جمع بندی اولین کسانی که ادعای عصمت کردند چه کسانی بودند؟ (پاسخ به شبهه)

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اولین کسانی که ادعای عصمت کردند چه کسانی بودند؟ (پاسخ به شبهه)

با سلام
از اساتید گرامی تقاضا دارم به این شبهه جواب دهند

آیا خود ائمه دوازده گانه یا کسانی دیگر؟
با مطالعه در کتب شیعه و کتب تاریخ در می یابیم که اولین کسی که ادعای عصمت برای ائمه می کند ابن سباء یهودی بوده همان شخصیتی که علمای شیعه سعی در انکارش دارند. همانطور که قمی در المقالات و الفرق ص ۲۰ می گوید:….
(اولین کسی که برای علی ادعای عصمت نمود ابن سباء بوده) شخص دیگری که ادعای عصمت برای ائمه کرده شخص هشام بن حکم است . تثبیت دلائل النبوه: (۲/۵۲۸). شخص سوم که به این عقیده پرو بال بیشتری داد مومن طاق بعبارتى (شیطان طاق) بوده که نام اصلی اش محمد بن علی الاحول می باشد )در رجال الکشی: (ص۱۸۵)، مؤمن الطاق.تعریف عصمت در نزد شیعه وتضاد آن با کتب خودشان و قرآن
(عقائد الإمامیه ص۵۱ : ونعتقد أن الإمام کالنبی یجب أن یکون معصوماً من جمیع الرذائل ما ظهر منها وما بطن کما یجب أن یکون معصوماً من السهو والخطأ والنسیان لأن الأئمه حفظه الشرع والقوامون)
(اعتقاد داریم که امام مانند نبی باید معصوم باشد از تمام رزائل ظاهری وباطنی و معصوم باشد از فراموشی و خطاء زیرا ائمه محافظین شرع الهی هستند)

وهمینطور در کتاب میزان الحکمه (أن الإمام معصوم من الذنوب کلها صغیرها وکبیرها لا یزل عن الفتیا ولا یخطئ فی الجواب ولا یسهو ولا ینسى )
(امام معصوم است از گناهان کبیره وصغیره و خطا نمی کند در حِواب دادن ونه فراموشی به او دست می دهد ) میزان الحکمه ج۱ ص ۱۷۴

تضاد این عقیده با قرآن:
قرآن کریم به وضوح بیان می کند که انبیاء الله فراموش می کردند: به عنوان مثال(قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَهِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ) الکهف/۶۳ (از زبان موسی در داستان با خضر که می گوید : گفت: «دیدى؟ وقتى به سوى آن صخره پناه جستیم، من ماهى را فراموش کردم)

وباز در سوره الکهف می گوید (واذکر ربک اذا نسیت) الکهف/۲۴ (پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی ) خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم . باز سوره کهف آیه از زبان موسی (قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ) الکهف/۷۳ (موسی گفت من را بخاطر قولی که دادم وفراموش کردم مواخذه نکن)
انبیاء الله خطا می کنند زیرا بشر هستند:
در سوره ص حِریان ابراهیم علیه السلام در قضاوت خود بین آن دو برادر (إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْکُم بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ )ص/۲۲« وقتى [به طور ناگهانى‌] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو مدّعى [هستیم‌] که یکى از ما بر دیگرى تجاوز کرده، پس میان ما به حق داورى کن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش»

(إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَهً وَلِیَ نَعْجَهٌ وَاحِدَهٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ ) ص/۲۳
«این [شخص] برادر من است او را نود و نه میش و مرا یک میش است و مى‏گوید آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است»

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ )۲۴ سوره ص
(داوود] گفت قطعا او در مطالبه میش تو [اضافه] بر میش‏هاى خودش بر تو ستم کرده و در حقیقت بسیارى از شریکان به همدیگر ستم روا مى‏دارند به استثناى کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند و اینها بس اندکند و داوود دانست که ما او را آزمایش کرده‏ایم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه کرد ).

در سوره الانبیاء از زبان یونس علیه السلام: (وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ) ﴿الأنبیاء: ٨٧﴾
( ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد که معبودى جز تو نیست منزهى تو راستى که من از ستمکاران بودم)

آدم و حوا علهیم السلام:
(فازلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ )۳۶ البقره
«پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم فرود آیید شما دشمن همدیگرید و براى شما در زمین قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود »

فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ . البقره/۳۷
سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست که] توبه‏پذیر مهربان است.

قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.الاعراف /۲۳
گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى مسلما از زیانکاران خواهیم بود (۲۳)

از کتب خود امامیه:
( بحار الأنوار ج۲۵ ص۳۵۰ قیل للإمام الرضا ( إن فی الکوفه قوماً یزعمون أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم لم یقع علیه السهو فی صلاته ، فقال : کذبوا – لعنهم الله – إن الذی لا یسهو هو الله الذی لا إله إلا هو ).

