جمع بندی علت خلقت افراد جهنمی؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت خلقت افراد جهنمی؟

با سلام
چرا با وجود شرایط زیر خداوند متعال افراد جهنمی را آفریدند؟
شرایط :
1- خداوند به انسان قدرت اختیار ، اراده ، عقل و فکر داده است و برخی از افراد به صورت کاملاً اختیاری راه نادرست و صراط غیر مستقیم را انتخاب می کنند و باعث جهنمی شدن خود می شوند. (مانند یزید)
2- خداوند عالم مطلق و خالق مطلق است. خداوند عاقبت تمامی امور را می داند. (طبق روایات)

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صادق

Bahram-Nouraei;775341 نوشت:
با سلام
چرا با وجود شرایط زیر خداوند متعال افراد جهنمی را آفریدند؟
شرایط :
1- خداوند به انسان قدرت اختیار ، اراده ، عقل و فکر داده است و برخی از افراد به صورت کاملاً اختیاری راه نادرست و صراط غیر مستقیم را انتخاب می کنند و باعث جهنمی شدن خود می شوند. (مانند یزید)
2- خداوند عالم مطلق و خالق مطلق است. خداوند عاقبت تمامی امور را می داند. (طبق روایات)

باسلام وتشکر .
مشکل آن است که هدف آفرینش انسان ها را گناه نكردن و بهشتی شدن فرض کرده ، در نتیجه خلقت افرادی را که به این سرانجام نمی رسند ، به نوعی مغایر با فلسفه آفرینش دانسته اید ، در حالی که حقیقت امر این گونه نیست .
فلسفه آفرینش انسان همانند هر موجود دیگری بر اساس فیاضیت مطلق خداوند تعریف می شود ، یعنی خداوند به واسطه فیض مطلق خود هر موجودی را که لایق خلقت بوده و امکان آفریده شدن داشت و خلقت او به زیبایی و شکوه جهان خلقت می افزاید، از نعمت وجود محروم نمی نماید و او را خلق می کند. (1)
اما در عین حال حکمت خداوند اقتضا دارد که خلقت، حکیمانه و هدفمند و دارای سرانجام و مسیری معین برای مخلوق باشد . بر این اساس تکامل انسان و رسیدن به مراتب بالای حیات بهشتی، هدف خلقت او بیان می شود .
در نتیجه برای هر انسانی مسیری معین و ابزاری لازم برای رسیدن به سعادت ابدی و تکامل عمیق روحی و معنوی تعریف می شود.امتحانات لازم و متناسب با ظرفیت های خاص خودش برای او در نظر گرفته می شود . نمی توان قبل از برگزاری آزمون فرد را از فرصت حضور در آزمون محروم ساخت تنها به این دلیل که نتیجه عملکرد او برای ما روشن است .
علم و آگاهی پیشین خداوند از نحوه برخورد افراد با اختیار و حق انتخابی که به آن ها داده شده ، در خصوص همه افراد یکسان است. همان گونه که کفر و عصیان و ظلم بندگان و در نتیجه جهنمی شدن آن ها ضرری به حال خداوند ندارد ، عبادت و تقوا و بندگی آنان و در نتیجه بهشتی شدن شان هم فایده ای به حال خداوند ندارد تا خداوند تنها بهشتیان را در آزمون سرنوشت ساز حاضر سازد و رفوزه ها را از ابتدا از این فرصت محروم نماید .
در فلسفه آفرینش و شکوه داستان خلقت تنها با بهشتی شدن انسان ها یا خلقت کسانی که با حسن انتخاب های خود گناه نكرده و اهل بهشت می شوند، شکل نمی گیرد، بلکه زیبایی و شکوه این داستان به آن است که همه افراد به طور مساوی از فرصت خود بهره ببرند . هیچ کس نداند که چه نتیجه ای در برابر او قرار دارد ، اگر قرار بود که تنها اهل بهشت در دنیا خلق شوند، دیگر آزمون دنیا ، آزمونی صوری و نمایشی بود و همه به نوعی می دانستند که در هر صورت اهل بهشت خواهند شد .
خدا کسی را جهنمی و کس دیگر را بهشتی نمی کند؛ البته خدا نسبت به اموری که افراد انتخاب می‌کنند و به نتایجی که می‌رسند، آگاه است‌، آن هم به دلیل احاطه‌ای که به همه امور در کل عالم دارد. اگر دو اتومبیل با سرعت زیاد به سوی هم در حرکت باشند، هلی‌کوپتری که بر بالای مسیر این ها حرکت می‌کند، صحنه را می‌بیند و می‌داند که تا چند لحظه دیگر این دو اتومبیل با هم برخورد و تصادف می‌کنند. ولی تصادف زاییده علم خلبان نیست‌، بلکه زاییده سرعت زیادی است که راننده‌ها با انتخاب خود برگزیده‌اند. اگر سرعت را انتخاب نمی‌کردند، تصادف پیش نمی‌آمد. حال در مورد خدا‌، آیا می‌توان سوء اختیار یک فرد و در نتیجه بدبخت شدن او را بر عهده ولی‌ّ نعمتی گذاشت که به او امکاناتی را برای انتخاب بهترین‌ها عطا کرده است‌؟
گفته شما درست است که در علم خداوند بوده که مثلا عده ای از افراد اگر آفریده شوند، در نهایت وارد جهنم خواهند شد ، ولی فرجام بهشت یا دوزخ برای انسان از مقوله «شدنی» هاست؛ یعنی باید به دنیا بیاییم تا بهشتی یا جهنمی «بشویم» . ظرف وجود ما با حضور در دنیا و طی مراحل علمی و عملی و گذر از فراز و نشیب ها شکل می گیرد. بنابراین تا به دنیا نیاییم پاداش و کیفر معنا پیدا نمی کند.
اساساً اختیار آدمی، زمینه پاداش و جزا را در جهان فراهم می نماید. اگر قرار باشد که همه انسان‏ها خوب باشند یا تنها انسان‏های خوب آفریده شوند، اختیار و حق انتخاب معنا نداشت. تا راه کج وجود نداشته باشد که عده‏ای دچار آن شوند، انتخاب راه درست معنا ندارد. نیک و خوب بودن در کنار بدی‏ها معنا می یابد.
در واقع آنچه خداوند آفرید، موجود انسانی است و انسان با اختیار و حق انتخاب معنا می یابد . اگر انتخاب و اختیار او نباشد، فرقی با مثلاً فرشتگان ندارد، یعنی اگر فقط انسان پاک ‌آفریده می شد، چیزی جز فرشته نبود، در حالی که انسان موجود و نوعی جدای از فرشته است . چون چنین است و پای اختیار و انتخاب به میان‌ آمد، باید راه نیک و بد هر دو وجود داشته و هر یک از این دو راه نیز برای خود رهروانی داشته باشد. اگر قرار باشد که راه بدی از همان ابتدا به جهت علم ازلی خدا بسته باشد، دیگر اختیار نیک از میان نیک و بد معنا نداشت.
به علاوه این علم مانع فیض خداوند در حق بندگان هم نخواهد شد ، همان طور که آموزگاری قبل از امتحان یا حتی از ابتدای سال می داند که کدام دانش آموز موفق و کدام یک رفوزه خواهد شد ، اما نه در طول سال در تدریس و آموزش آن ها تفاوتی قائل می شود و نه در وقت امتحان فرصت را از برخی دریغ می نماید ؛ این لازمه یک آزمون مهم و کامل است .
پس در فلسفه آفرینش هیچ تفاوتی بین انسان های گوناگون در استفاده از فرصت خلقت نیست. خداوند به دلیل علم به سرانجام افراد نمی تواند برخی را از فیض وجود محروم نماید ، زیرا این محروم کردن فرد از یک نعمت به خاطر جرمی است که مرتکب نشده است .
از طرف دیگر به یقین دنیا محل آزمون برای همه انسان هاست (2) ؛ اما بزرگی و زیبایی و شکوه آزمون دنیا برای همه افراد در این است که به هر فرد امکان شکست خود را بدهد . از نحوه رفتار و عملکرد دیگران درس عبرت بگیرد . به علاوه عملکرد افراد گمراه و بدکار مهم ترین آزمون دیگر انسان ها در برابر گزینه های امتحانات الهی است . در نتیجه می توان گفت بدون وجود این افراد و این فضا در آزمون دنیا حتی بهشتی شدن بهشتیان هم ارزش چندانی ندارد. اگر قرار باشد که همه انسان‏ها خوب باشند یا تنها انسان‏های خوب آفریده شوند، انتخاب درست و صحیح معنا یا ارزش نداشت .
در نتیجه می توان دریافت که خلقت انسان ها با مهربانی خداوند هم منافاتی ندارد. زیرا کمک و لطفی به مجموعه انسان ها و عامل مهمی در مسیر شکل دادن به ساختار عظیم و جدی آزمون دنیا است که به کمال رسیدن همه انسان ها در خلال این آزمون مهم و جدی و پر از عبرت و سرشار از خطر شکل گرفته و سامان می یابد . البته در این میان لطف و رافت و مهربانی خداوند در هزاران شکل و صورت شامل حال بندگان حتی گنهکاران و اهل عذاب می شود و بسیاری از ایشان در نهایت به سعادت و نجات می رسند .
پس وجود افرادی که راه نادرست را می روند، به خاطر حقیقت وجودی نوع بشر و انسان است که ترکیبی از حیوان و فرشته، یا ترکیبی از ماده و ملکوت، ترکیبی از شهوت و عقل است . به طور کاملاً‌ ممکن و طبیعی باید در هر دو چهره افرادی وجود داشته باشند، اما افراد به انتخاب خود به آن مسیر می روند .
بهشت و جهنمی بودن نتیجه کار انسان است که از اختیار داشتن آدمی ناشی می شود ؛ پس جهنمی شدن جهنمیان به خاطر گناهان خودشان بود . می توانستند با حسن انتخاب ، بهشت را برای خود رقم بزنند .
گناه ما انسان ها معمولا در مراحل گوناگون با توبه يا زمينه سازي هاي عفو و رحمت خداوند برطرف شده و سرانجام بسياري از گنهكاران در نهايت بهشت و سعادت خواهد بود ، پس اين كه ما گناه مي كنيم ،دليلي بر آفريده نشدن مان نيست .

