جمع بندی چه زمانی خداوند ابراهیم را دوست گرفت؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه زمانی خداوند ابراهیم را دوست گرفت؟

وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا«125»
و دین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است و از آیین ابراهیم حق‏گرا پیروی نموده است و خدا ابراهیم را دوست گرفت

سلام

چه زمانی خداوند ابراهیم را به دوستی دعوت کرد ؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد محسن

فتا 1;775863 نوشت:
وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا«125»
و دین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است و از آیین ابراهیم حق‏گرا پیروی نموده است و خدا ابراهیم را دوست گرفت
سلام
چه زمانی خداوند ابراهیم را به دوستی دعوت کرد ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما
پاسخ می دهیم که پیامبران بزرگ الهی هر یک به صفاتی متصف شده اند. آدم صفی الله، نوح نجی الله، ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله، عیسی روح الله و محمد حبیب الله که قطعا هر یک از این صفات شان نزولی دارد.
اما در باره پرسش شما که چه زمانی حضرت ابراهیم خلیل خدا شد، اقوال مختلف است.
بهانه انتخاب این نام گاهی به نقلی تاریخی مستند و گاهی به امتحانات سخت الهی و گاهی به دلایلی دیگر مرتبط می شود.
بنا بر این، نمی توان به طور قاطع، وجه معتمدی را که منحصر در یک دلیل باشد، ارائه کرد.
و اما این که چه زمانی ابراهیم پیامبر دوست خدا شد، می توان گفت شخص زمانی کسی را به دوستی می پذیرد و این دوستی را به وی اعلام می کند،که شایستگی دوستی با او را داشته باشد. آزمودن به سختی ها برای شخصی که به عنوان دوست انتخاب می شود، یکی از بهترین راه های تشخیص دوست از غیر دوست و معیار شایستگی اوست.

و اما مفسرین در تفسیر آیه مذکور، مطالبی را مطرح کرده اند که برخی مستند به روایت است که در ادامه توجه شما را به آن جلب می کنیم.
1.در باره خليل بودن ابراهيم، گفته ‏اند،روايت شده كه ابراهيم از مهمان‏ها پذيرايى مى‏كرد و مستمندان را اطعام مى‏كرد، تا اين كه مردم گرفتار قحطى شدند. ابراهيم را دوستى در مصر بود. وى به اميد آن كه از او كمكى بگيرد، رهسپار مصر شد ولى از او چيزى دريافت نكرد. در موقع مراجعت، از بيابانى شن زار، عبور كرد. براى اين كه خانواده‏اش از اين كه دست خالى بر گشته است ناراحت نشوند، كيسه را پر از رمل(شن و ماسه بیابان) كرد و به خانه آمد و چون خجالت مى‏كشيد، در گوشه ‏اى بخفت و خوابش برد.آن ها كيسه را گشودند و مقدارى آرد از آن خارج كرده، خمير كردند و نانى تهيه نمودند و براى او نيز آوردند. پرسيد:
اين نان را از كجا تهيه كرده‏ايد؟ گفتند: از آن آردى كه دوست مصرى به تو داده بود.
ابراهيم گفت:او دوست من هست، ليكن مصرى نيست! از اين رو خداوند او را خليل ناميد. اين مطلب را على بن ابراهيم در تفسير خود با چند واسطه، از امام صادق سلام الله علیه نقل كرده است. (1)
2.برخی نوشته اند: خداى مهربان به حضرت ابراهيم وحى كرد: هنگامى كه تو اموال خود را تسليم مهمانان كردى، و فرزندت را در معرض قربانى قرار دادى، و خود را در معرض آتش نمرودى قرار دادى، و قلب خود را تسليم خداى مهربان نمودى من تو را دوست و خليل خود انتخاب کردم.(2)
3.و نزد اهل تحقيق حق تعالى ابراهيم را به جهت آن خليل خواند كه وى را امتحان كرد به تن و جان و مال و فرزند وى مال به مهمان داد و فرزند به قربان و تن به نيران و جان به جانان بدين سبب به اين اسم متسم شد.(3)
4.وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا و خدا ابراهيم را به دوستى خود برگزيدابراهيم را از اين كه پرستش بتان و ديگر شريكان را نفى كرد، سودى عظيم حاصل شد و اين سود عظيم آن بود كه خدايش مقرب خود و دوست خود برگزيد.(4)
پی نوشت ها:
1.شیخ طبرسی،تفسیر مجمع البیان،ترجمه فارسی، تهران،انتشارات فراهانی،سال 1360 خورشیدی،چاپ اول، ج‏6، ص 70
2.نجفی خمینی محمد جواد، تفسير آسان،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1398 قمری،چاپ اول، ج‏11، ص 164
3. کاشانی ملا فتح الله، تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين،تهران،انتشارات علمی،سال 1366 خورشیدی، ج‏3، ص 124
4.گروه مترجمان، تفسير هدايت،مشهد،انتشارت بنیاد پژهش های اسلامی آستان قدس رضوی،سال 1377 خورشیدی،چاپ اول، ج‏2، ص 181

فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا«الاسراء/5»
پس آنگاه که وعده [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می‏گماریم تا میان خانه‏ها[یتان برای قتل و غارت شما] به جستجو درآیند و این تهدید تحقق‏یافتنی است

سلام

خلیل از ریشه خلل به معنی رخنه کننده رسوخ کننده یا شاید دوست محرم باشد ایا دلیل خاصی دارد که برای حضرت ابراهیم بکار رفته است .

فتا 1;776886 نوشت:
فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا«الاسراء/5»
پس آنگاه که وعده [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می‏گماریم تا میان خانه‏ها[یتان برای قتل و غارت شما] به جستجو درآیند و این تهدید تحقق‏یافتنی است

سلام
خلیل از ریشه خلل به معنی رخنه کننده رسوخ کننده یا شاید دوست محرم باشد ایا دلیل خاصی دارد که برای حضرت ابراهیم بکار رفته است .


بسم الله الرحمن الرحیم

در فرهنگ عربی هر لغتی دارای ریشه ای است و البته با معانی مختلف و گاه مخالف با هم. یا شاید دو کلمه از نظر ظاهری و وزنی از یک ماده باشد، ولی با تغییر إعراب(ضّمه،فتحه،کسره) آن معنای لغت کاملا دگرگون شود.مثل همان معنایی که شما در پرسش آورده اید.در هر صورت، خلیل در لغت به معنای دوست خالص و صادق و جمع آن اخلّاء است.(1)

در برخی از تفاسیر در این باره که ریشه واژگانی خلیل چیست، توضیحاتی ارائه شده است.

نوشته:

در تفسیر واژه "خلیل"، دو نظریه عمده وجود دارد، یکی این که خلیل از ماده خُلّت به معنای دوستی است یعنی خداوند ابراهیم علیه السلام را به دوستی خود انتخاب کرد. نظر دوم آن است که خلیل از ماده خِلّت به معنای نیاز و احتیاج است و معنایش آن است که ابراهیم علیه السلام باور داشت که در همه چیز بدون استثناء نیازمند پروردگار است.

که البته به نظر می رسد تفسیر اول ترجیح دارد و در تایید آن روایتی از امام صادق سلام الله علیه وجود دارد که:

اگر خداوند ابراهیم علیه السلام را به عنوان خلیل انتخاب کرد، نه به جهت نیاز به دوستی با او بود، بلکه به این دلیل بود که ابراهیم علیه السلام بنده مفید پروردگار و کوشا در راه رضای او بود.(2)

در تفسیر دیگری آمده است:

امام رضا سلام الله علیه فرمود:من از پدرم شنيدم كه از پدرش امام صادق سلام الله علیه روايت مى ‏کرد كه : اگر خداى متعال ابراهيم علیه السلام را خليل خود گرفت براى اين بود كه نه هيچ سائلى را رد و نه از احدى(کسی) غير از خداى تعالى چيزى را درخواست کرد.

و اين صحيح ‏ترين روايت است در توجيه اين كه چرا خداى متعال ابراهيم را خليل خود گرفت، براى اين كه با لفظ و لغت هم مطابق است، چون خلت به معناى حاجت است و خليل تو كسى است كه حوائج خود را به تو بگويد و از تو رفع حاجت بخواهد، البته وجوهى ديگر در اين باب روايت شده ولى وجه بالا درست‏ تر است.(3)

و الله العالم

پی نوشت ها:

1. ر،ک،فرهنگ فارسی معین.

2.آیت الله مکارم ناصر، تفسیر نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول،جلد 4،ص 145

3.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان،ترجمه فارسی موسوی همدانی سید محمد باقر،قم ،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم، ج‏5، ص 155

وَإِنْ كَادُوا لَیفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیكَ لِتَفْتَرِی عَلَینَا غَیرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِیلًا«الإسراء/73»
و چیزی نمانده بود که تو را از آنچه به سوی تو وحی کرده‏ایم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و در آن صورت تو را به دوستی خود بگیرند

یا وَیلَتَى لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا«الفرقان/28»
ای وای کاش فلانی را دوست [خود] نگرفته بودم

سلام

واژه خلیل در این دو آیه که دقیقاً با همان اعراب امده از مزایا و خطراتی بر خوردارست که نشان میدهد این دوستی یک دوستی معمولی نیست بلکه به نوعی عضویت در یک حزب و دسته یا ورود به حریمی را نشان میدهد که میتواند مزایا و خطراتی را بدنبال داشته باشد .

