جمع بندی شیعیان از باقی مانده گل ما سرشته و خلق شده اند

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شیعیان از باقی مانده گل ما سرشته و خلق شده اند

ایا این حدیث که امام صادق می فرماید : شیعیان از باقی مانده گل ما سرشته و خلق شده اند .
این حدیث با عدل الهی تناقض نداره؟ پس چرا خداوند یک عده را از گل بهترین انسان ها خلق کرده و یک عده را معمولی

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی

احادیث طینت در باب اول ایمان و کفر اصول کافی جلد اول آمده است و از آن جمله این حدیث از
عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ النَّبِيِّينَ مِنْ طِينَةِ عِلِّيِّينَ قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدَانَهُمْ‏ وَ خَلَقَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ تِلْكَ الطِّينَةِ وَ جَعَلَ خَلْقَ أَبْدَانِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ دُونِ ذَلِك‏
ترجمه: خدای تعالی انبیاء را از طینت علیین آفرید(قلب و بدن آنها را) و قلوب مومنین را از هملن طینت خلق کرد ولی بدن های آن را از طینت پایین تر از آن خلق کرد.
اما حدیث " رحم اللَّه شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا و عجنوا بماء ولايتنا يحزنون لحزننا و يفرحون لفرحنا.امام صادق عليه السلام فرمود: خدا رحمت كند شيعيان ما را كه از زيادى گل ما بوجود آمده و با آب ولايت (و محبّت) ما خمير شده‏اند، در غم ما غمگين و در شادى ما شادمانند.(الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى - ص 467) در کتبی مثل بحار و الحکم الزاهره و شجره الطوبی آمده است.

درباره تفسیر روایات طینت در کتب روایی ما بیان های مختلفی آمده است که افرادی مثل آیه الله شبر تا 9 نظر در این باره ثبت کرده اند. این روایات به خاطر دربرداشتن مسائل مشکل و گاها متفاوت با آموزه ها و روح شریعت که همان تکلیف و اختیار است و از طرفی تعداد بالایی که از این روایات در کتب حدیثی ما هست و اعتبار سندی برخی از آنها شارحین حدیث را بر آن داشته است که این احادیث را به معنای صحیح خود تفسیر و تاویل نمایند.
مشکلات و پیچیدگی‌هایی که در احادیث باب طینت وجود دارد، اختلافات و تأملات فراوانی را میان عالمان دین و شارحان کلام اهل بیت علیهم السلام پدید آورده است. مرحوم علامه مجلسی در مرآه العقول احادیث این ابواب را از اخبار متشابه و مشکل می‌داند که موجب توهم جبر و نفی اختیار است. وی سپس پنج مسلک را از علمای شیعه در مواجهه با اخبار طینت بر می‌شمارد. ایشان همین دیدگاه‌ها را در بحار الانوار نیز ذکر می‌کند و در ادامه به صورت تلویحی اشکالاتی را به همه آنها وارد می‌داند. وی سپس می‌گوید بهتر است در این مسائلی که عقل ما از درک کنه آن عاجز است و به ویژه در آن موضوعی که پیشوایانمان ما را از ژرف‌اندیشی در آن نهی کرده‌اند، خوض نکنیم.

علامه طباطبایی برای حل این مشکل، در تعلیقه‌‌ای بر بحارالأنوار می‌گوید: علما میان احادیث طینت با احادیث عالم ذر خلط کرده‌اند و اینها مطالبی است که باید جداگانه بررسی شود. وی وعده می‌دهد در دیگر آثار خود و از جمله به بررسی و حل این مشکل بپردازد.
این گزارشی از تلاش علما برای بیان صحیح این احادیث بود. اما آنچه که واضح و مطابق آیات قرآن است و این احادیث را باید به آنها عرضه کرد و با توجه به آنها این روایات را فهمید آیاتی است که می گوید خدا انسان ها را بر فطرت توحیدی آفریده است:
فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لا يعلمون (روم آیه30) این آیه روایات بسیاری به همراه دارد
َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى‏ الْفِطْرَةِ يَعْنِي الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُه‏

[=Traditional Arabic]الحديث النبوي: «كلّ مولود يولد على‏ الفطرة، و إنّما أبواه يهوّدانه و ينصّرانه و يمجّسانه»(بحار ج5 ص 296)
یعنی خدای تعالی هر انسانی را بر فطرت توحید آفریده است
در كافى به سند خود از حسين بن نعيم صحاف، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در حديثى گفت امام فرمود: خداى عز و جل همه مردم را بر فطرتى خلق كرد كه خلقتش طبق آن فطرت بوده، نه ايمان به شريعتى داشته اند، و نه كفرى و انكارى، تا آنكه خداى عز و جل رسولانى بر انگيخت، تا بندگان را به سوى ايمان به او دعوت كنند، و آن وقت بود كه بعضى ايمان آورده و خدا هدايتشان كرد، و بعضى ديگر را هدايت نكرد.

و همچنین باید روایات فطرت را با آیاتی دید که می گوید خوب بد را بر همه انسان ها الهام کردیم
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فالهمها فجورها و تقواها
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

  • و سوگند به نفس و آن که نيکويش بيافريده سپس بديها و پرهيزگاريهايش را به او الهام کرده هر که در پاکی آن کوشيد رستگار شدو هر که در پليدی اش فرو پوشيد نوميد گرديد
و روح قرآن و شریعت اسلام که انسان ها همه مکلف به تکالیف مساوی هستند و همه با اختیار خود بهشت و جهنم را تحصیل می کنند.
این ها همه نشان از این دارد که انسان در دنیا مسیر سعادت و شقاوت خودش را خود معین می کند و خدا همه را یکسان آفریده است و چه بسا انسان های خوبی که فرزند انسان هابد بوده اند و بر عکس پس انسان سعادت و شقاوت و همچنین نزدیک بودن به خدا و ولی او را خود با اعمالش تعیین می کند که خدا فرمود:
ان اکرمکم عند الله اتقاکم
و همچنین فرمود ان لیس للانسان الا ما سعی . برای انسان نیست مگر آن مقدار که تلاش می کند
پس باید دانست که احادیث طینت و تفاوت انسان ها در خلق شدن از طینت های خوب و بد همه اش تفسیر دارد که یکی از آن ها همین است که عرض کردم انسان در دنیا با اعمالی که انجام می دهد درون مایه خود را شکل می دهد و نشان می دهد که اهلبیتی است یا نه.
برخی می گویند این طینت انسان همان فضای خانوادگی و وراثتی است که شیعه در آن بزرگ شده است و چون محبت اهلبیت در آن خانواده و آن فضا و همچنین گوشت و خون او هست از این باب به طینت پاک از آن یاد می شود ولی این هم منافاتی با مساوی بودن انسان ها در انتخاب های خود ندارد.
از همه این ها که بگذریم با توجه به احادیث می بینیم که شیعه بودن آن موقعی تحقق می یابد که عمل خالص در آن باشد و ادعای شیعه بودن فایده ایبه حال ما نمی دهد

