جمع بندی بررسی حمله مسلمانان به ایران از دیدگاه شیعه

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی حمله مسلمانان به ایران از دیدگاه شیعه

سلام .

با توجه به اینکه :
از حربی غیر اهل کتاب، جز اسلام پذیرفته نیست و در صورت خودداری از آن،جهاد با او با وجود شرایط آن واجب است.

(جواهر الکلام ج۲۱، ص۴۶.)
و
(جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۳۱.)

آیا نفس حمله به ایران به دلیل اینکه مسلمان نیستند، درست بود یا نه ؟ یعنی اگر فرض کنیم مسلمانان به امامت حضرت علی تن میدادند و حضرتش زمام امور را در دست میگرفت آیا به ایران که مردمش مسلمان نبودند حمله میکرد یا نه ؟
اگر نمیکرد ، چرا با وجود اینکه انتقاداتی به خلیفه دوم وارد میکرد ، در این باره سخنی نگفت ؟ و اگر گفته است بیان کنید .
و اگر حمله نمیکرد ، با چه روش هایی به گسترش اسلام می پرداخت ؟
البته شکی در ضلالت و جهالت ادیانی چون بت پرستی و آتش پرستی و ... نیست و لطفا از این حوزه به بحث ورود نشود .
با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

jostojoogarhaqiqat;788712 نوشت:
سلام . با توجه به اینکه : از حربی غیر اهل کتاب، جز اسلام پذیرفته نیست و در صورت خودداری از آن،جهاد با او با وجود شرایط آن واجب است. (جواهر الکلام ج۲۱، ص۴۶.) و (جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۳۱.) آیا نفس حمله به ایران به دلیل اینکه مسلمان نیستند، درست بود یا نه ؟ یعنی اگر فرض کنیم مسلمانان به امامت حضرت علی تن میدادند و حضرتش زمام امور را در دست میگرفت آیا به ایران که مردمش مسلمان نبودند حمله میکرد یا نه ؟ اگر نمیکرد ، چرا با وجود اینکه انتقاداتی به خلیفه دوم وارد میکرد ، در این باره سخنی نگفت ؟ و اگر گفته است بیان کنید . و اگر حمله نمیکرد ، با چه روش هایی به گسترش اسلام می پرداخت ؟ البته شکی در ضلالت و جهالت ادیانی چون بت پرستی و آتش پرستی و ... نیست و لطفا از این حوزه به بحث ورود نشود . با تشکر

با سلام و تشکر

در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته ضروری است:

یک. اسلام يك دين جهاني بوده و هست فلذا نمي توانست هدايت خود را در مهد اسلام و شهر مكه و يا نهايتا جزيره العرب محصور كند، از این رو اگر حركت ترسيمي از سوي رسول خدا(ص)، پس از فوت ايشان ادامه مي يافت و زمام امامت و خلافت به دست وصي ايشان اميرمؤمنان(ع) مي افتاد، بي شك دعوت اسلامي پيامبر(ص) به ميدان وسيع تري گسترش مي يافت و همسايگان دولت اسلامي و ساير ملل خود به پذيرش اين دين الهي پيشقدم مي شدند و فتوحات خونين و لشكركشي هاي دوران خلفا که آثار و تبعات منفی ای در پی داشت، به گونه اي ديگر رقم مي خورد.

دو. در اسلام جنگ به منظور کشور گشايي و قدرت گرايي جايز نيست. البته با توجه به محتواي دين اسلام (که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهي از منکر، دادخواهي و کمک به مظلومان و استضعاف زدايي و... است) و سيره پيامبر و امامان(ع)، مي‏توان به اين نتيجه رسيد که جهاد و دفاع و شيوه جنگي براي زدودن موانعي که در مسير گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودي، آن هم با وجود ضوابط و شرايط پذيرفته است. بعبارتی جنگ هايي که مورد تأييد اسلام است، جنگ‏هاي کشور گشايي و فتوحات پادشاهان با انگيزه مادي نيست، بلکه مبارزات رهايي بخش است. اسلام استفاده از قدرت نظامي را تنها در سه مورد روا مي‏داند:

1. براي نابودي آثار شرک و بت پرستي. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستي، انحراف و بيماري و خرافه است. از اين رو پيامبر اوّل بت پرستان را از راه تبليغ به سوي توحيد دعوت مي‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.

2. براي نابودي نقشه‏ هاي دشمنان، کساني که نقشه نابودي و حمله به مسلمانان را مي‏کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامي بر ضد اينان را صادر کرده است.

3. براي آزادي در تبليغ، زيرا هر آييني حق دارد آزادانه و به صورت منطقي خود را معرفي کند . اگر کساني مانع اين کار شوند، مي‏توان با توسل به زور اين حق را به دست آورد.(1)

سه. آنچه مسلم است شخص امام علي عليه السلام در اين جنگها حضور نداشته اند و دليلي وجود ندارد که ايشان اساسا با آغاز اين جنگها موافق باشد. البته در حين جنگ ها و يا بعد از آن شرايط به گونه اي فراهم مي شد که امام علیه السلام بصورت (مشورت و راهنمايي) با خلفا همکاري مي نمود.(2) همکاري امام در راستاي مصالح جهان اسلام بود، نه به معناي تاييد حکومت خلفا و تاييد مشروعيت جنگ و روش عملی خلفا در اداره امور جامعه مسلمین. امام (ع) نه به طور مطلق موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف: امام با بعضي از امور موافق و با بعضي از امور مخالف بود که مي توان از آن به عنوان سياست بي طرفانه ياد کرد. جنگ ها هم آثار مفيد و سازنده داشت و هم آثار منفي و زيانبار. از آن جهت که برخي آثار مفيد را در پي داشت، مورد تاييد امام بود اما از سوي ديگر به دليل اين که جنگ ها برخي از شرايط جهاد و دفاع مورد نظر اسلام را نداشت و برخي پيامد هاي منفي داشت، امام مخالف بود.

چهار. در مورد حمله اعراب به ايران امام علي(ع) موضع محتاطانه اي داشت. آن جا که اعراب به دفاع مشروع مي پرداختند، حضرت موافق بود، اما وقتي که عرب ها به ظلم رو آوردند، امام مخالف اين کار بود. البته در ميان نصوص تاريخي مطلبي كه دلالت بر مخالفت صريح حضرت(ع) با اين سياست بنمايد، ديده نشده است، بلكه از برخي از قراين مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه اصل مسأله فتوحات و گسترش اسلام و پايداري در مقابل كفر و شرك آن زمان به نحو ضمني مورد تأييد آن حضرت(ع) بوده است . اين سخن امام به نوعي تاييد اصل فتوحات است: ‹‹ان هذا الامر لم يكن نصره و لا خذلانه بكثره و لابقله و هو دين الله الذي اظهره و جنده الذي اعده و امده حتي بلغ ما بلغ و طلع حيث طلع و نحن علي موعود من الله و الله منجز وعده و ناصر جنده؛ شكست و پيروزي در اين جنگ با زيادي و كمي نيروهاي جنگجو ميسر نشده است، زيرا اين دين خدا بوده كه او آن را آشكار كرده و اين سپاهيان لشكريان خداوند هستند كه خداوند آنها را مهيا ساخته و ياري رسانده است تا به اينجا رسيده است (اشاره به پيروزي هاي مسلمانان) و ما با اميد به وعده خداوند حركت كرده ايم (و منتظر انجام آن هستيم) و خداوند حتما وعده اش را وفا كرده و سپاهش را پيروز خواهد گردانيد›› (3)

پنج. حتی بر خلاف آنچه که در برخی منابع در مورد حضور امام حسن و امام حسين علیهماالسلام در فتح ایران گفته می شود، از منابع معتبر استفاده مي‌شود که ایشان در فتح ايران شرکت نکرده‌اند. بنابر نقل ابن اثير، ابن خلدون، سيد هاشم معروف الحسني و همچنين باقر شريف قرشي، حسن و حسين(ع) بعد از پيامبر در هيچ فتحي شرکت نداشتند...(4) بيشتر مطالبي که مورخان در باره جنگ‌هاي صدر اسلام نوشته‌اند، از تاريخ طبري مي‌باشد، که پذيرش هر کدام نياز به بررسي دقيق دارد. طبري مطالب تاريخي را از راويان مختلف نقل مي‌کند که برخي دروغگو و غير موثق بوده‌اند، از جمله سيف بن عمر که خيلي از مطالب مربوط به جنگ‌هاي ايران و عرب‌ها و مطالبي را که از علي و فرزندان وي در اين باره نقل شده، از طريق وي است. جواد علي (از مورخان) معتبر مي‌گويد: طبري در استفاده از مآخذ، اصول اهل حديث را در نظر نگرفته و از چهره‌هاي ضعيف هم روايت کرده است. او روايات سيف بن عمر را که متهم به زندقه است و خود طبري هم نظر مساعدي نسبت به وي ندارد، نقل مي‌کند(5)

بر اين اساس اگر در برخي از منابع سخن از شرکت امام حسن و امام حسين (ع) در جنگ ايران و مسلمانان آمده است، واقعيت ندارد . با توجه به نکات فوق، بدون شک اگر پس از پیامبر اکرم (ص) مقام جانشینی و امامت امت اسلامی به حضرت علی (ع) می رسید با توجه به شایستگی و صلاحیت های ذاتی و خدادادی و نیز صلاحیت های اکتسابی امام (ع) که آن حضرت طبق نصوص معتبر دینی دارای مقام علم الهی و عصمت مطلقه بودند قطعاً در اداره امور جامعه اسلامی و تصمیم گیری برای گسترش اسلام که جزو رسالت جهانی بودن اسلام بوده، دچار اشتباهات و خطاها و ظلمهایی که خلفای پیشین مرتکب شدند نگردیده و در حقیقت همان حرکت ترسیمی رسول خدا (ص) که منطبق بر خواست قرآن و اسلام بود را در جهت گسترش اسلام پیگیری کرده محقق می ساختند. بی شک، امام روشهای گوناگون (فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی و ...) را برای این امر در پیش می گرفتند و البته در برخی موارد اقدام نظامی و جهاد ابتداعی برای برطرف کردن موانع و طواغیت کفر و شرکی که ضمن مخالفت با اسلام، از پذیرش اسلام توسط دیگران نیز ممانعت می کنند گریزناپذیر بوده و در دستور کار حضرت قرار می گرفت.

