؛ اما تنگدستی انسان در آخرت تنها و تنها ناشی از انتخاب و اراده خود اوست یعنی تنها انسانی در آخرت تنگدست است که خود از پیش (در دنیا) خواسته باشد در آخرت تنگدست باشد و طبعا نزد خداوند چنین انسانی مساوی نیست با انسان دیگری که در دنیا سخت تلاش کرده تا آخرت آبادی داشته باشد؛ از حکمت خدا به دور است که این دو انسان را در آخرت مساوی قرار دهد: لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً...؛ هرگز افراد باايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند. خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [ترك‏ كنندگان جهاد] برترى مهمّى بخشيده است... . (نساء/95) با این وجود، برای همین فرد نیز امید برخورداری از رحمت خداوند در آخرت وجود دارد البته اگر خود او جایی برای بهره مندی باقی گذاشته باشد. در پناه حق

با سلام

بخشودن و بخشش یک فضیلت اخلاقی است که در برابر خطای دیگران انجام می‌شود و قابل آموزش دادن است هرچند انتقام گرفتن پاسخ طبیعی انسان در برابر خطاهای دیگران است اما بخشش شاهراه سلامت روانی است. بخشش یک ویژگی سودمند در روابط انسانی است که به طور گسترده به عنوان یک موضوع پژوهشی به وسیله متخصصان علوم انسانی مورد بررسی قرار گرفته است. در دو دهه اخیر روان‌شناسان علاقمند بوده‌اند تا این موضوع را مورد آزمون قرار داده و از آن به عنوان یک عامل مهم و مؤثر در روابط بهره جویند.

در مورد چگونگی تعریف مفهوم بخشش بحث‌های بسیاری وجود داشته است که بخشش را باید به عنوان یک ساختار چند بعدی حاوی عاطفه، رفتار و شناخت، مفهوم‌سازی کرد و بر اهمیت اهداف مختلف (مثل شخص، دیگران و خدا) و شیوه‌های بخشش (مانند ابراز احساس و جست وجو) تأکید کردبرای عفو و بخشش تاکنون تعاریف چندی ارائه شده است .ازجمله این تعاریف، تعریف انرایت و همکاران از اهمیت بسیاری برخوردار است.

آنها بخشش را فرایند گذشتن از خطای دیگران می‌دانند که یا به علت انگیزه آرامش درونی یا بهبود روابط با خاطی و یا به منظور انجام رفتاری ارزشی صورت می‌گیرد و دارای پیامدهای رهایی از احساس منفی نسبت به فرد خطاکار، غلبه بر رنجش حاصل از بدی و پرهیز از عصبانیت، دوری، جدایی و انتقام نسبت به فرد خطاکار می‌باشد

با توجه به اسلامی بودن جامعه ما و لزوم رعایت اصول اخلاقی به ویژه در روابط با دیگران که مورد تأکید آیات قرآن مجید می‌باشد، اهمیت بخشش در زندگی شخصی و اجتماعی مشخص می‌شود. بررسی آیات قرآنی نشان دهنده تأکید بر بخشش خطاهای دیگران است. مقایسه شباهت‌ها و تفاوت‌های بخشش از دیدگاه روان‌شناسی معاصر با قرآن کریم، که به-اعتقاد مسلمان توصیف‌کننده جامع‌ترین (مائده، 3) و معتدل‌ترین (بقره، 143) روش زندگی است که اصول اساسی تمامی ادیان الهی را تأیید می‌نماید (نساء، 162)، بسیار قابل توجه خواهد بود.

این تحقیق به روش کتابخانه‌ای به بررسی بخشش از دیدگاه روان‌شناسی پرداخته است. همچنین برای بررسی مفهوم معادل بخشش در قرآن کریم نیز کلمات چندی مانند غفور، حلیم، رحمت، صفح، فضلیت و عفو به روش کتابخانه‌ای مورد بررسی قرار گرفت. اما به علت اهمیت کلمه عفو و ارتباط آن با موضوع تحقیق، از روش تحلیل محتوایی، که نوعی تفسیر قرآن به قرآن است نیز استفاده گردید که پس از جمع‌آوری و تلخیص نتایج - تا آنجا که زمان و استعداد اجازه می‌داد - مفهوم بخشش از دیدگاه قرآن کریم حاصل گردید. همچنین در ارائه آیات بی‌شمار قرآنی، تنها به ترجمه فارسی آیات یا منظور نظر اصلی آن آیه اکتفا گردید.

