جمع بندی احادیثی از ائمه (ع) در مورد تجسس و دخالت

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احادیثی از ائمه (ع) در مورد تجسس و دخالت

سلام عزیزان خسته نباشید
بنده میخواستم چندتا حدیث از ائمه اطهار برام بزارید در مورد تجسس در کار دیگران و دخالت در حریم شخصی دیگران / همراه با ارائه مدرک مثل اسم کتاب
همچنین اگر عذاب این نوع افراد را در دنیا و آخرت از زبان این بزرگواران را میدانید لطفا بگین
خیلی ممنون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد آلاء

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامي؛‌

reza_vfx;785613 نوشت:
سلام عزیزان خسته نباشید
بنده میخواستم چندتا حدیث از ائمه اطهار برام بزارید در مورد تجسس در کار دیگران و دخالت در حریم شخصی دیگران / همراه با ارائه مدرک مثل اسم کتاب
همچنین اگر عذاب این نوع افراد را در دنیا و آخرت از زبان این بزرگواران را میدانید لطفا بگین
خیلی ممنون

در روايات بسياري در مباحث اخلاقي به موضوع تجسس و نمامي اشاره شده است اما به دليل فرصت اندک اين مجال بنده به برخي از اين روايات اشاره کرده و ساير موارد را با ذکر منبع اشاره خواهم کرد.

در کتاب تحف العقول به نقل از امير مومنان نقل شده است که:
اخلاقتان را رام خوبى‏ها بسازيد و به سوى بزرگواريها بكشانيد و خود را به بردبارى عادت دهيد و بر مقدّم داشتن ايثارى كه نفستان شما را از آن باز مى‏دارد شكيبايى نماييد و مردم را زير ذره‏بين مگذاريد و با چشم پوشى از امور پست و مسائل پيش پا افتاده، قدر و ارزش خود را بالا بريد. افراد ناتوانى كه انتظار كمك از شما دارند و شما نمى‏توانيد انتظار آنان را برآورده سازيد، حد اقل از وجاهت و اعتبار خود [نزد ديگران‏] استفاده كنيد و آنها را در برابر مشكلات سر پا نگهداريد. از امورى كه از شما نهان داشته شده تجسّس‏ و پى‏گيرى ننماييد كه باعث مى‏شود امور زيادى از شما نهان داشته شود. از دروغ خوددارى كنيد؛ زيرا كه از پست‏پايه‏ترين اخلاق به شمار مى‏آيد و نوعى دشنام و گونه‏اى از فرومايگى محسوب مى‏شود. با چشم پوشى از تحقيق و تفحّص در امورجزئى و بى‏ارزش، خود را قابل احترام سازيد.[1].

