جمع بندی اعتراض عایشه به معاویه

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اعتراض عایشه به معاویه

با سلام
در جایی خواندم که عایشه در زمانی که معاویه بر منبر پیامبر برای پسرش متحد جمع می کرد
عایشه به او معترض شد«معاویه در مدینه روی منبر پیامبر مشغول گرفتن بیعت از مردم برای یزید بود که عایشه از اتاقش صدا زد: ساکت باش! ساکت باش! آیا رسم این است که بزرگان، مردم را برای بیعت گرفتن برای پسرشان دعوت کنند؟ معاویه گفت: نه. عایشه گفت: پس در این کارت به چه کسی اقتدا کرده‌ای و از سنت چه کسی پیروی می‌کنی؟ معاویه خجالت زده شد و از منبر پایین آمد و چاهی کَند و با مکر و حیله عایشه را در چاه انداخت و بدین علت عایشه از دنیا رفت»
سید بن طاوس دو نقل را در این‌باره از کتاب «اوائل الاشتباه» تألیف ابوعَروبَه(متوفی 318 هـ.ق)

آیا از عایشه چنین چیزی را می شود قبول کرد که در مقابل دشمنان اهل بیت معترض باشد؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مقداد

javad_joon;789231 نوشت:
با سلام
در جایی خواندم که عایشه در زمانی که معاویه بر منبر پیامبر برای پسرش متحد جمع می کرد
عایشه به او معترض شد«معاویه در مدینه روی منبر پیامبر مشغول گرفتن بیعت از مردم برای یزید بود که عایشه از اتاقش صدا زد: ساکت باش! ساکت باش! آیا رسم این است که بزرگان، مردم را برای بیعت گرفتن برای پسرشان دعوت کنند؟ معاویه گفت: نه. عایشه گفت: پس در این کارت به چه کسی اقتدا کرده‌ای و از سنت چه کسی پیروی می‌کنی؟ معاویه خجالت زده شد و از منبر پایین آمد و چاهی کَند و با مکر و حیله عایشه را در چاه انداخت و بدین علت عایشه از دنیا رفت»
سید بن طاوس دو نقل را در این‌باره از کتاب «اوائل الاشتباه» تألیف ابوعَروبَه(متوفی 318 هـ.ق)

آیا از عایشه چنین چیزی را می شود قبول کرد که در مقابل دشمنان اهل بیت معترض باشد؟

با عرض سلام و ادب.

بنابر نقلهای متعدد تاریخی یکی از افرادی که با موضوع جانشینی و ولایتعهدی یزید مخالفت کرد و به معاویه اعتراض نمود،عایشه بوده است.(1)این اقدام اعتراضی عایشه را نباید بعنوان مخالفت با دشمن اهل بیت برای دفاع از اهل بیت،در نظر بگیریم،بلکه کار معاویه چون مخالف با سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و خلفای بعد از آن حضرت بود،مورد اعتراض قرار گرفت.