موفق باشید ...

پاورقی_____________________________________
1. تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207.
2. آنچه از مراجعه به منابع تاریخی بدست می آید این است که آن حضرت هیچ نقشی در این فتوحات نداشته اند، و تنها در یک مورد به خلیفه دوم عمربن خطاب مشاوره می دهند و آن هم مربوط به تصمیم خلیفه جهت فراخوان تمامی نیروهای اسلامی ا ز تمامی سرزمین های اسلامی جهت جنگ با ایرانیان و حضور شخص خلیفه در جنگ می باشد. (الارشاد، ج 1، ص 207، تحقيق موسسه آل البيت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگاني اميرالمؤمنين، سيد هاشم رسولي محلاتي، ص 266 به نقل از ارشاد)
3. نهج البلاغه، خطبه 146.
4. احمد زماني، حقايق پنهان، ص 117.
5. رسول جعفريان، تاريخ سياسي اسلام، سيره رسول خدا(ص)، ص 124.

طبق فرمایش شما و با توجه به این حکم فقهی :

نقل قول:
اسیران زن و کودک اهل حرب به بردگی گرفته، و مردان بالغ آنان پیش از خاموش شدن شعله جنگ، کشته می‌شوند و پس از آن به قول مشهور، امام علیه‌السلام در آزاد کردن یا به بردگی گرفتن آنان مخیر است.(جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۲-۱۲۶. )

چرا باید به خلیفه ثانی بابت کارهایش معترض بود ؟

اصولا امام به کدامین کارهای عمر اعتراض داشت ؟ آیا در تاریخ مصداق های دقیقش وجود دارد ؟

سلام

مشکور;790282 نوشت:
بي شك دعوت اسلامي پيامبر(ص) به ميدان وسيع تري گسترش مي يافت و همسايگان دولت اسلامي و ساير ملل خود به پذيرش اين دين الهي پيشقدم مي شدند
تا جایی که بنده میدانم اسلام حتی در شبه جزیره عربستان و در زمان پیامبر اسلام نیز بدون خون ریزی گسترش پیدا نکرد.
خلفای اسلام نیز راه پیامبر اسلام را برگزیدند و برای گسترش اسلام جنگیدند.
مشکور;790282 نوشت:
از نظر اسلام شرک و بت پرستي، انحراف و بيماري و خرافه است. از اين رو پيامبر اوّل بت پرستان را از راه تبليغ به سوي توحيد دعوت مي‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد
امروزه کسان زیادی هستند که اسلام و دیگر ادیان را خرافه و انحراف میدانند. آیا آنها این اجازه را دارند که همانند پیامبر اسلام مکه را خراب کرده و مردان مسلمان را کشته و به زنانشان تجاوز کنند و در پایان نام این کار را مهربانی و اصلاح بگذارند؟
مشکور;790282 نوشت:
هر آييني حق دارد آزادانه و به صورت منطقي خود را معرفي کند . اگر کساني مانع اين کار شوند، مي‏توان با توسل به زور اين حق را به دست آورد.
هر آیینی یا فقط آیین اسلامی؟
امروزه اگر آیینی بخواهد در ممالک اسلامی خود را معرفی کند و با موانع اسلامی روبرو شود میتواند به این کشورها لشگر کشی کند و آنها را بکشد و غارتشان کند؟
مشکور;790282 نوشت:
نچه مسلم است شخص امام علي عليه السلام در اين جنگها حضور نداشته اند و دليلي وجود ندارد که ايشان اساسا با آغاز اين جنگها موافق باشد.
بنده حرف شما را بپذیرم یا حرف خود امام علی در نهج البلاغه را؟
حضرت علی در خطبه 146 میفرمایند: عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندك، امّا با نعمت اسلام فراوانند. --- ایشان جنگی که خلفا به راه انداختند را جنگ اسلام نامیده اند. اما شما میگویید ایشان مخالف این جنگ و طبعا مخالف اسلام بوده اند؟
مشکور;790282 نوشت:
امام (ع) نه به طور مطلق موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف
جنگ اسلام نامیدن آن جنگ آیا موافقت قطعی نیست؟

jostojoogarhaqiqat;788712 نوشت:
سلام .با توجه به اینکه :از حربی غیر اهل کتاب، جز اسلام پذیرفته نیست و در صورت خودداری از آن،جهاد با او با وجود شرایط آن واجب است.
به نام خدا سلام علیکم برادر عزیز توجه داشته باشید که مجوسان از اهل کتاب محسوب میشوند و جزیه از آنان پذیرفته میشود . برای اطلاع بیشتر به آدرس زیر مراجعه کنید.http://www.hawzah.net/fa/Question/View/11561/%D8%AA%D8%B9%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%82-%D8%A7%D9%87%D9%84-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8

شاید اگر کارشناس محترم دلیلی تاریخی مبنی بر گرفتن جزیه از ایرانیان در سالهای اول حمله ذکر کنند ، بحث تمام شود.

و اما سوال بعد :
اگر فرض کنیم ایرانیان اکثرا بی دین بودند، طبق فقه جعفری شیعیان باید چه میکردند ؟ حمله به سرزمین آنها یا تحمل آنها ؟

jostojoogarhaqiqat;788712 نوشت:
سلام .

با توجه به اینکه :
از حربی غیر اهل کتاب، جز اسلام پذیرفته نیست و در صورت خودداری از آن،جهاد با او با وجود شرایط آن واجب است.

(جواهر الکلام ج۲۱، ص۴۶.)
و
(جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۳۱.)

آیا نفس حمله به ایران به دلیل اینکه مسلمان نیستند، درست بود یا نه ؟ یعنی اگر فرض کنیم مسلمانان به امامت حضرت علی تن میدادند و حضرتش زمام امور را در دست میگرفت آیا به ایران که مردمش مسلمان نبودند حمله میکرد یا نه ؟
اگر نمیکرد ، چرا با وجود اینکه انتقاداتی به خلیفه دوم وارد میکرد ، در این باره سخنی نگفت ؟ و اگر گفته است بیان کنید .
و اگر حمله نمیکرد ، با چه روش هایی به گسترش اسلام می پرداخت ؟
البته شکی در ضلالت و جهالت ادیانی چون بت پرستی و آتش پرستی و ... نیست و لطفا از این حوزه به بحث ورود نشود .
با تشکر

با سلام
دوست گرامی شما دو موضوع را خلط کردید یکی مطلب فقهی است و دیگر مطلب تاریخی که در هر مورد در سایت تاپیک ایجاد شده
[h=1]
حکم اسلام در مورد اقلیت های مذهبی
[/h]

[h=1]آیا حمله اعراب پس از پیامبر اسلام به ایران و روم شرقی ، حرکتی اسلامی بوده؟[/h]

[h=1]سیره امام علی درباره سرزمین هایی که خلفای پیشین فتح کرده بودند، چگونه بود؟[/h]
[h=1]ایا اسلام به زور وارد ایران شده است؟[/h]

.

jostojoogarhaqiqat;790470 نوشت:
طبق فرمایش شما و با توجه به این حکم فقهی : چرا باید به خلیفه ثانی بابت کارهایش معترض بود ؟ اصولا امام به کدامین کارهای عمر اعتراض داشت ؟ آیا در تاریخ مصداق های دقیقش وجود دارد ؟

سلام و ادب

بدون شک، شخص خلفا می بایست در برابر اقدامات و رفتارهای پر اشتباه خود از پایه ریزی انحراف در مسأله خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) گرفته تا اشتباهات مختلف حکومتی که بدلیل عدم صلاحیت لازم مرتکب شده اند پاسخگو باشند نه دیگری! از سوی دیگر، حمله به خانه امام علي(ع) و فاطمه(س) و كشاندن با اهانت امام علي(ع) به مسجد جهت گرفتن بيعت گوياي اين حقيقت است كه امام علي و صحابه راستين پيامبر اكرم(ص) با خلافت آنان موافق نبودند و خوب است به نامه معاويه به امام علي(ع) و پاسخ آن حضرت در نهج البلاغه نامه و شرح ابن ابي الحديد مراجعه شود. تا معلوم شود كه آيا آنان جايگاه مناسبي نزد امام علي(ع) داشته اند يا خير؟ و نيز با اندكي صرف وقت در خطبه سه نهج البلاغه و شرح آن مي توان فهميد كه امام علي(ع) چه نگاهي به غصب حقش در خلافت داشته اند و خلفاي اول تا سوم را چگونه وصف كرده اند. كافي است هر انسان منصفي به تاريخ سياسي اسلام در سال هاي پاياني حيات مبارك پيامبر اكرم(ص) و بعد از آن تا پايان خلافت معاويه نظری افکنده و جريان هاي سياسي موجود را بررسي نمايد و نقش آفرينان عرصه حكومت و سياست و ديانت را بشناسد و ببيند كه كساني كه روزي دشمن ترين مردم نسبت به اسلام و پيامبر گرامي آن بوده اند چگونه توسط همين خلفا به مسند قدرت رسيدند و اسباب كاخ نشيني و رفاه طلبي و ستمگري و ... را فراهم آوردند، كدام انسان آزاده اي است كه نتواند ببيند چه كساني براي گسترش قلمرو حكومتي خويش چه ها نكردند و چه ها جعل نكردند و...؟؟؟ با اینهمه دلیل سکوت و خانه نشینی و عدم اعتراض آشکار و عینی به اقدامات خلفا بویژه خلیفه اول و دوم که تا حدودی سعی و سیاست کاری شان بر محور رعایت سنت پیامبر (ص) می چرخید بدلایل زیر بود:

