هدف گذاری؛ مهارتی که همه باید بلد باشند!

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هدف گذاری؛ مهارتی که همه باید بلد باشند!

مهارت هدف گذاری
مهارت هدف گذاری برای زندگی بسیار پر اهمیت هست و طبق معمول در مدارس ما آموزش داده نمیشه بنده یک کتاب از آقای برایان تریسی به نام هدف خوندم به نظرم بعضی قسمتاش واقعا مفید بود
تجربیات خودم در هدف گذاری رو با مطالب این کتاب جمع کردم و خدمت شما ارائه میدم امیدوار کمکی باشه برای افزایش این مهارت مهم زندگی
چند تذکر:
1- بنده متخصص نیستم وادعا ندارم آقای تریسی هم وحی منزل نوشته بنابرین این توصیه ها رو صرفا در حد یک انتقال تجربه بدونید
2- از آنجایی که میخوایم مطالب مختصر و مفید باشه از هرگونه پراکنه گویی و مطالب بی ربط مثل نقد کلی و یا تشکر و ... خودداری کنید و شخصی پیام بدید
3- کارشناسان سایت یا سایر دوستان اگر نقدی دارن یا مایلا نظرشون رو بگن بنده مشتاقم ، البته اگر بعد از اتمام پست های بنده باشه بهتر هست

اگر مسئول ارجاع لطف کنند تاپیک رو باز کنند تا بنده شروع کنم و مطالبم رو بگذارم ممنون میشم
با تشکر

هدف گذاری به چه دردی میخوره؟
اهداف روشن اعتماد به نفس رو زیاد میکنن حس ارزش به آدم میدن وانگیزه برای انجام کار بهتون میدن در واقع با هدف شما میدونی داری چیکار میکنی پس انگیزه داری و میخوای به چیزی برسی
هدف داشتن احساس خوشبخی میاره؟
اگر انسان کاری داشته باشه که براش مهم باشه و براش تلاش کنه و بهش نزدیک بشه تا برسه طبیعتا احساس معنا و با ارزش بودن میکنه ، تریسی : بیشترین نیاز انسان داشتن احساس معنا هدف و مقصود در زندگی است
افزایش بازده
اگر کسی هدف معینی داشته باشه که بهش علاقه داره و مایله بهش برسه تمام تلاشش رو میکنه در واقع بازدش حد اکثر میشه اینم ی فایده دیگه هدف داشتنه

فرق هدف با آرزو
شاید خیلی ها این دو تا رو با هم قاطی کنند هدف روشن مکتوب خاص است و به راحتی میشه برای افراد دیگه توضیحش داد همین طور میشه اندازه گیریش کرد اما آرزو ی چیز مبهم هست که گاهی تو ذهنمون میاریم (بعدا میگیم باید روی اهداف خیلی فکر بشه مستمرا)

هدف هایی که دارید محرمانه باشه
لازم نیست همه جا جار بزنید افراد حسود و نا آگاه(معادل ابله) حرف های بی ربط می زنند و اذیت میشید تریسی میگه" بگذارید دیگران موفقیت شما رو ببینند"(یعنی قبلش نگید)

توصیه روان شناسانه(1)
یکی از بزرگ ترین دشمنان موفقیت ما انواع احساسات منفی ما هستند که تو ذهنمون داریم باید این افکار پوچ رو بریزیم بیرون حالا شاید بپرسید کدوم احساس ها؟ ترس افسوس حسادت احساس حقارت خشم و... اینا اگر با ما باشن مشکلی رو حل نمیکنن شما حسادت بکنید یا نکنید مشکل شما حل نمیشه فقط ی خود آزاری احمقانه هستش تریسی میگه افراد عصبانی رو دیدید همش خشم رو همراهشون دارن همش سعی میکنن با دلیل بگن حق با ماست بابا ولش کن داری بخودت ضرر میزنی
من خودم دارم سعی میکنم کمتر سر مسائل مختلف عصبانی بشم یا افسوس گذشته رو بخورم ی زمانهایی واقعا حال آدم رو خوب میکنه

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حامی

قابل توجه:

موضوع جهت بحث و تبادل نظر میان کاربران باز گذاشته می شود.

خواهشمندم فقط در موضوع اصلی تاپیک مطلب ارسال نمایید

و از هرگونه بحثهای حاشیه ای و نیز گفتگوهای دونفره خودداری نمایید.