پی نوشت:
(1). الامامة و السیاسه، ج 1، ص 205

با سلام

ترور عایشه

معاويه براى گرفتن بيعت مردم مدينه با پسرش يزيد به آن شهر سفر كرده بود، ولى بسيارى از صحابه با اومخالفت كردند; چرا كه يزيد را شخصى فاسق و نادان مى دانستند.
در اين شرايط معاويه تصميم گرفت از مخالفان اين بيعت، به خصوص كسانى كه عثمان را كشته بودند انتقام بگيرد; لذا دستور قتل عبدالرحمان بن ابى بكر و خواهرش عايشه را صادر كرده و هر دو را ترور نمود.عبدالرحمان مسموم شد و برخى نيز گفته اند زنده به گور شد, و به نظر مى رسد هر دو روايت درست باشد و معاويه او را پس از مسموم كردن زنده به گور كرده باشد.عايشه به سبب جنايت جديد معاويه ترور عبدالرحمان بن ابى بكر، بر معاويه شوريد و به طور علنى با مروان بن حكم كه فرماندار مدينه از جانب معاويه بود در افتاد و بالاخره معاويه او را نيز به دو برادرش محمد و عبدالرحمان ملحق كرد.معاويه براى ترور عايشه نيز چاهى حفر كرد و آن را از ديده افراد پنهان داشت.
دشمنى بين عايشه و بنى اميه در بالاترين حدّ ممكن بود، ليكن بنى اميه با ترور پدرش ابابكر و برادرانش و عموزاده اش طلحه، او را تضعيف كردند.
ابن كثير در «البدايه والنهايه» نوشته است كه عايشه و عبدالرحمن در يك سال مردند و سنّ عايشه 67 سال بود. در كتاب «الصراط المستقيم» آمده است:
معاويه روى منبر نشسته بود و مى خواست براى پسرش يزيد بيعت بگيرد ولى عايشه گفت: آيا سه خليفه بيش از تو براى پسرانشان بيعت گرفتند؟ گفت: نه.
عايشه گفت: پس تو به كدام يك از آنها اقتدا مى كنى؟ معاويه از اين سخن شرمسار شد و چاهى بر سر راه عايشه حفر كرد و عايشه در آن افتاد و مرد.
عبدالله بن زبير در اعتراض به معاويه گفت:مى دانيم كه خر، ام عمرو را برد ولى نه ام عمرو برگشت و نه خرش!عایشه در 17 ماه مبارک رمضان سال 58 هجری به هلاکت رسید. و ابوهریره جانشین مروان حکم که فرماندار مدینه بود بر جنازه اش نماز خواند و بنا به وصیتش او را در بقیع وکنار سایر بانوان رسول خدا به خاک سپردند

اسناد:

(1) البداية والنهاية، ابن كثير، ج 8، ص 123، المستدرك الحاكم، ج 3، ص 476
(2) كتاب حبيب السير، غياث الدين بن همام الدين حسينى، ص 425
(3) البداية والنهاية، ابن كثير، چاپ دار احياء التراث العربى، ج 8، ص 96
(4) البداية والنهاية، ابن كثير، چاپ دار احياء التراث العربى، ج 8، ص 101
(5) الصراط المستقيم، ج 3 / باب 12 / 45
(6) الصراط المستقيم، ج 3 / باب 12 / 45
(7) نقش عایشه ج1ص

javad_joon;789231 نوشت:
با سلام
در جایی خواندم که عایشه در زمانی که معاویه بر منبر پیامبر برای پسرش متحد جمع می کرد
عایشه به او معترض شد«معاویه در مدینه روی منبر پیامبر مشغول گرفتن بیعت از مردم برای یزید بود که عایشه از اتاقش صدا زد: ساکت باش! ساکت باش! آیا رسم این است که بزرگان، مردم را برای بیعت گرفتن برای پسرشان دعوت کنند؟ معاویه گفت: نه. عایشه گفت: پس در این کارت به چه کسی اقتدا کرده‌ای و از سنت چه کسی پیروی می‌کنی؟ معاویه خجالت زده شد و از منبر پایین آمد و چاهی کَند و با مکر و حیله عایشه را در چاه انداخت و بدین علت عایشه از دنیا رفت»
سید بن طاوس دو نقل را در این‌باره از کتاب «اوائل الاشتباه» تألیف ابوعَروبَه(متوفی 318 هـ.ق)