پی‌نوشت‌ها:
1. سید حسن ابراهیمیان، انسان‏شناسى، ص 115 و 116. نشر معارف - تهران ، 1381 شمسى.
2. ملک (67) آیه 2.

با سلام

خدای متعال انسان را خلق کرد و انسان موجود مختاری است که در میان فرشته خویی و سبقت گرفتن از آنها و بهیمه صفتی و گمراه تر شدن از آنهاست.
امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهار پایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد، حال كسى كه عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن كه شهوتش بر عقلش غالب شود حتما از چهار پایان بدتر مى ‏باشد.
بنابراین انسان موجودی نیست که گمراه شدن، یا هدایت یافتن او، از پیش تعیین شده باشد. تا این دو گروه را از هم جدا کرده و تنها یکی را شایسته خلقت بدانیم. بلکه این امر به دست خود انسان رقم زده خواهد شد.

از سویی نیز نمی توانیم بگوییم، انسان موجودی باشد که فقط خوب داشته باشد و کسی از آنها گمراه نباشد. چنین سخنی مثل این است که بگوییم: چرا خدا گلابی را زرد رنگ و دارای مغز خوشمزه و مقوی مانند موز نکرد؟! در حالی که اگر خدا گلابی را چنین می آفرید، دیگر گلابی نیافریده بود. بلکه یک موز دیگر آفریده بود. یعنی انسانی که مجموعه ای از خوبها و بدون هر گونه گمراهی باشد، دیگر انسان نیست، بلکه فرشته است. و خداوند مجموعه فرشتگان را مستقل از انسان آفریده است. و انسان بودن و فرشته بودن دو امر متفاوت است.
همچنین وجود انسان های شریر و ظالم نیز در زندگی بشر لازم است. و بدون آنها خوبی خوبان معنا ندارد. به عنوان مثال اگر شرارت و خباثت یزید نبود، ایثار و عبودیت امام حسین (ع) تجلی نمی کرد. در واقع میدان امتحان انسان ها، و بستر رشد و تعالی آنها، نیاز به جنود شیطانی دارد تا در کشاکش جنود شیطانی و جنود رحمانی، بشر استعداد خود را به یکی از دو طرف الهی یا شیطانی شکوفا کند. و از همین روست که خدا نفس اماره را آفرید و به شیطان نیز اجازه اغواگری داد.

گذشته از همه این ها، این گونه سوالات شاید از این نوع تفکر ریشه گرفته باشد که جهنمی نبودن و در زمره خوبان بودن؛ مساله ای بسیار دشوار و سخت است. در حالی که این نوع تفکر، از اغواگری شیطان و خود یک فریبکاری است.
زندگی دنیوی انسان ها، اعم از مومن و کافر، فرق چندانی با یکدیگر ندارد. و انتخاب مسیر ایمان نیز محرومیت ها و سختی هایی در پیش ندارد که دیگران از آنها معاف باشند! بلکه همه انسان ها، اعم از کافر و مومن، با فقر و بیماری و مصیبت و محرومیت ها دست و پنجه نرم می کنند. و اگر گروهی نیز دارای مزیت باشند، قطعا مزیت از آن مومنان است:
«إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ[نساء/۱۰۴] اگر شما (مومنان) درد و رنج مى ‏بینید، کفار نیز همانند شما درد و رنج مى ‏بینند ولى شما امیدى از خدا دارید كه آنها ندارند.»

علاوه بر آنکه برنامه زندگی مومنان، با هدایت وحی الهی، به دور از افراط ها و تفریط ها شکل می گیرد و شکوفایی همه جانبه استعدادها و توانایی های انسان را در پی دارد. هر چند که انسان مجبور باشد از شهوات فانی و زودگذر چشم بپوشد. که این چشم پوشی نه فقط برای مومنان، که برای هر عاقلی لازم است.

باسلام و احترام

صادق;775573 نوشت:
، اگر قرار بود که تنها اهل بهشت در دنیا خلق شوند، دیگر آزمون دنیا ، آزمونی صوری و نمایشی بود و همه به نوعی می دانستند که در هر صورت اهل بهشت خواهند شد .
خیراینطور نیست
میتوانست جهنمی نباشد و آزمون بین مراتب بهشت باشد
مگر نداریم که اگر ابوذز میدانست که درسر سلمان چه میگذرد اورا به جرم کفر میکشت!!!
پس فاصله مراتب بهشت و قرب الهی هم کم نیست!!!
صادق;775573 نوشت:
در نتیجه می توان دریافت که خلقت انسان ها با مهربانی خداوند هم منافاتی ندارد.

اینکه انسانی به خودش و اعمالش واگذار شده و صددرصد امکان فریب خوردن نیز دارد و اینکه این شخص مخلد در نار شود چگونه با مهربانی خداوند منافات ندارد؟؟؟!!
یه مثال میزنم
پدری فرزند خود را تربیت میکند و به او اختیار نیز میدهد و میگوید به سمت این چاه نرو تا نابود نشوی
حالا به هردلیلی این بچه رفت و نزدیک بود که بیافتد در چاه..مهربانی پدر ایجاب نمیکند که علیرغم اینکه اختیار داده مانع این کارشود؟؟؟
صادق;775573 نوشت:
به طور کاملاً‌ ممکن و طبیعی باید در هر دو چهره افرادی وجود داشته باشند، اما افراد به انتخاب خود به آن مسیر می روند .
بهشت و جهنمی بودن نتیجه کار انسان است که از اختیار داشتن آدمی ناشی می شود ؛ پس جهنمی شدن جهنمیان به خاطر گناهان خودشان بود . می توانستند با حسن انتخاب ، بهشت را برای خود رقم بزنند .

