شرح حال حارث همدانی

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
شرح حال حارث همدانی


شرح حال حارث همدانى
حارث بن عبداللّه الاعور الهَمْدانى (1) (به سكون ميم ) از اصحاب اميرالمؤ منين عليه السّلام و دوستان آن جناب است . قاضى نوراللّه گفته : در (تاريخ يافعى ) مذكور است كه حارث صاحب حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام بوده و به صحبت عبداللّه بن مسعود رسيده بود و فقيه بود و حديث او در سُنَن اَرْبَعه مذكور است (2) و در كتاب (ميزان ذَهَبى ) مسطور است كه حارث از كِبار علماء تابعين بود، و از ابن حيّان نقل نموده كه حارث غالى بود در تشيّع .(3) و از ابوبكر بن ابى داود كه از علماء اهل سنّت است نقل كرده كه او مى گفت كه حارث اعور، اَفْقَه ناس و اَفْرَض ناس و اَحْسَب ناس بوده و علم فرايض را از حضرت امير عليه السّلام اخذ نموده و نَسائى با آنكه تعنّت در رجال حديث مى كند حديث حارث را در سُنَن اربعه ذكر نموده و احتجاج به آن كرده و تقويت امر حارث كرده .(4) و در كتاب شيخ ابوعمرو كَشّى مسطور است كه حارث شبى به خدمت حضرت امير عليه السّلام رفت ، آن حضرت پرسيدند كه چه چيز ترا در اين شب به نزد من آورده ؟ حارث گفت : واللّه ! دوستى كه مرا با تُست مرا پيش تو آورده ؛ آنگاه آن حضرت فرمودند: بدان اى حارث كه نميرد آن كسى كه مرا دوست دارد الاّ آنكه در وقت جان دادن مرا ببيند و به ديدن من ، اميدوار رحمت الهى گردد و همچنين نمى ميرد كسى كه مرا دشمن دارد الاّ آنكه در آن وقت مردن مرا ببيند و از ديدن من ، در عرق خجالت و نااميدى نشيند.(5) اين روايت نيز در بعضى از اشعار ديوان معجز نشان آن حضرت مذكور است :
شعر :
ياحار هَمْد انَ مَنْ يَمُتْ يَرَني
مِنْ مُؤ مِنٍ اَوْمُنافِقٍ قُبُلا(6)
(الابيات )
فقير گويد: بدان كه نَسَب شَيْخُنَا الْبَهائى زيدَ بهائُهُ به حارث مذكور منتهى مى شود و لهذا شيخ بهائى گاهى (حارثى ) از خود تعبير مى فرمايد.(7)
و اين حارث همان است كه حضرت امير عليه السّلام را ديد با حضرت خضر در نخيله كه طَبَق رُطَبى از آسمان بر ايشان نازل شد و از آن خوردند اما خضر عليه السّلام دانه او را دور افكند ولكن حضرت امير عليه السّلام در كف دست جمع كرد، حارث گفت : گفتم به آن حضرت كه اين دانه هاى خرما را به من ببخش ، حضرت آنها را به من بخشيد، من نشاندم آن را بيرون آمد خرمايشان پاكيزه كه مثل آن نديده بودم .(8)
و هم روايت است كه وقتى به حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام عرض كرد كه دوست دارم كه مرا گرامى دارى به آنكه به منزل من درآئى و از طعام من ميل فرمائى حضرت فرمود: به شرط آنكه تكلُّف نكنى براى من چيزى را، پس داخل منزل او شد؛ حارث پاره نانى براى آن حضرت آورد حضرت شروع كرد به خوردن ، حارث گفت : با من دَراهِمى مى باشد و بيرون آورد و نشان داد و عرض كرد اگر اذن دهيد براى شما چيزى بخرم ، فرمود: اين نيز از همان چيزى است كه در خانه است يعنى عيبى ندارد و تكلّف ندارد.(9)

________________________________
1- بدان كه هر گاه در ميان اصحاب حضرت اميرالمؤ منين (ع ) تا اصحاب حضرت صادق (ع ) (همدانى ) پيدا شد تمامش به سكون ميم است و منسوب به هَمْدان كه قبيله بزرگى است از يمن كه شيعه و دوست اميرالمؤ منين (ع ) مى باشند. و حضرت در شاءن ايشان فرموده :
وَلَوْ كُنْتُ بَوابا عَلى باب جنَّةٍ
لَقُلْتُ لِهَمْدانَ ادَخُلوا بِسَلامٍ
و امّا بعد از حضرت امام صادق (ع ) هر گاه همدانى ديده شده محتمل است كه به فتح ميم باشد منسوب به هَمَدان و آن شهرى است كه بنا كرده آن را همدان بن فلوح به سام بن نوح (ع ). دور آن شهر است كوه الوند كه از حضرت امام صادق (ع ) مروى است كه در آن كوه چشمه اى است از چشمه هاى بهشت . صاحب (عجائب المخلوقات ) نقل كرده آن حديث را از حضرت امام صادق (ع ) آن وقت گفته كه اهل همدان مى گويند اين چشمه همان آبى است كه در قلّه كوه است و آن آبى است كه بسيار سرد و سبك و گوارا به خوى كه شارب آن احساس ثقل آن نمى كند و آن شفاى مريضان است و پيوسته مى آيند به سوى او از اطراف .
(شيخ عباس قمى رحمه اللّه ).
2 -(ميزان الاعتدال ذَهَبى ) 2/171 .
3 -(مجالس المؤ منين ) قاضى نوراللّه 1/308، (مراة الجنان يافعى ) 1/114 ذيل حوادث سال 65 ه‍ ق .
4- (مجالس المؤ منين ) 1/308، (ميزان الاعتدال ) 2/172 .
5- (رجال كَشّى ) 1/299، (مجالس المؤ منين ) 1/309 .
6- اين اشعار از سيد حِميَرى است كه فرمايش على عليه السّلام را به شعر كشيده است : (ديوان حميرى ) ص 327، (امالى شيخ مفيد) ص 7، مجلس اول .
7- (اربعين شيخ بهايى ) ترجمه : خاتون آبادى ، ص 25، حديث اول .
8- (قصص الانبياء) راوندى ص 160، حديث 172، چاپ الهادى .
9- (بحارالانوار) 42/160.