جمع بندی خدا می داند که ما پیامبریم (سوره یس آیات 15 و 16)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا می داند که ما پیامبریم (سوره یس آیات 15 و 16)

با سلام
سوال از قرآن زیاد دارم مقدور نیست برای هر کدام یک تاپیک جداگانه بزنم اگه ممکنه کارشناسی باشه که تمام مسائل قرآنی رو پاسخ بده و مغلطه گر هم نباشه ممنون می شم
یس/15،16
گفتند شما جز بشری مانند ما نیستید و خدای رحمان چیزی نفرستاده و شما جز دروغ نمی گویید15 گفتند پروردگار ما می داند که ما به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم16
سوالم این است که در مقابل مردمی که به پیامبری مشکوکند می گویند خدا می داند که ما پیامبریم این دیگر چه استدلالی است؟
تازه از نظر منطقی هم این گفته مغلطه مصادره به مطلوب است چون برای اثبات پیامبر بودن به پیامبر بودن استدلال شده است
اگه توضیح بدید ممنون می شم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محسن

lili2020;783763 نوشت:
با سلام
سوال از قرآن زیاد دارم مقدور نیست برای هر کدام یک تاپیک جداگانه بزنم اگه ممکنه کارشناسی باشه که تمام مسائل قرآنی رو پاسخ بده و مغلطه گر هم نباشه ممنون می شم
یس/15،16
گفتند شما جز بشری مانند ما نیستید و خدای رحمان چیزی نفرستاده و شما جز دروغ نمی گویید15 گفتند پروردگار ما می داند که ما به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم16
سوالم این است که در مقابل مردمی که به پیامبری مشکوکند می گویند خدا می داند که ما پیامبریم این دیگر چه استدلالی است؟
تازه از نظر منطقی هم این گفته مغلطه مصادره به مطلوب است چون برای اثبات پیامبر بودن به پیامبر بودن استدلال شده است
اگه توضیح بدید ممنون می شم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی

پاسخ پرسش با بیان این دو آیه شریفه آغاز می شود.

"قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُون" "قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُون"(1)

امّا آنان (در جواب) گفتند:شما جز بشرى همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزى نازل نكرده، شما فقط دروغ مى ‏گوييد!

(رسولان ما) گفتند: پروردگار ما آگاه است كه ما قطعاً فرستادگان (او) به سوى شما هستيم.

این اشکال زمانی می تواند موجه باشد که آن رسولان فقط ادعای پیامبری کرده باشند و هیچ نشانه ای مبنی بر اثبات ادعای شان ارائه نکرده باشند اما آنان وقتی بیان کردند که خدای ما می داند که ما مرسل هستیم که در مقام اتمام حجت بودند آن هم بعد از اظهار معجزه همان طور که در تفاسیر به صراحت به این نکته پرداخته شده است.اما وقتی دیدند که قوم لجوج به هیچ وجه زیر بار هدایت نمی روند و بلکه رسولان الهی را دروغ گو می خوانند، بنا بر این، جمله خود را با این آیه تمام کردند که: "وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ"

و اما در ادامه مناسب است به شواهد برخی از تفاسیر در این باره توجه کنیم.

1."قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ" آن ها گفتند پروردگار ما ميداند كه ما فرستادگان اوئيم بسوى شما و البتّه اين مطلب را بعد از اقامه دليل و برهان بسبب ظهور معجزه گفتند، پس قبول نكردند و وجه احتجاج باين قول اين است كه ايشان آنها را ملزم كردند باين كه تأمل كنند در معجزات ايشان تا بدانند كه آنها راستگويان بر خدا هستند، پس در اين تحذير سختى است.

وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ يعنى لازم نيست بر ما جز اداء رسالت و تبليغ ظاهر.(2)

2. "قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ" اين عبارت، در تأكيد به جاى قسم است مثل اين كه مى‏ گويند:

شهد اللَّه يا علم اللَّه و سبب اين كه اين جواب با تأكيد از آن ها صحيح و نيكو است اين است كه آنها رسالت خود را با اين گفته "وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ" ثابت كردند. زيرا معناى آن اين است كه رسالت ما با نشانه‏ ها و معجزه‏ هايى كه گواه بر صحّت آن است آشكار و مسلّم شده، و گرنه اگر يك مدّعى بدون دليل و گواهى بگويد به خدا قسم در آن چه ادّعا مى‏كنم صادق و راست گويم، زشت و قبيح است.(3)

3."قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ"و بر عهده ما چيزى جز ابلاغ رسالت به طور آشكار و روشن نيست" "وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ".

مسلما آن ها تكيه بر ادعا نكردند، و تنها به سوگند قناعت ننمودند، بلكه از تعبير" بلاغ مبين" اجمالا استفاده مى‏شود كه دلایل و معجزاتى از خود نشان دادند، و گرنه ابلاغ آن ها مصداق" بلاغ مبين" نبود، زيرا" بلاغ مبين" بايد چنان باشد كه واقعيت را به همه برساند، و اين جز به كمك دلایل متقن و معجزات گويا ممكن نيست.

در بعضى از روايات نيز آمده است كه آن ها همانند حضرت مسيح ع بعضى از بيماران غير قابل علاج را به فرمان خدا- شفا دادند.

ولى اين كوردلان در برابر آن منطق روشن و معجزات تسليم نشدند، بلكه بر خشونت خود افزودند، و از مرحله تكذيب پا فراتر نهاده به مرحله تهديد و شدت عمل گام نهادند" گفتند: ما شما را به فال بد گرفته‏ايم، وجود شما شوم است و مايه بدبختى شهر و ديار ما "قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ...(4)

اگر به این دو تفسیر دقت کنیم به اشکال پرسش صراحتا پاسخ داده شده است که پیامبران صلوات الله علیهم اجمعین، بدون دلیل و معجزه نمی توانند سخن خود را حق جلوه دهند.

با این حال در یکی از تفاسیر از برای اثبات پیامبری رسولان مورد اشاره به همراهی آنان با معجزه اشاره ای نشده است و صرفا به این بیان که ما رسولان الهی هستیم و خدای متعال از حال ما واقف است و علاوه ما جز ابلاغ رسالت وظیفه دیگری نداریم چه قبول کنید یا نه؛بسنده شده است.در این تفسیر آمده است:

" قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ" خداى تعالى در اين قصه ...
تنها از آن رسولان حكايت كرده كه به قوم خود گفتند: ما فرستاده خدا به سوى شما و مامور تبليغ رسالت او هستيم، و جز اين شانى نداريم و احتياجى نداريم به اين كه ما را تصديق بكنيد و به ما ايمان بياوريد، تنها براى ما اين كافى است كه: خدا مى‏داند كه ما فرستاده او هستيم و ما به بيش از اين هم احتياج نداريم.

پس در جمله" قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ" رسولان از رسالت خود خبر مى‏دهند، و كلام خود را با حرف" ان- به درستى كه" و حرف" لام- هر آينه" تاكيد كرده‏اند، و نيز به منظور تاكيد كلام خود، پروردگار خود را شاهد گرفته‏اند كه" ربنا يعلم- پروردگار ما مى‏داند".

و جمله" رَبُّنا يَعْلَمُ" معترضه و به منزله سوگند است، و به آيه چنين معنا مى‏دهد: ما فرستادگان به سوى شماييم، و در ادعاى رسالت صادقيم، و اين دليل ما را بس كه خدايى كه ما را به سوى شما فرستاده خود شاهد اين مدعاى ماست، و ديگر ما حاجتى نداريم به اين كه شما هم ما را تصديق بكنيد،و از تصديق شما سودى عايد ما نمى ‏شود، تا در صدد جلب تصديق شما برآييم، بلكه آن چه براى ما مهم است اين است كه: رسالت خود را انجام بدهيم و حجت تمام شود.

" وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ"- كلمه" بلاغ" به معناى تبليغ است و مراد از آن، تبليغ رسالت است، و معناى جمله اين است كه: ما مامور نشده ‏ايم مگر تنها به اين كه رسالت خدا را به شما ابلاغ و حجت را تمام کنیم.(5)

و اما توضیحی که می توان برای این تفسیر یافت این است که:مسئله نفوذ پیامبران در دل عموم مردم را با بیان مثالی در سطح نازل تر نسبت به علمای ربانی در هر عصری مقایسه کنیم که چگونه با رفتار و گفتار خود می توانند به سادگی در دل های مردم نفوذ و جمع فراوانی را در هر شهر و دیاری به سوی تربیت کنند بدون آن که به طور معمول از خود معجزه یا کرامتی نشان داده باشند.

اما پیامبران الهی که اولیای بر گزیده حق متعال اند، به دلیل آن که نسبت به علما علم و معرفتی افزون تر دارند، از این رو بیشتر از آنان روی قلب های دیگران تاثیر می گذارند و مطابق با تفسیر یاد شده، لازم هم نیست در هر زمانی آن را با معجزه ثابت کنند. فطرت های پاک بدون نیاز به هیچ واسطه ای تربیت پذیرند و البته غالب مردم در هر دوره ای دارای فطرت پاک بوده مخاطب اصلی آیات الهی اند. و اما انسان های منحرف و مغرض، همواره بر باطل بودن رای خویش اصرار می کنند و معجزه بیشتر برای آنان است.درعین حال تکذیب کنندگان رسالت نیز از همین گروه اند که در قرآن نام برده شده اند.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

پی نوشت ها:

1.سوره یس،آیات 15 و 16

2.گروه مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن،تهران،انتشارات فراهانی،سال 1360 خورشیدی،چاپ اول، ج‏20، ص 380

3.گروه مترجمان، ترجمه جوامع الجامع،مشهد،انتشارات بنیاد پژوهش های اسلامی، آستان قدس رضوی،سال 1377 خورشیدی،چاپ دوم، ج‏5، ص 239

4.آیت الله مکارم شیرازی ناصر، تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، ج‏18، ص 343

5.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم، ج‏17، ص 108

با سلام و ممنون از کارشناس محترم
من پست شما را چندبار مطالعه کردم تا عمق مطلب را متوجه شم
مردم بعد از دیدن معجزه هم حق دارند شک کنند چون احتمال معجزه بودن یک واقعه خیلی کمه و مردم عوام هم که تخصص کافی ندارند که فرق معجزه و تردستی رو بفهمند لذا ایراد منطقی نداره که بعد از معجزه هم مردم به سرعت ایمان نیاورند و حتی به نتیجه معکوس هم برسند
می دونیم که در دنیا پیامبران دروغین هم که کم نبودند و هر کدومشون هم ادعاهایی برای خودشان داشتند لذا طبیعی است که مردم با دیدن یک واقعه ماورالطبیعه سریع سر تسلیم فرود نیاورند
لذا اکتفا کردن به این جمله که همین بس که خدا می داند ما پیامبریم منطقی نیست زیرا از خداوند که نمی شه پرسید آیا فلان پیامبر راست می گه یا نه ؟به غیر از آن پیامبری خود رسول رو هم که قبول ندارند که به حرفش ایمان داشته باشند. به این دلایل به نظر من این آیه در قرآن منطقی به نظر نمی رسه