یعنی این امکان وجود داشت همه بهشتی باشند؟؟؟
پس چرا خلقت جهنم قبل از خلقت آدمی بوده؟؟؟
نمی تونیم بگیم به هر حال یه عده جهنمی اند و از یطرف دیگه بگیم که با اختیار خود جهنمی اند

yalda solimani;775638 نوشت:
از سویی نیز نمی توانیم بگوییم، انسان موجودی باشد که فقط خوب داشته باشد و کسی از آنها گمراه نباشد.

سلام

چرا نمیشه؟؟!!!

مگه بهشت یک مرتبه است؟؟؟

عادلانه این بود و این است که آزمون دنیا برای بدست آوردن مراتب سعادت باشد نه جهنم و بهشت؟
چراکه هیچ کسی بد خود را نمیخواد و هرکاری که میکند براساس حب است
البته در دین اسلام هم اشاره شده که هرکسی محشور با مشتهیاتش است..اگه واقعا اینطور باشه عذابی در کار نیست الا اینکه در نظر مراتب بالا و خدا که از همه بالاتر است عذاب است نه خود فرد

ما از خوک و مار بودن عذاب میکشیم اما آیا خود خوک هم از خوک بودنش عذاب میکشد؟ خیر

کدام آدم عاقلی به میل خود عذاب وحشتناک جهنم را طلب میکند ؟ آیا دیوانه را میتوان ملامت کرد ؟

درود بر همگی.
همانطور که می بینید، این بحث هم قفل شده و کلیدش حل معمای علم ذاتی خداست.
تا چگونگی علم ذاتی خدا روشن نشود، و مشخص نشود مختاریم یا مجبور، هیچ گره ای از اینگونه مباحث باز نخواهد شد.
تنها چیزی که به اینگونه سوالات و مباحث پایان می دهد، پاسخ قاطعی برای جبر و اختیار و علم ذاتی خداست.

antijahl;783611 نوشت:
درود بر همگی.
همانطور که می بینید، این بحث هم قفل شده و کلیدش حل معمای علم ذاتی خداست.
تا چگونگی علم ذاتی خدا روشن نشود، و مشخص نشود مختاریم یا مجبور، هیچ گره ای از اینگونه مباحث باز نخواهد شد.
تنها چیزی که به اینگونه سوالات و مباحث پایان می دهد، پاسخ قاطعی برای جبر و اختیار و علم ذاتی خداست.



شما تصور میکنید اگر علم به موضوعی داشته باشیم اختیار از آن سلب میشود ؟


بگذارید مثالی بزنم


شما میخواهید به میهمانی بروید و از قبل اطلاع دارید که کدام لباس مناسب است و آن را خواهید پوشید، البته علم شما اینجا چون دانش به کل موضوعات ندارید اندک است


حال شما میروید و همان پیراهن را که از قبل میدانستید میپوشید


آیا شما در پوشیدن پراهن اختیار نداشتید ؟


چگونه فکر کرده اید جهل به موضوعی باید باشد تا اختیار صورت یابد ؟


لازم اختیار جهل به موضوع نیست، لازمه اختیار آگاهی از موضوع است


خداوند هم به این مسائل علم دارد ولی اختیار شما سلب نشده، هر انتخابی که بکنید اگر چه خداوند از آن مطلع است ولی بر اساس تفکر خود شماست


اما شما این انتخاب را خلق نمیکنید، بر اساس پردازش فکری خودتان آن انتخاب را میکنید


اختیار این نیست که شما تصادفی کاری انجام دهید ، این است که شما با پردازش و فکر آن کار را انتخاب کنید


گزینه ای که شما انتخاب خواهید کرد بر اساس فطرت و اندیشه و ذات و ... شماست که خداوند از آنها اطلاع دارد


حال اگر مساله برایتان واضح شد جواب این معما را بگویید


کدام آدم عاقلی به میل خود عذاب وحشتناک جهنم را طلب میکند ؟ آیا دیوانه را میتوان ملامت کرد ؟

نقل قول:
گزینه ای که شما انتخاب خواهید کرد بر اساس فطرت و اندیشه و ذات و ... شماست که خداوند از آنها اطلاع دارد

خسته نباشید.
اینها که شما برشمردید دقیقن مصداق جبر است زیرا فطرت اندیشه و ذات هر انسانی توسط خدا تقدیر شده و اداره می شود.
به نظر شما کاراکترهای بازیهای کامپیوتری حق انتخاب دارند؟!
ندارند، زیرا کنترل آنها در دست شماست. ش ما وقتی پیراهنی انتخاب می کنید فقط گمان می کنید خودتان انتخاب کرده اید، درست مثل کاراکترهای بازی.
اصلا آیه داریم در قرآن که خدا میگه ما همون کاراکترهای بازیهای کامپیوتری خدا هستیم:

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ

شما آنها را نمی کشتید و اما خدا آنها را می کشت و تو تیر نمی انداختی هنگامی که تیر می انداختی بلکه خدا تیر می انداخت.

بحث جبر و اختیار با طرح انتخاب های چندگانه حل نمی شود دوست من. مسئله خیلی پیچیده تر است.

نقل قول:
کدام آدم عاقلی به میل خود عذاب وحشتناک جهنم را طلب میکند ؟ آیا دیوانه را میتوان ملامت کرد ؟

بنده حاضرم با انیشتین در جهنم باشم اما با شیخ زکزاکی در بهشت نباشم.
واقعا عرض می کنم.
تنها بخاطر طرز فکرشان نه چیز دیگری.

antijahl;783678 نوشت:
بنده حاضرم با انیشتین در جهنم باشم اما با شیخ زکزاکی در بهشت نباشم.
واقعا عرض می کنم.
تنها بخاطر طرز فکرشان نه چیز دیگری.

سلام

از طرز فکر ایشون چی میدونید ؟ از کدومهاش فراری هستید ؟

شما از رشته ی تحصیلی انیشتین خوشتون اومده در اصل ... رشته ی علمی این دو شخصیت از هم جداست درسته ..

antijahl;783676 نوشت:
خسته نباشید.
اینها که شما برشمردید دقیقن مصداق جبر است زیرا فطرت اندیشه و ذات هر انسانی توسط خدا تقدیر شده و اداره می شود.
به نظر شما کاراکترهای بازیهای کامپیوتری حق انتخاب دارند؟!

خوب معلومه ما تو اختیارمون هم جبر داریم . چون حالت دیگه ای نست یا بهشت یا جهنم . و شما مجبورید یک اختیار داشته باشید .
جبر لازمه ی برنامه ریزی هستش . جبر شعله ور شدن هیزم در ارتباط با آتش . یا خیلی از جبرهای دیگه . شما میدونید فلان هیزم روشن نمیشه چون تره . آیا دونستن شما باعث شده اون هیزم روشن نشه . البته که نه ! تر بودن باعث شده . اگر خشک بود علم شما هم به روشن شدن تغییر پیدا میکرد ولی علم شما در روشن شدن بی اثر هست . علم شما تابعی از وضعیت هیزم هست . مثل بهشت یا جهنمی شدن انسان . خداوند وضعیت انسان رو میدونه ولی این دونستن به این ختم میشه که خدا خودش این هیزم رو تر کرده . خیر اینطور نیست ! خداوند انتخاب ما که مجبوریم تر یا خشک بودن رو انتخاب کنیم رو میدونه . لزا میدونه ما روشن خواهیم شد یا خیر .

antijahl;783678 نوشت:
بنده حاضرم با انیشتین در جهنم باشم اما با شیخ زکزاکی در بهشت نباشم.
واقعا عرض می کنم.
تنها بخاطر طرز فکرشان نه چیز دیگری.