(به امام رضا امام هشتم شیعه گفته شد در کوفه اقوامی ادعا دارند که پیامبر در نماز خود فراموشی به او دست نداد امام رضا می گوید دروغ می گویند خدا لعنتشان کند کسی که فراموشی واشتباه نمی کند الله تعالی است که بغیر از او خداوندی نیست)
از دیگر کتبشان صحیفه سجادیه که امام صراحتا اعتراف به خطا می کند وآمرزش می طلبد و همینطور در دعاهای نهحِ البلاغه که علی رضی الله عنه اعتراف به خطا و گناه می کند .

شکی نیست که علمای امامیه همانطور که در ابتدا آمد برای ائمه خود وبرای اثبات عصمتشان روایاتی را وضع کرده اند روایاتی که با قرآن در تضاد است مانند کلینی در اصول کافی که ابوابی دارد با عنوان(باب أن الائمه (ع) یعلمون جمیع العلوم التی خرجت إلى الملائکه )(ائمه می دانند تمام علومی که ملائکه از آن باخبر هستند)
باب أن الائمه(ع) إذا شاؤوا أن یعلموا علموا
((ائمه هرگاه اراده کنند که حِیزی را بدانند خواهند دانست به مجرد اراده)

باب أن الائمه(ع) یعلمون متى یموتون، وانهم لا یموتون الا باختیار منهم
(ائمه می دانند کی می میرمند و موت اختیار دارند)

باب أن الائمه(ع) یعلمون علم ما کان وما یکون وانه(۵) لا یخفى علیهم
(ائمه علومی که کشف شده است می داانند وعلومی که کشف نشده نیز می دانند وحِیزی بر آنها مخفی نمی باشد)
تمام این ادعاهای که اقای کلینی در کافی آورده به عنوان عقیده واصول از نظر ایات قرآن مردود است.
اقای کلینی پا را فراتر گذاشته و می گوید: (أُعطیت خصالاً لم یعطهنّ أحد قبلی: علّمت علم المنایا والبلایا.. فلم یفتنی ما سبقنی ولم یعزب عنّی ما غاب عنّی)
(علی رضی الله عنه می گوید خصلت های به من داده شده که به کسی قبل من داده نشده است :به من علم منایا وبلا داده اند و هیچ چیزی در گذشته و آینده نبوده ونیست الا اینکه من یعنی علی می دانم).أصول الکافی: (۱/۱۹۷).

حال ببینیم قرآن چه می گوید!
((وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَّاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ)) [لقمان:۳۴].
و کسى نمى‏داند فردا چه به دست مى‏آورد و کسى نمى‏داند در کدامین سرزمین مى‏میرد در حقیقت‏خداست [که] داناى آگاه است .

و می فرماید:( قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ ۖ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ)) [سبأ:۳].
سوگند به پروردگارم که حتما براى شما خواهد آمد [همان] داناى نهان[ها] که هموزن ذره‏اى نه در آسمانها و نه در زمین از وى پوشیده نیست و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اینکه در کتابى روشن [درج شده] است .
حال سخن کدام را قبول کنیم الله تعالی یا کلینی و علمای شیعه؟

بطلان دلایل عقلی شیعی در باب عصمت:
همه ى علمای شیعه می گویند عقل فتوی می دهد که امام باید معصوم باشد و خطا نکند کسی که خطا می کند چطور می تواند مردم را هدایت کند؟
پاسخ در ابتدا اثبات کردیم حتی انبیاء الله هم خطا ولغزش داشتند
دوم امت اسلام معصوم است به کتاب خداوند و سنت رسول الله صلى الله علیه وسلم
ودلیل اینکه هرگاه امتی از دین خدا بر می گشت خداوند نبی دیگری مبعوث می کرد واما بعد از نبی ما صلی الله علیه وسلم پیامبر نمی آید پس امت قرآن وسنت را دارد تا وقتی با آن دو است بر حق است همانطور که الله تعالی می فرماید(((وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا)) [النّساء:۱۱۵].
«هر کس پس از آنکه راه هدایت براى او آشکار شد با پیامبر به مخالفت برخیزد و [راهى] غیر راه مؤمنان در پیش گیرد وى را بدانچه روى خود را بدان سو کرده واگذاریم و به دوزخش کشانیم و چه بازگشتگاه بدى است».

و می فرماید در سوره النساء ۵۹ (فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ)
(اگر در مورد چیزی اختلاف کردید به خدا و رسولش باز گردید یعنی کتاب الله وسنت* نمی گوید امام معصوم!!!