با تشکر

:Gol:


یک تفکر غلط
الان تو روان شناس ها یا روان نشناس ها!!! عده ای هستن میگن اصلا محدودیتی نیست هر چی بهش فکر کنی و اراده کنی میتونی بهش برسی از تو این تفکر قانون جذب بیرون اومده و ... به این چرندیات توجه نکنید آدم محدوده نمیتونی به هر چی خواست برسه خواسته شما باید در حد توانتون باشه حالا بحث میرسه به این نکته که توانمون چقدر است؟ که فعلا بحث نمیکنیم! فقط به این تفکر آقای تریسی بها ندید که شما هیچ محدودیتی ندارید همین .چون هدف گذاری میکنید(بدون توجه به محدودیت هاتون) بهش نمیرسید وضع روحیتون بهم میریزه

شروع فرآیند هدف گذاری
ی دفتر بردارید اول شروع کنید به نوشتن خواسته هاتون یعنی اینکه تو زندگی چی میخواید به کجا میخواید برسید افق هاتون رو معلوم کنید به عنوان نمونه سعی کنید به سوال زیر جواب بدیدlدقت کنید اینا نمونه هست راجع به خیلی چیز ها باید بنویسید)
سه هدف عمده و کلی شما در کار و حرفه تون؟
سه هدف عمده تون در مورد روابط خانوادگی؟
سه هدف عمده تون در مورد سلامتی؟ و ...(این عدد سه خیلی مهم نیست)
در مرحله اول چند نکته رو لازمه بدونید :
اول موقع نوشتن اهداف معمولا چیز هایی که مینویسید گنگ و کلیه فعلا همین خوبه
کم کم کامل تر میشه(درموردش درپست های بعدی توضیح میدم)
باید سعی کنید اهداف جوری باشن که به ی نوع لذت برسید که اسمش رو گذاشتن تجربه در اوج یعنی چی؟ گاهی اوقات افراد احساس می کنند در شاد ترین و باوجد ترین موقعیت زندگی خود هستند مثلا وقتی نتایج کنکور میاد و طرف رتبش شده یک چه لذتی داره چه احساس وجدی میکنه یا ی داستان هست در متون دینی که ی پیرمردی میره پیش امام باقر(ع )بعد آخر مجلس وقتی طرف داره میره بیرون امام میگه اگر میخواید یکی از بهشتیان رو نگاه کنید اینو ببینید وطرفم کلی گریه و ... تو اون لحظه طرف چه حسی داشته اونو میگن تجربه در اوج
پس باید در هدف گذاری هامون تجربه دراوج رو مد نظر قرار بدیم خودم فکر کنم تجربه در اوج زمانی اتفاق میفته که طرف به اون چیزی که واقعا میخواد برسه
درمورد ویژگی های اهداف در پست های بعد بیشتر صحبت میکنم...

با سلام

اهمیت و ضرورت هدف گذاری

مهمترین عامل ، در کسب هر موفقیتی ، تدوین و مشخص کردن دقیق اهداف می باشد. هدفگذاری مهمترین عامل حرکت و خلق آینده است ، هدفها هستند که مقصد و مسیر زندگی فردی و سازمانی را روشن می کنند.هدف گذاری به مثابه ترسیم جاده ای برای آینده است . تلاشی ارزشمند است که معطوف به هدف باشد، تلاش بی هدف پرتاب تیر در تاریکی است یکی از موانع بسیار مهم موفقیت و کامیابی ، ناتوانی افراد و سازمانها در تدوین اهداف می باشد . آنهایی که رویایی در ذهن و هدفی بر روی کاغذ نداشته باشند مقصدشان ناکجا آباد خواهد بود .

یکی از مهارتهایی که مدیران و کارکنان باید در خود تقویت نمایند ، مهارت هدف گذاری است.اهداف کلی ، کیفی و مبهم قابلیت اندازه گیری و اثر بخشی نخواهد داشت .

فرایند هدف گذاری :

اهداف از ماموریتها و چشم اندازها نشئت می گیرند و بستگی به جواب سه سئوال ذیل دارد :

در حال حاضر ،کجا هستیم ؟

به کجا می خواهیم برویم ؟

برای رسیدن به هدف چه باید بکنیم؟

برای هدفگذاری اطلاع ازماموریت ها چشم انداز و وظایف سازمانها لازم و ضروری است . اهداف باید در تحقق ماموریت و وظایف سازمانی باشد .

وقتی که اهداف مشخص شدند برای چگونگی رسیدن به اهداف باید طرح ها و برنامه هایی تدوین گرديده ولیست کلیه فعالیتهایی که منجر به تحقق اهداف می شوند را مشخص نمود و پس از اجرای برنامه ها و فعالیتها باید نتایج و دستاوردها با اهداف مقایسه شوند تا اصلاحات لازم در اهداف ، برنامه ها و فعالیت ها به عمل آید .

ويژگي هاي هدف گذاري خوب :

هدف بايد روشن، واضح و مشخص باشد.

هدف بايد واقع بينانه باشد.

هدف بايد مكتوب، مدون و روي كاغذآورده شود.

