جمع بندی وظایف متقابل استاد و دانشجو در تعلیم و تعلّم

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وظایف متقابل استاد و دانشجو در تعلیم و تعلّم

بسمه الربّ

با سلام و ادب

ضرورت رعایت آداب اخلاقی -الهی،در روابط معلّم و متعلّم،نکته ای است

که در دستورات اخلاقی اسلام تاکید فراوانی بر آن شده است،معلّمی

شأنی است که خداوند خویش را با آن معرفی می فرماید:

"الرحمان علّم القران،خلق الانسان،علّمه البیان"

مقام و منزلت معلّم و استاد به حدّی است که امیر کلام حضرت علی

علیه السلام می فرمایند:"مَن علّمنی حرفا فقد صیّرنی عبدا"

هر کس حرفی به من بیاموزد مرا بنده خویش کرده است.

امیدوارم در این تاپیک و در این خصوص از بیانات ارزشمند اساتید بزرگوار

بهره مند شویم./با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حنیف

حبیبه;777418 نوشت:
بسمه الربّ

با سلام و ادب

ضرورت رعایت آداب اخلاقی -الهی،در روابط معلّم و متعلّم،نکته ای است

که در دستورات اخلاقی اسلام تاکید فراوانی بر آن شده است،معلّمی

شأنی است که خداوند خویش را با آن معرفی می فرماید:

"الرحمان علّم القران،خلق الانسان،علّمه البیان"

مقام و منزلت معلّم و استاد به حدّی است که امیر کلام حضرت علی

علیه السلام می فرمایند:"مَن علّمنی حرفا فقد صیّرنی عبدا"

هر کس حرفی به من بیاموزد مرا بنده خویش کرده است.

امیدوارم در این تاپیک و در این خصوص از بیانات ارزشمند اساتید بزرگوار

بهره مند شویم./با تشکر

عرض سلام و احترام خدمت شما بزرگواران

مرحوم نراقی حدود دویست سال پیش در هنگام تالیف معراج السعاده فرمودند:

كسى كه معرفت با اهل اين زمان داشته باشد، میداند كه آداب تعليم و تعلم، مثل ساير اوصاف كماليه مهجور، و معلم و متعلم از ملاحظه شرايط دورند، زمان و اهل آن فاسد و بازار هدايت و ارشاد، كاسد گشته، نه نيت معلم خالص است و نه قصد متعلم، و نه غرض استاد صحيح است و نه منظور شاگرد، و از اين جهت است كه: از هزار نفر يكى را رتبه كمال حاصل نمى‏ شود، و اكثر در جهل خود باقى مانند، با وجود اينكه بيشتر عمر خود را در مدارس به سر مى‏ برند. 1

تصور کنید ایشان الان زنده بودند و وضعیت و طرز برخورد استاد و شاگرد را در روزگار ما می دیدند!!:hey:

1- معراج السعاده، ص99


حتما داستان مردی که به یکی از فرزندان امام حسین علیه اسلام سوره حمد را یاد داد، را شنیده اید، که مورد تفقد بسیار زیاد امام قرار گرفت و هدایای زیادی به ایشان دادند و وقتی اطرافیان خواستند در این باره با آن حضرت بحث و گفتگو کنند، فرمود: بخشش من کجا می تواند با عطای او (یعنی آموزش او) برابری کند؟ 1

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هر کس به شخصی مسأله ای بیاموزد، مالکش می گردد. 2

در مورد حقوق متقابل استاد و شاگرد صحبت های زیادی شده و بندهای زیادی را نام برده اند؛ مثل تواضع و فروتنی در برابر استاد، با احترام یادکردن از استاد، نشستن با نزاکت و ادب در محضر استاد، تمرکز حواس و استماع دقیق به سخنان استاد، رعایت سکوت در مجلس درس، حفظ حریم استاد در همه حال، تمرکز حواس و استماع دقیق به سخنان استاد، ....
احترام به شخصیت دانشجو و اعتراف به اهمیت افکار او، رعایت مساوات در توجه و محبت به دانشجو، گام به گام پیش بردن دانشجویان به لحاظ علمی و عملی، کوشش در تفهیم مطالب با رعایت استعداد دانشجو، ....

ولی در حقیقت تمام این لیست های عریض و طویل به چند نکته برمیگردند.

