تاريخچه تحريم شرب خمر(تحريم شراب)

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تاريخچه تحريم شرب خمر(تحريم شراب)

تاریخچه تحریم شراب در اسلام : شراب خواری در میان اعراب به صورت گسترده ای رواج داشت به صورتی که عدم ایمان بعضی از مشرکان به خاطر تحریم شراب در اسلام دانسته شده است .نخستین آیه ای که در آن به بحث شرب خمر می پردازد ،آیه 67 سوره نحل است .که در آن ،آمده است : شما ای مردم !از خرما و انگور هم مایه مست کننده و هم رزق نیکو به دست می آورید .قرآن برای نخستین بار گوشزد می کند که ساختن شراب از آن ها ،ارتزاق نیکو نیست ،بلکه « ارتزاق حسن »آن است ،که آن ها را به همان صورت انگور و خرما مصرف کنید . بنابر نظر صاحب تاریخ الخمیس ای آیه در مکه نازل شده است ،در حالی که آن روز حلال بوده و مسلمانان هم شراب می خورده اند .در آیه دوم که درباره تحریم مشروبات الکلی صادر شد چنین آمده است : « از حکم شراب و قمار از تو [ پیامبر ]سوال می کنند ،در پاسخ آنها بگو که اگر چه در قمار وشراب استفاده جزئی مادی است ،ضرر و گناه آنها بیشتر است .(آیه 219بقره) .مولف تاریخ الخمیس می گوید این آیه در شان عمر و حمزه و معاذ بن جبل نازل شد . بنابر گفته وی این به نزد پیامبر آمده و عرضه داشتند : ای رسول خدا در باره خمر و میسر که عقل و دارایی ما را برده اند به ما فتوی بده .[1]حتی عبدالرحمن بن عوف با این که این آیه نازل شده بود شرابی سر سفره حاضر کرد ،و حاضران پس از شراب نوشی به نماز ایستادند .یکی از آنها آیه را در نماز غلط خواند به طوری که معنی آیه دگرگون شد و به جای « لا اعبد ما تعبدون » ،یعنی ای مشرکان من بت های شما را نمی پرستم ،چنین خواند : « اعبد ما تعبدون » .این جریان ها مزاج ها را آماده کرد تا شرایط و اوضاع اجازه دهد که شراب لااقل در شرایط و حالات خاصی تحریم شود .از این رو صریحا اعلام شد که هیچ فرد مسلمان حق ندارد که با حالت مستی نماز بگزارد و این تشریع الهی با این آیه اعلام شد .« در حال مستی نماز نخوانید تا بدانید چه می گویید » (نساء آیه 44) .تاثیر این آیه به حدی بود که بسیاری از نوشیدن شراب خودداری کردند و می گفتند : چیزی که به نماز تان زیان می رساند ،باید مطلقا از برنامه زندگی حذف شود . با این حال گروه دیگری همچنان دست از کردار خود برنداشته بودند،حتی یک نفر از انصار با توجه به آیه یاد شده ،در ضیافتی که ترتیب داده بود ،میهمانان پس از صرف شراب به جان هم افتادند و سر و دست یکدیگر را شکستند ،سپس شکایت حضور رسول خدا آوردند . خلیفه دوم که تا آن روز شراب می خورد ،به گمان این که آیات گذشته برای تحریم شراب کافی نیست ،دست به دعا برداشت و گفت : « الهم بین لنا بیانا شافیا فی الخمر » : بارالها بیان صریح و قانع کنندهای برای ما نازل فرما .[2]گویا سعد بن ابی وقاص در استخوان سر شتری شراب نوشیده بود و سپس به شعر سرایی پرداخته بوده که در بین اشعار به تمسخر انصار دست یازیده و به این دلیل با استخوان شتر بر سرش زده و سرش را شکسته بودند.[3] که به دنبال آن حکم صریح تحریم شراب نازل شد : « ای افراد با ایمان !شراب و قمار و بتان و ازلام (نوعی بخت آزمایی) پلید و نجس اند ،همگی از آنها اجتناب ورزید شاید رستگار شوید .(مائده 90).پس از نزول این آیه خلیفه دوم گفت : انتهینا یا رب : دوری خود را از این وقت اعلام می داریم .[4]داستان تحریم خمر در ذی القعده سال پنجم هجری بوده است .[5] اما عدده ای معتقدند تحریم در سال چهارم اتفاق افتاده است .[6]بعضی از مغرضین می گویند این آیات تحریم شراب را اثبات نمی کند و باید به صورت صریح از لفظ « حرم » استفاده می کرد . در حالیکه در آیه آمده بود « و اثمهما اکبر من نفعهما » و نوشیدن مشروب را اثم کبیر دانسته است .در آیه دیگر آورده است : « قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم » (اعراف 33) .معنی ایه این است : بگو پروردگارم فحشای آشکار و پنهانی را تحریم کرده و کلیه « اثم ها» و گناه را .:Gol::Gol::Gol::Gol::Nishkhand::Nishkhand::Nishkhand::Nishkhand:

[=&quot][1][/] -تاریخ الخمیس ،دیاربکری ،بیروت : دارصادر،ج2،ص27.

[=&quot][2][/] -نهایة الارب فی فنون الادب،نویری ،قاهره: دارالکتب و الوثائق القومیة،1423ق ،ج4،ص 80 .

[=&quot][3][/] -نهایة الارب ،ج4،ص80 .

[=&quot][4][/] - مستدرک ،حاکم نیشابوری،تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی ،

[=&quot][5][/] -نهایة الارب ،ج4،ص80 .

[=&quot][6][/] - فروغ ابدیت ،جعفر سبحانی ،ص 592 (حوادث سال چهارم )

به نام خدا
و با سلام خدمت همه عزیزان
در ذیل آیه 43 سوره نساء:

نقل قول:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون‏

روایاتی را اهل سنت نقل می کنند که دلالت دارد این آیه در شأن مولا علی علیه السلام و عده دیگری نازل شده است :
نقل قول:
أخرج عبد بن حميد و أبو داود و الترمذي و حسنه و النسائي و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و النحاس و الحاكم و صححه عن على بن أبى طالب قال صنع لنا عبد الرحمن بن عوف طعاما فدعانا و سقانا من الخمر فأخذت الخمر منا و حضرت الصلاة فقدموني! فقرأت قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ و نحن نعبد ما تعبدون فانزل الله يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ‏

و أخرج ابن جرير و ابن المنذر عن على انه كان هو و عبد الرحمن و رجل آخر شربوا الخمر فصلى بهم عبد الرحمن فقرأ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ فخلط فيها فنزلت لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏

و أخرج ابن المنذر عن عكرمة في الآية قال نزلت في أبى بكر و عمر و على و عبد الرحمن بن عوف و سعد صنع على لهم طعاما و شرابا فأكلوا و شربوا ثم صلى على بهم المغرب فقرأ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ حتى خاتمتها فقال ليس لي دين و ليس لكم دين فنزلت لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏
-----------
الدر المنثور فى تفسير المأثور، سيوطى ، قم‏، ناشر: كتابخانه آية الله مرعشى نجفى‏، 1404 ق‏. ج2 – ص: 165 و 166.

البته حاکم در مستدرک روایت دیگری نقل می کند که دلالت صریحی بر مطلب فوق ندارد و این روایت را دال بر بری بودن حضرت علی علیه السلام میداند:
نقل قول:
أخبرنا محمد بن علي بن دحيم الشيباني ثنا أحمد بن حازم الغفاري ثنا أبو نعيم و قبيصة قالا : ثنا سفيان عن عطاء بن السائب عن أبي عبد الرحمن عن علي رضي الله عنه قال : دعانا رجل من الأنصار قبل تحريم الخمر فحضرت صلاة المغرب فتقدم رجل فقرأ : { قل يا أيها الكافرون } فالتبس عليه فنزلت : { لا تقربوا الصلاة و أنتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون } الآية
هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه و في هذا الحديث فائدة كثيرة و هي أن الخوارج تنسب هذا السكر و هذه القراءة إلى أمير المؤمنين علي بن أبي طالب دون غيره و قد برأه الله منها فإنه راوي هذا الحديث

------------------------------------------------------------------
المستدرک علی الصحیحین للحاکم مع تعلیقات الذهبی فی التلخیص جلد 2 صفحه 336


نظر کارشناس محترم در این رابطه چیست؟

از کمال عزیز که تشریف فرما شده و ما را مفتخر فرموده اند سپاس گذارم .سخن جالب و در خور توجه ای بود .به نوبه خود از شما متشکرم .اما سخن نخست آنکه : این مطالبی که مرقوم فرمده اید مطالب حدیثی است و کسانی که کار تاریخی می کنند ،با کتابهای تاریخی صرف که علم تاریخ شامل آنهاست کار می کنند و کتب حدیثی از انجا که روند کاریشان نقل حدیث است در سازو کار تاریخیان ،اصولا جایی ندارد و یک تاریخ نگار و تاریخ دان صرفا از کتابهایی که تاریخی باشند و مبانی تاریخ نگاری در انها رعایت شده با شد نقل می کنند .و کتابهایی که شما نام برده اید یا حدیثی یا تفسیری اند .البته این مقدمه را گفتم که موضوع روشن تر شود .ولی این گونه نیست پاسخ ندهم بلکه سعی می کنم از علم تاریخ و حدیث کمک بگیرم و پاسخ درخوری بدهم .برای این منظور کمی زمان لازم است ( ادامه دارد )

با سلام به کمال همانگونه که حاکم در مستدرک اشاره نموده در این روایت کسانی که بغض ایشان نسبت به ان حضرت روشن است نام علی ع را در این روایت جعل کرده اند تا کارهای زشت اربابان خود را توجیه نمایند در حالی که هین روایت در منابع دیگر که انها نیز سنی هستند و اعتبار سندی انها نیز قوی تر است به گونه ای دیگر امده است که توجه شما را به گوشه ای از این روایات جلب می کنم
یک روز ابوبکر و عمر و دیگر رفقا! در سال هشتم (سال فتح مکه و بعد از تحریم و نزول آیه حرمت شراب) در منزل ابوطلحه زید بن سهل جمع شدند و مشروب خوردند و مجلس عیشی تشکیل دادند.
ابوبکر پس از خوردن شراب و مست شدن بر کشته های مشرکین جنگ بدر افسوس خورد و با اشعار کفر آمیز زیر برایشان نوحه نمود !!! :
احیی ام بکر بالسلام...........وهل لک بعد قومک من سلام
یحدثنا الرسول بان سحتا...........و کیف حیاه اصل او هشام
و ود بنو المغیره لو فدوه..................بالف من رجال او سوام
کانی بالطوی طوی بدر..............من الشیزی یکلل بالسنام
کانی بالطوی طوی بدر .............من الفتیان و الحلل الکرام
عمر نیز در آن مجلس مشروب خورد و مست کرد و همانند همکارش کفریات زیر را بر کشته های جنگ بدر نوحه سرایی نمود:
و کائن بالقلب قلیب بدر............من الفتیان و العرب الکرام
ایوعدنی ابن کبشه ان سنحیی.....و کیف حیاه اصداء وهام
ایعجز ان یرد الموت عنی.........و ینشرنی اذا بلیت عظامی
الا من مبلغ الرحمن عنی.............بانی تارک شهر الصیام
فقل لله یمنعنی شرابی..............و قل لله یمنعنی طعامی
وقتی خبر به پیامبر رسید حضرت پیامبر صلی الله علیه و اله رسید حضرت بسیار خشمگین شد و در حال غضب و ناراحتی در حالی که ردای مبارکش روی زمین کشیده میشد بدانجا تشریف برد و چیزی در دست داشت آن را بلند کرد که بر سر حضار مجلس زند آنها متفرق شدند و عمر گفت دیگر نمیخورم. (۲)
مجموع حضار در آن مجلس یازده نفر بودند و ابن حجر ده نفر آنها را نام می برد به ترتیب زیر:
آلوسی میگوید (۵): بزرگان صحابه بعد از نزول آیه حرمت شراب در سوره بقره باز هم می آشامیدند و دست بردار نبودند و بسیاری از حفاظ و مفسرین نزول ایات حرمت شراب را در اوایل هجرت میدانند و ایه سوره مائده جهت تشدید و تاکید حرمت بود. (۶)
به هر حال در نزد همه مسلم است که این دو خلیفه شراب میخوردند و عجیب تر آنکه عمر نه فقط پس از تحریم شراب از آن دست بردار نبود بلکه تا ساعت آخر مرگش شراب انگور را میخورد. عمروبن میمون گفت:
۱- ابوبکربن ابی قحافه در سن پنجاه و هشت سالگی ۲-عمربن الخطاب در سن چهل و پنج سالگی ۳-ابوعبیده جراح (گورکن مدینه) در سن چهل و هشت سالگی ۴ـ ابو طلحه زید بن سهل میزبان مجلس در سن چهل و چهار سالگی ۵- سهل بن بیضاء ۶- ابی بن کعب ۷- ابودجانه سماک بن خرشه ۸- ابو ایوب انصاری ۹- ابوبکر بن شغوب ۱۰- انس بن مالک ساقی قوم ! در سن هیجده سالگی ( از همه کوچکتر) (۳) ۱۱- معاذ بن جبل (ابن حجر او را از قلم انداخته و در آن هنگام بیست و سه سال داشت. (۴) ساعتی که عمر ضربت کارد به شکمش خورد برایش شراب انگور تند آوردند و آن را آشامید. (۷) ونیز آمده است (۸) که عمر شراب تند را خیلی دوست میداشت. او میگفت: برای رفع حرمت شراب در آن آب می ریزیم !!! و نیز میگفت: برای هضم گوشت شتر تنها شراب آنگور مفید است !!!
آری این است خلیفه مسلمین. (۹)
و نیز آمده است: یک روز عمر یک عربی را که مشروب خورده و غش کرده بود با تازیانه حد شراب زد و این اجرای حد بر او به جهت مستی او بوده و نه شراب خوردن یعنی خوردن مشروب تا مستی نیاورده مانعی ندارد ! (۱۰)
جصاص داستان جالبی دراین رابطه از عمر نقل میکند. میگوید: یک روز عربی که شراب خورده بود. عمر خواست او را با تازیانه حد بزند عرب گفت: من همان شرابی را خوردم که خودت میخوری!!! عمر شراب خود را خواست و آن را با آب مخلوط نمود و گفت: هر کس در این موضوع شک کرد آب را داخل شراب نماید مانعی ندارد آنگاه پس از اینکه عرب را حد شراب زد خودش شراب را نوشید ! (۱۱) و از این قبیل داستانها زیاد است (۱۲) و در همه آنها آمده که عمر می گفت:
آب را داخل شراب کنید و بخورید مانعی ندارد! در حالی که شراب با آب مخلوط شود باز هم شراب است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: هر چه را که زیادی آن مستی آورد کمی آن نیز حرام میباشد خواه مستی بیاورد یا نیاورد. (۱۳)
و نیز آورده اند یک وقتی مردم شام از سرما و سنگینی آب و بدی محصول زمین نزد عمر شکایت بردند. عمر به آنها اجازه داد که شراب را بجوشانند وقتی دو ثلث آن کم شد یک سوم باقیمانده را بیاشامند(۱۴).

