شناخت منافقین معاصر

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شناخت منافقین معاصر

در قران منافقین تعریف مختلفی دارند. گروهی از انها کسانی هستند که حتی خودشان هم باور ندارند منافقند. یعنی برخلاف برداشت عموم فقط کسانی که کفرشان را به عمد پنهان میکنند و به دروغ اظهار اسلام میکنند منافق نیستند . سوال من در مورد این دسته از منافقین است
اول اینکه ایات و رویات رو اگر بخواهی به طور کامل جمع اوری کنیم ، به خصوص ایاترو ، ویژگیهای این افراد به طور کامل چیست ?
و اصل سوالم هم اینکه اگر این ویژگی ها در فردی دیده شد ایا به قطع میتوان گفت که این فرد منافق است و یا قران راه رو باز گذاشته ? و استثنا وجود دارد ?

[emoji92] مثلا ایه ی

" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ". "اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! يهود و نصارى را ولّى (و دوست و تکيه‏گاه خود،) انتخاب نکنيد! آنها اولياى يکديگرند؛ و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند؛ خداوند، جمعيّت ستمکار را هدايت نمى‏کند . کسانى را که در دل‌هايشان بيمارى است مى‏بينى که در (دوستى با آنان)، بر يکديگر پيشى مى‏گيرند، و مى‏گويند: «مى‏ترسيم حادثه‏اى براى ما اتفاق بيفتد شايد خداوند پيروزى يا حادثه ديگرى از سوى خود (به نفع مسلمانان) پيش بياورد؛ و اين دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشيمان شوند!"

این توصیف به وضوح در بعضی افراد و یا گروه های سیاسی دیده میشود و یا موارد مشابه ان. ایا میشود به قطع گفت این افراد منافق اند
یا به تعبیر امام خامنه ای نفوذی اند ?

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام و ادب
منافق دارای ویژگی هایی است که اگر یکی از آنها در فرد باشد ولو خود قبول نداشته باشد منافق محسوب می شود.
دوستی و هم پیمانی با بیگانگان چون کفار قریش و یهود و نصاری از مهم ترین ویژگی های جریان نفاق بود.
در حالی که در قرآن کریم از دوستی با بیگانگان به شدت نهی شده است، منافقان برخلاف نهی شدید قرآن با دشمنان اسلام ارتباط برقرار نموده، دست دوستی به سوی آنان دراز می نمودند. آنان وقتی با مسلمانان برخورد می کردند رفتار شیطنت آمیز همراه با تحقیر و تمسخر و عیب جویی از مسلمانان داشتند، در برابر با بیگانگان رفتار صمیمی و دوستانه داشتند.
در حالی که قرآن کریم از هم نشینی با کافران و استهزاکنندگان ارزش های اسلامی صریحاً نهی نموده است55 هم نشینی و هم صدا شدن با کفار و اطاعت پذیری از آنان از مهم ترین جلوه های دوستی منافقان با بیگانگان بود. آنان همه تلاششان این بود که خود را به آنان نزدیک نموده با آنان هم نشین شده و از آنان اطاعت پذیری داشته باشند.(1)
انگیزه های متعددی منافقان را وادار به ایجاد رابطه و دوستی با بیگانگان می کرد که از آن میان کسب عزت و مرعوبیت از مهم ترین آنان محسوب می شود که قرآن کریم نیز به آن اشاره نموده است.
منافقان که عقده نام، مقام و شهرت دارند می خواهند از طریق دوستی و ایجاد رابطه با بیگانگان به این آرزوی خویش دست یابند و از آنان کسب عزت نمایند، قرآن کریم با اشاره به اینکه عزت تنها مال خداست منافقان را از اینکه می خواهند از طریق ایجاد رابطه و دوستی با کفار کسب عزت نمایند، مورد سرزنش قرار می دهد.(2) در جای دیگر با اشاره به اینکه عزت ویژه خدا، پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان است، از اینکه منافقان می خواهند از طریق دوستی با بیگانگان کسب عزت نمایند، انسان های جاهل و نادان معرفی می نماید.(3)
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: کسانی که در دل هایشان بیماری است، در برقراری ارتباط با کفار بر یکدیگر پیشی می گیرند و می گویند: می ترسیم حادثه ای برای ما اتفاق بیفتد و نیاز به کمک آنها داشته باشیم. شاید خداوند پیروزی و یا حادثه دیگری از سوی خود به نفع مسلمانان پیش بیاورد و این دسته از آنچه در دل پنهان داشته اند پشیمان گردند.(4)
مرعوبیت یکی دیگر از انگیزه های دوستی منافقان با بیگانگان است. آنان به خاطر ضعف و یا فقدان ایمان از قدرت های مادی می هراسند از این رو، از ترس اینکه مبادا در آینده کافران مسلط شوند طرح دوستی با آنان می ریزند تا در صورت مسلط شدن آنان جان و مالشان در خطر قرار نگیرد و بتوانند به زندگی خویش ادامه دهند.(5)

