جمع بندی آیا پیامبر نا آشنای به کتاب و ایمان بود؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پیامبر نا آشنای به کتاب و ایمان بود؟

با سلام و ارادت
سوال:
در آیه 7 سوره ضحی (وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‏) و (شورى- 52) ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ و در آيه 3 سوره يوسف مى‏خوانيم: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ
پیامبر ص را گمراه غافل و نا آشنای به کتاب و ایمان می داند اگر هیچ گاه زمین خالی از حجت نبود پیامبری که گمراه وغافل است و آشنای به کتاب و ایمان نیست چگونه می تواند حجت باشد و اگر حجت نبود حجت زمانش که بوده که او باید از وی تبعیت میکرده و نکرده است.

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

kamrany;788279 نوشت:
با سلام و ارادت
سوال:
در آیه 7 سوره ضحی (وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‏) و (شورى- 52) ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ و در آيه 3 سوره يوسف مى‏خوانيم: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ
پیامبر ص را گمراه غافل و نا آشنای به کتاب و ایمان می داند اگر هیچ گاه زمین خالی از حجت نبود پیامبری که گمراه وغافل است و آشنای به کتاب و ایمان نیست چگونه می تواند حجت باشد و اگر حجت نبود حجت زمانش که بوده که او باید از وی تبعیت میکرده و نکرده است.

با تشکر

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبای شما

طبق روایات فراوانی که در کتب روایی ذکر شده، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قبل از بعثت نیز مقام نبوّت را دارا بوده و با جهان غیب ارتباط داشتند؛ همان طور که حضرت یحیی و حضرت عیسی (علیه السلام) در دوران کودکی به مقام نبوت رسیدند و با جهان غیب ارتباط داشتند؛( مریم (19)آیه 12 و 13) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز از همان آغاز با عالم غیب ارتباط داشت منتهی در چهل سالگی به مقام رسالت و ابلاغ و اظهار پیام خدا به مردم برانگیخته شد و الّا قبل از بعثت نیز مقام نبوّت را دارا بودند.
بالاتر از این؛ طبق روایات مختلف، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خود را اولین مخلوق معرفی فرمود «اول ما خلق الله نوری»( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏1، ص: 106) لذا نور وجودی پیامبر که در بیان حکما و عرفا «حقیقت محمدیّه» نامیده می شود اشرف مخلوقات است، حال چگونه امکان دارد اشرف مخلوقات عالَم، از فردی تبعیت کند که از لحاظ رتبه وجودی پایین تر از خود اوست.
بنابراین پیامبر خاتم از همان کودکی مقام نبوّت را داشته و حجّت خداوند در زمین بوده اند . منتهی با آغاز بعثت در سنّ چهل سالگی مأمور به اظهار و ابلاغ رسالت خود شده اند. روایات متعددی این دیدگاه را تأیید می‏کند؛ حضرت می‏فرماید: «کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین؛( بحارالانوار، ج 18، ص 278) زمانی پیامبر بودم که آدم (علیه السلام) هنوز در میان آب و گل بود.»
پيامبر اکرم خود فرموده اند: «کنت اول الانبياء في الخلق و آخرهم في البعث؛ (ر.ک: الشفاء بتعريف حقوق المصطفي(ص)، قاضي عياض، ج 1، ص 289 و 318) من از جهت آفرينش در بين انبيا، نفر اول بودم و در مبعوث شدن خاتم و آخرين آنها هستم.»
و نيز فرموده اند: «آدم و من دونه تحت لوايي يوم القيامة؛ (شهيد مرتضي مطهري، ختم نبوت، به نقل از بحارالانوار) تمام پيامبران در قيامت زير پرچم من هستند.»

در ارتباط با آیاتی که فرمودید نکاتی را یاد آور می شویم:

الف: کلمه ی ضلل و ضالّ در قرآن کریم ، همواره به معنای گم کردن راه خدا نیست تا ما از آیه « وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى » گمراهی اصطلاحی پیامبر را نتیجه بگیریم. کلمه ی ضالّ از ریشه ی ضلل به معنی گمشده است نه به معنی گناهکار یا مشرک و امثال آن.
ب ـ همان طور که گفتیم شکّی نیست که پیامبر اسلام از تمام انبیاء افضل است؛ پس اگر پیامبر اسلام زمانی گمراه بوده باشد و مسلّم شود که یکی از پیامبران گذشته هیچ گمراهی نداشته معلوم می شود که او از پیامبر اسلام افضل بوده و این خلاف اجماع مسلمین می باشد. حال می گوییم خداوند متعال از زبان نوح (علیه السلام) نقل نمود که « قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بي‏ ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ ـــ گفت:« اى قوم من! هيچ گمراهى در من نيست؛ ولى من فرستاده‏اى از جانب پروردگار عالمیان هستم.» (الأعراف:61). پس نوح(علیه السلام) هیچ گمراهی نداشته است ؛ حال چگونه ممکن است نبیّ اسلام که افضل از نوح بوده در دوره ای خاصّ، گمراه بوده باشد؟!
ج ـ از این‌ها گذشته خود خداوند متعال در قرآن کریم تصریح نموده که آن حضرت هیچگاه گمراه به معنی اصطلاحی آن نگشته. خداوند متعال می فرماید:‏ « وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏ (1) ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏ (2) وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ ـــ سوگند به ستاره هنگامى كه افول مى‏كند ، كه هرگز همنشين و دوست شما (محمد) نه عمداً از صراط مستقيم منحرف شده ، و نه به خطا . آنچه مى‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست.» (سوره نجم)
پس با وجود چنین آیات صریحی که با واژه ی ماضی « ما ضَلَّ» هر گونه گمراهی را از گذشته ی پیامبر زدوده ، چگونه می توان آیه« وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى » را دالّ بر گمراهی آن حضرت گرفت.


حال این سوال پیش می آید که اگر مراد از گمراهی، «به معنی اصطلاحی» یعنی بی دینی و بی ایمانی نیست؛ پس مراد از «ضالّا» در آیه شریفه چه می باشد؟

در جواب به این پرسش، مفسّرین وجوه مختلفی بیان کردند که به اجمال اشاره می شود:
برخی گفته اند معنای آیه اين است كه خدا تو را در بين مردم گمشده يافت، یعنی مردم تو را نمى‏‌شناختند، و قدرت را نمى‏‌دانستند، و او مردم را به سوى تو و اينكه چه كسى هستى دلالت و هدايت كرد یا تو را به سویی هدایت نمود که میان مردم شهره گشتی. شاهد این معنا آن است که خداوند متعال در جای دیگری همین نعمت را به شکل دیگری بیان داشته و فرموده است: « أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (1) وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ (2) الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ (3)وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ ــــ آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم ؛ و بار سنگين تو را از تو برنداشتيم؟! همان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مى‏كرد. و نام و آوازه ی تو را بلند ساختيم‏. » (الشرح)

عدّه ای ديگر گفته‌‏اند: اين آيه به گم شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در راه هوازن و مكّه اشاره دارد، آن زمان كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در دامن حليمه‌ی سعديه دختر ابى ذؤيب بود، و حليمه به طورى كه در روايت آمده مى‏‌خواست وى را به جدّش عبد المطلب برساند، در بين راه متوجّه شد كه محمد (صلی الله علیه و آله) نيست. بعضى ديگر نیز گفته‌‏اند: اشاره است به آن واقعه‏‌اى كه در كودكى آن جناب رخ داد، و در درّه‏‌هاى مكّه گم شد. و برخی آيه را اشاره به داستان گم شدن آن حضرت در راه شام دانسته‏‌اند كه با عمويش ابو طالب در كاروان ميسره ، غلام خديجه به شام مى‏‌رفت، و در بين راه ناپديد شد.

امّا آن چه به نظر صحیح می رسد معنی آیه شریفه این است:

خداوند مى خواهد بفرمايد اگر هدايت خدا نباشد تو و هيچ انسانى ديگر از پيش خود هدايت نداريد مگر به وسيله خداى سبحان، پس رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) هم، نفسِ شريفش با قطع نظر از هدايت خدا ضالّه و بى راه بود، هر چند كه هيچ روزى از هدايت الهى جدا نبوده و از لحظه اى كه خلق شده بود ملازم با آن بود. در نتيجه آيه شريفه در معناى آيه زير است، كه مى فرمايد: «ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان». معنی این آیه شریفه این است که ای پیامبر اگر چه تو اشرف مخلوقات هستی و عالِم به جمیع حقایق از جمله کتاب و ایمان و ... می باشی، امّا بدان همه این ها از جانب خداوند است، خداست که همه این ها را به تو عنایت فرموده است و الّا با قطع نظر از الطاف الهی و فیض خداوند حتی پیامبر خدا هم جاهل به کتاب و ایمان است.
حاصل سخن این که اگر خداوند سبحان در این آیات، پیامبر رحمت را ضالّ، غافل و نا آشنای به کتاب و ایمان مغرّفی می کند، ناظر به این است که خداوند می خواهد بفرماید حتی پیامبر خدا «اشرف مخلوقات» نیز بدون راهنمایی و هدایت خداوند گمراه خواهد شد اگر چه این هدایت همواره ملازم با پیامبر بود و پیامبر همیشه از این هدایت برخوردار بوده است. (مثل اینکه معلول همواره ملازم با علّت است منتهی معلول فقر وجودی نسبت به علّت دارد و تمام هستی خود را از علت دارد؛ پیامبر نیز اگر چه هدایت، ایمان و ... همواره ملازم وی بود امّا همه این ها از جانب خداوند است و پیامبر نیز از خود چیزی ندارد. در واقع این آیات اشاره به فقر وجودی پیامبر داردند)
در مورد سایر آیات نیز که پیامبر را نا آشنای به ایمان و کتاب معرفی فرمود و همچنین پیامبر را جزو غافلین دانست، همین معنی منظور است؛ یعنی بدون عنایت و توجّه به الطاف خداوند پیامبر نیز غافل بوده و نسبت به کتاب و ایمان جاهل خواهد بود.

منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- منشور جاويد، آيت الله سبحاني، ج 7، به بعد.
2- پرسشها و پاسخ‏ها، آيت الله مظفر، ص 5 به بعد.
3- كتاب علم امام (ع)، محمد حسين مظفر، ترجمه محمد آصفي، ص 76 به بعد.

هادی;788645 نوشت:
حاصل سخن این که اگر خداوند سبحان در این آیات، پیامبر رحمت را ضالّ، غافل و نا آشنای به کتاب و ایمان مغرّفی می کند، ناظر به این است که خداوند می خواهد بفرماید حتی پیامبر خدا «اشرف مخلوقات» نیز بدون راهنمایی و هدایت خداوند گمراه خواهد شد اگر چه این هدایت همواره ملازم با پیامبر بود و پیامبر همیشه از این هدایت برخوردار بوده است


با سلام

از پاسختون بسیار ممنونم. آنچه من از فرمایشات شما برداشت کردم پیامبر اکرم ص هیچ وقت گمراه نبوده، نا آشنای به کتاب و ایمان نداشته، اما سوال دیگری که پیش میاد اینه که یعنی علم و ایمان پیامبر بعد از بعثت و نزول قرآن تفاوتی نکرد؟ منظورم اینه که با ارسال وحی به پیامبر درجاتی بر علم و ایمان گیامبر افزوده شد؟

یا زهرا

kamrany;788907 نوشت:
از پاسختون بسیار ممنونم. آنچه من از فرمایشات شما برداشت کردم پیامبر اکرم ص هیچ وقت گمراه نبوده، نا آشنای به کتاب و ایمان نداشته، اما سوال دیگری که پیش میاد اینه که یعنی علم و ایمان پیامبر بعد از بعثت و نزول قرآن تفاوتی نکرد؟ منظورم اینه که با ارسال وحی به پیامبر درجاتی بر علم و ایمان گیامبر افزوده شد؟