این درحالیستکه جانشین به حق رسول الله صلی الله علیه و اله یعنی اسدالله الغالب امیرالمومنین علیه السلام در عظمت حرمت شراب میفرماید: هر گاه قطره‏ی شراب در چاهی بیفتد و بعدا در آن محل مناره‏ی بنا کنند در آن مناره من هرگز اذان نخواهم گفت، و همچین هر گاه قطره‏ی شراب میان دریائی بیفتد و آن دریا خشک شود و گیاه در محل آن روئیده شود من حیوانات خود را در آن گیاه زار نخواهم چرانید. (تفسیر روح البیان)
و در روایات پیامبر مکرر امده به شراب خوار زن ندهید این در حالی است که پیامبر علی ع را به عنوان تنها کسی که هم شان دخترش بود فاطمه ع را به همسری او دراورد و در روایتی از امام علی ع داریم که:
به امیرالمومنین علی (ع) گفته شد که آیا شرابخواری از زنا و سرقت بدتر است ؟ امام (ع) فرمودند : بله زیرا شرابخوار هم زنا و دزدی می کند هم آدم می کشد و نماز را هم رها می کند. کنزالعمل جلد5 حدیث 13693
اسناد از كتب اهل سنت:
1- کشف الغمه امام شعرانی ج۲ ص ۱۵۴- احکام القران ابوبکر جصاص رازی حنفی ج۱ ص ۳۸۸- رسائل الجاحظ ص ۳۴- شرح ابن ابی الحدید ج۳ ص ۲۶۴. 2- البته عمر در این گفتار خود دروغ گفت و چنانکه دیدیدم از شراب دست برنداشت و تا ساعت مرگش زمانی که ضربت خورد شراب می آشامید (نوادر الاصول حکیم ترمذی ص ۶۶- الاصابه ج۴ ص۲۲- مجمع الزوائد هیثمی ج۵ ص۵۱- فتح الباری ج۱۰ص ۳۰- صحیح بخاری کتاب التفسیر سوره مائده ایه حرمت شراب- صحیح مسلم کتاب الاشربه باب حرمت شراب- تفسیر الدر المنثور سیوطی ج۲ص۳۲۱- مسند احمد ج۳ ص ۱۸۱و ۲۲۷- سنن کبری بیهقی ج۸ ص۲۸۶و ۲۹۰- تفسیر ابن کثیر ج۲ص۹۳و ۹۴) و در تفسیر طبری ج۲ ص ۲۰۳ و ج۷ص ۲۴ به جای نام ابوبکر "مردی" اورده و ان را تحریف و خیانت نموده است و درباره عمر نیز آقای طبری به جای عمر کلمه "مردی آورده که به مصداق مثل معروف محبت آدمی را کر و کور میکند گویا شرم داشته از اینکه نام خلفای خود را که دیگران او را به نام آورده اند به قلم بیاورد. ۳- فتح الباری ابن حجر ج۱۰ ص ۳۰ ۴- تفسیر ابن جریر ج۷ص۲۴- مجمع الزوائد هیثمی ج۵ص۵۲- عمده القاری عینی ج۸ ص ۵۹۸- تفسر الدر المنثور ج۲ ص ۳۲۱- شرح نووی در حاشیه ارشاد قسطلانی ج ۸ ص ۲۳۲ ۵- تفسیر روح المعانی آلوسی ج۲ ص ۱۱۵ ۶- احکام القران جصاص ج ۱ ص ۳۸۰- تفسیر قرطبی ج ۳ ص ۶۰- تفسیر فخر رازی ج ۲ ص ۲۲۹ و ۲۳۱- الامتاع مقریزی ۱۹۳- فتح الباری ج۱۰ ص۲۴- عمده القاری ج۱۰ ص ۸۲ - سیره ابن هشام ج۲ص۱۹۲- تفسیر شوکانی ج۲ص۷۱- عیون الاثر ابن سید الناس ج۲ص۴۸ ۷- تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج۶ ص ۱۵۶ ۸ـ جامع مسانید ابوحنیفه ج۲ ص ۱۹۲ ۹- به کتابهای اهل سنت مراجعه شود از جمله: السنن الکبری بیهقی ج۸ص ۲۹۹- محاضرات راغب ج۱ص۳۱۹- کنز العمال ج۲ص۱۰۹- جامع مسانید ابوحنیفه ج۲ص۱۹۰و ۲۱۵. ۱۰- العقد الفرید ج۳ ص ۴۱۶ ۱۱- احکام القران ج۲ ص ۵۶۵ ۱۲- به کتابهای زیر مراجعه شود: حاشیه سنن کبری بیهقی ابن ترکمانی ج۸ص۳۰۶- کنز العمال ج۳ص ۱۱۰- سنن نسائی ج۸ ص ۳۲۶- کتاب الاثار قاضی ابویوسف ص ۲۲۶- جامع مسانید ابوحنیفه ج۲ص ۱۹۲ ۱۳- سنن دارمی ج۲ ص ۱۱۳- سنن نسائی ج۸ ص ۳۰۱ - سنن بیهقی ج۸ ص ۲۹۶- مصابیح السنه ج۲ ص ۶۷- تاریخ خطیب بغدادی ج۳ ص ۳۲۷- صحیح ترمذی ج ۱ص۳۴۲- ۱۴- سنن بیهقی ج۸ ص ۳۰۰ و ۳۰۱- سنن نسائی ج۸ ص ۳۲۹- کنز العمال هندی ج ۳ص ۱۰۹و ۱۰۱- تیسیر الوصول ج۲ ص ۱۷۸- جامع مسانید ابوحنیفه ج۲ص ۱۹۱