حال اگر کسی چنین عمل کند خواسته یا ناخواسته منافق است و باید در اعتقاد و ایمان خود تجدید نظر کند.

1ـ سیداحمد خاتمى، سیماى نفاق در قرآن، ص 47ـ50.
2ـ (الذین یتخذون الکافرین أولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزة فإن العزة لله جمیعاً.) (نساء: 139)
3ـ (ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین ولکن المنافقین لا یعلمون.)(منافقون: Dirol
4ـ مائده: 137.
5ـ سیداحمد خاتمى، پیشین، ص 70ـ74.

عمار;784063 نوشت:
[=arial]با سلام و ادب
منافق دارای ویژگی هایی است که اگر یکی از آنها در فرد باشد ولو خود قبول نداشته باشد منافق محسوب می شود.
دوستی و هم پیمانی با بیگانگان چون کفار قریش و یهود و نصاری از مهم ترین ویژگی های جریان نفاق بود.
در حالی که در قرآن کریم از دوستی با بیگانگان به شدت نهی شده است، منافقان برخلاف نهی شدید قرآن با دشمنان اسلام ارتباط برقرار نموده، دست دوستی به سوی آنان دراز می نمودند. آنان وقتی با مسلمانان برخورد می کردند رفتار شیطنت آمیز همراه با تحقیر و تمسخر و عیب جویی از مسلمانان داشتند، در برابر با بیگانگان رفتار صمیمی و دوستانه داشتند.
در حالی که قرآن کریم از هم نشینی با کافران و استهزاکنندگان ارزش های اسلامی صریحاً نهی نموده است55 هم نشینی و هم صدا شدن با کفار و اطاعت پذیری از آنان از مهم ترین جلوه های دوستی منافقان با بیگانگان بود. آنان همه تلاششان این بود که خود را به آنان نزدیک نموده با آنان هم نشین شده و از آنان اطاعت پذیری داشته باشند.(1)
انگیزه های متعددی منافقان را وادار به ایجاد رابطه و دوستی با بیگانگان می کرد که از آن میان کسب عزت و مرعوبیت از مهم ترین آنان محسوب می شود که قرآن کریم نیز به آن اشاره نموده است.
منافقان که عقده نام، مقام و شهرت دارند می خواهند از طریق دوستی و ایجاد رابطه با بیگانگان به این آرزوی خویش دست یابند و از آنان کسب عزت نمایند، قرآن کریم با اشاره به اینکه عزت تنها مال خداست منافقان را از اینکه می خواهند از طریق ایجاد رابطه و دوستی با کفار کسب عزت نمایند، مورد سرزنش قرار می دهد.(2) در جای دیگر با اشاره به اینکه عزت ویژه خدا، پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان است، از اینکه منافقان می خواهند از طریق دوستی با بیگانگان کسب عزت نمایند، انسان های جاهل و نادان معرفی می نماید.(3)
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: کسانی که در دل هایشان بیماری است، در برقراری ارتباط با کفار بر یکدیگر پیشی می گیرند و می گویند: می ترسیم حادثه ای برای ما اتفاق بیفتد و نیاز به کمک آنها داشته باشیم. شاید خداوند پیروزی و یا حادثه دیگری از سوی خود به نفع مسلمانان پیش بیاورد و این دسته از آنچه در دل پنهان داشته اند پشیمان گردند.(4)
مرعوبیت یکی دیگر از انگیزه های دوستی منافقان با بیگانگان است. آنان به خاطر ضعف و یا فقدان ایمان از قدرت های مادی می هراسند از این رو، از ترس اینکه مبادا در آینده کافران مسلط شوند طرح دوستی با آنان می ریزند تا در صورت مسلط شدن آنان جان و مالشان در خطر قرار نگیرد و بتوانند به زندگی خویش ادامه دهند.(5)