و باز دراين کتاب به نقل از امير مومنان نقل شده است که:
نادانى در سه چيز است: در عوض كردن دوستان و ابراز مخالفت بى‏ دليل و تجسّس‏ در آنچه سودى ندارد[2] در کتاب مکارم الاخلاق به نقل از امام حسين عليه السلام در سوال از پدر گراميشان در مورد اوصاف اخلاقي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله بيان شده است :
حسين (ع) فرمايد: پرسيدم سيره و روش پيغمبر (ص) با همنشينان و جلساء خود چگونه بود؟ (پدرم) فرمود: پيغمبر همواره خوشرو، سهل گير، نرمخو بود. خشونت و تندخوئى نداشت، پرخاشجوئى و دشنامگوئى نمى‏نمود، عيبجوئى و يا مداحى نميكرد، از آنچه نمى‏پسنديد تغافل مى‏فرمود و در عين حال كسى را مأيوس نمى‏ساخت و ديگران را كه بدان مايل بودند نااميد و رانده نميكرد، خود را از سه چيز محفوظ مى‏داشت: مراء (جدال) و پرگوئى و از كارهاى بيهوده. و در باره مردم سه چيز را هميشه ترك مى‏نمود: بدگوئى و سرزنش و تجسس‏ از كارهاى خصوصى و پنهانى و جز در آنچه اميد ثواب در آن بود حرف نمى‏زد، وقتى سخن ميگفت اهل مجلس و شنوندگان سرها را (بحال ادب و توجه كامل) بزير مى‏انداختند و خموش و بيحركت مى‏ماندند كه گويا بر سرشان پرنده نشسته است‏ ( اين اصطلاح عربى است كه در باره فردى ميگويند كه با تمام حواس بكسى و چيزى متوجه است
) و پس از آنكه حضرتش ساكت مى‏ماند سخن آغاز مى‏كردند و در محضرش در سخن گفتن نزاع نميكردند، اگر كسى شروع بتكلم مى‏كرد كاملا ساكت شده گوش فرا مى‏دادند تا حرفش بپايان رسد. سخن گفتن ايشان در محضر وى حديث بهترين آنها بود، از آنچه همه مى‏خنديدند مى‏خنديد و از آنچه اظهار شگفتى مى‏كردند، اظهار شگفتى مى‏نمود، در برابر غربت سخت شكيبايى مى‏كرد، در برابر سخنان خشن و تند و سؤالهاى بى‏رويه مردم تحمل بخرج ميداد، حتى اگر يكى از اصحاب سائل غريبى را عقب مى‏راندند كه مزاحم پيغمبر نشود، ناراحت مى‏شد، و مى‏فرمود: چون حاجتمندى را ديديد حاجتش رواكنيد، هرگز اجازه نمى‏داد كسى او را بسيار ستايش كند، كلام هيچ كس را نمى‏بريد، مگر آنكه از حد تجاوز مى‏كرد، در اين صورت يا بر مى‏خاست، يا او را از ادامه كلام نهى ميفرمود.[3]

ادامه دارد ........


[/HR][1] . ابن شعبه، حسن بن على، رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول)، 1جلد، نشر و پژوهش فرزان روز - تهران، چاپ: اول، 1376ش، ص325.

[2] . ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده، 1جلد، انتشارات آل عليّ عليه السلام - قم، چاپ: اول، 1382ش، ص387و389.

[3] طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق / ترجمه ميرباقرى، 2جلد، فراهانى - تهران، چاپ: دوم، 1365ش، ج1 ،ص28و 29.