حقوق استاد:
1- احترام به استاد به عنوان پدر معنوی
2- احترام به علم استاد با دقت در یادگیری

حقوق شاگرد:
1- برخورد با ملایمت و مهربانی به عنوان فرزند معنوی
2- ارائه درس به او، در بهترین شکل ممکن

چیزی که در روابط بین استاد و دانشجو و کلا بین هر دو نفری که با هم تعامل دارند، لازم و اساسی ست، اینست که هر کسی جایگاه خودش و همینطور شخصیت طرف مقابل را در نظر گرفته و کاری را که باید، به نحو احسن و با تمام توان انجام دهد؛ نه صرف رفع تکلیف و انجام وظیفه.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: "رحم اللّه امرءا عمل عملا صالحا فأتقنه" 3
رحمت خدا بر کسی كه كار نیكویی انجام دهد و آن را محكم ومتقن گرداند.

هم ارائه درس باید خوب و علمی و با مطالعه کامل صورت بگیرد و هم یادگیری باید به بهترین شکل انجام شود.

مهمترین و اصلی ترین حقوق استاد و شاگرد به همین مسئله برمیگردد.
و البته احترام متقابل در همه حال و همه جا لازم و از اصول اخلاقی و انسانی ست.


1- بحارالانوار، ج44، ص191
2- منية المريد، ص 324
3-مسائل علی بن جعفر علیه السلام و مستدرکاتها، ص93