حال اگر کسی چنین عمل کند خواسته یا ناخواسته منافق است و باید در اعتقاد و ایمان خود تجدید نظر کند.

1ـ سیداحمد خاتمى، سیماى نفاق در قرآن، ص 47ـ50.
2ـ (الذین یتخذون الکافرین أولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزة فإن العزة لله جمیعاً.) (نساء: 139)
3ـ (ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین ولکن المنافقین لا یعلمون.)(منافقون: Dirol
4ـ مائده: 137.
5ـ سیداحمد خاتمى، پیشین، ص 70ـ74.


سلام
تشکر بابت پاسخ

فقط برای اینکه کامل مطمئن بشم میپرسم، اگر کسی این ویژگی هارو داشت نمیشود به حساب جهل یا... گذاشت ? یا به قطع یقین میشود گف این فرد و یا این جرایان فکری در جامعه، منافق است ?
میتونیم بگیم کسانی که استکبار ستیزی رو ماجراجویی و تندروی ، و یا ارمان گرایی رو خیال پردازی معنا میکنن و تنشزدایی با کفار رو تبلیغ میکنن همون کسانی اند که ایه رفتارشون رو به تلاش با دوستی با کفار تعریف میکند ?

و دوم اینکه رفتار درست با این افراد چیست ? بعضی اصرار زیادی دارند بر حفظ احترام و بزرگی اونها با توجه به اینکه بعضی شاید سوابق انقلابی هم داشتند _اما به نظر من اینکار راه رو برای انها در جامعه بیشتر باز میکنه _ یا مماشات کردن با ایشان...
به طور کل ، رفتار ائمه با منافقین _یا پیامبر با انها _ چه طور بوده ? ایا همون رفتار تندی که با کفار داشتند با منافقین داشتند یا خیر?
درسته که ائمه با انها کنار می امدند ? اگر بله علتش چیست ? با توجه به اینکه شاید خطرشان از کفار بیشتر هم باشه ??

و بخش اخر هم اینکه ایا ویژگی دیگری هم در قران برای انها ذکر شده ?

[=arial]

هورشید;784142 نوشت:
فقط برای اینکه کامل مطمئن بشم میپرسم، اگر کسی این ویژگی هارو داشت نمیشود به حساب جهل یا... گذاشت ? یا به قطع یقین میشود گف این فرد و یا این جرایان فکری در جامعه، منافق است ?
میتونیم بگیم کسانی که استکبار ستیزی رو ماجراجویی و تندروی ، و یا ارمان گرایی رو خیال پردازی معنا میکنن و تنشزدایی با کفار رو تبلیغ میکنن همون کسانی اند که ایه رفتارشون رو به تلاش با دوستی با کفار تعریف میکند ?

با سلام
دقت کنید که جهل یعنی ندانستن و اطلاع نداشتن از چیزی و حال ما بالا گفتیم این افراد حق را می دانند و برای منفعت دل به دشمن می دهند.
نکته دوم نیاز به توضیحات بیشتر داره و باید در بحث علوم سیاسی مطرح شود.