هدف بايد در قالب يك جمله مثبت بيان شود.

هدف بايد تهييج كننده باشد.

هدف بايد كمي و قابل اندازه گيري باشد.

هدف بايد مقيد به زمان باشد.

هدف بايد قابليت اجرا و دست يافتني باشد.

هدف بايد در راستاي ماموريت ها و ارزشها تدوين شوند.

هدف بايد براي تمام اعضاء قابل فهم و قابل قبول باشد.

هدف بايد براي همه ذينفعان سودمند باشند.

هدف بايدمورد تائيد باشد.

هدف بايد انعطاف پذير باشند.

هدف بايد متناسب با منابع و امكانات تدوين گردد .

محاسن و مزاياي هدف گذاري :

هدف گذاري؛امكان اندازه گيري پيشرفت و بهبود را فراهم مي نمايد.

هدف گذاري؛انگيزه و روحيه تلاش را بهبود مي بخشد.

هدف گذاري؛ باعث ايجاد هماهنگي و وحدت مي گردد.

هدف گذاري؛ شرط لازم برنامه ريزي است ، برنامه بدون هدف بي معني است .

هدف گذاري ؛باعث تمركز بر فعاليت ها مي شود.

هدف گذاري؛ امكان تدوين شاخصها و معيارها و ارزيابي عملكرد را فراهم مي نمايد .

هدف گذاري؛ امكان مقايسه نتايج و پيامدها را فراهم مي كند.

هدف گذاري؛ انحراف در عملكرد ها و برنامه ها را مشخص مي كند.

هدف گذاري؛ ميزان كارايي و اثر بخشي سازمان را معين مي كند.

هدف گذاري؛ فعاليتهاي زايد را شناسايي و مشخص مي كند.

هدف گذاري ؛احتمال موفقيت را بيشتر مي كند.

هدف گذاري؛ باعث افزايش اعتماد به نفس مي شود.

هدف گذاري؛ باعث رشد و تعالي مي گردد.

رابطه بين هدف و انگيزه :

رفتار آدمي تحت تاثير اهداف و انگيزه ها هستند . اهداف و انگيزه به عنوان نيازهاي بيروني و دروني به همديگر اثر متقابل داشته و رفتار آدمي را مشخص ميكند . اهداف بلند ووالاانگيزة بيشتر و اهداف پايين تر و پست تر انگيزه كمتري را ايجاد مي نمايند.

همچنين افراد با انگيزه ، اهداف بلندتر و والاتري را انتخاب نموده ولي افراد بي انگيزه اهداف پايين و پست تري را انتخاب مي نمايند.

هدف گذاري والاتر به افراد با انگيزه نياز دارد به همين منظور توصيه مي شود در افزايش روحيه و انگيزه كاركنان تلاش بيشتري گردد.

رابطه بين هدف و برنامه ريزي :

بين هدف گذاري و برنامه ريزي ارتباط تنگاتنگي وجود دارد. برنامه بدون هدف اثر بخشي نداشته و هدف بدون برنامه ، خيال و رويايي بيش نيست . هدف گذاري جزء لاينفك برنامه ريزي است و برنامه ريزي فرايندي است كه چگونگي حركت از وضع موجود به وضع مطلوب ( هدف ) را مشخص مي نمايد. برنامه ريزي خود هدف نيست بلكه وسيله و ابزاري براي تحق اهداف است . براي موفقيت و بهبود فردي و سازماني ، هدف گذاري خوب شرط لازم و برنامه ريزي مناسب شرط كافي است .

رابطه بين هدف و ارزيابي عملكرد :

نظارت و ارزيابيهاي زيادي در سازمانها و واحدها انجام مي شود كه اگر معطوف به هدف نباشد اتلاف منابع خواهد بود . هدفها هستند كه به ارزيابي معني و جهت مي بخشند . بدون هدف گذاري ارزيابي مقدور نيست ، زيرا هدف ارزيابي ميزان تحقق اهداف است اگر اهداف معين و مشخص نباشند ارزيابي امكان پذير نخواهد بود. ارزيابي عملكرد فرايندي است كه نتايج را با اهداف مورد مقايسه قرار داده و فاصله را معين مي كند. شاخص ها و معيارهاي ارزيابي عملكرد بايد براساس اهداف پيش بيني شده تدوين گردند.

توصيه هاي لازم براي هدف گذاري مناسب :

با توجه به مطالب مطرح شده با ضرورت ، محاسن، ويژگيها و فرآيند هدف گذاري آشنا شديد براي افزايش مهارت هدف گذاري به نكات ذيل توجه نمائيد.

مهارت لازم براي هدفگذاري را در خود تقويت نمائيد.
ليست كليه هدفهايي كه بايد به آنها برسيد را تهيه نمائيد.