با سلام یک نکته ای که لازم است توضیح بدهم اینکه: ما در اینجا قصد ناراحت کردن برادران عزیز سنی مان را نداریم و صرفا بحثهایی که میشود سعی شده که به صورت علمی ارائه شود و هرگز بنا نداریم که کسی را از خود برنجانیم .امیدواریم خداوند متعال تلاشهای علمی دوستان را به احسن وجه بپذیرد.
[=Times New Roman]نویسنده الاصابه معتقد است جریان مجلس شرابی که در منزل عبدالرحمن بن عوف بوده از ساخته های شخصی به نام هبة الله است و معتقد است جریان اصلا ربطی به عبد الرحمن ندارد بلکه برای پدر عبدالرحمن اتفاق افتاده است .[=Times New Roman][1]تا یادم نرفته بگویم که سیره حلبیة[=Times New Roman][2] معتقد است جریان شراب خواری حمزه اشتباه است چرا که جریان منتهی به تحریم شرب خمر در سال چهارم اتفاق افتاده و حمزه در سال سوم و به جنگ احد به شهادت رسیده بود .نکته دیگر آنکه قرآن می گوید کسانی که از میدان جنگ احد گریختند به خاطرگناهانی که مرتکب شده بودند شیطان توانست بر انها مسلط شود و پای انها را بلغزاند . با دقت در این گفته و اینکه حمزه اصلا فرار نکرد و اما دیگرانی که در مجلس شراب بوده اند همگی فرار کردند به این نکته دقیق می شویم که اصلا حمزه در مجلس شراب حضور نداشته و الا باید مانند دیگر اعضاء مجلس که از جنگ فرار کردند او نیز باید فرار می کرد .زمخشرى در ربيع الأبرار مى‏نويسد: در سه نوبت آياتى در خصوص تحريم شراب نازل شد و در ابتدا اين آيه نازل شد:
[=Times New Roman]«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما ...» «1»؛ درباره شراب و قمار از تو مى‏پرسند. بگو كه در آن دو گناهى بزرگ، و منافعى براى مردم است، ولى گناهشان از نفعشان بزرگ‏تر است.
[=Times New Roman]پس از نزول اين آيه، عده‏اى از مسلمانان آن را ترك كردند و عده‏اى هنوز آن را مى‏نوشيدند تا اينكه يكى از آنها كه شراب نوشيده بود، به نماز ايستاد و در نماز سخن‏هاى بيهوده گفت، لذا اين آيه نازل شد:
[=Times New Roman]«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى ...» «2»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، در حال مستى به نماز نايستيد.
[=Times New Roman](2) پس از نزول اين آيه هم، عده‏اى هنوز شراب مى‏نوشيدند تا اينكه عمر شراب خوارى كرد و در حالت مستى استخوان چانه شترى را برداشت و با آن سر عبد الرحمن بن عوف را زخمى كرد، سپس در گوشه‏اى نشست و با اشعار أسود بن يعفر براى كشته شدگان مشرك بدر، نوحه سرايى كرد! اين خبر به گوش رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله رسيد و بسيار ناراحت شد. او در حالى كه ردايش بر زمين كشيده مى‏شد به سوى عمر حركت كرد و عصايش را بلند كرد تا بر سر عمر بكوبد! بلافاصله عمر گفت: از غضب خدا و رسولش به خدا پناه مى‏برم! به دنبال آن آياتى نازل شد تا آنجا كه خداوند مى‏فرمايد: «إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ»؛ به درستى كه شيطان مى‏خواهد به وسيله شراب و قمار بين شما عداوت و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد. آيا به اين عمل زشت خود پايان نمى‏دهيد؟
[=Times New Roman](1) عمر گفت: پايان داديم، پايان داديم! اين روايت را سيوطى نيز در الدر المنثور با سند خود از سعيد بن جبير روايت كرده كه در آن آمده است: عمر به خودش گفت: اى نمك نشناس! چرا به قمار پرداختى؟! يا اينكه گفت: چرا به قمار و شراب و أزلام (نوعى قمار) پرداختى؟ از رحمت خدا دور باشى و عذاب الهى بر تو باد! و پس از آن مردم شراب خوارى را ترك كردند. «1»
[=Times New Roman](2) سيوطى در خبر ديگرى كه آن را به سعد بن ابى وقاص اسناد مى‏دهد، مى‏نويسد: يكى از انصار پيش از آن كه خمر تحريم شود، ما را به مهمانى دعوت كرد. در آن‏جا مهمانان شراب نوشيدند تا اين كه مست كردند و به عربده‏كشى پرداختند! انصار مى‏گفتند كه انصار برترند و قريش مى‏گفتند كه قريش برتر است.
[=Times New Roman]در اين اوضاع، فردى با استخوان شترى كه در دست داشت، بر بينى‏ام كوبيد و آن را زخمى كرد. پس از آن نزد پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله رفتم و جريان را عرض كردم كه اين آيه نازل شد:
[=Times New Roman]«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» «2»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، شراب و قمار و بت‏ها و تيرهاى قرعه پليد و از عمل شيطانند. پس، از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد. همانا شيطان مى‏خواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد، آيا شما دست برمى‏داريد؟ «3»
[=Times New Roman]از ظاهر خبر چنين برمى‏آيد كه سعد بن ابى وقاص، افتخار مى‏كرده است كه ممنوعيت شراب خوارى به خاطر شكسته شدن بينى او، به وسيله يك مرد انصارى تشريع شده است.(1) سعد مى‏گويد: اين حادثه قبل از تحريم خمر و پيش از نزول آيه تحريم خمر به وقوع پيوست! حال بايد بررسى كرد كه آيا تا آن زمان خمر تحريم نشده بود؟! زيرا سوره مائده بعد از حجة الوداع و در سال دهم هجرى نازل شده است! يعنى بر اساس گفته سعد، مردم تا سال دهم هجرى مجاز بوده‏اند كه شراب خوارى كنند! آيا چنين بوده است؟!
[=Times New Roman](2) خطيب بغدادى از عايشه روايت مى‏كند: هنگامى كه سوره بقره نازل شد، در آن خمر تحريم شده بود و رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله مردم را از شراب خوارى نهى مى‏كرد. «1» و منظور عايشه، آيه 219 از سوره بقره بود كه مى‏فرمايد: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ ...».
[=Times New Roman]به همين معنا، روايتى در فروع كافى از على بن يقطين از امام كاظم عليه السّلام «2» و از حسن بصرى روايت شده است. «3»
[=Times New Roman](3) و شوكانى در تفسيرش از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت مى‏كند: خمر، بعد از جنگ احد حرام شد. «4»
[=Times New Roman]إبن شبه نيز در تاريخ المدينه المنورة با سند خود از جابر روايت مى‏كند: تحريم خمر بعد از غزوه بنى نضير كه بلافاصله بعد از جنگ احد در سال چهارم رخ داد، بوده است «5» و ابن هشام مى‏نويسد كه در ماه ربيع الاول سال چهارم بوده است. «6»
[=Times New Roman]بنا براين، خبر سعد بن ابى وقاص قابل پذيرش نيست. علاوه بر اين از ظاهر آيات چنين فهميده مى‏شود كه گروهى از مسلمين شراب خوارى را بعد از نزول آيه 219 سوره بقره در سال دوم هجرى ترك نكردند، به همين خاطر، آيات سوره مائده در سال دهم هجرى نازل شد ... و عده‏اى كه در مدت زمان ميان نزول سوره بقره و سوره مائده شراب خوارى مى‏كردند، كسانى بودند كه از عادت زشت خود دست برنداشته بودند. «7» در واقع آيات سوره مائده براى سخت‏گيرى بيشتر بر كسانى كه تحريم الهى را ناديده مى‏گرفتند، نازل شد. «8»
[=Times New Roman](4) و از امام باقر عليه السّلام در كافى روايت شده است: «هيچ كس از خداوند نسبت به بندگانش دلسوزتر نیست .و از جمله دلسوزى‏هاى خداوند تبارك و تعالى اين است كه آنها را از خصلت‏هاى ناپسند، يكى پس از ديگرى به خصلت‏هاى خوب منتقل مى‏كند، در حالى كه اگر تمام خصلت‏ها را يكباره تشريع مى‏كرد، همگى هلاك مى‏شدند.»
[=Times New Roman](1) در روايت ديگرى از آن حضرت عليه السّلام نقل شده است: خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه تحريم خمر از اجزاى دين او بوده است. و مردم از خصلت‏هاى زشت يكى پس از ديگرى به خصلت‏هاى خوب منتقل مى‏شوند و اگر خداوند تمام احكام را يكباره بر آنها نازل كند، از پذيرش دين ناتوان مى‏گردند. «1»
[=Times New Roman]در آيه 93 مائده آمده است:
[=Times New Roman]«لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛ بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، گناهى در آنچه قبلا خورده‏اند، نيست، در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند، سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند، آنگاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند، و خدا نيكوكاران را دوست مى‏دارد.
[=Times New Roman](2) قمى در تفسير خود در ذيل آيه فوق مى‏نويسد: «پس از منع غليظ و شديد نسبت به شراب خوارى و قماربازى، و سخت‏گيرى فوق العاده نسبت به آن، عده‏اى از مهاجرين و انصار به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله عرض كردند: اى رسول خدا، بدين‏ترتيب بعضى از رفقاى ما كه شراب خوار بودند و كشته شدند، به هلاكت ابدى دچار شده‏اند، زيرا خداوند اين دو عمل را نجس و از اعمال شيطانى شمرده است و شما هم سخنان تكان دهنده‏اى درباره اين دو عمل زشت فرموده‏ايد. در اين صورت آيا راه نجاتى براى آنان نيست؟ در جواب اين سؤال آيه 93 نازل شد. «2»
[=Times New Roman]آيات 94 تا 99 به بيان احكام مربوط به صيد خشكى و دريايى در حال احرام برمى‏گردد كه متناسب با نزول سوره مائده بعد از حجة الوداع مى‏باشد؛ اما آيه 100 مى‏فرمايد:
[=Times New Roman]«قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ بگو: «پليد و پاك يكسان نيستند، هرچند كثرت پليدها تو را به شگفت آورد. پس اى خردمندان، از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.»درباره اين آيه، از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت شده است: خداوند شراب خوارى را حرام كرد و رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله در اين‏باره فرمود: «خداوند شراب ساز و شراب فروش و شراب‏خوار را لعنت كند.» به دنبال آن فردى برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا، من از راه شراب فروشى اموالى جمع كرده‏ام، اگر آن را در راه خدا هزينه كنم، براى من نفعى دارد؟ پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به وى فرمود: خداوند چيزى را قبول نمى‏كند، مگر اينكه پاك باشد. اگر اين مال را در راه صدقه يا حج يا جهاد هزينه كنى، خداوند به اندازه پر مگسى به تو ثواب نخواهد داد! و پس از آن اين آيه نازل شد: «قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ ...» «1».زمخشرى در ربيع الأبرار مى‏نويسد: در سه نوبت آياتى در خصوص تحريم شراب نازل شد و در ابتدا اين آيه نازل شد:
[=Times New Roman]«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما ...» «1»؛ درباره شراب و قمار از تو مى‏پرسند. بگو كه در آن دو گناهى بزرگ، و منافعى براى مردم است، ولى گناهشان از نفعشان بزرگ‏تر است.
[=Times New Roman]پس از نزول اين آيه، عده‏اى از مسلمانان آن را ترك كردند و عده‏اى هنوز آن را مى‏نوشيدند تا اينكه يكى از آنها كه شراب نوشيده بود، به نماز ايستاد و در نماز سخن‏هاى بيهوده گفت، لذا اين آيه نازل شد:
[=Times New Roman]«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى ...» «2»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، در حال مستى به نماز نايستيد.
[=Times New Roman](2) پس از نزول اين آيه هم، عده‏اى هنوز شراب مى‏نوشيدند تا اينكه عمر شراب خوارى كرد و در حالت مستى استخوان چانه شترى را برداشت و با آن سر عبد الرحمن بن عوف را زخمى كرد، سپس در گوشه‏اى نشست و با اشعار أسود بن يعفر براى كشته شدگان مشرك بدر، نوحه سرايى كرد! اين خبر به گوش رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله رسيد و بسيار ناراحت شد. او در حالى كه ردايش بر زمين كشيده مى‏شد به سوى عمر حركت كرد و عصايش را بلند كرد تا بر سر عمر بكوبد! بلافاصله عمر گفت: از غضب خدا و رسولش به خدا پناه مى‏برم! به دنبال آن آياتى نازل شد تا آنجا كه خداوند مى‏فرمايد:«إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ»؛ به درستى كه شيطان مى‏خواهد به وسيله شراب و قمار بين شما عداوت و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد. آيا به اين عمل زشت خود پايان نمى‏دهيد؟
[=Times New Roman](1) عمر گفت: پايان داديم، پايان داديم! اين روايت را سيوطى نيز در الدر المنثور با سند خود از سعيد بن جبير روايت كرده كه در آن آمده است: عمر به خودش گفت: اى نمك نشناس! چرا به قمار پرداختى؟! يا اينكه گفت: چرا به قمار و شراب و أزلام (نوعى قمار) پرداختى؟ از رحمت خدا دور باشى و عذاب الهى بر تو باد! و پس از آن مردم شراب خوارى را ترك كردند. «1»
[=Times New Roman](2) سيوطى در خبر ديگرى كه آن را به سعد بن ابى وقاص اسناد مى‏دهد، مى‏نويسد: يكى از انصار پيش از آن كه خمر تحريم شود، ما را به مهمانى دعوت كرد. در آن‏جا مهمانان شراب نوشيدند تا اين كه مست كردند و به عربده‏كشى پرداختند! انصار مى‏گفتند كه انصار برترند و قريش مى‏گفتند كه قريش برتر است.
[=Times New Roman]در اين اوضاع، فردى با استخوان شترى كه در دست داشت، بر بينى‏ام كوبيد و آن را زخمى كرد. پس از آن نزد پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله رفتم و جريان را عرض كردم كه اين آيه نازل شد:
[=Times New Roman]«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» «2»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، شراب و قمار و بت‏ها و تيرهاى قرعه پليد و از عمل شيطانند. پس، از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد. همانا شيطان مى‏خواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد، آيا شما دست برمى‏داريد؟ «3»
[=Times New Roman]از ظاهر خبر چنين برمى‏آيد كه سعد بن ابى وقاص، افتخار مى‏كرده است كه ممنوعيت شراب خوارى به خاطر شكسته شدن بينى او، به وسيله يك مرد انصارى تشريع شده است.
[=Times New Roman](1) سعد مى‏گويد: اين حادثه قبل از تحريم خمر و پيش از نزول آيه تحريم خمر به وقوع پيوست! حال بايد بررسى كرد كه آيا تا آن زمان خمر تحريم نشده بود؟! زيرا سوره مائده بعد از حجة الوداع و در سال دهم هجرى نازل شده است! يعنى بر اساس گفته سعد، مردم تا سال دهم هجرى مجاز بوده‏اند كه شراب خوارى كنند! آيا چنين بوده است؟!
[=Times New Roman](2) خطيب بغدادى از عايشه روايت مى‏كند: هنگامى كه سوره بقره نازل شد، در آن خمر تحريم شده بود و رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله مردم را از شراب خوارى نهى مى‏كرد. «1» و منظور عايشه، آيه 219 از سوره بقره بود كه مى‏فرمايد: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ ...».
[=Times New Roman]به همين معنا، روايتى در فروع كافى از على بن يقطين از امام كاظم عليه السّلام «2» و از حسن بصرى روايت شده است. «3»
[=Times New Roman](3) و شوكانى در تفسيرش از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت مى‏كند: خمر، بعد از جنگ احد حرام شد. «4»
[=Times New Roman]إبن شبه نيز در تاريخ المدينه المنورة با سند خود از جابر روايت مى‏كند: تحريم خمر بعد از غزوه بنى نضير كه بلافاصله بعد از جنگ احد در سال چهارم رخ داد، بوده است «5» و ابن هشام مى‏نويسد كه در ماه ربيع الاول سال چهارم بوده است. «6»
[=Times New Roman]بنا براين، خبر سعد بن ابى وقاص قابل پذيرش نيست. علاوه بر اين از ظاهر آيات چنين فهميده مى‏شود كه گروهى از مسلمين شراب خوارى را بعد از نزول آيه 219 سوره بقره در سال دوم هجرى ترك نكردند، به همين خاطر، آيات سوره مائده در سال دهم هجرى نازل شد ... و عده‏اى كه در مدت زمان ميان نزول سوره بقره و سوره مائده شراب خوارى مى‏كردند، كسانى بودند كه از عادت زشت خود دست برنداشته بودند. «7» در واقع آيات سوره مائده براى سخت‏گيرى بيشتر بر كسانى كه تحريم الهى را ناديده مى‏گرفتند، نازل شد. «8»
[=Times New Roman](4) و از امام باقر عليه السّلام در كافى روايت شده است: «هيچ كس از خداوند نسبت به بندگانش دلسوزتر نيست.و از جمله دلسوزى‏هاى خداوند تبارك و تعالى اين است كه آنها را از خصلت‏هاى ناپسند، يكى پس از ديگرى به خصلت‏هاى خوب منتقل مى‏كند، در حالى كه اگر تمام خصلت‏ها را يكباره تشريع مى‏كرد، همگى هلاك مى‏شدند.»
[=Times New Roman](1) در روايت ديگرى از آن حضرت عليه السّلام نقل شده است: خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه تحريم خمر از اجزاى دين او بوده است. و مردم از خصلت‏هاى زشت يكى پس از ديگرى به خصلت‏هاى خوب منتقل مى‏شوند و اگر خداوند تمام احكام را يكباره بر آنها نازل كند، از پذيرش دين ناتوان مى‏گردند. «1»
[=Times New Roman]در آيه 93 مائده آمده است:
[=Times New Roman]«لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛ بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، گناهى در آنچه قبلا خورده‏اند، نيست، در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند، سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند، آنگاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند، و خدا نيكوكاران را دوست مى‏دارد.
[=Times New Roman](2) قمى در تفسير خود در ذيل آيه فوق مى‏نويسد: «پس از منع غليظ و شديد نسبت به شراب خوارى و قماربازى، و سخت‏گيرى فوق العاده نسبت به آن، عده‏اى از مهاجرين و انصار به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله عرض كردند: اى رسول خدا، بدين‏ترتيب بعضى از رفقاى ما كه شراب خوار بودند و كشته شدند، به هلاكت ابدى دچار شده‏اند، زيرا خداوند اين دو عمل را نجس و از اعمال شيطانى شمرده است و شما هم سخنان تكان دهنده‏اى درباره اين دو عمل زشت فرموده‏ايد. در اين صورت آيا راه نجاتى براى آنان نيست؟ در جواب اين سؤال آيه 93 نازل شد. «2»
[=Times New Roman]آيات 94 تا 99 به بيان احكام مربوط به صيد خشكى و دريايى در حال احرام برمى‏گردد كه متناسب با نزول سوره مائده بعد از حجة الوداع مى‏باشد؛ اما آيه 100 مى‏فرمايد:
[=Times New Roman]«قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ بگو: «پليد و پاك يكسان نيستند، هرچند كثرت پليدها تو را به شگفت آورد. پس اى خردمندان، از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.»درباره اين آيه، از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت شده است: خداوند شراب خوارى را حرام كرد و رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله در اين‏باره فرمود: «خداوند شراب ساز و شراب فروش و شراب‏خوار را لعنت كند.» به دنبال آن فردى برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا، من از راه شراب فروشى اموالى جمع كرده‏ام، اگر آن را در راه خدا هزينه كنم، براى من نفعى دارد؟ پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به وى فرمود: خداوند چيزى را قبول نمى‏كند، مگر اينكه پاك باشد. اگر اين مال را در راه صدقه يا حج يا جهاد هزينه كنى، خداوند به اندازه پر مگسى به تو ثواب نخواهد داد! و پس از آن اين آيه نازل شد: «قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ ...» «1».