هورشید;784142 نوشت:
و دوم اینکه رفتار درست با این افراد چیست ? بعضی اصرار زیادی دارند بر حفظ احترام و بزرگی اونها با توجه به اینکه بعضی شاید سوابق انقلابی هم داشتند _اما به نظر من اینکار راه رو برای انها در جامعه بیشتر باز میکنه _ یا مماشات کردن با ایشان...

بهترین راه مناظره و روشنگری هست و اگر مشخص شد تعصب دارند و قصد هدایت ندارند باید مانع فعالیت اینها شد تا باعث انحراف جوانان و جامعه نشوند.

هورشید;784142 نوشت:
و بخش اخر هم اینکه ایا ویژگی دیگری هم در قران برای انها ذکر شده ?

در قرآن پیرامون اوصاف منافقان به طور کلی مواردی ذکر شده که چون مفصل هست من لینک میدم مشاهده کنید و البته سرچ کنید مقالات مفصلی دیگر هم پیدا می کنید:
http://tahoor.com/fa/article/view/27958

[=arial]

هورشید;784142 نوشت:
به طور کل ، رفتار ائمه با منافقین _یا پیامبر با انها _ چه طور بوده ? ایا همون رفتار تندی که با کفار داشتند با منافقین داشتند یا خیر?

از آنجایی که بررسی دقیق و جزئی شیوه برخورد پیشوایان دین با منافقین نیازمند تحقیق و بررسی مفصل و ارائه مطالب طولانی است، و نیز با توجه به اینکه در میان معصومین تنها پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام علی(علیه السلام) به عنوان حاکم حکومت اسلامی بر سر قدرت بوده اند، بنده به شیوه برخورد با منافقین در سیره پیامبر و امام علی(علیهما السلام) اشاره می کنم، امیدوارم که مفید واقع گردد:

پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) با امداد از خداوند ابتدا سعی بر آشکار کردن چهره مزوّرانه منافقین می‌کرد. اقدامات منافقانه و اهداف پلید آن ها را افشا می‌ساخت. ایشان با تأکید بر ظاهری بودن اسلام آنها،(۱) همدلی آنان با یهودیان و دروغ بودن وعده همکاری آن ها به یهودیان،(۲) ترس آن ها از مشارکت در جهاد، باطل بودن تصور آن ها برای ایمن بودن از مرگ در صورت فرار از میدان جهاد (3]) و برخی دیگر از اقدامات آنان ماهیت حقیقی آن ها را برای مسلمانان افشا ساختند و مسلمانان را از حقیقت عمل کرد آن ها آگاه می کردند.

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تا حد امکان و تا آنجا که خطر جدی از سوی منافقان متوجه حکومت اسلامی و مسلمانان نبود آن ها را تحمل می کرد و به حرف آن ها گوش می‌داد. آن ها این رأفت و مهربانی پیامبر را حمل بر ساده‌ لوحی او می‌کردند و می‌گفتند ما هر چه می‌گوییم او باور می‌کند؛ وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُن. (4) خداوند در پاسخ آن ها فرمود: بگو زود باوری من لطفی به حال شماست. پیامبر به خدا ایمان آورده و به مؤمنان اطمینان داد و برای مؤمنان حقیقی رحمت کامل است و برای آن ها که رسول خدا را آزار دهند عذاب دردناک مهیاست.(5)

اما آنجا که عملکرد منافقین در مواجهه با امنیت عمومی و منافع اسلام بود، پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) با قاطعیت وارد صحنه می‌شد و بر اساس دستورات الهی به مقابله با منافقین می‌پرداخت. در جریان تأسیس مسجد ضرار توسط منافقین و فتنه انگیری این گروه (6) پیامبر دستور داد تا مسجد را خراب کنند، آن را آتش زنند و زمینش را محل مزبله‌های شهر مدینه قرار دهند.(7)

امام علی(علیه السلام) همین روش را در برخورد با منافقان در پیش گرفتند:

امام على ‏(عليه السلام) در دوران خلافتش با دو دسته عالمان منافق و سياستمداران دو رو روبرو بود و هر دو دسته را افشا كرد و از مردم خواست كه آنان را بشناسند و همان گونه كه قرآن از مسلمانان خواسته، با آنان دوستى نورزند. (8) ؛ آنان را دشمن قطعى و حتمى خود بدانند. (9) ؛ همواره از آنان مانند شى‏ء نجس و پليد، اعراض و اجتناب كنند. (10) و با امر به معروف و نهى از منكر، بينى منافقان را به خاك بمالند. (11)
خطبه بلند حضرت در بيان ويژگى ‏هاى منافقان، شامل چنين تحذير و هشدارى است. (12) ، و تمثيل منافق به درخت «حنظل» براى شناساندن منافق و ويژگى‏ هاى او به مردم است: «مثل منافق، مانند درخت حنظل است كه برگ‏هايش سرسبز ولى طعم آن تلخ است.» (13) در سخنى جامعه‏ شناسانه ، وجود منافقان عالم‏ نما را گوشزد مى‏ كند و مى ‏فرمايد : شما در عصرى هستيد كه گوينده به حق، اندك و زبان به راستى ناگشاده و ملازم حق خوار است . اهل آن همگى سازشكار و جوانشان تندخو و پيرشان گنهكار و عالمشان منافق و نزديكشان ، بيرون رونده ‏اند. كهتر ايشان ، مهترشان را بزرگ نمى ‏دارد و توانگرشان از فقيرشان دستگيرى نمى ‏كند.» (14)

از نظر تاريخى مى ‏توان مصداق‏هايى همچون ابو موسى اشعرى و عبدالله بن عمر را در نظر آورد و برخورد منافقانه ابن عمر را در بيعت نكردن و خيانت ابو موسى اشعرى را در يارى نرساندن به امام در جنگ جمل به ياد آورد. (15)
امام در نامه‏ اش به محمد بن ابى بكر، هنگامى كه او را به جانب مصر روانه مى‏ كند، از همين منافقان بر حذرش مى ‏دارد و آن را بر هشدار پيامبر مبتنى مى‏ كند كه فرمود: «من بر امتم از مؤمن و مشرك نمى ‏ترسم؛ چه، مؤمن را خداوند با ايمانش باز مى ‏دارد و مشرك را خدا به سبب شركش قلع و قمع مى ‏كند . بلكه من از آن كه در درون منافق و به زبان عالم مى ‏نمايد، مى ‏ترسم . آنچه [نيكو] مى ‏دانيد، مى ‏گويد و آنچه منكر مى‏ دانيد ، مى‏ كند.» (16)
امام همچنين در وصيتش به كميل كه افزون بر كمالات اخلاقى و عرفانى، مدتى ولايت « هيت » را در شمال غربى انبار به عهده داشت (17) ، فرمان مى‏ دهد از منافقان بپرهيزد و با خائنان مصاحبت نكند. (18) نيز به فردى از شيعيانش مى ‏فرمايد : «بكوش تا زير بار احسان منافقى نروى.» (19)

_______________
(1) بقره: ۸ ـ ۱۶٫
(2) مائده: ۵۱ ـ ۵۷؛ حجرات: ۱۱ ـ ۱۲٫
(3) آل عمران: ۱۵۶؛ احزاب: ۱۳ و ۱۶٫
(4) توبه: ۶۱٫
(5) همان.
(6) توبه: ۱۰۷ ـ ۱۱۰٫
(7) تفسیر مجمع البیان، ج ۵، ص ۷۲؛ تفسیر المیزان، ترجمة سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۹، ص ۴۱۲٫.
(8) فلا تتخذوا منهم أولياء. (سوره نساء ، آيه 89 و 140)
(9) هم العدو فاحذرهم. (سوره منافقون، آيه 4)
(10) فأعرضوا عنهم ، إنهم رجس. (سوره توبه، آيه 95)
(11) خصال، ص 232، ح .74
(12) احذركم أهل النفاق فإنهم الضالون المضلون. (نهج البلاغه، خطبه 194)
(13) غرر الحكم، حديث . 9878
(14) غرر الحكم، حديث 3857؛ نهج البلاغه، خطبه .230
(15) طبرانى، معجم كبير، ج 19، ص 388، ح 910؛ كافى، ج 1، ص 397، ح . 1
(16) نهج البلاغه ، نامه . 27
(17) موسوعة الامام على فى الكتاب و السنة و التاريخ، ج 12، ص .272
(18) بحار الانوار، ج 77، ص 271 ،ح 1 و ج 78، ص 9، ح .16
(19) بحار الانوار، ج 75، ص 384، ح .7
منبع: http://www.askquran.ir/thread33663.html