با سلام

بله، ھﻤﺎنﻃﻮر ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪه، دﺧﺎﻟﺖ در اﻣﻮر و ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ دﯾﮕﺮان ﺣﺮام و ﮔﻨﺎه اﺳﺖ اﻣﺎ در ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻮارد ﮐﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺣﻔﻆ اﻣﻨﯿﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﮫﻢ ﻣﯽﺷﻮد، اﻓﺮاد ﻣﺴﺌﻮل ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﺣﻔﻆ ﺑﺮﺧﯽ ﺷﺮاﯾﻂ و ﺑﺮای ﮐﺸﻒ ﺣﻘﺎﯾﻖ وارد ﺷﻮﻧﺪ. اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﺪﯾﻦ، ﻋﺎدل و ﺑﺎﺗﻘﻮا ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻟﺬا ھﺮ ﻛﺲ ﻧﺒﺎﯾﺪ در اﯾﻦ اﻣﻮر دﺧﺎﻟﺖ ﻛﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮاھﺪ زﻣﯿﻨﻪ ﺗﺴﻮﯾﻪﺣﺴﺎب ﺷﺨﺼﯽ اﻓﺮاد ﺷﻮد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﮫﺪار اﺳﺮار و اﻣﺎﻧﺖدار ﺑﺎﺷﻨﺪ اﻣﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﯽ، ﺗﺠﺴﺲ در اﻣﻮر دﯾﮕﺮان و ﺳﺮك ﻛﺸﯿﺪن در زﻧﺪﮔﯽ دﯾﮕﺮان اﻣﺮ ﺣﺮاﻣﯽ اﺳﺖ و ﺟﺎﯾﺰ ﻧﯿﺴﺖ و ﯾﻜﯽ از اﺷﻜﺎﻻﺗﯽ ﻛﻪ ﭘﯿﺮوان ﻣﻜﺘﺐ اھﻞ ﺑﯿﺖ (ع) ﺑﻪ رﻗﺒﺎی ﺧﻮد و ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺬاھﺐ اﺳﻼﻣﯽ دارﻧﺪ ھﻤﯿﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﯽ از ﺣﻜّﺎم ﺻﺪر اﺳﻼم، ﯾﻜﯽ از ﺧﻄﺎھﺎﯾﺸﺎن اﯾﻦ ﺑﻮده ﻛﻪ در ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ اﻓﺮاد ﺳﺮك ﻣﯽﻛﺸﯿﺪﻧﺪ و ﻣﺜﻼ اﻓﺮاد را ﺑﺮ اﺳﺎس آن ﺧﻄﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﺧﻠﻮت و ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺧﻮد ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ و ﺗﻨﮫﺎ ﺑﯿﻦ ﺧﻮد و ﺧﺪای آن ﻓﺮد واﻗﻊ ﺷﺪه ﺑﻮد، ﻣﺠﺎزات ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. درﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻓﻘﻪ و ﻣﻌﺎرف اﺳﻼﻣﯽ و ﺑﻪ ﺗﺼﺮﯾﺢ آﯾﻪ ﺷﺮﯾﻔﻪ و رواﯾﺎت اھﻞ ﺑﯿﺖ (ع)، ﺳﺮك ﻛﺸﯿﺪن در ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ اﻓﺮاد ﻣﻤﻨﻮع اﺳﺖ. ﻣﻘﺘﻀﺎی ﻋﻘﻞ و دﯾﺎﻧﺖ و رﻋﺎﯾﺖ اﺧﻼق اﺳﻼﻣﯽ ھﻢ ھﻤﯿﻦ اﺳﺖ. اﯾﻨﮑﻪ اﻧﺴﺎنھﺎ ﺑﺎﯾﺪ در ﺧﺎﻧﻪ و ﻣﺤﯿﻂ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺧﻮد اﻣﻨﯿﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺟﺰو ﺣﻘﻮق ﻣﺴﻠّﻢ اﻓﺮاد اﺳﺖ؛ زﯾﺮا ﺧﺪای ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺧﺎﻧﻪ را ﻣﺤﻞ آراﻣﺶ ﻗﺮار داده اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ اﮔﺮ ﺑﺨﻮاھﻨﺪ ﺗﻠﻔﻦ اﻓﺮاد را ﻛﻨﺘﺮل ﻛﻨﻨﺪ ﯾﺎ در ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮاﻗﺐ اﻓﺮاد ﺑﺎﺷﻨﺪ، اﺣﺴﺎس آراﻣﺶ از ﺑﯿﻦ ﻣﯽرود ﮐﻪ اﯾﻦ اﻗﺪام از ﻧﻈﺮ رواﻧﯽ ﺑﺮای اﻧﺴﺎن ھﺎ ﻣﺸﻜﻞآﻓﺮﯾﻦ اﺳﺖ؛ ﭼﺮاﮐﻪ وﻗﺘﯽ اﻧﺴﺎن، اﺿﻄﺮاب داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ از ﻧﻈﺮ ﻓﻜﺮی و روﺣﯽ ﺷﮫﺮوﻧﺪ ﺳﺎﻟﻤﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮد و اﯾﻦ، ﻣﻮﺿﻮع ﺧﻄﺮﻧﺎﻛﯽ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ روان و ﺟﺎن و ﺷﺨﺼﯿﺖ و زﻧﺪﮔﯽ اﻧﺴﺎن ﻣﺮﺑﻮط ﻣﯽﺷﻮد و او را ﺗﮫﺪﯾﺪ ﻣﯽﻛﻨﺪ. دﯾﻦ ﻧﯿﺰ اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ را ﻣﺤﻜﻮم ﻛﺮده و ﺟﻠﻮی آن را ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض ادب وسلام خدمت شما دوست گرامي؛