گــفــت آن یــار کــز او گـشـت سـر دار بـلـنـد---- جـرمـش ایـن بـود کـه اسـرار هـویـدا مـی‌کرد
فــیــض روح الــقــدس ار بــاز مــدد فـرمـایـد---- دیـگـران هـم بـکـنـنـد آن چـه مـسـیـحا می‌کرد

وَكَذَلِكَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیكُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ«الأنعام/75»
و این گونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین‏کنندگان باشد

سلام

حال سوال دیگری در همین رابطه چه زمانی خداوند ملکوت اسمانها و زمین را به ابراهیم نشان داد ؟

فتا 1;778047 نوشت:
وَكَذَلِكَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیكُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ«الأنعام/75»
و این گونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین‏کنندگان باشد
سلام
حال سوال دیگری در همین رابطه چه زمانی خداوند ملکوت اسمانها و زمین را به ابراهیم نشان داد ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام مجدد خدمت شما

به طور دقیق نمی توان بیان کرد چه زمانی خدای متعال چشمان ابراهیم پیامبر را به ملکوت آسمان ها و زمین روشن کرد. اما از تفسیر کلمه "کذلک" می توان فهمید که این واقعه بعد از نایل شدن حضرت به مقام رسالت اتفاق افتاده است آن جا که از کلمه "کذلک" می فهمیم که خدای متعال به پیامبرش می فرماید همان طوری که ملکوت آسمان ها و زمین و حقایق و اسرارعالم را به شما نشان دادیم، به ابراهیم پیامبر نیز نشان داده بودیم.

در تفاسیر به این موضوع اشاره شده است.

نوشته اند:

معنى كذلك يعنى همين نحوى كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و ائمه سلام الله علیهم اجمعین

مي ديدند به ابراهيم علیه السلام هم نشان داديم "نُرِي إِبْراهِيمَ" خداوند نشان داد ابراهيم را "مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ..."

علاوه بیان کردند:و آن چه از اين عوالم قابل رؤيت است فقط عالم ملكوت است كه از فوق عرش تا نهان ارض و آن چه در آن ها موجود است از ملائكه، جنّ، انس، حيوانات، نباتات، جمادات، كرات آسمانی به طور کامل در سیطره دید حضرت ابراهيم عليه السّلام قرار گرفت و بعد از او جز رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و اوصياء طاهرينش دليلى نداريم كه شخص دیگری به این مقام رسیده باشد.

"لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ" براى اين است كه به مقام يقين كه بالاترين مراتب ايمان است،دست یابد... از همين جمله افضليت حضرت ابراهيم علیه السلام بر ساير پیامبران غير از رسول خدا صلوات الله علیه معلوم می شود. (1)

در ضمن از تایید روایت هایی که در این باره به دست ما رسیده است، می توان کشف کرد که آیه شریفه مربوط به بعد از نایل شدن به مقام رسالت است. زیرا کسی جز اولیای خاص الهی که به مقام والای رسالت یا امامت رسیده باشند شخص دیگری نمی تواند شایسته دیدن اسرار ملکوت شود آن هم ملکوت آسمان ها و زمین که به طور حتم اسراری به گستردگی عالم هستی است.

امام باقر و امام صادق سلام الله علیهما در تبیین آیه مورد پرسش هر کدام تفسیری دارند.

امام باقر سلام الله علیه در توضیح آیه شریفه:

"وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ" فرمود: كُشِطَ لَهُ عَنِ الْأَرْضِ حَتَّى رَآهَا وَ مَنْ فِيهَا وَ عَنِ السَّمَاءِ حَتَّى رَآهَا وَ مَنْ فِيهَا...(2)

یعنی این که آشکار شد برای ابراهیم از اسرار زمین و هر چه در آن است و نیز پرده بر افتاد از آسمان به طوری که بر ایشان اسرار آسمان و هر چه در آن است عیان شد.