امام حسن (علیه السلام) فرمود: مردی به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: فلان كس به همسر همسایه خود چشم می‌دوزد و اگر امكان عمل نامشروع دست دهد كوتاهی نمی كند، پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) غضبناك شد و فرمود: او را حاضر كنید، مردی كه در كنار پیامبر بود گفت: یا رسول الله او از شیعیان شما است و به علی (إمیر المؤمنین) (علیه السلام) عشق می ورزد و از دشمنان ما بیزاری می‌جوید. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: نگو كه چنین كسی از شیعیان ما است، او دروغگو است زیرا شیعیان ما آن هایی هستند كه همگام با ما و پیرو ما در اعمال باشند. (1)
عَنْ أمِیرِ الْمُؤمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: إخْتَبِرُوا شِیعَتی بِخِصْلَتَیْنِ فاِنْ كانَتا فِیهِمْ فَهُمْ شِیعَتِی: مُحافَظَتُهُمْ عَلی أوْقاتِ الصَّلَواتِ وَ مُواساتُهُمْ مَعَ إخْوانِهِمْ الْمُؤْمِنِینَ بِالْمالِ وَ إنْ لَمْ تَكُونا فِیهِمْ فَاغْربْ ثُمَّ اَغْرَبْ. (2)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: شیعیان مرا به دو خصلت امتحان كنید كه اگر دارای این دو خصلت بودند شیعه‌اند: اهمّیّت به نماز در اوّل وقت و دستگیری برادران دینی خود با مال، اگر این دو در آن ها نبود، از ما دورند و دورند و دورند!
عِنِ الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: إمْتَحِنُوا شِیعَتَنا عِنْدَ ثَلاثٍ: عِنْدَ مَواقِیتِ الصَّلاه كَیْفَ مُحافِظَتُهُمْ عَلَیْها، وَ عِنْدَ أسْرارِهِمْ كَیْفَ حِفْظِهِمْ لَها، عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ إلی أمْوالِهِمْ كَیْفَ مُواساتِهِمْ لِإخْوانِهِمْ فِیها. (3)
امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: شیعیان و پیروان ما را در سه مسأله امتحان كنید: اهمّیّت به اوقات نماز كه آیا اوّل وقت نماز را بر پا می‌دارند یا خیر، حفظ اسرار یعنی در حفظ اسرار و مسائل محرمانه كوشا هستند یا خیر، و از حیث توانمندی‌های مالی یعنی آیا در مال خود برای برادران دینی سهمی قائل هستند و دست آن‌ها را می‌گیرند یا خیر.
عَنِ الْباقِرِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: فَوَ اللهِ ما شِیعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقِی اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أطاعَهُ وَ ما كانُوا یُعْرَفُونَ یا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ اَداءَ الْآمانَه وَ كَثْرَه ذِكْرِ اللهِ، وَ الصُّومِ وَ الصَّلاه وَ الْبِرِّ بِالْوالِدَیْنِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجَیْرانِ مِن الْفُقَراءِ وَ أهْلِ الْمَسْكَنه وَالْغارِمِینَ وَ الْأیْتامِ، وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تَلاوَه الْقُرآنِ وَ كَفَّ الْألْسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِنْ خَیرٍ، وَ كانُوا اُمَّه عَشائِرُهُمْ قالَ جابِرُ: فَقُلْتُ: یابْن رَسُولِ اللهِ ما نَعْرِفُ الْیَوْمَ أحَداً بِهذِهِ الصِّفَه، فَقالَ: یا جابِرُ لا یَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذاهِبُ حَسَبَ الرَّجُلَ أنْ یَقُولَ: اُحِبَّ عَلِیَّاً وَ أتَوَلّاهُ، ثُمَّ لا یَكُونُ مَعَ ذلِكَ فَعّالاً فَلَوْ قالَ: إنِّی اُحِبُّ رَسُولِ اللهِ؛ فَرَسُولُ اللهِ خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ثُمَّ لا یَتْبِعُ سَرِیرَتَهُ وَ لا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إیّاهُ شَیْئاً. (4)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر كسی كه دارای تقوی است و تنها از خدا اطاعت كند، ای جابر آن‌ها را نمی‌شناسی مگر از راه تواضع، خشوع، امانت داری، همیشه به یاد خدا بودن، روزه داری، نماز، نیكی به پدر و مادر، پایبندی به اخلاق حسنه احترام به همسایه و توجه به فقراء، درماندگان، در سفر ماندگان و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، خویشتن داری، و پرهیز از مردم آزاری و در زندگی أمین و درستكار هستند. جابر گفت: امروز من كسی را به این صفات نمی‌بینم، امام فرمود: ای جابر وجود خط مشی‌های گوناگون در جامعه و از این كه تنها بعضی به راه صحیح روی آورده‌اند، موجب غرور تو نشود و به این نكته بیندیشی كه تو دوستدار علی هستی اگر كسی بگوید من علی (علیه السلام) را دوست دارم و پیرو او هستم ولی قدمی در این صراط بر ندارد، او حتی بگوید من پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دوست دارم و رسول خدا بهتر از علی (علیه السلام) است، ولی تابع سیره او نباشد و در عمل به سنت او پایبند نباشد، هیچ نفعی از این دوستی، (دوستی علی و پیامبر) نمی‌برد.. وَ فِی الْحَدِیثِ: شِیعَتُنا أهْلُ الْهُدی وَ أهْلُ التُّقی وَ أهْلُ الْخَیْرِ وَ أهْلُ الْخَیْرِ وَ أهْلُ الإیمانِ وَ إهْلُ الفَتْحِ وَ الظَّفَرِ. (5)
در حدیث آمده است: شیعیان ما أهل هدایت و تقوی و أهل خیر و نیكی و أهل ایمان و أهل فتح و ظفرند.
عَنِ الْباقِرِ (عَلَیْهِ السَّلام) قالَ: فَوَ اللهِ ما شِیعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقِی اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أطاعَهُ وَ ما كانُوا یُعْرَفُونَ یا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ اَداءَ الْآمانَه وَ كَثْرَه ذِكْرِ اللهِ، وَ الصُّومِ وَ الصَّلاه وَ الْبِرِّ بِالْوالِدَیْنِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجَیْرانِ مِن الْفُقَراءِ وَ أهْلِ الْمَسْكَنه وَالْغارِمِینَ وَ الْأیْتامِ، وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تَلاوَه الْقُرآنِ وَ كَفَّ الْألْسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِنْ خَیرٍ، وَ كانُوا اُمَّه عَشائِرُهُمْ قالَ جابِرُ: فَقُلْتُ: یابْن رَسُولِ اللهِ ما نَعْرِفُ الْیَوْمَ أحَداً بِهذِهِ الصِّفَه، فَقالَ: یا جابِرُ لا یَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذاهِبُ حَسَبَ الرَّجُلَ أنْ یَقُولَ: اُحِبَّ عَلِیَّاً وَ أتَوَلّاهُ، ثُمَّ لا یَكُونُ مَعَ ذلِكَ فَعّالاً فَلَوْ قالَ: إنِّی اُحِبُّ رَسُولِ اللهِ؛ فَرَسُولُ اللهِ خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ثُمَّ لا یَتْبِعُ سَرِیرَتَهُ وَ لا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إیّاهُ شَیْئاً. (6)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر كسی كه دارای تقوی است و تنها از خدا اطاعت كند، ای جابر آن‌ها را نمی‌شناسی مگر از راه تواضع، خشوع، امانت داری، همیشه به یاد خدا بودن، روزه‌داری، نماز، نیكی به پدر و مادر، پایبندی به اخلاق حسنه احترام به همسایه و توجه به فقراء، درماندگان، در سفر ماندگان و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، خویشتن داری، و پرهیز از مردم آزاری و در زندگی أمین و درستكارند. جابر گفت: امروز من كسی را به این صفات نمی‌بینم، امام فرمود: ای جابر وجود خط مشی های گوناگون در جامعه و از این كه تنها بعضی به راه صحیح روی آورده‌اند، موجب غرور تو نشود و به این نكته بیندیشی كه تو دوستدار علی هستی اگر كسی بگوید من علی (علیه السلام) را دوست دارم و پیرو او هستم ولی قدمی در این صراط بر ندارد، او حتی بگوید من پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دوست دارم و رسول خدا بهتر از علی (علیه السلام) است، ولی تابع سیره او نباشد و در عمل به سنت او پایبند نباشد، هیچ نفعی از این دوستی، (دوستی علی و پیامبر) نمی برد.
وَ عنِ الْباقِرِ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ ـ قالَ: فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مُطِیعاً للهِ یَنْفَعُهُ وَلایَتُنا وَ مَنْ كانَ مِنْكُمْ عاصِیاً للهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلایَتُنا، و قالَ: ... وَ مَنْ كانَ اللهُ مُطِیعاً فَهُوَ لَنا وَلِیٌّ وَ مَنْ كانَ للهِ عاصِیاً فَهُوَ لَنا عَدُوٌّ وَ ما تَنالُ وَلایَتُنا إلا بالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ. (7)
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: از شما «شیعیان» كسی كه مطیع خدا باشد، دوستی ما برای او سودمند است و كسی كه عاصی است حب و دوستی ما برای او سودی نخواهد داشت و نیز فرمود: كسی كه مطیع (بی چون و چرای) خدا است او دوست ما است و كسی كه نسبت به دستورات خدا عاصی باشد او دشمن ماست و به دوستی و ولایت ما نمی رسد كسی جز از راه «عمل» و «پرهیزكاری».
قالَ أمِیرِ الْمُؤمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلامُ): «شِیعَتُنا الْمُتَباذِلُونَ فِی وِلایَتِنا إذا غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا» (8)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: شیعیان ما آن‌هایی هستند كه بذل و بخشش آنان، بر مبنای ولایت ما صورت می‌پذیرد (ما را معیار اعمال نیک خود می‌دانند) و افزود: هنگامی كه آن‌ها به خشم آمدند (از حق منحرف نگشته و) به ظلم روی نمی‌آورند.
قالَ أبُو عَبْدِ اللهِ (عَلَیْهِ السَّلامُ): إنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالی زَیَّنَ شِیعَتَنا بِالْحِلْمِ و غَناهُمْ بِالْعِلْمِ لِعِلْمِهِ بِهِمْ قَبْلَ أنْ یَخْلُقَ آدَمَ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ). (9)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند متعال، شیعیان ما را به صفت حلم و بردباری زینت بخشید و در پوششی از علم و آگاهی آنان را مزیّن ساخت حتّی قبل از آن كه خلقت جد ما آدم صورت پذیرد.
عَنِ الْاِمامِ الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: یا مَعْشَر الشِّیعَه إنَّكُمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَینا كُونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَكُونُوا عَلَیْنا شَیْناً. (10)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ای گروه شیعیان، شما به ما منسوب هستید پس مایه زینت ما باشید و باعث آبرو ریزی ما نباشید.
عَنِ الصّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: كَذِبَ مَنْ زَعَمَ أنَّهُ مِنْ شِیعَتِنا وَ هُوَ مُمْتَسِّكٌ بِعُرْوه غَیْرِنا. (11)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: كسی كه به رهبری غیر ما گردن نهد او در ادّعای شیعه بودند خود دروغگو است.
شیعه به آن شخصی می گویند که پیرو اهل بیت باشد و فرامین و دستورات آنها را آویزه گوش خود قرار دهد. و نشانه‌های شیعه را در خود داشته باشد و آنها را حفظ نماید. در روایت آمده که عده ای خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدند و خود را شیعه آن حضرت معرفی کردند. امام رضا (علیه السلام) چندین روز اجازه ورود به خانه را به آنها نداد تا اینکه علّت را سؤال کردند حضرت در جواب فرمود شما ادّعا کردید که شیعه ما هستید؛ ولی من آثار شیعه را در وجود شما و صورت و پوشش شما نمی‌بینم. عرض کردند اگر ما شیعه نیستیم پس چه هستیم؟ آقا فرمودند شما از محبین و دوستداران ما هستید:
از نگاه ائمه (علیه السلام) شیعه ویژگیهایی دارد. شخصی به نام ابواسماعیل می‌گوید در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم و عرض کردم شیعیان در آنجایی که ما زندگی می کنیم بسیار هستند. امام باقر (علیه السلام) فرمود: آیا ثروتمندان آنها نسبت به مستمندان مهربان هستند و به آنها توجه می‌کنند؟ و آیا نیکوکاران نسبت به گناه‌کاران گذشت دارند؟ آیا آنها نسبت به هم دیگر همکاری و برادری دارند؟
ابواسماعیل عرض کرد خیر. این ویژگیها در میانشان نیست امام فرمود: لیس هؤلاء شیعۀ. الشیعۀ من یفعل هذا
در طی اتفاقی که برای یکی از محبین حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) افتاد و آن فرد ادعای شیعه بودن حضرت را داشت امام شیعه بودن او را انکار کرد و فرق محب و شیعه را بیان فرمود: امام (علیه السلام) فرمود فرقش این است که، شیعیان ما آنهای هستند که از آثار ما پیروى می کنند و در تمام اوامر و نواهى از ما اطاعت می‌کنند، این‌ها شیعیان ما هستند؛ ولى کسانى که در بیشتر واجبات خدائى با ما مخالفت می کنند از شیعیان ما نیستند. (12)
آری ما ابتدا باید فرق بین محب و شیعه را دریابیم آن گاه هر کس به معنای واقعی شیعه بود و تا آخر شیعه ماند اوست که مصداق حدیث «شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلايَتِنا» قرار می‌گیرد.

نتیجه: این احادیث طینت دارای تفسیر و تاویل های مختلفی است که باید به آنها توجه کرد اما آنچه که مسلم است خدا عادل است و به کسی ظلم نمی کند و بنا بر این که انسان ها مختار اند آنها را در دنیا به گونه ای قرار داده است که آینده را با اختیار خود بسازند نه این که از قبل برای آنها مسیری و طینتی خاص شکل گرفته باشد.