پس از پیامبر اکرم(ص)، جامعه اسلامی با حوادث سهمگینی روبرو شد. دشمنان داخلی و خارجی اسلام در صدد بودند تا به هر صورت، اسلام را از مسیر خود خارج سازند و مسلمانان را به جنگ های داخلی مشغول کنند و در صورت امکان اسلام را از بین ببرند. بی تردید رسول اکرم از وضعیت ناگوار پس از رحلت خود آگاهی داشتند و دستورات لازم را صادر فرموده بودند. امیرالموءمنان در قبال حوادث پیش آمده پس از رحلت پیامبر اکرم، بویژه درباره خلفا، سه راه پیش روی داشت:

1. قیام علنی و ایجاد درگیری با آنان، به منظور احقاق حق خویش و تغییر مسیر جامعه به سمت اهداف اصلی و حقیقی خود؛ گرچه این نظر از سوی برخی از جمله ابوسفیان که در صداقت و خیرخواهی آنان تردید جدّی وجود دارد، ابراز می گردید؛ ولی برای آن حضرت، به وضوح معلوم بود که چنین حرکت و اقدامی در آن موقعیت حساس و سرنوشت ساز که جامعه اسلامی، هنوز، مراحل نخستین رشد و کمال خود را می گذرانید و خطر ارتداد و از هم پاشیدگی برای آن وجود داشت تا چه اندازه می توانست خطرناک باشد.

2. انزوا و گوشه نشینی مطلق؛ به صورتی که در هیچ یک از مسایل داخلی و خارجی امت اسلامی، کوچک ترین دخالتی نکرده، بی تفاوت نسبت به آنچه پیش می آید، تنها به زندگی و معیشت خود بپردازد. چنین رویه ای، گرچه زیان کم تری نسبت به شیوه نخست دارد؛ ولی اتخاذ چنین روشی با روح ایمانی و تقوای امام علی(ع) سازگار نیست. این روش، مخصوص کسانی است که در هوای قدرت و ریاست و در پی تحقق امیال و آرزوهای نفسانی خویش اند؛ آنان که با به میدان آمدن و پیروزی رقیب، به کلی خود را از تمامی جریانات کنار کشیده، با قهر و ناز، گوشه گیری مطلق را برگزیده و از هر مشکلی که برای جامعه و حکومت پیش آید، استقبال می کنند تا شاید این معضلات به تضعیف موقعیت رقیب و تقویت شخصیت و موضع ایشان منجر شود، و چه بسا خود نیز در ایجاد یا تشدید آن موءثر و سهیم باشند.

3. راه دیگر پیش روی آن حضرت، انزوا و گوشه گیری نسبی بود؛ با این شیوه، از طرفی خود را از دخالت مستقیم در جریان ها و حوادث برکنار می داشت، و از طرفی، آن گاه که مصالح مسلمانان اقتضا می کرد، از مشاوره و راهنمایی دریغ نمی فرمود. آن حضرت به جای پذیرفتن مسئولیت در حکومت، کار اصلی خویش را کارگری و کشاورزی قرار داد و نارضایتی و مخالفت خود را در وقایع پیش آمده، از خلیفه اول نشان داد؛ ولی خود را از درگیر شدن در جنگی خونین و بنیان برانداز، به شدت برحذر داشت. ایشان با کمال شجاعت روحی و مناعت طبع و با یک دنیا عظمت و بزرگواری، آن گاه که پای مصالح دین و آبروی مسلمانان و شوکت اسلام به میان می آمد، بی هیچ دغدغه و تردیدی، نظرهای خیرخواهانه و مصلحت آمیز خود را نثار امت اسلامی و خلیفه مسلمین می کرد و حتی با همان کسانی که آنان را بانیان غصب حق خویش می دانست، به گونه ای رفتار می کرد که به نقل شیعه و سنی، خلیفه دوم در موارد متعدد گفته است: «لولا علی لهلک عمر».(1)

بنابر این، در کنار سکوت نه تنها از اعتراض و دامن زدن به اختلاف پرهیز می کرد بلکه سعی در ارایه نظرهای مشورتی با خلفا داشت. البته به کرات به خلفا تذکر می داد و از بسیاری از اشتباهات باز می داشت که در عبارت خلیفه دوم آمده "لولا علی لهلک عمر" لکن همه این رفتارها هیچ گاه به معنای تأیید خلافت خلفا نبوده، بلکه دلیلی مهم تر از مسایل و منافع شخصی داشته است؛ چه امام علی(ع) هرگز حب و بغض خود را بر محور تمنیات شخصی قرار نداده است. پس راز حب و بغض های امام علی را باید در امور مهم تری چون: مصلحت اسلام، مصلحت مسلمین، مصلحت توده مردم و...جُست، و همکاری های او با خلفا را، تنها با چنین تفسیری از سیره آن حضرت می توان فهم کرد.

پاورقی_____________________________________________
1. اگر علی نبود عمر هلاک می شد. (الغدیر، ج 2، ص 158.)

jostojoogarhaqiqat;790470 نوشت:
اصولا امام به کدامین کارهای عمر اعتراض داشت ؟ آیا در تاریخ مصداق های دقیقش وجود دارد ؟

سلام

فقال عثمان: أقم يا أمير المؤمنين وابعث بالجيوش، فإنه لا آمن إن أتى عليك آتٍ أن ترجع العرب عن الإسلام، ولكن ابعث الجيوش وداركها بعضها على بعض، وأبعث رجل له تجربة بالحرب وبَصَر بها، قال عمر: ومن هو؟ قال: علي بن أبي طالب، قال: فالقه وكلمه وذاكره ذلك، فهل تراه مسرعاً إليه أو لا، فخرج عثمان فلقي علياً فذاكره ذلك، فأبى علي ذلك وكرهه (امام علي ع جنگ با ايرانيان را تحت لواي شيخين خوش نداشت چون سيره ايشان را برخلاف سنت رسول خدا ص ميدانست)، فعاد عثمان إلى عمر فأخبره، فقال له عمر: ومن ترى؟ قال: سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل: قال: ليس بصاحب ذلك،
الكتاب : مروج الذهب
المؤلف : المسعودي

چرا امام علی ع این امر عمر وعثمان را رد کرد وخوش نداشت ؟!

وقبلا هم امام در جریان شورای شش نفره عمر بعلت همینکه خلافت ابوبکر وعمر را شرعی
نمیدانست کنار گذاشته شد !!!

أيُّهَا النَّاسُ! خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «إِنَّهُ يَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَيْسَ بِمَيِّت، وَ يَبْلَى مَنْ بَلِيَ مِنَّا وَ لَيْسَ بِبَال» فَلاَ تَقُولُوا بِمَا لاَ تَعْرِفُونَ، فَإِنَّ أَكْثَرَ الْحَقِّ فِيَما تُنْكِرُونَ، وَاعْذِرُوا مَنْ لاَ حُجَّةَ لَكُمْ عَلَيْهِ - وَ هُوَ أَنَا - ، أَلَمْ أَعْمَلْ فِيكُمْ بِالثَّقَلِ الاَْكْبَرِ! وَ أَتْرُكْ فِيكُمُ الثَّقَلَ الاَْصْغَرَ! قَدْ رَكَزْتُ فِيكُمْ رَايَةَ الاِْيمَانِ، وَ وَقَفْتُكُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلاَلِ وَالْحَرَامِ، وَأَلْبَسْتُكُمُ الْعَافِيَةَ مِنْ عَدْلِي، وَ فَرَشْتُكُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَأَرَيْتُكُمْ كَرَائِمَ الاَْخْلاَقِ مِنْ نَفْسِي، فَلاَ تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْيَ فِيمَالاَ يُدْرِكُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ، وَلاَتَتَغَلْغَلُ إِلَيْهِ الْفِكَرُ.
ترجمه
اى مردم! اين حقيقت را از خاتم پيامبران(صلى الله عليه وآله) بگيريد (نه از خلفای جور) كه فرمود: «كسانى كه از ما مى ميرند، در حقيقت نمرده اند و آن كس كه از ما جسدش كهنه شده، در واقع كهنه نشده.» پس آنچه را نمى دانيد، نگوئيد; چرا كه بسيارى از حقايق در امورى است كه انكار مى كنيد و كسى را كه دليلى بر ضدّ او نداريد، معذور داريد، - و آن كس منم- آيا من به ثقلِ اكبر =[ قرآن مجيد] در ميان شما عمل نكردم، و آيا در ميان شما، ثقلِ اصغر =[عترت پيامبر(صلى الله عليه وآله)] را باقى نگذاردم (و پاسدارى ننمودم). پرچم ايمان را در ميان شما نصب كردم و پايه هاى آن را محكم نمودم و شما را به حدود حلال و #حرام آگاه ساختم، و جامه عافيت را به عدل خود، بر شما پوشاندم; و بساط كارهاى نيك را با سخن و عمل خود، در ميان شما گستردم; و فضايل اخلاقى را از سوى خود، به شما نشان دادم. بنابراين، وهم و گمان خود را در آنجا كه چشم، ژرفاى آن را نمى بيند و فكر، توانايى جولان در آن را ندارد، به كار نبريد.