آیا از عایشه چنین چیزی را می شود قبول کرد که در مقابل دشمنان اهل بیت معترض باشد؟

با سلام
معاویه لعنت الله همواره در مورد ولیعهدی یزید دچار مشکل بود و تنها عایشه نبود که با این امر مخالفت کرد
معاویه برای گرفتن بیعت برای یزید و جلب خشنودی مردم مدینه، به ویژه بزرگان و شخصیت های ممتاز این شهر، دو بار به مدینه سفر کرد.
اولین سفر معاویه به مدینه جهت بیعت گیری از مردم و سران و بزرگان مدینه در سال 50 ق بود. ابن قتیبه دینوری گزارش نسبتاً مفصلی از ملاقات و گفت و گوی معاویه با سران و شخصیت های برجستة مدینه آورده است
چون معاویه در مدینه در محل اقامتش مستقر شد، در پی شخصیت های با نفوذ این شهر، یعنی عبداللّه بن عباس، عبداللّه بن جعفر، عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبیر فرستاد.
هنگامی که آنان نزد معاویه آمدند، وی به دربانان خود دستور داد تا زمانی که آنان نزد وی هستند، کسی را به داخل راه ندهند. چون آنان نشستند، معاویه آغاز سخن کرد.



سخنان معاویه
معاویه بعد از حمد و ستایش خدا و گواهی به رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله) خطاب به آنان گفت:


من به سن پیری رسیده ام و استخوان هایم سست شده و اجلم نزدیک است، بیم آن دارم که هر لحظه به سوی حق خوانده شوم. تصمیم گرفته ام برای پس از خود، یزید را به عنوان خلیفه معرفی کنم. از شما می خواهم که به این کار خشنود باشید. شما عبداللّه های قریش و بهترین آنان هستید، چیزی که مانع شد تا حسن و حسین را فراخوانم، آن است که آنان فرزندان علی هستند، با آن که در باره آن دو نظر مساعد دارم و آنان را شدیداً دوست دارم.
از شما می خواهم که پاسخ نیکو دهید. خدا شما را رحمت کند.

پاسخ بزرگان مدینه
عبدالله بن عباس در پاسخ به درخواست معاویه، بعد از حمد و ستایش خدا و شهادت به رسالت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و درود فرستادن بر آن حضرت و خاندانش گفت:


سخنانی بر زبان راندی که در برابر آن سکوت کردیم.
گفتی و شنیدیم که خداوند محمد(صلی الله علیه وآله) را برای رسالتش برگزید و ایشان را مورد خطاب قرار داد.
او را به سبب آن که به رسالت برگزید و به او وحی کرد و برتری بر خلقش داشت، اختیار کرد. شریف ترین مردم کسی است که به واسطه او، شریف شد و سزاوارترین آنان به امر (خلافت و حکومت) نزدیک ترین آنان به او می باشد. بر مردم است که در برابر پیامبر(صلی الله علیه وآله) تسلیم باشند، زیرا خداوند آن پیامبر(صلی الله علیه وآله) را برای آنان برگزیده است... .



سپس عبداللّه بن جعفر در جواب سخنان معاویه چنین گفت:


... اگر در این خلافت، حکم قرآن لحاظ شده است، در کتاب خدا برخی از خویشاوندان از بعضی دیگر، سزاوارترند.1
اگر سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) معیار است، خاندان ایشان به این امر شایسته ترند. و اگر در این امر، سنت ابوبکر و عمر ملاک عمل است، پس چه کسی برتر و کامل تر و سزاوارتر از خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به این کار است؟
به خدا سوگند، اگر خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) زمام خلافت را به دست بگیرند، خلافت در جایگاه خود قرار گرفته، اطاعت خداوند و نافرمانی شیطان شده است و دو شمشیر بین امت به کار نخواهد افتاد. معاویه! از خدا بترس، تو سرپرست و پیشوا هستی و ما رعیت و شهروند، در کار رعیت خود بنگر، فردا در برابر آنان باید پاسخ گو باشی. اما درباره دو پسر عمویم گفتی و آنان را به این جا نخواندی، به خدا سوگند، به حق رفتار نکردی در حالی که خلافت برای تو بدون آنان راست نمی گردد. تو می دانی که آن دو سرچشمه دانش و بزرگواری هستند... .