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

[=Geeza Pro][=arial black]به نظر بنده نکته ای که باید دقت شود این است که باید لحن پیامبر را هم در نظر گرفت
[=Geeza Pro][=arial black]که این کلام را با چه لحنی بیان داشته
[=Geeza Pro][=arial black]منطقی است که پیامبر خودش میداند وقتی این افراد با دیدن معجزه متذکر نشده اند پس گفتن این جمله که خدا میداند ما پیامبریم تاثیری نخواهد داشت !
[=Geeza Pro][=arial black]مشخص است که این جمله نهایی پیامبر در مقابل آن قوم است و بوی یاس و ناامیدی پیامبر از ایمان آوردن این افراد را میدهد و ناشی از رنجش درونی و عاصی شدن از لجاجت قوم خود است


[=Geeza Pro][=arial black]مثلا دیدیم که کسی وقتی حرفی را از روی صدق میزند و ادله برای راستی سخن خود می آورد اما وقتی افراد را می بیند که حرف او را باور نمی کند با زبان یاس و نامیدی قسم میخورد که به خدا قسم راست میگویم هر چند آن فرد میداند با این قسم آن افراد مجاب نمی شوند!
پیامبران افرادی با رقت قلب بالا و مهربان ترین افراد یک جامعه اند که خدا آنها را به پیامبری برگزیده است.

والسلام علی من اتبع الهدی

lili2020;783763 نوشت:
سوالم این است که در مقابل مردمی که به پیامبری مشکوکند می گویند خدا می داند که ما پیامبریم این دیگر چه استدلالی است؟

سلام

اینها به خدایی خدا که مشکوک نبودند به پیامبری پیامبرانشان مشکوک بودند. طبیعی هست در پاسخ بشنوند که چه شاهدی بالاتر از خود خدا و اگر شهادتشان دروغ بود چه بسا به عذاب الهی گرفتار میشدند..

خود خداوند در قرآن کریم به خدایی خود شهادت داده است و شهادت ملائکه و صاحبان علم را هم در ردیف شهادت خود قرار میدهد و میفرماید: (شهد الله انه لا اله الا هو والملائکة واولوا العلم قآئما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم)؛ "خدا که همواره به عدل، قیام دارد گواهی می‌دهد که جز او هیچ معبودی نیست و فرشتگان (او) و دانشوران (نیز گواهی می‌دهند که) جز او که توانا و حکیم است هیچ معبودی نیست". [۱]

پس شهادت دادن پیامبران الهی بر پیغمبری خود یک مساله اساسیست که برای اتمام حجت ضروری بوده.