وخاتمه اینکه شیعه فرقه فرقه شده اند تاریخ شیعه مملو از اسماء فرق مختلف است همچون کیسانیه، و هوادارن مختار ثقفی، زیدیه، واقفیه، امامیه، اسماعیلیه، فطحیه، بوری ها وغیرهم که بسیارند) و هر کدام عقیده خاص خود را داشته وبرای ائمه مورد قبول خود خصوصیاتی قرار داده اند که با عقل سلیم وقرآن وسنت یکی نمی باشند وهر فرقه فرقه ای دیگر را تکفیر کرده اند.
حال چطور امام معصوم را بشناسیم سخن کدام را قبول کنیم در حالی که سخن تمامشان مخالف قرآن وسنت است!!؟

با نام و یاد دوست




کارشناسان بحث: استاد عماد و استاد جلیل

رضا;776067 نوشت:
آیا خود ائمه دوازده گانه یا کسانی دیگر؟
با مطالعه در کتب شیعه و کتب تاریخ در می یابیم که اولین کسی که ادعای عصمت برای ائمه می کند ابن سباء یهودی بوده همان شخصیتی که علمای شیعه سعی در انکارش دارند. همانطور که قمی در المقالات و الفرق ص ۲۰ می گوید:….(اولین کسی که برای علی ادعای عصمت نمود ابن سباء بوده) شخص دیگری که ادعای عصمت برای ائمه کرده شخص هشام بن حکم است . تثبیت دلائل النبوه: (۲/۵۲۸). شخص سوم که به این عقیده پرو بال بیشتری داد مومن طاق بعبارتى (شیطان طاق) بوده که نام اصلی اش محمد بن علی الاحول می باشد )در رجال الکشی: (ص۱۸۵)، مؤمن الطاق.تعریف عصمت در نزد شیعه وتضاد آن با کتب خودشان و قرآن

سلام علیکم
قست اول سوال تاریخی است امام از این به بعد تاریخی نیست بلکه عقایدی است، چرا که نیاز به اثبات عصمت و رد شبهات مطرح شده درباره آن دارد که انشاءالله جناب طاهر گرامی به کارشناس مربوطه ارجاع خواهند داد.

اما در مورد قسمت تاریخی:

رضا;776067 نوشت:
با مطالعه در کتب شیعه و کتب تاریخ در می یابیم که اولین کسی که ادعای عصمت برای ائمه می کند ابن سباء یهودی بوده همان شخصیتی که علمای شیعه سعی در انکارش دارند

اولا: اگر علمای شیعه در رد عبدالله بن سباء تالیفاتی دارند باید جواب علمی داده شود نه اینکه با جنجال تبلیغاتی بگویم (همان کسی که شیعه سعی در انکارش دارد) علامه عسکری با دلالیل متقن که علمای اهل سنت را نیز به تعجب واداشته کتابی تالیف نموده است لازمه محیط علمی این است که علمی دلایل ایشان را رد کنیم وگرنه با این ادبیات شما بنده می گویم سقیفه دروغین همان چیزی که علمای اهل سنت 1400ساله در صدد اثباتش برآمده اند و نتواستنه اند. صدوق و فاروق بودن شیخین همان چیزی که علمای اهل سنت در طول 1400ساله در صدد اثباتش بوده اند و نتوانسته اند .... هزاران مطلب مثل این
این گونه سخن را می گویند جار و جنجال تبلیغاتی و عوام فریبی که با محیط های علمی سازگار نیست.
ثانیا: بنده به صفحه مربوطه در المقالات والفرق نگاه کردم چنین مطلبی نیافتم آنچه در این صفحه آمده عبارت است از :

«و اوّل من قال بينهما «1» بالغلو و هذه الفرقة تسمى السبائية اصحاب عبد اللّه بن سبأ، و هو عبد اللّه بن وهب الراسبى الهمدانى و ساعده»( المقالات و الفرق، النص، ص: 20 .ادامه صفحه نیز ربطی به عصمت و ادعای شبهه گر ندارد)

ترجمه: اولین کسی که در بین اینها به غلو قائل شد نامشان سبائیه بود اصحاب عبدالله بن سبا او همان عبدالله بن وهب راسبی همدانی است.
دقت در این مطب نشان می دهد که شبهه گر غلو را عصمت ترجمه کرده و حال آنکه غلو معنایی فراتر از عصمت دارد. مانیز با غلو مخالفیم و قائلیم کسانی که غلو کردند یعنی حضرت علی علیه السلام را خدا دانستند به بیراهه رفتند اما این چه ربطی به عصمت دارد و چرا شبهه گر غلو را عصمت معنا نموده جای سوال دارد؟!!!