سلام علیکم

از روایات برداشت می‌شود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دو نوع خلقت داشته اند، «خلقت نوری» و «خلقت مادی». چنانکه خود حضرت فرمود «اوّل ما خَلقَ الله نوری» اولین موجودی که خداوند خلق فرمود نور وجودی من بود. (اصول كافى، ترجمه كمره‏اى، ج‏2، ص: 719) پیامبر در این مرتبه از خلقت از تمامی موجوادت برتر است، حتی حضرت جبرائیل (علیه السلام)؛ به فرموده حکما، جبرائیل (علیه السلام) شأنی از شئون خود حضرت می باشد، بنابراین شأنی از شئون خلقت نوری پیامبر، مأمور می‌شود برای خلقت مادّی حضرت وحی نازل کند ... (ر.ک: عيون اخبار الرضا7 ج1 ص204، ح22) صحبت ما در این مرتبه از خلقت پیامبر نیست.
آن چه محل صحبت ما و همچنین قرآن کریم است خلقت مادّی حضرت است که فرمود «انَا بشرُ مثلکم» من بشری همانند شما هستم. آیاتی که در مورد پیامبر صحبت می کند و ایشان را جاهل به ایمان معرّفی می کند، مربوط به خلقت مادّی پیامبر است؛ لذا در این مرتبه از خلقت هیچ ایرادی ندارد که قرآن کریم بفرماید: قبل از نزول قرآن، قرآن را نمی¬دانستی و بر محتوی و تعليمات آن آگاه نبودی و ايمان نداشتی. اين تعبير هیچ منافاتی با اعتقاد توحيدی پيامبر و معرفت عالی او و آشنايی¬اش به اصول عبادت و بندگي او ندارد. خلاصه ناآگاهی به محتوای قرآن، مطلبی است و معرفت نداشتن به خداوند، مطلب ديگر. [عصام¬الدین، اسماعیل¬بن¬محمدحنفی، حاشیۀ¬القونوی، بیروت، دارالکتب¬العلمیة، چاپ اول، سال 2001م.]
بنابراین اگر بخواهیم در مورد خلقت مادّی سیّد الانبیاء صحبت کنیم، ایشان قبل از بعثت، عالِم به جزئیات احکام اسلام نبودند، ولی بعد از نزول وحی به جزئیات احکام و معارف قرآن عالِم گردیدند.

kamrany;788279 نوشت:
با سلام و ارادت
سوال:
و (شورى- 52) ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ
پیامبر ص را گمراه غافل و نا آشنای به کتاب و ایمان می داند اگر هیچ گاه زمین خالی از حجت نبود پیامبری که گمراه وغافل است و آشنای به کتاب و ایمان نیست چگونه می تواند حجت باشد و اگر حجت نبود حجت زمانش که بوده که او باید از وی تبعیت میکرده و نکرده است.

با تشکر


سلام
امام على عليه السلام در نهج‏ البلاغه مى‏فرمايد: «لقد قرن اللّه به صلى اللّه عليه و آله من لدن كان فطيماً اعظم ملائكته يسلك به طريق المكارم و محاسن الاخلاق ليله و نهاره»
همانا خداوند از لحظه از شير گرفتن پيامبر، يكى از بزرگ‏ترين فرشتگان خود را همراه او گرداند تا راه مكارم و محاسن اخلاق را شب و روز به او تعليم دهد.
بنابراين مراد از جمله «ولا الايمان» رها بودن و گمراه بودن و بى‏ايمان بودن پيامبر، قبل از بعثت نيست، بلكه مراد آنست كه پيامبر از جزئيّات و محتويّات آئين خبر نداشت.

براى حركت معنوى انسان امورى لازم است از جمله:
راه «صراط مستقيم»، راهنما «انّك لتهدى»، نور «و جعلناه نوراً»، نقشه «اوحينا اليك روحاً من امرنا»، مقصد «الى اللّه تصير الامور».
1- وحى به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله استمرار وحى به انبياى پيشين است. «و كذلك اوحينا اليك»
2- سه نوع وحى كه در آيه قبل آمده بود براى پيامبر اسلام بوده است. «و كذلك اوحينا اليك»
3- پيامبر اسلام امّى و درس نخوانده بود. «ما كنتَ تَدرى ما الكتاب»
4- حتّى پيامبران بدون هدايت الهى راهى از پيش نمى‏برند. «ما كنتَ تَدرى...»
5- صفا و صداقت نشانه نبوّت است. رهبران عادّى حاضر نيستند سابقه‏ى خود را اين گونه براى مردم مطرح كنند. «ما كنتَ تَدرى...»
6- گرچه هدايت به دست خداست «من نشاء» لكن بستر هدايت، روح بندگى و دورى از تكبّر است. «عبادنا»
7- كسى كه مى‏خواهد ديگران را هدايت كند بايد خود بر راه حقّ مسلط باشد. «انّك لمن المرسلين على صراط مستقيم» ، «انّك لتهدى الى صراط المستقيم»
8- قرآن و رسول وسيله هدايتند. «نوراً نهدى به... انك لتهدى»
9- ملاك، لياقت فعلى افراد است، گرچه در گذشته دست آنها خالى باشد. «ما كنت تدرى... انك لتهدى»
kamrany;788907 نوشت:

با سلام

اما سوال دیگری که پیش میاد اینه که یعنی علم و ایمان پیامبر بعد از بعثت و نزول قرآن تفاوتی نکرد؟ منظورم اینه که با ارسال وحی به پیامبر درجاتی بر علم و ایمان

پیامبر افزوده شد؟

یا زهرا




10- تكامل حتّى براى انبيا نيز هست. «و ما كنت تدرى... انك لتهدى»
11- اگر لطف خدا شامل حال انسانى شود، ناآگاه ديروز معلم امروز مى‏شود. «ما كنت تدرى... انك لتهدى»
12- قرآن به تنهايى كافى نيست، با اينكه قرآن نور هدايت است «نوراً نهدى به...» لكن باز هم نياز به رسول است. «انك لتهدى»
13- راه راست همان راه خداست. (مكاتب غير الهى از تعيين راه درست براى بشر عاجزند.) «صراط مستقيم صراط اللّه الّذى»
14- راه كسى را بپيمائيم كه فرمانرواى هستى باشد. «صراط اللّه الّذى له ما فى السموات...»
15- اهل ايمان دلشاد باشند و اهل لجاجت و كفر هشدار يابند كه پايان كار آنها با خداست. «الى اللّه تصير الامور»
16- حركت جهان هستى، هدفدار و تكاملى است. «الى اللّه تصير الامور»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
تفسیر نور

هادی;790799 نوشت:
حتی حضرت جبرائیل (علیه السلام)؛ به فرموده حکما، جبرائیل (علیه السلام) شأنی از شئون خود حضرت می باشد، بنابراین شأنی از شئون خلقت نوری پیامبر، مأمور می‌شود برای خلقت مادّی حضرت وحی نازل کند ... (ر.ک: عيون اخبار الرضا7 ج1 ص204، ح22) صحبت ما در این مرتبه از خلقت پیامبر نیست.

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما استاد گرامی و محترم
از مطالب ارزشمند و پربارتان نهایت سپاسگزاری را دارم،اجرکم عندالله

این جمله خیلی برایم زیبا و دلنشین و قابل تامل بود!حقیر این را نمیدانستم

مطالبتان خیلی عالی و قابل تامل است استاد،افسوس که تا کنون سلب توفیق بوده و کم از محضرتان استفاده کرده بودم.....خداوند شمارا حفظ کند

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهرا(س)

یارب;790806 نوشت:
سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما استاد گرامی و محترم
از مطالب ارزشمند و پربارتان نهایت سپاسگزاری را دارم،اجرکم عندالله

این جمله خیلی برایم زیبا و دلنشین و قابل تامل بود!حقیر این را نمیدانستم

مطالبتان خیلی عالی و قابل تامل است استاد،افسوس که تا کنون سلب توفیق بوده و کم از محضرتان استفاده کرده بودم.....خداوند شمارا حفظ کند

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهرا(س)

علیکم السلام

از لطف شما سپاسگزارم . خداوند را شاکریم که همراهان بزرگواری همچون شما داریم .

التماس دعا

اریت الذی ینهی عبدا اذا صلی

هادی;788642 نوشت:

بالاتر از این؛ طبق روایات مختلف، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خود را اولین مخلوق معرفی فرمود «اول ما خلق الله نوری»( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏1، ص: 106)


این مساله رو چجوری باید باور کرد؟
نقل قول:

حضرت می‏فرماید: «کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین؛( بحارالانوار، ج 18، ص 278) زمانی پیامبر بودم که آدم (علیه السلام) هنوز در میان آب و گل بود.»
پيامبر اکرم خود فرموده اند: «کنت اول الانبياء في الخلق و آخرهم في البعث؛ (ر.ک: الشفاء بتعريف حقوق المصطفي(ص)، قاضي عياض، ج 1، ص 289 و 318) من از جهت آفرينش در بين انبيا، نفر اول بودم و در مبعوث شدن خاتم و آخرين آنها هستم.»
و نيز فرموده اند: «آدم و من دونه تحت لوايي يوم القيامة؛ (شهيد مرتضي مطهري، ختم نبوت، به نقل از بحارالانوار) تمام پيامبران در قيامت زير پرچم من هستند.»