با توجه به اينكه تحقق اهداف به صورت همزمان ميسر نيست اهداف ليست شده را براساس اهميت و ضرورت اولويت بندي نماييد.

اولويت هاي مشخص شده را رعايت نمائيد يعني ابتدا ازهدفي شروع كنيد كه اولويتش از همه بيشتر است .

اهداف را حتما بر روي كاغذ مكتوب نمائيد .

انگيزه هاي لازم براي تحقق اهداف را فراهم كنيد.

در صورت بزرگ بودن اهداف آنهارا به اهداف كوچكتر تقسيم كنيد.

ليستي از اقدامات قابل انجام براي تحقق هر يك از اهدافتان را تهيه و تنظيم نمائيد.

هفته خود را با ليست كردن كارها و امور اساسي آغاز كنيد. ( استفاده از فرم تعيين اهداف هفتگي )
هر روز صبح شش مورد از مهمترين كارهايي كه بايد در طول روز به انجام برسانيد را براساس اولويت مشخص كنيد. ( استفاده از فرم تعيين اهداف روزانه )
به خاطرداشته باشيد كه هدف گذاري بسيار مهم است ، زندگي كنوني شما مرهون هدفهايي است كه قبلا بصورت آگاهانه يا ناآگاهانه انتخاب كرده ايد و آينده شما بستگي به هدفهايي دارد كه هم اكنون انتخاب مي كنيد.

ویژگی های اهداف اصلی
1- باید اون اهداف رو با جون و دل بخواهید باید طوری هدفتون رو بخواهید که فکر کردن بهش هیجان زدتون کنه
2- اهدافتون معلوم و واضح باشه یعنی مثلا میخوام انسان خوبی بشم هدف نیست بیشتر شبیه آرزو هست(در پست های قبلی تفاوت این دوتا رو گفتم)
3- اهدافتون باید قابل اندازه گیری باشه یعنی مثلا به جایی که بگید میخوام پول دار شم بگید تا تاریخ فلان میخوام در آمد ماهیانم اینقدر باشه
4- اهدافتون رو مطابق واقعیت بنویسید یعنی مثلا ننویسید میخوام مثل مسی بهترین فوتبالیست دنیا بشم خوب این هدف غیر قابل دسترسی هستش و رویاییه شما باید محدودیت های خودتون و استعداد هاتون رو بشناسید
5- از اهداف قابل دسترسی شروع کنید تا روحیه بگیرید یعنی مثلا اگر فکر میکنید هدف الف رو احتمال 90 درصد میتونید انجام بدید از اون شروع کنید تا زود تر اولین موفقیت خودتون رو بهش برسید
6- هدف ها باید با هم تطابق داشته باشن یعنی نمیشه بگی من میخوام ی ریاضی دان برجسته بشم همین طور میخوام قهرمان کاراته جهان بشم!!! خوب واضحه که هر دوی این ها وقت گیرن و کلی کار میبرن و شما نمیتونید به هر دوشون برسید
7- اهداف با زمان تغییر می کنند ی مثال ساده میزنم بعد رد میشم این قضیه مهم هست ی پست اختصاصی راجع بهش صحبت میکنم فرض کنید شما مسیحی هستید و ی اهدافی رو دنبال میکنید بعد مدتی مسلمون میشید خوب حالا نظام ارزش گذاریتون عوض شده اهدافتون هم تغییر می کنه به تناسبش...

تنظیم باور ها در هدف گذاری
یادتونه گفتم این اصل رو نپذیرید که به هرچی خواستید میتونید برسید یک عده شاید هم اکثر مردم عکس این روند رو می پذیرند یعنی از اون طرف بوم می افتند! باور های غلطی دارند که کلا اونها رو از اهدافی میتونند بهش برسند منع میکنه در واقع خودشون رو خیلی کوچیک میدونند یا به زبان ساده تر خودشون رو دست کم میگیرند هر انسانی استعداد هایی داره و میتونه اونا رو شکوفا کنه برای این کار باید باور هاتون رو تنظیم کنید خیلی ها حتی باور ندارند میتونند تو ی جمع 100 نفره سخنرانی کنند چرا نمیتونن مگه خیلی کار پیچیده ایه؟ سخنرانی کردن کار نسبتا ساده ای هست که اکثر مردم با کمی تمرین میتونند انجام بدن ولی اون باور های منفی نمیگذارن طرف اصلا سراغ سخنرانی بره در واقع توهم داره که نمیتونه این فقط ی مثال ساده بود از مسئله باور های غلط حالا بحث اینه باید باورهای غلط رو پیدا کنیم و حذف کنیم و باور های درست رو جاشون بنشونیم (یادمون نره که دوباره از اونور بوم نیفتیم که خودمون رو خیلی دست بالا بگیریم)
نقل از کتاب تریسی:
ریشه اغلب مسائل ما در زندگی ناشی از این احساس است که به اندازه کافی خوب نیستیم
تریسی به این جور باور های غلط میگه باور های خود محدود کننده
یک باور درست:
در سرنوشت من مقدر شده است که موفقی به تمام معنی در زندگیم باشم
همینطوری بگردید دنبال باور های محدود کننده و خذفشون کنید و از اون طرف باور های درست رو جاشون بنشونیم