منابع:
1. تویسرکانی، محمد نبی بن احمد، لئالی الاخبار، ج 5، ص157.
2. سبزواری، محمد، جامع الاخبار، فصل 19.
3. صدوق، محمد، الخصال، ج 1، ص 103.
4. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج 12، ص 78، تحف العقول، ص 215.
5. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج12 ص 57.
6. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج 12، ص 78، تحف العقول، ص 215.
7. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج 12، ص 80.
8. کلینی، محمد، الكافی، باب المؤمن و علاماته، ص 237.
9. صدوق، محمد، ثواب الاعمال، باب الشیعه.
10. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحكمه، ج71، ص 310.
11. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 18، ص 8، حدیث 26 و ص 85؛ صدوق، محمد، صفات الشیعه، ص 45، صابری، الحكم الزهره، ص 238.
12. قطب راوندى، سعدی، ‏الخرائج و الجرائح‏، ج‏۲، ص ۶۸۴، مدرسه امام مهدى، قم‏، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق؛ مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار، اسلامیه، تهران، ج ‏۶۵، ص ۱۶۲.


شعیب;780018 نوشت:
ترجمه: خدای تعالی انبیاء را از طینت علیین آفرید(قلب و بدن آنها را) و قلوب مومنین را از هملن طینت خلق کرد ولی بدن های آن را از طینت پایین تر از آن خلق کرد.

سلام استاد گرامی

بنده هم سوالی داشتم که بی ارتباط با این بحث ندیدم ! ممنون میشم اگر یاریم کنید .

همچین کلامی داریم از پیغمبر(ص) که در مقابل ساداتی که گناه میکنن فرمودن اونها رو به خودم واگذارید ؟! و قضاوت نکنید ؟ اگر بله این موضوع از بحث طینت و سرشتی که در این تاپیک گفته شد پیروی میکنه ؟!

شعیب;780018 نوشت:
بهتر است در این مسائلی که عقل ما از درک کنه آن عاجز است و به ویژه در آن موضوعی که پیشوایانمان ما را از ژرف‌اندیشی در آن نهی کرده‌اند، خوض نکنیم.

سلام

با این حساب اونایی که بعدا شیعه میشن یا اینکه شیعه بودن و بعد تغییر مذهب میدن از بقایای گل کی سرشته شدن ؟!

Dahim Darni;780078 نوشت:
سلام

با این حساب اونایی که بعدا شیعه میشن یا اینکه شیعه بودن و بعد تغییر مذهب میدن از بقایای گل کی سرشته شدن ؟!


با سلام
ابتدا نکته ای عرض کنم:آن مطلبی که از بنده نقل کردید قسمتی از یک نظر از علمای گذشته در باره احادیث طینت بود.
بر فرض که ظاهر احادیث طینت را قبول کنیم درباره کسی که در آینده شیعه می شود این روایت او را هم شامل می شود اما کسی که از شیعه بودن خارج می شود را در بر نمی گیرد چرا که شیعه یعنی پیرو حقیقی و کسی که از این مسلک خارج شد نشان می دهد که از ابتدا در مسیر پیروی نبوده است.
بنده این سوال را در آدرس زیر پاسخ داده ام که می توانید مراحعه نمایید
http://www.askdin.com/thread25908.html

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و ادب خدمت استاد شعیب گرامی و تشکر از مطالب ایشان

پیرو توضیحاتی که استاد فرمودند،باید گفت:اخبار طینت به نوعی مانند آیات متشابهات قرانند،در واقع متشابهات روایاتند.

لذا باید تاویل شوند چرا که حمل آنها به ظاهر موجب اعتقاد به جبر و بیهوده شدن نظام پاداش و جزا خواهد شد و این

خلاف ظواهر آیات قران است.

مرحوم حاج آقا جمال خوانساری در این خصوص می فرمایند:

"این معنا سبب این نیست که نیکان مجبور و مضطر باشند برای انتخاب نیکی بلکه مرجحی است

برای اختیار نیکی و زیادتی توفیق برای آن"(شرح احادیث طینت،ص20)

ایشان اخبار طینت را حمل به گرایش انسان می کند و یک نحو اقتضا و زمینه برای گزینش محسوب می دارد.

و اینکه سرشت انسان او را مجبور به عمل نیک یا بد در دنیا بکند،را خلاف حکم صریح عقل و موجب اشکال در

ثواب و عقاب می داند:

"امر ثواب و عقاب مشکل می شود و مؤمن را استحقاق و تعظیم نماند و تعذیب کافر به حکم صریح عقل

ظلم و تعدی باشد."

حضرت علامه طباطبایی هم اخبار طینت را حمل به اقتضاء می کنند و آن را جزء علل مُعدّه می دانند نه تامّه

و به نحوی گِل مؤمن و کافر(سجین) را همان ماده ی زمینی او می دانند که خواص و اوصافی که در آن وجود دارد

در اوصاف و احوال انسانها از جهت صلاح و فساد نمی تواند بی تاثیر باشد(همان اقتضاء)

امّا فیض کاشانی رحمة الله علیه،برای اخبار طینت طرح جدیدی در می اندازد و نگاهی متناسب با حکمت متعالیه به آن

دارد و در ابتدای شرحش بر این اخبار درک آن را دشوار می داند:

"فهم این مطلب کاری دشوار و در حیطه ی اهل معرفت است"(دیوان فیض،ج1،ص514)

به اهل معرفت بگذار حلّ این معما را

مرحوم فیض تفاوت در طینتها را ناشی از تفاوت در ساختار اسمائی آنها می داند:

"تفاوت نفوس در خیر و شر و سعادت و شقاوت به اختلاف استعدادات و تنوع حقایق بر می گردد."

و باز در جایی دیگر می فرماید:

"موادی که بدن جنین را تشکیل می دهد از حیث لطافت و غلظت و مزاج بدن از حیث دوری و نزدیکی به اعتدال حقیقی

متفاوتند" و این تفاوت را در گرایش به خوبی و بدی در افراد مؤثر می داند.

(علم الیقین،تحقیق محسن بیدار فر،انتشارات بیدار،1384)

ظاهرا در این نظر که ماده ی طبیعی و اولیّه وجود انسان در شکل گیری شخصیت و گرایشات وی به نحو اقتضاء مؤثر است

حضرت علامه طباطبایی و همینطور مرحوم آقا جمال خوانساری با فیض هم عقیده هستند.

شعیب;780018 نوشت:
احادیث طینت در باب اول ایمان و کفر اصول کافی جلد اول آمده است

سلام...مگر اینطور نیست که تنها حضرت آدم از گل و یا خاک خلق شده و بقیه انسان ها چه شیعه و چه غیر شیعه دیگه از گل و یا خاک خلق نشدن بلکه به صورت طبیعی خلق می شود...خدا در قرآن می گه و نسل آدمی را از آبی پست قرار دادیم.اگر اشتباه نکنم البته...ماجرا از چه قراره؟


سلام

بررسي طينت وجبر واختيار در :

Download

محدثه83;779419 نوشت:
ایا این حدیث که امام صادق می فرماید : شیعیان از باقی مانده گل ما سرشته و خلق شده اند .
این حدیث با عدل الهی تناقض نداره؟ پس چرا خداوند یک عده را از گل بهترین انسان ها خلق کرده و یک عده را معمولی

از امام صادق علیه السلام منقول است که می‌فرماید: همانا خداوند مؤمن(شیعه) را از طینت بهشت و کافر را از طینت جهنم آفرید. هرگاه خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد روح و جسمش را پاک می‌سازد و ازاین‌پس، هر خیری را بشنود می‌شناسد و می‌فهمد و نیز، هر بدی و زشتی‌ای را درک نموده، تشخیص می‌دهد. راوی می‌گوید: امام در ادامه فرمود: طینت‌ها بر سه قسم‌اند:

الف) طینت پیامبران که مؤمنین از این طینت‌اند، اما پیامبران از طینت خالص و مؤمنین فرع آن‌اند.

ب) سرشت ناصبی و کافر که از گِل سیاه بدبو است.

ج) طینت مستضعفین که از خاک است، یعنی از گِل نبوده تا مثل مؤمن و کافر به سمتی خاص چسبندگی داشته باشد، بلکه دارای قابلیت پذیرش اشکال مختلف است.

عبدالله بن ‌کیسان به امام صادق علیه السلام می‌گوید: من دوست شما هستم. امام فرمود: نژادت را می‌شناسم، اما شما را نمی‌شناسم. ابن‌کیسان گفت: من در کوهستان متولد شده و در سرزمین فارس بزرگ شده‌ام و با مردم در تجارت تعامل دارم. گاهی با افرادی مواجه می‌شوم که دارای اخلاق نیکو و امانت‌داراند، اما از دینشان می‌پرسم معلوم می‌شود که با شما دشمن‌اند، و در مقابل افراد دیگری که بداخلاق و خیانتکار و ناپاک‌اند، اما زمانی‌که از مذهبشان سؤال می‌شود معلوم می‌شود که شیعه بوده و پیرو ولایت شما هستند. این چگونه است؟

امام در پاسخ فرمود: ابن‌کیسان، مگر نمی‌دانی که خداوند گِلی از بهشت و جهنم گرفته، و سپس آن‌دو را به هم آمیخته و از هم جدا نمود و مؤمنان را از گِل بهشت و کفار را از گِل جهنم آفرید. بنابراین، آنچه از امانت‌داری و خوش‌رفتاری در دشمنان ما می‌بینید به سبب تماس آنها به طینت بهشتی است و اینها در نهایت به اصل خلقت خود برمی‌گردند و وارد جهنم می‌شوند، و اما آنچه از بی‌امانتی و بدرفتاری و آلودگی در دوستان ما می‌بینی در اثر تماس آنها با طینت اهل جهنم است. که در نهایت این گروه نیز، به اصل خویش بازمی‌گردند.

امام سجاد علیه السلام می‌فرماید: خدای عزوجل دل‌ها و پیکرهای پیغمبران را از طینت (گِل و سرشت) علیین آفرید و اندازه‌گیری کرد و دل‌های مؤمنین را هم از آن طینت آفرید و پیکر‌های مؤمنین را پایین‌تر از آن قرار داد (آفرید)، و کافران را از طینت سجین آفرید، هم دل‌ها و هم پیکر‌هایشان را؛ آنگاه این دو طینت را (هنگام خلقت آدم) ممزوج ساخت، ازاین‌رو از مؤمن، کافر متولد شود و از کافر مؤمن زاید (زیرا فرزندان آدم استعداد این دو مرتبه را پیدا کردند) و نیز، به همین سبب به مؤمن گناه و بدی رسد و به کافر ثواب و نیکی؛ زیرا طینت هریک از آنها به طینت دیگری ممزوج است، پس دل‌های مؤمنان به آنچه از آن آفریده شده گرایند و دل‌های کافران به آنچه از آن آفریده شده تمایل کنند.