ثالثا: ما مدارکی داریم که نشان می دهد قبل از اینکه عبدالله بن سباء بر فرض وجودش مسلمان شود(چون کسانی که وجود او را اثبات می کنند می گویند در زمان عثمان مسلمان شد) مسئله عصمت از خود پیامبرصلی الله علیه واله وسلم و حضرت علی علیه السلام نقل شده است.
یک: [= ]خزار قمى در کتاب کفایة الأثر مى‌نویسد:[= ]حضرت علی علیه السلام می فرمایند: به محضر رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در بیت ام سلمه رفتم هنگامیکه آیه تطهیر«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» نازل شد
پیامبر فرمودند یا علی این آیه در مورد تو و فرزندانت نازل شده است ...... آنها ائمه طاهر معصوم هستند و دشمنانشان معلون هستند(1)
این مطلب در منابع اهل سنت نیز آمده است(2) مقریزی پس از در توضیح آیه تطهیر عین عبارت را چنین آورده است: ، فأنا و أهل بيتي مطهرون من الذنوب‏. من و اهل بیتم طاهر از گناه هستیم(3) باید از شبهه گر پرسید این روایات که در منابع اهل سنت نیز آمده قبل از مسلمان شدن عبدالله بن سباء موهوم است یا بعد از آن؟؟!!
دو: در جریان غصب فدک، حضرت علی علیه السلام به ایه تطهیر استناد کرده و فاطمه زهرا سلام الله علیها را معصوم دانسته است .(4) در آن موقع هنوز عبدالله بن سباء بر فرض وجودش به اسلام روی نیاورده بود

1. الخزاز القمی الرازی، أبی القاسم علی بن محمد بن علی، کفایة الأثر فی النص على الأئمة الاثنی عشر، ص156، تحقیق السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات ـ قم، 140ه

[= ]2. البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفاى458هـ)، دلائل النبوة، ج1، ص171، طبق برنامه الجامع الکبیر؛[= ]الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفاى277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج1، ص105، [= ]تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.[= ] الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفاى499 هـ)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج1، ص198، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛

3.امتاع الاسماع، ج3، 208
4. الإحتجاج، الطبرسي ،ج‏1،ص:92

رضا;776067 نوشت:
تعریف عصمت در نزد شیعه وتضاد آن با کتب خودشان و قرآن
(عقائد الإمامیه ص۵۱ : ونعتقد أن الإمام کالنبی یجب أن یکون معصوماً من جمیع الرذائل ما ظهر منها وما بطن کما یجب أن یکون معصوماً من السهو والخطأ والنسیان لأن الأئمه حفظه الشرع والقوامون)
(اعتقاد داریم که امام مانند نبی باید معصوم باشد از تمام رزائل ظاهری وباطنی و معصوم باشد از فراموشی و خطاء زیرا ائمه محافظین شرع الهی هستند)
وهمینطور در کتاب میزان الحکمه (أن الإمام معصوم من الذنوب کلها صغیرها وکبیرها لا یزل عن الفتیا ولا یخطئ فی الجواب ولا یسهو ولا ینسى )
(امام معصوم است از گناهان کبیره وصغیره و خطا نمی کند در حِواب دادن ونه فراموشی به او دست می دهد ) میزان الحکمه ج۱ ص ۱۷۴
تضاد این عقیده با قرآن:

بسم الله الرحمن الرحیم


مساله ی عصمت نه تنها در شیعه، بلکه در میان دیگر مذاهب و فرق نیز قائلینی دارد و اینگونه نیست که این قول تنها مختص به شیعه باشد.

اصل مساله ی عصمت در میان شیعه مورد قبول است و با ادله ی نقلی و عقلی قابل اثبات است اما محدوده ی عصمت مورد اختلاف واقع شده است و مشهور علمای شیعه قائل هستند که محدوده ی عصمت، مبری بودن معصوم از گناه، خطا، سهو و نسیان است. اما باید توجه داشت که مراد عصمت از نسیان، نسيان هايى كه به نوعى با دعوت آنها ارتباط داشته باشد، ولى نسيان در يك كار عادى روزانه كه هيچ ارتباطى با مسأله وحى و نبوّت و تعليم و تربيت و تبليغ ندارد، بلكه عدم ارتباط آن را همه مى‏ دانند، لطمه ‏اى به مقام عصمت انبياء نمى ‏زند.(مخصوصا در موردى كه جنبه آزمايش داشته باشد) - تفسير آسان، ج‏10، ص: 366- پیام قرآن ج 7، ص 126-
اگر بپذیریم که مراد از نسیان در آیات مذکور،فراموشی باشد و حقیقتاً به خود پیامبر نسبت داده شده باشداز همین قبیل خواهد بود. - وجوهی دیگر برای آیات ذکر شده است که این مختصر گنجایش آن را ندارد-