هدف ها متغیر هستند!
هدف هایی که ما در زندگی داریم به دلایل زیادی ممکنه تغییر کنند خیلی موقع ها اطلاعات کافی نداریم و شروع میکنیم برنامه ریزی و هدف گذاری اما بعد از پیدا کردن یک سری شناخت ها نظرمون عوض میشه مثلا ی نفر میخواد تافل بگیره حساب میکنه میگه با توجه به مهارتم 3 ماه باید کار کنم اما بعد از کسب اطلاعات کافی درمودر آزمون تافل برنامش بهم میریزه و میفهمه باید 6 ماه مثلا کار کنه و ده ها مثال دیگه .
خوب پس چطوری میشه هدف گذاری کرد؟ خیلی ساده هست ما مکررا هدف گذاری میکنیم یعنی ی زمانی رو در هفته به این اختصاص میدیم که هدف ها مون رو بازنگری کنیم برخی رو با جزئیات بیشتر برنامه ریزی کنیم برخی حذف بشن اهداف جدیدی مطرح میشن . این موضوع حتی برای اهداف اصلی هم صادق هست( در مورد تقسیم بندی اهداف به اصلی و فرعی بعدا صحبت میکنم) به زبان ساده تر اگر فکر کردید 1 ساعت وقت میگذارید و اهداف 70 سال آیندتون رو کامل و با جزئیات مینویسید و بعدش خداحافظ کاملا در اشتباهید!!!
در واقع تغییر جزئیات اهداف یا حتی برخی کلیات اون به روند موفقیت شما سرعت میده
نکته ی دیگه ای هم در مورد مرور اهداف وجود داره شما برای اینکه همیشه موتور حرکتتون روشن باشه خسته نشید کم نیارید بیخیال نشید و تنبلی نکنید باید دائما به اهدافتون فکر کنید این فکر هم نقاط ضعف هدف گذاری رو معلوم میکنه هم جزئیاتش روشن تر میشه هم انگیزه میده و ی جور محرک هست هواسمون هست که اهدافمون رو باید جوری انتخاب کرده باشیم که واقعا دوستشون داشته باشیم و رسیدن بهشون برامون مهم باشه وگرنه مرور اهدافی که مایل به رسیدن بهشون نیستیم انگیزه بده نیست!

تعیین تاریخ پایان برای اهداف
یکی از نکاتی که باید در هر هدف گذاری مد نظر قرار بدید تعیین تاریخ پایان برای اون هدف هستش در واقع اگر بخواهید هدف تعریف کنید همون طوری که قبلا هم گفتیم باید هدف واضح و روشن باشه یکی از وجوه روشنی همین زمان داشتن هست یعنی از کی شروع میشه و تا کی تموم میشه وگرنه شما اصلا هدف گذاری نکردید!
ممکنه خیلی ها بگن بار ها هدف گذاری کردیم و به هدف نرسیدیم اگر زمان تعیین کنیم نمیرسیم اگر نرسیدیم کارو تموم کنیم چی؟ پاسخ واضح هستش
اول اون موقع اصولی هدف گذاری نمیکردید
دوم اگر نرسیدید ایرادی نداره دوباره ی زمان پایان برای اون کار تعیین کنید! چون وقتی ما میگیم مثلا فلان هدف تا آخر بهمن تموم بشه طبعا معصوم نیستیم و علم کاملی نداریم ممکن تخمین ما بنا به صدها دلیل که ازشون بی خبریم غلط از آب در بیاد مثلا من میخوام امروز 50 صفحه از ی کتاب مورد علاقم رو بخونم مهمون میاد و تا ساعت 2 صبح هم میشینه(آخه چرا؟!!!) خوب هدفم رو بهش نرسیدم در واقع من علم غیب ندارم و نمیتونم این حادثه رو پیش بینی کنم خوب دوباره ی زمان تعیین می کنیم و کارو ادامه میدیم البته باید تمام تلاشمون رو بکنیم که کار تموم بشه و اصول برنامه ریزی و مدیریت زمان رو هم بلد باشیم