عبداللّه بن زبیر درباره پیشنهاد معاویه گفت :


... این خلافت تنها از آنِ قریش است که با فضایل و مناقب درخشانی که دارند، آن را به دست گرفته اند، چرا که آنان دارای رفتاری نیک و پدرانی بزرگوار و فرزندانی بخشنده هستند.
معاویه! تقوای الهی را پیشه خود کن و (در این باره) انصاف را رعایت کن. این عبدالله بن عباس پسر عموی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است، و این نیز عبداللّه بن جعفر طیار پسر عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.
من عبداللّه بن زبیر پسر عمه رسول خدا(صلی الله علیه وآله)هستم. علی، حسن و حسین را به یادگار گذاشته و تو می دانی که آن دو چه کسانی هستند و شخصیت شان چگونه است. معاویه! از خدا بترس، تو داور میان ما و خود هستی. سپس سکوت کرد.



اما عبداللّه بن عمر در پاسخ معاویه چنین سخن راند:


... این خلافت همانند سلطنت هرقل، قیصر و کسری نیست که پسران از پدران ارث ببرند، اگر این چنین بود، من باید بعد از پدرم به این کار اقدام می کردم. به خدا قسم پدرم مرا به این جهت عضو شورای شش نفره نکرد که خلافت، شرط برای عضویت نیست. خلافت تنها متعلق به قریش است و آن کسی که شایستگی آن را داشته باشد و مسلمانان او را برای خود بپسندند، البته آن کس که پرهیزکارتر و بیش از همه مورد رضایت باشد. به جانم سوگند یزید یکی از جوانان قریش است، ولی بدان که وی تو را از خدا بی نیاز نمی کند.2


اگر با کسی که با میمون ها و سگ ها بازی می کند و شراب می نوشد و کارهای فسق و فجور را آشکارا انجام می دهد، بیعت کنیم، چه عذری در پیشگاه خداوند داریم.

اما در مورد موضع عایشه

معاویه در ابتدا با عایشه دیدار کرد و درباره جانشینی یزید به وی گفت که این مسئله به تقدیر و قضای الهی بوده و بندگان خدا در (رد یا انتخاب) آن اختیاری ندارند! وی افزود که مردم بر این امر پیمان بسته و بیعت کرده اند و تو (ای عایشه) می خواهی آنان پیمان خود را بشکنند؟ عایشه چون چنین شنید، دانست که معاویه به زودی این امر را به انجام خواهد رساند، از این رو به معاویه گفت: اما آن چه درباره عهدها و پیمان ها گفتی، درباره هم پیمانانت از خدا بترس، و نسبت به آنان با شتاب، رفتار و قضاوت نکن، شاید آنان تنها آن چه را که تو دوست داری، انجام می دهند.3
سپس معاویه برخاست و بعد از سخنان دیگری که بین او و عایشه رد و بدل شد، به محل اقامتش برگشت.



1. انفال(8) آیه 75: «و اولوا الارحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله».


2. یعقوبی در این باره تصریح می کند که معاویه بعد از شهادت امام مجتبی(علیه السلام) مردم را به بیعت با یزید فراخواند که در این میان چهار نفر با بیعت مخالف کردند: حسین بن علی (علیه السلام)، عبدالله بن عرم، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن ابی بکر. عبدالله بن عمر در مخالفت با جانشینی یزید گفت: اگر با کسی که با میمون ها و سگ ها بازی می کند و شراب می نوشد و کارهای فسق و فجور را آشکارا انجام می دهد، بیعت کنیم، چه عذری در پیشگاه خداوند داریم؟ (پیشین، ج 2، ص 228).


3. ابن قتیبه، پیشین، ج 1، . همان، ص 205 206، اما ابن اثیر واکنش عایشه را در برابر ولیعهدی یزید چنین نوشته است: معاویه از دست حسین و یارانش به عایشه شکایت کرد. عایشه او را اندرز داد و گفت: شنیده ام که آنان را به مرگ تهدید کرده ای. معاویه گفت: ای مادر مؤمنان! آنان گرامی تر از این امر هستند، اما من و دیگران با یزید بیعت کرده ایم. آیا نظر شما آن است که بیعتی که استوار شده، بشکنم؟ عایشه گفت: با آنان به نرمی رفتار کن که به خواست خدا، به آن چه دوست داری، گرایش یابند! معاویه گفت: چنین کنم. (پیشین، ج 3، ص 353). ابن اعثم نیز مشابه همین پاسخ را با تفصیل بیشتری آورده است ر. ک: پیشین، ج 4 ص 337.