yalda solimani;786118 نوشت:
بله، ھﻤﺎنﻃﻮر ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪه، دﺧﺎﻟﺖ در اﻣﻮر و ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ دﯾﮕﺮان ﺣﺮام و ﮔﻨﺎه اﺳﺖ اﻣﺎ در ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻮارد ﮐﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺣﻔﻆ اﻣﻨﯿﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﮫﻢ ﻣﯽﺷﻮد، اﻓﺮاد ﻣﺴﺌﻮل ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﺣﻔﻆ ﺑﺮﺧﯽ ﺷﺮاﯾﻂ و ﺑﺮای ﮐﺸﻒ ﺣﻘﺎﯾﻖ وارد ﺷﻮﻧﺪ. اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﺪﯾﻦ، ﻋﺎدل و ﺑﺎﺗﻘﻮا ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻟﺬا ھﺮ ﻛﺲ ﻧﺒﺎﯾﺪ در اﯾﻦ اﻣﻮر دﺧﺎﻟﺖ ﻛﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮاھﺪ زﻣﯿﻨﻪ ﺗﺴﻮﯾﻪﺣﺴﺎب ﺷﺨﺼﯽ اﻓﺮاد ﺷﻮد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﮫﺪار اﺳﺮار و اﻣﺎﻧﺖدار ﺑﺎﺷﻨﺪ اﻣﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﯽ، ﺗﺠﺴﺲ در اﻣﻮر دﯾﮕﺮان و ﺳﺮك ﻛﺸﯿﺪن در زﻧﺪﮔﯽ دﯾﮕﺮان اﻣﺮ ﺣﺮاﻣﯽ اﺳﺖ و ﺟﺎﯾﺰ ﻧﯿﺴﺖ و ﯾﻜﯽ از اﺷﻜﺎﻻﺗﯽ ﻛﻪ ﭘﯿﺮوان ﻣﻜﺘﺐ اھﻞ ﺑﯿﺖ (ع) ﺑﻪ رﻗﺒﺎی ﺧﻮد و ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺬاھﺐ اﺳﻼﻣﯽ دارﻧﺪ ھﻤﯿﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﯽ از ﺣﻜّﺎم ﺻﺪر اﺳﻼم، ﯾﻜﯽ از ﺧﻄﺎھﺎﯾﺸﺎن اﯾﻦ ﺑﻮده ﻛﻪ در ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ اﻓﺮاد ﺳﺮك ﻣﯽﻛﺸﯿﺪﻧﺪ و ﻣﺜﻼ اﻓﺮاد را ﺑﺮ اﺳﺎس آن ﺧﻄﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﺧﻠﻮت و ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺧﻮد ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ و ﺗﻨﮫﺎ ﺑﯿﻦ ﺧﻮد و ﺧﺪای آن ﻓﺮد واﻗﻊ ﺷﺪه ﺑﻮد، ﻣﺠﺎزات ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. درﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻓﻘﻪ و ﻣﻌﺎرف اﺳﻼﻣﯽ و ﺑﻪ ﺗﺼﺮﯾﺢ آﯾﻪ ﺷﺮﯾﻔﻪ و رواﯾﺎت اھﻞ ﺑﯿﺖ (ع)، ﺳﺮك ﻛﺸﯿﺪن در ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ اﻓﺮاد ﻣﻤﻨﻮع اﺳﺖ. ﻣﻘﺘﻀﺎی ﻋﻘﻞ و دﯾﺎﻧﺖ و رﻋﺎﯾﺖ اﺧﻼق اﺳﻼﻣﯽ ھﻢ ھﻤﯿﻦ اﺳﺖ. اﯾﻨﮑﻪ اﻧﺴﺎنھﺎ ﺑﺎﯾﺪ در ﺧﺎﻧﻪ و ﻣﺤﯿﻂ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺧﻮد اﻣﻨﯿﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺟﺰو ﺣﻘﻮق ﻣﺴﻠّﻢ اﻓﺮاد اﺳﺖ؛ زﯾﺮا ﺧﺪای ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺧﺎﻧﻪ را ﻣﺤﻞ آراﻣﺶ ﻗﺮار داده اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ اﮔﺮ ﺑﺨﻮاھﻨﺪ ﺗﻠﻔﻦ اﻓﺮاد را ﻛﻨﺘﺮل ﻛﻨﻨﺪ ﯾﺎ در ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮاﻗﺐ اﻓﺮاد ﺑﺎﺷﻨﺪ، اﺣﺴﺎس آراﻣﺶ از ﺑﯿﻦ ﻣﯽرود ﮐﻪ اﯾﻦ اﻗﺪام از ﻧﻈﺮ رواﻧﯽ ﺑﺮای اﻧﺴﺎن ھﺎ ﻣﺸﻜﻞآﻓﺮﯾﻦ اﺳﺖ؛ ﭼﺮاﮐﻪ وﻗﺘﯽ اﻧﺴﺎن، اﺿﻄﺮاب داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ از ﻧﻈﺮ ﻓﻜﺮی و روﺣﯽ ﺷﮫﺮوﻧﺪ ﺳﺎﻟﻤﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮد و اﯾﻦ، ﻣﻮﺿﻮع ﺧﻄﺮﻧﺎﻛﯽ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ روان و ﺟﺎن و ﺷﺨﺼﯿﺖ و زﻧﺪﮔﯽ اﻧﺴﺎن ﻣﺮﺑﻮط ﻣﯽﺷﻮد و او را ﺗﮫﺪﯾﺪ ﻣﯽﻛﻨﺪ. دﯾﻦ ﻧﯿﺰ اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ را ﻣﺤﻜﻮم ﻛﺮده و ﺟﻠﻮی آن را ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.