[=Times New Roman][1][=Times New Roman] - الاصابه ،ج6 ،ص 198 .


[=Times New Roman][2][=Times New Roman] -السیرة الحلبیة (انسان العیون فی سیرة الامین المامون ،ج2،ص355 .

با سلام به رسول عزیز بنده پاسخی که به دوست عزیزمان کمال داده ام در راستای سوال ایشان بوده و تمام اسناد ارایه شده از کتب اهل سنت بوده واصل حدیث هم مقبول اهل سنت بوده و چون انرا قبل از تحریم شرب خمر می دانند قدحی برای خلفا نمی دانند چون کسی از اهل سنت ادعا نکرده خلفا قبل از مسلمان شدنشان اهل خمر نبوده اند و بر اساس مبنای اهل سنت صحابه بعد از تحریم شراب هم موارد مذکور را از باب اجتهاد خلفا دانسته و مشکل را حل می کنند و ارایه یک مطلب با اسناد در حالی که فضا برای پاسخ گویی باز است و مطلب نوشته شده نیز در راستای دفاع بوده نه تهاجم اهانت شمرده نمی شود

سلام بر حسین عزیز ،منظور من از آنچه مایه ناراحتی برادران عزیز سنی نشود ،منظور هرگز قلم زیبای حضرتعالی نبود بلکه اصل بحث شراب خواری بعضی از خلفا منظورم بود. با تشکر

با سلام خدمت دوستان
در برخورد با روایاتی که ذکر شده ذکر یک مطلب باید مد نظر قرار گیرد
و آن اینکه آیا نوشیدن شراب قبل از تحریم آن
برای شخصیتی مثل مولای متقیان علی علیه السلام منقصت محسوب می شود یا نه؟
اگر جواب منفی باشد
چنانچه از لحاظ تاریخی تاخر این شراب نوشی از نازل شدن حکم شراب ثابت شود
بحث همینجا تمام است
اما اگر جواب مثبت بود باید ادله کافی بر بری بودن شأن و مقام ایشان از نوشیدن شراب اقامه شود مثل اینکه
بررسی شود که آیا غیر از این مورد، موارد دیگری در تاریخ و یا روایات وجود دارد که دلالت بر این انجام این عمل توسط ایشان و یا کسان دیگری مثل وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله کند؟
اگر جواب منفی باشد باز این روایات ارزش استدلالی ندارند و تنها نیم نگاهی به
ضد ونقیض گویی هایی که در متن این روایات است
کافی است تا آنها را از درجه اعتبار ساقط کند.

اما اثبات اینکه دیگر صحابه شراب می نوشیده اند به تنهایی نفی ماعدا نمی کند
و به نوعی انحراف از بحث است.

با سلام به کمال عزیز اینکه فرموده اید:اما اثبات اینکه دیگر صحابه شراب می نوشیده اند به تنهایی نفی ماعدا نمی کند و به نوعی انحراف از بحث است.
بنده این مطلب را در جهت اینکه همان روایت مورد بحث را بررسی کنم که در منابع دیگر چگونه امده است نقل نموده ام تابگویم منابع دیگر که این داستان را مفصل اورده و اسامی حاضران را ذکر نموده اند نام علی ع را ذکر ننموده اند و با توجه به نامهایی که در روایت ذکر شده انگیزه جاعلان نام علی در روایت را مشخص نمایم همانگونه که حاکم نیشابوری نیز متوجه انگیزه جعل شده و به این مطلب اشاره نموده است و شما می دانید که برای بررسی سندی و محتوایی یک حدیث باید احادیثی که با همان محتوا یا سند ذکر شده است را بررسی نماییم تا بتوانیم صحت ان حدیث را بسنجیم اگر شما با روایات تاریخی اشنا باشید می دانید که کسانی که دچار نقصی بوده اند همواره کوشیده اند که با جعل اسناد و روایاتی دیگران را هم در ان منقصت شریک نمایند تا به اصطلاح قبح فعل خودشان را برطرف نمایند بنابرین روایات اورده شده نه تنها انحراف از بحث نیست بلکه در راستای اثبات مدعای بنده که جعلی بودن روایتی است که نام علی ع در ان امده است می باشد زیرا وقتی دو راوی سنی یک روایت را به دو گونه اورده اند که در یکی نام علی ع در کنار نام خلفا اورده شده و در یکی نام خلفا بدون نام علی عامده حکایت از اینست که ان کسی که نام علی را اورده جعل نموده چون او انگیزه جعل داشته وان اینکه در مقابل شیعه بگوید علاوه بر مولای ما مولای شما نیز دران مجلس بوده اما ان راوی سنی که نام علی ع را در روایت نیاورده است انگیزه ای برای حذف نام علی ع ندارد زیرا حذف نام ابوبکر و عمر که برای او مهمتر است حذف نکرده است

از کمال عزیز خیلی سپاسگذرام که بحث را به خوبی دنبال می کند . اما از آنچه که در قرآن و روایات نسبت به بحث شراب در دوره های قبل از اسلام آمده بر می آید که مسیحیان به دروغ مائده آسمانی حضرت عیسی برای حواریون را به شراب متصف کرده اند در حالی که این شراب با آن مائده آسمانی تفاوت اساسی داشت . با دقت در این بحث که قرآن به ان اشاره کرده ،به دست می آید: شراب از دوران بعد از حضرت عیسی مورد نکوهش بوده و با توجه که حلال شماری آن از جانب علمای مسیح ،نوعی فروش آیات الهی به ثمن بخس محسوب می شده است ،ما به این دقیقه می رسیم که شراب از نخست مورد نکوهش ادیان الهی بوده و با توجه به آنکه ادیان الهی به دنبال یکدیگر و در تایید همند و بسیاری از احکام کتابهای دینی گذشته مورد تایید اسلام واقع شده است ، به این نتیجه می رسیم که از نخست شرابی که مورد نهی ادیان الهی بوده مورد نهی قرآن و اسلام هم بوده اما مراتب تحریم و اعلام آن به نحوی بوده که برای بعضی این مساله آشکار نبوده است .همانگونه که اسلام از سال 40 عام الفیل به پیامبر دستورش داده شد اما اعلام آن به سال سوم بود و حتی بنابر منابع کلامی پیامبر از دوره نوجوانی و جوانی متوجه پیامبری خود شده بود و دلیل آن هم ،یک اشاره کاهن یهودی و دستور او به قتل پیامبر ،زمانی است که حلیمه او را به بازار عکاظ آورد تا طالعش را نزد این کاهن ببیند و دوم مسافرت به شام که راحب مسیحی خبر پیامبری او را به ابوطالب داد و آنچه در سوق بصری از خبر دادن به پیامبری او اتفاق افتاد . چگونه ممکن است که پیامبر از پیامبری خود خبر نداشته باشد اما دیگران با خبر باشند ؟ (ادامه دارد )

کاوه;1414 نوشت:
تاریخچه تحریم شراب در اسلام : شراب خواری در میان اعراب به صورت گسترده ای رواج داشت به صورتی که عدم ایمان بعضی از مشرکان به خاطر تحریم شراب در اسلام دانسته شده است .نخستین آیه ای که در آن به بحث شرب خمر می پردازد ،آیه 67 سوره نحل است .که در آن ،آمده است : شما ای مردم !از خرما و انگور هم مایه مست کننده و هم رزق نیکو به دست می آورید .قرآن برای نخستین بار گوشزد می کند که ساختن شراب از آن ها ،ارتزاق نیکو نیست ،بلکه « ارتزاق حسن »آن است ،که آن ها را به همان صورت انگور و خرما مصرف کنید . بنابر نظر صاحب تاریخ الخمیس ای آیه در مکه نازل شده است ،در حالی که آن روز حلال بوده و مسلمانان هم شراب می خورده اند .در آیه دوم که درباره تحریم مشروبات الکلی صادر شد چنین آمده است : « از حکم شراب و قمار از تو [ پیامبر ]سوال می کنند ،در پاسخ آنها بگو که اگر چه در قمار وشراب استفاده جزئی مادی است ،ضرر و گناه آنها بیشتر است .(آیه 219بقره) .مولف تاریخ الخمیس می گوید این آیه در شان عمر و حمزه و معاذ بن جبل نازل شد . بنابر گفته وی این به نزد پیامبر آمده و عرضه داشتند : ای رسول خدا در باره خمر و میسر که عقل و دارایی ما را برده اند به ما فتوی بده .[1]حتی عبدالرحمن بن عوف با این که این آیه نازل شده بود شرابی سر سفره حاضر کرد ،و حاضران پس از شراب نوشی به نماز ایستادند .یکی از آنها آیه را در نماز غلط خواند به طوری که معنی آیه دگرگون شد و به جای « لا اعبد ما تعبدون » ،یعنی ای مشرکان من بت های شما را نمی پرستم ،چنین خواند : « اعبد ما تعبدون » .این جریان ها مزاج ها را آماده کرد تا شرایط و اوضاع اجازه دهد که شراب لااقل در شرایط و حالات خاصی تحریم شود .از این رو صریحا اعلام شد که هیچ فرد مسلمان حق ندارد که با حالت مستی نماز بگزارد و این تشریع الهی با این آیه اعلام شد .« در حال مستی نماز نخوانید تا بدانید چه می گویید » (نساء آیه 44) .تاثیر این آیه به حدی بود که بسیاری از نوشیدن شراب خودداری کردند و می گفتند : چیزی که به نماز تان زیان می رساند ،باید مطلقا از برنامه زندگی حذف شود . با این حال گروه دیگری همچنان دست از کردار خود برنداشته بودند،حتی یک نفر از انصار با توجه به آیه یاد شده ،در ضیافتی که ترتیب داده بود ،میهمانان پس از صرف شراب به جان هم افتادند و سر و دست یکدیگر را شکستند ،سپس شکایت حضور رسول خدا آوردند . خلیفه دوم که تا آن روز شراب می خورد ،به گمان این که آیات گذشته برای تحریم شراب کافی نیست ،دست به دعا برداشت و گفت : « الهم بین لنا بیانا شافیا فی الخمر » : بارالها بیان صریح و قانع کنندهای برای ما نازل فرما .[2]گویا سعد بن ابی وقاص در استخوان سر شتری شراب نوشیده بود و سپس به شعر سرایی پرداخته بوده که در بین اشعار به تمسخر انصار دست یازیده و به این دلیل با استخوان شتر بر سرش زده و سرش را شکسته بودند.[3] که به دنبال آن حکم صریح تحریم شراب نازل شد : « ای افراد با ایمان !شراب و قمار و بتان و ازلام (نوعی بخت آزمایی) پلید و نجس اند ،همگی از آنها اجتناب ورزید شاید رستگار شوید .(مائده 90).پس از نزول این آیه خلیفه دوم گفت : انتهینا یا رب : دوری خود را از این وقت اعلام می داریم .[4]داستان تحریم خمر در ذی القعده سال پنجم هجری بوده است .[5] اما عدده ای معتقدند تحریم در سال چهارم اتفاق افتاده است .[6]بعضی از مغرضین می گویند این آیات تحریم شراب را اثبات نمی کند و باید به صورت صریح از لفظ « حرم » استفاده می کرد . در حالیکه در آیه آمده بود « و اثمهما اکبر من نفعهما » و نوشیدن مشروب را اثم کبیر دانسته است .در آیه دیگر آورده است : « قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم » (اعراف 33) .معنی ایه این است : بگو پروردگارم فحشای آشکار و پنهانی را تحریم کرده و کلیه « اثم ها» و گناه را .:gol::gol::gol::gol::nishkhand::nishkhand::nishkhand::nishkhand:

[=&quot][1][/] -تاریخ الخمیس ،دیاربکری ،بیروت : دارصادر،ج2،ص27.