با سلام

آداب و تعاملات اساتید و دانشجویان

بخش اول: آداب و وظائف شاگرد نسبت به خود
این آداب و وظائف ضمن (7) قسمت مورد بحث قرار می گیرد: 1ـ تصفیه و پالایش دل از آلودگی ها 2ـ فرصت های زندگانی را باید غنیمت شمرد 3ـ گسیختن علائق وعوائق مادی از خویشتن 4ـ پرهیز از تاهل وتشکیل خانواده 5ـ بر حذر بودن از معاشرت نادرست 6ـ مداومت بر تحرک و کوشش علمی
7ـ علو همت و کوشش در پویایی ز مقام والای علمی
===============================================
بخش دوم: آداب و وظائف ویژه معلم با شاگردان و دانشجویان
امور مختلف و متنوعی ،آداب و وظا ئف ویژه معلم را نسبت به شاگردان ودانشجویان تشکیل می دهد که محور همه آنها تنظیم صحیح رابطه استاد و معلم با شاگرد و دانشجو می باشد. مسائل مربوط به این آداب ، ضمن بیست قسمت، مورد تحقیق و بررسی قرار می گیرد: 1ـ ایجاد خلوص نیت در شاگردان- یا - اعلام امکان وصول به مقام والای علمی در سایه ایمان 2ـ تشویق- یا - ایجاد شوق و دلبستگی به علم و دانش در شاگردان 3ـ لزوم مواسات و دلسوزی معلم نسبت به شاگردان 4ـ عامل لطف و محبت ، موثرترین عوامل تعلیم و تربیت است 5ـ فروتنی و نرمش معلم نسبت به شاگردان 6ـ تفقد از احوال دانشجویان - یا - وظیفه معلم در صورت غیبت شاگرد از جلسه درس 7ـ اطلاع از نام و مشخصات شاگرد 8ـ القای مطالب علمی باید در خور استعداد شاگردان باشد 9ـ تفهیم، ترتب وتسلسل منطقی اشتغالات دینی و علمی به شاگردان 10ـ کوشش در تقرب مطالب به ذهن شاگردان ورعایت استعداد آنها 11ـ ذکر ضوابط وقواعد کلی علوم ضمن تدریس آنها 12ـ تشویق شاگردان به اشتغالات علمی و تحریص بر تکرار دروس وآزمایش هوش و استعداد آنها 13ـ طرح مسائل دقیق و پرسش کردن از شاگردان و آزمایش هوش 14ـ احترام به شخصیت شاگرد و اعتراف به اهمیت افکار او 15ـ رعایت مساوات در التفات و محبت به شاگردان 16ـ رعایت نوبت شاگردان زیاد در شروع به تدریس 17ـ رعایت امتیاز استعداد وتفاوتهای هوش شاگردان 18ـ عدم تقبیح علومی که معلم در آن تخصص ندارد 19ـ ارشاد شاگردان به معلمان شایسته 20ـ آماده ساختن و معرفی معلمان لایق برای جامعه
=================================
بخش سوم: آداب و وظائف ویژه معلم در امر تدریس وجلسه درس
مباحث این بخش، ضمن 29 امر مورد بررسی قرار می گیرد: 1ـ آراستن و پیراستن ظاهر به منظور تجلیل از مقام علم و دانش 2ـ دعا و حفظ همبستگی معلم با خدا در حین شروع به انجام وظیفه 3ـ ادامه و استمرار این همبستگی با خدا برای توفیق در درس 4ـ جلوس آمیخته با وقار ونزاکت و ادب 5ـ تعیین و تنظیم جهت و سمت جلوس معلم در جلسه درس 6ـ پالایش قصد و هدف 7ـ حفظ وقار و متانت در جلسه درس 8ـ طرز توجه و نگاه معلم به شاگردان باید حساب شده باشد 9ـ احترام ویژه به شاگردان با فضیلت و قدر دانی از مزایای آنها 10ـ تلاوت قرآن و خواندن دعا قبل از تدریس 11ـ استفاده از بهترین قوائد و روش تدریس وتفهیم 12ـ رعایت ترتب منطقی علوم و دانشگاه در امر تدریس 13ـ رعایت اعتدال واقتصاد در بیان وتوضیح مطالب 14ـ مصونیت معلم از عوارض مخل مزاجی و روحی 15ـ توجه به فضای جلسه درس- یا - جلسه درس و اهمیت هوای آزاد 16ـ رعایت مصالح شاگردان و مصالح اهم در تقویم و تاخیر وقت تدریس 17- رعایت تناسب صدا با محیط درس 18ـ حزم و احتیاط برای حفظ نظم و پاسداری از