رضا;789891 نوشت:
با سلام
معاویه لعنت الله همواره در مورد ولیعهدی یزید دچار مشکل بود و تنها عایشه نبود که با این امر مخالفت کرد
معاویه برای گرفتن بیعت برای یزید و جلب خشنودی مردم مدینه، به ویژه بزرگان و شخصیت های ممتاز این شهر، دو بار به مدینه سفر کرد.
اولین سفر معاویه به مدینه جهت بیعت گیری از مردم و سران و بزرگان مدینه در سال 50 ق بود. ابن قتیبه دینوری گزارش نسبتاً مفصلی از ملاقات و گفت و گوی معاویه با سران و شخصیت های برجستة مدینه آورده است
چون معاویه در مدینه در محل اقامتش مستقر شد، در پی شخصیت های با نفوذ این شهر، یعنی عبداللّه بن عباس، عبداللّه بن جعفر، عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبیر فرستاد.
هنگامی که آنان نزد معاویه آمدند، وی به دربانان خود دستور داد تا زمانی که آنان نزد وی هستند، کسی را به داخل راه ندهند. چون آنان نشستند، معاویه آغاز سخن کرد.



سخنان معاویه
معاویه بعد از حمد و ستایش خدا و گواهی به رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله) خطاب به آنان گفت:


من به سن پیری رسیده ام و استخوان هایم سست شده و اجلم نزدیک است، بیم آن دارم که هر لحظه به سوی حق خوانده شوم. تصمیم گرفته ام برای پس از خود، یزید را به عنوان خلیفه معرفی کنم. از شما می خواهم که به این کار خشنود باشید. شما عبداللّه های قریش و بهترین آنان هستید، چیزی که مانع شد تا حسن و حسین را فراخوانم، آن است که آنان فرزندان علی هستند، با آن که در باره آن دو نظر مساعد دارم و آنان را شدیداً دوست دارم.
از شما می خواهم که پاسخ نیکو دهید. خدا شما را رحمت کند.

پاسخ بزرگان مدینه
عبدالله بن عباس در پاسخ به درخواست معاویه، بعد از حمد و ستایش خدا و شهادت به رسالت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و درود فرستادن بر آن حضرت و خاندانش گفت:


سخنانی بر زبان راندی که در برابر آن سکوت کردیم.
گفتی و شنیدیم که خداوند محمد(صلی الله علیه وآله) را برای رسالتش برگزید و ایشان را مورد خطاب قرار داد.
او را به سبب آن که به رسالت برگزید و به او وحی کرد و برتری بر خلقش داشت، اختیار کرد. شریف ترین مردم کسی است که به واسطه او، شریف شد و سزاوارترین آنان به امر (خلافت و حکومت) نزدیک ترین آنان به او می باشد. بر مردم است که در برابر پیامبر(صلی الله علیه وآله) تسلیم باشند، زیرا خداوند آن پیامبر(صلی الله علیه وآله) را برای آنان برگزیده است... .