برای اندازه‌گیری و مطالعه هر سازه مانند بخشش، ابتدا باید آن را مفهوم‌سازی کرد. در مورد چگونگی تعریف مفهوم بخشش به عنوان یک سازه نیز بحث‌های فراوانی وجود داشته است .برای درک بهتر مفهوم بخشش، بررسی مفهوم خطا الزامی است. خطاها رویدادهایی هستند که هرکس آن را برخلاف انتظار و فرضیات خود، دیگران و جهان می‌داند.هنگامی که افراد خطاها را تجربه می‌کنند، آنها به طور معمول افکار منفی مثل "این خطا زندگی‌ام را ویران کرده است"، احساساتی مثل "خشم" یا رفتاری مثل "انتقام گرفتن" را رشد می‌دهند که به خطاکار، نوع خطا و نحوه انعکاس پاسخ‌شان (شناختی، عاطفی یا رفتاری) به فرد خطاکار مربوط است. بنابراین، پاسخ‌های فرد بخشنده به مجموعه‌ای از افکار، هیجانات یا رفتارهایی برمی‌گردد که وی در قبال خطاکاران، خطاها و پیامدهای همراه با خطاها از خود بروز می‌دهد

باسلام و تشکر

طاها;790054 نوشت:
اما آنجا که رحمت و حکمت با یکدیگر قرین باشند تعادل برقرار میشود؛

بله قطعا رحمت خداوند جدای از حکمت نیست اما در زبان خود دین رحمت جایگاه ویژه ایی دارد تا جایی که هدف از خلق آدمی به جهت رحمت ذکر شده نه حکمت..
این که انسان اختیار دارد و باید رشد کند و امتحان شود و حتی محاکمه شدن عین حکمت است و حرفی در آن نیست اما اگر هرکسی مسئول عمل خود است پس جایگاه بخشندگی کجاست؟؟؟
خب از تبعات اختیار داشتن توی این دنیای دو روزه قطعا یک رویش این است که آدمی خود را به هلاکت اندازد و درست هم هست خود اینکارو کرده..اما پس بخشندگی خداوند کجاست؟
اینکه انسان فریب دنیا و شیطان را میخورد و برای ابد عذاب میکشد با حکمت هم سازگاری ندارد چه رسد به بخشندگی خداوند
چه کسی است که جهنم را ببیند و خود را درآن بیاندازد؟؟!!
حتی اگر فرض بگیریم جهنمیان آخرت را دیده اند و باز چنین تصمیمی دارند اونوقت باز میتوان حکم به دیوانگیشان کرد و از روی ترحم مانع وارد شدن آنان به دوزخ شد

ملاali;790525 نوشت:
پس جایگاه بخشندگی کجاست؟؟؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

هر کسی مسئول عمل خویش است و در عین حال رحمت خدا هم شامل حال اوست؛ به عبارت دیگر «مسئول بودن انسان» در تنافی با «مورد لطف و رحمت خدا بودن» نیست؛

مثلا:

- اینکه انسان شرایط یک موجود مختار و عاقلی را دارد که میتواند خود مسیر زندگی اش را انتخاب کند و به او امکان داده شده تا زندگی بالنده ای بسیار فراتر از دیگر موجودات دنیوی را برای خود بسازد

- اینکه در کنار بهره مندی از عقل، از ارشادهای دینی پیامبران و امامان برخوردار شده است

- اینکه اگر مرتکب خطا و گناه شود امکان توبه و بازگشت و جبران برایش مهیاست

- اینکه امکان بخشودگی او حتی پس از مرگ وجود دارد

- اینکه حتی پس از فروافتادن در آتش دوزخ امکان رهایی از آن برایش وجود دارد

اینها و بسیاری از امور دیگر اگر جلوه رحمت و بخشایندگی خدا نیست پس چیست؟

نکته اینجاست که گروهی از انسانها خود نمیخواهند از رحمتهای بیکران الهی بهره مند باشند؛ به عبارت دیگر: عرضه رحمت هست اما دریافت از ناحیه این گروه نیست.