با سلام

بنظر بنده بهتر است این عالم را نمایش یک فیلم تصور کنیم که کارگردان آن خداوند و بازیگران آن شیطان، انسان مومن (شیعه)، کافر و انسان مستضعف و... میباشند و هر کس مطابق طینت خود نقشش را ایفا میکند!

مستضعفین و مومنان هم دارای مراتبی هستند! بعضی مومنان جزو اولیای خدا و شیعیان خالص و برخی در حد مومن متقی و... هستند.

مستضعفین هم شامل اهل تسنن و محبان اهل بیت که ظاهرا شیعه و مسلمان هستند و برخی پیروان سایر ادیان میتواند باشد که در دنیا خدا را عبادت کردند اما گناهکار هم هستند!

اما داستان اصلی فیلم سیر و سلوک مومن از خلق به سوی معشوقش یعنی حضرت حق است که در این سیر، کافر و انسانهای مستضعف نقشهایی را ایفا میکنند تا مومن در این فیلم بدرخشد و هم به سعادت حقیقی برسد و هم بعنوان مُنجی، انسانهای مستضعف را در این دنیا دستگیری و هدایت، و در قیامت شفاعت کند تا آنها هم وارد بهشت شوند!

آنها که کافرند هر چقدر هم دراین دنیا بخواهیم آنها را از خواب غفلت بیدار کنیم تاثیری ندارد و عاقبت به وطن اصلی خود باز میگردند!

بهشت کافران در این دنیاست به همین دلیل از مرگ میترسند اما مومن از مرگ نمیترسد چون این دنیا برای وی جهنم است و با مرگ به وطن اصلی خود بازمیگردد!

ما چون همه را در ظاهر، انسان می بینیم، فکر میکنیم خداوند به انسانها ظلم میکند یا این روش خلقتش عادلانه نیست! در حالیکه همه انسانها در ظاهر چهره آدمی دارند اما همه در باطن، انسان نیستند! و چه بسا بعضی چهره باطنی بسیار بسیار وحشتناکی داشته باشند!

کافر را بهتر است یک شیطان انسان نما فرض کنیم تا نقشش برایمان قابل درک باشد!

همچنین این را هم در نظر بگیرید که مومن در این دنیا بیشتر از مستضعفین و کفار در معرض بلایا و مصائب قرار دارد!

در روز قیامت مومنان برخی بدون حساب و برخی با شفاعت وارد بهشت میشوند. این مومنان در دنیا مصائب و سختیها کفاره گناهان شده و آنها را از عذاب جهنم رهانیده اما بعضی از مستضعفین در روز قیامت برای برخی گناهانشان وارد جهنم میشوند و بعد از مدتی عذاب، وارد مراتب نازله بهشت میشوند! این مستضعفین در دنیا سختی های کمتری و زندگی راحتتری داشته اند!

عزیزالدین نسفی : اگر میخوری و می خسبی(میخوابی) و شهوت میکنی، غضب میکنی و با مردم جنگ میکنی و آزار میکنی از سباعی (درندگان)!

اگر با وجود آنکه میخوری و میخسبی و شهوت میکنی، به مکر و حیله می اندیشی و با مردم به مکر و حیله زندگانی میکنی و دروغ میگویی از شیاطینی!

واگر میخوری و می خسبی و شهوت میکنی و آزار نمیرسانی،بلکه راحت میرسانی و مکر و حیلت نمیکنی و دروغ نمیگویی بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری از ملائکه ای!

و اگر میخوری و می خسبی و شهوت میکنی و آزار نمیرسانی بلکه راحت میرسانی و مکر و حیلت نمیکنی و دروغ نمی گویی بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری و در طلب علم و معرفتی تا خود را بشناسی و خدای را بدانی از آدمیانی!

پارسا مهر;780211 نوشت:
سلام...مگر اینطور نیست که تنها حضرت آدم از گل و یا خاک خلق شده و بقیه انسان ها چه شیعه و چه غیر شیعه دیگه از گل و یا خاک خلق نشدن بلکه به صورت طبیعی خلق می شود...خدا در قرآن می گه و نسل آدمی را از آبی پست قرار دادیم.اگر اشتباه نکنم البته...ماجرا از چه قراره؟

طینت از ماده طین، به معنای گل، مشتق شده است. طینت بر وزن فِعله است که در صرف عربی، برای بیان حالت و نوع کار یا صفتی به کار می‌رود، مانند واژه فطرت که دلالت بر نوع خاصی از خلقت دارد. طینت به معنای سرشت خاص دارای ویژگی‌های خاصی است. (مجمع البحرین، ج 3، ص 438)
سرشت انسان را بدین دلیل طینت می‌گویند که ماده اولیه آفرینش انسان نخستین از گل بوده است و نطفه هر انسانی هم از انواع مواد موجود در خاک تشکیل می‌شود. چنانچه خدای متعال می‌فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ؛ هر آینه ما انسان را از گل خالص آفریدیم.» (مومنون/12)
در اصطلاح دینی، به حقیقت، خمیره، سرشت و طبع خلقت انسان، طینت گفته می‌شود.
گل مبدا خلقت مادی انسان است، اما مبدأ زندگی معنوی و روحانی آدم را روح او تشکیل داده است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:« ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ؛ آن گاه بالاى او راست کرد و از روح خود در آن بدمید. و برایتان گوش و چشمها و دلها آفرید. چه اندک شکر مى‌‏گویید.»(سجده/9)
پس درباره حضرت آدم(ع) منظور از طینت همان خاکی است که از آن سرشته شده و منظور از طینت در انسان های دیگر غیر از حضرت آدم می توان چند چیز را محتمل دانست: 1) همان ذراتی که در عالم ذر در صلب آدم قرار گرفت 2) همان ذرات نطفه که از محصولاتی که از دل خاک تولید می شوند شکل می گیرد 3)اصلا طینت را مادی نگیریم و همسان روح از عالم بالا بدانیم 4) اما با توجه به بحث ما طینت می تواند آن درون مایه هر انسان باشد که خود با کردار خود آن را شکل می دهد و می شود بدن برزخی و قیامتی او.

مشک;780047 نوشت:
همچین کلامی داریم از پیغمبر(ص) که در مقابل ساداتی که گناه میکنن فرمودن اونها رو به خودم واگذارید ؟! و قضاوت نکنید ؟ اگر بله این موضوع از بحث طینت و سرشتی که در این تاپیک گفته شد پیروی میکنه ؟!