وقال علی رضی الله عنه یؤخذ على الجاهل عهد بطلب العلم حتى أخذ على العلماء عهد ببذل العلم للجهال .

بر افراد جاهل پیمان بر یادگیری ودانش اندوزی وبر دانشمندان پیمان بر آموختن به نادانان گرفته شده است.

جامع بیان العلم وفضله ، یوسف بن عبد البر النمری (متوفای463 هـ) ج 1 ، ص 122 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398 .

این عمل یعنی تربیت صحیح مردم یکی از دلایل قبول خلافت توسط علی ع بود نه صرف کشور گشایی وکسب غنیمت و تاراج اموال مردم :

در فتح قادسيه دو تن از فرماندهان سپاه اسلام، منذر بن حسان ضبّي (فرمانده هشت هزار نفر از قلب لشكر سعد بن ابي وقاص) با جرير بن عبدالله جبلي (فرماندة قريب به ده هزار نفر از جناح راست لشكر) بر سر تصاحب لباس‌هاي قيمتي يكي از بزرگان سپاه ايران با يكديگر درگير شدند. فتوح احمد ابن اعثم

10 ـ لما ورد سبي الفرس الي المدينه اراد عمر بن الخطاب بيع النساء فقال له اميرالمؤمنين عليه السلام ان رسول ا... صلي ا... عليه و آله وسلم قال : اكرموا كريم كل قوم و انا اشهد ا... و اشهد كم اني قد اعتقت نصيبي منهم لوجه ا... .
فقال المهاجرون و الانصار : وقد وهبنا حقنا لك يا اخا رسول ا... .
فقال عليه السلام : ا...م اشهد انهم قد وهبوا الي حقهم و قبلته و اشهدك اني قد اعتقتهم لوجهك . بحار ج 46 ص 15 ح 33 دلائل الامامه ص 81 مستدرك الوسائل ج 11 ص 132 .
زماني كه اسيران ايراني را به مدينه آوردند ، عمر بن خطاب ، #زنان را به جهت كنيزي ، در معرض فروش گذاشت . اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمودند:
رسول ا... صلي ا... عليه و آله و سلم مي فرمودند : بزرگ هر خانداني را بزرگ بداريد .
و من خدا و شما را گواه مي گيرم كه سهم خود را از اين كنيزان ، براي خدا ، آزاد نمودم .
بقيه نيز گفتند : ماهم حق خود را به تو بخشيديم ، اي برادر رسول خدا
امير المؤمنين عليه السلام فرمودند : خدايا گواه باش كه من نيز همه را آزاد كردم .

تفصيل : https://sites.google.com/site/hojjah/rasul.zip?attredirects=0&d=1

Heritage;790476 نوشت:
سلامتا جایی که بنده میدانم اسلام حتی در شبه جزیره عربستان و در زمان پیامبر اسلام نیز بدون خون ریزی گسترش پیدا نکرد. خلفای اسلام نیز راه پیامبر اسلام را برگزیدند و برای گسترش اسلام جنگیدند.
سلام در پست اول گفتیم که اسلام دو نوع جهاد دارد جهاد ابتداعی و جهاد دفاعی، در زمان پیامبر (ص) هم برای گسترش دین حق و برطرف کردن مظاهر شرک و کفر و کسانی که مانع گسترش حق بودند ضرورت ایجاب می کرد که از جهاد ابتداعی برای برداشتن موانع هدایت که سرکرده های کفر و شرک بودند استفاده شود و اینها همه مطابق امر خداوند در قرآن بوده است. چنانکه امر فرمود: و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه ...
Heritage;790476 نوشت:
امروزه کسان زیادی هستند که اسلام و دیگر ادیان را خرافه و انحراف میدانند. آیا آنها این اجازه را دارند که همانند پیامبر اسلام مکه را خراب کرده و مردان مسلمان را کشته و به زنانشان تجاوز کنند و در پایان نام این کار را مهربانی و اصلاح بگذارند؟ هر آیینی یا فقط آیین اسلامی؟ امروزه اگر آیینی بخواهد در ممالک اسلامی خود را معرفی کند و با موانع اسلامی روبرو شود میتواند به این کشورها لشگر کشی کند و آنها را بکشد و غارتشان کند؟
قیاس باطل می کنید اگر به فطرتتان رجوع کنید به انحراف سخنتان پی خواهید برد، کفار و مشرکان در طول تاریخ برای براندازی اسلام و آموزه های آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند اما بدلیل اینکه منطق درستی نداشته و مکتبهایی که مبنای فکری آنها بوده با فطرت انسانی مطابقت نداشته و با روح تعالی و کمال سازگاری نداشته اند نتوانسته اند نور الهی اسلام را خاموش کنند و اگر بشریت به عقل و فطرت خود رجوع کند خواهد فهمید که طواغیت کفر و شرک راهی جز انحطاط و نابودی انسانیت را مطمح نظر خویش ندارند و چنین اجازه ای به انها نخواهند داد که به اتکاء پیروی از شیطان و نفس به جنگ حق و حقیقت و اسلام عزیز که آخرین مکتب انسان ساز است برخاسته و بخواهند مظاهر آن را از بین ببرند. عقل سلیم و فطرت انسانی مقابله و جنگ با باطل و مظاهر آن که بویی از انسانیت نبرده اند را جایز می داند اما رفتار مقابله به مثل یعنی جنگ افروزی جبهه باطل (کفر و شرک) را برای براندازی حق و حقیقت تعدی و تجاوز می داند و این دلیلی بر بطلان فرضیه شماست.
Heritage;790476 نوشت:
بنده حرف شما را بپذیرم یا حرف خود امام علی در نهج البلاغه را؟ حضرت علی در خطبه 146 میفرمایند: عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندك، امّا با نعمت اسلام فراوانند. --- ایشان جنگی که خلفا به راه انداختند را جنگ اسلام نامیده اند. اما شما میگویید ایشان مخالف این جنگ و طبعا مخالف اسلام بوده اند؟ جنگ اسلام نامیدن آن جنگ آیا موافقت قطعی نیست؟
مجددا توصیه می کنیم پست اول این تایپیک را با دقت بیشتری مطالعه کنید در آنجا گفتیم که امام علی (ع) بطور نسبی با جنگ و فتوحات صورت گرفته موافق بودند چون یکطرف این جدال اسلام و مسلمانان بودند و در نقطه مقابل کفار و مشرکین و طواغیت زمان، بیان حضرت (ع) متوجه گزاره اول است. چنانکه در پست 3 گفتیم: "امام (ع) نه به طور مطلق موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف: امام با بعضي از امور موافق و با بعضي از امور مخالف بود که مي توان از آن به عنوان سياست بي طرفانه ياد کرد. جنگ ها هم آثار مفيد و سازنده داشت و هم آثار منفي و زيانبار. از آن جهت که برخي آثار مفيد را در پي داشت، مورد تاييد امام بود اما از سوي ديگر به دليل اين که جنگ ها برخي از شرايط جهاد و دفاع مورد نظر اسلام را نداشت و برخي پيامد هاي منفي داشت، امام مخالف بود."(دقت کنید) موفق باشید ...

سلام و ادب با تشکر از همکار محترم جناب رضا همانطور که ایشان فرمودند: تمام سؤالات مطروحه در این تایپیک در تایپیکهای ارجاعی جناب رضا مورد توجه و بررسی قرار گرفته، و به عبارتی این تایپیک تکرار همان مباحث قبلی است، اگر دوستان سؤال جدیدی که در آن تایپیکها مورد بررسی قرار نگرفته دارند بفرمایند در غیر اینصورت ادامه تایپیک تکرار همان مباحث بوده، مخالف روح تحقیق حرفه ای است. موفق باشید ...

مشکور;790282 نوشت:
با سلام و تشکر امام (ع) نه به طور مطلق موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف: امام با بعضي از امور موافق و با بعضي از امور مخالف بود که مي توان از آن به عنوان سياست بي طرفانه ياد کرد. جنگ ها هم آثار مفيد و سازنده داشت و هم آثار منفي و زيانبار. از آن جهت که برخي آثار مفيد را در پي داشت، مورد تاييد امام بود اما از سوي ديگر به دليل اين که جنگ ها برخي از شرايط جهاد و دفاع مورد نظر اسلام را نداشت و برخي پيامد هاي منفي داشت، امام مخالف بود. چ، ص 124.

سلام
دقیقا معلوم هست با کجاها موافق بودند و با کجاها مخالف؟
میخوام مصداق دقیقشون رو بدونم
مثلا از همه مهمتر با شروع خود جنگ موافق بودند؟
مثلا اگه الان ایشان بودند میگفتن بریم با مسیحیان بجنگیم که اسلام رو گسترش بدیم؟
میخوام دقیقا تمام مصداق ها رو بدونم که با کدوم قسمت های جنگ موافق بودند و با کجاها مخالف

با سلام

براي تحكيم چنين بحثهايي بايد از احاديث اعتقادي هم بهره گرفت .