از امام صادق سلام الله علیه نیز نقل شده است که فرمود:

"كُشِطَ لِإِ بْرَاهِيمَ ع السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ حَتَّى نَظَرَ إِلَى مَا فَوْقَ الْعَرْشِ وَ كُشِطَ لَهُ الْأَرْضُ حَتَّى رَأَى مَا فِي الْهَوَاءِ وَ فُعِلَ بِمُحَمَّدٍ ص مِثْلُ ذَلِكَ وَ إِنِّي لَأَرَى صَاحِبَكُمْ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ قَدْ فُعِلَ بِهِمْ مِثْلُ ذَلِكَ"(3)‏

یعنی این که برای ابراهیم علیه السلام آسمان های هفت گانه آشکار شد تا جایی که بالاتر از عرش را مشاهده کرد و نیز آشکار شد برای حضرت زمین و دید هر چه در آن از اسرار است و همین برنامه، برای پیامبر صلوات الله علیه نیز اجرا شده است و همین طور برای امام شما و نیز امامان بعد از شما که آنان نیز به مثل ابراهیم نظاره گر ملکوت آسمان ها و زمین شدند.

بنا بر این، با وجود چنین جایگاه و مقام رویتی می توان گفت که ابراهیم پیامبر زمانی که در جایگاه رسالت بود، این کشف و شهود برایش تجربه شد.

و توانست به اسرار هستی شناخت پیدا کند تا به مرتبه یقین که بالا ترین مرتبه ایمان و معرفت است برسد. و اما این واقعه به طور دقیق در چه سالی از زمان اتفاق افتاد،معلوم نیست.ولی به طور کلی می توان گفت در مقطع پیامبری آن حضرت بود که ایشان مامور به تبلیغ دین شدند و با بت پرستان آن دوره احتجاج و مبارزه کردند.

در پایان بیان این نکته مناسب است که ابراهیم سه دوره زندگانی را پشت سر نهاد.

۱. دوره قبل از نبوت

۲. دوره نبوت و مبارزه با بت ‌پرستان بابل.

۳. دوره هجرت از بابل و تلاش و کوشش در سرزمین مصر، فلسطین و مکه
و اما زمانی که مردم بابل علاوه بر بت‌های ساختگی دست خود، موجودات آسمانی مانند خورشید و ماه و ستارگانرا پرستش می ‌کردند، ابراهیم تصمیم گرفت از راه منطق و استدلال ‌های روشن، وجدان خفته آن ها را بیدار کند تا در مسیر یگانه پرستی گام بردارند و به توحید برسند.
حضرت مدت‌ ها در باره آفرینش آسمان و زمین و نظام شگفت انگیز آن مطالعه کرده بود تا آن که نور یقین در دلش تابیدن گرفت و ملکوت آسمان ها و زمین را مشاهده کرد.آن طور که آیه شریفه بیان کرد.و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته


پی نوشت ها :

1.طیب سید عبد الحسین، أطيب البيان في تفسير القرآن،تهران،انتشارات اسلام،سال 1378 خورشیدی،چاپ دوم ج‏5، ص 118 با ویرایش کامل

2.علامه مجلسی، بحار الأنوار،تهران،انتشارات اسلامیه،چاپ مکرر، بی تا، ج‏26، ص 115

3.همان

أَوَلَمْ ینْظُرُوا فِی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ یكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَی حَدِیثٍ بَعْدَهُ یؤْمِنُونَ آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده است ننگریسته‏اند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان می‏آورند «الأعراف/185»

سلام ایا دیگران هم پیامبرند که پس از دیدن ملکوت اسمانها و زمین حجت برانان تمام میشود ؟