آرامش، و پیشگیری از مراء وجدال در جلسه درس. معلم باید ،جلسه درس خود را از همهمه وسر و صدا و غوغا صیانت نماید 19ـ ایجاد انضباط و حس مسئولیت اخلاقی در شاگردان 20ـ رفق و مدارا در مورد کیفیت پاسخ به پرسشهای شاگردان 21ـ محبت و التفات معلم و گشاده رویی او نسبت به شاگرد تازه وارد 22ـ وظیفه معلم، همزمان با ورود عالم و دانشمند به جلسه درس 23ـ اعتراف به عجز و ناتوانی در مسائلی که به آنها احاطه ندارد 24ـ اعلام به پایان یافتن درس 25ـ باید درس ها با نصایح اخلاقی پایان گیرد 26ـ ختم جلسه درس با دعاء 27ـ درنگ نمودن در جلسه درس پس از پایان گرفتن آن 28ـ تعیین مهتر و رئیس برای شاگردان 29ـ دعاء به هنگام بر خاستن از جلسه درس
================================================
بازگشت به موضوع وظائف شاگرد نسبت به استاد
به مساله آداب و وظائف ویژه شاگرد نسبت به معلم واستاد بر حسب آنچه که دانشمندان – با الهام از متون و نصوص دینی – در این زمینه اظهار نموده اند، بحث خود را ادامه می دهیم. این آداب ووظائف شامل چهل امر است: 1ـ ضرورت کاوش از استاد و معلم لایق و شایسته 2ـ باید استاد را به عنوان پدر واقعی و روحانی تلقی کرد 3ـ استاد را باید به عنوان پزشک معالج جان و روان بر شمرد 4ـ ارج نهادن به استاد و تجلیل از مقام علم و دانش 5ـ تواضع و فروتنی در برابر استاد 6ـ باید از استاد به احترام یاد کرد 7ـ حق شناسی از استاد و سر مشق گرفتن از او 8ـ باید حرکت و راه رفتن در معیت استاد، نمایان گر احترام ومحبت به او باشد 9ـ سپاسگزاری از ارشاد و هشدارهای استاد 10ـ تحمل جور و تندرویهای استاد 11ـ باید در انتظار استاد و شرفیابی از محضر او به سر برد 12ـ رعایت ادب و نزاکت برای ورود به مجلس خصوصی استاد 13ـ آراستن و پیراستن برون، وآمادگی درون به هنگام ورود بر استاد 14ـ آمادگی روحی و ذهنی شاگرد برای درس 15ـ عدم ایجاد مزاحمت برای اشتغالات استاد 16ـ نباید شاگرد مانع استراحت استاد گردد 17ـ وقت تدریس را نباید بر استاد تحمیل نمود 18ـ تنظیم کیفیت جلوس شاگرد در محضر استاد 19ـ تعیین جهت جلوس شاگرد، کجا و چگونه در جلسه درس قرار گیرد 20ـ شاگرد باید مراقب حرکات و رفتار و حالات خود در محضر استاد باشد 21ـ تنظیم صدا و مواظبت از رفتار و گفتار در پیشگاه استاد 22ـ رعایت لطف بیان هنگام گفتگوی با استاد 23ـ جبران و تدارک کمبودهای سخن استاد با اشارات لطیف 24ـ رعایت ادب و نزاکت در خطاب به استاد 25ـ نادیده گرفتن سبق لسان و لغزش زبان استاد 26ـ پیش دستی نکردن شاگرد به پاسخ پرسش ها در محضر استاد 27ـ لزوم تمرکز حواس و استماع دقیق به سخنان استاد 28ـ ارج نهادن به توضسیحات استاد 29ـ عدم تکرار سؤالهای فرساینده وتلف کننده فرصت 30ـ سؤال به موقع شاگرد 31ـ دل نشین بودن شاگرد 32ـ نباید از سؤال وپرسش و خاطر شرم و حیا دریغ ورزید 33ـ شاگرد باید مراقب حرکات و رفتار و حالات خود در محضر استاد باشد 34ـ شهامت شاگرد در اعتراف به عدم درک مطلب علمی 35ـ ایجاد آمادگی برای سرعت انتقال در فهم سخن استاد 36ـ رعایت نزاکت و ادب در اخذ و عطا 37ـ رعایت نکته های باریکتر از مو در ارج نهادن به مقام استاد 38ـ حفظ حریم استاد به هنگام جلوس واقامه نماز 39ـ کوشش های بی در یغ شاگرد نسبت به استاد 40ـ بی بند و بار نبودن شاگرد از لحاظ جلوس در محضر استاد