اگر در اخبار معصومين دقت شود ايشان جنگ ابتدايي را فقط با حضور امام عادل جائز ميدانند وبراي مجاهدين هم شرايط سختي درنظر گرفتند كه هركسي نميتواند وارد جنگ وجهاد شود :

مرحوم كليني ره در كافي شريف آورده :

محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن أبي عمرة السلمي، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: سأله رجل فقال: إني كنت أكثر الغزو وأبعد في طلب الاجر واطيل الغيبة فحجر ذلك علي فقالوا: لا غزو إلا مع إمام عادل، فماترى أصلحك الله؟ فقال أبوعبدالله عليه السلام: إن شئت أن أجمل لك أجملت وإن شئت أن الخص لك لخصت فقال: بل أجمل، ال: إن الله عزوجل يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة.

جنگ فقط با حضور امام عادل است !

علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن بكر بن صالح، عن القاسم بن بريد، عن أبي عمرو الزبيري، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت له أخبرني عن الدعاء إلى الله والجهاد في سبيله أ هو لقوم لايحل إلا لهم ولايقوم به إلا من كان منهم أم هو مباح لكل من وحد الله عزوجل وآمن برسوله صلى الله عليه واله ومن كان كذا فله أن يدعو إلى الله عزوجل و إلى طاعته وأن يجاهد في سبيله؟ فقال: ذلك لقوم لايحل إلا لهم ولا يقوم بذلك إلا من كان منهم، قلت: من اولئك؟ قال: من قام بشرائط الله عزوجل في القتال والجهاد على المجاهدين فهو المأذون له في الدعاء إلى الله عزو جل ومن لم يكن قائما بشرائط الله عزوجل في الجهاد على المجاهدين فليس بمأذون له في الجهاد، ....


جنگ شرايطي دارد و كسي كه احكام جهاد و جنگ را نميداند حق مجاهده ندارد و ....

محمد بن الحسن الطاطري، عمن ذكره، عن علي بن النعمان، عن سويد القلانسي عن بشير الدهان، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت له: إني رأيت في المنام أني قلت لك: إن القتال مع غير الامام المفروض طاعته حرام مثل الميتة والدم ولحم الخنزير، فقلت لي: هو كذلك؟ فقال أبوعبدالله عليه السلام: هو كذلك هو كذلك.

جنگ در ركاب غير امام معصوم حرام ، همانند گوشت ميته و خون و گوشت خوك است ؟!‌

روى الشيخ الصدوق بسند صحيح عند جمع من علمائنا كالسيد الخوئي (في القاسم بن يحيى) عن الإمام الصادق (ع) قال: حدثني، عن جدي، عن آبائه (ع) قال: قال أمير المؤمنين (ع):
«لا يخرج المسلم في الجهاد مع من لا يؤمن على الحكم ولا ينفذ في الفيء ما أمر الله عز وجل، فإنه إن مات في ذلك المكان كان معينا لعدونا في حبس حقنا والإشاطة بدمائنا، وميتته ميتة جاهلية». (الخصال ص625 ضمن حديث الأربعمائة، علل الشرائع ص464)

ابى بصير از امام صادق عليه‏السلام به نقل از پدرانشان عليهم‏السلام نقل مى‏كند كه فرمودند : اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمودند : مسلمان هرگز با كسى كه به حكم [خدا] ايمان ندارد و در انفال امر خدا را اجرا نمى‏كند به جهاد نمى‏رود . پس مسلمان اگر در چنين حالتى بميرد ، دشمن ما را در راه حبس حق ما و هدر دادن خون ما يارى نموده است و مرگ او مرگ جاهليّت خواهد بود .

واين خبر خيلي خطرناك است چرا كه امير المومنين ع بصراحت جنگهاي خلفا را باطل و كمك به ايشان را غصب حق ائمه وشركت در ريختن خون ايشان ومرگ جاهلي دانسته اند .

عن الأعمش، عن جعفر بن محمد (عليه السلام) ـ في حديث شرائع الدين ـ قال: والجهاد واجب مع إمام عادل ومن قتل دون ماله فهو شهيد.

وعن محمد بن أبي عبدالله ومحمد بن الحسن، عن سهل بن زياد، وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد جميعاُ، عن الحسن بن العباس بن الجريش، عن أبي جعفر الثاني (عليه السلام) ـ في حديث طويل في شأن انا أنزلناه ـ قال: ولا أعلم في هذا الزمان جهادا إلا الحج والعمرة والجوار.

وروى عماد الدين الطبري بسنده عن كميل بن زياد عن أمير المؤمنين (ع) قال:
«يا كميل لا غزو إلا مع إمام عادل، ونفل إلا مع إمام فاضل، يا كميل لو رأيت لو أن الله لم يظهر نبيا وكان في الأرض مؤمن تقي أكان في دعائه إلى الله مخطئا أو مصيبا، بلى والله مخطئا حتى ينصبه الله عز وجل لذلك ويؤهله». (بشارة المصطفى ص29، عنه مستدرك الوسائل 11/33 ح12362)

وهذه المسألة من الأمور المسلمة لمن يلاحظ كلمات الفقهاء، وقد تناولوا حجية الجهاد الابتدائي من قبل النائب عن المعصوم (ع) في عهد الغيبة، ورأي المشهور هو عدم المشروعية.

أما الجهاد الدفاعي للعدو الغاشم فهذا مما لا خلاف في صحته ووجوبه عند التمكن من غير توقف على الإذن.

قال سلار الديلمي المتوفى سنة 463 هـ:
"فأما الجهاد فإلى السلطان أو من يأمره إلا أن يغشى المؤمنين العدو فليدفعوا عن أنفسهم وأموالهم وأهليهم، وهم في ذلك مثابون: قاتلهم ومقتولهم، جارحهم ومجروحهم". (المراسم ص261)

در کافی از امام صادق نقل شده؛ عباد بصری خدمت امام سجاد(علیه السلام) آمد و به حضرت اعتراض کرد و گفت: «آقا! شما جهاد و سختیهای جهاد را ترک کردید و سراغ حج رفتید. مگر خدا نفرموده «إن الله اشتری من المومنین أنفسهم و أموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة و الانجیل و القرآن و من أوفی بعهده من الله». این آيه 111 توبه است. حضرت فرمود که دنباله‌‌اش را هم بخوان. «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر.» امام فرمود اگر زمانی افرادی با این صفات را پیدا کردیم جهاد همراه با ایشان، برتر از حج است.

« عبدالكريم بن عتبة عن رسول اللّه‏ قال : من ضرب الناس بسيفه ودعاهم إلى نفسه وفي المسلمين من هو أعلم منه فهو ضالّ متكلّف »وسائل الشيعه

عبدالكريم بن عتبه از رسول خدا نقل مى‏كند كه فرمود : كسى كه به سوى مردم شمشير بكشد و آنها را به سوى خود بخواند در حالى كه اعلم از او در بين مسلمين وجود داشته باشد او گمراه و سربار است .

ضمنا اگر ديده شده كه گاهي از سوي امام افرادي بكمك خلفا رفته اند فقط براي نشان دادن چهره اسلام نبوي علوي در مقابل اسلام تحريف شده بوده است .

سلام و ادب خدمت کارشناس محترم با تشکر از حوصله شان .

شاید اگر سوال را اینطور بپرسیم بهتر باشد :
فرض کنیم همین جمعه امام عصر آمدند و توانستند در ایران و عراق و عربستان حکومت تشکیل دهند . پس از استحکام حکومتشان در این منطقه جغرافیایی ، رفتارشان در قبال بلاد کفر چگونه خواهد بود ؟
مسلما سیره حضرتش طبق سیره رسول خدا و امیرالمومنین و سایر ائمه و در نتیجه طبق فقه جعفری خواهد بود و در کتاب جواهر الکلام میخوانیم :

نقل قول:
از حربی غیر اهل کتاب، جز اسلام پذیرفته نیست و در صورت خودداری از آن،جهاد با او با وجود شرایط آن واجب است.

(جواهر الکلام ج۲۱، ص۴۶.)
و
(جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۳۱.)


نقل قول:
اسیران زن و کودک اهل حرب به بردگی گرفته، و مردان بالغ آنان پیش از خاموش شدن شعله جنگ، کشته می‌شوند و پس از آن به قول مشهور، امام علیه‌السلام در آزاد کردن یا به بردگی گرفتن آنان مخیر است.(جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۲-۱۲۶. )

با تشکر ...

یکی از کارشناسان درباره جهاد ابتدایی و اهل حرب و کفار حربی دو دیدگاه متفاوت را مطرح کرده بودند از فقها.
متاسفانه موضوع را پیدا نکردم.

muiacir;790793 نوشت:
سلام
دقیقا معلوم هست با کجاها موافق بودند و با کجاها مخالف؟
میخوام مصداق دقیقشون رو بدونم

سلام و پوزش از بابت تأخیر:Gol:

با توجه به محتواي دين اسلام (که مشتمل بر تبلیغ و گسترش دین اسلام، هدایت و نجات جهانیان، جهاد، دفاع، امر به معروف، نهي از منکر، دادخواهي و کمک به مظلومان و استضعاف زدايي و... است) و سيره پيامبر و امامان(ع) که چنین است، مي‏توان به اين نتيجه رسيد که جهاد و دفاع و شيوه جنگي براي زدودن موانعي که در مسير گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودي، آن هم با وجود ضوابط و شرايط پذيرفته است. و حضرت امیر (ع) نیز در این چارچوب و ضوابط با اصل فتوحات و جنگها برای تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلام که سیره نبوی (ص) نیز بوده موافق بوده اند.