شناخت استعداد ها قبل هدف گذاری
برای اینکه درست هدف گذاری کنید و گرفتار باور های خود محدود کننده نشید باید خودتون رو بهتر بشناسید باید بدونید استعداد هاتون تو چیه برای اینکار 6 روش پیشنهاد شده:
1-در کاری موفق میشوید که اون رو دوست دارید شدیدا. حتی تریسی میگه برخی حاضرا کار مطابق استعدادشون رو مجانی انجام بدن(از فرط علاقه)
2-کار مورد نظر رو اینقدر خوب انجام میدید که انگار درش استعداد دارید
3-آموختن اون کار و انجامش خیلی براتون راحته
4-دوست دارید درمورد اون کار کتاب بخونید حرف بزنید و بیشتر بدونید
5-وقتی اون کار رو میکنید انگار زمان براتون متوقف شده گذر زمان رو حس نمیکنید
6-افرادی که این کار رو میکنند تحسین میکنید و احترام براشون قائلید
نمیدونم شاید راه های دیگه ای برای کشف استعداد های فردی باشه بالاخره بگردید ببینید برای چی ساخته شدید من خودم دیر فهمیدم به چه دردی میخورم و حالا دارم خودم رو کم کم پیدا میکنم
بعد یک توصیه ای که تریسی میگه اینه که در روز ی زمانی رو بگذارید و روی استعدادتون کار کنید مطالعه کنید و چیز های بیشتری یاد بگیرید میگه این کار اعتماد به نفستون رو بالا میبره و میتونید اون کار رو بهتر انجام بدید
تا حالا 11 فصل از 20 فصل کتاب آقای تریسی رو با حذف و اضافات خودم آوردم 9 فصل دیگه مونده ...

[="Tahoma"][="DarkRed"]

زندگی کنونی شما مرهون هدف هائی ست که قبلا به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه انتخاب کرده اید؛

و آینده شما بستگی به هدف هائی دارد که هم اکنون انتخاب می کنید!
[/]

اهمیت مرور در هدف گذاری
یکی از بحث های مهم در مسئله هدف گذاری مسئله مرور اهداف هستش این کار چندتا مزیت داره و حتما باید انجام بشه
اول باعث میشه اگر تنبلی میکنیم تو کارامون و یادمون رفته تو زندگی دنبال چی هستیم این مرور ها میشه ی تلنگر و بیدارمون میکنه
دوم مرور اهداف باعث میشه ی هیجانی در ما به وجود بیاد چون اهداف رو اصولی انتخاب کردیم فکر کردن بهشون ما رو به وجد میاره
سوم همیشه اطلاعاتمون تازه هستش و با مورد اهداف و برنامه ای که برای رسیدن بهشون داریم میتونیم برنامه هامون وهمچنین خود هدف ها رو اصلاح کرد این کار واقعا موثر خودم امتحان کردم
چه چیزی رو باید دقیقا مورد کنیم؟ مرور دو مورد باید انجام بشه
اول خود اهداف و برنامه ها
دوم مرور تکنیک های هدف گذاری، مدیریت زمان و برنامه ریزی (که دومی رو بنده تقریبا ی خلاصه ای ازش آماده کردم و لینکش در امضام هست بالاخره ی تبلیغ خودی هم باید بکنیم دیگه
:khandeh!:!!!) مرور این روش ها هم کمک میکنه. خودم موقعی که داشتم پست مربوط به تاریخ پایان برای اهداف رو مینوشتم متوجه شدم برای بعضی اهدافم اصلا تاریخ پایان معلوم نکردم و بعدش برنامه هام رو اصلاح کردم . (البته این اشتباه در حد بعضی هدف های کوچیک بود:Cheshmak:)گاهی وقت ها به مرور برخی اصول رو رعایت نمیکنیم چون ملکه ذهنمون نشدن .به هر حال مرور اهداف و تکنیک های هدف گذاری مهم هستند
شخصا هر هفته هدف هام رو مرور میکنم و بعضی سر فصل ها یا جزئیات رو اصلاح میکنم(روش هدف گذاری رو مفصل توضیح میدم در پست های بعدی)

