ماجراى تلخ و خونين حرّه:

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجراى تلخ و خونين حرّه:

با سلام

در سال 63 از هجرت مردم مدينه پس از بازگشت نمايندگانشان از شام و ديدار با يزيد و مشاهده اعمال ناشايست او از جمله بى اعتنايى به واجبات و آلودگى به گناهان، بيعت با يزيد را لغو و والى و نماينده‌اش را از حكومت عزل و با عبد اللّه بن حنظله بيعت كردند.
پس از انتشار اين خبر در شهر شام و آگاهى يزيد از بيعت مردم مدينه با عبد اللّه بن حنظله، لشكرى را به فرماندهى مسلم بن عقبه براى سركوب مردم آن شهر فرستاد، كه در مباحث آينده به اهمّ جنايات يزيد در اين لشكر كشى اشاره خواهيم نمود.
حرّه چيست؟

در اطراف شهر مدينه زمين‌هايى است كه از سنگ‌هاى سياه و نوك تيز پوشيد شده است.
ابن اثيردر توضيح حرّه مى‌گويد:


يوم الحرّة يوم مشهور في الإسلام أيّام يزيد بن معاوية لمّا انتهب المدينة عسكره من أهل الشام الذي ندبهم لقتال أهل المدينة من الصحابة والتابعين وأمّر عليهم مسلم بن عقبة المزي في ذي الحجّة سنة ثلاث وستّين وعقيبها هلك يزيد، والحرّة هذه أرض بظاهر المدينة بها حجارة سود كثيرة وكانت الوقعة بها.
داستان حرّه در تاريخ اسلام مشهور است و آن همان حادثه‌اى است كه لشكريان شام به امر يزيد در ذي حجّه سال 63 كه به هلاكت خود او نيز منتهى شد، شهر مدينه را غارت كردند و صحابه و تابعان را كشتند، و حرّه زمين‌هاى است در اطراف مدينه كه پوشيده از سنگ‌هاى سياه و نوك تيز است.
النهاية في غريب الحديث، ج 1، ص351.


ذهبى مى‌گويد:
هي حرّة واقع شرقيّ المدينة المنورّة، وفيها كانت الوقعة المشهورة، يقول فيها ابن حزم في كتابه جوامع السيرة ص 357 ما نصّه: أغزى يزيد الجيوش إلى المدينة حرم رسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم، وإلى مكّة حرم اللّه تعالى، فقتل بقايا المهاجرين والأنصار يوم الحرّة، وهي أيضاً أكبر مصائب الإسلام وخرومه، لأنّ أفاضل المسلمين وبقيّة الصحابة، وخيار المسلمين من جلّة التابعين قتلوا جهراً ظلماً في الحرب وصبراً، وجالت الخيل في مسجد رسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم، وراثت وبالت في الروضة


محل رويارويى لشكر يزيد با مردم مدينه در شرق آن بود كه همان واقعه معروف و مشهور در آن اتفاق افتاد، سپس به نقل از ابن حزم مى‌نويسد: يزيد لشكرهايى را به حرم خدا و رسول، دو شهر مكه و مدينه گسيل نمود كه در حادثه حرّه باقى مانده از ياران پيامبر از مهاجر و انصار كشته شدند، كه اين نيز از بزرگترين مصائب اسلام و مسلمين بود، زيرا در آن بقيّه صحابه و بزرگانى از مسلمانان و تابعان، ظالمانه و نا جوان ‌مردانه به قتل رسيدند، مسجد رسول اللّه محلّ تاخت و تاز اسبان شد و روضه رسول اللّه صلى الله عليه و آله را آلوده كردند.
سير أعلام النبلاء، ذهبي، ج 4، ص228.


فرمان يزيد به مسلم بن عقبه اين چنين بود:
ادع القوم ثلاثاً فإن رجعوا إلى الطاعة فاقبل منهم، وكفّ عنهم، وإلاّ فاستعن باللّه وقاتلهم، وإذا ظهرت عليهم، فأبح المدينة ثلاثاً ثمّ اكفف عن الناس.
مردم را سه روز به بيعت دعوت كن و اگر پذيرفتند قبول كن و از آنان در گذر و اگر نپذيرفتند از خدا كمك بگير و با آنان مبارزه و جنگ كن، پس از پيروزى سربازانت را سه روز در شهر آزاد بگذار.
البداية والنهاية، ج 8، ص 239.