اینکه چنین کسانی را به دیوانگان تشبیه کرده اید صحیح نیست زیرا فرض اینست که آنها آگاهانه و عامدانه دست به این آسیب میزنند پس دقیقترش این است که آنها مثل فردی هستند که در کمال صحت عقل و جسم و صرفا برای لذت بردن از تشویق تماشاگران دست به خودسوزی میزند با اینکه والدین و دوستانش او را منع میکنند و سعی دارند مانعش شوند.

در پناه حق

طاها;790693 نوشت:

با عرض سلام به شما دوست گرامی

هر کسی مسئول عمل خویش است و در عین حال رحمت خدا هم شامل حال اوست؛ به عبارت دیگر «مسئول بودن انسان» در تنافی با «مورد لطف و رحمت خدا بودن» نیست؛

مثلا:

- اینکه انسان شرایط یک موجود مختار و عاقلی را دارد که میتواند خود مسیر زندگی اش را انتخاب کند و به او امکان داده شده تا زندگی بالنده ای بسیار فراتر از دیگر موجودات دنیوی را برای خود بسازد

- اینکه در کنار بهره مندی از عقل، از ارشادهای دینی پیامبران و امامان برخوردار شده است

- اینکه اگر مرتکب خطا و گناه شود امکان توبه و بازگشت و جبران برایش مهیاست

- اینکه امکان بخشودگی او حتی پس از مرگ وجود دارد

- اینکه حتی پس از فروافتادن در آتش دوزخ امکان رهایی از آن برایش وجود دارد

اینها و بسیاری از امور دیگر اگر جلوه رحمت و بخشایندگی خدا نیست پس چیست؟

نکته اینجاست که گروهی از انسانها خود نمیخواهند از رحمتهای بیکران الهی بهره مند باشند؛ به عبارت دیگر: عرضه رحمت هست اما دریافت از ناحیه این گروه نیست.

اینکه چنین کسانی را به دیوانگان تشبیه کرده اید صحیح نیست زیرا فرض اینست که آنها آگاهانه و عامدانه دست به این آسیب میزنند پس دقیقترش این است که آنها مثل فردی هستند که در کمال صحت عقل و جسم و صرفا برای لذت بردن از تشویق تماشاگران دست به خودسوزی میزند با اینکه والدین و دوستانش او را منع میکنند و سعی دارند مانعش شوند.

در پناه حق

سلام
اینکه حتی شفاعت را باید از دنیا با خود برد چگونه با مفهوم بخشندگی منافات ندارد؟ در ضمن در قرآن هرکجا که از دوزخ سخن به میان آمده سخن از ابدی بودن آن نیز هست
اونچه که از دین اسلام بدست می آید این است که انسان به اختیار و اعمالش واگذار شده تا جایی که حتی شفاعت هم باتوجه به عمل و عقایدش است..یعنی که ورای اعمال و عقایدش چیزی نصیبش نمیگردد

واین با مفهوم بخشندگی در تضاد است
بخشندگی یعنی اینکه علیرغم اینکه فرد لایق عذاب ابدی است اما از آن در گذریم و مجازات کمتری اعمال کنیم و اینوبا حکمت هم ناسازگار نیست..اما چنین چیزی در اسلام نمی بینیم

درضمن کسی که خود را به عذاب ابد میاندازد یا جاهل است یا دیوانه حالت دیگری ندارد..در قرآن هم آمده آنان حتی گمان هم نمیکنند آخرتی باشد...خب حکم جاهل و دیوانه عذاب ابد نیست گرامی

نمیگوییم با حق عناد نداشته اند و ظلم نکرده اند و نباید جزا ببینند
خیر
بلکه صحبت این است که از اونجایی که حقیقتا امور اخروی امور یقینی نیستند..برخداوند واجب میشود که آدمی را به اختیار و عملش واگذار نکند و حداقل اینکه عذاب ابد نکند

مطلب خیلی روشن است

طاها;790693 نوشت:
اینکه امکان بخشودگی او حتی پس از مرگ وجود دارد

سلام.می شود برای این گذاره آیه ای از قرآن شاهد بیاورید؟
موضوع قفل شده است