چرا انقلاب ما پیروز شد،انقلاب های عربی نه؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
چرا انقلاب ما پیروز شد،انقلاب های عربی نه؟

[h=1][/h]
[h=2]چندی پیش مطلبی با عنوان پاسخ به شبهات انقلابی منتشر شد که با استقبال و سوالات متنوعی از سوی کاربران مواجه بود در این مقاله به یکی از این سوالات پاسخ داده شده است که چرا انقلاب های جهان عرب نتوانستند، پیروزی و موفقیتی را محقق کنند که بیش از سه دهه پیش انقلاب اسلامی در ایران محقق کرد؟[/h]


چندی پیش مطلبی با عنوان پاسخ به شبهات انقلابی منتشر شد که با استقبال و سوالات متنوعی از سوی کاربران مواجه بود در این مقاله به یکی از این سوالات پاسخ داده شده است که چرا انقلاب های جهان عرب نتوانستند، پیروزی و موفقیتی را محقق کنند که بیش از سه دهه پیش انقلاب اسلامی در ایران محقق کرد؟
وقتی در سال 2011 میلادی جرقه انقلاب های اسلامی و مردمی در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا زده شد، بسیاری از کارشناسان این انقلاب ها را نسخه ای از انقلاب اسلامی ایران می دیدند.
این انقلاب ها اگرچه در ابتدا با موفقیت همراه بودند، اما پس از مدتی هریک به نوعی یا مصادره و یا دور زده شدند تا به هر طریق ممکن مانع تحقق اهداف آنها شوند.
سوالی که در اینجا ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده، این است که «چرا انقلاب های جهان عرب نتوانستند، پیروزی و موفقیتی را محقق کنند که بیش از سه دهه پیش انقلاب اسلامی در ایران محقق کرد»؟
در این تردید نیست، پاسخ به این سوال نیازمند مراجعه ولو گذرا به دیدگاه ها و اندیشه های سیاسی «امام خمینی»(ره)، بنیانگذار انقلاب اسلامی است که چه قبل و چه بعد از انقلاب هیچ گونه تغییری در آنها مشاهده نشد.
بی تردید آنچه انقلاب اسلامی در ایران را به پیروزی مواجه کرد، بلوغ فکری جامعه ایران بود، جامعه ای که اولین قانون مکتوب جهان در آن نگاشته شد و مفاهیمی همچون دموکراسی، آزادی، انتخابات و اسلام راستین در آن نهادینه شده و بخشی از تاریخ فرهنگ بشریت از آن نشات می گیرد، درحالی که برخی از ملل جهان عرب اولین تجربه آزادی و دموکراسی را در کشور خود تجربه می کنند.
براین اساس باید گفت که امام خمینی بر این باور بودند که با راهنمایی و ارشاد افراد به راه راست، می توان از وی انسانی نیکو سرشت و صالح ساخت و راه راستی که ایشان از آن سخن می گفتند، همان «اسلام» راستین است.
به این ترتیب، انسان های نیکو سرشت و نیکوکار پایه و اساس حکومت اسلامی امام راحل را تشکیل می دادند، بنابراین امام خمینی بر این باور بودند که حکومت اسلامی ابزار و وسیله ای برای تاسیس جامعه ای فاضله آراسته به اصول و ضوابط اسلامی است.
اینجاست که جایگاه مهم «مرشد» یا «رهبر» جهت تربیت چنین انسان هایی آشکار می شود که از دید امام خمینی این شخصیت در «رسول اکرم»(ص) و پس از وفات ایشان در قرآن و عترت آن حضرت نمود می یابد و بالطبع در زمان غیبت این وظیفه مهم بر عهده ولی فقیه خواهد بود.
در خصوص اصل «ولایت فقیه» امام راحل در بیان اندیشه ها و دیدگاه های سیاسی خود همواره تاکید داشتند که خدای متعال در هیچ یک از مراحل تاریخ جوامع بشری را بدون مرشد و رهبر به حال خود رها نکرده است، بنابراین وظیفه خطیر هدایت انسان ها و تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت برعهده ولی فقیه است.
این دیدگاه امام راحل ما را به اولین دلیل پیروزی و موفقیت انقلاب اسلامی در ایران رهنمون می کند، یعنی «وضوح و شفافیت اهداف نهایی و اصلی انقلاب» نزد امام خمینی(ره).
براین اساس انقلاب از دیدگاه امام راحل تنها براندازی نظام شاهنشاهی در ایران نبود، بلکه براندازی نظام شاهنشاهی مقدمه تشکیل حکومت اسلامی به جای آن بود.