[=arial]این مقاله خوب و مفصل رو هم بخونید تا به جواب کامل برسید:

نحوه برخورد و مداراي پيامبر در برخورد با مخالفان و مشركان

با سلام

نفاق در عقیده
یعنی این‌که در باطن کافر و مشرک و منحرف باشد ولى در ظاهر اظهار اسلام و ایمان کند و یا جزو فرق باطله و اهل بدعت و ضلالت باشد ولى اظهار تشیع نماید، و این نوع از نفاق اعظم و اشدّ و اقبح اقسام کفر است زیرا علاوه بر کفر باطنى، شامل مکر و حیله و خدعه نسبت به مسلمانان نیز میباشد و آنچه از مصائب و بدبختی‌ها که دامن‌گیر مسلمانان شده از قبل این‌گونه افراد بوده است و از این‌جهت خداوند در قرآن سخت ‌ترین عذاب و درکات دوزخ را براى آنان مقرر داشته و فرموده: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار» منافقان در پایین‌ ترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاورى براى آنها نخواهى یافت

نفاق در اخلاق
یعنى باطنا متخلّق به اخلاق حمیده نباشد ولى در ظاهر چنین نمایش دهد که داراى اخلاق حمیده است مثل این که در باطن زهد و خوف از خدا و محبّت خدا و سخاوت و توکل و خشوع و امثال این صفات را ندارد ولى در ظاهر خود را زاهد و خائف و محبّ خدا و سخی و متوکل و خاشع و نظائر این‌ها نشان می‌دهد ولى اگر در باطن داراى اخلاق رذیله باشد ولى در ظاهر ترتیب اثر بر آنها ندهد، این نفاق نمی‌باشد بلکه طریقه معالجه اخلاق رذیله همین است و اگر به این قصد باشد بسیار ممدوح و پسندیده بلکه لازم است

نفاق در اعمال
یعنى خلوت او با ملأ او و پنهان او با آشکاراى او و غیبت او با حضور او متفاوت باشد و در ظاهر خود را اعبد و اتقى ناس معرّفى کند ولى در حقیقت چنین نباشد، و این نیز غیر از اخفاء معصیت است زیرا اشاعه و اظهار معصیت خود گناه است و دلیل بر اینکه نفاق شامل جمیع این اقسام است اخبارى است که از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) در تعریف نفاق و منافق وارد شده است. ‌
همان‌گونه که گذشت نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن را در بر مى‌گیرد به همین علت هر فرد دورو را در هر مقوله‌ای میتوان منافق نامید.[=Tahoma, Roya, icons, Open Sans, sans-serif, Tahoma]

و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الآخر و ما هم بمومنین. یخادعون الله و الذین آمنوا و ما یخدعون الا أنفسهم و ما یشعرون. فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا و لهم عذاب ألیم بما کانوا یکذبون. و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما « نحن مصلحون ». الا أنهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون...

[="Indigo"]

عمار;784398 نوشت:
دقت کنید که جهل یعنی ندانستن و اطلاع نداشتن از چیزی و حال ما بالا گفتیم این افراد حق را می دانند و برای منفعت دل به دشمن می دهند.
نکته دوم نیاز به توضیحات بیشتر داره و باید در بحث علوم سیاسی مطرح شود.