رضا;776067 نوشت:
انبیاء الله خطا می کنند زیرا بشر هستند:
در سوره ص حِریان ابراهیم علیه السلام در قضاوت خود بین آن دو برادر (إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْکُم بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ )ص/۲۲

آنچه در مورد حضرت داوود، یونس، و آدم و حوا ذکر شده است گناه یا خطائی نبوده (یا حداقل خطایی در حوزه ی امور تبلیغ و تشریع و مرتبط با دیدن نبوده است) بلکه قائل هستیم که ترک اولی بوده است یعنی کاری انجام شده است که با توجه به جایگاه و موقعیت این پیامبران، بهتر بود از آنان سر نمی زد و معنای این عمل صورت گرفتن گناه یا خطائی از آنان نیست. به عبارت دیگر بهتر بود حضرت داوود رعایت آداب جلسه ی محاکمه را می نمود و با آنکه می دانست حق با طرف مقابل است سخنان طرف دیگر را نیز می شنید و نیز حضرت یونس قدری دیگر صبر می کرد و قوم را ترک نمی گفت و حضرت آدم و حوا به آن درختی که خداوند نهی کرده بود (نهی کراهتی نه تحریمی) نزدیک نمی شدند. ولی چون انجام دادند هر چند مرتکب خطا و گناه نشدند اما با توجه به جایگاهی که آنان داشتند این عمل برایشان زیبنده نبود.

رضا;776067 نوشت:
از کتب خود امامیه:
( بحار الأنوار ج۲۵ ص۳۵۰ قیل للإمام الرضا ( إن فی الکوفه قوماً یزعمون أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم لم یقع علیه السهو فی صلاته ، فقال : کذبوا – لعنهم الله – إن الذی لا یسهو هو الله الذی لا إله إلا هو ).

اما روایت امام رضا علیه السلام که دلالت بر وقوع سهو از پیامبر در نماز دارد علاوه بر آنکه از لحاظ سند ضعیف است مورد اعراض اکثر علماء شیعه قرار گرفته است و شیخ صدوق نیز که قائل به آن شده است به طور مطلق این مساله را قبول ندارد و قائل هستند که خداوند گاه پیامبر را در نماز به سهو می اندازد تا عملاً حکم سهو در نماز را به مردم تعلیم دهد.
و اما مساله ی استغفار معصومین علیهم السلام یا به منظور آموزش و تعلیم دیگران است یا بواسطه جایگاه و موقعیت آنان، به این بیان که آنان با توجه به جایگاه و موقعیت خود، حتی یک لحظه سلب توجه از خداوند را برای خود گناه فرض می کنند و از آن استغفار می کنند لذا چه بسیار اعمالی که انجام آن برای یک انسان عادی اشکالی نداشته باشد اما معصومین با توجه به شناختی که از خداوند دارند و با توجه به موقعیتی که در نزد او دارند این اعمال را گناه برای خود فرض می کرده باشند و از آن استغفار می کرده باشد.

رضا;776067 نوشت:
بطلان دلایل عقلی شیعی در باب عصمت:
همه ى علمای شیعه می گویند عقل فتوی می دهد که امام باید معصوم باشد و خطا نکند کسی که خطا می کند چطور می تواند مردم را هدایت کند؟
پاسخ در ابتدا اثبات کردیم حتی انبیاء الله هم خطا ولغزش داشتند
دوم امت اسلام معصوم است به کتاب خداوند و سنت رسول الله صلى الله علیه وسلم
ودلیل اینکه هرگاه امتی از دین خدا بر می گشت خداوند نبی دیگری مبعوث می کرد واما بعد از نبی ما صلی الله علیه وسلم پیامبر نمی آید پس امت قرآن وسنت را دارد تا وقتی با آن دو است بر حق است همانطور که الله تعالی می فرماید(((وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا)) [النّساء:۱۱۵].