سپس عبداللّه بن جعفر در جواب سخنان معاویه چنین گفت:


...اگر در این خلافت، حکم قرآن لحاظ شده است، در کتاب خدا برخی از خویشاوندان از بعضی دیگر، سزاوارترند.1
اگر سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) معیار است، خاندان ایشان به این امر شایسته ترند. و اگر در این امر، سنت ابوبکر و عمر ملاک عمل است، پس چه کسی برتر و کامل تر و سزاوارتر از خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به این کار است؟
به خدا سوگند، اگر خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) زمام خلافت را به دست بگیرند، خلافت در جایگاه خود قرار گرفته، اطاعت خداوند و نافرمانی شیطان شده است و دو شمشیر بین امت به کار نخواهد افتاد. معاویه! از خدا بترس، تو سرپرست و پیشوا هستی و ما رعیت و شهروند، در کار رعیت خود بنگر، فردا در برابر آنان باید پاسخ گو باشی. اما درباره دو پسر عمویم گفتی و آنان را به این جا نخواندی، به خدا سوگند، به حق رفتار نکردی در حالی که خلافت برای تو بدون آنان راست نمی گردد. تو می دانی که آن دو سرچشمه دانش و بزرگواری هستند... .



عبداللّه بن زبیر درباره پیشنهاد معاویه گفت :


... این خلافت تنها از آنِ قریش است که با فضایل و مناقب درخشانی که دارند، آن را به دست گرفته اند، چرا که آنان دارای رفتاری نیک و پدرانی بزرگوار و فرزندانی بخشنده هستند.
معاویه! تقوای الهی را پیشه خود کن و (در این باره) انصاف را رعایت کن. این عبدالله بن عباس پسر عموی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است، و این نیز عبداللّه بن جعفر طیار پسر عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.
من عبداللّه بن زبیر پسر عمه رسول خدا(صلی الله علیه وآله)هستم. علی، حسن و حسین را به یادگار گذاشته و تو می دانی که آن دو چه کسانی هستند و شخصیت شان چگونه است. معاویه! از خدا بترس، تو داور میان ما و خود هستی. سپس سکوت کرد.



اما عبداللّه بن عمر در پاسخ معاویه چنین سخن راند:


... این خلافت همانند سلطنت هرقل، قیصر و کسری نیست که پسران از پدران ارث ببرند، اگر این چنین بود، من باید بعد از پدرم به این کار اقدام می کردم. به خدا قسم پدرم مرا به این جهت عضو شورای شش نفره نکرد که خلافت، شرط برای عضویت نیست. خلافت تنها متعلق به قریش است و آن کسی که شایستگی آن را داشته باشد و مسلمانان او را برای خود بپسندند، البته آن کس که پرهیزکارتر و بیش از همه مورد رضایت باشد. به جانم سوگند یزید یکی از جوانان قریش است، ولی بدان که وی تو را از خدا بی نیاز نمی کند.2


اگر با کسی که با میمون ها و سگ ها بازی می کند و شراب می نوشد و کارهای فسق و فجور را آشکارا انجام می دهد، بیعت کنیم، چه عذری در پیشگاه خداوند داریم.

[=arial narrow]با سلام رضا خان میشه منبع این متن رو ذکر کنید؟

اینکه معاویه در مورد امام حسن و امام حسین ابراز محبت کردند همان چیزی ست که باعث صلح امام حسن شد
می بینید که چطور معاویه زیرکانه و ریا کارانه خود را دوست دار اهل بیت جا میزند (البته جز مولای متقیان ) حال اگر غریب مدینه با این پیرمرد ملعون صلح نمی کرد چه تبلیعات سویی که بر علیه امام حسن نمی شد.......
و خوب متاسفانه بینش ضعیف بعضی از حضار هم جای تامل داره تعجب می کنم چطور عبدالله ابن جعفربن طیار جلوی ریا کاری معاویه قد علم نکرد البته با فرض صحیح بودن سند...

با سلام
ذکر کردیم قبلا

رضا;789891 نوشت:
با سلام


1. انفال(8) آیه 75: «و اولوا الارحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله».


2. یعقوبی در این باره تصریح می کند که معاویه بعد از شهادت امام مجتبی(علیه السلام) مردم را به بیعت با یزید فراخواند که در این میان چهار نفر با بیعت مخالف کردند: حسین بن علی (علیه السلام)، عبدالله بن عرم، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن ابی بکر. عبدالله بن عمر در مخالفت با جانشینی یزید گفت: اگر با کسی که با میمون ها و سگ ها بازی می کند و شراب می نوشد و کارهای فسق و فجور را آشکارا انجام می دهد، بیعت کنیم، چه عذری در پیشگاه خداوند داریم؟ (پیشین، ج 2، ص 228).