فتا 1;780096 نوشت:
أَوَلَمْ ینْظُرُوا فِی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ یكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَی حَدِیثٍ بَعْدَهُ یؤْمِنُونَ آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده است ننگریسته‏اند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان می‏آورند «الأعراف/185»
سلام ایا دیگران هم پیامبرند که پس از دیدن ملکوت اسمانها و زمین حجت برانان تمام میشود ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
باید گفت:
کلمه "ینظروا" لزوما به معنای نگاه با چشم سر نیست،بلکه از جهاتی می تواند به معنای دقت و تفکر باشد که در ادامه پاسخ به آن اشاره می شود.
در این آیه شریفه خدای متعال به پیامبرش خطاب می کند چرا بندگان خدا به باطن آسمان ها نظر نمی کنند تا بر حقانیت دعوت الهی تو اعتراف کنند آن ها باید به آن طرف سکه هستی نظر کنند تا دعوت تو به سوی توحید را باور کنند و غافل از دنیا نروند.
و اما خصوصیتی که انسان ها را با دیگر موجودات متمایز می کند،شعور و درکی است که موجب تفاوت ماهوی این نوع مخلوق با دیگر موجودات می شود. درکی که همراه با کشف معارف است و انسان را از پوسته ناسوت و دنیای مادی خارج و به مقاصد عالیه متصل می کند.ملکوت،مقصد عالی معارف بشری در همین دنیا است.
قرآن انسان ها را به تفکر در احوال عالم خلقت تشویق می کند تا چشمان بشر به ملکوت هستی باز شود و معارف حقه را با ذائقه جانش درک کند.
معارفی که مختص عالم ماده است، موجب پرواز انسان نمی شود.علقه مادی و زمینی اگر تقویت شود، انسان را در پوسته مادی اش زندانی می کند و درب معارف را به رویش می بندد.
چنین شخصی نمی تواند از خودش دور شود. او لحظه به لحظه بیشتر در خودش فرو می رود و تنها چیزی که برایش مهم نیست،هویت ذاتی اوست.
و اما همان طور که اشاره شد بنا به تعریف بیشتر تفاسیر، جمله "ینظروا" به معنای یتفکروا است.یعنی انسان ها در ملکوت آسمان ها و زمین دقت و تفکر کنند. یعنی بفهمند که اهل زمین نیستند و پس در آسمان ها و در ملکوت واقعیت را بجویند و سبک بال به سوی مبدأ اعلی پرواز کنند. به همین دلیل باید دل های خود را خالص و توحیدشان را قوی کنند تا بتوانند از اسرار هستی به اندازه توان و تحمل شان با خبر شوند.
با این حال کلمه " ینظروا" می تواند به معنای واقعی اش یعنی نگاه به باطن عالم تفسیر شود.در این صورت پیامبران الهی به اندازه قدرت و توان و دیگر انسان ها به اندازه زحمت و کوشش خود می توانند با چشمان ظاهرشان باطن عالم را مشاهده کنند.در این صورت این چشم سر نیست که باز می شود. بلکه نگاه باطن گشوده می شود.نگاهی که بتواند تحمل دیدن اسراری که بر پرده غیب تجلی می کند را داشته باشد.
حضرت ابراهیم در دوره امتحانش این توفیق را یافت که ملکوت آسمان ها را مشاهده کند تا بر یقینش افزوده شود. این یک سفر معنوی و نورانی برای حضرت بود تا در مسیر رسالتش قوی تر استدلال کند و توحید را به دیگران بهتر بشناساند او در مسیر رسالتش محتاج این نگاه بود.اما نگاه عام به آثار خلقت و درس گرفتن از آن،اختصاص به حضرت ندارد.
در نتیجه لازم نیست که دیگران هم پیامبر باشند تا بتوانند با دیدن ملکوت آسمان ها، حجت برای شان تمام شود.
و بیان کردیم که اولا ینظروا در چنین آیاتی حتما به معنای نگاه نیست که اگر هم باشد باز هم نمی تواند مختص مقام پیامبری باشد. زیرا هر کسی اگر در تقویت توحید بکوشد و در مسیر بندگی خالصانه تر گام بردارد، می تواند به اندازه سعی و تلاشش به اسرار الهی واقف شود.بنا بر این، شخصی چون حضرت ابراهیم در اوج آگاهی قرار می گیرد و دیگر انسان ها در مراتب پایین قرار می گیرند.
در تفاسیر نوشته اند
1. غرض از اين آيه، توبيخ آنان در اعراض و انصراف از وجه ملكوتى اشياء است كه چرا فراموش كردند و در آن نظر نينداختند تا برايشان روشن شود كه آنچه را كه رسول خدا صلوات الله علیه به سوى آن دعوت شان مى‏كند حق است.(1)
2. "أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ"
آيا اينان در باره عجايب آسمان ها و زمين و موجودات گوناگونى كه در آن ها هستند و خداوند آن ها را آفريده است، نمى‏انديشند، تا بدانند كه آن ها را خالق و مدبرى است؟! بديهى است كه تمام موجودات، دليل وجود حق و يگانگى او هستند.
"وَ أَنْ عَسى‏ أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ" آيا فكر نمى ‏كنند كه شايد مرگ آن ها نزديك شده است، تا قدرى به خود آيند و احتياط كنند و آخرت را فداى فخر و شرف و عزت دنيا نكنند؟
قرآن می فرماید: "آيا در حكومت آسمان ها و زمين و مخلوقاتى كه خدا آفريده از روى دقت و فكر نظر نيفكندند" أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ".
تا بدانند اين عالم وسيع آفرينش با اين نظام حيرت‏انگيز بيهوده آفريده نشده و هدفى براى آن بوده است، و دعوت پيامبر صلوات الله علیه در حقيقت دنباله همان هدف آفرينش، يعنى تكامل و تربيت انسان است.
پی نوشت ها:
1.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم، ج‏8، ص 455
2. گروه مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن،تهران،انتشارات فراهانی،سال 1360 خورشیدی،چاپ اول، ج‏10، ص 126
3.آیت الله مکارم شیرازی ناصر،تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، ج‏7، ص 38