نماينده يزيد پس از رو برو شدن با مقاومت مردم دست به كشتارى وسيع زد تا در نهايت مردم مدينه تسليم شدند.
فهرستى از نتايج اين بى حرمتى و بى ادبى كه بر گرفته از گزارش گزارشگران و مورّخان آن‌گونه كه در كتب تاريخى آورده‌اند تقديم حق جويان و منصفان مى شود تا خود بر اساس اين آمار قضاوت كنند.
الف ـ كشتار هزاران نفر از مردم مدينه:

مورّخان از جمله دينورى امار كشته شدگان را بيش از ده هزار نفر اعلام كرده‌اند، كه از اين تعداد هشتاد تن از اصحاب پيامبر و هفتصد نفر از مهاجرين و انصار و ده هزار نفر از تابعان و موالى بوده‌اند.
قتل من أصحاب النبيّ صلّى اللّه عليه وسلّم ثمانون رجلاً، ومن قريش والأنصار سبع مئة، ومن سائر الناس من الموالي والعرب والتابعين عشرة آلاف.
(ترجمه قبل از متن آمده است)
الامامة والسياسة، ج 1، ص216.


قال المدائني عن شيخ من أهل المدينة. قال: سألت الزهري كم كان القتلى يوم الحرّة قال: سبعمائة من وجوه الناس من المهاجرين والأنصار، ووجوه الموالي وممّن لا أعرف من حرّ وعبد وغيرهم عشرة آلاف. قال: وكانت الوقعة لثلاث بقين من ذي الحجّة سنة ثلاث وستّين، وانتهبوا المدينة ثلاث أيّام.


مدائني از شيخ أهل مدينه نقل مي‌كند: از زهري سؤال كردم تعداد كشته‌گان مدينه در واقعه حره چند نفر بود. او در پاسخ گفت: هفت‌صد نفر از بزرگان مهاجرين و انصار و موالي و كساني كه معلوم نبود كه آيا غلام بودند يا آزاد و غير آنان كه جمعا ده هزار نفر بودند .... و سه روز كامل شهر مدينه در معرض تاخت و تاز و غارت بود.
البداية والنهاية، ج 8، ص242.
..

ب ـ قتل اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله:

دينورى مى‌نويسد:
قتل من أصحاب النبيّ صلّى اللّه عليه وسلّم ثمانون رجلاً، ومن قريش والأنصار سبع مئة
در حادثه خونين حرّه هشتاد تن از اصحاب پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و هفتصد نفر از قريش و انصار كشته شدند.
الامامة والسياسة، ج 1، ص216.
و مورّخ شهير مسعودى مى‌نويسد:
قتل من آل أبي طالب اثنان - ومن بني هاشم ثلاثة وبضع وتسعون رجلاً من سائر قريش ومثلهم من الأنصار، وأربعة آلاف من سائر الناس، ودون من لم يعرف.
از خاندان أبو طالب دو نفر و از بنى هاشم بيش از نود و از قريش به همان تعداد و چهار هزار نفر از مردم ديگر كشته شدند.
مروج الذهب، ج 3، ص 85.
ياقوت حموى مى‌گويد:
وقتل من الموالي ثلاثة آلاف وخمسمائة رجل ومن الأنصار ألفا وأربعمائة وقيل ألفا وسبعمائة ومن قريش ألفا وثلاثمائة.
تعداد كشته ها از مردم عادى سه هزار و پانصد نفر و از انصار هزار و چهارصد نفر بودند و گفته شده است: هزار و هفتصد نفر و از قريش هزار و سيصد نفر.
معجم البلدان، ج 2، ص 249.
ج ـ مخفى شدن بزرگان اصحاب:

ابن كثير نوشته است:
وقد اختفى جماعة من سادات الصحابة منهم جابر بن عبد اللّه، وخرج أبو سعيد الخدري فلجأ إلى غار في جبل.
گروهى از بزرگان صحابه مانند جابر بن عبد اللّه و أبو سعيد خدرى براى حفظ جانشان به كوه پناه برده و أبو سعيد در غارى مخفى شد.
البداية والنهاية، ج 8، ص 241.
د ـ كشتار حاملان قرآن:

از مالك بن انس نقل شده است كه گفت:
قتل يوم الحرّة سبعمائة من حملة القرآن وكان فيهم ثلاثة من أصحاب النبيّ صلّى اللّه عليه وسلّم.
در واقعه حرّه هفتصد نفر از قاريان و حافظان قرآن كه سه نفر آنان از اصحاب بودند كشته شدند.
المعرفة والتاريخ، ج 3، ص325.
هـ ـ آزادى سربازان براى استفاده از زنان:

به نقل از ابن كثير و مورّخان ديگر آمده است كه:
ثم أباح مسلم بن عقبة، الذي يقول فيه السلف مسرف بن عقبة - قبّحه اللّه من شيخ سوء ما أجهله - المدينة ثلاث أيّام كما أمره يزيد، لا جزاه اللّه خيراً، وقتل خلقاً من أشرافها، وقرّائها، وانتهب أموالاً كثيرة منها، ووقع شرّ عظيم، وفساد عريض على ما ذكره غير واحد.
سپس مسلم بن عقبه (كه به او مسرف بن عقبه مى‌گفتند، چون در به قتل رساندن مردم مدينه زياده روى كرده بود) همان‌گونه كه يزيد فرمان داده بود سربازانش را سه روز در شهر مدينه آزاد گذاشت تا به كشتار و غارت و اعمال زشت و شهوترانى بپردازند.
البداية والنهاية، ج 8، ص241.
حافظ ابن حجر نيز بر اين امر صحّه گذاشته و مى‌نويسد:
وأبيحت المدينة أيّاما بأمر يزيد لعنه اللّه
شهر مدينه به فرمان يزيد چند روزى مباح شد.
فتح الباري، ج 13، ص 75 ـ تهذيب التهذيب، ج 6، ص227 ـ الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 65 و 66.
و ـ هزاران زن باردار از راه غير مشروع:

نتيجه اين آزادى تجاوز به حريم دختران و زنان مسلمان و هتك عفّت آنان بود كه بنا بر نقل مدائنى، هزار زن پس از واقعه حرّه فرزندان نا مشروع به دنيا آوردند.
قال المدائني عن أبي قرّة قال: قال هشام بن حسان: ولّدت ألف امرأة من أهل المدينة بعد وقعة الحرّة من غير زوج.
هزار زن از أهالي شهر مدينه بعد از واقعة حرّه بدون اين كه شوهر داشته باشند وضع حمل كردند.
البداية والنهاية، ج 8، ص241.
ياقوت حموى مى‌گويد:
ودخل جنده المدينة فنهبوا الأموال وسبوا الذرّيّة واستباحوا الفروج، وحملت منهم ثمانمائة حُرّة وولدن، وكان يقال لأولئك الأولاد: أولاد الحَرّة.
سربازان يزيد وارد مدينه شدند و اموال را غارت كردند و فرزندانشان را اسير كردند و زنان براى آنان آزاد شد كه در اين جسارت هشتصد زن باردار شده و فرزندان نامشروع به دنيا آوردند كه به آنان فرزندان حَرّه مى‌گفتند.
معجم البلدان، ج 2، ص 249.

ز ـ پيمان بردگى مردم مدينه:

مسلم بن عقبه فرمانده لشكر يزيد در مدينه دستور داد تا همه مردم به عنوان برده يزيد بيعت كنند، و هرگونه كه مى‌خواست با مال و جان و ناموس مردم رفتار مى‌كرد.
فدخل مسلم بن عقبة المدينة فدعا الناس للبيعة على أنّهم خول ليزيد بن معاوية، ويحكم في دمائهم وأموالهم وأهليهم ما شاء.
مسلم بن عقبه وارد شهر مدينه شد و از مردم خواست تا با زيد بن معاويه همچون برده‌اي براي او بيعت كنند، تا بتواند به هر‌گونه‌اي كه خواست در خون و أموال و أهل و عيالشان حكم كند.
البداية والنهاية، ج 8، ص243.
مسعودى مى‌نويسد:
ودخل مسلم المدينة فانتهبها ثلاثة أيّام وبايع من بقي من أهلها على أنّهم قنّ ليزيد والقنّ العبد الذي ملك أبواه، وعبد مملكة الذي ملك في نفسه وليس أبواه مملوكين غير عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالب، لأنّه لم يدخل فيما دخل فيه أهل المدينة، وعليّ بن عبد اللّه بن العبّاس، فإنّ من كان في الجيش من أخواله من كندة منعوه. فكان ذلك من أعظم الأحداث في الإسلام وأجلّها وأفظعها رزء بعد قتل الحسين بن عليّ بن أبي طالب.
مسلم بن عقبه سه روز شهر مدينه را غارت كرد و با بازماندگان از مردم بيعت كرد تا بنده و برده قنّ يزيد باشند، يعنى نه تنها خود او برده مى‌شد، بلكه پدر و مادرش نيز برده مى‌شدند، فقط دو نفر از اين بيعت استثنا شدند يكى امام سجّاد و ديگرى على بن عبد اللّه بن عباس.
التنبيه والإشراف، مسعودي، ص 262.
ابن كثير و انكار حقيقت