این موضوعی است که امام خمینی در اکتبر 1978 میلادی هنگامی که درباره اهداف انقلاب سخن می گفتند، به صورت شفاف و صریح به آن اشاره کردند: «توجه داشته باشید که هدف اصلی و فوری ما براندازی نظام شاهنشاهی و بیرون راندن تمام افرادی است که در این نظام مناصب عالی را تصدی کرده و از بین بردن وابستگی ایران به قدرت های جهانی است».
یک ماه پس از آن هدف مهم و اساسی دیگر انقلاب در ایران را اعلام کردند که «تشکیل جمهوری اسلامی» است و این اهداف از چنان جایگاه و اهمیتی نزد ایشان برخوردار بودند که هیچ گاه درباره آنها نه مذاکره ای را پذیرفت و نه انعطافی در قبال آنها نشان داد و در همین راستا بود که فرمان تشکیل «شورای انقلاب اسلامی» را از میان فقها و افراد بسیار نزدیک به خویش با هدف اداره کشور صادر کردند تا دست تمام جریان های راستی و چپی را در حکومت کوتاه کنند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز امام راحل به اجرای اهداف نهایی خود ادامه دادند و مهمترین اقدام در این مرحله و پیش از بازنگری در ساختار و هویت موسسات و نهادهای حکومتی، ایشان خواهان تعیین سرنوشت قطعی موضوعی شدند که حائز اهمیت بسیاری برایشان بود و آن «نام و عنوان دولت جدید» است تا به این طریق هرگونه ارتباط با حکومت «پهلوی» را قطع کنند.
در واقع ایشان در اینجا نشان دادند، هم در ظاهر و هم در باطن خواهان قطع هرگونه ارتباط و علقه با نظام سابق هستند و براین اساس به نظرخواهی از ملت ایران روی آوردند تا براساس خواسته مردم و دیدگاه آنها گام های بعدی از جمله انتخاب نام جدید برای دولت و کشور را بردارند.
نکته ای که در اینجا لازم است، به آن اشاره کرد، اینکه امام خمینی از درج کلمه «دموکراسی» جزو نام دولت و حکومت جدید ایران به این جهت امتناع ورزیدند، چون این واژه را برگرفته از دنیای غرب می دانستند، به همین دلیل تلاش کردند، نمونه ای جدید از نظام حکومت را ارائه دهند که نشانه ای از شرق یا غرب به همراه نداشته باشد و از اینجا بود که شعار «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» شکل گرفت.
به هر روی پس از تصمیم گیری درباره نام دولت جدید که براساس همه پرسی 12 فروردین «جمهوری اسلامی» نام گرفت، مقدمات تدوین قانون اساسی جدید فراهم شد، در حالی که در این برهه امام خمینی با تشکیل «مجلس خبرگان» و دادن ماموریت تدوین قانون اساسی جدید به آنها درب همه ترفندها برای گنجاندن حقوقدانان وابسته را بستند که تلاش داشتند، با بازنگری سطحی و اعمال تغییرات صوری قانون اساسی دوره قبل را احیا کنند.
این اقدام امام خمینی با اعتراض هایی در میان بازماندگان رژیم سابق مواجه شد و ایشان برای مقابله با اقدامات تحریک آمیز و فتنه انگیزانه این افراد در عرصه سیاسی که درصدد تشکیل احزابی سیاسی در جامعه بودند، طی سخنانی با هشدار به این فتنه انگیزان تاکید کردند که در جمهوری اسلامی تنها یک حزب و آن حزب مستضعفین وجود ندارد.
پس از آن با تصویب قانون اساسی که با رای «آری» مردم این مواجه شد و سند قانونی نظریه «ولایت فقیه» شمرده می شود، امام راحل کشور را برای برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری آماده کرد تا اولین دولت اسلامی در ایران پس از پیروزی انقلاب و براندازی نظام شاهنشاهی در این کشور تشکیل شود و سیاست های داخلی و خارجی خود را با استناد به قانون اساسی اسلامی جدید بنا نهد.
این امر نیازمند فردی بود که توانایی اداره امور داخلی و خارجی کشور براساس شرایط جدید را داشته باشد و این نکته ای نبود که از نگاه امام دور مانده باشد، لذا ایشان طی سخنانی تاکید کردند، افرادی که کاندیدای تصدی این مقام می شوند، باید خدمتگزار به اسلام و مردم، بدون سوء پیشینه و گرایشات غربی و شرقی باشند، افزون بر اینکه باید معتقد به اصل ولایت فقیه باشند.