بحثی که مطرح فرمودید مربوط به بحث طینت نیست و گذشته از آن این مطلب دارای توضیحاتی هست
در پاسخ به پرسش شما بايد به دو نكته توجه كرد:
1- با جمع روايات، روشن مى شود كه سادات نيز مانند همه مردم ديگر هستند و در صورت گناه مستحق مجازات اخروى مى شوند. چنانكه از امام رضا (سلام اللّه عليه) نقل شده است كه خطاب به برادرشان كه از راه راست منحرف شده بود و به اينكه از سلاله حضرت پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و حضرت فاطمه زهراء (سلام اللّه عليها) است؛ مى نازيد و خود را اهل جهنم نمى دانست، فرمودند: «آيا فكر كرده اى كه حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) خداوند را فرمانبردارى كند و روزها روزه بدارد و شبها به پاخيزد و تو خداوند را عصيان كنى و سپس هر دو روز قيامت مساوى باشيد؟ و در اين صورت تو از او نزد خداوند عزيزتر خواهى بود! همانا امام على بن الحسين (عليه السلام) مى فرمودند: «نيكوكاران ما دو اجر و زشت كاران ما دو عذاب دارند.» آنگاه امام رو به حسن وشاء فرمودند و با اشاره به آيه «قال يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح» (هود، آيه 46). (به وى گفتند: «او فرزند نوح بود، اما خداوند را عصيان كرد و خداوند نسبتش با پدرش را نفى كرد. همچنين هركس كه از خاندان ما باشد و خداوند را فرمانبردارى نكند، در حقيقت از ما نيست و اگر تو خداوند را پيروى كنى از ما هستى.» (شيخ صدوق؛ عيون الاخبار الرضا (عليه السلام) ج: 1 ص: 257).
همچنين در نقل ديگر امام به برادر خود فرمودند: «به خدا قسم كسى به آنچه نزد خداوند است (يعنى ثواب اخروى و دورى از آتش جهنم) نمى رسد، مگر به فرمانبردارى او؛ و تو مى پندارى كه با گناه به آن خواهى رسيد؟ بد پندارى دارى!» وى به امام عرض مى كند: «من برادر شما و پسر پدر شما هستم.» امام فرمودند: «تو در صورتى كه خداوند را فرمانبردارى كنى، برادر من هستى.» آنگاه به آيه سابق الذكر استناد كردند و فرمودند: «خداوند فرزند نوح را به دليل گناهش از اينكه از خاندان نوح باشد، بيرون كرد.» (همان ص: 260).
پس ملاحظه مى شود كه از اين جهت تفاوتى بين سادات و غير سادات نيست. بلكه طبق حديث امام سجاد (سلام اللّه عليه) سادات گناهكار دو برابر ديگران عذاب مى كشند، چنانكه فرمانبرداران آنها نيز دو برابر ثواب مى برند. (الحميرى؛ قرب الاسناد، ص: 357) دليل آن نيز روشن است. زيرا آنها انتساب به پيامبر اكرم و امام على و حضرت زهراء (سلام اللّه عليهم) دارند و گناهان آنها، موجب ناراحتى بيشتر آنها مى شود و بنابراين گناهانشان دو برابر حساب مى شود. امام باقر (سلام اللّه عليه) به يكى از شيعيان كه مبتلا به گناه بود، فرمودند: «نيكى از همه نيكو است از تو بهتر است، زيرا تو به ما نزديك هستى و بدى از همه بد است و از تو بدتر است (زيرا به ما نزديك هستى)» (ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابى طالب، ج: 3 ص: 159)
ممكن است نظر پرسشگر به اين باشد كه رواياتي داريم كه به صورت اطلاق و فراگير گفته، سادات و ذريه پيامبر(ص) اهل بهشت مي باشند مثلا در روايتي مي خوانيم كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «يا علي! ان الله قد غفر لك و لذريتك و لولدك و اهلك؛ اي علي! براستي خدا تو را و نسل تو را و فرزندان و اهلت را بخشيده است [در نتيجه وارد جهنم نمي شوند]»(1). و در روايت ديگري از پيامبر اكرم(ص) مي خوانيم كه «هر كس با فرزند من غذا خورده باشد آتش بر جسد او حرام مي شود»(2). و يا فرمود: «اكرموا اولادي الصالحون لله و الطالحون لي؛ فرزندان من را اكرام كنيد، خوبان را براي خدا و بدان را بخاطر [احترام به] من»(3). و ممكن است رواياتي باشد (كه ما برخورد نكرديم) به اين مضمون كه سادات در عالم برزخ و يا قيامت عذاب نمي شوند.
از روايات فوق و امثال آن جواب هاي مختلفي مي تواند داد؛
اولا نوع اين روايت ها از نظر سندي اتصال به معصوم ندارد.
ثانيا: اين كه هر سيدي در عالم برزخ و يا قيامت عذاب نمي شود، مخالف قرآن است چرا كه قرآن صريحا ابولهب عموي پيامبراكرم(ص) را جهنمي مي داند: «سيصلي نارا ذات لهب؛ و بزودي وارد آتشي شعله ور و پر لهيب مي شود»(4) با اين كه ابولهب هم سيد بود چرا كه سيد در اصطلاح به كسي گفته مي شود كه نسبش از طريق پدر و مادر و يا از طريق پدر به هاشم جد بزرگوارش پيامبراكرم(ص) برسد(5). جالب اين است كه در آيه مي فرمايد: «بزودي وارد آتش مي شود» كه ظاهرا همان آتش و جهنم عالم برزخ مراد و مقصود است و هر روايتي كه مخالف قرآن باشد اعتبار ندارد.
ثالثا: در خود همين روايات، برخي رواياتي داريم كه مطلقات و عمومات را قيد مي زند به عنوان نمونه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: 1. امام هشتم(ع) فرمود: «نگاه به تمام فرزندان پيامبر(ص) [و سادات] عبادت است تا وقتي كه از راه پيامبر اكرم(ص) بيرون نروند، و به گناه آلوده نشوند»(6). پس بهشت رفتن هم اين قيد را در بر دارد. 2. امام صادق(ع) فرمود به حمران: «پس هر كسي شما [شيعيان] را مخالفت و از آن [راه شما] تجاوز كند پس از او بيزاري بجوييد هر چند علوي (و سيد) فاطمي باشد و اضافه كرد: هر كس در مسئله امامت و تشيع با شما مخالفت كند ملحد است. پس حمران عرض كرد: هر چند علوي (و سيد) فاطمي باشد؟ پس امام صادق(ع) فرمود: هر چند محمدي، علوي، فاطمي باشد»(7). و امام سجاد(ع) فرمود: «خداوند بهشت را براي كسي خلق كرده كه اطاعتش مي كند هر چند برده (سياه) حبشي باشد، و جهنم را براي معصيت كار آفريده هر چند شريف (و سيد) قريشي باشد»(8).
رابعا: ممكن است بگوييم كه سادات هر چند در اوائل عمر بد باشند سرانجام پشيمان مي شوند و به طريق صحيح هدايت مي شوند لذا جهنم نمي روند اين احتمال هم در برخي روايات ذكر شده است. عياشي از امام صادق(ع) نقل كرده است كه از حضرت(ع) در مورد قول خداوند «از اهل كتاب نيست مگر كسي كه ايمان بياورد به او، قبل از مرگش»(9) سؤال شد. حضرت(ع) فرمود: اين آيه درباره ما نازل شده است چرا كه نيست از فرزند فاطمه(س) كسي كه بميرد و از اين دنيا برود جز آن كه به اطاعت امام [زمان] خود اقرار مي كند چنانكه فرزندان يعقوب [بعد از آن همه نافرماني و آزار] براي يوسف اقرار كردند»(10). نتيجه اين شد كه در عذاب برزخي و آخرتي بين سادات و غيرش فرقي نيست و اگر رواياتي در اين زمينه آمده، اولا از نظر سند كامل نمي باشند،
2- با قرآن سازگاري ندارند، و
3- در خود روايات قيدي بيان شده است كه ساداتي وارد بهشت مي شوند و عذاب نمي شوند كه از راه پيامبر(ص) و امامان(ع) خارج نشده باشند. اما آيا نوع عذاب همان عذاب است يا خير؟ بايد گفت هم مسائل ديني و تكاليف آن براساس انسان بودن افراد است نه سياه و سفيد، يا سيد و غير سيد بود آن و هم پاداش و ثواب آن براساس رفتارها و اعمال انسان تنظيم شده است نه نسبت به قشر و اصناف و همين طور عذابها نيز براساس اعمال ناشايست انسان هر گناهي عذاب مخصوص دارد، هر كسي آن گناه را مرتكب شود و توبه نكند مشمول آن عذاب مي شود خواه سياه باشد يا سفيد، سيد باشد يا غير سيد، بلي سادات به خاطر نسبتي كه پيامبر(ص) دارد ممكن است عذابش بيشتر باشد ولي نوعي بستگي به گناهي دارد كه انجام داده است. كوتاه سخن آن كه در بعضي روايات سفارش به احترام سادات شده خوبان را به خاطر خدا و بدان را به خاطر احترام پيامبر(ص) احترام و رعايت حرمت آنها ربطي به عذاب و مجازات هاي الهي ندارد، آنها هم بايد در برابر اعمال خود پاسخگو باشند، حتي به خاطر انتساب به پيامبر(ص) انتظار بيشتري از آنان هست كه حفظ اين نسبت را داشته باشند و گناه نكنند و الا دو برابر مجازات مي شوند زيرا از آنها انتظار گناه نمي رود. كساني از عذاب نجات پيدا مي كنند كه فرزند و ذريه آنها حساب شوند نه اينكه ائمه(ع) از آنها بيزاري بجويند و بگويند از ما نيستند. عدل و حكمت الهي اقتضا دارد كه نافرماني و تخلف از دستورات الهي مجازات دارد، متخلف هر كه باشد مجازات مي شود.
------------------- پي نوشت ها:
1. سيد احمد موسوي مستنبط، القطره، مطبعه النعمان النجف، محرم، 1378 هـ.ق، ج 2، ص 76. 2. همان، ص 79.
3. همان، ص 79.
4. سوره مسد، آيه 3.
5. آيت الله خوئي، مستند العروه الوثقي، لطفي، مطبعه العلميه، 1364، كتاب الخمس، ص 316.
6. القطره، همان، ج 2، ص 75، روايت 8.
7. همان، ص 81.
8. همان، ص 81.
9. نساء، آيه 150.
10. سيد احمد مستبط، القطره، نگارش قم، اول، 1418 هـ.ق، ج 1، ص 530 و تفسير العياشي، ج 1، ص 283، ح 300 و بحار الانوار، ج 7، ص 195، ح 43 و ج 12، ص 315، ح 133 و ج 46، ص 1668، ح 11.

سوال1:
ایا این حدیث که امام صادق می فرماید : شیعیان از باقی مانده گل ما سرشته و خلق شده اند .
این حدیث با عدل الهی تناقض نداره؟ پس چرا خداوند یک عده را از گل بهترین انسان ها خلق کرده و یک عده را معمولی

جواب:
احادیث طینت در باب اول ایمان و کفر اصول کافی جلد اول آمده است و از آن جمله این حدیث از
عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ النَّبِيِّينَ مِنْ طِينَةِ عِلِّيِّينَ قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدَانَهُمْ‏ وَ خَلَقَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ تِلْكَ الطِّينَةِ وَ جَعَلَ خَلْقَ أَبْدَانِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ دُونِ ذَلِك‏
ترجمه: خدای تعالی انبیاء را از طینت علیین آفرید(قلب و بدن آنها را) و قلوب مومنین را از هملن طینت خلق کرد ولی بدن های آن را از طینت پایین تر از آن خلق کرد.
اما حدیث " رحم اللَّه شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا و عجنوا بماء ولايتنا يحزنون لحزننا و يفرحون لفرحنا.امام صادق عليه السلام فرمود: خدا رحمت كند شيعيان ما را كه از زيادى گل ما بوجود آمده و با آب ولايت (و محبّت) ما خمير شده‏اند، در غم ما غمگين و در شادى ما شادمانند.(الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى - ص 467) در کتبی مثل بحار و الحکم الزاهره و شجره الطوبی آمده است.

درباره تفسیر روایات طینت در کتب روایی ما بیان های مختلفی آمده است که افرادی مثل آیه الله شبر تا 9 نظر در این باره ثبت کرده اند. این روایات به خاطر دربرداشتن مسائل مشکل و گاها متفاوت با آموزه ها و روح شریعت که همان تکلیف و اختیار است و از طرفی تعداد بالایی که از این روایات در کتب حدیثی ما هست و اعتبار سندی برخی از آنها شارحین حدیث را بر آن داشته است که این احادیث را به معنای صحیح خود تفسیر و تاویل نمایند.
مشکلات و پیچیدگی‌هایی که در احادیث باب طینت وجود دارد، اختلافات و تأملات فراوانی را میان عالمان دین و شارحان کلام اهل بیت علیهم السلام پدید آورده است. مرحوم علامه مجلسی در مرآه العقول احادیث این ابواب را از اخبار متشابه و مشکل می‌داند که موجب توهم جبر و نفی اختیار است. وی سپس پنج مسلک را از علمای شیعه در مواجهه با اخبار طینت بر می‌شمارد. ایشان همین دیدگاه‌ها را در بحار الانوار نیز ذکر می‌کند و در ادامه به صورت تلویحی اشکالاتی را به همه آنها وارد می‌داند. وی سپس می‌گوید بهتر است در این مسائلی که عقل ما از درک کنه آن عاجز است و به ویژه در آن موضوعی که پیشوایانمان ما را از ژرف‌اندیشی در آن نهی کرده‌اند، خوض نکنیم.