بسم الله الرحمن الرحیم
جمع بندی:
پرسش اول:
چه زمانی خداوند ابراهیم را به دوستی دعوت کرد ؟
با سلام و طلب توفیق الهی برای همه کاربران گرامی
این نکته قابل توجه است که هر یک از پیامبران الهی خصوصا آن ها که اولوالعزم هستند هر یک به صفتی بارز متصف شده اند که البته این صفات را خدای متعال برای آنان برگزید همان گونه که شواهد آن در آیات قرآن موجود است به طور مثال حضرت آدم صفی الله،حضرت نوح نجی الله، حضرت موسی کلیم الله،حضرت عیسی روح الله،حضرت محمد حبیب الله نامیده شده اند و حضرت ابراهیم نیز به عنوان خلیل خدا بر گزیده شد.
خدای متعال فرمود:"وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهيمَ خَليلا"(1) سوره نساء،آیه 125
دين و آيين چه كسى بهتر است از آن كسی است كه خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد و پيرو آيين خالص و پاكِ ابراهيم گردد؟ و خدا ابراهيم را به دوستىِ خود انتخاب كرد.
توضیح این که هر یک ازصفات پیامبران به طور قطع دلیل خاص به خود را دارد
اما این که چه زمانی حضرت ابراهیم به عنوان خلیل خدا برگزیده شد اقوال مختلف است.که بهانه این انتخاب گاهی به نقل تاریخی مستند و گاهی به دلایل دیگر مرتبط می شود.
در نتیجه نمی توان وجه معتمد و یقینی ای را برای توجیه این نام ها ارائه کرد.
البته زمانی دوستی کسی پذیرفته می شود که لیاقت آن را داشته باشد.
شخص برگزیده شده بعد از گذر از آزمون های سخت به عنوان دوست انتخاب می شود و حضرت ابراهیم علیه السلام آزمون های بسیار مشکلی را با موفقیت پشت سر گذاشت آن گاه به عنوان دوست خدا برگزیده شد.این توضیح می تواند یک توجیه نیکو برای این پرسش باشد.
با این حال تفاسیر توجیهاتی برای این مسئله آورده اند که به طور خلاصه مطالبی بیان می شود.
1.ابراهيم از مهمان‏ ها پذيرايى مى‏ كرد و مستمندان را اطعام مى‏ كرد، تا اين كه مردم گرفتار قحطى شدند.ابراهیم به مصر رفت تا از او کمک بگیرد ولی دست خالی بازگشت و برای این که خانواده اش از این وضع غمگین نشوند کیسه همراهش را از شن بیابان پر کرد و هنگام مراجعت به منزل کیسه شن را در گوشه ای پنهان کرد و خوابید. خانواده اش آن را گشودند و مقداری آرد از آن بیرون کردند و با آن نان پختند و برای حضرت هم مقداری نان آوردند . ابراهیم با تعجب پرسید این نان از کجا تهیه شده است؟ خانوادش پاسخ دادند از کیسه آردی که از دوست مصری ات گرفته بودی نان تهیه کردیم
ابراهيم گفت:او دوست من هست، ليكن مصرى نيست! از اين رو خداوند او را خليل ناميد. اين مطلب با چند واسطه از امام صادق سلام الله علیه نقل شده است. (1)
2. برخی نوشته اند: خداى مهربان به حضرت ابراهيم وحى كرد: هنگامى كه تو اموال خود را تسليم مهمانان كردى، و فرزندت را در معرض قربانى قرار دادى، و خود را در معرض آتش نمرودى قرار دادى، و قلب خود را تسليم خداى مهربان نمودى من تو را دوست و خليل خود انتخاب کردم.(2)
3.خدای متعال ابراهيم را به جهت آن خليل خواند كه وى را به تن و جان و فرزند امتحان كرد. بدين سبب به اين اسم متسم شد.(3)
4.ابراهيم چون با بت پرستی و شریک قرار دادن برای خدا مبارزه کرد،به سود بزرگی دست یافت و آن سود این بود که مقرب درگاه حق و دوست خدای متعال شد.(4)
پرسش دوم:
خلیل از ریشه خلل به معنی رخنه کننده رسوخ کننده یا شاید دوست محرم باشد، ایا دلیل خاصی دارد که برای حضرت ابراهیم به کار رفته است؟ .
پاسخ:
هر لغتی مربوط به یک ریشه می شود. البته دیده شده است دو کلمه از نظر ظاهری از یک ماده باشد، ولی با تغییر إعراب(ضّمه،فتحه،کسره) آن، معنای لغت کاملا دگرگون شود.همان گونه که در زبان فارسی هم به چشم می خورد.
و ام خلیل در لغت به معنای دوست خالص و صادق و جمع آن اخلّاء است.(5)
در برخی از تفاسیر در باره ریشه خلیل، توضیحاتی ارائه شده است.
نوشته اند:
"خلیل"، یا از ماده خُلّت به معنای دوستی است یعنی خداوند ابراهیم علیه السلام را به دوستی خود انتخاب کرد.یا از ماده خِلّت به معنای نیاز و احتیاج است .در این صورت ابراهیم علیه السلام باور داشت که در همه چیز محتاج خدای متعال است.
به نظر می رسد تفسیر اول ترجیح دارد و در تایید آن روایتی از امام صادق سلام الله علیه وجود دارد که
اگر خداوند ابراهیم علیه السلام را به عنوان خلیل انتخاب کرد، نه به جهت نیاز به دوستی با او بود، بلکه به این دلیل بود که ابراهیم علیه السلام بنده مفید پروردگار و کوشا در راه رضای او بود.(6)
در تفسیر دیگری از قول امام رضا سلام الله علیه نقل شده خداى متعال ابراهيم علیه السلام را به این دلیل خليل خود قرار داد که هيچ سائلى را رد نکرد و از غیر خدا چیزی درخواست نکرد.
به نظر می رسد اين صحيح ‏ترين روايت است كه چرا خداى متعال ابراهيم را خليل خود گرفت.(7)
وجوه دیگر نیز آورده شده است که نیازی به بیان آن نیست.
پرسش سوم:
چه زمانی خداوند ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان داد ؟
پاسخ:
دقیقا نمی توان گفتچه زمانی خدای متعال چشمان ابراهیم پیامبر را به ملکوت آسمان ها و زمین باز کرد. اما از تفسیر کلمه "کذلک" می توان فهمید که این واقعه بعد از نایل شدن حضرت به مقام رسالت اتفاق افتاده است آن جا که از کلمه "کذلک" می فهمیم که خدای متعال به پیامبرش می فرماید همان طوری که ملکوت آسمان ها و زمین و حقایق و اسرارعالم را به شما نشان دادیم، به ابراهیم پیامبر نیز نشان داده بودیم.
در تفاسیر به این موضوع اشاره شده است.
نوشته اند:
معنى كذلك يعنى همين نحوى كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و ائمه سلام الله علیهم اجمعین
مي ديدند به ابراهيم علیه السلام هم نشان داديم "نُرِي إِبْراهِيمَ" خداوند نشان داد ابراهيم را "مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ..."(8)
در ضمن از تایید روایت هایی که در این باره به دست ما رسیده است، می توان کشف کرد که آیه شریفه مربوط به بعد از نایل شدن به مقام رسالت است. زیرا کسی جز اولیای خاص الهی که به مقام والای رسالت یا امامت رسیده باشند شخص دیگری نمی تواند شایسته دیدن اسرار ملکوت شود آن هم ملکوت آسمان ها و زمین که به طور حتم اسراری به گستردگی عالم هستی است.
امام باقر سلام الله علیه در توضیح آیه شریفه ای که در ادامه می آید فرمود:
"وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ" كُشِطَ لَهُ عَنِ الْأَرْضِ حَتَّى رَآهَا وَ مَنْ فِيهَا وَ عَنِ السَّمَاءِ حَتَّى رَآهَا وَ مَنْ فِيهَا...(9)
یعنی این که آشکار شد برای ابراهیم از اسرار زمین و هر چه در آن است و نیز پرده بر افتاد از آسمان به طوری که بر ایشان اسرار آسمان و هر چه در آن است،عیان شد.
اما این واقعه به طور دقیق در چه سالی از زمان اتفاق افتاد،معلوم نیست.ولی به طور کلی می توان گفت در مقطع پیامبری آن حضرت بود که ایشان مامور به تبلیغ دین شدند و با بت پرستان آن دوره احتجاج و مبارزه کردند.
پرسش چهارم:
با توجه به آیه شریفه" أَوَلَمْ ینْظُرُوا فِی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ یكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَی حَدِیثٍ بَعْدَهُ یؤْمِنُونَ"(سوره اعراف،آیه 185)
ایا دیگران هم پیامبرند که پس از دیدن ملکوت آسمان ها و زمین حجت برانان تمام می شود ؟
پاسخ:
باید گفت:
کلمه "ینظروا" لزوما به معنای نگاه با چشم سر نیست،بلکه از جهاتی می تواند به معنای دقت و تفکر باشد. در این آیه شریفه خدای متعال به پیامبرش خطاب می کند چرا بندگان خدا به باطن آسمان ها نظر نمی کنند تا بر حقانیت دعوت الهی تو اعتراف کنند. آن ها باید در ملکوت هستی بنگرند تا دعوت تو به سوی توحید را باور کنند و غافل از دنیا نروند.
قرآن انسان ها را به تفکر در احوال عالم خلقت تشویق می کند تا چشمان بشر به ملکوت هستی باز شود و معارف حقه را با ذائقه جانش درک کند.
جمله "ینظروا"(بنا به نقل تفاسیر) به معنای یتفکروا است.یعنی انسان ها در ملکوت آسمان ها و زمین دقت و تفکر کنند. یعنی بفهمند که اهل زمین نیستند. پس ملکوت واقعیت را بجویند .
البته کلمه " ینظروا" می تواند به معنای واقعی اش یعنی نگاه در باطن عالم تفسیر شود.در این صورت پیامبران الهی به اندازه قدرت و توان و دیگر انسان ها به اندازه زحمت و کوشش خود می توانند حتی با چشمان ظاهرشان باطن عالم را مشاهده کنند.در این صورت، چشم سر ابزاری برای دیدن ملکوت می شود.
با این تفسیرلازم نیست که دیگران هم پیامبر باشند تا بتوانند با دیدن ملکوت آسمان ها، حجت برای شان تمام شود.
زیرا اگر کسی در تقویت توحید بکوشد و در مسیر بندگی خالصانه تر گام بردارد، می تواند به اندازه سعی و تلاشش به اسرار الهی واقف شود.با این حساب حضرت ابراهیم در اوج آگاهی قرار می گیرد و دیگر انسان ها در مراتب پایین قرار می گیرند.
در تفاسیر نوشته اند
1.غرض از اين آيه، توبيخ آنان در اعراض و انصراف از وجه ملكوتى اشياء است كه چرا فراموش كردند و در آن نظر نينداختند تا برای شان روشن شود كه آن چه را كه رسول خدا صلوات الله علیه به سوى آن دعوت شان مى‏كند، حق است.(10)
2.آيا اينان در باره عجايب آسمان ها و زمين و … نمى‏انديشند، تا بدانند كه آن ها را خالق و مدبرى است؟! …آيا فكر نمى ‏كنند كه شايد مرگ آن ها نزديك شده است، تا … آخرت را فداى فخر و شرف و عزت دنيا نكنند؟(11) آيا در حكومت آسمان ها و زمين و مخلوقاتى كه خدا آفريده از روى دقت و فكر نظر نيفكندند...تا بدانند اين عالم وسيع آفرينش با اين نظام حيرت‏انگيز بيهوده آفريده نشده و هدفى براى آن بوده است، و دعوت پيامبر صلوات الله علیه در حقيقت دنباله همان هدف آفرينش، يعنى تكامل و تربيت انسان است.(12)
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
اللهم صل علی محمد و آل محمد