اگرچه اولین سال های پس از پیروزی انقلاب شاهد خطاهایی مانند ریاست جمهوری افرادی مانند «ابو الحسن بنی صدر» و تلاش وی برای تحریف انقلاب بودیم، اما امام خمینی به سرعت با پی بردن به مقاصد وی خطاهای رخ داده را اصلاح کردند.
توجه داشته باشید که هدف اصلی و فوری ما براندازی نظام شاهنشاهی و بیرون راندن تمام افرادی است که در این نظام مناصب عالی را تصدی کرده و از بین بردن وابستگی ایران به قدرت های جهانی است
از آنچه به اختصار گذشت، می توان دریافت، یکی از مهمترین دلایل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هدایت این انقلاب به واسطه «امام خمینی» بود که «هدایت» و «رهبری» این انقلاب را در دست داشتند.
در حالی که هیچ یک از انقلاب های جهان عرب چنین شخصیتی به خود ندیدند.
از سوی دیگر، بارزترین مشخصه رهبری در انقلاب ایران، عدم وابستگی به شرق و غرب و جناحی خاص بود، به گونه ای که امام خمینی از همان ابتدا شعار جمهوری اسلامی را سر دادند که نه به غرب و نه به شرق متکی بود.
[h=2]انقلاب های جهان عرب[/h]
اما در انقلاب های جهان عرب به عنوان مثال در لیبی شاهد حضور ناتو و در مصر نفوذ آمریکا علی رغم به قدرت رسیدن «جماعت اخوان المسلمین» به عنوان حزبی اسلامگرا و در یمن تشکیل حکومتی وابسته به شیوخ عرب عمدتا وهابی حوزه خلیج فارس بودیم که با نفوذ به این انقلاب ها آنها را به تباهی کشاندند.
صرف نظر از وجود عامل «رهبر» و «عدم وابستگی»، یکی از دیگر از مشخصه های انقلاب اسلامی در ایران وجود «بینش عمیق و آگاهی فراگیر و نگاه دقیق» بود.
تامل در انقلاب هایی که منطقه در سال های اخیر شاهد آن بود و معدود شخصیت های سیاسی که از این انقلاب ها سربرآوردند، مانند «محمد مرسی» در مصر، «عبد ربه منصور هادی» در یمن و نخست وزیران متعددی که در تونس و لیبی روی کار آمدند، تاکید می کند که هیچ یک از آنها دارای بینش عمیق و نگاه دقیق و آگاهی فراگیر نبودند، به همین دلیل هریک از آنها به نوعی کشور خود را به لبه پرتگاه سقوط سوق دادند.
از جهتی، همانگونه که در سطور بالا اشاره شد، امام خمینی برای هریک از مراحل انقلاب برنامه ریزی کرده بودند و ورود به هر مرحله با برنامه ریزی های پیشین انجام می شد، در حالی که چنین برنامه ریزی در انقلاب های جهان عرب مشاهده نمی شد و به نوعی می توان گفت، این انقلاب ها در همان مرحله خودجوش و مردمی خود باقی ماندند و برنامه ریزی برای شکل دادن و هدف دادن به این قیام ها صورت نگرفت.
نبود برنامه ریزی موجب شد، هریک از این انقلاب ها در مراحل بعد به سمت و سویی سوق پیدا کند و پس از سرگردانی در بیراهه ها مسیر و هدف اصلی خود را یا فراموش و یا گم کند.
صرف نظر از دلایل فوق الذکر، بی تردید آنچه انقلاب اسلامی در ایران را به پیروزی مواجه کرد، بلوغ فکری جامعه ایران بود، جامعه ای که اولین قانون مکتوب جهان در آن نگاشته شد و مفاهیمی همچون دموکراسی، آزادی، انتخابات و اسلام راستین در آن نهادینه شده و بخشی از تاریخ فرهنگ بشریت از آن نشات می گیرد، درحالی که برخی از ملل جهان عرب اولین تجربه آزادی و دموکراسی را در کشور خود تجربه می کنند.
به همین دلیل است که مشاهده می شود، انقلاب اسلامی در ایران پس از گذشت بیش از سه دهه و با وجود مشکلات و چالش هایی که برای آن ایجاد شد، همچنان با قدرت طی طریق می کند، درحالی که انقلاب های جهان عرب در همان مراحل ابتدایی با شکست مواجه شدند.