بسيار ممنونم از عنايت نظر و دقت شما که به اين بحث با نگاه جامع و همه بعدي توجه فرموديد. بله دقيقا يکي از راه هاي برقراري نظم و امنيت در جامعه اسلامي برخوردار بودن از امکان ورود به حريم شخصي برخي از افراد و گروه هايي است که قصد برهم زدن نظم و امنيت و محاربه با نظام را دارند و بر اين اساس،‌ با نظارت حاکم اسلامي و بر اساس دستور از ايشان در مواردي برخي از ارگان هاي امنيتي حتي لازم است در امور شخصي برخي از افراد مشکوک و مغرض نظارت داشته باشند که به دليل ان که مصلحت مهم تري در کار است که عبارت است از حفظ نظام،‌اين امر ناپسند نيست .

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامي و ساير دوستان؛

reza_vfx;785613 نوشت:
سلام عزیزان خسته نباشید
بنده میخواستم چندتا حدیث از ائمه اطهار برام بزارید در مورد تجسس در کار دیگران و دخالت در حریم شخصی دیگران / همراه با ارائه مدرک مثل اسم کتاب
همچنین اگر عذاب این نوع افراد را در دنیا و آخرت از زبان این بزرگواران را میدانید لطفا بگین
خیلی ممنون

اما دوست عزيز، حديثي که عنوان آن احتجاج ( يعني مناظره ) سلمان فارسي با عمر بن خطّاب است را خدمت شما ارسال مي کنم اميدوارم از اين حديث يا اصطلاحا نامه و مفهوم آن نيز در جهت دوري از تجسس همه ما درس بگيريم :

«احتجاج سلمان فارسىّ رضى اللَّه عنه بر عمر بن خطّاب در پاسخ به نامه‏اى كه به او نگاشت‏«وقتى كه او پس از حذيفة بن يمان از طرف عمر والى مدائن شده بود»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏؛
از سلمان غلام رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به عمر بن خطّاب:
امّا بعد؛ اى عمر نامه تو به دستم رسيد، نامه‏اى كه در آن مرا مورد سرزنش و توبيخ خود ساخته، و در آن گفته بودى كه من تو را به امارت مدائن بدان خاطر مبعوث نمودم، و بلكه امر نمودى به اينكه دنباله شيوه و روش حذيفه را بگيرى و از روزگار امارت و سيره و روش او موشكافى كرده و ما را از جميع افعال او خواه قبيح و خواه حسن عالم و واقف گردانى. ولى اى عمر! خداوند عزّ و جلّ مرا از اين عمل باز داشته، آنجا كه فرموده: ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ‏[1]، اى عمر من هرگز در پى اطاعت تو در امر حذيفه نيفتاده و مخالفت امر خداوند را نكنم.
و امّا اينكه گفتى كه من زنبيل‏ بافى را شغل خود ساخته و مدام نان جو تناول مى‏كنم، اين دو كار عملى نيست كه فرد مؤمن كسى را بر آن سرزنش و توبيخ نمايد. و به خدا سوگند اى عمر كه زنبيل ‏بافى و خوردن نان جو از بى‏ نيازى از بهترين خوردنى و نوشيدنى و غصب حقّ مؤمن و ادّعاى باطل در نزد خداوند عزّ و جلّ با فضيلت‏ تر و محبوب‏تر و به تقوا نزديك تر مى‏ باشد، و من خود ديدم كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه نان جو مى‏ يافت آن را تناول فرموده و ضمن اظهار فرح و شادى از آن آزرده نبود..........
[2]



[/HR][1] حجرات: 12.