از جمله ادله ی عقلی که برای عصمت بیان شده است این است که اگر نبی یا امام مصون از گناه و خطا نباشد نمی توان به او اعتماد کرد و در نتیجه هدایت با مشکل مواجه خواهد شد و این کلامی درست و قابل اعتنا است. و در ابتدا نیز بیان شد آنچه مستشکل به نام خطا مطرح نموده است ترک اولی بوده نه خطا.
اما اینکه بیان شده است امت اسلامی معصوم به کتاب و سنت است، معنا و مفهوم آن واضح نیست. آیا مقصود این است که امت با وجود کتاب و سنت گناه نمی کنند و به خطا نمی رود؟ این بیان بی معناست چه آنکه در زمان خود رسول امت اسلام دچار خطا می شد جز عده معدود. چنانکه در جنگ احد عموم مسلمانان پا به فرار نهادند و جز عده معدودی در کنار پیامبر باقی نماند.
و آیا مقصود این است که اگر امت اسلام به کتاب و سنت عمل کنند به گناه و خطا نمی روند؟ این کلام مورد قبول است و حقیقتاً اگر به احادیثی چون حدیث منزلت، غدیر، ثقلین، آیات تطهیر، مباهله، اولوا الامر، ولایت و... عمل شود امت به خطا نخواهد رفت ولی آیا امت به سنت و قرآن عمل می کند؟ ثانیاً عمل به کتاب و سنت نفی اعتقاد به عصمت نبی و ائمه را نمی کند. زمانی می توان به قرآن و سنت اعتماد کرد که اعتقاد داشته باشیم سنت اشتباه نیست و فردی که این سنت از او سر زده است به عمد یا خطا مرتکب امری خلاف (العیاذ بالله) نشده تا بتوان با تکیه بر آن مسیر هدایت را پیمود.
ثالثا مقصود از اینکه امت اسلام مصوم به کتاب سنت است آیا مقصود همه ی امت است یا بخشی از آن اگر مقصود همه ی امت است این امر خلاف واقع و وجدان است و وجود اختلاف را در میان علمای مذاهب نیز می بینیم (اختلافی آرا و افکاری که نمی تواند همه آنان درست باشد )حال چه برسد به عموم مردم و اگر بخشی از آن است با ادعای مستشکل مخالف است.
همچنین ما قائل هستیم باید به امر خدا و رسول اعتنا کرد ولی آیا حقیقتاً بعد از وفات پیامبر این اطاعت صورت گرفت؟ و در موردی که اختلاف پیش آمده بوده نزاع را به سنت و قرآن ارجاع دادند تا حل و هضم شود؟

سوال:
در آیه وروایت زیر شواهدی وجود دارد که اعتقاد به عصمت مخالف است:
در آیاتی که مربوط به حضرت داوود و حضرت آدم و حوا نیز داستان حضرت یونس بوده است بحث خطا وفراموشی در مورد این انبیا مطرح می شود.
ودر کتب شیعه روایتی که نشان از سهو پیامبر در نماز دارد: (بحار الأنوار ج۲۵ ص۳۵۰ قیل للإمام الرضا ( إن فی الکوفه قوماً یزعمون أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم لم یقع علیه السهو فی صلاته ، فقال : کذبوالعنهم الله إن الذی لا یسهو هو الله الذی لا إله إلا هو).
اولین کسی که بحث عصمت ائمه معصومین را مطرح کرد خودشان بودند یا عبدالله بن سباء بود؟ آیا اشعری قمی عبدالله بن سباء را اولین کسی می داند ائمه را دارای عصمت می داند؟


پاسخ:
در مورد اشکال الف: مساله ی عصمت نه تنها در شیعه، بلکه در میان دیگر مذاهب و فرق نیز قائلینی دارد و اینگونه نیست که این قول تنها مختص به شیعه باشد. اصل مساله ی عصمت در میان شیعه مورد قبول است و با ادله ی نقلی و عقلی قابل اثبات است اما محدوده ی عصمت مورد اختلاف واقع شده است و مشهور علمای شیعه قائل هستند که محدوده ی عصمت، مبری بودن معصوم از گناه، خطا، سهو و نسیان است.
اما باید توجه داشت که مراد عصمت از نسیان، نسيان هايى كه به نوعى با دعوت آنها ارتباط داشته باشد، ولى نسيان در يك كار عادى روزانه كه هيچ ارتباطى با مسأله وحى و نبوّت و تعليم و تربيت و تبليغ ندارد، بلكه عدم ارتباط آن را همه مى‏ دانند، لطمه ‏اى به مقام عصمت انبياء نمى ‏زند. مخصوصا در موردى كه جنبه آزمايش داشته باشد[1] اگر بپذیریم که مراد از نسیان در آیات مذکور،فراموشی باشد و حقیقتاً به خود پیامبر نسبت داده شده باشداز همین قبیل خواهد بود. - وجوهی دیگر برای آیات ذکر شده است که این مختصر گنجایش آن را ندارد-
پاسخ اشکال ب: آنچه در مورد حضرت داوود، یونس، و آدم و حوا ذکر شده است گناه یا خطائی نبوده (یا حداقل خطایی در حوزه ی امور تبلیغ و تشریع و مرتبط با دیدن نبوده است)بلکه قائل هستیم که ترک اولی بوده است یعنی کاری انجام شده است که با توجه به جایگاه و موقعیت این پیامبران، بهتر بود از آنان سر نمی زد و معنای این عمل صورت گرفتن گناه یا خطائی از آنان نیست. به عبارت دیگر بهتر بود حضرت داوود رعایت آداب جلسه ی محاکمه را می نمود و با آنکه می دانست حق با طرف مقابل است سخنان طرف دیگر را نیز می شنید و نیز حضرت یونس قدری دیگر صبر می کرد و قوم را ترک نمی گفت و حضرت آدم و حوا به آن درختی که خداوند نهی کرده بود (نهی کراهتی نه تحریمی) نزدیک نمی شدند. ولی چون انجام دادند هر چند مرتکب خطا و گناه نشدند اما با توجه به جایگاهی که آنان داشتند این عمل برایشان زیبنده نبود.