علامه طباطبایی برای حل این مشکل، در تعلیقه‌‌ای بر بحارالأنوار می‌گوید: علما میان احادیث طینت با احادیث عالم ذر خلط کرده‌اند و اینها مطالبی است که باید جداگانه بررسی شود. وی وعده می‌دهد در دیگر آثار خود و از جمله به بررسی و حل این مشکل بپردازد.
این گزارشی از تلاش علما برای بیان صحیح این احادیث بود. اما آنچه که واضح و مطابق آیات قرآن است و این احادیث را باید به آنها عرضه کرد و با توجه به آنها این روایات را فهمید آیاتی است که می گوید خدا انسان ها را بر فطرت توحیدی آفریده است:
فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لا يعلمون (روم آیه30) این آیه روایات بسیاری به همراه دارد
َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى‏ الْفِطْرَةِ يَعْنِي الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُه‏

[=Traditional Arabic]الحديث النبوي: «كلّ مولود يولد على‏ الفطرة، و إنّما أبواه يهوّدانه و ينصّرانه و يمجّسانه»(بحار ج5 ص 296)
یعنی خدای تعالی هر انسانی را بر فطرت توحید آفریده است
در كافى به سند خود از حسين بن نعيم صحاف، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در حديثى گفت امام فرمود: خداى عز و جل همه مردم را بر فطرتى خلق كرد كه خلقتش طبق آن فطرت بوده، نه ايمان به شريعتى داشته اند، و نه كفرى و انكارى، تا آنكه خداى عز و جل رسولانى بر انگيخت، تا بندگان را به سوى ايمان به او دعوت كنند، و آن وقت بود كه بعضى ايمان آورده و خدا هدايتشان كرد، و بعضى ديگر را هدايت نكرد.

و همچنین باید روایات فطرت را با آیاتی دید که می گوید خوب بد را بر همه انسان ها الهام کردیم
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فالهمها فجورها و تقواها
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

  • و سوگند به نفس و آن که نيکويش بيافريده سپس بديها و پرهيزگاريهايش را به او الهام کرده هر که در پاکی آن کوشيد رستگار شدو هر که در پليدی اش فرو پوشيد نوميد گرديد

و روح قرآن و شریعت اسلام که انسان ها همه مکلف به تکالیف مساوی هستند و همه با اختیار خود بهشت و جهنم را تحصیل می کنند.
این ها همه نشان از این دارد که انسان در دنیا مسیر سعادت و شقاوت خودش را خود معین می کند و خدا همه را یکسان آفریده است و چه بسا انسان های خوبی که فرزند انسان هابد بوده اند و بر عکس پس انسان سعادت و شقاوت و همچنین نزدیک بودن به خدا و ولی او را خود با اعمالش تعیین می کند که خدا فرمود:
ان اکرمکم عند الله اتقاکم
و همچنین فرمود ان لیس للانسان الا ما سعی . برای انسان نیست مگر آن مقدار که تلاش می کند
پس باید دانست که احادیث طینت و تفاوت انسان ها در خلق شدن از طینت های خوب و بد همه اش تفسیر دارد که یکی از آن ها همین است که عرض کردم انسان در دنیا با اعمالی که انجام می دهد درون مایه خود را شکل می دهد و نشان می دهد که اهلبیتی است یا نه.
برخی می گویند این طینت انسان همان فضای خانوادگی و وراثتی است که شیعه در آن بزرگ شده است و چون محبت اهلبیت در آن خانواده و آن فضا و همچنین گوشت و خون او هست از این باب به طینت پاک از آن یاد می شود ولی این هم منافاتی با مساوی بودن انسان ها در انتخاب های خود ندارد.
از همه این ها که بگذریم با توجه به احادیث می بینیم که شیعه بودن آن موقعی تحقق می یابد که عمل خالص در آن باشد و ادعای شیعه بودن فایده ایبه حال ما نمی دهد

امام حسن (علیه السلام) فرمود: مردی به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: فلان كس به همسر همسایه خود چشم می‌دوزد و اگر امكان عمل نامشروع دست دهد كوتاهی نمی كند، پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) غضبناك شد و فرمود: او را حاضر كنید، مردی كه در كنار پیامبر بود گفت: یا رسول الله او از شیعیان شما است و به علی (إمیر المؤمنین) (علیه السلام) عشق می ورزد و از دشمنان ما بیزاری می‌جوید. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: نگو كه چنین كسی از شیعیان ما است، او دروغگو است زیرا شیعیان ما آن هایی هستند كه همگام با ما و پیرو ما در اعمال باشند. (1)
عَنْ أمِیرِ الْمُؤمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: إخْتَبِرُوا شِیعَتی بِخِصْلَتَیْنِ فاِنْ كانَتا فِیهِمْ فَهُمْ شِیعَتِی: مُحافَظَتُهُمْ عَلی أوْقاتِ الصَّلَواتِ وَ مُواساتُهُمْ مَعَ إخْوانِهِمْ الْمُؤْمِنِینَ بِالْمالِ وَ إنْ لَمْ تَكُونا فِیهِمْ فَاغْربْ ثُمَّ اَغْرَبْ. (2)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: شیعیان مرا به دو خصلت امتحان كنید كه اگر دارای این دو خصلت بودند شیعه‌اند: اهمّیّت به نماز در اوّل وقت و دستگیری برادران دینی خود با مال، اگر این دو در آن ها نبود، از ما دورند و دورند و دورند!
عِنِ الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: إمْتَحِنُوا شِیعَتَنا عِنْدَ ثَلاثٍ: عِنْدَ مَواقِیتِ الصَّلاه كَیْفَ مُحافِظَتُهُمْ عَلَیْها، وَ عِنْدَ أسْرارِهِمْ كَیْفَ حِفْظِهِمْ لَها، عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ إلی أمْوالِهِمْ كَیْفَ مُواساتِهِمْ لِإخْوانِهِمْ فِیها. (3)
امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: شیعیان و پیروان ما را در سه مسأله امتحان كنید: اهمّیّت به اوقات نماز كه آیا اوّل وقت نماز را بر پا می‌دارند یا خیر، حفظ اسرار یعنی در حفظ اسرار و مسائل محرمانه كوشا هستند یا خیر، و از حیث توانمندی‌های مالی یعنی آیا در مال خود برای برادران دینی سهمی قائل هستند و دست آن‌ها را می‌گیرند یا خیر.
عَنِ الْباقِرِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: فَوَ اللهِ ما شِیعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقِی اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أطاعَهُ وَ ما كانُوا یُعْرَفُونَ یا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ اَداءَ الْآمانَه وَ كَثْرَه ذِكْرِ اللهِ، وَ الصُّومِ وَ الصَّلاه وَ الْبِرِّ بِالْوالِدَیْنِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجَیْرانِ مِن الْفُقَراءِ وَ أهْلِ الْمَسْكَنه وَالْغارِمِینَ وَ الْأیْتامِ، وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تَلاوَه الْقُرآنِ وَ كَفَّ الْألْسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِنْ خَیرٍ، وَ كانُوا اُمَّه عَشائِرُهُمْ قالَ جابِرُ: فَقُلْتُ: یابْن رَسُولِ اللهِ ما نَعْرِفُ الْیَوْمَ أحَداً بِهذِهِ الصِّفَه، فَقالَ: یا جابِرُ لا یَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذاهِبُ حَسَبَ الرَّجُلَ أنْ یَقُولَ: اُحِبَّ عَلِیَّاً وَ أتَوَلّاهُ، ثُمَّ لا یَكُونُ مَعَ ذلِكَ فَعّالاً فَلَوْ قالَ: إنِّی اُحِبُّ رَسُولِ اللهِ؛ فَرَسُولُ اللهِ خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ثُمَّ لا یَتْبِعُ سَرِیرَتَهُ وَ لا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إیّاهُ شَیْئاً. (4)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر كسی كه دارای تقوی است و تنها از خدا اطاعت كند، ای جابر آن‌ها را نمی‌شناسی مگر از راه تواضع، خشوع، امانت داری، همیشه به یاد خدا بودن، روزه داری، نماز، نیكی به پدر و مادر، پایبندی به اخلاق حسنه احترام به همسایه و توجه به فقراء، درماندگان، در سفر ماندگان و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، خویشتن داری، و پرهیز از مردم آزاری و در زندگی أمین و درستكار هستند. جابر گفت: امروز من كسی را به این صفات نمی‌بینم، امام فرمود: ای جابر وجود خط مشی‌های گوناگون در جامعه و از این كه تنها بعضی به راه صحیح روی آورده‌اند، موجب غرور تو نشود و به این نكته بیندیشی كه تو دوستدار علی هستی اگر كسی بگوید من علی (علیه السلام) را دوست دارم و پیرو او هستم ولی قدمی در این صراط بر ندارد، او حتی بگوید من پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دوست دارم و رسول خدا بهتر از علی (علیه السلام) است، ولی تابع سیره او نباشد و در عمل به سنت او پایبند نباشد، هیچ نفعی از این دوستی، (دوستی علی و پیامبر) نمی‌برد.. وَ فِی الْحَدِیثِ: شِیعَتُنا أهْلُ الْهُدی وَ أهْلُ التُّقی وَ أهْلُ الْخَیْرِ وَ أهْلُ الْخَیْرِ وَ أهْلُ الإیمانِ وَ إهْلُ الفَتْحِ وَ الظَّفَرِ. (5)
در حدیث آمده است: شیعیان ما أهل هدایت و تقوی و أهل خیر و نیكی و أهل ایمان و أهل فتح و ظفرند.
عَنِ الْباقِرِ (عَلَیْهِ السَّلام) قالَ: فَوَ اللهِ ما شِیعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقِی اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أطاعَهُ وَ ما كانُوا یُعْرَفُونَ یا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ اَداءَ الْآمانَه وَ كَثْرَه ذِكْرِ اللهِ، وَ الصُّومِ وَ الصَّلاه وَ الْبِرِّ بِالْوالِدَیْنِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجَیْرانِ مِن الْفُقَراءِ وَ أهْلِ الْمَسْكَنه وَالْغارِمِینَ وَ الْأیْتامِ، وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تَلاوَه الْقُرآنِ وَ كَفَّ الْألْسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِنْ خَیرٍ، وَ كانُوا اُمَّه عَشائِرُهُمْ قالَ جابِرُ: فَقُلْتُ: یابْن رَسُولِ اللهِ ما نَعْرِفُ الْیَوْمَ أحَداً بِهذِهِ الصِّفَه، فَقالَ: یا جابِرُ لا یَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذاهِبُ حَسَبَ الرَّجُلَ أنْ یَقُولَ: اُحِبَّ عَلِیَّاً وَ أتَوَلّاهُ، ثُمَّ لا یَكُونُ مَعَ ذلِكَ فَعّالاً فَلَوْ قالَ: إنِّی اُحِبُّ رَسُولِ اللهِ؛ فَرَسُولُ اللهِ خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ثُمَّ لا یَتْبِعُ سَرِیرَتَهُ وَ لا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إیّاهُ شَیْئاً. (6)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر كسی كه دارای تقوی است و تنها از خدا اطاعت كند، ای جابر آن‌ها را نمی‌شناسی مگر از راه تواضع، خشوع، امانت داری، همیشه به یاد خدا بودن، روزه‌داری، نماز، نیكی به پدر و مادر، پایبندی به اخلاق حسنه احترام به همسایه و توجه به فقراء، درماندگان، در سفر ماندگان و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، خویشتن داری، و پرهیز از مردم آزاری و در زندگی أمین و درستكارند. جابر گفت: امروز من كسی را به این صفات نمی‌بینم، امام فرمود: ای جابر وجود خط مشی های گوناگون در جامعه و از این كه تنها بعضی به راه صحیح روی آورده‌اند، موجب غرور تو نشود و به این نكته بیندیشی كه تو دوستدار علی هستی اگر كسی بگوید من علی (علیه السلام) را دوست دارم و پیرو او هستم ولی قدمی در این صراط بر ندارد، او حتی بگوید من پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دوست دارم و رسول خدا بهتر از علی (علیه السلام) است، ولی تابع سیره او نباشد و در عمل به سنت او پایبند نباشد، هیچ نفعی از این دوستی، (دوستی علی و پیامبر) نمی برد.
وَ عنِ الْباقِرِ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ ـ قالَ: فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مُطِیعاً للهِ یَنْفَعُهُ وَلایَتُنا وَ مَنْ كانَ مِنْكُمْ عاصِیاً للهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلایَتُنا، و قالَ: ... وَ مَنْ كانَ اللهُ مُطِیعاً فَهُوَ لَنا وَلِیٌّ وَ مَنْ كانَ للهِ عاصِیاً فَهُوَ لَنا عَدُوٌّ وَ ما تَنالُ وَلایَتُنا إلا بالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ. (7)
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: از شما «شیعیان» كسی كه مطیع خدا باشد، دوستی ما برای او سودمند است و كسی كه عاصی است حب و دوستی ما برای او سودی نخواهد داشت و نیز فرمود: كسی كه مطیع (بی چون و چرای) خدا است او دوست ما است و كسی كه نسبت به دستورات خدا عاصی باشد او دشمن ماست و به دوستی و ولایت ما نمی رسد كسی جز از راه «عمل» و «پرهیزكاری».
قالَ أمِیرِ الْمُؤمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلامُ): «شِیعَتُنا الْمُتَباذِلُونَ فِی وِلایَتِنا إذا غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا» (8)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: شیعیان ما آن‌هایی هستند كه بذل و بخشش آنان، بر مبنای ولایت ما صورت می‌پذیرد (ما را معیار اعمال نیک خود می‌دانند) و افزود: هنگامی كه آن‌ها به خشم آمدند (از حق منحرف نگشته و) به ظلم روی نمی‌آورند.
قالَ أبُو عَبْدِ اللهِ (عَلَیْهِ السَّلامُ): إنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالی زَیَّنَ شِیعَتَنا بِالْحِلْمِ و غَناهُمْ بِالْعِلْمِ لِعِلْمِهِ بِهِمْ قَبْلَ أنْ یَخْلُقَ آدَمَ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ). (9)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند متعال، شیعیان ما را به صفت حلم و بردباری زینت بخشید و در پوششی از علم و آگاهی آنان را مزیّن ساخت حتّی قبل از آن كه خلقت جد ما آدم صورت پذیرد.
عَنِ الْاِمامِ الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: یا مَعْشَر الشِّیعَه إنَّكُمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَینا كُونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَكُونُوا عَلَیْنا شَیْناً. (10)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ای گروه شیعیان، شما به ما منسوب هستید پس مایه زینت ما باشید و باعث آبرو ریزی ما نباشید.
عَنِ الصّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: كَذِبَ مَنْ زَعَمَ أنَّهُ مِنْ شِیعَتِنا وَ هُوَ مُمْتَسِّكٌ بِعُرْوه غَیْرِنا. (11)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: كسی كه به رهبری غیر ما گردن نهد او در ادّعای شیعه بودند خود دروغگو است.
شیعه به آن شخصی می گویند که پیرو اهل بیت باشد و فرامین و دستورات آنها را آویزه گوش خود قرار دهد. و نشانه‌های شیعه را در خود داشته باشد و آنها را حفظ نماید. در روایت آمده که عده ای خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدند و خود را شیعه آن حضرت معرفی کردند. امام رضا (علیه السلام) چندین روز اجازه ورود به خانه را به آنها نداد تا اینکه علّت را سؤال کردند حضرت در جواب فرمود شما ادّعا کردید که شیعه ما هستید؛ ولی من آثار شیعه را در وجود شما و صورت و پوشش شما نمی‌بینم. عرض کردند اگر ما شیعه نیستیم پس چه هستیم؟ آقا فرمودند شما از محبین و دوستداران ما هستید:
از نگاه ائمه (علیه السلام) شیعه ویژگیهایی دارد. شخصی به نام ابواسماعیل می‌گوید در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم و عرض کردم شیعیان در آنجایی که ما زندگی می کنیم بسیار هستند. امام باقر (علیه السلام) فرمود: آیا ثروتمندان آنها نسبت به مستمندان مهربان هستند و به آنها توجه می‌کنند؟ و آیا نیکوکاران نسبت به گناه‌کاران گذشت دارند؟ آیا آنها نسبت به هم دیگر همکاری و برادری دارند؟
ابواسماعیل عرض کرد خیر. این ویژگیها در میانشان نیست امام فرمود: لیس هؤلاء شیعۀ. الشیعۀ من یفعل هذا
در طی اتفاقی که برای یکی از محبین حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) افتاد و آن فرد ادعای شیعه بودن حضرت را داشت امام شیعه بودن او را انکار کرد و فرق محب و شیعه را بیان فرمود: امام (علیه السلام) فرمود فرقش این است که، شیعیان ما آنهای هستند که از آثار ما پیروى می کنند و در تمام اوامر و نواهى از ما اطاعت می‌کنند، این‌ها شیعیان ما هستند؛ ولى کسانى که در بیشتر واجبات خدائى با ما مخالفت می کنند از شیعیان ما نیستند. (12)
آری ما ابتدا باید فرق بین محب و شیعه را دریابیم آن گاه هر کس به معنای واقعی شیعه بود و تا آخر شیعه ماند اوست که مصداق حدیث «شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلايَتِنا» قرار می‌گیرد.