[=&quot][2][/] -نهایة الارب فی فنون الادب،نویری ،قاهره: دارالکتب و الوثائق القومیة،1423ق ،ج4،ص 80 .

[=&quot][3][/] -نهایة الارب ،ج4،ص80 .

[=&quot][4][/] - مستدرک ،حاکم نیشابوری،تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی ،

[=&quot][5][/] -نهایة الارب ،ج4،ص80 .

[=&quot][6][/] - فروغ ابدیت ،جعفر سبحانی ،ص 592 (حوادث سال چهارم )

با سلام وتشکر از جناب کاوه
تو بحثی که راجع به حرام بودن شراب کردید و آیاتی که از قرآن راجع به این موضوع آوردید در ذیل همه اینها گفتید که بعضی ها چون لفظ صریح حرام بودن در قرآن بکار برده نشده ،میگن که شراب حرام نشده و فقط کراهت داره خوب حرفی که میزنن درسته چون صراحتا حرام نشده و من همیشه راجع به این موضوع شک دارم و در توجیهی که بعضی آشنایان برای خوردن شراب به کار می برن هیچ جوابی ندارم.
در ضمن از جواب دادن به سوال ها با این روش علمی و مستند خیلی ممنونم که هر خوانندهای مثل من رو قانع میکنه!!

habashi_mth;76810 نوشت:
چون لفظ صریح حرام بودن در قرآن بکار برده نشده ،میگن که شراب حرام نشده

قرآن كريم ، درباره شراب و قمار مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! شراب و قمار و بت ها و تيرهاى قرعه پليدند ]و [از عمل شيطانند ; پس ، از آنها دورى گزينيد ; باشد كه رستگار شويد .»(مائده ، 90)
اين آيه مبارك ، پيامهاى فراوانى دارد از جمله :
1 . ايمان و شراب خوارى با هم سازگار نيستند ;
2 . شراب و قمار در رديف بت پرستى است ;
3 . دستورها و نهى هاى اسلام بى حكمت نيست ;
4 . نه تنها شراب نخوريد ، بلكه حتى گِرد آن هم نرويد و به آن نزديك نشويد ;
5 . تغذيه سالم در سعادت انسان ها مؤثر است ;
6 . در اين آيه و آيه بعدى همين سوره ، به برخى از زيان هاى آشكار شراب و قمار اشاره شده و مى فرمايد: «شيطان مى خواهد از طريق شراب و قمار در ميان شما بذر عداوت و دشمنى بپاشد و از نماز و ذكر خدا بازدارد و معلوم مى شود كه ضررهاى معنوى ، مهم تر از زيان هاى جسمى و مادّى است .»1

بنابر این از کلمه اجتنبوا که فعل امر هستش بر می آید که خداوند شراب را به صراحت حرام کرده است

ر .ك : تفسير نمونه ، ج 5 ، ص 70 ـ 76 و ج 1 ، ص 124 ـ 126 .

می(Mey) بخور منبر بسوزان ولی مردم آزاری نکن :Gol:

با سلام
ممنون آقا مسعود،ببین من یه ادم معمولیم و از تفسیر و این حرف ها سر در نمیارم ولی عقل دارم و میتونم تحلیل کنم تو چند جا که راجع موارد مختلف که الان یادم نیست اشاره کنم بعضی ها راجع به افعال مختلف تفصیر های مختلف میارن مثلا یه جا گفته میشه یه کاری رو نکنید و لی تفسیر میشه : چون کنار فلان چیز اومده معنیش انجام کاره ولی اینجا که به قول شما هم ردیف کار های دیگه اومده از این فعل اجتنبوا معنی حرمت برداشت میشه، اینا رو گفتم چون یکی دقیقا اینچوری جوابمو داد و من لال شدم!!

اتفاقا در قرآن گفته شده است که دوری کنید از این کار این کار شیطان است.

مسلما شیطان میخواهد با شراب و قمار میان شما دشمن وکینه سخت اندازد و از یاد خدا و نماز بازتان دارد آیا شما از این امور با همه زیان ها و خطراتی که دارد خودداری نمیکنید

مائده آیه 91

در کل آیه ها توجه کنید اکثر شراب و قمار با هم آمده و با چیزهایی که حرام است پرستش غیر خدا بت ها چوب ها یا قمار پس با این تفاسیر شراب هم حرام است حالا به چه دلیل مستقیما گفته نشده این قول زدن خود ادم است میخواهیم قرآن را ان جوری تفسیر کنیم که نفع ماست ولی چرا این همه آیه را کنار میزنیم و به تفسیر های که خودمان ساختیم عمل میکنیم

با سلام و صلوات بر محمد وآل پاکش



از بزرگترین دانشمندان اهل سنت ، تقاضا میکنیم که یک فقط حدیث صحیح در شرب خمر امام علی (ع) ارائه دهند !!!!

ضمنا :

سابقه تحریم شراب در تورات وانجیل :

راجع بحرمت شراب در شريعت تورات و انجيل براى نمونه رجوع شود به انجيل لوقا باب اوّل بند 15- امثال سليمان باب 20 بند 1 و باب 23 بند 29- 35- كتاب اشعياء باب 5 بند 22 و باب 28 بند 1- 7 و باب 56 بند 12- كتاب يوشع باب 4 بند 11.

در خود تورات نیز حکم ممنوعیت در تحریم وجود دارد چنانچه در تورات از طرف موسی نسبت به هارون چنین خطاب شده که:
تو و فرزندانت که وارد خیمه اجتماع گردیدید هرگز لب به شراب و هیچ مست کننده‌ای نزنید تا مرگ و نیستی شما را فرا نگیرد. این حکم دائمی که در تمام قرون و اعصار و در میان تمام انسانهای آینده شما حکومت دارد تا زشت وزیبا و پاک ناپاک را از هم تشخیص دهید. لاويان 10-9



همچنین: [=Times New Roman]17-6 داوران و13-4
[=Times New Roman]41-14 ارمیا و 35-6
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]با ميگساران معاشر وهم غذا مشويد اول قرنتیان11-5
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]

و درانجیل لوقاآمده که: وی در پیشگاه خداوندمقام بلندی را دار است و هرگز لب به شراب و هیچ مست کننده‌ای نمی‌زند. تا چه رسد به قرآن که شراب را یکی از مصادیق اثم و گناه معرفی کرده و به صراحت حرام نموده است.


[=Verdana]


قد صرّح الإمام عليه السلام باجتنابه الخمر مطلقاً، فيما رواه الحافظ ابن شهر آشوب السروي عن تفسير القطّان، عن عمر بن حمران، عن سعيد، عن قتادة عن الحسن البصري قال:[=Simplified Arabic]
اجتمع عثمان بن مظعون وأبو طلحة وأبو عبيدة ومعاذ بن جبل وسهيل ابن بيضاء وأبو دجانة في منزل سعد بن أبي وقّاص، فأكلوا شيئاً، ثمّ قدّم إليهم شيئاً من الفضيخ، فقام علي وخرج من بينهم، فقال عثمان في ذلك، فقال علي: لعن الله الخمر، والله لا أشرب شيئاً يذهب بعقلي، ويضحك بي من رآني، واُزوّج كريمتي من لا اُريد، وخرج من بينهم فأتى المسجد، وهبط جبرئيل بهذه الآية (يا أيّها الذين آمنوا) يعني هؤلاء الذين اجتمعوا في منزل سعد (إنّما الخمر والميسر...) الآية. فقال علي: تبّاً لهما، والله يا رسول الله، لقد كان بصري فيها نافذاً منذ كنت صغيراً. قال الحسن: والله الذي لا إله إلاّ هو، ما شربها قبل تحريمها ولا ساعة قط»مناقب آل أبي طالب 2: 203 ـ 204.



بررسی همه جانبه اخبار و روایات عامه در باره احادیث مجعول و منسوب به امام علی (ع) :



https://sites.google.com/site/hojjah/khamr.doc

با سلام به دوستان.
اين تهمت زدن به اهل بیت علیهم اسلام تازگي ندارد ؛ بلكه در طول تاريخ دشمنان اهل بيت عليهم السلام و كساني همچون ابن تيميه حراني كه در عداوت با اهل بيت شهره عام و خاص هستند ، چنين تهمتي را زده‌اند . وي در كتاب منهاج السنة مي‌نويسد :
وقد انزل الله تعالى في علي :"يا ايها الذين ءامنوا لا تقربوا الصلاة وانتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون" لما صلى فقرأ وخلط ".
منهاج السنة ، ج 4 ،‌ ص65 .
و خداوند متعال در مورد علي نازل کرده است که :"اي کسانيکه ايمان آورده ايد ، در حال مستي به نماز نزديک نشويد ، تا زماني که بدانيد چه مي گوييد" ؛ زيرا هنگامي که نماز خواند ، در نماز خود اشتباه كرد !!!
ما در ابتدا جواب نقضي را مطرح کرده و ثابت خواهيم نمود كه آيات حرمت شراب در باره امير المؤمنين عليه السلام نازل نشده است ؛ بلكه در باره خليفه دوم عمر بن الخطاب نازل شده است . به قول معروف علماي اهل تسنن دست پيش گرفته‌اند تا پس نيفتند . آن‌ها مي‌خواهند با مطرح كردن اين تهمت اولاً دامان عمر بن الخطاب ، ابو بکر و معاويه را از لكه شراب خواري پاك و بعد به پيروي از بني اميه به آبروي امير المؤمنين عليه السلام ضربه بزنند .
در مرحله بعد ، کلمات علماي اهل سنت را در رد روايت شراب خواري امير المؤمنين عليه السلام مطرح و روايات موجود را بررسي خواهيم كرد .
آيات شراب در حق چه كسي نازل شده است؟

بي ترديد ، سر منشأ اين تهمت زشت به امير المؤمنين عليه السلام ، همانطور که حاکم نيشابوري گفته ، خوارج و به نظر ما خاندان بني اميه هستند كه براي ضربه زدن به امير المؤمنين عليه السلام و پايين آوردن مقام آن حضرت در ميان مردم ، و از طرف ديگر پاك كردن دامان عمر بن الخطاب بوده است .
چرا كه طبق روايات موجود در كتاب‌هاي شيعه و سني ، اين عمر بن الخطاب بوده كه شراب خورده و اين آيات در باره‌ او نازل شده است .
از آن‌ جايي كه طرف ما وهابي‌ها هستند ، ما فقط به چند روايت از كتاب خودشان بسنده مي‌كنيم و از نقل روايت از كتاب‌هاي شيعه خودداري مي‌كنيم .

ابوبكر و عمر به همراه نُه نفر از مسلمانان شراب نوشيدند !!!