از کجا میدونید انیشتین تو جهنمه؟؟؟ زیاد حساب باز نکن احتمالا میری تنها میمونی:khaneh:
طبق خبر های رسیده انیشتین هم پیش شیخ زکزاکیه :Khandidan!:

مشک;783767 نوشت:
سلام

از طرز فکر ایشون چی میدونید ؟ از کدومهاش فراری هستید ؟

شما از رشته ی تحصیلی انیشتین خوشتون اومده در اصل ... رشته ی علمی این دو شخصیت از هم جداست درسته ..

شیخ زکزاکی در حسینیه شیعیان نیجریه مشغول سخنرانی بود و می فرمود:
من تو دهن دولت نیجریه می زنم آب را مجانی می کنم برق را مجانی می کنم اتوبوس را مجانی می کنم مسکن می دهیم به شما پوست شما را سفید می کنیم ووو
الان من اگر بخوام یه وام دویست هزارتومنی از بانک بگیرم برا ضمانت پرداخت اقساط و انجام تعهداتم هزارجور ضمانت و سفته و چک و فیش کسر از حقوق باید گرو بزارم!
بعد چطور یک کشور رو با مردمش میشه همینطورب دو دستی تقدیم فردی کرد که هیچ ضامنی ارائه نداده؟!
اگه تعهداتش عمل نکرد چی؟!؟
مشکل شیخ زکزاکی ها و شیخ نمر ها حس شهرت طلبی و جاه طلبی . ماجراجویی و کارنکردن و پول درآوردن از احساسات و اعتقادات مردمه.
یعنی جهل به مردم تقدیم می کنن.
اما انیشتین علم به مردم هدیه میده.

antijahl;783779 نوشت:
شیخ زکزاکی در حسینیه شیعیان نیجریه مشغول سخنرانی بود و می فرمود:
من تو دهن دولت نیجریه می زنم آب را مجانی می کنم برق را مجانی می کنم اتوبوس را مجانی می کنم مسکن می دهیم به شما پوست شما را سفید می کنیم ووو
الان من اگر بخوام یه وام دویست هزارتومنی از بانک بگیرم برا ضمانت پرداخت اقساط و انجام تعهداتم هزارجور ضمانت و سفته و چک و فیش کسر از حقوق باید گرو بزارم!
بعد چطور یک کشور رو با مردمش میشه همینطورب دو دستی تقدیم فردی کرد که هیچ ضامنی ارائه نداده؟!
اگه تعهداتش عمل نکرد چی؟!؟
مشکل شیخ زکزاکی ها و شیخ نمر ها حس شهرت طلبی و جاه طلبی . ماجراجویی و کارنکردن و پول درآوردن از احساسات و اعتقادات مردمه.
یعنی جهل به مردم تقدیم می کنن.
اما انیشتین علم به مردم هدیه میده.

سلام

البته بنده در جریان جزییات این سخنرانی ای که فرمودید نیستم .. اما دقیقا متوجه ربط وام گرفتن شما با شیخ زکزاکی و انیشتین نشدم !!

هر کسی میتونه به تعهداتش عمل نکنه و بزنه زیرش !! شما نقدهایی که به بوش شده رو ببینید متوجه میشید که چطور در زیرسایه بظاهر بزرگترین نظام موجود ، میشه باز زیر تعهدات زد ... ملاک وجدان بیدار انسانهاست که خودشون رو مسئول بدونن !!

حس شهادت طلبی با جاه طلبی کاملا در تضاد هستن !! کسیکه شهادت طلبه ، هیچ چیزی نمیخواد جز اینکه درراه خدا جان و مال بده ..

انسان میتونه در هر علمی پیشرفت کنه ... بعضی ها در علوم دینی ، بعضی ها علوم پزشکی ، بعضی ها هم محاسباتی و ... دیندارانی مثل امام صادق (ع) و شاگردان امام صادق (ع) و ابوعلی سینا و ملاصدراها و ... اینها هم میل به هدایت مردم و خداپرستی داشتند و هم علوم دیگر رو گسترش دادن و انسان میتونه چند بعدی باشه .. چه عیبی داره ؟!

مشکل اینجاست که دچار ساینس زدگی شدیم ... ساینس لازمه ولی کافی نیست ...

ملاali;783605 نوشت:
باسلام و احترام
باسلام وتشکر .
نکته های تازه مطرح نمودید بارک الله
خیراینطور نیست
میتوانست جهنمی نباشد و آزمون بین مراتب بهشت باشد
مگر نداریم که اگر ابوذز میدانست که درسر سلمان چه میگذرد اورا به جرم کفر میکشت!!!
پس فاصله مراتب بهشت و قرب الهی هم کم نیست!!!
گرچه جریان ابوذر وسلمان ربطی به آزمون وبحث مورد نظر ندارد .
اما اصل مسله نکته ی در خور دقت است که در جواب می توان گفت :
اگر در فلسفه آزمون مورد نظر عنایت شود شبهه یاد شده قابل رفع است چون آزمون های یاد شده از یک نظر مثل آزمون های است که در مدارس ودانشگاه ها برای مشخص شدن درس خوانده ها وقبول شده ها بر گذار می شود .
ونه از نوع آزمون های که در الپمیاد ها است تا آن که برتر است مشخص شود .

اینکه انسانی به خودش و اعمالش واگذار شده و صددرصد امکان فریب خوردن نیز دارد و اینکه این شخص مخلد در نار شود چگونه با مهربانی خداوند منافات ندارد؟؟؟!!
یه مثال میزنم
پدری فرزند خود را تربیت میکند و به او اختیار نیز میدهد و میگوید به سمت این چاه نرو تا نابود نشوی
حالا به هردلیلی این بچه رفت و نزدیک بود که بیافتد در چاه..مهربانی پدر ایجاب نمیکند که علیرغم اینکه اختیار داده مانع این کارشود؟؟؟

البته این قیاس مع الفارق است .
چه این که چه بسا خداوند برخی را که علم دارد شایسته نجات است به نحوی نجات می دهد مثلا حر را نجات داد .
ولی برخی دیگر که می داند شایسته نجات نیست ممکن است چنین توفقی نیصیبش نشود .
ویا بعد از کمی گوش مالی نجات پیدا نماید .

یعنی این امکان وجود داشت همه بهشتی باشند؟؟؟
پس چرا خلقت جهنم قبل از خلقت آدمی بوده؟؟؟
نمی تونیم بگیم به هر حال یه عده جهنمی اند و از یطرف دیگه بگیم که با اختیار خود جهنمی اند

جناب تان که فیلسوف هستید در کلمه امکان دقت نماید .
امگان وقوعی داشت ولی امکان واقعی نداشت به قول بزرگان ماوقع لم یقصد وما قصد لم یقع = انچه واقع شده مورد قصد نبوده وانچه قصد شده واقع نشده است .
چه این که توجه داشته باشید که بسیاری از افراد بدلیل ترس از جهنم بهشتی می شود اگر جهنم نبودی معلوم نبود او بهشتی شدی لذا جهنم زیر پوشش رحمت مطلقه الهی است ودر واقع نوعی رحمت است .
پس بی تردید افراد با سوء اختیار خود جهنمی می شود وگرنه همه برای بهشت آفریده شده اند .

با سلام

صادق;784057 نوشت:
جناب تان که فیلسوف هستید

ابدا
صادق;784057 نوشت:
چه این که توجه داشته باشید که بسیاری از افراد بدلیل ترس از جهنم بهشتی می شود اگر جهنم نبودی معلوم نبود او بهشتی شدی لذا جهنم زیر پوشش رحمت مطلقه الهی است ودر واقع نوعی رحمت است .