[2] .الاحتجاج ،‌ طبرسي ، ترجمه جعفري ،‌ج 1، ص274و275.

سوال:
چند روایت در مورد مذمت تجسس در کار دیگران و دخالت در حریم خصوصی افراد؛ با ذکر سند معرفی نمایید؟

پاسخ:
در روايات بسياري در مباحث اخلاقي به موضوع تجسس و نمامي اشاره شده است اما به دليل فرصت اندک اين مجال؛ به برخي از اين روايات اشاره کرده و ساير موارد را با ذکر منبع اشاره خواهد شد.
در کتاب تحف العقول به نقل از امير مومنان نقل شده است که:
اخلاقتان را رام خوبى‏ها بسازيد و به سوى بزرگواريها بكشانيد و خود را به بردبارى عادت دهيد و بر مقدّم داشتن ايثارى كه نفستان شما را از آن باز مى‏دارد شكيبايى نماييد و مردم را زير ذره‏بين مگذاريد و با چشم پوشى از امور پست و مسائل پيش پا افتاده، قدر و ارزش خود را بالا بريد. افراد ناتوانى كه انتظار كمك از شما دارند و شما نمى‏توانيد انتظار آنان را برآورده سازيد، حد اقل از وجاهت و اعتبار خود [نزد ديگران‏] استفاده كنيد و آنها را در برابر مشكلات سر پا نگهداريد. از امورى كه از شما نهان داشته شده تجسّس‏ و پى‏گيرى ننماييد كه باعث مى‏شود امور زيادى از شما نهان داشته شود. از دروغ خوددارى كنيد؛ زيرا كه از پست‏پايه‏ترين اخلاق به شمار مى‏آيد و نوعى دشنام و گونه‏اى از فرومايگى محسوب مى‏شود. با چشم پوشى از تحقيق و تفحّص در امورجزئى و بى‏ارزش، خود را قابل احترام سازيد.
[1].
و باز دراين کتاب به نقل از امير مومنان نقل شده است که:
نادانى در سه چيز است: در عوض كردن دوستان و ابراز مخالفت بى‏ دليل و تجسّس‏ در آنچه سودى ندارد
[2] در کتاب مکارم الاخلاق به نقل از امام حسين عليه السلام در سوال از پدر گراميشان در مورد اوصاف اخلاقي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله بيان شده است :
حسين (ع) فرمايد: پرسيدم سيره و روش پيغمبر (ص) با همنشينان و جلساء خود چگونه بود؟ (پدرم) فرمود: پيغمبر همواره خوشرو، سهل گير، نرمخو بود. خشونت و تندخوئى نداشت، پرخاشجوئى و دشنامگوئى نمى‏نمود، عيبجوئى و يا مداحى نميكرد، از آنچه نمى‏پسنديد تغافل مى‏فرمود و در عين حال كسى را مأيوس نمى‏ساخت و ديگران را كه بدان مايل بودند نااميد و رانده نميكرد، خود را از سه چيز محفوظ مى‏داشت: مراء (جدال) و پرگوئى و از كارهاى بيهوده. و در باره مردم سه چيز را هميشه ترك مى‏نمود: بدگوئى و سرزنش و تجسس‏ از كارهاى خصوصى و پنهانى و جز در آنچه اميد ثواب در آن بود حرف نمى‏زد، وقتى سخن ميگفت اهل مجلس و شنوندگان سرها را (بحال ادب و توجه كامل) بزير مى‏انداختند و خموش و بيحركت مى‏ماندند كه گويا بر سرشان پرنده نشسته است‏ ( اين اصطلاح عربى است كه در باره فردى ميگويند كه با تمام حواس بكسى و چيزى متوجه است