اداب استاد وشاگرد در ماجرای خضر وموسی :

آداب شاگردی و استادی در این جریان به خوبی منعکس شده است و از جمله ادب حضرت موسی در برابر حضرت خضر.
ادب در برابر یک معلم یک کار خدایی است . البته یک مؤمن متعهد و غیور هر گاه کاری را به ظاهر مخالف شرع ببیند، سکوت نمی کند و اعتراض و استیضاح (طلب توضیح) خود را اظهار و اعلام می نماید ؛ ولی با رعایت ادب و احترام. این اعتراض و توضیح خواهی بی ادبی نیست ؛ بلکه اقتضای ایمان و تعهد و ادب بندگی در برابر خدا است که فوق معلمی قرار دارد .
سکوت در برابر عملی که به ظاهر خلاف شرع است، رعایت نکردن ادب بندگی خدا است و رعایت ادب بندگی در برابر خداوند واجب است ؛ ولی در همین جا شاگرد مؤدب در برابر استاد خدایی، از قضاوت قاطعانه و عجولانه و جسارت و مخالفت و سرپیچی، خودداری می ورزد و در عین پایبند ماندن به اطاعت شاگردی، از استاد توضیح می خواهد.
بی ادبی به این است که با دیدن عمل به ظاهر خلاف شرع استاد در معیوب و سوراخ کردن کشتی، با قاطعیت او را ظالم شمرده و او را از استادی ساقط کند و خود را از اطاعت او خارج نموده و همراهی با او را ظلم بشمارد.
اما با احترام سؤال کردن و توضیح خواستن و کار را با توجه به ظاهر خلاف شرعش، محکوم نمودن (فعل را محکوم کردن نه فاعل را ) بی ادبی نیست ؛ بلکه عین ادب و احترام است.
توضیح بیشتر:
بنا بر آيات سوره کهف، حضرت خضر به درجات بالاي بندگي رسيده بود. و خدا او را انتخاب کرده و بر رازهايي از جهان آگاه ساخته بود. خدا به او ماموريت هاي ويژه داده بود و او به اراده و انتخاب خدا به درجه والاي "مجري اراده خدا" بودن رسانده بود.
حالا خدا موسی را به محضر این بنده خاص خود فرستاده تا پرده ایی از باطن امور و ... را به او بنمایاند. او به محضر خضر می رسد و با ادب تمام اجازه همراهی می طلبد و بالاخره با دادن تعهد بر سکوت تا زمانی که خود استاد وجه کارهایش را توضیح بدهد، اجازه همراهی می یابد .
در اولین مرحله همراهی ، وقتی با او به کشتی سوار می شود و می بیند که خضر کشتی را سوراخ می کند و کاری می کند که ممکن است به غرق شدن کشتی و سرنشینان بینجامد ، نمی تواند در برابر این کار به ظاهر خلاف سکوت کند و تعهد ایمانی به او اجازه این سکوت را نمی دهد؛ از این رو با ادب تمام می پرسد:
« أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْرا ؟ آيا آن را سوراخ كردى كه اهلش را غرق كنى؟! راستى كه چه كار هولناک عظیمی انجام دادی!».
در اینجا حضرت با سوال ،مطلب را مطرح می کند و می گوید : آیا کشتی را شکافتی که آن را با اهلش غرق کنی؟ زیرا شکافتن کشتی اگر جلوگیری و ترمیم نشود، به غرق اهلش می انجامد و این کار عظیم و هولناکی است.
در این که شکافتن کشتی کار عظیم و هولناکی است، شک نیست؛ اما اگر فرد این شکافتن را برای ضربه زدن به صاحبان و سرنشینان انجام دهد، کار هولناکی انجام داده است. ولی اگر غرض صحیحی داشته باشد، کارش هولناک نیست و چون حضرت موسی غرض را نمی داند (چون مامور به عالم باطن نیست )، ضمن سوال از انگیزه کار، به هولناک بودن ذات کار تصریح می نماید.
پس در اینجا موسی قاطعانه خضر را به کار خلاف محکوم نکرد و او را گناهکار نشمرد و از او جدا نگشت .
در مرحله بعد هم وقتی که خضر غلام را کشت ، مانند بار قبل با سؤال و توضیح خواهی پرسید:
َ « أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً ؟ آيا انسان پاكى را، بى آنكه قتلى كرده باشد، كشتى؟! براستى كار زشتى انجام دادى!».
در این جا هم ذات کشتن انسان بی گناه را بدون دلیل شرعی و قانع کننده، کاری "نکر" و ناشایست معرفی می کند ولی همین قتل اگر دلیل شرعی و قانع کننده داشته باشد، نکر و ناشایست نمی باشد.
در اینجا هم باز توضیح خواهی مؤدبانه است نه محکوم کردن قطعی و ترک و سرپیچی از اطاعت و ...
در بار سوم هم وقتی اهل قریه آنان را نان و آب ندادند و پذیرایی ننمودند ؛ با این وجود استاد به تعمیر دیوار خرابی در آنجا اقدام کرد، موسی با ادب و معترضانه گفت:
« لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرا ؛ کاش در مقابل اين كار مزدى بگيرى!» .
در موارد قبل ، کار به ظاهر خلاف شرع بود ؛ از این رو اعتراض هم شدید بود ؛ ولی در اینجا کار خلاف شرع نیست ؛ از این رو اعتراض با بیان آرزو و پیشنهاد مطرح می شود.
بنا بر این، اعتراض و توضیح خواهی و امر به معروف و نهی از منکر، عین ادب و نشان از تعهد و ولایت و محبت و دوستی است و بی ادبی در محکوم کردن قاطعانه و لعن و نفرین سریع و ترک و جدا شدن و سرپیچی نمودن است.


( برای اطلاع از این ادب به تفسیر نمونه ، ج12 ،ص 521 مراجعه کنید.)

جمع بندی

سوال: وظایف متقابل استاد و دانشجو در تعلیم و تعلّم

پاسخ: مرحوم نراقی حدود دویست سال پیش در هنگام تالیف معراج السعاده فرمودند:

كسى كه معرفت با اهل اين زمان داشته باشد، میداند كه آداب تعليم و تعلم، مثل ساير اوصاف كماليه مهجور، و معلم و متعلم از ملاحظه شرايط دورند، زمان و اهل آن فاسد و بازار هدايت و ارشاد، كاسد گشته، نه نيت معلم خالص است و نه قصد متعلم، و نه غرض استاد صحيح است و نه منظور شاگرد، و از اين جهت است كه: از هزار نفر يكى را رتبه كمال حاصل نمى‏ شود، و اكثر در جهل خود باقى مانند، با وجود اينكه بيشتر عمر خود را در مدارس به سر مى‏ برند. 1