پاسخ اشکال ج:

روایت امام رضا علیه السلام که دلالت بر وقوع سهو از پیامبر در نماز دارد علاوه بر آنکه از لحاظ سند ضعیف است مورد اعراض اکثر علماء شیعه قرار گرفته است و شیخ صدوق نیز که قائل به آن شده است به طور مطلق این مساله را قبول ندارد و قائل هستند که خداوند گاه پیامبر را در نماز به سهو می اندازد تا عملاً حکم سهو در نماز را به مردم تعلیم دهد.

و اما مساله ی استغفار معصومین علیهم السلام یا به منظور آموزش و تعلیم دیگران است یا بواسطه جایگاه و موقعیت آنان، به این بیان که آنان با توجه به جایگاه و موقعیت خود، حتی یک لحظه سلب توجه از خداوند را برای خود گناه فرض می کنند و از آن استغفار می کنند لذا چه بسیار اعمالی که انجام آن برای یک انسان عادی اشکالی نداشته باشد اما معصومین با توجه به شناختی که از خداوند دارند و با توجه به موقعیتی که در نزد او دارند این اعمال را گناه برای خود فرض می کرده باشند و از آن استغفار می کرده باشد.

اگر گفته شود که دلیل عقلی شیعه در باب عصمت باطل است همه ى علمای شیعه می گویند عقل فتوی می دهد که امام باید معصوم باشد و خطا نکند کسی که خطا می کند چطور می تواند مردم را هدایت کند؟

در حالی که در ابتدا اثبات کردیم حتی انبیاء الله هم خطا ولغزش داشتند.
دوم امت اسلام معصوم است به کتاب خداوند و سنت رسول الله صلى الله علیه وسلم.

ودلیل اینکه هرگاه امتی از دین خدا بر می گشت خداوند نبی دیگری مبعوث می کرد واما بعد از نبی ما صلی الله علیه وسلم پیامبر نمی آید پس امت قرآن وسنت را دارد تا وقتی با آن دو است بر حق است.
درپاسخ میگوئیم

از جمله ادله ی عقلی که برای عصمت بیان شده است این است که اگر نبی یا امام مصون از گناه و خطا نباشد نمی توان به او اعتماد کرد و در نتیجه هدایت با مشکل مواجه خواهد شد و این کلامی درست و قابل اعتنا است و در ابتدا نیز بیان شد آنچه مستشکل به نام خطا مطرح نموده است ترک اولی بوده نه خطا.
اما اینکه بیان شده است امت اسلامی معصوم به کتاب و سنت است، معنا و مفهوم آن واضح نیست. آیا مقصود این است که امت با وجود کتاب و سنت گناه نمی کنند و به خطا نمی رود؟ این بیان بی معناست چه آنکه در زمان خود رسول امت اسلام دچار خطا می شد جز عده معدود. چنانکه در جنگ احد عموم مسلمانان پا به فرار نهادند و جز عده معدودی در کنار پیامبر باقی نماند. و آیا مقصود این است که اگر امت اسلام به کتاب و سنت عمل کنند به گناه و خطا نمی روند؟ این کلام مورد قبول است و حقیقتاً اگر به احادیثی چون حدیث منزلت، غدیر، ثقلین، آیات تطهیر، مباهله، اولوا الامر، ولایت و... عمل شود امت به خطا نخواهد رفت ولی آیا امت به سنت و قرآن عمل می کند؟
ثانیاً عمل به کتاب و سنت نفی اعتقاد به عصمت نبی و ائمه را نمی کند. زمانی می توان به قرآن و سنت اعتماد کرد که اعتقاد داشته باشیم سنت اشتباه نیست و فردی که این سنت از او سر زده است به عمد یا خطا مرتکب امری خلاف (العیاذ بالله) نشده تا بتوان با تکیه بر آن مسیر هدایت را پیمود.
ثالثا مقصود از اینکه امت اسلام معصوم به کتاب سنت است آیا مقصود همه‌ی امت است یا بخشی از آن اگر مقصود همه‌ی امت است این امر خلاف واقع و وجدان است و وجود اختلاف را در میان علمای مذاهب نیز می بینیم (اختلافی آرا و افکاری که نمی تواند همه آنان درست باشد )حال چه برسد به عموم مردم و اگر بخشی از آن است با ادعای مستشکل مخالف است.
همچنین ما قائل هستیم باید به امر خدا و رسول اعتنا کرد ولی آیا حقیقتاً بعد از وفات پیامبر این اطاعت صورت گرفت؟ و در موردی که اختلاف پیش آمده بوده نزاع را به سنت و قرآن ارجاع دادند تا حل و هضم شود؟