بسم الله الرحمن الرحیم
جمع بندی:
پرسش اول:
سوره یس آیات پانزده و شانزده این طور بیان می کند: گفتند شما جز بشری مانند ما نیستید و خدای رحمان چیزی نفرستاده و شما جز دروغ نمی گویید،گفتند پروردگار ما می داند که ما به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم.
پرسش من این است که : در مقابل مردمی که به پیامبری مشکوکند می گویند خدا می داند که ما پیامبریم این دیگر چه استدلالی است؟
تازه از نظر منطقی هم این گفته مغلطه و مصادره به مطلوب است. چون برای اثبات پیامبر بودن به پیامبر بودن استدلال شده است.!
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی
پاسخ پرسش با بیان این دو آیه شریفه آغاز می شود.
"قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُون" "قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُون"(1)
امّا آنان (در جواب) گفتند:شما جز بشرى همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزى نازل نكرده، شما فقط دروغ مى ‏گوييد!
(رسولان ما) گفتند: پروردگار ما آگاه است كه ما قطعاً فرستادگان (او) به سوى شما هستيم.
اشکال پرسشگر زمانی می تواند موجه باشد که آن رسولان بدون ارائه هیچ شواهدی صرفا ادعای پیامبری کرده باشند!اما آنان این سخن را بعد از اظهار معجزه و در مقام اتمام حجت بیان کردند که خدای ما می داند که ما مرسل هستیم.
این موضوع در تفاسیر به صراحت تبیین شده است.
علاوه جمله: "وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ" شاهد این مطلب است زیرا دیدند آن قوم لجوج به هیچ وجه ادعای آنان را نمی پذیرند.
اکنون به مطلب برخی از تفاسیر به شکل خلاصه اشاره خواهیم کرد.
1.قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ" آن ها گفتند پروردگار ما ميداند كه ما فرستادگان اوئيم بسوى شما و البتّه اين مطلب را بعد از اقامه دليل و برهان بسبب ظهور معجزه گفتند، پس قبول نكردند و وجه احتجاج به اين قول اين است كه ايشان آنها را ملزم كردند باين كه تأمل كنند در معجزات ايشان تا بدانند كه آنها راستگويان بر خدا هستند، پس در اين تحذير سختى است.
وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ يعنى لازم نيست بر ما جز اداء رسالت و تبليغ ظاهر.(2)
2.آن ها رسالت خود را با اين گفته "وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ" ثابت كردند. زيرا معناى آن اين است كه رسالت ما با نشانه‏ ها و معجزه‏ هايى كه گواه بر صحّت آن می باشد، آشكار و مسلّم شده است. و گرنه اگر يك مدّعى بدون دليل و گواهى بگويد به خدا قسم در آن چه ادّعا مى‏كنم صادق و راست گويم، زشت و قبيح است.(3)
3.به طور حتم آن ها به ادعای صرف تکیه نکردند و تنها به سوگند قناعت ننمودند، بلكه از تعبير" بلاغ مبين" اجمالا استفاده مى‏شود كه دلایل و معجزاتى از خود نشان دادند. و گرنه ابلاغ آن ها مصداق" بلاغ مبين" نبود، زيرا" بلاغ مبين" بايد چنان باشد كه واقعيت را به همه برساند، و اين جز به كمك دلایل متقن و معجزات گويا ممكن نيست.
در بعضى از روايات نيز آمده است آن ها مانند حضرت مسيح علیه السلام،به فرمان خدا بعضى از بيماری های غير قابل علاج را شفا دادند.
ولى اين كوردلان در برابر آن منطق روشن و معجزات تسليم نشدند، بلكه بر خشونت خود افزودند و علاوه بر تکذیب آن ها را به بر خورد شدید تهدید کردند. و گفتند: ما شما را به فال بد گرفته‏ايم، وجود شما شوم و مايه بدبختى شهر و ديار ما است"قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ...(4)
به نظر می رسد اشکال پرسش با بیان این مطالب رفع شود.
که پیامبران بدون دلیل و معجزه نمی توانند سخن خود را حق جلوه دهند.البته برخی از مفسرین به موضوع معجزه اشاره نکرده اند و صرفا به این بیان که ما رسولان الهی هستیم و خدای متعال از حال ما واقف است و علاوه ما جز ابلاغ رسالت وظیفه دیگری نداریم چه قبول کنید یا نه؛بسنده شده است. (5)
توضیحی برای مطلب بالا