نتیجه: این احادیث طینت دارای تفسیر و تاویل های مختلفی است که باید به آنها توجه کرد اما آنچه که مسلم است خدا عادل است و به کسی ظلم نمی کند و بنا بر این که انسان ها مختار اند آنها را در دنیا به گونه ای قرار داده است که آینده را با اختیار خود بسازند نه این که از قبل برای آنها مسیری و طینتی خاص شکل گرفته باشد.

منابع:
1. تویسرکانی، محمد نبی بن احمد، لئالی الاخبار، ج 5، ص157.
2. سبزواری، محمد، جامع الاخبار، فصل 19.
3. صدوق، محمد، الخصال، ج 1، ص 103.
4. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج 12، ص 78، تحف العقول، ص 215.
5. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج12 ص 57.
6. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج 12، ص 78، تحف العقول، ص 215.
7. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج 12، ص 80.
8. کلینی، محمد، الكافی، باب المؤمن و علاماته، ص 237.
9. صدوق، محمد، ثواب الاعمال، باب الشیعه.
10. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحكمه، ج71، ص 310.
11. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 18، ص 8، حدیث 26 و ص 85؛ صدوق، محمد، صفات الشیعه، ص 45، صابری، الحكم الزهره، ص 238.
12. قطب راوندى، سعدی، ‏الخرائج و الجرائح‏، ج‏۲، ص ۶۸۴، مدرسه امام مهدى، قم‏، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق؛ مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار، اسلامیه، تهران، ج ‏۶۵، ص ۱۶۲.

سوال2:
کلامی داریم از پیغمبر(ص) که در مقابل ساداتی که گناه میکنن فرمودن اونها رو به خودم واگذارید ؟! و قضاوت نکنید ؟ آیا این حدیث در رابطه به با احادیث طینت است؟ و آیا سادات در رابطه با عذاب با دیگران فرق می کنند؟