اما از آنجاییکه جنگ هايي که مورد تأييد اسلام است، جنگ‏هاي کشور گشايي و فتوحات پادشاهان با انگيزه های مادي نيست، بلکه مبارزات رهايي بخش است. زیرا شعار پيامبر (ص) رستگاري، آزادي و آزادگي بشر بود (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا) . مي‏کوشيد با اقدامات فرهنگي مردم را به راه رستگاري رهنمون سازد. جنگ‏هاي پيامبر تنها براي رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسير فعاليت‏هاي سازنده حضرت موانعي ایجاد مي‏کردند، حال اگر پيامبر موانع را از مسير راه بر نمي‏داشت، نمي‏توانست به هدف‏هاي والاي خويش که هدايت و رستگاري بشر بود، نايل گردد؛ به ناچار از استراتژي جهاد و دفاع بهره مي‏گرفت تا مانع‏هاي مسير رشد زدوده شده و راه براي سعادت و رستگاري هموار گردد.

پس از رحلت پیامبر (ص) نیز گرچه در یک اقدام غیرمترقبه چهره نفاق و دورویی از چهره بسیاری کنار رفت و در جریان سقیفه بنی ساعده مسیر جانشینی بحق پیامبر را تغییر دادند و کسانی بر مصدر جانشینی پیامبر تکیه زدند که به هیچ وجهی شایستگی های لازم را نداشتند اما مصالح اسلام از حفظ آن گرفته تا تحقق آرمانها و اهداف اسلام و زنده ماندن سیره و روش پیامبر ایجاب می کرد که حضرت علی (ع) برای پیشگیری از انحرافات بیشتر به ارائه مشاوره به خلفا بپردازد. و البته این مشورتها گرچه شرط لازم برای پیشگیری از خطاها و انحرافات احتمالی خلفا و فرمانده هان جنگها می توانست باشد اما نمی توانست شرط کافی باشد. زیرا با توجه به اینکه مقام اجرای جنگها در عهده خلفاء و فرماندهان فاقد صلاحیت وقت بود و حضرت علی (ع) و مشی و روش خاص و معصومانه آن حضرت و دغدغه وی برای پیاده شدن خواست و منویات قرآن و تحقق سیره و سنت پیامبر (ص) در آن میدان نقشی نداشت. بدون شک، آن فتوحات و جنگها از آنچه در باره جنگهای مورد تأیید اسلام گفتیم که نه به قصد کشورگشایی و فتوحات صرف، بلکه مبارزات رهایی بخش بوده اگر نگوییم کاملاً عاری بوده اما در موارد و مصادیق بسیاری هم آن شرایط را واجد نبوده است. بنابر این، نمی توانیم بگوییم که این جنگها مطلقاً مورد تأیید حضرت علی (ع) بوده اند بلکه بهترین عبارت همان است که گفتیم:

"امام نه به طور مطلق موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف: امام با بعضي از امور موافق و با بعضي از امور مخالف بود که مي توان از آن به عنوان سياست بي طرفانه ياد کرد."

muiacir;790793 نوشت:
مثلا از همه مهمتر با شروع خود جنگ موافق بودند؟

قطعاً در برخی موارد که می طلبید برای برداشتن موانع تبلیغ دین اسلام و گسترش آن و رهایی بخشی دیگران از عوامل ظلم و ستم و ایادی جهل و گمراهی، به جهاد متوسل شد با آغاز جنگ (جهاد ابتدایی) موافق بوده اند.

muiacir;790793 نوشت:
مثلا اگه الان ایشان بودند میگفتن بریم با مسیحیان بجنگیم که اسلام رو گسترش بدیم؟

بی شک، شرایط امروز جهان متفاوت از گذشته شده و ابزار و راه های تبلیغ و ترویج و انتقال و تبادل افکار و فرهنگ ها در عین پیچیدگی و تخصصی شدن، آسان، سریع و با سهولت بیشتری ممکن است. البته موانعی هم وجود دارد که نیاز به تدابیر خاص دارد. چنانکه امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی ایران را انقلاب فرهنگی نامیده و فرمودند که باید این انقلاب را به همه جهان و جهانیان صادر کنیم و با توجه به سازوکارهایی که اشاره شد بدون نیاز به جنگ و تهاجم و فتوحات نظامی، تا حدود زیادی توفیقاتی نیز حاصل شده است. زیرا بر کسی پوشیده نیست که در این زمان دیگر، دوران جنگهای رو در رو و گرم و فتوحات و تقابلات نظامی یا به پایان رسیده و یا حداقل دیگر کارساز نیست و هر اقدام اینچنینی در نگاه جهانیان محکوم به شکست است. امروزه بر تمام جهان، باب گفتگو و دیپلماسی و جنگ نرم و فتوحات و تقابلات فرهنگی حاکم است. اگر امام معصوم (ع) در این مقطع زمانی ظهور داشتند (بقول شما اگر حضرت امیر (ع) بودند) شاید برای گسترش دین اسلام و مقابله با کفر و جهل در اکثر موارد به جنگ متوسل نمی شدند و دستور نمی دادند به جنگ مسیحیان برای گسترش اسلام بروید بلکه با توجه به فضای باز و امکانات و لوازم متعددی که برای انتقال فکر و فرهنگ فراهم است، با توجه به واجدیت علم الهی و قدرت های خاص و معنوی که در اختیار داشتند و با بهره گیری از صالحان و شایستگان، از بهترین راهها و شیوه ها بهترین نتایج و فواید را برای گسترش اسلام و تحقق آرمانهای الهی دین رقم می زدند.

البته بطور کلی نمی توان جنگ و تهاجم نظامی را بطور کامل در هیچ مقطع زمانی ای نادیده گرفت فلذا حتی امروزه در کنار فراوانی و گستردگی راههای تعامل و تبادل افکار و فرهنگها در برابر برخی موانع، بکارگرفته می شود از اینرو چه بسا در برابر گسترش اسلام در این زمانه و علیرغم حضور امام معصوم (ع) نیز موانعی باشند که با سازو کارها و لوازم فکری و فرهنگی قابل رفع نباشد و امام معصوم (ع) ناگزیر به اقدام نظامی باشد، چنانکه در روایات زمانه ظهور به این معنا اشاره شده است.

موفق باشید ...:Gol:

jostojoogarhaqiqat;792174 نوشت:
سلام و ادب خدمت کارشناس محترم با تشکر از حوصله شان .

شاید اگر سوال را اینطور بپرسیم بهتر باشد :
فرض کنیم همین جمعه امام عصر آمدند و توانستند در ایران و عراق و عربستان حکومت تشکیل دهند . پس از استحکام حکومتشان در این منطقه جغرافیایی ، رفتارشان در قبال بلاد کفر چگونه خواهد بود ؟
مسلما سیره حضرتش طبق سیره رسول خدا و امیرالمومنین و سایر ائمه و در نتیجه طبق فقه جعفری خواهد بود و در کتاب جواهر الکلام میخوانیم :
از حربی غیر اهل کتاب، جز اسلام پذیرفته نیست و در صورت خودداری از آن،جهاد با او با وجود شرایط آن واجب است.

(جواهر الکلام ج۲۱، ص۴۶.)
و
(جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۳۱.)
اسیران زن و کودک اهل حرب به بردگی گرفته، و مردان بالغ آنان پیش از خاموش شدن شعله جنگ، کشته می‌شوند و پس از آن به قول مشهور، امام علیه‌السلام در آزاد کردن یا به بردگی گرفتن آنان مخیر است.(جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۲-۱۲۶. )
با تشکر ...


سلام و ادب

در پاسخ به سؤال شما گفتنی است:

- بنابر روایاتی که در اختیار است، ایشان درمکه ظهور نموده و پس از اینکه یاران و خواص ایشان به او پیوستند، به سمت عراق و سپس شام (سوریه فعلی) و بعد به سمت بیت المقدس حرکت می کنند و پس از آن، سایر بلاد اروپا، ترکیه و چین و افغانستان و سایر ممالک، به تسخیر ایشان در آمده و حکومت عدل و جهانی، پس از هشت ماه درگیری پیوسته، برقرار گشته و صلح و امنیت جهانی فراگیر می شود.(1) امام باقر (ع) در اینباره می فرمایند: "امام دوازدهم هشت ماه تمام، شمشیر بر دوش نهاده و دشمنان خدا را می کشد تا اینکه خدا خشنود گردد."(2)

- آنچه كه از روایات بدست می‌آید، ظهور حضرت مهدی (عج)، ظهور حكومت عدل الهی، ظهور رحمت، رأفت، امنیت، آسایش، صمیمیت و... می‌باشد. غرض از حكومت الهی جز اجرای فرامین او و هدایت به صراط مستقیم چیزی دیگر نمی‌باشد. از آنجاییکه حرکت و قیام حضرت (ع) با تبلیغ به دین حق و راستی شروع می شود و کلام نافذ او با فطرت سلیم و الهی انسانها هماهنگ است، بیشترِ مردمِ خسته از ظلم و فساد و تبه کاری، به ندای او پاسخ مثبت خواهند داد. به عبارتی مردمی خودشان خواهان ظهور منجی هستند، به سهولت با منجی حقیقی و آرمانهای او کنار خواهند آمد.(3) اما با دیدن تمام این همه خوبی‌، گسترش فرهنگ دین و دیانت و اعلام عفو و رحمت، عده ای بر اثرسوء تدبیر و خُبث باطن و كج‌اندیشی و از دست دادن قدرت و منافع ظاهری، سخنان حكمت‌آمیز و آثارعظمت الهی كه سراسرجهان آنرا درك كرده و تسلیم آن شده اند را نادیده گرفته، دست به طغیان و سركشی می‌زنند. امام صادق ـ علیه‌السلام ـ در اینباره می‌فرماید: عده‎ای بر اثر كج‌اندیشی در هنگام ظهور قائم ما، در برابر آن حضرت ایستاده و با آن می‌جنگند. (4) و یا اینكه امام باقر ـ علیه‌السلام ـ فرموده است: حضرت برای بیعت گرفتن لشگریانش را به سراسرجهان می‌فرستد. و هر كه از بیعت سر باز زند نابود می‌كند. (5)