خلود در آتش با رحمت خداوند سازگار نیست تا جایی که فلاسفه اسلامی هم خواستند یطورایی رفع رجوع کنند

صادق;784057 نوشت:
چه این که چه بسا خداوند برخی را که علم دارد شایسته نجات است به نحوی نجات می دهد مثلا حر را نجات داد .

اگر فطرت الهی از بین رفتنی نباشد عدم نجات و رحمت معنایی ندارد
و اگرم ذات اون کافر عوض شده باز هم عذاب معنایی ندارد چون به چیز دیگری تبدیل شده..مثلا اگه خوک شده..خوک از خوک بودن خود عذاب نمیبرد بلکه لذت میبرد

لذا هیچ فرضی باقی نمیماند که فردی مخلد در عذاب باشد

ملاali;784495 نوشت:
با سلام

باسلام وتشکر .
ابدا
تردید نکنید که شما فیلسوف هستید .

خلود در آتش با رحمت خداوند سازگار نیست تا جایی که فلاسفه اسلامی هم خواستند یطورایی رفع رجوع کنند

برخی فکر می کنند همان‌طور ‌که در وضع قوانین جزائی باید بین جرم و جریمه تناسب رعایت شود؛ این موضوع در مجازات های الهی نیز باید به همین شکل باشد، مثلاً اگر کسی بر سر رهگذری که از خیابان می‏گذرد ،زباله بریزد، عدالت ایجاب می‏کند که برای او کیفری مناسب در نظر گرفته شود. کیفر چنین جرمی نمی‏تواند خیلی سنگین از قبیل اعدام یا حبس ابد باشد. بنابر اصل تناسب میان جرم و مجازات برای چنین جرمی حداکثر یک هفته زندان است . اگر مجرم را به خاطر این جرم کوچک محاکمه صحرائی و تیر باران کنند، بر خلاف عدالت خواهد بود. کیفر دادن بر جرم ها لازمه عدل است، ولی اگر تناسب بین جرم و کیفر رعایت نگردد، بی عدالتی خواهد بود.
همچنین گناهانی از قبیل غیبت، دروغ، زنا، قتل نفس، جرمند و کیفر می‏طلبند ،ولی آیا کیفرهایی که در آخرت برای آن ها تعیین شده است ،بیرون از اندازه نیست؟ قرآن کیفر قتل نفس را جاویدان ماندن در جهنم معین فرموده است. درباره غیبت روایت شده که غذای سگ های جهنم است؛ به همین طریق برای سایر گناهان، عقوبت ها و مجازات های سخت و غیر قابل تحملی ذکر شده ؛ عقوبت هایی که از لحاظ کیفیت، فوق‏العاده شدید است و از لحاظ مدت، بسیار طولانی. این بی‏تناسبی چگونه با عدل الهی سازگار است؟
از دیدگاه شیعه خلود در جهنم فقط برای کفّار و مشرکان و منکران خدا و قیامت و انبیا است . مسلمان و مؤمن ، اگر چه مرتکب کبایر شده باشد ، دائماً در جهنم نمی‏ماند، بلکه پس از چشیدن عذاب به مقدار مناسب بالاخره نجات پیدا می‏کند و اهل بهشت می‏شود، امّا در مورد کفّار که چگونه ممکن است مثلاً هشتاد سال عمر بکنند، امّا تا ابد در جهنم بسوزند؟ باید گفته شود: مجازات و کیفرها سه گونه است:
1- مجازات قراردادی، همان کیفرها و مقرّرات جزیی است که در جوامع بشری قانون گذاران الهی یا غیر الهی وضع می‏کنند، مثل حدّ شرابخوار، دزد، قاتل و... .
در این گونه مجازات همه گفته‏اند باید بین جرم و کیفر تناسب وجود داشته باشد.
چنان که در اسلام چنین چیزی ملاحظه شده است . بین مجازات زناکاری که زن دارد و کسی که زن ندارد ، تفاوت وجود دارد. بین کسی که بار اول دزدی کرده یا چیزی را خارج از صندوق و انبار در بسته دزدیده و کسی که دزد حرفه‏ای است، یا با شکستن صندوق و انبار چیزی را دزدیده است، تفاوت وجود دارد و... .
2- مجازاتی که با عمل رابطه تکوینی یا علت و معلولی دارد، مثلاً بین خوردن سمّ و مسموم شدن رابطه تکوینی وجود دارد، چه شخص بداند و چه نداند، بچه باشد یا بزرگ، گناهکار باشد یا بی گناه،... فرقی نمی‏کند هر کسی بخورد ، مسموم می‏شود. در این جا تناسب وجود ندارد و احدی هم اعتراض نمی‏کند که این چه ظلمی است در حق بچه یا بی گناه و....
3- مجازاتی که تجسم و عینیّت یافتن جرم و گناه است، در قرآن آمده است: آنانی که اموال یتیمان را از راه ظلم و غیر شرعی می‏خورند ، آتش در شکم خود وارد می‏کنند.(1) یعنی مال یتیم به صورت آتش در می‏آید. سایر گناهان چنین است.(2)
در این نوع از مجازات هم تناسب بین جرم و کیفر لازم نیست، چون در حقیقت کیفری از طرف خداوند وضع نشده است، بلکه عمل شخص تجسم پیدا می‏کند و به این شکل در می‏آید.
مولوی در مثنوی می‏گوید:
ای دریــده پوستیــن یوسـفــان ** ‏گرگ بر خیزی از این خواب گران‏
گشتـه گرگان یک به یک خوهای تو ** مـی‏درانند از غضب اعضــای تـو
ز انچـه می‏بافی، همـــه روزه بپـوش ** ‏زانچه می‏کاری، همه سالـه بپــوش‏
گـرز خاری خستـه‏ای ،خود کشته ای ** ‏ور حـریر و قز دری ،خود رشته ای‏
چـون ز دستت زخم بر مظلوم رست ** آن درختی گشت و زآن زقوم رست
این سخن های چــو مار و کژدمت ** مـار و کـژدم می‏شود ،گیـرد دمت(3)
کفر و شرک حقیقی به خدا که ریشه‏ای نفسانی دارد و روان انسان را در تاریکی مطلق قرار می‏دهد ،در سرای دیگر تجسم عینی و اخروی آن رنگ ابدیت را دارد و مایه کیفر دائمی می‏شود.(4)
یعنی کفر و انکار حقیقت درون شخص رنگ ابدیت گرفته، به گونه ای که اگر تا ابد در دنیا باشد، همین گونه خواهد بود اما از آن جا که دنیای مادی، شایستگی ابدیت ندارد، مرحله ظهور این باطن و درون، قیامت است، و ظهور کفر و انکار حقیقت جز دوزخ نیست.
فلسفه مجازات ها چیست؟
بنا به شهادت بسیارى از آیات و روایات , پاداش ها وکیفرهاى روز رستاخیز نـتـیـجـه اجتناب ناپذیر اعمال و کردارهاى دنیوى ماست . نتایج - خواه و ناخواه - دامنگیر ما مى گردد . هـمـان طـور کـه اعـمـال بـشـر در جـهان لوازم اجتناب ناپذیر دارد و از آن جدا نـمـى گـردد , مـثـلا فرد مبتلا به مواد مخدر , باید با رنج و درد و بیمارى دست به گریبان باشد و فرد میگسار که مدت ها با شراب و الکل سر و کارداشته , باید باقی مانده عمر را با بـدن رنـجـور و کـبـد و قـلب بیمار به سر برد , کارهاى نیک و بد ما داراى آثار و لوازمى هـسـتند که در روز واپسین آشکارمى گردند و خود را نشان مى دهند ; بنابر این قسمت مهمى از پـاداش ها و کیفرها زاییده اعمال ما و اثر مستقیم کردارهاى ماست . هیچ نوع حق گله و اعتراض نـداریم . اگر زندگى خود را با برنامه صحیح و عالى شرع تنظیم مى نمودیم , هرگز دچار عـواقب بد و ناگوار نمى شدیم ; همان طور که نتایج اعمال ما در جهان با بی نیازى و رحمت خدا منافاتى ندارد , نتایج اعمال ما در رستاخیز نیز چنین است .
پاداش ها و کیفرهاى روز واپسین , ضامن اجراى دستورهاى آسمانى است و صد در صد جنبه تربیتى دارند . خداوند با وعده هاى قطعى و تخلف ناپذیر خود بندگانش را به کارهاى نیک دعوت نموده و آنان را از اعمال زشت باز مى دارد . این وعده درصورتى مى تواند نقش تشویقى و تهدیدى را ایفا کند که صد در صد قطعى و تخلف ناپذیرباشد . اگر در آن احتمال تخلف باشد , اثر تربیتى خـود را از دست خواهد داد . دیگر دلیل ندارد که یک نفر زیر بار سنگین وظایف و واجبات و اعمال نیک برود و یا از بسیارى هوس هاى سرکش چشم بپوشد . پاداش ها و کیفرهاى الهى در صورتى مى توانند ضامن اجراى احکام و دستورهاى آسمانى گردند که بـه صـورت وعـده قـطـعى و تخلف ناپذیر درآیند . هیچ نوع احتمال تخلف به آن راه نیابد . خداوند منزه است از آن که به وعده خود عمل ننماید . بنابراین وجود عذاب های اخروی از جهتی رحمت است برای انسان ها تا برای در امان ماندن از آن ها به کارهای نیک رو آورده و بهشت جاودان را نصیب خود کنند.
پی نوشت‏ها:
1. نساء (4) آیه 10.
2. مجموعه آثار، ج 1، ص 225.
3. همان، ص 238 به بعد.
4. منشور جاوید، ج 9، ص 400 به بعد.