و این موارد رو نیز.
مثلا یه مسیحی میگه پیامبر ما اینطوری بوده مسلمون میگه پیامبر ما اینطوری بوده حالا کدوم راست میگن؟

muiacir;791083 نوشت:
این مساله رو چجوری باید باور کرد؟


با سلام و عرض ادب

افضل بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از سایر انبیاء علیهم السلام دلایل مختلفی دارد، با توجه به اینکه چنین بحثی خارج از موضوع بحث هست، فقط به یکی از دلایل اشاره می شود:
در قرآن کریم از زبان حضرت عیسی(علیه السلام) آمده است: «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»؛ و نوید دهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد و نام او احمد است.
بشارت در موردی است که پیامبر بعدی، مطلبی نو و تازه برای امتش بیاورد. اگر پیامبر خاتم در سطح انبیای گذشته یا در سطح رسالت عیسای مسیح سخن گفته باشد، نخست اینکه دیگر نیازی به آمدن پیامبری تازه نبود و دوم اینکه مجالی برای بشارت نبود.
سخن حضرت مسیح(علیه السلام) که من کتاب آسمانی پیامبر گذشته را تصدیق می‌‌کنم و آمدن پیامبری را در آینده بشارت می‌‌دهم، نشان می‌‌دهد که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) از حضرت عیسی(علیه السلام) افضل و قرآن کریم از انجیل بالاتر و رهاورد پیامبر اسلام، بیش از رهاورد مسیح(علیه السلام) است، زیرا تنها در این صورت معنای بشارت تحقق می‌یابد.

هادی;791732 نوشت:

با سلام و عرض ادب

افضل بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از سایر انبیاء علیهم السلام دلایل مختلفی دارد، با توجه به اینکه چنین بحثی خارج از موضوع بحث هست، فقط به یکی از دلایل اشاره می شود:
در قرآن کریم از زبان حضرت عیسی(علیه السلام) آمده است: «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»؛ و نوید دهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد و نام او احمد است.
بشارت در موردی است که پیامبر بعدی، مطلبی نو و تازه برای امتش بیاورد. اگر پیامبر خاتم در سطح انبیای گذشته یا در سطح رسالت عیسای مسیح سخن گفته باشد، نخست اینکه دیگر نیازی به آمدن پیامبری تازه نبود و دوم اینکه مجالی برای بشارت نبود.
سخن حضرت مسیح(علیه السلام) که من کتاب آسمانی پیامبر گذشته را تصدیق می‌‌کنم و آمدن پیامبری را در آینده بشارت می‌‌دهم، نشان می‌‌دهد که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) از حضرت عیسی(علیه السلام) افضل و قرآن کریم از انجیل بالاتر و رهاورد پیامبر اسلام، بیش از رهاورد مسیح(علیه السلام) است، زیرا تنها در این صورت معنای بشارت تحقق می‌یابد.


آخه این موارد رو فقط مسلمانان قبول دارند و مسیحیان قبول ندارند که پیامبرشون افضله
اگر اینقدر وه میگویید دلایلش مطقن هست پس چرا چند میلیارد مسیحی قبولش نکردن؟

muiacir;791746 نوشت:
آخه این موارد رو فقط مسلمانان قبول دارند و مسیحیان قبول ندارند که پیامبرشون افضله
اگر اینقدر وه میگویید دلایلش مطقن هست پس چرا چند میلیارد مسیحی قبولش نکردن؟


سلام علیکم

با توجّه به اینکه این سوالات خارج از موضوع تاپیک هست لطفا در این رابطه تاپیک دیگری ایجاد فرمایید، ان شاء الله در خدمتتون هستیم.

با تشکر

پرسش:
قرآن کریم در آیات3 سوره یوسف، 7 سوره ضحی، 52 سوره شوری، پیامبر(صلی الله علیه و آله) را گمراه، غافل و ناآشنای نسبت به کتاب و ایمان معرفی کرده که سپس خداوند او را هدایت کرده و با کتاب و ایمان آشنا نموده است. با این حساب اگر زمین هیچ گاه از حجت خالی نمی ماند، در زمانی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از کتاب و ایمان بی خبر بوده چگونه می تواند حجت بوده باشد؟ و اگر حجت نبوده، پس حجت زمان او چه کسی بوده که باید پیامبر(صلی الله علیه و آله) از او پیروی میکرده است؟


پاسخ:

قرآن کریم در آیاتی که اشاره فرمودید چنین می فرماید:
«نحَْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَاذَا الْقُرْءَانَ وَ إِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِين‏»؛ ما بهترين سرگذشتها را از طريق اين قرآن- كه به تو وحى كرديم- بر تو بازگو مى‏ كنيم و مسلّماً پيش از اين، از آن خبر نداشتى.(1)

«أَلَمْ يجَِدْكَ يَتِيمًا فََاوَى‏* وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَى‏»؛ آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده يافت و هدايت كرد.(2)

«مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْايمَانُ وَ لَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نهَّْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ»؛ تو پيش از اين نمى ‏دانستى كتاب و ايمان چيست ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى ‏كنيم‏.(3)

مقصود از آیه اول که روشن است، در مورد داستان یوسف پیامبر(علیه السلام) است که قرآن کریم می فرماید پیامبر(صلی الله علیه و آله) از آن مطلع نبوده است، و خداوند او را آگاه ساخته است، روشن است که حتی جهل نسبت به داستان حضت یوسف(علیه السلام) با حجت بودن آن حضرت منافات ندارد.

اما در مورد دو آیه بعدی باید توجه بفرمایید که «ضالّ» در اینجا وصف وجودی به معنای گمراهی نیست، بلکه وصفی عدمی به معنای عدم هدایت است، یعنی تو در ذات خودت راه درست را نمیشناختی، و این لازمه توحید افعالی است(4) چون انسان هر چه که دارد از خداوند دارد، همانطور که قرآن کریم می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»؛ اى مردم شما (همگى) نيازمند به خدائيد تنها خداوند است كه بى‏نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است‏.(5)

بنابراین هرگز در مقام بیان زمان نیست، بدین معنا که زمانی تو گمراه بودی و بعد هدایت شدی، چرا که قرآن کریم صراحتا این را نفی می کند: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏ * وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»؛ هرگز دوست شما [محمّد «ص»] منحرف و گمراه نشده است، و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد.(6)

امیرالمومنین(علیه السلام) نیز در تبیین مقام و منزلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین می فرمایند: «لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ ص مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَه‏»؛ همانا خداوند از لحظه از شير گرفتن پيامبر، يكى از بزرگ‏ترين فرشتگان خود را همراه او گرداند تا راه مكارم و محاسن اخلاق را شب و روز به او تعليم دهد. (7)

در مورد آیه 52 سوره شوری نیز مقصود همین است، منظور قرآن این است که ای پیامبر؛ تو هرگز نمی توانستی بدون تعلیم الهی از کتاب و ایمان باخبر شوی(8) در حقیقت می خواهد جهل ذاتی انسان ها از حقیقت قرآن و ایمان را بیان کند، نه اینکه بگوید پیامبر(صلی الله علیه و آله) ابتدا جاهل بوده و سپس ایمان آورده است، همان طور که در آیه ای دیگر به صورت شفاف تر چنین می فرماید: «عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»؛ چيزهايى به تو آموخته كه نمى‏توانستى بدانى.(9)
به عبارت دیگر آيه شريفه در صدد این است که بفرماید: آنچه رسول خدا (ص) دارد، و مردم را هم بسويش مى‏خواند، همه از ناحيه خداوند متعال است، نه از جنب خودش، به همین خاطر می فرماید: «تو خودت درايت و فهم حقايق كتاب را نداشتى‏» (10)

با این تفاصیل، معنای آیه سوم سوره یوسف که در ابتدا به آن اشاره شد نیز روشن تر میشود. و همچنین روشن می­شود که هرگز کسی بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) حجت نبوده است، و ایشان از بدو تولد تحت تعلیم ویژه الهی و حجت خداوند در زمین بوده اند، اگرچه رسالت ایشان برای ابلاغ پیام الهی به مردم از 40 سالگی آغاز شد.

پی نوشت ها:
1. یوسف:3/12.
2. ضحی:93/ 6و7.
3. شوری:52/42.
4. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامى‏، قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج20، ص523؛ سبحانی، جعفر، عصمة الانبیاء، مؤسسه امام صادق (ع‏)، قم، ص271و272
5. فاطر:15/35.
6. نجم:53/ 2و3.
7. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه 192، ص300
8. ملاصدرا، اسرار الآیات، انجمن حكمت و فلسفه‏، تهران، چاپ اول، 1360ش، ص18.
9. نساء113/4.
10. ترجمه المیزان، ج18، ص113.

موضوع قفل شده است