همانطور که دوستان هم قبلا فرمودند بسياري از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند كه يازده نفر از مسلمانان در خانه ابوطلحه جمع شدند و شراب نوشيده و مست شدند . يكي از آن‌‌ها كه خيلي مست شده بود ، شعرهايي در باره كشتگان بدر از كفار سرود . خبر به نبي مكرم اسلام رسيد و آن حضرت با عصبانيت آمد و با چيزي كه در دست داشت ، به شخصي كه شعر خوانده بود (ابوبكر) زد ... .
از بين اين ده نفر كه شراب خورده بودند ، اسم 9 نفر آنان مشخص است كه ابن حجر عسقلاني در فتح الباري ،‌ ج10 ،‌ ص30 ، باب نزل تحريم الخمر ، تك تك آنان را نام مي‌برد . اسامي اين افراد از اين قرار است :
1. ابو عبيده جراح ؛ 2 . ابو طلحه ، زيد بن سهل (ميزبان مجلس) ؛ 3. سهيل بن بيضاء ؛ 4. ابي بن کعب ؛ 5 . ابو دجانه بن خرشه ؛ 6 . ابو ايوب انصاري ؛ 7 . معاذ بن جبل ؛ 8 . انس بن مالک که در بزم ايشان پياله گرداني مي کرده ؛ 9 . عمر بن الخطاب ؛ 10. نفر آخر شخصي است به نام ابوبكر .
ابن حجر تلاش مي‌كند كه بگويد منظور از ابوبكر شخص ديگري به نام ابوبكر بن شغوب است ، نه خليفه اول ؛ اما در نهايت مي‌پذيرد كه نفر آخر به قرينه وجود عمر بن الخطاب در ليست شرابخواران ، همان ابوبكر صديق خليفه اول مسلمانان است !!! .
ابن حجر در فتح الباري مي‌گويد :
ثم وجدت عند البزار من وجه آخر عن أنس قال كنت ساقي القوم وكان في القوم رجل يقال له أبو بكر فلما شرب قال تحيي بالسلامة أم بكر الأبيات فدخل علينا رجل من المسلمين فقال قد نزل تحريم الخمر الحديث وأبو بكر هذا يقال له ابن شغوب فظن بعضهم أنه أبو بكر الصديق وليس كذلك لكن قرينة ذكر عمر تدل على عدم الغلط في وصف الصديق فحصلنا تسمية عشرة .
فتح الباري - ابن حجر - ج 10 ص 31 .
سپس به گونه اي ديگر گزارشي از طريق بزار خواندم که انس گفته است كه من در آن روز ساقي گروه شراب خوار بودم و در ميان شراب خواران مردي بود که او را ابوبکر مي گفتند و چون شراب را سركشيد اين شعر را خواند كه :
" مادر بكر را به تندرستي درود فرست ... "
در اين هنگام مردي از مسلمانان وارد شد و گفت : مگر نمي‌دانيد كه فرمان حرمت شراب خواري نازل شده است .
منظور از ابوبكر در روايت ، ابوبكر بن شغوب است . البته برخي خيال كرده‌اند كه اين شخص همان ابوبکر صديق است ؛ ولي چنين نيست .
اما از آن جايي كه نام عمر بن الخطاب هم در ليست شراب خواران وجود دارد ، اين مطلب را مي رساند که اين ابوبكر ، همان ابوبكر صديق است و خطائي در اين نقل روي نداده است .
از آن چه گذشت ، مي‌توانيم نام اين ده نفر را مشخص نماييم .
.

آيات شراب در حق عمر بن الخطاب نازل شده است :

زمخشري از علماي بزرگ اهل سنت كه ذهبي در سير اعلام النبلاء ، ج20 ، ص191 با تجليل فراوان از او ياد كرده و لقب علامه را به وي مي‌دهد ، در كتاب ربيع الأبرار مي‌نويسد :
ربيع الأبرار ، زمخشري ، ج1 ، ص398 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة الكبري ، الإصدار الثاني و با كمي تغيير در تاريخ المدنية ، ابن شبه ، ج3 ،‌ ص863 طبق برنامه المكتبة الشاملة الكبري ، الإْصدار الثاني .
اين دو كتاب را مي‌توانيد در اين سايت اينترنتي نيز پيدا كنيد :
http://www.alwarraq.com
خداوند متعال در مورد شراب سه آيه نازل کرد . اولين آن : "از تو در مورد شراب و قمار سوال مي پرسند"؛ پس عده اي از مسلمانان شراب خورده و عده اي آن را ترک کردند ؛ تا زماني که شخصي از ايشان شراب خورد و به نماز ايستاد و هذيان گفت ؛ پس آيه نازل شد که :" اي کسانيکه ايمان آورده ايد ، در حال مستي به نماز نزديک نشويد" ؛ باز عده اي از مسلمانان از آن خوردند ؛ تا اين که عمر بن خطاب شراب خورده و سپس استخوان فک شتري را برداشته با آن استخوان سر عبد الرحمن بن عوف را شکست و نشست براي کشته گان بدر ( از کفار) با شعر اسود بن عبد يغوث مرثيه خواند که : کسانيکه در آن چاه بودند ؛ چاه بدر...!!!
خبر به رسول خدا صلي الله عليه وسلم رسيد ؛ آن حضرت با عصبانيت در حالي که رداي خود را بر روي زمين مي کشيدند ، بيرون آمده و چيزي را از روي زمين برداشته و در دست گرفتند تا ( با آن ) عمر را بزنند .
عمر گفت : پناه مي برم به خدا از غضب خدا و رسولش ؛ سپس خداوند آيه نازل فرمود که :" به درستي که شيطان مي خواهد ..." تا آنجا که فرموده است " آيا شما دست بر مي داريد ( از شراب خوردن) ؟" پس عمر گفت :دست برداشتيم .


و أبي حامد غزالي از برترين عالمان تاريخ اهل تسنن در كتاب مكاشفة القلوب باب 91، باب عقوبة الشارب الخمر، ص459 ، مي‌نويسد :
عده‌اي از مسلمانان شراب مي خوردند و عده‌اي نمي خوردند ؛ تا اينکه يکي از ايشان شراب خورده و در نماز کلمات نا مناسب گفت ؛ پس آيه نازل شدکه : لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ ...
اما باز عده اي از مسلمانان از آن خورده و عده اي آن را ترک مي کردند ؛ تا اينکه عمر رضي الله عنه از آن خورده و استخوان ران شتري را گرفته و با آن سر عبد الرحمن بن عوف را شکافت و سپس نشسته و بر کشتگان بدر (از کفار) گريست !!!
پس خبر به رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) رسيده و ايشان با عصبانيت در حاليکه رداي خويش را مي کشيدند (حتي صبر نکردند تا آن را درست بپوشند) بيرون آمده و چيزي را که در دست داشتند بالا برده با همان عمر را زدند ؛ پس عمر گفت : پناه مي برم به خدا از عصبانيت خدا و رسولش ؛ پس آيه نازل شد که : انَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ ... پس عمر گفت : (از نوشيدن شراب) دست برداشتيم .
شراب خواري عمر در زمان خلافتش :

البته عمر بن الخطاب ، در آن جا گفت « انتهينا = دست برداشتيم» ؛ اما اين كه واقعاً هم دست از شراب خوردن كشيده باشد ، مشخص نيست ؛ چرا كه به اعتراف خود علماي اهل سنت حتي در زمان حكومتش نيز اين عادت را كه از زمان جاهلي داشته است ، نتوانسته ترك كند .
عمر :عجب شراب نيکويي است!!!

مالك بن أنس ، امام مالكي‌ها در كتاب الموطأ كه به اعتقاد بسياري از علماي اهل سنت همرديف صحاح سته به حساب مي‌آيد ، مي‌نويسد :
كتاب الموطأ ، الإمام مالك ، ج 2 ص 894 و الاستذكار ، ابن عبد البر ، ج 8 ص 247 .
از عبد الرحمن بن قاسم ( نقل شده است که) اسلم غلام عمر به او خبر داد که او عبد الله بن عياش مخزومي را ديد ؛ در حالي که او در راه مکه بود ، در نزد وي نبيذ ديد !!! پس اسلم به او گفت : اين نوشيدني است که عمر آن را دوست مي دارد . عبد الله بن عياش ظرف بزرگي پر کرده و آن را به نزد عمر آورد و در جلوي او گذاشت ؛ پس عمر آن را به دهان خود نزديک کرد ؛ سپس سرش را بلند کرد و گفت : اين شرابي نيکو است ؛ پس از آن نوشيد .
شخصي از مشک عمر شراب نوشيد و مست شد !!!

ابن ابي شيبه استاد بخاري در کتاب خويش چنين روايت مي کند که :
حدثنا أبو بكر قال حدثنا ابن مسهر عن الشيباني عن حسان بن مخارق قال : ...
المصنف لابن أبي شيبة ج 6 ص 502
عمر در راه سفر با مردي روزه دار همراه بود ؛ وقتي که افطار نمود مشک عمر را که در آن شراب بوده و عمر آن را به شترش آويزان نموده بود و شتر نيز آن را تکان داده بود ، برداشت و از آن نوشيد و مست شد ؛ عمر او را حد زد !!! آن شخص به عمر گفت : من از مشک تو نوشيدم!!!
عمر در پاسخ گفت : ما تو را به خاطر مستي حد زديم (نه به خاطر نوشيدن شراب)
ابن عبد ربه نيز مي گويد :
شعبي گفته است که بيابانگردي از مشک عمر نوشيد و مست شد !!! عمر نيز او را حد زد !!! و تنها او را به خاطر مست شدن حد زد و نه به خاطر شراب خوردن !!!
شايد خود عمر از آن مي خورده و مست نمي شده است!!!

عمر شراب را با دُردي آن سر مي کشيد :

همانطور که در اشعار فارسي و عربي مشهور است وقتي شخصي دائم الخمر باشد ، ديگر براي وي نوشيدن تفاله شراب و دُردي (عکر) آسان شده و به اصطلاح به وي دردي کش گفته مي شود ؛ در روايات اهل سنت آمده است که عمر نيز از دردي کشان بوده است :
حدثنا بن مبشر نا أحمد بن سنان نا عبد الرحمن بن مهدي نا عبد الله بن عمر عن زيد بن أسلم عن أبيه قال كنت أنبذ النبيذ لعمر بالغداة ويشربه عشية وأنبذ له عشية ويشربه غدوة ولا يجعل فيه عكرا
سنن الدارقطني ج4/ص259 ش 70
زيد بن اسلم از پدرش (غلام عمر) روايت مي کند که گفت : من براي عمر صبحگاه شرابي آماده مي کردم و او شب آن را مي نوشيد و شب هنگام براي او شراب آماده مي کردم و او صبح آن را مي نوشيد و حتي در آن دُردي را هم باقي نمي گذاشت!!!
شراب خواري عمر در حال احتضار :

جالب است كه جناب عمر ، حتي در آخرين لحظات عمرش نيز دست از شراب خواري برنمي‌داشت ؛ تا جايي كه در هنگام مرگ نيز درخواست كرد كه برايش شراب بياورند . ابن سعد از علماي بزرگ اهل سنت در كتاب معتبر الطبقات الكبري مي‌نويسد :
عن عبد الله بن عبيد بن عمير أن عمر بن الخطاب لما طعن قال له الناس يا أمير المؤمنين لو شربت شربة فقال أسقوني نبيذا وكان من أحب الشراب إليه قال فخرج النبيذ من جرحه مع صديد الدم .
الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 354 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 44 ، ص 430 و با كمي تفاوت در : السنن الكبرى ، البيهقي ، ج 3 ، ص 113 و فتح الباري ، ابن حجر ، ج 7 ، ص 52 و المصنف ، ابن أبي شيبة الكوفي ، ج 5 ، ص 488 و الاستيعاب ، ابن عبد البر ، ج 3 ، ص 1154 و ده‌ها مصدر ديگر از مصادر معتبر اهل سنت .
از عبد الله بن عبيد بن عمير (نقل شده است) که هنگامي که عمر بن خطاب ، چاقو خورد ، مردم به او گفتند : اي امير مومنان ، اگر نوشيدني بنوشي (خوب است ) ؛ پس گفت : به من نبيذ دهيد !!! و نبيذ از دوستداشتني ترين نوشيدني ها در نزد وي بود . عبد الله گفت : نبيذ از زخم وي همراه با لخته هاي خون خارج شد .

بررسي اتهام اهل سنت به امير المؤمنين عليه السلام :
حال بعد از جواب نقضي و اثبات اين مطلب كه آيات شراب در حق عمر نازل شده است ، به سراغ رواياتي مي‌رويم كه اهل سنت با تكيه بر آن‌ها به امير المؤمنين عليه السلام تهمت زده‌اند . ما ابتدا نظر علماي اهل سنت را در رد آن مي‌آوريم و بعد سند اين روايات را بررسي خواهيم كرد .

نظر علماي اهل سنت در رد اين روايت :

اين روايت ، حتي از ديدگاه خود علماي اهل سنت مردود است ؛ چنانچه شوكاني ، از بزرگان اهل سنت در اين باره مي‌نويسد :
وفي إسناده عطاء بن السائب لا يعرف إلا من حديثه ، وقد قال يحيى بن معين لا يحتج بحديثه .
نيل الأوطار ، ج 9 ، ص 56 .
در سند اين روايت عطاء بن سائب است و اين روايت را غير او نقل نکرده است ؛ يحيي بن معين در مورد او گفته است که : نمي توان به روايت او استناد کرد .
و حاكم نيشابوري بعد از نقل روايت ، مي‌گويد :

وفي هذا الحديث فائدة كثيرة وهي ان الخوارج تنسب هذا السكر وهذه القراءة إلى أمير المؤمنين علي بن أبي طالب دون غيره وقد برأه الله منها فإنه راوي هذا الحديث.

المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 2 ، ص 307 .
در اين روايت نکته مهمي وجود دارد و آن اين است که خوارج اين مستي و اين اشتباه خواندن نماز را به امير المومنين علي بن أبي طالب عليه السلام نسبت داده‌ان ، نه به غير او ؛ اما خداوند او را از اين تهمت مبري کرده است ؛ به درستي که خود او راوي اين روايت است (و معقول نيست که امير مومنان ، گناهي را که – به گفته ايشان ، انجام داده است براي ديگران نقل کند) .