ذهن نیمه هوشیار و تصویر سازی ذهنی در هدف گذاری
ی بحثی که مطرح هستش در زمینه ذهن مسئله ذهن نیمه هوشیار هست تریسی و بعضی دیگه میگن که اگر بشه روی ذهن نیمه هوشیار تاثیر گذاشت میشه موفق تر بود حالا چطوری؟
اول میگن هدف معین داشتن باعث میشه ذهن نیمه هوشیار فعال بشه
دوم میگن جملات و هدف های خودتون رو با ضمیر من شروع کنید این کار باعث میشه ذهن نیمه هوشیار بعد رسیدن فرمان (که در اینجا همون رسیدن به هدف های معین هست) بلا فاصله شروع به کار کنه وتلاش کنه تا اهداف به واقعیت بپیوندند
سوم میگه اهداف رو در شب مرور کنید اینکار باعث میشه آنها را در ذهن نیمه هوشیار خود برنامه ریزی کنید! و ذهن نیمه هوشیار آنها را وقتی خوابید مرور میکنید
چهارم تصویر سازی ذهنی
در تصویر سازی تریسی میگه خودتون روتصور کنید که به اهدافتون رسیدید
این تصویر سازی ها باید مرتب تکرار بشه این باعث میشه اهداف در ذهن نمیه هوشیارتون ثبت بشن اهداف رو هر چه بیشتر مرور و اصلاح کنید واضح تر میشه تصویرشون رو در ذهن ساخت در مورد زمان این تصویر سازی ها میگن اول صبح یا آخر شب باشه
از چندتا متفکرین هم نقل هایی برای تایید حرفش آورده:
وین دایر:هرگاه باور کردید آن را می بینید
ناپلئون هیل:آنچه را ذهن بتواند باور کند میتواند به آن دست یابد
کلا در این ی مورد خودم تجربه ندارم اینکه چطوری ذهن نیمه هوشیار کمک میکنه به اهداف برسیم رو توضیح نداده و جملات کتابش گنگ هست به هر حال این خلاصه نظر تریسی بود که آوردم

از بین بردن یکی از موانع رسیدن به اهداف
ترس به نظرم از همه بدترینه ترس نمیگذاره خیلی کار ها رو انجام بدیم ترس از ضایع شدن ترس از شکست ترس از فقر مارک تواین: شجاعت مقاومت کردن در برابر هراس و مسلط شدن بر اوضاع است شجاع به معنای نبود ترس نیست. اما چطوری بر ترسمون غلبه کنیم؟
روش تریسی: میگه اگر از چیزی میترسید مستقیم برید تو شکمش هم ترستون کم میشه هم عزت نفس واعتماد به نفستون بالا میره
از ناشناخته ها میترسیم معمولا با جمع آوری اطلاعات و تجربه در زمینه ای که واهمه داریم موفق نشیم ترسمون کم میشه
تمرین در انجام کار های شجاعانه یعنی رویارویی با مشکلات بدون مکث باعث میشه تجربه موفقیت پیدا کنید اعتماد به نفسمون بالا بره و راحت تر با مشکلات برخورد کنیم در واقع شجاع تر بشیم
من خودم گاهی بعضی جاها تو درسام هنگ میکنم اصلا نمیخوام برم طرف موضوعی که سخته ولی چندبار امتحان کردم میزنم تو دل سخت ترین موضوع که ازش میترسم و اونو اول شروع میکنم و حل میشه سخته ولی بعد فهمیدنش یا حلش شیرین میشه

به خودتون روحیه بدید
دو تا روش خوبه برای این کار
اول یک لیست تهیه کنید و در اون موفقیت های خودتون رو یادداشت کنید و تاریخ بزنید مثلا بگید در تاریخ فلان کارنامه گرفتم و معدل خرداد ماه من شد 19.8 (مثلا) و توانستم به هدف که معدل بالای 19 بود برسم تاریخ موفقیت رو بزنید
دوم مطالعه ی انواع جملات قصار روحیه دهنده هستش مثل پایین:
یک سفر هزار فرسنگی با برداشتن قدم اول شروع میشود کنفسیوس
یک قاعده کلی بیان میدارد که اشخاص به آنچه با آن متولد شده اند ربطی ندارند مهم اینست که از خود چه میسازند الکسندر گراهام بل
کسی که خواهان موفقیت است باید بیاموزد شکست را به عنوان بخشی از فرآیند رسیدن به اوج بپذیر جویس برادرز
و...
این کار ها باعث میشه آدم کم نیاره و راهش رو ادامه بده