3. ابن قتیبه، پیشین، ج 1، . همان، ص 205 206، اما ابن اثیر واکنش عایشه را در برابر ولیعهدی یزید چنین نوشته است: معاویه از دست حسین و یارانش به عایشه شکایت کرد. عایشه او را اندرز داد و گفت: شنیده ام که آنان را به مرگ تهدید کرده ای. معاویه گفت: ای مادر مؤمنان! آنان گرامی تر از این امر هستند، اما من و دیگران با یزید بیعت کرده ایم. آیا نظر شما آن است که بیعتی که استوار شده، بشکنم؟ عایشه گفت: با آنان به نرمی رفتار کن که به خواست خدا، به آن چه دوست داری، گرایش یابند! معاویه گفت: چنین کنم. (پیشین، ج 3، ص 353). ابن اعثم نیز مشابه همین پاسخ را با تفصیل بیشتری آورده است ر. ک: پیشین، ج 4 ص 337.

javad_joon;790485 نوشت:
[=arial narrow]با سلام رضا خان میشه منبع این متن رو ذکر کنید؟

رضا;789891 نوشت:



سخنان معاویه
معاویه بعد از حمد و ستایش خدا و گواهی به رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله) خطاب به آنان گفت:


من به سن پیری رسیده ام و استخوان هایم سست شده و اجلم نزدیک است، بیم آن دارم که هر لحظه به سوی حق خوانده شوم. تصمیم گرفته ام برای پس از خود، یزید را به عنوان خلیفه معرفی کنم. از شما می خواهم که به این کار خشنود باشید. شما عبداللّه های قریش و بهترین آنان هستید، چیزی که مانع شد تا حسن و حسین را فراخوانم، آن است که آنان فرزندان علی هستند، با آن که در باره آن دو نظر مساعد دارم و آنان را شدیداً دوست دارم.
از شما می خواهم که پاسخ نیکو دهید. خدا شما را رحمت کند.

پاسخ بزرگان مدینه
عبدالله بن عباس در پاسخ به درخواست معاویه، بعد از حمد و ستایش خدا و شهادت به رسالت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و درود فرستادن بر آن حضرت و خاندانش گفت:


سخنانی بر زبان راندی که در برابر آن سکوت کردیم.
گفتی و شنیدیم که خداوند محمد(صلی الله علیه وآله) را برای رسالتش برگزید و ایشان را مورد خطاب قرار داد.
او را به سبب آن که به رسالت برگزید و به او وحی کرد و برتری بر خلقش داشت، اختیار کرد. شریف ترین مردم کسی است که به واسطه او، شریف شد و سزاوارترین آنان به امر (خلافت و حکومت) نزدیک ترین آنان به او می باشد. بر مردم است که در برابر پیامبر(صلی الله علیه وآله) تسلیم باشند، زیرا خداوند آن پیامبر(صلی الله علیه وآله) را برای آنان برگزیده است... .



.

اگر میشه منبع این سخن رو ذکر فرمایید همچنین بفرمایید از کدام کتاب برداشت کردید

javad_joon;790934 نوشت:
اگر میشه منبع این سخن رو ذکر فرمایید همچنین بفرمایید از کدام کتاب برداشت کردید

با سلام

منبع: کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام/ تحقیق و تنظیم: مهدی پیشوایی/ مؤلف: جمعی از نویسندگان / انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

میتوانید مطالب را بطور خیلی مفصل اینجا دنبال کنید و همینطور منابع را

http://www.hawzah.net/fa/Article/View/84005/?SearchText=%u0633%u0645%u06cc%u0647

موضوع قفل شده است