اگر فطرت الهی از بین رفتنی نباشد عدم نجات و رحمت معنایی ندارد
و اگرم ذات اون کافر عوض شده باز هم عذاب معنایی ندارد چون به چیز دیگری تبدیل شده..مثلا اگه خوک شده..خوک از خوک بودن خود عذاب نمیبرد بلکه لذت میبرد
بلی .
اما توجه داشته باشید چنان که بصدرا گفته است اگر انسانی با حفظ صورت انسانی خود خوک بشود از خوک شدنش رنج می برد وبرایش عذاب است .

لذا هیچ فرضی باقی نمیماند که فردی مخلد در عذاب باشد


آخرین منزلگاه بشر در سیر عالم وجود، بهشت یا جهنم است. آنان که وارد بهشت می شود، همیشه و جاودان در آن جا زندگی می کنند و در نعمت به سر می برند اما آنان که به جهنم می روند، دو دسته هستند:
یک دسته مدتی در آن جا مجازات می شوند و وقتی حساب شان پاک شد، از جهنم بیرون می آیند و وارد بهشت می شوند.
دسته دیگر از جهنمیان برای همیشه در آن جا می مانند و جایگاه ابدی آنان دوزخ است.
از منابع اسلامی استفاده می شود که عموم افراد پاک و با ایمان، در بهشت جاودانه خواهند بود . برخی از گناهکاران (که وجود آن ها غرق در کفر و انکار و گناه و تجاوز شده است) برای همیشه در مجازات و عذاب دوزخ می مانند.
به تعبیر قرآن کریم "بلی من کسب سیئةً و احاطتْ به خطیئتُه فإولئک اصحاب النّارهم فیها خالدون؛(1) آری کسی که مرتکب گناهی گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه کند، چنین کسی اهل دوزخ است و جاودانه در آن خواهد ماند".
از دیدگاه شیعه خلود در جهنم فقط برای کفّار و مشرکین و منکرین خدا و قیامت و انبیا است. مسلمان و مؤمن ولو این که مرتکب کبایر شده باشد ،دائماً در جهنم نمی‏ماند، بلکه پس از چشیدن عذاب به جهت گناهان خود بالاخره نجات پیدا می‏کند و اهل بهشت می‏شود، بسیاری از پیروان سایر ادیان نیز در این گروه قرار دارند. امّا در مورد کفّار که چگونه ممکن است آن‏ها مثلاً هشتاد سال عمر بکنند، امّا تا ابد در جهنم بسوزند؟ باید گفته شود: مجازات و کیفرها سه گونه است:
1- مجازات قراردادی، همان کیفرها و مقرّرات جزیی است که در جوامع بشری قانون گذاران الهی یا غیر الهی وضع می‏کنند، مثل حدّ شراب خوار، دزد، قاتل و... .
در این گونه مجازات همه گفته‏اند باید بین جرم و کیفر تناسب وجود داشته باشد.
چنان که در اسلام چنین چیزی ملاحظه شده است. بین مجازات زناکاری که زن دارد و کسی که زن ندارد، تفاوت وجود دارد. بین کسی که بار اول دزدی کرد یا چیزی را خارج از صندوق و انبار در بسته دزدیده و کسی که دزد حرفه‏ای است، یا با شکستن صندوق و انبار چیزی را دزدیده است، تفاوت وجود دارد و... .
2- مجازاتی که با عمل رابطه تکوینی یا علت و معلولی دارد، مثلاً بین خوردن سمّ و مسموم شدن رابطه تکوینی وجود دارد، چه شخص بداند و چه نداند، بچه باشد یا بزرگ، گناهکار باشد یا بی گناه،... فرقی نمی‏کند، هر کسی بخورد، مسموم می‏شود، در این جا تناسب وجود ندارد و احدی هم اعتراض نمی‏کند که این چه ظلمی است در حق بچه یا بیگناه و....
3- مجازاتی که تجسم و عینیّت یافتن جرم و گناه است، در قرآن آمده است: آنانی که اموال یتیمان را از راه ظلم و غیر شرعی می‏خورند ، در واقع آتش در شکم خود وارد می‏کنند.(2) یعنی مال یتیم به صورت آتش در می‏آید. سایر گناهان چنین است.(3)
در این نوع از مجازات هم تناسب بین جرم و کیفر لازم نیست، چون در حقیقت کیفری از طرف خداوند وضع نشده است، بلکه خود عمل شخص تجسم پیدا می‏کند و به این شکل در می‏آید.
کفر و شرک به خدا که ریشه‏ای نفسانی دارد و روان انسان را در تاریکی مطلق قرار می‏دهد ،در سرای دیگر تجسم عینی و اخروی آن رنگ ابدیت را دارد و مایه کیفر دائمی می‏شود. کسی که تمام عمرش گناه بوده، این گناه در وجود او رنگ ابدیت و همیشگی خورده است . تجسم آن نیز در آخرت به همین صورت ابدی خواهد بود.
به عبارت دیگر : چون انسان موجودی جاودانه است ،آن کس که تمام وجودش را کفر فرا گرفته ، اگر چه در زمانی محدود بوده، اما با خصیصه ابدی این موجود، رنگ ابدیت به خود گرفته و تجسم آن جز دوزخ ابدی نخواهد بود.
در مورد گناهان هم می‏شود گفت: گرچه گناه در دوران محدود انجام گرفته است، امّا اگر تمام وجود انسان را پر کرده باشد و ذره ای خیر در وجود این انسان نباشد ، گناه مبدأ تولید و پیدایش رنج و عذاب همیشگی در سرای دیگر می‏گردد.(4)

پی نوشت‏ها:
1. بقره (2) آیه 81.
2. نساء (4) آیه 10.
3. مجموعه آثار، ج 1، ص 225.
4. اقتباس از منشور جاوید، ج 9، از ص 400 به بعد.

سلام علیکم

صادق;784786 نوشت:
منابع اسلامی استفاده می شود که عموم افراد پاک و با ایمان، در بهشت جاودانه خواهند بود .