پی نوشت ها:
1.شیخ طبرسی،تفسیر مجمع البیان،ترجمه فارسی، تهران،انتشارات فراهانی،سال 1360 خورشیدی،چاپ اول، ج‏6، ص 70
2.نجفی خمینی محمد جواد، تفسير آسان،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1398 قمری،چاپ اول، ج‏11، ص 164 با ویرایش
3.کاشانی ملا فتح الله، تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين،تهران،انتشارات علمی،سال 1366 خورشیدی، ج‏3، ص 124 با ویرایش
4.گروه مترجمان، تفسير هدايت،مشهد،انتشارت بنیاد پژهش های اسلامی آستان قدس رضوی،سال 1377 خورشیدی،چاپ اول، ج‏2، ص 181 با ویرایش
5.ر،ک،فرهنگ فارسی معین.
6.آیت الله مکارم ناصر، تفسیر نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول،جلد 4،ص 145
7.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان،ترجمه فارسی موسوی همدانی سید محمد باقر،قم ،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم، ج‏5، ص 155 با ویرایش
8.طیب سید عبد الحسین، أطيب البيان في تفسير القرآن،تهران،انتشارات اسلام،سال 1378 خورشیدی،چاپ دوم ج‏5، ص 118 با ویرایش کامل
9.علامه مجلسی، بحار الأنوار،تهران،انتشارات اسلامیه،چاپ مکرر، بی تا، ج‏26، ص 115
10.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم، ج‏8، ص 455 با ویرایش
11.گروه مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن،تهران،انتشارات فراهانی،سال 1360 خورشیدی،چاپ اول، ج‏10، ص 126 با ویرایش
12.آیت الله مکارم شیرازی ناصر،تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، ج‏7، ص 38 با ویرایش

موضوع قفل شده است