بررسي روايت اتهام به امير مؤمنان عليه السلام در صحاح اهل سنت :

در اين باره در صحاح سته اهل سنت دو روايت نقل شده است ، يكي روايت ترمذي و ديگري روايت أبي داود . ما هر دو روايت را از نظر سندي بررسي خواهيم كرد .
ترمذي در سننش مي‌نويسد :

3300 ، حَدَّثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ الرَّازِىِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِى عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِىِّ عَنْ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ قَالَ صَنَعَ لَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ طَعَامًا فَدَعَانَا وَسَقَانَا مِنَ الْخَمْرِ فَأَخَذَتِ الْخَمْرُ مِنَّا وَحَضَرَتِ الصَّلاَةُ فَقَدَّمُونِى فَقَرَأْتُ (قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ) لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَنَحْنُ نَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ. قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ ) .
سنن الترمذي ، الترمذي ، ج 4 ص 305

از علي بن ابي طالب نقل شده است که گفت : عبد الرحمن بن عوف براي ما غذايي درست کرد و ما را دعوت نموده و به ما شراب داد ؛ وقتي شراب نوشيديم وقت نماز شد ؛ عبد الرحمن من را مقدم کرده و من در نماز سوره کافرون را اينگونه خواندم « لا اعبد ما تعبدون ونحن نعبد ما تعبدون » پس خداوند اين آيه را نازل نمود که :
"اي کساني که ايمان آورديد ! مبادا در حال مستي به سراغ نماز رويد ، تا زماني که بدانيد چه مي گوييد".
ابي داود نيز در سنن خود مي نويسد :

3673 ، حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا يَحْيَى عَنْ سُفْيَانَ حَدَّثَنَا عَطَاءُ بْنُ السَّائِبِ عَنْ أَبِى عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِىِّ عَنْ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَجُلاً مِنَ الأَنْصَارِ دَعَاهُ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ فَسَقَاهُمَا قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ الْخَمْرُ فَأَمَّهُمْ عَلِىٌّ فِى الْمَغْرِبِ فَقَرَأَ (قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ) فَخَلَطَ فِيهَا فَنَزَلَتْ (لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ ) .
سنن أبي داود ، ابن الأشعث السجستاني ، ج 2 ص 182 .
از علي روايت شده است که شخصي از انصار ، او و عبد الرحمن بن عوف را دعوت نموده و به آن دو – قبل از نزول حرمت شراب – شراب نوشانيد ؛ علي در نماز مغرب امام ايشان شده و سوره کافرون را اشتباه خواند ؛ پس آيه نازل شد که : لا تقربوا الصلاة ...

بررسي دلالي روايات :

در متن اين دو روايت تناقض وجود دارد ؛ زيرا در يکي ميزبان عبد الرحمن بن عوف است و در ديگري شخصي از انصار ؛ و در نظر علماي حديث اين امر با وجود يکي بودن روات اصلي دو روايت ، دلالت بر دروغگو و يا کم حافظه بودن راويان يکي و يا هر دوي اين روايات مي کند .
بررسي سند روايات:

أبي عبد الرحمن سلمي از دشمنان امير مؤمنان عليه السلام :

ناقل قصه از امير مومنان عليه السلام ، در هر دو روايت ، ابي عبد الرحمن السلمي است كه وي از دشمنان امام علي عليه السلام بوده است . وي از کساني است که در لشکر امير مومنان بود ؛ اما به اقرار خويش در باطن با حضرت دشمني داشت :
طبري در کتاب المنتخب من ذيل المذيل از خود او نقل مي کند که وي با امير مومنان دشمن بوده است :
وأبو عبد الرحمن السلمي واسمه عبد الله بن حبيب ... قال رجل لأبي عبد الرحمن أنشدك الله متى أبغضت عليا عليه السلام أليس حين قسم قسما بالكوفة فلم يعطك ولا أهل قال أما إذ نشدتني الله فنعم .
المنتخب من ذيل المذيل ، ص 147 .


ابو عبد الرحمن السلمي ؛ اسم او عبد الله بن حبيب است ... شخصي به ابو عبد الرحمن گفت : تو را به خدا قسم مي دهم ! چه زماني با علي دشمن شدي ؟ آيا همان زماني نبود که در کوفه مالي را تقسيم نمود ؛ اما به تو و خانواده ات چيزي نداد ؟ پاسخ داد : آري !!!
ابراهيم ثقفي نيز در کتاب الغارات ، نام وي را در ميان عده اي از فقهاي بزرگ آورده که با امير مومنان دشمني مي نمودند :
ومنهم (اي المنحرفين عن علي) أبو عبد الرحمن السلمي [ القاري] :
عن عطاء بن السائب قال : قال رجل لأبي عبد الرحمن السلمي أنشدك بالله تخبرني فلما أكد عليه قال : بالله هل أبغضت عليا إلا يوم قسم المال في أهل الكوفة فلم يصبك ولا أهل بيتك منه شئ ؟ ، قال : أما إذا أنشدتني بالله فلقد كان ذلك .
از ايشان (کساني که از امير مومنان جدا شده بودند) ابو عبد الرحمن سلمي است ؛ از عطاء روايت شده است که مي گفت : شخصي به ابو عبد الرحمن گفت : تو را به خدا قسم مي‌دهم که به من راست بگويي ؛ وقتي که به او اصرار کرد قبول نمود ؛ پس گفت : آيا جز براي اين با علي دشمن نشدي که روزي بيت المال را تقسيم مي کرد ، اما به تو و خانواده ات چيزي نرسيد ؟ پاسخ داد : چون مرا قسم دادي به تو مي گويم ؛ آري ، همينطور است .
سپس به نقل از سعد بن عبيده ، روايتي را از أبي عبد الرحمن نقل مي‌كند كه خصومت و عداوت او با امير المؤمنين عليه السلام را بيش از پيش براي ما روشن مي‌سازد .

عن سعد بن عبيدة قال : كان بين حيان وبين أبي عبد الرحمن السلمي شئ في أمر علي عليه السلام فأقبل أبو عبد الرحمن على حيان فقال : هل تدري ما جرأ صاحبك على الدماء ؟ يعني عليا عليه السلام قال : وما جرأه لا أبا لغيرك ؟ ، قال : حدثنا أن النبي صلى الله عليه وآله قال لأصحاب بدر : اعملوا ما شئتم فقد غفر لكم ، أو كلاما هذا معناه.
الغارات ، ج 2 ، ص 567 .
از سعد بن عبيده نيز روايت شده است که گفت : بين حيان و ابي عبد الرحمن سلمي در مورد امير مومنان درگيري بود ؛ پس ابو عبد الرحمن رو به حيان نموده و گفت : مي داني چرا صاحب تو (کسي که از او طرفداري مي کني) را بر ريختن خون مردمان جري نمود ؟
گفت : چه چيزي او را جري کرده است ؟ اي ناپاک ؟
ابو عبد الرحمن پاسخ داد : علي براي ما از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) روايـت مي کند که به اصحاب بدر فرمود : هرکاري مي خواهيد بکنيد ، زيرا خدا شما را آمرزيده است (و به همين جهت جرات در ريختن خون مردمان پيدا کرده است) .
بايد از علماي اهل تسنن سؤال كرد كه آيا مي‌توان به روايت چنين شخصي اعتماد كرد ؟ مگر نه اين كه به اتفاق شيعه و سني ، كسي كه با امير المؤمنين عليه السلام دشمن باشد ، منافق است ؟ آيا به روايت شخص منافق مي‌توان اعتماد و به امير مؤمنان تهمت زد ؟
بنابراين ، هر دو روايتي كه در صحاح سته اهل سنت آمده ، به خاطر بودن اين شخص در سلسله سند ، از اعتبار ساقط است .

عطاء بن سائب ، ديوانه شده بود :

دومين راوي در سلسله سند هر دو روايت كه از أبي عبد الرحمن نقل مي‌كند ، عطاء بن سائب است . مزي در تهذيب الکمال در باره او مي نويسد :
و قال عن يحيى أيضا : عطاء بن السائب اختلط ، فمن سمع منه قديما فهو صحيح ... و قال أبو أحمد بن عدى : أخبرنا ابن أبى عصمة ، قال : حدثنا أحمد بن أبى يحيى ، قال : سمعت يحيى بن معين يقول : ليث بن أبى سليم ضعيف مثل عطاء بن السائب .
تهذيب الكمال ، ج 20 ص 91
از يحيي روايت شده است که گفت : عطاء ديوانه شد و تنها اگر کسي از او در ابتدا شنيده باشد صحيح است ... از يحيي بن معين شنيدم که مي گفت : ليث بن أبي سليم مانند عطاء بن سائب ضعيف است .
هيثمي نيز در رد روايت وي مي گويد :
رواه أحمد وفيه عطاء بن السائب وقد اختلط .
مجمع الزوائد ج 4 ص 83.
اين روايت را احمد نقل کرده است و در سند آن عطاء بن سائب است و او نيز ديوانه شد .
ابن حجر نيز در مورد روايت او مي گويد :
والاضطراب فيه من عطاء بن السائب فإنه اختلط .
الإصابة ج 4 ص 338 .
اشکال اين روايت از عطاء بن سائب است ، زيرا او ديوانه شد .
ذهبي نيز در ترجمه وي مي گويد :
وقال يحيى : لا يحتج به .
ميزان الاعتدال ج 3 ص 71
يحيي گفته است : نمي توان به او استدلال کرد .
ابوجعفر الرازي ، در نقل روايت ضعيف بود :

سومين راوي كه در طريق روايت ترمذي وجود دارد ، ابو جعفر رازي است كه بسياري از بزرگان اهل تسنن وي را تضعيف كرده‌اند . مزي در تهذيب الکمال در باره او مي‌گويد :
قال عبد الله بن أحمد بن حنبل ، عن أبيه : ليس بقوى فى الحديث ... و قال عمرو بن على : فيه ضعف ، و هو من أهل الصدق ، سيىء الحفظ . و قال أبو زرعة : شيخ يهم كثيرا . و قال زكريا بن يحيى الساجى : صدوق ليس بمتقن . و قال النسائى : ليس بالقوى .
تهذيب الكمال ج 33 ص 195
عبد الله بن احمد از پدرش نقل مي کند که وي در روايت قوي نيست ... از عمرو بن علي روايت شده است که گفت : او ضعيف است ؛ اگر چه راستگوست اما حفظ او بد است .
ابو زرعه گفته است : او پيرمردي است که غلط هاي بسيار دارد .
زکريا بن يحيي ساجي گفته است : راستگويي است که حرف هاي او محکم نيست .
نسايي نيز گفته است : او قوي نيست .
ابن حجر عسقلاني نيز مي گويد :
و قال ابن حبان : كان ينفرد عن المشاهير بالمناكير ، لا يعجبنى الاحتجاج بحديثه إلا فيما وافق الثقات . و قال العجلى : ليس بالقوى .
تهذيب التهذيب ، ج12 ، ص57
ابن حبان گفته است : او از مشاهير روايات غير قابل قبول نقل مي کند ؛ به نظر من استدلال به روايت او صحيح نيست مگر زماني که با روايات ثقات موافق باشد . عجلي نيز گفته است : او قوي نيست .
سفيان ثوري ، مدلس مشهور و از ديوانه‌ها روايت مي‌كرد :

در سند روايت أبي داود ، علاوه بر عطاء بن سائب و عبد الرحمن السلمي كه پيش از اين وضعيت آن‌ها روشن شد ، سفيان ثوري نيز وجود دارد كه وي نيز از مدليس مشهور بوده است :
سفيان ثوري ، مدلس بوده است :

طبق آن چه بزرگان اهل سنت گفته‌اند : تدليس سفيان ثوري از نوع تدليس «تسويه» بوده است . در تعريف اين نوع از تدليس گفته‌اند :
ربّما يسقط ... أو اسقط غيره ضعيفاً أو صغيراً تحسيناً للحديث .
تدريب الراوي ، باب النوع الثاني : المدلس وهو قسمان ، ج1 ،‌ ص186 .
گاهي چيزي از حديث كم مي كرد يا ديگري چنين مي كرد ، به اين جهت كه يا آن شخص ضعيف يا كوچك بوده است .
ابن قطان در باره اين نوع تدليس مي‌گويد :
وهو شرّ أقسامه .
تدريب الراوي ، ج1 ، ص187 .
اين بدترين نوع تدليس است .
سيوطي در ادامه مي‌نويسد :
قال الخطيب وكان الأعمش وسفيان الثوري يفعلون مثل هذا قال العلائي وبالجملة فهذا النوع أفحش أنواع التدليس مطلقا وشرها قال العراقي وهو قادح فيمن تعمد فعله وقال شيخ الإسلام لا شك أنه جرح وإن وصف به الثوري والأعمش فلا اعتذار أنهما لا يفعلانه إلا في حق من يكون ثقة عندهما ضعيفا عند غيرهما .
خطيب بغدادي مي گويد : اعمش و سفيان ثوري اين كار را انجام مي‌داده‌اند . علائي گفته : سخن آخر اين كه اين نوع از تدليس ، زشت‌ترين و بدترين نوع آن است . عراقي گفته است : هر كسي كه اين كار را عمداً انجام دهد ، به روايتش ضرر مي‌زند و روايتش مورد اعتماد نيست . شيخ الاسلام [ابن حجر عسقلاني] گفته است : شكي نيست كه تدليس تسويه موجب جرح است و اگر سفيان ثوري و يا اعمش كه مبتلا به اين نوع تدليس هستند ، اين عذر آن‌ها از آن‌ها پذيرفته‌ نمي شود كه كسي بگويد آن دو اين نوع تدليس را در مورد كسي به كار مي‌برده‌اند كه نزد خودشان ثقه بوده‌اند ؛ ولي نزد غير آن‌ها ضعيف بوده‌اند .
و طبق اصول مالك بن أنس روايت مدلس مطلقاً حجت نيست . سخاوي در فتح المغيث مي‌نويسد :
وممن حكى هذا القول القاضي عبد الوهاب في الملخص فقال التدليس جرح فمن ثبت تدليسه لا يقبل حديثه مطلقا قال وهو الظاهر على أصول مالك .
فتح المغيث شرح الفية الحديث ، باب التدليس ، ج1 ،‌ ص203 .
تدليس ، اگر ثابت شود كه كسي آن را انجام داده است ، عيب است و هيچ‌ وجه روايت وي پذيرفته نمي‌شود . قاضي عبد الوهاب گفته است : اين مطلب با مبناي مالك بن أنس موافق است .