بعضى از بزرگان اهل سنّت و مورّخان اين طايفه، جنايات يزيد را در شهر مقدّس مدينه از بزرگ‌ترين و فجيع ترين حوادث در اسلام پس از شهادت امام حسين عليه السلام ذكر كرده‌اند و اصل وقوع اين حادثه را از مسلّمات تاريخى تلقّى كرده‌اند، كه در مباحث گذشته به نقل سخنان بعضى از آنان اشاره كرديم.
اما بعضى ديگر پس از نقل همان حوادث به دفاع از يزيد پرداخته و از تمام جنايات پيش آمده به گونه‌اى دفاع كرده‌اند. مانند: ابن كثير دمشقى در كتاب البداية والنهاية كه در دو فراز از نوشته‌اش دست به توجيه غير منطقى زده است.
توجيه اوّل:
وى مى‌گويد:
ولمّا خرج أهل المدينة عن طاعته وخلعوه وولّوا عليهم ابن مطيع وابن حنظلة، لم يذكروا عنه - وهم أشدّ الناس عداوة له - إلا ما ذكروه عنه من شرب الخمر، وإتيانه بعض القاذورات، لم يتّهموه بزندقة كما يقذفه بذلك بعض الروافض، بل، قد كان فاسقاً، والفاسق لا يجوز خلعه لأجل ما يثور بسبب ذلك من الفتنة، ووقع الهرج كما وقع زمن الحرّة، فإنّه بعث إليهم من يردّهم إلى الطاعة وأنظرهم ثلاثة أيّام، فلمّا رجعوا قاتلهم، وغير ذلك، وقد كان في قتال أهل الحرّة كفاية، ولكن تجاوز الحدّ بإباحة المدينة ثلاثة أيّام، فوقع بسبب ذلك شرّ عظيم كما قدّمنا.
مردم مدينه پس از شكستن پيمان با يزيد و بيعت با ابن مطيع و ابن حنظله با اين كه از دشمنان سر سخت يزيد بودند آنچه از بدي‌هايش مى‌گفتند شراب خوارى و بعضى از گناهان ديگرش بود و از كفر و زندقه وى آن‌گونه كه بعضى از شيعيان او را متّهم كرده‌اند چيزى نگفته‌اند، يزيد با ارتكاب بعضى از اعمال زشت فاسق شده بود و شخص فاسق را نمى شود از خلافت عزل نمود، زيرا موجب فتنه و آشوب مى‌شود، همان‌گونه كه در واقعه حرّه پيش آمد.
البداية والنهاية، ج 8، ص255.
آنگاه در مقصّر نشان دادن مردم مدينه و تبرئه يزيد مى‌گويد:
يزيد كسى را فرستاد تا آنان را به اطاعت از خليفه بر گرداند؛ لذا سه روز مهلت داد و ناچار شد با آنان بجنگد.
اين دفاع با كدام‌يك از ملاكهاي شرعى و سنّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قابل تأييد و تطبيق است؟
آيا مردمى كه ده سال تمام در كنار پيامبر زندگى كرده و باقى مانده از اصحاب كه در اين جنگ كشته شدند از اين احكام شرعى بى خبر بودند؟
آيا اگر والى و نماينده اى كارهايش مخالف با موازين اسلام بود و به حقوق مردم تجاوز نمود و مرتكب ظلم به آنان شد نبايد سرزنش شود؟
آيا به مجرّد بروز و ظهور فتنه و آشوب هر حركتى و مخالفتى بايد سركوب شود، و جنايتكاران به جنايتشان ادامه دهند؟
البتّه افرادى از قبيل آقاى ابن كثير و هم فكران امروزى‌اش بايد يزيد را تأييد و براى نجاتش كوشش كنند، زيرا داستان خلافت بايد از تنقيص و تعرّض سالم و خاندان بنو اميّه پاك و پاكيزه باقى بمانند.