عبدالله بن سبا: علمای شیعه در رد عبدالله بن سباء تالیفاتی دارند از جمله علامه عسکری با دلالیل متقن که علمای اهل سنت را نیز به تعجب واداشته کتابی تالیف نموده و آن را افسانه عبدالله بن سباء نامیدند. برفرض اینکه عبدالله بن سباء وجود داشته باشد آنچه به او نسبت در این مورد نسبت داده می شود و استناد به المقالات و والفرق اشعری میشود صحیح نیست زیرا در آن کتاب آمده «و اوّل من قال بينهما «1» بالغلو و هذه الفرقة تسمى السبائية اصحاب عبد اللّه بن سبأ، و هو عبد اللّه بن وهب الراسبى الهمدانى و ساعده»(1)
ترجمه: اولین کسی که در بین اینها به غلو قائل شد نامشان سبائیه بود اصحاب عبدالله بن سبا او همان عبدالله بن وهب راسبی همدانی است.
دقت در این مطب نشان می دهد که شبهه گر غلو را عصمت ترجمه کرده و حال آنکه غلو معنایی فراتر از عصمت دارد. شیعه با غلو مخالف است و می گوید کسانی که غلو کردند یعنی حضرت علی علیه السلام را خدا دانستند به بیراهه رفتند. حضرت علی علیه السلام می فرماید هلک فی رجلان، محب غال و مبغض قال«دو گروه در مورد من هلاک شدند دوستداران که غلو کردند و دشمنانی بعض شدید نسبت به من دارند»(2)
عصمت در لسان خود ائمه معصومین علیهم السلام
ما مدارکی داریم که نشان می دهد قبل از اینکه عبدالله بن سباء بر فرض وجودش مسلمان شود(چون کسانی که وجود او را اثبات می کنند می گویند در زمان عثمان مسلمان شد) مسئله عصمت از خود پیامبرصلی الله علیه واله وسلم و حضرت علی علیه السلام نقل شده است.
یک: خراز قمی در کتاب کفایة الأثر مى‌نویسد:حضرت علی علیه السلام می فرمایند: به محضر رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در بیت ام سلمه رفتم هنگامیکه آیه تطهیر«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» نازل شد
پیامبر فرمودند یا علی این آیه در مورد تو و فرزندانت نازل شده است ...... آنها ائمه طاهر معصوم هستند و دشمنانشان معلون هستند(3)
این مطلب در منابع اهل سنت نیز آمده است(4) مقریزی پس از در توضیح آیه تطهیر عین عبارت را چنین آورده است: ، فأنا و أهل بيتي مطهرون من الذنوب‏. من و اهل بیتم طاهر از گناه هستیم(5) باید از شبهه گر پرسید این روایات که در منابع اهل سنت نیز آمده قبل از مسلمان شدن عبدالله بن سباء موهوم است یا بعد از آن؟؟!!
دو: در جریان غصب فدک، حضرت علی علیه السلام به ایه تطهیر استناد کرده و فاطمه زهرا سلام الله علیها را معصوم دانسته است .(6) در آن موقع هنوز عبدالله بن سباء بر فرض وجودش به اسلام روی نیاورده بود.

احادیث از سایر ائمه علیهم السلام نیز در منابع حدیثی فراوان در اثبات عصمت یافت می شود

منابع:

[1]محمد جواد نجفی خمینی،تفسير آسان،18 جلد، چاپ اول، تهران، انتشارات اسلامیه، ج‏10، ص: 366- آیه الله مکارم شیرازی، پیام قرآن،10 جلد، چاپ نهم، تهران، انتشارات اسلامیه، ج 7، ص 126


1.المقالات و الفرق، النص، ص: 20 .ادامه صفحه نیز ربطی به عصمت و ادعای شبهه گر ندارد
2. نهج البلاغه، صبحی صالح، هجرت، قم، 1414ق، چاپ اول.
3. الخزاز القمی الرازی، أبی القاسم علی بن محمد بن علی، کفایة الأثر فی النص على الأئمة الاثنی عشر، ص156، تحقیق السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات ـ قم، 140ه
4. البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفاى458هـ)، دلائل النبوة، ج1، ص171، طبق برنامه الجامع الکبیر؛الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفاى277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج1، ص105، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م. الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفاى499 هـ)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج1، ص198، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛
5 .امتاع الاسماع، ج3، 208
6. الإحتجاج، الطبرسي ،ج‏1،ص:92

موضوع قفل شده است