حكم تدليس از ديدگاه اهل سنت :

خطيب بغدادي ، از علماي مشهور اهل سنت در باره حكم تدليس آورده است :
سمعت شعبة ، يقول : « التدليس في الحديث أشد من الزنا ولأن أسقط من السماء أحب إلي من أن أدلس »
از شعبه شنيدم كه مي‌گويد : تدليس در حديث بدتر از زنا است ، اگر من از آسمان سقوط كنم ، برايم بهتر است از اين كه تدليس كنم .
الكفاية في علم الرواية ، ج3 ، ص287 ، شماره 1137 تا 1141 .
با اين حال ، چگونه مي‌توان به روايت‌هاي سفيان ثوري اعتماد كرد ؟
سفيان ثوري ، از ديوانه‌ها روايت نقل مي‌كرده :

ذهبي ، رجالي مشهور اهل سنت در باره سفيان ثوري مي‌نويسد :
شبابة ، عن شعبة ، قال : إذا حدثكم سفيان عن رجل لا تعرفونه فلا تقبلوا منه ، فإنما يحدثكم عن مثل أبى شعيب المجنون .
ميزان الاعتدال ، ترجمه الصلت بن دينار ، ج2 ، ص371 ، ص3906 .
شبابه از شعبه نقل مي‌كند كه وي گفت : زماني كه سفيان از مردي براي شما حديث نقل كرد كه او را نمي‌شناختيد ، از او قبول نكنيد ؛ زيرا او از افرادي مثل أبي شعيب ديوانه روايت نقل مي‌كند .
سفيان از دشمنان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت نقل مي كند:

سفيان ثوري از كساني همچون خالد بن سلمة بن العاص ، روايت نقل كرده است كه به نقل ابن عائشه ، اين شخص شعرهايي از بني مروان را كه در هجو رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بود مي‌خوانده است .
رك : تهذيب التهذيب ، ج11 ، ص157 ، ترجمه سفيان الثوري ، شماره2407 .
ابن حجر عسقلاني در باره خالد بن سلمة مي‌گويد :
وذكر ابن عائشة انه كان ينشد بني مروان الاشعار التى هجى بها المصطفى صلى الله عليه وسلم .
تهذيب التهذيب ، ترجمه خالد بن سلمة ، ج3 ، ص83 ، شماره 181 .
ابن عائشه روايت کرده است که وي براي بني مروان ، اشعاري را که در آن رسول خدا را هجو (توهين و سرزنش) کرده بودند مي خواند !!!
آيا به روايت چنين شخصي مي‌توان اعتماد كرد ؟
در نتيجه هر دو روايت ؛ چه روايت ترمذي و چه روايت سنن أبي داود از نظر سندي مشكل دارند و غير قابل قبول هستند .

نظر علماي شيعه در رد تهمت به امير مومنان :

علامه سيد جعفر مرتضي مي‌گويد :
ولا نريد أن نفيض في بيان سر حياكة هذه الأكاذيب ، فإنه قد كان ثمة تعمد لإيجاد شركاء لأولئك الذين ارتكبوا هذه الشنيعة ، ممن يهتم اتباعهم بالذب عنهم ، فلما لم يمكنهم تكذيب أصل القضية عمدوا إلى إشراك أبرياء معهم ، ليخف جرم أولئك من جهة ، وسيعا في تضعيف أمر هؤلاء من جهة أخرى . . ولكن الله يأبى إلا أن يتم نوره ، وينزه أولياءه ، ويطهرهم ، ويصونهم من عوادي الكذب والتجني . . وليذهب الآخرون بعارها وشنارها ، وليكن نصيب محبيهم واتباعهم ، والذابين عنهم بالكذب والبهتان ، الخزي والخذلان وسبحان الله ، وله الحمد ، فإنه ولي المؤمنين ، والمدافع عنهم .
الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص) ، السيد جعفر مرتضى ، ج 5 ص 315 .


ما نمي خواهيم در مورد علت بافتن اين دروغ ها سخن بگوييم ؛ زيرا مقصود از آن قطعا شريک تراشيدن براي کساني است که چنين عمل زشتي را مرتکب مي شده اند ؛ همان کساني که طرفداران آنها تلاش بسيار در طرفداري از ايشان مي کنند . وچون نتوانستند اصل قضيه را منکر شوند ، عده اي بي گناه را نيز شريک جرم آنها کردند ؛ تا از طرفي جرم ايشان سبکتر شده و از طرف ديگر اين اشخاص بي گناه را تضعيف کنند ...
اما خداوند جز کامل شدن نور خويش را نمي پذيرد و دوستان خويش را (از اين تهمت) مبرا نموده و پاک مي سازد و ايشان را از آثار اين دروغ و جنايت مصون مي دارد ... و ديگران هستند که ننگ و عار اين رسوايي را بر دوش خواهند کشيد (نه بي گناهان) و جزاي دوستادارن ايشان و طرفدارانشان و کساني که با دروغ و تهمت از آنها دفاع مي کنند نيز رسوايي و بيچارگي است ؛ و منزه است خداوند وحمد مخصوص است ؛ پس بدرستيکه اوست که سرپرست مومنين است و از ايشان دفاع مي نمايد .


و سيد محمد باقر حكيم مي‌گويد :
ولا يشك أي مسلم يعرف القليل عن شخصية الإمام علي ( عليه السلام ) بوضع هذا الحديث على لسانه ، حيث إن الإمام علي ( عليه السلام ) تربى في حجر الرسول منذ أن كان طفلا وتخلق باخلاقه ، فكيف يمكن ان نتصور وقوع هذا الشئ منه ، خصوصا إذا أخذنا بعين الاعتبار نزول بعض الآيات القرآنية في ذم الخمر قبل هذا الوقت ، وإذا لاحظنا وجود بعض النصوص التي تذكر نزول الآية في شخص آخر من كبار الصحابة ، ممن كان قد اعتاد شرب الخمر في الجاهلية عرفنا الهدف السياسي فيها .
علوم القرآن ، السيد محمد باقر الحكيم ، ص 303 .


هيچ مسلماني که اندکي از شخصيت امير مومنان آگاهي داشته باشد ، شک در دروغ بودن اين روايـت از زبان آن حضرت نمي نمايد ؛ زيرا امير مومنان عليه السلام از زمان کودکي در دامان رسول خدا (ص) بزرگ شده و اخلاق ايشان را به خود گرفته است ؛ چگونه مي توان تصور نمود که چنين کاري از وي صادر شده باشد ؛ مخصوصا اگر با ديده دقت به نزول آياتي که قبل از اين ماجرا در مورد مذمت شراب آورده شده است بنگريم و نيز رواياتي را که مي گويد کسي که اين آيه در مورد وي نازل شده است ، از بزرگان صحابه است که در جاهليت عادت به شرب خمر داشته است ، ببينيم ، هدف سياسي از اين روايت را درک مي کنيم .
ببخشید اگر طولانی شد چون لازم دیدم بحث مفصل مطرح شود تا هیچ شبهه ای برای دوستان نباشد.
موفق باشید

من هم باور نمی کردم حضرت علی شراب بنوشد. از این توضیحات خیلی استفاده کردم. :Sham:

جوابای شما از قران نبود ،قرآن صراحتا شراب رو حرام کرده من فقط با خود قران قانع شدم که شراب حرام شده:
يسئلونك عن الخمرو الميسر، قل فيهما اثم كبير و منافع للناس ، و اثمهما اكبر من نفعهما
از تو درباره شراب و قمار سوال میپرسند پاسخ بگو که در انها اثم (گناه) کبیر است و منافعی، اما گناهش (اثم) از نفعش بزرگتر است
حالا تو این ایه قران (اثم) رو حرام اعلام میکنه

قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَوَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ... .» ترجمه: «بگو پروردگار من، تنها كارهای زشت، چه آشكار و چه پنهان و نیز «إثم» (گناه) و ستم به ناحق را حرام نموده است... .»

این جوابو امام کاظم به خلیفه وقت دادن،منم فقط با جوابای اینجوری سر راست قانع میشم
نقل قول:

کجای قرآن شراب را حرام کرده است؟



امام کاظم علیه السلام، با استدلالی زیبا، به این سؤال پاسخ داده اند.
در یكی از سالها مهدی عباسی وارد مدینه شد و پس از زیارت قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله با امام كاظم علیه السلام ملاقات كرد و برای آن كه به گمان خود از نظر علمی آن حضرت را آزمایش كند! بحث «خَمر» (شراب) در قرآن را پیش كشید و پرسید: «آیا شراب در قرآن مجید تحریم شده است»؟
آن گاه اضافه كرد: «مردم اغلب میدانند كه در قرآن از خوردن شراب نهی شده، ولی نمیدانند كه معنای این نهی، حرام بودن آن است!
امام علیه السلام فرمود: بلی. این حرمت شراب در قرآن مجید صراحتاً بیان شده است.
در كجای قرآن؟
آنجا كه خداوند متعال خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله میفرماید: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ... .» ترجمه: «بگو پروردگار من، تنها كارهای زشت، چه آشكار و چه پنهان و نیز «إثم» (گناه) و ستم به ناحق را حرام نموده است... .»
آنگاه امام علیه السلام پس از بیان چند موضوع دیگر كه در این آیه تحریم شده، فرمود: «مقصود از كلمه «إثم» در این آیه كه خداوند آن را تحریم كرده، همان شراب است، زیرا خداوند در آیه دیگری میفرماید: «یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ كَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما... (1)
ترجمه: از تو در مورد شراب و قمار میپرسند، بگو در آن «اثم كبیر» (گناهی بزرگ) و سودهایی برای مردم است و گناهش از سودش بیشتر است.
و «إثم» كه در سوره اعراف صریحاً حرام معرفی شده در سوره بقره در مورد شراب و قمار به كار رفته است، بنابراین شراب صریحاً در قرآن مجید حرام معرّفی شده است.
مهدی، سخت تحت تأثیر استدلال امام علیه السلام قرار گرفت و بیاختیار رو به علی بن یقطین(2) كرد و گفت: به خدا قسم این فتوا، فتوای هاشمی است!
علی بن یقطین گفت: «شكر خدا را كه این علم را در شما خاندان پیامبر صلّی الله علیه و آله قرار داده است(3)
مهدی از این پاسخ ناراحت شد و در حالی كه خشم خود را به سختی فرو می
خورد گفت: راست میگوئی ای رافضی!!(4)
1- سوره بقره، آیه 219.
2- علی بن یقطین از اصحاب امام كاظم ـ علیه السلام ـ بود كه موفق شده بود اعتماد دستگاه حكومت عباسی را به خود جلب كند و بر اساس دستورات امام ـ علیه السلام ـ از این طریق در خدمت به شیعیان بكوشد.
3- گویا مقصود وی این بود كه به حكم قرابتی كه میان بنی عباس و بنی هاشم هست، علم و دانش امام كاظم ـ علیه السلام ـ برای مهدی نیز موجب افتخار است.

4- علی بن یقطین از مذهب خود تقیه میكرد و مهدی عباسی با این جمله به او فهماند من به مذهب واقعی تو یعنی تشیع پی بردم.
كلینی، الفروغ من الكافی، ج 6، ص 406.
منبع: سایت بحار
http://hadith110.mihanblog.com/post/298
موضوع قفل شده است