حتما داستان مردی که به یکی از فرزندان امام حسین علیه اسلام سوره حمد را یاد داد، را شنیده اید، که مورد تفقد بسیار زیاد امام قرار گرفت و هدایای زیادی به ایشان دادند و وقتی اطرافیان خواستند در این باره با آن حضرت بحث و گفتگو کنند، فرمود: بخشش من کجا می تواند با عطای او (یعنی آموزش او) برابری کند؟ 2

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هر کس به شخصی مسأله ای بیاموزد، مالکش می گردد. 3

در مورد حقوق متقابل استاد و شاگرد صحبت های زیادی شده و بندهای زیادی را نام برده اند؛ مثل تواضع و فروتنی در برابر استاد، با احترام یادکردن از استاد، نشستن با نزاکت و ادب در محضر استاد، تمرکز حواس و استماع دقیق به سخنان استاد، رعایت سکوت در مجلس درس، حفظ حریم استاد در همه حال، تمرکز حواس و استماع دقیق به سخنان استاد، ....
احترام به شخصیت دانشجو و اعتراف به اهمیت افکار او، رعایت مساوات در توجه و محبت به دانشجو، گام به گام پیش بردن دانشجویان به لحاظ علمی و عملی، کوشش در تفهیم مطالب با رعایت استعداد دانشجو، ....

ولی در حقیقت تمام این لیست های عریض و طویل به چند نکته برمیگردند.

حقوق استاد:
1- احترام به استاد به عنوان پدر معنوی
2- احترام به علم استاد با دقت در یادگیری

حقوق شاگرد:
1- برخورد با ملایمت و مهربانی به عنوان فرزند معنوی
2- ارائه درس به او، در بهترین شکل ممکن

چیزی که در روابط بین استاد و دانشجو و کلا بین هر دو نفری که با هم تعامل دارند، لازم و اساسی ست، اینست که هر کسی جایگاه خودش و همینطور شخصیت طرف مقابل را در نظر گرفته و کاری را که باید، به نحو احسن و با تمام توان انجام دهد؛ نه صرف رفع تکلیف و انجام وظیفه.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: "رحم اللّه امرءا عمل عملا صالحا فأتقنه" 4
رحمت خدا بر کسی كه كار نیكویی انجام دهد و آن را محكم ومتقن گرداند.

هم ارائه درس باید خوب و علمی و با مطالعه کامل صورت بگیرد و هم یادگیری باید به بهترین شکل انجام شود.

مهمترین و اصلی ترین حقوق استاد و شاگرد به همین مسئله برمیگردد.
و البته احترام متقابل در همه حال و همه جا لازم و از اصول اخلاقی و انسانی ست.

اداب استاد و شاگرد در ماجرای خضر وموسی :