از اینرو او فقط با کسانی وارد جنگ می شود که مقابل جریان حق بایستند و نه تنها حاضر به پذیرش جریان حق نباشند، بلکه (علاوه بر مانع تراشی برای هدایت دیگران)، بخواهند با جنگ با حضرت، برای همیشه امید به صلح و نجات را در میان بشریت از بین ببرند و به حکومت ظالمانه خود ادامه دهند. بی شک، اینان همچون غده های عفونی و چرکینی هستند که باید زیر تیغ جراحی قرار گرفته و از پیکره بشریت خارج شوند، تا بقیه اعضا و جوارح از عفونت، رهایی یافته و بتوانند به زندگی سالم و پر نشاط خود ادامه دهند. این مبارزه نه تنها مطابق عقل و شرع است بلکه عموم مردم (و همه آزادی خواهان) نیز خواهان آن هستند. (6)

موفق باشید ...:Gol:

پی نوشتها_____________________________________
1. ر.ک: کامل سلیمان، روزگاررهایی، ج 2، صص 536 و 470 ؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، صص 309 و 293 بنقل از کتاب با گامهای سبز انتظار، انتشارات خرد قم، ص 200.
2. نعمانی، محمدبن ابراهیم، الغیبه، ص 165.
3. جمعی از محققین، آفتاب مهر (پرسشها و پاسخهای مهدویت)، ص 236.
4. نعمانی، محمد بن ابراهی، كتاب غیبت، ص 299.
5. ابن طاووس، علی،ملاحم و الفتن، ص 46.
6. جمعی از محققین، آفتاب مهر (پرسشها و پاسخهای مهدویت)، ص 235.

سؤال:
آیا نفس حمله به ایران به دلیل اینکه مسلمان نبودند، درست بوده است؟

پاسخ:
در پاسخ به سؤال شما چند نکته حائز اهمیت است:
یک. اسلام يك دين جهاني بوده و هست فلذا نمي توانست هدايت خود را در مهد اسلام و شهر مكه و يا نهايتا جزيره العرب محصور كند، از این رو اگر حركت ترسيمي از سوي رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، پس از فوت ايشان ادامه مي يافت و زمام امامت و خلافت به دست وصي ايشان اميرمؤمنان(عليه السلام)مي افتاد، بي شك دعوت اسلامي پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به ميدان وسيع تري گسترش مي يافت و همسايگان دولت اسلامي و ساير ملل، خود به پذيرش اين دين الهي پيشقدم مي شدند و فتوحات خونين و لشكركشي هاي دوران خلفا که آثار و تبعات منفی ای در پی داشت، به گونه اي ديگر رقم مي خورد.
دو. جنگ هايي که مورد تأييد اسلام است، جنگ ‏هاي کشور گشايي و فتوحات پادشاهان با انگيزه مادي نيست، بلکه مبارزات رهايي بخش است.

اسلام استفاده از قدرت نظامي را تنها در سه مورد روا مي‏داند:
1. براي نابودي آثار شرک و بت پرستي.
2. براي نابودي نقشه‏ هاي دشمنان.
3. براي آزادي در تبليغ، زيرا هر آييني حق دارد آزادانه و به صورت منطقي خود را معرفي کند .(1)

سه. آنچه مسلم است شخص امام علي (عليه السلام) در اين جنگ ها حضور نداشته اند و دليلي بر موافقت ایشان با آغاز اين جنگ ها موجود نیست. البته در حين جنگ ها و يا بعد از آن شرايط به گونه اي فراهم مي شد که امام (عليه السلام) بصورت (مشورت و راهنمايي) با خلفا همکاري مي نمود.(2) همکاري امام در راستاي مصالح جهان اسلام بود، نه به معناي تاييد حکومت خلفا و تاييد مشروعيت جنگ و روش عملی خلفا، امام (عليه السلام)نه به طور مطلق موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف، جنگ ها هم آثار مفيد و سازنده داشت و هم آثار منفي و زيانبار، امام با آثار مفید و سازنده آن موافق و با آثار مخرب آن، مخالف بود.

چهار. در مورد حمله اعراب به ايران امام علي(عليه السلام)موضع محتاطانه اي داشت. آن جا که اعراب به دفاع مشروع مي پرداختند، حضرت موافق بود، اما وقتي که عرب ها به ظلم رو آوردند، امام مخالف اين کار بود. از برخي قراين مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه اصل مسأله فتوحات، گسترش اسلام و پايداري در مقابل كفر و شرك آن زمان به نحو ضمني مورد تأييد آن حضرت(عليه السلام) بوده است .(3)

پنج. حتی بر خلاف آنچه که در برخی منابع در مورد حضور امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) در فتح ایران گفته می شود، از منابع معتبر استفاده مي‌شود که ایشان در فتح ايران شرکت نکرده‌اند. بنابر نقل ابن اثير، ابن خلدون، سيد هاشم معروف الحسني و همچنين باقر شريف قرشي، حسن و حسين(عليهم السلام) بعد از پيامبر در هيچ فتحي شرکت نداشتند...(4)

بيشتر مطالبي که مورخان در باره جنگ‌هاي صدر اسلام نوشته‌اند، از تاريخ طبري مي‌باشد، که پذيرش هر کدام نياز به بررسي دقيق دارد. طبري مطالب تاريخي را از راويان مختلف نقل مي‌کند که برخي دروغگو و غير موثق بوده‌اند، طبري در استفاده از مآخذ، اصول اهل حديث را در نظر نگرفته و از چهره‌هاي ضعيف هم روايت کرده است.(5)

شش. مسلماً سه خلیفه اول می بایست در برابر اقدامات و رفتارهای پر اشتباه خود(6) پاسخگو باشند نه دیگری! از سوی دیگر، حمله به خانه امام علي(عليه السلام) و فاطمه(س) و كشاندن با اهانت امام علي(عليه السلام) به مسجد جهت اخذ بيعت، گوياي اين حقيقت است كه امام علي و صحابه راستين پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) با خلافت آنان موافق نبودند. (7)

هفت. با این همه، سکوت و خانه نشینی و عدم اعتراض آشکار و عینی حضرت(عليه السلام) به اقدامات خلفا بویژه خلیفه اول و دوم که تا حدودی سعی و سیاست کاری شان بر محور رعایت سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می چرخید بدلایل زیر بود:


  • پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)، جامعه اسلامی با حوادث سهمگینی روبرو شد. دشمنان داخلی و خارجی اسلام در صدد به هر طریق ممکن، اسلام را از بین ببرند. بی تردید رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)از وضعیت ناگوار پس از رحلت خود آگاهی داشتند و دستورات لازم را صادر فرموده بودند. امیرمؤمنان علی(عليه السلام)در قبال حوادث پیش آمده پس از رحلت پیامبر اکرم، به ویژه درباره خلفا، سه راه پیش روی داشت:

[=1]

  • قیام علنی و ایجاد درگیری با آنان، به منظور احقاق حق خویش و تغییر مسیر جامعه به سمت اهداف اصلی و حقیقی خود.
  • . انزوا و گوشه نشینی مطلق؛ به صورتی که در هیچ یک از مسایل داخلی و خارجی امت اسلامی، کوچک ترین دخالتی نکرده، بی تفاوت نسبت به آنچه پیش می آید، تنها به زندگی و معیشت خود بپردازد.
  • . راه دیگر پیش روی آن حضرت، انزوا و گوشه گیری نسبی بود؛ با این شیوه، از طرفی خود را از دخالت مستقیم در جریان ها و حوادث برکنار می داشت، و از طرفی، آن گاه که مصالح مسلمانان اقتضا می کرد، از مشاوره و راهنمایی دریغ نمی فرمود. آن حضرت به جای پذیرفتن مسئولیت در حکومت، کار اصلی خویش را کارگری و کشاورزی قرار داد و نارضایتی و مخالفت خود را در وقایع پیش آمده، از خلیفه اول نشان داد اما آن گاه که پای مصالح دین و آبروی مسلمانان و شوکت اسلام به میان می آمد، بی هیچ دغدغه و تردیدی، نظرهای خیرخواهانه و مصلحت آمیز خود را نثار امت اسلامی و خلیفه مسلمین می کرد و حتی با همان کسانی که آنان را بانیان غصب حق خویش می دانست، به گونه ای رفتار می کرد که به نقل شیعه و سنی، خلیفه دوم در موارد متعدد گفته است: [=book antiqua]«لولا علی لهلک عمر».(8)
  • [/]
    هشت. اسلام دو نوع جهاد دارد جهاد ابتداعی و جهاد دفاعی، در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)هم برای گسترش دین حق و برطرف کردن مظاهر شرک و کفر و کسانی که مانع گسترش حق بودند ضرورت ایجاب می کرد که از جهاد ابتداعی برای برداشتن موانع هدایت که سرکرده های کفر و شرک بودند استفاده شود و اینها همه مطابق امر خداوند در قرآن بوده است. چنانکه امر فرمود:
    [=book antiqua]" وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ؛ با آنها بجنگيد تا ديگر فتنه ای نباشد و دين تنها دين خدا شود ولی اگراز آيين خويش دست برداشتند ، تجاوز جز بر ستمکاران روا نيست.
    (9)



    نهم. کفار و مشرکان در طول تاریخ برای براندازی اسلام و آموزه های آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند اما بدلیل اینکه منطق درستی نداشته و مکتبهایی که مبنای فکری آنها بوده با فطرت انسانی مطابقت نداشته و با روح تعالی و کمال سازگاری نداشته اند نتوانسته اند نور الهی دین و اسلام را خاموش کنند و اگر بشریت به عقل و فطرت خود رجوع کند خواهد فهمید که طاغوت های کفر و شرک راهی جز انحطاط و نابودی انسانیت را مورد نظر خویش نداشته و ندارند. عقل سلیم و فطرت انسانی مقابله و جنگ با باطل و مظاهر آن که بویی از انسانیت نبرده اند را جایز می داند اما رفتار مقابله به مثل یعنی جنگ افروزی جبهه باطل (کفر و شرک) را برای براندازی حق و حقیقت تعدی و تجاوز می داند.