مبنای قرآنی ندارد
هرجا در قرآن صحبت از جهنم شده..جاودانه بودن هم به دنبالش آمده
صادق;784786 نوشت:
مجازاتی که با عمل رابطه تکوینی یا علت و معلولی دارد، مثلاً بین خوردن سمّ و مسموم شدن رابطه تکوینی وجود دارد، چه شخص بداند و چه نداند،

بله این رابطه منطقیه اما آیا عادلانه هم هست؟
از نظر بنده خیر
ابدا

در ضمن در بعضی از نوشته های ملاصدرا آمده که عذاب جاویدان از نظر عقلی امکان ندارد چرا که اگر قرار باشد فطرت انسانی از بین نرود لازم می آید که اونچیزی که عارض بر اون فطرت شده بعد از مدتی منتفی شود چون عارضی است نه ذاتی

اما اگر فطرت به چیز دیگری تبدیل شده مثلا خوک شده این هم لازمه اش فقط مخلد در نار بودن و خوک بودن است نه در عذاب بودن
چراکه خوک از خوک بودن خود عذاب نمیکشد بلکه لذت میبرد
و حتی حدیثی را هم به آن ضمیمه کرده که در آن حدیث آمده پیامبر از کنار جهنم رد میشود و آتش خاموش میگردد و جهنمیان گله میکنند
ولی در جای دیگر از این سخنان به نفع ظواهر قرآن دست کشیده

و ظواهر قرآن هم ناظر به مخلد بودن ابدی تمامی جهنمیان در آن است

ملاali;785510 نوشت:
سلام علیکم

مبنای قرآنی ندارد
هرجا در قرآن صحبت از جهنم شده..جاودانه بودن هم به دنبالش آمده

بله این رابطه منطقیه اما آیا عادلانه هم هست؟
از نظر بنده خیر
ابدا

در ضمن در بعضی از نوشته های ملاصدرا آمده که عذاب جاویدان از نظر عقلی امکان ندارد چرا که اگر قرار باشد فطرت انسانی از بین نرود لازم می آید که اونچیزی که عارض بر اون فطرت شده بعد از مدتی منتفی شود چون عارضی است نه ذاتی

اما اگر فطرت به چیز دیگری تبدیل شده مثلا خوک شده این هم لازمه اش فقط مخلد در نار بودن و خوک بودن است نه در عذاب بودن
چراکه خوک از خوک بودن خود عذاب نمیکشد بلکه لذت میبرد
و حتی حدیثی را هم به آن ضمیمه کرده که در آن حدیث آمده پیامبر از کنار جهنم رد میشود و آتش خاموش میگردد و جهنمیان گله میکنند
ولی در جای دیگر از این سخنان به نفع ظواهر قرآن دست کشیده

و ظواهر قرآن هم ناظر به مخلد بودن ابدی تمامی جهنمیان در آن است

باسلام وتشکر .
گرچه صدرا در نوعی از کتاب های خود آن گونه گفته است ولی در کتاب گرانسنگ عرشیّه که آخرین اثر علمی وفلسفی اوست با روشن‌ترین تعبیرات می‌گوید:
فی خلود اهل النار فیها، هذه مسئله عویصة وهی موضع خلاف بین علماء الرسوم وعلماء الکشف... واما انا والذی لاح لی بما أنا مشتغل به من الریاضات العلمیة والعملیة أنّ دار الحجیم لیست بدار نعیم وانّما هی موضع الالم والمحن وفیها العذاب الدائم لکن آلامها متفتتة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع، والخلود فیها متبدّلة ولیس هناک موضع راحة واطمئنان لانّ منزلتها من ذلک العالم منزلة عالم الکون والفساد من هذا العالم.(1)
در این کلام صدرالمتألهین با اشاره به اختلاف نظر صاحب‌نظران تصریح می‌کند:
از راه ریاضت‌های علمی و عملی که داشته‌ام و چیزهای که فهمیده‌ام می‌گویم: دوزخ جای نعیم و تن‌آسایی نیست، بلکه جای درد و رنج و اندوه پایدار خواهد بود. در آن جا اندوه و درد دوام خواهد داشت و بریده نمی‌گردد و پوست تنها تبدیل می‌شود. آن جا جای آسودگی و فراخی و عیش و آرامش جان نمی‌باشد، زیرا دوزخ در جهان آخرت مثل عالم فساد جهان عناصر است . همان گونه که فساد در جهان جاودانی است و تا جهان است این حالت وجود دارد، دوزخ نیز چنین است و جای اندوه و عذاب همیشگی و ابدی است.1

1-. عرشیه، ص 65 ـ 66.

صادق;785647 نوشت:
در این کلام صدرالمتألهین با اشاره به اختلاف نظر صاحب‌نظران تصریح می‌کند:
از راه ریاضت‌های علمی و عملی که داشته‌ام و چیزهای که فهمیده‌ام می‌گویم: دوزخ جای نعیم و تن‌آسایی نیست، بلکه جای درد و رنج و اندوه پایدار خواهد بود. در آن جا اندوه و درد دوام خواهد داشت و بریده نمی‌گردد و پوست تنها تبدیل می‌شود. آن جا جای آسودگی و فراخی و عیش و آرامش جان نمی‌باشد، زیرا دوزخ در جهان آخرت مثل عالم فساد جهان عناصر است . همان گونه که فساد در جهان جاودانی است و تا جهان است این حالت وجود دارد، دوزخ نیز چنین است و جای اندوه و عذاب همیشگی و ابدی است.1

بله ما هم همینو عرض کردیم
لذا سوال پابرجاست
چه چیزی باعث شده بود که ملاصدرا سراغ چنین نظراتی برود؟؟ جز اینکه عذاب ابدی با عدالت جور در نمیاد

ملاali;785922 نوشت:
بله ما هم همینو عرض کردیم
لذا سوال پابرجاست
چه چیزی باعث شده بود که ملاصدرا سراغ چنین نظراتی برود؟؟ جز اینکه عذاب ابدی با عدالت جور در نمیاد

با سلام و تعجب !
شگفتا که چرا نظر جناب صدرا را بر عکس متوجه شدید ؟ !!
در حالی که منظور این است که ایشان در پی آن همه ریاضت علمی وریاضت عملی بالاخره به این حقیقت دست می یابد که دوزخ جای عذاب است ونه جای عذب
آن وقت شما این فرمایش را نمودید ؟
مجددا وچند بار با دقت ملاحظه نماید .