توجيه دوّم:
ابن كثير در ادامه روند انكار فجايع صورت گرفته از سوي يزيد و نقل قول‌هاى كفر آميز او، در بخشى ديگر از دفاعيّه‌اش خوشحالى يزيد را پس از شنيدن خبر شكست مردم مدينه توجيهى جاهلانه مى‌كند، و سعي در مبرّا ساختن يزيد از سر افكندگى در برابر تاريخ نموده و مى‌گويد:
واما ما يذكره بعض الناس من أنّ يزيد لمّا بلغه خبر أهل المدينة وما جرى عليهم عند الحرّة من مسلم بن عقبة وجيشه، فرح بذلك فرحاً شديداً، فإنّه كان يرى أنّه الامام وقد خرجوا عن طاعته، وأمّروا عليهم غيره، فله قتالهم حتّى يرجعوا إلى الطاعة ولزوم الجماعة، كما أنذرهم بذلك على لسان النعمان بن بشير، ومسلم بن عقبة كما تقدّم، وقد جاء في الصحيح: «من جاءكم وأمركم جميع يريد أن يفرّق بينكم فاقتلوه كائناً من كان.»
آن‌چه در بين مردم نقل مى‌شود كه يزيد پس از شنيدن خبر مدينه و ماجراهاى حرّه خوشحال شد بى دليل نيست، زيرا او امام بر مردم بود و چون گروهى از فرمانش خارج شده و بيعتشان را شكسته و افراد ديگرى را به رهبرى انتخاب كرده بودند، بنا بر اين او حق داشت با آنان بجنگد تا به جماعت مردم و فرمان خليفه باز گردند و از تشتّت و پراكندگى جلوگيرى كند.
البداية والنهاية، ابن كثير، ج 8، ص 245.
سپس در نسبت دادن خواندن اشعار كفر آميز ابن زبعرى كه در جنگ أُحُد آن را خوانده بود و يزيد پس از واقعه حرّه به همان اشعار متوسّل شده بود مى‌گويد:
واما ما يوردونه عنه من الشعر في ذلك واستشهاده بشعر ابن الزبعري في وقعة أحد التي يقول فيها:
ليت أشياخي ببدر شهدوا*** جزع الخزرج من وقع الأسل
حين حلت بفنائهم برمها*** واستحر القتل في عبد الأشل
قد قتلنا الضعف من أشرافهم *** وعدلنا ميل بدر فاعتدل
وقد زاد بعض الروافض فيها فقال:
لعبت هاشم بالملك فلا *** ملك جاءه ولا وحي نزل
فهذا إن قاله يزيد بن معاوية فلعنة اللّه عليه ولعنة اللاعنين، وإن لم يكن قاله فلعنة اللّه على من وضعه عليه ليشنع به عليه.
اگر اين اشعار را يزيد خوانده است پس لعنت خدا و لعنت همه لعنت كنندگان بر او باد و اگر نگفته است لعنت و نفرين بر كسانى باد كه اين داستان را به او نسبت داده و وضع كرده اند.
البداية والنهاية، ج 8، ص245 و 246.
آيا از اين سخنان ابن كثير، چيزى جز دفاع و جانبدارى همه جانبه از جنايتكارى مانند يزيد برداشت مى‌شود؟
بغض و كينه اين نويسنده نسبت به پيروان اهل بيت عليهم السلام و شيعيان امير مؤمنان عليه السلام بر هيچ منصفى پوشيده نيست، زيرا به وضوح اضافه شدن يكى از ابيات ابن زبعرى را به شيعه نسبت مى‌دهد، و مى‌گويد: آنان بيت پايانى اين شعر را اضافه كرده‌اند.

مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليّ عصر (عج)

بسم الله الرحمن الرحیم

تصویری از قبرستان شهدای حره در مدینه که به زودی به جای آن هتلی ساخته می شود!


به نام خدا.

همه جای دنیا به آثار تاریخی اهمیت میدن این عرب ها برعکسند. تازه مکه و مدینه فقط جای تاریخی نیستند. هویت مسلمونها رو هم به دنبال دارند.

با آرزوی سلامتی ، ستایشگر :Gol:

موضوع قفل شده است