اخه مثلا جهل به چی؟
ینکه دل یک نفر تمایل داره به اونها ربطی به جهل نداره...[/]

با سلام
مرحوم حاج شيخ عبّاس قمى ـ رضوان اللّه تعالى عليه ـ در كتاب ارزشمند «سفينة البحار»، ذيل مادّه «نَفَق» حديث جالبى درباره خطر منافقان از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند:
«قالَ رَسُول اللّه (صلى الله عليه وآله): اِنّى لاَ اَخافُ عَلى اُمَّتى مُؤمناً وَ لا مُشْرِكاً، اَمّا المُؤمِنُ فَيَمنَعُهُ اللّهُ بِايمانِهِ وَ اَمَّا المُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللّهُ بِشركِهِ، وَ لكِنّى اَخافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنافِق عالِمِ اللّسانِ، يَقُولُ ما تَعرِفُونَ وَ يَفْعَلُ ما تُنْكِرونَ»
حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) مى فرمايند: من از خطر آدم باايمان و انسان مشرك بر اُمّتم نمى ترسم; چون خداوند از خطر انسان مؤمن به وسيله ايمانش جلوگيرى مى كند و مشرك را خداوند به خاطر شركش نابود مى سازد;
ولى تنها كسانى كه از شرّ آنها بر شما مى ترسم، منافقان هستند.
منافقانى كه چرب زبانند و در باطن در پى هدف ديگرى هستند. سخنانشان جذّاب است; امّا در عمل مبتلا به كارهاى زشتند.1
برابر اين روايت، پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) از شرّ و خطر منافقان براى جامعه اسلامى نگران و بيمناك بوده اند و اين نگرانى تنها منحصر به دوران اوّليّه ظهور و گسترش اسلام و سرزمين عربستان نيست، بلكه ناظر است به همه دورانها و همه كشورهاى اسلامى و حتّى امروزه و در جمهورى اسلامى ايران.

1-نهج البلاغه، نامه 27، و نيز ميزان الحكمة، باب 3934.

هورشید;784142 نوشت:

سلام

و بخش اخر هم اینکه ایا ویژگی دیگری هم در قران برای انها ذکر شده ?

با سلام

«صُمٌ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ»



منافقين طبق اين آيه شريفه داراى سه ويژگى هستند:
اوّل ـ «صُمّ» هستند.
«صم» جمع «اصم» ب
ه معناى كرى است.
دوّم ـ «بُكم» هستند «بكم» جمع «ابكم» به معناى گنگ و لال است يعنى منافقان هم لال و هم گنگ هستند و معناى اين دو جمله اين است كه اينها همواره كر و لال هستند; چون كسانى كه كر هستند خواه ناخواه لال هم مى شوند، اگر چه از نظر پزشكى دستگاه تكلّم آنها سالم باشد; زيرا وقتى انسان چيزى نشنود نمى تواند تكلّم كردن را بياموزد و تجربه كند و شايد بدين جهت در آيه شريفه صفت كرى اوّل آورده شده است; يعنى اينان همواره كر و لال هستند.