جواب:
بحثی که مطرح فرمودید مربوط به بحث طینت نیست و گذشته از آن این مطلب دارای توضیحاتی هست
در پاسخ به پرسش شما بايد به دو نكته توجه كرد:
1- با جمع روايات، روشن مى شود كه سادات نيز مانند همه مردم ديگر هستند و در صورت گناه مستحق مجازات اخروى مى شوند. چنانكه از امام رضا (سلام اللّه عليه) نقل شده است كه خطاب به برادرشان كه از راه راست منحرف شده بود و به اينكه از سلاله حضرت پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و حضرت فاطمه زهراء (سلام اللّه عليها) است؛ مى نازيد و خود را اهل جهنم نمى دانست، فرمودند: «آيا فكر كرده اى كه حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) خداوند را فرمانبردارى كند و روزها روزه بدارد و شبها به پاخيزد و تو خداوند را عصيان كنى و سپس هر دو روز قيامت مساوى باشيد؟ و در اين صورت تو از او نزد خداوند عزيزتر خواهى بود! همانا امام على بن الحسين (عليه السلام) مى فرمودند: «نيكوكاران ما دو اجر و زشت كاران ما دو عذاب دارند.» آنگاه امام رو به حسن وشاء فرمودند و با اشاره به آيه «قال يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح» (هود، آيه 46). (به وى گفتند: «او فرزند نوح بود، اما خداوند را عصيان كرد و خداوند نسبتش با پدرش را نفى كرد. همچنين هركس كه از خاندان ما باشد و خداوند را فرمانبردارى نكند، در حقيقت از ما نيست و اگر تو خداوند را پيروى كنى از ما هستى.» (شيخ صدوق؛ عيون الاخبار الرضا (عليه السلام) ج: 1 ص: 257).
همچنين در نقل ديگر امام به برادر خود فرمودند: «به خدا قسم كسى به آنچه نزد خداوند است (يعنى ثواب اخروى و دورى از آتش جهنم) نمى رسد، مگر به فرمانبردارى او؛ و تو مى پندارى كه با گناه به آن خواهى رسيد؟ بد پندارى دارى!» وى به امام عرض مى كند: «من برادر شما و پسر پدر شما هستم.» امام فرمودند: «تو در صورتى كه خداوند را فرمانبردارى كنى، برادر من هستى.» آنگاه به آيه سابق الذكر استناد كردند و فرمودند: «خداوند فرزند نوح را به دليل گناهش از اينكه از خاندان نوح باشد، بيرون كرد.» (همان ص: 260).
پس ملاحظه مى شود كه از اين جهت تفاوتى بين سادات و غير سادات نيست. بلكه طبق حديث امام سجاد (سلام اللّه عليه) سادات گناهكار دو برابر ديگران عذاب مى كشند، چنانكه فرمانبرداران آنها نيز دو برابر ثواب مى برند. (الحميرى؛ قرب الاسناد، ص: 357) دليل آن نيز روشن است. زيرا آنها انتساب به پيامبر اكرم و امام على و حضرت زهراء (سلام اللّه عليهم) دارند و گناهان آنها، موجب ناراحتى بيشتر آنها مى شود و بنابراين گناهانشان دو برابر حساب مى شود. امام باقر (سلام اللّه عليه) به يكى از شيعيان كه مبتلا به گناه بود، فرمودند: «نيكى از همه نيكو است از تو بهتر است، زيرا تو به ما نزديك هستى و بدى از همه بد است و از تو بدتر است (زيرا به ما نزديك هستى)» (ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابى طالب، ج: 3 ص: 159)
ممكن است نظر پرسشگر به اين باشد كه رواياتي داريم كه به صورت اطلاق و فراگير گفته، سادات و ذريه پيامبر(ص) اهل بهشت مي باشند مثلا در روايتي مي خوانيم كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «يا علي! ان الله قد غفر لك و لذريتك و لولدك و اهلك؛ اي علي! براستي خدا تو را و نسل تو را و فرزندان و اهلت را بخشيده است [در نتيجه وارد جهنم نمي شوند]»(1). و در روايت ديگري از پيامبر اكرم(ص) مي خوانيم كه «هر كس با فرزند من غذا خورده باشد آتش بر جسد او حرام مي شود»(2). و يا فرمود: «اكرموا اولادي الصالحون لله و الطالحون لي؛ فرزندان من را اكرام كنيد، خوبان را براي خدا و بدان را بخاطر [احترام به] من»(3). و ممكن است رواياتي باشد (كه ما برخورد نكرديم) به اين مضمون كه سادات در عالم برزخ و يا قيامت عذاب نمي شوند.
از روايات فوق و امثال آن جواب هاي مختلفي مي تواند داد؛
اولا نوع اين روايت ها از نظر سندي اتصال به معصوم ندارد.
ثانيا: اين كه هر سيدي در عالم برزخ و يا قيامت عذاب نمي شود، مخالف قرآن است چرا كه قرآن صريحا ابولهب عموي پيامبراكرم(ص) را جهنمي مي داند: «سيصلي نارا ذات لهب؛ و بزودي وارد آتشي شعله ور و پر لهيب مي شود»(4) با اين كه ابولهب هم سيد بود چرا كه سيد در اصطلاح به كسي گفته مي شود كه نسبش از طريق پدر و مادر و يا از طريق پدر به هاشم جد بزرگوارش پيامبراكرم(ص) برسد(5). جالب اين است كه در آيه مي فرمايد: «بزودي وارد آتش مي شود» كه ظاهرا همان آتش و جهنم عالم برزخ مراد و مقصود است و هر روايتي كه مخالف قرآن باشد اعتبار ندارد.
ثالثا: در خود همين روايات، برخي رواياتي داريم كه مطلقات و عمومات را قيد مي زند به عنوان نمونه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: 1. امام هشتم(ع) فرمود: «نگاه به تمام فرزندان پيامبر(ص) [و سادات] عبادت است تا وقتي كه از راه پيامبر اكرم(ص) بيرون نروند، و به گناه آلوده نشوند»(6). پس بهشت رفتن هم اين قيد را در بر دارد. 2. امام صادق(ع) فرمود به حمران: «پس هر كسي شما [شيعيان] را مخالفت و از آن [راه شما] تجاوز كند پس از او بيزاري بجوييد هر چند علوي (و سيد) فاطمي باشد و اضافه كرد: هر كس در مسئله امامت و تشيع با شما مخالفت كند ملحد است. پس حمران عرض كرد: هر چند علوي (و سيد) فاطمي باشد؟ پس امام صادق(ع) فرمود: هر چند محمدي، علوي، فاطمي باشد»(7). و امام سجاد(ع) فرمود: «خداوند بهشت را براي كسي خلق كرده كه اطاعتش مي كند هر چند برده (سياه) حبشي باشد، و جهنم را براي معصيت كار آفريده هر چند شريف (و سيد) قريشي باشد»(8).
رابعا: ممكن است بگوييم كه سادات هر چند در اوائل عمر بد باشند سرانجام پشيمان مي شوند و به طريق صحيح هدايت مي شوند لذا جهنم نمي روند اين احتمال هم در برخي روايات ذكر شده است. عياشي از امام صادق(ع) نقل كرده است كه از حضرت(ع) در مورد قول خداوند «از اهل كتاب نيست مگر كسي كه ايمان بياورد به او، قبل از مرگش»(9) سؤال شد. حضرت(ع) فرمود: اين آيه درباره ما نازل شده است چرا كه نيست از فرزند فاطمه(س) كسي كه بميرد و از اين دنيا برود جز آن كه به اطاعت امام [زمان] خود اقرار مي كند چنانكه فرزندان يعقوب [بعد از آن همه نافرماني و آزار] براي يوسف اقرار كردند»(10). نتيجه اين شد كه در عذاب برزخي و آخرتي بين سادات و غيرش فرقي نيست و اگر رواياتي در اين زمينه آمده، اولا از نظر سند كامل نمي باشند،
2- با قرآن سازگاري ندارند، و
3- در خود روايات قيدي بيان شده است كه ساداتي وارد بهشت مي شوند و عذاب نمي شوند كه از راه پيامبر(ص) و امامان(ع) خارج نشده باشند. اما آيا نوع عذاب همان عذاب است يا خير؟ بايد گفت هم مسائل ديني و تكاليف آن براساس انسان بودن افراد است نه سياه و سفيد، يا سيد و غير سيد بود آن و هم پاداش و ثواب آن براساس رفتارها و اعمال انسان تنظيم شده است نه نسبت به قشر و اصناف و همين طور عذابها نيز براساس اعمال ناشايست انسان هر گناهي عذاب مخصوص دارد، هر كسي آن گناه را مرتكب شود و توبه نكند مشمول آن عذاب مي شود خواه سياه باشد يا سفيد، سيد باشد يا غير سيد، بلي سادات به خاطر نسبتي كه پيامبر(ص) دارد ممكن است عذابش بيشتر باشد ولي نوعي بستگي به گناهي دارد كه انجام داده است. كوتاه سخن آن كه در بعضي روايات سفارش به احترام سادات شده خوبان را به خاطر خدا و بدان را به خاطر احترام پيامبر(ص) احترام و رعايت حرمت آنها ربطي به عذاب و مجازات هاي الهي ندارد، آنها هم بايد در برابر اعمال خود پاسخگو باشند، حتي به خاطر انتساب به پيامبر(ص) انتظار بيشتري از آنان هست كه حفظ اين نسبت را داشته باشند و گناه نكنند و الا دو برابر مجازات مي شوند زيرا از آنها انتظار گناه نمي رود. كساني از عذاب نجات پيدا مي كنند كه فرزند و ذريه آنها حساب شوند نه اينكه ائمه(ع) از آنها بيزاري بجويند و بگويند از ما نيستند. عدل و حكمت الهي اقتضا دارد كه نافرماني و تخلف از دستورات الهي مجازات دارد، متخلف هر كه باشد مجازات مي شود.
------------------- پي نوشت ها:
1. سيد احمد موسوي مستنبط، القطره، مطبعه النعمان النجف، محرم، 1378 هـ.ق، ج 2، ص 76. 2. همان، ص 79.
3. همان، ص 79.
4. سوره مسد، آيه 3.
5. آيت الله خوئي، مستند العروه الوثقي، لطفي، مطبعه العلميه، 1364، كتاب الخمس، ص 316.
6. القطره، همان، ج 2، ص 75، روايت 8.
7. همان، ص 81.
8. همان، ص 81.
9. نساء، آيه 150.
10. سيد احمد مستبط، القطره، نگارش قم، اول، 1418 هـ.ق، ج 1، ص 530 و تفسير العياشي، ج 1، ص 283، ح 300 و بحار الانوار، ج 7، ص 195، ح 43 و ج 12، ص 315، ح 133 و ج 46، ص 1668، ح 11.

سوال3:
مگر اینطور نیست که تنها حضرت آدم از گل و یا خاک خلق شده و بقیه انسان ها چه شیعه و چه غیر شیعه دیگه از گل و یا خاک خلق نشدن بلکه به صورت طبیعی خلق می شود...خدا در قرآن می گه و نسل آدمی را از آبی پست قرار دادیم. پس ماجرای طینت از چه قراره؟

جواب:
طینت از ماده طین، به معنای گل، مشتق شده است. طینت بر وزن فِعله است که در صرف عربی، برای بیان حالت و نوع کار یا صفتی به کار می‌رود، مانند واژه فطرت که دلالت بر نوع خاصی از خلقت دارد. طینت به معنای سرشت خاص دارای ویژگی‌های خاصی است. (مجمع البحرین، ج 3، ص 438)
سرشت انسان را بدین دلیل طینت می‌گویند که ماده اولیه آفرینش انسان نخستین از گل بوده است و نطفه هر انسانی هم از انواع مواد موجود در خاک تشکیل می‌شود. چنانچه خدای متعال می‌فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ؛ هر آینه ما انسان را از گل خالص آفریدیم.» (مومنون/12)
در اصطلاح دینی، به حقیقت، خمیره، سرشت و طبع خلقت انسان، طینت گفته می‌شود.
گل مبدا خلقت مادی انسان است، اما مبدأ زندگی معنوی و روحانی آدم را روح او تشکیل داده است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:« ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ؛ آن گاه بالاى او راست کرد و از روح خود در آن بدمید. و برایتان گوش و چشمها و دلها آفرید. چه اندک شکر مى‌‏گویید.»(سجده/9)
پس درباره حضرت آدم(ع) منظور از طینت همان خاکی است که از آن سرشته شده و منظور از طینت در انسان های دیگر غیر از حضرت آدم می توان چند چیز را محتمل دانست: 1) همان ذراتی که در عالم ذر در صلب آدم قرار گرفت 2) همان ذرات نطفه که از محصولاتی که از دل خاک تولید می شوند شکل می گیرد 3)اصلا طینت را مادی نگیریم و همسان روح از عالم بالا بدانیم 4) اما با توجه به بحث ما طینت می تواند آن درون مایه هر انسان باشد که خود با کردار خود آن را شکل می دهد و می شود بدن برزخی و قیامتی او.


موضوع قفل شده است