توضیحی که می توان برای مطلب فوق ارائه کرد این است که مسئله نفوذ پیامبران در دل عموم مردم را با بیان مثالی در سطح نازل تر نسبت به علمای ربانی در هر عصری مقایسه کنیم که چگونه بدون آن که کرامتی از خود نشان دهند، اما صرفا با رفتار و گفتار خود می توانند در دل های مردم نفوذ و در هر شهر و دیاری جمع فراوانی را به خود جلب و تربیت کنند!
اما پیامبران الهی که اولیای بر گزیده حق متعال اند، به دلیل آن که نسبت به علما علم و معرفتی افزون تر دارند، از این رو بیشتر از آنان روی قلب های دیگران تاثیر می گذارند.
پس مطابق با تفسیر یاد شده،لازم نیست در هر زمانی آن را با معجزه ثابت کنند. بلکه فطرت های پاک بدون نیاز به هیچ واسطه ای تربیت پذیر و در هر دوره ای مخاطب اصلی آیات الهی اند. ولی انسان های منحرف و مغرض، همواره بر باطل بودن رای خویش اصرار می کنند و جالب این که حتی با معجزه هم هدایت نمی شوند.اینان تکذیب کنندگان رسالت و بندگان شیطان اند و قرآن از این گروه نام می برد.
پرسش دوم
مردم حق دارند معجزه را باور نکنند خصوصا قشر عوام جامعه که تخصصی در این زمینه ندارند که معجزه و غیر معجزه را تشخیص دهند! چه پاسخی برای این پرسش وجود دارد؟
پاسخ:
همان طور که در پاسخ قبلی اشاره شد،این سخن که مردم حق دارند حتی با دیدن معجزه هم شک شان بر طرف نشود مربوط به کسانی است که در دل های شان هنوز شک و تردید به خدا و مبدا و معاد وجود دارد و قصد ندارند به هیچ وجهی واقعیت را بپذیرند. و گرنه معجزه بدون هیچ مانعی اثر خود را بر قلب های پاک خواهد گذاشت.معجزه تردستی یا سحر نیست تا از هر کسی که مقداری تعلیم ببیند یا تمرین کند،امکان صدورش باشد.
اکنون که سخن از معجزه و تردستی به میان آمد، خوب است در این باره توضیح مختصری ارائه شود.
فرق معجزه با تردستی یا سحر و جادو
بین معجزه یا جادو و تردستی تفاوت اساسی وجود دارد. به این معنا که مصدر معجزه خدا و منشا تردستی و جادو انسان است.
آن چه از خدا در قالب معجزه صادر می شود، امری عادی و یا بشری نیست. معجزه آیت عظمای الهی(نشانه بزرگ خدا) است.
معجزه یک برهان و شاهد قوی است که بدون هیچ درنگی هر صاحب درکی را قانع و در دل های پاک اثر می گذارد.
در ضمن، افراد عوام خیلی زودتر از خواص معجزه را باور می کنند و آن را از تردستی و جادو تشخیص می دهند.
افزون بر این، معجزه شگفتی خاصی به همراه خود دارد و به طور حتم با تردستی که می توان با آن مقابله و یا سحر و جادو که می شود آن را باطل کرد، متفاوت است.
علاوه، پیامبرانی که در آیه به آنان اشاره شد،به بهترین شاهد پناه آوردند. شاهدی مثل خدا و گفتند خدا می داند که ما فرستاده او هستیم. این ادعا اگر از افراد صادق باشد، یک پیام بزرگ دارد. پیامی که نشانه صدقش همراه اوست. آن ها به بیان این جمله مامور بودند.زیرا اتمام حجت شان جز با این مطلب تمام نمی شد.
البته دل های بیمار هیچ گاه تیمار نخواهد شد.بیمار دلان چنان از مسیر هدایت فاصله می گیرند که دیگر امیدی برای نجات شان نیست.
قرآن در باره این افراد می فرماید:
"في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُون"(6)
در دل هاى آنان يك نوع بيمارى است. خداوند بر بيمارى آنان افزوده و به خاطر دروغ هايى كه می گفتند، عذاب دردناكى در انتظار آن ها است.به هر حال پیامبران الهی انسان های خاصی هستند و در مقابل چه بسیار پیامبران دروغینی که به محض ادعا و در اولین امتحان رسوا شدند.و السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد.

پی نوشت ها:
1.سوره یس،آیات 15 و 16
2.گروه مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن،تهران،انتشارات فراهانی،سال 1360 خورشیدی،چاپ اول، ج‏20، ص 380
3.گروه مترجمان، ترجمه جوامع الجامع،مشهد،انتشارات بنیاد پژوهش های اسلامی، آستان قدس رضوی،سال 1377 خورشیدی،چاپ دوم، ج‏5، ص 239
4.آیت الله مکارم شیرازی ناصر، تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، ج‏18، ص 343
5.ر،ک،علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم، ج‏17، ص 108
6. سوره بقره،آیه 10

موضوع قفل شده است