http://www.askdin.com/thread53764.html

سوال :
علت خلقت افراد جهنمی؟

پاسخ :
مشکل آن است که هدف آفرینش انسان ها را گناه نكردن و بهشتی شدن فرض کرده ، در نتیجه خلقت افرادی را که به این سرانجام نمی رسند ، به نوعی مغایر با فلسفه آفرینش دانسته اید ، در حالی که حقیقت امر این گونه نیست .
فلسفه آفرینش انسان همانند هر موجود دیگری بر اساس فیاضیت مطلق خداوند تعریف می شود ، یعنی خداوند به واسطه فیض مطلق خود هر موجودی را که لایق خلقت بوده و امکان آفریده شدن داشت و خلقت او به زیبایی و شکوه جهان خلقت می افزاید، از نعمت وجود محروم نمی نماید و او را خلق می کند. (1)
اما در عین حال حکمت خداوند اقتضا دارد که خلقت، حکیمانه و هدفمند و دارای سرانجام و مسیری معین برای مخلوق باشد . بر این اساس تکامل انسان و رسیدن به مراتب بالای حیات بهشتی، هدف خلقت او بیان می شود .
در نتیجه برای هر انسانی مسیری معین و ابزاری لازم برای رسیدن به سعادت ابدی و تکامل عمیق روحی و معنوی تعریف می شود.امتحانات لازم و متناسب با ظرفیت های خاص خودش برای او در نظر گرفته می شود . نمی توان قبل از برگزاری آزمون فرد را از فرصت حضور در آزمون محروم ساخت تنها به این دلیل که نتیجه عملکرد او برای ما روشن است .
علم و آگاهی پیشین خداوند از نحوه برخورد افراد با اختیار و حق انتخابی که به آن ها داده شده ، در خصوص همه افراد یکسان است. همان گونه که کفر و عصیان و ظلم بندگان و در نتیجه جهنمی شدن آن ها ضرری به حال خداوند ندارد ، عبادت و تقوا و بندگی آنان و در نتیجه بهشتی شدن شان هم فایده ای به حال خداوند ندارد تا خداوند تنها بهشتیان را در آزمون سرنوشت ساز حاضر سازد و رفوزه ها را از ابتدا از این فرصت محروم نماید .
در فلسفه آفرینش و شکوه داستان خلقت تنها با بهشتی شدن انسان ها یا خلقت کسانی که با حسن انتخاب های خود گناه نكرده و اهل بهشت می شوند، شکل نمی گیرد، بلکه زیبایی و شکوه این داستان به آن است که همه افراد به طور مساوی از فرصت خود بهره ببرند . هیچ کس نداند که چه نتیجه ای در برابر او قرار دارد ، اگر قرار بود که تنها اهل بهشت در دنیا خلق شوند، دیگر آزمون دنیا ، آزمونی صوری و نمایشی بود و همه به نوعی می دانستند که در هر صورت اهل بهشت خواهند شد .
خدا کسی را جهنمی و کس دیگر را بهشتی نمی کند؛ البته خدا نسبت به اموری که افراد انتخاب می‌کنند و به نتایجی که می‌رسند، آگاه است‌، آن هم به دلیل احاطه‌ای که به همه امور در کل عالم دارد. اگر دو اتومبیل با سرعت زیاد به سوی هم در حرکت باشند، هلی‌کوپتری که بر بالای مسیر این ها حرکت می‌کند، صحنه را می‌بیند و می‌داند که تا چند لحظه دیگر این دو اتومبیل با هم برخورد و تصادف می‌کنند. ولی تصادف زاییده علم خلبان نیست‌، بلکه زاییده سرعت زیادی است که راننده‌ها با انتخاب خود برگزیده‌اند. اگر سرعت را انتخاب نمی‌کردند، تصادف پیش نمی‌آمد. حال در مورد خدا‌، آیا می‌توان سوء اختیار یک فرد و در نتیجه بدبخت شدن او را بر عهده ولی‌ّ نعمتی گذاشت که به او امکاناتی را برای انتخاب بهترین‌ها عطا کرده است‌؟
گفته شما درست است که در علم خداوند بوده که مثلا عده ای از افراد اگر آفریده شوند، در نهایت وارد جهنم خواهند شد ، ولی فرجام بهشت یا دوزخ برای انسان از مقوله «شدنی» هاست؛ یعنی باید به دنیا بیاییم تا بهشتی یا جهنمی «بشویم» . ظرف وجود ما با حضور در دنیا و طی مراحل علمی و عملی و گذر از فراز و نشیب ها شکل می گیرد. بنابراین تا به دنیا نیاییم پاداش و کیفر معنا پیدا نمی کند.
اساساً اختیار آدمی، زمینه پاداش و جزا را در جهان فراهم می نماید. اگر قرار باشد که همه انسان‏ها خوب باشند یا تنها انسان‏های خوب آفریده شوند، اختیار و حق انتخاب معنا نداشت. تا راه کج وجود نداشته باشد که عده‏ای دچار آن شوند، انتخاب راه درست معنا ندارد. نیک و خوب بودن در کنار بدی‏ها معنا می یابد.
در واقع آنچه خداوند آفرید، موجود انسانی است و انسان با اختیار و حق انتخاب معنا می یابد . اگر انتخاب و اختیار او نباشد، فرقی با مثلاً فرشتگان ندارد، یعنی اگر فقط انسان پاک ‌آفریده می شد، چیزی جز فرشته نبود، در حالی که انسان موجود و نوعی جدای از فرشته است . چون چنین است و پای اختیار و انتخاب به میان‌ آمد، باید راه نیک و بد هر دو وجود داشته و هر یک از این دو راه نیز برای خود رهروانی داشته باشد. اگر قرار باشد که راه بدی از همان ابتدا به جهت علم ازلی خدا بسته باشد، دیگر اختیار نیک از میان نیک و بد معنا نداشت.
به علاوه این علم مانع فیض خداوند در حق بندگان هم نخواهد شد ، همان طور که آموزگاری قبل از امتحان یا حتی از ابتدای سال می داند که کدام دانش آموز موفق و کدام یک رفوزه خواهد شد ، اما نه در طول سال در تدریس و آموزش آن ها تفاوتی قائل می شود و نه در وقت امتحان فرصت را از برخی دریغ می نماید ؛ این لازمه یک آزمون مهم و کامل است .
پس در فلسفه آفرینش هیچ تفاوتی بین انسان های گوناگون در استفاده از فرصت خلقت نیست. خداوند به دلیل علم به سرانجام افراد نمی تواند برخی را از فیض وجود محروم نماید ، زیرا این محروم کردن فرد از یک نعمت به خاطر جرمی است که مرتکب نشده است .
از طرف دیگر به یقین دنیا محل آزمون برای همه انسان هاست (2) ؛ اما بزرگی و زیبایی و شکوه آزمون دنیا برای همه افراد در این است که به هر فرد امکان شکست خود را بدهد . از نحوه رفتار و عملکرد دیگران درس عبرت بگیرد . به علاوه عملکرد افراد گمراه و بدکار مهم ترین آزمون دیگر انسان ها در برابر گزینه های امتحانات الهی است . در نتیجه می توان گفت بدون وجود این افراد و این فضا در آزمون دنیا حتی بهشتی شدن بهشتیان هم ارزش چندانی ندارد. اگر قرار باشد که همه انسان‏ها خوب باشند یا تنها انسان‏های خوب آفریده شوند، انتخاب درست و صحیح معنا یا ارزش نداشت .
در نتیجه می توان دریافت که خلقت انسان ها با مهربانی خداوند هم منافاتی ندارد. زیرا کمک و لطفی به مجموعه انسان ها و عامل مهمی در مسیر شکل دادن به ساختار عظیم و جدی آزمون دنیا است که به کمال رسیدن همه انسان ها در خلال این آزمون مهم و جدی و پر از عبرت و سرشار از خطر شکل گرفته و سامان می یابد . البته در این میان لطف و رافت و مهربانی خداوند در هزاران شکل و صورت شامل حال بندگان حتی گنهکاران و اهل عذاب می شود و بسیاری از ایشان در نهایت به سعادت و نجات می رسند .
پس وجود افرادی که راه نادرست را می روند، به خاطر حقیقت وجودی نوع بشر و انسان است که ترکیبی از حیوان و فرشته، یا ترکیبی از ماده و ملکوت، ترکیبی از شهوت و عقل است . به طور کاملاً‌ ممکن و طبیعی باید در هر دو چهره افرادی وجود داشته باشند، اما افراد به انتخاب خود به آن مسیر می روند .
بهشت و جهنمی بودن نتیجه کار انسان است که از اختیار داشتن آدمی ناشی می شود ؛ پس جهنمی شدن جهنمیان به خاطر گناهان خودشان بود . می توانستند با حسن انتخاب ، بهشت را برای خود رقم بزنند .
گناه ما انسان ها معمولا در مراحل گوناگون با توبه يا زمينه سازي هاي عفو و رحمت خداوند برطرف شده و سرانجام بسياري از گنهكاران در نهايت بهشت و سعادت خواهد بود ، پس اين كه ما گناه مي كنيم ،دليلي بر آفريده نشدن مان نيست .

پی‌نوشت‌ها:
1. سید حسن ابراهیمیان، انسان‏شناسى، ص 115 و 116. نشر معارف - تهران ، 1381 شمسى.
2. ملک (67) آیه 2.

موضوع قفل شده است