) و پس از آنكه حضرتش ساكت مى‏ماند سخن آغاز مى‏كردند و در محضرش در سخن گفتن نزاع نميكردند، اگر كسى شروع بتكلم مى‏كرد كاملا ساكت شده گوش فرا مى‏دادند تا حرفش بپايان رسد. سخن گفتن ايشان در محضر وى حديث بهترين آنها بود، از آنچه همه مى‏خنديدند مى‏خنديد و از آنچه اظهار شگفتى مى‏كردند، اظهار شگفتى مى‏نمود، در برابر غربت سخت شكيبايى مى‏كرد، در برابر سخنان خشن و تند و سؤالهاى بى‏رويه مردم تحمل بخرج ميداد، حتى اگر يكى از اصحاب سائل غريبى را عقب مى‏راندند كه مزاحم پيغمبر نشود، ناراحت مى‏شد، و مى‏فرمود: چون حاجتمندى را ديديد حاجتش رواكنيد، هرگز اجازه نمى‏داد كسى او را بسيار ستايش كند، كلام هيچ كس را نمى‏بريد، مگر آنكه از حد تجاوز مى‏كرد، در اين صورت يا بر مى‏خاست، يا او را از ادامه كلام نهى ميفرمود.[3]
نیز حديثي که عنوان آن احتجاج ( يعني مناظره ) سلمان فارسي با عمر بن خطّاب است در این زمینه بسیار مفید است:
«احتجاج سلمان فارسىّ رضى اللَّه عنه بر عمر بن خطّاب در پاسخ به نامه‏اى كه به او نگاشت‏«وقتى كه او پس از حذيفة بن يمان از طرف عمر والى مدائن شده بود»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏؛
از سلمان غلام رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به عمر بن خطّاب:
امّا بعد؛ اى عمر نامه تو به دستم رسيد، نامه‏اى كه در آن مرا مورد سرزنش و توبيخ خود ساخته، و در آن گفته بودى كه من تو را به امارت مدائن بدان خاطر مبعوث نمودم، و بلكه امر نمودى به اينكه دنباله شيوه و روش حذيفه را بگيرى و از روزگار امارت و سيره و روش او موشكافى كرده و ما را از جميع افعال او خواه قبيح و خواه حسن عالم و واقف گردانى. ولى اى عمر! خداوند عزّ و جلّ مرا از اين عمل باز داشته، آنجا كه فرموده: ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ‏
(حجرات:12)، اى عمر من هرگز در پى اطاعت تو در امر حذيفه نيفتاده و مخالفت امر خداوند را نكنم.
و امّا اينكه گفتى كه من زنبيل‏ بافى را شغل خود ساخته و مدام نان جو تناول مى‏كنم، اين دو كار عملى نيست كه فرد مؤمن كسى را بر آن سرزنش و توبيخ نمايد. و به خدا سوگند اى عمر كه زنبيل ‏بافى و خوردن نان جو از بى‏ نيازى از بهترين خوردنى و نوشيدنى و غصب حقّ مؤمن و ادّعاى باطل در نزد خداوند عزّ و جلّ با فضيلت‏ تر و محبوب‏تر و به تقوا نزديك تر مى‏ باشد، و من خود ديدم كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه نان جو مى‏ يافت آن را تناول فرموده و ضمن اظهار فرح و شادى از آن آزرده نبود..........
[4]

منابع:

[1] . ابن شعبه، حسن بن على، رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول)، 1جلد، نشر و پژوهش فرزان روز - تهران، چاپ: اول، 1376ش، ص325.
[2] . ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده، 1جلد، انتشارات آل عليّ عليه السلام - قم، چاپ: اول، 1382ش، ص387و389.
[3] طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق / ترجمه ميرباقرى، 2جلد، فراهانى - تهران، چاپ: دوم، 1365ش، ج1 ،ص28و 29.
[4] .الاحتجاج ،‌ طبرسي ، ترجمه جعفري ،‌ج 1، ص274و275.

موضوع قفل شده است