سوّم ـ «عُمى» هستند. «عمى» جمع «اعماء» به معناى نابينايى است.
يعنى منافقان نه زبان گويا دارند و نه گوش شنوا و نه چشم بينا و كسى كه كر و لال و نابينا باشد چطور مى تواند دريابد كه به راهى نادرست گام گذاشته است و اصلا چگونه مى تواند به انحراف و خطاى خود پى ببرد؟
چون اين سه عضو ابزار شناخت انسان هستند; گوش وسيله تعليم و يادگيرى، زبان وسيله انتقال علوم از نسلى به نسل ديگر، و چشم هم وسيله كشف علوم جديد و يافته هاى تازه مى باشد. وقتى كسى هيچ يك از اين سه ابزار شناخت را نداشته باشد نمى تواند از مسير انحراف خارج شود يه به راه حق باز گردد;
بنابراين پرسشى مطرح مى شود كه منافقان كه چشم و گوش و زبان دارند پس چرا در قرآن از آنان به كر و لال و كور تعبير شده است؟
در پاسخ بايد گفت: قرآن منطق خاصّى دارد، در فرهنگ قرآن هر چيزى در دايره آثارش ديده مى شود و وجود و عدم آن از نظر قرآن به وجود و عدم آثار آن بسته است.
بنابراين، آنها كه چشم دارند و از اين نعمت الهى براى ديدن آيات پروردگار و مشاهده صحنه هاى عبرت آموز بهره نمى برند و در واقع چشم آنها چنين اثر وجودى ندارد، از نظر قرآن كورند و آنها كه گوش دارند; ولى پيام خدا و صداى مظلومان را نمى شنوند در منطق قرآن كر هستند و نيز كسانى كه زبان دارند; ولى آن را به ذكر خدا و امر به معروف و نهى از منكر و ارشاد جاهل و... به كار نمى گيرند در فرهنگ قرآن لال محسوب مى شوند.
حتّى در ابعاد وسيع تر قرآن مجيد بر مبناى همين فرهنگ، عدّه اى از انسانهاى مرده را زنده مى نامد و بسيارى از مردم زنده را مرده; مثلا در مورد شهداى در راه حق ـ كه به ظاهر مرده هستند ـ مى فرمايد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فِى سَبيلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون » اى پيامبر! هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.(1)
شهدا از نظر قرآن زنده هستند; چون اثر يك انسان زنده را دارند باعث تقويت دين و اسلام مى شوند و ياد و خاطره آنها يادآور معروف ها و خوبى هاست.
و در جاى ديگر مى فرمايد: «اِنْ هُوَ اِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرآنٌ مُبينٌ لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيّاً وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرينَ » اين (كتاب آسمانى) تنها ذكر و قرآن مبين است!
تا افرادى را كه زنده اند، بيم دهد (و بر كافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد.
(2)

انسانهاى زنده از نظر قرآن و طبق اين آيه شريفه دو دسته اند: اوّل ـ مؤمنان، انسانهايى كه حيات قرآنى دارند و دوّم ـ افراد بى ايمان و انسانهاى مرده اى كه در بين زندگان راه مى روند; يعنى كسانى كه گوش شنوا ندارند از نظر قرآن مرده اند.(3)
نتيجه اين كه: شخص منافق اگر چه در ظاهر داراى زبان و گوش و چشم است; ولى چون اثر وجودى اين اعضا در او وجود ندارد از نظر قرآن چنين انسانى كر و لال محسوب مى شود.
به همين جهت «هُمْ لا يَرجِعُون; از راه خطا بازنمى گردند» چون ابزار شناخت ندارد شما اگر يك انسان كر و كور و لال را در حال سقوط ببينيد، به هيچ وجهى نمى توانيد او را نجات دهيد; زيرا نه زبان دارد كه درخواست كمك كند، نه گوش دارد كه صداى هشدار شما را بشنود و نه چشم دارد كه علامت هاى هشدار دهنده را ببيند.

1- سوره آل عمران، آيه 169.
2- سوره يس، آيات 69 و 70.
3- براى توضيح بيشتر مى توانيد ر.ك. تفسير نمونه، جلد اوّل، صفحه 441 به بعد.

[=arial]

mona690;786709 نوشت:
اخه مثلا جهل به چی؟
ینکه دل یک نفر تمایل داره به اونها ربطی به جهل نداره...

با سلام
دقت کنید ما هر تمایلی را منظورمون نبود.تمایل به دشمنان با این خصوصیات:
عمار;784063 نوشت:
آنان وقتی با مسلمانان برخورد می کردند رفتار شیطنت آمیز همراه با تحقیر و تمسخر و عیب جویی از مسلمانان داشتند، در برابر با بیگانگان رفتار صمیمی و دوستانه داشتند.

موضوع قفل شده است