    دهم. از آنجایی که شعار پيامبر

    (صلی الله علیه وآله وسلم)رستگاري، آزادي و آزادگي بشر بود (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا). مي‏کوشيد با اقدامات فرهنگي مردم را به راه رستگاري رهنمون سازد. جنگ‏هاي پيامبر تنها براي رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسير فعاليت‏هاي سازنده حضرت موانعي ایجاد مي‏کردند، حال اگر پيامبر موانع را از مسير راه بر نمي‏داشت، نمي‏توانست به هدف‏هاي والاي خويش که هدايت و رستگاري بشر بود، نايل گردد؛ به ناچار از استراتژي جهاد و دفاع بهره مي‏گرفت تا مانع‏هاي مسير رشد زدوده شده و راه براي سعادت و رستگاري هموار گردد. فلذا حضرت امیر (ع) نیز در این چارچوب و ضوابط با اصل فتوحات و جنگها برای تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلام که سیره نبوی(صلی الله علیه وآله وسلم)
    نیز بوده موافق بوده اند.

    یازدهم. بی شک، شرایط امروز جهان متفاوت از گذشته شده و ابزار و راه های تبلیغ و ترویج و انتقال و تبادل افکار و فرهنگ ها در عین پیچیدگی و تخصصی شدن، آسان، سریع و با سهولت بیشتری ممکن است. البته موانعی هم وجود دارد که نیاز به تدابیر خاص دارد. چنانکه امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی ایران را انقلاب فرهنگی نامیده و فرمودند که باید این انقلاب را به همه جهان و جهانیان صادر کنیم و بدون نیاز به جنگ و تهاجم نظامی، تا حدود زیادی توفیقاتی نیز حاصل شد.

    زیرا بر کسی پوشیده نیست امروزه، دوران جنگ های رو در رو و گرم یا به پایان رسیده و یا حداقل دیگر کارساز نیست و هر اقدام این چنینی در نگاه جهانیان محکوم به شکست است. امروزه بر تمام جهان، باب گفتگو و دیپلماسی و تقابلات فرهنگی حاکم است. اگر امام معصوم

    (عليه السلام)در این مقطع زمانی ظهور داشتند (بقول شما اگر حضرت امیر(عليه السلام)بودند)

    شاید برای گسترش دین اسلام و مقابله با کفر و جهل در اکثر موارد به جنگ متوسل نمی شدند بلکه با توجه به فضای باز و امکانات و لوازم متعددی که برای انتقال فکر و فرهنگ فراهم است، با توجه به واجدیت علم الهی و قدرت های خاص و معنوی که در اختیار داشتند و با بهره گیری از صالحان و شایستگان، از بهترین راهها و شیوه ها بهترین نتایج و فواید را برای گسترش اسلام و تحقق آرمانهای الهی دین رقم می زدند. البته بطور کلی نمی توان جنگ و تهاجم نظامی را بطور کامل در هیچ مقطع زمانی ای نادیده گرفت فلذا چه بسا در برابر گسترش اسلام در این زمانه و علیرغم حضور امام معصوم

    (عليه السلام)نیز موانعی باشند که با سازو کارها و لوازم فکری و فرهنگی قابل رفع نباشد و امام معصوم(عليه السلام)ناگزیر به اقدام نظامی باشد، چنانکه در روایات زمانه ظهور به این معنا اشاره شده است.

    نتیجه:


    مسلما شخص امام علي
    (عليه السلام)در اين جنگها شخصاً و حتی فرزندان شان امام حسن و امام حسین(عليهم السلام)
    حضور نداشتند و دليلي بر موافقت ایشان با آغاز اين جنگها موجود نیست. البته در حين جنگ ها و يا بعد از آن شرايط به گونه اي فراهم مي شد که امام(عليه السلام)بصورت (مشورت و راهنمايي) با خلفا همکاري مي نمود. و این به معنای تأیید خلفا یا تأیید اقدامات علمی و عملی ایشان و فتوحات بطور کامل و صد در صدی نیست.

    در همین رابطه گفتنی است: اگر پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)مقام جانشینی و امامت امت اسلامی به حضرت علی(عليه السلام)می رسید با توجه به شایستگی و صلاحیت های ذاتی و خدادادی و نیز صلاحیت های اکتسابی امام(عليه السلام)قطعاً در اداره امور جامعه اسلامی و تصمیم گیری برای گسترش اسلام که جزو رسالت جهانی بودن اسلام بوده، دچار اشتباهات و خطاها و ظلم هایی که خلفای پیشین مرتکب شدند نگردیده و در حقیقت همان حرکت ترسیمی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)که منطبق بر خواست قرآن و اسلام بود را در جهت گسترش اسلام پیگیری کرده محقق می ساختند.

    ناگفته نماند اگر آن حضرت(عليه السلام)در این مقطع زمانی ظهور داشتند شاید برای گسترش دین اسلام و مقابله با کفر و جهل در اکثر موارد به جنگ متوسل نمی شدند مگر به ضرورت، بلکه با توجه به فضای باز و امکانات و لوازم متعددی که برای انتقال فکر و فرهنگ فراهم است، با توجه به واجدیت شرایط امامت و با بهره گیری از صالحان و شایستگان، از بهترین راهها و شیوه ها بهترین نتایج و فواید را برای گسترش اسلام و تحقق آرمانهای الهی دین رقم می زدند.




    موفق باشید ...:Gol:

    پاورقی_____________________________________


    [=1]
  • تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207.
  • آنچه از مراجعه به منابع تاریخی بدست می آید این است که آن حضرت هیچ نقشی در این فتوحات نداشته اند، و تنها در یک مورد به خلیفه دوم عمربن خطاب مشاوره می دهند و آن هم مربوط به تصمیم خلیفه جهت فراخوان تمامی نیروهای اسلامی ا ز تمامی سرزمین های اسلامی جهت جنگ با ایرانیان و حضور شخص خلیفه در جنگ می باشد. (الارشاد، ج 1، ص 207، تحقيق موسسه آل البيت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگاني اميرالمؤمنين، سيد هاشم رسولي محلاتي، ص 266 به نقل از ارشاد).
  • [=book antiqua]‹‹ان هذا الامر لم يكن نصره و لا خذلانه بكثره و لابقله و هو دين الله الذي اظهره و جنده الذي اعده و امده حتي بلغ ما بلغ و طلع حيث طلع و نحن علي موعود من الله و الله منجز وعده و ناصر جنده؛ شكست و پيروزي در اين جنگ با زيادي و كمي نيروهاي جنگجو ميسر نشده است، زيرا اين دين خدا بوده كه او آن را آشكار كرده و اين سپاهيان لشكريان خداوند هستند كه خداوند آنها را مهيا ساخته و ياري رسانده است تا به اينجا رسيده است (اشاره به پيروزي هاي مسلمانان) و ما با اميد به وعده خداوند حركت كرده ايم (و منتظر انجام آن هستيم) و خداوند حتما وعده اش را وفا كرده و سپاهش را پيروز خواهد گردانيد››، نهج البلاغه، خطبه 146.
  • احمد زماني، حقايق پنهان، ص 117.
  • رسول جعفريان، تاريخ سياسي اسلام، سيره رسول خدا(ص)، ص 124.
  • نظیر: پایه ریزی انحراف در مسأله خلافت، اشتباهات مختلف حکومتی، بکارگیری نااهلان در مصادر حکومتی، فراهم آوردن اسباب كاخ نشيني، رفاه طلبي و ستمگري، انواع و اقسام ظلم و جعل و ...
  • خوب است به نامه معاويه به امام علي(ع) و پاسخ آن حضرت در نهج البلاغه نامه و شرح ابن ابي الحديد مراجعه شود. تا معلوم شود كه آيا آنان جايگاه مناسبي نزد امام علي(ع) داشته اند يا خير؟ و نيز با اندكي صرف وقت در خطبه سه نهج البلاغه و شرح آن مي توان فهميد كه امام علي(ع) چه نگاهي به غصب حقش در خلافت داشته اند و خلفاي اول تا سوم را چگونه وصف كرده اند.
  • اگر علی نبود عمر هلاک می شد. (الغدیر، ج 2، ص 158).
  • بقره/ آیه 193.
  • [/]
    موضوع قفل شده است