روش هدف گذاری
ابتدا همون طوری که گفتم کامل بنویسید که چی میخواید و اهداف اصلیتون رو معین کنید
دوم حالا لازمه که برای اهدافتون زمان معین کنید یعنی چقدر لازمه تا بهشون برسید
سوم باید هدف گذاری یکسال آینده رو انجام بدید یعنی معلوم کنید از این اهداف چه بخشهایی در یک سال آینده مثلا از 20 مهر 94 تا 20 مهر 95 قرار انجام بشه نکته مهم اینه که طبیعتا بار اول نمیتونید دقیق هدف گذاری یکساله داشته باشید ایرادی نداره من خودم هر هدف یک مقداری از هدف گذاری یکسالم رو اصلاح میکنم مثلا امسال میخواستم به خاطر ضرورت کاری ی نرم افزاری رو یادبگیرم بعد از یک ماه متوجه شدم کارم طور دیگه ای حل میشه و نیاز به یاد گیری اون نرم افزار نیست خوب پس یاد گیری اون نرم افزار رو از اهداف 1 سالم حذف کردم
اول بدونید در هدف گذاری یکساله شما هدفهاتون باید جزئی تر بشه مثلا اگر در اهداف کلیتون آوردید تسلط به زبان انگلیسی در هدفگذاری یکساله باید بیارید گرفتن مدرک تافل(مثلا) و در هدفی که برای یک ماه آینده دارید مثلا بنویسید کسب اطلاعات کامل در مورد آزمون تافل مشورت با چند تا از دوستاتون که تافل دادن جمع آوری منابع برای مطالعه تافل و همچنین برنامه ریزی و ثبت نام آزمون یعنی هر چه هدف گذاری ریزتر میشه جزئیات اهداف هم بیشتر میشن(دقت کنید)
دوم در طول مدت یک سال باید در برنامه هاتون زمانی رو هر هفته قرار بدید برای بررسی و اصلاح هدف گذاری یکسالتون وهمچنین اهداف اصلی
خوب بعد هدف گذاری یکساله نوبت به هدف گذاری 1 ماه میشه اینجا کار به مراتب ساده تره یک سری کار هایی که باید برای رسیدن به اهدافتون در 1 ساله آینده انجام بدید رو در هدف گذاری یک ماه میارید بعد مشابه همین روند برای یک هفته بعد در آخرین مرحله شما هر شب برنامه روزانه خودتون رو مشخص میکنید یعنی در دفتری که هدف گذاری کردید نگاه میکنید میگید تو این هدفته باید چیکار کنم: بخشی رو برای کار های روز بعد مینویسید و انجامش میدید
من خودم ی دفترچه یادداشت دارم کار های روزانم رو در اون مینویسم و معمولا بعد انجام هر کار ی تیک کوچیک کنارش میزنم و همیشه این دفتر چه همرامه و چک میکنم چکار هایی مونده و چکار هایی رو باید انجام بدم

سر فصل بندی اهداف
حتما اهدافتون رو سر فصل بندی کنید وگرنه اصلا نمیشه هدف گذاری کرد و ممکنه هدف گذاری خیلی وقت شما رو بگیره حالا چطوری سر فصل بندی کنیم؟من چندتا سر فصل نمونه میارم:
درس-شغل-سلامت و ورزش-برنامه ریزی و هدف گذاری- تفریح-خانواده-و ...
اینطوری موقع هدف گذاری سالانه یا ماهانه یا هفتگی میگید خوب تو بخش ورزش یا شغلی چکار هایی باید انجام میدادم؟ خوب سر فصل مشخصه میرید رجوع میکنید و راحت هدف گذاری میکنید

توصیه (1)
دو چیز دیگه حداقل برای موفقیت میخواید اول مدیریت زمان دوم برنامه ریزی اصولی
ی مثال برای پی بردن به ارزش زمان بزنم
تریسی: اگر هر شب به جای تماشای تلویزیون 15 دقیقه مطالعه کنید سالانه 15 کتاب خواهید خواند! اگر روزی 15 دقیقه ادبیات کلاسیک بخونید در مدت هفت سال 100 کتاب بزرگ ادبیات کلاسیک را خوانده اید!!!

توصیه(2)
کتاب خواندن رو جز زندگیتون کنید مهارت های زیادی لازم داریم تو زندگی که مدارس یا دانشگاهها به ما یاد نمیدن مطالعه واقعا میتونه اونارو بهمون آموزش بده
مثال میزنم: در مورد مسئله ازدواج چند تا کتاب خوندید؟ آیا مهارت های برخورد با همسر یا تربیت فرزند یا انتخاب همسر رو بلدیم؟ درمورد سلامتی چی؟ آیا راه علمی برای سفید کردن دندونمون بلدیم؟ آیا چند حرکت ساده و موثر برای تناسب اندام رو اصولی بلدیم؟ آیا بلدیم خوابمون رو تنظیم کنیم؟ آیا فرهنگ و تاریخمون رو میشناسیم؟ آیا مهارت های ارتباط با دیگران رو بلدیم؟ و ...
خیلی از اینها با مطالعه و تمرین آموخته های ناشی از اون حل میشه

توصیه(3)
کم نیارید تریسی میگه:آنچه رایج است این است که افراد 90 تا 95 درصد کار را با سختگوشی انجام میدهند و بعد به انتها رساندن را به تعویق می اندازند این وسوسه این است که باید با آن جنگید
ببخشید ی مقدار طولانی شد نکات زیاد دیگه ای هم گفته که پراکنده هست و خیلی ربطی به هدف گذاری نداره
کارشناس محترم اگر میخوان جمع بندی کنند

موضوع قفل شده است