آداب شاگردی و استادی در این جریان به خوبی منعکس شده است و از جمله ادب حضرت موسی در برابر حضرت خضر.
ادب در برابر یک معلم یک کار خدایی است . البته یک مؤمن متعهد و غیور هر گاه کاری را به ظاهر مخالف شرع ببیند، سکوت نمی کند و اعتراض و استیضاح (طلب توضیح) خود را اظهار و اعلام می نماید ؛ ولی با رعایت ادب و احترام. این اعتراض و توضیح خواهی بی ادبی نیست ؛ بلکه اقتضای ایمان و تعهد و ادب بندگی در برابر خدا است که فوق معلمی قرار دارد .
سکوت در برابر عملی که به ظاهر خلاف شرع است، رعایت نکردن ادب بندگی خدا است و رعایت ادب بندگی در برابر خداوند واجب است ؛ ولی در همین جا شاگرد مؤدب در برابر استاد خدایی، از قضاوت قاطعانه و عجولانه و جسارت و مخالفت و سرپیچی، خودداری می ورزد و در عین پایبند ماندن به اطاعت شاگردی، از استاد توضیح می خواهد.
بی ادبی به این است که با دیدن عمل به ظاهر خلاف شرع استاد در معیوب و سوراخ کردن کشتی، با قاطعیت او را ظالم شمرده و او را از استادی ساقط کند و خود را از اطاعت او خارج نموده و همراهی با او را ظلم بشمارد.
اما با احترام سؤال کردن و توضیح خواستن و کار را با توجه به ظاهر خلاف شرعش، محکوم نمودن (فعل را محکوم کردن نه فاعل را ) بی ادبی نیست ؛ بلکه عین ادب و احترام است.
توضیح بیشتر:
بنا بر آيات سوره کهف، حضرت خضر به درجات بالاي بندگي رسيده بود. و خدا او را انتخاب کرده و بر رازهايي از جهان آگاه ساخته بود. خدا به او ماموريت هاي ويژه داده بود و او به اراده و انتخاب خدا به درجه والاي "مجري اراده خدا" بودن رسانده بود.
حالا خدا موسی را به محضر این بنده خاص خود فرستاده تا پرده ایی از باطن امور و ... را به او بنمایاند. او به محضر خضر می رسد و با ادب تمام اجازه همراهی می طلبد و بالاخره با دادن تعهد بر سکوت تا زمانی که خود استاد وجه کارهایش را توضیح بدهد، اجازه همراهی می یابد .
در اولین مرحله همراهی ، وقتی با او به کشتی سوار می شود و می بیند که خضر کشتی را سوراخ می کند و کاری می کند که ممکن است به غرق شدن کشتی و سرنشینان بینجامد ، نمی تواند در برابر این کار به ظاهر خلاف سکوت کند و تعهد ایمانی به او اجازه این سکوت را نمی دهد؛ از این رو با ادب تمام می پرسد:
« أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْرا ؟ آيا آن را سوراخ كردى كه اهلش را غرق كنى؟! راستى كه چه كار هولناک عظیمی انجام دادی!».
در اینجا حضرت با سوال ،مطلب را مطرح می کند و می گوید : آیا کشتی را شکافتی که آن را با اهلش غرق کنی؟ زیرا شکافتن کشتی اگر جلوگیری و ترمیم نشود، به غرق اهلش می انجامد و این کار عظیم و هولناکی است.
در این که شکافتن کشتی کار عظیم و هولناکی است، شک نیست؛ اما اگر فرد این شکافتن را برای ضربه زدن به صاحبان و سرنشینان انجام دهد، کار هولناکی انجام داده است. ولی اگر غرض صحیحی داشته باشد، کارش هولناک نیست و چون حضرت موسی غرض را نمی داند (چون مامور به عالم باطن نیست )، ضمن سوال از انگیزه کار، به هولناک بودن ذات کار تصریح می نماید.
پس در اینجا موسی قاطعانه خضر را به کار خلاف محکوم نکرد و او را گناهکار نشمرد و از او جدا نگشت .
در مرحله بعد هم وقتی که خضر غلام را کشت ، مانند بار قبل با سؤال و توضیح خواهی پرسید:
َ
« أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً ؟ آيا انسان پاكى را، بى آنكه قتلى كرده باشد، كشتى؟! براستى كار زشتى انجام دادى!».
در این جا هم ذات کشتن انسان بی گناه را بدون دلیل شرعی و قانع کننده، کاری "نکر" و ناشایست معرفی می کند ولی همین قتل اگر دلیل شرعی و قانع کننده داشته باشد، نکر و ناشایست نمی باشد.
در اینجا هم باز توضیح خواهی مؤدبانه است نه محکوم کردن قطعی و ترک و سرپیچی از اطاعت و ...
در بار سوم هم وقتی اهل قریه آنان را نان و آب ندادند و پذیرایی ننمودند ؛ با این وجود استاد به تعمیر دیوار خرابی در آنجا اقدام کرد، موسی با ادب و معترضانه گفت:
« لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرا ؛ کاش در مقابل اين كار مزدى بگيرى!» .
در موارد قبل ، کار به ظاهر خلاف شرع بود ؛ از این رو اعتراض هم شدید بود ؛ ولی در اینجا کار خلاف شرع نیست ؛ از این رو اعتراض با بیان آرزو و پیشنهاد مطرح می شود.
بنا بر این، اعتراض و توضیح خواهی و امر به معروف و نهی از منکر، عین ادب و نشان از تعهد و ولایت و محبت و دوستی است و بی ادبی در محکوم کردن قاطعانه و لعن و نفرین سریع و ترک و جدا شدن و سرپیچی نمودن است.

( برای اطلاع از این ادب به تفسیر نمونه ، ج12 ،ص 521 مراجعه کنید.)

1- معراج السعاده، ص99
2- بحارالانوار، ج44، ص191
3- منية المريد، ص 324
4-مسائل علی بن جعفر علیه السلام و مستدرکاتها، ص93

موضوع قفل شده است